Tip:
Highlight text to annotate it
X
0. نکته دیباچه ای
بوفالو جونز به هیچ مقدمه ای به ورزشکاران آمریکایی نیاز دارد ، اما این از من
خوانندگان که با او unacquainted چند کلمه نه ممکن است نا درست.
او شصت و دو سال پیش در دشت ایلینویز به دنیا آمد ، و او اختصاص داده است
عملا تمام عمر خود را به پیگیری از حیوانات وحشی.
این پیگیری که بدهکار انرژی unflagging آن و هدف سرکش شده است
شور مفرد ، تقریبا وسواس ، را به تصرف خود زنده است ، نه کشتن.
او گرفتار و شکسته خواهد شد هر جانور وحشی شناخته شده بومی به غرب
شمال امریکا است. کشتار بود به او دافعه است.
او حتی دوست نداشتند نزد تفنگ ورزشی ، هر چند برای سال ضرورت مجبور
او برای امرار معاش خود را با عرضه گوشت بوفالو ، نیویورک به عبور کاروان
دشت.
در گذشته ، دیدن که انقراض جانوران نجیب ، اجتناب ناپذیر بود ، او شکست خود
تفنگ بیش از یک چرخ واگن و قول داد برای نجات این گونه است.
او برای ده سال تلاش ، پیگیری ، تسخیر و رام کردن بوفالو ، نیویورک به ، که
غرب به او شهرت ، و حافظ نام از گاومیش کوهان دار امریکایی آمریکایی.
همانطور که تمدن تجاوز بر دشتهای بوفالو جونز در محدوده زمانی معین به آرامی به سمت غرب و
به روز صحرا جدا محدود به فلات در لبه شمال گراند کانیون
آریزونا خانه اش است.
بوفالو او با اسب وحشی و آهو فهرست وجود دارد ، و به صورت مجانی به عنوان افراد آنها
دشت نورد.
در بهار سال 1907 من همراه خوش شانس از plainsman قدیمی در سفر بود
در سراسر صحرا و شکار در آن کشور فوق العاده crags زرد ، عمیق
دره ها و سنبه های غول پیکر.
من می خواهم در مورد آن بگویید.
من می خواهم برای نشان دادن رنگ و زیبایی از آن صخره های رنگ و بلند و قهوه ای
matted گل استکانی ابی رنگ خال خال راهرو در جنگل بزرگ ؛ من می خواهم برای دادن یک پیشنهاد
تنگ از هوای سرد و خشک ، و به ویژه
من می خواهم به پرتاب نور کمی بر زندگی و طبیعت است که شخصیت عجیب و غریب
و مرد قابل توجه ، بوفالو جونز.
خوشبختانه در یاد یک نویسنده می تواند بیش از تجربیات خود را زندگی می کنند ، و ببینید که یک بار دیگر
قله نقره moonblanched کوه در برابر آسمان آبی تیره ، شنیدن صدای زمزمه یا آه تنهایی از
باد شب از طریق سنبه ، احساس
رقص هم بزنید انتظار وحشی در پالس لرزش ها ، هیجان ، لذت
اقدام سخت در لحظه های خطر ناک ، رمز و راز از آرزوی انسان برای
دست نیافتنی است.
به عنوان یک پسر بون با قلب ضرباندار را بخواند ، و سکوت moccasined ، کینه توز
Wetzel من عاشق. من بیش از اعمال مردان بعد pored -- کاستر
و کارسون ، آن دسته از قهرمانان دشت.
و به عنوان یک مرد من آمد به دیدن تعجب ، تراژدی زندگی خود را ، و به نوشتن در مورد
آنها.
سرنوشت من این بوده است -- خوشحال تحقق آرزوهای من روح مرزی! --
به زندگی می کنند در حالی که در محیط به سرعت محو شدن وحشی که این بزرگ تولید
مردان با آخرین plainsmen بزرگ.
زین خاکستری.