Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل سیزدهم گنج
ناگهان تام، پس از توقف یک لحظه به تصرف آچار و شروع به شل شدن برخی از
آجیل.
"چه کار می کنی؟" پدرش پرسید: کمرنگ، برای او در حال تضعیف شد
جو vitiated. "من قصد دارم این دریچه را از هم جدا،
پسرش جواب داد.
"ما نگاه وجود دارد و نه مشکل. شاید خارج از دستور.
او شیر را با انرژی حمله کردند، اما دست خود را به زودی عقب مانده است.
کمبود اکسیژن در گفتن به او بود.
او دیگر به سرعت می تواند کار کند. زمزمه: "من،" آقای شارپ نسبتا ضخیم است.
او در زمان آچار، اما زودتر از اون چیزی که سست شده بود یک مهره از او را سرنگون کرد.
من در تمام هستم، "او زمزمه اسید ضعیفی بوده است.
آیا او مرده است؟ "گریه آقای دیمون، خود را gasping.
"نه، فقط هوش رفت.
اما او به زودی خواهد بود مرده است، و خواهد شد همه ما، اگر ما هوای تازه، "اشاره
کاپیتان وستون. "روی زمین دراز بکشید، هر یک.
هوا نسبتا خوب کمی وجود دارد.
این سنگین تر از هوا ایم و نفس است، و ما می توانیم بر روی آن را کمی طولانی تر وجود دارد.
پور شارپ به تنفس هوای rarified از ارتفاعات بالا استفاده می شود که او
می توانید این فضای سنگین را تحمل نمی کند. "
آقای دیمون شد gasping بدتر از هر زمان دیگری، و به همین ترتیب آقای سویفت بود.
مرد بالنسوار پشته بی اثر بر روی زمین دراز کشیده و با کاپیتان وستون در تلاش برای وادار کردن
چند قطره از محرک پایین گلو خود را.
با عزم شدید در قلب او، اما با انگشتان که تقریبا برای انجام این کار خودداری کرد
مناقصه خود، تام یک بار دیگر به دنبال باز کردن دریچه بزرگ است.
او احساس مشکل وجود دارد واقع شده بود، چرا که آنها سعی کرده بود تا آن را در هر کردهاید
محل های دیگر را بدون فایده. "من،" آقای جکسون در زمزمه گفت.
او نیز بود، به سختی قادر به حرکت می کند.
بیشتر و بیشتر عاری از اکسیژن رشد هوا می باشد.
آن را به تام یک معنا که اگر سر او پر شد، و آماده است تا با هر پشت سر هم
نفس کشید.
هنوز او به تلاش برای نرم کردن گردو است. بودند، اما وجود دارد و چهار در حال حاضر، و او در زمان
خاموش 3 در حالی که آقای جکسون حذف یکی.
مخترع جوان بلند کردن پوشش دریچه، هر چند که مانند وزن تن به احساس
او. او به داخل نگاه.
"در اینجا مشکل!" زمزمه.
"دریچه گرفته است. تعجبی ندارد که آن را نمی خواهد کار کند.
پمپ های می تواند آب را زور نیست. "این کار تنها در یک دقیقه تنظیم
دریچه.
سپس تام و مهندس به قاب پشت در.
چگونه وارد پیچ و مهره پیچ و مهره در جای آنها می تواند هرگز به یاد داشته باشید
به وضوح پس از آن، اما آنها آن را موفق به نوعی، با تکان دادن دستان لرزان و
چشم که رشد بیشتر و تیره تر.
"در حال حاضر شروع به پمپ گریه:" تام کمرنگ. مخازن تخلیه شود، و ما می توانیم
به سطح است. "آقای شارپ هنوز هم ناخودآگاه، و نه بود
آقای سویفت قادر به کمک است.
او غیر روحانی با چشمان خود را بسته است. برج دیده بانی جکسون، با این حال، موفق به خزیدن
به اتاق موتور، و به زودی چکاچاک از ماشین آلات به تام که پمپ در
حرکت.
مرد جوان به خانه آزمایشی مبهوت و پرتاب کرد و اهرم را.
یک لحظه بعد صدای خش خش از آب وجود دارد که آن را از مخازن بالاست عجله.
زیردریایی لرزیدند، به عنوان اینکه disliking به ترک پایین از دریا، و پس از آن
به آرامی افزایش یافت.
همانطور که در پمپ های با سرعت بیشتری کار می کرد و دریا از مخزن های بزرگ ارسال شد
جلد، قایق نسبتا به سطح به ضرب گلوله کشته شده است.
تام بود که آماده است برای باز کردن برج conning و اجازه دهید در هوای تازه به محض بالا بود
بالاتر از سطح است. با محدود پیشرفته به بالا رسید.
تام دیوانه وار چرخ دنده ی کرم که باز برج مشغول به کار است.
در عجله، زندگی تازه دادن هوا، و گنج و شکارچیان ریه های خود را پر
با آن است.
و آن را فقط در زمان بود، آقای شارپ تقریبا رفته بود.
او به سرعت احیا، آیا به عنوان دیگران، زمانی که آنها می توانند به همان اندازه که آرزو نفس
اکسیژن با شکوه است.
"تماس نزدیک بود، نظر آقای سویفت.
"ما نمی خواهیم زیر دوباره تا زمانی که من برای تمام مواقع اضطراری ارائه شده است.
من باید به مخازن هوا و گسترش قبل از رفتن زیر دیده می شود.
خواهیم خانه را بر روی سطح دریا بزند. "زیردریایی در مورد قرار داده و رهبری برای
حوض اش.
در راه او گذشت یک کشتی بخار کوچک و مسافران با تعجب نگاه کرد
مهارت عجیب و غریب.
وقتی پیشرفته به نهر منزوی رسید که در آن او پرتاب شده است، مسافران خود را
به طور کامل از تجربه تلخ خود را بهبود بود، هر چند که اعصاب آقای سویفت
و آقای دیمون در سهولت نیست برای چند روز پس از آن بود.
"من باید یک آزمایش غوطه بدون مطمئن شوید که ما تا به حال ذخیره هرگز ساخته شده
تامین هوا، اظهار داشت: "مخترع سالمندان است.
"من گرفتار که در راه است. اما من می توانم که چگونه شیر پمپ را درک نمی کنند
خارج از دستور شدم. "" شاید برخی آن را دستکاری،
پیشنهاد آقای دیمون.
msgstr "نمیتوان Foger اندی، هر یک از باند هری مبارک، و یا رقیب طلا جویان انجام داده اند
؟ "" من به سختی فکر می کنم تا "پاسخ داد: تام.
"مکان شده است بیش از حد به دقت محافظت از برگ و اندی یک بار مخفیانه وارد
من فکر می کنم فقط یک حادثه بود، اما من در فکر یک طرح به موجب آن از جمله حوادث
می تواند در آینده اجتناب شود.
این نیاز به یک دستگاه ساده است. "" حق ثبت اختراع بهتر است آن را پیشنهاد کرد: "آقای شارپ
با یک لبخند است. "شاید من خواهد شد،" مخترع جوان پاسخ داد:.
"اما حالا نه.
ما هم نیست، اگر ما قصد داریم به خارج برای سفر ما نصب شده است. "
کاپیتان وستون "، اظهار داشت:" نه، باید بگویم ما هر چه زودتر آغاز شده بهتر است.
او اضافه کرد: "است که، اگر برای شما مهم نیست در مورد آن صحبت، به آرامی، و دیگران
لبخند زد، برای محجوب خود را تنها یک ماده از عادت.
این قانون برای اولین بار از ماجراجویان، پس از بستن زیردریایی در اسکله بود، به
ادامه بارگذاری غذا و منابع.
تام و آقای دامون نگاه به این، در حالی که آقای سریع و آقای شارپ ساخته شده برخی از لازم
تغییر ماشین آلات.
روز بعد، مخترع جوان متصل دستگاه خود را به سوپاپ پمپ، و
بارگذاری پرنده را ادامه داد. همه در آمادگی برای طلا یابی
اکسپدیشن یک هفته بعد.
کاپیتان وستون دقت جدولها بود مسیر آنها را دنبال کنید و از آن بود
تصمیم گرفت به همراه بر روی سطح حرکت در روز اول، به طوری که به عنوان خوبی به دریا
قبل از فرو هنر و صنعت.
سپس آن را در زیر سطح فرو رفتن، و اجرا به همراه زیر آب تا زمانی که در کشتی شکسته
افزایش در زمان رسیده بود، در صورت نیاز به تمدید عرضه هوا.
با فروشگاه و مقررات کافی روی به چند ماه گذشته، اگر
لازم باشد، هر چند انتظار هم نداشتند که به بیش از شصت روز را در اکثر رفته،
ماجراجویان اوایل به وجود آمد یک روز صبح و به جایگاه رفت.
آقای جکسون بود که با آنها همراه نیست.
او در مورد یک سفر زیر دریایی اهمیتی نمی دهند، او گفت، و آقای سویفت مورد نظر او را به باقی می ماند
در کلبه کنار دریا و محافظت از مغازه ها، که شامل ماشین آلات بسیار ارزشمند است.
بالون هم چپ بود وجود دارد.
"خوب، ما همه آماده؟" آقای سویفت حزب کمی از جویندگان طلا خواست، به عنوان
آنها را وارد کنید conning برج روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار از زیردریایی است.
پسرش "همه آماده، پدر،" پاسخ داد.
پس از آن شما روی، پیشنهاد کرد: "کاپیتان وستون.
اما در ابتدا من را مشاهده کنیم. "
او افق را با تلسکوپ خود را جاروب، و تام که ملوان آن را نگه داشته
ثابت در یک نقطه خاص برای برخی از زمان است. "آیا هر چیزی که شما می بینید؟" پسر بچه پرسید.
: "خوب، قایق دروغ گفتن وجود دارد وجود دارد، پاسخ دهد.
»و برخی از ما مشاهده از طریق یک لیوان.
اما من باور نمی کنم آن مهم است.
احتمالا آنها تنها در تلاش است تا ببینید که چه نوع ماهی عجیب و غریب ما. "
همه سوار قطار، پس از آن، "به دستور آقای سویفت، و آنها را به زیر دریایی رفت.
تام و پدر خود را با کاپیتان وستون، همچنان در برج conning.
سیگنال داده شد، جریان برق را به صفحات جلو و عقب، و
پیشرفته پیش رو بر روی سطح به گلوله بست.
ملوان مطرح تلسکوپ خود را یک بار دیگر و از طریق یک پنجره در برج peered.
او ادا تعجب. "چه چیزی مهم است؟ پرسید:" تام.
"که کشتی های دیگر - کشتی بخار کوچک - وزن لنگر و به نظر می رسد به عنوان
به این ترتیب، "پاسخ بود.
"شاید برخی از آن استخدام شده برگ به ما و جنبش ما را ردیابی،
پیشنهاد تام. "اگر آن خواهیم آنها را احمق، افزود: خود را
پدر.
"فقط یک چشم بر روی آنها نگه دارید، کاپیتان، و من فکر می کنم ما می توانیم آنها را به حقه یا دو در یک
چند دقیقه. "سریع تر از پیش از طریق آب را به گلوله بست.
او در راه او آغاز شده بود برای به دست آوردن طلا از خراب گود رفته، اما در حال حاضر دشمنان
در دنباله از ماجراجویان برای کشتی ملوان بود متوجه شده بود
بخار پس از آنها.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل چهاردهم در لباس غواصی
شکی نیست که کشتی های بخار پس از زیردریایی وجود دارد.
مشاهدات چندین کاپیتان وستون ساخته شده مؤید این مطلب است، و او را گزارش این واقعیت را به
آقای سویفت.
"خب، ما برنامه های ما، تغییر پس از آن، گفت:" مخترع.
"به جای از قایقرانی بر روی سطح زیر را بروید.
اما در ابتدا اجازه دهید آنها را نزدیک به طوری که آنها ممکن است به نفع دیدن آنچه که ما انجام می دهند.
تام، به زیر، لطفا، و به آقای شارپ هر چیزی که در آمادگی برای سریع
نزول.
خواهیم کمی آهسته در حال حاضر، و اجازه دهید آنها را به ما نزدیکتر است. "
سرعت زیر دریایی کاهش یافت و در یک زمان کوتاه، کشتی بخار عجیب و غریب
بازرسی و نگهداری او از آمدن به درون نقطه از راه دور.
آقای سویفت، حاکی از ماشین آلات برای متوقف کردن و زیر دریایی به توقف در آمد
سطح، bobbing مانند یک بطری نیمه مستغرق.
مخترع تیری که بهدف اصابت در برج افتتاح شد و به یک مرد بر روی پل به نام
کشتی بخار: "چه می کنی ما به دنبال؟
"به دنبال شما؟" تکرار مرد، کشتی عجیب و غریب نیز به توقف آمده است.
"ما شما را به دنبال ندارد." "به نظر می رسد، پاسخ داد:" آقای سویفت.
"شما بهتر است آن را به من بدهید."
تلافی سریع بود: "من حدس می زنم که در آبهای آزاد هستند".
"ما به شما اگر ما را دنبال کنید." "شما؟
سپس بیا! "گریه مخترع که او به سرعت بسته شد پنجره شیشه ای سنگین و
کشیده یک اهرم است.
یک لحظه بعد زیر دریایی شروع به غرق شدن، و آقای سویفت نه به خنده می تواند کمک کند
به عنوان، درست قبل از برج به زیر آب رفت، چهره شگفت زده از او تا به حال یک نگاه اجمالی
مرد بر روی پل.
دومی آشکارا انتظار چنین حرکتی که نکرده اند.
پایین تر و پایین تر در آب رفت و پیشه وری، تا زمانی که حدود دو صد متر بود
در زیر سطح.
سپس آقای سویفت چپ برج conning، فرود به بخش عمده ای از کشتی و
خواسته تام و کاپیتان وستون را مسئول خانه آزمایشی است.
"،" پدرش گفت: فرستادن او به پیش، تام.
"که شخص بالاتر از مالش چشم او نشده است، در حیرتم که در آن ما هستند، گمان می کنم."
جلو پیشرفته زیر آب فیلمبرداری، صفحات قدرتمند الکتریکی کشیده و
هل دادن او را در راه برای تضمین طلا گود رفته.
همه که آن روز صبح با سرعت نسبتا متوسط از سرعت مشخص شد، تصور بر آن بود
به بهترین وجه اجرا نمی ماشین آلات جدید با سرعتی بیش از حد.
شام حدود یک چهارم از یک مایل زیر سطح زمین خورده بود، اما هیچ کس در داخل
زیردریایی تا کنون شناخته شده آن است.
چراغ های الکتریکی ساخته شده به عنوان درخشان به عنوان مورد نظر، می تواند و مواد غذایی، که
تام و آقای دیمون آماده، برابر با هر که می توانست در روی زمین خدمت کرده بود.
پس از غذا کرکره پنجره در طرف پیشه وری افتتاح شد
و نگاه myriads از ماهی شنا کردن گذشته، به عنوان موجودات زنده
افشا در تابش خیره کننده نور افکن.
در آن شب آنها چند صد مایل در سفر خود بودند، مهارت سریع بود،
و ترک تام و کاپیتان وستون به ساعت اول، دیگر به رختخواب رفت.
"عافیت باش روح من است، اما آن چه به نظر می رسد فرد، هر چند به زیر آب رفتن به رختخواب، مثل
ماهی، اظهار داشت: "آقای دیمون. "اگر همسر من می دانستم که او را نگران
مرگ است.
او فکر می کند من خاموش automobiling. اما این نیمی به عنوان سواری به عنوان خطرناک نیست
در یک ماشین است که همیشه خارج از دستور.
زیر دریایی برای استخراج از معادن، هر زمان.
صبر کنید تا ما به پایان این سفر، توصیه کرد: "تام.
"من حدس می زنم شما تقریبا باید به عنوان خیلی چیزها می تواند در یک زیردریایی می تواند رخ دهد در
خودکار، و آینده بودند برای اثبات این مخترع جوان به حق است.
همه چیز به خوبی کار می کرد آن شب و کشتی پیشرفت های خوبی است.
آنها به سطح صبح روز بعد افزایش یافت تا مطمئن شویم که از موقعیت خود، و برای دریافت
هوای تازه، هر چند آنها واقعا لازم نیست که دومی، به عنوان منبع ذخیره
کشیده شده بود و کافی برای
چند روز، در حال حاضر که دستگاه اکسیژن در حال اجرا به منظور قرار داده شده بود.
در روز دوم کشتی به پایین فرستاده شد و در آنجا متوقف کرده، به عنوان آقای سویفت
خواست به تلاش های جدید لباس غواصی.
این از یک فلز جدید، نور، اما بسیار قوی به مقاومت در برابر فشار ساخته شد
بزرگ عمق.
تام، آقای شارپ و کاپیتان وستون donned مناسب، موافقت دیگران به صبر
تا زمانی که آنها را دیدم که چگونه مرحله اول منجر به.
سپس، بیش از حد لازم بود برای برخی از آشنایی با ماشین آلات در باقی می ماند
کشتی به کار درب و آب اتاق که از طریق آن غواصان تا به حال به
تصویب به خارج.
طرح معمول، با برخی از تغییرات، در اجازه دادن به این سه نفر از به دنبال داشت
قایق و بر روی به پایین از دریا است.
آنها وارد یک اتاق در سمت زیردریایی، آب به تدریج بستری شد
تا آن را در فشار مساوی که در خارج، سپس با استفاده از درب بیرونی افتتاح شد
اهرم، و آنها می توانند از محلی خارج شدن.
احساس عجیبی به تام و دیگران احساس می کنید که آنها در واقع
راه رفتن در امتداد بستر اقیانوس.
دور تا دور آنها آب بود، و آنها به عنوان چراغ الکتریکی کوچک در تبدیل
کلاه خود، که چراغ، ذخیره سازی باتری را تغذیه می شدند را بسته غواصی
مناسب، آنها را دیدم ماهی، کوچک و بزرگ،
ازدحام به آنها، بدون شک در موجودات عجیب و غریب که خود را وارد کرده بود، شگفت زده
دامنه.
بر روی شن و ماسه از پایین، و در داخل و خارج از جمله پوسته ها و سنگ ها، بزرگ crawled شده
عنکبوت خرچنگ، مارماهی بزرگ و دیگر موجودات عجیب و غریب به ندرت در سطح دیده می شود
آب است.
سه غواصان در بر داشت مشکل در تنفس، به عنوان مخازن هوای بسته وجود دارد
به شانه های خود را، و یک منبع ثابت اکسیژن را از طریق لوله های تغذیه
کلاه.
فشار آب آنها را خسته نکنید، و پس از احساس تام شروع به
به تازگی از آن لذت ببرید.
در ابتدا عدم توانایی در صحبت کردن را به اصحاب خود عجیب و غریب به نظر می رسید، اما او به زودی اینقدر
او می تواند علائم و حرکات، و فهمیده شود.
آنها برای برخی از زمان راه رفته، و پس از آن که پسر بچه بر بخشی از لاشه
کشتی در اعماق شن و ماسه مدفون شده است.
هیچ گفتن چه کشتی آن بود، و نه چه مدت در آنجا بوده است، و پس از آن وجود دارد
در سکوت آن را مشاهده، ادامه داد: در.
"عالی بود!" کلمات به ادا تام، هنگامی که او و دیگران زمانی
داخل زیردریایی و لباس برداشته بود.
"اگر ما فقط می توانیم در اطراف خراب Boldero که راه به راه رفتن، ما تمام
طلا را از او در هیچ زمان. خطوط زندگی و نه شلنگ هوا وجود دارد
زحمت با این لباس غواصی.
آنها قطعا موفقیت، تصدیق کرد: "آقای شارپ است.
"نگهدار گره زینتی روبان گیسو من! گریه:" آقای دیمون. "من آن را دفعه بعد سعی کنید.
من همیشه می خواستم به غواص، و در حال حاضر من این شانس.
این سفر پس از محفظه غواصی بسته شده بود از سر گرفته شد، و در سوم
کاپیتان وستون روز، پس از نگاهی به نمودار خود را اعلام کرد، که آنها نزدیک است.
جزایر بااما واقع درندغربی و جنوب فلوریدا.
"ما باید به دقت به هر یک از کلید های کوچک را به اجرا نمی باشد،" او گفت، که می شود
نام بسیاری از نقاط کوچک زمین، به سختی به اندازه کافی بزرگ می شود والا یاری می
به نام جزیره ای است.
"ما باید مواظب ثابت نگه داشتن" فورچون آنها را طرفدار، هر چند یک بار، هنگامی که تام
فرمان بود، او به دقت اجتناب رمنج صخره های مرجانی با زیر دریایی.
نور افکن را به او نشان داد فقط در زمان، و او با thumping در sheered
قلب او بود.
البته از جنوب به شرق تغییر یافت، بنابراین به عنوان آماده به نوسان خارج از راه
از شانه های بزرگ آمریکای جنوبی که در آن برزیل طول می کشد تا اتاق بسیار، و به عنوان
دورتر و دورتر نسبت به رفت
خط استوا، آنها متوجه شد که آب بیشتر و بیشتر با ماهی teemed، برخی از
زیبا، برخی زشت و ترس الهام بخش، و برخی از هیولا، که آن را ساخته اند یکی
لرزیدن به آنها نگاه کنید، حتی از طریق شیشه ای ضخیم از ویندوز گاو چشم.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل پانزدهم در جزیره گرمسیری
آن را در شب از روز چهارم به بعد بود که کاپیتان وستون، که بود فرمان
پیشه وری، ناگهان به نام: "هو زمین!"
"کجا دور؟" نپرسید تام به سرعت برای او خوانده بود که این پاسخ مناسب بود
را. "مرده پیش، جواب داد:" ملوان با
لبخند می زنی.
"ما باید برای آن را، اگر من این سوال ممکن است اجازه داده شود؟"
زمین آن است که به احتمال زیاد می شود؟ "آقای سویفت می خواستند بدانند او.
"اوه، برخی از جزیره ای کوچک گرمسیری،" پاسخ داد: مرد دریا نوردی.
"این پایین در نمودار نیست. احتمالا بیش از حد کوچک است به یاد داشته باشید.
باید بگویم این یک جزیره مرجانی بود، اما ما ممکن است قادر به پیدا کردن چشمه آب شیرین
و برخی از میوه ها است. "" سپس ما به آنجا خواهم زمین، این نتیجه رسیدند که: "
مخترع.
"ما می توانیم مقداری آب تازه، استفاده از هر چند تقطیر و دستگاه یخ می کند
خوب است. "
آنها فقط در هنگام غروب این جزیره ساخته شده، و در یک تالاب کوچک لنگر، که در آن وجود دارد
عمق خوب از آب بود. "در حال حاضر برای ساحل!" گریه تام، به عنوان
زیردریایی در اطراف زنجیره ای چرخش است.
"مثل یک محل خوب به نظر می رسد. من امیدوارم که cocoanuts و پرتقال وجود دارد
اینجا. باید من از راه اندازی الکتریکی، پدر؟ "
"بله، شما ممکن است، و همه ما در ساحل میام.
آن را انجام خواهد داد برای دراز کردن پا در ما، کمی ما خوب است. "
در نوعی از جیب در عرشه زیردریایی انجام یک قایق الکتریکی کوچک بود،
قادر برگزاری 6.
این می تواند توان تضعیف از جیب، یا افسردگی، به داخل آب بدون استفاده از
davits، و با آقای شارپ به او کمک کند، تام به زودی مهارت کمی داشته شناور است.
باتری ها در حال حاضر متهم شدند، و به همان اندازه خورشید بود و در طلا
جویان وارد راه اندازی و به زودی در ساحل بودند.
آنها دریافتند بهار نزدیک آب در دست، و تام آرزو در رابطه با
cocoanuts متوجه بود، اما هیچ پرتقال وجود دارد.
پسر بچه در زمان چند تن از آجیل خوشمزه، و شکستن آنها باز ریخت شیر را به
یک فنجان تاشو او انجام شده، نوشیدن آن را با اشتیاق.
دیگران به دنبال مثال خود را، و تلفظ آن را به بهترین نوشیدنی آنها تا به حال
مزه در یک زمان طولانی.
جزیره استوایی یک معمولی، نه چندان بزرگ بود، و آن را به نظر نمی رسد
شده است اغلب توسط انسان سفر کرده بود.
هیچ یک از حیوانات دیده می شود وجود دارد، اما myriads از پرندگان پرواز اینجا و آنجا در میان
درختان انگور عقبی و streamers های از خزه.
"اجازه صرف یک روز در اینجا به فردا و آن را پرداخت، پیشنهاد تام و پدرش
راننده سرشونو تکون دادن موافقت.
آنها رفت و برگشت به زیردریایی به عنوان شب شروع به جمع آوری و در داخل کابین،
بعد از شام، تا کنون بیش از اتفاقات از سفر خود صحبت.
"آیا شما فکر می کنم ما به هیچ مشکلی با گرفتن طلا از لاشه
کشتی؟ "تام از کاپیتان وستون خواسته است، پس از یک مکث.
"خوب، آن را سخت می گویند.
من نمی توانستم یاد بگیرند که چگونه خراب می گذارد، چه آن را در کف شنی و یا سنگی.
اگر دومی، آن را نه آنقدر سخت است، اما اگر شن و ماسه در کار کرده و تا حدی تحت پوشش
خواهیم برخی از مشکلات، اگر من ممکن است اجازه داده شود چنین گفت.
با این حال، آیا مشکل قرض.
ما هنوز وجود دارد، هر چند در نرخ ما سفر طولانی قبل از ما آن را نمی خواهد
می رسند. "هیچ ساعتی که شب شد، آن را به عنوان
در نظر گرفته شده لازم است.
تام برای اولین بار بوجود می آیند در صبح بود، و او بر روی عرشه یک نفس رفت
هوای تازه قبل از صبحانه.
او در این جزیره زیبا کمی نگاه، و به عنوان چشم او را گرفت در تمام
تالاب کوچک که زیردریایی لنگر انداخته بود، او ادا گریه شگفت زده شده است.
و او ممکن است، نه یک صد کارگاههای دور و نزدیک به این جزیره از
پیشرفته، شناور یکی دیگر از صنایع دستی - صنایع دستی دیگر، تقریبا مشابه در شکل و اندازه
ساخته شده توسط Swifts.
تام مالش چشم خود را تا مطمئن شویم که او دیدن نیست دو.
نه، می تواند اشتباه در مورد آن وجود ندارد. یکی دیگر از زیر دریایی در نواحی گرمسیری وجود دارد
جزیره است.
او نگاه کرد، یکی از برج conning مهارت دوم.
شکل عجیبی آشنا به نظر می رسید. تام می دانست در یک لحظه که در آن بود - ادیسون
برگ.
، او به نام عامل، پسربچه را دیدم، بیش از حد، و کلاه خود و تعظیم تمسخرشان
است: «صبح به خیر!
آیا طلا رتبهدهی نشده است؟
تام بود نمی دانم چه چیزی را باید پاسخ.
دیدن زیردریایی دیگر، در یک جزیره جایی که او قرار بود آنها نخواهد بود
آشفته، نگرانکننده به اندازه کافی، بلکه به استقبال برگ روی هم رفته بیش از حد،
تام فکر.
ترس خود را که سازندگان قایق رقیب را دنبال کرده بود بدون نبوده است
پایه و اساس است. بلکه تعجب به ما مراجعه کنید، نه؟ "
در ادامه آقای برگ، لبخند بر لب.
"در عوض،" اعتراف تام، خفگی بر کلمه.
فکر شما می شود، ادامه داد: "برگ. "ما انتظار ملاقات شما خیلی زود است، اما
ما خوشحالیم که کردیم.
من در مجموع نمی خواهم شکار گنج غرق شده، با جهات نامحدود
که من داشته باشد. "
- در حال رفتن به - stammered تام، و سپس او این امر می تواند بهترین نیست به این نتیجه رسیدند
می گویند هر چیزی. اما بحث خود را در داخل شده بود شنیده
زیردریایی.
پدر او به پا از پلکان برج conning.
"به چه کسی شما صحبت کردن، تام؟" از او پرسید. "آنها به اینجا، پدر،" جوانان
پاسخ دهد.
"در اینجا؟ که در اینجا هستند؟ "
"برگ و کارفرمایان. ما به دنبال آنها، پدر. "
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل شانزدهم: "ما تو را برای آن مسابقه می دهند
آقای سویفت در عرشه هول هولکی. او با کاپیتان وستون همراه بود.
در نزد پدر تام، آقای برگ که توسط "دو نفر دیگر ملحق شده بود، به نام
از:
"شما ما نیز به این نتیجه رسیدند را به دادگاه جایزه دولت، آقای سویفت.
ما تصمیم گرفتیم پول بیشتری در چیز دیگری وجود ندارد.
اما ما هنوز شانس خوبی برای امتحان کنید امتیازات قایق ما را داشته باشد.
شتاب و خودمان نصب شده تا تقریبا به محض این که شما مال شما، و من فکر می کنم که ما داریم
هنر و صنعت بهتر است. "
"من اهمیتی نمی دهند، گفت:" به هر مسابقه را وارد کنید با شما آقای سویفت بطور سرد.
"آه، اما من می ترسم شما داشته باشد، آیا شما می خواهید یا نه،" خیره بود
پاسخ دهید.
"چه خبر؟ آیا منظور شما این موضوع را به بر مرا مجبور؟
"من می ترسم من - کارفرمایان و من، که شده است.
می بینید، ما موفق به بلند کردن دنباله دار بودن خود را بعد از اینکه شما را ترک ساحل نیوجرسی، داشتن
این ایده که در آن شما، محدود شد و ما قصد ندارم به از دست می دهید. "
"آیا شما با ما سروان پرسید:" وستون آرام.
"خوب، شما می توانید آن را که راه را اگر دوست دارید، یکی از این دو نفر با آقای جواب داد:
برگ.
"آن را ممنوع من!" گریه آقای سویفت به شدت مورد. "شما هیچ حق دزدکی حرکت کردن بعد از ما."
من حدس می زنم که اقیانوس آزاد است، ادامه داد: "نماینده rascally است.
"چرا شما را در نگه داشتن بعد از ما باقی بماند؟" نپرسید مخترع سالمندان، فکر
خوب معلوم است، در صورت امکان، که چقدر مردان می دانستند.
از آنجا که ما پس از آن گنج و همچنین شما هستید، "پاسخ جسورانه است.
msgstr "" "شما هیچ حق انحصاری برای آن است.
کشتی غرق شده در انتظار اولین وارد، و هر کس می شود اولیه وجود داشته می تواند
طلا از خراب. ما قصد داریم وجود داشته باشد، اما ما خواهید بود
منصفانه با شما است. "
"نمایشگاه؟ شما چه معنی است؟ "خواستار تام.
"این است: ما شما را برای آن مسابقه می دهند. یکی از اولین بار وارد شدن به سمت راست
جستجو سربه سر شمش طلا.
آیا که منصفانه است؟ آیا شما با آن موافق؟ "
ما به هیچ چیز با شما موافقم، قطع: "کاپیتان وستون، شیوه ای معمول خود را محجوب
همه رفته است.
"من اتفاق می افتد در دستور بخشی از این هنر و صنعت باشد، و من به شما هشدار می دهند که اگر من به شما
تداخل با ما آن را نمی خواهد برای شما سالم باشد.
علاقه من به مبارزه نیست، اما وقتی شروع می کنم من دوست ندارم برای جلوگیری از، "و او لبخند زد
ظالمانه است. "شما بهتر است ما را دنبال کنید."
"ما انجام خواهد داد:" ما به عنوان عضو سوم از سه گانه را بر روی عرشه از دیگر فریاد زد:
قایق، که، به عنوان تام را ببینید، شگفت انگیز، نامگذاری شد.
"ما قصد داریم که طلا اگر ما می توانیم."
"همه درست است. من به شما هشدار داده ام "، در ادامه ملوان، و
پس از آن، حرکتی تام و پدرش به دنبال او رفت، زیر.
"خب، چه چیزی باید انجام شود؟ پرسید:" آقای سویفت هنگامی که در اتاق نشیمن نشسته بودند،
و دیگران را از حضور زیر دریایی رقیب بود.
"تنها چیزی که می بینم برای انجام این کار این است که دزدکی حرکت کردن به دور unobserved، به عمیق که ممکن است،
و همه عجله برای سربه سر، توصیه کرد: "کاپیتان.
"آنها بر روی ما بستگی دارد، برای آنها آشکارا ندارد نمودار سربه سر، هر چند از
البته محل کلی از آن ممکن است از خواندن مقالات به آنها شناخته شده است.
من امیدوار است آنها را خارج از مسیر نمودار کاذب من کاهش یافته پرتاب کرده بود، اما به نظر می رسد
آنها بیش از حد هوشمندانه برای ما است. "" آیا آنها حق ما؟ "پرسید:
تام.
"قانونی، بلکه از نظر اخلاقی نیست. ما می توانیم آنها جلوگیری نمی کند، من می ترسم.
تنها چیزی که برای انجام شده است، برای رسیدن به آنجا از اون ها جلوتری.
از آن خواهد شد یک مسابقه برای گنج غرق شده، و ما باید برای اولین بار است. "
"نظر شما پیشنهاد انجام این کار، کاپیتان؟ پرسید:" آقای دیمون.
"نگهدار من پیراهن به ناودانی ها، اما ما نمی توانیم کشیدن کشتی خود را در این جزیره و ترک آن
؟ "" من ترس هستم با دست بالا دادرسی
به سختی پاسخ خواهد گفت: «آقای سویفت.
"نه، به عنوان کاپیتان وستون می گوید، ما وجود دارد باید از اون ها جلوتری.
شما چه فکر میکنید بهترین طرح، کاپیتان تیم خواهد بود؟ "
"خب، هیچ نیازی نیست برای ما به چشم پوشی از طرح های ما به دست آوردن آب شیرین وجود دارد.
فرض کنید ما به این جزیره، که، بعضی از ما، می روم نگهبان در هیئت مدیره.
خواهیم مخازن ما را با آب تازه پر کنید، و در شب بی سر و صدا در زیر سینک
سطح و سرعت دور شد. "
همه آنها رای داده است که ایده بسیار خوبی است، و وقت کمی هم قرار دادن آن را از دست داده بود
عمل. تمام باقی مانده از آن روز نه از نشانه
زندگی شگفت انگیز قابل مشاهده بود.
او بر سطح تالاب بی اثر دراز، نه دور از پیشرفته، اما، هر چند
هیچ کس خود را بر روی عرشه نشان داد، تام و دوستان او تا به حال هیچ شکی نیست، اما خود را
دشمنان از نزدیک به تماشای آنان را.
همانطور که در غروب حل و فصل کردن بر روی دریا های گرمسیری و به عنوان سایه درختان در
جزیره کمی طولانی شده است، کسانی که در هیئت مدیره پیشرفته به برج Conning بسته است.
بدون چراغ روشن شد، چرا که آنها نمی خواست جنبش خود را به دیده می شود، اما تام،
پدرش و آقای شارپ، مواضع خود را نزدیک به دستگاه های مختلف در زمان و
دستگاه آماده برای باز کردن مخازن و اجازه دهید
نزول زیر دریایی به پایین، در اسرع وقت آن ممکن است برای انجام این کار unobserved بود.
"خوشبختانه بدون ماه وجود دارد، اظهار داشت کاپیتان وستون، که او جای خود را در کنار تام گرفت.
"هنگامی که در زیر سطح و ما می توانید آنها را زیر پا بگذارد، به ما.
عجیب و غریب این است که چگونه آنها ما را پیش بینی کرد، اما گمان می کنم که کشتی بخار به آنها سرنخ را داد. "
به سرعت در حال رشد تاریک، آن را به عنوان همیشه در نواحی گرمسیری می کند، و هنگامی که با احتیاط
مشاهده از برج conning به خطوط قایق دیگر را فاش نمی کند،
کسانی که روی پیشرفته به درستی نتیجه گرفت که رقبای خود ناتوان بودند و به آنها مراجعه کنید.
ارسال به او، تام، "می کنند! این نام پدرش، و با صدای خش خش آب وارد
مخازن.
زیر دریایی به سرعت در زیر سطح غرق، کمک سکان را منحرف است.
اما افسوس که برای امید جویندگان طلا.
به محض این بود که او به طور کامل، موتور مستغرق با آغاز شده تا به عنوان به ارسال
از مرداب و به دریا باز، از آب همه چیز در مورد درخشان توسط ساخته شد
پدیده شب تاب.
در آبهای جنوبی این اغلب رخ می دهد.
میلیون ها تن از موجودات ریز، که گفته می شود، ازدحام در جریان گرم،
ظاهر از آتش را به اقیانوس، و هر شی در حال حرکت را از طریق آن به سادگی می تواند
دیده می شود.
با پیشرفت بود.
حرکت او در تیراندازی رو به جلو ساخته شده، و undulations توسط او ایجاد می شود
غوطه ور شدن، به نظر می رسید به فعالیت شروع فسفر خفته، و زیر دریایی
شناور در دریایی از آتش بود.
"سریع! گریه:" تام. "او سرعت!
شاید ما می توانیم از این پچ از آب قبل از ما آنها را ببینید. "
اما خیلی دیر شده بود.
فراتر از آنها می توانند سوت کارخانه برق از شگفت انگیز آن را به عنوان اجازه دمیده شد.
آنها را می دانیم که فرار آنها متوجه شده بودند.
یک لحظه بعد از آب، که عمل به عنوان نوعی صدایی هیئت مدیره و یا تلفن،
را به گوش تام سریع و دوستان او که سر و صدا از موتور
هنری دیگر در عمل.
او بعد از آنها شد. رقابت برای در اختیار داشتن سه
صد هزار دلار در طلا در حال حاضر در راه بود.
سرنوشت در برابر کسانی که در هیئت مدیره پیشرفته به نظر می رسید.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل هفدهم نژاد
توسط کاپیتان وستون، که در نگاه قطب نما و به او گفت که راه را برای هدایت
برای پاک کردن صخره مرجان خارجی، تام فرستاده زیردریایی پیش رو، سیگنالینگ با سرعت کامل
به اتاق موتور، جایی که پدرش و آقای شارپ بودند.
دیناموها بزرگ purred ها شبیه گربه های بزرگ، آنها به عنوان انرژی الکتریکی را به فرستاده
صفحات جلو و عقب، کشیدن و هل دادن به جلو پیشرفته.
و او را زیر آب با عجله، اما تا کنون به عنوان پیش او به ضرب گلوله کشته اختلال در
شب تاب آب نشان داد و موقعیت خود را به سادگی.
به آسانی به دنبال او خواهد بود.
"کاپیتان پسر بچه پرسید: آیا می توانید سرعت هر را از او؟"
"بله" پاسخ سریع "با استفاده از پیچ های کمکی من فکر می کنم ما می توانیم.
من آن را سعی کنید "
او نشانه ای ملخ هواپیما را، جلو و عقب، در عمل قرار داده می شود و موتور
حرکت پیچ دوقلو تبدیل شده بود. در یک بار افزایش محسوس وجود دارد
سرعت پیشرفت.
"آیا ما آنها را پشت سر می گذارد؟" خواسته تام هیجان و نگرانی، که او در گرو سرعت نگاه،
و اشاره کرد که زیردریایی در حال حاضر در حدود پانصد متر در زیر سطح بود.
"سخت برای گفتن، پاسخ داد:" کاپیتان.
"شما می خواهم که مشاهده را به اطمینان حاصل کنید."
"من آن را انجام دهد،" جیغ و جوانان است. "شما هدایت، لطفا، و من در
conning برج.
من می تواند به جلو نگاه کنند و عقب وجود دارد، و همچنین راست بالا.
شاید من می تواند شگفت انگیز را ببینید. "
springing تا نردبان دایره ای که منجر به برج نگاه تام، از طریق
پنجره ها همه در مورد خانه آزمایشی کوچک. نگاه کنجکاو او را دیدم.
این بود که اگر زیر دریایی در دریایی از آتش مایع زرد بود.
او در آب است که با شعله های آتش که هیچ گرمایی را شامل پروتئین در برابر غوطه ور شد.
پس نور آن بود، در واقع، که بدون نیاز به لامپ های رشته ای در برج وجود دارد.
مخترع جوان را دیده اند، به خواندن مقاله توسط روشنایی
فسفر است.
اما او چیز دیگری برای انجام این کار نسبت به رعایت این پدیده است.
او می خواست تا ببینید که آیا او می تواند دید از زیر دریایی رقیب گرفتن.
در ابتدا او می تواند خارج ساختن چیزی صرفه جویی در چرخش و جوشان دریا، ناشی از
پیشرفت پیشرفته را از طریق آن.
اما ناگهان، سرش را بالا گرفت، او آگاه بود برخی از جسم سیاه و بزرگ، کمی به
عقب و حدود ده متر بالاتر از هنر و صنعت خود را. "کوسه" او بانگ زد: با صدای بلند.
"یکی از عظیم، بیش از حد است."
اما نزدیک تر از اون چیزی که به نظر می رسید کمتر یک کوسه به نظر می رسید.
موقعیت جسم سیاه تغییر کرده است. به نظر می رسد برای حل و فصل کردن، به
نزدیک بالای از برج conning به.
سپس، با پشت سر که او را در حال حاضر unnerved تام به رسمیت شناخته شده، آنچه در آن
بود، آن را در قسمت زیرین یک کشتی بود.
او می تواند صفحات با هم پرچ شده، و پس از آن، او با اشاره به گرد،
شکل استوانه ای، او می دانست که یک زیردریایی بود.
این شگفت انگیز بود.
او نزدیک شد و خزنده تا پیشرفته.
اما آنچه خطرناک تر بود، او به آرامی در آب حل به نظر می رسید.
لحظه ای دیگر و پیچ بزرگ او ممکن است را به از برج Conning Swifts سقوط،
قایق و موی خود را بتراشید آن را خاموش. سپس آب را با عجله در حال غرق شدن
گنج جویان مثل موش در تله.
با یک حرکت سریع تام yanked اهرم که اجازه بیش تر آب را به جریان
مخازن بالاست. این اثر در یک بار آشکار بود.
پیشرفته را به سمت پایین از دریا به ضرب گلوله کشته شده است.
در همان زمان مخترع جوان، حاکی از به کاپیتان وستون به اطلاع آن دسته از
در موتور اتاق برای قرار دادن در سرعت کمی بیشتر است.
پیشرفته نسبتا همگانی روندی پیش رو، و پسر بچه، به دنبال از طریق تیری که بهدف اصابت کند در
سقف این برج conning، رضایت از دیدن زیردریایی رقیب
پشت سر گذاشت.
جوانان را به داخل کشتی با عجله به آنچه او دیده بود، و
توضیح دلیلی برای باز کردن مخازن بالاست.
او به پدر خود و آقای شارپ تا حدودی بیش از مانور غیر منتظره به هیجان می آورد
هنر و صنعت. "بنابراین آنها هنوز ما به دنبال" زمزمه
آقای سویفت.
"من نمی بینم به همین دلیل ما می توانیم آنها را تکان نمی کردن." "آن را در حساب از این آب درخشان است،
توضیح داد: کاپیتان وستون. هنگامی که ما روشن است که آسان نخواهد بود،
من فکر می کنم، به آنها لغزش می دهد.
به این معنا که اگر ما می توانید از بینایی خود را به اندازه کافی بلند است.
البته، اگر آنها در حفظ و نزدیک پس از ما، آنها می توانند ما را بالا بکشیم با نور افکن خود،
گمان می کنم اگر یکی ادامه می دهند. "
"بله" بستری مخترع سالمندان، آنها را به عنوان قوی به عنوان یکی ما.
در واقع، کشتی خود را تنها به این سرعت و قدرت است.
من می دانم، برای بنتلی و Eagert به من نشان داد برخی از طرح های قبل از آن آغاز شده، و
نظر من رو نخواست. این بود که قبل از من تا به حال مفهوم
ساخت یک زیردریایی.
بله، من می ترسم ما باید مشکل را از آنها دور است. "
اظهار کاپیتان: "من می توانم این درخشش شب تاب نگهداری تا زمانی را درک نمی کنند"
وستون.
"من آن را در این محل چند بار، اما آن چنان تحت پوشش هرگز
اقیانوس در زمان من است. باید به تغییر شرایط در حال حاضر اینجا. "
برای یک ساعت یا بیشتر مسابقه نگه داشته شد، و دو زیردریایی جعلی پیش از طریق
دریا درخشان.
واندر کمی بالاتر و به عقب از سوی دیگر، بهتر است برای حفظ باقی ماند
نزد او، و هر چند پیشرفته به منظور محدود کردن سرعت اجرا شد، رقیب او می تواند
نمی شود متزلزل کردن.
واضح است که شگفت انگیز صنایع دستی سریع بود.
"این خیلی بد است که ما باید به مبارزه با آنها، و همچنین خطر ابتلا به بسیاری از دیگر را اجرا کنید
مشکلات که همیشه هنگام سفر در زیر آب، مشاهده شده: "آقای دیمون،
که در مورد زیر دریایی مانند شخص عصبی او سرگردان است.
"نگهدار من پیراهن به ناودانی ها! آیا می توانیم آنها را منفجر کردن، و یا فلج آنها را در
برخی از راه؟
آنها حق ندارند به بعد از آن گنج ما. "
خوب، من حدس می زنم به همان اندازه حق که ما بدست آورده اید، اعلام کرد: "تام.
"به هر کس می رسد سربه سر برای اولین بار می رود.
اما آنچه من دوست ندارم متوسط خود را، راه رخنه از انجام آن است.
اگر آنها بر روی قلاب خود را رفت و به دنبال آن یک کلمه می گویند.
اما آنها انتظار دارند ما را به آنها منجر به سربه سر، و سپس آنها خواهید با ما در صورتی که می توانید غارت.
این عادلانه نیست. "
"در واقع، آن نمی باشد،" موافق کاپیتان وستون، "اگر من ممکن است اجازه بیان.
ما باید برای پیدا کردن راهی برای متوقف کردن آنها.
اما، اگر اشتباه نکنم، "وی افزود: به سرعت، به دنبال از یکی از پورت
قلب هدف چشم ها، درخشش شب تاب است کاهش است.
من معتقدم که ما فراتر از آن بخشی از اقیانوس ها در حال اجرا هستند. "
بدون شک از آن وجود دارد، تب و تاب بودن در حال رشد کمتر و کمتر، و ده دقیقه
بعد از آن بود به سرعت همراه از طریق دریا به عنوان سیاه را به عنوان شب.
سپس به منظور اجتناب از در حال اجرا به برخی از سربه سر، لازم بود که به نوبه خود بر افکن.
"آیا آنها هنوز هم بعد از ما پرسید:" سویفت آقای پسرش، او را از ظهور موتور
اتاق، جایی که او به برخی از تنظیمات دستگاه رفته بود، با این امید را
افزایش سرعت.
"من نگاه بروید، داوطلب، پسربچه. او به برج conning صعود دوباره،
و برای لحظه ای، که او به آب های سیاه و سفید از چرخش همه چیز در مورد خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود، او امیدوار است
که آنها تعجب را از دست داده بود.
اما لحظه ای بعد قلب او غرق او گرفتار دید، از طریق عنصر مایع،
از gleams سوسوی دیگر افکن، موجدار اشعه را از طریق
دریا.
"هنوز بعد،" زمزمه مخترع جوان.
"آنها به رها کردن. اما ما باید اونا - این همه ".
او رفت به گزارش آنچه او دیده بود، و مشاوره برگزار شد.
کاپیتان وستون به دقت مورد مطالعه نمودار که بخشی از اقیانوس، و پیدا کردن که
عمق زیادی از آب در دست وجود دارد، پیشنهاد مجموعه ای از تحولات است.
"ما می توانیم بالا رفتن و پایین، ساقه ابتدا به یک طرف و سپس به طرف دیگر، او توضیح داد."
"ما حتی می تواند به پایین رها کردن و استراحت وجود دارد در حالی که برای.
شاید در این راه، ما می توانیم آنها را شدیدا تکان بدهم. "
آنها آن را سعی کردم.
پیشرفته فرستاده شد تا او conning برج از آب بود، و پس از آن او
ناگهان مجبور شده بود تا او بود، اما چند پا از پایین است.
او darted به سمت چپ، به راست، و حتی دو برابر شده و در طول رفت
او گرفته شده است. اما همه به هیچ هدف.
تعجب ثابت به طور کامل به عنوان سریع، و کسانی که او را در نظر می رسید چقدر به
رسیدگی به زیردریایی، به طوری که هر تحول پیشرفته تکرار شد.
رقیب او نمی تواند متزلزل.
تمام شب این بالا نگه داشته شد، و وقتی که صبح آمد، هر چند تنها ساعتهای گفت:
آن، شب ابدی در زیر سطح بود، جویان رقیب طلا هنوز
در دنباله.
"آنها خواهد داد، اعلام کرد:" آقای سویفت ناامیدانه.
"نه، ما باید آنها را برای آن مسابقه می دهند، فقط به عنوان برگ پیشنهاد،" اعتراف تام.
"اما در صورتی که یک مسابقه را به رک و بی پرده می خواهم می خواهیم آن را به اونا اجازه دهید او را اجرا را به حد مجاز،
پدر. "" که آنچه که ما انجام شده است، تام است. "
"نه، درست نیست، برای ما کمی بیش از حد شده است غوطه بهترین سرعت از
هنر و صنعت ما است. بگذارید به کمی نزدیکتر به سطح و
بهترین نژاد آنها همیشه باید آنها را به من بدهید. "
سپس مسابقه آغاز شد و مانند یک مسابقه سرعت آن گونه که بود!
با ملخ هواپیما را مشغول کار هستند را محدود کند، و هر ولت برق بود که
مجبور به صفحات جلو و عقب، پیشرفت رسید از طریق
آب، حدود ده فوت زیر سطح زمین است.
اما تعجب نگه داشته پس از او، دادن گره های خود را برای گره.
البته از زیردریایی برجسته بود آسان را برای ردیابی در حال حاضر، در نور صبح
که نفوذ ده پا به پایین.
"استفاده نیست، اظهار داشت تام دوباره، زمانی که پس از دو ساعت، تعجب هنوز هم نزدیک بود
پشت سر آنها. "تنها شانس ما این است که آنها ممکن است یک
شکست. "
کاپیتان وستون "و یا اجرا شود از هوا، و یا چیزی شبیه به آن، افزود:".
"آنها به ما می تراکم بسیار نزدیک است. من تا به حال هیچ ایده که آنها می توانند به این
سرعت.
اگر آنها به نظر نمی آید "او رفت که او از یکی از مشاهدات عقب نگاه کردم
پنجره ها، "آنها به ما، ناپاک و -" سخنان خود توسط یک شیشه به قطع شد
پیشرفته.
او به نظر می رسید به لرزیدن می کنه و به یک طرف careened.
سپس یکی دیگر از دست انداز. "آهسته! گریه کاپیتان، عجله
به سمت خانه خلبان.
"چه چیزی مهم است؟ پرسید:" تام، به عنوان او انداخت موتور و ماشین های الکتریکی از
دنده انتخابی باشد. "آیا ما ضربه هر چیزی؟"
"نه. چیزی به ما ضربه کاپیتان، "گریه.
"زیردریایی آنها rammed." "Rammed ما تکرار:" آقای سویفت.
"تام، اجرا کردن توپ الکتریکی!
آنها در تلاش هستیم به ما غرق! ما باید به آنها مبارزه کنند.
اجرای تفنگ الکتریکی استرن و ما آنها را آرزو آنها می خواهم ما را به دنبال. "
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل هجدهم تفنگ های الکتریکی
هیجان زیادی روی پیشرفته وجود دارد.
این زیر دریایی آمد به توقف در آب، در حالی که گنج جویان منتظر هیجان و نگرانی
برای چه به دنبال بود.
آیا آنها را rammed دوباره؟ این بار، ثابت بودند، و
با قایق های دیگری که به سرعت در سوراخ ممکن است از طریق پیشرفته اجاق گاز، در
علی رغم طرف قدرتمند خود را.
آنها طولانی به صبر کردن نیست. باز آمد یک شیشه وجود دارد، و یک بار دیگر
قایق Swifts careened. اما ضربه یک زود گذر بود و،
خوشبختانه آسیب چندانی.
آنها قطعا باید به تلاش برای تماس با ما نزول، توافق کردند: "کاپیتان وستون.
"بیا، تام، ما می خواهیم نگاهی از استرن و آنها."
و تفنگ الکتریکی استرن آماده به آتش، تکرار: "آقای سویفت.
ما باید خودمان را محافظت می کند. آقای شارپ و من به تعظیم.
هیچ گفتن چه ممکن است آنها را انجام دهید وجود دارد.
آنها ناامید و مه قوچ ما را از در جلو. "
تام و کاپیتان شتاب زده به عقب.
از طریق پنجره های شیشه ای به ضخامت ورق آنها می توانند بینی بلانت در تعجبم که نه
دور، زیر دریایی رقیب نیاز به توقف می آیند.
او غیر روحانی وجود دارد، سیاه و ساکت و آروم، مثل برخی از ماهی های غول در حال انتظار برای بلعیدن قربانی آن.
مشاهده: به نظر می رسد وجود ندارد بسیار آسیب انجام می شود اینجا، "تام.
"بدون نشت.
حدس بزنید که آنها به ما سوراخ نیست. "" شاید به علت حادثه ای است که بود
پیشنهاد: آنها به ما rammed، کاپیتان.
"خب، آنها می توانست آن را انجام داده اگر آنها به حال ما به دنبال به هم نزدیک" بود
نظر مخترع جوان. "آنها شانس بیش از حد بسیاری از.
ما باید برای جلوگیری از 'دریافت. "
این اسلحه الکتریکی است که پدر شما صحبت می کند از چه؟ "
"چرا، it'sa توپ الکتریکی به طور منظم است.
این آتش توپ جامد، وزن حدود بیست و پنج پوند است، اما به جای پودر،
است که به سختی در زیر آب انجام دهید، و به جای آن از هوای فشرده است که مورد استفاده در
لوله اژدر دولت
زیردریایی ها، استفاده از جریان الکتریسیته یا برق است.
نیروهای توپ توپ با انرژی زیادی است. "
"من تعجب می کنم آنچه را که آنها انجام خواهد داد؟" مشاهده کاپیتان های مشابه از طریق bull'seye.
"ما به زودی می توانید بگویید،" پاسخ جوانان است. "ما پیش می روم، و اگر آنها سعی می کنند به دنبال
من قصد دارم به آنها شلیک می کنند. "
"فرض کنید آنها را غرق کنی؟" "من نمی خواهد آتش به انجام این کار فقط برای غیر فعال کردن
آنها. آنها آن را در خود به ارمغان آورد.
ما نمی توانیم خطر داشتن ما صدمه بزند آنها را.
به من کمک کن با توپ، لطفا، کاپیتان؟
توپ الکتریکی، لوله بلند و فولاد در بخش بعد از زیردریایی بود.
این فاصله کمی از دو طرف از کشتی و مبتکرانه پیش بینی
ترتیب در اطراف توپ و مفصل سوکت می تواند چرخش، بنابراین امکان آن به ساقه
تقریبا در هر جهت.
این کار اما از چند دقیقه آن را آماده بود و با پوزه اشاره
به سمت واندر، تام تنظیم سیم های برق و شات جامد قرار داده است.
"حالا ما برای آنها آماده کرد به گریه.
"من فکر می کنم طرح خوبی خواهد بود برای شروع پیش رو، و اگر آنها سعی می کنند به دنبال به آتش
آنها. آنها آن را در خود به ارمغان آورد. "
"درست است، سخن گفت:" کاپیتان وستون.
تام به جلو هول هولکی به پدرش گفت این طرح است.
"ما این کار را انجام خواهم داد!" گریه آقای سویفت. "برو جلو، آقای شارپ، و خواهیم دید که اگر
کسانی که الواط به دنبال خواهد داشت. "
مخترع جوان در حال دویدن به توپ الکتریکی بازگشت.
پرواز کردن در ماشین آلات وجود دارد، و پیشرفت حرکت رو به جلو است.
او افزایش سرعت او را، و دو ناظران در قسمت پاشنه به نگاه علاقمند و نگران در خارج
از پنجره به رقبای خود را انجام دهند.
برای یک لحظه بدون حرکت قابل ملاحظه ای در بخشی از تعجب بود.
پس از آن، به عنوان کسانی که روی او به نظر می رسد برای تحقق بخشیدن به آن است که پیشه وری که بر روی آنها
وابسته به خلبان آنها را به گنج غرق شده بود به سرعت میگذره، کلمه داده شد
به دنبال دارد.
کشتی برگ و کارفرمایان خود را به ضرب گلوله پس از پیشرفته.
"در اینجا آنها می آیند!" گریه کاپیتان وستون. "آنها در حال رفتن به قوچ ما دوباره!"
"سپس من قصد دارم به روی آنها آتش! اعلام کرد:" تام وحشیانه.
در آمد واندر، نزدیکتر و نزدیکتر. سرعت او به سرعت در حال افزایش بود.
ناگهان او ضربه پیشرفته، و پس از آن، اگر آن را به عنوان یک حادثه اجتناب ناپذیر بود
زیردریایی عقب sheered به یک طرف.
"آنها قطعا در آن را دوباره!" گریه تام و مشابه از تیری که بهدف اصابت کند او را دیدم
تعجبم گذشته از دهان توپ الکتریکی شلیک.
"در اینجا از آن می رود!" او اضافه کرد.
او در طول اهرم را هل داد، ایجاد ارتباط مناسب است.
هیچ گزارش مربوطه وجود دارد، برای توپ ساکت بود، اما در آنجا بود
شیشه کمی به عنوان پرتابه پوزه بند را ترک کرد.
تعجب می تواند به پاشنه پا دیده میشود.
شما به او ضربه! تو هم، ازش ضربه! گریه: "کاپیتان وستون.
"شات های خوب!" "ترسیده بودم او گذشته من بود که من کشیده
اهرم، توضیح داد: "تام.
"او مثل یک فلش رفت." "نه، تو او را در سکان گرفتار،
اعلام کاپیتان. "من فکر می کنم شما او را از کسب و کار.
بله، آنها در حال افزایش به سطح است. "
مرد جوان به سرعت در حال قرار داده یکی دیگر از توپ، و توپ را شارژ.
سپس او به آب، روشن شده توسط نور از بالای سر روز peered،
آنها به مراتب پایین.
او می تواند تعجب رو به افزایش به سطح.
واضح است که چیزی اتفاق افتاده بود.
"شاید آنها قصد به قطره بر ما از بالا، و سعی کنید به ما غرق" پیشنهاد
جوانان، در حالی که او ایستاده بود دوباره به آتش.
"اگر انجام می دهند -"
سخن خود را با یک شیشه جزئی در سراسر زیردریایی قطع شد.
"که بود؟" گریه کاپیتان.
"بابا تفنگ تعظیم به آنها را از کار اخراج شدند، اما من باور نمی کنم آنها را ضربه او، پاسخ داد:" جوانان
مخترع. "من تعجب می کنم چه آسیب من؟
کدامیک خواهیم به سطح رفتن برای پیدا کردن ".
واضح است که واندر مبارزه برای هم بودن از دست داده بودند.
در واقع، او تا به حال هیچ اسلحه ای که با آن برای پاسخ دادن به تیرباران از رقیب خود است.
تام شتاب رو به جلو و به اطلاع پدر خود را از آنچه اتفاق افتاده بود.
اگر چرخ دنده فرمان او خارج از دستور، ما ممکن است فرصتی برای لغزش دور داشته باشند، گفت: "آقای
سویفت "خواهیم بالا برود و آنچه که ما می توانند یاد بگیرند."
چند دقیقه بعد، تام، پدر او و وستون کاپیتان پا از conning به
برج، که از آب بود، بر روی عرشه مسطح کمی کوتاه در فاصله ای دور دراز
واندر، و در عرشه خود را برگ و
تعدادی از مردان، آشکارا از اعضای خدمه.
"چرا شما بر روی ما آتش؟" عامل با عصبانیت فریاد زد.
"چرا ما دنبال شما؟" تام retorted:.
"خوب، شما شکسته سکان و غیر فعال ما، رفت و بر روی برگ، نه پاسخ دادن
سوال. "شما برای این رنج می برند!
خواهم که با شما دستگیر شده است.
شما تنها چیزی که شما سزاوار است، افزود: "آقای سویفت.
"شما اقدام غیر قانونی، به دنبال ما و شما سعی به ما رمنج من غرق
سادگی قبل از ما با شلیک به شما، انتقام است. "
این یک تصادف بود، رمنج شما، گفت: "برگ.
"ما می توانیم از آن کمک کنند. من در حال حاضر خواهان آنیم که به شما کمک کند ما را
تعمیر.
"خب، تو اعصاب!" گریه کاپیتان وستون، چشمان او چشمک می زنند.
"من می خواهم یک مصاحبه شخصی با شما را برای حدود ده دقیقه است.
شاید چیزی علاوه بر کشتی خود را به تعمیرات نیاز دارند. "
برگ پشت scowling، اما پاسخ نداده است.
او شروع به کارگردانی خدمه چه چیزی را درباره سکان شکسته انجام دهد.
: "بیا، تام در صدای کم پیشنهاد، برای تلفن های موبایل حمل به راحتی بر سر آب.
"بگذار زیر و پرش را در حالی که ما شانس.
آنها نمی توانند به دنبال در حال حاضر، و ما می توانیم به گنج غرق شده که جلوتر از آنها دریافت کنید. "
پدرش "مشاوره خوب".
"بیا، کاپیتان وستون، ما زیر را بروید و نزدیک برج conning."
پنج دقیقه بعد غرق پیشرفته از چشم، نگاهی اجمالی تام به حال گذشته از برگ و
مردان خود که نزد آنها ایستاده بر روی عرشه قایق شناور خود را، نگاه در
جهت رقیب موفقیت آمیز خود را.
تعجب پشت سر گذاشته شد، در حالی که تام و دوستان خود بودند به زودی یک بار دیگر سرعت
سمت خراب گنجینه.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل نوزدهم به تصرف
در اعماق پایین، توصیه کاپیتان وستون، که او در کنار تام و آقای سویفت در ایستاده بود خلبان
خانه. "تا آنجا که شما می توانید او را در مدیریت، و پس از آن
رو به جلو.
خواهیم شانس بیشتری با این همراهان را. "
تنها مشکل این است، "مخترع جوان پاسخ داد:" که عمیق تر ما به آهسته تر
ما باید به سفر.
آب آنقدر چگال است که آن را به ما را عقب نگه میدارد. "
"خوب، بدون نیاز خاصی از عجله در حال حاضر وجود دارد، در ادامه ملوان.
"هیچ کس به شما شده است، و اختلاف دو یا سه روز در رسیدن به خراب خواهد
به هر چیزی مقدار نیست. "" مگر در مواردی که سکان خود را تعمیر و
بعد از ما دوباره، پیشنهاد کرد: "آقای سویفت.
آنها به احتمال بسیار زیاد برای انجام این کار نیست، نظر کاپیتان بود.
"این بیشتر به شانس از مدیریت خوب این بود که آنها قبل از ما برداشت.
در حال حاضر، برای به تاخیر انداختن، آنها را، برای تعمیر چرخ دنده فرمان خود را، در حالی که ما می توانیم
عمیق ما لطفا و سرعت پیش، آن را عملا غیر ممکن است برای آنها به عقب
به ما.
نه، من فکر می کنم ما باید چیزی برای ترس از آنها است. "
اما با این وجود خطر از برگ و جمعیت خود را تا حدودی از راه دور، خطرات دیگری مرتب کردن بر اساس
معلق در هوا در اطراف گنج جویان شدند، و آنها به زودی به آنها را تجربه.
این بسیار متفاوت بود از سفر همراه در بالون، تام فکر کردم، بود وجود ندارد
آسمان و ابرها نرم و پشم دار آبی برای دیدن، و آنها نمی توانند نگاه کردن و مشاهده، بسیار پایین تر
آنها، شهرها و روستاها.
و نه می تواند فضای نشاط انگیز از مناطق بالا را نفس بکشم.
اما اگر فقدان به هوا rarefied ابرها وجود دارد، هیچ نبود تازه بود
جو است.
تانک های بزرگ را انجام عرضه بزرگ است، و هر زمان که دستگاه اکسیژن لازم بود
آن را فراهم کند.
به عنوان نیازی وجود دارد، با این حال، باقی مانده در زیر آب برای هر کشش زیادی از زمان،
این عمل خود را به افزایش هر روز و تمدید عرضه هوایی، شناور به همراه
در سطح برای مدتی، و یا سرعت همراه،
تنها با سروان conning برج، به منظور تهیه یک دیدگاه، و برای فعال کردن
وستون به را مشاهدات.
اما مراقبت از همیشه مطمئن شوید که هیچ کشتی در دید که در حال ظهور در اعمال شد
سطح، برای جویندگان طلا می شود و توسط کنجکاو مورد ستایش قرار داد و مورد پرسش
نفر بوده است.
آن را حدود چهار روز پس از ناتوان از زیردریایی رقیب بود، و پیشرفته بود
سرعت در طول حدود یک مایل و نیم زیر آب.
تام بود که در خانه خلبان با کاپیتان وستون، آقای دیمون در مورد علاقه اش بود
تفریح و سرگرمی به دنبال از پنجره طرف شیشه را به اقیانوس ها و شگفتی های آن، و
آقای سویفت و balloonists ها، به طور معمول بودند، در اتاق موتور.
"آیا شما محاسبه است نزدیک به خراب غرق شده هستند؟" تام همراه خود را پرسید.
"خب، در محاسبه ما ساخته شده روز گذشته، ما در درون حدود یک هزار
مایل از آن در حال حاضر. ما باید به آن در مورد چهار برسد
روز، اگر ما هر گونه حوادث را نداشته باشند. "
"و چه عمیق فکر می کنید در آن است؟" در پسر بچه رفت.
"خب، من می ترسم از آن بسیار نزدیک به دو مایل است، اگر نه بیشتر.
آن را کاملا عمق است، و البته غیر ممکن است برای غواصان عادی برای رسیدن به.
اما از آن خواهد شد ممکن است در این زیر دریایی و در لباس غواصی قوی پدر شما
برای ما اختراع شده برای رسیدن به آن است.
بله، من مشکل زیادی در به دست آوردن طلا را پیش بینی نیست، پس از ما به
سربه سر البته - "اظهار نظر کاپیتان تمام نشده بود.
از موتور به اتاق آمد فریاد مبهوت وجود دارد:
"تام! تام!
پدر شما صدمه دیده!
بیا اینجا، سریع! "" چرخ "گریه پسر بچه را به
کاپیتان. "من باید به پدرم."
این صدای آقای شارپ او تا به حال شنیده بود.
مسابقه به اتاق موتور، تام را دیدم پدر و مادر خود را بیش از یک دینامو دو برابر شده، در حالی که به
یک طرف، دست خود را بر روی سوئیچ مس، ایستاده بود آقای شارپ است.
"چه چیزی مهم است؟" فریاد زد: پسر بچه.
او در آنجا توسط جریان الکتریسیته یا برق برگزار شد، "مرد بالنسوار.
"سیم عبور می شوند."
"چرا شما خاموش در حال حاضر؟" خواستار جوانان، به عنوان آماده به جلو
پدر و مادر خود را از دستگاه whirring.
بعد از آن او تردید، برای او به او می ترسیدند، بیش از حد، می شود به سرعت توسط وحشتناک چسب
فعلی، و بنابراین قادر به کمک به آقای سویفت باشد.
مرد بالنسوار، "پاسخ داد:" من دارم به سرعت برگزار شد، بیش از حد.
"من شروع به قطع کردن جریان در این سوئیچ، اما there'sa اتصال کوتاه
در جایی، و من نمی تواند اجازه رفتن، یا.
سریع، خاموش تمام قدرت در کلید برق اصلی به جلو است. "
تام متوجه شد که این تنها چیزی که برای انجام این کار بود.
او فرار به جلو و با یک تکان شدید و سخت قطع تمام سیم های برق.
با یک نفس راحتی کشیدند آقای شارپ دست خود را از مس کشیده که در آن او بوده است.
برگزار شد به سرعت به عنوان اگر از سوی برخی از آهنربای قدرتمند، عضلات خود را با جریان تنگ است.
خوشبختانه برق ولتاژ پایین بود، و او سوخته بود.
بدن آقای سویفت به عقب را از دینامو را سرنگون کرد، به عنوان شکلی ناگهانی ظهور تام به رسیدن به خود را
پدر.
"او مرده!" او گریه کردم، او را دیدم صورت رنگ پریده و چشم های بسته.
"نه، فقط به شدت شوکه شده است، من امیدوارم، سخن گفت:" آقای شارپ.
"اما ما باید او را به هوای تازه در یک بار دریافت کنید.
شروع مخزن پمپ. خواهیم به سطح افزایش یابد. "
جوانان نیاز به هیچ مناقصه دوم.
بار دیگر تبدیل به جریان الکتریکی، پمپ های قدرتمند در حال حرکت تنظیم می شود و
زیر دریایی آغاز شد به رشد است.
سپس، با کمک کاپیتان وستون و آقای دیمون، مخترع جوان انجام شده خود را
پدر به یک نیمکت در کابین اصلی. آقای شارپ مسئول ماشین آلات را به عهده گرفت.
Restoratives به کار گرفته شد و بال بال زدن از پلک از سالمندان وجود دارد
مخترع. "من فکر می کنم او آمد در اطراف همه حق است، گفت:"
ملوان با مهربانی او را دیدم، به عنوان غم و اندوه تام.
"هوای تازه خواهد بود چیزی که برای او است. خواهیم بر روی سطح در یک دقیقه خواهد بود. "
خفه پیشرفته، در حالی که آقای شارپ ایستاده بود به باز برج conning، به محض آماده
باید آن را از آب.
آقای سویفت به نظر می رسید به سرعت در حال احیای مجدد است. با محدود زیر دریایی، مجبور به سمت بالا
از عمق بزرگ، نسبتا از آب را به ضرب گلوله کشته شده است.
صدای clanking وجود دارد به عنوان خلبان باز درب محفوظ از هوا از برج، و
یک نفس هوای تازه اید، آیا می توانید راه رفتن، پدر، یا باید به شما ما را حمل؟
خواسته تام solicitously.
"آه، من - I'm احساس بهتر در حال حاضر،" پاسخ مخترع بود.
"من به زودی همه حق بود وقتی که من بر روی عرشه است.
پای من خورد بود که من از تنظیم یک سیم که خارج از دستور و بعد فورا رفت واز بود، و پس از من افتاد
که من بخش بزرگی از جریان است.
من خوشحالم که من سوخته بود.
آقای شارپ صدمه دیده است؟ من تو را دیدم او را به سوئیچ اجرا کنید، فقط قبل از من
از دست داده هوشیاریش وقت دارد. "" نه، من همه حق است "پاسخ داد
مرد بالنسوار.
"اما به ما اجازه می دهد به شما به هوای تازه.
شما احساس بسیار بهتر است. "
آقای سویفت موفق به راه رفتن به آرامی به نردبان منجر به برج conning، و
پس از ان به عرشه. دیگران او را به دنبال داشته باشد.
در حالی که همه از زیر دریایی ادا فریاد در کمال تعجب می بینند.
، یکی صد کارگاههای دور وجود دارد، یک کشتی جنگی بزرگ بود، پرواز پرچم که در
لحظه، تام شناخته شده است که از برزیل است.
رزمناو دروغ کردن یک جزیره کوچک، و همه چیز در مورد قایق های کوچک بودند، پر شده با
بومی، که به نظر می رسید به آوردن منابع از زمین به کشتی.
در نزد غیر منتظره از زیردریایی، bobbing به از کف اقیانوس،
بومی ادا گریه از ترس.
توجه کسانی که در کشتی جنگی، جذب آن شد و پل و ریل
اندود شده با افسران و مردان کنجکاو. "It'sa چیزی که خوب ما نمی آیند تحت
که کشتی، مشاهده شده: "تام.
"به آنها می توانست فکر ما در تلاش بودند تا او را با اژدر خراب کردن.
آیا شما احساس می کنید بهتر است، پدر از او پرسید، تعجب خود را در نزد کشتی بزرگ
به طور موقت تحت الشعاع اضطراب خود را برای پدر و مادر خود.
آه، بله، خیلی بهتر است.
من در حال حاضر. اما من آرزو می کنم خود را به ما تا به حال اعلام نشده است
این افراد.
آنها ممکن است تقاضا به جایی که ما می رویم، و برزیل بیش از حد نزدیک اروگوئه به آن را
امن برای به ماموریت ما بگویید. آنها ممکن است آن را حدس زد با این حال، از داشتن
خواندن سربه سر، و خروج ما. "
"آه، من حدس می زنم که همه حق خواهد بود، پاسخ داد:" کاپیتان وستون.
"ما می توانیم آنها را ما در یک سفر لذت بخش هستند.
که به اندازه کافی درست است.
این به ما لذت بزرگ را که طلا را پیدا کنید. "
"قایق، There'sa با برخی از افسران در آن، به قضاوت مقدار توری طلا در
آنها، قرار دادن از کشتی، اظهار داشت: "آقای شارپ است.
"ولز! بله! بدیهی است که آنها قصد سفر رسمی به ما پرداخت، مشاهده شده: "آقای دیمون.
"نگهدار gaiters، هر چند. من لباس پوشیدم برای دریافت شرکت است.
من فکر می کنم من بر روی کت و شلوار لباس من قرار داده است. "
"این خیلی دیر است، توصیه کرد:" تام. "آنها در اینجا خواهید بود در یک دقیقه است."
توسط سلاح های شهوت انگیز از برزیل، ملوانان قایق خواست، که حاوی چند
افسر، زیر دریایی شناور به سرعت در حال نزدیک شدن است.
"لفظ وجود دارد!" به نام افسر تعظیم، لهجه خود را در خیانت به آشنایی خود را با
زبان انگلیسی. "چه مهارت شما؟"
زیردریایی، پیش، از ایالت نیوجرسی، جواب داد: "تام.
"چه کسانی هستند؟" "سان پائولو برزیل رزمناو" بود
پاسخ دهید.
"کجا محدود است؟" در افسر رفت. "در لذت، پاسخ داد:" کاپیتان وستون
به سرعت. "اما چرا از کسی می پرسید؟
ما یک کشتی آمریکایی، قایق سواری در زیر رنگ آمریکایی است.
آیا این سرزمین برزیل؟ "
"این جزیره است - بله، برگشتم جواب، و در این زمان قایق کوچک بود
در سمت از زیردریایی است.
قبل از ماجراجویان می تواند اعتراض داشتند، آنها تمایل به انجام این کار،
تعدادی از افسران و خدمه از سان پائولو در عرشه کوچک وجود دارد.
با شکوفا، افسر که بازجویی انجام داده بود، شمشیر خود را کشید.
تکان دادن آن در هوا با یک ژست دراماتیک، او گفت:
"تو زندانی ما!
مقاومت و مردان من باید شما را کاهش مثل سگ!
توقیف آنها، مردان است! "
ملوانان پیمود، به جلو، هر یک خود را در کنار یکی از استقرار
دوستان ما، و بتواند بازوی. "به چه معنا است؟" گریه کاپیتان وستون
indignantly.
"اگر این یک شوخی است، شما آن را حمل بیش از حد.
اگر شما بطور جدی هستید، اجازه دهید به شما هشدار می دهد مرا در برابر تداخل با آمریکایی ها! "
پاسخ از افسر بود: "ما می دانیم که آنچه ما انجام می دهند".
ملوان که در حال انتظار از کاپیتان وستون تلاش برای تضمین گرفتن تنگ تر.
کاپیتان ناگهان تبدیل، و تصرف انسان در مورد کمر با ورزش
از قدرت فوق العاده او را بر سر او و به دریا پرتاب، مرد
چلپ چلوپ بزرگ.
"این راه من هر کس دیگری که جرأت دست مرا خوابانده اند، رفتار" فریاد زد!
کاپیتان، که از یک فرد ملایم ادب را به خشم مدرن تبدیل شد
غول پیکر بود.
بود بریده بریده نفس کشیدن از حیرت در شاهکار او وجود دارد، به عنوان ducked ملوان crawled شده به عقب
به قایق کوچک. و او بر عرشه دوباره سرمایه گذاری
زیردریایی.
توقیف آنها را مردان است! "گریه افسر طلا laced دوباره، و این زمان او و
همراهان، از جمله خدمه، از نزدیک در سراسر تام شلوغ و دوستان خود که
آنها چیزی می تواند انجام دهد.
حتی کاپیتان وستون آن را غیر ممکن به ارائه هر گونه مقاومت، سه مرد را برداشت
او را نگه دارید، اما روح او بود هنوز مبارزه با آن، و او به شدت تلاش
ولی بیفایده بود.
": چطور جرات این کار را انجام دهیم؟" کرد به گریه. "بله" افزود: تام "به چه حقی به شما
تداخل با ما "" هر راست، اعلام کرد: "طلا laced
افسر.
"شما در سرزمین برزیل و دستگیری من است."
"برای چی؟ خواست:" آقای شارپ است.
"از آنجا که کشتی خود را به یک زیر دریایی آمریکایی، و ما را دریافت کلمه ای که
شما قصد دارید برای صدمه زدن به حمل و نقل ما، و ممکن است سعی کنید به اژدر خراب کردن کشتی های جنگی.
من معتقدم که شما سعی به ما کمی غیر فعال کردن در حالی که پیش، اما نتوانستند.
ما در نظر بگیرید که یک عمل جنگی و شما بر این اساس برخورد خواهد شد.
نگاهی به آنها در هیئت مدیره پائولو سان، "افسر رفت، تبدیل به دستیاران خود را.
"ما به آنها خواهیم توسط دادگاه از ازدواج سعی کنید. برخی از شما باقی می ماند و محافظت از این
زیردریایی.
ما آموزش این آمریکایی filibustering را از درس است. "
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل XX محکوم به مرگ
هیچ اتاق بر روی عرشه کوچکی از زیر دریایی به ایجاد یک موضع در برابر وجود دارد
افسران و خدمه کشتی جنگی برزیل.
در واقع، ضبط از جویندگان طلا به اجرا درخواهد شده بود تا ناگهان که خود را
شگفتی تقریبا آنها را به قدرت فکر می کنم به وضوح محروم است.
در فرمان دیگری از سوی افسر رفت، که عنوان دریاسالار Fanchetti خطاب شده بود، چند
ملوانان شروع به تام و دوستان او به سمت قایق های کوچک منجر شود.
"آیا شما احساس می کنید همه حق است، پدر؟" پرسید: نگرانی نسبت پسر بچه، او را در خود نگاه
پدر و مادر. "این الواط هیچ حقی برای درمان به ما
است. "
"بله، تام، من همه حق است، تا آنجا که شوک الکتریکی مربوط می شود، اما من نمی
در این مد کار گرفته می شود. "" ما باید برای ارسال نیست! "پشت سر هم خارج آقای
دامون.
نگهدار ستاره و راه راه! ما باید مبارزه کنند. "
"هیچ شانسی وجود دارد، گفت:" آقای شارپ. "ما به سمت راست زیر تفنگ کشتی هستند.
آنها می توانند ما را با یک شات غرق.
من حدس می زنم ما باید تسلیم برای هم بودن. "
ترین ناخوشایند است، اگر من ممکن است اجازه داده شود عبارت "کاپیتان وستون
ملایم.
او به نظر می رسید به خشم ناگهانی خود را از دست داده بود، اما تلالو پولادین در چشمان او وجود دارد،
و ترسناک، مجموعه ای در سراسر سال و ماه خود را که خلق و خوی خود را نشان داد تحت کنترل نگه داشته شد
تنها با یک تلاش است.
این boded به ملوانان که از کاپیتان بی باک اگر او باید
یک بار شل کنید، و متوجه شد که آنها در گارد خود بودند.
و تام، او را مشاهده کنید بی سر و صدا به دو برزیلی که از هر دو بازو، و
آقای سویفت توسط تنها یک برگزار شد، برای آن که او ضعیف بود مشاهده شد.
"به قایق با آنها!" گریه دریاسالار Fanchetti.
"و آنان را محافظت خوبی، Drascalo ستوان، من شنیده ام آنها را به توطئه برای فرار،" و
دریاسالار نشانه به یک افسر جوان، که در اتهام از مردان پاسداری از
زندانیان می باشد.
"ستوان Drascalo،؟" زمزمه آقای دیمون.
"من فکر می کنم اشتباه از او نام برد. این باید به Rascalo.
او مانند یک حقه بازی به نظر می رسد. "
Silenceo! بانگ زد: ستوان، scowling در شخصیت عجیب و غریب ".
msgstr "" "عافیت شمع من!
He'sa منظم آتش خوار "در ادامه آقای دامون، که به نظر میرسد که به طور کامل بهبود
روح خود را.
"Silenceo!" گریه ستوان، scowling دوباره، اما آقای دامون به نظر نمی رسید
ذهن داشته باشند.
دریاسالار Fanchetti و چند تن دیگر از افسران طلا laced روی عرشه کشتی باقی ماند
زیر دریایی، در حالی که تام و دوستان خود را در قایق کوچک hustled شد و rowed
به سوی کشتی جنگی است.
زمزمه: "من امیدوارم که آنها را هنر و صنعت ما را آسیب نمی زند،" مخترع جوان، او را دیدم
دریاسالار وارد برج conning.
اگر آنها، ما را به کنسول ایالات متحده آمریکا و خسارات تقاضا شکایت، گفت: "آقای
سویفت.
"من می ترسم ما یک فرصت برای برقراری ارتباط با کنسول را نداشته باشند، اظهار داشت:"
کاپیتان وستون. "نظر شما چیست؟ پرسید:" آقای دیمون.
"عافیت باش بند کفش من، اما این الواط -"
"Silenceo!" گریه ستوان Drascalo به سرعت.
«سگ از آمریکایی ها، آیا می خواهید به ما توهین کنی؟"
"غیر ممکن، شما خوب است، واقعی ایالات متحده توهین درک نیست،
تام تحت نفس خود را زمزمه.
رفت: "منظورم" کاپیتان "این است که این افراد ممکن است به حمل دادرسی
با یک دست بالا. شما شنیده دریاسالار یک دادگاه صحبت می کنند.
رزمی بود. "
پرسید: "آیا آنها جرات انجام این کار؟" آقای شارپ است.
از سر گرفته سروان: "آنها هر چیزی را در این بخش از جهان جرات، من می ترسم."
وستون.
"من فکر می کنم طرح آنها را مشاهده می کنم، هر چند. این دریاسالار است به تازگی در دستور خود
لباس نشان می دهد که. او میخواهد، یک نام برای خود، و او
توقیف بر روی زیردریایی ما به عنوان یک بهانه است.
او می تواند کلمه را به دولت خود را که او را نابود صنایع دستی اژدر که به دنبال
سربه سر کشتی خود را. بنابراین او را به شهرت دست آوردن. "
"اما، دولت خود را در چنین عمل خصمانه علیه متحده از او حمایت
آمریکا، ملت دوستانه پرسید: "تام. "اوه، او نمی خواهد ادعا کند که به عمل
در مقابل ایالات متحده به عنوان یک قدرت است.
او خواهد گفت که یک زیردریایی خصوصی، و، به عنوان یک ماده در واقع، آن است.
در حالی که ما تحت حفاظت از ستاره و راه راه، کشتی ما نمی باشد.
دولت، "و کاپیتان وستون گذشته در صدای پایین صحبت کرد، به طوری scowling
ستوان نمی توانست بشنود.
"چه می شود آنها را با ما انجام می دهید؟ پرسید:" آقای سویفت.
"به نوعی از دادگاه نظامی، شاید، در ادامه کاپیتان،" و
مصادره هنر و صنعت ما است.
سپس آنها را به ما ارسال خانه، من انتظار دارم برای آنها جرات صدمه زدن به ما است. "
اما زیردریایی ما! گریه: "تام. "خائنانی -
"Silenceo!" فریاد زد: ستوان Drascalo و او شمشیر خود را کشید.
در این زمان قایق کوچک تحت اسلحه بزرگ از سان پائولو، و
زندانیان، شکسته انگلیسی دستور داده شد، به استقرار (mount) یک نردبان همراه آویزان که بیش از
سمت.
در مدت زمان کوتاهی آنها بر روی عرشه بود، در میان جمعیت از ملوانان، و آنها می توانستند را ببینید
قایق به عقب رفتن را به دریاسالار، که نشانه های از زیردریایی است.
تام و دوستان خود را در زیر به یک اتاق که شبیه به زندان منتقل شدند، و در آنجا،
کمی بعد، آنها توسط افسران دریادار Fanchetti و چند بازدید شد.
شما در یک بار محاکمه شود، گفت: "دریاسالار.
"من به بررسی زیردریایی خود را پیدا کنم و او حامل دو اژدر.
این تعجب تو منو غرق در یک بار است. "
"اینها اژدر!" گریه تام، قادر به سکوت، اگر چه کاپیتان
وستون او motioned به انجام این کار است.
دریاسالار "اعلام کرد:" من می دانم که اژدر وقتی که من آنها را ببینید.
"من گمان می کنم من تا به حال فرار بسیار باریک است. کشور شما خوش شانس است که من به
اعلام جنگ بر علیه آن برای این عمل است.
اما من آن را به شما، در عمل برای شما پرواز به هیچ پرچم، هر چند ادعا می شود
از ایالات متحده است. "" هیچ جایی برای یک پرچم وجود دارد
زیردریایی، "رفت و در تام.
چه آن را زیر آب خواهد بود؟ "" Silenceo! "به گریه ستوان Drascalo،
پندی برای ساکت کردن ظاهری این فرمان تنها از آن او قادر بود.
"من باید مهارت خود را برای دولت من مصادره،" رفت و در دریاسالار "و
باید از شما به عنوان دادگاه نظامی ممکن است مستقیم به مجازات است.
شما در یک بار محاکمه خواهد شد. "
آن را در بیهوده برای زندانیان اعتراض بود.
مسائل را با دست بالا انجام شد.
آنها سخنگوی اجازه داده شد، و کاپیتان وستون، که در درک اسپانیایی بود
انتخاب شده، که زبان مورد استفاده قرار گرفته است. اما دفاع یک نمایش مسخره بود، برای او بود
به ندرت گوش.
چند مأمور قبل از دریاسالار شهادت، که قاضی بود، که آنها را دیده بود
زیر دریایی از آب، افزایش تقریبا در زیر عرشه کشتی از سن پائولو.
که قبلا به سربه سر ناو جنگی سعی کرده بود در نظر گرفته شد، اما تا به حال شکست خورده است.
بیهوده بود که کاپیتان وستون و دیگران به دلیل سریع خود را
صعود از اعماق اقیانوس - که آقای سویفت شوکه شده بود، مورد توجه قرار گرفته و به آنها نیاز است تازه
هوا می باشد.
داستان آنها بر این باور نیست. "ما شنیده اند و بس!" ناگهان بانگ زد:
دریاسالار.
"شواهد علیه شما بیش-تفکر--ER - آنچه شما آمریکایی ها قطعی تماس بگیرید،
و او سپس در صحبت کردن شکسته انگلیسی.
"من شما را مجرم شناخته و حکم این دادگاه نظامی است که شما در به ضرب گلوله
طلوع آفتاب، سه روز از این رو است! "" شلیک کرد! "گریه کاپیتان وستون، متناوب
پشت در این حکم غیر منتظره.
همراهانشان سفید تبدیل شده است، و آقای سویفت تکیه بر علیه پسر خود را برای پشتیبانی از.
"عافیت ستاره! تمام scoundrelly! "آقای دیمون آغاز شد.
"Silenceo!" فریاد زد: ستوان، تکان دادن شمشیر خود.
شما با شلیک گلوله، دریاسالار "اقدام.
"این است که حکم دادگاه محترم نیست؟" از او پرسید، به دنبال همکار وی
افسران. همه آنها بشدت راننده سرشونو تکون دادن.
"اما در اینجا نگاه کنید!" اعتراض کاپیتان وستون.
شما جرات انجام این کار! ما شهروندان ایالات متحده، و -
"" به نظر من شما بهتر از دزدان دریایی،
قطع دریاسالار.
"شما باید زیر دریایی مسلح - یک زیردریایی با اژدر است.
بندر ما حمله شما با آن، و آمد تا تقریبا تحت کشتی من.
شما حق خود را برای حفاظت از کشور خود را ضبط، و من هیچ
ترس در آن نمره. شما خواهد شد در ظرف سه روز به ضرب گلوله کشته شده است.
که همه این است.
زندانیان می باشد. "تظاهرات کردند بیهوده، و آن را به همان اندازه بود
بی فایده به مبارزه است.
زندانیان در عرشه گرفته شد، که آنها خدا را شکر، برای فضای داخلی
کشتی نزدیک و گرم بود، آب و هوا به شدت ناپسند است.
آنها به نگه داشتن در داخل یک فضای به خصوص بر روی عرشه گفته شد، و گارد از ملوانان، همه
مسلح، در نزدیکی آنها قرار داده شد.
از جایی که بودند، آنها می توانند شناور زیردریایی خود را در سطح
خلیج، کمی با برزیلی های مختلف بر روی عرشه کوچک.
پیشرفته قلاب و متصل شده و توسط یک ناوگان کوچک از بومی احاطه شد
قایق، از paddlers قهوه ای پوست نگران جالب در هنر و صنعت عجیب و غریب.
"خب، این شانس دشوار است! زمزمه:" تام.
"چگونه می توانم شما احساس می کنید، پدر؟" "و همچنین می تواند در زیر انتظار می رود
شرایط، "پاسخ بود. "نظر شما در این مورد فکر می کنم، کاپیتان
وستون؟ "
بسیار، اگر من ممکن است اجازه بیان "بود.
"آیا شما فکر می کنند که جرات انجام این تهدید؟ پرسید:" آقای شارپ است.
کاپیتان شانه خود را.
او جواب داد: "من امیدوارم که فقط بلوف"، "به ما ترساندن ما به رضایت
دادن زیردریایی، که آنها حق ندارند به مصادره است.
اما این همراهان نگاه زشت به اندازه کافی برای هر چیزی، "او رفت.
"پس اگر هر گونه فرصت از آنها تلاش برای انجام آن وجود دارد، سخن گفت:" تام،
"ما باید کاری انجام دهد."
"نگهدار سنگدان من، البته!" بانگ زد: آقای دیمون.
"اما چه؟ این سوال است.
شلیک کرد!
چرا، تهدید that'sa وحشتناک! از خائنانی -
"Silenceo!" فریاد زد: ستوان Drascalo، در آینده در آن لحظه.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXI فرار
حوادث به سرعت رخ داده بود و آن روز که شکارچیان طلا به ندرت می تواند
درک آنها است.
به نظر می رسید تنها یک زمان کوتاه از آقای سویفت شده است را کشف کرده بود دراز کشیدن بر روی غیر فعال است
دینامو، و چه از بیرون بود به نظر میرسید که در چند
دقیقه، هر چند که، در واقع بود، چند ساعت
این بیانیه با احساس گرسنگی در بخشی از تام و دوستان او ساخته شده بود.
"من تعجب می کنم اگر آنها به ما گرسنگی، الواط؟" خواسته آقای شارپ،
خشمگین ستوان فراتر از شنیدن بود. : "این منصفانه نیست که ما را گرسنه و
شلیک ما مقرون به صرفه است. "
"این چنین است، آنها باید به ما" را در تام.
هنوز نه او و نه دیگران به طور کامل متوجه معنای جمله را به تصویب رساند
بر روی آنها.
از جایی که آنها بر روی عرشه می تواند نگاه به جزیره کوچک.
از آن قایق های اداره توسط بومیان به طور مداوم با قرار دادن شده اند، از آوردن منابع
به کشتی.
محل ظاهر می شود یک نوع ایستگاه خواستار کشتی جنگی برزیل، جایی که آنها
می تواند آب تازه و میوه و مواد غذایی دیگر را دریافت کنید.
نگاه از ماجراجویان از جزیره سرگردان را به زیر دریایی، که غیر روحانی نمی
دور. برای دیدن چند تا از chagrined شد
جسورانه بومی clambering بیش از عرشه.
نظر: "من امیدوارم که آنها را از فضای داخلی،" تام.
"اگر آنها به کشیدن و یا تخلیه در اهرم و چرخ ¬ ها ممکن است آنها را از مخازن باز
و او را غرق، با باز برج Conning. "
"بهتر است که، شاید، نسبت به سقوط خود را به دست یک قدرت خارجی،
نظر کاپیتان وستون.
علاوه بر این، من نمی بینم که آن اهمیت زیادی برای ما چه می شود او پس از
we're -
او به اتمام برساند، اما هر کس می دانست منظور او، و سکوتی ترسناک بر افتادند.
گروه کوچک.
انحراف خوش آمدید آمد وجود دارد، با این حال، در شکل سه ملوانان، بلبرینگ سینی
مواد غذایی، که بر روی عرشه و در مقابل از زندانیان قرار می گیرد، که نشسته بودند و یا
دروغ گفتن در سایه ای از سایه، خورشید بسیار گرم بود.
"ولز! حلقه من دستمال را نگهدار! "آقای دامون با چیزی از خوشنودی سابق خود گریه می کردی.
"غذا، Here'sa در تمام وقایع.
آنها قصد ندارند به ما گرسنگی. خوردن دلچسب، هر کس است. "
کاپیتان وستون "مشاهده شده:" بله، ما نیاز به نگه داشتن قدرت ما.
"چرا؟ پرسید:" آقای شارپ است.
"از آنجا که ما قصد داریم به تلاش برای فرار از" تام در صدای پایین بانگ زد:
ملوانان که غذا را آورده بود از دست رفته بود. "نیست که آنچه منظور شما، کاپیتان؟
"دقیقا.
ما سعی خواهیم کرد را به این خائنانی لغزش، و ما تمام قدرت و عقل ما نیاز به
کار را انجام دهید. خواهیم کرد تا شب صبر کنید، و ببینید که چه ما می توانیم
انجام دهد. "
"اما ما باید فرار کرد؟ پرسید:" آقای سویفت.
این جزیره بدون سرپناه، پرداخت هزینه و - "" نه، اما زیر دریایی ما خواهد شد، "رفت و در
ملوان.
اعتراض: "آن را در اختیار داشتن برزیلی،" تام.
"هنگامی که من روی پیشرفته بیست از آن خائنانی قهوه ای پوست را حفظ کند
زندانی، اعلام کرد: "کاپیتان وستون به شدت.
"اگر ما فقط می توانیم از اینجا دور می شم، به قایق های کوچک، یا حتی شنا به
زیر دریایی، من آن شلوار بی خشتک گاوداران در هیئت مدیره به او فکر می کنم طوفان شکسته سست است. "
بله، و من کمک کند، گفت: "آقای دیمون.
"و من"، تام و مرد بالنسوار. "این راه را برای صحبت کردن"
کاپیتان.
"در حال حاضر در غذا خوردن، برای من که ستوان rascally این راه، و ما باید
به نظر می رسد توطئه، یا او خواهم بود مشکوک.
آن روز به آرامی گذشت، و اگر زندانیان به نظر می رسید اجازه داده می شود قابل توجه
آزادی، آنها به زودی دریافتند که فقط ظاهری بود.
هنگامی که تام در فاصله ای از آن بخشی از عرشه رفتیم، جایی که او و دیگران
گفته شده بود باقی می ماند. ملوان با تفنگ در یک بار به او دستور داد
بازگشت.
و نه می تواند ریل آنها روش بدون اینکه کارگردانی به شدت به اندازه کافی در زمان،
حرکت پشت amidships.
به عنوان شب جویندگان طلا در نزدیک شدن به حالت آماده باش برای هر فرصتی را که ممکن است
پیشنهاد به دور می شم، و یا حتی حمله به نگهبان خود را، اما تعدادی از برزیل در اطراف
آنها را در شب دو برابر شد، و پس از
شام، که بر روی عرشه به آنها را با نور فانوس نوسانی خدمت کرده بودند،
گرفته شده در پایین و گرفتگی در یک کابین قفل شده است. آنها درمانده در هر نگاه است.
آیا نمی دهد، توصیه کرد: "کاپیتان وستون.
"شب طولانی It'sa. ما ممکن است قادر به خارج شدن از اینجا. "
اما این امید بیهوده بود.
چندین بار او و تام، فکر نگهبانان خارج از کابین خواب بودند، محاکمه
به زور قفل درب را با خود جیب چاقو، که گرفته نشده بود
از آنها است.
اما یکی از ملوانان در هر زمان با سر و صدا ها تحریک شده بود، و از طریق یک نگاه
منع پنجره، به طوری که آنها تا به حال به آن را. به آرامی شب گذشت و صبح در بر داشت
زندانیان رنگ پریده و خسته و دلسرد.
آنها بر روی عرشه آورده بودند دوباره، که آنها خدا را شکر، همانطور که در
آب و هوای گرمسیری آن زیر خفه شد.
در طول روز آنها را دیدم دریاسالار Fanchetti و چند تن از افسران او پرداخت مراجعه
زیردریایی. آنها زیر را از طریق conning باز رفت
برج، و برخی هم رفته بودند.
آقای سویفت اظهار داشت: "من امیدوارم که هر یک از ماشین آلات مزاحم نشوید".
"است که به راحتی می تواند صدمه زیادی انجام
دریاسالار Fanchetti بسیار خوشحال با خود به نظر می رسید که او را از سفر خود به بازگشت
زیردریایی. "شما باید یک فن خوب،" او گفت:
زندانیان می باشد.
یا، نه، شما دارای یک. دولت من اکنون آن را صاحب است.
این ترحم به ساقه سازندگان چنین قایق خوب به نظر می رسد، اما شما بیش از حد خطرناک باشد
اجازه رفتن ".
اگر هر گونه شکی وجود داشته است در ذهن تام و دوستان خود را که به حکم
دادگاه نظامی تنها اثر بود، آن را در آن روز بر طرف شد.
تیرباران در نمای ساده از آنها گفته شد، و مردان از طریق قرار گرفتند
تحولات توسط ستوان Drascalo، که آنها را بارگذاری کرده بود، هدف و آتش کارتریج خالی در
یک خط فرضی از زندانیان است.
تام می تواند لرزیدن سرکوب نه به عنوان او اشاره کرد تفنگ وارد شده، و دید و آتش و
ناگهانی دود muzzles.
"بنابراین ما باید شما را در طلوع آفتاب تا فردا انجام دهد،" می کنند! این گفت ستوان، پوزخند، به عنوان
او یک بار دیگر از مردان خود تمرین کار شوم.
داغتر از هر زمان دیگری در آن روز، به نظر می رسید.
خورشید نسبتا broiling شد و یک haziness کنجکاو و سکون به وجود دارد
هوا می باشد.
که ملوانان در سان پائولو مشغول ساخت سریع تمام سست شد
مقالات بر روی عرشه با شلاق اضافی، و پوشش دریچه امن مضاعف شد.
"نظر شما فرض کنید می کنند؟" تام از کاپیتان وستون خواسته است.
او جواب داد: "من فکر می کنم که می آید به ضربه،"، "و آنها نمی خواهند که می شود گرفتار
چرت زدن بپرهیزید.
آنها طوفان های ترس در این منطقه در این فصل از سال، و من
فکر می کنم در مورد علت است. "" من امیدوارم که آن را نشانی از زیردریایی سربه سر،
صحبت می کرد آقای سویفت.
"آنها باید برای بستن دریچه از برج conning، این باعث خواهد شد بسیاری از
دریا را به آب کشتی خود قابل توجه است. "
دریاسالار Fanchetti از این فکر بود، با این حال، و به عنوان بعد از ظهر عینک دور و
نشانه های طوفان ضرب، او فرستاده کلمه را بشر برای بستن زیردریایی.
او ملوانان چند سرنشین داخل گارد را ترک کرد.
مشاهده تام: "خیلی داغ به غذا خوردن"، هنگامی که شام خود را به آنها آورده شده بود، و
دیگران به همان شیوه در مورد آن احساس می شود.
آنها موفق به نوشیدن شیر نارگیل، در مد خوش طعم آماده
بومیان جزیره، و پس از آن، بسیار به انزجار خود، آنها را زیر گرفته شد دوباره
و در داخل کابین قفل شده است.
"صدای سوت حاکی از حیرت یا تحسین! اما قطعا گرم است! بانگ زد: "آقای
دیمون به عنوان او را بر روی نیمکت نشسته و خود را دامن زد.
"این افتضاح است!"
بله، چیزی است که خیلی زود اتفاق می افتد، "کاپیتان مشاهده: وستون.
"طوفان به زودی خواهد شکست، من فکر می کنم." آنها languidly در مورد داخل کابین نشسته است.
پس از آن بود ظالم که حتی فکر از عذاب است که آنها را در انتظار
صبح به سختی می تواند بدتر از گرمای وحشتناک به نظر می رسد.
آنها می تواند جنبش را در مورد کشتی، شنیدن جنبش که نشان داد که
آماده سازی برای چیزی غیر معمول ساخته می شدند.
نظامی زنجیره ای از طریق یک سوراخ سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است وجود دارد، و کاپیتان وستون اظهار داشت:
"آنها با قرار دادن یکی دیگر از لنگر است.
دریاسالار Fanchetti بهتر از این جزیره دور کنید، هر چند، مگر اینکه او می خواهد
نابود شدیم. در ساحل او می شود در کمتر از هیچ زمان دمیده شده است.
هیچ کابل یا زنجیره ای در طوفان چنین نگه دارید تا آنها را در اینجا. "
آمد از یک دوره سکوت، که ناگهان با فریاد زدن به برخی از گیاهان خودرو (وحشی) شکسته شد
جانور.
"که چه؟" گریه تام springing تا جایی که او کشیده شده بود در داخل کابین
طبقه. کاپیتان جواب داد: "فقط باد".
"طوفان وارد کرده است."
زوزه نگه داشته، و به زودی کشتی شروع به سنگ.
باد افزایش یافته است، و کمی بعد می تواند وجود داشته باشد شنیده می شود، از طریق افتتاح شد
پورت در کابین زندانیان، DASH باران.
"کاپیتان بانگ زد. It'sa طوفان به طور منظم."
"من تعجب می کنم در صورتی که کابل خواهد کرد؟" "چه در مورد زیردریایی پرسید:" آقای سویفت
نگرانی نسبت.
"من ترس زیادی نیست برای او. او دروغ کم در آب که باد
می توانید در آغوش او. من باور نمی کنم او لنگر خود را بکشید. "
یک بار دیگر آمد یک انفجار شدید باد و DASH باران، و پس از آن، به طور ناگهانی بالا
فوران از عناصر، سقوط در عرشه صدا.
آن را با فریاد هیجان زده شد.
"چیزی که اتفاق افتاده است! فریاد زد:" تام. زندانیان به دست آمده در ترس
گروه در وسط کابین. گریه می کند، تکرار شد و پس از آن آمد
عجله کردن را از پا در خارج از درب کابین.
نگهبانان ما! آنها را ترک! فریاد زد: "تام.
"راست! بانگ زد:" کاپیتان وستون. "حالا شانس ما!
بیا!
اگر ما قصد داریم به فرار ما باید آن را در حالی که طوفان در ارتفاع آن است انجام دهد، و همه
در سردرگمی است. بیا! "
تام سعی درب.
قفل شد. "یک طرف!" فریاد زد: کاپیتان، و این
او توقف نمی گویند: "به اذن خود را."
او در پورتال در دراز آمد، و شانه خود را مستقیما آن را زده است.
انشعاب و توفنده از چوب وجود دارد، و باز پشت سر هم شد.
"دنبال من گریه ملوان شجاع، تام و دیگران با عجله بعد از او.
آنها می توانند از شنیدن زوزه باد بلند تر از همیشه، و به عنوان رسید
عرشه باران را به چهره خود را با خشونت به طوری که به سختی می تواند نقش برآب است.
اما آنها آگاه بودند که چیزی رخ داده بود.
نور فانوس های مختلف از نوسان دار در انفجار فوق العاده آنها را دیدم که یکی از
دکل کمکی در نزدیکی عرشه شکسته بود.
آن را در برابر خانه جدول افتاده بود، فوق العاده آن، و تعدادی از ملوانان
کار را به روشنی دور خرابه. "فورچون ما به نفع" گریه کاپیتان وستون.
"بیا!
برای قایق کوچک. آن را در نزدیکی نردبان جانبی است.
خواهیم قایق و کاهش کشیدن به زیر دریایی است. "
آمد فلش از رعد و برق وجود دارد، و در تابش خیره کننده آن تام را دیدم چیزی که او را به سبب
گریه کردن. "نگاه کن!" فریاد زد.
"زیردریایی.
او کشیده مجریان خود را "پیشرفته بود بسیار نزدیک به ناو جنگی
از او که بعد از ظهر بوده است. کاپیتان وستون بر طرف نگاه کرد.
"سان پائولو که کشیدن مجریان خود، زیردریایی" فریاد زد.
"ما در حال تحمل در او! ما باید به سرعت عمل می کنند.
بیا، ما قایق را کاهش دهد! "
در هجوم باد و فاصله باران زندانیان به خوابگاه شلوغ
نردبان همراه بود که هنوز هم بیش از طرف کشتی های بزرگ.
هیچ کس به نظر می رسید به آنها توجه برای Fanchetti دریاسالار بود بر روی پل
فریاد سفارشات برای پاکسازی دور از خرابه.
اما ستوان Drascalo، از پایین آمدن است تا در آن لحظه، لحظه چشم از
فرار آنهایی که. طراحی شمشیر خود، او در آنها با عجله،
فریاد:
"زندانیان! زندانیان!
آنها در حال فرار! "کاپیتان وستون همگانی روندی به سمت
ستوان.
"نگاه از شمشیر خود را! گریه:" تام. اما دریانورد بی باک نمی ترسند
سلاح. ابتلا به یک حلقه طناب، آن را بازیگران در
ستوان.
او را در قفسه سینه رخ داد، و او مبهوت، کاهش شمشیر خود را.
کاپیتان وستون همگانی روندی رو به جلو، و با یک ضربه فوق العاده ای فرستاده ستوان Drascalo
عرشه.
"وجود دارد" گریه ملوان. "من حدس می زنم به شما خواهد داد 'Silenceo برای
در حالی که در حال حاضر "بود با عجله از برزیل به سمت وجود دارد
گروهی از زندانیان.
تام یعنی یک یک با یک ضربه بر روی چانه گرفتار، و او را قطع، در حالی که کاپیتان وستون دور انداخته شوند
دو و آقای شارپ و آقای دامون که هر کدام یک.
جنگ وحشیانه آمریکایی ها بیش از حد برای خارجی ها بود، و آنها را کشید
بازگشت. "بیا!" گریه کاپیتان وستون دوباره.
"طوفان در حال بدتر شدن است.
ناو جنگی سقوط به زیر دریایی در چند دقیقه.
مجریان او در حال برگزاری نیست. من فکر نمی کنم آنها کرد. "
او ساخته شده که فاصله از نردبان بالا رود، و یک نگاه به او نشان داد که قایق کوچک در
آب در پای آن را. هنر نشده اهتزاز درآمده
davits.
شانس با ما در گذشته "جیغ و تام، از دیدن آن را نیز.
"باید من به شما کمک، پدر؟" "نه، من فکر می کنم من همه حق است.
برو جلو. "
چنین وزش بادی که سان پائولو بیش از پاشنه بلند بود و خراب آمد
ماست سل، نورد مورد، به سمت خانه عرشه سقوط کرد، انشعاب آن.
جمعیت زیادی از ملوانان، به رهبری توسط دریاسالار Fanchetti، که او هم عجله شدند
فرار زندانیان، به کبیسه از راه دکل نورد.
آنها را بگیر!
اجازه ندهید که آنها را به دور! "التماس فرمانده، اما ملوانان آشکارا بود
تمایل به نزدیک با آمریکایی ها است. از طریق هجوم باد و باران تام و
دوستان خود را مبهوت از نردبان بالا رود.
دشوار بود به حفظ جای پای یکی از کار، اما آنها از پس آن برآمد.
در حساب از طرف بالای کشتی، آب تحت لی خود را نسبتا آرام بود،
و هر چند قایق کوچک bobbing در مورد آنها روی است.
oars در محل بودند، و در لحظه ای دیگر آنها را از فرود هل داد
مرحله که تشکیل پا از نردبان خوابگاه.
"در حال حاضر برای پیشرفته!" زمزمه کاپیتان وستون.
"بیا!
برگرد، سگ از آمریکایی ها! "صدا در راه آهن بر دوش خود، فریاد و
دنبال کردن، تام را دیدم ستوان Drascalo.
او یک تفنگ لوله کوتاه سبک دریایی ربوده و آن را با اشاره های اخیر
زندانیان می باشد.
او با زدن فلاش، فلش از تفنگ و زنجیره ای خیره کننده از رعد و برق
با هم.
رعد و برق قورت گزارش تفنگ لوله کوتاه سبک، اما گلوله سوت کشید
نزدیک ناراحت کننده به سر تام.
سیاهی است که پس از رعد و برق از نظر همه چیز برای چند بسته از
ثانیه و زمانی که فلش بعد هم ماجراجویان را دیدم که آنها نزدیک به
زیردریایی خود را.
تیرباران از عکس های صدا از عرشه کشتی جنگی، اما به عنوان تفنگدار دریایی بودند
marksmen ضعیف در بهترین حالت، و به عنوان نوسان دار از کشتی پاچه آنها، دوستان ما
در معرض خطر کم بودند.
کاملا دریایی زمانی که آنها فراتر از حفاظت از طرف ناو جنگی بود،
اما کاپیتان وستون که قایقرانی شد، می دانستند که چگونه برای مدیریت یک قایق به طرز ماهرانه ای، و او
به زودی صنایع دستی در کنار زیر دریایی bobbing بود.
دریافت روی، در حال حاضر، سریع! "کرد به گریه. آنها به عرشه کوچک همگانی روندی، ریخته گری
قایق پارویی شناور.
این کار، اما لحظه ای برای باز کردن برج conning بود.
از آنجا که شروع به فرود آنها برزیلی چند آینده در جلسه مواجه شدند.
"دریا با اونا! فریاد زد:" کاپیتان.
"اجازه دهید آنها را به شنا در ساحل و یا به کشتی خود را" با قدرت تقریبا مافوق انسانی او پرتاب
یک ملوان بزرگ از عرشه کوچک. یکی دیگر از مبارزه نشان داد، اما او رفت و برای پیوستن به
همراه خود را در پرتلاطم آب.
یک مرد در تام با عجله، به دنبال در حالی که به منظور جلب شمشیر خود را، اما مخترع جوان،
با یک چپ دست شسته و رفته، فرستاده او را به پیوستن به دو نفر دیگر، و باقی مانده
صبر کنید تا سعی کنید نتیجه گیری.
آنها برای زندگی خود را همگانی روندی، و به زودی تمام می شود، دیده میشود، در رعد و برق های مکرر
چشمک می زند، شنا کردن به سمت ناو جنگی بود که در حال حاضر نزدیک تر از همیشه به زیر دریایی.
"در داخل و غرق شدن در زیر سطح به نام تام است.
"سپس ما مهم نیست چه اتفاقی می افتد." آنها بسته درب فولاد conning،
برج.
از آنجا که آنها شنیده ام تند تند گلوله از carbines از کار اخراج از سان
پائولو.
پس از آن پرت خشونت پیشرفته امواج تبدیل شدن به بالاتر آنها به عنوان
نیروی پر از طوفان گرفتار.
از آن زمان اما لحظه به قطع، از درون، کابل متصل به لنگر،
که متعلق به کشتی جنگی بود. پیشرفته شناور آغاز شد.
"باز کردن مخازن، آقای شارپ گریه:" تام.
کاپیتان وستون و من هدایت. هنگامی که در زیر خواهیم شروع به موتورهای. "
در میان سقوط رعد و برق و جرقه های خیره کننده از رعد و برق، زیر دریایی آغاز شد
فرو رفتن.
تام در برج conning به نزد سان پائولو آن را به عنوان، زیرفشار نزدیک و
نزدیکتر تحت تاثیر باد توانا.
به عنوان یکی از فلش روشن آمدند، او را دیدم دریاسالار Fanchetti و ستوان Drascalo متمایل به
راه آهن و نگران پیشرفته.
یک لحظه بعد از این دیدگاه، رنگ باخته و از چشم به عنوان زیردریایی غرق در زیر سطح
دریا مشکل. او در مورد برخی از زمان تا پرتاب
عمیق به اندازه کافی برای فرار از حرکت سطح.
منتظر تا او به اندازه کافی پایین به طوری که چراغ خود یک علامت برای ارائه نمی دهد
اسلحه از ناو جنگی، برق روشن شد.
"ما امن در حال حاضر!" گریه تام، کمک به پدر خود را به کابین خود را.
آنها بیش از حد به حضور خود ما در حال حاضر، حتی اگر آنها
می تواند.
ما باید به جلو، کاپیتان وستون؟ "" من فکر می کنم پس، بله، اگر من ممکن است به اجازه
اظهار نظر من، "پاسخ خفیف بود، در تضاد عجیب و غریب به کار شدید در
که کاپیتان فقط درگیر شده بود.
تام به آقای شارپ در اتاق موتور، حاکی از، و در چند ثانیه پیشرفته
سرعت دور شدن از جزیره و کشتی خصمانه است.
نه، عمیق او در حال حاضر، هیچ نشانه ای از طوفان وجود دارد.
در اعماق های مسالمت آمیز او یک بار دیگر به سرعت به سمت گنج گود رفته بود.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXII در اجسام
"خب،" اظهار داشت آقای دیمون، به عنوان زیر دریایی خودش را به جلو پرتاب از طریق
اقیانوس، "من حدس می زنم که شلیک حزب چیز دیگری برای انجام این کار به فردا صبح
علاوه بر هدف آن تفنگ ها را در ما. "
"بله، در واقع،" موافقت کرد تام. "خوش شانس خواهید بود اگر کشتی خود را نجات دهد.
من، چگونه است که باد ضربه ای انجام داد! "" حق با توست "را در وستون کاپیتان.
"وقتی آنها گفتند طوفان در این منطقه پنجه هیچ گربه است.
اما آنها زیادی بی دقتی قدرتمند ملوان بودند.
ایده می روم از نردبان بالا رود را بر طرف، و قایق در آب. "
"این چیز خوبی برای ما بود، هر چند، این بود که به نظر تام.
"در واقع این بود:" از کاپیتان آمد.
اما تا زمانی که ما امن هستند در حال حاضر من فکر می کنم ما بهتر است نگاهی در مورد هنر و صنعت به
اگر آن شلوار بی خشتک گاوداران از هر گونه آسیب است. آنها می توانند انجام نمی شود زیاد است، هر چند، یا او
نمی شود در حال اجرا که به نرمی.
فرض کنید شما بروید نگاه کنید، تام، و پدر شما و آقای شارپ چه فکر می کنند بپرسید.
من در حالی که برای هدایت و تا زمانی که ما به دور از جزیره است. "
مخترع جوان پدر خود و مرد بالنسوار شلوغ در اتاق موتور.
آقای سویفت در حال حاضر آغاز شده بود بازرسی ماشین آلات، و تا کنون در بر داشت که آن را
نشده بود مجروح.
بازرسی بیشتر نشان داد که هیچ خسارت توسط گارد خارجی که تا به حال انجام شده بود
در داشتن موقت پیشرفته، اگر ملوانان آزاد ساخته شده بود
در کابین، و به قالبهای غذا شکسته بود، کمک به خود plentifully.
اما هنوز هم وجود دارد به اندازه کافی برای طلا جویان.
"شما هرگز می دانند طوفان مواج بالا وجود دارد، مشاهده شده:" تام که او دوباره به
در خانه آزمایشی پایین تر از سروان وستون، جایی که او مدیریت هنر و صنعت.
"این هنوز هم به عنوان مسالمت آمیز و در اینجا به عنوان یک نفر می تواند آرزو.
"بله، عمق افراطی به ندرت توسط طوفان سطح مختل شده است.
اما ما بیش از یک مایل عمیق.
من او را فرو فرستاد، کمی در حالی که تو رفته بودی، من فکر می کنم کمی بیشتر او سوار
یافت. "
تمام آن شب را به سرعت به جلو، و روز بعد، با افزایش به سطح را به
مشاهده، آنها هیچ اثری از طوفان، که خود دمیده بود.
آنها چندین هزار مایل دور از ناو جنگی خصمانه شد و وجود ندارد
کشتی در دید در گستره وسیعی از اقیانوس آبی.
تانک های هوا، پر شد و پس از سفر همراه بر روی سطح به مدت یک ساعت و یا
دو زیر دریایی دوباره فرستاده شده در زیر، به عنوان کاپیتان وستون از طریق خود اندیش
تلسکوپ دود کشتی های بخار از راه دور.
تا زمانی که آن را به عنوان تعجب نیست، ما همه حق است، گفت: "تام.
"با این حال، ما نمی خواهیم به پاسخ بسیاری از سوالات در مورد خودمان و جسم ما."
"نه. من تصور شگفت انگیز خواهد داد تا جستجو، اظهار داشت: "کاپیتان تیم، به عنوان
پیشرفته غرق شد به اعماق.
"ما باید خیلی نزدیک به پایان از جستجوی ما خودمان" جرأت
مخترع جوان.
"ما ظرف پنج هزار مایل از تقاطع موازی چهل و پنجم
و بیست و هفتم نصف النهار، در شرق از واشنگتن، گفت: "کاپیتان.
"این به عنوان نزدیک که من می تواند خراب کردهاید.
هنگامی که نقطه رسیدن به ما باید به جستجو در مورد زیر آب، برای من انجام فانتزی
غواصان ترک کرد هر شناور به علامت نقطه است. "
دو روز بعد، پس از حادثه قایقرانی، تا حدی بر روی سطح، و تا حدی
مستغرق، که کاپیتان وستون، گرفتن یک مشاهده ظهر، اعلام کرد:
"خب، ما اینجا هستیم!"
"آیا شما در سربه سر چیست؟ پرسید:" آقای سویفت مشتاقانه.
"ما در محل، جایی که او قرار است به دروغ، در حدود دو مایل از آب هستید،
کاپیتان جواب داد.
"ما کاملا از راه دور در سواحل اروگوئه، مقابل بندر ریو
د لا پلاتا. از حالا به بعد ما باید به بینی در مورد
زیر آب، و به شانس اعتماد کنند. "
با تانک های هوا خود را به ظرفیت خود پر شده است، و تام داشتن دیده می شود که
دستگاه اکسیژن و دستگاه دیگر در دستور کار کامل، زیر دریایی
زیر را در جستجوی او فرستاده شده است.
اگرچه آنها در محله خراب بود، ماجراجویان ممکن است هنوز به
جستجوی قابل توجهی را قبل از مکان آن را انجام دهیم.
پایین تر و پایین تر آنها را به اعماق دریا غرق، پایین و پایین، تا زمانی که آنها
عمیق تر از آنچه تا کنون رفته بود قبل از. فشار فوق العاده ای بود، اما فولاد
طرف پیشرفته آن را تجربه کرده اند.
سپس شروع به جستجو است که نزدیک به یک هفته به طول انجامید.
به جلو و عقب آنها cruised، در اطراف دایره بزرگ، با قدرتمند
نور افکن متمرکز را به فاش کردن کشتی گنج غرق شده است.
هنگامی که تام بود که با توجه به مسیر نور در اعماق از برج conning به،
فکر کردم او به از بقایای Boldero دیده بود، برای شکل مبهم loomed در
جلوی زیردریایی، و او را برای توقف سریع، حاکی از.
خراب بود، اما آن را در بستر اقیانوس بود نمره سال بوده است، و تنها
تخته چند باقی مانده از یک کشتی بزرگ بوده است.
بیشتر نا امید، تام رنگ با سرعت کامل پیش دوباره و جریان را به فرستاده شد
صفحات الکتریکی تحت فشار قرار دادند که بیرون آورد و زیر دریایی رو به جلو.
به مدت دو روز بیشتر چیزی اتفاق افتاده است.
آنها در زیر آب های سبز را جستجو و هشدار برای اولین نشانه،
اما آنها هیچ چیز را دیدم. ماهی بزرگ شنا در مورد آنها، گاهی اوقات
مسابقه با پیشرفته.
ماجراجویان مشهود غار اقیانوس های بزرگ، و سنگ های عظیم، که در آن ساکن skirted
هیولا از عمیق.
هنگامی که یک هشت پا بزرگ سعی به انجام جنگ با زیر دریایی و متلاشی کردن آن را
سلاح های موذی، اما تام را دیدم بدن سفید، با چشم نعلبکی شکل، در مسیر
نور و او را با نقطه فولاد rammed.
موجود پس از یک مبارزه کشته شده است.
آنها شروع به ناامیدی هنگامی که یک هفته کامل گذشته بود و آنها به ظاهر به عنوان
دور از خراب مثل همیشه. آنها به سطح را قادر می سازد کاپیتان رفت
وستون را مشاهده دیگری است.
این تنها را تایید کرد و نشان داد که آنها در مجاورت سمت راست بود.
اما به دنبال یک سوزن در انبار کاه بود، تقریبا، و به کشتی غرق شده در
که در عمق آب است.
"خب، ما دوباره سعی کنید، گفت:« آقای سویفت، آنها یک بار دیگر زیر سطح غرق.
آن را به سوی شام بود، در روز دوم پس از این، که تام است، که در وظیفه در
برج conning، شاهد شکل سیاه و سفید بلندی در مقابل زیر دریایی،
نور افکن آشکار به او به اندازه کافی دور به طوری که او می تواند هدایت را به اجتناب از آن است.
او در ابتدا فکر کردم که آن یک سنگ بزرگ بود، برای آنها حرکت در نزدیکی
پایین، اما به شکل عجیب و غریب از آن به زودی او را متقاعد شده است که این نمی تواند باشد.
به سادگی به نظر آمد که زیر دریایی آن را با نزدیک شدن آهسته تر،
ناگهان از اعماق روشنایی از نور افکن،
مخترع جوان را دیدم طرف فولاد یک کشتی بخار است.
قلب او با صدای تلپ تلپ زدن یا راه رفتن داد، اما او نمی توانست از تماس در عین حال، از ترس است که ممکن است آن را
برخی از کشتی های دیگر از یک حاوی گنج.
او هدایت پیشرفته، تا که به آن دایره است.
همانطور که وی در گذشته کمان جاروب او را با حروف بزرگ در نزدیکی کشتی تیز کلمه را دیدم،
Boldero. "خراب!
خراب! "او گریه کردم، صدای او زنگ را از طریق هنر و صنعت را از پایان دادن به پایان است.
"ما سربه سر در آخر پیدا نشد!" "آیا شما مطمئن هستید؟" گریه پدرش، عجله
به پسرش زیر وستون، کاپیتان.
"مثبت"، پسربچه پاسخ داد. زیردریایی کاهش تا حال حاضر، و تام
فرستاده او را در اطراف در طرف دیگر. آنها تا به حال یک دید خوبی از کشتی غرق شده.
به نظر می رسید دست نخورده باشد، هیچ سوراخ خمیازه در دو طرف خود را، فقط برای صفحات خود را شروع کرده بود،
اجازه می دهد او را به غرق به تدریج. "،" زمزمه آقای سویفت.
"آیا می توانید آن ممکن است ما برای به دست آوردن گنج هستند؟"
"این Boldero، همه حق است،" تاکید کاپیتان وستون.
"من او را شناخت، حتی اگر نام در تعظیم او نبود.
برو سمت راست پایین در پایین، تام، و ما از لباس غواصی و ایجاد
بررسی است. "
زیردریایی به بستر اقیانوس ها حل و فصل است. تام در گرو عمق نگاه.
بیش از دو مایل و نیم را نشان داد.
آیا آنها قادر به ریسک کردن را به آب فشار زیادی در
نسبتا ضعیف لباس غواصی، و بزور قاپیدن و غصب کردن طلا از خراب؟
این یک سوال جدی بود.
پیشرفته متوقف آمد. در مقابل از او loomed حجم زیادی از
Boldero، مبهم و سایه در این پرتو سوسوی از نور افکن.
جویندگان طلا خود را از طریق قلب هدف چشم برج conning، نگاه،
چند اشکال بزرگ از زیر کمان خراب است.
"آب عمیق کوسه!" بانگ زد کاپیتان وستون، "و هیولا، بیش از حد.
اما آنها می توانند ما را خسته نکنید. در حال حاضر به گرفتن طلا! "
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXIII حمله کوسه ها
برای چند دقیقه پس از رسیدن به سربه سر، که افکار خود را برای اشغال
هفته گذشته، ماجراجویان چیزی جز نگاه در آن از بنادر
زیردریایی.
ظاهر کوسه در اعماق آب به آنها هیچ نگرانی برای آنها نداشت
تصور کن موجودات زشت به آنها حمله.
گنج جویان بیشتری را با مشکل گرفتن طلا کاملا اشغال شد.
"چگونه می خواهیم به آن را دریافت کند؟" خواسته تام، او در دو طرف بالا نگاه
کشتی غرق شده، که بالاتر از پیشرفته نسبتا کوچک towered.
پیشنهاد: چرا، فقط به در و آن را "آقای دیمون.
"کجاست طلا در محموله معمولا نگه داشته، کاپیتان وستون؟
شما باید بدانم که، من فکر می کنم باید.
نگهدار کیف بغلی من! "" خب، من باید که در این مورد می گویند که
شمش خواهد بود در یک محیط امن در کابین کاپیتان نگهداری می شوند، "پاسخ داد: ملوان.
یا اگر نه، در برخی از بخش بعد از کشتی، به دور از خدمه
quartered. اما در حال رفتن به یک مشکل کاملا به
در آن قرار بگیرید.
ما می توانیم دو طرف سربه سر صعود نیست، و آن را غیر ممکن خواهد بود نردبان خود را به کاهش
بر طرف. با این حال، من فکر می کنم ما بهتر است به حال
لباس غواصی و نگاهی دقیقتر می اندازید.
ما می توانیم در اطراف او به راه رفتن. "" این نظر من است، را در آقای شارپ است.
اما چه کسی خواهد رفت و خواهد شد که با کشتی باقی بماند؟ "
"من فکر می کنم تام و کاپیتان وستون بهتر به بود، پیشنهاد کرد:" آقای سویفت.
"سپس، در مورد هر چیزی اتفاق می افتد، آقای شارپ، من و تو خواهد در هیئت مدیره برای مدیریت
مهم نیست. "
"شما فکر نمی کنم هر چیزی اتفاق خواهد افتاد، آیا شما، پدر؟" پسر خود را با خنده پرسید، اما
آن آسان نیست، برای پسربچه پنهان است از اشکال زشت فکر می شد
کوسه.
آه، نه، اما بهتر است آماده می شود، پاسخ داد: "پدر او است.
کاپیتان و مخترع جوان در هیچ زمان و در پوشیدن لباس های غواصی را از دست داده است.
آنها هر زمان یک نوار فلزی سنگین، در انتهای آن اشاره کرد، در کمک به آنها استفاده کنید
راه رفتن روی بستر اقیانوس، و به عنوان محافظ در مورد کوسه ها ممکن است حمله
آنها.
ورود به محفظه غواصی، آنها بسته شدند، و سپس آب تا زمانی که پذیرفته شد
فشار سنج، مشاهده شد، به همان عنوان که در خارج از زیردریایی است.
سپس درب کشویی فولاد افتتاح شد.
تام و کاپیتان در ابتدا به سختی می تواند، حرکت آنقدر بزرگ بود که فشار آب در
بدن آنها است.
آنها را سرکوب می شده اند، اما برای حفاظت توسط غواصی قوی فراهم
مناسب است. در چند دقیقه آنها استفاده می شود به آن شد،
و خارج را در کف اقیانوس قدم گذاشتم.
البته آنها می توانند به یکدیگر صحبت می کنند، اما تام نگاه را از طریق شیشه ای
چشم از کلاه خود را در کاپیتان، و دومی برای پسر بچه به دنبال motioned.
دو غواص کاملا می تواند نفس کشیدن، و با استفاده از کوچک، اما چراغ قدرتمند در
کلاه، راه را برای آنها روشن بود که آنها پیشرفته است.
به آرامی به آنها نزدیک شدن به سربه سر، و از او آغاز کرد و یک مدار.
آنها می توانند مکان های مختلف را ببینید که در آن فشار آب و فشار
طوفان که در آن او بود foundered، باز بود صفحات کشتی، اما در هیچ
مورد دهانه های بزرگ به اندازه کافی برای اعتراف فرد بود.
کاپیتان وستون نوار فولاد خود را در یک نرم افزار قرار دهید، و سعی کردند به دیلم یا اهرم بلند کردن آن را دورتر باز،
، اما مقاومت او در برابر این کار بود.
او برخی از حرکات عجیب و غریب، اما تام می تواند آنها را متوجه نمی شوید.
آنها برای برخی از وسیله ای که توسط آن می تواند به عرشه Boldero سوار نگاه کردم،
اما هیچ کدام قابل رویت بود.
مثل تلاش به مقیاس یک پنجاه فوت فولاد دیوار صاف بود.
هیچ جایی برای جای پا وجود دارد. باز هم ملوان برخی از عجیب و غریب
حرکات و پسر بچه متعجب و متحیر بر آنها.
آنها تقریبا در سراسر سربه سر رفته بود در حال حاضر، و هنوز هیچ راهی که در آن به دیده بود
طلا.
همانطور که آنها در سراسر تعظیم به تصویب رسید، که در سایه ای عمیق از یک سنگ بزرگ بود، آنها
گرفتار دید از زیردریایی دروغ فاصله ای کوتاه.
نور جریان از hull's بسیاری، چشم، و تام احساس امنیت به او نگاه
در او، برای آن به اندازه کافی بود تنها و بیکس در آن عمق زیادی از آب، قادر به صحبت
همراه او، که چند پا را در پیش بود.
ناگهان چرخش آب، و تام تقریبا پرتاب شد پاهای خود را با
عجله برخی از بدن بزرگ.
، سایه بلند و سیاه گذشت بر سر او، و یک لحظه بعد او را دیدم به شکل یک
کوسه بزرگ در وستون کاپیتان راه اندازی شد. پسر بچه ناخواسته در زنگ گریه، اما
در نتیجه تعجب آور بود.
او تقریبا با صدای خود را deafened شد، محدود به عنوان صدا در کلاه بود او
عینک. اما ملوان، بیش از حد، جنبش احساس کرده بود
از آب، و تنها در زمان روشن است.
او به طور فزایندهای را با نوار تیز خود را درآورد.
اما او از دست رفته سکته مغزی، و تام، یک لحظه بعد، دیدم ماهی بزرگ تبدیل به طوری که
دهان خود را، که به مراتب زیر پوزه اش، می تواند به شکل عجیب و غریب را که
کوسه آشکارا فکر یک لقمه انتخاب شد.
ماهی بزرگ در واقع کلاه از کاپیتان وستون در داخل آرواره های خود را، اما
احتمالا آن را پیدا کرده اند که آن را غیر ممکن به سرکوب فولاد قوی است.
هنوز هم ممکن است از فنر مفاصل، و آب وارد شده، که
به عنوان کشنده به عنوان هر چند ملوان توسط کوسه بلعیده شده بود.
تام متوجه این موضوع و به سرعت در حرکت او می تواند از طریق آب، او آمد تا پشت
هیولا و یک میله استیل خود را به عمق آن سوار است.
دریا با خون crimsoned می شد، و آن موجود وحشی، باز کردن دهان خود، اجازه دهید
کاپیتان. در تام تبدیل خواهد شد، که دوباره آن را harpooned.
سپس ماهی darted و شروع به تپش وحشی، برای آن در حال مرگ بود.
هجوم آب تقریبا انداخت تام پای او، اما او موفق به ساخت راه خود را بر
به دوست خود، و او را کمک به افزایش است.
نگاه اعتماد به نفس از ملوان نشان داد، پسربچه که کاپیتان وستون uninjured شد،
هر چند او باید وحشت زده شده اند.
به عنوان دو تبدیل به راه خود را به زیر دریایی، آب مورد آنها به نظر می رسید
زنده ام با هیولا وحشتناک. این نیاز اما یک نگاه برای نشان دادن چیزی است که آنها
بودند، کوسه ها!
تعداد زیادی از آنها،، آنهایی، سیاه و سفید با زشت خود، دهان undershot.
آنها خون تام به قتل رسانده شده بود، جذب، اما بود وجود ندارد
غذا برای همه آنها خارج از موجودی در حال مرگ، و ماهی های بزرگ ممکن است در تبدیل
مخترع جوان و همدم او.
این دو کاهش نزدیک تر به سمت خراب است. آنها ممکن است در زیر عرشه کشتی که و
امن است. اما حتی در حالی که آنها شروع به حرکت می کند، چند
گرگ دریا به سرعت در آنها darted.
تام نگاه کاپیتان. چه می توانستند بکنند؟
قوی به عنوان لباس غواصی، حمله همراه توسط کوسه، با قدرتمند خود بودند
فک، آسیب بی حد و حصر را انجام دهد.
در آن لحظه به نظر می رسید برخی از جنبش در هیئت مدیره زیر دریایی وجود دارد.
تام می تواند پدرش را به دنبال از برج conning، و مخترع سالمندان به نظر می رسید
ساخت برخی از حرکات است.
سپس تام را درک است. آقای سویفت شد به کارگردانی پسر و کاپیتان خود را
وستون به دولا شدن. پسر بچه انجام داد، کشیدن ملوان پس از
او.
سپس تام را دیدم تفنگ کمان الکتریکی را اجرا کردن، و با هدف در توده کوسه، بیشتر از
آنها مورد مرده congregated شده بودند.
به میان هیولا تعداد پرتابه های کوچک، که می تواند از کار اخراج شد
مورد استفاده در توپ الکتریکی در محل شات جامد.
یک بار دیگر آب با خون قرمز بود، و کسانی که کوسه ها که کشته شدند
swirled کردن. تام و کاپیتان وستون نجات داده شد.
آنها به زودی در داخل زیردریایی دیگر، داستان هیجان خود.
"این شانس تو را دیدم ما، پدر،" اظهار داشت، پسربچه، سرخ در ستایش آقای دیمون
او را برای کشتن هیولا که کاپیتان حمله بود عطا.
"آه، من در مواظب بود، گفت:" مخترع.
اما آنچه در مورد وارد شدن به کشتی شکسته؟ "
من فکر می کنم تنها راهی که ما می توانیم آن را انجام دهد به حافظه RAM، یک سوراخ در سمت خود، گفت: "کاپیتان
وستون.
"این چیزی بود که من سعی کردم برای گفتن تام توسط حرکات است، اما او به نظر نمی رسد به درک
من. "" نه، "پسر بچه، که هنوز هم در جواب
از تجربه اخیر خود را کمی عصبی است.
"من فکر کردم شما را برای ما به معنای آن را به نوبه خود بیش از طرف پایین به بالا"، و او خندید.
msgstr "" "عافیت سنگدان من! درست مانند کوسه، نظر آقای دامون.
لطفا آنها را اشاره نمی کند، خواهش کرد که: "تام.
"من امیدوارم که ما هیچ از آنها نمی بینم." "آه، من تصور رانده شده اند به مراتب
به اندازه کافی دور از این محله هم اکنون، "نظر کاپیتان.
"اما در حال حاضر در مورد خراب است.
ما ممکن است قادر به آن را از بالا به آن نزدیک شد. فرض کنید ما سعی می کنیم زیر دریایی برای کاهش
آن؟ این صرفه جویی خواهد شد پاره آن را باز کنید. "
این امر کمی بعد محاکمه شد، اما نه به کار.
جریان قوی جارو به بالای Boldero، ناشی از وجود دارد
غوطه صخره نزدیک است که او حل و فصل بود.
این وظیفه دشوار را به غرق شدن زیر دریایی در عرشه خود بود، و با عمیق
از آبهای چرخش در مورد غیر ممکن است، حتی با استفاده از
صفحات الکتریکی و پیچ کمکی است.
یک بار دیگر پیشرفته حل و فصل به بستر اقیانوس ها، در نزدیکی سربه سر.
"خب، چه چیزی باید انجام شود؟" خواسته تام، او در دو طرف فولاد بالا نگاه.
"رام او، اشک سوراخ و سپس با استفاده از دینامیت، کاپیتان وستون» تصمیم گرفت در اسرع وقت.
"شما باید برخی از مواد منفجره، شما نه، آقای سویفت؟"
"اوه، بله.
آمدم برای شرایط اضطراری آماده شده است. "" سپس ما را منفجر خراب و دریافت در
طلا. "
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
فصل XXIV رمنج در کشتی شکسته
مجهز به طولانی، رم و فولاد شدید در مقابل پیشرفته peculiarly اقتباس شده است
برای این نوع کار است.
در طراحی کشتی، حافظه RAM مورد استفاده قرار گیرد تا در برابر دشمن محاسبه شد
کشتی ها در زمان جنگ، برای زیردریایی در ابتدا بود، همانطور که می دانیم به مقصد
قایق دولت.
در حال حاضر رم بود برای خدمت به نوبه خود خوب است. برای اطمینان حاصل کنید که تلاش خواهد بود
موفقیت، ماشین آلات صنایع دستی را با دقت رفته بود.
در جهت کامل باشد، مگر برای تنظیم چند که مورد نیاز بود.
سپس، آن را به عنوان شب بود، هر چند تفاوت در ظاهر از مسائل وجود دارد
در زیر سطح، آن را به نوبه خود، و در صبح شروع به کار گرفت.
نه از جویندگان طلا به سطح، برای آنها می ترسیدند که آنها ممکن است روبرو می شوند
طوفان است.
"ما تا به حال به اندازه کافی مشکل محل خراب، گفت:" کاپیتان وستون، "و اگر ما بالا برود ما
ممکن است منفجر کردن البته ما است. ما هوا به اندازه کافی به ماندن در زیر را نداشته باشند،
ما، تام؟ "
"مقدار زیادی"، پسربچه پاسخ داد، به دنبال در gages.
بعد از صبحانه دلچسب صبح روز بعد، خدمه زیردریایی آماده برای سخت خود
وظیفه.
هنر دور حمایت می شد تا آنجا که بود عملی، و پس از آن، در حال اجرا در سرعت کامل،
سربه او rammed.
شوک فوق العاده بود، و در ابتدا به برخی از آسیب انجام شده بود می ترسید
پیشبرد، اما او ایستاده بود فشار. "ما برای باز کردن بود تا بسیاری از حفره؟" نگرانی نسبت
خواسته آقای سویفت.
"بسیار خوب است، گفت:« تام، مشاهده آن را از طریق تعداد برج conning قلب هدف چشم، هنگامی که
زیر دریایی حمایت کرده بود. اجازه داد او دیگر. "
یک بار دیگر رم های فولادی بزرگ اصابت به طرف از Boldero در، و دوباره
زیردریایی از شوک لرزیدند.
اما یک سوراخ بزرگتر در خراب وجود دارد در حال حاضر، و پس از کاپیتان وستون آن مشاهده شده بود
او تصمیم گرفت آن را به اندازه کافی بزرگ بود اجازه می دهد تا یک شخص را وارد کنید و قرار دادن یک مسئول
دینامیت به طوری که کشتی گنج شکسته شود.
تام و کاپیتان در آنجا مواد منفجره قرار داده شده است. سپس پیشرفته به امن خارج شد
از راه دور.
سر و صدا کسل کننده وجود دارد.، چرخش بزرگ از آب، که تیره ساخته شده بود، اما
هنگامی که آن را پاک، و زیردریایی رفت و برگشت، آن را که در کشتی شکسته بود مشاهده شد
به طور موثر شکسته است.
آن را در دو بخش بود، هر یک از دسترسی آسان است.
"این مسائل!" گریه تام. "در حال حاضر به طلا!"
بله، لباس غواصی، افزود: "آقای دیمون.
"نگهدار تماشا، افسون من، من فکر می کنم من شانس آن را در یکی از خودم!
آیا شما فکر می کنم کوسه ها همه رفته، کاپیتان وستون؟ "
"من فکر می کنم."
در مدت زمان کوتاهی تام، کاپیتان، آقای شارپ و آقای دامون به در غواصی attired شده بودند
لباس، آقای سویفت مراقبت به سرمایه گذاری را به عمق زیادی از آب است.
علاوه بر این، لازم بود برای حداقل یک نفر در زیر دریایی به باقی می ماند
کار اتاق غواصی. پیاده روی به آرامی در امتداد پایین از دریا
چهار طلا پناهجویان با نزدیک شدن خراب است.
آنها در همه طرف نزد کوسه ها نگاه کرد، اما ماهی هیولا به نظر می رسید به
ترک که بخشی از اقیانوس. تام بود که اولین بار برای رسیدن به در حال حاضر
مختل کشتی بخار است.
او متوجه شد او به راحتی می تواند صعود، جعبه ها و بشکه از این محموله دارای بودند
همه چیز در مورد انفجار پراکنده شده است. کاپیتان وستون به زودی پسربچه پیوست.
ملوان از از تام motioned به در دنبال او، و آشنا با هنر و صنعت اقیانوس
کاپیتان را به رهبری اجازه داده شد. او به عقب، به دنبال کردهاید
کابین کاپیتان.
نه بود او طولانی در پیدا کردن آن.
او برای دیگران motioned شده را وارد کنید، که روشنایی ترکیبی از لامپ در
کلاه خود را به محل روشن آنقدر جستجو می تواند برای
طلا.
تام ناگهان کشف و ضبط بازوی کاپیتان، و با اشاره به یکی از گوشه ای از داخل کابین.
ایستاده بود امن کوچک وجود دارد، و در نزد آن کاپیتان وستون به سوی آن حرکت کرد.
درب قفل نشده بود، احتمالا باز گذاشته شده است در زمانی که کشتی را ترک شد.
نوسانی داخلی آشکار شد. خالی بود.
شمش طلا در آن وجود دارد.
هیچ اشتباه وجود دارد هوا دلزده از کاپیتان وستون است.
دیگران به اشتراک گذاشته و احساسات او را، اما هر چند آنها به همه احساس ابراز خود
ناامیدی، یک کلمه می تواند صحبت کرده است.
آقای شارپ، با حرکات شدید، نشان داد به اصحاب خود را به دنبال بیشتر است.
آنها، هزینه تمام بقیه روز در خراب باشد، برای یک بازه زمانی کوتاه را نجات دهد
برای شام.
اما هیچ طلا پاداش جستجو کنند.
تام، در اواخر بعد از ظهر، سرگردان به دور از دیگران، و خود را در
کابین کاپیتان، با امن خالی نشان dimly در آب است که بود
در مورد.
"همه چسبیدن به آن فکر کردم، پسربچه،" ما همه مشکل ما برای هیچ چیز!
آنها باید با آنها را طلا گرفته شده است. "Idly نوار فولادی خود او مطرح شده، و آن را لرزاند
در مقابل پشت پارتیشن امن است.
اما در کمال تعجب می بینند خود را پارتیشن به نظر می رسید به سقوط به سمت داخل، نشان دهنده راز
محفظه. پسر بچه رو به جلو خم را به نور
کلاه خود را برای بازی در زنگ تفریح.
او را دیدم تعدادی از جعبه ها، انباشته شده یکی را بر دیگری.
او به طور تصادفی لمس بهار پنهان است و باز جا مخفی.
اما آنچه آن را داشته باشد؟
تام رسیده است و سعی به بلند یکی از جعبه.
او آن را فراتر از قدرت خود را در بر داشت. لرزان از هیجان، او در رفت
جستجو از دیگران است.
او آنها را در بخش بعد از سربه سر تعمق، اما توسط حرکات قهرمان داستان ما باعث
آنها به دنبال او.
کاپیتان وستون نشان داد، هیجان او احساس کرد که به محض او گرفتار دید.
جعبه. او و آقای شارپ یکی بلند خارج، قرار داده و
آن را بر کف کابین.
آنها بازدارنده برداشته بالا با میله خود را. وجود دارد، بسته بندی شده در لایه های کوچک زرد
میله های کسل کننده، از gleaming، میله زرد! این نیاز اما یک نگاه را نشان می دهد که آنها
شامل شمش طلا.
تام گنج پیدا کرده بود. پسر بچه سعی کردند به رقص در اطراف وجود دارد
کابین خراب، نزدیک به سه مایل زیر سطح اقیانوس است، اما
فشار آب بیش از حد برای او بود.
سفر موفقیت آمیز بوده است.
>
تام سویفت و قایق زیردریایی او توسط ویکتور اپلتون
صفحه اصلی XXV فصل با استفاده از طلا
هیچ وقت از دست رفته وجود دارد. آنها در بخش خیانتکارانه
اقیانوس و جریان های قوی ممکن است در هر زمان بیشتر تا شکستن سربه سر، به طوری که
آنها نمی توانند در طلا.
، با استفاده از حرکت تصمیم گرفته شد، در یک بار گنج به انتقال
زیردریایی.
به عنوان جعبه بسیار سنگین به راحتی حمل، به خصوص به عنوان دو مرد بودند که
مورد نیاز برای بلند کردن یک، و نه قادر به راه رفتن با هم در جای پای نامشخص فراهم
سربه سر، یکی دیگر از طرح به تصویب رسید.
جعبه باز شده بود و بارها، چند در یک زمان، در یک شرکت کاهش یافته بودند، شنی
قرار دادن در سمت خراب.
تام و کاپیتان وستون انجام این کار، در حالی که آقای شارپ و آقای دامون به صورت شمش
محفظه غواصی پیشرفته.
میله های زرد رنگ در داخل آنها قرار داده، و هنگامی که کاملا به این ترتیب منتقل شده بود، آقای
سریع، از بسته شدن محفظه، پمپ آب و طلا را برداشته است.
بعد از آن او اتاق را باز کرد دوباره به غواصان، و این روند تکرار می شد، تا زمانی که
شمش نصب شده بود.
تام خوشحالم که به بررسی بیشتر خراب می شده اند، برای او فکر او
می تواند برخی از تفنگ کشتی انجام شده، اما کاپیتان وستون امضا به او
تلاش این است.
پسربچه به خانه خلبان رفت، در حالی که پدرش و آقای شارپ در زمان مکان خود را در
موتور و اتاق. طلا با خیال راحت در آقای جمع شده بود
کابین سریع.
تام در زمان گذشته در یک نگاه خراب قبل از او به سیگنال شروع.
همانطور که او در جرم خم و پیچ خورده از فولاد است که یک بار یک کشتی بزرگ شده بود خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود، او
دیدم چیزی بلند، سیاه و سفید و سایه حرکت در اطراف از طرف دیگر، در آینده
در سراسر کمان.
او به کاپیتان وستون مشاهده شده: "یکی دیگر از کوسه بزرگ وجود دارد،".
"آنها به آینده بعد از ما." کاپیتان صحبت نمی کنم.
او در صورت تاریک خیره شد.
ناگهان، از آنچه به نظر می رسید بینی اشاره کرد از آن، gleamed نور وجود دارد، از برخی از
چشم بزرگ. "نگاه کن که در آن گریه:" تام.
"هیچ کوسه است!"
"اگر می خواهید به نظر من، اظهار داشت:" ملوان "باید بگویم آن را
زیردریایی - که از برگ و دوستان خود - عجایب.
آنها مهارت خود را به رفع و پس از طلا هستند. "
اما آنها خیلی دیر! "گریه تام هیجان.
"اجازه دهید به آنها بگویید به طوری".
"نه" توصیه کاپیتان. ما هیچ مشکلی با آنها را نمی خواهم. "
آقای سویفت جلو آمد تا ببینید که چرا پسرش سیگنال به شروع داده نشده است.
او زیر دریایی دیگر، در حال حاضر نشان داده شد که تعجب در چند تبدیل شده بود
searchlights، بدون شک به عنوان به هویت مهارت وجود دارد بود.
او پیشنهاد کرد که: "بگذار دور unobserved اگر ما می توانیم".
"ما داشته اند به قدر کافی آزاردهنده است."
آسان برای انجام این کار، به عنوان پیشرفته را پشت سر خراب پنهان شده بود، و چراغ های او
درخشان اما dimly بود.
سپس، بیش از حد، کسانی که در زیر دریایی دیگر بیش از این یافته از آنچه بود، خوشحال بودند
آنها تصور خراب حاوی گنج، که آنها به آن توجه چندانی
به هر چیز دیگری.
"من تعجب می کنم که چگونه آنها احساس زمانی که آنها طلا رفته؟ پرسید:" تام که او کشیده
اهرم شروع پمپ.
"خب، ما ممکن است فرصتی برای یادگیری داشته باشد، زمانی که ما به عقب بر گردیم به تمدن"، اظهار داشت
کاپیتان.
سطح به زودی به دست آمد، و پس از آن، در زیر این آسمان منصفانه، و در دریای آرام،
خانه سفر آغاز شده است. بخشی از آن زمان پیشرفته سفر
بالا، و بخشی از آن زمان غوطه.
با آنها دیدار کرد، اما تنها یک تصادف است، و زمانی که صفحه رو به جلو الکتریکی بود
شکست.
اما با یکی هنوز AFT در کمیسیون و پیچ کمکی، آنها ساخته شده
زمان.
درست قبل از رسیدن به خانه آنها حل و فصل به پایین و donned لباس غواصی
دوباره، حتی آقای سویفت گرفتن نوبت او بود.
آقای دیمون گرفتار برخی از خرچنگ های بزرگ، که او بسیار علاقه مند بود، یا نه، به
درست است، خرچنگ دریایی را دستگیر کنند.
وقتی که وارد محفظه غواصی چهار آنهایی که خوب در چسبیده مختلف وجود دارد
بخش هایی از کت و شلوار غواصی خود را. برخی از آنها را برای صرف شام به خدمت شد.
ماجراجویان با خیال راحت به ساحل نیوجرسی جدید رسید، و زیردریایی لنگر انداخت.
آقای سویفت در یک بار با مقامات مناسب در مورد بهبود ابلاغ شده
طلا.
او پیشنهاد کرد که با صاحبان واقعی تقسیم، بعد از او و دوستانش بوده است.
پرداخت برای خدمات خود را، اما به عنوان حزب انقلابی به آنها شمش
در نظر گرفته شده از وجود رفته بود، وجود دارد
هیچ کس رسما ادعا گنج، پس از آن همه به تام رفت و خود را
دوستان، ساخته شده است که توزیع عادلانه آن.
مخترع جوان بود فراموش نکنید که برای خرید خانم Baggert یک حلقه الماس خوب، مثل او
وعده داده است.
برگ و کارفرمایان خود را، آنها، آن را بعدها متوجه شد، تا حد زیادی در chagrined
پیدا کردن خراب بی ارزش است. آنها سعی کردند تا مشکل برای تام و
پدر، اما موفق نبودند.
چند روز پس از ورود در کلبه ساحل دریا، تام، پدر او و آقای دامون رفت
به Shopton در بالون است. کاپیتان وستون، برج دیده بانی جکسون و آقای شارپ
پشت در مسئول زیردریایی باقی ماند.
که Swifts ها به پیشه وری را داشته باشد، تصمیم گرفته شد و فروش آن را به
دولت، به عنوان تام گفت: آنها ممکن است بخواهید پس از گنج است.
"من برای اولین بار باید واریز این طلا، گفت:« آقای سویفت به عنوان بالون در مقابل فرود آمد
ریختن در خانه اش.
"این را انجام خواهد داد تا بیش از شب آن را در خانه نگه دارید، حتی اگر باند هری مبارک است
زندان است. "تام به او آن را به بانک کمک کرد.
آنها شاید بزرگترین سپرده تا کنون در این نهاد قرار داده،
ند نیوتون بیرون آمد.
"خب، تام،" او را به هم اطاق خود را گریه کردم، به نظر می رسد که می خواهید هرگز به توقف
انجام کارهاست. فتح تو هوا، زمین و
آب است. "
"چه شما انجام شده است در حالی که من در زیر آب بوده است، ند؟ پرسید:" جوان
مخترع. آه، همان چیز قدیمی است.
در حال اجرا errands و انجام همه نوع کار در این بانک است. "
تام به حال یک ایده ناگهانی. او به پدرش و آقای سویفت به آرامی
راننده سرشونو تکون دادن.
کمی بعد، او با آقای Prendergast، رئیس جمهور بانکی closeted شده بود.
این مدت زیادی طول نکشید ند و تام شوید. نامیده می شدند
"من به برخی از اخبار برای شما خوب است، ند، گفت:" آقای Prendergast، در حالی که تام به آن لبخند زد.
"آقای سریع ER - ahem. - یکی از بزرگترین سپرده گذاران ما، صحبت در مورد شما به من،
ند.
من که شما را بسیار وفادار بوده است. شما بدین وسیله به عنوان صندوقدار معاون منصوب،
و البته شما می خواهد حقوق و دستمزد بسیار بزرگتر است. "
ند به سختی می تواند از آن، اعتقاد دارند، اما او می دانست چه تام به آقای سویفت زمزمه کرده بود.
خواسته سپرده که شمش طلا به مقدار یک بانک به ارمغان می آورد، به سختی می تواند
نادیده گرفت.
"بیا بیرون و برخی از نوشابه،" دعوت تام و وقتی ند inquiringly به در نگاه کرد
رئیس جمهور دوم راننده سرشونو تکون دادن، موافقت.
به عنوان اظهارات دو عبور از خیابان را به فروشگاه های مواد مخدر، و این چیزی whizzed گذشته آنها را،
نزدیک به آنها را در حال اجرا کردن. "چه نوع خودکار است که بود؟" گریه تام.
"؟
آه، که ماشین جدید اندی Foger بود، جواب داد: "ند.
او با شکستن قوانین سرعت هر روز به تازگی، اما هیچ کس به نظر می رسد او را به زحمت.
این چون پدرش غنی است، گمان می کنم.
اندی می گوید: او سریع ترین ماشین که تا کنون ساخته شده است. "
"او؟" اشاره تام، در حالی که به چشمان او نگاه کنجکاو.
"خب، شاید من می توانم یکی است که خود را ضرب و شتم. ساخت"
و اینکه آیا مخترع جوان یا نه شما می توانید با خواندن جلد پنجم یاد بگیرند
این مجموعه، به نام "تام سریع و اوباش برق او، یا Speediest
ماشین را در جاده ها است. "
"خب، تام، من قطعا قدر آنچه را که شما برای من در گرفتن من بهتر
موقعیت ند، اظهار داشت: "به عنوان فروشگاه های مواد مخدر را ترک کردند.
"من شروع به فکر می کنم من هرگز.
بگو: شما هر چیزی برای انجام این کار شب را؟ اگر شما را نداشته باشند، من آرزو می کنم شما می خواهم به
خونه من.
من تعداد زیادی از عکس های من در حالی که شما دور بودند. "
"ببخشید، اما من می توانم، نه" پاسخ تام. "چرا، می توانید به ساخت یکی دیگر از
بالون یا زیردریایی؟
"نه، اما من قصد دارم برای دیدن - اوه، چه چیزی می خواهید بدانید که، به هر حال" خواستار
مخترع جوان با سرخ شدن. "Can'ta شخص دیدن یک دختر بدون
صلیب را مورد پرسش؟
"اوه، البته،" ند با خنده پاسخ داد. "به خانم نستور توجه من"، و در این
تام سردرپیش هنوز هم بیشتر است. اما، او گفت، که امر خود بود.
>