Tip:
Highlight text to annotate it
X
قسمت 5 : فصل XXVI اول روزنامه
وقتی که من به پادشاه گفت : من که قرار بود مبدل به عنوان فریمن خرده صیقلی کردن
کشور و آشنا خودم را با زندگی humbler مردم ، که او تمام شد
سوزان با تازگی از چیزی که در
دقیقه ، و شانس خود را در ماجراجویی را موظف بود -- هیچ چیزی نباید متوقف
او -- او همه چیز و رها به همراه زیباترین ایده او تا به حال اجرا بود
در سراسر برای بسیاری از روز است.
او می خواست به سرش از راه برگشت و شروع به در یک بار ، اما من به او نشان داد که
نمی خواهد پاسخ دهد.
ببینید ، او برای king's شر - - به لمس برای آن ، منظورم صورتحساب بود -- و آن را نمی
حق نا امید به خانه و آن را تاخیر با توجه به ارزش را ندارد ،
به هر حال ، آن را تنها یک شب ایستاده بود.
و من فکر کردم او باید به ملکه او که قرار بود دور.
او در آن تیره و ابر آلود و نگاه غمگین. من با عرض پوزش من ، سخن گفته بود به ویژه هنگامی که
او گفت : mournfully :
"به تو forgettest که Launcelot است در اینجا و جایی که Launcelot است ، او noteth
چهارم پادشاه ، و نه آنچه به او روز returneth. "
البته ، من موضوع را تغییر.
بله ، Guenever زیبا بود ، این درست است ، اما در او تمام اطراف او بسیار
اسلک.
من هرگز در این امور دخالت ، آنها امر من نیست ، اما من از آنها بدم میاید برای دیدن
راه چیزهایی خواهند شد ، و من گفت که خیلی مهم نیست.
بسیاری از زمان او از من خواسته بود ، "سر رئیس ، hast سر Launcelot در مورد دیده می شود؟" اما
اگر تا کنون او رفت fretting اطراف برای پادشاه من اتفاق نمی افتد به اطراف در
زمان است.
بسیار خوب آماده شد برای کسب و کار king's شر وجود دارد -- بسیار مرتب و
معتبر است.
پادشاه نشسته در زیر سایه بان از دولت ، در مورد او به بدنه بزرگی از خوشه بودند
روحانیت در لباس رسمی روحانیون کامل.
آشکار ، هر دو برای مکان و لباس شخصی ، ایستاد Marinel ، یک زاهد گوشه نشین.
قات قات گونه دکتر ، به معرفی بیمار.
همه در خارج از کشور بیش از طبقه جادار ، و روشن کردن درها ، در شلوغی ضخامت ،
وضع یا شنبه خنازیری ، در زیر نور قوی.
به خوبی به عنوان یک تابلو بود ، در واقع ، آن را به حال همه نگاه که بدست تا برای
که ، اگر چه نه. هشت صد افراد بیمار وجود دارد
وجود داشته باشد.
کار کند و آن را فاقد منافع تازگی برای من ، چون من دیده بود
مراسم قبل از چیزی که به زودی خسته کننده تبدیل شد ، اما proprieties مورد نیاز من را به
چوب آن.
پزشک وجود دارد به این دلیل بود که در تمام جمعیت مانند بسیاری از مردم وجود دارد که
فقط تصور چیزی که موضوع را با آنها بود ، و بسیاری از کسانی که آگاهانه صدا شد
ولی می خواستند افتخار جاودانه از جسمانی
تماس با پادشاه ، و اما دیگران که وانمود به بیماری به منظور بدست آوردن
قطعه ای از سکه ای که با لمس رفت.
تا این زمان سکه ریز کوچک قطعه طلا به ارزش حدود یک سوم از یک بوده است
دلار بوده است.
هنگامی که شما در نظر بگیرید چه حد است که مقدار پول می خرید ، در آن سن و کشور ،
و چه معمول آن بود به خنازیری ، هنگامی که مرده نیست ، شما را درک است که
تخصیص بودجه سالانه king's شر بود
رودخانه و هاربر لایحه ای که دولت برای گرفتن آن را در زمان
وزارت خزانه داری و شانس آن را برای پوست مازاد را می طلبید.
بنابراین من خصوصی به این نتیجه رسیدند تا به حال به لمس خزانه خود را برای king's - شیطانی است.
من شش sevenths تخصیص بودجه را به وزارت خزانه داری تحت پوشش یک هفته قبل از شروع
از Camelot در ماجراهای من و دستور داد که هفتم دیگر به باد
پنج درصد نیکل و تحویل به
دست از سر کارمند وزارت شر پادشاه ، نیکل را به محل
هر سکه طلا ، شما را ببیند و کار خود را برای آن.
این ممکن است برخی از نیکل ، کرنش اما من مورد قضاوت قرار می تواند آن ایستاده.
به عنوان یک قانون ، من از آبیاری سهام قبول نیست ، اما من آن را مربع به اندازه کافی در نظر گرفته
این مورد ، برای آن فقط یک هدیه ، به هر حال.
البته ، شما می توانید یک هدیه به همان اندازه که شما می خواهید آب ، و من به طور کلی انجام.
طلا و نقره ، سکه های قدیمی از کشور منشاء باستانی و ناشناخته بودند ،
به عنوان یک قاعده ، اما برخی از آنها روم شدند ؛ آنها بیمار بودند - shapen ، و به ندرت کسی که دور میزند
از یک ماه است که هفته گذشته کامل ؛
آنها ضرب نمی گشتند و آنها پوشیده بودند و با استفاده که دستگاه بر
آنها را به عنوان ناخوانا به صورت تاول بودند ، و مانند آنها نگاه کرد.
من مورد قضاوت قرار است که نیکل جدید ، روشن و تیز ، با شباهت درجه اول پادشاه در
یک طرف از آن و Guenever از سوی دیگر ، و شعار مومن گل ،.
شیرینی مربا خارج از سل غدد لنفاوی گردن به عنوان دستی به عنوان یک nobler
سکه و لطفا خنازیری فانتزی و من درست بود.
این دسته اول آن را در محاکمه شد ، و آن را به افسون کار می کرد.
صرفه جویی در هزینه یک اقتصاد قابل توجه بود.
شما خواهد شد که این ارقام را ببینید : ما بازیچه قرار دادن بیش از 700 ، از میان 800 لمس
بیماران افزایش میدهد ؛ با نرخ سابق ، این که هزینه دولت در حدود $ 240 جدید
نرخ ما را از طریق به حدود 35 دلار بیرون آورد ، در نتیجه صرفه جویی در بیش از 200 دلار در یکی از بین بردن.
برای درک بزرگی پر از این سکته مغزی ، در نظر گرفتن این ارقام دیگر :
هزینه های سالانه یک مقدار دولت ملی معادل سهم
دستمزدها به طور متوسط سه روز از هر
فرد از مردم ، شمارش هر فرد را به عنوان اگر او یک مرد بود.
اگر ملت شما را از 60،000،000 ، که در آن مزد به طور متوسط 2 دلار در روز ، سه روز '
دستمزد گرفته شده از هر فرد خواهد شد 360.000.000 دلار و ارائه پرداخت
هزینه های دولت است.
در روز من ، در کشور خود من ، این پول از تعرفهها جمع آوری شد ، و شهروند
تصور است که وارد خارجی پرداخت می شود ، و از آن ساخته شده او را راحت به فکر این کار ؛
در حالی که ، در واقع ، آن را پرداخت شد
مردم آمریکا شد ، و بنابراین به همان اندازه و دقیقا در میان آنها توزیع شده است که
هزینه سالانه 100 - میلیونر و هزینه سالانه به کودک مکیدن.
روز کارگر دقیقا همان بود -- هر دلار 6.
هیچ کس نمی تواند بهانه ای equaler از آن ، من روی چیزی حساب کردن.
خوب ، اسکاتلند و ایرلند به آرتور خراجگزار بودند و جمعیت متحد
جزایر بریتانیا مبلغ را به چیزی کمتر از 1000000.
دستمزد به طور متوسط مکانیک 3 سنت در روز بود ، زمانی که او پرداخت نگه داشتن خود را.
توسط این دستور مخارج دولت ملی 90.000 دلار در سال ، و یا در حدود 250 دلار بود
در روز است.
بنابراین ، با جایگزینی نیکل برای کسب مدال طلا در یک روز king's بد ، من نه تنها
زخمی شدن هیچ کس هیچ کس را ناراضی ، اما خوشحال همه نگران و چهار پنجم را نجات داد
هزینه های ملی آن روز به
مقرون به صرفه -- صرفه جویی که می تواند معادل 800.000 دلار در روز من در آن قرار گرفته
امریکا است.
در ساخت این جایگزینی بر حکمت را از یک منبع بسیار راه دور رسم کرده بود --
حکمت از بچگی من -- برای دولتمرد واقعی هیچ عقل حقیر شمردن نیست ،
عاری از خیال بهر حال ممکن است منشاء آن : در من
بچگی من همیشه ذخیره سکه من داشتند و به کمک دکمه های خارجی
علت میسیونری.
دکمه های وحشی نادان و به عنوان سکه پاسخ ، سکه
پاسخ من بهتر از دکمه ها ، همه دست ها خوشحال بودند و هیچ کس صدمه دیده است.
Marinel زمان بیماران به آن ها آمدند.
او به بررسی نامزد ، اگر او نمی تواند واجد شرایط او هشدار داده شده بود ، اگر او می تواند او
به همراه شاه به تصویب رسید.
کشیش تلفظ کلمات ، "آنها باید دست خود را بر بیماران ذخیره کردن ، و آنها باید
بهبود می یابند. "
سپس پادشاه نوازش زخم ها ، در حالی که خواندن ادامه داد ؛ در نهایت ، بیمار
فارغ التحصیل شد و نیکل او -- پادشاه حلق آویز آن را در اطراف گردن او خود را -- و
برکنار شد.
آیا شما فکر می کنید که درمان؟ مطمئنا انجام داد.
هر لال بازی با نقاب درمان اگر ایمان بیمار در آن قوی است.
توسط Astolat کلیسای کوچک وجود دارد که در آن ویرجین به حال یک بار به یک دختر که مورد استفاده به نظر می رسد
به گله غازها در اطراف وجود دارد -- دختر گفت : تا خودش -- و کلیسای کوچک بر اساس آنها ساخته شده است
که نقطه و یک تصویر را در آن آویزان
به نمایندگی از وقوع -- یک تصویر که شما فکر می کنم آن را خطرناک
فرد بیمار به روش ، در حالی که ، در مقابل ، هزاران نفر از لنگ و
بیمار آمد و دعا قبل از آن در هر سال
و رفت کل و صدا و حتی می تواند به خوبی بر آن نگاه و زندگی می کنند.
البته ، زمانی که من این چیزها گفته شد که من آنها را باور نمی کند ؛ اما زمانی که من آنجا رفتم
و آنها را دیدم من تا به حال پای در امدن.
من تو را دیدم درمان خودم را به اجرا درخواهد آمد ؛ و آنها را درمان واقعی و سوال برانگیز نیست.
من تو را دیدم فلج آنها من تا به حال در اطراف Camelot به مدت چند سال در عصا دیده می شود ، رسید و
دعا قبل از آن تصویر ، و عصا خود را و راه رفتن بدون لنگی.
انبوهی از عصا وجود دارد که چنین افرادی به عنوان یک چپ شده بود ، وجود دارد
شهادت.
در جاهای دیگر ، مردم بدون در ذهن بیمار ، بدون گفتن یک کلمه به عمل
او ، و او را درمان است.
در برخی دیگر ، کارشناسان گرد هم بیمار در یک اتاق و بر آنها دعا و درخواست
ایمان خود ، و آن دسته از بیماران دور درمان رفت.
شما در هر محل که باشید پیدا کردن یک پادشاه که می تواند king's بد را درمان کنید شما می توانید مطمئن باشید که بیشتر
خرافات با ارزش است که برای کمک به تاج و تخت خود را -- باور موضوع در الهی
انتصاب حاکمیت خود را -- تا درگذشت.
پادشاهان انگلستان در جوانان من برای شر را لمس متوقف کرده بود ، اما در آنجا بود
هیچ مناسبت برای این عدم اعتماد به نفس : آنها می توانست درمان آن را چهل و نه بار در پنجاه.
خوب ، کشیش بوده است droning بود به مدت سه ساعت ، و پولیش پادشاه خوب
هنوز شواهد و بیمار با فشار دادن به جلو به عنوان مقدار زیادی مثل همیشه ، من
به احساس intolerably حوصله.
من با باز کردن پنجره نشسته بود نه چندان دور از سایه بان از دولت است.
برای مدت پنج صدم یک بیمار ایستاد و رو به جلو به repulsivenesses او
نوازش ، دوباره این واژه droned بودند از : "آنها نباید دست خود را بر وضع
بیمار "-- در مواقعی که خارج رنگ روشن وجود دارد به عنوان
شیپور توجه داشته باشید که مسحور روح من و سقوط قرن سیزده بی ارزش در مورد
فقط گوش من : «Camelot هفتگی Hosannah و آتشفشان ادبی -- آخرین فوران --
دو سنت -- همه چیز در مورد معجزه بزرگ در دره آن جناب »!
یکی بزرگتر از پادشاهان بوده است فرا رسیده -- پسر روزنامه فروش.
اما من تنها کسی که در آن همه ازدحام بود که معنای این توانا را می دانستند
تولد ، و این امپریالیستی شعبده باز را در جهان به انجام رسیده بود.
من از پنجره نیکل کاهش یافته است و مقاله من ، آدم پسر روزنامه فروش از جهان
رفت و در اطراف گوشه به تغییر من ، در اطراف گوشه رتبهدهی نشده است.
خوشمزه بود به یک روزنامه دوباره مراجعه کنید ، با این حال من آگاه بود از شوک مخفی
چشم من بر دسته اول از صفحه نمایش سر خط سقوط کرد.
من تا زمانی که در یک فضای سرد ومرطوب از احترام ، احترام ، احترام ، زندگی بود
آنها موج سرد quivery کمی را از طریق من ارسال خبر :
HIGHTIMESINTHEVALLEY OFHOLINESS!
---- THEWATER WORKSCORKED -!
BRERMERLINWORKSHISARTS ، BUTGETS چپ؟
ButtheBossscoresonhisfirstInnings ----!
TheMiraculousWellUncorkedamid awfuloutburstsof
INFERNALFIREANDSMOKE ATHUNDER.
THEBUZZARD ROOSTASTONISHED! ----
UNPARALLELEDREJOIBINGS!
-- و غیره و غیره. بله ، آن را بیش از حد بلند بود.
هنگامی که من می توانم آن لذت می برد و هیچ چیز خارج از راه را در مورد آن دیده می شود ، اما در حال حاضر
توجه داشته باشید آن ناسازگار شد.
خوب روزنامه نگاری آرکانزاس بود ، اما نمی آرکانزاس بود.
علاوه بر این ، در کنار آخرین خط به اهانت به hermits محاسبه شد ،
و شاید ما از دست دادن تبلیغات خود را.
در واقع ، بیش از حد درخشان بود لحن گستاخی تمام از طریق کاغذ وجود دارد.
این دشت من یک تغییر قابل ملاحظه ای را بدون توجه به آن قرار گرفته بودند.
که من پیدا کردم خودم unpleasantly توسط irreverencies کمی بی پرده که می توانست تحت تاثیر قرار
اما زینت مناسب و با روح بیان در دوره قبل از آن از زندگی من به نظر می رسید.
فراوانی از نسل زیر از اقلام وجود دارد ، و آنها مرا discomforted :
دود محلی و CINDERS.
سر Launcelot با Agrivance پادشاه قدیمی ایرلند ملاقات غیر منتظره weok گذشته
بر روی اهل شمال افریقا جنوبی از سر گراز dasture Balmoral لو Merveilleuse.
بیوه ابلاغ شده است.
اعزامی شماره 3 adout اول ماه mext شروع
در جستجو f8r سر Sagramour لو خواهان آنکه.
آن را در کام و شوالیه مشهور چمن سرخ است ، assissted توسط Persant سر از
مستقل ، که است compete9t. هوشمند ، OU ها courte - ، و در هر راهی که آجر و
خز - tHer کمک توسط Sir Palamides سارا CEN ، هیچ hinself هاکلبری که.
این هیچ PIC - NIC ، این پسر معنی busine & S.
خوانندگان Hosannah دوباره gret که آقا hadndsome و محبوب برای یادگیری
Charolais فرانسوی ، که در هنگام خود را چهار هفته در گاو و هالیبوت ، این اقامت
شهرستان است ، قلب هر جلا خود را به دست آورد
آداب و cPnversation ظریف ، به روز برای خانه بیرون بکشد.
ما دیگر تماس بگیرید ، چارلی!
پایان bdsiness از مراسم تشییع جنازه از سر تفریح و بازی از روی هوسرانی اواخر پسر دوک کرن ،
کشته در برخورد با غول گره دار روز سه شنبه گذشته با چماق زدن
مرزهای دشت سحر بود
دست زیر لب سخن گفتن همیشه خوش برخورد و کارآمد ، پرنس un3ertakers ، سپس آنها
وجود دارد هیچ یک آنها لذت رضایت بخش تر بودند به غم تاریخ و زمان آخرین وجود دارد
دفاتر انجام شده است.
او را به محاکمه می دهند.
با تشکر صمیمانه از دفتر Hosannah علت ، از ویرایشگر پایین به شیطان ، به
همیشه مودب و تفکر هنگام قرار لرد D خورش عالی سوم کاخ دستیار V T
برای چند sau ceTs بستنی
کیفیت محاسبه ای از دریافت کنندگان هو اواسط با grt ude ، و آن را
انجام آن است.
هنگامی که این دولت می خواهد به گچ کردن نام مطلوب در جهت ارتقاء زود هنگام ،
Hosannah شانس به sudgest می خواهم.
دوشیزه ایرنه غبغب گاو ، Astolat جنوبی ، است ملاقات عموی خود ، محبوب
میزبان Cattlemen هیئت مدیره نشستند هو و به خودی خود ، لین کبد ، این شهر.
جوان بارکر ریه mender دوباره به خانه است ، و به نظر می رسد توسط خود بهبود یافته
تعطیلات رفت و در میان اسمیتیز های دروغ از خارج.
آگهی خود را.
البته که خوب روزنامه نگاری به اندازه کافی برای شروع بود و من می دانستم که به خوبی و
در عین حال به نوعی ناامید کننده بود.
"بخشنامه دادگاه" من خوشحال بهتر ، در واقع ، ساده و محترمانه
respectfulness رفع خستگی متمایز بود به من بعد از همه کسانی که ننگین
familiarities.
اما حتی آن را می توانست بهبود یافته است. آیا آنچه که ممکن است ، وجود ندارد گرفتن هوا
از انواع را به بخشنامه های دادگاه ، من تصدیق می.
monotonousness عمیق در مورد حقایق آن که baffles وجود دارد و شکست یک فرد
sincerest تلاش های آنها را به درخشش و جسور و متهور ساختن را.
بهترین راه برای مدیریت -- در واقع ، تنها راه معقول -- برای پنهان کردن
repetitiousness در واقع تحت انواع فرم : پوست واقع خود را در هر زمان و ذخیره کردن بر روی یک
کوتیکول جدید از کلمات است.
این فریب چشم ، شما فکر می کنم آن را یک واقعیت جدید است ؛ آن را به شما می دهد این ایده که دادگاه
حمل مثل هر چیز ، این شما برانگیخته ، و کل تخلیه شما
ستون ، با اشتهای خوب ، و شاید
توجه هرگز که هر بشکه اتمام حجت از سوپ از لوبیا واحد ساخته شده است.
راه کلارنس خوب بود ، ساده بود ، آن وقار ، آن را مستقیم و کسب و کار
مثل همه من می گویند ، این بهترین راه نیست :
COURTCIRCULAR. OnMonday ، thekingrodeinthepark.
سه شنبه ، "" "" Wendesday "" "
"پنج شنبه" "" "جمعه ،" ""
"شنبه" "" "یکشنبه ،" ""
با این حال ، کاغذ و توسط بزرگ ، من بسیار با آن بود.
crudities کمی از مرتب کردن بر اساس مکانیکی اینجا و آنجا قابل مشاهده بود ، اما وجود داشت
نه به اندازه کافی از آنها به هر چیزی مقدار ، و آن را به اندازه کافی خوب آرکانزاس اثبات شد
خواندن ، به هر حال ، و بهتر از روز آرتور و قلمرو مورد نیاز شد.
به عنوان یک قاعده ، دستور زبان چکه کن شد و ساخت و ساز بیشتر یا کمتر ، لنگ ، اما من
نه چندان ذهن این چیزها.
آنها نقص های مشترک از خود من ، و باید افراد دیگر در زمینه انتقاد کنید
جایی که او نمی تواند ایستاده عمود بر خود.
من گرسنه بودم به اندازه کافی برای ادبیات به می خواهید را به کل مقاله را در این یکی
غذا ، اما من تنها چند گزش ، و سپس به حال به تعویق بیاندازد ، چرا که راهبان در اطراف
من مرا محاصره را با پرسش های مشتاق : این چیزی که کنجکاو است؟
آنچه در آن است؟ آیا دستمال -- پتو زین --
بخشی از یک پیراهن؟
آنچه در آن است ساخته شده از؟ چقدر نازک از آن است ، و چگونه گوشت یا خوراک لذیذ و ضعیف ؛
و چگونه آن را جغجغه. آیا آن را می پوشند ، آیا شما فکر می کنم ، و نه خواهد شد
باران صدمه بزند؟
آیا نوشتن که به نظر می رسد بر روی آن ، یا آن را تزئين تنها؟
آنها مظنون به نوشتن ، زیرا کسانی که در میان آنها که می دانستند چگونه به لاتین به عنوان خوانده شده
و تا به حال معلومات دست وپاشکسته از یونانی ، برخی از حروف را به رسمیت شناخته ، اما آنها می توانند
هیچ چیز خارج از نتیجه به عنوان یک کل.
اطلاعات من در ساده ترین شکل من می تواند قرار داده :
"این یک مجله عمومی است ، توضیح خواهم داد آنچه است که ، یکی دیگر از هم.
این پارچه نیست ، آن است که از کاغذ ساخته شده و برخی از هم من توضیح خواهم داد آنچه کاغذ است.
خطوط بر روی آن ماده خواندن و نوشته شده با دست ، اما چاپ نشده ، و من
توضیح خواهم داد چه چاپ شده است.
هزار نفر از این ورق ها شده اند ، ساخته شده تمام دقیقا مثل این ، در هر دقیقه
جزئیات -- آنها می توانند گفته از هم جدا نمی شود "سپس همه آنها را با exclamations شکست
از تعجب و تحسین :
«هزار! همانا توانا و کار -- کار یک سال برای
بسیاری از مردان "" -- تنها کار یک روز برای یک مرد و یک
پسر. "
آنها از خود گذشتند ، و whiffed از نماز محافظ یا دو.
AH - ساعت -- معجزه ، جای تعجب! کار تاریک سحر. "
من اجازه دهید آن را در آن بروید.
سپس من در صدای پایین را بخواند ، به عنوان بسیاری می تواند جمعیت سر تراشیده خود را در درون
شنوایی از راه دور ، بخشی از حساب معجزه مرمت از چاه ،
و شگفت زده شده بودم و همراه شد
انزال احترام همه را از طریق : "AH - H - h!"
"درست است چگونه!" "شگفت انگیز ، شگفت انگیز!"
"این احتمالا به عنوان آنها ، در عینیت شگفت انگیزی رخ داده است!"
و ممکن است این چیز عجیب و غریب را در دست خود آنها را ، و احساس از آن و بررسی
-- آنها خواهد بود بسیار مراقب باشید.
بله.
از همین رو آنها آن را در زمان ، از دست زدن به آن به عنوان احتیاط و devoutly به عنوان اگر آن را برخی از مقدس شده بود
چیزی که از برخی از منطقه های مافوق طبیعی می آیند و به آرامی احساس بافت آن ، caressed
سطح صاف و دلپذیر خود را با طولانی
لمس کردن و اسکن شخصیت مرموز با چشمان مجذوب.
این سر خم گروه بندی ، این چهره مفتون این چشم سخن گفتن -- چگونه زیبا
به من!
بود این عزیزم من نیست ، و نمی شد این همه شگفتی و علاقه لال و
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه ادای احترام فصیح ترین و تعریف بدون استفاده از زور به آن؟
من می دانستم ، پس ، چگونه یک مادر احساس می کند زمانی که زنان ، اعم از غریبه ها و یا دوستان ، را
نوزاد جدید خود ، و خود را نزدیک در مورد آن با یک ضربه مشتاق و خم خود را
سران بیش از آن در ستایش tranced که
باعث می شود بقیه جهان محو از آگاهی خود می شود و اگر آن را به عنوان
برای آن زمان بودند ، نه.
به من می دانستم که که چگونه او احساس می کند ، که هیچ جاه طلبی دیگر راضی ، چه از شاه وجود دارد ،
فاتح ، یا شاعر ، است که تا کنون به نیمه راه می رسد که اجلاس سران بی سر و صدا دور یا عملکرد
نیمی از تا الهی قناعت.
مقاله من در طول تمام بقیه از جلسه احضار ارواح و غیره همه از یک گروه به گروه دیگر سفر و
پایین و در مورد آن سالن بزرگ ، و چشم شاد من همیشه بر آن ، و نشستم
بیحرکت است ، ارگنکن در رضایت ، مست با لذت بردن است.
بله ، این آسمان بود ، من آن را چشیدن یک بار ، اگر من ممکن است آن را طعم هرگز.