Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نوزدهم مبارزه در عرصه
به آرامی من را به دست آورد خونسردی من و در نهایت essayed دوباره به تلاش برای حذف کلید
از بدن مرده از زندانیان سابق من.
اما من به تاریکی رسید آن را کردهاید من به وحشت من متوجه شد که آن شد
رفته است.
سپس حقیقت فلش بر من ؛ صاحبان از کسانی که چشم gleaming جایزه من کشیده بود
دور از من به در لانه خرگوش و غیره همسایه خود را بلعیدم ، آنها منتظر بودند
برای روز ، هفته ، ماه ، از طریق
همه این ابدیت افتضاح حبس من به کشیدن لاشه مرده من به جشن خود را.
به مدت دو روز بدون غذا به من آورده شد ، اما پس از آن رسول جدید ظاهر شد و من
حبس رفت و مانند قبل ، اما نه باز هم اجازه می دهد دلیل من برای غوطه ور می شود
وحشت از سمت من.
مدت کوتاهی پس از این رویداد ، یک زندانی دیگر در آورده بود و زنجیر در نزدیکی من است.
توسط نور مشعل کم نور من دیدم که او مریخ سرخ بود و من به ندرت می تواند انتظار
خروج از پاسداران و نگهبانان خود را به او آدرس.
به عنوان عقب نشینی خود را جای پای دور در فاصله فوت کرد ، من به نام آرام
کلمه مریخ تبریک ، kaor. "چه کسی به شما که صحبت می کند از
تاریکی؟ "او پاسخ داد :
"جان کارتر ، یکی از دوستان از مردان سرخ هلیم ، است."
او گفت : "من هلیم هستم ،" ، "اما من نام خود را به خاطر آورید."
و سپس به او گفتم داستان من که من آن را نوشته در اینجا ، تنها حذف هر
اشاره به عشق من Dejah Thoris.
او بسیار اخبار از شاهزاده خانم هلیم هیجان زده بود و کاملا مثبت به نظر می رسید که او
و Sola به راحتی می تواند یک نقطه ایمنی را از جایی که آنها من را ترک رسیده است.
او گفت که او می دانست ، به این دلیل که بی حرمت کردن که از طریق آن Warhoon
رزمندگان وقتی فهمیدند ما تنها تا کنون مورد استفاده توسط آنها بود که پشت سر گذاشته بودند
راهپیمایی به جنوب است.
"Dejah Thoris و Sola پنج تپه مایل از یک آبراه بزرگ وارد شد و
در حال حاضر احتمالا کاملا بی خطر ، "او به من اطمینان.
زندانی همکار من کان Kantos ، padwar (ستوان) در نیروی دریایی هلیم بود.
او یک عضو اکسپدیشن بد بخت که به دست کاهش یافته بود شده بود
Tharks در زمان جذب Dejah Thoris ، و او به طور خلاصه در رابطه با وقایع
که به دنبال شکست نبرد.
به شدت مجروح شده و تنها به بخشی از سرنشین دار آنها به آرامی به سمت هلیم خمیده بود ، اما
در حالی که در نزدیکی شهر Zodanga ، پایتخت دشمنان ارثی هلیم عبور
در میان مردان قرمز Barsoom ، آنها تا به حال شده است
حمله توسط یک مرجع بزرگی از کشتی های جنگی و همه آنها به جز هنر و صنعت به که Kantos کان
مربوط بودند یا نابود و یا دستگیر شده است.
کشتی او به مدت چند روز توسط سه تن از کشتی های جنگی Zodangan تعقیب می کردند ، اما در نهایت موفق به فرار شدند
در طول تاریکی شب moonless.
سی روز پس از دستگیری Dejah Thoris ، و یا در مورد زمان آمدن ما را به
Thark ، رگ هلیم خود را با حدود ده بازماندگان از خدمه اصلی رسیده بود
هفت صد افسران و مردان.
بلافاصله هفت ناوگان بزرگ ، هر یک از یک صد کشتی جنگی توانا بوده است
اعزام برای Dejah Thoris جستجو و از این رگ دو هزار کوچکتر
صنایع دستی نگه داشته شده بود به طور مداوم در جستجوی بیهوده برای شاهزاده خانم از دست رفته است.
دو جوامع مریخ سبز پاک شده بود چهره Barsoom
avenging ناوگان ، اما هیچ اثری از Dejah Thoris یافت شده بود.
آنها جستجو میان انبوهی شمالی ، و تنها در چند روز گذشته
آنها تلاش خود را به سمت جنوب گسترش است.
Kantos کان را به یکی از آگهی های کوچک یک مرد شده است به تفصیل و به حال بود
بدبختی که باید توسط Warhoons کشف در حالی که کاوش در شهرستان خود.
شجاعت و جسارت از مرد موفق به کسب بیشترین من احترام و تحسین است.
تنهایی او در مرز شهر فرود آمدند و با پای پیاده به ساختمان نفوذ کرده بود
اطراف میدان.
او به مدت دو روز و شب چهارم و سیاه چال های خود را در جستجوی آنها مورد بررسی بود
شاهزاده خانم معشوق خود را تنها به سقوط را به دست یک حزب Warhoons به عنوان او
را ترک کنند ، پس از اطمینان خود را که Dejah Thoris شد اسیر وجود دارد.
در طول مدت حبس ما Kantos کان و من به خوبی آشنا شد ،
و دوستی گرم شخصی را تشکیل دادند.
تنها چند روز سپری شده ، با این حال ، قبل از ما جلو از سیاه چال ما برای کشیده شد
بازی های بزرگ.
ما در اوایل یک روز صبح به سالن آمفی تئاتر عظیم انجام شد ، که به جای
بر سطح زمین ساخته شده است در زیر سطح کاوش های باستان شناسی بود.
این تا حدودی با بقایای پر بود به طوری که چقدر بزرگ شده بود
به سختی می گویند.
در شرایط حال حاضر خود برگزاری بیست هزار کل Warhoons مونتاژ
انبوهی. عرصه بسیار زیاد اما بسیار ناهموار بود
و ژولیده.
در اطراف آن Warhoons سنگ ساختمان از برخی از edifices خراب از انباشت اشیاء بدست آمده بود
شهر باستانی برای جلوگیری از حیوانات و اسیران را از فرار به داخل
مخاطب ، و در هر انتها بوده است
ساخته قفس آنها را نگه دارید تا زمانی که نوبت خود را برای دیدار با برخی مرگ وحشتناک بر آمد
عرصه. Kantos کان و من با هم در آن محبوس می شدند
یکی از قفس ها.
در دیگر calots وحشی ، thoats ، zitidars دیوانه ، جنگاوران سبز ، و زنان
انبوهی دیگر ، و بسیاری از جانوران عجیب و وحشی وحشی از Barsoom که من
پیش از این هرگز دیده می شود.
DIN خروشان خود ، growling و squealing پر سر و صدا و نیرومند بود
ظاهر هر یک از آنها کافی بود stoutest قلب را احساس قبر
forebodings.
Kantos کان به من توضیح داد که در پایان یک روز از این زندانیان
دست آوردن آزادی و دیگران که دروغ مرده در مورد عرصه.
برندگان در مسابقات مختلف از روز خواهد بود در برابر یکدیگر حفره دار
تا تنها دو زنده باقی ماند و ویکتور در برخورد گذشته آزاد ،
اعم از حیوان و یا مرد.
صبح روز بعد قفس را با یک محموله جدیدی از قربانیان پر شده ،
و به همین ترتیب در طول ده روز از بازی های.
مدت کوتاهی پس از قفس شده بود و سالن آمفی تئاتر شروع به پر کردن و در درون
یک ساعت یک هر بخش در دسترس از فضای صندلی اشغال شده بود.
Dak Kova ، با jeds او و سر دسته ، شنبه در مرکز ، از یک طرف از عرصه بر
پلت فرم بزرگ بزرگ.
در سیگنال از Dak Kova درهای دو قفس باز و سبز ده پرتاب شد
زن مریخ به مرکز صحنه رانده شدند.
هر خنجر به او داده شد و پس از آن ، در پایان دور ، بسته دوازده calots ، یا وحشی
سگ بر آنها رها شد.
همانطور brutes ، growling و کف بر زنان تقریبا بی دفاع من تبدیل شده ، عجله
سر من که من ممکن است از دید نفرت انگیز را ببینید.
yells و خنده از گروه ترکان و مغولان سبز شهادت با کیفیت عالی از
ورزش و هنگامی که من تبدیل به عرصه ، به عنوان Kantos کان به من گفت که به پایان رسید ،
من تو را دیدم سه calots پیروز ، snarling و growling بیش از بدن طعمه خود است.
زنان یک حساب خوبی از خود داده بود.
بعدی zitidar دیوانه در میان سگ ها باقی مانده رها شده بود ، و پس از آن رفت و در سراسر
روز بلند ، گرم ، و وحشتناک.
من در طول روز در برابر مردان اول و سپس جانوران حفره دار بود ، اما به عنوان من مسلح بود
با یک شمشیر بلند و همیشه دشمن من در چابکی outclassed و به طور کلی در
قدرت نیز ، آن را ثابت کرد اما بازی کودکان به من.
وقت و زمان دوباره من برنده کف زدن از بسیاری تشنه به خون ، و نسبت به
پایان گریه می کند که من از عرصه گرفته می شود و یکی از اعضای وجود دارد
انبوهی از Warhoon.
در نهایت شدند ، اما سه نفر از ما چپ ، جنگجو بزرگ سبز از برخی از دور در شمال
گروه ترکان و مغولان ، Kantos کان ، و خودم.
دو نفر دیگر به نبرد شدند و پس از آن من به مبارزه با فاتح برای آزادی که
برنده نهایی به جای آورد.
Kantos کان چندین بار در طول روز جنگیده بودند و مثل خودم همیشه ثابت بود
پیروز ، ولی گاهی با کوچکترین حاشیه ها ، به ویژه هنگامی که حفره دار
در برابر رزمندگان سبز.
من کمی امید بود که او می تواند بهترین دشمن بزرگ خود که mowed بود تمام
قبل از او در طول روز است.
همکار نزدیک به شانزده متر ارتفاع towered ، در حالی که Kantos کان برخی اینچ بود
زیر شش فوت است.
از آنجا که پیشرفته برای دیدار با یکدیگر برای اولین بار دیدم ترفند از مریخ
شمشیر بازی که در Kantos کان محور هر امید پیروزی و زندگی بر روی یک کاربر به سایر نظرسنجی
از تاس ، برای ، به عنوان او را به درون آمد
حدود بیست فوت از هم میهنان بزرگ او بازوی شمشیر خود را به مراتب پشت سر او بیش از خود انداخت
شانه و با رفت و برگشت توانا پرتاب نقطه سلاح خود را قبل از هر چیز در جنگجو سبز.
به عنوان یک پیکان و پر سر و صدا درست پرواز قلب شیطان ضعیف او را گذاشته مرده بر
عرصه.
Kantos کان و من در حال حاضر در برابر یکدیگر حفره دار شدند اما همانطور که ما به نزدیک
برخورد من به او زمزمه به طولانی تر کردن جنگ تا نزدیک به تاریک را به این امید که
ما ممکن است برخی با استفاده از فرار را پیدا کنید.
این گروه ترکان و مغولان آشکارا حدس زده است که ما تا به حال هیچ دلها را نسبت به مبارزه با یکدیگر و به طوری که آنها
در خشم زوزه میکشیدند محکوم کنند همانطور که هیچ یک از ما به کار گیری نیرویی کشنده قرار داده است.
همان طور که من تو را دیدم ناگهانی از تیره به رانش شمشیر خود را به Kantos کان زمزمه
بین بازوی سمت چپ من و بدن من.
او مبهوت پشت clasping شمشیر شدیدا با بازوی من و در نتیجه سقوط کرد
زمین با سلاح خود را ظاهرا از سینه ام بیرون زده است.
Kantos کان درک کودتا و پله به سرعت به سمت من پای خود را بر او قرار داده
گردن من و خارج کردن شمشیر خود را از بدن من به من داد مرگ ضربه نهایی را از طریق
گردن که قرار است به قطع
ورید ژوگولار ، اما در این مثال تیغه سرد بدون ضرر به شن و ماسه از تضعیف
عرصه.
در تاریکی که در حال حاضر کاهش یافته بود هیچ یک تواند بگوید اما که او واقعا به پایان رسانده
من است.
من به او را زمزمه و ادعای آزادی او و سپس به دنبال من در تپه های
در شرق این شهر ، و بنابراین او به من چپ.
هنگامی که سالن آمفی تئاتر به حال پاکسازی من رخنه کرد نگاتیف به بالا و به عنوان بزرگ
حفاری غیر روحانی به دور از میدان و در بخش untenanted از شهر بزرگ مرده من
مشکل کمی در رسیدن به تپه ها فراتر بود.
فصل XX در کارخانه جو
به مدت دو روز من منتظر بودند وجود دارد برای Kantos کان ، اما او نمی آمد شروع کردم به در
پا در جهت northwesterly به سمت یک نقطه جایی که او تا به حال به من گفت دراز نزدیکترین
آبراه.
غذا فقط از شیر گیاهی از گیاهان که داد تا bounteously شامل
از این مایع بی بها.
از طریق دو هفته طولانی من سرگردان ، سکندری از طریق شب تنها توسط هدایت
ستاره ها و مخفی در طول روز در پشت برخی از سنگ بیرون زده و یا در میان
تپه های گاه به گاه من صرف می باشد.
چندین بار من توسط حیوانات وحشی مورد حمله قرار گرفت ، عجیب ، زشت وحشیگری که
بر من در تاریکی همگانی روندی ، به طوری که من تا به حال همیشه به درک بلند شمشیر من در دست من است که
من ممکن است برای آنها آماده است.
معمولا عجیب و غریب من ، قدرت تازه به دست آورد وابسته به دورهم اندیشی در زمان کافی به من هشدار داد ،
اما هنگامی که من را با دندان های نیش شریر در ژوگولار من بود و چهره مودار فشار نزدیک
به معدن قبل از من می دانستم که من حتی تهدید شد.
چه شیوه ای از چیزی که بر من نمی دانستم ، اما این که آن را بزرگ و سنگین بود و
بسیاری از پا من می توانم احساس.
دستان من در گلو خود را قبل از دندان های نیش تا به حال شانس خود را در من دفن
گردن ، و به آرامی من چهره مودار از من وادار و انگشتان من ، واز مانند بسته ،
پس از نای خود.
بدون صدا غیر روحانی وجود دارد ، وحش اعمال هر تلاش من با رسیدن به
کسانی که دندان های نیش افتضاح است ، و من زور زدن برای حفظ گرفتن و خفه کردن زندگی از آن
که من آن را از گلو من نگه داشته.
به آرامی بازوها من به مبارزه نابرابر و اینچ اینچ چشم سوزش داد
و tusks gleaming آنتاگونیست من به سمت من رخنه کرد ، تا زمانی که به عنوان چهره مودار لمس
معدن دوباره متوجه شدم که تمام شد.
و سپس یک توده تخریب زندگی پیمود ، از تاریکی کامل اطراف
بر موجودی که برگزار شد من به زمین pinioned.
دو growling بر خزه نورد ، اشک و خارق با یک دیگر در
شیوه ای هراسان شده ، اما آن به زودی به پایان رسیده و حافظ من ایستاده بود با سر کاهش بالا
گلو چیزی مرده است که من کشته.
ماه نزدیکتر ، از برخورد به طور ناگهانی در بالای افق و روشنایی تا Barsoomian
صحنه ، به من نشان داد که نگاهبان من Woola بود ، اما از چه رو او آمده بود ، و یا چگونه
بر داشت من ، من در از دست دادن به دانستن بود.
که من خوشحالم از مصاحبت او آن است که نیازی به گفتن نیست ، اما لذت من در دیدن
او توسط اضطراب بود به دلیل ترک خود Thoris Dejah تعدیل شده است.
تنها مرگ او من احساس اطمینان ، می تواند برای عدم حضور خود را از او حساب ، بنابراین وفادار من
می دانست که او را به فرمان من باشد.
نور از قمر در حال حاضر درخشان من تو را دیدم که او بود ، اما سایه سابق خود
به خود ، و به عنوان او را از نوازش من تبدیل شده و شروع greedily را ببلعند مردگان
لاشه در پاهای من متوجه شدم که بچه فقیر از نیمی از گرسنگی بود.
من ، خودم ، در اما کمی بهتر وضع اسفناک اما من نمی توانستم به ارمغان بیاورد خودم را به خوردن
گوشت نپخته و من تا به حال به هیچ وجه از ساخت یک آتش سوزی است.
وقتی Woola وعده غذایی خود را به پایان رسانده دوباره در زمان خسته ام و به ظاهر بی پایان
سرگردان در تلاش از آبراه گریزان.
در بامداد روز پانزدهم از جستجوی من برای دیدن بالا خوشحال شد
درختان که نشان داده می شود شی از من : : جستجو.
حدود ظهر من خودم کشیده wearily به پورتال از یک ساختمان بزرگ که تحت پوشش
شاید چهار مایل مربع و towered دو صد پا در هوا.
هیچ دیافراگم در دیوار توانا و به غیر از درب کوچک که در آن غرق نشان داد
خسته و فرسوده بود و نه هر گونه نشانه ای از حیات در مورد آن وجود دارد.
من می توانم بدون زنگ و یا روش های دیگر از حضور من به زندانیان شناخته شده
مکان ، مگر اینکه نقش گرد کوچک در دیوار در نزدیکی درب را برای این منظور بود.
در مورد بزرگی از یک مداد سرب و تفکر بود که ممکن است در
طبیعت از یک لوله صحبت من با قرار دادن دهان من به آن شد و در مورد به آن را هنگامی که یک
صدا از آن صادر شده به پرسش از من ، که من ممکن است
شود ، که در آن از ، و ماهیت ماموریت من.
توضیح دادم که من از Warhoons فرار کرده بود و در حال مرگ از گرسنگی بود و
خستگی.
"شما فلزی جنگجو سبز می پوشند و توسط calot به دنبال و در عین حال شما را از
شکل یک مرد قرمز. رنگ شما نه سبز و نه قرمز است.
به نام روز نهم ، چه شیوه ای از موجودی شما؟ "
"من یک دوست از مردان قرمز Barsoom و من گرسنه.
در به نام انسانیت برای ما باز ، "من جواب دادم.
در حال حاضر درب قبل از من شروع به فروکش کردن تا آن را به دیوار غرق شده بود
پنجاه پا ، و سپس آن را متوقف کرد و به راحتی داخل است و فقدان به سمت چپ ، در معرض کوتاه ، باریک
راهرو بتن ، در پایان بیشتر از
که یکی دیگر از درها ، از هر لحاظ به من فقط پشت سر گذاشته بودند مشابه بود.
هیچ کس در چشم ما ، با این حال بلافاصله تصویب اولین درب آن را به آرامی به داخل است و فقدان
پشت سر ما شده و به سرعت به جایگاه اصلی خود را در دیواره جلویی فروکش
ساختمان.
به عنوان درب در کنار تضعیف کرده بود من ضخامت زیاد آن ، به طور کامل بیست فوت را ذکر کرده بود ، و
آن را به عنوان جایگاه خود را یک بار دیگر پس از پایانی پشت سر ما ، استوانه بزرگ فولاد رسید
از سقف در پشت آن کاهش یافته و
پایین خود را به پایان می رسد را به دیافراگم countersunk در کف نصب شده است.
درب دوم و سوم قبل از من فروکش کرد و به یک طرف به عنوان اولین تضعیف ،
قبل از من به یک اتاق بزرگ داخلی که در آن غذا و نوشیدنی بر من پیدا کردم رسید
جدول سنگی بزرگ است.
صدای من را به ارضای گرسنگی من و برای تغذیه calot من است ، و در حالی که من شد در نتیجه
درگیر میزبان نامرئی من را از طریق شدید و جستجوی استنطاق قرار داده است.
، گفت : "گفته های شما قابل توجه ترین" صدا ، در نتیجه گیری از بازجویی آن ،
"اما شما آشکارا سخن گفتن از حقیقت ، و آن را به همان اندازه آشکار است که شما نیستند
از Barsoom.
من می توانم که با ترکیب مغز شما و محل عجیب و غریب از خود را بگویید
ارگان های داخلی بدن و شکل و اندازه قلب شما "
"آیا می توانید ببینید که از طریق من؟"
من بانگ زد. "بله ، من می تواند تمام افکار خود را ، نگاه کنید و
شما Barsoomian من می توانم آن خوانده شده است. "
سپس درب در سمت دور از اتاق افتتاح شد و عجیب و غریب ، خشک ، کمی
مومیایی از مرد به سمت من آمد.
میپوشید اما ماده واحده از لباس یا آرایش ، یقه کوچک طلا از
که بر قفسه سینه او وابسته تزئین بزرگ به عنوان بزرگ به عنوان مجموعه ای بشقاب شام
جامد با الماس های بزرگ ، به جز
مرکز دقیق که توسط یک سنگ عجیب و غریب ، یک اینچ در قطر ، که اشغال شده بود
scintillated نه اشعه های مختلف و مجزا ، هفت رنگ از منشور زمینی ما
و دو اشعه زیبا که به من ، جدید و بی نام شد.
من می توانم آنها را توصیف بیشتری از شما می تواند توصیف قرمز به مرد کور.
من فقط می دانم که آنها در شدیدترین حالت زیبا بودند.
پیر مرد نشست و ساعت ها با من صحبت کرد ، و عجیبترین ما بخشی از
مقاربت بود که من قادر به خواندن خود را هر فکر در حالی که او می تواند یک ذره درک عمق
از ذهن من ، مگر من صحبت کرد.
[تصویر : پیر مرد نشست و ساعت ها با من صحبت شده است.]
من او را از توانایی من به حس عملیات روانی خود مطلع کردن نیست ، و به این ترتیب من
آموخته زیادی است که ثابت از ارزش بسیار زیاد به من بعد که من می
هرگز شناخته شده او مظنون به حال من
قدرت ، عجیب و غریب برای مریخی ها کنترل کامل ماشین آلات ذهنی خود را
که آنها قادر به هدایت افکار خود را با دقت مطلق.
ساختمان که در آن من خودم را شامل ماشین آلات است که تولید آن
جو مصنوعی که حفظ حیات بر روی مریخ است.
راز لولا تمامی مراحل کار را در استفاده از اشعه نهم ، یکی از
scintillations زیبا که من ذکر کردم که ناشی از سنگ بزرگ در میزبان
نیم تاج.
این اشعه از اشعه خورشید استفاده از ریز تنظیم از هم جدا شوند.
ابزار های قرار داده شده بر سقف ساختمان بزرگ ، سه چهارم این است که
مورد استفاده برای مخازن اشعه نهم که در آن ذخیره شده است.
سپس این محصول به درمان الکتریکی ، و یا نسبت به جای خاصی از تصفیه
ارتعاشات الکتریکی با آن گنجانیده شده است ، و نتیجه است و سپس به پمپ
پنج مرکز هوا اصلی از کره زمین
که در آن ، آن را به عنوان آزاد ، با اتر از فضا تماس با تبدیل آن به
جو است.
همیشه وجود دارد اندوخته کافی از اشعه نهم ذخیره شده در ساختمان بزرگ به
حفظ جو مریخ در حال حاضر برای یک هزار سال ، و تنها ترس ، به عنوان من
دوست جدید به من گفت ، این بود که برخی از حادثه ممکن است دستگاه پمپاژ رخ دادن است.
او به من منجر به یک محفظه داخلی جایی که من مشهود یک باتری از بیست پمپ رادیوم هر
که برابر به کار تجهیز تمام مریخ با جو بود
مرکب می باشند.
برای هشت صد سال ، او به من گفت ، او این پمپ که استفاده می شود تماشا بود
به طور متناوب هر یک روز در کشش و یا کمی بیش از بیست و چهار و نیم زمین
ساعت است.
او دارای یک دستیار که دیده بان با او تقسیم می کند.
نیمی از سال مریخ ، حدود سه صد و چهل و چهار روز ما ، هر یک از این
مردان صرف به تنهایی در این گیاه جدا شده و بزرگ ،.
هر مریخ قرمز است در طول اولین دوران کودکی تدریس اصول ساخت
اتمسفر ، اما تنها دو در یک زمان تا کنون مخفی از ورود به نگه
ساختمان بزرگ ، که ساخته شده آن را با
دیوارهای به ضخامت یک صد و پنجاه فوت ، مطلقا غیر قابل بحث است ، حتی سقف
از حمله ، صنایع هوا توسط شیشه پوشش به ضخامت پنج پا نگهبانی.
تنها ترس آنها از حمله سرگرم از سبز مریخی ها و یا برخی از مجنون
مرد قرمز ، به عنوان همه Barsoomians متوجه است که وجود هر شکلی از زندگی
مریخ بر کار بی وقفه از این گیاه وابسته است.
یکی از واقع کنجکاو که من کشف کردم که من تماشا افکار خود بود که درهای بیرونی
دستکاری شده توسط به معنی تله پاتی است.
قفل هستند تا ریز تنظیم شده است که درها توسط عمل منتشر شد
ترکیب خاصی از امواج فکر.
برای آزمایش با اسباب بازی جدید پیدا شده من با خودم فکر کردم او را آشکار این تعجب
ترکیب و بنابراین من او را به شیوه ای گاه به گاه پرسید که چگونه او موفق شده بود در را باز کند
درهای عظیم برای من از اتاق های داخلی ساختمان.
به عنوان سریع به عنوان یک فلاش وجود دارد به ذهن او همگانی روندی نه برای تلفن های موبایل به مریخ است ، اما به سرعت
پژمرده او پاسخ داد که این راز او نباید فاش شد.
از آن پس به شیوه ای خود را به سمت من تغییر به عنوان اینکه او می ترسیدند که او شده بود ،
تعجب را به فاش راز بزرگ خود را ، و من به عنوان خوانده شده شک و ترس در به نظر می رسد او
و افکار ، هر چند که حرف های او هنوز هم عادلانه است.
قبل از ورود به خانه ، من برای شب بازنشسته به او قول داد به من نامه را به این نزدیکی هست
افسر کشاورزی در راه من به Zodanga که او گفت که به من کمک کند ،
نزدیکترین شهر مریخ.
"اما مطمئن باشید که شما اجازه ندهید که آنها را می دانیم شما برای هلیم موظف به آنها در حال جنگ هستند
با آن کشور است.
دستیار من و من از هیچ کشوری ، ما متعلق به همه Barsoom و این طلسم
که ما می پوشند محافظت ما را در همه سرزمین ها ، حتی در میان مردان سبز -- گرچه ما نمی
اعتماد خودمان را به دست خود را اگر ما می تواند به اجتناب از آن ، "او اضافه شده است.
و خیلی خوب شب ، دوست من ، "او ادامه داد :" ممکن است طولانی و آرام شما
خواب -- بله ، یک خواب بلند ".
و اگر چه او با لبخند خوش من در افکار او را دیدم آرزو می کنم که او هرگز
اعتراف من ، و سپس یک عکس از او بیش از من ایستاده در شب ، و
تراست سریع یک خنجر بلند و نیم
تشکیل کلمات "من با عرض پوزش ، اما آن را برای خوب بهترین از Barsoom است."
او درب اتاق من پشت سر او بسته افکار خود را خاموش شد از من به عنوان برش
نزد او ، که برای من عجیب به نظر میرسید در دانش کمی من از فکر بود
واگذاری.
چه بود من به؟ چگونه می تواند من را از طریق این توانا و فرار
دیوار؟
به راحتی می تواند او را من کشتن اکنون که من هشدار داده بود ، اما هنگامی که او مرده بود من می توانم بدون
بیشتر فرار می کنند ، و با توقف ماشین آلات کارخانه بزرگ من باید مرد
با همه ساکنان دیگر
سیاره -- همه ، حتی Dejah Thoris او در حال حاضر نه مرده.
برای دیگران ضربه محکم و ناگهانی انگشت من من نمی دهد ، اما فکر Dejah Thoris
راند از ذهن من همه میل به کشتن میزبان اشتباه من است.
با احتیاط درب آپارتمان من باز کردم و به دنبال آن Woola ، به دنبال
داخلی درهای بزرگ.
طرح های وحشی به من رسیده بود و من تلاش برای وادار کردن قفل بزرگ توسط
نه امواج فکر من در ذهن میزبان من را خوانده بود.
خزنده نگاتیف از طریق راهرو بعد از راهرو و پایین سیم پیچ باند که
اینجا تبدیل شده و به آنجا که من در نهایت به سالن بزرگ که من تا به حال شکسته رسید من
مدت سریع که صبح.
در هیچ کجای من دیده بود میزبان من ، نه من می دانم که جایی که او خود را شب نگه داشته.
من در نقطه پله جسورانه خارج به داخل اتاق بود که اندکی سر و صدا پشت سر من
هشدار داد مرا به سایه یک زنگ تفریح در راهرو.
کشیدن Woola پس از من به من کم در تاریکی دولا.
در حال حاضر پیر مرد نزدیک من گذشت ، و او به عنوان وارد محفظه dimly روشن
که من در مورد به تصویب شده بود و از طریق من دیدم که او خنجر نازک بلند او برگزار شد
دست و او آن را جوش بر سنگ.
در ذهن او بود که تصمیم به بازرسی پمپ های رادیوم ، که حدود سی
دقیقه ، و سپس بازگشت به اتاق تخت من و پایان من.
همانطور که او را از طریق تالار بزرگ گذشت و ناپدید کردن باند که منجر به
پمپ اتاق ، من نگاتیف از محل مخفی من به سرقت برده و به درب بزرگ عبور
داخلی سه که میان من و آزادی ایستادند.
تمرکز ذهن من بر قفل عظیم من نه امواج فکر علیه آن پرتاب میشوند.
در امید به نفس من منتظر که بالاخره نقل مکان کرد آرام به سمت درب بزرگ
من و ام افت و بی سر و صدا به یک طرف.
یکی پس از دیگری ، پورتال های باقی مانده توانا در فرمان من و Woola افتتاح شد و
من جلو به تاریکی ، آزاد پا ، اما کمی بهتر از ما تا به حال شده است
پیش از ، و دیگر از آن ما تا به حال شکم کامل است.
تسریع دور از سایه شمع نیرومند من ساخته شده برای اولین بار
چهارراه قصد حمله به شاهراه مرکزی را در اسرع وقت.
من در مورد صبح و ورود به محوطه اول رسید من من جستجو آمد
برای برخی از شواهد سکونت.
ساختمان های درهم و برهم پایین بتن با صعب العبور سنگین منع وجود دارد
درها ، و هیچ مقدار از چکش و hallooing به ارمغان آورد هر پاسخ.
خسته و خسته از بی خوابی من خودم را بر زمین فرمانده انداخت
Woola به نگهبانی.
چند وقت بعد من growlings وحشتناک خود بیدار شد و باز چشمان من رو به
سه رنگ قرمز مریخ ایستاده یک فاصله کوتاه از ما و پوشش مرا با خود
تفنگ.
گفت : "من غیر مسلح و بدون دشمن ،" من عجله که توضیح می دهند.
"من یک زندانی در میان مردان سبز بوده است و در راه من به Zodanga هستم.
من از غذا و استراحت را برای خودم و برای calot من و جهت مناسب را برای
رسیدن به مقصد من "عنوان شده است.
آنها کاهش تفنگ خود را و خوش به سمت من پیشرفته با قرار دادن حق خود
دست بر شانه من ، سمت چپ پس از شیوه های سفارشی خود را از ادای احترام ، و
پرسش از من پرسش های بسیاری در مورد خودم و wanderings من.
آنها سپس مرا به خانه یکی از آنها که تنها در یک مسیر کوتاه.
ساختمان چکش به حال در در صبح زود تنها با اشغال شد
سهام و تولید مزرعه ای ، خانه ایستاده مناسب در میان بیشه درختان عظیم ،
و مثل همه خانه های قرمز مریخ بوده است
مطرح شده در شب برخی از چهل یا پنجاه فوت از زمین بر روی یک فلز گرد بزرگ
شفت که بالا یا پایین در داخل آستین غرق در زمین ام افت ، و توسط عمل شد
موتور رادیوم بسیار کوچک در سالن ورودی ساختمان.
به جای آزار با پیچ ها و میله های زندان را برای مسکن خود ، مریخی ها سرخ
به سادگی آنها را اجرا را از گزند آسیب است در طول شب.
آنها همچنین باید وسیله شخصی و خصوصی برای کاهش یا افزایش آنها را از زمین بدون اگر
آنها میخواهند برود و آنها را.
این برادر ، با همسر و فرزندان خود را ، اشغال سه خانه های مشابه در
این مزرعه. آنها هیچ خود ، کاری که
ماموران دولت مسئول است.
این کار توسط محکومین ، زندانیان جنگ ، بدهکاران متخلف و انجام شد
تایید شده لیسانس بودند که بیش از حد فقیر برای پرداخت مالیات بالا مجرد که همه قرمز
دولت مریخ را تحمیل کنند.
آنها شخصیت از صمیمیت و مهمان نوازی بودند و من چند روز را صرف
با آنها ، در حالت استراحت و نقاهت از تجارب طولانی و دشوار است.
هنگامی که آنها داستان من را شنیده بود -- اشاره به حذف تمام Dejah Thoris و پیر مرد
از گیاه جو -- آنها توصیه من به رنگ بدن من تقریبا شبیه خود
نژاد خود و پس از آن تلاش برای پیدا کردن
استخدام در Zodanga ، چه در ارتش و نیروی دریایی.
"شانس کوچکی هستند که داستان خود را باور تا بعد از شما به اثبات رسانده اند
اعتماد و دوستان خود به دست آورد در میان اشراف بالاتر از دادگاه.
این شما به راحتی می توانید از طریق خدمت سربازی انجام دهد ، به عنوان جنگاوری
مردم در Barsoom ، "شرح داده شده یکی از آنها ،" و صرفه جویی به نفع ثروتمندترین ما برای
مبارزه با مرد است. "
وقتی که من آماده به ترک آنها مرا با یک thoat گاو نر داخلی کوچک مبله ،
به عنوان برای مقاصد زین همه مریخی ها سرخ استفاده می شود.
این حیوان در حدود اندازه یک اسب و کاملا ملایم است ، اما در رنگ و شکل
المثنی دقیق پسر عموی بزرگ و شدید خود را از حیات وحش.
برادران مرا با روغن مایل به قرمز عرضه شده بود که من مسیح موعود کل بدن من
و یکی از آنها مو من ، که کاملا طولانی رشد کرده بود ، در مد غالب قطع
از آن زمان ، مربع در پشت و ضرب دیده
در مقابل ، به طوری که من می توانست در هر نقطه بر Barsoom به عنوان یک رنگ قرمز کامل منتقل می
مریخ.
فلز و غیره نیز در سبک آقایی Zodangan تمدید شد ، متصل
به خانه Ptor ، که به نام خانواده را از نیکوکاران من بود.
آنها یک کیسه کوچک را در کنار من با پول Zodangan پر شده است.
متوسط ارز بر مریخ به جز که متفاوتتر از خود ما نیست
سکه ها بیضی شکل است.
پول کاغذی توسط افراد صادر شده آنها به عنوان نیاز و بازخرید دو بار در سال است.
اگر مرد مسائل مربوط به بیش از او می تواند از گرو در اوردن ، دولت می پردازد طلبکاران خود را به طور کامل
و بدهکار آثار از مقدار بر مزارع و یا در معادن ، که همه متعلق به
توسط دولت است.
این همه لباس به جز بدهکار به عنوان یک چیز دشوار شده است برای به دست آوردن
کار داوطلبانه کافی برای کار بزرگ زمین های مزرعه جدا شده از مریخ ،
کشش آنها مانند روبان های باریک
از قطب تا قطب ، از طریق امتداد وحشی حیوانات وحشی و مردان وایلدر کنند.
وقتی که من ناتوانی من به آنها بازپرداخت برای مهربانی خود را به من اشاره آنها به من اطمینان
که من فرصت کافی اگر من زمانی بر Barsoom زندگی می کردند ، و مناقصه من
خداحافظی آنها مرا تماشا تا من دور از چشم بر جاده سفید گسترده بود.