Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : موضوع طلایی
فصل XXIV.
کشیده شده به سنگ اهن ربا
در شورش هایی از آتش و شورش از دریا
- شرکت زمین لرزه سراسیمه از
اقیانوس عصبانی که تا به حال هم اکنون هیچ فروکش کرد ، اما بود
همیشه در جریان ، و بالاتر ، به
وحشت و تعجب از beholders در
ساحل -- سه سال از توفان شد
مصرف می شود.
سه تولد بیشتر از کمی لوسی بود
شده است موضوع را به طلایی بافته شده
بافت های صلح آمیز از زندگی از خانه اش.
بسیاری از شب و روز به حال بسیاری از زندانیان خود را
به انعکاس در گوشه گوش ، با
دل که آنها شکست خورده زمانی که آنها شنیده
thronging فوت است.
برای ، قدم به قدم برای تبدیل شدن به حال خود
ذهن به عنوان قدم به قدم از مردم ،
پر سر و صدا در زیر پرچم سرخ و با خود
کشور اعلام کرد در خطر است ، به تغییر
جانوران وحشی شده توسط سحر وحشتناک بلند
ادامه شوید.
Monseigneur ، به عنوان یک طبقه ، به حال جدا
خود را از پدیده ای از خود نمی
بودن قدردانی : از خود تا این حد کوچک
می خواستم در فرانسه ، به عنوان قابل توجهی متحمل
خطر اخراج خود را از دریافت آن ،
و این زندگی با هم.
مانند روستایی fabled که مطرح شیطان
با دردهای بی نهایت ، و چنان وحشت زده
در نزد او را که او می تواند بپرسید
دشمن هیچ تردیدی نیست ، اما بلافاصله فرار کرد ؛
بنابراین ، Monseigneur ، پس از خواندن مردانه وار
دعای خداوند به عقب برای تعداد زیادی
از سال ، و انجام بسیاری دیگر از قوی
جادوها برای قانع ایول کس ، هیچ
هر چه زودتر او را در ترور او از او مشهود
در زمان به پاشنه نجیب او.
درخشان چشم گاو از دادگاه شد
رفته ، یا آن را می توانست اماده شده است
طوفان از گلوله ملی است.
اما در هر حال چشم خوبی است برای دیدن با هرگز --
مدتها بود ذره در آن از شیطان است
غرور ، لوکس Sardanapalus ، و به خط و خال است
کوری -- اما آن را رها کرده بود و
رفته است.
دادگاه ، از منحصر به فرد است که دایره درونی
به بیرونی ترین حلقه آن فاسد از فتنه ،
فساد و دورویی بود ، همه رفته
با هم.
خانواده سلطنتی رفته بود ، در آن محاصره شده بود
کاخ و "معلق ،" هنگامی که آخرین
مژده آمد.
مرداد سال یک هزار و هفت
صد و نود و دو ، آمده بود و
Monseigneur بود در این زمان به مراتب پراکنده
و گسترده.
همانطور که طبیعی بود ، سر فصلها و بزرگ
محل جمع آوری از Monseigneur ، در لندن ،
شد بانک Tellson است.
ارواح قرار است به اماکن محل اجتماع تبه کاران
که در آن بدن خود را بیشتر متوسل شده ، و
Monseigneur بدون گینه خالی از سکنه
جایی که guineas خود استفاده می شود.
علاوه بر این ، آن نقطه بود که به چنین
اطلاعاتی فرانسه بود به عنوان بیشتر می شود
اتکا ، سریعترین آمد.
باز هم : Tellson یک خانه سخاوتمند بود ،
تمدید و دهش بزرگ به قدیمی
مشتریانی که از بالا افتاده بود خود را
املاک.
باز هم : اشراف کسانی که آینده را دیده بود
طوفان در زمان ، و پیش بینی و یا غارت
مصادره ، عاقبت اندیش ساخته شده بود
حواله به Tellson است ، همواره به
از آنجا برادران نیازمند خود شنیده می شود.
به که باید آن را اضافه کرد که هر جدید
اینده از فرانسه گزارش خود و خود را
مژده در Tellson است ، تقریبا به عنوان یک ماده
درس می کند.
برای تنوع از جمله دلایل ، Tellson بود
در آن زمان ، به عنوان اطلاعاتی فرانسه ،
نوع ارز بالا و این خیلی خوب بود
شناخته شده برای عموم ، و پرسش های ساخته شده
شد در نتیجه وجود دارد به طوری متعدد ، که
Tellson گاهی نوشت آخرین اخبار
در یک خط یا بیشتر نوشته شده و آن را در
ویندوز بانک ، برای همه کسانی که از طریق زد
معبد نوار را بخوانید.
در بخار ، مبهم بعد از ظهر ، آقای کامیون
نشسته بود ، روی میز کار خود را ، و چارلز Darnay ایستاده بود
با تکیه بر آن ، صحبت کردن با او را در پایین
صدای.
دن وابسته به طلب مغفرت و ندامت بار از هم جدا برای مجموعه
مصاحبه با مجلس بود ، در حال حاضر
اخبار - ارز ، و به پر شده بود
سرشار.
این بود درون نیم ساعت یا بیشتر از
زمان تعطیل می شود.
"اما ، اگر چه شما جوانترین مرد
است که تا کنون زندگی می کردند ، گفت : "چارلز Darnay ،
نه مردد ، "من هنوز هم باید به پیشنهاد
شما -- "
"من درک می کنم.
که من خیلی قدیمی است؟ گفت : "آقای کامیون.
"آب و هوای بی قراری ، یک سفر طولانی ،
یعنی نامشخص از سفر ،
کشور آشفته ، شهرستان که ممکن است
حتی مطمئن برای شما خواهد شد. "
"عزیزم چارلز ، گفت :" آقای کامیون ، با
اعتماد به نفس شاد ، "برخی از شما را لمس
دلایل من برای رفتن : نه برای ماندن من
دور.
این بی خطر است به اندازه کافی برای من هیچ کس مراقبت
به تداخل با شخص مسن از سخت
هنگامی که بر بسیاری از هشتاد سال وجود دارد
مردم وجود دارد خیلی بهتر به ارزش تداخل
با.
همانطور که به آن می شود به شهرستان آشفته ، اگر آن را
شد شهرستان آشفته نخواهد بود وجود دارد
هیچ فرصتی برای ارسال کسی از خانه ما
در اینجا به خانه ما وجود دارد ، که می داند که شهرستان
و کسب و کار ، از قدیم است ، و در
اعتماد به نفس Tellson است.
همانطور که به سفر نامشخص است ، بلند
سفر ، و هوا در زمستان ، اگر من شد
آماده به خودم ارسال به چند
ناراحتی به خاطر از Tellson است ،
بعد از این همه سال ، که باید باشد؟ "
"ای کاش من خودم رفتن شد ، گفت :" چارلز
Darnay ، تا حدودی جمع و جور ، و مانند یک
فکر کردن با صدای بلند.
"در واقع!
شما یک شخص بسیار به هدف و
توصیه! "با خوشحالی گفت : آقای کامیون.
"شما خودتان را برای شما آرزو شد رفتن؟
و شما را از فرانسوی به دنیا آمد؟
شما مشاور و حکیم است. "
"عزیزم آقای کامیون ، به این دلیل است که من هستم
فرانسوی به دنیا آمد ، که فکر کردم (که من
آیا به معنی مطلق در اینجا ذکر نشده ، با این حال) است
عبور ذهن من اغلب.
یک نمی تواند کمک کند تفکر ، داشتن حال برخی از
دلسوزی برای مردم بدبخت ، و
داشتن چیزی رها شده به آنها ، "او
در اینجا صحبت در روش سابق خود را چند روز بعد ،
"که یکی ممکن است به گوش ، و ممکن است
این قدرت را متقاعد به برخی از
خویشتنداری.
فقط شب گذشته ، بعد از اینکه شما ما را ترک کرده بودند ،
زمانی که من در صحبت کردن به لوسی -- "
"وقتی که به صحبت کردن به لوسی ،" آقای کامیون
تکرار شده است.
"بله. من تعجب می کنم شما شرمنده نیست
اشاره به نام لوسی!
برای تو قرار بود به فرانسه در این
زمان روز! "
"با این حال ، من قصد ندارم ، گفت :" چارلز
Darnay ، با لبخند.
گفت : "این بیشتر به هدف است که شما به شما می گویند
هستند. "
"و من ، در واقع ساده.
حقیقت این است که چارلز عزیز من ، "آقای کامیون
انداخت در خانه از راه دور ، و کاهش
صدای او را ، "شما می توانید بدون مفهوم اند
دشواری که با آن کار ما این است
معامله ، و از خطر است که در آن ما
کتاب و مقالات بیش از ان درگیر هستند.
پروردگار بالا می داند چه به خطر انداختن
عواقب را به تعداد افراد می شود ،
اگر برخی از اسناد ما و یا توقیف شدند
نابود ، و آنها ممکن است ، در هر زمان ،
شما می دانید ، برای چه کسانی می توان گفت که پاریس نمی باشد.
مجموعه ای شعله ور به روز ، و یا اخراج به روز بعد!
در حال حاضر ، دارای قوه قضاوت سلیم از این انتخاب با
حداقل تاخیر ممکن است ، و دفن
از آنها ، و یا در غیر این صورت گرفتن از آنها را
از معرض خطر است ، در قدرت (بدون
از دست رفتن زمان با ارزش) به ندرت از هر یک
اما خودم ، اگر هر یک.
و باید آویزان میکنم برگشت ، زمانی که Tellson را می داند
این و این می گوید -- Tellson است ، که نان
من خورده این شصت سال -- به خاطر من
هستم سفت کمی در مورد مفاصل؟
چرا ، من یک پسر ، آقا ، به نیم دوجین قدیمی
codgers در اینجا! "
"چگونه می توانم تحسین خود را از دلاوری
روح جوان ، آقای کامیون. "
"اوه! مزخرف ، آقا -- و ، عزیز من
چارلز ، گفت : "آقای کامیون ، زود گذر در
مجلس دوباره ، "شما به خاطر داشته باشید ، که
گرفتن همه چیز از پاریس در حال حاضر این
زمان ، بدون توجه به آنچه چیز است ، در کنار
امکانپذیر نیست.
مقالات و موضوعات با ارزش بودند این موضوع را خیلی
روز برای ما به ارمغان آورد در اینجا (من در سخت صحبت می کنند
اعتماد به نفس ؛ آن کسب و کار ، دوست ندارم به
زمزمه آن ، حتی برای شما) ، توسط عجیبترین
حامل شما می توانید تصور کنید ، هر یک از آنها
سر خود را حلق آویز در توسط مو تنها به حال به عنوان
او موانع گذشت.
در زمان دیگری ، بسته ما خواهد آمد و
بروید ، به راحتی در کسب و کار مانند قدیمی
انگلستان ؛ اما در حال حاضر ، همه چیز متوقف شده است ".
"و آیا شما واقعا به شب؟ برو"
"من واقعا به شب برو ، برای این مورد است
تبدیل بیش از حد فشار دادن به تاخیر از تصدیق کنین. "
"و هیچ کس با شما استفاده می کنید؟"
"همه نوع مردم پیشنهاد شده اند به
من ، اما من چیزی برای گفتن دارند به هر
از آنها.
من قصد را جری.
جری شده است محافظ من در یکشنبه
شب گذشته برای مدت زمان طولانی و من استفاده می شود
به او.
هیچ کس نمی خواهد جری بودن هر چیزی مشکوک
اما انگلیسی گاو نر ، سگ ، و یا از داشتن هرگونه
طراحی در سر خود ، اما به پرواز در کسی
که استاد را لمس می کند ".
"من دوباره باید بگویم که من صمیمانه از تحسین
دلاوری و youthfulness شما. "
"من دوباره باید بگویم ، مزخرف ، مزخرف!
زمانی که من را اعدام کرده اند این کمی
کمیسیون ، من باید ، شاید ، قبول
پیشنهاد Tellson به بازنشسته و به زندگی در من
سهولت.
زمان به اندازه کافی ، پس از آن ، به فکر کردن در مورد رشد
قدیمی است. "
این مذاکرات در محل آقای گرفته بود
میز کامیون است ، طبق معمول با Monseigneur
swarming در داخل حیاط یا دو تا از آن ،
پسند از آنچه او را انجام دهد به تلافی
خود را در ادم حقه باز ، مردم قبل از طولانی است.
این بود بیش از حد از راه Monseigneur
تحت معکوس خود را به عنوان یک پناهنده ، و آن را
بسیار بیش از حد از راه بریتانیا بومی
ارتدکسی ، به بحث از این وحشتناک
انقلاب که اگر آن را برداشت تنها شد
همیشه زیر آسمان که تا به حال شناخته نشده است.
کاشته شده است -- تا اگر هیچ چیز شده بود
انجام می شود ، یا حذف انجام شود ، که تا به حال رهبری
آن را -- اگر به عنوان ناظران از رنجور
میلیون ها نفر در فرانسه ، و از سوء استفاده و
منابع منحرف است که باید ساخته شده
آنها را مرفه ، به حال آن را ندیده ناگزیر
آینده ، سال قبل ، و تا به حال در ساده نیست
کلمات ثبت شده آنچه را که دیدند.
vapouring چنین ، در ترکیب با
توطئه عجیب از Monseigneur برای
ترمیم دولت از چیزهایی که تا به حال
کاملا خود را خسته و فرسوده
آسمان و زمین و همچنین خود بود ،
سخت است بدون تحمل برخی از
نکوهش شده توسط هر انسان عاقل که می دانستند
حقیقت است.
و آن چنان بود vapouring همه چیز در مورد خود
گوش ها ، مانند یک سردرگمی مزاحم خون
در سر خود ، افزوده شده به نهان
uneasiness در ذهن خود را ، که تا به حال در حال حاضر
ساخته چارلز Darnay بی قرار ، و آن
هنوز او را نگه داشته تا.
در میان talkers ، Stryver بود ، از
کینگ بنچ نوار دور در راه خود را به دولت
ارتقاء ، و ، بنابراین ، با صدای بلند در
موضوع : broaching به Monseigneur ، خود را
دستگاه برای دمیدن مردم بالا و
هارمونیک آنها را از چهره
زمین ، و بدون آنها انجام : و برای
انجام بسیاری از اشیاء مشابه در شبیه
طبیعت خود را به لغو عقاب توسط
نمک پاشیدن بر روی دم از نژاد.
او ، Darnay شنیده با احساس خاص
از اعتراض و Darnay ایستاده تقسیم
بین رفتن به دور است که او ممکن است به گوش هیچ
بیشتر ، و باقی مانده در میان امدن به حرف هایش ،
زمانی که چیزی که قرار بود ، در ادامه به
شکل خود را از.
با نزدیک شدن به خانه آقای کامیون ، و تخمگذار
خاکی و حرف قبل از او unopened ،
پرسید که آیا او هنوز کشف کرده بود هر ردهای
از شخص به چه کسی بود خطاب؟
خانه نامه به پایین گذاشته تا این حد نزدیک به
Darnay که او را دیدم جهت -- بیشتر
چرا که به سرعت خود را به نام حق بود.
آدرس ، تبدیل به زبان انگلیسی ، فرار :
"خیلی با فشار دادن.
پیش از این به موسیو مارکی سنت
Evremonde ، فرانسه.
جلب اعتماد به مراقبت از آقایان
Tellson و شرکت ، بانکداران ، لندن ، انگلستان است. "
صبح روز ازدواج ، دکتر Manette به حال
ساخته شده از آن خود را یک درخواست فوری و بیان
به چارلز Darnay ، که راز این
نام باید -- مگر اینکه او ، دکتر ،
محلول تعهد -- نگهداری تجاوز نشده
بین آنها.
هیچ کس دیگه ای آن را می دانستند به نام او ، خود را
زن تا به حال هیچ سوء ظن از واقع ؛ آقای
کامیون می تواند هیچ یک داشته باشد.
"نه ،" آقای کامیون ، در پاسخ به گفت :
خانه ؛ "من آن را آن اشاره شد ، من فکر می کنم ، به
همه در حال حاضر اینجا ، و هیچ کس نمی تواند به من بگو
جایی که این آقا این است که در بر داشت. "
دست بر ساعت verging
ساعت از بسته شدن بانک بود ، وجود دارد
مجموعه کل فعلی talkers گذشته
روی میز آقای کامیون است.
او معتقد نامه از inquiringly و
Monseigneur نگاه در آن ، در فرد از
این پناهنده توطئه و خشمگین و
Monseigneur در آن را در فرد از نگاه
که توطئه و خشمگین پناهنده و
این ، آن ، و دیگر ، همه به حال
disparaging چیزی می گویند ، در فرانسه و یا
به زبان انگلیسی ، در مورد مارکی که بود
نمی شود در بر داشت.
"خواهرزاده ، به اعتقاد من -- ولی در هر صورت
جانشین منحط -- از جلا
مارکی که به قتل رسید ، گفت : "یکی.
"مبارک برای گفتن ، من او را هرگز نمی دونستم."
"ترسو و پست خود را که رها شده ، گفت :"
دیگری -- این Monseigneur کردم شده بود از
از پاریس ، از ابتدا پاها و نیم
، خفه در بار علوفه -- "چند سال
پیش. "
"آلوده با آموزه های جدید ، گفت :"
سوم ، eyeing جهت خود را از طریق
در عبور شیشه ای ؛ "خود را در مجموعه ای
مخالفت با مارکی گذشته ، رها
املاک و زمانی که او آنها را به ارث برده ، و
سمت چپ آنها را به گله گردن کلفت.
آنها او را پاداش اکنون ، من امیدوارم ، به عنوان او
سزاوار. "
"هی؟" گریه Stryver پر سر و صدا.
"او چند؟
این است که مرتب از هموطنان؟
اجازه بدهید نگاهی به نام ننگین خود را نگاه.
د -- نفر آدم "!
Darnay ، قادر به مهار خود را به هر
دیگر ، آقای Stryver در لمس
شانه ، و گفت :
"من می دانم ، آدم."
"آیا شما ، توسط مشتری؟ گفت :" Stryver.
گفت : "من متاسفم برای آن."
"چرا؟"
"چرا ، آقای Darnay؟
شما D' شنیدن آنچه که او کرده اید؟
نپرس چرا ، در این زمان محلی شما نیست. "
"اما من می پرسند که چرا؟"
"سپس به تو می گویم دیگر ، آقای Darnay ، من هستم
متاسفم برای آن بنویسید.
من متاسفم بشنوم که قرار دادن هر چنین
پرسش های فوق العاده ای.
در اینجا یک شخص ، که ، توسط آلوده ترین
کد سمی و کفر آمیز از دو بهم زنی
است که تا کنون شناخته شده بود ، رها اموال خود
به vilest تفاله از زمین است که تا کنون
قتل های عمده فروشی را انجام داد ، و شما از من بپرسید چرا
من متاسفم که مردی که دستور جوانان
او می داند؟
خوب ، اما من به شما پاسخ دهد.
من متاسفم چون من اعتقاد دارم وجود دارد
آلودگی در چنین ارقه.
به همین دلیل است. "
و آگاه از رمز و راز ، با Darnay بزرگ
مشکل خود را علامت زده شود ، و گفت : "شما
ممکن است درک نجیب زاده نیست. "
"من درک می کنم چگونه می شود به _you_ در این گوشه میمیره ،
آقای Darnay ، گفت : "پهلوان پنبه Stryver ،" و من
انجام آن.
اگر این شخص یک نجیب زاده ، من _don't_
درک او.
شما نمی توانید او را طوری بگویم ، با تعارف من.
همچنین شما می توانید به او بگویید از من ، که پس از
رها کردن کالاهای دنیوی و موضع خود را
به این اوباش بی رحمانه بودنت ، من تعجب می کنم او نمی باشد.
در رأس آنها.
اما ، نه ، آقایان ، گفت : "Stryver ، به دنبال
همه دور و خوراکی انگشتان خود را ، "من
می دانم چیزی از طبیعت انسانی ، و من بگویید
شما که شما آدم مانند پیدا هرگز
این شخص ، اعتماد خود را به
mercies از _protégés_ چنین ارزشمند است.
اونا همیشه با هم خواهیم او نشان می دهد '؛ نه ، آقایان!
پاک جفت از کفش پاشنه بلند خیلی زود در
مشاجره ، دزدکی حرکت کردن و دور. "
با این واژه ها ، و ضربه محکم و ناگهانی نهایی خود را
انگشتان ، آقای Stryver خود را شانه
به ناوگان خیابان ، میان کلی
طرفداری از او شنوا.
آقای کامیون و چارلز Darnay شد سمت چپ
به تنهایی در روی میز کار ، در خروج کلی
از بانک.
"آیا شما را از اتهام نامه ای؟" گفت :
آقای کامیون.
"شما می دانید که در آن به آن را نجات می دهد؟"
"من."
"آیا شما متعهد به توضیح دهد ، که ما
فرض کنید آن را به خطاب شده اند در اینجا ، در
شانس ما از شناخت که در آن به جلو
آن ، و آن شده است در اینجا برخی از زمان؟ "
"من تا انجام خواهد داد.
آیا شما برای شروع به پاریس را از اینجا؟ "
"از اینجا ، در هشت."
"من حتما بر می گرده ، تو رو ببینم خاموش است."
خیلی بد در سهولت با خود را ، و با
Stryver و اکثر مردان دیگر ، Darnay ساخته شده
بهترین راه او را به آرام
معبد ، باز نامه ای ، و آن را بخوانید.
این بود محتویات آن :
"زندان از Abbaye ، پاریس.
"1792 ژوئن 21.
"موسیو پیش از این مارکی.
"بعد از مدت ها در خطر از من شده است
زندگی در دست روستا ، من
شده است به تصرف و با خشونت بزرگ
هتک ابرو ، آورده و سفر طولانی مدت بر
پا به پاریس.
در راه من رنج زیادی.
نه این است که همه ؛ خونه من شده است
تخریب -- را به زمین خاک یکسان.
"جرم و جنایت که من زندانی ،
موسیو پیش از این مارکی ، و برای
که من باید قبل از احضار
دادگاه ، و باید زندگی من (بدون از دست دادن
پس سخاوتمندانه شما کمک کند) ، است ، به من می گویند ،
خیانت در برابر عظمت مردم ،
که من آن را در برابر آنها را برای عمل
مهاجر.
این بیهوده است که من نمایندگی که من آن را عمل کرده است
برای آنها ، و نه در مقابل ، با توجه به
دستورات خود را.
این بیهوده است که من نماینده ، قبل از
جداسازی اموال مهاجر ، من تا به حال
remitted تعرفه آنها به پایان رسیده بود
پرداخت ؛ که من هیچ اجاره را جمعآوری کرده بود ؛ که من
حال به حال رجوع به هیچ روند.
تنها پاسخ است ، که من آن را برای عمل
مهاجر ، و در آن است که مهاجر است؟
"آه! بخشنده موسیو پیش از این
مارکی ، جایی که مهاجر است؟
من در خواب است که در آن او گریه می کند؟
من از بهشت تقاضا خواهد شد که او نمی آمد به
تحویل به من؟
بدون پاسخ است.
آه پیش از این موسیو مارکی ، ارسال کنم
گریه متروک من در کنار دریا ، به امید آن
ممکن است شاید گوش خود را از طریق رسیدن به
بانک بزرگ Tilson در پاریس شناخته شده!
"برای عشق از بهشت ، از عدالت ، از
سخاوت ، از افتخار خود را نجیب
نام ، به شما التماس من ، پیش از این موسیو
مارکی ، به یاری و آزادی من.
تقصیر من است ، که من آن را برای شما درست شده است.
اوه موسیو پیش از این مارکی ، دعا می کنم
تو باشم تو به من واقعی!
"از این زندان در اینجا از وحشت ، از چه رو من
هر ساعت نزدیکتر و نزدیکتر به تمایل دارند
تخریب ، من برای شما ارسال ، موسیو
پیش از این مارکی ، اطمینان از من
دردناک و غمگین ، خدمات.
"شما مبتلا ،
"Gabelle."
uneasiness نهفته در ذهن Darnay بود
این نامه ای به زندگی شدید roused.
خطر از بنده های قدیمی و خوب ،
که تنها جرم وفاداری به خود
و خانواده اش ، به او خیره شد به طوری reproachfully
در صورت ، که ، تا او را به راه می رفت و پس وپیش
در معبد با توجه به چه باید بکنید ، او
تقریبا چهره خود را از رهگذران را پنهان می کردند.
او می دانست که خیلی خوب ، که در وحشت خود را از
عمل که اعمال بد به حال به اوج خود رسید
و شهرت بد از خانه قدیمی خانواده ،
در سوء ظن رنجش خود را از عموی خود ،
و در گریزی که با آن خود را
وجدان در نظر گرفته پارچه فرو ریختن
که او را به حمایت قرار بود ، او تا به حال
ناقص عمل کرده است.
او می دانست که خیلی خوب ، که در عشق خود را برای
لوسی ، کناره گیری خود را از اجتماعی خود را
محل ، هر چند به هیچ وجه جدید به خود
ذهن ، شتاب زده و ناقص بوده است.
او می دانست که باید به
سیستماتیک آن کار می کرد بیرون و نظارت
آن ، و او این کار را انجام معنای بود ، و
که شده بود ، هرگز انجام می شود.
شادی خود را انتخاب انگلیسی
خانه ، ضرورت بودن همیشه
فعالانه به کار ، تغییرات سریع و
مشکلات از زمان که در دنبال کرده بود ،
یکی دیگر اینقدر تند و سریع ، که از حوادث
این هفته نابود طرح خام و ناقص از
هفته گذشته ، و رویدادهای هفته
زیر ساخته شده همه جدید دوباره ، او می دانستم که خیلی
خب ، که به زور از این
شرایط او تا به حال بدست آمد : -- نه بدون
بی قراری ، اما هنوز هم بدون مداوم و
انباشته شدن مقاومت است.
این بار برای او هم از تماشای حال
عمل ، و آنها منتقل شده و به حال
تلاش تا زمان گذشته بود ، و
اشراف trooping از فرانسه شدند
هر بزرگراه و byway ، و اموال آنها را به
در دوره مصادره و
تخریب ، و نامهای بسیار بودند
بلات از ، شد و همچنین به خود شناخته شده است
به عنوان آن می تواند به هر نهاد جدید در شود
فرانسه که ممکن است او را برای آن استیضاح.
اما ، او هیچ مردی تحت ستم بود ، او تا به حال
زندانی هیچ مردی ، او شد که تا کنون از
با پرداخت غرامت به شدت exacted از او ،
که او آنها را از خود او واگذار بود
خواهد شد ، خود را در جهان با هیچ انداخته
نفع در آن است ، موفق به کسب خود را جای خصوصی
وجود دارد ، به دست آورده و نان خود را.
موسیو Gabelle فقیر برگزار شده بود
املاک و درگیر در نوشته شده است
دستورالعمل ها ، به فراغت مردم ، به دادن
آنها را چه کوچک بود را به وجود -- مانند
به عنوان سوخت طلبکاران سنگین آنها را اجازه
در زمستان ، از جمله تولید و به عنوان
می تواند از چنگال مشابه در سال را نجات داد
تابستان -- و بدون شک او در واقع قرار داده شده بود
تقاضا و اثبات ، برای ایمنی خود ، به طوری که
آن را نمی توانست اما اکنون به نظر می رسد.
این قطعنامه مورد علاقه ناامید
چارلز Darnay را آغاز کرده بود ، که او
خواهند رفت به پاریس.
بله. مانند مارینر در داستان قدیمی ،
باد و جریان را در درون رانده بود
تاثیر سنگ اهن ربا ، و آن را
نقاشی او را به خود ، و او باید برود.
هر چیزی که ذهن خود را قبل از به وجود آمد
او را در ، سریع تر و سریع تر ، و زیرفشار
بیشتر به طور پیوسته ، به جاذبه وحشتناک.
uneasiness نهفته او ، بد شده بود که
اهداف بودند که در خود مشغول به کار
غمگین ، زمین توسط ابزار بد ، و
او که نمی توانستند موفق به می دانیم که او بود
بهتر از آنها بود ، وجود ندارد ، تلاش برای
انجام کاری به ماندن خونریزی ، و ادعا
ادعا می کند از رحمت و انسانیت.
با استفاده از این نیمه uneasiness سرکوب ، و نیم
ملامت گر او ، او را به حال آورده شده است
مقایسه با اشاره از خود را با
شجاع قدیمی نجیب زاده که در آنها وظیفه بود تا
قوی ؛ را بر اساس آن نسبت (مضر به
خود را) فورا دنبال کرده بود ، sneers
از Monseigneur ، که او را به حال stung
به تلخی ، و کسانی که از Stryver ، که در بالا به
تمام شد درشت و ازار دهنده ، برای قدیمی
دلایل.
پس از آن ، نامه Gabelle را دنبال کرده بود :
درخواست تجدید نظر از زندانیان بی گناه ، در
خطر مرگ ، به عدالت ، به افتخار او ،
و نام خوب.
قطعنامه او ساخته شده است.
او باید به پاریس بروید.
بله. سنگ اهن ربا بود او نقاشی ،
و او باید به دریا بزند ، تا او اصابت کرد.
او از هیچ سنگ می دانستند ، او را دیدم به سختی هر
خطر است.
قصد است که با او تا به حال کاری را انجام
او ، انجام داده بود ، حتی اگر چه او به حال چپ آن
ناقص ، آن را قبل از او را در ارائه
جنبه که سپاسگزاری خواهد بود
در فرانسه در تاریخ خود را ارائه تصدیق کرد
خود را به آن ادعا.
سپس ، با شکوه است که چشم انداز خوبی انجام می دهند ،
به طوری که اغلب پس از سراب لغات
بسیاری از ذهن خوب است ، به وجود آمد قبل از او ، و او
حتی خود را در توهم با برخی دیدم
نفوذ این انقلاب به مواج راهنمای
که در حال اجرا بود تا ترس وحشی.
همانطور که وی پس وپیش با وضوح خود را راه می رفت
ساخته شده است ، او در نظر گرفته که نه لوسی و نه
پدر او باید از آن را می دانم تا زمانی که او بود
رفته است.
لوسی باید چشم پوشی از درد
جدایی ؛ و پدر او ، همیشه
تمایلی به نوبه خود افکار خود را نسبت به
زمین خطرناک قدیمی ، باید به آیند
دانش گام ، به عنوان گام برداشته ، و
در تعادل از تعلیق و تردید نیست.
چه مقدار از دادکه از او
وضعیت مراجعه کردنی بود به پدر او ،
از طریق دردناک برای جلوگیری از اضطراب
احیای انجمن های قدیمی خود را در فرانسه
ذهن ، او با خودش مورد بحث قرار نداده.
اما ، شرایط که بیش از حد ، تا به حال به حال خود
نفوذ در دوره او.
او پس وپیش رفت ، با افکار بسیار
مشغول است ، تا آن زمان برای بازگشت به شد
Tellson و کامیون را از آقای ترک.
به محض این که او در پاریس وارد کرد که
حضور خود را به این دوست قدیمی است ، اما او
باید چیزی از قصد او در حال حاضر می گویند.
کالسکه با اسب ها پس از آماده بود در
بانک درب و جری و بوت بود
مجهز شده است.
"من آن نامه را تحویل داده ، گفت :"
Darnay چارلز به آقای کامیون.
"من نمی خواهد به رضایت خود را در حال شارژ
با هر پاسخ نوشته شده است ، اما شاید شما
خواهد یک کلامی؟ را "
"که من خواهد شد ، و به آسانی ، گفت :" آقای کامیون ،
"اگر آن خطرناک نیست."
"به هیچ وجه.
اگر چه آن را به زندانی در Abbaye است. "
"نام او چیست؟ گفت :" آقای کامیون ، با
باز کردن جیب خود را کتاب در دست دارد.
"Gabelle."
"Gabelle.
و این پیام را به آنچه مایه تاسف است
Gabelle در زندان؟ "
"نگران نباشید ، که او نامه ای دریافت کرده است ،
و خواهد آمد. "
"هر زمان ذکر شده؟"
"او خواهد شد پس از سفر خود را شروع به فردا
شب. "
"هر فرد ذکر شده؟"
"نه".
او به آقای کامیون خود را در بسته بندی کردن
تعداد کتهای و پوشاند ، و رفت و از
با او را از فضای گرم
بانک های قدیمی را به هوا مبهم از ناوگان
خیابان.
"عشق من به لوسی ، لوسی و کمی ،"
گفت : آقای کامیون در فراق ، "و گرفتن
مراقبت های گرانبها از آنها تا من برگردم. "
چارلز Darnay سرش را تکان داد و
doubtfully لبخند زد ، به عنوان نورد کالسکه
دور.
آن شب -- آن چهاردهم شد
اوت -- او نشسته تا دیر وقت بیدار ، و نوشت دو
شورانگیز نامه ؛ یکی بود به لوسی ،
توضیح تعهد قوی او بود
زیر را برای رفتن به پاریس ، و نشان دادن خود ، در
طول ، دلایلی است که او تا به حال ، برای
احساس اعتماد به نفس است که او می تواند تبدیل به
که در هیچ خطر شخصی وجود دارد ؛
دیگر به دکتر ، لوسی با ارکان
و فرزند عزیز خود را به مراقبت از او ، و
خانه در مباحث همین کار را با
قویترین اطمینان.
به هر دو ، او می نویسد که او فرستا دن
حرف در اثبات ایمنی خود ، بلافاصله
پس از ورود او.
آن روز سخت ، که از روز که در میان بود
آنها ، با رزرو ابتدا از خود
زندگی مشترک در ذهن او.
این ماده سخت برای حفظ شد
فریب بی گناه که از آنها
عمیقا unsuspicious.
اما ، در نگاه مهربان همسر خود را ، پس
شاد و مشغول است ، او را مصمم به
بهش بگو چه impended (او نصف شده بود
نقل مکان به آن را انجام دهد ، بنابراین عجیب و غریب آن را به او بود به
در عمل هیچ چیز را بدون کمک او آرام) ، و
روز به سرعت گذشت.
در اوایل شب او را در آغوش گرفت ، و
او به ندرت کمتر هم اسم عزیز ، تظاهر
که او را با خداحافظی و بازگشت (
تعامل خیالی او را بیرون آورد ، و او
جامه دان لباس آماده) ترشح کرده بود ،
و تا او را به غبار سنگین از ظهور
خیابان ها ، سنگین با قلب سنگین تر است.
نیروی نهان بود او را به رسم سریع
خود ، در حال حاضر ، همه و جزر و مد و باد
تنظیم شد راست و قوی نسبت به
آن.
او خود را با دو حرف قابل اعتماد سمت چپ
پورتر ، تحویل داده می شود نیم ساعت قبل از
نیمه شب ، و به محض ؛ زمان برای اسب
دوور ؛ و شروع به سفر کرد.
"برای عشق از بهشت ، از عدالت ، از
سخاوت ، از افتخار خود را نجیب
نام! "گریه زندانی فقیر با شد
که او را تقویت قلب غرق شدن خود ، به عنوان
را ترک کرد که همه عزیز بر روی زمین بود پشت
او را ، و به دور برای سنگ آهن کش شناور
راک.
پایان کتاب دوم.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه