Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 7. مار دره گود و باریک
نه چندان دور از صحنه ماجراجویی خود را با رنگ اثر خط سفید به عنوان ما شوخ و
appreciatively به نام موستانگ ، عمیق ، غار تخت فاصله دار دیوار دره عمیق و باریک است.
به دلیل از کف شنی آن و نزدیکی به فرانک بهار trickling ، ما
تصمیم گرفت به اردوگاه در آن است.
درباره سپیده دم لاوسون و استوارت در اسب صرف عقب افتاده و در انتظار آنها را را در بر داشت
آتش روشن ، شام گرم و شاد رفقا.
"آیا یو fellars دستگاه گوارش او را ببیند؟" سوال اول RANGER.
"آیا ما به او را ببیند؟" پنج صدای شهوت انگیز را به عنوان یکی در واقع همان تکرار است.
"ما!"
پس از فرانک بود ، در دشت ، سخنرانی خود بلانت از تجربه ما گفته بود که
طولانی Arizonian fixedly در جونز gazed. "آیا یو acktully فن آوری موی thet
موستانگ با طناب؟ "
در تمام روز خود جونز مکمل بیشتر به حال هرگز.
راه پاسخ ، او را به دست بزرگ او به دکمه کت خود را ، و بیش از آن ، بی مهارت ،
unwound یک رشته بلند ، موهای سفید ، و سپس گفت : "من این از دم خود را با کشیده
کمند من آن سم عقبی چپ او حدود شش اینچ از دست رفته است ".
شش تار مو کاشت شده ، خالص ، سفید و درخشان وجود دارد ، و بیش از سه فوت طول.
استوارت بررسی پس از آن در سکوت رسا ، سپس آنها را به تصویب رساند همراه ، و هنگامی که
آنها به من رسیده است ، آنها می ماند. این غار ، توسط آتش فروزان روشن ،
به نظر من یک دختر ، در اصل ، مکان خارق العا د ه.
کوچک ، عجیب و غریب سوراخ گرد و تیره ترک ، مطرح کننده حشرات موذی پنهان ، داد
من احساس وحشت زده و البته نه بیش از حد حساس در مورد این موضوع از خزنده ،
خزنده چیز ، ابراز انزجار من است.
"بگو : من ایده از خواب در این سوراخ می خواهم نه.
من شرط می بندم آن را پر از عنکبوت ها ، مارها و centipedes و دیگر چیزهای سمی است. "
هر چه بود در بیانیه بی ازار من به بهیجان در اوردن slumbering معمولا وجود دارد
طنز Arizonians و تمسخر آشکاری سرهنگ جونز و
مخلوطی از هر دو در کالیفرنیا دوست من یک بار وفادار ، من به حالت آماده نشده است.
شاید آن خشک ، شیرین ، هوای سرد از ناخن کانیون بود ، شاید پیشنهاد من بیدار
انجمن های غلغلکی که خود را مشغول به کار کردن در نتیجه ، شاید اولین بار بود
نمونه ای از من خودم را متعهد به نقض قوانین و مقررات اردوگاه.
باشد که آن را به عنوان ممکن است ، معصومانه ابراز احساسات من داد منجر به سردرگم
پایان نامه ها در حشره شناسی ، و داستان قابل توجه و شگفت انگیز از اول
تجربه دست.
"مثل نه ،" فرانک در تن ماده از واقعیت شروع شد.
"آنها را سوراخ tarantuler حق همه است. "عقرب ، centipedes rattlers
همیشه خش خش با tarantulers.
ما آنها را اما ذهن هرگز -- و نه ما fellers! ما با آنها را به 'sleepin استفاده می شود.
چرا ، من اغلب در شب از خواب بیدار tarantuler بزرگ روی سینه من را به دیدن ، او را ببیند
چشمک.
thet نه چنین است ، جیم؟ "" ساحل به عنوان جهنم "drawled وفادار ، آهسته
جیم.
مرا به یاد گزش پرپا چقدر کشنده است ، "در زمان سرهنگ جونز ،
complacently.
"هنگامی که من در اردوگاه نشسته بود با هانتر ، که به طور ناگهانی hissed :" جونز ، برای خدا
خاطر تکان دادن نیست! پرپا There'sa بر روی بازوی شما! '
او کشیده کلت خود را ، و به ضرب گلوله کشته پرپا سرزنش به عنوان پاک به عنوان یک سوت.
اما گلوله هدایت در پا ضربه و آن را فکر می کنید ، گلوله به اجرا درآمد
بسیار سمی است که در کمتر از دو ساعت هدایت مسمومیت خون مرده.
Centipedes هستند تا سمی آنها را ترک دنباله آبی رنگ بر روی گوشت تنها توسط خزنده بیش از
آن. نگاه کنید! "
او bared بازوی او ، و وجود دارد در گوشت قهوه ای ، طناب دار بود یک دنباله آبی چیزی ،
که مطمئن بود. این ممکن است توسط پرپا ساخته شده است.
"این است که به احتمال زیاد برای آنها ،" قرار داده در والاس ، ساطع حجم دود و
زل زده دور دیواره های غار با چشم خبره.
"تحصیل باستان شناسی من داده اند من تجربه زیادی با centipedes ، همانطور که شما
ممکن است تصور کنید ، در نظر گرفتن که چگونه بسیاری از مقبره های قدیمی ، غارها و صخره مسکن من
پرداخته شده است.
این سنگ Algonkian است اطلاعات مربوط به قشر راست centipedes به حفاری شوید.
آنها حفاری تا حدودی پس از نحوه شطی بلند دم و سخت پوستان ده پا ،
Thoracostraca جنس ، از موضعی عقب نشینیکردن مشترک ، شما می دانید.
از آن ، البته ، شما می توانید تصور کنید ، اگر پرپا می توانید سنگ را نیش می زنند ، چه نیش زن یا گازگیر
است. "من شروع به رشد ضعیف ، و به این اندیشه فرو نمی
جیم سقوط لوله طولانی از لب های او را ببینید.
فرانک نگاه عجیب و غریب در اطراف آبشش ها ، پس به صحبت می کنند ، اما استوارت لاغر batted هرگز
یک چشم.
او گفت : "من معترضان در اینجا دو سال پیش ، یک غار با سنگ و موش زنده بود ،
موش ها ، مارها ، شاخدار ، وزغها ، مارمولکها ، یک هیولای ژیلا بزرگ علاوه بر اشکالات ، عقرب '
rattlers ، 'مانند فرچه tarantulers' centipedes -- می گویند!
من نمی توانستم بخوابم FER سر و صدا به آنها ساخته شده fightin '."
"من دیده می شود همان" نتیجه لاوسون ، به عنوان سهل انگار به عنوان مخاصم وحشی و اسب و
می باشد.
"" به عنوان FER من ، در حال حاضر من allus گذارد perfickly هنوز هم زمانی که centipedes tarantulers
شروع قطره از سوراخ های خود را در پشت بام ، همان آنها را سوراخ بالا وجود دارد.
"زمانی که آنها سبک بر من ، من حرکت هرگز ، و نه حتی نفس کشیدن فرچه حدود پنج دقیقه.
سپس تصور من مرده 'خزیدن خاموش کنند.
اما مطمئنا ، اگر من می خواهم نفس من مردنی بوده است! "
همه از این شوخی برای انقراض unoffending در نظر گرفته شده بود و در
تاثر پذیر اهنگ تازه کار.
با نگاه توصیف در شکنجه گران من ، من نورد از کیسه من خواب و crawled شده به
آن ، از تعهد من در آنجا باقی خواهد ماند حتی اگر شیطان ماهی ، مسلح به پیکس ، حمله کرد ما
غار.
در اواخر شب من بیدار. پایین دره عمیق و باریک و خارجی
کف غار ما در مهتاب روشن و سفید ، حمام دراز.
متراکم ، سایه سیاه و سفید تیره محجبه دیوار مقابل دره عمیق و باریک است.
بالا قلل و برج اشاره به سوی ماه درخشنده است.
عجیب و غریب ، صحنه های فوق العاده از entrancing زیبایی ، از نفس افتاده ، سکوت خواب بود
که از زندگی نیست به نظر می رسید.
سپس صدای جغد جغد تاسف dismally ، تماس خود را با اتصالات صحنه و سکون مرده ؛
پژواک را از صخره به صخره resounded ، عجیب و مسخره و توخالی ، در گذشته
طنین انداز کم و سوگوارانه در فاصله است.
چه مدت طول enraptured با زیبایی از نور و رمز و راز از سایه دراز وجود دارد ،
هیجان در ضجه و زاری تنها و بیکس از جغد ، من هیچ وسیله ای برای گفتن دارند ، اما من بود
از ترنس من با لمس از خزنده چیزی بیش از من بیدار شده است.
بی درنگ من سر من مطرح است. غار به نور به عنوان روز بود.
sociably کیسه خواب من ، نشسته بود رطیل بزرگ سیاه و سفید ، عنوان بزرگ به عنوان
دست.
برای یکی هنوز هم لحظه ، با وجود تحقیر من برای مشاوره لاوسون ، من قطعا
بر آن به نامه عمل کرده است. اگر هرگز من آرام ، و اگر تا کنون من بود
سرد ، آن زمان شد و سپس.
اصحاب من خروپف در جهل سعادتمند از وضع اسفناک من است.
rustling اندکی برای تلفن های موبایل ، زل زل نگاه کردن با احتیاط من از نگهبان سیاه و سفید قدیمی را در من جذب
من تو را دیدم دیگر عنکبوت سیاه و سفید نقره ای ، کف شنی در حال اجرا و وپیش است.
غول ، به عنوان بزرگ به عنوان یک خرچنگ نرم پوسته ، به نظر می رسید ، به مراقبه حمله بر
گوش جونز.
یکی دیگر از ، grizzled و براق با بالا رفتن سن و یا moonbeams من می توانم که نه بگویید -- تحت فشار قرار دادند
طولانی ، feelers آزمایشی به درپوش والاس. من تو را دیدم لکه های سیاه darting بیش از سقف.
بود ، نه یک رویا ، غار با tarantulas زنده بود!
improbably نشده احساس قوی من این است که عنکبوت روی زانوی من عمدا ثبت کردن
در من بود در نتیجه از حافظه ، روح تخیل.
اما این بسنده را به ذهن متبادر ، سریع ، فلش تسلی ، قانون غیر قابل فسخ
سرنوشت -- که اعمال از بازگشت ستمکاران نزد آنها دوباره.
من کیسه خواب را به من تضعیف ، با آگاهی مشتاق از ماهیت آن ، و
به دقت کشیده فلپ در جای خود ، که تقریبا کامال به من مهر و موم شده است.
"هی! جونز! والاس! فرانک! جیم! "
من ، از اعماق به پناهگاه امن من فریاد می کشید.
تعجب فریاد به من اطمینان خوشحالم که آنها از رویاهای خود بیدار شده بود.
"غار با tarantulas زنده!"
من گریه ، سعی در پنهان کردن سرور و نشاط نامقدس من است. "من durned اگر آن نمی باشد!" انزال
فرانک. "لبه آن ضربان جهنم! افزود :" جیم ، با
لرزش از پتو او.
"نگاه ، جونز ، یکی بر روی بالش شما وجود دارد! فریاد زد :" والاس.
صدای کتک زدن! ضربه تیز اعلام باز شدن
خصومت.
حافظه مهر indelibly هر کلمه از آن حادثه ، اما ظرافت ذاتی مانع
تکرار همه را نجات اظهارات انعقاد جنگجوی پیر : "!
! جای من بود تا کنون در! Tarantulas توسط میلیون -- centipedes ،
عقرب ، خفاش ها! مارهای زنگی ، بیش از حد ، من قسم می خورم.
متوجه والاس! وجود دارد ، در زیر پتو خود را! "
از تلفن های موبایل برروی آن بکشید که خوش به تخت من wafted ، من جمع شده بودند که من
دوست طولانی از کالیفرنیا باید از طریق حرکت های معتبر به یک رفته
کسی که بدنش را کج و معوج میکند.
انفجار متعاقب آن از جونز اعلام کرد به جهان گوش دادن که والاس بود
رطیل بر او پرتاب شده است.
زبان ترس دیگری پیشنهاد فکر می کردند که سرهنگ جونز را گذرانده بودند
عنکبوت کنجکاو به فرانک.
پذیرش گفته و رطیل مایه تاسف است ، بدون شک از عقل خود می ترسم ،
با فریاد زدن وحشی از فرانک شروع شد و در دوزخ به پایان رسید.
در حالی که سردرگمی حفظ ، با whacks و ضربات و خرمن کوبی در مورد با
زبان مانند گروهی از اعضای کمپ های قدیمی قبل از هرگز خوار شده بود ، من با خفه
شعف و خلسه روحانی ، و در شیرینی انتقام reveled.
وقتی آرام یک بار دیگر در دره عمیق و باریک سیاه و سفید می رفتند ، تنها یک دارای جای خواب دراز
ماسه ماه silvered از غار است.
در سحرگاه ، وقتی که باز کردم چشم های خواب آلود ، فرانک ، اسلیم ، استوارت و لاوسون ، به عنوان ترک بود
، از پیش مرتب شده با ساز و برگ ، ترک اسب متعلق به ما و جیره
روز.
والاس و من می خواستم برای صعود به شکاف در شروع ، و به خانه راه مار
دره گود و باریک ، و سرهنگ acquiesced با این گفته که او شصت و سه سال
تدریس او را به مراتب تا ببینید که در جهان وجود دارد.
با ورود به آن را انجام ، ما متوجه شدیم صعود به جز اسلاید از سنگ هوازده -- بدون
کار بزرگ ، و ما آن را در نیم ساعت انجام داده ، با نفس به فراغت و هیچ نتیجه وقایع ناگوار
به اسب.
اما نزولی به مار دره گود و باریک ، که تنها یک مایل را در سراسر کم cedared بود
خط الراس ، ثابت می شود کار خسته کننده است.
فضیلت صبر شیطان و مهارت ، من جعلی جلوتر که مزیت ، با این حال ،
به معنی خطر بیشتر برای من به خاطر سنگ در حرکت بالا.
آنها نورد و ضربه و برش را به من ، و من بسیاری از کبود تلاش برای محافظت از پایدار
پاهای بلند و باریک با اسطقس اسب من. فرود بدون نتیجه وقایع ناگوار جدی به پایان رسید.
مار دره گود و باریک به حال یک شخصیت و تعالی که ناخن کانیون را به گمنامی کاربر به سایر نظرسنجی
فراموشی. حاجب بزرگ دراز در تنوع
ساختار.
سنگ به رنگ قرمز روشن بود ، با دیواره زرد ، که تکیه heaved ، bulged
بیرونی است.
این دیواره های صخره ای مزین ، دو هزار فوت ارتفاع ، از برجک به ترک شدند
پایه ، آنها را در چنین زاویه دگرگون که ما ترس به زیر آنها سوار بودند.
کوهستان از سنگ زرد متعادل ، آماده و زبر شود در اولین عصبانی آویزان
نفس از خدایان.
ما در میان سنگ حک شده ، ستون ، obelisks و sculptured دیوار خراب از سوار
کاهش یافته بابل. اسلایدهای رسیدن تمام راه را در سراسر و دور
تا دیوار دره عمیق و باریک مانع عبور ما است.
بر روی هر سنگ سکوت مارمولک سبز خود sunned ، هواپیمای بی موتوری پرواز به سرعت به عنوان ما آمد نزدیک
به خانه های مرمر خود را.
ما را به یک منطقه غارها پوشیده باد آمد ، از همه اندازه و شکل ، بالا و پایین در
صخره های عجیب و غریب به گفتن نیست ، اما فقط در سمت شمال دره عمیق و باریک آنها با ظاهر
دهان باز تاریک و uninviting.
یکی از وسیع و عمیق است ، هر چند دور ، تهدید ما به عنوان ممکن است غار شاه سبزه - maned
از جانوران ، هنوز آن impelled ، شیفته و کشید ما در.
"اتمام حجت ، صعود طولانی و سخت ، گفت :" والاس به سرهنگ ، همانطور که ما پیاده.
پاسخ آمد : "پسر ، من با شما هستم".
و او با ما بود تمام راه را ، همانطور که ما بیش از بلوک های عظیم clambered و
رگه عبور بین آنها و کشیده پاهای خسته ، یکی پس از دیگری.
بنابراین شیب دار دراز تکان تکان خوردن از قطعات صخره ای است که ما از دست رفته دید از غار مدت ها قبل از
ما نزدیک آن را کردم. ناگهان ما گرد یک سنگ ، برای متوقف ساختن و
بریده بریده نفس کشیدن در بلندی چیزی که قبل از ما.
پورتال تاریک از مرگ یا جهنم ممکن است yawned وجود دارد.
سوراخ تیره ، به اندازه کافی بزرگ برای اعتراف به کلیسا ، در صخره شده بود توخالی و پوکی توسط
سنین chiseling طبیعت.
"قبر گسترده ای از زمان گذشته است ، مرده تو!" گریه والاس با وقار.
"آه! تاریک تاریک غار متروک! "من به نقل از ، به عنوان feelingly به عنوان دوست من.
جونز از ما برده از ابرها.
"در حال حاضر ، من تعجب می کنم که چه نوع از حیوانات ماقبل تاریخ که در اینجا پر از سوراخ؟" گفت که او.
برای همیشه لطفا برای یک جذب علاقه! اگر او متوجه تعالی از این محل ،
او آن را نشان نمی دهد.
کف غار از آستانه صعود است.
پشته های سنگی دور از دیوار به دیوار.
ما صعود تا دو صد متر از افتتاح شد ، با این حال ما نیمه راه نیست
به گنبد. اسب ما ، در حال مشاهده در سیج بسیار پایین تر ،
شبیه مورچه ها است.
بنابراین شیب صعود تبدیل شده بود که ما desisted ، اگر یکی از ما بر روی تضعیف شده بود
شیب صاف ، نتیجه وحشتناک می شده اند.
صدای ما رنگ روشن و تو خالی از دیوار.
ما به حدی زیاد است که آسمان توسط مربع آویزانی خشک ، کتیبه مانند
بالای درب و نور عجیب و غریب ، کم نور ، سایه ، مات بود.
این آرامگاه خاکستری بود.
"Waa - hoo!" جونز را با تمام قدرت گسترده ای ، ریه ها چرم فریاد می کشید.
هزاران نفر از صداهای اهریمنی عجله در ما ، به ظاهر بر پاف باد.
تمسخر ، پژواک عمیق از سایه ebon در پشت غار bellowed ، و
دیوارها ، مصرف آنها را ، آنها را پرتاب در دوباره در الحاق شیطانی.
ما دوباره شکستن سکوت است که آرامگاه ، که در آن ارواح از سنین دراز در
گرد و خاکی کفن و ما crawled شده اگر ما به عنوان پناه تجاوز کرده بود و به استناد
خشم خدایان است.
همه ما پیشنهاد نام : سالن آمفی تئاتر Montezuma تنها رقیب
انتخاب جونز ، اکو غار ، که ما آن را در نهایت انتخاب.
نصب و راه اندازی اسب ما دوباره ، ما بیست مایل از مار دره گود و باریک شده توسط ظهر ساخته شده ، زمانی که ما
استراحت برای ناهار.
تمام راه تا ما بازی پسر به جاسوسی برای مناظر ، بازی با افتخارات درباره
حتی. این یک سوال بود اگر مار دره گود و باریک تا کنون
قبل از چنین raking.
با این حال ، به رغم نام خود ، ما را کشف مارها.
از تو رفتگی در دیوار شنی از صخره ای که در آن ما راه اندازی شد والاس espied آرامگاه ، و منادی
کشف خود را با فریاد پیروز است.
کاوش در خرابه های قدیمی roused به او تا حد زیادی به همان روح است که حفر در کتاب های قدیمی
roused در من است.
قبل از اینکه ما به او رسید ، او بزرگ بویی چاقو عمیق در کف شنی و قرمز ، به خاک سپرده
آرامگاه.
این خانه یک بار مهر و موم شده از کشته شدگان از سنگ های کوچک ساخته شده بود ، برگزار شد ،
با هم توسط سیمان ، ماهیت آن ، والاس توضیح داد ، به حال تبدیل شدن به هرگز روشن
به تمدن.
قرمز رنگ و سخت به عنوان سنگ چخماق ، سخت تر از سنگ چسب و با هم بود.
آرامگاه نیم گرد در شکل بود ، و کف آن قفسه بینی سنگ صخره بود.
والاس کشف بیت از سفال ، استخوان و ریز بافته طناب ، همه از آن ، به ما
ناامیدی بزرگ ، فروپاشید در انگشتان دست ما گرد و غبار.
در مورد طناب ، والاس به ما اطمینان ، این نشانه ای از قابل توجه بود
دوران باستان است.
در مایل بعدی ما طی ده ها تن از این سلول های قدیمی ، ما متوجه شدیم ، همه تخریب
به جز چند پا از دیوار ، همه از یک زمان اموال آنها despoiled.
والاس فکر این depredations بودند به علت هندی از زمان خود ما.
ناگهان ما بر جونز آمد ، ایستاده زیر یک صخره ، با گردن او craned به
زاویه ناامید.
"در حال حاضر ، که چه؟" او خواستار ، با اشاره به سمت بالا.
بالا بر روی دیوار صخره بر امدگی گرد و کوچک ، ظاهر شد.
آن را از این پدیده ها رنگ قرمز از مقبره های دیگر بود و والاس ، هیجان زده تر از
او در تعقیب گربه وحشی پشمالو شده بود ، گفت : آن قبر بود ، و او بر این باور بودند آن را به حال
هرگز گشوده است.
از نقطه بالای سنگ ، به عنوان بالا که من به خوبی می تواند صعود ، تصمیم گرفتم هر دو
سوالات مطرح شده با شیشه ای من. آرامگاه شبیه هیچ چیز به اندازه یک
لانه گل و زنبور ، بالا بر روی دیوار انبار.
این واقعیت که این شکسته شده بود ، هرگز باز کاملا انجام والاس دور با شور و شوق.
"این کشف متوسط ، اجازه دهید به شما بگویم که او اعلام کرد :".
"من با آزتک ها ، Toltec و خرابه پوئبلو آشنا ، و در اینجا پیدا کنم هیچ
شباهت. علاوه بر این ، ما از عرض آنها.
نژاد کهن مردم -- بسیار کهن واقع در این دره عمیق و باریک زندگی می کردند.
چه مدت پیش ، آن را غیر ممکن است برای گفتن. "" آنها باید پرندگان ، گفت : "
عملی جونز.
"در حال حاضر ، how'd که آرامگاه تا کنون دریافت وجود دارد؟ نگاهی به آن ، شما؟ "
به عنوان نزدیک ما می توانیم معلوم ، آن را سه صد فوت از زمین بود زیر ، پنج
صد از لبه دیوار بالا ، و احتمالا نمی توانست شده اند از نزدیک
بالای صفحه.
علاوه بر این ، دیوار صخره صاف به عنوان یک دیوار از ساختن انسان بود.
"یکی دیگر وجود دارد ، به نام :" خارج جونز. "بله ، و من دیگری مراجعه کنید ، بدون شک وجود دارد
بسیاری از آنها ، پاسخ داد : "والاس.
"به نظر من ، تنها یک چیز حساب ممکن است برای موقعیت خود را.
شما مشاهده آنها ظاهر می شود در مورد سطح با یکدیگر باشد.
خب ، یک بار کف کانیون فرار در امتداد آن خط ، و در سنین رفته توسط آن
کاهش یافته ، به دور توسط باران شسته شده. "این مفهوم ما را مبهوت است ، اما از آن بود
تنها ممکن و قابل تصور است.
بدون شک همه ما در همان زمان اندکی باران دارد در آن بخش خشک از فکر
آریزونا. "چند سال است؟ ای query :" جونز.
چه سال؟ گفت : "والاس. "هزاران سال ، سن از گذشت
نژاد که این مقبره ساخته شده است زندگی می کردند. "
برخی از ترغیب به کشیدن دوست علمی ما را از نقطه لازم بود ، که در آن
بدیهی است که درمانده به انجام هر چیز دیگری ، او ایستاده و اشتیاق در جدا gazed
مقبره.
این دره عمیق و باریک گسترده تر که ما اقدام و صدها نفر از نقاط که دعوت بازرسی ،
مانند آویزانی قفسه سنگ ، شقاق ، غار و خرابه های تاریک تا به حال به
مصوب ، کمبود وقت است.
در این حال ، یک کشف جالب تر و مهم تر بود ، و لذت و
افتخار از آن کاهش یافت و به من.
چشم تیز و peculiarly دوربین -- نزد هند ، جونز اطمینان
من برای خودم نگه داشتم و آنها را جستجو دیوار در مکان هایی همچون اصحاب من نادیده گرفته است.
در حال حاضر ، تحت بلوف بر امده و بزرگ ، من تو را دیدم ، یک نقطه تاریک ، که در زمان به شکل یک
رقم.
این رقم ، من recollected ، به دید من شده بود ارائه بیش از یک بار ، و
در حال حاضر آن را من متوقف شد.
صعود سخت تا سنگ لغزنده بود خسته ، اما من دریغ نکنید ، برای من
به دانستن تعیین شد. یک بار بر طاقچه ، من اجازه دهید از فریاد زدن که
به سرعت اصحاب من در جهت من تنظیم کنید.
شکل من تا به حال دیده می شود شیطان تیره ، قرمز ، یک تصویر نقاشی شده ، بی ادب ، unspeakably بود
وحشی ، crudely اعدام شده است ، اما در نقاشی های به دست انسان است.
تمام سطح دیواره صخره ارقام از همه اشکال -- مردان ، پستانداران ، پرندگان را با مته سوراخ
و دستگاه های عجیب و غریب ، برخی در رنگ قرمز بیشتر در زرد.
برخی نشان داد سایش از زمان ؛ دیگران روشن و تیز بودند.
والاس puffed به من ، اما او باد را به حال به اندازه کافی برای دیگری فریاد باقی مانده است.
جونز puffed همچنین ، و از دیدن اولین چیزی که طرح بی ادب از آنچه که می شده اند
یک گوزن یا بوفالو ، او اظهار داشت : در نتیجه : رفو من اگر من شاهد یک حیوان است که می خواهم؟
پسر ، این پیدا کردن ، مطمئن شوید که شما به دنیا آمد.
از آنجا که نه حتی Piutes تا به حال از این ارقام سخن گفت.
شک دارم اگر می دانند که آنها به اینجا.
و کاوبوی و wranglers ، چند آنچه که تا کنون توسط اینجا در صد سال ، هرگز
دیدم این چیزها. می زند هر چیزی که من همیشه در مکنزی را دیدم ،
یا هر جای دیگری. "
معنی برخی از دستگاه ها به عنوان عرفانی بود که دیگران روشن بود.
دو چهره خون قرمز از مردان ، کشیدن کوچکتر بزرگتر توسط موها ، در حالی که او
در بالاترین نقطهء کشتی تبر خون قرمز یا باشگاه ، دست تکان دادند سمت چپ کمی به حدس.
در اینجا بود نبرد قدیمی از مردان ، به قدمت زندگی.
یکی دیگر از گروه ، دو چهره است که موارد فوق را در شکل و عمل شبیه ،
مبارزه با بیش از یک فرم سجده rudely زنانه در رئوس مطالب و گواه به سن
زمانی که مردان به عنوان حساس بودند که در
مادرن تایم Modern Times ، اما قاطع و اصلی است.
عجیب و غریب هندی زرد در هوا دست تکان دادند دست قرمز ، که عکس قابل توجه پیشنهاد
او این ایده که مکبث باستانی بود ، با گوش دادن به ضربه زدن در دروازه.
یک شخصیت به نمایندگی از رئیس بزرگ وجود دارد ، قبل از آنها چهره های بسیاری از غیر روحانی
سجده ، آشکارا کشته و یا اسیر.
نقاشی های قرمز بزرگ ، در شکل خفاش ، اشغال ، پستهای برجسته و باید
نماینده خدایان یا شیاطین. ارتش از مردان در راهپیمایی گفت : از آن زنگار
سازمان ملل قدیمی یا جوان -- جنگ.
این unnamable پرندگان و جانوران ، unclassable با نقطه و علامت و
هیروگلیف را اختراع کردند ، ثبت سابقه از مردم گذشته است.
نمادها آنها را از دوران که به گذشته کم نور رفته بود ، می روم تنها این
علامت {نمادها ضبط سابقه مردم گذشتهها.} برای همیشه لطفا برای ناخوانا. رتبهدهی نشده است
در حالی که آنها ایستادند ، قرن پس از قرن
محو نشدنی ، یادآور شکوه و عظمت ، رمز و راز ، غم و اندوه زندگی.
"چگونه می تواند از هر نوع گذشته رنگ تا زمانی؟ پرسید : جونز ، از تکان دادن سر خود را doubtfully.
والاس "است که رمز و راز لاینحل ،" بازگشت.
او می افزاید : "اما پرونده وجود دارد. من کاملا مطمئن نقاشی در
حداقل یک هزار ساله است.
من هر مقبره ها یا نقاشی های مشابه آنها را ندیده است.
مار دره گود و باریک است و من باید چند روز مطالعه شگفتی های آن است. "
سانداون ما در داخل نزد بلوط بهار گرفتار ، و ما به زودی به این اردوگاه را به مماشات
کر استقبال از hounds. فرانک و دیگران کابین رسیده بود
چند ساعت قبل.
شام بخار بر روی زغال داغ با یک عطر خوشمزه بود.
سپس آمد pleasantest زمان از روز ، بعد از تعقیب طولانی و یا گردش -- سکوت
لحظات ، تماشای embers درخشان از آتش ؛ لحظات صحبت هنگامی که یک قرمز
داستان خون رنگ روشن و صحیح است ؛
لحظه های تاریک روشن ، چوب ، دود بوی شیرین.
جونز غیر منتظره ای متفکرانه به نظر می رسید.
من آموخته بود که این اشتغال ذهنی در او به معنای تکان دهنده از انجمن های قدیمی ،
و من منتظر سکوت.
و لاوسون خفیف در گوشه خروپف ؛ جیم و فرانک crawled شده به پتو خود را ،
و همه هنوز. والاس دودی لوله هند خود و شکار
در رویاهای firelit.
"پسران ، گفت :" رهبر ما در نهایت ، به نوعی انعکاس های مرگ به دور در آن غار به یاد
من را از سوگواری از گرگ سفید بزرگ در سرزمینهای خشک و بی ثمر است. "
والاس puffed ابرهای عظیمی از دود سفید ، و من منتظر ، دانستن بود که من به گوش در
تاریخ و زمان آخرین داستان ماجراجویی بزرگ سرهنگ در Northland.