Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 8
خانم جنینگز با بیوه کافی بود
دارایی مشترک زن و شوهر.
او تا به حال تنها دو دختر ، هر دو نفر از آنها
او برای دیدن محترمانه ازدواج زندگی کرده بود ،
و او تا به حال هم اکنون در نتیجه ربطی به اما
برای ازدواج تمام بقیه جهان است.
در ترویج این شیء او
مدافع سرسخت فعال ، تا آنجا که توانایی های وی
رسیده است و هیچ فرصتی از دست رفته از
طرح ریزی مراسم عروسی در میان همه جوان
آشنایی مردم از او.
او قابل ملاحظه ای سریع در کشف
از پیوست ، و از آن برخوردار بودند
استفاده از بالا بردن blushes و
پوچی بسیاری از بانوی جوان توسط insinuations
از قدرت خود را بیش از جمله یک مرد جوان و
این نوع از بصیرت او را به زودی فعال
پس از ورود خود را در بارتون قاطعانه به
تلفظ که سرهنگ براندون بود بسیار
های زیادی را در عشق با ماریان Dashwood.
او به جای آن مشکوک شود تا ، در
شب اول از آنها با هم بودن ،
از گوش خود را به دقت در حالی که او
سنگ به آنها ، و زمانی که بازدید شد
بازگردانده شده توسط ناهار خوری Middletons 'در
کلبه ، واقعیت های مسلم و قطعی نیست او بود
گوش دادن به او دوباره.
این طوری باید باشد.
او کاملا از آن قانع بود.
این امر می تواند بازی بسیار عالی است ، برای او
غنی ، و او بود که خوش تیپ.
خانم جنینگز اضطراب برای دیدن شده است
سرهنگ براندون و ازدواج ، از زمانی که
ارتباط خود را با سر جان اولین برده شدند
او به دانش او ، و او بود که همیشه
اضطراب برای دریافت یک شوهر خوب برای هر
دختر زیبا.
استفاده فوری برای خودش بود
به هیچ وجه بی اهمیت ، برای آن عرضه
خود را با جوک ها بی پایان علیه هر دو آنها.
در پارک او در سرهنگ خندید ، و
در کلبه در ماریان.
به شوخی سابق او بود احتمالا ، به عنوان
آنجا که به نظر تنها خود را ، کاملا
بی تفاوت ، اما به دومی بود در
اولین دور از فهم ، و هنگامی که جسم خود را
درک بود ، او به سختی می دانستم که آیا
بیشتر بخندید و در پوچی خود ، و یا سرزنش
گستاخی آن ، برای او در نظر گرفته آن را به عنوان
بازتاب بی عاطفه در این سرهنگ
سال های پیشرفته ، و در کس خود را
شرط به عنوان لیسانس قدیمی است.
خانم Dashwood ، که می تواند انسان فکر نمی کنم
پنج سال جوانتر از خودش ، پس
بسیار کهن که او به ظاهر شد
فانتزی و جوان از دختر خود ، به جرأت
جنینگز خانم روشن از احتمال
مایل به پرتاب تمسخر در سن و سال او.
"اما حداقل ، مامان ، شما می توانید انکار نیست
پوچی ، از اتهام ، هر چند شما ممکن است
نه فکر می کنم که عمدا بد اخلاق.
سرهنگ براندون است قطعا کمتر از
خانم جنینگز ، اما او پیر است به اندازه کافی به
پدر من ، و اگر او تا کنون متحرک بودند
به اندازه کافی در این عشق می شود ، باید به مدت طولانی
outlived هر احساس از این دست است.
خیلی مسخره!
هنگامی که یک مرد می شود ایمن از شوخ طبعی از جمله ، اگر
سن و ضعف او را محافظت نمی کند؟ "
"ضعف" Elinor گفت ، "می توانم با شما تماس
سرهنگ براندون ضعیف؟
من به راحتی می توانید فرض کنید که سن او ممکن است
به نظر می رسد بسیار بیشتری به شما نسبت به من
مادر ، اما شما به سختی می تواند خود را فریب داد.
عنوان را به خود داشتن استفاده از اندام خود! "
"آیا نمی شنوید او را از شکایت
روماتیسم؟ و نبوده است که شایع ترین
ضعف از زندگی رو به زوال؟ "
"ای عزیزترین من کودک ، گفت :" مادر ،
خنده ، "در این نرخ باید در
ترور مستمر از فروپاشی من ؛ و آن را باید
به نظر می رسد برای شما معجزه ای است که زندگی من شده است
توسعه یافته به سن چهل و پیشرفته. "
"مامان ، شما انجام می دهند نه به من عدالت است.
من می دانم که خیلی خوب است که سرهنگ براندون است
قدیمی به اندازه کافی برای پیدا کردن دوستان او نشده است
نگران از دست دادن او را در دوره
طبیعت.
او ممکن است زندگی می کنند بیست سال دیگر.
اما سی و پنج تا دیگه هیچ کاری با
ازدواج. "
"شاید ، گفت :" Elinor ، "سی و پنج و
هفده به حال بهتر از هر چیز لازم نیست
آیا با ازدواج با هم.
اما اگر باید توسط هر فرصتی وجود دارد رخ می دهد
یک زن که تنها در هفت و
بیست ، من باید سرهنگ فکر نمی کنم
براندون بودن سی و پنج هر گونه اعتراض
خود را به ازدواج او با ".
"زن از بیست و هفت ، گفت :"
ماریان ، pausing پس از لحظه ای ، "می تواند
هیچ وقت به امید احساس و یا الهام بخش محبت
دوباره ، و اگر خانه او بسیار ناراحت کننده باشد ، یا
بخت خود را کوچک ، من می توانم فرض کنید که او
ممکن است خودش را به ارسال به ارمغان می آورد
دفاتر پرستار ، به خاطر
ارائه و امنیت همسر.
او در ازدواج با چنین زنی در نتیجه
می شود وجود دارد هیچ چیز نامناسب.
این امر می تواند جمع و جور و ساده ، و
جهان راضی خواهد بود.
در چشم من این امر می تواند بدون ازدواج در همه ،
اما آن چیزی خواهد بود.
به نظر من به نظر می رسد تنها تجاری
بورس اوراق بهادار ، که در آن هر آرزو به
بهره مند در هزینه های دیگر. "
"این غیر ممکن خواهد بود ، من می دانم ،" پاسخ داد :
Elinor ، "شما را متقاعد کند که زن از
هفت و بیست و می تواند برای انسان را از احساس
سی و پنج چیزی نزدیک به اندازه کافی برای عشق ،
او به همراه مطلوب را به او.
اما من باید به شما سرهنگ dooming شی
براندون و همسر خود را به ثابت
سلول از اتاق بیمار ، صرفا
زیرا او chanced به شکایت دیروز (
خیلی سرد مرطوب روز) از روماتیسمی خفیف
احساس می کنم در یکی از شانه های او را. "
"اما او از صحبت کرد فلانل waistcoats ، گفت :"
ماریان "و من با لباس زیر شبیه جلیقه جامه فلانل یا پشمی
است همواره با درد ، گرفتگی عضلات متصل ،
rheumatisms ، و هر گونه بیماری
است که می تواند پریشان قدیمی و ضعیف. "
"اگر او فقط در تب خشونت آمیز شده است ، شما
نمی توانست او را خوار نیمه بسیار.
اعتراف ، ماریان ، چیزی وجود دارد نمی باشد.
جالب است تا شما را در گونه flushed ،
پالس توخالی چشم ، و سریع از تب؟ "
بلافاصله بعد از این ، بر Elinor را ترک
اتاق ، "مادر ، گفت :" ماریان ، "من از
هشدار در مورد بیماری که من
می تواند از شما پنهان نمی کند.
من مطمئن هستم ادوارد Ferrars به خوبی نمی باشد.
ما در حال حاضر شده است در اینجا تقریبا دو هفته ،
و در عین حال او نمی آید.
اما هیچ چیز واقعی می تواند سقم
به مناسبت این تاخیر فوق العاده.
چه چیز دیگری می تواند او را در بازداشت Norland؟ "
"اگر شما هر ایده خود را از آمدن به زودی؟"
گفت : خانم Dashwood.
"من تا به حال هیچ کدام.
برعکس ، اگر من احساس هیچ اضطراب
در تمام در مورد این موضوع ، از آن شده است در
recollecting که او گاهی اوقات نشان داد
می خواهم از لذت و آمادگی پذیرش در
دعوت نامه من ، وقتی که من از آمدن او صحبت کرد
به بارتون.
آیا Elinor انتظار او را در حال حاضر؟ "
"من آن را به او ذکر شده هرگز ، اما از
البته او باید ".
"من نه فکر می کنم شما اشتباه ، برای زمانی که
من در صحبت کردن به گذشته او از گرفتن
رنده جدید برای شبستان یدکی ، او
تصریح کرده است که با عجله بدون فوری وجود دارد
برای آن ، آن گونه که بود به احتمال زیاد نیست که اتاق
خواهد بود برای برخی از زمان می خواستم. "
"چگونه این عجیب است! چه می تواند باشد
معنا از آن را!
اما تمام رفتار خود را به هر
دیگر شده است غیر قابل توصیف!
چه سرد ، چه تشکیل شده بودند خود را به آخرین
adieus!
چگونه بی حال مکالمه خود آخرین
شب خود را با هم بودن!
در وداع ادوارد وجود نداشت
تمایز بین Elinor و من : از آن بود
آرزوهای خوب از برادر مهربان
به هر دو.
دو بار آنها را من عمدا ترک با هم
در این دوره از صبح روز گذشته ، و هر
زمان آیا او بیشتر unaccountably دنبال من
خارج شدن از اتاق.
و Elinor ، در ترک Norland و ادوارد ،
گریه نیست که من انجام داد.
حتی در حال حاضر خود فرمان او ثابت است.
هنگامی که او و یا منکوب سودا؟
چه موقع او تلاش برای جلوگیری از جامعه ، یا
به نظر می رسد بی قرار و ناراضی در آن؟ "
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه