Tip:
Highlight text to annotate it
X
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل اول
در شب ژانویه از اوایل دهه هفتاد، کریستین نیلسون خواندن در
فاوست در آکادمی موسیقی در نیویورک است.
اگر چه وجود داشت در حال حاضر صحبت از نصب، در فواصل دور شهری
"بالاتر از نوع نفت سبک است،" یک خانه جدید اپرا که باید در costliness رقابت و
زرق و برق با کسانی که از اروپا بزرگ
پایتخت، جهان مد بود هنوز هم محتوا دوباره هر زمستان در
قرمز کهنه و جعبه های طلا از آکادمی قدیمی اجتماعی است.
محافظه کاران از آن برای کوچک و ناخوشایند بودن بدارد، و در نتیجه نگه داشتن
"جدید" مردم "چه کسی نیویورک بود شروع به ترس و در عین حال به رسم و
احساساتی تاریخی خود را چسبیده به آن
انجمن ها، و موسیقی آکوستیک عالی خود، همیشه مشکل ساز
کیفیت در سالن های برای دادرسی موسیقی ساخته شده است.
این اولین حضور خانم نیلسون بود که زمستان، و آنچه را که مطبوعات روزانه
در حال حاضر به عنوان "مخاطب فوق العاده درخشان" توصیف آموخته بود
جمع آوری شده برای شنیدن صدای او، حمل و نقل از طریق
لغزنده و برفی خیابان در broughams خصوصی، در کالسکه کروکی خانواده بزرگ،
و یا در humbler اما راحت تر "کوپه قهوه ای است."
برای آمدن به اپرا در کوپه براون بود تقریبا به محترم راه ورود به عنوان
حمل و نقل خود را در یک و خروج وسایل مشابه استفاده بسیار زیاد از
فعال کردن یک (با اشاره بازیگوش
اصول دموکراتیک) به تقلا به انتقال قهوه ای برای اولین بار در خط، به جای
انتظار تا بینی متراکم سرد و ماشین پنبه پاک کنی از درشکه چی خود gleamed تحت
رواق فرهنگستان.
این یکی از بزرگ ترین رد و بدل مهتر را شهودهای استادانه به کشف کرده اند
که آمریکایی ها می خواهند به دور از تفریحی حتی سریع تر از آنها می خواهند
برای رسیدن به آن.
هنگامی که Newland آرچر درب در پشت جعبه باشگاه افتتاح شد پرده
در صحنه باغ رفته است.
بود هیچ دلیلی وجود دارد که چرا مرد جوان قبلا نداده اند، برای او
dined هفت، به تنهایی با مادر و خواهر خود، بود و پس از آن بیش از یک درنگ
سیگار در کتابخانه گوتیک با لعاب
کتابخانه سیاه گردو و گلدسته، صدر صندلی که در آن اتاق تنها در خانه بود
که در آن خانم آرچر اجازه سیگار کشیدن است.
اما، در وهله اول، نیویورک شهر بود، و کاملا آگاه است که در
شهرهای بزرگ آن این بود: "نه چیز" در اوایل اپرا وارد و چه بود و یا
شد "چیز" نقش به عنوان
در نیویورک Newland آرچر مهم به عنوان توتم ترور مرموز که تا به حال
اداره سرنوشت خود نیاکان هزاران سال پیش.
دومین دلیل برای تاخیر خود را یک شخصی بود.
او بیش از سیگار برگ خود را dawdled بود چرا که او در قلب ناشی بود، و تفکر
بیش از یک لذت می آیند اغلب به او رضایت زیرکانه نسبت به تحقق آن.
این به ویژه در مورد زمانی که لذت یک ظریف بود، خود را به عنوان
لذت بیشتر و در این موقعیت لحظه ای که مشتاقانه منتظر بود تا کمیاب
و نفیس در کیفیت است که - خوب، اگر او
ورود خود را در توافق با خواننده برجسته زن اپرا یا کنسرت مرحله مدیر او می تواند به پایان رسیده بود
آکادمی در حال حاضر مهم تر از او به عنوان وارد شده
آواز: "او مرا دوست دارد - او دوستم ندارد - او
عاشق ME - "و به آبپاش افتادن گلبرگ گل افتاب گردان را همراه با یادداشت را به عنوان به عنوان شبنم روشن است.
او، البته خواندم، "M'ama!" و نه "او مرا دوست دارد،" از قطعی و
قانون بلامنازع جهان موسیقی لازم است که متن آلمانی از فرانسه
اپرا خوانده شده توسط هنرمندان سوئدی باید
به ایتالیایی برای درک روشن تر از زبان انگلیسی ترجمه شده
مخاطبان.
این طبیعی به نظر می رسید به Newland آرچر را به عنوان تمام کنوانسیونهای دیگر که در آن زندگی خود را
تولیدات: مانند وظیفه با استفاده از دو قلم نقره ای حمایت با طغرا خود را در
آبی مینای دندان به بخش موهای خود را، و هرگز
ظاهر شدن در جامعه بدون گل (ترجیحا یاسمن) مزاحم خود را.
"M'ama ... غیر m'ama ..." دونا PRIMA خواندم، و "M'ama!"، با یک انفجار نهایی
عشق پیروز، او به عنوان گل افتاب گردان ژولیده به لب او فشار و بلند
چشمان درشت خود را به پیچیده
پشتیبانی کردن از قهوه ای کم فاوست-Capoul، که بیهوده در تلاش بود، در تنگ
نوعی یل یا نیم تنه مخملی بنفش و کلاه plumed، به عنوان خالص و واقعی به عنوان ساده لوح خود را
قربانی.
Newland آرچر، با تکیه بر دیوار در پشت جعبه باشگاه، چشمان او را تبدیل
از مرحله اسکن و طرف مقابل از خانه.
به طور مستقیم او را روبرو از جعبه قدیمی خانم منسون Mingott، که هیولا چاقی بود
از مدت ها از آن ساخته شده غیر ممکن است برای خود را به شرکت اپرا، که همیشه
در شب شیک توسط برخی از اعضای جوان تر خانواده نشان داده شده است.
در این موقعیت، جلو جعبه پر از دختر در قانون، خانم لاول شد
Mingott، و دخترش، خانم Welland و کمی در پشت این برداشت
matrons brocaded نشسته یک دختر جوان به رنگ سفید
با چشمان خوشوقتی در stagelovers ها ثابت است.
خانم نیلسون "M'ama!" هیجان زده بالای خانه ساکت و آروم (جعبه همیشه
صحبت کردن در طول آهنگ دیزی متوقف) صورتی گرم نصب شده به گونه دختر،
پیشانی خود را به ریشه های عادلانه خود mantled
نوارهای عجین و شیب جوان سینه خود را به خط که در آن با متوسط
طل تاکر با یاسمن واحد بسته شده است.
او کاهش یافته است چشمان خود را به دسته گل بسیار زیاد از نیلوفرهای از-دره روی زانوی او، و
Newland آرچر دیدم سفید انگشت دستکشهایش ریخته است راهنمایی لمس گل به نرمی.
او نفس غرور راضی به خود جلب کرد و چشمان او به روی صحنه بازگشت.
هیچ هزینه بر روی تنظیمات، که بسیار زیبا اذعان شده بود بخشوده
حتی توسط افرادی که آشنایی خود را با خانه اپرای پاریس و وین در میان می گذارند.
پیش زمینه، به ردیف چراغ های جلو صحنه نمایش ومانند ان، با پارچه زمرد سبز پوشیده شده بود.
در فاصله متوسط تپه متقارن از خزه سبز لباس پشمی نوعی بازی با گوی و حلقه محدود
پرتال تخصصی اولی تشکیل پایه درختچه به شکل نارنجی درختان، اما با صورتی بزرگ نکردم
و گل رز قرمز.
pansies غول پیکر، بطور قابل توجهی بزرگتر از گل رز، و از نزدیک شبیه
گل قلم، برف پاک کن parishioners زن برای روحانیون مد روز ساخته شده،
از خزه در زیر شکلی ناگهانی ظهور گل رز
درختان و اینجا و آنجا دیزی پیوند در یک شاخه گل رز با شکوه و جلال گل
نبوی از دور خارج اعجوبه آقای لوتر بربنک.
در مرکز این باغ مسحور خانم نیلسون، در ترمه سفید کاهش داد
با ساتن آبی رنگ پریده، شبکه شطرنجی و امثال آن آویزان از یک کمربند آبی رنگ، بزرگ و نوارهای زرد
دقت در هر یک از کنار او دور ریخته می
chemisette یکجور پارچه پشت نما که از ان جامههای زنانه و پرده درست میکنند، گوش با چشم ویرانی به wooing و مهیجی M. Capoul است،، و
تحت تاثیر عدم درک بی تزویر از طرح های خود را هر زمان، با کلمه یا نگاه او
قانع نشان داد طبقه همکف
پنجره ویلا آجر شسته و رفته طرح مورب از جناح راست.
"عزیزم!" Newland آرچر، نگاه خود را flitting به دختر جوان با
نیلوفرهای از دره.
"او حتی حدس زدن آنچه در آن همه چیز است."
و او را به چهره جوان جذب او با هیجان از possessorship می اندیشیدم که در آن
غرور در شروع مردانه خود خود را با احترام مناقصه ها و مزایده برای او آمیخته شد
خلوص بی پایان.
"ما فاوست با هم خواندن ... توسط دریاچه ایتالیایی ..." او فکر کرد که، تا حدودی hazily
گیج کننده صحنه از پیش بینی ماه عسل خود را با شاهکارهای ادبیات
که این امر می تواند امتیاز مردانه خود را به فاش کردن به عروس خود را.
این بود که بعد از ظهر که می Welland بود به او اجازه دهید حدس می زنم که او "مراقبت" (جدید
عبارت وقف نیویورک از ازدواج اعتراف)، و در حال حاضر تخیل خود،
جهش جلوتر از حلقه نامزدی
بوسه نامزدی و ماه مارس از Lohengrin، او را در کنار او در برخی تصویر
صحنه جادو قدیمی اروپایی. او در حداقل آرزوی آینده
خانم Newland آرچر به یک ساده لوح است.
او به معنای او (با تشکر به همدم روشنگر خود را) به منظور توسعه یک تدبیر اجتماعی و
آمادگی شوخ طبعی قادر می سازد او را به برگزاری خود را با محبوب ترین زنان متاهل
"مجموعه ای جوان، که در آن بود
به رسمیت شناخته شده سفارشی را به خود جلب بیعت مردانه در حالی که به شوخی از آن منع است.
اگر او تا به حال به پایین از غرور خود را جستوجو کرد (او گاهی اوقات تقریبا انجام داد)
پیدا کرده اند وجود دارد آرزو می کنم که همسر خود را باید به عنوان عاقل درامور مادی و به عنوان مشتاق
لطفا به عنوان بانوی متاهل فریبندگی که
فانتزی خود را از طریق دو سال ملایم آشفته برگزار شده بود، بدون، البته، هر
اشاره از نا استواری که نزدیک به خدشه دار کرده بود که عمر ناراضی بودن، و به حال
مغشوش برنامه های خود را برای تمام زمستان.
این معجزه ی آتش و یخ چگونه ایجاد می شود، و خود را حفظ در سخت
جهان، او هم فکر می کنم گرفته شده نبوده است، اما او محتوا به برگزاری نظر او
بدون تجزیه و تحلیل آن، از او میدانست که این بود
که از همه دقت براق، سفید waistcoated، دکمه سوراخ گل آقایان
که یکدیگر را در جعبه باشگاه موفق شد، تبریک دوستانه با او رد و بدل شده، و
اپرای خود را تبدیل عینک انتقادی
دایره از خانمها که محصول این سیستم بودند.
در مسائل فکری و هنری Newland کمانداران خود را به احساس و مجزا
برتر از این نمونه های انتخاب شده از اصالت قدیمی نیویورک، او احتمالا به عنوان خوانده شده بود
بیشتر، فکر بیشتر، و حتی دیده خوب
برخورد از جهان، از هر مرد دیگر از تعداد.
به تنهایی به آنها خیانت حقارت خود را گروه بندی می شوند با هم آنها را به نمایندگی "جدید
نیویورک، "و عادت مردانه همبستگی دکترین خود را قبول کند
تمام مسائل به نام اخلاقی.
او به طور غریزی احساس است که در این راستا سخت خواهد بود - و نیز نسبتا
فرم بد - به اعتصاب برای خودش.
"خب - بر روح من" بانگ زد: لارنس Lefferts، چرخش خود را اپرا شیشه ای ناگهان
به دور از صحنه است. لارنس Lefferts، در مجموع،
قدرت قبل از هر چیز بر روی "فرم" در نیویورک.
او احتمالا زمان بیشتری را از هر کس دیگر به مطالعه این پیچیده اختصاص داده و
جالب سوال، اما مطالعه به تنهایی نمی تواند حساب کاربری برای خود کامل و آسان
صلاحیت.
یکی تنها در او نگاه کنید، از SLANT از پیشانی طاس خود را و منحنی خود را
سبیل زیبا عادلانه فوت به ثبت اختراع چرم در انتهای دیگر خود را
فرد لاغر و ظریف، به احساس
دانش از "فرم" باید در هر یک که می دانستم که چگونه به پوشیدن خوب چنین مادرزادی
لباس به طوری سردستی و حمل ارتفاع چنین با لطف و مرحمت lounging بسیار.
به عنوان ستاینده جوان یک بار گفته بود از او: "اگر کسی می تواند یک شخص تنها زمانی که برای گفتن
پوشیدن یک کراوات سیاه و سفید با لباس شب و زمانی که به، آن Lefferts های لری است. "
و در سوال از پمپ ها در مقابل حق ثبت اختراع، چرم "Oxfords" قدرت خود را به حال هرگز
شده اختلاف است. "خدای من" او گفت، و در سکوت دست خود را
شیشه ای برای قدیمی Sillerton جکسون.
Newland آرچر، پس نگاه Lefferts، با تعجب دیدم که او
تعجب از ورود یک شخصیت جدید به قدیمی خانم occasioned شده بود
جعبه Mingott.
این است که یک زن جوان باریک، کمی بلند تر می Welland بود، با موهای قهوه ای
رو به رشد در فر نزدیک معابد خود و در محل توسط یک باند باریک برگزار شد
الماس است.
پیشنهاد این ارایش مو، که به او داد سپس به نام ژوزفین "
نگاه کنید، در برش لباس مخمل آبی تیره و نه نمایشی انجام شد
تا زیر سینه او توسط یک کمربند با قلاب بزرگ از مد افتاده گرفتار شده است.
آنگاه پوشنده ی پروتز از این لباس غیر معمول، که به نظر می رسید کاملا ناخودآگاه از توجه
شد جذب، یک لحظه در مرکز جعبه ایستاده بود، بحث در مورد با خانم
Welland قواعد متداو ل و مرسوم رفتار و اداب سخن از در نظر گرفتن
مکان دومی در گوشه سمت راست و جلو و پس از آن او با اندکی بدست آمده
لبخند، و خودش را در خط خواهر خانم Welland، در قانون، لاول خانم نشسته
Mingott، که در گوشه مخالف نصب شده بود.
آقای جکسون Sillerton اپرا شیشه ای به Lefferts لارنس برگشته بود.
کل باشگاه تبدیل شده است به طور غریزی، منتظر شنیدن آنچه را که پیر مرد تا به حال به
می گویند؛ ساله آقای جکسون را به عنوان اقتدار در «خانواده» به عنوان لارنس Lefferts
بر روی "فرم بود."
او می دانست همه انشعابات cousinships نیویورک است و می تواند نه تنها به روشن
از جمله پرسش های پیچیده که از ارتباط بین Mingotts ها (از طریق
Thorleys) با Dallases جنوبی
کارولینای و ارتباط از شاخه های بزرگ Thorleys فیلادلفیا
به Chiverses آلبانی (به هیچ وجه با Chiverses منسون از اشتباه گرفته می شود
محل دانشگاه)، اما همچنین می تواند شمردن
از ویژگی های برجسته هر خانواده، برای مثال، افسانه خشکی
خطوط جوانتر از Leffertses (آنهایی که در لانگ آیلند) و یا تمایل کشنده
Rushworths به بازی احمقانه یا
جنون تکرار در هر نسل های دوم Chiverses آلبانی، با
آنها خود را پسرعموهای نیویورک را رد کرده بود به ازدواج کردن با افراد ملل یا نژادهای مختلف - با فاجعه
غیر از فقیر Medora منسون، که به عنوان
همه می دانستند ... اما بعد از آن مادرش Rushworth بود.
علاوه بر این جنگل ها از درختان خانواده، آقای Sillerton جکسون در بین خود را انجام
معابد باریک توخالی، و زیر کاه و پیزر مخصوص اندود و پوشش بام نرم خود را از مو نقره ای، بسیاری از ثبت نام
از رسوایی و اسرار که تا به حال
زیر سطح ارام از جامعه نیویورک در پنجاه smouldered
سال است.
تا کنون در واقع اطلاعات خود را گسترش داد، و بنابراین بشدت حافظ حافظه او بود،
که او را به تنها مردی که می توانست به شما گفته که ژولیوس بیوفورت قرار بود،
بانکدار، واقعا بود، و آنچه کرده بود تبدیل شده
خوش تیپ باب اسپایسر، پدر قدیمی خانم منسون Mingott را، که ناپدید شده بود
مرموزی (با مبلغ زیادی پول اعتماد) کمتر از یک سال پس از ازدواج او،
در روز بسیار زیبا به زبان اسپانیایی
رقصنده که delighting مخاطبان thronged در اپرا خانه
باتری کشتی به کوبا صورت گرفته بود.
اما این رمز و راز، و بسیاری دیگر، از نزدیک در سینه آقای جکسون قفل شده است و برای
و نه تنها حس مشتاق خود افتخار منع تکرار هر چیز خصوصی
افاضه شده است، اما او کاملا آگاه بود که
رتبه های معروفیت برای اختیار افزایش فرصت های خود را برای پیدا کردن آنچه او می خواست
می دانند.
جعبه باشگاه، در نتیجه، در حال تعلیق قابل مشاهده است در حالی که آقای Sillerton جکسون دست منتظر
پشت لارنس Lefferts اپرا شیشه ای.
برای یک لحظه سکوت توجه گروه از چشمان آبی فیلم مانند خود مورد بررسی قرار
معلق توسط درب قدیمی veined؛، سپس او به سبیل خود را پیچ و تاب و متفکر، و گفت:
به سادگی: "من فکر نمی کنم Mingotts خواهم که آن را تلاش در."
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل دوم.
Newland آرچر، در طول این قسمت کوتاه، به یک کشور عجیب و غریب شده بود پرتاب
خجالت.
مزاحم بود که کادری که در نتیجه جذب توجه undivided از
مردانه نیویورک باید که در آن نامزد خود را بین مادرش نشسته بود
و عمه و برای یک لحظه، او نمی توانست
شناسایی خانم در لباس امپراتوری، و نه تصور به همین دلیل حضور خود را ایجاد چنین
هیجان در میان آغاز. سپس dawned بر او روشن، و با آن آمد
عجله لحظهای از خشم.
نه، در واقع هیچ کس فکر Mingotts آن را محاکمه!
اما آنها تا به حال، آنها بدون شک به حال برای نظرات کم باب روز پشت سر او بدون شک را ترک کرد
در ذهن آرچر که زن جوان پسر عموی می Welland، پسر عموی همیشه
در خانواده به عنوان "از فقیر الن Olenska." می گویند
آرچر می دانستند که او به طور ناگهانی از اروپا وارد شده بود یک روز و یا 2 که قبلا او تا به حال
حتی از خانم Welland (disapprovingly نیست) شنیده ام که او بوده است
الن فقیر، که ماندن با خانم Mingott بود.
آرچر به طور کامل از همبستگی خانواده به تصویب رسید، و یکی از ویژگی های او
ترین تحسین در Mingotts ها قهرمانی مصمم خود را از سیاه و سفید چند بود
گوسفند که سهام بی گناه خود را به حال تولید شده است.
چیزی متوسط یا خسیس در قلب مرد جوان وجود دارد، و او خوشحال بود که خود را
همسر آینده باید با تظاهر کاذب از نوع بودن محدود (در خلوت)
به ناراضی پسر عموی او، اما برای دریافت
Olenska کنتس در دایره خانواده یک چیز دیگری از تولید خود را در
عمومی، در اپرا از همه جا، و در جعبه را با دختر جوانی است که
تعامل به او، Newland آرچر، قرار بود در عرض چند هفته اعلام شود.
نه، او احساس قدیمی Sillerton جکسون احساس، او فکر نمی Mingotts
سعی کردم آن را در
او، البته می دانست، که هر انسان جرأت (در محدوده خیابان پنجم) که قدیمی
خانم منسون Mingott، مادر از خط، جرأت.
او همیشه قابل تحسین بود بانوی بالا و مقوی، که، با وجود داشتن شده است
کاترین اسپایسر از جزیره استاتن، با پدرش به طرز مرموزی بی اعتبار، و
نه پول و نه موقعیت به اندازه کافی به
مردم آن را فراموش کرده، خودش با سر خط ثروتمند Mingott را متحد کرده بود،
دو تن از دختران خود را به "بیگانگان" (ازدواج مارکی ایتالیایی و
بانکدار انگلیسی)، قرار داده و لمس crowning
به audacities خود را با ساختن یک خانه بزرگ سنگ به رنگ کرم رنگ پریده (قهوه ای
ماسه سنگ به نظر می رسید به همان اندازه سایش تنها به عنوان کت رهبانیت در بعد از ظهر) در
بیابان غیر قابل دسترس در نزدیکی پارک مرکزی.
دختران خارجی قدیمی خانم Mingott، یک افسانه تبدیل شده بود.
آنها هرگز بازنگشت برای دیدن مادر خود را، و انسان دوم، مانند بسیاری از افراد
ذهن فعال و تسلط بر اراده، بی تحرک و تنومند در عادت او، از
فلسفی در خانه باقی مانده است.
اما خانه کرم رنگ (قرار است در هتل ها خصوصی از مدل
اشراف پاریس) وجود دارد به عنوان یک اثبات قابل مشاهده شجاعت اخلاقی او بود و او
throned در آن است، در میان قبل از انقلاب
مبلمان و سوغات Tuileries از لویی ناپلئون (جایی که او در او درخشید بود
متوسط سن)، placidly اگر هیچ چیز عجیب و غریب در زندگی بالا وجود دارد سی و
4 خیابان، یا در داشتن فرانسوی پنجره
که باز مثل درهای جای از sashes های که تحت فشار قرار دادند.
هر کس (از جمله جکسون آقای Sillerton) که قدیمی کاترین بود هرگز مورد موافقت قرار گرفت
زیبایی - هدیه ای که، در چشم نیویورک است، در توجیه هر موفقیت و معافیت
تعداد معینی از نقاط ضعف.
نامهربان از مردم گفت که، مانند کسی که بنام دیگری نام گذاری شاهنشاهی خود را، او راه خود را به موفقیت به دست آورد
قدرت اراده و سختی قلب، و نوع جسارت مغرور بود که
به نحوی نجابت افراطی و کرامت زندگی خصوصی خود را توجیه می شود.
آقای منسون Mingott و هنگامی که او تنها بیست و هشت، جان خود را از دست داده اند، و "بسته"
پول با احتیاط بیشتری به دنیا آمد از عدم اعتماد عمومی به Spicers؛
جسورانه بیوه جوان او را به راه خود رفت
ترس، آزادانه در جامعه خارجی آمیخته، دختران خود را در بهشت ازدواج
می دانست چه چیزی فاسد و مد روز محافل، hobnobbed شده با Dukes و سفیران،
آشنا با Papists همراه،
سرگرم خوانندگان اپرا، و دوست صمیمی مادام بود.
Taglioni. و همه در حالی که (به عنوان Sillerton جکسون اولین بار به اعلام) وجود دارد.
نفس بر شهرت او شده بود، هرگز، تنها احترام، او همیشه، که در آن
او کاترین قبلی متفاوت بود.
خانم منسون Mingott مدت طولانی از آن زمان به بعد در untying ثروت شوهرش بود، موفق شدند،
و در وفور از نیم قرن زندگی کرده بود، اما خاطرات از تنگه اوایل او
او بیش از حد صرفه جو ساخته شده بود، و
هر چند، هنگامی که او خرید یک لباس و یا یک تکه از مبلمان، او در زمان که آن را باید
از بهترین، او نمی تواند خودش را به صرف بیشتر لذت گذرا
جدول.
بنابراین، به دلایل کاملا متفاوت، مواد غذایی خود را به عنوان فقیر بود خانم را آرچر، و
شراب او هیچ چیز آن را از گرو در اوردن.
بستگان او در نظر گرفته است که احتیاج به جدول خود را بی اعتبار نام Mingott
که همواره با زندگی خوب همراه است، اما مردم همچنان به او
با وجود از "ظروف ساخته شده و مسطح
شامپاین و در پاسخ به remonstrances پسرش لاول (که سعی
برای بازیابی اعتبار خانواده با داشتن بهترین آشپز در نیویورک) او می گفت
خندان: "استفاده از دو خوبی چه خبر
آشپز در یک خانواده، در حال حاضر که من ازدواج دختران و سس را نخورید؟
Newland آرچر، او در این چیزها mused در یک بار بیشتر تبدیل شده بود چشمان او
سمت جعبه Mingott.
او را دیدم که Welland خانم و خواهرش در قانون نیم دایره خود را از منتقدان مواجه بودند
با برانابوس Mingottian که کاترین قدیم در همه قبیله او القا شده بود،
و این ممکن است تنها Welland خیانت
افزایش رنگ (شاید با توجه به دانش بود که او را به تماشای خود) به یک معنا
از گرانش وضعیت.
همانطور که برای علت اغتشاش، او به آرامی در گوشه ای از جعبه نشسته، او را
چشم در مرحله ثابت و آشکار، او به عنوان leaned به جلو، شانه کمی بیشتر
و آغوش از نیویورک به عادت شد
دیدن، حداقل در خانمها که تا به حال دلایل که مایل به عبور مورد توجه قرار گیرند ولی به.
چند چیز به نظر می رسید به Newland آرچر افتضاح تر از جرم علیه "طعم" که
الوهیت دور از آنها "فرم" فقط نماینده و جانشین قابل مشاهده بود.
رنگ پریده و جدی چهره خانم Olenska، اعتراض به فانتزی خود را به عنوان مناسب
موقعیت و وضعیت ناراضی خود را، اما لباس او (که تا به حال هیچ تاکر)
به سراشیب دور از شانه های نازک او شوکه شده و مشکل او.
او به از مه Welland فکر می کنم متنفر بودن به نفوذ به یک زن جوان در معرض
چنان شتابزده از دیکته طعم.
"پس از همه،" را شنید، یکی از آن مردان جوان پشت او شروع (همه صحبت
از طریق صحنه های شیطان و مارتا)، "بعد از همه، فقط به آنچه اتفاق افتاده است؟"
"خوب - او را ترک کرد و تلاش هیچ کس منکر می شود که."
"او حیوان وحشتناکی، او نیست؟" ادامه داد enquirer جوان، Thorley منصفانه، که
بود آشکارا آماده شدن برای ورود به لیست را به عنوان قهرمان بانوی.
"بدترین و من او را زیبا می دانستند،" لارنس Lefferts با اقتدار گفت.
"نیمه فلج همکار sneering سفید - سر نه خوش تیپ، اما چشم ها با تعداد زیادی
از ضربه شلاق است.
خوب، من به شما بگویم مرتب کردن بر اساس: وقتی که او با زنان بود جمع آوری چین بود.
پرداخت هر قیمت برای هر دو، من درک می کنم. "خنده به طور کلی وجود دارد، و جوانان
قهرمان گفت: "خب، پس ----؟
"خب، پس، او با منشی خود چفت شده است."
"آه، من را ببینید." چهره قهرمان افتاد.
"این دوام نیست، هر چند من از او چند ماه بعد که تنها زندگی میکند در شنیده
ونیز. من معتقدم که لاول Mingott رفت و به دست آوردن
او.
او گفت که او به شدت ناراضی بود. این همه حق است - اما این راهپیمایی او در
اپرا یک چیز دیگر است. "" شاید، "Thorley جوان hazarded،" او
خیلی ناراحت می شود در منزل باقی مانده است. "
با خنده بی ادب روبرو شد، و جوانان سردرپیش عمیقا، و سعی کرد تا
به همان شکلی که اگر او را به اشاره فهماندن شناخت مردم به نام به معنای "حرف دو پهلو است."
"خب - این عجیب و غریب به در خانم Welland آورده اند، به هر حال، یکی در پایین گفت:
تن، با سمت نگاه آرچر. "اوه، که بخشی از مبارزات انتخاباتی: بیبی
سفارشات، بدون شک، "Lefferts خندید.
"هنگامی که بانوی پیر می کند چیزی که او آن را به طور کامل می کند."
پایان دادن به قانون شد، بود و هم بزنید در جعبه وجود دارد.
ناگهان Newland آرچر احساس خود را به اقدام قاطع impelled.
تمایل به مرد اول به وارد کادر خانم Mingott را، برای اعلام به
انتظار جهان تعهد خود را به می Welland، و او را از طریق هر
مشکلات دختر عموی پدرش ناهنجار
وضعیت ممکن است خود را در درگیر این ضربه به طور ناگهانی overruled تمام scruples
و شک و فرستاده او را از طریق راهروهای قرمز به دورتر عجله
طرف خانه.
همانطور که او وارد جعبه چشمان خود را ملاقات خانم Welland، و او را دیدم که او
فورا درک انگیزه خود را، هر چند شأن و منزلت خانواده که هر دو در نظر گرفته به طوری
بالا به موجب اجازه نمی خواهد او را به او بگویید.
نفر از جهان خود را در جو در خصوص پیامدهای کم نور و کم رنگ و زندگی می کردند
خوراک، و این واقعیت که او و او هر یک از دیگر بدون یک کلمه درک به نظر می رسید
به مرد جوان به آنها را نزدیکتر از هر توضیحی را انجام داده اند.
چشمان او گفت: "شما چرا ماما من به ارمغان آورد،" و او پاسخ داد: "من برای
جهان شما دور بماند. "
"شما می دانید خواهرزاده من کنتس Olenska؟" Welland خانم نپرسید که او دست تکان داد
با فرزند آینده خود را در قانون است.
آرچر متمایل بدون توسعه دست خود را، به عنوان سفارشی معرفی شد
بانوی و الن Olenska، سرش را کمی خم نگه داشتن دست خود او را کمرنگ دستکشهایش ریخته است
در فن عظیمی خود را از پرهای عقاب در آغوش گرفت.
پس از استقبال خانم Mingott لاول، یک خانم بلوند بزرگ در creaking ساتن، او نشستم
در کنار نامزد خود، و در یک تن کم گفت: "من امیدوارم که به شما گفته خانم Olenska
که ما مشغول؟
من می خواهم همه بدانند - من می خواهم به شما اجازه دهید آن را اعلام این شب به من در توپ ".
چهره خانم Welland بزرگ به عنوان سپیده گلگون، و او در او را با چشمان درخشنده به نظر می رسید.
"اگر شما می توانید ماما متقاعد کردن،" او گفت: "اما چرا ما باید تغییر دهید در حال حاضر
حل و فصل؟
او هیچ که چشمان خود بازگشت، و او اضافه کرد، هنوز هم بیشتر
با اطمینان خندان: "به پسر عمه ام کن: من به شما ترک.
او می گوید: او را با شما در بازی هنگامی که شما کودکان بودند. "
او را با هل دادن صندلی خود را، و بی درنگ راه را برای او ساخته شده، و کمی
در ostentatiously، با میل که تمام خونه رو باید ببینیم که چه چیزی او انجام شده بود،
کمانداران خود را در سمت کنتس Olenska نشسته است.
"ما به استفاده از بازی با هم، ما نمی توانیم؟" پرسید، چرخش چشم قبر او به او.
"شما پسر نفرت انگیز و بوسید من یک بار در پشت درب، اما آن پسر عموی خود بود
Vandie Newland، که به من نگاه کرد، که من عاشق بود. "
نگاه او جاروب منحنی اسب کفش از جعبه.
"آه، چگونه این به ارمغان می آورد تمام آن را به من - می بینم همه اینجا در knickerbockers و
pantalettes، "او با لهجه عقبی خود را کمی خارجی گفت، چشمان او بازگشت
به چهره اش.
حاضر به عنوان بیان شد، مرد جوان شوکه شد که آنها باید
منعکس کننده بعید تصویر است که قبل از دادگاه اوت، که در آن لحظه،
پرونده او در حال محاکمه شد.
هیچ کس نمی تواند در طعم بدتر از بی ملاحظگی نابجا باشد و او پاسخ داد:
تا حدودی stiffly: "بله، شما دور شده است زمان بسیار طولانی است."
"اوه، قرنها و قرنها، تا زمانی،" او گفت: "من مطمئن هستم که من مرده و به خاک سپرده شد.
و این مکان عزیز قدیمی بهشت است. "که به دلایل او نمی تواند تعریف، زده
آرچر Newland تر
راه بی احترامی توصیف جامعه نیویورک.
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل III.
همواره در راه همان اتفاق افتاد.
خانم ژولیوس بیوفورت، در شب توپ سالانه خود را، شکست خورد و هرگز به ظاهر می شود
اپرا در واقع، او همیشه توپ خود را در شب اپرا، به منظور تاکید او
برتری کامل به مراقبت خانواده،
و در اختیار داشتن کارکنان از بندگان صالح خود را به سازماندهی هر جزئیات
سرگرمی در غیاب او.
خانه Beauforts یکی از معدود در نیویورک است که دارای یک توپ اتاق بود (
antedated حتی خانم منسون Mingott و) Chiverses Headly و در زمانی که
از آن شروع شد به فکر "استانی"
برای قرار دادن یک "تصادف" بر نقاشی کف اتاق و حرکت طبقه بالا مبلمان،
در اختیار داشتن یک توپ اتاق که برای هیچ منظور دیگری مورد استفاده قرار گرفت و چپ به مدت سه
صد و شصت و چهار روز از سال را به
تاریکی، کرکره ها بسته، با صندلی های طلایی خود را در گوشه و لوستر خود را در انباشته
کیسه، این برتری بدون شک برای هر تاسف بود در جبران احساس شد
گذشته بیوفورت.
خانم آرچر، که علاقه مند به ضرب فلسفه اجتماعی او را به بدیهیات بود، یک بار تا به حال
گفت: "همه ما حیوان خانگی ما مردم عادی - و هر چند عبارت یکی از جسورانه بود.
حقیقت خود را به طور مخفیانه در سینه منحصر به فرد به بسیاری پذیرفته شد.
اما Beauforts ها دقیقا مشترک بودند و برخی از مردم گفت: آنها حتی بدتر.
خانم بیوفورت در واقع متعلق به یکی از خانواده های آمریکا ترین افتخار او تا به حال
دوست داشتنی رجینا (Regina) دالاس (از شاخه کارولینای جنوبی)، زیبایی بی پول
های خود را به جامعه نیویورک معرفی
پسر عموی، بی تدبیر Medora منسون، که همیشه هر کاری که چیزی اشتباه بود از
انگیزه حق.
هنگامی که یکی مربوط به Mansons و Rushworths "droit د استناد" (به عنوان
آقای Sillerton جکسون، که آباد Tuileries بودند، آن را به نام) در نیویورک
جامعه اما جریمه در ازدواج ژولیوس بیوفورت نه؟
سوال این بود: که بود بیوفورت؟
او یک انگلیسی به تصویب رساند، دلپذیر، خوش تیپ، بد خلق، مهمان نواز بود و
شوخ.
او با توصیه نامه از قدیمی خانم منسون به آمریکا آمده است
انگلیسی Mingott پسر در قانون، بانکدار، و به سرعت ساخته شده بود و خود را مهم
موقعیت در جهان از امور، اما خود را
عادت شد از بین می رود، زبان او تلخ بود، سابقه او مرموز بودند.
و هنگامی که Medora منسون اعلام نامزدی پسر عموی خود را به او آن را به احساس شد
یک عمل بیشتر از حماقت در سابقه طولانی فقیر Medora از imprudences باشید.
اما حماقت است که به عنوان اغلب فرزندان خود را به عنوان عقل توجیه، و دو سال پس از
ازدواج بیوفورت خانم جوان که او تا به حال اکثر بستری شد
خانه ممتاز در نیویورک.
هیچ کس نمی دانست دقیقا چه معجزه انجام شد.
او تنبل، منفعل، مواد سوزاننده او را حتی به نام کسل کننده بود، اما لباس پوشیدن و مانند یک بت،
آویزان با مروارید، در حال رشد هر سال جوانتر و زیباتر blonder و تر، او
throned در بیوفورت آقای سنگین قهوه ای، سنگ
کاخ، و تمام جهان وجود دارد را بدون بلند کردن انگشت کوچک نگین دار خود را به خود جلب کرد.
مردم دانستن آن گفت: بیوفورت خود را که بندگان را آموزش داده بود، آموخت
آشپز غذاهای جدید، باغبان گفت چه گرم خانه گل برای رشد
شام میز و اتاق نقاشی،
انتخاب مهمانان، دم پانچ پس از شام و یادداشت کمی دیکته
همسرش را به دوستان خود نوشت.
اگر او، این فعالیت های داخلی خصوصی انجام شد، و او را به ارائه
جهان ظاهر میلیونر بی دقتی و مهمان نواز قدم زدن را به خود
خود نقاشی اتاق با جدا شدن از
مهمان دعوت شده، و گفت: "همسر من gloxinias تعجب، آنها نیست؟
من معتقدم که او آنها را خارج از Kew. "راز آقای بیوفورت، نفر توافق شده،
راه او انجام خاموش بود.
این خیلی خوب بود که او را زمزمه شده بود کمک کرد ". به ترک انگلستان
خانه بانکداری بین المللی که او در آن استخدام شده بود، او به اجرا درآمد که شایعه
به راحتی استراحت - هر چند نیویورک
وجدان کسب و کار حساس کمتر از حد استاندارد اخلاقی آن بود - او به اجرا درآمد
همه چیز را قبل از او، و همه در نیویورک خود را به نقاشی ها، و برای بیش از بیست
سال در حال حاضر مردم گفته بود "ادامه داشت
به Beauforts "با همان لحن امنیت در صورتی که گفته بود آنها
رفتن خانم منسون را Mingott، و با رضایت از دانستن آنها
داغ اردک پشت بوم و محصول
آب گوجه فرنگی، به جای Clicquot ولرم Veuve بدون سال و تا croquettes گرم
از فیلادلفیا.
خانم بیوفورت، که در آن زمان، به طور معمول در جعبه خود را درست قبل از آهنگ جواهری ظاهر شد و
کرد، پنهان سازی اپرای خود را در زمانی که دوباره به طور معمول، او در پایان از قانون سوم افزایش یافت
در مورد شانه های دوست داشتنی اش، و
ناپدید شد، می دانستند که به معنای که نیم ساعت بعد توپ آغاز خواهد شد.
خانه بیوفورت یکی این بود که نیویورکی ها با افتخار برای نشان دادن به بیگانگان بودند.
به خصوص در شب توپ سالانه است.
Beauforts در میان مردم برای اولین بار در نیویورک بوده است خود را به رنگ قرمز خود را
فرش مخملی و نورد مراحل footmen خود را در زیر خود
پناه گاه، به جای استخدام آن را با شام و صندلی اتاق توپ.
آنها همچنین افتتاح سفارشی از اجازه دادن به بانوان را پوشاند خود را در
سالن، به جای آن از را برروی آن بکشید تا اتاق خواب میزبان و recurling موهای خود را
با کمک گاز سوز؛ بیوفورت
گفته اند که او قرار است به همه دوستان همسرش بود خدمتکاران درک
را دیدم که به آن است که آنها به درستی coiffees زمانی که خانه را ترک کردند.
سپس خانه با قاطعیت شده است با یک توپ اتاق برنامه ریزی شده بود، به طوری که، به جای فشردن
از طریق یک قطعه باریک برای رسیدن به آن (به عنوان در 'Chiverses) رسما به راهپیمایی پرداختند
پایین ویستا enfiladed نقاشی ها،
(دریا، سبز، قرمز سیر و D'bouton، یا)، دیدن از دور چند candled
lustres منعکس در فرش کف اطاق با چوب های مختلف جلا، و فراتر از آن است که عمق از
هنرستان هنرهای زیبا که در آن camellias و درخت سرخس
هزینه شاخ و برگ خود را بر کرسی های از بامبو سیاه و طلا قوسی.
Newland آرچر، به عنوان یک مرد جوان از موقعیت خود تبدیل شد، تا حدودی در اواخر قدم.
او پالتو خود را با footmen ابریشم stockinged (جوراب ساق بلند را ترک کرده بودند
از fatuities چند بیوفورت)، در حالی که در کتابخانه dawdled شده بود آویزان با اسپانیا
چرم و مبله با Buhl و
مالاکیت، که در آن مردان چند چت و قرار دادن خود را در رقص، دستکش، و
در نهایت پیوسته خط از مهمانان آنها خانم بیوفورت دریافت شد
آستانه نقاشی اتاق قرمز سیر.
آرچر مشخصا عصبی بود.
او رفته بود بعد از اپرا به باشگاه خود را (به عنوان خون های جوان معمولا انجام)
اما، شب بودن خوب است، برای برخی از راه دور تا پنجم خیابان راه می رفت، قبل از
راه برگشتی در جهت خانه Beauforts،.
او قطعا ترسند که Mingotts ها ممکن است بیش از حد آن، در واقع، آنها
ممکن است از سفارشات بیبی Mingott به Olenska کنتس را به توپ داشته باشد.
او از تن از جعبه باشگاه چگونه قبر یک اشتباه است که درک کرده بودند
و، اگر چه او بیش از هر زمان مصمم به "نگاه کنید به چیزی که از طریق،" او
کمتر احساس دلیرانه به قهرمان مشتاق
پسر عموی نامزد خود را نسبت به قبل از بحث مختصر خود را در اپرا.
سرگردان به D'bouton نقاشی یا اتاق (جایی که بیوفورت جسارت بود
آرچر بسیار مورد بحث برهنه بوگرو) به چسبیدن "عشق پیروز"
خانم Welland و دخترش در نزدیکی درب اتاق توپ ایستاده است.
زوج ها در حال حاضر به پرواز شدند فراتر از کف: نور از شمع افتاد
با محوریت دامن طل، بر سر دختر وار wreathed با شکوفه های نسبتا کم، در
aigrettes بی باک و زیور آلات
coiffures زنان جوان متاهل، و در زرق و برق بسیار لعاب پیراهن، جبهه و
دستکش ماده صاف و براق تازه است.
دوشیزه Welland، آشکارا در مورد پیوستن به رقصندگان، آویزان در آستانه، نیلوفرهای او
دره در دست او (دسته گل دیگر او انجام شده است)، چهره اش رنگ پریده، او را
چشم سوختن با هیجان صادقانه.
یک گروه از مردان جوان و دختران در مورد او جمع شدند، و زیادی وجود دارد
دست clasping، خنده و شوخی که در آن خانم Welland، ایستاده کمی
از هم جدا، ریختن پرتو از تایید واجد شرایط است.
این بود آشکار است که خانم Welland بود در عمل از اعلام نامزدی او، در حالی که خود را
مادر تحت تاثیر هوای بی میلی والدین در نظر گرفته مناسب به
مناسبت.
آرچر یک لحظه مکث. در آرزوی خود را بیان بود که
اعلام شده بود، و در عین حال آن را در نتیجه نمی بود که او می خواست به
شادی اش شناخته شده است.
برای اعلام آن را در گرما و سر و صدا از اتاق شلوغ توپ بود آن را از این جریمه را غارت
شکوفه از حریم خصوصی است که باید به چیزهایی نزدیک ترین قلب متعلق است.
شادی عمیق است که در این blurring از سطح سمت چپ جوهر آن دست نخورده بود، اما
او را دوست داشت نگه داشتن سطح خالص بیش از حد.
این چیزی از رضایت که می Welland این احساس مشترک بود.
چشمانش beseechingly او فرار کرد و نگاه خود را گفت: "به یاد داشته باشید، ما در حال انجام
این به خاطر آن حق است. "
هیچ درخواست تجدید نظر می تواند واکنش فوری در پستان آرچر، اما او خواست
که ضرورت عمل خود را بنا به چند دلیل ایده آل شده بود نشان داده و نه
به سادگی توسط فقیر الن Olenska.
گروه مورد خانم Welland راه را برای او با لبخند معنی دار، و پس از
مصرف سهم خود felicitations ها او نامزد خود را به وسط کشید
توپ اتاق و کف دستش را دور کمر او قرار داده.
"در حال حاضر ما باید به صحبت،" او گفت، لبخند را به چشمان صادقانه او، آنها به عنوان
دور در امواج نرم دانوب آبی شناور.
او ساخته شده جوابی داده نشد.
لب های او را به یک لبخند می لرزید، اما چشم ها همچنان از راه دور و جدی، تا اگر
خم شده بر روی برخی از چشم انداز شخص غیر قابل توصیف است.
"عزیز،" آرچر زمزمه، با فشار دادن او را به او: آن را در او را به عهده گرفت که اولین
ساعت در حال درگیر، حتی اگر در اتاق یک توپ به سر برد، در آنها قبر چیزی و
وابسته به مراسم مذهبی.
زندگی جدید خواهد بود، با این سفیدی، درخشندگی، خوبی را در یکی از
طرف!
رقص بر این، این دو، به عنوان یک زن و شوهر affianced شد، به سرگردان
هنرستان هنرهای زیبا، و نشستن پشت یک صفحه بلند درخت سرخس و camellias Newland
دستکشهایش ریخته است به لب خود را فشرده است.
او گفت: "شما من را به عنوان شما از من خواست،".
"بله: من نمی توانستم صبر کنید، او پاسخ داد:" لبخند بر لب.
پس از لحظه ای او افزود: "من آرزو می کنم فقط آن بود، در یک توپ است."
"بله، من می دانم." او ملاقات نگاه خود را comprehendingly.
او افزود: "اما بعد از همه - حتی در اینجا ما به تنهایی با هم، ما نه؟"
"آه، ای عزیزترین - همیشه" آرچر گریه.
بدیهی است که او همیشه به درک، او همیشه می گویند که
درست.
کشف فنجان از سرریز سعادت خود را، و پر زرق و برق او رفت: "بدترین
از آن است که من می خواهم به شما بوسه و نمی توانم. "
او سخن گفت: یک نگاه سریع در مورد هنرستان هنرهای زیبا، او در زمان خود از آنها مطمئن
لحظهای حفظ حریم خصوصی، و مهار خود را به او گذاشته فشار فراری بر روی لب های او.
برای مقابله با جسارت از این اقدام او منجر به مبل بامبو در
کمتر بخشی منزوی از هنرستان هنرهای زیبا، و نشستن در کنار او سر یک نیلوفر از
دره از دسته گل او.
او ساکت نشسته، و جهان مانند دره روشن در پای خود را دراز.
"آیا من پسر عموی الن به شما بگویم؟" پرسید: در حال حاضر، اگر او از طریق رویا صحبت کرد.
او به خود roused، و از یاد برد که او تا به حال انجام نداده است.
برخی از مخالفت شکست ناپذیر صحبت از چنین چیزهایی را به زن عجیب و غریب خارجی
واژه های روی لب های خود را چک کنید.
او گفت: "نه - من تا به حال بعد از همه شانس،"، fibbing عجله.
"آه". او نا امید به نظر می رسید، اما به آرامی
در به دست آوردن نقطه خود را حل و فصل است.
"شما باید پس از آن، برای من یا نه و من نمی خواهم او را به فکر می کنم -"
"البته که نه. اما شما، بعد از همه، شخص را به انجام
آن؟ "
او در این بمب.
"اگر من می خواهم آن را در زمان مناسب انجام می شود، بله: اما در حال حاضر است که بوده است تاخیر وجود دارد من فکر می کنم شما
باید توضیح دهد که من می خواهم از شما خواست تا او را در اپرا را، قبل از صحبت کردن در مورد آن
به همه اینجا.
در غیر این صورت او ممکن است فکر می کنم من او را فراموش کرده بود.
ببینید، او یکی از خانواده او دور شده است تا زمانی که او بیشتر -
حساس است. "
آرچر نگاه او glowingly. "فرشته عزیز و بزرگ!
البته من بهش بگویید "او یک چیز جزیی با نگرانی نسبت به نگاه
اتاق شلوغ توپ.
"اما من او را دیده نشده است. آیا او می آید؟ "
"نه، در آخرین لحظه او تصمیم گرفت نیست."
"در آخرین لحظه" او تکرار، خیانت تعجب خود را که او همیشه باید
جایگزین ممکن است در نظر گرفته است. "بله. بدجور علاقه او رقص "
دختر جوان پاسخ داد: به سادگی.
"اما ناگهان ساخته شده ذهن او که لباس خود را برای یک توپ هوشمند کافی نیست،
هر چند که ما فکر آن را طوری دوست داشتنی و عمه ام بود را به خانه خود "است.
"اوه، -" آرچر با بی تفاوتی خوشحال گفت.
هیچ چیز در مورد نامزد خود را خوشحال او را از عزم مصمم خود را به
حمل به حد نهایت خود این است که آیین نادیده گرفتن "ناخوشایند" که در آن آنها به حال
هر دو آورده شده است.
"او می داند که من،" او منعکس شده است، دلیل واقعی پسر عموی او ماندن
دور، اما من هرگز او را دست کم نشانه که من آگاهانه وجود دارد.
بودن سایه سایه شهرت فقیر الن Olenska است. "
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل چهارم.
در این دوره از روز بعد از نامزدی بازدیدکننده داشته است معمول رد و بدل شد.
آیین جدید نیویورک دقیق و انعطاف ناپذیر در امور بود و در
مطابق با آن Newland آرچر برای اولین بار با مادر و خواهر خود رفت و به تماس
خانم Welland و پس از آن او و خانم
Welland و مه سوار به خانم منسون Mingott که محترم برای دریافت
برکت ancestress. بازدید به منسون Mingott خانم همیشه
قسمت سرگرم کننده به مرد جوان.
خانه را در خود بود در حال حاضر یک سند، هر چند، تاریخی البته، به عنوان
ارجمند به عنوان برخی دیگر از خانه های خانواده های قدیمی در محل دانشگاه و پایین پنجم
خیابان.
کسانی که از خالصترین 1830، با هماهنگی تلخ کلم، گل رز garlanded فرش،
کنسول چوب بلسان بنفش، گرد قوسی شومینه با mantels سنگ مرمر سیاه و سفید و بسیار زیاد
کتاب مورد لعاب از رنگ قهوهای مایل به قرمز، در حالی که قدیمی
خانم Mingott، که خانه او ساخته شده بود و بعد، بدن بازیگران بود عظیم
مبلمان نخست او، و آمیخته با ترکه Mingott بیهوده و بیمعنی
اثاثه یا لوازم داخلی از امپراتوری دوم.
این عادت خود را به نشستن در یک پنجره از اتاق خود نشسته در طبقه همکف بود، به عنوان اگر
تماشای آرامش برای زندگی و مد جریان شمال به درهای انفرادی او است.
او در هیچ عجله به نظر می رسید به آنها آمده، صبر خود را با او مساوی شد
اعتماد به نفس.
او مطمئن بود که در حال حاضر hoardings، معادن، سالن یک داستان،
خانه های چوبی سبز در باغ پاره پاره، و سنگ که از آن بز بررسی
صحنه، قبل از پیش از ناپدید شدن
خوابگاه به عنوان با شکوه خود را - شاید (او یک زن بی طرف بود) حتی
statelier و سنگ سنگ فرش که بیش از omnibuses clattering ضربه
خواهد بود آسفالت صاف، مثل افراد گزارش کرده که در پاریس دیده می شود جایگزین کرد.
در همین حال، به عنوان هر یک از او مراقبت به دیدن او آمد (و او می تواند از اتاق او را پر کنید
به راحتی به عنوان Beauforts، و بدون اضافه کردن یک آیتم تنها به منو از او
suppers)، او از انزوای جغرافیایی خود رنج می برند نیست.
صفحه ی یک پارچه بسیار زیاد از گوشت بود که او در زندگی متوسط مانند فرود
سیل گدازه در یک شهر محکوم او را از یک زن چاق و چله فعال کمی با تغییر کرده است
پا و مچ پا منظمی تبدیل به چیزی به عنوان گسترده و ماه اوت به عنوان یک پدیده طبیعی است.
او این استغراق و فلسفی به عنوان تمام آزمایشات دیگر او را پذیرفته است.
و در حال حاضر، در سن پیر شدید، با مراجعه به آینه او پاداش بود تقریبا
گستره unwrinkled شرکت صورتی و سفید
گوشت، در این مرکز است که از آن اثری از چهره های کوچک جان سالم به در برد به عنوان اگر انتظار
حفاری.
پرواز چانه صاف دو منجر به اعماق سرگیجه از آغوش هنوز برفی
حجاب در muslins برفی که در جای خود توسط تصویر مینیاتور در اواخر برگزار شد
آقای Mingott و در اطراف و پایین، موج
پس از موج از ابریشم سیاه و سفید را بر لبه صندلی وسیع رسید، با دو
دست کوچک سفید مانند gulls در سطح billows ها آماده است.
بار را از گوشت خانم منسون Mingott، مدت ها از آن زمان به بعد ساخته شده بود آن را برای او غیر ممکن
به بالا و پایین رفتن از پله ها، و با استقلال مشخصه او ساخته شده بود.
پذیرش طبقه بالا اتاق و
تاسیس خود را (در نقض آشکار تمام proprieties نیویورک) در
طبقه همکف خانه اش، به طوری که، همانطور که شما در پنجره اتاق نشسته، خود را با او نشسته،
گیر شدی (از طریق دری که همیشه
باز کردن، و لوپ پشت پرده درب ورودی گلدار زرد رنگ) ویندوز ویستا غیر منتظره از یک اتاق خواب
با یک تخت بزرگ پایین وبهلسترد مانند یک مبل و میز توالت با احمق
بند کفش را بستن flounces و آینه و قاب طلایی.
بازدید کنندگان او و خارجی از این تنظیم مبهوت و شیفته شد،
که به یاد می آورد در صحنه داستان فرانسوی، و مشوق های معماری را به بی اخلاقی
مانند آمریکا ساده بود هرگز از خواب.
این بود که چگونه زنان با دوستداران ستمکاران در جوامع قدیمی زندگی می کردند، در آپارتمان با
همه اتاقها در یک طبقه، و همه propinquities های خارج از نزاکت که رمان خود را
توصیف شده است.
این سرگرم Newland کمانداران (که در خفا واقع شده بود عشق صحنه های "موسیو د
Camors در اتاق خانم Mingott) به تصویر زندگی بی گناه خود را به رهبری در
مرحله تنظیم زنای محصنه، اما او به گفت
خود را، با تحسین قابل توجهی، که اگر عاشق شده بود، آنچه او می خواست،
زن بی باک را بیش از حد او بود.
به امداد رسانی عمومی Olenska کنتس بود در حال حاضر او را مادر بزرگ نیست
طراحی اتاق در طول سفر از دو نامزد است.
خانم Mingott گفت: او رفته بود که در یک روز از نور خورشید خودنمایی میکند، و در
"ساعت خرید،" به نظر می رسید به خودی خود چیز بی نزاکت برای یک زن به خطر بیافتد به
انجام دهد.
اما در هر حال این چشم پوشی آنها را خجالت از حضور او، و
سایه ضعف که گذشته ناراضی خود را ممکن است به نظر می رسد در آینده تابشی خود را میریزند.
دیدار رفت و با موفقیت، عنوان شده بود که انتظار می رود.
قدیمی خانم Mingott با تعامل، که طولانی پیش بینی شده بسیار خوشحال شد
مراقب بستگان، به دقت بر در خانواده شورا را تصویب کرده اند و
حلقه نامزدی، مجموعه ای بزرگ ضخیم یاقوت کبود
در پنجه های نامرئی، با تحسین بی حد و حصر خود را ملاقات کرد.
"این تنظیمات جدید است: البته آن را نشان می دهد این سنگ زیبا، اما به نظر می رسد
کمی لخت به چشم های قدیمی از مد افتاده، "خانم Welland، با آشتی جویانه توضیح داده شده بود
طرف نگاهی به آینده فرزند خود را در قانون.
چشم های قدیمی از مد افتاده؟ من امیدوارم که شما مال من متوسط نیست، عزیز من؟
من دوست دارم همه چیز تازه ای، گفت: "ancestress، بلند کردن سنگ های کوچک خود را
orbs روشن بود که هیچ عینک همیشه بی ریخت.
"خیلی خوش تیپ،" او افزود: بازگشت به گوهر، "بسیار لیبرال است.
در زمان من مجموعه cameo در مروارید کافی تصور می شد.
اما از آن دست که مجموعه حلقه است، آن را نه، عزیز من آقای آرچر؟ "و او
یکی از دستان کوچک او دست تکان داد، با ناخن های کوچک اشاره کرد و رول چربی سالمندان
محاصره مچ دست مانند دستبند عاج.
"مال من بود در رم توسط Ferrigiani بزرگ مدل.
شما باید انجام داد ماه مه است: بدون شک او آن را انجام داده اند، فرزند من است.
دست او بزرگ است - این ورزش مدرن است که گسترش مفاصل - اما پوست
سفید - و هنگام عروسی به او قطع، تعمیر چشمانش را آرچر؟
صورت می شود.
"آه - خانم Welland زمزمه، در حالی که مرد جوان، خندان نامزد خود را،
پاسخ داد: "همانطور که به زودی مثل همیشه آن را می توانید، اگر فقط شما مرا عقب، Mingott خانم."
"ما باید آنها را هم را به یکدیگر کمی بهتر، ماما،" خانم Welland
، با تظاهر مناسب از بی میلی interposed که ancestress
دوباره: «یکدیگر را میشناسند؟
Fiddlesticks! همه در نیویورک همواره شناخته شده است
همه. مرد جوان راه خود را، عزیز من؛
صبر نکنید تا حباب شراب.
ازدواج آنها را قبل از روزه، من ممکن است ذات الریه هر زمستان در حال حاضر گرفتن، و من می خواهم به
عروسی، صبحانه است. "
این اظهارات پی در پی را با عبارات مناسب تفریحی،
بی اعتقادی و قدردانی و بازدید شکستن در رگ خفیف
شوخی هنگامی که در باز شد به اعتراف
کنتس Olenska، که در کلاه سر گذاشتن و گوشته وارد و پس از غیر منتظره
رقم ژولیوس بیوفورت.
سوفل cousinly را از لذت، بین خانمها وجود دارد، و خانم Mingott برگزار شد
خارج نمونه "Ferrigiani را به بانکدار. "ولز!
بیوفورت، این به نفع نادر است! "
(او یک راه عجیب و غریب خارجی از مردان نام خانوادگی خود را.)
"با تشکر. من آرزو می کنم که ممکن است oftener اتفاق می افتد، گفت: "
بازدید کننده در راه آسان خود را متکبر.
"من به طور کلی بنابراین گره خورده است، اما من با کنتس الن در میدان مدیسون، و او
خوب بود به اندازه کافی به شما اجازه راه رفتن به خانه من با او است. "
"آه - من امیدوارم که این مجلس خواهد بود gayer، در حال حاضر که الن!" گریه خانم Mingott با
جسارت با شکوه.
"بنشینید - نشستن، بیوفورت: فشار تا صندلی زرد و اکنون من می خواهم
خوب شایعات بی اساس است.
من می شنوم توپ خود را با شکوه بود و من را درک کنید دعوت خانم Lemuel
Struthers؟ خوب - I've کنجکاوی زن
خودم. "
او بستگان خود بودند که امشب به سالن تحت الن را فراموش کرده بود
راهنمایی Olenska.
قدیمی خانم Mingott همیشه استادانی بود تحسین بزرگ برای ژولیوس بیوفورت، به و
یک نوع از خویشاوندی خود را در راه سلطه گر سرد و کوتاه مدت کاهش وجود دارد
از طریق کنوانسیون.
او مشتاقانه کنجکاوم بدانم چه به Beauforts به دعوت تصمیم گرفته شده بود (برای
اولین بار) خانم Lemuel Struthers، بیوه Struthers کفش لهستانی، که تا به حال
سال گذشته از طولانی بازگشت
دخولی اقامت در اروپا به وضع محاصره ارگ کمی تنگ نیویورک.
"البته اگر شما و رجینا (Regina) او را دعوت از چیزی است که به حل و فصل است.
خب، ما نیاز به خون تازه و پول جدید - و من می شنوم او هنوز هم بسیار خوب است، به دنبال "
گوشتخوار بانوی پیر اعلام کرد.
در سالن، در حالی که خانم Welland و می کشید بر روی پوست خود، کمانداران را دیدم که
کنتس Olenska به دنبال او با یک لبخند کمرنگ سوال.
او گفت: "البته که می دانید در حال حاضر - حدود اول ماه مه و من"، پاسخ دادن به نگاه خود را با یک خجالتی
بخندی.
"او به من دادن نیست که شما این خبر را شب گذشته در اپرا scolded: من تا به حال، سفارشات خود را
به شما بگویم که ما درگیر شدند - اما من می توانم در این جمعیت، نه ".
لبخند گذشت از چشمان کنتس Olenska به لب های او: او نگاه جوان،
دوست ضخیم قهوه ای Mingott الن از بچگی خود را.
"البته من می دانم، بله.
و من خیلی خوشحالم. اما یک چنین چیزهایی را بگویم که برای اولین بار در
جمعیت. "خانمها در آستانه بودند و او
برگزار شد از دست او.
"خداحافظی می آیند و روز بعد من،" او گفت، هنوز به دنبال در آرچر.
در حمل و نقل، راه را به پایین خیابان پنجم، آنها تیز خانم صحبت کردیم
Mingott، سن او، روح او، و تمام ویژگی های فوق العاده اش.
هیچ کس با اشاره به الن Olenska، اما آرچر می دانستند که خانم Welland شد فکر: "این
اشتباه الن دیده می شود، روز بعد از ورود او، راهپیمایی پنجم
خیابان در ساعت شلوغ با ژولیوس
بیوفورت - "و خود مرد جوان روحی افزود:" و او باید بدانند
که یک مرد که فقط مشغول صرف نیست وقت خود را با دعوت از زنان متاهل است.
اما من اعتقاد داشتن او در مجموعه ای زندگی می کردند در آنها انجام می دهند - آنها هر چیز دیگری هرگز ".
و در وجود از دیدگاه جهان وطنی که در آن او خود را prided، او تشکر شده بهشت
که او یک فرد اهل نیویورک بود، و خود را به متحد شدن با یکی از نوع خود است.
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل V.
بعد شب آقای Sillerton جکسون آمدند تا با کمانداران شام خوردن.
خانم تیرانداز زن خجالتی بود و از جامعه کاهش اما او دوست داشت به خوبی آگاه
به عنوان doings آن.
دوست قدیمی او آقای Sillerton جکسون به تحقیق و تفحص خود را اعمال
امور دوستان از حوصله جمع آوری و علم طبیعت؛
و خواهر او، خانم صوفی جکسون، که
زندگی با او بود و همه مردم است که می تواند او را بسیار امن نیست سرگرم
در پی پس از برادر، به ارمغان آورد بیت خانه شایعات جزئی که پر مفیدی
شکاف ها در عکس او را.
بنابراین، هر زمان که هر چیزی اتفاق افتاده که خانم آرچر خواست: به دانستن در مورد، او پرسید:
آقای جکسون که به ناهار خوردن، و او به عنوان تعداد کمی از مردم با دعوت خود افتخار و به عنوان او
و دخترش Janey عالی بود
مخاطب، آقای جکسون معمولا خود را به جای ارسال خواهر او آمد.
اگر او می توانست دیکته تمام شرایط، او را انتخاب کرده اند
شب هنگام Newland بود، نه به خاطر مرد جوان به او uncongenial بود (
دو نفر در capitally در باشگاه خود)، اما
زیرا anecdotist گاهی اوقات، در بخش Newland احساس، تمایل خود را به وزن
شواهدی وجود دارد که خانم ها از خانواده نشان داد.
آقای جکسون، اگر کمال قابل دسترسی بر روی زمین بوده است، همچنین می خواسته اند
که غذا خانم آرچر باید کمی بهتر است.
اما پس از آن نیویورک است که به ذهن انسان می تواند سفر، تقسیم شده بود به
دو گروه بزرگ اساسی از Mingotts ها و Mansons و تمام خاندان خود را،
که در مورد غذا خوردن و لباس مراقبت و
پول، و قبیله، آرچر-Newland ون گردد، Luyden که به سفر اختصاص داده شد،
باغبانی و بهترین فیلم داستانی، و در اشکال grosser از نگاه
لذت.
شما می توانید همه چیز را نداشته باشند، بعد از همه.
اگر شما با Mingotts لاول dined بوم پشت و لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا و محصول
شراب. است آرچر در Adeline شما می توانید از صحبت در مورد مناظر آلپ و "ربالنوع مزارع و گله کوسفند سنگ مرمر"؛
و خوشبختانه مادیرا آرچر دور کیپ رفته بود.
بنابراین هنگامی که یک احضار دوستانه از خانم آرچر، آقای جکسون، که درست بود
هر جا گزیننده، معمولا به خواهر او گفت: "من کمی متورم سال گذشته بوده است
صرف شام در Mingotts' لاول - من خوب به رژیم غذایی را Adeline انجام دهند ".
خانم آرچر، که مدت طولانی به یک بیوه شده بود، با پسر و دخترش در غرب زندگی می کردند
بیست و هشتم خیابان.
طبقه فوقانی به Newland اختصاص داده شده بود، و آن دو زن خود را فشرده به
باریک محله های زیر کلیک کنید.
در هماهنگی unclouded از سلیقه ها و منافع آنها سرخس در Wardian کشت
موارد، توری توری ضخیم و ریشه دار و گلدوزی پشم را در پارچه کتانی ساخته شده، جمع آوری آمریکا
ظروف لعاب انقلابی، عضو
"کلمات خوب" و خواندن رمان Ouida به خاطر جو ایتالیایی.
(آنها ترجیح می دهند کسانی که در مورد زندگی دهقانان، به دلیل از شرح مناظر و
احساسات pleasanter، هر چند به طور کلی آنها دوست رمان در مورد افرادی که در
جامعه، که انگیزه ها و عادات
قابل فهم، به شدت از دیکنز، صحبت می کرد که "آقا کشیده شده هرگز" و
در نظر گرفته Thackeray کمتر در خانه در جهان بزرگ از Bulwer - که با این حال،
شروع به فکر قدیمی از مد افتاده است.)
خانم و خانم آرچر هر دو عاشقان بزرگ از مناظر.
این بود آنچه را که آنها اصولا به دنبال تحسین و در سفر های گاه به گاه خود را در خارج از کشور؛
با توجه به معماری و نقاشی به عنوان افراد برای مردان، و عمدتا آموخته
افرادی که خواندن راسکین.
خانم آرچر متولد شده بود Newland، و مادر و دختر بودند که به عنوان دوست
خواهران، هر دو، به عنوان افراد گفت، "Newlands واقعی"، بلند، رنگ پریده، و کمی دور
شانه، با بینی های بلند، لبخند شیرین
و یک نوع از افتادگی تمایز که در برخی از پژمرده پرتره رینولدز است.
شباهت فیزیکی آنها را کامل می شده اند اگر چاقی سالمندان
کشیده خانم آرچر سیاه و سفید پارچه ابریشمی گل برجسته، در حالی که قهوه ای خانم آرچر و بنفش
poplins آویزان، به عنوان سال رفت، بیشتر و بیشتر slackly در قاب دست نخورده اش.
ذهنی، شباهت بین آنها، به عنوان Newland آگاه بود، کمتر کامل از
رفتار مشابه آنها اغلب از آن به نظر می رسد.
عادت طولانی از زندگی با هم در صمیمیت متقابل وابسته به آنها را داده بود
واژگان مشابه، و همان عادت شروع خود عبارات "مادر فکر می کند" و یا
"Janey فکر می کند:" با توجه به عنوان یکی یا
دیگر آرزو برای پیشبرد نظر خود را، اما در واقع، در حالی که خانم آرچر
unimaginativeness بی سر و صدا به راحتی پذیرفته شده و آشنا، Janey استراحت بود
به عنوان شروع می شود و انحرافات از فانتزی
دخترم آوا بنظر وحشت از چشمه عشق و رومانس هم سرکوب.
مادر و دختر را ستایش و پسر و برادر خود را مورد احترام و Archer
را دوست داشتم آنها را با حساسیت وابسته به پشیمانی و غیرانتقادی توسط حس
ستایش اغراق آمیز خود، و با رضایت مخفی خود را در آن است.
پس از همه، او فکر کرد که یک چیز خوب برای یک مرد به اقتدار خود را در مورد احترام
خانه خود را، حتی اگر گاهی اوقات حس شوخ طبعی خود را از او سوال نیروی
ماموریت خود را.
در این مناسبت به مرد جوان بسیار مطمئن بود که آقای جکسون ترجیح می دهند که تا به حال
او را به ناهار خوردن، اما از او دلایل خود را برای انجام این کار نه چندان.
البته از قدیم جکسون می خواست مورد الن Olenska به صحبت، و البته خانم آرچر
و Janey می خواستم به شنیدن آنچه که او برای گفتن.
هر سه می شود کمی حضور Newland خجالت، در حال حاضر است که خود را
ارتباط آینده نگر به قبیله Mingott ساخته شده بودند شناخته شده و مرد جوان
صبر کردم با کنجکاوی فریادی ببینید که چگونه آنها را به مشکل تبدیل.
آنها آغاز شد، مورب، با صحبت کردن در مورد خانم Lemuel Struthers.
"It'sa ترحم Beauforts او پرسید،" خانم آرچر گفت: به آرامی.
"اما بعد رجینا (Regina) همیشه او را می گوید و بیوفورت -
تفاوت های ظریف برخی از فرار بیوفورت، گفت: "آقای جکسون، با احتیاط بازرسی broiled
شاد و حیرت برای بار هزارم که چرا آشپز خانم آرچر همیشه سوخته کوچک
به خاکستر.
(Newland، که مدت طولانی به تعجب خود را به اشتراک گذاشته بود، همیشه می تواند آن را در قدیمی تر انسان را تشخیص
بیان مخالفت سودا): "اوه، لزوما. بیوفورت مبتذل است
مرد گفت: "خانم آرچر.
«پدر بزرگ من Newland همیشه مورد استفاده قرار گیرد به مادرم گفت:" هر آنچه که شما انجام دهید، اجازه ندهید که
که بیوفورت همکار به دختران معرفی شده است. "
اما حداقل او را به حال مزیت ارتباط با آقایان؛ در انگلستان بیش از حد،
آنها می گویند. این همه بسیار اسرار آمیز - "او در نگاه
Janey و متوقف شد.
او و Janey دانستند هر برابر از رمز و راز بیوفورت، اما در خانم آرچر عمومی
ادامه داد: به فرض که این موضوع یکی مجرد بود.
"اما خانم این Struthers،" خانم آرچر ادامه داد: "آنچه به شما می گویند آیا او بود،
؟ Sillerton "" خارج از معدن و یا به جای خارج از سالن
سر از گودال است.
سپس با زندگی موم آثار، تور انگلستان جدید.
بعد از پلیس را شکست که، آنها می گویند او زندگی می کردند - "آقای جکسون در نوبت او
نگاه Janey، که چشم به برآمدگی از زیر پلک برجسته خود را آغاز کرد.
hiatuses خود را در گذشته خانم Struthers را هنوز هم وجود دارد.
"سپس،" آقای جکسون ادامه داد: (و آرچر را دیدم او به همین دلیل هیچ کس گفته بود
ساقی هرگز بریدن خیار با چاقو فولاد)، "و سپس Lemuel Struthers آمد
همراه.
آنها می گویند تبلیغ خود را سر دختر برای پوستر لهستانی کفش استفاده می شود، او
مو به شدت سیاه و سفید، شما می دانید - سبک مصری.
به هر حال، او - در نهایت - ازدواج "است.
حجم کنایه در راه "در نهایت" فاصله وجود دارد، و هر
هجا با توجه به استرس به دلیل آن است.
"اوه، خوب - در گذر کرده ایم به در حال حاضر، مهم نیست، گفت:« خانم
آرچر بی تفاوتی.
خانم ها در خانم Struthers واقعا علاقه مند نه تنها پس از آن، موضوع
الن Olenska خیلی تازه است و جذب بیش از حد به آنها بود.
در واقع، نام خانم Struthers توسط خانم آرچر شده بود معرفی فقط به این که او
- کنتس Olenska "و پسر عموی جدید Newland: ممکن است در حال حاضر قادر به گفتن باشد؟
او در توپ بود بیش از حد؟ "
تماس ضعف طعنه در اشاره به پسرش وجود داشت، و آرچر آن را می دانستند
و آن را انتظار داشتند.
حتی خانم آرچر، بود که به ندرت بی جهت با حوادث انسان خوشحال شده بود
در مجموع خوشحالم تعامل پسرش.
(به خصوص پس از آن کسب و کار احمقانه با خانم Rushworth "را به عنوان او اشاره کرد به
Janey، اشاره به چه زمانی به نظر می رسید بود به Newland تراژدی که روح خود را که
همیشه جای زخم است. تحمل)
هیچ بازی در نیویورک بهتر از ماه مه Welland وجود دارد، این سوال را از نگاه
هر نقطه که انتخاب کرده اید.
البته چنین ازدواج فقط از آنچه Newland عنوان شد، اما مردان جوان
خیلی احمقانه و بی حساب - و برخی از زنان تا ensnaring و بی پروا - بود که
چیزی کمتر از معجزه برای دیدن یکی از
پسر امن گذشته جزیره آژیر، و در پناهگاه اهلی بی گناه را.
تمام این آرچر خانم احساس، و پسرش می دانستم که او احساس، اما او می دانست که او
شده است مزاحمت و اعلام پیش از موعد از تعهد خود را، و یا به جای
علت آن است، و آن را به همین دلیل بود -
چرا که در کل او یک استاد مناقصه و زیاده بود - که او در نگه داشته شده بود
خانه آن شب.
"این که من Mingotts روح صميميت و يگانگي دسته جمعي موافق نیست، اما چرا
تعامل Newland باید با آمدن آن زن Olenska، مخلوط شده و
اتفاقات من نمی بینم، "خانم آرچر گله:
به Janey، تنها شاهد ساقط اندک خود را از شیرینی کامل.
او به زیبایی رفتار کرده بود - و در رفتار زیبا او بینظیر بود -
در طول تماس در خانم Welland؛ اما Newland می دانستند (و نامزد خود را بدون شک
حدس زده) که همه از طریق او دیدار و
Janey عصبی در ساعت برای نفوذ ممکن است مادام Olenska بودند و
هنگامی که خانه را ترک با هم خودش اجازه داده بود به پسرش گفت: "من
خدا را شکر که آگوستا Welland به ما به تنهایی. "
این نشانه ای از اختلال به درون منتقل شد آرچر است که او نیز احساس که
Mingotts کمی بیش از حد رفته بود.
اما، تا آن را در برابر همه قوانین از کد خود را که مادر و پسر
تا کنون اشاره به بالاتر از افکار خود بود، او به سادگی پاسخ داد: "اوه، خوب،
همیشه وجود دارد یک مرحله از احزاب خانواده
توان از طریق زمانی که یکی می شود درگیر رفته، و هر چه زودتر آن را بیش از بهتر است. "
که در آن مادر خود را تنها لب خود را در زیر پرده توری که از او آویزان منطقه روستایی به خدمت پرداخت
خاکستری کلاه سر گذاشتن مخملی با انگور مات تقلیل است.
انتقام او را، او احساس - انتقام قانونی خود را - خواهد بود به "قرعه کشی" آقای جکسون که شب
در کنتس Olenska و و پس از علنی وظیفه خود را به عنوان یک عضو در آینده انجام می شود
از قبیله Mingott، مرد جوان نداشت
اعتراض به شنیدن بانوی مورد بحث در خصوصی - جز این که این موضوع بود
در حال حاضر آغاز تا او را با مته سوراخ.
آقای جکسون خود را به یک تکه از فیله ولرم که سوگوار کمک کرده بود
ساقی او را به همان شکلی که شک و تردید خود را صادر کرده بود، و رد کرده بود
سس قارچ پس از محسوس به ندرت استشمام.
سرش گیج و گرسنه، و آرچر منعکس شده است که او احتمالا به پایان برسد
وعده های غذایی در الن Olenska.
آقای جکسون در صندلی خود تکیه داد، و در کمانداران شمع روشن نگاه
Newlands و ون der Luydens حلق آویز در فریم تاریک بر روی دیوار های تیره.
"آه، چگونه خود را پدر بزرگ آرچر دوست داشتم یک شام خوب، Newland عزیز من!" او گفت، او
چشم در پرتره از تمام chested مرد جوان چاق و چله در سهام و آبی
پوشش، با نمایی از کشور خانه سفید ستون پشت سر او.
"خب - خب - خب ... من تعجب می کنم آنچه که او می توانست به همه گفت:
این ازدواج های خارجی!
خانم تیرانداز را نادیده اشاره به غذاهای اجدادی و آقای جکسون ادامه داد
با شور و مشورت: «نه، او در توپ بود."
"آه -" خانم آرچر، در یک تن است که به طور ضمنی زمزمه: "او تا به حال که نجابت.
"شاید Beauforts ها او را نمی دانم،" Janey، با کینه توزی بی هنر خود را نشان می دهد.
آقای جکسون داد یک جرعه ضعف می کند، اگر او را چشیدن بود نامرئی مادیرا.
"خانم بیوفورت ممکن است - اما بیوفورت مطمئنا می کند، برای او بالا رفتن مشاهده شد
خیابان پنجم بعد از ظهر با او کل نیویورک است. "
"رحمت - داد بزنم:" خانم آرچر، آشکارا درک بی ثمر بودن تلاش برای
اقدامات خارجی ها را نسبت به حسی از ظرافت.
Janey این باورند: "من تعجب می کنم اگر او می پوشد یک کلاه گرد و یا یک کلاه سر گذاشتن بعد از ظهر،.
"در اپرای من می دانم او در مخمل آبی تیره، کاملا ساده و صاف - مانند
شب، لباس شب. "
"! Janey گفت:" مادرش و خانم آرچر سردرپیش و سعی کردند به نگاه بی پروا.
آن، در هر ضربان، در طعم بهتر به توپ نیست، "خانم آرچر ادامه داد:.
روح از انحراف نقل مکان کرد و پسر او را به دوباره پیوستن: "من فکر نمی کنم این یک سوال بود
از طعم و مزه با او.
می گفت که او به معنای، و پس از آن تصمیم گرفت که لباس در سوال بود هوشمند
کافی است. "خانم آرچر لبخند زد: این تایید
استنتاج او.
"پور الن،" او به سادگی و اظهار داشت؛ در افزودن compassionately: "ما همیشه باید در تحمل
ذهن آوردن تا غیر عادی Medora منسون او را داد.
چه کاری می توانید از یک دختر که به پوشیدن لباس ساتن های سیاه و سفید به او اجازه داده شد در انتظار آینده
خارج توپ؟ "
"آه - don't او را در یاد داشته باشید من در آن گفت:" آقای جکسون، افزود: در تن "دختر بیچاره!
از کسی که، در حالی که با بهره گیری از حافظه، به طور کامل در آن زمان آنچه را که دید درک
portended.
"این فرد" Janey اظهار داشت: "که او باید نگه داشته اند نام زشت
الن. من باید آن را به ایلین تغییر است. "
او در مورد جدول برای دیدن اثر این نگاه.
برادر او خندید. "ایلین چرا؟"
"من نمی دانم که آن را برای تلفن های موبایل - بیشتر لهستانی، گفت:« Janey، سرخ است.
"آن را برای تلفن های موبایل، بیشتر آشکار، و به سختی می تواند آن چیزی باشد که او بخواهد، گفت:" خانم
آرچر دور.
"چرا که نه؟" شکست در پسرش، ناگهان جر و بحث رو به رشد است.
"چرا باید او نمی شود آشکار اگر او را انتخاب؟
چرا باید از او در مورد انسان یا حیوان رشد نکرده و ضعیف به عنوان اگر او که خود را خوار کرده بود؟
او فقیر الن قطعا، چرا که او تا به حال شانس بد را به بد بخت
ازدواج؛ اما من به همین دلیل that'sa برای مخفی کردن سر خود را اگر او را نمی بینم
مقصر.
"و این، گمان می کنم، گفت:" آقای جکسون، نظری، "خط Mingotts
معنی کنند. "مرد جوان قرمز.
"من مجبور نیست برای نشانه خود را صبر کنید، در صورتی که منظور شما چیست، آقا.
مادام Olenska تا به حال یک زندگی ناراضی است که باعث نمی شود او را رانده "است.
شایعاتی وجود دارد، آغاز کرد: "آقای جکسون، زود گذر در Janey.
"آه، من می دانم: وزیر امور خارجه،" مرد جوان، او را گرفت تا.
"مزخرف، مادر، Janey را بالغ و رشید.
آنها می گویند، آنها نمی رفت، که وزیر امور خارجه کمک کرد، او را به دور از
حیوان خود را از شوهر، که خود را عملا زندانی نگه داشته؟
خب، اگر او؟
من امیدوارم که مرد نبود در میان ما بود که در چنین انجام داده است
مورد.
آقای جکسون نگاه بیش از شانه خود را برای گفتن به ساقی غم انگیز: "شاید ...
سس ... فقط یک کمی، بعد از همه - "و پس از آن، پس از خود کمک کرد، او اظهار داشت:" من
گفت: او به دنبال یک خانه.
او به معنی اینجا زندگی می کنند. "" می شنوم، گفت: "او به معنی طلاق
Janey شجاعانه. "من امیدوارم که او خواهد کرد!"
آرچر بانگ زد.
کلمه، مانند بمب در فضای پاک و آرام آرچر افتاده
اتاق ناهار خوری و.
خانم آرچر ظریف او چشم و ابرو در منحنی خاص که نشانگر مطرح شده:
"ساقی -" و مرد جوان، خود را از طعم بد بحث در مورد چنین متوجه
مسائل صمیمی در انظار عمومی، عجله
به حساب از سفر خود به خانم Mingott قدیمی منشعب.
بعد از شام، بر اساس سنت های بسیار قدیم، کمانداران خانم و Janey تریلد خود را
پارچه های ابریشمی بلند به طراحی اتاق، که در آن، در حالی که آقایان دودی زیر
از پله ها، آنها در کنار یک لامپ Carcel با نشسته
جهان کنده کاری شده، رو در روی یکدیگر کار جدول در سراسر چوب بلسان بنفش با یک کیسه ابریشم سبز
زیر آن را، و در دو انتهای باند پرده نقش دار از میدان گل ها به مقصد به بخیه
زر و زیور اراستن "گاه به گاه" صندلی در طراحی اتاق خانم جوان Newland آرچر.
در حالی که این مراسم در پیشرفت در طراحی اتاق بود، حل و فصل آرچر آقای جکسون در
صندلی راحتی در نزدیکی آتش سوزی در کتابخانه گوتیک و دست او یک سیگار است.
آقای جکسون را به صندلی راحتی با رضایت غرق، سیگار برگ خود را با کامل روشن
اعتماد به نفس (Newland بود که آنها را خریداری)، کشش و نازک خود را به مچ پا قدیمی
به زغال سنگ ها، گفت: "شما می گویند که وزیر امور خارجه
صرفا او را به دور، همکار عزیز من کمک کرد؟
خوب، او هنوز هم کمک بود او یک سال بعد، پس از آن، برای کسی ملاقات اونا زندگی می کنند در
لوزان با هم. "
Newland قرمز. "زندگی با هم؟
خب، چرا که نه؟ چه کسی تا به حال حق را به زندگی خود را در صورتی که
او تا به حال نه؟
خسته شدم از ریاکاری که زنده یک زن از سن او را دفن اگر شوهرش
ترجیح می دهد با harlots زندگی می کنند. "او ایستاد و با عصبانیت دور تبدیل به نور
سیگار برگ خود را.
"زنان باید آزاد باشد - آزاد به عنوان ما" اعلام کرد، و کشف
که او بیش از حد تحریک شد برای اندازه گیری عواقب فوق العاده است.
آقای Sillerton جکسون مچ پا خود را نزدیک زغال کشیده و ساطع وابسته به زهرخنده
سوت زدن.
"خب،" او پس از یک مکث گفت: "ظاهرا تعداد Olenski طول می کشد به نظر شما، برای من هرگز
از او برداشته انگشت به همسرش شنیده است.
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل ششم.
آن شب، بعد از آقای جکسون خود را گرفته بود دور کرد، و خانمها بازنشسته شده بود.
چیت گلدار-curtained اتاق خواب، Newland آرچر به خود نصب شده روی ملاحظه
مطالعه است.
دست مراقب باشند، به طور معمول، نگه داشته بود آتش زنده و لامپ تقلیل و
اتاق، با ردیف و ردیف آن را از کتاب، برنز و مجسمه های فولاد "
Fencers "در نمای بخاری و بسیاری از آن
عکس از عکس های معروف، نگاه فوق العاده خانه مانند و استقبال است.
همانطور که او را به صندلی راحتی خود را در نزدیکی آتش کاهش یافته است چشمان خود استراحت در یک عکس بزرگ
در ماه مه Welland که دختر جوان او را در روز اول خود را داده بود
عاشقانه و اکنون آواره شده بودند همه پرتره های دیگر روی میز است.
، با احساس تازه ای از هیبت او در پیشانی فرانک نگاه کرد، چشم جدی و همجنسگرا
دهان بی گناه از مخلوق جوان که روح را نگهبان او بود.
که محصول هولناک از نظام اجتماعی او را به تعلق و اعتقاد،
دختر جوان که می دانست هیچ چیز و همه چیز مورد انتظار، پشت در او را مانند یک نگاه
غریبه از طریق آشنا می Welland
قابلیت ها؛ و یک بار دیگر آن را در او متحمل شده بود که ازدواج امن نیست
لنگرگاه او آموزش داده شده بود به فکر می کنم، اما سفر در دریاهای ناشناخته است.
مورد Olenska کنتس هم زده بود قدیمی حل و فصل اعتقادات و تنظیم
آنها را شناور خطرناکی از طریق ذهن خود را.
تعجب خود او: "زنان باید آزاد باشد - به صورت رایگان ما،" زده
ریشه مشکل است که آن را در جهان خود را به عنوان غیر موجود نظر مورد موافقت قرار گرفت.
"خوب" زنان، با این حال ستم، از آن نوع آزادی را که او به معنای ادعا هرگز، و
مردان فکر سخاوتمندانه مثل خودش بودند در نتیجه - در گرمای استدلال -
دلیرانه آماده به آن را به آنها واگذار کند.
چنین generosities کلامی در واقع تنها تغییر قیافه humbugging بی شفقت
کنوانسیون که چیز با هم گره خورده است و مردم محدود به الگوی قدیمی.
اما در اینجا او متعهد به دفاع شد، در بخشی از نامزد پسر عموی خود، انجام
که در بخشی از همسر خود، او را در فراخوانی در او تمام thunders توجیه
کلیسا و دولت است.
البته معضل صرفا فرضی بود، از او نبود ولگرد
لهستانی اشراف زاده بود، آن را پوچ به گمان حق و حقوق همسر خود خواهد بود اگر او بودند.
اما Newland آرچر بیش از حد تخیلی بود و نه احساس می کنید که در این مورد، و در ماه مه،
کراوات ممکن است گال را برای دلایل به مراتب کمتر ناخالص و قابل لمس.
چه چیزی می تواند به او و واقعا از یکدیگر می دانید، از آنجا که وظیفه او بود، به عنوان "شایسته"
همکار، برای پنهان کردن گذشته خود را از او و مخصوص اوست، به عنوان یک دختر ازدواج، به هیچ
گذشته را به پنهان؟
چه می شد اگر، برای برخی یکی از دلایل زیرکانه که با هر دو آنها بگویید،
آنها باید از یکدیگر، دچار سوء فهم تایر و یا تحریک هر یک از دیگر؟
او به بررسی ازدواج های دوستان خود را - که ظاهرا شاد - و دیدم هیچ
جواب داد، حتی از راه دور، به رفاقت پرشور و حساس به لمس است که او به عنوان تصویر
ارتباط دائمی خود را با مه Welland.
درک او که چنین تصویر مسلم فرض شده، در بخشی خود، تجربه،
تطبیق پذیری، آزادی قضاوت، که او با دقت نشده آموزش دیده بودند.
را دارا هستند و با لرز از پیشامد بدی او
شاهد ازدواج او تبدیل شدن به چه بسیاری از ازدواج های دیگر در مورد او عبارت بودند از: کسل کننده
انجمن از منافع مادی و اجتماعی با هم جهل را بر برگزار شد
یک طرف و نفاق از سوی دیگر است.
لارنس Lefferts به عنوان شوهر که به طور کامل متوجه بود به او رخ داده است
این آرمان دلخواهی است.
به عنوان کشیش بالا از شکل تبدیل شد، او را به همسر شکل گرفته بود تا به طور کامل به خود
راحتی که در آشکار ترین لحظات عشق، مکرر او را در امور با
همسران مردان دیگر، او رفت تا در مورد
خندان بیهوشی، گفت که "لارنس ناگوار سخت بود"؛
شناخته شده بود به indignantly سرخ، و جلوگیری از نگاه او، زمانی که برخی از اشاره در
حضور خود را به این واقعیت که ژولیوس
بیوفورت (به عنوان یک "خارجی" با منشاء مشکوک شد) حال چه در شناخته شده بود
نیویورک به عنوان "یکی دیگر از ایجاد.
آرچر تلاش کرد تا خود را با این فکر دلداری که او کاملا چنین یک الاغ
به عنوان لری Lefferts، و نه ممکن است چنین ساده به عنوان فقیر گرترود، اما تفاوت
بعد از همه یک هوش و نه از استانداردها است.
در واقع همه آنها در نوع هیروگلیف جهان زندگی می کردند، که در آن چیز واقعی
گفته شد انجام داده و یا حتی فکر می کردم، اما فقط توسط مجموعه ای از دلخواه نشان داده
علائم، زمانی که خانم Welland، که می دانست
دقیقا به همین دلیل آرچر او شکایت کرده بودند به اعلام تعهد دخترش در
بیوفورت توپ (و در واقع انتظار می رود او را به کمتر)، هنوز احساس موظف به
شبیه سازی بی میلی و هوا را از داشتن
دست خود را مجبور کنید، کاملا، در کتاب انسان اولیه که مردم پیشرفته
فرهنگ شروع به خواندن، عروس وحشی با shrieks از او کشیده
چادر پدر و مادر.
در نتیجه، البته، این بود که دختر جوانی است که مرکز این استادانه درست شده بود
سیستم از رازوارگی مرموز صراحت بسیار او و باقی ماند
اطمینان.
او صریح و بی پرده، عزیزم فقیر بود، چرا که او تا به حال چیزی برای پنهان کردن، اطمینان به خاطر او
می دانستم که هیچ چیز به گارد خود را در برابر و بدون آماده سازی بهتر از این،
او به مدت یک شب به آنچه خود غوطه ور
مردم evasively به نام "حقایق زندگی است."
مرد جوان صادقانه اما placidly در عشق بود.
او در تابشی از خوب به نظر می رسد نامزد خود را خوشحال، در سلامت او، او را
سوارکاری، او را فضل و سرعت در بازی و به نفع خجالتی در کتاب و
ایده هایی که او شروع به توسعه تحت هدایت او.
(او به اندازه کافی پیشرفت کرده بود تا او را در تمسخر Idyls پادشاه، اما نه
احساس زیبایی اولیس و خورندگان لوتوس است.)
او روشن بود، وفادار و شجاع او بود حس شوخ طبعی (عمدتا ثابت
توسط Laughing خود را در جوک ها HIS) و او، در عمق او مشکوک به گناه
نگران روح، تب و تاب بودن از احساس است که این امر می تواند شادی را به بیدار شدن است.
اما زمانی که او دور مختصری از او رفته بود او فکر دلسرد می
این همه صداقت و بی گناهی تنها یک محصول مصنوعی است.
طبیعت انسان آموزش ندیده بود صادقانه و بی گناه نیست، آن را پر از تاب و
دفاع از دورویی غریزی.
و او خودش را مظلوم این ایجاد خلوص ساختگی احساس cunningly
ساخته شده توسط یک توطئه از مادران و خاله ها و عمه و مادربزرگ و بلند مرده
ancestresses، چون قرار بود آن را به
آنچه او می خواست، این چیزی است که او حق داشت، به منظور است که او ممکن است lordly خود را اعمال
لذت فوق العاده آن را مانند یک تصویر ساخته شده از برف.
ابتذال خاصی در این بازتاب وجود دارد: کسانی که همیشگی آنها
مردان جوان در رویکرد از روز عروسی خود را.
اما آنها به طور کلی احساس ندامت و تذلیل نفس همراه شد
که Newland آرچر احساس هیچ اثری.
او نمی تواند محکوم (به عنوان قهرمانان Thackeray که اغلب او را با انجام برافروخته) که او
یک صفحه خالی به ارائه عروس خود را در ازای 1 unblemished او به بود
را بدهد به او.
او نمی تواند به دور از این واقعیت است که اگر او آورده شده است تا به حال به او به عنوان آنها به حال
شایسته تر برای پیدا کردن راه خود از ایرانیان در چوب، و نه می شده اند
او می تواند، برای تمام cogitations اضطراب خود را،
به هر دلیلی صادقانه (هر که بیارتباط با لحظهای خود را ببینید
لذت و شور و شوق غرور مردانه) چرا عروس خود نبوده است
اجازه آزادی همان تجربه خود است.
چنین سوالاتی در چنین یک ساعت، از طریق ذهن خود را بی اراده کار کردن مجبور بودند، اما او
آگاه است که تداوم ناراحت کننده و دقت خود را با توجه به
ورود نا مناسب کنتس Olenska.
در اینجا او در حال حاضر بسیار از نامزدی خود بود - لحظه ای برای افکار خالص و
امید روشن - به یک سیم پیچ از رسوایی که خاص مطرح pitchforked
مشکلات او را به اجازه دروغ ترجیح داده است.
: "الن Olenska قطع!" او گله، او تحت پوشش خود آتش و شروع به عریان.
او واقعا می تواند ببینید که چرا سرنوشت خود را باید حداقل تحمل خود را داشته باشند، در عین حال او dimly
احساس کردند که او فقط شروع به اندازه گیری خطرات ناشی از قهرمانی که خود را
تعامل بر او را مجبور کرده بود.
چند روز بعد پیچ افتاد.
Mingotts لاول کارت برای آنچه به عنوان "یک شام رسمی" شناخته شده بود (که فرستاده بود
است، سه footmen اضافی، دو ظروف را برای هر دوره، و پانچ رومی در
وسط)، و دعوت آنها به رهبری بود
با عبارت "برای دیدار با کنتس Olenska، مطابق با نواز
مد آمریکایی، که به غریبه ها رفتار اگر آنها به عنوان حق امتیاز، و یا حداقل به عنوان
سفرای خود را.
مهمانان با جسارت و تبعیض، انتخاب شده بودند، که در آن
آغاز به رسمیت شناخته شده از سوی شرکت کاترین کبیر.
همراه با standbys بسیار قدیم به عنوان Selfridge Merrys، که مورد پرسش قرار گرفتند
در همه جا، زیرا آنها همیشه بوده است، Beauforts، در آنها وجود دارد یک ادعا بود
رابطه، و آقای Sillerton جکسون و
صوفی خواهر خود (که رفت و هر جا که برادرش به او گفت)، برخی از مهم ترین
شیک و در عین حال بی گناه از غالب "زن متاهل" مجموعه؛
لارنس Leffertses، Lefferts خانم
Rushworth (بیوه) دوست داشتنی، Thorleys هری، Reggie Chiverses و جوان
Morris در Dagonet و همسرش (که در یک گردد Luyden ون).
این شرکت در واقع کاملا همه فن حریف بود، از آنجا که تمام اعضای متعلق به
گروه داخلی کمی از مردم که در طول فصل نیویورک، disported
خود را با هم روزانه و شبانه با مزه ظاهرا بی نقص است.
چهل و هشت ساعت بعد از غیر قابل باور رخ داده بود، هر یک از رد کرده بود
دعوت Mingotts جز Beauforts و آقای جکسون و خواهرش.
اندک در نظر گرفته شده بر این واقعیت است که حتی Chiverses Reggie، که شد
بودند به از قبیله Mingott، در میان کسانی که به تحمیل آن بودند و با جمله بندی یکنواخت
از یادداشت ها، در تمام نویسندگان
"ابراز تاسف کردند که قادر به قبول، بدون کاهش تقاضا از
"تعامل قبلی" که حسن نیت ارائه میدهد معمولی تجویز.
جامعه نیویورک، در آن روزها بود، بیش از حد کوچک، و در منابع خود را بسیار اندک،
برای هر یک در آن (از جمله رد و بدل پایدار نگهبانان، butlers و آشپز)، نه آن
دقیقا می دانند که در آن شب مردم بودند
آزاد و در نتیجه ممکن بود برای دریافت کنندگان خانم لاول در Mingott
دعوت به ظالمانه عزم خود را به کنتس با پاک کردن
Olenska.
ضربه غیر منتظره بود، اما Mingotts، به عنوان راه خود، مواجه شد آن را gallantly.
خانم لاول Mingott محرمانه مورد خانم Welland، که آن را محرمانه به Newland
آرچر، که در خشم شعله ور است، به دادگاه تجدید نظر عاشقانه و authoritatively
به مادرش، که پس از یک دوره دردناک
مقاومت به درون و بیرون temporising، در برابر نمونه های خود را (به عنوان
او همیشه)، و بلافاصله با استقبال از علت خود را با انرژی مضاعف های خود را
تردیدم قبلی، در خاکستری خود قرار دهید
کلاه سر گذاشتن مخملی و گفت: "من و دیدن ون لوییزا گردد Luyden."
نیویورک روز Newland آرچر یک هرم کوچک و لغزنده بود، که در آن، به عنوان
با این حال، به سختی شقاق ساخته شده بود و یا جای پا به دست آورد.
در پایه آن یک پایه محکم از آنچه خانم آرچر به نام "ساده مردم"؛
اکثریت محترم اما گمنام خانواده های محترم که (همانطور که در مورد
Spicers و یا Leffertses یا
Jacksons) بالاتر از سطح خود را ازدواج مطرح شده بود با یکی از قبیله حاکم است.
مردم، خانم آرچر همیشه می گفت بودند، به صورت خاص آنها استفاده می شود و با
قدیمی کاترین اسپایسر حاکم یک سر خیابان پنجم و یولیوس بیوفورت
دیگر، شما نمی تواند انتظار داشته باشد از سنت های قدیمی بسیار بیشتر طول بکشد.
بصورتی پایدار و محکم باریک به سمت بالا از این زیر لایه ثروتمند اما غیر محسوس بود
جمع و جور و گروه مسلط که Mingotts، Newlands ها، Chiverses و Mansons ها
بنابراین به طور فعال، بیان کرد.
اکثر مردم تصور آنها را به راس هرم، اما آنها خود را
(حداقل کسانی که از نسل خانم آرچر) آگاه بودند که، در چشم
شجره شناس حرفه ای، هنوز هم
تعداد خانواده های کوچکتر می تواند ادعا به آن علو نثارت می کنم.
"آیا به من بگو،" خانم آرچر را به کودکان خود می گویند، "این همه روزنامه مدرن
زباله در مورد یک اشراف نیویورک.
اگر وجود داشته باشد، نه Mingotts و نه Mansons به آن تعلق دارند، نه، نه
Newlands یا Chiverses یا.
اجداد ما و بزرگ پدربزرگ و فقط احترام به زبان انگلیسی یا هلندی
بازرگانان، که به مستعمرات را به ثروت خود را، و جا ماندم چرا که آنها
تا به خوبی.
یکی از بزرگ پدربزرگ، این اعلامیه را امضا و دیگر به طور کلی در
کارکنان واشنگتن، و شمشیر ژنرال Burgoyne را پس از جنگ
ساراتوگا.
این افتخار است، اما آنها هیچ ربطی به رتبه یا کلاس.
نیویورک همواره یک جامعه تجاری، و بیش از وجود ندارد
سه خانواده در آن است که می تواند منشأ اشرافی را در معنای واقعی از ادعا
کلمه. "
خانم آرچر و پسر و دخترش، مانند هر کس دیگری در نیویورک، می دانستند که این
موجودات ممتاز بودند: Dagonets میدان واشنگتن، که از قدیمی
متحد و انگلیسی شهرستان خانواده پیتز
و روباه. Lannings ها که با نوادگان تعداد ازدواج بود
د Grasse، و ون der Luydens، فرزندان مستقیم از فرماندار هلندی
منهتن، و مرتبط با قبل از انقلاب
ازدواج به چند تن از اعضای اشراف فرانسه و بریتانیا است.
Lannings تنها در شخص بسیار قدیمی اما پر جنب و جوش Lannings خانم، جان سالم به در برد که
خوش و reminiscently در میان پرتره های خانوادگی و چیپندیل زندگی می کردند؛
Dagonets یک قبیله قابل ملاحظه ای، متحد
به بهترین نام در بالتیمور و فیلادلفیا، اما Luydens های van der که
ایستاده بود و بالاتر از همه از آنها، به نوعی گرگ و میش فوق العاده زمینی پژمرده شده بود، از
که تنها دو چهره impressively
ظهور کسانی که آقای و خانم هنری ون der Luyden.
خانم هنری ون der Luyden لوییزا Dagonet شده بود، و مادرش بوده است.
نوه سرهنگ DU لاک زدن، کانال قدیمی خانواده جزیره که تحت مبارزه بود
Cornwallis و در مریلند مستقر بود،
پس از جنگ، با عروس خود، خانم گلپر Trevenna، دختر پنجم
ارل از خیابان Austrey.
کراوات بین Dagonets، DU Lacs مریلند، و اشرافی کرنیش خود را
قوم و خویشان، Trevennas، همیشه نزدیک و صمیمی باقی مانده بود.
آقای و خانم های van der Luyden بیش از یک بار پرداخت می شود بازدید داشته است طولانی به سر
خانه Trevenna، دوک سنت Austrey، در کشور صندلی او در کرن
و در Austrey سنت در گلاسترشر Gloucestershire و
فضل خود بارها اعلام کرده بود قصد خود را از روز بازگشت سفر خود را
(بدون دوشس، که می ترسید از اقیانوس اطلس) است.
آقای و خانم های van der Luyden زمان خود را را بین Trevenna، جای خود را در تقسیم
مریلند، و Skuytercliff، املاک و بزرگ در هادسون که یکی بوده است
استعمار کمک مالی دولت هلند
به فرماندار معروف برای اولین بار، و از آن آقای ون der Luyden هنوز "Patroon.
آنها خانه بزرگ موقر در خیابان مدیسون به ندرت باز شد، و زمانی که آنها آمدند
شهر که در آن تنها صمیمی ترین دوستان.
"من آرزو می کنم شما می توانید با من، Newland، مادرش گفت: این مساله به طور ناگهانی در دم در
از کوپه براون.
"لوییزا از شما علاقه مند است و البته آن را در حساب عزیز می که من
گام - و همچنین به این دلیل، اگر ما همه کنار هم ایستاده ایم، خواهید بود چنین چیزی وجود ندارد
جامعه باقی مانده است. "
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل هفتم.
خانم هنری ون der Luyden گوش در سکوت به او پسر عموی خانم آرچر
روایت.
همه به خوبی به خودتان می گویید در پیش بود که خانم های van der Luyden همیشه
ساکت و آروم، و، هر چند غیر صریح از طبیعت و آموزش، او خیلی مهربان بود
مردم او واقعا دوست داشت.
حتی تجربه شخصی از این واقعیت نمی شد همیشه به حفاظت از سرما که
بر روی یکی در بالا سقف و دیواره های سفید خیابان مدیسون نقاشی اتاق،
با صندلی های رنگ پریده brocaded تا
بدیهی است که به مناسبت کشف و گاز هنوز حجاب مانتل مفرغ زرنما
زیور آلات و زیبا قاب حک شده Gainsborough گفت: "خانم گلپر DU
لاک زدن. "
پرتره خانم های van der Luyden توسط هانتینگتون (در سیاه و سفید مخملی و ونیزی
نقطه) که ancestress دوست داشتنی خود را با آن مواجه است.
شد به طور کلی در نظر گرفته "عنوان جریمه Cabanel،" و، هر چند که بیست سال بود
سپری شده از زمان اجرای آن بود، هنوز هم "شباهت کامل است."
در واقع خانم های van der Luyden. که در زیر آن نشسته گوش دادن به خانم آرچر ممکن است
شده اند دو خواهر زن عادلانه و هنوز هم نسبتا جوان افتادگی در برابر
صندلی طلایی قبل از پرده سبز هرزه.
خانم های van der Luyden هنوز عینک مخملی سیاه و نقطه ونیزی که او را به رفت
جامعه - یا نه (از او dined هرگز) هنگامی که او انداخت باز درهای خود را به
دریافت آن است.
مو عادلانه او، که بدون عطف خاکستری پژمرده شده بود، هنوز در تخت جدا شد
نقاط با هم تداخل دارند بر روی پیشانی اش، و بینی راست که آبی رنگ پریده خود را تقسیم
چشم تنها کمی بیشتر باریکش
منخرین از پرتره نقاشی شده بود.
او همیشه، در واقع، Newland آرچر داشتن به gruesomely بوده است و نه حفظ کرد
بدون جو و هوا در جو وجود کاملا بی گناه، با بدن گرفتار
در یخچال های طبیعی را برای سال گلگون زندگی در مرگ.
مانند تمام خانواده اش، او را محترم و تحسین خانم ون Luyden گردد، اما او در بر داشت
نزدیک شدنی شیرینی خم ملایم او کمتر از grimness برخی از
خاله مادرش، spinsters شدید
که "نه" در اصل گفت: قبل از آنها می دانستند چه آنها خواسته می شود.
نگرش خانم های van der Luyden گفت: نه بله و نه، نه، اما همیشه به نظر می رسد شیب
به بخشش تا لب نازک او، مردد به سایه یک لبخند، تقریبا
پاسخ ثابت: من برای اولین بار باید برای صحبت با شوهرم داشته باشد.
او و آقای ون der Luyden بودند تا دقیقا به طور یکسان که آرچر اغلب تعجب که چگونه، پس از
چهل سال از نزدیکترین conjugality، دو هویت ادغام شده مانند همیشه از هم جدا
خود را به اندازه کافی برای هر چیزی به عنوان بحث برانگیز به عنوان صحبت بر.
اما همان طور که نه بود هرگز یک تصمیم بدون prefacing این مرموز رسیده
کنفرانس، خانم کماندار و پسرش، پس از تعیین مورد خود، منتظر resignedly
عبارت آشنا است.
خانم های van der Luyden، با این حال، که هر یک را به ندرت شگفت زده شده بود، در حال حاضر شگفت زده
آنها را با رسیدن به دست های بلند به سمت زنگ، طناب است.
"من فکر می کنم،" او گفت: "من باید می خواهم هنری به شنیدن آنچه که شما به من گفت."
شاطر ظاهر شد، به چه کسی او را به شدت افزود: "اگر آقای ون der Luyden به پایان رسید
خواندن روزنامه، لطفا از او بخواهید به نوع به اندازه کافی برای آمدن. "
او گفت: "روزنامه" در تن است که در آن همسر یک وزیر ممکن است
گفت: "ریاست در جلسه هیئت دولت - از هر گونه غرور از ذهن نیست، بلکه به این دلیل
عادت زمان زندگی، و نگرش
دوستان و روابط او را به رهبری او را به در نظر گرفتن حداقل آقای ون der Luyden
رفتار به عنوان با اهمیت تقریبا کشیشی.
سرعت عمل او در عمل نشان داد که او در نظر گرفته مورد به عنوان با فشار دادن خانم
آرچر،، تا مبادا او باید به خودش را در پیش متعهد، او
با شیرین ترین نگاه افزود: «هنری
همیشه از دیدن شما، عزیز Adeline لذت می برد و او را مایل به تبریک Newland ".
درهای دو رسما بازگشایی بود و در میان آنها ظاهر شد آقای هنری ون der
Luyden، قد بلند، یدکی و رهبانیت پوشیده شده، با موهای پژمرده عادلانه، بینی مستقیم مانند خود
زن و نگاه منجمد
نجابت در چشم هایی که تنها کم رنگ خاکستری به جای آبی رنگ پریده بود.
آقای ون der Luyden خانم آرچر با دلجویی cousinly استقبال، اتمام حجت به Newland
ابراز تبریک کم در همان زبان خود را به عنوان همسر میپذیرد، و نشسته
خود را در یکی از صندلی پارچه ابریشمی گل برجسته
با سادگی از حاکمیت حاکم است.
او گفت: "من فقط به پایان رسید خواندن تایمز،" و تخمگذار طولانی خود را با انگشت و راهنمایی با هم.
"در شهر صبح من بسیار تحت اشغال که من آن را راحت تر به خواندن
روزنامه بعد از ناهار. "
"آه، there'sa زیادی به این طرح گفت: - در واقع من فکر می کنم من عمو Egmont
مورد استفاده برای گفتن متوجه شد که آن را کمتر مهیج برای خواندن مقالات صبح روز بعد از
شام، گفت: "خانم آرچر responsively.
"بله: پدر خوب من abhorred عجله.
اما در حال حاضر ما در عجله ثابت زندگی می کنند، "آقای ون der Luyden در تن اندازه گیری گفت:
به دنبال با شور خوشایند در مورد اتاق بزرگ کفن که به آرچر
بنا بر این تصویر از صاحبان آن کامل است.
"اما من امیدوارم که شما خواندن، هنری به پایان رسید؟" همسرش interposed.
"کاملا - کاملا" او را اطمینان. "پس من باید می خواهم Adeline به شما بگویم -"
"آه، واقعا داستان Newland، گفت:" مادرش خندان و اقدام به تمرین
یک بار دیگر داستان هیولا از بی حرمتی تحمیل در خانم لاول Mingott.
"البته،" او به پایان رسید، "آگوستا Welland و Mingott مری هر دو از احساس که، به خصوص
در نظر تعامل Newland، شما و هنری باید بدانند. "
"آه - گفت:" آقای ون der Luyden، کشیدن یک نفس عمیق بکشید.
سکوت بود که در طی آن تیک ساعت به یاد ماندنی مفرغ زرنما سفید
سنگ مرمر نمای بخاری بزرگ شد با صدای بلند به عنوان رونق از یک دقیقه تفنگ.
آرچر در اندیشه با ترس دو چهره بلند و باریک پژمرده، سمت نشسته در کنار
در نوع استحکام مربوط به نیابت سلطنت، رابط برخی از سرزمین آبا و اجدادی از راه دور
قدرت که سرنوشت آنها را مجبور به
اداره کردن، زمانی که آنها بسیار به جای در سادگی و انزوا زندگی می کرد، حفر
نامرئی علف های هرز از چمن کامل از Skuytercliff، و بازی صبر با هم
در بعد از ظهر است.
آقای ون der Luyden به حرف زدن بود. "شما واقعا فکر می کنم این است که به علت برخی - برخی از
عمدی دخالت لارنس Lefferts او پرسید: "، عطف به
آرچر.
"من برخی از آن، آقا.
لری است رفتن به جای سخت تر از حد معمول به تازگی - اگر پسر عموی لوئیزا ذهن
ذکر من آن را - و نه امری سخت با همسر رئيس پست خود را در
روستا، و یا برخی از این نوع و
هر زمان که گرترود Lefferts فقیر آغاز می شود که شک به هر چیزی، و او از ترس
مشکل، او می شود تا سر و صدا از این نوع، برای نشان دادن بدجور اخلاقی او است، و مذاکرات در
صدای خود را در مورد گستاخی
دعوت همسر خود را برای دیدار با مردم، او مایل نیست او را به بدونی.
او به سادگی از خانم Olenska استفاده به عنوان یک رعد و برق راد، من همان سعی کنید او را دیده ام
چیزی که اغلب قبل از اینکه.
"LEFFERTSES ها - گفت:« خانم های van der Luyden.
"LEFFERTSES ها - تکرار:" خانم آرچر.
"چه می عموی Egmont از لارنس Lefferts گفت که تلفظ
موقعیت اجتماعی کسی؟ این نشان می دهد آنچه که جامعه به می آیند. "
"ما امیدواریم که که کاملا نمی آمدند، گفت:" آقای ون der Luyden بصورتی پایدار و محکم.
"آه، اگر فقط شما و لوییزا رفت بیشتر!" آهی کشید خانم آرچر.
اما بلافاصله او را از اشتباه خود آگاه شد.
ون Luydens گردد مرضی به هرگونه انتقاد از منزوی خود حساس بودند
وجود ندارد.
آنها داوران مد، دادگاه تجدید نظر گذشته بودند، و آنها آن را می دانستند، و
تسلیم سرنوشت خود.
اما خجالتی و بازنشسته بودن افراد، با هیچ تمایل طبیعی به سهم خود، آنها
زندگی می کردند تا آنجا که ممکن است در خلوت جنگلی Skuytercliff، و هنگامی که آنها
به این شهر آمدند، تمام دعوت نامه درخواست از سلامت خانم های van der Luyden کاهش یافته است.
Newland آرچر برای نجات مادرش آمد. "همه در نیویورک می داند چه شما و
پسر عموی لوییزا را نمایندگی کند.
که چرا خانم Mingott احساس او باید اجازه می دهد تا این اندک در کنتس Olenska به
عبور بدون مشورت با شما است. "خانم های van der Luyden نگاه شوهرش،
که به او نگاه.
"این اصل است که من را دوست ندارند، گفت:" آقای ون der Luyden.
"همانطور که زمانی به عنوان یک عضو از یک خانواده شناخته شده است که خانواده حمایت می باید آن را
نهایی "- در نظر گرفته است.
"به نظر می رسد به من، گفت:" همسر او، تا اگر او بودند تولید یک اندیشه جدید است.
"من تا به حال هیچ ایده،" آقای ون der Luyden ادامه داد: "که همه چیز به چنین آمده بود
منتقل می شود. "
او متوقف شد، و دوباره به همسرش نگاه کرد. "این برای من رخ می دهد، عزیز من، که
کنتس Olenska در حال حاضر مرتب کردن بر اساس رابطه - از طریق Medora در 1 منسون
شوهر.
در هر حال، او خواهد بود که Newland ازدواج کند. "
او نسبت به مرد جوان تبدیل شده است. "بار این صبح،
Newland؟ "
"چرا، بله، آقا، گفت:« آرچر، که معمولا نیم یک دوجین مقاله خود را با پرتاب کردن
قهوه صبح. زن و شوهر در هر نگاه
دوباره.
چشمان رنگ پریده آنها با هم در مشورت های طولانی و جدی متصل شده و پس از آن ضعف
لبخند بر چهره خانم های van der Luyden fluttered.
او آشکارا حدس زده و تأیید کرده بود.
آقای ون der Luyden تبدیل به خانم آرچر.
"اگر سلامت لوییزا اجازه داد تا او را به ناهار خوردن - من آرزو می کنم شما می توانید به خانم لاول می گویند
Mingott - او و من خوشحال می شده اند - استروژن - پر کردن مکان از لارنس
Leffertses در شام او. "
او متوقف به اجازه طنز این سینک وارد "همانطور که می دانید، این غیر ممکن است."
خانم آرچر صدا موافقت دلسوز.
"اما Newland به من می گوید او به عنوان خوانده شده بار صبح امروز؛ بنابراین او احتمالا
دیده می شود که نسبت لوییزا، دوک سنت Austrey، می رسد هفته آینده در
روسیه است.
او در آینده برای ورود به ارابه مخصوص حمل الوار جدید خود Guinevere را، در بین المللی تابستان آینده
جام مسابقه و همچنین به، تیراندازی canvasback کمی در Trevenna ".
آقای ون der Luyden مکث دوباره، و با نیکخواهی افزایش ادامه یافت:
"قبل از مصرف او را به مریلند ما در حال دعوت از دوستان او را ملاقات کند -
تنها یک شام کوچک - با پذیرش پس از آن.
من مطمئن هستم لوییزا خواهد بود خوشحالم که من هستم اگر کنتس Olenska به ما اجازه شامل خود
در میان مهمانان ما. "
او بلند شد، بدن بلند خود را با دوستی سفتی نسبت به پسر عموی خود را خم، و افزود:
"من فکر می کنم من قدرت لوییزا گفت که او خودش را ترک خواهد کرد
دعوت به ناهار خوردن هنگامی که او همواره از
در حال حاضر با کارت ما - البته با کارت های ما "
خانم آرچر، که می دانستم که این را به اشاره است که دست هفده شاه بلوط که
نگه داشته شدند، هرگز منتظر شد و در دم در، با سوفل هول هولکی تشکر افزایش یافت.
خانم های van der Luyden او با لبخند استر interceding با Ahasuerus برخورد.
اما شوهر او را بزرگ دست معترض است. "هیچ چیز به من سپاسگزارم که وجود دارد، عزیز
Adeline. هر چه چیزی.
این نوع از چیزی که نباید در نیویورک اتفاق می افتد، آن را نباید، تا زمانی که من می تواند کمک به
آن را، "او با نجابت مستقل تلفظ او هدایت عموزاده خود را به
درب.
دو ساعت بعد، هر کس می دانست که بزرگ C-بهار نوعی درشکه چهار چرخه که در آن خانم ون
گردد Luyden هوا در تمام فصول سال در درب قدیمی خانم Mingott است در زمان حال دیده شده است، که در آن
یک پاکت بزرگ مربع در تحویل داده شد و
آن شب در اپرا آقای Sillerton جکسون قادر به دولت بود که پاکت
شامل یک کارت دعوت Olenska کنتس به شام گردد ون
Luydens ارائه شد هفته بعد برای پسر عموی خود، دوک خیابان Austrey ».
برخی از مردان جوان در جعبه باشگاه لبخند در این اطلاعیه رد و بدل شده، و
وری در لارنس Lefferts، که سردستی در مقابل جعبه نشسته نگاه،
کشیدن سبیل بلند خود را عادلانه، و کسی که
اظهار داشت با قدرت، به عنوان سوپرانو مکث: "هیچ کس اما پتی باید به تلاش
Sonnambula. "
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل هشتم.
به طور کلی در نیویورک توافق شد که Olenska کنتس "به نظر می رسد خود را از دست داده است."
او به نظر می رسد وجود دارد اول، در بچگی Newland آرچر، به عنوان درخشان زیبا
دختر کمی از نه یا ده نفر از آنها گفت که او "باید به رنگ آمیزی.
پدر و مادر او واندرررز قاره بوده است، و بعد از بچگی رومینگ او از دست داده بود
آنها هر دو، و مسئول توسط عمه اش، Medora منسون، نیز سرگردان، گرفته شده است که
بود خودش به نیویورک بازگشت به "حل و فصل کردن."
Medora پور، بارها و بارها بیوه، همیشه به خانه بر گشت به حل و فصل کردن (در هر زمان و در
گران قیمت خانه)، و با آوردن شوهرش جدید و یا یک کودک به تصویب رسید، اما
پس از چند ماه او همواره جدا
از شوهر خود و یا با بخش او کج خلقی، و پس از رهایی از خانه او در
از دست دادن، تنظیم دوباره سرگردان او است.
همانطور که مادرش Rushworth بوده است، و آخرین ازدواج ناموفق اش او را به یک ارتباط
از دیوانه Chiverses، نیویورک indulgently گریز از مرکز خود را نگاه کرد، اما هنگامی که
او بازگشت و با او کمی یتیم
برادر یا خواهر، که پدر و مادر محبوب در رغم مزه تاسف خود را برای
سفر، مردم فکر جای تأسف دارد که کودک زیبا باید در دست باشد.
هر یکی از آنها نوع به الن Mingott کم دفع، هر چند گونه های قرمز تاریک او شد
و فر تنگ او هوا از خوشنودی که نامناسب در کودکی به نظر می رسید که
باید هنوز هم در سیاه و سفید برای پدر و مادرش بوده است.
این یکی از ویژگی های بسیاری از Medora غلط بود به دست انداختن قطعی
قوانینی که تنظیم عزاداری آمریکایی، و هنگامی که او از کشتی بخار خود را میگذاریم
خانواده به دیدن scandalized شد که
حجاب کرپ او برادر خود را پوشیده بود هفت اینچ کوتاه تر از کسانی که از او
خواهران، در قانون، در حالی که کمی الن در دانه های سرخ و ارغوانی گوسفند مرینوس و کهربا، مانند
بچه سر راهی کولی.
اما نیویورک تا زمانی خود را به Medora استعفا داد که تنها تعداد کمی از بانوان قدیمی را تکان داد
سر خود را بیش از لباس های پر زرق و برق الن، در حالی که روابط دیگر خود را تحت افتادند.
جذابیت رنگ بالا و روحیه بالا.
او یک چیز بی باک و آشنا کمی، که از سؤالات نگرانکننده بود،
اظهارات زودرس و صاحب هنر، عجیب و غریب مانند اسپانیایی با هم برقصیم
شال رقص و آواز ناپلی عشق، آهنگ یک گیتار.
بر اساس جهت از عمه اش (که نام واقعی. خانم مکتوبات الکترونیکی Thorley به بود، اما چه کسی،
پس از دریافت یک عنوان پاپ، نام خانوادگی همسر اول خود را از سر گرفته بود، و به نام
خودش منسون کلفت، چرا که در
ایتالیا او می تواند از آن به Manzoni تبدیل) دخترک گران است، اما
آموزش نامنسجم، که شامل "نقاشی از مدل،" چیزی که هرگز
خواب قبل از نواختن پیانو در quintets با نوازندگان حرفه ای.
البته خوب می تواند از این آمده است؛ و هنگامی که چند سال بعد، فقیر مکتوبات الکترونیکی
در نهایت در تیمارستان جان سپردند، بیوه او (در علف های هرز عجیب پوشانده شده است) را جابجا می کشید تا
سهام و رفتگان با الن، که تا به حال
رشد را به یک دختر قد بلند استخوانی با چشم ها آشکار است.
برای برخی از زمان بیشتر از آنها شنیده شد و پس از آن خبر آمد ازدواج الن به
فوق العاده غنی مرد اشراف زاده لهستانی از شهرت افسانه ای، که او در یک توپ در ملاقات
Tuileries، و کسانی که گفته شد
موسسات شاهزاده در پاریس، نیس و فلورانس، قایق در Cowes، و بسیاری از مربع
مایل تیراندازی در Transylvania.
او در نوع ستایش اغراق امیز گوگردی ناپدید شد، و هنگامی که چند سال بعد
Medora دوباره برگشتم به نیویورک، رام، فقیر، عزاداری 1/3
شوهر، و در تلاش کوچکتر هنوز هم
خانه، مردم تعجب است که خواهرزاده ثروتمند او شده بود، قادر به انجام کاری برای او نیست.
پس از آن خبر آمد که ازدواج خود الن در فاجعه به پایان رسید، و
او خودش را بازگشت به خانه به دنبال استراحت و فراموشی در میان قوم و خویشان او.
این چیزها گذشت را از طریق ذهن Newland آرچر یک هفته بعد به او تماشا
Olenska کنتس وارد ون der Luyden طراحی اتاق در شب
شام با اهمیت.
به این مناسبت یک رسمی بود، و او تعجب عصبی چگونه او را
حمل آن.
او نه دیر آمد، از یک سو هنوز ungloved، و چفت و بست دستبند مورد
مچ دست او اما او بدون هیچ ظاهر از شتاب و یا خجالت وارد
طراحی اتاق که در آن نیویورک
انتخاب شرکت تا حدودی بدجور مونتاژ شد.
در وسط اتاق او متوقف شد، در مورد او با دهان قبر و
لبخند به لب، چشم، و در آن لحظه Newland آرچر حکم او را رد کرد
به نظر می رسد.
این درست است که درخشندگی اولیه خود را رفته بود.
گونه های قرمز paled بود؛ بود نازک، پوشیده، کمی مسن تر، به دنبال از سن او،
که باید نزدیک به سی بوده است.
اما در مورد او وجود دارد، قدرت مرموز از زیبایی، sureness در
حمل سر، حرکت چشم ها، که، بدون اینکه در حداقل
تئاتر، خود را به عنوان بسیار آموزش دیده و پر از یک قدرت خودآگاه رخ داد.
او در عین حال ساده در شیوه ای از بیشتر از حال حاضر خانمها، و بسیاری از
مردم (به عنوان او پس از آن از Janey شنیده) که ظاهر او نا امید شده بود
بیشتر را ندارد "شیک" - استیل نیویورک ارزش ترین است.
بود، شاید، آرچر منعکس شده است، چرا که اراده قوی داشته باشید در اوایل او ناپدید شده بود، چون
آرام در حرکات او، صدای او، و تن پایین، تن به تن از او - او به طوری آرام بود
صدا.
نیویورک، چیزی بیشتر reasonant یک معامله خوب است در یک زن جوان با چنین انتظار می رود
تاریخ است. شام تا حدودی دشوار بود
کسب و کار.
ناهار خوری با ون der Luydens در بهترین حالت بدون توجه به نور، و ناهار خوری با یک بود
دوک که پسر عموی خود بود تقریبا هیبت مذهبی.
خوشحال آرچر فکر می کنم که فقط یک نیویورکر می تواند سایه ای از درک
تفاوت (به نیویورک) بین صرفا یک دوک و بودن گردد ون
دوک Luydens.
نیویورک در زمان اشراف ولگرد آرامش، و حتی (به جز در مجموعه Struthers) با
برخی بدگمان غرور، اما زمانی که آنها اعتبار از جمله این ارائه آنها
با کهنه پرست شدند
صمیمیت است که آنها را تا حد زیادی در ascribing فقط به اشتباه
موقعیت خود Debrett.
تنها تفاوت چنین بود که مرد جوان به پاس نیویورک قدیمی خود را حتی
در حالی که او در آن لبخند زد. های van der Luydens بهترین خود را انجام داده بود.
تاکید بر اهمیت این مناسبت است.
لاک زدن DU Sevres و و Trevenna جورج II بشقاب بودند، پس گردد ون بود
Luyden "Lowestoft" (کمپانی هند شرقی) و مسابقه اسب دوانی تاج Dagonet.
خانم های van der Luyden بیش از هر زمان مثل Cabanel نگاه کرد، و خانم آرچر، در او
مادربزرگ دانه مروارید و زمرد، یادآور پسرش از مینیاتور Isabey.
همه بانوان در handsomest جواهرات خود را داشت، اما مشخصه
خانه و به مناسبت که این عمدتا در نه سنگین از مد افتاده بود
تنظیمات و خانم Lanning، که تا به حال
قانع شده به آمده، در واقع عینک cameos مادرش و شال اسپانیایی بلوند.
Olenska کنتس تنها زن جوان در شام بود، اما به عنوان کماندار اسکن
افراد مسن صاف گوشتالو چهره بین گردنبند الماس و قوی خود را
پرهای شترمرغ، آنها او را به عنوان جالب نارس در مقایسه با لیزا کرد.
او وحشت زده فکر می کنم آنچه باید به ساخت چشم او رفته است.
دوک Austrey سنت، که در سمت راست میزبان خود نشسته بود به طور طبیعی رئیس
رقم بعد از ظهر.
اما اگر Olenska کنتس کمتر آشکار از امیدوار شده بود، دوک بود
تقریبا نامرئی بود.
به عنوان یک مرد خوب تربیت او (مانند یکی دیگر از بازدید کننده های اخیر وابسته به دوک) می آیند
شام در تیراندازی، ژاکت، لباس شب خود را کهنه و باد کرده است،
و او آنها را با چنین هوایی خود را پوشیده
که وطنی، که (با راه دولا شدن او نشسته، و ریش گسترش وسیع
جلو پیراهن خود را) او به سختی به ظاهر شدن در لباس شام.
او کوتاه، دور شانه، آفتاب سوخته بود، با بینی ضخیم، چشم های کوچک و
اجتماعی لبخند؛ اما او به ندرت صحبت می کرد، و هنگامی که او آن را در تن کم است که بود،
علیرغم سکوت مکرر از
انتظار می رود در مورد جدول، سخنان خود را به همه است اما برای همسایه خود را از دست داده شد.
وقتی مردان به خانمها بعد از شام ملحق دوک رفت و مستقیما به کنتس
Olenska، و آنها را در گوشه ای نشسته و به بحث انیمیشن سقوط.
نه به نظر می رسید واقف است که دوک برای اولین بار باید احترام خود را به خانم لاول پرداخت می شود
Mingott و مکتوبات الکترونیکی Headly خانم، و کنتس با آن مهربان صحبت
خیالی، آقای Dagonet شهری از
میدان واشنگتن که به منظور لذت بردن از ملاقات با او بود شکسته
از طریق قانون ثابت خود را از غذا نیست بین ماه های ژانویه و آوریل است.
این دو با هم برای نزدیک به بیست دقیقه حرف زدند و پس از آن کنتس گل رز و
راه رفتن به تنهایی در سراسر گسترده ای در طراحی اتاق، در کنار Newland کماندار نشسته است.
این بود که یک خانم به بلند شدن و راه رفتن دور سفارشی در نیویورک نقاشی ها
از یک نجیب زاده به منظور به دنبال شرکت دیگر.
قوانین و مقررات لازم است که او باید صبر کنید، در غیر منقول به عنوان یک بت، در حالی که مردان که
آرزو به صحبت با او هر یک از دیگری در کنار او موفق شد.
اما کنتس بود ظاهرا غافل از داشتن شکسته هر حکومت، او در کامل نشست
سهولت در گوشه ای از مبل کنار آرچر، و او را با محبت آمیز ترین چشم نگاه کرد.
او گفت: "من می خواهم به شما به من در حدود اول ماه مه صحبت کنید،.
به جای پاسخ دادن به او کرد و پرسید: "شما می دانستم دوک؟
"اوه، بله - ما او را ببیند هر زمستان در نیس.
او بسیار علاقه قمار - او برای آمدن به خانه یک معامله بزرگ "است.
او آن را در ساده ترین شیوه ای گفت: اگر او گفته بود: "او علاقه وحشی و گل".
و بعد از لحظه ای او افزود: صراحت: "من فکر می کنم او dullest مرد من تا حالا دیدم."
این همراه او بسیار خوشحال است که او را فراموش کرده شوک خفیف اظهار قبلی خود را
او ناشی شده بود.
شک هیجان انگیز بود برای دیدار با یک خانم که کسل کننده دوک های van der Luydens
و جرأت نگو افکار.
او آرزوی او را مورد سوال، به شنیدن بیشتر در مورد زندگی که بی دقتی او
به او داده بود بنابراین روشن یک نگاه اجمالی، اما او می ترسید ناراحت کننده لمس
خاطره ها، و قبل از او می تواند فکر می کنم
هر چیزی را به او دوباره به موضوع اصلی خود منحرف شده بود.
"عزیزم، من هیچ دختر جوان خوش تیپ و بنابراین هوشمند در نیویورک دیده می شود.
آیا شما بسیار زیادی در عشق با او؟ "
Newland آرچر قرمز و خندید. "تا آنجا که به عنوان یک انسان می تواند باشد."
او ادامه داد: او را در نظر روی ملاحظه، تا اگر به دست هر سایه ای از معنا در
آنچه او گفت، "آیا شما فکر می کنید، پس از آن، محدودیت وجود دارد؟"
"بودن در عشق؟
اگر وجود دارد، من آن را یافت نشد! "او با همدردی پروتئین در برابر.
"آه - این واقعا و واقعا عاشقانه" "عاشقانه ترین از رمانس"!
چگونه لذت بخش!
و تو آن همه برای خودتان - آن را در حداقل مرتب برای شما نبود؟
آرچر نگاه او incredulously.
"آیا شما فراموش شده،" او با لبخند پرسید: "که در کشور ما به ما اجازه نمی دهد
ازدواج ما می شود برای ما چیده شده؟ "وهله تاریک افزایش یافت به گونه اش، و او
بلافاصله پشیمان کلمات او.
"بله،" او جواب داد: "من می خواهم فراموش شده است. شما باید به من اگر من گاهی اوقات ببخش
اشتباه می کنند.
من همیشه به یاد داشته باشید که همه چیز در اینجا خوب است که - که بد جایی که بود
من آمده است. "
او که در فن Viennese خود را از پرهای عقاب را نگاه، و او را دیدم که لب های او
لرزید. او گفت: "خیلی معذرت میخوام،" impulsively "اما
شما در میان دوستان در اینجا، می دانید. "
"بله - من می دانم. هر کجا که بروم که احساس است.
این که چرا من به خانه آمد.
من می خواهم برای فراموش کردن هر چیز دیگر، برای تبدیل شدن به یک آمریکایی کامل، مانند
Mingotts و Wellands، و به شما و مادر لذت بخش خود را، و تمام خوبی های دیگر
مردم اینجا امشب.
آه، در ماه مه پس از رسیدن، و شما می خواهید به عجله دور به او، "او اضافه کرد، اما
بدون حرکت و چشمان او از درب تبدیل به مرد جوان استراحت
صورت می شود.
اتاق نقاشی بود شروع به پر کردن با مهمانان پس از شام، و پس از
نگاه خانم Olenska آرچر می Welland ورود با مادر او.
در لباس او سفید و نقره، با تاج گل از شکوفه های نقره ای در موهایش،
دختر بلند شبیه دیانا تنها شعله ور از تعقیب.
"اوه، گفت:« آرچر، "من دارای رقبای بسیاری از شما می بینم او در حال حاضر در محاصره است.
دوک در حال معرفی شده وجود دارد. "
سپس با من کمی طولانی تر باقی بماند، "مادام Olenska گفت: در یک تن کم، فقط دست زدن به
زانو خود با فن plumed او. سبکترین لمس بود، اما آن هیجان
او را مانند یک نوازش.
"بله، به من اجازه اقامت،" او هم با همان لحن جواب داد: به سختی دانستن آنچه او گفت، اما تنها
پس از آن آقای ون der Luyden آمد، به دنبال آن آقای شهری Dagonet.
کنتس آنها را با لبخند قبر او، و آرچر استقبال، احساس خود را میزبان
نصیحت امیز نگاه به او، بلند شد و صندلی خود را تسلیم.
مادام Olenska برگزار شد از دست او اگر به پیشنهاد او خداحافظی.
گفت: "فردا، پس، پس از پنج - من باید از شما انتظار می رود،" او گفت، و پس از آن تبدیل به
اتاق آقای Dagonet.
گفت: "فردا -" آرچر شنیده خود را تکرار کرده بود، هر چند وجود دارد
تعامل، و در طول بحث خود را به او داده بود اشاره او خواست که برای دیدن
او دوباره.
او رفت دور لارنس Lefferts، بلند و پر تلالو او را دیدم، که منجر همسرش
معرفی می شود و شنیده Lefferts گرترود می گویند، او به عنوان کنتس برخورد
با لبخند unperceiving بزرگ او: «اما من
فکر می کنم که ما استفاده می شود برای رفتن به مدرسه رقص با هم زمانی که ما کودکان بودند -.
پشت سر او، منتظر نوبت خود را به نام خود به کنتس، آرچر متوجه
تعدادی از زوج های سرکش که او را ملاقات خانم لاول کاهش یافته بود
Mingott است.
همانطور که خانم آرچر اظهار کرد: هنگامی که ون der Luydens انتخاب:، آنها می دانستند که چگونه برای دادن
درس است. جای تعجب بود که آنها را انتخاب ندرت.
مرد جوان احساس لمس بازوی خود را، و دیدم خانم های van der Luyden به دنبال بر او
از افتخاری که خالص از مخمل سیاه و سفید و الماس خانواده.
"این خوب بود از شما Newland عزیز، به خودتان اختصاص تا unselfishly به مادام
Olenska. گفتم پسر عموی خود را هنری او واقعا باید
آمدن به نجات.
او خندان در مبهم او آگاه بود، و او اضافه کرد، تا اگر مهربان او را به
طبیعی کمرویی: "من ماه مه به دنبال lovelier ندیده است.
دوک به او فکر می کند handsomest دختر در اتاق.
>
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل نهم.
کنتس Olenska بود "پس از پنج گفت:" و در نیم پس از ساعت Newland آرچر
زنگ خانه لایه برداری گچ با غول wisteria throttling ضعیف خود را به رنگ
چدن بالکن، که او استخدام شده بود، به دور
پایین غرب خیابان بیست و سوم، از خانه بدوش Medora.
بود قطعا چهارم عجیب و غریب به حل و فصل شوید.
کوچک لباس، سازندگان، پرنده stuffers ها و افرادی که نوشت: "نزدیکترین او بودند
همسایه ها، و بیشتر پایین خیابان آرچر پریشان به رسمیت شناخته شده
خانه ویران، چوبی در پایان
مسیر سنگفرش شده، که در آن یک نویسنده و روزنامه نگار به نام Winsett، که او با استفاده از به
در سراسر اکنون و پس از آن، ذکر شده بود که او زندگی می کردند.
Winsett آیا مردم را به خانه خود دعوت نمی کند، اما او یک بار اشاره شده بود آن را به آرچر
البته قدم زدن شبانه، و دومی خود را، خواسته با کمی بود
از سرما لرزیدن، اگر علوم انسانی بنابراین از روی پستی در پایتخت های دیگر اسکان داده شدند.
خانه خود خانم Olenska از ظاهر مشابه تنها با کمی بخشوده
رنگ بیشتر در مورد قاب پنجره و به عنوان کماندار همگی جلو نسبتا کم خود را به او گفت:
خود را که تعداد لهستانی باید
او از ثروت خود و همچنین از توهمات او را دزدیدند.
مرد جوان روز نامطلوب به سر برده بود.
او با Wellands ها راه اندازی کرده بود، امیدوار است پس از آن برای حمل ماه مه برای یک پیاده روی در
پارک.
او می خواست تا او را به خود، به او بگویم چقدر دلربا او نگاه شب
قبل از آن و افتخار از او بود، و او ازدواج خود را به همان شتاب را فشار دهید.
اما خانم Welland بصورتی پایدار و محکم به او یادآوری کرده بود که دور از بازدیدکننده داشته است خانواده بود
1/2 بیش از زمانی که او در پیشبرد تاریخ عروسی اشاره کرد، تا به حال مطرح شده
طعنه امیز چشم و ابرو و آهی کشید:
"دوازده دوجین از هر چیز و همه چیز - دست دوزی -"
بسته بندی شده را در کالسکه کروکی خانواده آنها از یک آستان قبیله ای خود را به دیگری نورد و
آرچر، دور بعد از ظهر بود، از نامزد خود جدا
این احساس که او نشان داده شده است مثل یک حیوان وحشی cunningly به دام افتاده بود.
او قرار است که خوانش خود را در انسان شناسی ایجاد می شود او را به چنین
نمای درشت از آنچه پس از یک تظاهرات ساده و طبیعی خانواده
احساس اما زمانی که او به یاد
Wellands انتظار هم نداشتند که عروسی را تا پاییز بعد، و
تصویر زندگی خود را که تا آن زمان، رطوبت بر روح او افتادند.
گفت: "فردا،" Welland خانم به نام بعد از او، "ما شما Chiverses و Dallases انجام"؛
و درک او که او را از طریق این دو خانواده را بر اساس حروف الفبا، و
آنها تنها در سه ماهه اول از حروف الفبا بود.
فرمان او، و نه - او را به بگویید ماه مه درخواست Olenska کنتس بنا شده بود -
که او باید بر روی او که بعد از ظهر تماس بگیرید، اما در لحظات کوتاهی بودند
تنها او بود تا به حال کارهای بیشتری را با فشار دادن برای گفتن.
علاوه بر این، او را به عنوان کمی مضحک به اشاره به این موضوع زده شده است.
او می دانست که به ویژه ممکن است می خواستم او را به نوع به پسر عموی خود، آن را نمی
که مایل که از اعلام تعهد خود را شتاب بود؟
به او یک احساس عجیب و غریب برای منعکس کردن آن، اما برای ورود به کنتس، او
ممکن است، اگر هنوز هم یک مرد آزاد، حداقل یک مرد کمتر جبران ناشدنی متعهد است.
اما می خواست چنین است، و او خود را به نحوی برطرف احساس بیشتر
مسئولیت - و در نتیجه در آزادی، اگر او بخواهد، به دعوت پسر عموی خود را بدون
گفتن او است.
همانطور که او در ایستاده بود کنجکاوی آستانه مادام Olenska احساس بالاتر از او بود.
او با لحن است که در آن او را احضار کرده بود متعجب و متحیر شد، او به این نتیجه رسیدند که او
کمتر ساده از او به نظر می رسید.
درب خارجی به دنبال دوشیزه یا زن جوان سبزه رو، با سینه برجسته تحت افتتاح شد
دستمال گردن همجنسگرا، چه کسی او مبهم خیالی به سیسیل.
او با تمام دندان های سفید او استقبال، و پاسخ دادن به سوالات خود را با تکان سر
عدم درک او از طریق سالن باریک به firelit کم طراحی منجر شد
اتاق.
اتاق خالی بود، و او را به سمت چپ، برای یک زمان قابل ملاحظه ای، به جای تعجب که آیا او
برای پیدا کردن معشوقه اش رفته بود، یا اینکه آیا او را درک نکرده بود
و فکر کردم ممکن است آن را به باد
ساعت - که او درک شده است که تنها نمونه قابل مشاهده متوقف شده بود.
او می دانست که مسابقه جنوبی با یکدیگر در ارتباط برقرار کردن
زبان پانتومیم، و برای پیدا کردن shrugs خود میگردند و بنابراین می خندد
ناخوانا.
در طول او با یک لامپ و آرچر، که در عین حال با هم قرار
عبارت از دانته و Petrarch، برانگیخته پاسخ: "لا خانم الکترونیک fuori کارشناسی ارشد verra
subito "که او در زمان به معنی:" او - اما شما به زودی خواهید دید ".
آنچه در او دیدم، در عین حال، با کمک از لامپ، جذابیت پنهان که از پژمرده بود
اتاق را بر خلاف هر اتاق او شناخته شده بود.
او می دانست که Olenska کنتس برخی از اموال خود را با او آورده بود -
بیت از خرابه، او آنها را به نام - و این، او قرار است، ارائه شد.
برخی از جداول باریک کوچکی از چوب تیره،
برنز یونانی کمی ظریف در تکه دودکش، و کشش قرمز گلدار
میخ در زمینه تغییر رنگ پشت یک زن و شوهر از ایتالیایی به دنبال تصویر در قدیمی
فریم.
Newland کمانداران خود را بر دانش خود را از هنر ایتالیایی prided.
بچگی او با راسکین بود اشباع شده و آخرین کتاب او را خوانده بود: جان
Addington Symonds، ورنون لی "Euphorion،" مقالات PG Hamerton،،
و حجم فوق العاده جدید به نام "رنسانس" والتر پدر.
او به راحتی از Botticelli صحبت کردیم، و از FRA Angelico با مدارا ضعف صحبت کرد.
اما این تصاویر او را سر در گم شده است، برای آنها مثل چیزی بود که او به عادت شد
نگاه (و در نتیجه قادر به دیدن) هنگامی که او در ایتالیا سفر کرد و شاید نیز، خود را
قدرت مشاهده مختل شد
طاقی از پیدا کردن خود را در این خانه عجیب و غریب خالی، که ظاهرا هیچ کس
از او انتظار داشتند.
او متاسفم که او Welland می از درخواست کنتس Olenska در گفت و
کمی تفکر که نامزد خود را ممکن است در می آیند به دیدن پسر عموی خود را آشفته شده است.
خواهد به او فکر می کنم اگر او او نشسته با هوای صمیمیت
های ضمنی توسط منتظر تنها در هنگام غروب در پای بخاری خانم؟
اما از آنجا که او به معنای به صبر آمده بود و او را به یک صندلی غرق و پای او کشیده
به سیاهههای مربوط است.
این بود عجیب و غریب در راه است که او را احضار و پس از آن او را فراموش کرده اید، اما آرچر
بیشتر کنجکاو از میگردند به احساس.
فضای اتاق خیلی متفاوت از هر او نفس بود که خود
آگاهی از بین رفت در حس ماجراجویی.
او قبل از در طراحی اتاق آویزان با گلدار قرمز بود، با ورود "
ایتالیایی مدرسه "، آنچه او را زده راه کهنه Medora منسون است که در آن استخدام شده بود
خانه، با سابقه بد خود را از
چمن دشت و مجسمه راجرز، به نوبه خود دست داشت، و استفاده از مهارت
چند خواص، به چیزی صمیمی تبدیل شده است، "خارجی"، ماهرانه
مطرح از صحنه های عاشقانه و احساسات قدیمی است.
او تلاش کرد تا تجزیه و تحلیل این ترفند برای پیدا کردن یک سرنخ به آن را در راه صندلی و میز
در واقع گروه بندی می شدند که تنها دو گل رز Jacqueminot (که هیچ کس تا کنون
کمتر از خریداری یک دوجین) قرار داده شده بود
در گلدان بلند و باریک در آرنج خود را، و در گیر عطر مبهم که نبود
آنچه که بر روی دستمال قرار دهید، اما نه مثل بوی برخی از بازار دور،
بو کردن قهوه ترک و عنبر سائل و گل رز خشک شده ساخته شده است.
ذهن او سرگردان دور به این سوال می رسم اتاق نگاه می خواهم.
او می دانست که آقای Welland، بود که رفتار "بسیار سخاوتمندانه" در حال حاضر به حال چشم خود را بر روی
خانه تازه ساخته شده در شرق خیابان سی و نهم.
محله از راه دور تصور می شد، و خانه سبز رنگ پریده ساخته شد
سنگ زرد است که معماران جوان تر بود شروع به استخدام به عنوان اعتراض
علیه brownstone از که یونیفورم
رنگ نیویورک مانند سس شکلات سرد پوشش داده شده، اما لوله کشی کامل بود.
آرچر دوست می کرده اند به سفر، برای قرار دادن سوال مسکن، اما، هر چند
Wellands مصوب ماه عسل توسعه یافته اروپا (شاید حتی زمستان در مصر)،
شرکت به عنوان نیاز به یک خانه برای چند بازگشت بودند.
مرد جوان احساس که سرنوشت خود را مهر و موم شده بود: او را برای بقیه عمر خود را
هر شب بین نرده های چدنی که به رنگ زرد مایل به سبز آستان،
و با تصویب از طریق یک هشتی شهر پمپی به
سالن با wainscoting از چوب زرد varnished.
اما فراتر از آنچه که تصور او نمی تواند سفر.
او می دانست که طراحی اتاق یک پنجره خلیج بود، اما او نمی تواند تصور چگونه مه
مقابله با.
او را مشاهده کنید خوش به ساتن بنفش و از زرد tuftings Welland
طراحی اتاق، به آن شم Buhl جداول و vitrines طلایی Saxe مدرن.
او هیچ دلیلی برای فرض کنید که او را به چیزی متفاوت در خانه خودش را می خواهم؛
و آسایش او بود که منعکس کننده است که او احتمالا به او اجازه ترتیب خود را
کتابخانه به عنوان او خوشحال - که خواهد بود،
البته، با "صادقانه" مبلمان Eastlake، و کتابخانه های ساده بدون شیشه
درب.
دوشیزه یا زن جوان دور نهفته در آمد، پرده را کشید عقب وارد شوید، و گفت:
consolingly: "Verra - verra" وقتی که او رفته بود آرچر ایستاد و شروع به
تا سرگردان.
باید از او بیش از این صبر؟ موضع خود را در تبدیل شدن به نه احمقانه بود.
شاید او مادام Olenska را اشتباه گرفته بود - شاید او دعوت نشده
بعد از همه.
پایین سنگفرشهای خیابان آرام بود حلقه hoofs پله
متوقف قبل از خانه، و او را گرفتار باز کردن درب نورد.
فراق پرده او را در اوایل غروب نگاه کرد.
خیابان، چراغ او را مواجه است، و در پرتو آن، او را دیدم انگلیسی ژولیوس بیوفورت جمع و جور
کالسکه کشیده شده توسط یک قزل بزرگ و بانکدار نزولی از آن، و کمک به
مادام Olenska.
بیوفورت ایستاده بود، کلاه در دست، گفت: چیزی که به نظر می رسید همراه خود را به
منفی سپس آنها دست تکان داد، و او را در کالسکه او شروع به پریدن کرد در حالی که او سوار شده
مرحله انجام شد.
هنگامی که او وارد اتاق او هیچ جای تعجب دیدن آرچر وجود دارد نشان داد، تعجب
احساس به نظر می رسید که او دست کم به مواد مخدر معتاد است.
"چگونه می توانم خانه خنده دار من را دوست دارید؟" پرسید.
"به نظر من آن را مانند بهشت است."
همانطور که او صحبت کرد او پذیری کلاه سر گذاشتن کمی مخملی او و tossing آن بلند دور
عبا ایستاده بود نگاه کردن به او را با چشم مراقبه.
"شما آن را مرتب و لذتبخش،" او دوباره زنده صافی
واژه ها، اما در معمولی تمایل مصرف خود را به ساده زندانی و
قابل توجه است.
"اوه، it'sa جای فقیر کمی. روابط من آن را خوار شمردن.
اما در هر حال آن را کمتر از ون der Luydens "، غم انگیز است."
کلمات به او شوک الکتریکی، برای چند ارواح سرکش که می خواهند
جرات نداشت که به تماس خانه با شکوه از ون گردد، تیره Luydens.
کسانی که ممتاز به آن را وارد کنید لرزیدند وجود دارد، و از آن به عنوان سخن گفت: "خوش تیپ.
اما ناگهان او خوشحال بود که صدای او را به لرز عمومی داده بودند.
این خوشمزه است - آنچه شما انجام داده ام، "او تکرار شده است.
او پذیرفته: "من دوست دارم خانه کوچک"، "اما من گمان می کنم آنچه من دوست دارم
متبرک از بودن در اینجا، در کشور خود و شهر خود من، و پس از آن، از بودن
تنها در آن است. "
کم است که او به سختی شنیده عبارت او صحبت کرد، اما در تداخل خود او در زمان
آن را. "شما دوست دارم که تنها باشم؟"
"بله، تا زمانی که دوستان من مرا از احساس تنهایی می کنی"
او پایین در نزدیکی آتش نشسته بود، گفت: "Nastasia چای را در حال حاضر،
و او را به بازگشت به صندلی راحتی خود را امضا کرد، افزود: "من شما در حال حاضر
انتخاب گوشه خود را. "
تکیه به عقب، او اسلحه خود را پشت سر او خورده و نگاه آتش تحت
افتادگی پلک. "این ساعت من می خواهم بهترین - don't شما؟
حس مناسب شأن او ناشی از او برای پاسخ به: "من می ترسم شما می خواهم فراموش
ساعت می باشد. بیوفورت باید بسیار جاذب است. "
او خوشحال به نظر می رسید.
"چرا - شما صبر کردم بلند؟ آقای بیوفورت مرا به دیدن تعدادی از
خانه - از آن به نظر می رسد. من مجاز به اقامت در این نیست "
او به نظر می رسد اخراج هر دو بیوفورت و خود را از ذهن او، و در ادامه: "من
هرگز در یک شهر است که به نظر می رسد چنین احساس در برابر زندگی در پردازنده وجود دارد
quartiers excentriques.
چه که در آن یک زندگی مهم است؟ به من گفته این خیابان محترم است. "
"این مد روز نیست." "مد!
آیا همه شما فکر می کنم که تا این حد؟
چرا مد خود را ندارد؟ اما گمان می کنم بیش از حد به طور مستقل زندگی من؛
در هر حال، من می خواهم به همه شما - من می خواهم به احساس مراقبت و امن "است.
او تحت تاثیر قرار گرفت و او شب قبل از زمانی که او نیاز خود را از صحبت شده بود
هدایت. "این چه شما می خواهید شما را به احساس.
نیویورک بدجور امن، او با یک فلش از طعنه اضافه شده است.
"بله، اینطور نیست؟ از دست رفته یکی احساس می کند که، "او گریه کردم،
مسخره است.
"اینجا بودن مثل این است که - مانند - که در تعطیلات، زمانی که یکی یک کمی خوب بوده است
دختر و مقایسه انجام شده درس همه کس. "بود، اما نمی
در مجموع او را لطفا.
او مهم نیست که سبک مورد نیویورک، اما برای شنیدن هر یک دیگری را دوست نداشت
را به همان لحن.
او تعجب اگر او شروع به یک موتور قدرتمند آن بود، و چگونه
نزدیک به آن او را خرد کرده بود.
شام لاول Mingotts '، که در اخرین مرحله از همه نوع از شانس های اجتماعی وصله
و به پایان می رسد، باید به تدریس او را ضیق از فرار او، اما یا او
همراه داشتن بی اطلاع بوده است
نزد skirted فاجعه، و یا دیگری او را از دست داده بود از آن را در پیروزی گردد ون
شب Luyden.
آرچر به تئوری سابق تمایل او خیالی است که در نیویورک او را هنوز
کاملا نامشخص است، و حدس او را nettled.
"شب گذشته،" او گفت: "نیویورک خود را گذاشته برای شما.
کاری انجام ندادن Luydens گردد وان توسط نیمه "": چه نوع هستند.
این چنین یک حزب خوب بود.
به نظر می رسد هر یک را به چنین اعتماد به نفس برای آنها. "
شرایط سختی مناسب بود، او ممکن است در راه است که از حزب چای در صحبت
عزیز Lannings خانم پیر.
"ون Luydens گردد، گفت:« آرچر، احساس خود را پرشکوه او سخن گفت، "ترین ها هستند
نفوذ قدرتمند در جامعه نیویورک. متاسفانه - با توجه به سلامت خود - آنها
دریافت خیلی به ندرت.
او دست هایش را از پشت سرش unclasped و نگاه او meditatively.
است که شاید به این دلیل نیست؟ "" دلیل -
"برای نفوذ بزرگ خود را، که آنها را خود آنچنان نادر است."
او رنگی کوچک، خیره شد در او - و ناگهان احساس نفوذ
سخن گفتن.
در سکته مغزی او ون Luydens های گردد آغشته به کرده بود و آنها را فرو ریخت.
او خندید، و قربانی آنها شده است.
Nastasia آورده چای، با از فنجان handleless ژاپنی و کوچک تحت پوشش ظروف،
قرار دادن سینی را روی یک میز پایین.
"اما شما این چیزها را به من توضیح دهد - شما می توانید تمام چیزهایی که باید بدانند، بگویند:" مادام
Olenska ادامه داد: خم شدن به جلو برای او خود را در جام دست.
"آن از شما که به من گفتن و باز کردن چشم من به چیز من نگاه کرد تا زمانی که
من متوقف به آنها مراجعه کنید. "
او طلا سیگار مورد کوچک از یک دستبند او جدا شده، برگزار شد آن را به
او را، و در زمان سیگار خودش. در دودکش ریخته طولانی برای
نور آنها است.
"آه، پس ما می تواند هر دو به یکدیگر کمک کنیم. اما من می خواهم خیلی بیشتر کمک کند.
شما باید به من چه کاری انجام دهید بگویید. "
آن را بر روی نوک زبان خود را به پاسخ: "آیا می شود، نه دیده میشوند و رانندگی در مورد خیابان ها
با بیوفورت - "اما او بود که بیش از حد عمیقا به فضای کشیده شده
اتاق، که اتمسفر او بود، و به ارائه
مشاوره از آن نوع را مانند گفتن کسی که چانه زنی بود
عطار از گل رز در سمرقند است که همیشه باید با arctics جدید
زمستان نیویورک.
نیویورک به نظر می رسید بسیار دورتر خارج از سمرقند، و اگر آنها در واقع برای کمک به
هر یک از او ارائه چه ممکن است برای اولین بار از خدمات متقابل آنها ثابت
او را در شهر مادری خود نگاه عینی.
بازدید این ترتیب، از طریق پایان غلط از یک تلسکوپ، نگاه disconcertingly کوچک
و دور، اما پس از آن از سمرقند.
شعله darted را از سیاهههای مربوط و او را بر آتش خم، کشش دست های نازک او
نزدیک به آن است که هاله کم نور در مورد ناخن بیضی میدرخشید.
نور را لمس زبر حلقه مو تیره فرار از نوارهای او، و
ساخته شده paler چهره رنگ پریده او.
"مقدار زیادی از مردم که به شما بگوید که چه کاری انجام دهید وجود دارد،" آرچر دوباره، مبهم
حسادت آنها. "اوه - همه خاله ها و عمه من؟
قدیمی بیبی عزیزم؟ "
او در نظر گرفته این ایده بی طرفانه. "آنها کمی با من برای احسان
برای خود من - فقیر بیبی به خصوص به.
او می خواست به من با او نگه دارید، اما من تا به حال آزاد باشد - "او تحت تأثیر قرار گرفته بود.
راه نور صحبت از کاترین نیرومند، و فکر چه نقل مکان کرد
باید با توجه به مادام Olenska این تشنگی حتی غریب نوع آزادی است.
اما ایده بیوفورت او را جویده. "من فکر می کنم من درک می کنم حسی که می خواهید داشته باشید،" او
است.
"با این حال، خانواده خود را می تواند به شما توصیه و توضیح تفاوت، راه را به شما نشان می دهد"
ابروهای سیاه و سفید نازک خود او برداشته. "نیویورک چنین دخمه پرپیچ و خم است؟
من فکر کردم آن را به طوری راست بالا و پایین - مثل خیابان پنجم.
و با تمام خیابانها و کوچه های متقابل شماره!
او به نظر می رسید به حدس زدن مخالفت ضعف خود را از این و با لبخند نادر
که مسحور صورت کامل کرد: "اگر شما می دانستید چگونه من آن را دوست دارم که فقط - مستقیم
و downness و برچسب صادق بزرگ بر روی همه چیز! "
او شانس خود را. برچسب "همه چیز ممکن است - اما همه
است. "
"شاید. من بیش از حد ممکن است ساده - اما شما به من هشدار می دهند
اگر من انجام دهد. "او از آتش تبدیل خواهد شد در او نگاه کنید.
"تنها دو نفر که احساس می کنم که اگر آنها را درک آنچه که من و
میشد همه چیز را توضیح دهم: شما و آقای بیوفورت "
آرچر winced در پیوستن از نام، و پس از آن، با تنظیم مجدد سریع،
درک، همدردی و pitied شده است.
پس نزدیک به قدرت شر او باید زندگی کرده اند که او هنوز نفس بیشتر
آزادانه در هوا خود را.
اما از آنجا که او احساس کردند که او را درک نیز، کسب و کار خود خواهد بود تا او را
بیوفورت که او واقعا بود، با او نماینده - و منزجر شدن از آن.
او به آرامی جواب داد: "من درک می کنم.
اما فقط در ابتدا اجازه نمی دهد از دست دوستان قدیمی خود: منظورم این است که زنان مسن تر،
بیبی Mingott، خانم Welland، خانم های van der Luyden.
آنها دوست دارند و تحسین شما - آنها می خواهند به شما کمک کند. "
او سرش را تکان داد و آهی کشید. "آه، من می دانم - من می دانم!
اما به شرط که آنها هیچ چیز را ناخوشایند را نمی شنوند.
خاله Welland آن را در این واژه ها بسیار قرار داده است که من سعی کردم ....
آیا هیچ کس می خواهم به حقیقت را می دانم، آقای آرچر؟
تنهایی واقعی زندگی در میان تمام این مردم مهربان که فقط بخواهید یکی
تظاهر!
او برداشته دست خود را به چهره او، و او را دیدم شانه های نازک خود را با هق هق متزلزل است.
"مادام Olenska - اوه، الن، نه،" او گریه، راه اندازی و خم شدن بیش از او.
او به خود جلب کرد، یکی از دست هایش clasping و سایش آن را مانند یک کودک در حالی که او زمزمه
اطمینان کلمات، اما در یک لحظه خودش را آزاد، و او را با مرطوب نگاه
ضربه شلاق است.
"آیا هیچ کس گریه، چه؟ گمان می کنم هیچ نیازی نیست، در آسمان،
او گفت: از نوارهای سست خود را با خنده، صاف و خم شدن بیش از چای
کتری است.
آن را به آگاهی او سوخته بود که او "الن" نامیده می شود - به نام او را
دو بار، و او آن را متوجه نشده است.
دور پایین تلسکوپ معکوس او را دیدم به شکل سفید کم نور ماه مه Welland - در
نیویورک. به ناگهان Nastasia سر او را به گفتن نیست
چیزی ایتالیایی غنی خود را.
خانم Olenska، دوباره با دست در موهایش را، ادا تعجب موافقت -
چشمک زن "GIA - GIA" - و سنت Austrey دوک وارد شده، خلبانی فوق العاده ای
بانوی blackwigged و قرمز plumed در پوست سرشار.
"کنتس عزیز من، من به ارمغان آورده دوست قدیمی من به شما - خانم. Struthers.
او به این حزب از او خواسته نشود شب گذشته، و او می خواهد تا با هم آشنا شویم. "
دوک در گروه مخابره شده است، و مادام Olenska پیشرفته با زمزمه خوش آمدید
نسبت به زن و شوهر عجیب و غریب.
او به نظر می رسید به هیچ ایده عجیب همسان شده بودند، و نه آزادی
دوک در آوردن به همراه خود گرفته بود - و او را به عدالت انجام دهد، همانطور که آرچر درک،
دوک غافل از آن خود به نظر می رسید.
"البته من می خواهم به شما می دانید، عزیز من،" خانم Struthers در نورد گرد گریه
صدایی که همسان پرهای ضخیم و کلاه گیس خود را بی شرم خود را.
"من می خواهم بدانند که هر کسی که جوان و جالب و جذاب است.
و دوک به من می گوید دوست دارید موسیقی - شما نمی دوک؟
تو یک پیانیست به خودتان، به اعتقاد من؟
خب، آیا شما می خواهید به شنیدن Sarasate بازی فردا شب در خانه من؟
شما می دانید چیزی که در هر یکشنبه عصر من - این روز زمانی که در نیویورک
نمی داند چه چیزی را با خود انجام دهد، و بنابراین من به آن می گویند: "بیا و خوشحال می شود.
و دوک فکر کردم شما می شود توسط Sarasate وسوسه کرد.
شما تعدادی از دوستان خود را پیدا کنید. "صورت مادام Olenska را رشد درخشان
لذت.
"چگونه نوع! چقدر خوب از دوک فکر می کنم از من! "
او تحت فشار قرار دادند تا یک صندلی به میز چای و خانم Struthers غرق به آن delectably.
"البته من باید بیش از حد خوشحال آمده است."
"این همه حق است، عزیز من است. و نجیب زاده جوان خود را با شما به ارمغان بیاورد. "
خانم Struthers تمدید یک دست نزدیک به آرچر.
"من می توانم یک نام را برای شما قرار داده است - اما من مطمئن هستم که من تورو ملاقات کردم - I've ملاقات: همه، در اینجا، و یا
در پاریس یا لندن. آیا در دیپلماسی شما؟
اما همه diplomatists به من می آیند.
دوست دارید موسیقی بیش از حد؟ دوک، شما باید مطمئن شوید که او را. "
دوک "به جای" از عمق ریش خود را گفت، و آرچر خارج با
stiffly دایره کمان ساخته شده است که او احساس پر از ستون فقرات به عنوان یک مدرسه خود آگاه
پسر در میان بزرگان بی دقتی و unnoticing.
او در شرایطی به هیچ وجه از سفر خود را با عرض پوزش: او فقط می خواست زودتر آمده بود،
و چشم پوشی او زباله های مشخصی از احساسات است.
همانطور که او را به شب زمستانی رفت، دوباره نیویورک گسترده و قریب الوقوع شد، و
می Welland زیباترین زن در آن.
او را به گل فروشی خود را به این تبدیل شده به او جعبه روزانه نیلوفرهای از دره
که به سردرگمی خود، متوجه شد که آن روز صبح را فراموش کرده بود.
همانطور که وی در نوشتن یک کلمه بر روی کارت خود و انتظار برای یک پاکت نامه وی در مورد نگاه
فروشگاه embowered، و چشم خود را بر روی یک خوشه از گلهای رز زرد روشن بود.
او به عنوان خورشید طلایی دیده می شود پیش از این هرگز، و ضربه اول خود را به آنها ارسال
به جای آن از نیلوفرهای.
اما آنها شبیه او نیست - چیزی بیش از حد غنی است، بیش از حد قوی بود، خود را در
زیبایی آتشین.
در یک تغییر ناگهانی ناگهانی خلق و خوی، و تقریبا بدون دانستن آنچه که او انجام داد، او را به امضا
گلفروش به وضع گل رز در یکی دیگر از جعبه طولانی، و کارت خود را به تضعیف
پاکت دوم، که در آن نام او نوشت:
از کنتس Olenska و پس از آن، فقط به او به عنوان چرخش به دور بود، او را به خود جلب کرد کارت خارج
دوباره، و پاکت خالی بر روی جعبه را ترک کرد.
"آنها در یک بار؟" او پرسید، با اشاره به گل سرخ.
گلفروش او را مطمئن باشید که آنها خواهد بود.
>