Tip:
Highlight text to annotate it
X
پروژه یگانگی جهانی
♫
فیلمی از پروژه یگانگی جهانی
چگونه بنظر می رسد؟
دوست دارم فکر کنم که این سیاره در حال یک تکامل معنوی است--
-
-- ولی نشانی از آن نمی بینم
♫
ما هنوز هم تلاش می کنیم تا ذهن یکدیگر را استعمار کنیم.
-
ما هنوز تلاش می کنیم به مردم بگوئیم چه فکر کنند.
♫
چند نفر در جهانی زندگی می کنند--
-
-- که دنیایشان دیگر بی اهمیت شده چون پول ندارند؟
♫
آیا آمریکا مایل است کاری را که لازم است انجام دهد ؟--
-
--تا عملا تقسیم منصفانه تر منابع را در جهان ترویج کند؟
♫
-
در غرب، در دنیای صنعتی--
--آنها فکر می کنند طبیعت برای بهره کشی خلق شده است
{درخت در حال سقوط}♫
♫
ما ممکن است در نهایت، تمام منابع خود را نابود کنیم--
-
-- و همینطور جوامع زنده را.
♫
خوب، ما با یک چالش روبرو هستیم
-
آیا ما، بعنوان یک قبیله جهانی، می توانیم آنقدر سریع بخود بجنبیم تا قادر باشیم رفتار جمعی خود را بموقع تغییر دهیم؟
♫
حتی وقتی بودا، مسیح و محمد آمدند، نتوانستند افکار مردم را تغییر دهند.
♫
این، چالش بزرگیست--
-
--زیرا در شرح ماندن، بسیار حفاظت کننده است.
به مبارزه نطلبیدن پوشش اطرافتان بسیاراطمینان بخش است.
♫
من فکر می کنم ما باید آن را دستکاری نکنیم.
ما فقط باید با آن قرار بگیریم.
ما باید با حقیقت آن قرار بگیریم.
ما باید قصه آمریکای منجی را رها کنیم.
♫
من باید چگونه باشم تا شما هم آزاد باشید؟
♫
چالش در زمانی است که ما در مورد ایستادن بر زمین بی پایه هیچ در آینده صحبت می کنیم--
-- و میدانیم که آینده پوچ و تهی است.
مبارزه، این می شود که ما چه می توانیم انجام دهیم که تک تک موجودات زنده روی این زمین را محترم بشمارد و ملاحظه کند--
-- و تاریخشان را، و هویتشان را، و روایتهایشان را--
-- و همزمان، با ملاحظه روایتهایشان و هویتشان--
--آینده ای بسازیم که به آن نگاه کنند و بگویند--
--"من صرفا براحتی در این قرار نمی گیرم. من می خواهم بخشی از این باشم"
"و هویت شخصی من و نظام اعتقادی من حتی به اندازه بیشتری بهبود خواهد یافت--
--بواسطه پذیرفتن این داستان و روایت جدید"
♫
انسانها درون خود ظرفیت بوجود آوردن هم صلح و هم جنگ را دارند--
-
--و ایده آل واقعی برای ما آن است که بدنبال آن بگردیم و درون هر کداممان جوهر انسان بودنمان را بیابیم--
-- آن چیزی که ما را وا میدارد تا بخواهیم زندگی کنیم و از آزادیها لذت ببریم--
-- و اگر با آن همکاری کنیم، عملا ممکن است راه حلی برای اختلافات بیابیم.
در اکثر اوقات، اختلافاتی که در دنیا طغیان می کنند و ادامه می یابند--
-- چه اختلاف بر سر منابع باشد، یا میان مردان و زنان--
--اختلاف میان ادیان، این اختلافات از منفی درونمان نیرو می گیرند--
-- که وقتی یکدیگر را پلید می انگاریم، تقویت می شود--
-- در جائیکه در خود توان تقسیم کردن و داشتن یک فهم مشترک را نمی بینیم.
♫
♫
اکثریت مردم تمایلی به انجام کاری که منجر به از دست دادن راحتیشان شود ندارند.
همیشه مردمی در رده بالاتر هستند که تمایل دارند کاری انجام دهند--
--ولی مردم واقعی که مهم هستند، علاقه ای ندارند.
اکنون حتی به آسیا که نگاه کنید، مردم بیشتر و بیشتری از طبقه متوسط بالا می آیند.
--ولی این فقط به آن معناست که آنها بیشتر می خرند، بیشتر مصرف می کنند، و مقادیر بیشتر و بیشتری از منابع زمین را مستهلک می کنند
و به آنها گفته نخواهد شد:"نه، نه؛شما باید به کم قانع باشید"
--و استفاده از خودرو ها و یخچالهایتان را متوقف کنید" و چیزهایی مثل این.
چه کسی به چنین چیزی گوش خواهد داد؟
آنها خواهند گفت:"خوب، بگذارید آمریکا اول این کار را بکند"
"آنها به ما این را می گویند. پس خودشان چه؟"
"ما همه آن چیزهایی را می خواهیم که شما همیشه داشته اید. به ما نگوئید که آنها را رها کنیم"
♫
و اکنون ما، در مورد میلیاردها نفر در آسیا صحبت می کنیم که اینگونه فکر می کنند؛ در چین، در هند.
همه در رویای داشتن خودرو و تلویزیون و یخچال و چیزهای دیگر هستند.
آنها در مورد برگشتن به چیزهای بسیار کمی که قبلا داشتند و به قناعت فکر نمی کنند.
یعنی، رسانه ها؛ همه جا تبلیغات تبلیغات تبلیغات--
-- فیلمهایی که مردمی را نشان می دهند؛ حتی مردم اصطلاحا معمولی؛ که مثل خدایان زندگی می کنند.
و همه فکر می کنند:" این چیزی است که من می خواهم"
♫
آنقدرها هم آسان نیست، نه؟
♫
می خواهم بگویم، سیاستمداران می توانند هر چه می خواهند حرف بزنند ولی در پایان روز، جمعیت در حال افزایش و بالا رفتن است--
--و از نظر من، این بزرگترین تهدید برای دنیاست.
این همه جمعیت. دنیا چگونه می خواهد این همه مردم را تامین کند؟
♫
پس شاید جواب به آنها اینطور باشد که:"بسیار خوب، ما نصف دنیا را نابود می کنیم و آنوقت برای بقیه فضای کافی وجود خواهد داشت!"
♫
ما نظامها و ساختارهایی داریم که در برابر پرخاشگری و خشونت تا وقتی توسط حکومت و دولت تایید شده باشد چشم پوشی می کند.
ما نظامها و ساختارهایی داریم که جدایی فراتر و فراتر--
-- و عمیق تری خلق و ایجاد می کنند، و به آن جایگاهی برای موجه بودن می دهند--
--به جای اینکه تقابل و یگانگی عمیقتر و عمیقتری را ایجاد و پشتیبانی کنند.
پس تا وقتی آن نظامها و ساختارها هم تخریب و تجزیه شوند--
--فقط آن وقت ما شاهد تغییر خواهیم بود، مثل تغییر جهتهای کوچک، ولی نه دگرگونی.
تا وقتی خود نظامها و ساختارها دیگر قادر به پشتیباتی از آن حساسیتهای اجتماعی که به انسانیت آسیب می زنند نباشند--
--ما بعنوان یک جامعه دگرگون نخواهیم شد.
و آن نظامها و ساختارها بوسیله افراد ساخته و حفظ شده اند--
--پس این یک چرخه است؛ چرخه ای که روی خودش بر می گردد.
♫
ما حق داریم تا تولید کنیم.
باید به همه این حق داده شود تا تولید کنند.
ما نباید دائما بوسیله یک نظام اقتصادی محدود شویم--
--که برده داری را در قرن بیست و یکم بدتر از قرن هفدهم کرده است.
♫
چون مردم انتظار دارند مشارکت کنند ولی نمی توانند.
مردم انتظار دارند جهانی از یگانگی را تجربه کنند ولی نمی توانند.
♫
زیرا هر نظامی به آنان می گوید آزادند--
♫
--در حالیکه این حقیقت ندارد.
♫
جستجو برای عدالت از ارزشهای بنیادینی است که بعقیده من باید راهنمای همه ما باشد--
--زیرا اگر باور داشته باشید که انصاف می خواهید، مساوات می خواهید، آزادی می خواهید--
--شما می خواهید زندگی امنی داشته باشید، که مورد خشونت قرار نگیرد--
--این اعتقاد است که بنظر من شما را تحریک می کند تا خود را با این موضوع درگیر کنید--
--که اطمینان حاصل کنید افراد دیگر هم از همین احساس عدالت و آزادی بهره مند شوند.
♫
--تا آینده ای بسازید که دوباره به این هویت احترام می گذارد، به من بعنوان یک فلسطینی احترام می گذارد--
-- به من بعنوان یک عرب، بعنوان یک یهودی، و به عنوان یک بودائی احترام می گذارد--
-- ولی آینده ای بسازید که یک حس استقلال نسبت به آن گذشته قومی و نژادی دارد.
و آن جائیست که مبارزه، در خلق این هویت جهانی است.
این هویتی است که همه را شامل می شود و هیچ ارزشی در آن برای بر علیه هیچ چیز دیگر یا هیچ کس دیگر بودن نیست.
♫
نوع خاصی از رشد در این سیاره در حال وقوع است--
--در طبیعت و همچنین در انسانها؛ که ما دیگر نمی توانیم از آن سوء استفاده کنیم.
ما به مرحله ای می رسیم که اگر قرار است همکاری طبیعت و دیگر انسانها را در نظامهای جهانی بدست آوریم، باید موافقت متقابل وجود داشته باشد.
ما دیگر نمی توانیم مردم را به انجام کاری مجبور کنیم.
ما به جایی رسیده ایم که این نوع بهره کشی از ظرفیتهای انسانی به پایان رسیده است.
مردم آن را تحمل نمی کنند.
این بخشی از دنیای تروریسم است.
این چیزیست که بوجود آورده، پس مردم می گویند:"ما اجازه نخواهیم داد از ما استفاده شود"
اکنون، حاشیه مشخصی وجود دارد که بنیادگرایی در حال تولید آن است
حال، وقتی نخواهیم جهان را با هم قسمت کنیم، تنها چیزی که باقی می ماند بنیادگرایی است.
♫
این راجع به همسانی نیست--
--راجع به ساختن دنیای از یک نوع فرهنگ نیست.
این به معنای کنار گذاشتن بسیاری از فرهنگها می بود--
--بسیاری از اشکال و مظاهر یک رابطه با ظبیعت.
بجای این، چیزی که فرهنگهای مختلف بدنبالش هستند--
-- راهیست برای حفظ گوناگونیشان
-- و در عین حال، همکاری و کمک به همدیگر--
--به حساب آوردن غرابت ها و تنوع هایمان--
--برای خلق جامعه ای که به گوناگونی احترام می گذارد--
-- تا بتوانیم در جهانی با فرهنگ بسیار غنی زندگی کنیم.--
-- با روشهای متفاوت ارتباط با طبیعت
-- ارتباط با روح بزرگ زندگی.
این غنا است که ما نمی خواهیم از دست دهیم.
جستجو برای وحدت وقتی گوناگونی پایان می یابد، خطرناک است.
♫
من فکر می کنم قدرت چیزی که ما در مورد آن صحبت می کنیم، در توان و خواست خلق دگرگونی است.
و دگرگونی باید از یک زمینه به زمینه دیگر صورت گیرد.
و آن زمینه همان هویت مرکزیی است که مردم در آن زاده می شوند، و این واقعیت است.
من بعنوان یک فلسطینی زاده شده ام، من یک کارت شناسایی دارم که می گوید من فلسطینیم.
حتی اگر شخصا ادعا کنم که یک انسانم، بخشی از خانواده انسانی--
--اولین محل بازرسی یا فرودگاه یا مرز کشور، مرا به همان هویتی بر می گرداند--
--که دنیا حالا بر من گذاشته(فلسطینی) و من را با آن می شناسد.
چالش در توان تمایز بین هویت خودتان و چیزی است که هویت شما را--
-- از تفسیرهایی می سازد که باعث شده اند شما عداوت و اختلاف و تنش با هویتهای دیگر ایجاد کنید.
من فکر می کنم اگر همه ما دارای یک هویت تنها باشیم، دنیا محلی بسیار ملال آور و راکد خواهد بود.
-- با ادعای اینکه فقط یک مردم در این دنیا زندگی می کنند.
من فکر می کنم خلاقیت، هنر، فرهنگ، استعداد، و فلسفه ای وجود دارد
که بواسطه آمیختن همه این هویتهای متفاوت، برسمیت شناختنشان و محترم شمردنشان، ارائه می شود.
-- درگیر شدن در بحث تساوی میان هویتها--
--نه اینکه یک هویت قومی بهتر از دیگری باشد، یا دینی بهتر از دین دیگر--
-- جامعه ای بهتر از جامعه دیگر. اینکه ما همه برابریم.
-- و برابری در بنیان، همانطور که گفتم، آن چیزی است که مجالی برای پرورش این هویت جهانی بوجود خواهد آورد.
{مارتین لوتر کینگ:}" من رویایی دارم، که روزی، در آلاباما--
-- با نژادپرستان شریرش، با فرماندارش که کلام مداخله و ابطال از زبانش جاریست--
-- یک روز همانجا در آلاباما، در ختان و پسران کوچک سیاه پوست--
-- قادر خواهند بود همچون برادر و خواهر، دست در دست دختران و پسران سفید پوست بگذارند.
من امروز رویایی دارم."
♫
همین الان، خودرو ها در بوستون و کارخانه ها در پکن در حال ذوب کردن کوههای یخی در قطب شمال هستند.
-- و باعث کوتاه شدن خطهای ساحلی در آتلانتیک، و خشکسالی در مزارع از کانزاس تا کنیا می شوند.
گلهای خشخاش افغانستان بصورت هروئین وارد برلین می شود.
فقر و خشونت در سومالی، وحشت فردا را ببار می آورد.
نسل کشی در دارفور وجدان همه ما را شرمسار می کند.
در این دنیای نو چنین جریانات خطرناکی سریعتر از تلاشهای ما برای باز داشتنشان، حرکت کرده اند.
-- بهمین خاطر ما نمی توانیم از هم جدا باشیم.
♫
این هنگامه ماست.
این زمان ما برای گشودن درهای فرصت برای بچه هایمان است، برای بازگرداندن رفاه و شکوفایی و برای تبلیغ هدف صلح
-- برای رویا دیدن، و بیان مجدد این حقیقت بنیادین که فرای همه کثرتها، ما یکی هستیم--
-- که تا وقتی ما نفس می کشیم امیدواریم، و در جائیکه با شک و بدگمانی و کسانی روبرو می شویم که می گویند ما نمی توانیم--
-- ما با آن عقیده بی انتهایی که روح یک ملت را خلاصه می کند، پاسخ می دهیم:
بله، ما می توانیم.
از شما متشکرم. خدا حفظتان کند.
♫
من نمی دانم پاسخ چیست.
اگر می دانستم، از فروش آن میلیونر می شدم- متوجهید؟
>> واقعا این کار را می کردید؟
خوب، می توان صومعه ها و عبادتگاههای زیادی با میلیونها پول ساخت.
یعنی، اگر کسی جواب را می دانست، خیلی خوب می شد، نه؟
مردم زیادی در مورد آن حرف می زنند، افراد زیادی در رویای آن هستند--
-- میلیونها نفر می خواهند روی دادنش را ببینند.
رویای بسیاری از مردم است.
در حال حاضر ما آن را بعنوان یک آرمان دست نیافتنی می بینیم.
ولی بسیاری از چیزهایی که اکنون زندگی روزمره ما را تشکیل می دهند--
--قبلا آرمانی بنطر می رسیدند.
حالا، چیزهای روزمره اند.
♫
می توانیم اتم را بشکافیم. این کار را کردیم.
می توانیم به کره ماه برویم. این کار را کردیم.
این قدرت تخیل است.
ما می توانیم با قدرت عشق حتی کارهای بیشتری بکنیم.
♫
بیائید لحظه ای تامل کنیم و زندگیمان را از منظر گسترده تری ببینیم.
آنگاه درک خواهیم کرد که چیزهای مهمتری در زندگی وجود دارد--
-- مهمتر از گذراندن تمام آخر هفته در مرکز خرید--
-- و تلاش برای خریدن هر چه بیشتر--
-- تا بتوانیم لحظه ای ارضا شویم.
♫
درون تجربه شما تجربه بزرگتری است--
-- که در آن برای شما ممکن است که از تجربه آنی خود فراتر روید--
-- و آنچه را که انسانی است جستجو کنید، چیزی که ما را به عنوان انسان بهم می پیوندد.
♫
اگر واقعیت بتواند تغییر کند، چه می شود؟
چگونه بنظر می رسد؟
♫
اگر برای دسته ای از آدمهای سفید پوست از انگلستان ممکن باشد--
-- که برای کسری از ثانیه در تاریخ بشر، تبدیل به بزرگترین ملت امپراطوری روی زمین شوند--
--این کار شگفت انگیزی بود که آنها موفق به انجامش شدند.--
-- بهمین گونه ممکن است انسانیت بتواند فکر کند--
--" هی، چرا بجای راست، به سمت چپ نرویم؟"
♫
-
{ترجمه و زیرنویس فارسی توسط میلاد کسائی}
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
اجتماع یگانگی جهانی - www.experiencefestival.com
پروژه یگانگی جهانی - www.globalonenessproject.org