Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 6. موستانگ سفید
سی مایل پایین ناخن کانیون ما ، در هر دنباله گرد و خاکی و شنی نیز مشخص شده
شستشو ، کوچک و بیضی شکل ، آهنگ های به شدت از موستانگ سفید و گروهش تعریف.
دره عمیق و باریک شده بود به نام.
این طولانی و مستقیم و مربع طرفه بود و دیوار های لخت آن فولاد خاکستری در خورشید glared ،
سطوح صاف ، درخشان است که توسط باد و آب جلا شده بود.
بدون اب و هوای انبوه شیل ، هیچ شمع فروپاشید از سنگ مسدود طبقه سطح آن است.
و ملایم پررنگ ریاضت یکنواخت و خسته کننده آن ، در اینجا به رشد کردند ، سیج سفید ، که در نسیم تکان دادن ،
قلم مو رنگ هند ، با گل قرمز رنگی ، و تکه های تازه ،
چمن سبز.
"پادشاه سفید ، همانطور که ما آریزونا وحشی و هوس wranglers خواستار این موستانگ ، توانا است.
pertickler در مورد خوراک خود را ، "او در محدوده زمانی معین همراه شب گذشته ، آسان مانند browsin'
در این سیج سفید ، گفت : "استوارت.
Inflected علاقه شدید ما را در گور اسب معروف ، و اندکی توسط ژولیده
تعجب آشکار جونز و تحقیر که هیچ کس او را اسیر کرده بود ، استوارت
داوطلب با ما راهنمای.
"knowed هرگز او را در این راه FER آب اجرا ، حقیقت این است که هرگز ناخن knowed کانیون
چنگال داشتند. این تجزیه پایین ، اما شما می خواهم فکر می کنم آن بود
تنها یک ترک در دیوار.
hes موستانگ 'cunnin thet با ما foolin FER سال ها در مورد این سوراخ آب بوده است."
چنگال ناخن کانیون ، که استوارت ما را به در شده بود ، تصمیم گرفته بود ، به طور تصادفی شده بود
کشف شده توسط فرانک ، که در جستجوی اسب ما یک روز صبح یک خط الراس عبور کرده بود ، به
بر سر کور ، جعبه مانند و دره عمیق و باریک ، به طور ناگهانی آمده.
استوارت می دانستند غیر روحانی از پشته و دره اجرا و همچنین هر مردی می تواند
می دانیم کشوری که در آن ، به ظاهر هر میله و مضرس بود نیم تقسیم ، و او را از
نظر که ما از یکی از تصادفا
معابر مخفی موستانگ سفید ، که توسط آن او اغلب فراموش شده تا به حال تعقیب او است.
سواری هارد دستور روز شده بود ، اما هنوز هم ما را پوشش ده مایل توسط
غروب آفتاب است.
دره عمیق و باریک ظاهرا در بر ما بسته شد ، تا اردوگاه شب ساخته شده بود.
اسب بنا شد ، و شام آماده ساخته شده در حالی که سایه انداختن و
زمانی که تاریکی به ضخامت بیش از ما حل و فصل ، ما زیر پتو ما نهاده شده است.
صبح فاش عبور مخفی موستانگ سفید.
این شکاف باریک ، شکاف دیوار دره عمیق و باریک ، خشن و ناهموار ، پیچ وخم دار شد و خفه
با کاهش یافته سنگ -- بیش از یک کرک فوق العاده در سنگ جامد است ، باز به دیگری
دره عمیق و باریک.
در بالا به ما آسمان یک سیم پیچ ، جریان جریان آبی به نظر می رسید.
دیوارهای نزدیک در مکان هایی که اسب با بسته مسدود شده بودند ،
و سوار بود به جلو و پاهای خود را بیش از زین است.
در سمت دور ، پاساژ به طور ناگهانی برای چند صد فوت سقوط کرد
کف دره عمیق و باریک دیگر. بدون شکارچی می توانست آن را دیده ، و یا مشکوک
از آن طرف.
"این کشور گراند کانیون ،" هیچ کس نمی داند آنچه که او goin 'برای پیدا کردن" ، فرانک
را تایپ کنید. "در حال حاضر ما در ناخن کانیون مناسب هستید ، گفت :"
استوارت "" من می دانم bearin من است.
من می توانم صعود یک مایل را در زیر یک برش در سراسر Kanab کانیون ، 'لغزش به ناخن
کانیون agin ، جلوتر از ایرانی ، 'درایو' EM تا.
من می توانم 'EM نکنید ، فرچه Kanab کانیون پایین راه کمی صعب العبور است.
ایرانی HEV برای اجرای این روش. بنابراین همه آنچه نیاز دارید انجام دهید این است بروید زیر شکسته ،
جایی که من صعود از ، "صبر کنید.
شما مطمئن هستید goin 'نگاهی به موستانگ سفید.
اما صبر کنید. او را پیش از ظهر ، پس از انتظار نیست
thet ، هر زمان تا او می آید.
Mebbe خواهید بود آن را از چند روز ، یک ساعت مچی خوب را "
سپس مصرف ما مرد لاوسون ، با پتو و یک کوله بار از مواد غذایی ، استوارت سوار کردن
پایین دره عمیق و باریک.
ما اوایل در ماه مارس. همانطور که ما اقدام دره عمیق و باریک از دست رفته خود
نظم و صافی آن کج به عنوان حصار راه آهن ، باریک و بالاتر شد ،
ناهموار و شکسته.
صخره Pinnacled ، ترک خورده و تکیه ، ما را از بالا تهدید است.
کوه های دیوار خراب به قطعات سقوط کرده بود.
این به نظر می رسید که جونز ، پس از بررسی بسیاری از گوشه های مختلف ، زاویه و نقطه در
کف دره عمیق و باریک ، موقعیت خود را با مراقبت های بیشتری را انتخاب نسبت به ظاهر ضروری برای
موفقیت نهایی سرمایه گذاری ما -- که
به سادگی برای دیدن موستانگ سفید ، و اگر از بخت خوب ما حضور داشتند ، به ضربه محکم و ناگهانی برخی از
عکس از این پادشاه وحشی از اسب.
آن را بیش از من فلش که با شور و شوق حاکم خود را قوی در درون او ، رهبر ما بود
تخمگذار ، در واقع نوعی از تله برای آن موستانگ را در مورد جذب او بود خم شده است.
والاس ، فرانک و جیم در یک نقطه زیر شکسته که در آن استوارت بود مستقر شدند
بدیهی است بالا رفته و خارج. چگونه یک اسب می تواند صعود داشته باشند که دارای اخلاق و خصوصیات فردی
اسلاید سفید رمز و راز بود.
دستورالعمل جونز به مردان صبر کنید تا زمانی که ایرانی ها نزدیک بر
آنها ، و پس از آن فریاد و فریاد زدن و نشان دادن خود.
او مرا به گوشه jutting صخره ، که ما را از دیگران مخفی شدند ، و در اینجا او
مراقبت هنوز بیشتر در مورد نقد و ذخیره کردن زمین اعمال می شود.
شستشو از ده تا پانزده فوت عرض و عمیق ، از طریق دره عمیق و باریک در زد
تا حدودی meandering البته.
در گوشه ای که بسیار از توجه خود را مصرف ، در امتداد خندق خشک زد
صخره دیوار حدود پنجاه پا و بین آن و دیوار زمین در سطح خوب بود ، در
طرف دیگر سنگ های بزرگ و شیل از آن ساخته شده
hummocky ، عملا برای یک اسب صعب العبور است.
این بود ساده ایرانی ، در راه خود را تا داخل شستشو را انتخاب کنید و
اینجا در وسط پاساژ ، فقط گرد گوشه jutting جونز ، گره خورده است ما
اسب به بوته قوی و خوب است ،.
عمل بعدی او مهم است. او را دور انداخت کمند او و کشیدن هر
کلاه بردار از آن ، به دقت آن را عقب کشیدم و از آن آویزان شل بیش از جسم گلوله مانند او
زین.
"موستانگ سفید ممکن است مال شما قبل از تیره" او با لبخند گفت که آمد تا :
به ندرت. "حالا من قرار داده شده و اسب های ما وجود دارد برای دو نفر
دلایل.
ایرانی آنها را نمی بینم تا آنها راست بر روی آنها.
سپس به شما یک دید و یک شانس برای یک تصویر بزرگ را ببینید.
آنها متوقف و اسب نر را برای مبارزه با تکبر راه رفتن ، سوت و خرناس کشیدن ، و پس از آن
آنها خواهید زین و خاموش است.
ما در سراسر شستشو پنهان کردن ، پایین یک راه کوچک و در زمان مناسب خواهیم فریاد و
ما فریاد زدن به آنها رانندگی کردن است. "با ستون بندی درمنه دور یک سنگ ،
پنهان کردن محل.
جونز به ترتیب خوشه در موقعیت های طبیعی بسیار محتاط بود.
او گفت : "شاخ بزرگ کوه های راکی است که تنها جانور چهار پا ،" ، "است که
چشم بهتر از یک اسب وحشی.
گربه وحشی پشمالو چشم دارد ، بیش از حد او استفاده می شود به دروغ گفتن در ارتفاع بالا بر روی صخره ها و به دنبال
پایین برای معدن خود را به عنوان ساقه آن را در شب ، اما حتی گربه وحشی پشمالو است را به دوم
موستانگ که آن را به چشم می آید. "
ساعت به آرامی گذشت. خورشید ما پخته و سنگ خیلی داغ بود
به لمس ، مگس buzzed پشت گوش ما ؛ tarantulas ما از سوراخ peeped.
بعد از ظهر به آرامی مشکلاتی روبرو شد.
در تاریکی ، ما به بازگشت که در آن ما والاس و کاوبوی ترک کرده بود.
فرانک مشکل تامین آب حل کرده بود ، او برای بهار کمی پیدا کرده بود
trickling از یک صخره ، که توسط مدیریت ماهرانه ، به اندازه کافی تولید نوشیدنی برای
اسب.
ما آب ما را برای استفاده از اردوگاه های بسته بندی شده بود. "سازمان دیده بان اول شما را به شب ، گفت :"
جونز به من پس از شام.
"ایرانی ممکن است سعی کنید به آتش ما در شب لغزش و ما باید یک ساعت مچی یا نگه داشتن
آنها. تماس والاس وقتی که وقت خود را.
در حال حاضر ، فلو ، رول شوید. "
هنگامی که صورتی از سپیده دم سایه سفید بود ، ما در پست ما شد.
روز طولانی و گرم -- interminably طولانی ، deadening به keenest علاقه -- گذشته است ،
و هنوز هم هیچ ایرانی آمد.
ما خواب و تماشا دوباره در خنک سپاسگزار از شب تا روز سوم را شکست.
ساعت ها گذشت و نسیم سرد به گرم تغییر خورشید تبحر بیش از دره عمیق و باریک
دیوار ، سنگ سوخته ، مگس buzzed.
من خواب اندک در سایه بوته های سیج سقوط کرد و بیدار شد ، خفه و مرطوب است.
plainsman قدیمی ، و هرگز خسته ، با بازگشت خود را در مقابل سنگ تکیه داد و تماشا کرده ام ، با
زل زل نگاه باریک ، دره عمیق و باریک در زیر.
دیوار پولادین صدمه زدن به چشم های من ، آسمان مانند مس داغ بود.
اگرچه نزدیک به وحشی با گرما و درد استخوانها و عضلات و ساعت های طولانی
صبر -- صبر -- صبر کنید ، من شرمنده به شکایت ، برای شنبه پیرمرد ، هنوز هم وجود دارد
و خاموش.
من روت یک رطیل مودار از زیر سنگ و او را به دیوانگی با من طعنه
چوب ، و تلاش برای گرفتن یک مبارزه بین او و اسکالوب حمایت شاخدار - وزغ که
wonderingly من چشم است.
سپس من مارمولک سبز را بر روی یک سنگ espied. خزنده زیبایی بود ، در مورد پا در
طول ، سبز روشن ، با رنگ قرمز خال خال ، و او را به حال الماس برای چشم است.
در نزدیکی یک گل بنفش شکوفا ، ظریف و کم رنگ و با مکیدن زنبور طلایی آن
قلب است.
مشاهده کردم پس از آن که مارمولک چشم گوهر خود را بر زنبور عسل او را به تضعیف
لبه سنگ ، flicked طولانی ، زبان قرمز ، و حشرات را از خود پاره
در جای بلند قرار دادن عسلی.
در اینجا زیبایی ، زندگی و مرگ بودند و چیزی برای نگاه من خسته شده بود ، به
فکر کردن در مورد به من از انتظار خسته کننده منحرف!
"گوش!" شکست در صدای تیز جونز.
گردن او کشیده شده بود ، چشمان او بسته شد و گوش خود را به باد تبدیل شد.
با هیجان ، به reawakened اشتیاق ، من تیره و تار شنوایی.
من گرفتار صدای ضعف ، سپس آن را از دست داد.
جونز گفت : "قرار دادن گوش خود را به زمین". من به دنبال توصیه های خود را ، و شناسایی
ضرب و شتم ریتمیک از اسب galloping. "ایرانی می آیند ، مطمئن به عنوان شما
به دنیا آمد! گفت : "جونز.
"من می بینم ابری از گرد و غبار وجود دارد!" گریه او یک دقیقه بعد.
در خم اول از دره عمیق و باریک زیر خرابه متلاشی از سنگ در حال حاضر تحت دراز
ابر آلیاژها گرد و غبار.
یک فلاش سفید ظاهر شد ، یک خط از bobbing اشیاء سیاه و سفید ، و گرد و غبار بیشتر و پس از آن با
SHARP تپش hoofs ، به چشم انداز روشن ، گروه سیاه و سفید متراکم ایرانی ها به ضرب گلوله کشته شده است ، و
به خوبی در مقابل شاه سفید چرخش است.
"ببین! نگاه کن!
در روز به دنیا آمد من هرگز گریه : "جونز -- ضرب و شتم که دیدم هرگز.
"چگونه حرکت می کنند! در عین حال که همکار سفید نیمه کشیده شده است.
دریافت تصویر خود را قبل از آنها عبور. شما از ضرب و شتم از آن هرگز. "
با مانی نقاش بلند و دم پرواز ایرانی در بی درنگ آمد و ما را در به تصویب رساند
سر و صدا زیر پا گذاشتن ، اسب نر سفید در جلو.
ناگهان جیغ کشیدن ، سوت انفجار ، بر خلاف هر گونه صدا من همیشه شنیده بود ، دره عمیق و باریک
نسبتا حلقه. اسب نر سفید فرو برد ، و
گروه در پشت سر او بسته شد.
او اسب زین ما را دیده بود. سپس لرزش ، whinnying ، و با قوسی
گردن و بالا آماده سر ، bespeaking فطرت خود ، او چند قدم پیشرفته و دوباره
whistled توجه داشته باشید تیز خود را از تمرد و سرپیچی.
کاملا سفید خامه او بود ، و ساخته شده است مثل یک مسابقه است.
او pranced ، زده hoofs خود سخت و cavorted و پس از آن ، به دست گرفتن وحشت ناگهانی ، او
چرخ.
در آن زمان بود ، هنگامی که ایرانی pivoting شد ، با سفید سرب ، که
جونز شروع به پریدن کرد بر سنگ ، تپانچه او را از کار اخراج و با تمام قدرت خود roared.
مصرف نشانه او ، من به همین ترتیب.
گروه نشسته اند دوباره ، نامشخص و وحشت زده ، و سپس شکست دره عمیق و باریک.
جونز خندق با چابکی تعجب آور ، شروع به پریدن کرد و من به دنبال نزدیک در پاشنه او.
و غوطه وری ما اسب را در هنگامی که ما رسیده است ، او فریاد زد : "کوه ، و این قطعه را نگه دارید.
نگه داشتن نزدیک به توسط آن سنگ بزرگ در نوبت ، به طوری که آنها می تواند شما را اجرا کنید ، و یا ترس ناگهانی یک گله اسب
شما خواهد شد.
اگر آنها سر راه خود را ، ترساندن آنها را به عقب. "شیطان quivered ، و وقتی که من نصب شده ، پرورش داده شده
و سقوط است. من تا به حال او را در هارد نگه دارید ، برای او مشتاق بود
را اجرا کنند.
در دیواره صخره من در برخی از دردهای او را بررسی کند.
او champing بیت خود را و اسیاب سنگ پای خود را نگه داشته است.
از پست من به من می تواند ایرانی پرواز قبل از ابری از گرد و غبار را ببینید.
جونز عطفی در اسب خود را در پشت یک سنگ بزرگ در وسط دره عمیق و باریک ،
جایی که او آشکارا در نظر گرفته شده برای پنهان کردن است.
در حال حاضر پی در پی yells و عکس از رفقای ما در غرش مخلوط که
باریک جعبه کانیون تقویت و تکرار را از دیوار به دیوار است.
عالی موستانگ سفید پرورش داده ، و بالاتر از غرش whistled خرناس کشیدن او از خشم
ترور. گروهش چرخ دار و با او و متهم به عقب
زنگ hoofs خود را مانند چکش بر آهن است.
بوفالو حیله گر شکارچی ایرانی در یک دایره hemmed بود و سمت چپ
خود را رایگان در این مرکز. این ترفند مکار ، متولد ذهن سریع خود بود
و چشم را تجربه کرد.
اسب نر ، از نزدیک به توسط پیروان خود را شلوغ ، نقل مکان کرد به سرعت من تو را دیدم که او باید
تصویب در نزدیکی سنگ. غرش ، توفنده ، اسب آمد.
دور فراتر از آنها را دیدم فرانک و والاس.
سپس جونز فریاد می کشید به من : "باز کردن! باز کردن! "
من شیطان را به وسط پاساژ باریک تبدیل شده است ، فریاد در بالای من
صدا و تخلیه هفت تیر من به سرعت در حال.
اما اسب وحشی thundered در. جونز را دیدم که آنها در حال حاضر نمی شود
خودداری کردند ، و او موجب اتاق او به طور مستقیم در مسیر خود است.
اسب بزرگ ، شجاع به عنوان استاد بی باک خود ، کبوتر به جلو برداشته است.
سپس به دنبال سردرگمی برای من است.
پوند hoofs ، snorts ، شیهه کشیدن جیغ بود که هراسان شده ، فرار کردن از جا در رفته
ایرانی با یک ابر چرخان گرد و غبار ، مبهوت و وحشت زده به من طوری که
من از دست رفته نزد جونز.
معرض خطر تهدید و از من گذشت تقریبا قبل از من از آن آگاه بود.
از گرد و غبار انبوه ارواح اموات جای خود غلت بزنید ، اسب فوم بهمراه رگه های سیاه و سفید ، چشم های وحشی و
بلند کردن hoofs عجله به من.
شیطان ، با حضور ذهن که مایه شرمساری معدن ، همگانی روندی و دیوار را در آغوش گرفته ،.
چشم من گرد و غبار کور شدند ؛ بوی گرد و غبار به من خفه.
من احساس عجله قوی باد و موستانگ قرق رکاب.
سپس آنها بر بال نسیم مملو از گرد و غبار را گذرانده بودند.
اما نه همه ، برای من تو را دیدم که جونز به حال ، در برخی از شیوه ای غیر قابل توضیح ، قطع سفید
موستانگ و دو تن از سیاه پوستان خود را از باند.
او آنها را کرده بود برگشت دوباره شد و آنها را دنبال.
خلیج او سوار بود پیش از این هرگز به مزیت زیادی ظاهر شد ، و در حال حاضر ، با طولانی خود را ،
لاغر ، بدن قدرتمند در عمل پر زرق و برق ، آغشته به اراده بی امان او
رایدر ، تصویر او ارائه را!
چگونه او اقدام به فرار نکردند! با تمام آن ، موستانگ سفید از او ساخته شده است
نگاه تیره رنگ و آهسته. با این حال ، آن زمان مهم در بود
حرفه ای وحشی از آن پادشاه از اسب.
او در یک فضای دو صد می گذراند ، توسط پنج صد متری ، که نیمی از آن بود شده بود
از او توسط یک خندق گسترده ، شکاف خمیازه کشیدن است که او تا به حال خودداری از هم جدا و
پشت سر او ، همیشه در داخل ،
چرخ شکارچی فریاد ، که وحشیانه موجب اتاق او و کمند مرگبار چرخید.
او قطع شده بود روشن و خاموش احاطه شده ، ماهیت از سنگ ها و مسیرهای پیاده روی از
دره عمیق و باریک تهدید برای پایان دادن به آزادی او و یا زندگی خود را.
برخی از آن بود او ترجیح برای پایان دادن به دومی ، برای او مرگ و میر ناشی از سنگ به خطر انداخته
او بیش از آنها را در جهش بلند رفت. جونز را می توانست هر کدام از این دو roped
سیاه پوستان ، اما او به سختی آنها را متوجه.
پوشیده از گرد و غبار و splotches از فوم ، آنها در زمان به نفع خود ، روشن
دایره به سمت راه عبور و galloped شده توسط من خارج از دید.
دوباره والاس ، فرانک و جیم اجازه از رشته هایی از yells و volleys.
تعقیب بود باریک کردن. به دام افتاده ، موستانگ سفید شاه نداشت
شانس.
چه بزرگ روح او نشان داد! دیوانه وار به عنوان من با هیجان بود ،
فکر به من رخ داده است که این نبرد ناعادلانه بود ، که من باید به ایستادن کنار
و او را عبور دهید.
اما خون و شهوت از غریزه بدوی من به سرعت برگزار شد.
جونز ، نگه داشتن پشت ، هر نوبت او را ملاقات کرد.
با این وجود همیشه با گشاد گشاد راه رفتن لاغر اندام و زیبا اسب نر از دسترس نگه داشته
چرخان با کمند دستگیر کردن.
"بستن!" فریاد کشیدند جونز ، و صدای او ، قدرتمند ، با توجه داشته باشید از پیروزی ، قرار دادی
ناقوس آزادی پادشاه. تله بسته شوید.
به جلو و عقب در انتهای فوقانی موستانگ سفید کار می کرد و سپس رندر ناامید شده توسط
بسته شدن در ، او دور دور را نزدیکتر به من.
آتش در چشم وحشی او تاباند.
جونز مکار بود به outwitted نیست ؛ او در وسط نگه داشته ، همواره در حرکت و
او به من فریاد می کشید به باز کردن. صدای من را از دست داد دوباره از کار اخراج و آخرین من
به گلوله بست.
سپس موستانگ سفید را به یک خط تیره و جسارت ، سرعت نومیدی پشت سر هم.
این آخرین تلاش با شکوه او بود.
مستقیما برای شستشو در انتهای فوقانی او با اشاره با نشاط ، سر و روحیه خود را ، و
پاها سفید کشیده دور از هم ، twinkled و دوباره کشیده.
جونز galloped او را قطع ، و yells او ساطع شد و دیوانه وار.
این طولانی ، نژاد مستقیم برای موستانگ ، یک منحنی کوتاه برای خلیج بود.
که اسب نر سفید به دست آورد به عنوان مطمئن بود به عنوان حل و فصل خود را به دوری کردن از جذب ، و او
از مسیر خود یک پا هرگز swerved.
جونز ممکن است او را در راس ، اما آشکارا او می خواست با او حرکت می کنند ، و همچنین به
دیدار با او را ، بنابراین در صورت کمند درست رفت ، یک شوک وحشتناک ممکن است قابل اجتناب بود.
بازوی جونز را به عنوان فضا کوتاه رفت ، و کمند حلقه دار سر خود را.
از آن خارج شد شات طولانی مانند مار زرد ، و قابل توجه ، سقوط کرد و فقط کوتاه
پرواز دم سفید است.
موستانگ سفید ، به تحقق هدف خود را در یک صفحه نمایش قهرمانانه تاریخ و زمان آخرین قدرت ، سمت
به هوا ، و ، و بیش از شستشو گسترده ای مانند رگه های سفید است.
سایت رایگان است! گرد و غبار در ابر از زیر hoofs او نورد ، و او از میان رفت.
اسب عالی جونز ، crashing پایین haunches خود ، فقط فرار کشویی به
سوراخ.
من به تحقق است که شیطان به من انجام داده بود بیدار ، در تعقیب هیجان
تعقیب ، تمام راه در سراسر دایره بدون دانستن من از آن.
جونز به آرامی عرق را از صورتش پاک ، به آرامی حلقه کمند خود ، و آرامش
اظهار داشت : "در تلاش برای گرفتن حیوانات وحشی یک مرد
هرگز نباید بیش از حد مطمئن است.
چیزی که من فکر نقطه قوت من ، نقطه ضعف من بود -- شستشو.
من ساخته شده مطمئن شوید هیچ اسب می تواند پرش که سوراخ است. "
>
فصل 7. مار دره گود و باریک
نه چندان دور از صحنه ماجراجویی خود را با رنگ اثر خط سفید به عنوان ما شوخ و
appreciatively به نام موستانگ ، عمیق ، غار تخت فاصله دار دیوار دره عمیق و باریک است.
به دلیل از کف شنی آن و نزدیکی به فرانک بهار trickling ، ما
تصمیم گرفت به اردوگاه در آن است.
درباره سپیده دم لاوسون و استوارت در اسب صرف عقب افتاده و در انتظار آنها را را در بر داشت
آتش روشن ، شام گرم و شاد رفقا.
"آیا یو fellars دستگاه گوارش او را ببیند؟" سوال اول RANGER.
"آیا ما به او را ببیند؟" پنج صدای شهوت انگیز را به عنوان یکی در واقع همان تکرار است.
"ما!"
پس از فرانک بود ، در دشت ، سخنرانی خود بلانت از تجربه ما گفته بود که
طولانی Arizonian fixedly در جونز gazed. "آیا یو acktully فن آوری موی thet
موستانگ با طناب؟ "
در تمام روز خود جونز مکمل بیشتر به حال هرگز.
راه پاسخ ، او را به دست بزرگ او به دکمه کت خود را ، و بیش از آن ، بی مهارت ،
unwound یک رشته بلند ، موهای سفید ، و سپس گفت : "من این از دم خود را با کشیده
کمند من آن سم عقبی چپ او حدود شش اینچ از دست رفته است ".
شش تار مو کاشت شده ، خالص ، سفید و درخشان وجود دارد ، و بیش از سه فوت طول.
استوارت بررسی پس از آن در سکوت رسا ، سپس آنها را به تصویب رساند همراه ، و هنگامی که
آنها به من رسیده است ، آنها می ماند. این غار ، توسط آتش فروزان روشن ،
به نظر من یک دختر ، در اصل ، مکان خارق العا د ه.
کوچک ، عجیب و غریب سوراخ گرد و تیره ترک ، مطرح کننده حشرات موذی پنهان ، داد
من احساس وحشت زده و البته نه بیش از حد حساس در مورد این موضوع از خزنده ،
خزنده چیز ، ابراز انزجار من است.
"بگو : من ایده از خواب در این سوراخ می خواهم نه.
من شرط می بندم آن را پر از عنکبوت ها ، مارها و centipedes و دیگر چیزهای سمی است. "
هر چه بود در بیانیه بی ازار من به بهیجان در اوردن slumbering معمولا وجود دارد
طنز Arizonians و تمسخر آشکاری سرهنگ جونز و
مخلوطی از هر دو در کالیفرنیا دوست من یک بار وفادار ، من به حالت آماده نشده است.
شاید آن خشک ، شیرین ، هوای سرد از ناخن کانیون بود ، شاید پیشنهاد من بیدار
انجمن های غلغلکی که خود را مشغول به کار کردن در نتیجه ، شاید اولین بار بود
نمونه ای از من خودم را متعهد به نقض قوانین و مقررات اردوگاه.
باشد که آن را به عنوان ممکن است ، معصومانه ابراز احساسات من داد منجر به سردرگم
پایان نامه ها در حشره شناسی ، و داستان قابل توجه و شگفت انگیز از اول
تجربه دست.
"مثل نه ،" فرانک در تن ماده از واقعیت شروع شد.
"آنها را سوراخ tarantuler حق همه است. "عقرب ، centipedes rattlers
همیشه خش خش با tarantulers.
ما آنها را اما ذهن هرگز -- و نه ما fellers! ما با آنها را به 'sleepin استفاده می شود.
چرا ، من اغلب در شب از خواب بیدار tarantuler بزرگ روی سینه من را به دیدن ، او را ببیند
چشمک.
thet نه چنین است ، جیم؟ "" ساحل به عنوان جهنم "drawled وفادار ، آهسته
جیم.
مرا به یاد گزش پرپا چقدر کشنده است ، "در زمان سرهنگ جونز ،
complacently.
"هنگامی که من در اردوگاه نشسته بود با هانتر ، که به طور ناگهانی hissed :" جونز ، برای خدا
خاطر تکان دادن نیست! پرپا There'sa بر روی بازوی شما! '
او کشیده کلت خود را ، و به ضرب گلوله کشته پرپا سرزنش به عنوان پاک به عنوان یک سوت.
اما گلوله هدایت در پا ضربه و آن را فکر می کنید ، گلوله به اجرا درآمد
بسیار سمی است که در کمتر از دو ساعت هدایت مسمومیت خون مرده.
Centipedes هستند تا سمی آنها را ترک دنباله آبی رنگ بر روی گوشت تنها توسط خزنده بیش از
آن. نگاه کنید! "
او bared بازوی او ، و وجود دارد در گوشت قهوه ای ، طناب دار بود یک دنباله آبی چیزی ،
که مطمئن بود. این ممکن است توسط پرپا ساخته شده است.
"این است که به احتمال زیاد برای آنها ،" قرار داده در والاس ، ساطع حجم دود و
زل زده دور دیواره های غار با چشم خبره.
"تحصیل باستان شناسی من داده اند من تجربه زیادی با centipedes ، همانطور که شما
ممکن است تصور کنید ، در نظر گرفتن که چگونه بسیاری از مقبره های قدیمی ، غارها و صخره مسکن من
پرداخته شده است.
این سنگ Algonkian است اطلاعات مربوط به قشر راست centipedes به حفاری شوید.
آنها حفاری تا حدودی پس از نحوه شطی بلند دم و سخت پوستان ده پا ،
Thoracostraca جنس ، از موضعی عقب نشینیکردن مشترک ، شما می دانید.
از آن ، البته ، شما می توانید تصور کنید ، اگر پرپا می توانید سنگ را نیش می زنند ، چه نیش زن یا گازگیر
است. "من شروع به رشد ضعیف ، و به این اندیشه فرو نمی
جیم سقوط لوله طولانی از لب های او را ببینید.
فرانک نگاه عجیب و غریب در اطراف آبشش ها ، پس به صحبت می کنند ، اما استوارت لاغر batted هرگز
یک چشم.
او گفت : "من معترضان در اینجا دو سال پیش ، یک غار با سنگ و موش زنده بود ،
موش ها ، مارها ، شاخدار ، وزغها ، مارمولکها ، یک هیولای ژیلا بزرگ علاوه بر اشکالات ، عقرب '
rattlers ، 'مانند فرچه tarantulers' centipedes -- می گویند!
من نمی توانستم بخوابم FER سر و صدا به آنها ساخته شده fightin '."
"من دیده می شود همان" نتیجه لاوسون ، به عنوان سهل انگار به عنوان مخاصم وحشی و اسب و
می باشد.
"" به عنوان FER من ، در حال حاضر من allus گذارد perfickly هنوز هم زمانی که centipedes tarantulers
شروع قطره از سوراخ های خود را در پشت بام ، همان آنها را سوراخ بالا وجود دارد.
"زمانی که آنها سبک بر من ، من حرکت هرگز ، و نه حتی نفس کشیدن فرچه حدود پنج دقیقه.
سپس تصور من مرده 'خزیدن خاموش کنند.
اما مطمئنا ، اگر من می خواهم نفس من مردنی بوده است! "
همه از این شوخی برای انقراض unoffending در نظر گرفته شده بود و در
تاثر پذیر اهنگ تازه کار.
با نگاه توصیف در شکنجه گران من ، من نورد از کیسه من خواب و crawled شده به
آن ، از تعهد من در آنجا باقی خواهد ماند حتی اگر شیطان ماهی ، مسلح به پیکس ، حمله کرد ما
غار.
در اواخر شب من بیدار. پایین دره عمیق و باریک و خارجی
کف غار ما در مهتاب روشن و سفید ، حمام دراز.
متراکم ، سایه سیاه و سفید تیره محجبه دیوار مقابل دره عمیق و باریک است.
بالا قلل و برج اشاره به سوی ماه درخشنده است.
عجیب و غریب ، صحنه های فوق العاده از entrancing زیبایی ، از نفس افتاده ، سکوت خواب بود
که از زندگی نیست به نظر می رسید.
سپس صدای جغد جغد تاسف dismally ، تماس خود را با اتصالات صحنه و سکون مرده ؛
پژواک را از صخره به صخره resounded ، عجیب و مسخره و توخالی ، در گذشته
طنین انداز کم و سوگوارانه در فاصله است.
چه مدت طول enraptured با زیبایی از نور و رمز و راز از سایه دراز وجود دارد ،
هیجان در ضجه و زاری تنها و بیکس از جغد ، من هیچ وسیله ای برای گفتن دارند ، اما من بود
از ترنس من با لمس از خزنده چیزی بیش از من بیدار شده است.
بی درنگ من سر من مطرح است. غار به نور به عنوان روز بود.
sociably کیسه خواب من ، نشسته بود رطیل بزرگ سیاه و سفید ، عنوان بزرگ به عنوان
دست.
برای یکی هنوز هم لحظه ، با وجود تحقیر من برای مشاوره لاوسون ، من قطعا
بر آن به نامه عمل کرده است. اگر هرگز آرام بود ، و اگر تا کنون من بود
سرد ، آن زمان شد و سپس.
اصحاب من خروپف در جهل سعادتمند از وضع اسفناک من است.
rustling اندکی برای تلفن های موبایل ، زل زل نگاه کردن با احتیاط من از نگهبان سیاه و سفید قدیمی را در من جذب
من تو را دیدم دیگر عنکبوت سیاه و سفید نقره ای ، کف شنی در حال اجرا و وپیش است.
غول ، به عنوان بزرگ به عنوان یک خرچنگ نرم پوسته ، به نظر می رسید ، به مراقبه حمله بر
گوش جونز.
یکی دیگر از ، grizzled و براق با بالا رفتن سن و یا moonbeams من می توانم که نه بگویید -- تحت فشار قرار دادند
طولانی ، feelers آزمایشی به درپوش والاس. من تو را دیدم لکه های سیاه darting بیش از سقف.
بود ، نه یک رویا ، غار با tarantulas زنده بود!
improbably نشده احساس قوی من این است که عنکبوت روی زانوی من عمدا ثبت کردن
در من بود در نتیجه از حافظه ، روح تخیل.
اما این بسنده را به ذهن متبادر ، سریع ، فلش تسلی ، قانون غیر قابل فسخ
سرنوشت -- که اعمال از بازگشت ستمکاران نزد آنها دوباره.
من کیسه خواب را به من تضعیف ، با آگاهی مشتاق از ماهیت آن ، و
به دقت کشیده فلپ در جای خود ، که تقریبا کامال به من مهر و موم شده است.
"هی! جونز! والاس! فرانک! جیم! "
من ، از اعماق به پناهگاه امن من فریاد می کشید.
تعجب فریاد به من اطمینان خوشحالم که آنها از رویاهای خود بیدار شده بود.
"غار با tarantulas زنده!"
من گریه ، سعی در پنهان کردن سرور و نشاط نامقدس من است. "من durned اگر آن نمی باشد!" انزال
فرانک. "لبه آن ضربان جهنم! افزود :" جیم ، با
لرزش از پتو او.
"نگاه ، جونز ، یکی بر روی بالش شما وجود دارد! فریاد زد :" والاس.
صدای کتک زدن! ضربه تیز اعلام باز شدن
خصومت.
حافظه مهر indelibly هر کلمه از آن حادثه ، اما ظرافت ذاتی مانع
تکرار همه را نجات اظهارات انعقاد جنگجوی پیر : "!
! جای من بود تا کنون در! Tarantulas توسط میلیون -- centipedes ،
عقرب ، خفاش ها! مارهای زنگی ، بیش از حد ، من قسم می خورم.
متوجه والاس! وجود دارد ، در زیر پتو خود را! "
از تلفن های موبایل برروی آن بکشید که خوش به تخت من wafted ، من جمع شده بودند که من
دوست طولانی از کالیفرنیا باید از طریق حرکت های معتبر به یک رفته
کسی که بدنش را کج و معوج میکند.
انفجار متعاقب آن از جونز اعلام کرد به جهان گوش دادن که والاس بود
رطیل بر او پرتاب شده است.
زبان ترس دیگری پیشنهاد فکر می کردند که سرهنگ جونز را گذرانده بودند
عنکبوت کنجکاو به فرانک.
پذیرش گفته و رطیل مایه تاسف است ، بدون شک از عقل خود می ترسم ،
با فریاد زدن وحشی از فرانک شروع شد و در دوزخ به پایان رسید.
در حالی که سردرگمی حفظ ، با whacks و ضربات و خرمن کوبی در مورد با
زبان مانند گروهی از اعضای کمپ های قدیمی قبل از هرگز خوار شده بود ، من با خفه
شعف و خلسه روحانی ، و در شیرینی انتقام reveled.
وقتی آرام یک بار دیگر در دره عمیق و باریک سیاه و سفید می رفتند ، تنها یک دارای جای خواب دراز
ماسه ماه silvered از غار است.
در سحرگاه ، وقتی که باز کردم چشم های خواب آلود ، فرانک ، اسلیم ، استوارت و لاوسون ، به عنوان ترک بود
، از پیش مرتب شده با ساز و برگ ، ترک اسب متعلق به ما و جیره
روز.
والاس و من می خواستم برای صعود به شکاف در شروع ، و به خانه راه مار
دره گود و باریک ، و سرهنگ acquiesced با این گفته که او شصت و سه سال
تدریس او را به مراتب تا ببینید که در جهان وجود دارد.
با ورود به آن را انجام ، ما متوجه شدیم صعود به جز اسلاید از سنگ هوازده -- بدون
کار بزرگ ، و ما آن را در نیم ساعت انجام داده ، با نفس به فراغت و هیچ نتیجه وقایع ناگوار
به اسب.
اما نزولی به مار دره گود و باریک ، که تنها یک مایل را در سراسر کم cedared بود
خط الراس ، ثابت می شود کار خسته کننده است.
فضیلت صبر شیطان و مهارت ، من جعلی جلوتر که مزیت ، با این حال ،
به معنی خطر بیشتر برای من به خاطر سنگ در حرکت بالا.
آنها نورد و ضربه و برش را به من ، و من بسیاری از کبود تلاش برای محافظت از پایدار
پاهای بلند و باریک با اسطقس اسب من. فرود بدون نتیجه وقایع ناگوار جدی به پایان رسید.
مار دره گود و باریک به حال یک شخصیت و تعالی که ناخن کانیون را به گمنامی کاربر به سایر نظرسنجی
فراموشی. حاجب بزرگ دراز در تنوع
ساختار.
سنگ به رنگ قرمز روشن بود ، با دیواره زرد ، که تکیه heaved ، bulged
بیرونی است.
این دیواره های صخره ای مزین ، دو هزار فوت ارتفاع ، از برجک به ترک شدند
پایه ، آنها را در چنین زاویه دگرگون که ما ترس به زیر آنها سوار بودند.
کوهستان از سنگ زرد متعادل ، آماده و زبر شود در اولین عصبانی آویزان
نفس از خدایان.
ما در میان سنگ حک شده ، ستون ، obelisks و sculptured دیوار خراب از سوار
کاهش یافته بابل. اسلایدهای رسیدن تمام راه را در سراسر و دور
تا دیوار دره عمیق و باریک مانع عبور ما است.
بر روی هر سنگ سکوت مارمولک سبز خود sunned ، هواپیمای بی موتوری پرواز به سرعت به عنوان ما آمد نزدیک
به خانه های مرمر خود را.
ما را به یک منطقه غارها پوشیده باد آمد ، از همه اندازه و شکل ، بالا و پایین در
صخره های عجیب و غریب به گفتن نیست ، اما فقط در سمت شمال دره عمیق و باریک آنها با ظاهر
دهان باز تاریک و uninviting.
یکی از وسیع و عمیق است ، هر چند دور ، تهدید ما به عنوان ممکن است غار شاه سبزه - maned
از جانوران ، هنوز آن impelled ، شیفته و کشید ما در.
"اتمام حجت ، صعود طولانی و سخت ، گفت :" والاس به سرهنگ ، همانطور که ما پیاده.
پاسخ آمد : "پسر ، من با شما هستم".
و او با ما بود تمام راه را ، همانطور که ما بیش از بلوک های عظیم clambered و
رگه عبور بین آنها و کشیده پاهای خسته ، یکی پس از دیگری.
بنابراین شیب دار دراز تکان تکان خوردن از قطعات صخره ای است که ما از دست رفته دید از غار مدت ها قبل از
ما نزدیک آن را کردم. ناگهان ما گرد یک سنگ ، برای متوقف ساختن و
بریده بریده نفس کشیدن در بلندی چیزی که قبل از ما.
پورتال تاریک از مرگ یا جهنم ممکن است yawned وجود دارد.
سوراخ تیره ، به اندازه کافی بزرگ برای اعتراف به کلیسا ، در صخره شده بود توخالی و پوکی توسط
سنین chiseling طبیعت.
"قبر گسترده ای از زمان گذشته است ، مرده تو!" گریه والاس با وقار.
"آه! تاریک تاریک غار متروک! "من به نقل از ، به عنوان feelingly به عنوان دوست من.
جونز از ما برده از ابرها.
"در حال حاضر ، من تعجب می کنم که چه نوع از حیوانات ماقبل تاریخ که در اینجا پر از سوراخ؟" گفت که او.
برای همیشه لطفا برای یک جذب علاقه! اگر او متوجه تعالی از این محل ،
او آن را نشان نمی دهد.
کف غار از آستانه صعود است.
پشته های سنگی دور از دیوار به دیوار.
ما صعود تا دو صد متر از افتتاح شد ، با این حال ما نیمه راه نیست
به گنبد. اسب ما ، در حال مشاهده در سیج بسیار پایین تر ،
شبیه مورچه ها است.
بنابراین شیب صعود تبدیل شده بود که ما desisted ، اگر یکی از ما بر روی تضعیف شده بود
شیب صاف ، نتیجه وحشتناک می شده اند.
صدای ما رنگ روشن و تو خالی از دیوار.
ما به حدی زیاد است که آسمان توسط مربع آویزانی خشک ، کتیبه مانند
بالای درب و نور عجیب و غریب ، کم نور ، سایه ، مات بود.
این آرامگاه خاکستری بود.
"Waa - hoo!" جونز را با تمام قدرت گسترده ای ، ریه ها چرم فریاد می کشید.
هزاران نفر از صداهای اهریمنی عجله در ما ، به ظاهر بر پاف باد.
تمسخر ، پژواک عمیق از سایه ebon در پشت غار bellowed ، و
دیوارها ، مصرف آنها را ، آنها را پرتاب در دوباره در الحاق شیطانی.
ما دوباره شکستن سکوت است که آرامگاه ، که در آن ارواح از سنین دراز در
گرد و خاکی کفن و ما crawled شده اگر ما به عنوان پناه تجاوز کرده بود و به استناد
خشم خدایان است.
همه ما پیشنهاد نام : سالن آمفی تئاتر Montezuma تنها رقیب
انتخاب جونز ، اکو غار ، که ما آن را در نهایت انتخاب.
نصب و راه اندازی اسب ما دوباره ، ما بیست مایل از مار دره گود و باریک شده توسط ظهر ساخته شده ، زمانی که ما
استراحت برای ناهار.
تمام راه تا ما بازی پسر به جاسوسی برای مناظر ، بازی با افتخارات درباره
حتی. این یک سوال بود اگر مار دره گود و باریک تا کنون
قبل از چنین raking.
با این حال ، به رغم نام خود ، ما را کشف مارها.
از تو رفتگی در دیوار شنی از صخره ای که در آن ما راه اندازی شد والاس espied آرامگاه ، و منادی
کشف خود را با فریاد پیروز است.
کاوش در خرابه های قدیمی roused به او تا حد زیادی به همان روح است که حفر در کتاب های قدیمی
roused در من است.
قبل از اینکه ما به او رسید ، او بزرگ بویی چاقو عمیق در کف شنی و قرمز ، به خاک سپرده
آرامگاه.
این خانه یک بار مهر و موم شده از کشته شدگان از سنگ های کوچک ساخته شده بود ، برگزار شد ،
با هم توسط سیمان ، ماهیت آن ، والاس توضیح داد ، به حال تبدیل شدن به هرگز روشن
به تمدن.
قرمز رنگ و سخت به عنوان سنگ چخماق ، سخت تر از سنگ چسب و با هم بود.
آرامگاه نیم گرد در شکل بود ، و کف آن قفسه بینی سنگ صخره بود.
والاس کشف بیت از سفال ، استخوان و ریز بافته طناب ، همه از آن ، به ما
ناامیدی بزرگ ، فروپاشید در انگشتان دست ما گرد و غبار.
در مورد طناب ، والاس به ما اطمینان ، این نشانه ای از قابل توجه بود
دوران باستان است.
در مایل بعدی ما طی ده ها تن از این سلول های قدیمی ، ما متوجه شدیم ، همه تخریب
به جز چند پا از دیوار ، همه از یک زمان اموال آنها despoiled.
والاس فکر این depredations بودند به علت هندی از زمان خود ما.
ناگهان ما بر جونز آمد ، ایستاده زیر یک صخره ، با گردن او craned به
زاویه ناامید.
"در حال حاضر ، که چه؟" او خواستار ، با اشاره به سمت بالا.
بالا بر روی دیوار صخره بر امدگی گرد و کوچک ، ظاهر شد.
آن را از این پدیده ها رنگ قرمز از مقبره های دیگر بود و والاس ، هیجان زده تر از
او در تعقیب گربه وحشی پشمالو شده بود ، گفت : آن قبر بود ، و او بر این باور بودند آن را به حال
هرگز گشوده است.
از نقطه بالای سنگ ، به عنوان بالا که من به خوبی می تواند صعود ، تصمیم گرفتم هر دو
سوالات مطرح شده با شیشه ای من. آرامگاه شبیه هیچ چیز به اندازه یک
لانه گل و زنبور ، بالا بر روی دیوار انبار.
این واقعیت که این شکسته شده بود ، هرگز باز کاملا انجام والاس دور با شور و شوق.
"این کشف متوسط ، اجازه دهید به شما بگویم که او اعلام کرد :".
"من با آزتک ها ، Toltec و خرابه پوئبلو آشنا ، و در اینجا پیدا کنم هیچ
شباهت. علاوه بر این ، ما از عرض آنها.
نژاد کهن مردم -- بسیار کهن واقع در این دره عمیق و باریک زندگی می کردند.
چه مدت پیش ، آن را غیر ممکن است برای گفتن. "" آنها باید پرندگان ، گفت : "
عملی جونز.
"در حال حاضر ، how'd که آرامگاه تا کنون دریافت وجود دارد؟ نگاهی به آن ، شما؟ "
به عنوان نزدیک ما می توانیم معلوم ، آن را سه صد فوت از زمین بود زیر ، پنج
صد از لبه دیوار بالا ، و احتمالا نمی توانست شده اند از نزدیک
بالای صفحه.
علاوه بر این ، دیوار صخره صاف به عنوان یک دیوار از ساختن انسان بود.
"یکی دیگر وجود دارد ، به نام :" خارج جونز. "بله ، و من دیگری مراجعه کنید ، بدون شک وجود دارد
بسیاری از آنها ، پاسخ داد : "والاس.
"به نظر من ، تنها یک چیز حساب ممکن است برای موقعیت خود را.
شما مشاهده آنها ظاهر می شود در مورد سطح با یکدیگر باشد.
خب ، یک بار کف کانیون فرار در امتداد آن خط ، و در سنین رفته توسط آن
کاهش یافته ، به دور توسط باران شسته شده. "این مفهوم ما را مبهوت است ، اما از آن بود
تنها ممکن و قابل تصور است.
بدون شک همه ما در همان زمان اندکی باران دارد در آن بخش خشک از فکر
آریزونا. "چند سال است؟ ای query :" جونز.
چه سال؟ گفت : "والاس. "هزاران سال ، سن از گذشت
نژاد که این مقبره ساخته شده است زندگی می کردند. "
برخی از ترغیب به کشیدن دوست علمی ما را از نقطه لازم بود ، که در آن
بدیهی است که درمانده به انجام هر چیز دیگری ، او ایستاده و اشتیاق در جدا gazed
مقبره.
این دره عمیق و باریک گسترده تر که ما اقدام و صدها نفر از نقاط که دعوت بازرسی ،
مانند آویزانی قفسه سنگ ، شقاق ، غار و خرابه های تاریک تا به حال به
مصوب ، کمبود وقت است.
در این حال ، یک کشف جالب تر و مهم تر بود ، و لذت و
افتخار از آن کاهش یافت و به من.
چشم تیز و peculiarly دوربین -- نزد هند ، جونز اطمینان
من برای خودم نگه داشتم و آنها را جستجو دیوار در مکان هایی همچون اصحاب من نادیده گرفته است.
در حال حاضر ، تحت بلوف بر امده و بزرگ ، من تو را دیدم ، یک نقطه تاریک ، که در زمان به شکل یک
رقم.
این رقم ، من recollected ، به دید من شده بود ارائه بیش از یک بار ، و
در حال حاضر آن را من متوقف شد.
صعود سخت تا سنگ لغزنده بود خسته ، اما من دریغ نکنید ، برای من
به دانستن تعیین شد. یک بار بر طاقچه ، من اجازه دهید از فریاد زدن که
به سرعت اصحاب من در جهت من تنظیم کنید.
شکل من تا به حال دیده می شود شیطان تیره ، قرمز ، یک تصویر نقاشی شده ، بی ادب ، unspeakably بود
وحشی ، crudely اعدام شده است ، اما در نقاشی های به دست انسان است.
تمام سطح دیواره صخره ارقام از همه اشکال -- مردان ، پستانداران ، پرندگان را با مته سوراخ
و دستگاه های عجیب و غریب ، برخی در رنگ قرمز بیشتر در زرد.
برخی نشان داد سایش از زمان ؛ دیگران روشن و تیز بودند.
والاس puffed به من ، اما او باد را به حال به اندازه کافی برای دیگری فریاد باقی مانده است.
جونز puffed همچنین ، و از دیدن اولین چیزی که طرح بی ادب از آنچه که می شده اند
یک گوزن یا بوفالو ، او اظهار داشت : در نتیجه : رفو من اگر من شاهد یک حیوان است که می خواهم؟
پسر ، این پیدا کردن ، مطمئن شوید که شما به دنیا آمد.
از آنجا که نه حتی Piutes تا به حال از این ارقام سخن گفت.
شک دارم اگر می دانند که آنها به اینجا.
و کاوبوی و wranglers ، چند آنچه که تا کنون توسط اینجا در صد سال ، هرگز
دیدم این چیزها. می زند هر چیزی که من همیشه در مکنزی را دیدم ،
یا هر جای دیگری. "
معنی برخی از دستگاه ها به عنوان عرفانی بود که دیگران روشن بود.
دو چهره خون قرمز از مردان ، کشیدن کوچکتر بزرگتر توسط موها ، در حالی که او
در بالاترین نقطهء کشتی تبر خون قرمز یا باشگاه ، دست تکان دادند سمت چپ کمی به حدس.
در اینجا بود نبرد قدیمی از مردان ، به قدمت زندگی.
یکی دیگر از گروه ، دو چهره است که موارد فوق را در شکل و عمل شبیه ،
مبارزه با بیش از یک فرم سجده rudely زنانه در رئوس مطالب و گواه به سن
زمانی که مردان به عنوان حساس بودند که در
مادرن تایم Modern Times ، اما قاطع و اصلی است.
عجیب و غریب هندی زرد در هوا دست تکان دادند دست قرمز ، که عکس قابل توجه پیشنهاد
او این ایده که مکبث باستانی بود ، با گوش دادن به ضربه زدن در دروازه.
یک شخصیت به نمایندگی از رئیس بزرگ وجود دارد ، قبل از آنها چهره های بسیاری از غیر روحانی
سجده ، آشکارا کشته و یا اسیر.
نقاشی های قرمز بزرگ ، در شکل خفاش ، اشغال ، پستهای برجسته و باید
نماینده خدایان یا شیاطین. ارتش از مردان در راهپیمایی گفت : از آن زنگار
سازمان ملل قدیمی یا جوان -- جنگ.
این unnamable پرندگان و جانوران ، unclassable با نقطه و علامت و
هیروگلیف را اختراع کردند ، ثبت سابقه از مردم گذشته است.
نمادها آنها را از دوران که به گذشته کم نور رفته بود ، می روم تنها این
علامت {نمادها ضبط سابقه مردم گذشتهها.} برای همیشه لطفا برای ناخوانا. رتبهدهی نشده است
در حالی که آنها ایستادند ، قرن پس از قرن
محو نشدنی ، یادآور شکوه و عظمت ، رمز و راز ، غم و اندوه زندگی.
"چگونه می تواند از هر نوع گذشته رنگ تا زمانی؟ پرسید : جونز ، از تکان دادن سر خود را doubtfully.
والاس "است که رمز و راز لاینحل ،" بازگشت.
او می افزاید : "اما پرونده وجود دارد. من کاملا مطمئن نقاشی در
حداقل یک هزار ساله است.
من هر مقبره ها یا نقاشی های مشابه آنها را ندیده است.
مار دره گود و باریک است و من باید چند روز مطالعه شگفتی های آن است. "
سانداون ما در داخل نزد بلوط بهار گرفتار ، و ما به زودی به این اردوگاه را به مماشات
کر استقبال از hounds. فرانک و دیگران کابین رسیده بود
چند ساعت قبل.
شام بخار بر روی زغال داغ با یک عطر خوشمزه بود.
سپس آمد pleasantest زمان از روز ، بعد از تعقیب طولانی و یا گردش -- سکوت
لحظات ، تماشای embers درخشان از آتش ؛ لحظات صحبت هنگامی که یک قرمز
داستان خون رنگ روشن و صحیح است ؛
لحظه های تاریک روشن ، چوب ، دود بوی شیرین.
جونز غیر منتظره ای متفکرانه به نظر می رسید.
من آموخته بود که این اشتغال ذهنی در او به معنای تکان دهنده از انجمن های قدیمی ،
و من منتظر سکوت.
و لاوسون خفیف در گوشه خروپف ؛ جیم و فرانک crawled شده به پتو خود را ،
و همه هنوز. والاس دودی لوله هند خود و شکار
در رویاهای firelit.
"پسران ، گفت :" رهبر ما در نهایت ، به نوعی انعکاس های مرگ به دور در آن غار به یاد
من را از سوگواری از گرگ سفید بزرگ در سرزمینهای خشک و بی ثمر است. "
والاس puffed ابرهای عظیمی از دود سفید ، و من منتظر ، دانستن بود که من به گوش در
تاریخ و زمان آخرین داستان ماجراجویی بزرگ سرهنگ در Northland.
>
فصل 8. NAZA! NAZA! NAZA!
یک روز انتظار در فورت Chippewayan بود. تنها و بیکس ، دور شمالی خلیج هادسون
تجارت پست به ندرت شاهد زندگی مانند.
Tepees بانک ها از رودخانه برده خال خال و خطوط هندی پوشانده رژه خود را
سواحل.
نزدیک فرود قایق گروهی از فرماندهان ، چیز عجیب و غریب در نیمه وحشیانه ، نیمه متمدن
شکوه و جلال ، اما سیاه browed ، تیره رنگ چشم ، در شأن وحشیانه با سلاح تاشده ایستاد
سر بالا نگه داشته شود.
Lounging در بانک پوشیده از چمن مردان سفید پوست ، معامله گران ، تله و مقامات
ارسال ها.
همه چشم بر روی منحنی دور از رودخانه که در آن ، به عنوان خود را از دست داده بودند خوب
خم حاشیه سبز تیره ، سفید glinting امواج رقصید و fluttered.
آسمان خرداد ماه در جریان با شکوه آبی دراز ژنده ، نیزه صدر ، انبوه درختان سبز
فراوان را به آب و فراتر از گل رز با حروف درشت ، طاس قبه دار تپه ، در بنفش از راه دور
امدادی.
بازوی بلند هند در جنوب کشیده شده است. چشم انتظار ذره سیاه و سفید در تشخیص
سبز ، و تماشا به رشد آن است. flatboat ، با مردی ایستاده.
oars ، با مته سوراخ کردن سریع.
دست قرمز ، و نه یک سفید ، ارائه ، برای کمک به ویجر در فرود دشوار است.
مستطیلی شکل ، دست و پا چلفتی ، به شدت مملو از قایق رسید و با جریان و حوض را تصویب کرد
با وجود تلاش قایقرانی.
او هنر و صنعت خود را در زیر بر اساس یک نوار چرخش و roped آن را به سرعت به یک درخت.
سرخپوستان بالاتر از او را در بانک شلوغ است.
قایقرانی مطرح فرم قدرتمند خود را سیخ شده ، لغو چهره bronzed که در مجموعه ای به نظر می رسید
سختی craggy ، و بازیگران از چشم های باریک مشتاق ، خنک نگاه کسانی که در بالا.
سوسو زدن نقره ای در مو منصفانه خود به خبرنگاران گفت : از سال.
سکوت ، قابل توجه به عنوان آن شوم بود ، شکست تنها به تق تق کردن از کمپینگ
متعلقات ، که ویجر به سطح ، نیمکت پوشیده از چمن در بانک انداخت.
بدیهی است این بازدید کننده ناخوشایند از دور سفر کرده بود ، و قایق خود را ، غرق
به عمق آب با بار خود را از بشکه ها ، جعبه ها و کیسه های ، نشان داد که
سفر تنها آغاز کرده بود.
قابل توجه بیش از حد بودند ، یک زن و شوهر از تفنگ وینچستر طولانی درخشان در برزنتی.
جمعیت سرد رو هم زده و جدا برای اجازه عبور از خاکستری بلند ، باریک ،
شخصیت تحمل رسمی ، در یک کت نظامی پژمرده.
"آیا شما شکارچی و گاو نر مشک؟" او ، در تن که فاقد استقبال پرسید.
قایقرانی این مخاطب بی چون و چرا با یک خنده سرد مواجه می گردد -- عجیب و غریب
خنده ، که در آن عضلات صورت خود را به نظر می رسد نه بازی.
"بله ، من مرد هستم ،" او گفت.
رؤسای قبایل برده Chippewayan و بزرگ شده اند از خود را مطلع
آینده. آنها شورا برگزار شد و در اینجا به
با شما صحبت می کنند. "
در یک حرکت از فرمانده ، خط از سر دسته انباشت اشیاء بدست آمده را به نیمکت سطح
و یک نیم دایره قبل از VOYAGER شکل گرفته است.
برای مردی که قبل از ترسناک بول نشسته و نجیب تندر سیاه سو ایستاده بود ،
و با آن روبرو جرونیمو شاهین چشم ، و نگاه بیش از مناظر تفنگ در
زرق و برق دار ، پرنده ، وحشی ، آزاد Comanches ،
این دایره نیمه وحشی -- لرد از شمال -- مقایسه متاسفم بود.
Bedaubed و betrinketed ، خمیده و ژولیده ، این روسای کم statured belied
در ظاهر خود را تمسخر و تحقیر چشم روشن و قیافه های بلند.
آنها ساخته شده یک گروه غمگین است.
که در زبان نامفهوم صحبت کرد ، نورد صدای پرطنین و پر افاده ، بیش از
بسیاری گوش دادن.
وقتی که او تا به حال به پایان رسید ، از نژاد مختلف مفسر ، در لباس یک مرد سفید پوست ،
در یک سیگنال از فرمانده سخن گفت. "او می گوید : گوش دادن به سخنور بزرگ
Chippewayan.
او به احضار تمام رؤسای قبایل جنوب دریاچه برده بزرگ است.
روز برگزار شورای شده او است. حیله گری از چهره رنگ پریده است ، که می آید به
گاو مشک ، به خوبی شناخته شده است.
بگذارید چهره رنگ پریده بازگشت شکارچی خود شکار ، زمینه ، چهره اش را روشن او را از
شمال. هرگز روسای اجازه مرد سفید
را به مشک گاو زنده را از کشور خود را.
Ageter ، مشک ، گاو نر ، خدای خود است. او به آنها غذا و خز.
او هرگز دوباره اگر او دور گرفته شده است ، و گوزن شمالی از او پیروی خواهد کرد.
سران و مردم آنها را از گرسنگی مردن.
شکارچی چهره رنگ پریده برای رفتن به عقب فرمان آنها.
Naza گریه آنها! Naza!
Naza! "
"بگو : برای هزار مایل شنیده ام که کلمه Naza!" بازگشت شکارچی ، با
کنجکاوی مخلوط و انزجار.
"در ادمونتون دونده هند آغاز شده جلوتر از من ، و هر روستا را لرزاند
ردسکینز که جمعیت من گرد و رئیس قدیمی را در من صدای بلند نطق کردن ، و حرکت من
در پشت ، و نقطه شمال با Naza!
Naza! Naza!
به چه معنی است "،" هیچ مردی سفید می داند ، هیچ هند خواهد شد بگویید "؟
پاسخ مترجم.
"معامله گران فکر می کنم به این معنی برده بزرگ ، ستاره شمال ، روح شمال ،
باد شمال ، چراغ شمال و مشک خدا ، گاو نر است. "
"خب ، به فرماندهان می گویند که به Ageter من چهار قمر در راه پس از چند بوده است
از Ageters کمی او ، و من رفتن به نگه داشتن بعد از آنها است. "
، را شکست : "هانتر ، شما غیر عاقلانه ترین" در فرمانده ، در صدای فضول خود.
"سرخ پوستان هرگز به شما اجازه خواهد داد مشک گاو زنده از شمال به را.
آنها او را ستایش ، دعا به او.
این تعجب شما نشده اند متوقف شده است. "" که شما به من متوقف؟ "
"سرخپوستان. آنها به شما اگر شما به نوبه خود کشتن
.
"علامت تعجب! برای گفتن plainsman آمریکایی که! "
این شکارچی متوقف شد یک لحظه ثابت ، با باریک شدن پلک خود را بیش از شکاف آتش آبی.
"هیچ قانونی را برای من نگه دارید ، هیچ چیز اما خرافات هند و Naza گرامی!
و حرص و طمع از مردم خلیج هادسون است. من روباه قدیمی ، توسط زیبا فریب خورده
طعمه.
برای سالها ، ماموران این شرکت تجارت خز سعی کرده اند برای حفظ از کاشفان.
حتی سر جان فرانکلین ، انگلیسی ، می تواند غذا را از آنها بخرند.
سیاست این شرکت این است که طرف با سرخپوستان ، برای حفظ تجار و
تله.
چرا؟ بنابراین آنها می توانند در تقلب وحشی فقیر از لباس و غذا از طریق تجارت
چند خرده ریز و پتو ، توتون و تنباکو و رم کمی برای میلیون ها دلار
ارزش از پوست خزدار.
من شکست خوردم به استخدام انسان را پس از انسان ، هند پس از هند ، نمی دانند که چرا من نمی تونم
یاور؟
آیا من ، plainsman ، آمده هزار مایل به تنهایی توسط شما می ترسم ، یا بسیاری از
سرخپوستان ترسو
آیا من خواب از مشک ، گاو را برای چهل سال ، به گام های دزدکی جنوب در حال حاضر ، حتی وقتی که من شروع به
احساس شمال؟ I. نشده "
عمد هر رئیس ، با صدای مار صدای خش خش ، کشمکش در صورت شکارچی.
او ایستاده غیر منقول در حالی که آنها مرتکب خشم ، سپس گونه خود را به آرامی پاک ،
و در عجیب و غریب ، صدای او سرد ، خطاب به مترجم.
"به آنها بگویید بنابراین آنها کیفیت واقعی خود را نشان می دهد ، در شورای توهین.
به آنها می گویم آنها روسای نیست ، اما سگ است. به آنها می گویم که آنها حتی نمی squaws ، تنها
فقیر ، بدبخت گرسنگی سگ است.
به آنها بگویید من به نوبه خود پشت من بر روی آنها. به آنها می گویم نژاد سفید پوست مبارزه کرده است
رؤسای ، شدید ، جسورانه ، مانند عقاب ، و او پشت خود را بر روی سگ را می چرخاند.
به آنها می گویم او کسی است که می تواند آنها را به منظور بالا بردن مشک و گاو آموزش و
گوزن های شمالی ، و برای حفظ از سرما و گرگ.
اما آنها کور هستند.
به آنها می گویم شکارچی شمال می رود. "از طریق شورای از سران زد پایین
موتر ، تا جمع آوری رعد. به کلمه او درست ، شکارچی تبدیل شده خود را
دوباره روی آنها.
او توسط خار ، چشم خود را گرفتار وحشیانه لاغر لغزش از قایق.
در تماس استرن شکارچی ، هند همگانی روندی در ساحل ، و شروع به اجرا.
او پاکت را به سرقت برده بود ، و در eluding صاحب آن ، اما برای موفق
مانع پیش بینی نشده ، به عنوان قابل توجه به عنوان آن غیر منتظره بود.
مرد سفید قد عظیم در تصویب این دزد پا بود ، و دو بزرگ گذاشته
دست در او.
فورا پاکت پرواز از هند ، و او در هوا چرخید و به سقوط
رودخانه با چلپ چلوپ صدایی. Yells ، حاکی از تعجب و زنگ
ناشی از این حادثه غیر منتظره.
هند دیوانه وار به ساحل شنا کرد.
لهذا قهرمان غریبه در یک سرزمین بیگانه لغو یک کیسه ، که داد چهارم
جلنگ جلنگ صدا کردن موسیقی از فولاد ، و پرتاب آن را با مقالات اردوگاه روی نیمکت پوشیده از چمن ،
او تمدید بزرگ ، دست دوستانه.
"اسم من است REA ،" ، در ، زنگ کاورنو و عمیق گفت.
"معدن جونز ،" شکارچی پاسخ ، به سرعت او چنگال پیشنهادی
دست.
او در REA شاهد غول ، او از آنها بود ، اما یک سایه نیافتگی است.
شش و نیم فوت REA ، شانه ها ، با حیاط وسیعی هالک از استخوان و گوشت ایستاد.
سنگین ، سر و کرک شده او استراحت در پشت گردن گاو نر.
صورت گسترده او ، با پیشانی پایین آن ، بولدوگ نزدیک بسته خود را در زیر فک ، بزرگ خود را ،
چشم مات ، رنگ پریده و بی رحمانه به عنوان کسانی که از جگوار ، مشخص شده او انسان را از حیوان وحشتناک
زور است.
"آزاد معامله گر!" فرمانده نامیده می شود "بهتر است فکر می کنم دو بار قبل از شما ملحق
بخت و اقبال با شکارچی مشک گاو نر است. "" با شما به جهنم "rantin خود را ، سگ
ردسکینز گوش دار! "گریه REA.
"من agin انسان را در نوع خود ، انسان را از کشور خود من ، من goin' با او اجرا شود. "
او با استفاده از این رانش کنار برخی از تجاوز ، خمیازه هندی تا unconcernedly و
ungently که آنها بر چمن sprawled.
به آهستگی جمعیت نصب شده و یک بار دیگر صف بانک.
جونز متوجه شدم که از سوی برخی از سکته مغزی در اواخر چرخش ثروت ، او با کاهش یافته بود
یکی از معدود آزاد معامله گران استان است.
این تجارت آزاد ، از ماهیت از تماس آنها بود که به مقابله با خطر خز
شرکت ، و برای به دام انداختن و معامله بر روی حساب خود -- کلاس هاردی و بی باک
مردان است.
ارزش REA به جونز بیش از مردان ده عادی.
او می دانست که راه شمال ، زبان قبایل ، عادات حیوانات ،
دست زدن سگ ، استفاده از مواد غذایی و سوخت است.
علاوه بر این ، آن را به زودی به نظر می رسد که او نجار و آهنگر بود.
او گفت : "کیت من وجود دارد ،" آزادسازی محتویات کیف خود را.
یک دسته از تله فولاد ، برخی از ابزار ، تبر شکسته ، یک جعبه شامل
چیزهای متفرقه مانند تله استفاده می شود ، و چند مقاله از جامه فلانل یا پشمی.
Thievin 'ردسکینز او در تبیین فقر خود افزود.
"ساز و برگ نه چندان. اما من این مرد را برای شما است.
علاوه بر این ، من تا به حال PAL onct که شما را بر روی دشت می دانستند ، به نام شما از چرم گاومیش 'جونز است.
قدیمی جیم خم او بود. "" من بحر تفکر غوطهور شدن جیم جونز ، گفت : ".
"او را در اتهام و زمان آخرین کاستر رفت.
بنابراین شما PAL جیم شد. که توصیه می شود اگر شما مورد نیاز
یکی است. اما راه را به شما chucked هند
دریا شدم. "
REA به زودی خود را به عنوان یک مرد از چند کلمه ای و اقدام بسیار آشکار می شود.
با قطعه هست جونز به حال در هیئت مدیره ، او به اوج می رسد استرن و تعظیم از قایق به
دور نگه داشتن این امواج ضرب و شتم در رپیدز ، او فرمان چرخ دنده و کمتر از مد افتاده
مجموعه ای بی دست و پا oars ، و منتقل محموله ، تا که به ایجاد فضای بیشتر در هنر و صنعت.
"چرم گاومیش ، ما در یک طوفان هستیم. تنظیم برزنتی "را آتش.
ما به اردوگاه به شب وانمود.
این هندی ها نمی رویای ما می خواهم سعی کنید از رودخانه به اجرا پس از تاریک ، و خواهیم لغزش
تحت پوشش است. "
خورشید بیش از لعاب ، ابرها را از شمال نقل مکان کرد ، باد سرد جاروب راهنمایی
spruces ، و باران شروع به رانندگی در gusts.
در آن زمان تاریک بود هند خود را نشان داد.
آنها از طوفان مستقر شد. چراغ twinkled در teepees و بزرگ
ورود به سیستم کابین شرکت بازرگانی.
جونز دور تا شب سیاه قیرگون scouted ، هنگامی که انجماد ، ریختن انفجار فرستاد
او را به حفاظت از تارپولین پوشاندن برگشت.
هنگامی که او در آنجا متوجه شد که REA آن گرفته شده بود و در انتظار او است.
"خاموش" گفت : معامله گر آزاد و بدون سر و صدا بیش از پر شناور قایق
وضع روانیش به جریان و glided پایین تا برق زده آتش سوزی دیگر برجسته
تاریکی.
رودخانه در شب ، مشترک با تمام رودخانه های سریع ، تا به حال یک صدای عبوس و
زمزمه عجله خود ، خویشتن داری خود را ، تهدید آن ، به معنی آن است.
دو قایق مردان ، یکی در چرخدنده ی فرمان ، یکی در oars با باران عصبانی و
تماشای کم نور ، خط تیره از درختان است. هنر و صنعت داخل است و فقدان noiselessly به بعد به
دل تنگی.
و به گوش جونز ، بالاتر از طوفان ، ریخت دیگری صدا ، ثابت ، خفه
رامبل ، مانند رول چرخ ارابه غول.
به غرش آشنا به او ، و چیزی است که تنها ، در عمر طولانی خود آمده بود
از خطر ، تا کنون فرستاده بود سرما ، سوزن سوزن شدن ، تنگ بیش از گرم خود میلرزد
پوست می شود.
چند بار در Athabasca که رامبل رپیدز خطرناک و مخوف presaged بود.
«جهنم خم رپیدز! فریاد زد :" REA. "آب بد ، اما هیچ سنگ."
رامبل را گسترش داد تا غرش ، غرش به رونق است که هوا را با سنگینی متهم ،
با مته سوراخ کردن رویایی.
تمام جهان گم به نظر می رسد در حال حرکت به تازیانه باد ، به صدای
باران ، به غرش رودخانه.
قایق شات پایین و سمت در هوا ، شوک شوک ملاقات کرد ، جهش سینه سفید کم نور
امواج ، و توخالی ، ترکیب عجیب و غریب از صداهای آبکی ، سوار و بر روی buffeted ،
پرتاب ، تن به تن را به هرج و مرج سیاه و سفید است که هنوز با کفن گمنام نور gleamed.
سپس جریان تشنج shrieked سرپیچی گذشته ، تغییر دوره خود را به طور ناگهانی
برای آرام کردن و غرق صدای رپیدز در muffling از راه دور.
یک بار دیگر به هنر و صنعت را فرا گرفت در هموار ، به درایو باد و عجله از
باران است. تا نیمه شب طوفان پاکسازی شده اند.
ابر تیره تقسیم درخشان ، ستاره های آبی به رنگ سفید را نشان می دهد و ماه ، حملهای که
silvered قلل spruces و گاهی مانند gleaming را مخفی می کردند و سیاه
اوج رگه در پشت شاخه های تیره.
جونز ، plainsman تمام روز خود را ، به wonderingly تماشای ماه blanched
آب است.
او آن سایه و تیره در زیر سایه دیوار سنگ گرانیت دیدم ، که در آن با عقاید
آهنگ و غرغره کردن توخالی. او شنید دوباره سر و صدا دور کردن ، ضعف در
شب.
بانک های صخره بالا ظاهر شد ، دیواره خارج دلپذیر ، نور ، و رودخانه به طور ناگهانی
تنگ شده است.
خمیازه کشیدن سوراخ ، گرداب از ثانیه ، با مکیدن gurgling باز شده و شتافت با
قایق. در هنر و صنعت پرواز کرد.
به مراتب جلوتر ، هواپیما بلند ، رو به کاهش از امواج یخ زده پریدن بازی تیره و سفید
با moonbeams.
برده سقوط آزادی خود ، پایین خود riven ، سنگ شدت افزایش تخت ، دانستن هیچ بیماری
گردابی و سفید wreathed سنگهای براق تیره خود را در کف و اسپری.
>
فصل 9. سرزمین مشک - OX
فریاد از آن بود دور از روشن ماه ژوئن در بندر Chippewayan به کم نور اکتبر در برده بزرگ
دریاچه.
دو نفر بلند ، پر زحمت ماه REA و جونز سواحل کج بزرگ موضوعی
داخلی دریا ، برای توقف در پایان افراطی شمالی ، که در آن یک نهر کوچک غوطه وری را تشکیل دادند
منبع رودخانه.
در اینجا آنها یک دودکش سنگ و شومینه ایستاده در میان تاریک ،
خرابه های فاسد از کابین. "ما باید هیچ زمان از دست دادن نیست ، گفت :" REA.
"من احساس می کنم زمستان در باد.
'چه میزان تاریکی روز gettin' بر ما. "
پاسخ : "من برای مشک شکار ، گاو هستم ،" جونز. "انسان ، ما facin شب در شمال ؛
ما در این سرزمین خورشید نیمه شب هستیم.
به زودی خواهیم در مدت هفت ماه تعطیل است. کابین ما می خواهیم ، چوب ، 'گوشت است."
جنگل درختان صنوبر نیافتگی لبه در دریاچه ، و به زودی به آهنگسازی دلتنگ کننده آن
زنگ زد به سکته مغزی از محور.
درختان در اندازه کوچک و یکنواخت بودند. stumps سیاه برآمده ، اینجا و آنجا ،
از زمین ، نشان دادن کار از فولاد در زمان رفته است.
جونز مشاهده کرد که درختان زندگی می کرده اند بزرگتر در قطر از stumps ، و
REA در توجه به تفاوت در سن مورد سوال است.
"برش ، بیست و پنج mebbe پنجاه سال قبل ، گفت :" تله.
"اما درختان زندگی بدون بزرگتر است." "درختان چیز" به تدریج که رشد سریع در
زمین شمال. "
آنها بنا دور پانزده پا کابین دودکش سنگ ، آن را مسقف با قطب و
شاخه های صنوبر و لایه ای از شن و ماسه.
در حفاری در نزدیکی شومینه جونز کشف فایل های فرسوده است و سر از
keg ویسکی ، که بر اساس آن کلمه غرق شده با حروف ناخوانا بود.
ما در بر داشت محل گفت : "REA.
"فرانک یک کابین در سال 1819 ساخته شده است. "در سال 1833 کاپیتان برگشت wintered اینجا
او در جستجوی کاپیتان راس از خشم رگ بود.
این کسانی thet احزاب explorin 'قطع درختان بود.
نشانه هند خارج وجود دارد ، ساخته شده در زمستان سال گذشته ، من روی چیزی حساب کردن ، اما سرخپوستان قطع هرگز
پایین بدون درختان. "
شکارچیان کابین ، به انباشت اشیاء بدست آمده کابل از بیرون هیزم ، جمع شده دور
kegs از ماهی خشک شده و میوه ها ، کیسه آرد ، جعبه کراکر ، گوشت کنسرو شده و
سبزیجات ، شکر ، نمک ، قهوه ، تنباکو --
تمام محموله و پس از آن در زمان قایق از هم جدا و به مرحله اجرا آن را بانک ، که کار
در زمان آنها کمتر از یک هفته.
جونز در بر داشت به خواب در داخل کابین ، با وجود آتش سوزی ، uncomfortably سرد ، به دلیل
chinks گسترده ای در بین سیاهههای مربوط است. به سختی بهتر از خوابیدن زیر
spruces swaying.
وقتی او essayed برای جلوگیری از ترک ، یک وظیفه به هیچ وجه آسان ، با توجه به عدم
مواد -- REA خندید کوتاه خود به نام "هو! هو! "و او را با کلمه متوقف شد ،" صبر کن. "
هر روز صبح یخ سبز دورتر از آن به دریاچه توسعه یافته ؛ خورشید paled
تاریک و تیره کننده شب سرد بزرگ شده است.
در اکتبر 8 ، دماسنج ثبت نام چند درجه زیر صفر ؛ سقوط کرد
کمی بیشتر شب بعد و در ادامه به سقوط.
"هو! هو! "گریه REA.
"او را مورد حمله قرار سورتمه دراز و باریک ، در حال حاضر او شروع به اسلاید.
در تاریخ آمده ، چرم گاومیش ، ما کار را انجام دهد. "
او گرفتار یک سطل ، سوراخ خود را در یخ ساخته شده ، rebroke لایه شش اینچ ،
یخ از چند ساعت ، و پر کردن سطل او ، بازگشت به داخل کابین.
جونز تا به حال هیچ اگاهی از قصد تله ، و wonderingly او مست او
سطل پر از آب و به دنبال.
در آن زمان او را به کابین رسیده بود ، یک ماده در برخی از سی یا چهل قدم خوب ،
آب آب و تاب منعکس دیگر از سطل خود را ، برای یک فیلم نازک از یخ جلوگیری کردند.
REA پانزده پا را از داخل کابین ایستاده بود ، پشت خود را به باد و آب را انداخت.
برخی از آن را در هوا یخ زد ، بیشتر از آن را مسدود سیاهههای مربوط است.
برنامه ای ساده از تله در جعبه گذاردن کابین با یخ به راحتی divined شد.
تمام روز مردان کار می کرد ، کاستن از تنها زمانی که کابین شبیه تپه و درخشان است.
این گوشه های تیز و نه شکاف نیست.
در داخل آن گرم و امن و امان ، و به عنوان نور به عنوان زمانی chinks بودند باز بود.
اعتدال اندکی از آب و هوا به ارمغان آورد و برف.
چنین برف!
فلوتر سفید خیره کننده از تکه های خاکستری ، به عنوان بزرگ به عنوان پر!
همه روز که خش خش نرمی ، تمام شب را swirled ، جارو ، تراوش مسواک زدن در برابر
داخل کابین.
"هو! هو! "roared REA. "خوب تیس ، اجازه برف او ، گوزن های شمالی
مهاجرت خواهند. ما گوشت تازه داشته باشد. "
خورشید دوباره تاباند ، اما درخشان نیست.
باد سرد به پایین از منجمد شمال و دلمه بسته به بارشها آمد.
شب سوم بعد از طوفان ، هنگامی که شکارچیان غیر روحانی بطور دنج قرار گرفتن در زیر پتو خود را ،
اغتشاش در خارج آنها را تحریک می شود.
"سرخپوستان ، گفت :" REA ، "شمال برای گوزن شمالی آمده است."
نیمی از شب ، فریاد و فریاد ، پارس سگ ، هولنج از sleds و ترک خوردگی
tepees خشک شده و پوست به قتل خواب برای کسانی که در داخل کابین.
در صبح سطح دشت و لبه جنگل در روستای هند است.
پنهان گوزن کانادایی ، صحافی در قطب چنگال مانند چادر مانند لانه را بدون تشکیل
درب های تشخیص.
آتش دودی در سوراخ در برف.
تا در اواخر روز نشده هر آشکار زندگی خود دور tepees ، و پس از آن
گروهی از کودکان ، ضعیف در تکه های پاره پاره از پتو و پوست ، پوشیده شده gaped در
جونز.
او را دیدم pinched خود ، چهره قهوه ای ، خیره ، چشم گرسنه ، پاهای برهنه و گلو ، و
اشاره کرد به خصوص اندازه dwarfish خود را. وقتی او صحبت کرد آنها فرار بشدت
راه کمی ، و سپس تبدیل شده است.
او به نام دوباره ، و همه فرار به جز یک پسر بچه کوچک.
جونز رفت و به داخل هواپیما برده و با تعداد انگشت شماری از قند موجود در توده مربع خارج شد.
"زرد سرخپوستان چاقو ، گفت :" REA.
"قبیله گرسنه! ما در آن هستیم. "
جونز ساخته شده حرکت به LAD ، اما او هنوز هم باقی ماند ، تا اگر transfixed ، و خود را
چشم سیاه خیره شد wonderingly.
"دندان مولر nasu (مرد سفید خوب) ، گفت :" REA. LAD از ترنس او آمد و نگاه
در همراهانش ، که لبه نزدیکتر. جونز خوردند توده شکر ، پس از آن دست یکی
به هند کوچک است.
او به آن را در زمان کمرویی ، آن را به دهان او قرار داده و بلافاصله شروع به پریدن کرد به بالا و پایین.
"Hoppiesharnpoolie! Hoppiesharnpoolie! "او را به او فریاد زد :
برادران و خواهران.
آنها در اجرا آمد. "فکر می کنم او به معنی نمک شیرین" ، تفسیر
REA. "البته این گدا طعم هرگز
شکر باشد ".
این گروه از جوانان دور گروهی رفتند جونز ، و پس از چشیدن توده سفید ، shrieked
لذت چنین که بریوز و squaws از tepees حوصلگی.
جونز در تمام روز خود را به حال هندی چنین بدبختی ندیده است.
پتو کثیف مخفی شدند همه شخص خود را ، به جز عقب افتاده مو سیاه و سفید ، گرسنه ، چشم های گرگ صفت
و moccasined فوت است.
آنها را به مسیر قبل از درب کابین شلوغ و mumbled و خیره شد و منتظر.
بدون عزت ، بدون روشنایی ، هیچ پیشنهاد دوستی مشخص این نگرش عجیب و غریب است.
"گرسنگی" گفت REA.
"آنها به دریاچه آمده به استناد روح بزرگ گوزن های شمالی را به ارسال.
چرم گاومیش ، هر آنچه که شما ، به آنها غذا نیست. اگر شما انجام دهید ، ما آنها را بر روی دست ما داشته اند و تمام
زمستان است.
ظالمانه ، اما ، مرد ، که ما در شمال هستیم! "با وجود تله عملی
پند جونز می تواند در اقامه دعوا از کودکان مقاومت در برابر نیست.
او نه می تواند ایستادن و ببینید که آنها را از گرسنگی مردن.
پس از ascertaining مطلقا چیزی برای خوردن در tepees وجود دارد ، از او دعوت
آنهایی که کمی به داخل کابین و یک قابلمه بزرگ سوپ ، به که او کاهش یافته است
بیسکویت فشرده.
کودکان وحشیانه مانند wildcats. جونز به حال در REA تماس بگیرید به او کمک
نگه داشتن های بومی famished کمی از پاره شدن یکدیگر را به تکه.
هنگامی که در نهایت همه آنها خورانده شد ، آنها تا به حال به خارج از کابین رانده است.
که تازه به من گفت : "جونز. "کمی ضعیف گدا!"
REA doubtfully سر کرک شده اش را تکان داد.
روز بعد جونز ستد با چاقو زرد.
او تا به حال یک منبع نیکو baubles ، علاوه بر پتو ، دستکش و جعبه مغازه مواد غذایی کنسرو ،
که او برای معامله چنین آورده بود.
او حفظ یک دوجین از سگ های بزرگ *** ، سفید و سیاه و سفید هندی ، huskies ، REA
به نام آنها -- دو طول sleds با مهار و چند جفت از snowshoes.
این تجارت جونز مالش دست خود را در رضایت ، در طول همه طولانی
سفر شمال او برای ضرورت از جمله کاردینال داد و ستد کالا به موفقیت شکست خورده بود
سرمایه گذاری خود را.
بهتر doled از گراب به آنها را در جیره ، REA بیدارم.
بیست و چهار ساعت بسنده برای نشان دادن جونز حکمت از کلمات تله ، در
فقط آن زمان است ، دیوانه ، وحشی و نادان فروشگاه سخاوتمندانه غذا glutted بود ،
که باید آنها را برای هفته ها به طول انجامید.
روز بعد آنها را در درب کابین التماس می کرده اند.
REA فحش میدادند و آنها را با مشت خود را تهدید می کنند ، اما آنها بازگشت دوباره و دوباره.
روزها گذشت.
در تمام آن زمان ، در نور و تاریکی ، سرخپوستان هوا با شعار دلتنگ کننده پر
و ورد مغموم به روح بزرگ ، و تام! تام! تام! تام! از
tomtoms ، یکی از ویژگی های خاص نماز وحشی خود را برای غذا.
اما یکنواختی سفید زمین نورد و سطح دریاچه ناشکسته باقی مانده است.
گوزن های شمالی نمی آمد.
روزهای کوتاه تر ، تیره کننده ، تیره تر شد. جیوه نگه داشته در اسلاید.
چهل درجه زیر صفر سرخپوستان مشکل نیست.
آنها مهر شده تا آنها کاهش یافته است ، و خواندم تا صدای آنها را از میان رفت ، مورد ضرب و شتم
tomtoms everlastingly. جونز تغذیه کودکان یک بار در هر روز ،
در برابر مشاوره تله.
یک روز ، در حالی که REA غایب بود ، بریوز دوازده نفر در وادار ورودی موفق شدند ،
و clamored تا بشدت و به شدت تهدید ، که جونز در نقطه
به آنها غذا هنگامی که درب باز به اعتراف REA.
با یک نگاه او را دیدم این وضعیت است. او با سطل او به اجرا درآمد کاهش انداخت
درب کاملا باز کرده و شروع عمل.
به دلیل حجم بزرگ او او آرام به نظر می رسید ، اما هر ضربه مشت خود را با کالسکه سفر کردن ، چکش
شجاع در برابر دیوار ، و یا از طریق درب به داخل برف زدم.
وقتی که او می تواند دو وحشی را در یک بار برسد ، راه انحراف ، او در چرخش سر خود را
همراه با کرک. آنها مانند چیزهای مرده کاهش یافته است.
سپس او آنها را به کار گرفته که در صورتی که کیسه ذرت ، تبادل آنها را به داخل برف.
در دو دقیقه داخل کابین روشن بود. او ضرب دیده درب و تضعیف نوار در
محل.
چرم گاومیش ، من goin 'دیوانه در این thievin قرمز ، پوست برخی از روز ،" او گفت
gruffly.
گستره قفسه سینه خود کمی heaved ، مانند متورم آهسته از اقیانوس آرام است ، اما
هیچ نشانه ای دیگر از اعمال غیر معمول وجود دارد.
جونز خندید ، و باز هم شکر کرد برای رفاقت از این مرد عجیب و غریب است.
مدت کوتاهی پس از آن ، او را برای چوب رفت ، و طبق معمول اسکن گستره
دریاچه.
خورشید تاباند mistier و گرم و پر فراست در هوا شناور است.
آسمان و خورشید و دشت و دریاچه -- همه خاکستری بودند.
جونز خیالی او را دیدم یک توده در حال حرکت دور از سایه تیره تر از پس زمینه خاکستری.
او تله نامیده می شود. "گوزن کانادایی ، گفت :" REA فورا.
"پیشتاز مهاجرت.
شنیدن هندی! شنیدن فریاد خود را : "Aton!
Aton! "آنها معنی گوزن شمالی است. احمقها گله خود را با ترس
راکت دوزخی ، 'گوشت نمی خواهند.
گوزن به یخ نگه دارید ، یک مرد یا هندی می توانید ساقه آنها وجود دارد. "
برای چند لحظه همراه او دریاچه و ساحل را با چشم plainsman مورد مطالعه ،
سپس درون ، نقش برآب به ظهور دوباره با وینچستر در هر دست.
از طریق جمعیت bewailing ، bemoaning هندی ، او سرعت ، کم ، بانک مرگ است.
پوسته سخت از برف او را تایید کرد. ابر خاکستری یک هزار متری بود
بر دریاچه و حرکت به جنوب شرقی است.
اگر گوزن کانادایی از این دوره منحرف نیست که آنها را تصویب نزدیک به یک
پیش بینی نقطه از زمین ، نیم مایل تا دریاچه.
بنابراین ، با نگه داشتن چشم با احتیاط بر آنها ، شکارچی فرار سریع.
او بز کوهی و گاومیش در دشت شکار در تمام عمر خود را بدون یادگیری
چگونگی رویکرد بازی در حال حرکت است.
تا زمانی که گوزن در عمل ، آنها نمی تواند بگوید که آیا او نقل مکان کرد و یا
حرکت.
به منظور اگر یک شی بی جان یا نه ، آنها باید متوقف شود برای دیدن ، که
واقع شکارچی مشتاق بهره گرفت. ناگهان او را دیدم توده خاکستری کم کردن سرعت و
دسته کردن.
او در حال اجرا را متوقف ، مثل بیخ و بن ایستاده است. وقتی گوزن شمالی دوباره نقل مکان کرد ، او نقل مکان کرد ،
و وقتی که به slackened دیگر ، او را متوقف و بی حرکت شد.
از آنجا که به رشته خود نگه داشته ، او کار می کرد به تدریج نزدیک و نزدیکتر.
به زودی او را متمایز خاکستری ، bobbing سر.
هنگامی که رهبر نشان داد نشانه هایی از توقف در صدای یورتمه رفتن اسب آهسته او شکارچی دوباره شد
مجسمه.
او را دیدم آنها آسان به فریب و ، جسورانه با اعتماد به نفس موفقیت او
تجاوز بر روی یخ و بسته کردن فاصله تا بیش از دو صد نه متری
او را از خاکستری جدا ، bobbing ، توده antlered.
جونز کاهش یافته است بر روی یک زانو است.
یک لحظه فقط چشمان او ضمن ستایش از شخصیت در صحنه ای تماشایی وحشی و زیبا lingered و پس از آن
او را فرا گرفت یکی از تفنگ به یک سطح است. عادت قدیمی دید کمی beaded
پوشش برای اولین بار رهبر باشکوه.
بنگ! پادشاه خاکستری همگانی روندی مستقیم رو به جلو ،
forehoofs کردن ، پشت سر antlered ، به سقوط مرده با یک تصادف.
سپس برای چند لحظه وینچستر کشمکش جریان مرگبار آتش ، و هنگامی که تخلیه
برای تفنگ دیگر پرتاب شد ، که در دست ثابت ، مطمئن شکارچی
belched مرگ به گوزن.
گله عجله در خروج از سطح سفید خاکستری دریاچه با تلاش ،
لگد زدن ، bellowing پشته. وقتی جونز گوزن کانادایی رسید او را دیدم
چند سعی بر روی پاها فلج افزایش است.
با چاقوی خود او را کشته ، و نه این و بدون برخی از خطرات به خود است.
بسیاری از آنهایی که افتاده دیگر مرده بودند ، و دیگران به زودی غیر روحانی هنوز هم.
زیبا موجودات خاکستری بودند ، تقریبا سفید ، با گسترده ، متقارن
شاخ.
مختلط از yells به وجود آمد از ساحل و REA در حال اجرا با دو sleds ظاهر شد ،
کل قبیله چاقو زرد ریختن از جنگل را پشت سر گذاشته است.
thundered REA : "چرم گاومیش ، شما بذله گویی چه قدیمی جیم گفت : شما بود ،" ، به عنوان او این بررسی
توده خاکستری.
"گوشت زمستان در اینجا ،" من می خواهم یک بیسکویت برای تمام گوشت داده نشده است که من فکر کردم شما می خواهم
دریافت کنید. "
"سی عکس در کمتر از سی ثانیه ، گفت :" جونز ، "من هر توپ من فرستاده شرط
لمس مو. چگونه بسیاری از گوزن شمالی؟ "
"بیست! بیست!
از چرم گاومیش ، یا من را فراموش کرده چگونگی شمارش. من حدس می زنم mebbe شما می توانید آنها را تحمل کنم
سلاح shootin. هو! در اینجا می آید ردسکینز howlin '."
REA شلاق یک چاقو بویی و شروع به disemboweling گوزن های شمالی.
او بسیار در کار خود نداشته است اقدام زمانی که وحشی دیوانه در اطراف او بودند.
هر کس به اجرا درآمد یک سبد یا ظرف ، که او به چرخش در هوا ، و آنها را خواند ،
دعا زانو خود خشنود است.
جونز دور از صحنه های مشمئز کننده است که متقاعد او تبدیل این وحشی
کمی بهتر از آدم خواری. REA آنها را لعن و نفرین ، و سقوط آنها را بر و
آنها را با بویی بزرگ تهدید.
یک نزاع رخ داد ، گرم را در کنار او ، دیوانه وار در نزد آنهاست.
تفکر برخی از خیانت ممکن است رفیق خود را رخ دادن ، جونز فرار به ضخامت از
گروه.
"به اشتراک گذاشتن با آنها ، REA ، به اشتراک گذاری با آنها است." لهذا غول برده از ده سیگار کشیدن
لاشه.
سرشار به بابل از سرور و نشاط وحشیانه و غلت بیش از یک دیگر ، سرخپوستان
به ساحل کشیده گوزن. Thievin "احمق" growled REA ، پاک کردن
عرق از پیشانی خود را.
گفت : "آنها می خواهم غالب بر روح بزرگ ارسال گوزن های شمالی.
چرا ، آنها می خواهم گوشت گرم و بوی هرگز اما برای شما.
در حال حاضر ، چرم گاومیش ، آنها خواهید تنگه هر مو ، پنهان کردن سم از سهم خود را در کمتر از یک
در هفته است. Thet ما انجام می دهیم برای سر در گم را
آدم خواری.
آیا شما نمی بینید آنها را eatin از قسمتهای داخلی خام -- علامت تعجب!
من calculatin خواهیم گوزن های شمالی نه بیشتر. این اواخر برای مهاجرت است.
گله بزرگ در جنوب رانده شده است.
اما ما خوش شانس ، به لطف خود را trainin دشت "است.
بیا در حال حاضر با sleds ، و یا ما می خواهیم یک بسته از گرگ ها برای مبارزه با. "
توسط بارگیری سه گوزن شمالی بر روی هر سورتمه ، شکارچیان طولانی در حمل و نقل آنها بودند
به داخل کابین. "چرم گاومیش ، است شک زیادی در مورد آنها وجود ندارد
'keepin زیبا و سرد ، گفت :" REA.
"آنها منجمد ،" ما می توانیم پوست آنها را زمانی که ما می خواهیم. "
آن شب سگ گرگ گرسنه خود gorged تا آنها نمی توانند برخاستن از
برف.
به همین ترتیب چاقو زرد feasted. چه مدت طول گوزن های شمالی ده ممکن است خدمت کرده اند
قبیله های غیرضروری ، REA و جونز در بر داشت هرگز.
روز بعد ، دو سرخپوستان وارد با سگ ، قطار ، و ظهور خود را مورد ستایش قرار داد بود
یکی دیگر از جشن ، و POW - WOW که به شب به طول انجامید.
گفت : REA : : "حدس می زنم ما goin' برای خلاص شدن از همسایگان گرسنه لعنتی ما ، در آینده
در صبح روز بعد با سطل آب "،" من خواهید بود durned ، چرم گاومیش ، اگر من باور نمی
آنها دیوانه بت پرست شده اند در مورد شما گفته است.
آنها را سرخپوستان رسولان بود. چنگ زدن تفنگ خود را ، اجازه دهید در راه رفتن بر و
را ببینید. "
چاقو زرد مورد شکستن اردوگاه ، و شکارچیان در یک بار آگاهانه از
تفاوت در تحمل خود را. REA خطاب بریوز چند است ، اما کردم هیچ
پاسخ.
او دست گسترده خود را بر روی رئیس قدیمی چین و چروک ، که او را دفع گذاشته و تبدیل او
بازگشت.
با استفاده از غرغر کردن ، تله چرخید دور هند ، صحبت کرد و به عنوان کلمات بسیاری از
زبان به عنوان او می دانست.
او پاسخ سرد ، که در رئیس پاره پاره راه اندازی به پایان رسید ، کشش
بازوی تاریک و طولانی ، شمال ، و با چشم ثابت در انقیاد متعصب ، فریاد می کشیدند :
"Naza!
Naza! Naza! "
بت پرست! "REA تفنگ خود را در چهره را تکان داد
رسولان.
"شما با شما بد برای آمدن Nazain هیچ دیگر در دنباله ما.
بیا ، چرم گاومیش ، پاک کردن آن از قبل از من دیوانه. "
هنگامی که آنها یک بار دیگر در داخل کابین ، REA جونز گفت که رسولان بوده است
فرستاده شده به هشدار چاقو زرد به کمک به شکارچیان سفید به هیچ وجه.
آن شب سگ در داخل نگه داشته بودند ، و مردان چرخش در تماشای صورت گرفت.
صبح نشان داد دنباله گسترده ای از جنوب.
و با چاقو زرد جیوه کاهش یافته است تا پنجاه و طولانی ،
گرگ و میش شب زمستان کاهش یافت.
بنابراین با این خلاصی مطبوع و مقدار زیادی از گوشت و سوخت آنها را تشویق ، شکارچیان
در کابین امن و امان خود نشسته به صبر زیادی را برای ماه نور روز است.
آن فواصل چند زمانی که باد ضربه نه تنها در زمان REA و جونز رو بودند
درب.
plainsman جدید ، به سمت شمال ، جهان خاکستری تیره در مورد او بود بیش از
علاقه. از گرگ و میش تاباند شبکه گسترده ، دور ،
حلقه lusterless که REA گفت خورشید بوده است.
سکوت و ویرانی قلب بیحس کننده بودند.
"گرگ ها کجا هستند؟" جونز از REA خواسته است. "گرگ نمی تواند در برف زندگی می کنند.
آنها پس از گوزن دورتر در جنوب و یا شمال بعد از مشک گاو نر دورتر است. "
در آن فواصل چند هنوز جونز تا زمانی باقی ماند او جرأت ، با جیوه
غرق شدن به ، شصت درجه است.
او از تعجب ، سان از راه دور و غیر واقعی تبدیل شده است ، به تعجب در شمال --
شفق شمالی -- در حال حاضر ، همیشه در حال تغییر ، همیشه زیبا! و او در gazed
ربودهشده توجه.
«چراغ قطبی ، گفت : REA ، تا اگر او بیسکویت صحبت شد.
"شما یخ. این سرما gettin 'است."
سرد شد ، به ماده از هفتاد درجه است.
فراست دیوارها را پوشانده بود از کابین و پشت بام ، به جز در آتش است.
گوزن های شمالی سخت تر از آهن است.
چاقو یا تبر یا فولاد تله سوزانده که اگر آن را در آتش شده بود گرم و گیر به
دست. شکارچیان با تجربه مشکل در
تنفس هوا صدمه دیده ریه های خود را است.
ماه کشیده میشوند. REA روز به روز بیشتر سکوت بزرگ شد ، و او به عنوان
شنبه قبل از آتش شانه های پهن خود را پایین و پایین تر sagged.
جونز ، به انتظار unaccustomed ، خویشتنداری ، مانع از شمال ، مشغول به کار
در مورد اسلحه ، sleds ، مهار شود ، تا او احساس او دیوانه است.
سپس به صرفه جویی در ذهن خود او آسیاب بادی از پنهان گوزن ساخته شده و بمب بیش از
آن تلاش به ابداع ، برای قرار دادن به استفاده عملی یک ایده است که او یک بار تصور بود.
یک ساعت یک بعد از یک ساعت یک ، او در زیر پتو خود را قادر به خواب دراز ، و از شمال به گوش
بادی است.
گاهی اوقات REA mumbled در slumbers خود ، یک بار شکل بزرگ خود شده ، و او muttered
نام یک زن.
سایه ها از آتش flickered بر روی دیوارها ، رویایی ، سایه طیفی ، سرما
و خاکستری ، اتصالات شمال.
در زمان او با تمام قدرت از روح خود می شود در میان کسانی که صحنه های دور مدت زمان طولانی تر
جنوب ، که او به نام خانه. برای روز REA یک کلمه صحبت کرد هرگز تنها gazed
به آتش ، خوردن و خواب.
جونز ، شناور به دور از خود واقعی او ، می ترسید خلق و خوی عجیب از تله و
به دنبال شکستن آن ، اما بدون فایده است.
بیشتر و بیشتر به او خود را سرزنش و singularly بر این واقعیت است که ، به عنوان او
سیگار نکشید خود ، او تنها یک فروشگاه کوچک تنباکو آورده بود.
REA ، مفرط و سیگاری معتاد ، همه علف هرز در ابرهای دور puffed بود
سفید ، و سپس به اندوه به عود بود.
>
فصل 10. موفقیت و شکست
در آخرین تعجب در dimmed شمالی ، سایه مبهم خاکستری بلند ، امید در
جنوب روشنتر ، و جیوه صعود اکراه ، با نفرت مستبد را به
واگذاری قدرت.
آب و هوای بهار در بیست و پنج زیر صفر! در آوریل 12 ، یک گروه کوچک از سرخپوستان ساخته شده
ظاهر آنها.
از قبیله سگ بودند ، مردود بردگان بزرگ ، با توجه به REA ، و به عنوان
لباس رنگارنگ دلقک ها ، بازیگران و گرسنگی به عنوان چاقو زرد.
اما آنها دوستانه ، که مطابق فرض طرفداران جهل شکارچیان سفید و REA
متقاعد قویترین شجاع را به همراه آنها را به عنوان راهنمای شمال پس از مشک و گاو است.
در آوریل 16 ، با توجه به سرخپوستان چند لاشه گوزن کانادایی ، و اطمینان
آنها که کابین توسط ارواح سفید ، REA و جونز ، هر یک با سورتمه محافظت می شد و
قطار سگ ، شروع به پس از
راهنمای ، بود که به طور مشابه ، مجهز به بیش از برف و درخشان به سمت شمال است.
آنها شصت مایل در روز اول ، و خیمه مخروطی سرخ پوستان هند خود را در سواحل تن به تن
توپخانه دریاچه.
سفر به شمال شرقی ، آنها زباله های سفید خود را از یک صد مایل در دو روز پوشانده شده است.
سپس یک روز ، در شمال به علت بیش از آلیاژها ، monotonously ساده برفی ، عاری از سنگ ،
درخت یا درختچه ، آنها را به یک کشور از عجیبترین ، queerest صنوبر کوچک به ارمغان آورد
درختان ، بسیار باریک است ، و هیچ یک از آنها بیش از پانزده متر ارتفاع.
جنگل بسیار کهن نهال. "Ditchen Nechila ، گفت :" راهنمای.
"سرزمین چوب های کوچک ، ترجمه :" REA.
گوزن های شمالی گاه به گاه و دیده شد و روباه ها و خرگوش های صحرایی متعدد مماشات کردن را به
جنگل ، از evincing کنجکاوی بیشتر از ترس.
همه سفید نقره ای ، حتی گوزن های شمالی ، از راه دور شدند ، به دست گرفتن رنگ از شمال.
هنگامی که موجودی زیبا ، unblemished به عنوان برف آن گام زد ، زد تا خط الراس و ایستاد
تماشای شکارچیان.
این یک سگ هیولا شبیه است ، تنها بود inexpressibly بیشتر وحشی به دنبال.
"هو! هو! وجود دارد و شما! "گریه REA ، رسیدن به وینچستر او.
"گرگ قطبی!
آنها شیاطین سفید خواهیم جهنم است. "
همانطور که اگر گرگ را درک ، او را بلند سفید ، سر خود را تیز و زبان آمده پوست و یا
فریاد زدن که مثل هیچ چیز آنقدر که فراموش نشدنی بود ، عجیب و غریب سوگواری.
حیوان و سپس به سفید هم ادغام شدند ، اگر او واقعا روح جهان
از چه رو فریاد او به نظر می رسید به آمده است.
در این جنگل باستانی از درختان جوان ظاهر می شود ، شکارچیان قطع هیزم
به ظرفیت کامل حمل sleds.
به مدت پنج روز راهنمای هند ، سگ خود را بیش از پوسته صاف ، و در راند
روز ششم ، حدود ظهر ، توقف در توخالی ، او را به آهنگ در برف اشاره کرد و به نام
کردن : "Ageter!
Ageter! Ageter! "
شکارچیان را دیدم به شدت تعریف سم علائم ، نه بر خلاف آهنگ از گوزن های شمالی ، به جز
که آنها بلندتر بودند.
خیمه مخروطی سرخ پوستان در نقطه تعیین می شد و سگ unharnessed است.
هند راه با سگ ها منجر شد ، و REA و جونز به دنبال ، لغزش بیش از
پوسته سخت و بدون غرق شدن در سفر سریع.
به زودی راهنمای اشاره ، دوباره از اجازه دهید گریه : "Ageter!" در حال حاضر از دست رفتن همان
سگ.
بعضی از چند صد متری پایین توخالی ، تعدادی از حیوانات بزرگ و سیاه ، و نه بر خلاف
کرک ، بوفالو دارای بر امدگی ، lumbered بیش از برف است.
جونز در واقع همان تکرار "فریاد زدن REA ، و سر به اجرا ، به راحتی فاصله غول puffing.
مشک گاو مجذور دور به سگ ، و به زودی با yelping احاطه شده بودند
بسته.
جونز آمدند تا برای پیدا کردن شش گاو نر قدیمی uttering grunts از خشم و تکان دادن قوچ
مانند شاخ در شکنجه گران خود را است.
با وجود که برای جونز این انباشتگی سال از تمایل ، مهمترین دستاورد بود
لحظه ، اوج و به ثمر رسیدن پناه رویاهای طولانی ، او را قبل از اهلی را متوقف
و جانوران درمانده ، با لذت همراه با درد یک دست است.
خواهد بود قتل! "او بانگ زد. "مثل این تیراندازی کردن گوسفند است."
REA آمدند crashing پشت سر او فریاد می کشید : "دریافت مشغول است.
ما نیاز به گوشت تازه ، "من می خواهم پوست است."
گاو نر تسلیم به عکس خوب هدایت ، و هند و REA عجولانه به اردوگاه
با سگ ها به بهانه sleds ، در حالی که مورد بررسی قرار جونز با علاقه گرم
حیوانات او را به دیدن تمام عمر خود را تحت تعقیب بود.
او در بر داشت بزرگترین گاو نر با نزدیک شدن به درون یک سوم از اندازه بوفالو.
او از رنگ قهوه ای سیاه بود و بسیار شبیه به یک بزرگ ، قوچ و پشمالو.
سر خود را گسترده بود ، با نوک تیز ، گوش کوچک شاخ به حال پایگاه گسترده و مسطح و
کاملا مسطح بر روی سر ، به اجرا کردن پشت چشم ، و سپس منحنی رو به جلو به تیز
نقطه است.
مانند گاومیش ، گاو نر مشک کوتاه مدت ، اندام های سنگین ، تحت پوشش با موهای بسیار طولانی ،
و کوچک ، سخت hoofs با تافتز مودار در داخل منحنی استخوان ، که احتمالا
به عنوان پد یا چک برای برگزاری شرکت سم روی یخ.
پاهای او نسبت به بدن او به نظر می رسید.
دو مشک ، گاو بر روی سورتمه لود شده بودند و در یک سفر به اردوگاه برده.
پوست آنها بود ، اما کار کوتاه برای چنین دست متخصص.
تمام کاهش انتخاب گوشت بودند نجات داد.
هیچ وقت در broiling استیک ، آنها دریافتند که شیرین و آبدار بود ، از دست رفته با رنگ و بوی
مشک که نامطبوعی است. "در حال حاضر ، REA ، برای گوساله ها ،" بانگ زد
جونز ، "و سپس ما homeward ملزم خواهند بود."
REA پاسخ : : : : "من نفرت برای گفتن این سرخ پوست امریکای شمالی ،". "او مانند دیگران باشد.
اما این احتمال وجود دارد او می خواهم ما را در اینجا بیابانی است. او به دور از پایه خود را ، با چیزی "، اما
شاهین کوچک نر thet قدیمی است.
REA سپس فرمان توجه شجاع ، و شروع به پاره کردن برده بزرگ
و زبان چاقو زرد است. این مخلوط جونز می دانستند اما چند کلمه ای.
"Ageter nechila" ، که REA نگه داشته به تکرار ، او می دانست ، با این حال ، به معنای «مشک گاو کوچک است."
راهنمای خیره ، به طور ناگهانی به نظر می رسد معنای REA ، سپس با شور و نشاط را تکان داد خود را
سر و جونز در ترس و وحشت gazed.
پس از این اقدام به عنوان مفرد به عنوان غیر قابل توضیح آمد.
آرامی در حال افزایش ، او با شمال روبرو ، دست خود را بلند و خوش هیکل خود باقی ماند
عدم تحرک.
سپس او شروع به عمد بسته بندی پتو و تله های خود را بر روی سورتمه خود را ، که تا به حال
از قطار سگ نشده unhitched. "Jackoway ditchen hula ،" او گفت : و
با اشاره جنوب.
"Jackoway ditchen hula ، در واقع همان تکرار :" REA. هند سر در گم می گوید : "میله های همسر هیچ.
او goin 'به ما ترک. چه چیزی شما را از thet فکر می کنم؟
همسر او از چوب است.
Jackoway از چوب ، 'در اینجا ما دو روز از اقیانوس منجمد شمالی.
جونز ، مشرک لعنت به عقب نمی رویم! "تله خونسردی cocked تفنگ خود را.
وحشیانه ، که سادگی را دیدم و درک عمل ، flinched هرگز.
او تبدیل پستان خود را به REA ، و هیچ چیزی در رفتار خود نشان می دهد وجود دارد او
رابطه با یک قبیله ترسو.
"آسمان خوب ، REA او را بکشند!" گفت جونز ، ضربه زدن وارد
تفنگ.
"، نه چرا من می خواهم بدانم؟" خواستار REA ، اگر او بودند با توجه به سرنوشت از
تهدید وحش. "من روی چیزی حساب کردن آن می خواهم یک چیز بد به ما اجازه
او بروید. "
جونز گفت : ":" اجازه دهید او بروم. ما در اینجا بر روی زمین است.
ما سگ و گوشت.
ما گوساله ها ما و رسیدن به دریاچه تا به زودی به او می کند ، و ما ممکن است کنید تا به آنجا برسیم
قبل از. "" Mebbe ما خواهد شد ، "growled REA.
بدون حرکت نوسانی در خلق هندی حضور داشتند.
از راهنمای دوستانه ، او به طور ناگهانی شده است را به ماده ای سیاه و وحشیانه عبوس تبدیل شده است.
گوشت گاو نر مشک - ارائه شده توسط جونز ، او خودداری کرد و او اشاره کرد در جنوب و نگاه
شکارچیان سفید را به عنوان اگر او از آنها خواست تا با او بروم.
هر دو مرد سر خود را در پاسخ به لرزه در آورد.
وحشیانه زده به سینه او یک ضربه صدایی و با انگشت سبابه خود اشاره کرد
سفید شمال ، او فریاد زد : به طور چشمگیری : "Naza!
Naza!
Naza! "او سپس بر سورتمه خود را همگانی روندی ، شلاق خود را
سگ به یک اجرا ، و بدون نگاه به عقب بیش از یک یال که ناپدید شده است.
شکارچیان مشک ، گاو نر نشسته مدت ها خاموش است.
در نهایت REA قفل کرک شده او را تکان داد و roared.
"هو! هو! Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب! "
در روز پس از ترک خدمت ، جونز در بر داشت آهنگ به شمال اردوگاه ،
ساخت دنباله گسترده ای که در آن چاپی کمی متعددی که فرستاده او را پرواز به عقب
REA و سگ.
Muskoxen در اعداد بزرگ در شب گذشته بود ، و جونز و REA trailed بود
گله مایل قبل از آنها تا به حال آن را در چشم.
هنگامی که سگ را به گریه کامل پشت سر هم ، مشک گاو صعود تیزی یا برامدگی خاک از اب بالا و مجذور
برای دادن نبرد. "گوساله!
گوساله!
گوساله! "گریه جونز. "عقب!
عقب! Thet'sa گله بزرگ ، مبارزه با آنها نشان می دهد. "
همانطور که از بخت خوب ، آن را داشته باشد ، گله را به چندین بخش تقسیم ، و یک
بخشی ، سخت فشرده توسط سگ ها ، فرار تیزی یا برامدگی خاک از اب ، تحت لی از گوشه
یک بانک.
شکارچیان ، دیدن این تعداد اندک ، بی تامل بر آنها برای پیدا کردن سه گاو و
پنج به شدت وحشت زده کمی گوساله ها حمایت علیه این بانک از برف ، با کوچک قرمز
چشم محکم در پارس ، سگ های بزرگ خوراکی.
به یک مرد از تجربه و مهارت جونز ، فتح گوساله
مسخره قطعه آسان کار می کنند.
گاو سر خود را به پرتاب را تماشا سگ ، و جوان خود را فراموش کرده است.
بازیگران برای اولین بار از کمند مستقر بر گردن یک شخص کوچک.
جونز او را برده از بیش از برف لغزنده و خندید او محدود پاهای مودار.
در زمان کمتر از او گرفته بود را به تصرف خود یک گوساله بوفالو ، با نیمی از اسکورت ، او
همه کمی مشک گاو موظف سریع.
سپس او را به این شاهکار را با pealing نعره کشیدن هند از پیروزی نشانه های.
گریه REA : "از چرم گاومیش ، ما' EM ، "" در حال حاضر برای جهنم از آن خانه gettin '' EM.
من sleds واکشی.
شما ممکن است و پایین thet بهترین گاو برای من.
من می توانم یکی دیگر از پوست استفاده کنید. "
تمام جوایز جونز از جانوران وحشی اسیر -- که تقریبا در هر گونه به شماره
مشترک برای غرب شمال امریکا -- او ، بزرگترین افتخار را در کمی مشک - گاو در زمان.
در حقیقت ، اشتیاق خود را آنقدر بزرگ شده بود را به تصرف برخی از این نادر و غیر قابل دسترس
پستانداران ، که او در نظر گرفته جهان روز تحقق هدف زندگی خود را.
او خوشحال بود.
هرگز او شده است تا به عنوان خوشحال زمانی که شب از اسارت خود را ، مشک
گاو ، evincing هیچ ترس خاصی از او ، شروع به حفاری با hoofs SHARP را به برف
برای خزه.
و آنها دریافتند ماس ، و خوردن آن ، که به حل بزرگترین مشکل جونز.
او به سختی جرأت تا به حال به فکر می کنم که چگونه به آنها غذا و در اینجا آنها چیدن معاش
از برف یخ زده.
"REA ، شما را در آن نگاه کنید! REA ، شما در آن نگاه می کنید! "او نگه داشته
تکرار. "ببینید ، آنها شکار ، تغذیه است."
و غول آسا ، با لبخند های نادر خود ، به تماشای او را با گوساله ها بازی.
آنها حدود دو و نیم فوت ارتفاع و بلند موهای گوسفند شبیه.
گوش و شاخ undiscernible شد ، و رنگ آنها ، بطور قابل توجهی از آن سبکتر
از جانوران بالغ است. "هیچ احساس ترس از انسان ، گفت : عمر
دانشجوی حیوانات.
"اما آنها از سگ کوچک است." در بسته بندی برای سفر جنوب ،
اسیران بر روی sleds بسته بودند.
این شرایط ایجاب فداکاری گوشت و چوب ، که قبر به ارمغان آورد ،
تردید تکان سر بزرگ REA.
روز از شتاب بیش از برف یخ زده ، با کوتاه ساعت برای خواب و استراحت ، به تصویب رساند
قبل از شکارچیان بیدار به آگاهی که آنها گم شدند.
گوشت آنها تا به حال بسته بندی شده برای تغذیه خود و سگ رفته بود.
فقط چند چوب از چوب بودند باقی مانده است. "بهتر است گوساله ، کشتن' طبخ گوشت در حالی که
ما باید کمی سمت چپ چوب ، "پیشنهاد REA.
"کشته شدن یکی از گوساله ها من؟ من می خواهم گرسنگی اولین گریه : "جونز.
غول گرسنه گفت : نه بیشتر. آنها جنوب غربی به رهبری است.
همه چیز در مورد آنها glared یکنواختی تلخ arctics.
بدون سنگ و یا بوش و یا درخت یک علامت خوش آمد بر دشت سفید مایل به خاکستری عجایب مقاومت در برابر سرما ساخته شده ،
کویر سنگ مرمر سفید ، بی نهایت سکوت gleaming!
برف شروع به کاهش کرد ، سگ دست و پا کردن ، محو خورشید که توسط آن
آنها سفر کرد. آنها معترضان به آب و هوا پاکسازی صبر کنید.
بیسکویت آغشته در چای وعده های غذایی خود را.
در سپیده دم جونز از خیمه مخروطی سرخ پوستان crawled شده است. برف بود متوقف شده است.
اما کجا بودند سگ؟ او در زنگ دار فریاد می کشید.
سپس تپه کمی سفید ، پراکنده در اینجا و متحرک تبدیل شد وجود دارد ، heaved ، لرزاند
به سگ ها افزایش یافت. پتو از برف پوشش خود شده بود.
REA خود به نام "Jackoway از چوب ،" برای یک سوال را تکرار کرد متوقف کرده بود : "کجا هستند
گرگ؟ "" از دست داده ، "جونز در طنز توخالی پاسخ.
نزدیک نزدیک از آن روز ، که در آن سفر ، از تاج از سر گرفته بود
خط الراس آنها descried طولانی ، کم ، موجدار خط تیره.
این ثابت می شود جنگل "میله کوچک ،" که در آن ، با اطمینان سپاسگزار از
آتش سوزی و به زودی دنباله قدیمی خود را پیدا کردن ، آنها اردوگاه.
REA "گفت : ما چهار بیسکویت چپ ،' چای به اندازه کافی برای نوشیدن هر ".
"حساب کنم ما دو صد مایل از دریاچه بزرگ برده.
گرگ ها "
در آن لحظه باد شب از طریق جنگل طولانی ، فراموش نشدنی سوگواری wafted.
گوساله ها منتقل uneasily سگ بزرگ بینی تیز به خر خر کردن در هوا ، و
REA ، ته نشینی در برابر یک درخت ، گریه از : "هو! هو!
دوباره صدای وحشیانه ، توجه داشته باشید ندبه مشتاق با گرسنگی northland در آن ،
شکست سکوت سرد. "شما یک بسته از گرگ واقعی را ببینید
دقیقه ای ، گفت : "REA.
به زودی pattering سریع از پا پایین شیب جنگل او را به پا خود را با
نفرین یک طرف پر زور به تفنگ خود برسد.
رگه های سفید سیاه و سفید را عبور از تنه درخت و سپس فرم گم ، رنگ
برف ، جاروب ، گسترش یافته و پس وپیش آرام.
جونز در فکر بزرگ ، بد قیافه ، خالص جانوران سفید گرگ طیفی فانتزی REA ،
برای آنها ساکت و آروم ، و گرگ سکوت باید متعلق به رویاها تنها.
"هو! هو! فریاد کشیدند : "REA.
"چشم سبز آتش برای شما ، چرم گاومیش وجود دارد. جهنم به خودی خود چیزی به این سفید نمی باشد.
شیاطین.
گوساله ها در خیمه مخروطی سرخ پوستان ، "آماده برای شل سگ ، برای ما باید
مبارزه کنند. "بالا بردن اسلحه اش او آتش بر باز
دشمن سفید.
مبارزه ، rustling صدا به دنبال عکس.
اما اینکه آیا آن را خرمن کوبی در مورد گرگ مرگ در عذاب ، و یا مبارزه از
آنهایی که خوش شانس بیش از کسانی که به ضرب گلوله ، نه می تواند در سردرگمی مسلم و قطعی نیست.
مثال زیر خود جونز نیز به سرعت در طرف دیگر از خیمه مخروطی سرخ پوستان از کار اخراج شدند.
غیر ملفوظ مشابه ، در سکوت rustling موفق به گریبان این رگبار.
"صبر کنید!" گریه REA.
"" sparin کارتریج. "سگ های تیره و تار در زنجیر خود و
شجاعانه bayed گرگ.
شکارچیان سیاهههای مربوط و قلم مو بر روی آتش ، که ، دنباله دار نشانه رفته ، فرستاده شده درخشان
نور دور به طرف جنگل. بر روی لبه بیرونی دایره ای که نقل مکان کرد
سفید ، بی قراری ، اشکال هواپیمای بی موتوری پرواز.
جونز گفت : "آنها از ترس آتش از از ما ،".
پس از آن به اثبات رساند. وقتی آتش سوخته و crackled نگهداری آنها
به خوبی در پس زمینه.
شکارچیان مهلت طولانی از اضطراب جدی بود ، در طی این زمان آنها را جمع آوری
تمام چوب موجود در دست. اما در نیمه شب ، هنگامی که این بیشتر شده بود
مصرف می شود ، گرگ جسورانه رشد دوباره.
"شما هر عکس سمت چپ برای 45-90 داشته باشد ، علاوه بر آنچه در مجله؟" پرسید : REA.
"بله ، یک مشت خوب است." "خب ، دریافت مشغول است."
جونز با هدف دقیق این مجله به خاکستری خالی ، هواپیمای بی موتوری پرواز ، groping توده.
همان rustling ، برروی آن بکشید ، تقریبا ساکت نزاع در گرفت.
"REA ، چیزی غیر طبیعی در مورد آن brutes ها وجود دارد.
یک پاکت خاموش از گرگ ها! "و" هو! هو! "نورد پاسخ غول را از طریق
جنگل.
برای حال حاضر حمله به نظر می رسد effectually چک شده اند.
شکارچیان ، صرفهجویی مصرف اضافه کردن یک کمی از شمع به سرعت خود را کاهش سوخت به
آتش ، تصمیم گرفت برای دراز کشیدن برای استراحت مورد نیاز است ، اما نه برای خواب.
چه مدت طول آنها غیر روحانی وجود دارد ، تنگ توسط گوساله ها ، گوش دادن به گام های دزدکی
نه می تواند بگوید ، ممکن است چند لحظه و آن را ممکن است ساعت.
همه در یک بار آمد عجله سریع پا pattering موفق توسط یک گروه کر پارس عصبانی ،
سپس commingling وحشتناک snarls وحشیانه ، growls ، جرقه بزند و yelps.
"خارج! فریاد کشیدند :" REA.
"آنها بر روی سگ ها هستیم!" جونز تفنگ cocked خود را جلوتر از او را تحت فشار قرار دادند
و در خارج از خیمه مخروطی سرخ پوستان صاف. گرگ بزرگ به عنوان یک پلنگ و سفید به عنوان
gleaming برف ، او را بر خاست.
او حتی به عنوان مرخص تفنگ او ، درست در مقابل سینه وحش ، او را دیدم خود را
چکیدن فک ، چشم های سبز و ستمکاران آن ، مانند جهش از آتش و احساس نفس داغ آن.
آن را در پای او افتاد و در مبارزه مرگ writhed.
بدن بلند و باریک سیاه و سفید ، چرخان و tussling با هم ، فرستاده شیطانی
داد و بیداد.
REA چوب مشتعل از چوب را در میان آنها پرتاب کنید ، که sizzled را برطرف خزدار
کتهای ، و brandishing دیگری او را به ضخامت از مبارزه زد.
قادر به ایستادن مجاورت آتش ، گرگ پیچ و خاموش کردن را به جنگل loped.
"عظیم حیوان!" گفت جونز ، کشیدن او را به ضرب گلوله بود
نور است.
این یک حیوان فوق العاده نازک ، انعطاف پذیر ، قوی بود ، با یک کت خز سرد ، بسیار
طولانی و خوب است.
REA در یک بار به پوست آن آغاز شد ، remarking که او امیدوار است برای پیدا کردن pelts دیگر در
صبح به خیر. اگرچه گرگ باقی مانده در مجاورت
اردوگاه ، هیچ کدام جرأت نزدیک است.
سگ moaned و whined و بی قراری آنها افزایش یافته همانطور که سپیده دم نزدیک ،
و هنگامی که نور خاکستری آمد ، جونز founds است که برخی از آنها بد شده بود پاره شده
دندان های نیش از گرگ.
REA شکار برای گرگ مرده و نه آنقدر به عنوان قطعه ای از خز سفید در بر داشت.
به زودی شکارچیان سرعت جنوب بودند.
به غیر از یک گرایش در میان خود برای مبارزه با ، سگ نشان داد هیچ اثر شر
از حمله کند.
آنها شلاق به بهترین سرعت خود را ، برای REA گفت : رنجرز سفید از شمال
دنباله دار بودن خود را ترک هرگز. تمام روز مردان گوش برای گیاهان خودرو (وحشی) ،
تنها و بیکس ، فراموش نشدنی سوگواری.
اما پس از آن آمد نیست.
هاله فوق العاده سفید و طلا ، که REA به نام سگ آفتاب ، آویزان در آسمان
بعد از ظهر ، و خیره کننده ای روشن را در سراسر جهان خیره کننده از برف دور و میدرخشد
تمسخر خورشید ، برادر ، از سراب کویر ،
توهم زیبا ، لبخند بر لب سرد از آبی قطبی.
اولین ستاره شب رنگ پریده twinkled در شرق وقتی شکارچیان اردوگاه ساخته شده
ساحل از Artilery دریاچه.
در هوای گرگ و میش هوا خاموش و روشن ، باز به صدای بلند ، فراموش نشدنی سوگواری.
"هو! هو "نامیده می شود! REA. خشن ، صدای عمیق او زنگ زد تمرد به
دشمن.
در حالی که او را به آتش قبل از خیمه مخروطی سرخ پوستان ساخته شده است ، جونز strode بالا و پایین ، به طور ناگهانی به شلاق
خارج چاقو او و اهلی کمی مشک گاو نر را ، در حال حاضر حفر برف.
سپس او ناگهان چرخ و برگزار تیغه REA.
"چه؟" خواستار غول. ما باید برای غذا خوردن ، گفت : "جونز.
"و من می توانم یکی از آنها را کشت.
من می توانم ، نه آن ، بنابراین شما آن را انجام دهد. "" کشتن یک از گوساله ما؟ "roared REA.
"تا جهنم یخ می زند! من شروع شده است برای دریافت گرسنه.
علاوه بر این ، گرگ ها می رویم برای غذا خوردن ما ، گوساله و تمام. "
چیزی بیشتر گفته شد. تاریخ و زمان آخرین بیسکویت خود را خوردند.
جونز بسته بندی گوساله ها را به سمت خیمه مخروطی سرخ پوستان ، و تبدیل به سگ.
همه روز کردند و او نگران بود ؛ چیزی بیمورد با آنها بود ، و حتی در حالی که او در میان رفت
آنها مبارزه شدید شروع شد.
جونز را دیدم غیر معمول ، برای سگ حمله ترس ترسو نشان داد ، و حمله به
آنهایی که زوزه ، شدت وحشی است که او را شگفت زده.
سپس یکی از brutes شریر چشم او ، frothed در دهان نورد ، shuddered و
همگانی روندی در مهار خود را ، بادی فریاد زدن خشن و سقوط به عقب تکان دادن و retching.
"خدای من! REA! "جونز در وحشت گریه.
"بیا این جا! نگاه کن!
که سگ از هاری در حال مرگ است! اب گریزی!
گرگ سفید اب گریزی! "
"اگر شما درست نیست! گفت :" REA. "من شاهد جان سگ از thet onct ، او'
عمل مانند این است. thet یکی است که همه نیست.
نگاه ، چرم گاومیش! نگاهی به آنها چشم سبز!
آیا من می گویند جهنم گرگ سفید بود؟ ما باید برای کشتن هر سگ داریم. "
جونز شات سگ ، و به زودی پس از آن سه که علائم آشکار از
بیماری می شود.
این وضعیت افتضاح بود. برای کشتن تمام سگ ها به بیان ساده تر تنها به معنی
فدای عمر خود را و REA و این بدان معنی ترک امید از رسیدن کابین.
سپس به خطر گاز گرفته شدن توسط یکی از مسموم ، brutes maddened ، به خطر بیشتر
از مرگ عذاب آور وحشتناک -- که حتی بدتر بود.
گریه جونز : "REA ، ما فرصت" ، با چهره رنگ پریده.
"آیا می توانید نگه داشتن سگ ، یک به یک ، در حالی که آنها را پوزه؟"
"هو! هو! "غول پاسخ :.
با قرار دادن چاقو او بویی بین دندان های خود را ، با دست دستکشهایش ریخته او را تصرف کردند و یکی کشیده
سگ به آتش. حیوانات whined و اعتراض ، اما نشان داد
روح بیمار است.
جونز muzzled فک خود را شدیدا با کابل قوی.
یکی دیگر از و دیگر بسته بود ، پس از آن که سعی به ضربه محکم و ناگهانی در جونز بود تقریبا
خرد شده توسط چنگال غول.
تاریخ و زمان آخرین ، حیوان با ترشرویی ، به ravings دیوانه لحظه او احساس لمس را شکست
دست جونز ، و نوشتن ، frothing ، او جامعی آستین جونز است.
REA او *** شل و او را در هوا را با یک بازو نگاه داشته ، در حالی که با او
چرخش بویی.
آنها برده سگ مرده بر روی برف ، و بازگشت به آتش نشستم در انتظار
فریاد آنها انتظار می رود.
در حال حاضر به عنوان تاریکی محکم کردن محکم ، آمد -- همان فریاد ، وحشی ، فراموش نشدنی ،
عزاداری. اما برای ساعت آن را تکرار نمی شد.
: "بهتر است استراحت برخی" ، گفت : REA "من شما را در صورتی که می آیند تماس بگیرید."
جونز کاهش یافته است به خواب رفتن او را لمس پتو خود را.
صبح برای او dawned ، برای پیدا کردن بزرگ ، تاریک ، شکل پنهان است از غول nodding
بر سر آتش. "چگونه این است؟
چرا من تماس بگیرد؟ "خواستار جونز.
"گرگ تنها کمی بیش از سگ مرده مبارزه می کردند."
در لحظه جونز را دیدم گرگ skulking بانک.
پرتاب تفنگ خود را ، که او از خیمه مخروطی سرخ پوستان انجام شده بود ، او در زمان ضربه محکم و ناگهانی شات
وحش. آن را بر روی سه پایه بود ، به بیرون رفتن از
دید بیش از هنک.
جونز درهم ، محل شیب دار و لغزنده ، و پس از رسیدن به خط الراس ،
که در زمان لحظه چند کار سخت صورت گرفت ، او در همه جا برای گرگ نگاه کرد.
در یک لحظه او را دیدم حیوان ، ایستاده هنوز هم برخی از صد یا چند قدم پایین
توخالی. با گزارش سریع از دوم جونز
شات ، گرگ کاهش و نورد بیش از.
شکارچی فرار به نقطه برای پیدا کردن گرگ مرده بود.
مصرف را نگه دارید از پنجه جلو ، او را به حیوان بیش از برف به اردوگاه کشیده میشوند.
REA شروع به پوست حیوانات ، که ناگهان او بانگ زد :
"پای عقبی این هموطنان رفته است!" "این عجیب است.
من آن را حلق آویز توسط پوست را دیدم به عنوان گرگ زد تا بانک.
من برای آن نگاه کنید. "
دنباله خونین در برف او را به مکانی که در آن گرگ افتاده بود بازگشت ، و
از ان زمان بازگشت به نقطه که در آن پای خود را توسط گلوله شکسته شده بود.
او کشف کرد که هیچ نشانه ای از پا.
"آیا پیدا کردن آن نیست ، آیا شما؟ گفت :" REA. "نه ، و برای من عجیب و غریب به نظر می رسد.
برف آنقدر سخت پا غرق نمی توانست. "
"خب ، گرگ پای او را می خوردند ، thet چه ،" بازگشت REA.
"نگاهی به آنها دندان علامت" "آیا ممکن است؟"
جونز خیره در REA پا برگزار شد تا.
"بله ، آن هست. این گرگ دیوانه در زمان است.
شما را دیده ام thet.
یک بوی خون ، 'چیزی' دیگری ، ذهن شما ، در نظر من ، او خوردن او
خود 'پا. ما قطع او را باز کنید. "
به عنوان چیزی غیر ممکن به نظر می رسید به جونز -- و او می تواند اما نه باور بیشتر
شواهدی از خود "چشم -- حتی غریبه بود برای رانندگی قطار سگ دیوانه است.
هنوز این چیزی بود که REA و او انجام داد ، و آنها را شلاق ، ضرب و شتم آنها برای پوشش بسیاری از مایل
در سفر روز طولانی.
هاری در سگ چند شکسته بود تا نگران کننده است که جونز آنها را بکشند
در پایان از اجرا.
و به سختی صدای عکس مرده بودند که کم نور و دور است ، اما به عنوان یک روشن
بل ، بر باد bayed فراموش نشدنی همان گرگ انتهایی سوگواری.
"هو! هو! گرگ ها کجا هستند؟ "گریه REA.
انتظار ، تماشای ، شب بی خوابی به دنبال.
دوباره شکارچیان جنوب مواجه شدند. یک ساعت یک بعد از ساعت ، سواری ، دویدن ، پیاده روی ،
آنها از فقرا ، بی اشتها ، سگ مسموم خواست.
در تاریک آنها سر از توپخانه دریاچه رسید.
REA خیمه مخروطی سرخ پوستان را در بین دو سنگ بزرگ قرار داده است.
سپس شکارچیان گرسنه ، خسته ، ترسناک ، ساکت و آروم ، ناامید ، منتظر آشنا
گریه می کنند. آن را بر روی باد سرد آمد ، همان فراموش نشدنی
سوگواری ، بسیار ناراحت کننده در اهمیت آن.
غیبت از آتش inspirited گرگ با احتیاط است. از دل تنگی رنگ پریده اشکال لاغر سفید
پدید آمده است ، چالاک و یواشکی ، از لغزش بر پا مخملی خالی می باشند ، نزدیک تر ، نزدیک تر ، نزدیک تر است.
سگ wailed در وحشت است.
"به خیمه مخروطی سرخ پوستان فریاد کشیدند :" REA. جونز پس از رفیق خود را فرو برد.
howls از مأیوس شدن از سگ ، غرق در صداهای وحشتناک و وحشیانه تر ، knelled
یکی از تراژدی و foreboded یک وحشتناک تر است.
جونز نگاه به یک توده سفید ، مانند امواج جهش سریع است.
"پمپ منجر به thet!" گریه REA. سریع جونز تفنگ خود را به تخلیه
نزاع سفید.
توده انشعاب و گرگ بد قیافه همگانی روندی بالا به سقوط مرده ؛ دیگران wriggled و خمیده
دور. دیگران کشیده چهارم عقبی خود و دیگران darted در خیمه مخروطی سرخ پوستان است.
"بدون کارتریج بیشتر! فریاد کشیدند :" جونز.
غول برداشت تبر ، و درب خیمه مخروطی سرخ پوستان محروم شده است.
سقوط! آهن سنگین شکاف جمجمه از حیوان اول است.
سقوط! lamed دوم.
سپس REA در گذرگاه های باریک بین سنگ ها ایستاده بود ، در حال انتظار با uplifted
تبر. کرک شده ، دیو سفید ، خوراکی فک او ،
پیمود ، مثل یک سگ.
گیج و کندذهن ، thudding ضربه او را ملاقات کرد و او slunk دور بدون گریه.
یکی دیگر از جانور هار بدن سفید خود را در غول راه اندازی شد.
مانند فلش تبر فرود.
در عذاب گرگ افتاد ، به چرخش گرد و گرد ، در حال اجرا بر روی پاهای عقبی اش ، در حالی که خود را
سر و شانه ها و forelegs باقی مانده در برف است.
پشت او شکسته شد.
جونز دولا در باز کردن خیمه مخروطی سرخ پوستان ، چاقو در دست.
او در شک حواس خود. این یک کابوس بود.
او را دیدم دو گرگ کبیسه در یک بار.
او شنیده سقوط تبر او را دیدم یک گرگ بروید پایین و لغزش دیگر تحت
نوسانی سلاح به درک ران غول.
جونز را شنیده پاره کردن پارچه ، و سپس او را مانند یک گربه pounced ، به درایو چاقو او
به بدن جانور است. یکی دیگر از دشمن زیرک lunged در REA ، به بی نظمی می بینند
خراب و لنگی از آهن است.
این مبارزه خاموش بود. غول بسته راه را برای رفیق خود و
گوساله ها ، او بدون اعتراض و او نیاز به یک ضربه برای هر جانور ، با شکوه ،
او اختیار داشت مرگ و مواجه آن -- سکوت.
او سگ سفید وحشی از شمال پایین با ضربات رعد و برق ، و زمانی که هیچ بیشتر
به حمله ، پایین در سکوت منجمد او نورد فریاد خود را بر خاست : "هو! هو!
"REA! REA! چگونه می توان آن را با شما؟ "به نام جونز ، بالا رفتن از.
"کت پاره شده -- نه بیشتر ، LAD من است."
سه نفر از سگ فقیر کشته شدند ؛ چهارمین و آخرین gasped در شکارچیان و
درگذشت.
شب زمستانی ، چیزی از گذشته نیم آگاه ، یک رویا به شکارچیان شد ،
تجلی واقعیت خود را تنها با صریح ، بدن سفت گرگ سفید در خاکستری
صبح به خیر.
REA ، گفت : ":" اگر ما می توانیم خوردن ، خواهیم داخل کابین.
اما سگ گرگ "سم هستند." "باید من کشتن گوساله؟" پرسید جونز.
"هو! هو! زمانی که جهنم یخ می زند -- اگر ما باید "!
جونز یکی 45-90 کارتریج در تمام ساز و برگ پیدا میشود ، و با آن در اتاق او
تفنگ ، یک بار دیگر زده جنوب.
درختان صنوبر شروع به Barrens شده و مسیرهای پیاده روی گوزن کانادایی نشان می دهد امید در roused
دل شکارچیان. نگاه در spruces زمزمه : "جونز ،
رها کردن طناب از سورتمه اش.
اشیاء خاکستری در میان درختان سیاه و سفید نقل مکان کرد. "گوزن! گفت :" REA.
"بشتابید! شوت!
فراموش نکنید! "
اما جونز صبر کردم. او می دانست که ارزش گلوله آخرین.
او صبر شکارچی. وقتی گوزن کانادایی در فضای باز آمد ،
جونز whistled.
شد و سپس تفنگ رشد مجموعه و ثابت شد و سپس آتش قرمز belched چهارم.
در چهار صد متری در گلوله در زمان برخی از کسری از زمان اعتصاب.
چه زمان طولانی است که بود!
سپس هر دو شکارچیان شنیده کینه توز و کشمکش منجر شود.
سقوط گوزن کانادایی ، شروع به پریدن کرد تا فرار کردن شیب و سقوط دوباره به افزایش نه بیشتر.
ساعت استراحت ، با آتش و گوشت ، تغییر جهان را به شکارچیان ؛ هنوز
درخشان ، در عین حال سرد تلخ خود را از دست داده بود کلاچ مرگبار آن است.
"این چیست؟ گریه :" جونز.
آهنگ های کفش پوست وزن اندازه های مختلف ، همه شمال toeing ، شکارچیان بازداشت شده است.
"اشاره کرد در شمال! همین الان چه thet بدان معنی است؟ "
REA plodded ، doubtfully تکان دادن سر خود را.
شب دوباره ، روشن ، سرد ، نقره ، روشن شده از نور ستاره ، شب و سکوت!
شکارچیان استراحت ، گوش تا به حال برای فراموش نشدنی سوگواری است.
روز دوباره ، سفید ، passionless ، یکنواخت ، روز خاموش.
شکارچیان در -- -- در سفر ، همیشه گوش دادن به فراموش نشدنی سوگواری.
یکی دیگر از غروب ، آنها را درون سی مایل از کابین خود را در بر داشت.
فقط یک روز در حال حاضر.
REA صحبت از پوشاک از پوست خزدار خود را از پوشاک از پوست خزدار سفید پر زرق و برق او نمی تواند آورد.
جونز از گوساله muskoxen او کمی صحبت کردیم و شادی فراوان به تماشای آنها را برای خزه در حفاری
برف.
هوشیاری آرامش آن شب. Outworn طبیعت شورش کردند ، و هر دو از شکارچیان
خوابیده است. REA اولین بیدار ، و لگد زدن کردن
پتو ، رفت بیرون.
غرش وحشتناک او از خشم ساخته شده جونز پرواز به سمت او.
زیر سایه خیمه مخروطی سرخ پوستان ، که در آن کمی مشک گاو افسار شده بود ،
آنها روی سطح پخش کردن pathetically در برف قرمز کشیده شده است -- سفتی سنگ سرد ، مرده است.
آهنگ های مار زهردار داستان تراژدی گفته است.
جونز تکیه بر علیه رفیق خود. غول مشت بزرگ خود را مطرح بود.
"Jackoway از چوب!
Jackoway از چوب! "سپس او را خفه.
باد شمال ، از طریق دمیدن نازک ، تیره ، درختان صنوبر عجیب و غریب ، moaned و به نظر می رسید
به آه ، "Naza!
Naza!
Naza! "
>
فصل 11. به SIWASH
"که تمام شد doin شب گذشته' حرف '؟" پرسید : فرانک صبح روز بعد ، زمانی که ما بودند
داشتن صبحانه اواخر. چون من شوخی بر روی کسی.
جیم او در خواب خود را اغلب مذاکرات ، شب گذشته بعد از اینکه شما در نهایت حل و فصل دریافت کنید
پایین ، جیم او در خواب خود را "می گوید :" لبه او به عنوان جهنم دارد باد می وزد!
لبه او به عنوان جهنم 'باد می وزد!"
در این قرار گرفتن در معرض بی رحمانه از wanderings ذهنی او ، جیم تحقیر شدید نشان داد ؛
اما چشمان فرانک نسبتا با لذت او از گفتن آن جامعی.
سرکارگر خوش مشرب دوست داشتم یک شوخی است.
اقامت در هفته در بلوط ، که در آن همه ما کاملا آشنا شد ، ارائه شده بود
جیم مثل همیشه همان شخصیت آرام ، آسان می کند ، آرام ، ساکت و آروم ، دوست داشتنی.
در گاوچران برادرش ، با این حال ، ما علاوه بر به جریمه خود ، فرانک کشف کرده بود ،
روح دوستانه ، علاقه شدید برای پخش ترفندهای.
این فتنه جویی جوان ، و مجزا Arizonian ، به اوج خود رسید هر زمان که
تمایل در جهت رهبر جدی ما است.
لاوسون در برخی از ماموریت مرموز اعزام شده بود ، که کنجکاوی من
همه بیهوده بود.
دستور روز بود باهستگی در آمادگی کنید ، و بسته برای سفر خود را به
Siwash در فردا.
من سیراب اسب من ، با بازی با hounds زدم در مورد صخره ها ، بازگشت به
کابین و پایین بر روی تخت من دراز است. دست جیم با آرد سفید بودند.
او kneading خمیر ، و به حال چند کم ، تابه صاف بر روی میز است.
والاس و جونز قدم ، و بعد از آن فرانک ، و همه آنها در زمان وضعیت های مختلف صورت گرفت
قبل از آتش سوزی است.
من تو را دیدم فرانک ، با سرعت یک نوازنده تردستی ، لغزش یکی از
تابه خمیر روی صندلی جونز جدول قرار داده شده بود.
جیم انجام عمل نیست ؛ جونز و پشت والاس به فرانک تبدیل شد ، و
او نمی دانست من در داخل کابین بود.
این گفتگو ادامه داد در مورد این موضوع جونز اسب سرخ مایل به قرمز بزرگ ، که hobbles
و همه ، تنها ده مایل از اردوگاه بدست کرده بود و شب قبل از.
تعداد دنده ها خود را نسبت به آهنگ های او ، گفت : "فرانک ، و در ادامه صحبت به راحتی
و به طور طبیعی به عنوان اگر او تا به حال نشده انتظار شرایط بسیار سرگرم کننده است.
اما هیچ کس می تواند اقدامات سرهنگ جونز از پیش اگاهی دادن.
او نشان داد هر قصد از صندلی خود را در صندلی ، پس از آن راه می رفت به
بسته خود را به شروع به جستجو برای چیزی یا دیگر.
والاس ، با این حال ، بی درنگ در زمان صندلی و شروع به funnier از عجیب و غریب ،
او می کنید.
این شرایط بعید نیست به خاطر این واقعیت است که چند تن از صندلی های بی ادب
حال لایه های نرم پتو قدیمی tacked بر روی آنها.
هر آنچه که احساسات داخلی فرانک بودند ، او قابل ملاحظه ای ارام و
امری عادی بیرونی ، اما هنگامی که جیم شروع به جستجو برای تابه گم شده از خمیر ،
بذله گو به آرامی در صندلی خود را sagged.
"لبه است که ضربان جهنم! گفت :" جیم. "من تا به حال سه تابه از خمیر.
می تواند توله سگ گرفته اند یکی است؟ "
والاس گل رز به پای او ، و تابه نان clattered به طبقه ، با صدای جرنگ جرنگ و
چکاچاک ، آشکارا در برابر هتک ابرو آن را به حال متحمل اعتراض.
اما خمیر با والاس ، لکه بزرگ سفید آشکار در corduroys او ماند.
جیم جونز و فرانک همه در یک بار آن را دیدم.
"چرا -- MR. وال -- توری -- به شما در تنظیم -- در خمیر "گفت فرانک ، در عجیب و غریب ،
خفه صدا. سپس او منفجر شد ، در حالی که جیم بیش از سقوط کرد
جدول.
این به نظر می رسید که این دو ایالت آریزونا رنجرز ، به مردان بالغ هر چند آنها از مرگ
تشنج.
من با آنها خندید ، و هم والاس ، در حالی که او خود را یک به کار گرفته می بویی
چاقو را به استفاده از رمان.
بوفالو جونز لبخند ترک خورده هرگز ، هرچند او از سخن گفتن در مورد اتلاف خوب
آرد.
چهره فرانک مطالعه برای یک روانشناس بود زمانی که جیم در واقع به والاس عذرخواهی
بی دقتی با سینی های خود را. من فرانک خیانت نیست ، اما من به حل و فصل
نگه داشتن یک ساعت مچی به او هنوز نزدیک.
این تا حدی به خاطر این حس مضطرب از حقه بازی خود را در حاشیه از من بود
خاطر داشته باشید که من کشف.
من خواب کیسه استراحت بر روی یک پلت فرم مطرح شده در یک گوشه ، و در یک لحظه مطلوب من
بررسی کیسه.
اما در هر حال با دستکاری نشده است ، اما من متوجه یک رشته عطفی را از طریق یک
جرنگ جرنگ بین سیاهههای مربوط.
که من پیدا کردم آن را از یک لایه ضخیم از کاه در زیر تخت من آمد ، و تا آخر شده بود گره خورده است
از صراحت حلقه کمند.
خروج چیز آن گونه که بود ، من رفتم خارج و سردستی به دور hounds تعقیب می کردند
کابین.
رشته کشیده در امتداد سیاهههای مربوط به یکی دیگر از صدای بهم خوردن فلز ، جایی که آن را به بازگشت
کابین در یک نقطه در نزدیکی جایی که فرانک خواب.
هیچ قدرت بزرگ از کسر لازم بود به من با جزئیات کامل از آشنا
توطئه ای برای از بین بردن slumbers من. بنابراین من صبورانه در انتظار تحولات است.
لاوسون در غروب آفتاب نزدیک با لاشه دو جانوران از بعضی از این گونه ها سوار
حلق آویز بیش از زین او.
معلوم شد که جونز تعجب برای من والاس و برنامه ریزی شده بود ، و از آن می تواند
به سختی یکی از لذت بخش تر شده اند ، با توجه به زمان و مکان است.
ما می دانستیم که او تا به حال یک گله گوسفند فارسی در شیب جنوب باک اسکین ، اما تا به حال هیچ
ایده آن را فاصله قابل توجه از بلوط بود.
لاوسون که روز شکار کرده چوپان و گوسفند خود ، به ما با دو بازگشت
شصت پوند بره فارسی.
ما در suppertime در گوشت که شیرین ، شاداب ، بسیار دردناک و نادر بود feasted
طعم به عنوان که گوسفند کوه های راکی.
وضعیت من بعد از شام یکی از لذت بزرگی بود و با علاقه شدید من
در انتظار اولین مشاجره فرانک برای باز کردن. آن آمد در حال حاضر ، در ارامش
گفتگو.
"را دیدم چیزی که تغ تغ بزرگ اجرا شده در زیر کابین به روز ،" او گفت ، اگر او بودند سخن گفتن از
یکی از کفش Baldy قدیمی است. "من سعی کردم به ضربت سخت زدن به او ، اما او
oozed دور بیش از حد سریع است. "
"لبه من او را اغلب دیده می شود ، گفت :" در جیم. خوب ، قدیمی ، جیم صادقانه ، به دور او منجر
شیاد رفیق! این بسیار ساده است.
بنابراین ، من در توسط مارها وحشت زده شده است.
"این تخت دره عمیق و باریک قدیمی ، غارها ایده آل برای مارها تلق تلق کردن ، chimed :" در علمی من
دوست کالیفرنیا.
"من ، غارها چند پیدا کرده اند ، اما آنها معترض شدن به عنوان این است به خصوص
زمان خطرناک از سال را به دخالت با خزندگان است.
کاملا دن به احتمال زیاد there'sa زیر کابین است. "
در حالی که او ساخته شده این بیانیه قابل توجه ، او تا به حال به لطف برای مخفی کردن چهره خود را در بزرگ
پف دود.
او ، بیش از حد ، در این توطئه بود.
من منتظر جونز به بیرون آمدن با برخی از نظریه مضحک و یا واقعیت در مورد
گونه خاص از مار ، اما او صحبت نمی کنم ، این نتیجه رسیدم آنها عاقلانه را ترک کرده بودند
او را از راز.
پس از بحث ذهنی یک لحظه ، تصمیم گرفتم آن را به عنوان یک شوخی بسیار بی ضرر بود ، به
فرانک را کمک به تحقق لذت بردن او.
"مارهای زنگی!"
من بانگ زد. "آسمانها!
من می خواهم مرد اگر من شنیده ام یکی ، چه رسد به دیدن آن است.
چیزی که تغ تغ بزرگ من شروع به پریدن کرد یک روز ، و من از شوک هیچ گاه پیدا نشد. "
واضح است ، فرانک خوشحال شد از نفرت و بیزاری من و تجربه ناگوار من را بشنود ،
و او اقدام به viciousness از مارهای زنگی به تفصیل شرح دادن ، به ویژه
کسانی که از ایالت آریزونا.
اگر من داستان موفقیت ، نشأت گرفته از مغز بارور از کسانی که معتقد بودند
سه همراهان ، من را ساخته اند که برخی از دره های آریزونا برزیل
جنگل.
شات فراق فرانک ، فرستاده شده در صدای دلپذیر ، مهربان ، بهترین نقطه در کل
گول زننده باشد.
"در حال حاضر ، من می خواهم می شود عصبی اگر من تا به حال کیسه sleepin مثل مال شما ، به دلیل آن فقط محل
چیزی که تغ تغ به تراوش کنند. "
در سردرگمی و نور کم از قبل از خواب من ساختگی برای پرتاب پایان کمند من بیش از
شاخ زین روی دیوار ، با قصد افزایش سر و صدا
من به زودی انتظار می رود به ایجاد و من قرار داده تفنگ اتوماتیک را در من و S. و W..38
ویژه در دسترس آسان از دست من. سپس من را به کیف من crawled شده و تشکیل شده
خودم را به گوش دادن.
فرانک به زودی شروع به خروپف ، تا brazenly ، تا fictitiously ، که من در مرد تعجب
جذب شدت در شوخی خود را ، و من در درد بزرگ بود در سینه من دل نگاه داشتن
انفجار خشونت آمیز ابراز شادی اشوبگرانه.
snores جونز ، با این حال ، به اندازه کافی واقعی بود ، و این به من لذت بردن از وضعیت همه
بیشتر است ، چون اگر او تعجب خفیف هنگام فاجعه سقوط را نشان نمی دهد ، من می
تا حد زیادی حدس من این دست.
من می دانستم که سه توطئه گران زیرک ، هشیار بودند.
ناگهان من احساس حرکت در نی زیر و rustling ضعف.
پس از آن بود نرم ، بسیار گمراه کننده است که اگر من تا به حال شناخته شده نیست آن کمند بود ، من
مطمئنا اند وحشت زده شده است. دادم انتخاب سریع یک کمی ، مانند یک
به سرعت در رفتن به رختخواب.
سپس سیم پیچ از زیر کاه زد. چگونه ماهرانه از یک مار مطرح!
اعتراض خفیف ، یک جهش بزرگ من ساخته شده ، یک لحظه برای اثربخشی متوقف شد که در آن زمان
فرانک را فراموش کرده خروپف -- پس از آن اجازه دهید از فریاد زدن فوق العاده ای ، تفنگ من را برداشت ، فرستاده می شود
دوازده عکس غرش از طریق سقف و کشیده کمند من است.
سقوط! زین آمد پایین ، به اصوات مرتبط نمی باشد در مورد برنامه فرانک به دنبال و
قطعا که توسط من محاسبه می شود.
اما آنها موثرتر بودند.
من جمع شده بودند که لاوسون ، که در راز شد ، که یک نوع کابوس بود
دارای جای خواب به هر حال ، تا به حال بیش از جدول جیم زدم با آرایه خود را از گلدان و تابه و
پس از آن ، متاسفانه برای جونز که فرد بی گناه در معده لگد بود.
همانطور که وجود دارد در کیسه من ، همکار بسیار شادترین در جهان گسترده ، صدا از من باقی
نشاط به عنوان وزوز بال پرواز به طوفان توانا بود.
غرش بر روی سر و صدا داخل کابین را پر.
هنگامی که سه منافقان به اندازه کافی از اوج شگفت انگیز به بهبود
آرام لاوسون ، که سوگند یاد کابین توسط سرخ پوستان حمله شده بود و زمانی که جونز متوقف
خروش به اندازه کافی بلند به شنیدن آن را تنها
مار بی ضرر است که مشکل ایجاد می شود ، ما به دراز کشیدن یک بار دیگر hushed -- نه ،
با این حال ، بدون شنیدن برخی از اظهارات قاطع از لذت سرهنگ در اطراف جوش
و احمق ، و این واقعیت بی چون و چرا که
مار زنگی در کوه باک اسکین وجود دارد.
مدت ها پس از این انفجار جان خود را از دست داده اند ، شنیده ام و یا به جای احساس مرموز خود میلرزد
یا لرزش کابین ، و من می دانست که فرانک و جیم دادن با سکوت می کردند
خنده.
بر روی نمره خود من ، من مصمم به پیدا کردن اگر جونز ، عجیب و غریب خود را ، تا به حال هیچکدام
حس شوخ طبعی و یا علاقه به زندگی ، و یا احساس ، و یا عشق که مرکز نیست و
منوط بر روی چهار پا جانوران.
در بیداری بی ادب از چه ، بدون شک ، رویاهای دلپذیر از فوق العاده
حیوانات ، سفید و سبز با ترکیبی از هوش انسان و قدرت brutes
گونه های جدید معتبر به نبوغ خود را به --
شاید در اعتقاد من به عنوان به فقدان شوخ طبعی خود را از ناعادلانه بود.
و به عنوان سوال دیگر ، یا نه ، او تا به حال هیچکدام از احساس واقعی انسانی برای
موجودات ساخته شده در تصویر خود را ، که خیلی زود و غیر منتظره تصمیم گرفته شد.
صبح روز بعد ، به محض به عنوان لاوسون رو با اسب ، ما بسته بندی شده و
آغاز شده است. بلکه با عرض پوزش من به پیشنهاد خوب توسط بلوط
بهار است.
با توجه به دنباله دار بودن پشت Stewarts ما راه می رفت ، اسب در تمام طول روز تا به آرامی
باریک ، صعودی دره عمیق و باریک. hounds عبور از مسیرهای پیاده روی کایوتی و گوزن
به طور مداوم ، اما بدون استراحت.
هر چیزیکه صدا میکند اگر به او خاطراتی دردناک با نگاه
انواع خاصی از آهنگ.
در سر از دره عمیق و باریک چوب در حدود غروب زمان جمع آوری رسیده ، و ما
برای شب واقع شده است.
یک بار دیگر نزدیک به نه هزار فوت ارتفاع ، ما متوجه شدیم هوا به تلخی سرد ،
ساخت آتش دنباله دار قابل قبول است.
در عجله برای گرفتن شام همه ما دست گرفت ، و برخی از انداختند بر برزنتی ما
رومیزی قلع فنجان کره مخلوط با اسید carbolic -- جونز ترکیب استفاده بود
به حمام پا درد از سگ ها.
البته من نگه دارید از این بخش سخاوتمندانه در گرم بیسکویت من گسترش ، قرار داده شده
برخی از لوبیا قرمز داغ در آن ، و شروع به مانند یک شکارچی گرسنه به غذا خوردن.
در ابتدا من فکر کردم من فقط سوزانده شد.
سپس من به رسمیت شناخته طعم و رایت از اسید و می دانست که چیزی اشتباه بود.
برداشتن قلع ، من آن را بررسی ، بوی بوی تیز و احساس بی حس عجیب و غریب
حس ترس.
این فقط برای یک لحظه به طول انجامید ، که من به خوبی آگاه است و قدرت استفاده از اسید ، و به حال
بلعیده می شود به اندازه کافی به من صدمه دیده است.
من را به اشتباه من در راه مبنی بر حقیقت امر شناخته شده ، زمانی که آن را بیش از من فلش
حادثه می تواند برای خدمت به نوبه خود. "جونز!"
من گریه hoarsely.
"آنچه در این کره؟" : "پروردگار! شما هر گونه که خورده نشده است.
چرا من اسید carbolic را در آن قرار داده "،" آه -- آه -- آه -- I'm مسموم!
من تقریبا همه آن را خوردند!
آه -- I'm سوختن تا! من در حال مرگ! "
که با من شروع به زاری و راک و وپیش و نگه معده من.
بهت و حیرت قبل از شوک.
اما در هیجان لحظه ای ، والاس -- که هر چند به شدت ترس ، حفظ
عقل خود را برای من با یک قوطی شیر تغلیظ شده ساخته شده است.
او به من انداخت پشت بدون دست مهربان بود و فشار زندگی را از من به من را
باز کردن دهان من ، زمانی که من به او ضربت با مشت در سمت خود.
من تصور تعجب خود را ، به عنوان این استقبال عجیب و غریب از اولین آلبوم خود را کمک به جانبازان
او نگاهی به من دست نگه دارند ، و در این فاصله من ساختگی به زمزمه به
او : "شوخی!
شوخی! شما ادم سفیه و احمق! من فقط shamming.
می خواهم ببینم اگر من می توانم جونز و ترساندن دریافت حتی با فرانک.
به من کمک کنید!
گریه! دریافت غم انگیز! "
از آن لحظه من همیشه باید که صحنه را از دست داده tragedian بزرگ در باور
والاس.
با استفاده از یک ژست با شکوه او می تواند از شیر تغلیظ شده در جونز انداخت ، که بود
خراشیده او امتحان کنید نه به طفره رفتن. "مرد بی ملاحظه!
قاتل! آن را خیلی دیر شده! "گریه والاس ، تخمگذار در سراسر زانو خود را.
"این خیلی دیر است. دندان او قفل شده است.
او دور رفته است.
پسر فقیری است! پسر فقیری است! چه کسی به به مادر خود بگویید؟ "
من می توانم از زیر من کلاه - طره که صدای توخالی و موقر ، نفوذ بود.
بیرونی سرد plainsman.
او نمی تواند صحبت می کنند ، او clasped و دست بزرگ او را در درماندگی unclasped
مد. فرانک بود به عنوان سفید را به عنوان یک ورقه.
این به سادگی به من لذت بخش بود.
اما بیان بدبختی ، زجر ناتوان در جیم به آفتاب browned چهره بود
بیش از من می تواند ایستادن ، و من نمی توانستم نگه دارید تا فریب.
همانطور که والاس گریه به جونز به دعا - - من آرزو پس از آن من ضعیف شده بود تا به زودی --
بلند شدم و به آتش راه می رفت. "جیم ، من یکی دیگر از بیسکویت ، لطفا."
فک تحت او کاهش یافته است ، سپس او عصبی بیسکویت به من shoveled.
جونز برداشت دست من و با صدای گریه که برای من جدید بود : "شما می توانید غذا خوردن؟
شما بهتر است؟
شما بیش از آن را دریافت کنید؟ "" مطمئن.
چرا ، اسید carbolic به من فاز هرگز. من اغلب از آن برای نیش مار زنگی استفاده می شود.
من به شما بگویم ، اما آن چیزی که تغ تغ در داخل کابین شب گذشته در واقع بیت ، و من
مورد استفاده قرار carbolic برای درمان سم است. "فرانک mumbled چیزی در مورد اسب ، و
پژمرده را به دل تنگی.
همانطور که جونز ، او نگاهی به من انداخت و نه incredulously ، و مطلق ، تقریبا
خوشحالی کودکانه او آشکار چون من از گور شده بود ، ربوده شده است ، ساخته شده من
پشیمانی فریب من ، و من برای همیشه لطفا برای راضی بر روی یکی نمره.
بیداری در صبح که من پیدا کردم فراست نیم اینچ ضخامت کیسه من خواب را تحت پوشش قرار
سفید زمین ، و در رنگ نقره ای زیبا درختان صنوبر نقره نیز ساخته شده
در نام است.
ما آماده برای شروع زود هنگام ، زمانی که دو سواران ، با بسته اسب آهسته دویدن
پس از آنها ، دنباله از جهت بلوط بهار آمد.
آنها ثابت می شود جف کلارک ، مخاصم وحشی و اسب ذکر شده توسط Stewarts ،
و یاور او. آنها در راه به استراحت برای
رشته ای از pintos.
کلارک کوتاه ، به شدت مرد ریشو ، از جنبه های خوشگذران بود.
او گفت که او Stewarts رفتن به Fredonia را ملاقات کرده ، و از ما توصیه
مقصد ، به آمد تا با ما عجولانه بود.
همانطور که ما نمی دانستند ، به جز در یک راه عمومی است ، جایی که ما برای جلسه
یک رویداد خوش شانس بود.
سایت کمپ ما نزدیک به تقسیم ساخته شده توسط یکی از طولانی ، پوشیده شده از درخت شده بود
پشته که توسط کوه باک اسکین فرستاده می شود ، و به زودی ما نزولی دوباره بودند.
ما سوار نیم مایل به پایین شیب الوار محکم و استوار ، و سپس به جنگل مسطح و زیبا ،
سنبه غول پیکر.
کلارک به ما اطلاع آن نیمکت سطح بود در حدود ده مایل در طول ، در حال اجرا خارج از
دامنه باک اسکین را به صورت گراند کانیون در جنوب ، و معافیت از Siwash
در غرب.
به مدت دو ساعت ، ما بین خطوط شکوه درختان ، و hoofs از اسب سوار
نه صدایی داد مندرج است.
چمن طولانی ، نقره ای ، پاشیده bluebells خندان ، پوشش زمین ،
به استثنای نزدیک زیر سنبه ، که در آن نرم تشک قرمز دعوت lounging و استراحت است.
گوزن های متعدد ، بزرگ گوزن قاطر خاکستری ، تقریبا به اندازه های بزرگ گوزن را می دیدیم.
جونز گفت : آنها با الک شده بود عبور یک بار که برای اندازه خود اختصاص.
من از بیخ و بن ، یا درخت سوخته ، و یا ثروت باد آورده در طول سوار نیست.
کلارک ما منجر به لبه دره عمیق و باریک.
بدون آماده سازی -- برای درختان غول پیکر آسمان باز را مخفی کردند -- ما سوار سمت راست خارج
به لبه شکاف عظیم است.
در ابتدا من به نظر نمی رسد به فکر می کنم ؛ دانشکده من benumbed بودند ، تنها خالص
غریزه حسی وحشیانه که می بیند ، اما احساس نمی کند ، توجه داشته باشید مرا.
مغاک.
حزب ما نه تا به حال دیده بود دره عمیق و باریک از این طرف و یکی از ما
گفت : یک کلمه. اما کلارک نگه داشته به صحبت کردن.
محل وحشی این hyar است ، "او گفت.
"به ندرت اما wranglers اسب gits بیش از این راه دور.
من HED دسته از pintos وحشی را در یک دره عمیق و باریک زیر را FER انجام گرفت دو سال است.
من روی چیزی حساب کردن شما می توانید هیچ جایی بهتر از فرچه اردوگاه hyar راست را پیدا کند.
گوش دهید. آیا سر و صدا thet را که می شنوید؟
تندر Thet می افتد.
شما فقط می توانید آن را از یک مکان ، thet دور را ببینید ، اما thar بروکس شما می توانید دستگاه گوارش
به آب hosses. فرچه ماده thet ، شما می توانید سوار دامنه
"برف دستگاه گوارش.
اگر شما می توانید برف را نزدیک دستگاه گوارش می شود ، آن را بهتر است ، فرچه thet دنباله همه از کار اخراج بدی که FER
آب است. "" این کشور گربه وحشی پشمالو Stewarts
صحبت در مورد؟ پرسید : "جونز.
"حساب پس دادن آن است. Cougars به عنوان ضخامت در hyar به عنوان خرگوش در
بهار و دره عمیق و باریک سوراخ. من در راه هستم در حال حاضر به مطرح کردن pintos من.
HEV cougars هزینه صدها من ممکن است هزاران دلار می گویند.
من از دست hosses تمام وقت من لعنتی ، آقایان ، من از کلت بزرگ هرگز.
این بزرگترین کشور یوزپلنگ امریکایی در غرب است.
به دنبال در آن crags زرد! Thar را که در آن cougars اقامت.
هیچ کس شکار 'EM.
به نظر من آنها را نمی توان به شکار. گوزن و hosses وحشی فهرست هزار
hyar بر روی کوه در فصل تابستان ، 'پایین در استراحت در فصل زمستان است.
cougars چربی زندگی می کنند.
شما گوزن و پاتوق یو | Patoghu لاشه وحشی و در سراسر این کشور را پیدا کنید.
شما غارها پر از استخوان شیرها پیدا کنید. شما گوزن گرم به سمت چپ برای کویوتس پیدا کنید.
اما آیا شما cougars پیدا کنید ، من نمی توانم بگویم.
من ذهن سگ در hyar ، 'سعی برای ketch قدیمی تام.
من آنها را در دنباله خود قرار داده 'پنهان کردن و نه مو از آنها را دیدم هرگز دوباره.
جونز ، آن را hyar هیچ huntin آسان ".." "خب ، من می توانم آن را ببینید ، پاسخ داد :" رهبر ما.
"من در چنین کشور شیر هرگز به شکار ، و هر یک که تا به حال هرگز نمی دانستند.
ما باید یاد بگیرند که چگونه. ما زمان و سگ ، همه ما نیاز داریم این است
چیزهای در ما. "
"من امیدوارم که شما fellars دستگاه گوارش برخی cougars ،" من معتقدم شما خواهد شد.
هر چه شما را بکشند ، قدیمی تام است. "" ما او را زنده گرفتن.
ما در شکار برای کشتن cougars ، گفت : "جونز.
"چه!" گفت کلارک ، به دنبال از جونز به ما.
چهره ناهموار او عینک نیم لبخند است.
"جونز طناب cougars ،' آنها را روابط ، پاسخ داد : "فرانک.
"من -- -- اگر او تا کنون طناب قدیمی تام ،" پشت سر هم خارج کلارک ، بیرون آوردن نشخوار عظیمی از
توتون و تنباکو.
"چرا ، زنده مرد! آن را می خواهم ، مرگ شما را به دستگاه گوارش thet نزدیک تبه قدیمی است.
من او را ندیده ، ولی من آهنگ های خود را FER پنج سال دیده می شود.
آنها بزرگتر از هر آهنگ پاتوق یو | Patoghu شما تا کنون دیده است.
او بیش از سه صد وزن ، گربه وحشی پشمالو thet قدیمی.
Hyar ، نگاهی به در پاتوق یو | Patoghu مرد من.
نگاهی به پشت او. آنها علائم را مشاهده کنید؟
وال ، قدیمی تام از آنها ساخته شده ، "او از آنها درست در اردوگاه ساخته شده پاییز گذشته ، زمانی که ما
در دره عمیق و باریک. "
موستانگ که کلارک نامیده می شود توجه ما به یک کرم براق و سفید بود
رنگ برنگ. پس از خود و پشت مدت ها به طور منظم بودند
زخم ها ، برخی از گسترده اینچ ، و برهنه از مو.
"چگونه بر روی زمین او از شر گربه وحشی پشمالو؟ پرسید :" جونز.
"من نمی دانم. شاید او از سگ می ترسم کردم.
در زمان رنگ برنگ thet سال به دستگاه گوارش و.
قدیمی تام شیر واقعی است. او پاتوق یو | Patoghu کامل رشد کرده است وقتی که او می خواهد کشتن ،
اما yearlin کلت خاص خود را likin است. شما مطمئن هستید برای اجرای acrost دنباله خود ، '
شما آن را از دست نخواهید داد.
وال ، اگر من هر گونه گربه وحشی پشمالو در دره عمیق و باریک ، من دو آتش سوزی ، تا که به ما اجازه می ساخت
شما می دانید. هر چند هیچ شکارچی ، من tolerably آشنا
با varmints.
hosses گوزن 'رنگین' جنگل دامنه در حال حاضر ، "من فکر می کنم cougars آمد تا
بیش از سنگ RIM در شب 'در mornin'.
به هر حال ، اگر سگ شما می توانید مسیرهای پیاده روی را دنبال ، شما دارید ورزشی ، 'more'n ورزش ایید'
به شما. اما آن را از من -- don't سعی کنید به طناب قدیمی
تام. "
پس از همه نا امیدی ما در آغاز اکسپدیشن ، سختی ما
در صحرا ، دادگاه است که ما با سگها و اسبها ، آن بود که لذت واقعی را به
اردوگاه دائمی با چوب ، آب و غذا را در
دست ، روح پر تحرک ، همیشه در حال تغییر تصویر قبل از ما ، و یقین است که
ما در محل استراحت وحشی شیر بود -- در میان اربابان Crags!
در حالی که ما نامید ، در هر حال حاضر و پس از آن من راست و زل زل نگاه کردن از فراتر.
من می دانستم که چشم انداز بود با شکوه و متعالی فراتر از کلمات است ، اما هنوز من تا به حال
شروع به آن را درک است.
درختان کاج بزرگ ، در حال رشد را به لبه از لبه ، سهمیه کامل خود را دریافت
تقدیر از من ، به عنوان صاف ، گل decked راهرو منجر بازگشت به
محل ما برای اردوگاه انتخاب درختستان بزرگ ، پنجاه قدم یا بیشتر از
پرتگاه به اندازه کافی دور ، کاوبوی averred ، برای نگه داشتن تله ما از بودن مکیده شده توسط
برخی از باد گرداب ، بومی به نقطه مورد نظر.
در مرکز این درختستان ایستاد بزرگ gnarled و کاج لعنتی قدیمی ، که
مطمئنا موجب قفل های سفید مایل به خاکستری و شانه ها خم حق ایستادن به دست آورده بود
دور از همراهان جوان خود است.
بر اساس این درخت قرار داده تمام وسایل ما و پس از آن ، به عنوان فرانک تا
felicitously آن بیان می شود ، ما به "تراوش دور دیدن چیزهایی بودند."
من معتقدم که من تا به حال مرتب کردن بر اساس ایده های ناخودآگاه ، خودخواه که برخی از سرقت
دره عمیق و باریک به دور از من اگر من عجله به آن را برای همیشه لطفا برای معدن ، بنابراین من مخفیانه و
شنبه تحت کاج در حال رشد بر روی لبه بسیار.
در نگاه اول ، من در زیر من دیدم ، ظاهرا مایل دورتر ، یک هرج و مرج های وحشی قرمز و چرم گاومیش
mesas افزایش از شکاف های ارغوانی تیره است.
فراتر از این پرورش tableland نامنظم و طولانی ، در جنوب ، در حال اجرا تقریبا به
وسعت دید من ، که من به یاد کلارک فلات پاول به نام بود.
همچنین ، به یاد ، که او تا به حال گفت که این بیست مایل دور بود تقریبا که بسیاری بود
مایل طول دارد ، شد بسیار باریک به سرزمین اصلی کوه باک اسکین متصل
شیب زمین پوشیده شده از درخت به نام زین ، و
که آن را عملا ما از بسته یک دیدگاه مناسب از گراند کانیون.
در صورتی که درست باشد ، چه ، پس از آن ، می تواند نام دره عمیق و باریک پای من؟
ناگهان ، به عنوان زل زل نگاه کردن من سرگردان از یک نقطه به نقطه ، توسط تاریک ، مخروطی گواه بود
کوه ، نوک سفید که در اخرین نقطه از زین افزایش یافت.
چه کاری می تواند از آن چیست؟
وجود داشت چنین چیزهایی به عنوان دره عمیق و باریک سراب؟ سپس بنفش تیره رنگ آن به خبرنگاران گفت :
فاصله زیاد آن از من ، و پس از آن شکل آشنا خود گفت : من به خود من آمده بود
دوباره -- من دوست قدیمی من یک بار دیگر پیدا کرده بود.
برای که در تمام فلات بود تنها یک برف کوههای کوه وجود دارد -- سان فرانسیسکو
قله و وجود دارد ، که یک صد و پنجاه ، شاید دویست مایل دورتر ، به فراتر از
گراند کانیون ، آن را روشن به من لبخند زد ،
آن را به مدت چند روز و چند روز در سراسر صحرا بود.
شنیدن فریاد برای کسی یا همه جونز ، من شروع به پریدن کرد تا در صفوف منظم پیش
عنوان برای یک نقطه دورتر لبه پایین دیواره ، جایی که رهبر ما ایستاده بود با تکان دادن او
بازو دارد.
هیجان ثابت شده است نشانه های گربه وحشی پشمالو در سر دنباله ایجاد می شود
که در آن کلارک آغاز شده بود.
"آنها به اینجا ، پسران ، آنها در اینجا ،" جونز نگه داشته تکرار ، او ما را متفاوت نشان داد
آهنگ. "این نشانه ای است خیلی قدیمی نیست.
پسر ، به ، فردا خواهیم دریافت شیر ، حاصل کنید که شما به دنیا آمد.
و اگر ما انجام دهید ، و هر چیزیکه صدا میکند او را می بیند ، پس ما داریم یک شیر سگ!
من می ترسم از دان.
بینی خوب او دارد ، او می تواند اجرا شود و مبارزه است ، اما او را به گوزن ها آموزش داده شده ، و شاید من
می توانید او را پاره کند. Moze است هنوز نامشخص است.
اگر قدیمی جود تنها lamed نشده بود!
او را بهتر از بسیاری. اما هر چیزیکه صدا میکند امید ما این است.
من تقریبا آماده شده توسط او قسم می خورم. "
این همه بیش از حد برای من بود ، بنابراین من تضعیف دوباره به تنهایی ، و این بار به رهبری
برای جنگل.
تکه های گرم و نور آفتاب ، مانند طلا ، روشنتر زمین ، تکه های تیره و تار از آسمان ،
مانند اقیانوس آبی ، gleamed بین treetops.
به سختی خش خش باد در شاخه های دندانه ریز سبز آشفته آرام است.
وقتی که من به طور کامل خارج از دید از اردوگاه ، من شروع به اجرا اگر من به عنوان یک هندی وحشی بودند.
در حال اجرا من تا به حال بدون هدف و فقط محض شادی دیوانه از جنگل بزرگ قدیمی ، بوی کاج ،
سکوت وحشی و زیبایی روح را در من رها شد ، پس از آن تا به حال برای اجرا ، و من فرار
با آن تا فیزیکی آنها شکست خورده است.
در حالی که استراحت در بستر معطر از سوزن کاج ، تلاش به دست آوردن مجدد کنترل بر
ذهن شاگرد یا ادم طفره رو ، تلاش برای سرکوب شورش تجاوز مرد طبیعی در
انسان متمدن ، من تو را دیدم اشیاء خاکستری در حال حرکت در زیر درختان است.
من آنها را از دست داده ، پس از آن شاهد آنها ، و در حال حاضر تا سادگی که با شوق در شوق ، من
شمارش هفده گوزن را از طریق یک قوس باز از سبز تیره منتقل می شود.
افزایش به پا من ، من فرار به تپه کم به دور است.
آنها به من دیدم و با جهش prodigiously طولانی دور محدود.
آوردن forefeet خود را با هم ، سفت پا در زیر آنها ، آنها منعکس بالا ، مانند
توپ لاستیکی ، با این حال آنها دلپذیر است.
جنگل آنقدر باز است که من می توانم آنها را برای یک راه طولانی را تماشا بود و من دور با
زل زل نگاه من ، نگاهی اجمالی به چیزی سفید دستگیر توجه است.
نور ، حیوان مایل به خاکستری ظاهر می شود پاره شدن در بیخ و بن قدیمی است.
پس از نظر نزدیکتر ، من گرگ را به رسمیت بشناسد و او معطر یا اندیش من در همان
لحظه ای ، و خاموش را به سایه درختان loped.
نزدیک شدن به نقطه جایی که من او مشخص شده بود که من پیدا کردم که تغذیه شده بود از
لاشه اسب.
باقی می ماند تنها تا حدی بوده است ، مصرف شود ، و از حیوانی موستانگ ساخت که
حال آشکارا به تازگی کشته شده است. پارگی هراسان زیر گلو
نشان داد که در آن یک شیر نگه کشنده گرفته شده بود.
عمیق شیارهای در زمین ثابت موستانگ چگونه خود را hoofs ، پرورش داده شده غرق شده بود و
متزلزل خود است.
مروری تقریبا تعریف آهنگ پنجاه قدم به لی از یک بانک کوچک ، که از آن من
این نتیجه رسیدند شیر فنر بود.
مهار آزاد به خیال من دادم و دیدم جنگل تاریک ، ساکت و آروم ، توسط هیچ کدام کنند
اما denizens وحشیانه آن ، شیر رخنه کرد مثل یک سایه ، دولا noiselessly پایین ،
سپس همگانی روندی در خواب خود و یا در حال مرور طعمه.
سکون شب تنهایی تقسیم به خرناس کشیدن کوره در رفته و فریاد رعب و وحشت ، و
موستانگ زده با دشمن فانی خود را بر پشت او ، با عشق شدید ، وحشی نقش برآب
از زندگی است.
همانگونه که او می رفت و دشمن خود او احساس خزیدن به سمت گردن خود را در چنگال آتش و او را دیدم سبزه
بدن و چشم gleaming ؛ سپس دندان های بی رحمانه جامعی با گزش ناگهانی ، و
تراژدی زمین های جنگلی به پایان رسید.
در نقطه نفرت و بیزاری نسبت به شیرها درک.
این منظره وحشتناک از چه زمانی بوده است براق متولد شد ، prancing
موستانگ ، از ، اثبات لال و مشمئز کننده بقای اصلح ، قانون
که سطح زندگی است.
به محض گفتن ، همراهان من اردوگاه در مورد کشف من ، جونز و والاس راه می رفت به
آن را ببینید ، در حالی که جیم به من گفت گرگ من تا به حال دیده می شود "lofer" ، یکی از غول بود
گرگ بوفالو از باک اسکین و آیا من می خواهم
تماشای لاشه در صبح و شب ، من "را به عنوان جهنم ساحل دریافت کنید
قار قار کردن در او. "
کاج سفید سوزاندند زیبا ، شعله آبی روشن ، بدون دود ، و در
مرکز آتش سمت چپ قلب طلایی است.
اما جونز در هر نشستن و به ما hustled به رختخواب نیست ، گفت : ما می خواهیم
"سرزنش" خوشحالم از آن در حدود پانزده ساعت.
من کیسه خواب را به من crawled شده ، هود از پتو ناواهو من ، و peeping از
زیر آن را ، به تماشای آتش و سایه نور سوسو.
جار زدن به آتش کشیده پایین به سرعت در حال.
سپس ستاره چشم. ستاره آریزونا خواهد بود قمر در هر
امور خارجه! چگونه بی سر و صدا ، آرام ، مرداد ، بی نهایت و
زیبا و روشن!
بدون نسیم سنبه را بر انگیخت. صدای جرنگ جرنگ کردن روشنی از cowbells
hobbled اسب زنگ زد از نقاط نزدیک و دور از جنگل.
زنگ نثری علفزار و چراگاه بروک ، در اینجا ، در این محیط ،
jingled از یادداشت های مختلف ، به عنوان روشن ، شیرین ، موسیقی به عنوان زنگ نقره ای.
>