Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXXIX لشکرارایی
"راه ستمکاران به عنوان تاریکی است ، او در آنچه او stumbleth knoweth نیست."
(توجه : امثال 04:19)
اطاق زیر شیروانی خانه که Legree را اشغال کردند ، مانند بسیاری از garrets دیگر شد ، که تنها
بزرگ ، فضای متروک ، گرد و خاکی ، با cobwebs آویزان ، و با چوب خاموش بازیگران آشغال.
خانواده مجلل که خانه در روزهای شکوه و جلال خود را ساکنان بود
وارد یک معامله بزرگ مبلمان پر زرق و برق ، که برخی از آنها گرفته شده بود
دور با آنها ، در حالی که برخی از باقی مانده
ایستاده متروک در mouldering ، اتاق خالی ، و یا دور در این محل ذخیره می شود.
یک یا دو بسیار زیاد بسته بندی جعبه ، که در آن این مبلمان آورده بود ، در برابر
دو طرف از برج دیده بانی است.
یک پنجره کوچک وجود دارد ، که اجازه می دهد ، از طریق تیره رنگ ، پانل های گرد و خاکی ، وجود دارد
نازل ، نور نامشخص در مورد حمایت بالا بلند ، صندلی و جدول گرد و خاکی که تا به حال
یک بار دیده می شود روزهای بهتری.
در مجموع ، این مکان عجیب و غریب و شبح مانند ، اما ، شبح مانند آن بود ، آن را می خواست
در افسانه ها در میان سیاهان خرافی نیست ، آن را افزایش ترور.
برخی از چند سال قبل از آن ، یک زن سیاه پوست ، که ناخشنودی Legree را متحمل شده بود ، بود
وجود دارد برای چند هفته محدود می شود.
منتقل شود ، ما می گویند نیست ؛ سیاهان استفاده می شود به زمزمه بطور تاریکی به هر
دیگر ، اما از آن است که بدن از موجودی تاسف بود یک روز گرفته شده ، شناخته شده بود
از آنجا ، و به خاک سپرده شد و پس از
آن ، آن را گفته شده بود که سوگندهای و cursings ، و صدای ضربات خشن ، استفاده می شود
حلقه از طریق آن برج دیده بانی قدیمی و مخلوط با wailings و ناله نومیدی است.
یک بار ، هنگامی که Legree chanced برای استراق سمع کردن چیزی از این نوع ، او را به پرواز
شور خشن ، و قسم می خورد که یک بعدی که به داستان در مورد آن برج دیده بانی گفت :
باید فرصت برای دانستن اینکه چه
وجود داشت ، برای او که زنجیره آنها وجود دارد به مدت یک هفته.
این اشاره شد به اندازه کافی برای سرکوب صحبت کردن ، هر چند ، البته ، آن را از مزاحم نشوید
اعتبار داستان در حداقل است.
به تدریج ، راه پله ای که منجر به برج دیده بانی ، و حتی پاساژ راه را برای
راه پله ، توسط هر یک در خانه بودند ، اجتناب از هر یک از ترس سخن گفتن از
آن ، و افسانه به تدریج در حال سقوط را به عدم استعمال بود.
اما در هر حال به طور ناگهانی به Cassy رخ داده است را به استفاده از تحریک پذیری خرافاتی ،
که آنقدر بزرگ در Legree بود ، هدف از رهایی او ، و از او
هموطنان ، مبتلا به است.
اتاق خواب Cassy بود به طور مستقیم زیر برج دیده بانی است.
یک روز ، بدون مشورت با Legree ، او به طور ناگهانی آن را بر او گرفت ، با برخی از
خود فروشی قابل توجهی است ، برای تغییر همه مبلمان و متعلقاتی از اتاق به
یکی در فاصله قابل توجهی است.
بندگان زیر ، که در نامیده می شدند تا اثر این جنبش بودند ، در حال اجرا و
شلوغ در مورد با تعصب و سردرگمی ، زمانی که Legree بازگشت از یک
سوار می شوند.
"اهوی! شما کاس گفت : "Legree ،" چه چیزی در باد در حال حاضر؟ "
"هیچ چیز ، فقط من انتخاب می کنید به یک اتاق دیگر ، گفت :" Cassy ، سرسختانه.
و برای چه نماز می خوانی؟ گفت : "Legree.
Cassy "، گفت :" من انتخاب می کنم. "شیطان شما! و برای چی؟ "
"من می خواهم برای گرفتن برخی از خواب ، در حال حاضر و پس از آن." "خواب! خوب ، آنچه مانع از خواب خود را؟ "
"می توانم بگویم ، من فرض کنید ، اگر شما می خواهید به شنیدن ، گفت :" Cassy ، خشگی.
"سخن گفتن ، شما زن هرزه!" گفت : Legree. "خروجی هیچ چیز نیست.
گمان می کنم آن را به شما مزاحم نشوید!
فقط پست ها و مردم scuffing و نورد دور در اطاق زیر شیروانی ، کف ، نیمی
از دوازده شب تا صبح! "" مردم تا برج دیده بانی "گفت : Legree ، uneasily ،
اما مجبور خنده "که آنها Cassy؟"
Cassy تیز او ، چشم سیاه ، را مطرح و در صورت Legree نگاه ، با
بیان که رفت و از طریق استخوانهای او ، او گفت ، "برای اطمینان ، سیمون ، که هستند؟
من می خواهم که من به شما بگویم.
شما نمی دانید ، گمان می کنم! "
با استفاده از ادای سوگند ، Legree در او با او سواری و شلاق زده ، اما او به یک طرف glided ،
به تصویب رساند و از طریق درب ، و با نگاهی به گذشته ، گفت : "اگر شما در آن اتاق خواب ،
شما همه چیز در مورد آن می دانم.
شاید شما بهتر است! سعی کنید "و سپس بلافاصله بعد از او بسته و قفل.
Legree blustered و قسم می خورد ، و تهدید به شکستن درب ، اما ظاهرا
بهتر از آن فکر کردم ، و uneasily به داخل اتاق نشسته راه می رفت.
Cassy درک است که محور خود را به خانه زده بود و از آن ساعت ، با بیشتر
آدرس نفیس ، او را متوقف نکرده است به ادامه قطار تحت تاثیر او بود
آغاز شده است.
او در یک گره سوراخ برج دیده بانی ، که باز بود ، گردن های قدیمی قرار داده بود
بطری ، در چنین شیوه ای است که زمانی که شد حداقل باد وجود دارد ، بیشتر محزون و
صداهای ندبه محزون اقدام از
آن ، که در باد بالا ، افزایش به جیغ زدن کامل ، از جمله به زود باور و
گوش خرافی به راحتی ممکن است که از وحشت و ناامیدی می شود به نظر می رسد.
این صداها بودند ، از زمان به زمان ، شنیده شده توسط بندگان ، و در نیروی کامل احیا
حافظه از افسانه شبح قدیمی است.
وحشت خزنده خرافاتی به نظر می رسید برای پر کردن خانه و هر چند هیچ کس جرات نداشت که به
تنفس آن به Legree ، متوجه شد که خود را توسط آن احاطه ، به عنوان اتمسفر است.
هیچ کس به طور کامل به عنوان مرد بی خدا خرافاتی است.
مسیحی توسط این باور عاقلانه ، همه حاکم پدر ، که حضور تشکیل
پر از درجه اعتبار ساقط ناشناخته با نور و نظم ، اما به انسان است که سرنگون کردند
خدا ، روح زمین است ، در واقع ، در
کلمات از شاعر عبری ، سرزمین تاریکی و سایه مرگ ، "بدون
هر نظم ، که در آن نور به عنوان تاریکی است.
زندگی و مرگ او زمینه های خالی از سکنه ، پر از اشکال جن از مبهم و
ترس سایه.
Legree عناصر slumbering اخلاقی در او داشته است roused توسط برخوردهای او
با تام -- roused ، تنها به نیروی معین از شر مقاومت ، اما هنوز هم
هیجان و اغتشاش وجود دارد
تاریک ، جهان درونی ، تولید شده توسط هر کلمه ای ، یا نماز و یا سرود ، که واکنش نشان دادند در
ترس خرافی. نفوذ Cassy بیش از او بود از
نوع عجیب و منحصر به فرد است.
او صاحب او ، جبار او را و زجر دهنده بود.
او بود ، او می دانست ، به طور کامل و بدون هیچ گونه امکان کمک و یا جبران ، خود را در
دست و در عین حال پس از آن است که مرد خشن ترین نمی تواند در ثابت زندگی می کنند
ارتباط با نفوذ زن قوی ، و نمی شود و تا حد زیادی توسط آن را تحت کنترل است.
وقتی که او برای نخستین بار او را خریده ، او بود ، او گفت : ، یک زن به ظرافت تربیت ؛ و پس از آن او
خرد او ، بدون وسواس داشتن ، در زیر پای بیرحمی او.
اما ، به عنوان زمان ، و debasing تحت تاثیر ، و ناامیدی ، حس زنانگی سخت در درون خود ، و
waked آتش احساسات fiercer ، او در یک اقدام تبدیل شده بود معشوقه اش ، و
او به تناوب بیش از tyrannized و مخوف او.
این نفوذ بیشتر اذیت و آزار و تصمیم گرفت تبدیل شده بود ، از آنجا که جنون جزئی بود
از بازیگران عجیب ، عجیب و غریب ، و بی قراری به همه کلمات و زبان او داده می شود.
دو شب و یا پس از این ، Legree نشسته در اتاق نشسته قدیمی بود ، توسط
طرف مثل نور سوسو آتش چوب هایی که نگاهها نامشخص را انداخت دور اتاق.
این شب طوفانی ، باد می وزد ، مانند اسکادران کامل از وصف ناپذیر را افزایش می دهد
صداهای در خانه های زهوار در رفته قدیمی است.
ویندوز بودند تند ، کرکره زدن انجام دهد ، و carousing باد ، rumbling و غلت
پایین دودکش ، و هر یک بار در در حالی که ، puffing از دود و خاکستر ، تا اگر
لژیون ارواح پس از آنها شد.
Legree شده ریخته گری تا به حال به حساب و خواندن روزنامه برای چند ساعت ، در حالی که
Cassy گوشه نشسته در sullenly به دنبال آتش.
Legree گذاشته پایین مقاله خود را ، و دیدن دروغ گفتن یک کتاب قدیمی روی میز ، که او
متوجه Cassy خواندن ، قسمت اول از عصر ، آن را در زمان ، و شروع به نوبه خود
آن را بیش از
این یکی از آن مجموعه ای از داستان قتل خونین ، افسانه شبح مانند بود ، و
ملاقات های مافوق طبیعی ، که ، درشت بلند شده و نشان داده شده ، عجیب و غریب
شیفتگی که زمانی آغاز می شود تا آنها را بخوانند.
Legree poohed و pished ، اما خواندن ، نوشتن و چرخش صفحه پس از صفحه ، تا در نهایت ، پس از
خواندن برخی از راه او انداخت پایین کتاب ، با سوگند.
"شما در ارواح اعتقاد ندارند ، آیا شما ، کاس؟" گفت که او ، به دست گرفتن انبرک و
حل آتش. "من فکر می کردم شما می خواهم احساس نسبت به اجازه
صداهای شما را بترساند. "
"مهم نیست که چه به اعتقاد من ، گفت :" Cassy ، sullenly.
همراهان استفاده می شود را امتحان کنید به من با نخ آنها را بترساند در دریا ، گفت : "Legree.
"هرگز آن را به من این راه دور.
من بیش از حد دشوار برای هر گونه زباله از جمله ، آنچه بگوید. "Cassy به دنبال به شدت در او نشسته
سایه گوشه.
این بود که نور عجیبی در چشمانش که همیشه تحت تاثیر قرار Legree با
ناراحتیشان. "آنها صداهای چیزی جز موش و
باد ، گفت : "Legree.
"موش شیطان از سر و صدا کنند. من استفاده می شود برای شنیدن EM گاهی اوقات در پایین
نگه دارید -- کشتی و باد ، خداوند را به خاطر! آنچه می تواند هر چیزی خارج باد O '."
Cassy دانست Legree زیر چشم او ناراحت شد ، و از این رو ، او ساخته شده هیچ پاسخ
اما شنبه به تعمیر آنها را بر روی او ، با بیان که عجیب و غریب ، عجیب و غریب ، مانند قبل.
"بیا ، صحبت کردن ، زن ، --؟ T دان شما فکر می کنم پس گفت :" Legree.
"آیا می توانم موش راه رفتن به پایین پله ها ، و آمد به راه رفتن را از طریق ورود ، و باز کردن یک درب
زمانی که شما آن را قفل شده است و مجموعه یک صندلی در مقابل آن گفت : "Cassy" و به پیاده روی ،
راه رفتن ، راه رفتن تا بستر شما ، و قرار دادن دست خود ، به طوری است؟ "
Cassy نگهداری پر زرق و برق چشمانش بر روی Legree ثابت ، به عنوان او سخن گفت ، و او را به او خیره شد
مثل یک مرد در کابوس ، تا زمانی که او توسط تخمگذار دست او را ، سرما یخ زده ، در به پایان رسید
، او فنر عقب ، با سوگند.
«زن! چه چیزی شما چیست؟ هیچ کس؟ "
"O ، ، -- البته ، نه -- من می گویم آنها گفت :" Cassy ، با یک لبخند سرد
مایه خنده و تمسخر.
"اما -- -- شما واقعا دیده می شود -- ، کاس ، آنچه در آن است ، در حال حاضر ، -- صحبت کردن"
"شما وجود دارد ممکن است به خواب ، به خودتان ، گفت :" Cassy ، "اگر شما می خواهید بدانید."
"آیا آن را از اطاق زیر شیروانی ، Cassy؟"
"-- چه گفت Cassy. "چرا ، چه شما را از گفت : --"
"من به شما بگویم چیزی نیست ، گفت :" Cassy ، با sullenness یک دنده.
Legree راه می رفت و پایین اتاق ، uneasily.
"من باید به فکر این چیز yer بررسی است. من به آن نگاه کنید ، این شب بسیار.
من تپانچه من را -- "
"انجام دهید ، گفت :" Cassy. "خواب در آن اتاق است. من می خواهم به شما آن را انجام.
آتش تپانچه -- انجام "Legree مهر پای خود را ، و سوگند
خشونت.
گفت : Cassy : "قسم می خورم نه ،" ، "هیچ کس نمی داند که ممکن است شما شنیدن.
تعلیم از راه گوش! چه که بود؟ "
"چی؟" گفت : Legree ، شروع.
ساعت سنگین قدیمی هلندی ، که در گوشه ای از اتاق ایستاده بود ، آغاز شد ، و به آرامی
زده دوازده.
برای برخی از دلیل و یا دیگر ، Legree نه صحبت کرد و نه نقل مکان کرد ؛ وحشت مبهم سقوط کرد
او ، در حالی که Cassy ، با زرق و برق sneering و مشتاق ، در چشم او ، نگاه او ایستاده بود ،
شمارش سکته مغزی است.
"ساعت دوازده و در حال حاضر ما خواهید دید ، گفت که او ، تراشکاری ، و باز کردن درب به
پاساژ راه ، و ایستاده که اگر گوش دادن است. "گوش دادن!
چه خبر؟ "گفت که او ، از بالا بردن انگشت او.
Legree "گفت :" این فقط باد. "آیا شما نمی cursedly آن ضربات را بشنوند؟"
"سیمون ، به اینجا می آیند ، گفت :" Cassy ، در زمزمه ، تخمگذار دست خود را بر روی خود ، و
او را به پای پله : "آیا می دانید که؟
تعلیم از راه گوش! "
جیغ زدن وحشی آمد pealing پایین راه پله.
آن را از اطاق زیر شیروانی آمد. زانو Legree زدم با هم ، چهره اش
با ترس سفید بزرگ شد.
"اگر شما نمی بهتر اسلحه کمری خود را؟" گفت : Cassy ، با استهزاء است که مسدود است Legree
خون می شود. "اکنون زمان آن رسیده است این چیز را به نگاه بود ، شما
می دانم.
من می خواهم به شما بالا برود در حال حاضر ، آنها در آن هستیم. "
"من نمی خواهد رفت!" گفت : Legree ، با سوگند. "چرا که نه؟
an't هر چیزی به عنوان ارواح وجود دارد ، شما می دانید!
بیا! "و Cassy flitted تا سیم پیچ راه پله ، خنده ، و با نگاهی به بعد از
او را.
"بیا." "من معتقدم که شما شیطان! گفت :" Legree.
"دوباره شما ساحره -- به پشت ، کاس! شما نباید بروید! "
اما Cassy خندید به طور افراطی و فرار کرد.
او شنیده ام او را در باز کردن درهای ورودی که منجر به برج دیده بانی است.
تند باد وحشی باد جاروب کردن ، خاموش کردن شمع او خود را در برگزار شد
دست ، و با آن ترس ، عجیب و غریب فریاد میزند ، آنها به نظر می رسید به shrieked خود را در
بسیار گوش.
Legree دیوانه وار به اطاق نشیمن ، بکجا فرار کرد ، در چند لحظه ، او به دنبال
Cassy ، رنگ پریده است ، آرام ، به عنوان روح avenging سرد ، و با همان که نور ترس در
چشم او.
"من امیدوارم که شما راضی ، گفت :" او. "شما انفجار ، کاس گفت :" Legree.
"برای چی؟ گفت :" Cassy. "من فقط بالا رفت و درها را بسته است.
موضوع با آن برج دیده بانی ، سیمون ، آیا شما فرض کنید چه خبر؟ "گفت که او.
"هیچ یک از کسب و کار شما! گفت :" Legree. "O ، an't؟
خوب ، گفت : "Cassy ،" در هر صورت ، من خوشحالم که من تحت آن خواب نیست. "
پیش بینی افزایش باد ، که بسیار شب ، Cassy تا شده بود و باز
پنجره اطاق زیر شیروانی.
البته ، لحظه درها باز می شدند ، باد را پیش نویس کرده بود ، و
خاموش نور است.
این ممکن است به عنوان یک نمونه از این بازی که Cassy بازی با Legree خدمت می کنند ، تا زمانی که
زودتر قرار دادن سر خود را به دهان شیر از را کشف کرده که
برج دیده بانی است.
در همین حال ، در شب ، هنگامی که هر کس دیگری خواب بود ، Cassy به آرامی و با دقت
انباشته وجود دارد سهام از مقررات کافی به پرداخت هزینه امرار معاش برای برخی از
هم او منتقل شده ، مقاله را با مقاله ،
بخش بیشتری از خود او و کمد لباس Emmeline است.
همه چیز مرتب شده اند ، آنها فقط منتظر فرصت مناسب برای قرار دادن طرح خود را در
اعدام قرار دارند.
با cajoling Legree ، و بهره گیری از یک فاصله خوشخو ، Cassy که او بود
را به او را با او به شهر همسایه ، که به طور مستقیم بر روی قرار داشت
رودخانه سرخ.
با استفاده از حافظه تیز به سلاست تقریبا مافوق طبیعی ، او اظهار داشت هر
به نوبه خود در جاده ها ، و تشکیل یک برآورد ذهنی از آن زمان در اشغال
تراورس آن است.
در زمانی که همه برای عمل بالغ شد ، خوانندگان ما ممکن است ، شاید ، مانند به
نگاه در پشت صحنه ، و کودتای نهایی D' نافرجام را ببینید.
در حال حاضر نزدیک غروب ، Legree وجود ندارد ، در سوار شدن به یک مزرعه همسایه بود.
به مدت چند روز بسیاری از Cassy غیر منتظره ای بخشنده و انطباق در humors او شده بود ؛
و Legree و او شده بود ظاهرا ، در بهترین شرایط است.
در حال حاضر ، ممکن است ما او و Emmeline در اتاق دومی ببین ، مشغول در مرتب سازی
و تنظیم دو بسته نرم افزاری کوچک شده است. "، این وجود دارد به اندازه کافی بزرگ خواهد شد ، گفت :"
Cassy.
"در حال حاضر در کلاه سر گذاشتن خود را قرار دهید ، و اجازه دهید شروع و آن را فقط در مورد زمان مناسب است."
Emmeline "، گفت :" چرا ، آنها می توانند ما را هنوز را ببینید. ، گفت : "منظور من آنها نباید" Cassy ، خونسردی.
"آیا شما نمی دانید که باید تعقیب خود را پس از ما داشته باشد ، در هر؟
راه چیزی است که فقط این است : -- ما خواهد شد سرقت از درب عقب ، و اجرا
پایین توسط چهارم.
سامبو و یا Quimbo خواهد شد مطمئن باشید به ما مراجعه کنید.
آنها تعقیب و گریز ، می دهد و ما را به باتلاق و پس از آن ، آنها می توانند از ما پیروی نمی کنند
بیشتر تا آنها بالا برود و زنگ را بدهد ، و به نوبه خود از سگ ها ، و غیره ؛ و
در حالی که آنها blundering دور و
غلت بیش از یکدیگر ، آنها همیشه این کار را ، من و شما خواهد لغزش همراه را به رودخانه ،
اجرا می شود که از خانه و در اب راه رفتن همراه در آن ، تا ما را در مقابل درب پشت.
این سگها همه در گسل قرار دهید ، برای عطر و بوی نمی خواهد دروغ در آب.
را اجرا خواهد کرد هر کس از خانه بیرون به ما نگاه ، و پس از آن خواهیم شلاق در
پشت درب ، و به برج دیده بانی ، جایی که من رو به یک تخت خواب خوب در یکی از ساخته شده
بزرگ جعبه.
ما باید در آن برج دیده بانی در حالی که خوب باقی بماند ، برای من به شما بگویم ، او به آسمان بالا بردن و
زمین پس از ما.
او برخی از کسانی که ناظران بر مزارع دیگر ، جمع اوری و بزرگ
شکار و آنها خواهید بیش از هر اینچ از زمین در آن باتلاق است.
او به رخ کشیدن خود را که هیچ کس تا کنون از او دور می سازد.
پس به او اجازه دهید در اوقات فراغت خود را شکار. "" Cassy ، چگونه به خوبی شما آن را برنامه ریزی شده! گفت :
Emmeline.
که تاکنون از آن فکر کردم ، اما شما؟ "
نه لذت و نه وجد و سرور در چشم Cassy ، وجود دارد -- تنها نومیدی
قاطعیت می باشد.
"،" او گفت ، رسیدن به دست خود را به Emmeline.
noiselessly دو فراریان از خانه glided و flitted ، از طریق
جمع آوری سایه شب ، همراه با چهارم.
هلال ماه ، مجموعه ای مانند انگشتری خاتم دار نقره ای در آسمان غرب ، به تاخیر افتاد کمی
رویکرد شب.
همانطور که Cassy انتظار می رود ، زمانی که کاملا نزدیک به آستانه مرداب که محاصره کردند
مزرعه ، آنها شنیده ام صدای تماس به آنها برای متوقف کردن.
این بود سامبو نیست ، با این حال ، اما Legree ، بود که آنها را به دنبال با execrations خشونت.
در صدا ، روح feebler از Emmeline راه داد و تخمگذار نگه دارید از
بازوی Cassy ، او گفت ، "O ، Cassy ، من رفتن به ضعف!"
"اگر شما ، من شما را کشتن!" گفت : Cassy ، طراحی کوچک ، پر زرق و برق دشنه ، و
فلش آن را قبل از چشم دختر. انحراف هدف را به انجام رساندند.
Emmeline آیا ضعف نیست ، و موفق شد در انداخت ، با Cassy ، را بخشی از
لابیرنت باتلاق ، به طوری عمیق و تیره است که آن را کاملا نا امید کننده برای Legree به
فکر می کنم پس از آنها ، بدون کمک.
"خوب ، گفت :" او ، chuckling وحشیانه "در هر صورت ، آنها خود را به
در حال حاضر دام -- چمدان!
آنها به اندازه کافی امن. آنها باید برای آن عرق! "
"Hulloa ، وجود دارد! سامبو!
Quimbo!
همه دست به نام Legree ، در آینده به چهارم ، زمانی که مردان و زنان فقط
بازگشت از محل کار. "دو دختران فراری در مرداب ها وجود دارد.
من پنج دلار به هر سیاه پوست به عنوان EM جلب را به من بدهید.
تبدیل سگ! تبدیل ببر ، و خشم ، و بقیه! "
احساس تولید شده توسط این خبر فوری است.
بسیاری از مردان بر خاست به جلو ، فضولانه ، به ارائه خدمات خود ،
یا از امید پاداش ، و یا از که تملق cringing که یکی از
غم انگیز ترین اثرات بردگی.
برخی از فرار یک راه ، و برخی دیگر. برخی از این بیماران برای گرفتن flambeaux از کاج
گره.
برخی از uncoupling سگ ، خشن که ، خلیج وحشیانه افزوده شده به کمی نیست
انیمیشن از صحنه است.
"Mas'r ، حق ما شلیک' EM ، اگر می توانید cotch 'EM؟ گفت :" سامبو ، کسی که به ارباب خود
بیرون آورده تفنگ.
"شما ممکن است در کاس آتش ، اگر دوست دارید ، از آن زمان او را به شیطان رفته بود ، جایی که او
به آن تعلق دارد ، اما گال ، نه ، گفت : "Legree. و در حال حاضر ، پسر ، با هوش و هوشمند.
پنج دلار را برای او می شود که 'EM و یک لیوان از ارواح به هر یک از شما ،
به هر حال.
این گروه ، کل ، با حساسیت به نور مشعل فروزان ، و فریاد ، و فریاد ، و وحشیانه
فریاد زدن ، انسان و جانور ، اقدام کردن به باتلاق و به دنبال آن ، در برخی از راه دور ، توسط
هر بنده در خانه.
استقرار ، در نتیجه ، به طور کامل ترک ، که Cassy و Emmeline
glided را در آن راه برگشت.
سیاه و فریاد تعقیب آنها هنوز هم پر شد و هوا ، و ، به دنبال
از پنجره اتاق نشسته ، Cassy و Emmeline می تواند نیروهای نظامی ، را با خود
flambeaux ، فقط خود را پراکنده در امتداد لبه باتلاق.
مشاهده وجود دارد گفت : "Emmeline ، با اشاره به Cassy" شکار آغاز کرده است!
نگاه کسانی که چراغ رقص!
تعلیم از راه گوش! سگ! آیا شما می شنوید؟
اگر ما تنها وجود دارد ، شانس ما ارزش بی ارزش نخواهد بود.
O ، به خاطر ترحم است ، اجازه دهید خود را پنهان کردن.
سریع! "
"هیچ فرصتی برای عجله وجود دارد ، گفت :" Cassy ، خونسردی "همه آنها پس از
شکار ، -- که تفریحی از شب! ما از پله ها ، و.
در همین حال ، "گفت که او ، به عمد در نظر گرفتن یک کلید را از جیب کت که Legree
در عجله خود را پرتاب کرده بود ، "در همین حال من باید چیزی به پرداخت عبور ما."
او قفل میز ، زمان از آن رول صورتحساب ، که او به سرعت بیش از شمارش است.
"O ، اجازه ندهید که در انجام این کار گفت :" Emmeline. آیا نمی شد گفت : "Cassy" چرا که نه؟
آیا می خواهید به ما در مرداب از گرسنگی مردن ، یا که راه ما را به رایگان پرداخت
ایالات. پول هر چیزی ، دختر انجام است. "
و او به عنوان سخن گفت ، او پول را در اغوش حمل کردن او قرار داده است.
می گوید : "این امر می شود سرقت بود." وی افزود : Emmeline ، در زمزمه پریشان.
"سرقت!" گفت : Cassy ، با خنده scornful.
"آنها که سرقت جسم و روح نیاز به صحبت کردن با ما نیست.
هر یک از این لوایح به سرقت رفته است ، -- به سرقت رفته از فقیر ، گرسنه ، عرق کردن موجودات ،
که باید به شیطان در آخرین پست ، به سود او.
اجازه بدهید او را در مورد سرقت صحبت!
اما ، ما نیز ممکن است بالا برود برج دیده بانی ؛ من سهام از شمع وجود دارد ، و برخی از
کتاب برای تصویب دور زمان. شما ممکن است بسیار مطمئن شوید که آنها نمی خواهد آمد
برای پرس و جو پس از ما وجود دارد.
اگر آنها را انجام دهید ، من شبح را برای آنها بازی کند. "
وقتی Emmeline برج دیده بانی رسید ، او یک جعبه بسیار زیاد ، که در آن برخی از قطعات سنگین
مبلمان یک بار آورده شده بود ، تبدیل شده را در کنار آن ، به طوری که باز و بسته شدن مواجه
دیوار ، یا به جای پیش امدگی لبه بام.
Cassy روشن یک لامپ کوچک ، و آنها تاسیس خزنده گردی را در زیر پیش امدگی لبه بام ،
خود را در آن.
با زن و شوهر از تشک های کوچک و برخی از بالش ها پخش شد و یک جعبه در نزدیکی توسط
plentifully با شمع ، مقررات ، و تمام لباس لازم ذخیره شده بود
به سفر خود ، که Cassy چیده شده بود
را به بسته نرم افزاری از قطب نما به طرز حیرت انگیزی کوچک است.
"، وجود دارد گفت :" Cassy ، به عنوان او لامپ را به یک قلاب کوچک ثابت ، که او را رانده بود
به طرف جعبه برای این منظور ، "این است که به خانه ما برای حال حاضر است.
شما چگونه آن را انجام دهد؟ "
"آیا مطمئن هستید که آنها نمی خواهد آمد و برج دیده بانی را جستجو؟"
"من می خواهم برای سیمون Legree انجام آن ، گفت :" Cassy.
"نه ، در واقع ، او خواهد شد بیش از حد خوشحالم به دور است.
به بندگان ، آنها هر یک از آنها ایستاده و با شلیک گلوله ، زودتر از خود نشان میدهند
مواجه است. "
تا حدودی اطمینان ، Emmeline خود را حل و فصل دوباره روی بالش خود.
منظور شما چیست ، Cassy ، گفت : شما به من را بکشند؟ "او گفت ، به سادگی.
"من به معنای برای جلوگیری از غش کردن شما ، گفت :" Cassy ، "و من این کار را انجام دهید.
و در حال حاضر شما بگویم ، Emmeline ، شما باید را تشکیل می دهند و ذهن شما را به ضعف نیست ، اجازه دهید چه خواهد شد
آمده ؛ هیچ نوع نیاز به آن وجود دارد.
که بدبخت اگر من تا به حال شما متوقف نشده ، ممکن است دست خود را بر شما تا به حال در حال حاضر. "
Emmeline shuddered. این دو مدتی در سکوت باقی مانده است.
Emmeline ، با غلبه بر خستگی ، Cassy خود را با یک کتاب فرانسه مشغول ساختم
سقوط کرد به چرت زدن و خواب برخی از زمان.
او با فریاد های بلند و outcries ، با پا لگد کردن پاهای اسب بیدار بود ، و
baying سگ. او شروع به بالا ، با جیغ زدن غش.
می گوید : "تنها شکار به آینده بود." وی افزود : Cassy ، خونسردی "هرگز ترس.
نگاه از این سوراخ گره. آیا شما نیست 'EM پایین وجود دارد؟
سیمون تا به رها کردن ، برای این شب است.
نگاه کن ، چگونه اسب خود آب گل آلود است ، flouncing در باتلاق ، سگ ، بیش از حد ، به دنبال
نه crestfallen.
آه ، آقا خوب من ، شما نژاد به دوباره و دوباره سعی کنید ، -- این بازی نمی باشد.
. "وجود دارد"! O ، یک کلمه صحبت نمی کنم "گفت : Emmeline ؛
"چه می شود اگر آنها باید به شما آشنا شدید؟
"، گفت :" اگر آنها از شنیدن هر چیزی ، آن را خواهد ساخت آنها بسیار خاص به دور
Cassy.
"بدون خطر ، ما ممکن است هر گونه سر و صدا ما لطفا ، ساخت و آن را تنها به اضافه
اثر "در طول سکون از نیمه شب مستقر شدند
مرگ بر خانه است.
Legree ، لعن بد شانسی او و تعهد انتقام وخیم در روز بعد به رختخواب رفت.