Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXV غارت ZODANGA
به عنوان دروازه بزرگ که من ایستاده بود چرخش باز Tharks پنجاه من ، ریاست Tars Tarkas
خود ، سوار بر thoats توانا و خود را. من به آنها منجر به دیواره های کاخ ، که من
به راحتی و بدون کمک گرفتن مذاکره قرار گرفت.
با این حال ، هنگامی که در داخل دروازه به مشکل قابل توجهی را به من ، اما من در نهایت بود
پاداش با دیدن آن را بر لولا بزرگ آن را نوسان ، و به زودی اسکورت شدید من بود.
سواری در سراسر باغ jeddak Zodanga.
همانطور که ما با نزدیک شدن به قصر من می توانم از طریق پنجره های بزرگ از اولین مراجعه کنید
طبقه را به اتاق مخاطبان روشن درخشان از Kosis.
سالن عظیم با اشراف و زنان خود را مملو از جمعیت بود ، به عنوان هر چند برخی از مهم
تابع در حال پیشرفت بود.
نگهبان در دید بدون قصر وجود ندارد ، با توجه به فرض ، من به این واقعیت که
شهر و قصر دیوارهای غیر قابل تسخیر در نظر گرفته شد ، و بنابراین من نزدیک آمد و peered
درون.
در یکی از انتهای محفظه ، بر تخت عظیم طلایی با الماس encrusted ، شنبه
از Kosis و مصاحب او ، احاطه شده توسط افسران و مقامات دولت شده است.
قبل از آنها را کشیده راهرو گسترده ای به صف در دو طرف با دشمن ، و به عنوان من
نگاه این راهرو را در انتهای سالن وجود دارد وارد سر در صفوف منظم پیش
که به پای تاج و تخت پیشرفته.
اول راهپیمایی چهار افسر سپاه پاسداران jeddak وجود دارد را تحمل یک سینی بزرگ بر روی
که بر کوسن ابریشم قرمز مایل به زرد ، زنجیره ای بزرگ طلایی با یقه reposed
و قفل کردن در هر پایان است.
به طور مستقیم در پشت این افسران آمد ، چهار نفر دیگر را حمل سینی های مشابه که
زیور آلات با شکوه از یک شاهزاده و شاهزاده خانم از خانه حاکم
از Zodanga.
در پا را از تاج و تخت این دو حزب جدا شده و متوقف شده ، رو به یکدیگر
طرف مقابل از راهرو است.
سپس آمد بیشتر بزرگان و افسران از کاخ و ارتش ، و
در نهایت دو چهره به طور کامل در ابریشم مخملک گنگ ، به طوری که نه ویژگی
یا بود قابل تشخیص است.
این دو متوقف شد در پای تاج و تخت ، رو به از Kosis.
هنگامی که تعادل در صفوف منظم و فرض وارد شده بود ، قرارگاه آنها را نسبت به
Kosis جایگاه زن و شوهر قبل از او خطاب.
من می تواند کلمات او را نمی شنوند و ، اما در حال حاضر دو افسر پیشرفته و حذف
قرمز مایل به زرد ردا از یکی از این ارقام است ، و من دیدم که Kantos کان در او شکست خورده بود
ماموریت ، برای آن ساب شد ، شاهزاده Zodanga ، که قبل از من ایستاده بود نشان داد.
از Kosis اکنون مجموعه ای از زیور آلات از یکی از salvers صورت گرفت و قرار داده شده یکی از
قلاده طلا در مورد گردن پسرش ، springing سریع قفل.
پس از چند واژه بیشتر خطاب به سب نسبت به او به شکل دیگر تبدیل شده است ، از
که افسران در حال حاضر با حذف ابریشم enshrouding افشای اکنون من ،
درک مشخصات Dejah Thoris ، شاهزاده هلیم.
هدف از این مراسم برای من روشن بود ، در لحظه ای دیگر Dejah Thoris خواهد بود
پیوست برای همیشه لطفا برای شاهزاده Zodanga.
این مراسم چشمگیر و زیبا بود ، به تصور من ، اما به من به نظر می رسید آن را
شیطانی ترین چشم من تا کنون شاهد بود ، و به عنوان زیور آلات
تنظیم بر شکل زیبای خود و او
یقه طلا باز در دست چرخش از Kosis من بلند شمشیر من بالاتر از من بزرگ
سر ، و با دسته شمشیر سنگین ، من را درهم شکست شیشه پنجره بزرگ و بر خاست
به میان این محفل شگفت زده شده بودم.
با محدود به من در مراحل پلت فرم در کنار از Kosis بود ، و او ایستاده
پرچ شده با تعجب من به ارمغان آورد بلند شمشیر من بر زنجیره طلایی که
Thoris موظف Dejah خود را به دیگری.
در یک لحظه همه سردرگمی ، هزار شمشیر کشیده بود من از هر سه ماهه تهدید ،
و ساب از بر من با خنجر نگین دار ، او را از عروسی خود رسم کرده بود بر خاست
و بزک.
من می توانستم او را کشتند به راحتی که ممکن است پرواز ، اما سفارشی سن قدیمی
Barsoom دست من ماند و بتواند مچ دست خود را به عنوان خنجر به قلب من پرواز کرد به سوی من
برگزار شد او را به عنوان هر چند در یک گیره و با من
بلند و شمشیر به انتهای سالن اشاره کرد.
Zodanga کاهش یافته است ، "من گریه کرد. "نگاه کن!"
همه چشم ها در جهت من تا به حال نشان داده تبدیل شده و وجود دارد ، با جعل از طریق
پورتال entranceway Tars Tarkas و پنجاه رزمندگان خود را در بزرگ خود را سوار
thoats.
فریاد از هشدار و شگفتی از این محفل را شکست ، اما هیچ کلمه ای از ترس ، و در
لحظه ای از سربازان و اشراف Zodanga بودند پرتاب خود را بر پیشبرد
Tharks.
Thrusting ساب از سراسیمه از پلت فرم ، من کشید Dejah Thoris به سمت من.
پشت تاج و تخت در راهرو تنگ و در این Kosis بیش از اکنون ایستاده بود رو به من ،
با کشیده بلند ، شمشیر.
در یک لحظه ما درگیر شدند و من پیدا کردم هیچ آنتاگونیست متوسط.
همانطور که ما بر پلت فرم گسترده دور من ساب از عجله کردن مراحل به کمک های خود را دیدم
پدر ، اما او دستش را بلند کرد به اعتصاب ، Dejah Thoris شکلی ناگهانی ظهور قبل از او و
سپس شمشیر من نقطه است که سب از jeddak از Zodanga ساخته شده است.
همانطور که از پدر خود را مرده بر کف نورد jeddak جدید خود را از Dejah پاره رایگان
درک Thoris '، و دوباره ما با یکدیگر است.
او به زودی توسط یک کوارتت از افسران ملحق شده بود ، و با پشت من در برابر
تاج و تخت طلایی ، من یک بار دیگر برای Dejah Thoris می جنگیدند.
من سخت و فشرده شده بود به خودم دفاع و هنوز اعتصاب نمی کردن ساب بود و با او ، من
آخرین شانس را به نفع زن من عاشق است.
تیغه من نوسانی با سرعت رعد و برق بود که من به دنبال دفع کردن حمله حریف thrusts
و کاهش از مخالفان من.
دو من ، خلع سلاح کرده و یکی از پایین ، زمانی که چندین کمک جدید خود را با عجله به
حاکم ، و به انتقام مرگ قدیمی است. از آنجا که پیشرفته شدند فریادهای "وجود دارد
زن!
زن! اعتصاب او را و آن را توطئه او.
کشتن او! کشتن او را! "
تماس Dejah Thoris پشت من ، من راه من به سمت راهرو کوچک مشغول به کار
پشت تاج و تخت است ، اما ماموران متوجه نیت من ، و سه تن از آنها
پیمود ، در پشت سر من و مسدود شانس من
برای به دست آوردن یک موقعیت که در آن من می توانستم Dejah Thoris در مقابل هر ارتش از دفاع
شمشیرزن.
Tharks را دارا بودند دست پر در مرکز اتاق خود ، و من شروع به
تحقق آن چیزی کمتر از یک معجزه می تواند Dejah Thoris و خودم ، صرفه جویی در وقتی که من
دیدم Tarkas Tars فزاینده از طریق جمعیت pygmies که در مورد او swarmed.
با یک نوسان longsword توانا و خود او گذاشته اجساد ده در پای او ، و به همین ترتیب او
مسیر قبل از او hewed تا در لحظه ای دیگر او بر پلت فرم در کنار ایستاده بود
من ، خرید و فروش مرگ و نابودی راست و چپ.
شجاعت Zodangans هیبت الهام بخش بود ، یکی نیست ، اقدام به فرار ، و
زمانی که جنگ متوقف شد چرا که Tharks تنها در بزرگ زنده باقی ماند
هال ، غیر از خودم و Dejah Thoris.
سب از ذخیره کردن در کنار پدرش مرده و اجساد گل Zodangan
نجابت و جوانمردی را پوشش کف از قتلگاه خونین.
فکر من این بود زمانی که جنگ به پایان رسید برای Kantos کان ، می روم و Dejah
Thoris مسئول Tars Tarkas من در زمان دوازده رزمندگان و به سیاه چال عجله
در زیر قصر.
زندانبانان همه را ترک کرده بودند برای پیوستن به مبارزان در اتاق تاج و تخت ، بنابراین ما جستجو
زندان تودرتو و بدون مخالفت.
نام Kantos کان نامیده می شود با صدای بلند در هر راهرو و محفظه جدید ، و در نهایت من
با شنیدن یک واکنش کم نور به پاداش باشد. هدایت صدا ، ما به زودی او را در بر داشت
درمانده در یک زنگ تفریح تاریک است.
او از دیدن من خوشحال شد ، و به دانستن معنای مبارزه ، پژواک ضعف
که سلول زندان خود رسیده بود.
او به من گفت که گشت هوایی او را اسیر کرده بود قبل از او به برج بالایی از رسید
کاخ به طوری که او حتی به حال دیده نشده ساب بود.
ما کشف کرد که این امر می تواند بیهوده به تلاش برای کاهش دور میله و زنجیر
که او را زندانی برگزار شد ، بنابراین در پیشنهاد خود من بازگشت برای جستجوی اجساد
در طبقه بالا برای کلید برای باز کردن قفل حلق آویز از سلول خود و از زنجیره های خود را.
خوشبختانه در میان اولین من به بررسی که من پیدا کردم زندانیان خود ، و به زودی ما تا به حال Kantos
کان با ما در اتاق تاج و تخت.
صدای شلیک سنگین ، مخلوط با فریاد و گریه می کند تا ما را از آمد
خیابان های شهر ، و Tars Tarkas مستقیم جنگ را بدون عجله دور.
Kantos کان همراه او به عنوان راهنمای عمل ، رزمندگان سبز شروع کامل
به جستجو کاخ برای Zodangans دیگر و برای غارت ، و Dejah Thoris و من شد
سمت چپ به تنهایی.
او را به یکی از تخت های طلایی غرق شده بود ، و که من به او را تبدیل او استقبال
من با یک لبخند شبکه گسترده. "وجود دارد که تا به حال چنین یک مرد!" او بانگ زد.
"من می دانم که Barsoom تا پیش از این هرگز دیده می شود مانند شما.
آیا می توانم به آن باشد که همه مردان زمین به عنوان شما؟
به تنهایی ، یک غریبه ، شکار ، تهدید ، آزار و اذیت ، شما باید در چند کوتاه انجام می شود
ماه در تمام قرون گذشته از Barsoom هیچ مردی تا به حال انجام داده است : متصل به هم
انبوهی وحشی به پایین ترین نقطه ی دریا آورده و
آنها را به مبارزه به عنوان متحدان مردم مریخ قرمز است. "
پاسخ آسان است ، Dejah Thoris ، "من پاسخ خندان.
"من نیست که این کار را کرد ، آن بود که عشق ، عشق برای Dejah Thoris ، قدرت است که به کار
معجزات بزرگتر از این که شما را دیده اند. "پهن شدن خیلی خیط و پیت کردن صورت خود را و او
پاسخ ،
"شما ممکن است که در حال حاضر می گویند ، جان کارتر ، و من ممکن است گوش دادن ، برای من."
"و هنوز هم بیشتر از من می گویند ، قبل از اینکه آن را دوباره خیلی دیر ،" من بازگشت.
«من بسیاری از چیزهای عجیب و غریب در زندگی من انجام می شود ، بسیاری از چیزهایی که مردان عاقلانه تری را پیشنهاد نمی
جرأت کرده اند ، اما هرگز در من wildest fancies من رویای برنده شدن Thoris Dejah در سر می پروراند
برای خودم -- برای هرگز رویای من بود که در
تمام جهان از جمله یک زن به عنوان پرنسس هلیم ساکن است.
که شما یک شاهزاده خانم مرا دست پاچه کردن نیست ، اما که شما شما کافی است به من
سلامت عقل من شک که من به شما بخواهید ، شاهزاده خانم من ، به معدن است. "
"او لازم نیست به abashed که تا به خوبی می دانست که پاسخ به تقاضای خود را قبل از تقاضای
ساخته می شد ، او در پاسخ ، افزایش و از قرار دادن دست عزیز خود را بر شانه من ، و بنابراین من
او را در آغوش گرفت و او را بوسید.
و به این ترتیب در میان شهر درگیری های وحشی ، که با آلارم از جنگ پر ؛
با مرگ و نابودی دلیل بیم و برداشت وحشتناک خود را در اطراف خود ، Dejah
Thoris ، شاهزاده هلیم ، دختر واقعی
مریخ ، خدا از جنگ ، قول خودش را در ازدواج به جان کارتر ، جنتلمن از
ویرجینیا.
XXVI فصل را از طریق قتل عام به شادی
چندی بعد Tars Tarkas و Kantos کان بازگشت به گزارش که Zodanga شده بود
به طور کامل کاهش می یابد.
او را مجبور به طور کامل نابود شدند و یا دستگیر شده و بدون مقاومت بیشتر بود
انتظار می رود از درون.
نبرد چند ، فرار کرده بود ، اما هزاران نفر از جنگ و تاجر عروق وجود دارد
تحت گارد رزمندگان Thark.
انبوهی کمتر بود شروع به غارت و نزاع در میان خود ، پس از آن بود
تصمیم گرفت که ما چه رزمندگان ما می تواند ، انسان به عنوان رگ های بسیاری که ممکن است با جمع آوری
زندانیان Zodangan و هلیم بدون از دست دادن بیشتر از زمان را.
پنج ساعت بعد ما را از بام ساختمان ها حوض با ناوگان دو سمت
صد و پنجاه نبرد ، حمل نزدیک به یک صد هزار جنگجو سبز ،
پس از آن توسط ناوگان حمل و نقل با thoats ما.
پشت سر ما ، ما را به شهر زده را در چنگال های شدید و وحشیانه برخی از چهل سمت چپ
هزار رزمندگان سبز از انبوهی کمتر است.
آنها سرقت ، قتل ، و مبارزه در میان خود است.
در صد مکان های آنها مشعل اعمال کرده بود ، و ستون دود متراکم بودند
رو به افزایش بالای شهر به عنوان اینکه به محو کردن از چشم آسمان مناظر زشت
در زیر.
در اواسط بعد از ظهر اندیش برج های قرمز مایل به زرد و زرد هلیم ،
و بعد از یک مدت یک ناوگان بزرگ نبرد Zodangan از اردوگاه افزایش یافت
besiegers بدون شهر ، و پیشرفته به ملاقات ما.
آگهی ها هلیم را از ساقه به استرن از هر یک از هنر و صنعت توانا ما شده بود عصبانی ،
اما Zodangans این نشانه لازم نیست برای درک کنند که ما دشمنان بودند ، برای سبز ما
مریخ رزمندگان بر آنها آتش گشوده بودند ، آنها تقریبا به سمت چپ زمین است.
با marksmanship خارق العا د ه خود آنها ناوگان در آینده با رگبار پس از raked
رگبار.
شهرهای دوقلوی هلیم ، به درک که ما دوست بودند ، به بیرون فرستاده ، صدها نفر از
عروق کمک به ما ، و پس از آن آغاز شد اولین نبرد هوایی واقعی من تا کنون شاهد بود.
کشتی های حامل رزمندگان سبز ما سر گشت می زد بالاتر از رقیب نگه داشتند
ناوگان زیادی از هلیم و Zodanga ، از آنجا که باتری های خود را بی فایده در دست
Tharks که بدون داشتن نیروی دریایی ، بدون مهارت در تیر اندازی نیروی دریایی است.
آتش کوچک و بازو خود را ، با این حال ، موثرترین ، و نتیجه نهایی از
تعامل به شدت تحت تاثیر قرار بود ، اگر به طور کامل مشخص نشده ، با حضور خود.
در ابتدا این دو نیرو در ارتفاع همان دور ریختن سطح پهن هرچیزی پس از سطح پهن هرچیزی
به یکدیگر است.
در حال حاضر یک سوراخ بزرگ در بدنه یکی از صنایع دستی نبرد عظیم از پاره شد
Zodangan اردوگاه ؛ با تلو تلو خوردن او را تبدیل به طور کامل بر این ، چهره های کمی از خود
خدمه انداخت ، چرخش و پیچش به سمت
زمین هزار پا زیر و پس از آن با سرعت مشمئز کننده او پس از آنها پاره ،
تقریبا به طور کامل خودش را در لوم نرم از پایین دریا باستانی دفن است.
فریاد وحشی از وجد و سرور به وجود آمد از اسکادران Heliumite ، و با مضاعف
شدت آنها بر ناوگان Zodangan سقوط کرد.
با یک مانور زیبا دو تا از رگ های هلیم موقعیت بالاتر از خود را به دست آورد
دشمنان ، که از آن آنها بر آنها از باتری بمب دلسرد شدن آنها ریخت
تورنت کاملی از بمب انفجار.
سپس ، یک به یک ، نبرد هلیم موفق به افزایش در بالا Zodangans ،
و در یک زمان کوتاه تعدادی از نبرد beleaguering شد شناور
wrecks نا امید کننده نسبت به برج قرمز مایل به زرد بالای هلیم بیشتر.
چندین نفر دیگر اقدام به فرار می کنند ، اما آنها به زودی توسط هزاران تن از احاطه شده بودند
آگهی های کوچک فردی ، و بالاتر از هر آویزان هیولای جنگی هلیم آماده
قطره احزاب شبانه روزی بر عرشه خود.
در داخل اما کمی بیش از یک ساعت از لحظه ای اسکادران پیروز Zodangan
تا ما را از اردوگاه besiegers دیدار خواهد کرد افزایش یافته بود که از نبرد شده بود و
رگ های باقی مانده از فتح
Zodangans به سمت شهرهای هلیم تحت خدمه جایزه رهبری شد.
جانبی بسیار احساساتی وجود دارد از تسلیم این آگهی توانا ،
نتیجه سفارشی سن قدیمی که خواستار آن شدند که تسلیم باید چراغدار
داوطلبانه انداخت به زمین ، از فرمانده کشتی مغلوب شده است.
یکی پس از دیگری همنوعان شجاع ، برگزاری رنگ خود را بالاتر از خود را
سر ، همگانی روندی از کمان قوی از صنایع دستی توانا خود را به مرگ افتضاح.
نه تا فرمانده کل ناوگان در زمان شیرجه رفتن ترس ، در نتیجه نشان می دهد
تسلیم شدن عروق باقی مانده ، آیا بس جنگ ، و بی فایده
فداکاری از مردان شجاع به پایان می آیند.
ما در حال حاضر ، حاکی از گل سرسبد نیروی دریایی هلیم به رویکرد ، و هنگامی که او در درون
نقطه فاصله من نامیده می شود که ما تا به حال شاهزاده Dejah Thoris در هیئت مدیره ، و
که ما آرزو به او انتقال به
گل سرسبد که او ممکن است فورا به این شهر گرفته شده است.
به عنوان واردات پر از اعلام من بر آنها را با مته سوراخ فریاد بزرگ به وجود آمد از
عرشه از گل سرسبد ، و لحظه ای بعد رنگ پرنسس هلیم را شکست
از صد نقطه بر آثار فوقانی او.
هنگامی که کشتی های دیگر از اسکادران گرفتار معنای سیگنال های فلش
آنها در زمان تحسین وحشی و رنگ خود را در gleaming افراشتند
نور خورشید.
گل سرسبد را بر ما حامله شد و او به عنوان وضع روانیش به آرامی به لمس و در کنار ما
افسران ده بر عرشه ما بر خاست.
همانطور که شگفت زده خود را زل زل نگاه کردن بر صدها تن از رزمندگان سبز ، که در حال حاضر آمد سقوط کرد
چهارم از پناهگاه های مبارزه با آنها را متوقف مبهوت است ، اما در نگاه Kantos کان ،
که پیشرفته ملاقات به آنها ، آنها جلو آمد ، تراکم در مورد او.
سپس Dejah Thoris و من پیشرفته ، و آنها هیچ چشم برای غیر از او را داشت.
او آنها را دریافت آرامی ، خواستار هر یک بر اساس نام ، برای آنها مردان بالا در
عزت نفس و خدمت به پدر بزرگش ، و او آنها را به خوبی می دانستند.
"طرحبندی دست خود را بر شانه جان کارتر ،" او به آنها گفت ، عطف به سمت
من ، "مردی به آنها هلیم مدیون شاهزاده خانم خود را به عنوان پیروزی خود امروز."
آنها بسیار مودب به من و گفت : نوع و بسیاری از چیزهایی تعریف است ، اما
آنچه به نظر می رسید به آنها را تحت تاثیر قرار دادن بیشتر این بود که من کمک Tharks شدید در من به دست آورده بود
مبارزه برای آزادی Thoris Dejah و امداد رسانی از هلیم.
من گفتم : "شما مدیون لطف خود را بیشتر به مرد دیگری نسبت به من ،" ، "و در اینجا او است ، ملاقات
یکی از Barsoom بزرگترین سربازان و دولتمردان ، Tars Tarkas ، Jeddak از Thark. "
با حسن نیت ارائه میدهد همان صیقلی است که به شیوه ای خود را به سمت من مشخص شده بود آنها را گسترش داد
سلام خود را به Thark بزرگ ، و نه ، در کمال تعجب من ، او پشت سر آنها در
سهولت تحمل و یا در سخنرانی با وقار.
هر چند نه garrulous نژاد ، Tharks بسیار رسمی هستند و راه خود را به من قرض بدهید
خود شگفت آور و به رفتار محترمانه و با وقار.
Dejah Thoris رفت سوار گل سرسبد و بسیار قرار داده است که من نمی دنبال ،
اما ، همانطور که من به او توضیح می دهد ، نبرد بود ، اما تا حدودی به دست آورد ، ما هنوز هم تا به حال زمین
نیروهای Zodangans محاصره
حساب ، و من می Tars Tarkas را ترک کنید تا زمانی که انجام شده بود.
فرمانده نیروهای دریایی هلیم ، وعده داده شده به ترتیب به ارتش
حمله هلیم از شهر در ارتباط با حمله به زمین ما ، و به همین ترتیب عروق
جدا شده و Dejah Thoris در به تایید رسید
پیروزی پشت به دربار پدر بزرگش ، Tardos Mors ، Jeddak هلیم.
در فاصله وضع ناوگان حمل و نقل ، با thoats سبز
رزمندگان ، جایی که آنها در طول جنگ باقی مانده بود.
بدون مراحل فرود آن بود که ماده دشوار است برای خالی کردن این جانوران
بر دشت باز ، اما هیچ چیز دیگری برای آن وجود دارد ، و بنابراین ما را برای یک نقطه
حدود ده مایل از شهر و کار را آغاز کرد.
لازم بود که به پایین آوردن حیوانات به زمین در سلنجس و این کار را اشغال کردند
باقی مانده از روز و نیم شب.
دو بار ما را توسط احزاب Zodangan سواره نظام مورد حمله قرار گرفتند ، اما با از دست دادن کمی ،
با این حال ، و پس از تاریکی تعطیل آنها کناره گیری کرد.
همانطور که به زودی به عنوان thoat تاریخ و زمان آخرین تخلیه شد Tarkas Tars دستور داد به پیشرفت ، و در
سه حزب ما بر اردوگاه Zodangan را از شمال ، جنوب و رخنه کرد
شرق است.
حدود یک مایل دورتر از اردوگاه اصلی مواجه پایگاه خود را ، به عنوان شده بود ،
prearranged ، به عنوان سیگنال را به اتهام پذیرفت.
با فریاد های وحشی ، وحشی و در میان تند و زننده squealing خشمگین thoats جنگ ما
بر Zodangans با مته سوراخ. ما متوجه نشدم آنها را چرت زدن است ، اما در بر داشت
خوب خط نبرد ریشهدار مقابله با ما.
زمان پس از زمان ما تا زمان دفع شد ، به سمت ظهر ، شروع کردم به نتیجه ترس
از نبرد است.
Zodangans شماره نزدیک به یک میلیون مرد جنگ ، جمع آوری شده از قطب تا قطب ،
هر کجا که کشیده آبراه روبان مانند خود ، در حالی که علیه آنها را حفره دار شدند
کمتر از یک صد هزار جنگجو سبز.
نیروهای از هلیم وارد نمی بود ، و نه می تواند هر کلمه از آنها ما دریافت می کنیم.
درست در ظهر شنیدیم سنگین آتش در امتداد خط بین Zodangans و
شهرها ، و ما می دانستیم که بسیار مورد نیاز تقویت ما آمده بود.
دوباره Tarkas Tars اتهام دستور داد ، و یک بار دیگر به thoats توانا و با مته سوراخ خود
سواران وحشتناک در برابر ramparts دشمن است.
در همان لحظه خط نبرد هلیم رسید بیش از breastworks مخالف
Zodangans و در لحظه ای دیگر آنها به عنوان بین دو شدند خرد
millstones.
خوب آنها جنگیدند ، اما بیهوده.
دشت قبل از شهر قبل از اینکه قتلگاه واقعی تبدیل شد Zodangan گذشته
تسلیم شد ، اما در نهایت قتل عام متوقف شد ، زندانیان به راهپیمایی برگشت به بخش
هلیوم و ما وارد بزرگ شهر
گیتس ، در صفوف منظم پیش پیروزی و توفیق عظیمی از قهرمانان را فتح است.
راه های گسترده با زنان و کودکان را به صف کردند ، که در میان مردان
وظایف که ضروری است که آنها در داخل شهر در طول جنگ باقی می مانند.
ما با یک دور بی پایان از تشویق حضار استقبال شد و باران با زیور آلات
طلا ، پلاتین ، نقره ، و جواهرات گرانبها.
شهر دیوانه با شادی رفته بود.
Tharks شدید من باعث wildest هیجان و شور و شوق.
پیش از این هرگز بدن مسلح رزمندگان سبز وارد دروازه هلیم ، و
که آنها آمدند در حال حاضر به عنوان دوستان و متحدان را پر از مردان قرمز با شادی.
که خدمات فقیر من به Dejah Thoris شناخته شده به Heliumites تبدیل شده بود
گواه گریه با صدای بلند از نام من ، و بارهای از زیور آلات بودند که
محکم بر من و thoat بزرگ من به عنوان ما
گذشت تا راههای به کاخ ، برای حتی در چهره وحشی
ظاهر Woola مردم نزدیک درباره من فشرده.
همانطور که ما با نزدیک شدن این شمع با شکوه توسط حزب از افسران که استقبال مواجه شد
ما به گرمی و درخواست که Tars Tarkas و jeds خود را با jeddaks و jeds
متحدان وحشی او ، همراه با خودم ،
از اسب پیاده شدن و همراه آنها را به از Mors Tardos دریافت خواهید کرد بیان قدردانی خود را
خدمات ما است.
در بالا از مراحل بزرگ منجر به پورتال اصلی کاخ قرار داشت
سلطنتی حزب ، و به عنوان گام های پایین تر رسیدیم یکی از تعداد آنها فرود به ملاقات
تماس با ما.
او نمونه تقریبا کاملی از مردانگی بود ، قد بلند ، مستقیم به عنوان یک فلش ،
باشکوهی عضلات و با حمل و تحمل حاکم مردان.
من لازم نیست گفته شود که او Tardos Mors ، Jeddak هلیم بود.
اولین عضو از حزب ما او ملاقات Tarkas Tars بود و اولین کلمات خود مهر و موم شده
برای همیشه لطفا برای دوستی میان نژادها.
"که Mors Tardos ،" او گفت ، صادقانه ، "ممکن است بزرگترین جنگجو زندگی دیدار خواهد کرد
Barsoom افتخار چیز بی ارزش است ، اما که او ممکن است دست خود را بر شانه از فراهم
دوست و هم پیمان بخشش به مراتب بیشتر است. "
"Jeddak هلیم ،" بازگشت Tars Tarkas ، "این برای یک مرد در یکی دیگر از جهان باقی مانده است
برای آموزش رزمندگان سبز و Barsoom معنی دوستی را به او مدیون
واقعیت است که انبوهی از Thark
درک کنید که آنها می توانند درک و مقابله به مثل احساسات
لطف بیان شده است. "
Mors Tardos پس از آن استقبال هر یک از jeddaks سبز و jeds ، و به هر یک از کلمات صحبت کرد
دوستی و قدردانی. همانطور که او به من نزدیک او گذاشته هر دو دست بر
شانه های من.
خوش آمدید ، پسر من ، او گفت : "که به شما اعطا شود ، با خوشحالی می پذیریم ، و بدون یک کلمه از
مخالفت ، گرانبها ترین جواهر در تمام هلیم ، بله ، در همه Barsoom ، کافی است
با جدیت تمام عزت من است. "
ما سپس به Mors Kajak ، Jed کمتر هلیم ، و پدر Dejah ارائه شده
Thoris.
او نزدیک پشت Mors Tardos دنبال کرده و حتی بیشتر تحت تاثیر قرار به نظر می رسید
جلسه نسبت به پدرش داشت.
او سعی دوازده بار برای ابراز حق شناسی خود را به من ، اما صدای او را خفه با
احساسات و او نمی تواند صحبت می کنند ، و در عین حال او ، به عنوان من بود که بعد از یادگیری ، شهرت
برای درنده خویی و شهامت و بی باکی به عنوان یک جنگنده
که قابل توجه حتی بر Barsoom جنگاوری بود.
در مشترک با تمام هلیم او پرستش دختر خود را ، و نه می تواند او را از آنچه او فکر می کنم
بدون احساسات عمیق موفق به فرار شد.