Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب پنجمین. فصل اول
عباس BEATI مارتینی.
شهرت دم کلود دور و گسترده پخش شده بودند. آن را برای او تهیه و در حدود عصر
زمانی که او حاضر به مادام د Beaujeu ، دیدار که او مدت ها به یاد.
آن را در شب بود.
او فقط ، بازنشسته بعد از دفتر ، در صومعه گذاشتن به سلول CANON خود برگشتن
کدبانو.
این سلول ، با استثنا ، احتمالا برخی از بطری های شیشه ای ، به گوشه رانده ،
و با پودر قطعا مبهم ، که به شدت شبیه پر
"پودر کیمیاگر طرح ، ارائه شده است :" هیچ چیز عجیب و غریب و مرموز است.
آنجا بودند ، در واقع ، در اینجا و آنجا ، برخی از کتیبه های روی دیوار ، اما آنها
جملات ناب یادگیری و تقوا ، استخراج شده از نویسندگان خوب.
معاون اسقف فقط نشسته به حال خود ، توسط نور یک لامپ مس سه jetted ،
قبل از صندوق وسیع با نسخه های خطی کهنه است.
او آرنج خود را بر اساس حجم باز Honorius D' Autun ، DE استراحت بود
predestinatione و همکاران libero arbitrio ، و او تبدیل شد بر این ، در هنگام مراقبه عمیق ،
برگ برگ چاپ شده که او تا به حال فقط
آورده می شود ، تنها محصول از مطبوعات که سلول اش موجود است.
در میان revery او آمد ، صدای در درب او وجود دارد.
"چه کسی هست؟" گریه مرد آموخته ، در تن بخشنده از سگ famished ،
آشفته بیش از استخوان خود را. صدا و بدون پاسخ ، "دوست شما :
ژاک Coictier. "
او رفت و برای باز کردن درب است. این ، در واقع ، پزشک پادشاه شد.
فرد در حدود پنجاه سال سن ، که خشن فراست تنها با تغییر در
چشم حیله گر.
یک مرد دیگر به او همراه است. هر دو عینک روسری های رنگی ، تخته سنگ بلند باردار
با قاقم ، girded و ، با درپوش از مسائل مشابه و رنگ بسته.
دست خود را از آستین خود ، پای خود را با روسری خود پنهان ،
چشم توسط کلاه خود.
"خدا به من کمک کند ، اقایان" گفت معاون اسقف ، نشان دادن آنها را در "من نبود
انتظار بازدید کننده محترم در چنین ساعت. "
و در حالی که در این مد با ادب صحبت او بازیگران ناآرام و مورد نقد و
نگاه از پزشک به همراه او.
"" تیس خیلی دیر می آیند و پرداخت بازدید قابل توجهی مرد یاد گرفته که هرگز
دم کلود Frollo د Tirechappe دکتر Coictier ، که Franche - کنت لهجه ، پاسخ داد : ":
ساخته شده تمام عبارات خود را همراه با عظمت قطار ردا بکشید.
پس از آن در گرفت بین پزشک و یکی از معاون اسقف از کسانی که تبریک
prologues که در مطابق با سفارشی ، که در آن دوره قبل از همه گفتگوها
بین مردان آموخته و نمی
جلوگیری از آنها را از detesting یکدیگر در صمیمی ترین شیوه در جهان است.
با این حال ، امروزه همان است ؛ دهان هر انسان عاقل complimenting دیگر عاقلانه
مرد یک گلدان صفرا عسلی است.
felicitations کلود Frollo به ژاک Coictier با مته سوراخ مرجع عمدتا به
مزایای زمانی که پزشک شایسته بود بدان معنی برای استخراج ، در
البته بسیار حرفه ای او غبطه می خوردند ، از
هر مرض پادشاه ، یک عملیات کیمیاگری بسیار بهتر و مطمئن تر نسبت به
پیگیری از سنگ فیلسوف است.
"در حقیقت ، موسیو لو Docteur Coictier ، من شادی بزرگ در یادگیری از طبقه و سلک اسقفان احساس
با توجه به برادرزاده خود ، من کشیش امیر پیر آیه.
آیا او Amiens اسقف نه؟ "
"بله ، معاون اسقف مسیو آن فضل و رحمت خدا است."
"آیا می دانید که شما ساخته شده یک شخصیت بزرگ در روز کریسمس در مهره خود را از
شرکت اتاق حساب ، رئیس جمهور موسیو؟ "
"معاون رئیس جمهور ، کلود دم.
افسوس! چیزی بیشتر "." چگونه خانه فوق العاده خود را در غم و اندوه است سنت
آندره DES کمان در؟ 'تیس لوور.
دوست دارم تا حد زیادی درخت زردآلو است که بر روی درب حک شده است ، با این بازی
واژه : 'L' ابری COTIER -- پناه از صخره است."
"افسوس!
استاد کلود ، همه که سنگ تراشی costeth من عزیز است.
نسبت به عنوان خانه بنا کرد ، من از بین برد. "
"هو! شما درآمد شما از زندان ، و مباشرت از Palais ، و
رانت از تمام خانه ها ، پوشاننده ها ، اصطبل ، و غرفه سازی از محوطه؟
تیس سینه ریز به مکیدن. "
"castellany من از Poissy به من در هیچ چیزی به ارمغان آورد در سال جاری است."
اما عوارض خود را از Triel ، سنت جیمز ، سنت Germainen - Laye همیشه خوب است. "
"شش livres نمره ، و حتی پاریس livres در آن است."
"شما باید دفتر خود را از مشاور پادشاه.
این ثابت است. "
"بله ، برادر کلود ، اما آن seigneury ملعون و مطرود از Poligny ، که مردم را به طوری
سر و صدای زیادی در مورد ارزش نمی شصت تاج طلا ، از سال و سال شوید. "
در دانی که دم کلود خطاب به ژاک Coictier ، وجود داشت
که لهجه sardonical ، گاز گرفتن ، و مخفیانه به استهزا گرفتن و لبخند غم انگیز بی رحمانه
یک انسان برتر و ناراضی که برای اسباب بازی
لحظه ای ، از طریق حواس پرتی ، با رفاه متراکم از یک مرد مبتذل.
دیگر نسبت به آن مطلع نیست.
پس از روح من ، "کلود در طول گفت ، با فشار دادن دست خود را ،" من خوشحالم که شما می بینید
و در سلامت خوب است. "با تشکر از استاد کلود."
"به هر حال ،" بانگ زد دم کلود ، "بیمار سلطنتی شما چگونه است؟"
پاسخ داد : "او payeth پزشک خود به اندازه کافی نیست ،" دکتر ، ریخته گری یک نگاه جانبی
همدم او.
فکر می کنید ، Coictier شایعات بی اساس ، گفت : "دومی.
این کلمات ، به زبان آمده در لحن تعجب و سرزنش کرد ، بر این ناشناخته ها
شخص بر جسته توجه معاون اسقف که حقیقت را بگویید ، نشده بود
منحرف از او یک لحظه از زمان
غریبه پای در سراسر آستانه سلول خود قرار داده بودند.
حتی لازم بود و هزار دلیل که او برای دست زدن به tenderly
دکتر ژاک Coictier ، پزشک همه قدرتمند لویی یازدهم ، او را وادار به
برای دریافت دومی در نتیجه همراه است.
از این رو ، چیزی بسیار صمیمی در شیوه ای خود را هنگامی که ژاک Coictier گفت وجود دارد
او ، --
"به هر حال ، دم کلود ، من را به شما همکار است که مورد نظر شما را ببینید
حساب شهرت خود را. "
"موسیو به آن تعلق دارد به علم؟" معاون اسقف پرسید ، تعمیر چشم پر سر و صدا خود را بر
همدم Coictier.
او زیر ابرو از غریبه نگاه پر سر و صدا کمتر یا کمتر
بدگمان نسبت به خود است.
او بود ، تا آنجا که نور ضعیف لامپ اجازه ، یکی به قاضی ، یک پیر مرد
حدود شصت سال سن و قد متوسط ، که تا حدودی ظاهر رنجور و
شکسته در سلامت است.
مشخصات او ، اگر چه از رئوس مطالب بسیار عادی ، چیزی قوی و شدید
در مورد آن ، چشمان او برق زد زیر قوس فوق ابرویی بسیار عمیق ، مانند نور در
اعماق یک غار ، و در زیر کلاه خود را که
و کشیده شد و بر بینی او سقوط کرد ، یکی از به رسمیت شناخته شده گستره گسترده ای از ابرو
از نبوغ. او آن را بر خود گرفت ، به آن پاسخ گفته
سوال معاون اسقف ، --
"کشیش کارشناسی ارشد ،" او در تن گور گفت : "شهرت خود را تا به گوش من رسیده ، و من
مایل به شما مشورت.
من اما نجیب زاده فقیر استانی ، که کفش های خود را قبل از ورود به removeth
مسکن از آموخته. شما باید نام من می دانم.
من Tourangeau شایعات بی اساس نامیده می شود. "
"نام عجیب و غریب برای نجیب زاده گفت :" معاون اسقف به خود است.
با این وجود ، او تا به حال احساس که او در حضور قوی و جدی بود
شخصیت.
غریزه او عقل خود را رفیع ساخته شده ، به رسمیت شناختن او عقل هیچ کمتر
رفیع در زیر درپوش باردار شایعات Tourangeau ، و به عنوان او را در چهره موقر gazed ،
لبخند طعنه امیز که ژاک Coictier
حضور جلو بر چهره تیره خود به نام ، به تدریج به عنوان محو گرگ و میش در ناپدید شده
افق شب.
سکوت و استرن ، او صندلی خود را در صندلی راحتی بزرگ خود را از سر گرفته شد. آرنج خود استراحت به عنوان
معمول ، بر روی میز ، و پیشانی خود را بر روی دست خود را.
او پس از چند لحظه از بازتاب ، motioned بازدید کنندگان خود را به نشسته ، و ،
با عطف به Tourangeau شایعات بی اساس او گفت : -- "شما آمده است برای مشورت به من ، کارشناسی ارشد ، و بر
چه علم است؟ "
"احترام شما ، پاسخ Tourangeau ،" من بد ، بسیار بد است.
شما گفته می شود AEsculapius بزرگ ، و من به درخواست مشاوره خود را در پزشکی می آیند. "
"پزشکی" گفت معاون اسقف ، از جای خود غلت بزنید سر خود را.
او به نظر می رسید برای یک لحظه تفکر ، و سپس از سر گرفت : "شایعات Tourangeau ، زیرا
است که نام خود را ، به نوبه خود سر خود ، شما را به جواب من در حال حاضر بر روی دیوار نوشته شده است. "
شایعات Tourangeau اطاعت ، و خواندن این کتیبه حکاکی شده بالای سر خود :
پزشکی دختر رویاها.-- JAMBLIQUE است. "
در همین حال ، دکتر ژاک Coictier سوال همراه خود با را شنیده بود
نارضایتی که پاسخ دم کلود مضاعف بود ، اما.
او خم شد به گوش Tourangeau شایعات بی اساس ، و به او گفت ، آرام به اندازه کافی
"من به شما هشدار داده بود که او دیوانه : نمی توان با معاون اسقف شنیده است.
شما در دیدن او اصرار داشت. "
"" تیس بسیار ممکن است که او راست ، مرد دیوانه را به عنوان او ، دکتر ژاک ، پاسخ داد : "
رفیق خود را در همان لحن کم ، و با یک لبخند تلخ.
پاسخ داد : "همانطور که شما لطفا" Coictier خشگی.
سپس ، خطاب به معاون اسقف : "شما هوشمندانه در تجارت خود را ، دم کلود ، و شما
هیچ در از دست دادن بیش از بقراط از میمون است بیش از یک مهره است.
پزشکی یک رویا!
من شک دارم که pharmacopolists و پزشکان استاد بر سنگسار پافشاری
شما اگر اینجا بودند. بنابراین نفوذ philtres بر شما انکار
خون ، و unguents بر روی پوست!
شما انکار است که داروخانه ابدی از گل و فلزات ، است که به نام جهان ، ساخته شده
به صراحت برای که ابدی مردی به نام نامعتبر است! "
: "من انکار دم کلود گفت : بطور سرد ،" نه داروخانه و نه نامعتبر است.
من رد پزشک است. "
"پس این درست نیست ، از سر گرفت :" Coictier به شدت مورد "آن نقرس فوران داخلی است ؛
که زخم های ناشی از توپخانه است به استفاده از یک موش جوان درمان
بو داده ، که خون جوان ، به درستی
تزریق می شود ، بازگرداندن جوانان به وریدهای ساله ، این درست نیست که دو و دو چهار و
که emprostathonos opistathonos شرح زیر است. "
معاون اسقف پاسخ بدون اغتشاش : "چیزهای خاصی وجود دارد
که من در یک مد خاص فکر می کنم. "Coictier با خشم قرمز شد.
"، وجود دارد وجود دارد ، Coictier خوب من ، اجازه دهید ما را عصبانی ، گفت :" Tourangeau شایعات بی اساس است.
"موسیو معاون اسقف دوست ما است." Coictier آرام کردن ، من من در پایین
لحن ، --
"پس از همه ، او دیوانه است." "Pasque - dieu ، کلود استاد ، از سر گرفت :"
شایعات Tourangeau ، پس از یک سکوت ، "من به شدت شرمسار.
من تا به حال دو چیز به شما مشورت بر ، یکی از دست زدن به سلامت من و دست زدن به دیگر
ستاره من. "
"موسیو" بازگشت "معاون اسقف اگر که انگیزه خود را ، شما را انجام داده اند به عنوان
به خوبی به خودتان به نفس بالا رفتن از پله.
من در پزشکی اعتقاد ندارند.
من در طالع بینی اعتقاد ندارد. "" در واقع مرد با تعجب گفت : ".
Coictier داد خنده اجباری است. "شما می بینید که او دیوانه است ، او ، در پایین گفت :
تن ، به Tourangeau شایعات بی اساس.
"او در طالع بینی اعتقاد ندارند." "ایده از تصور ، به دنبال دم
کلود ، "که هر اشعه از یک ستاره است یک موضوع است که به سر محکم
مرد!
"و چه پس از آن ، شما را در اعتقاد داری؟" گفت Tourangeau شایعات بی اساس است.
معاون اسقف تردید برای یک لحظه ، سپس به او اجازه داد برای فرار از یک لبخند غم انگیزی ، که
به نظر می رسید به دروغ به پاسخ او : "ایمان در خدا وعیسی
"دارویی که علاج هر درد باشد Dominum ، افزود : شایعات بی اساس Tourangeau ، ساخت علامت صلیب.
"آمین ، گفت :" Coictier.
"کشیش کارشناسی ارشد ،" از سر گرفته Tourangeau ، گفت : "من در روح مفتون به شما در چنین را ببینید
قاب مذهبی از ذهن است.
اما شما در رسیدن به نقطه ، دانشمند بزرگ به عنوان شما ، دیگر باور
در علم است؟ "
"نه ، گفت :" معاون اسقف ، بتواند بازوی شایعات بی اساس Tourangeau ، و اشعه
شور و شوق نورانی چشم غم انگیز او ، "نه ، من علم را رد نمی.
من را در شکم من تا زمانی ، مسطح crawled شده ، با ناخن های من در زمین ، از طریق
عواقب بی حد و حصر از غار خود را ، بدون درک به مراتب در مقابل
من ، در پایان از گالری مبهم ،
نور ، یک شعله ، چیزی ، انعکاس ، بدون شک ، از خیره کننده
آزمایشگاه مرکزی که در آن بیمار و عاقلانه خارج خدا در بر داشت. "
"و به طور خلاصه ،" قطع کرد Tourangeau ، "چه چیزی شما را نگه دارید درست باشد و برخی؟"
Coictier گفت ، "Pardieu ، دم کلود ، کیمیاگری ، استفاده از آن ، هیچ شکی وجود ندارد ، اما چرا
طب مقدسات بی حرمتی کردن و طالع بینی؟ "
"بی ارزش علم خود را از مرد است ، بی ارزش علم خود را از ستاره ها است ، گفت :"
معاون اسقف ، commandingly. "این رانندگی بسیار Epidaurus و Chaldea
سریع ، "پزشک با پوزخند جواب داد.
"گوش ، Messire ژاک. این است که در حسن نیت است.
من پزشک پادشاه نیست ، و عظمت او داده نشده است به من باغ
Daedalus که در آن به مشاهده صور فلکی است.
آیا عصبانی است ، اما گوش دادن به من نیست.
چه حقیقت شما استنباط کرده اند ، من نمی خواهند گفت : از پزشکی است که بیش از حد احمقانه
چیز ، اما از طالع بینی؟
یادکرد این مقاله به من فضائل از boustrophedon عمودی ، گنجینه های از تعداد
ziruph و کسانی که از تعداد zephirod! "
"آیا شما انکار گفت :" Coictier ، "نیروهای دلسوز استخوان یقه ، و
cabalistics که از آن مشتق شده است؟ "" خطا ، Messire ژاک
هیچ کدام از پایان را فرمول در واقعیت.
کیمیاگری از سوی دیگر ، اکتشاف ها ، نوآوری آن است.
آیا شما نتایج مثل این مسابقه؟
یخ در زیر زمین برای هزار سال محدود است به سنگ تبدیل
بلورها است. سرب جد از همه فلزات است.
برای کسب مدال طلا یک فلز ، طلا نور است.
سرب نیاز به تنها چهار دوره از دویست سال هر ، به طور متوالی عبور
از دولت سرب ، به دولت آرسنیک قرمز ، از آرسنیک قرمز به قلع ، از قلع
به نقره ای.
آیا این حقایق نیست؟
اما به این باور در استخوان یقه ، در خط کامل و در ستاره ها ، به عنوان
مضحک به عنوان با ساکنان بزرگ Cathay به این باور که طلایی
مرغ انجیر خوار تبدیل مول ، و آن غلات
به نوبه خود گندم را به ماهی از گونه های کپور است. "
"من را مطالعه کرده اند علم سحر امیز ام" گفت Coictier ، "و من شهادت می دهم --"
معاون اسقف آتشین اجازه نمی دهد او را به پایان برساند : «و من را مطالعه کرده اند دارو ،
طالع بینی ، و hermetics. در اینجا به تنهایی حقیقت است. "
(همچنان که او در نتیجه صحبت کرد ، او را از بالای صندوق انجام گرفت شیشه یا بطری کوچک پر شده با پودر
که ما در بالا ذکر شد) ، "در اینجا به تنهایی نور!
بقراط یک رویا است. Urania یک رویا ؛ هرمس ، فکر است.
طلا خورشید است ، به طلا می شود خدا. اینجاست علم تنها و فقط تنها.
من صدا اعماق پزشکی و طالع بینی ، به شما بگویم!
نیستی ، نیستی! بدن انسان ، سایه! سیارات ،
سایه! "
و او را در صندلی خود را در نگرش فرماندهان و الهام گرفته از سقوط کرد.
شایعات Touraugeau او را در سکوت تماشا می کنند.
Coictier سعی به پوزخند ، شانه خود imperceptibly ، و در تکرار
صدای کم ، -- "دیوانه!"
"و گفت :" Tourangeau ناگهان ، "نتیجه عجیب وشگفت انگیز ، -- شما آن را به دست آمده ،
شما ساخته شده طلا؟ "
"اگر من آن را ساخته شده بود ، پاسخ معاون اسقف ، بیان کلمات خود را به آرامی ، مثل یک مرد
که است که منعکس کننده ، "پادشاه فرانسه خواهد بود به نام کلود و لوئیس نیست."
غریبه دیده می شود.
"چه هستم من گفت :" از سر گرفت؟ دم کلود ، با لبخند تحقیر.
"چه تاج و تخت فرانسه را به من می شود وقتی که من می تواند امپراتوری از بازسازی
"بسیار خوب!" گفت غریبه. "آه ، احمق فقیر!" زمزمه Coictier.
معاون اسقف رفت ، ظاهر می شود به آن پاسخ در حال حاضر تنها به افکار خود ، --
"اما نه ، من هنوز هم خزنده ، من خاراندن صورتم و زانو در برابر
سنگریزه ها از مسیر قنات. من گرفتن یک نگاه اجمالی ، من تامل نیست!
من نمی خواند ، من طلسم! "
و هنگامی که شما می دانید چگونه به خواندن! "خواستار غریبه ،" شما را طلا؟ "
"چه کسی آن را شک و تردید است؟" گفت معاون اسقف.
"در آن صورت بانوی ما می داند که من تا حد زیادی در نیاز به پول ، و من باید خیلی
میل به خواندن در کتاب شما. به من بگو ، کشیش استاد ، علم خود را
معاند یا با displeasing به بانوی ما؟ "
"که معاون اسقف من هستم؟" دم کلود خود را با رضایت پاسخ
با بزرگ منشی آرام. "این درست است ، استاد من است.
خب! آن را لطفا شما به من آغاز
اجازه بدهید با شما طلسم. "کلود فرض با شکوه و جامه اسقفی
نگرش ساموئل.
"مرد قدیمی ، آن نیاز به سال طولانی تر نسبت به باقی می ماند به شما ، به انجام این سفر
در سراسر چیز مرموز. سر خود را بسیار خاکستری است!
یکی چهارم از غار تنها با موهای سفید می آید ، اما تنها کسانی که با موهای تیره
آن را وارد کنید.
علم به تنهایی به خوبی می شناسد چگونه به توخالی ، پژمرده و خشک کردن چهره انسان ، او نیاز دارد
سن به ارمغان بیاورد او چهره در حال حاضر furrowed.
با این وجود ، اگر میل شما را در اختیار قرار دادن خود را تحت نظم و انضباط در
سن شما ، و با رمزگشایی الفبای نیرومند عقل از سر فرزانگان ، به من می آیند ؛ 'TIS
خوب ، من تلاش کنند.
من به شما بگویم ، مرد فقیر قدیمی ، برای رفتن و دیدار از اتاق های حزن انگیز
اهرام مصر ، که باستان هرودوت صحبت می کند ، و نه برج آجری بابل ، و نه
عظیم محراب سنگ مرمر سفید از معبد هندی Eklinga.
I ، بیشتر نسبت به خودتان ، را دیده اند ، سنگ تراشی کلدانی کار می کند ساخته شده
با توجه به شکل مقدس Sikra ، و نه معبد سلیمان است ، که
نابود ، و نه درهای سنگ
مقبره پادشاهان اسرائیل ، که شکسته.
ما خودمان را با تکه های از کتاب هرمس محتوا که ما
را در اینجا.
من مجسمه سنت کریستوفر ، نمادی از برزگر به شما توضیح دهد ، و
که از دو فرشته است که در مقابل فرانسوی Saint - Chapelle ، و یکی از
که دارای در دست خود یک گلدان ، دیگر ، ابر -- "
ژاک Coictier ، که تند و شدید معاون اسقف unhorsed شده است
ارسال پاسخ را ندارید ، به دست آورد زین او ، و او را با لحن پیروزمندانه ای از قطع کرد
یکی از آموخته مرد تصحیح دیگر ، -- "Erras amice Claudi.
نماد عدد نمی باشد. ارفئوس را به شما برای هرمس است. "
"' تیس که در خطا هستند ، "معاون اسقف پاسخ ، به شدت.
Daedalus پایه است ؛ ارفئوس دیوار ، هرمس است عمارت -- است که همه.
شما خواهند آمد که به شما خواهد شد ، "او ادامه داد : تبدیل به Tourangeau ،" من
شما بسته کمی طلا که در پایین نیکلاس Flamel باقی مانده نشان می دهد
انبیق ، و شما باید آنها را با طلا گیوم پاریس را با هم مقایسه کنید.
من به شما فضائل مخفی از کلمه یونانی ، peristera تدریس.
اما ، اول از همه ، من شما را به عنوان خوانده شده ، یکی پس از دیگری ، نامه مرمر
حروف الفبا ، صفحات گرانیت از کتاب.
ما باید به پورتال اسقف گیوم و از سنت ژان لو Rond در
فرانسوی Saint - Chapelle ، در آن زمان به خانه نیکلاس Flamel ، Manvault غم و اندوه ، به آرامگاه او ،
است که پرستاران و افراد بی گناه ، به او دو بیمارستان ، RUE د Montmorency.
من را هیروگلیف را اختراع کردند که پوشش چهار گرفتگی آهن به سزایی بر روی شما
پورتال بیمارستان ، سنت - Gervais ، و از غم و اندوه د لا Ferronnerie.
ما طلسم در شرکت ، همچنین ، نما ، سنت بیا فرانسوی Saint - GENEVIEVE
DES - Ardents ، از سنت مارتین ، از سنت ژاک د لا Boucherie -- "
برای مدت طولانی ، شایعات Tourangeau ، هوشمند به عنوان نگاه او بود ، ظاهر شده بود
به درک دم کلود. او قطع شود.
"Pasque - dieu! کتاب های شما چه هستند ، پس از آن؟ "
در اینجا یکی از آنها ، گفت : "معاون اسقف.
و باز کردن پنجره سلول خود ، او را با انگشت خود اشاره کرد بسیار زیاد
کلیسای برگشتن ، کدبانو ، که ترسیم در برابر آسمان پرستاره شبح سیاه
از آن دو برج ، پهلوها سنگ آن ، آن
haunches هیولا ، دو سر عظیم ابوالهول ، نشسته در وسط به نظر می رسید
شهرستان.
معاون اسقف در عمارت عظیم برای برخی از زمان در سکوت gazed ، سپس
گسترش دست راست خود را ، با آه ، نسبت به کتاب چاپ شده که باز گذاردن در
جدول و چپ خود را به سمت برگشتن - کدبانو ،
و تبدیل یک نگاه غم انگیز از کتاب -- کلیسا ، "افسوس ، او گفت ،" این خواهد شد
کشتن. "Coictier ، که مشتاقانه با نزدیک شدن به حال
کتاب ، می تواند علامت تعجب را سرکوب نکنند.
"او ، اما در حال حاضر ، آنچه که وجود دارد ، بنابراین بسیار خوبی در این :" GLOSSA در EPISTOLAS D. پائولی ،
Norimbergoe ، Antonius Koburger ، 1474. این پدیده جدید نیست.
'تیس کتاب پیر Lombard ، کارشناسی ارشد جملات.
آیا به دلیل آن چاپ شده است؟ "
شما آن را گفت ، پاسخ داد : "کلود ، که در مراقبه عمیق جذب می شود به نظر می رسید ،
و ایستاده بود به استراحت ، سبابه خود را به عقب بر روی برگ که از آمده بودند خم
مطبوعات معروف نورنبرگ.
وی افزود : این کلمات مرموز : "افسوس! افسوس! چیزهای کوچک در پایان آمده
از چیزهای بزرگ ، پیروزی های دندان بیش از یک جرم است.
موش نیل جان تمساح ، شمشیر ماهی جان ، نهنگ ، کتاب
کشتن عمارت. "
مقررات منع رفت و آمد در صومعه گذاشتن صدا در حال حاضر زمانی که استاد ژاک تکرار شد به
همراه خود را در تن کم ، خودداری ابدی خود را ، "او دیوانه است!"
که همدم خود را این بار پاسخ ، "من باور دارم که او می باشد."
این ساعت زمانی که هیچ غریبه می تواند در راهرو سرپوشیده باقی می ماند ، بود.
این دو بازدید کننده در کناره گیری کرد.
"استاد گفت :" شایعات Tourangeau ، او در زمان ترک از معاون اسقف ، "من عاشق عاقل
مردان و ذهن های بزرگ ، و من تو را در عزت نفس مفرد است.
به - فردا به کاخ DES Tournelles ، بیا و پرس و جو د پدر روحانی
فرانسوی Saint مارتین ، از تور. "
معاون اسقف به اتاق dumbfounded خود بازگشت ، درک در آخرین
شایعات Tourangeau بود ، و با یادآوری آن عبور ثبت نام از فرانسوی Saint مارتین ،
تورهای گردشی : -- عباس beati مارتینی ، بعبارت دیگر
REX FRANCIAE ، EST canonicus د consuetudine و همکاران habet parvam proebendam quam habet
sanctus Venantius ، و همکاران sedere debet در sede در thesaurarii.
این ادعا است که پس از آن دوره معاون اسقف به حال کنفرانس های مکرر با
لوئی یازدهم ، هنگامی که اعلیحضرت به پاریس آمد ، و آن نفوذ دم کلود کاملا
که لو Daim اولیویه را تحت الشعاع قرار
ژاک Coictier ، که به عنوان عادت او بود ، rudely در زمان شاه به کار بر روی آن
حساب.
کتاب پنجمین. فصل دوم.
این کار را برای کشتن.
خوانندگان بانوی ما به ما اگر ما برای یک لحظه مکث به دنبال چه می توانست عفو
اندیشه پنهان در زیر این واژه های مبهم معاون اسقف : "این
خواهد شد که کشتن.
کتاب عمارت کشتن "را به ذهن ما ، این تصور می شد که دو چهره است.
در وهله اول ، یک فکر priestly شد.
affright از کشیش در حضور یک عامل جدید ، چاپ
را فشار دهید.
این وحشت و شگفتی خیره شدن از مردان از محراب بود ، در حضور
از رسانه های نورانی از گوتنبرگ.
این منبر و دستنوشته گرفتن زنگ در کلمه چاپ شده بود : چیزی
شبیه به بی حسی اسپارو که باید ببین لژیون فرشته گشوده او
شش میلیون بال.
این فریاد از پیامبر که در حال حاضر خروشان بشریت آزاد را می شنود و
swarming ، که در آینده تو ، هوش کاهش ایمان ، نظر
dethroning باور ، جهان تکان دادن کردن رم.
این پیش بینی از فیلسوف است که اندیشه انسانی را می بیند ،
فرار توسط مطبوعات ، تبخیر از گیرنده مذهبی رژیم است.
این وحشت از سرباز که بررسی بی پروایی نشان دادن دژکوب بود ، و
می گوید : -- "این برج فرو ریختن این معنی :" که یکی از قدرت بود در مورد به
موفقیت یکی دیگر از قدرت.
این بدان معنی : "مطبوعات کلیسا را بکشند."
اما زمینه این اندیشه ، یکی از اولین و ساده ترین ، بدون شک ، در ما وجود دارد
نظر دیگر ، یکی از جدیدتر ، یک نتیجه فرعی از اول ، کمتر آسان به درک و بیشتر
آسان به مسابقه ، یک دید به عنوان فلسفی
و تعلق دیگر به کشیش به تنهایی ، بلکه به دانشمند و هنرمند.
این عقیده قبلی نسبت بچیزی بود که اندیشه انسانی ، در تغییر شکل خود ، برای تغییر
حالت خود را از بیان ؛ که این ایده غالب هر عصر و زمان دیگر خواهد بود
نوشته شده با همان موضوع ، و در
همان شیوه ای که کتاب سنگ ، بسیار محکم و با دوام بود تا راه را
کتاب کاغذ ، جامد و هنوز هم با دوام تر است.
در این ارتباط از فرمول مبهم معاون اسقف حس دوم داشتند.
این بدان معنی است : "چاپ خواهد شد معماری. کشتن"
در واقع ، از منشاء چیزهایی را به قرن پانزدهم از دوران مسیحیت ،
فراگیر ، معماری کتاب بزرگ بشریت ، بیان اصلی
انسان در مراحل مختلف خود را از توسعه ، چه به عنوان یک نیرو و یا به عنوان هوش است.
هنگامی که حافظه از رقابت های اول احساس خود غیرمنتظره ، وقتی توده
خاطراتی از نژاد انسان چنان سنگین و غیره اشتباه آن سخنرانی برهنه و
پرواز ، خطر از دست دادن آنها را بر روی فرار
راه ، مردان آنها را بر روی خاک را به شیوه ای که در زمانی قابل رویت ترین رونویسی ،
بادوام ترین ، طبیعی ترین و. آنها هر یک از سنت را در زیر مهر و موم شده
بنای تاریخی است.
بناهای تاریخی توده ساده سنگ ، که آهن لمس نشده بود ، "را به عنوان
موسی می گوید. معماری شروع مثل همه نوشتن.
این برای اولین بار الفبای.
مردان کاشته سنگ راست آن نامه بود ، و هر حرف هیروگلیف بود ،
و بر هر یک از حروف تصویری استراحت یک گروه از ایده ها ، مانند سرمایه بر روی ستون.
این همان چیزی است که اولین نژادها در همه جا ، در همان لحظه ، در
سطح کل جهان. برای ما "سنگ ایستاده" سلت ها
در آسیا سیبری ، در دشت علفزار امریکای جنوبی آمریکا.
بعدها ، آنها کلمات ، آنها سنگ را بر سنگ قرار داد ، آنها همراه آن
هجا گرانیت ، و تلاش برخی از ترکیبات.
سلتیک dolmen و ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه ، پشته خاک روی قبر Etruscan ، galgal عبری ،
کلمه است. برخی ، به ویژه تپه ، مناسب هستند
نام.
گاهی حتی زمانی که مردان به حال مقدار زیادی از سنگ ، و یک دشت وسیع ، آنها نوشت
عبارت. شمع عظیم از Karnac کامل
حکم.
در گذشته آنها ساخته شده کتاب.
سنت چهارم آورده بود نمادها ، در زیر است که آنها مانند ناپدید شد
تنه یک درخت در زیر شاخ و برگ آن ، همه این نمادها که در آن بشریت قرار داده
ایمان همچنان به رشد ، به تکثیر کرده و به
تقاطع ، برای تبدیل شدن به بیشتر و پیچیده تر است ؛ اولین بناهای دیگر
بسنده به آنها را شامل ، آنها در هر بخشی سرشار بودند ، این بناهای تاریخی
به سختی در حال حاضر ابراز بدوی
سنت ، ساده مثل خود برهنه و در معرض بر زمین است.
نماد احساس نیاز به گسترش در عمارت است.
سپس معماری متناسب با فکر بشر توسعه داده شد و آن شد
غول پیکر با هزار سر و هزار سلاح ، و ثابت در تمام این نمادگرایی شناور
ابدی ، قابل مشاهده است ، به صورت قابل لمس است.
در حالی که Daedalus ، نیروی است که ، اندازه گیری ، در حالی که ارفئوس ، اطلاعاتی که ، سنگ --
ستون است که نامه ای ، بازی ها ، که یک هجا است ، هرم ، که
یک کلمه ، -- همه مجموعه ای را در جنبش در یک بار توسط
قانون هندسه و قانون شعر ، خود را گروه بندی می شوند ، همراه ، amalgamated ،
فرود ، صعود ، قرار داده شده خود را در کنار هم بر روی خاک ، در محدوده زمانی معین خود را در
داستان در آسمان ، تا زمانی که آنها به حال نوشته شده است
تحت دیکته از این ایده کلی یک دوره ، کسانی که کتاب شگفت انگیزی که شد
همچنین شگفت انگیزی edifices : بتکده Eklinga ، Rhamseion مصر ، معبد
سلیمان.
ایده تولید ، کلمه ، نه تنها در پایه و اساس همه این edifices ها بود ،
بلکه در فرم.
معبد سلیمان ، به عنوان مثال ، به تنهایی نمی اتصال از کتاب مقدس ، مثل آن بود
خود کتاب مقدس.
در هر یک از دیوارهای متحدالمرکز آن ، کشیش ها قادر به خواندن کلمه ترجمه شده و
تظاهر به چشم ، و به این ترتیب آنها تحولات خود را از پناهگاه به دنبال
به پناهگاه ، تا زمانی که آن را تصرف کردند
تاریخ و زمان آخرین خیمه ، تحت بتن ترین شکل خود ، که هنوز متعلق به معماری :
قوس.
بنابراین کلمه در عمارت محصور شده بود ، اما تصویر خود را بر پاکت خود را ، مانند
به صورت انسان بر روی تابوت مومیایی.
و نه تنها به صورت edifices ، اما سایت های انتخاب شده برای آنها ، نشان داد
فکر که آنها ارائه می شود ، با توجه به عنوان نماد به بیان دلپذیر شد
یا قبر.
یونان تاج کوه ها خود را با یک معبد هماهنگ به چشم و هند disembowelled
... او ، به قلم آن کسانی که pagodas هیولا قنات ، غول پیکر به عهده
ردیف فیل گرانیت.
بنابراین ، در طول شش هزار سال اول جهان ، از بسیار قدیم
پاگودا از هندوستان ، به کلیسای جامع کلن ، معماری بزرگ بود
دست خط از نژاد انسان.
و این درست است ، که نه تنها هر نماد دینی است ، اما هر فکر انسان ،
تا به صفحه آن و بنای یادبود آن در این کتاب بسیار زیاد است.
همه ی تمدن های در فرق بین وعده های کاذب حکومت دین سالار را با واقعیت آغاز می شود و به پایان می رسد در دموکراسی است.
این قانون وحدت زیر آزادی است در معماری نوشته شده است.
برای ما بر این نکته اصرار دارند ، سنگ تراشی باید نه قدرتمند تصور می شود تنها در
احداث معبد و در بیان اسطوره و نمادهای وابسته به کشیشان ، در
درج در هیروگلیف بر صفحات آن را از سنگ مرموز جداول قانون.
اگر آن را در نتیجه ، -- می آید در همه جامعه انسانی وجود دارد لحظه ای مقدس
نماد است فرسوده و محو می شود تحت آزادی فکر ، وقتی که مرد فرار
از کشیش ، هنگامی که بر امدگی
فلسفه و سیستم های ببلعند چهره مذهب -- معماری نمی تواند تولید مثل
این دولت جدید از اندیشه انسانی ، برگهای آن ، بنابراین در صورت شلوغ است ، خواهد بود
خالی در پشت کار آن خواهد بود مثله شده و کتاب آن خواهد بود ناقص.
اما نه.
اجازه دهید ما را به عنوان یک مثال را به قرون وسطی ، که در آن ما می بینیم که با وضوح بیشتری به خاطر آن است
نزدیکتر به ما.
در طول دوره اول خود ، فرق بین وعده های کاذب حکومت دین سالار را با واقعیت در حالی که سازماندهی اروپا ، در حالی که واتیکان است
محوری و reclassing در مورد خود عناصر رم ساخته شده از رم که
نهفته در خرابه های اطراف کاپیتول ، در حالی که
مسیحیت به دنبال همه مراحل جامعه در میان زباله از قدامی
تمدن و بازسازی با خرابه های آن جهان وابسته به سلسله مراتب و ریاست جدید ، گامی مهم به
طاق که کشیش است -- یکی از اولین شنود
پژواک مبهم از آن هرج و مرج ، و پس از آن ، کم کم ، یکی می بیند ، ناشی از
زیر نفس مسیحیت ، از زیر دست وحشی ، از
قطعاتی از مرده یونانی و رومی
معماری ، که معماری مرموز مشتق از زبان لاتین ، خواهر دینی
سنگ تراشی از مصر و هند ، آرم ثابت خالص کاتولیک ، غیر قابل تغییر
حروف تصویری از وحدت پاپ.
همه فکر آن روز ، نوشته شده است در واقع ، در این حزن انگیز ، سبک مشتق از زبان لاتین است.
یک احساس در همه جا در آن اقتدار ، وحدت ، غیر قابل نفوذ ، مطلق ،
گریگوری هفتم ؛ همیشه کشیش ، مرد نبوده است ، در همه جا صنفی ، هرگز به مردم.
اما جنگ های صلیبی می رسند.
آنها یک جنبش بزرگ مردمی ، و هر جنبش بزرگ محبوب ، هر چه ممکن است
علت و جسم خود ، همیشه مجموعه های آزاد روح آزادی از نهایی آن
را تسریع کند.
چیزهای جدید ، بهار را به زندگی هر روز. در اینجا باز دوره طوفانی
Jacqueries ، Pragueries ، و لیگ ها. wavers خودگردان ، وحدت تقسیم شده است.
فئودالیسم مطالبات برای به اشتراک گذاشتن با فرق بین وعده های کاذب حکومت دین سالار را با واقعیت ، در حالی که در انتظار ورود اجتناب ناپذیر
مردم ، که بخشی از شیر را به عهده : Quia nominor لئو.
pierces Seignory را از طریق کشیش مابی ، اشتراک ، از طریق seignory.
مواجهه با اروپا تغییر کرده است. خب! چهره معماری تغییر
نیز می باشد.
مانند تمدن ، آن را تا تبدیل یک صفحه ، و روح جدید از زمان می یابد او را
آماده به املاء خود را بنویسید.
از جنگ های صلیبی با قوس اشاره باز می گرداند ، مانند کشورهای با
آزادی.
سپس ، در حالی که رم در حال بریدن تدریجی ، معماری مشتق از زبان لاتین
می میرد.
هیروگلیف بیابانها کلیسای جامع ، و خود را به blazoning سیاه چال betakes
نگه داشتن ، به منظور به وام دادن اعتبار به فئودالیسم.
کلیسای جامع خود ، این عمارت که قبلا تا جزمی ، از این پس توسط حمله کرد
بورژوازی ، جامعه ، آزادی ، فرار کشیش و سقوط به قدرت
هنرمند.
هنرمند آن را می سازد پس از مد روز خود را. وداع با رمز و راز ، اسطوره ، قانون.
فانتزی و هوس ، خوش آمدید. به شرطی که کشیش کلیساهایی که سالن دراز دارند خود را و
محراب خود ، از او چیزی برای گفتن دارد.
چهار دیوار متعلق به هنرمند. کتاب معماری به آن تعلق دارد دیگر به
کشیش ، به مذهب ، به رم ؛ آن اموال شعر است ، از تخیل ،
مردم است.
از این رو تحولات سریع و بی حد و حصر از آن معماری است که
صاحب اما سه قرن پس از عدم تحرک راکد از مشتق از زبان لاتین قابل توجه
معماری ، که دارای شش یا هفت.
با این حال ، راهپیمایی ، هنر با گام های غول پیکر.
نابغه محبوب در میان اصالت انجام وظیفه که اسقف ها که قبلا
برآورده.
هر نژاد خط خود را بر این کتاب می نویسد ، به عنوان آن می گذرد ، آن را پاکسازی مشتق از زبان لاتین باستان
هیروگلیف بر روی frontispieces از کلیساهای بزرگ ، و در بیشتر تنها می بیند
دگم برداشت از اینجا و آنجا ، در زیر نماد جدید که آن را تا به سپرده.
ماهوت فروشی مردم را به سختی اجازه اسکلت مذهبی به مشکوک است.
حتی نمی تواند به صورت یک ایده از آزادی که معماران پس از آن را ،
حتی به سمت کلیسا است.
پایتخت های کشباف از راهبان و راهبه ها ، بی شرمانه همراه ، همانطور که در سالن وجود دارد
قطعات دودکش در د Palais دادگستری ، در پاریس.
ماجراجویی نوح به جزئیات تاریخ و زمان آخرین حک شده وجود دارد ، به عنوان زیر پورتال بزرگ
Bourges.
یک راهب وابسته به جشن باده گساری و شادمانی وجود دارد ، با گوش الاغ و شیشه ای در دست ، خنده در
چهره از کل یک جامعه ، در دستشویی ابی از Bocherville.
در آن عصر وجود دارد وجود دارد ، در سنگ نوشته شده است فکر ، یک امتیاز دقیقا
قابل مقایسه آزادی حاضر ما از مطبوعات است.
این آزادی از معماری است.
این آزادی می رود خیلی دور. گاهی اوقات یک پورتال ، نما ، کل
کلیسا ، ارائه معنای نمادین کاملا خارجی به عبادت ، و یا حتی
دشمن به کلیسا.
در قرن سیزدهم ، گیوم پاریس ، و نیکلاس Flamel ، در
پانزدهم ، نوشت : صفحات از جمله فتنه. سنت ژاک د لا Boucherie یک کل بود
کلیسا از مخالفان.
تصور می شد تنها در این روش پس از آن آزاد و از این رو خود نوشت : هرگز به طور کامل
به جز در کتاب به نام edifices.
فکر ، تحت شکل عمارت ، می توانست مشهود خود را در مردم به آتش کشیدند
مربع توسط دست جلاد ، به صورت نسخه خطی آن ، اگر آن را به حال شده
به اندازه کافی بی تدبیر خود را در معرض خطر در نتیجه ؛
فکر ، به عنوان درب کلیسا ، که تماشاگر از مجازات
تصور به عنوان یک کتاب.
پس از در نتیجه تنها به این منبع ، سنگ تراشی ، به منظور ایجاد راه خود را به نور پرت می شود ،
خود را بر آن از تمام محافل.
بنابراین مقدار بسیار زیاد از کلیساهای بزرگ که تحت پوشش اروپا -- یک عدد تا
شگرف که شخص به سختی می توانید آن را باور حتی پس از آن تایید.
همه نیروهای مادی ، همه نیروهای فکری جامعه همگرا
به سمت همان نقطه : معماری.
در این روش ، به بهانه ساختمان کلیساها به خدا ، هنر ابداع شد
در نسبت با شکوه آن است. سپس هر کس یک شاعر متولد شد شد
معمار.
جنیوس ، پراکنده در توده ها ، در هر سه ماهه تحت فئودالیسم به عنوان تحت سرکوب
testudo bucklers بی باک ، پیدا کردن هیچ مسئله ای به جز در جهت
معماری ، -- چهارم از طریق آن gushed
هنر ، و Iliads آن شکل کلیساهای بزرگ را به عهده گرفت.
تمام هنرهای دیگر اطاعت ، و خود را تحت نظم و انضباط قرار داد
معماری.
آنها کارگران از کار بزرگ شد.
معمار ، شاعر ، استاد ، در شخص او خلاصه مجسمه سازی که حک شده
نمای خارجی ، نقاشی ، که پنجره های خود را روشن ، موسیقی است که مجموعه زنگ خود را به
pealing و تنفس را به اندام خود را.
هیچ چیز به شعر ضعیف ، وجود دارد -- درست صحبت کردن ، که همچنان در
vegetating در نسخه های خطی -- بود که مجبور نیست ، به منظور ایجاد چیزی از
خود ، می آیند و خود را در قاب
عمارت در شکل یک سرود یا از نثر ، همان بخش ، پس از همه ، که در آن
تراژدی AEschylus در جشنواره کشیشی یونان بازی کرده بود. پیدایش ، در
معبد سلیمان است.
بنابراین ، به زمان گوتنبرگ ، معماری نوشتن اصلی است ،
نوشتن جهانی.
در آن کتاب گرانیت ، آغاز شده توسط شرق ، ادامه داد : دوران باستان یونانی و رومی ،
قرون وسطی نوشت صفحه آخرین بار است.
علاوه بر این ، این پدیده معماری از مردم به دنبال
معماری کاست ، که ما فقط شده است مشاهده در قرون وسطی ،
با هر حرکت مشابه در تکثیر
هوش انسانی در دوره های بزرگ دیگر از تاریخ است.
بنابراین ، به منظور به اعلام کردن در اینجا تنها شتابزده ، یک قانون است که آن را نیاز
حجم به منظور توسعه : در شرق بالا ، گهواره بار بدوی ، پس از Hindoo
معماری آمدند معماری فنیقی ،
که مادر سرشار از معماری عربی در دوران باستان ، پس از مصر
معماری ، که به سبک Etruscan و بناهای تاریخی cyclopean اما یکی انواع ،
معماری یونانی آمد (که روم
سبک تنها تداوم) ، با گنبد کارتاژ surcharged است ، در مدرن
زمان ، پس از مشتق از زبان لاتین معماری معماری گوتیک آمد.
و با جدا وجود دارد سه سری به بخش های جزء خود را ، ما باید در یافتن
سه خواهر بزرگتر ، Hindoo معماری ، معماری مصر ، مشتق از زبان لاتین
معماری ، نماد همان است که به
می گویند ، فرق بین وعده های کاذب حکومت دین سالار را با واقعیت ، کاست ، وحدت ، دگم ، اسطوره ، خدا و برای سه خواهر جوان تر ،
معماری فنیقی ، معماری یونانی ، معماری گوتیک ،
هر چیز دیگری ، با این حال ، ممکن است
تنوع فرم ذاتی در طبیعت خود ، همان دلالت نیز ، که به
می گویند ، آزادی ، مردم ، مرد.
در معماری هندو ، مصری ، و یا وابسته به تمدن رومی ، احساس کشیش ، هیچ چیز
اما کشیش ، چه او خود Brahmin ، Magian ، و یا پاپ می نامد.
این همان در معماری مردم نمی باشد.
آنها غنی تر و مقدس کمتر است.
در فنیقی ، یکی از احساس های تجاری ، در یونان ، جمهوری خواه ؛
گوتیک ، شهروند.
ویژگی های عمومی از همه معماری مذهبی رژیم ، تغییر ناپذیری ،
وحشت از پیشرفت ، حفظ خطوط سنتی ، تقدیس از
انواع اولیه ، ثابت خمش
تمام اشکال از مردان و از طبیعت به caprices غیر قابل درک از نماد.
این کتاب های تاریک ، که آغاز به تنهایی درک چگونگی به کشف.
علاوه بر این ، هر فرم ، هر ناهنجاری حتی حس وجود دارد که آن کدها
تعرض مصون است.
درخواست Hindoo ، مصر ، سنگ تراشی مشتق از زبان لاتین طراحی خود را به اصلاح ، و یا به
بهبود مجسمه سازی خود را. هر تلاش در تکمیل بی تقوایی است
به آنها.
در این معماری به نظر می رسد به عنوان اینکه استحکام در دگم پخش شده بودند
سنگ مانند نوعی تحجر دوم است.
ویژگی های کلی از سنگ تراشی محبوب ، بر خلاف انتظار ، پیشرفت ،
اصالت ، ناز و نعمت ، جنبش همیشگی است.
آنها در حال حاضر به اندازه کافی از مذهب جدا شده به زیبایی خود فکر می کنم ، به گرفتن
مراقبت از آن ، بدون آرامش تصحیح parure خود را از مجسمه ها و یا اسلیمی.
آنها از سن هستند.
آنها انسان چیزی ، که آنها مخلوط متصلا با نماد الهی
که بر اساس آن آنها هنوز هم تولید.
از این رو ، edifices فهم به هر روح ، به هر اطلاعاتی ، به هر
تخیل نمادین ، هنوز هم ، اما به آسانی به عنوان ماهیت درک.
بین معماری مذهبی رژیم و این است تفاوت وجود دارد که بین نهفته است
زبان مقدس و زبان مبتذل ، بین هیروگلیف را اختراع کردند و هنر بین
سلیمان و Phidias.
اگر خواننده خلاصه آنچه که ما به طور خلاصه تا کنون ، به طور خلاصه ، نشان داد ،
غفلت هزار اثبات و همچنین یک هزار و اعتراض از جزئیات ، او خواهد شد
منجر به این که معماری بود ، به
قرن پانزدهم ، ثبت نام ارشد بشریت ، که در آن فاصله
فکر است که در هر درجه ظاهر آن در جهان ، است که ساخته شده پیچیده
به عمارت شده است و کار نمی کرد ؛ که هر
ایده های مردمی ، و هر قانون مذهبی ، تا به حال رکورد به یاد ماندنی اش را که انسان
نژاد است ، در کوتاه مدت ، تا به حال هیچ فکر مهم است که آن را در سنگ نوشته نشده است.
و چرا؟
از آنجا که هر فکر ، یا فلسفی یا دینی ، علاقه مند است در تداوم
خود را ، چون این ایده است که یک نسل به نسل منتقل شده ، آرزوهای خود را به حرکت دیگران نیز ،
و ترک ردیابی است.
در حال حاضر ، چه جاودانگی متزلزل که از نسخه خطی است.
چقدر سخت ، با دوام ، سرکش ، یک کتاب از سنگ است!
به منظور نابود کردن کلمه نوشته شده است ، مشعل و ترک کافی است.
برای تخریب کلمه ساخته شده ، یک انقلاب اجتماعی ، یک انقلاب زمینی
مورد نیاز است.
وحشی بیش از استادیوم ورزشی به تصویب رسید ، سیل ، شاید به تصویب رسید در بیش از
اهرام. در همه چیز قرن پانزدهم
تغییر میکند.
فکر بشر را در می یابد نحوه تداوم خود ، نه تنها با دوام تر
و بیشتر مقاومت نسبت به معماری است ، اما هنوز هم ساده و آسان است.
معماری سرنگون کردند.
نامه گوتنبرگ سرب در مورد جایگزین حروف ارفئوس از سنگ هستند.
اختراع چاپ ، بزرگترین رویداد در تاریخ است.
این مادر انقلاب است.
این نحوه بیان از انسانیت است که کاملا تازه است ، آن انسان است
سلب کردن یک فرم و پوشیدن یکی دیگر از آن کامل و قطعی است
تغییر پوست آن مار نمادین
که از روز از آدم تا به نمایندگی هوش.
در فرم چاپ شده آن ، اندیشه فنا تر از همیشه است ؛ آن را فرار ،
مقاومت ناپذیر ، غیر قابل خراب کردن است.
این است که با هوا مخلوط شده است. در روز از معماری آن ساخته شده
کوهی از خود ، و در زمان در اختیار داشتن قدرتمند از یک قرن و یک مکان است.
در حال حاضر خود را تبدیل به یک گله از پرندگان ، پراکنده خود به چهار باد ،
و اشغال تمام نقاط هوا و فضا در یک بار.
ما تکرار ، که درک نیست که در این شکل آن است به مراتب بیشتر پاک نشدنی؟
این جامد ، آن را تبدیل به زنده است. از مدت زمان در زمان عبور می کند
جاودانگی.
در واقع می توان یک جرم تخریب ، چگونه می توان حضور در همه جا از بین بردن یکی از؟
اگر سیل می آید ، کوه ها به مدت طولانی در زیر امواج ناپدید شده ، در حالی که
پرندگان هنوز هم پرواز می شود در مورد و اگر ارک تنها شناور بر روی سطح
توفان (کشتار) ، آنها را به آتش میکشند بر آن ،
با آن شناور خواهد کرد ، خواهد بود حال حاضر با آن در ebbing از آب و جدید
جهان پدیدار که از این هرج و مرج خواهد شد در بیداری خود را ، ببین ، فکر
جهان غوطه ور شده است که سر به فلک کشیده در بالای آن ، بالدار و زندگی.
و وقتی که یکی از این مشاهده است که این حالت از بیان نه تنها بیشتر
محافظه کار ، بلکه ساده ترین ، راحت ترین ، عملی ترین برای
همه ، وقتی که یکی از منعکس کننده آن را ندارد
کشیدن پس از آن چمدان بزرگ ، و در حرکت دستگاه سنگین نیست ؛ وقتی که یکی از
مقایسه تصور اجباری ، به منظور خود را تبدیل به یک عمارت ، برای قرار دادن در
حرکت چهار یا پنج هنر دیگر و تن
طلا ، کل یک کوه از سنگ ، یک جنگل تمام چوب کار ، کل یک ملت
کارگران ، وقتی که یکی از آن مقایسه را به فکر می شود که یک کتاب ، و برای آن
کمی کاغذ ، جوهر کمی ، و قلم
کافی ، -- چگونه می تواند یکی از شگفت زده می شود که هوش انسان باید quitted
معماری برای چاپ؟
برش تخت بدوی از یک رودخانه به طور ناگهانی با یک کانال زیر سطح آن توخالی و پوکی ،
و رودخانه بستر خود را صحرا.
بنگر چگونه ، با شروع با کشف چاپ ، معماری قسمت واقع بین استخوانهای کتف دور کمی
کمی ، می شود بی جان و برهنه است.
چگونه یکی از احساس غرق شدن آب ، شیره خروج ، فکر زمان و
مردم در خروج از آن!
لرز تقریبا غیر محسوس در قرن پانزدهم ، مطبوعات ، هنوز ،
بیش از حد ضعیف است ، و در بیشتر ناشی از معماری قدرتمند وفور نعمت
زندگی است.
اما عملا با آغاز قرن شانزدهم ، مرض
معماری قابل مشاهده است ، آن است که دیگر عبارت از جامعه ، آن را تبدیل به
هنر کلاسیک به شیوه ای بدبختی از
گالیک ، اروپا ، بومی بودن ، آن را تبدیل به یونان و روم ، از بودن واقعی
و مدرن ، آن را تبدیل به شبه کلاسیک. این انحطاط است که به نام
رنسانس.
انحطاط با شکوه ، با این حال ، برای نابغه باستانی گوتیک ، که خورشید که مجموعه
پشت غول پیکر از مطبوعات Mayence ، هنوز هم برای چند صباحی دیگر نفوذ با اشعه آن
که شمع های هیبرید ی کامل از بازی های آرکید لاتین و ستون Corinthian.
این که تنظیم خورشید که ما برای طلوع ، اشتباه است.
با این وجود ، از لحظه ای که معماری است و دیگر هیچ چیز به جز
هنر مانند هر زبان دیگری ، به زودی آن را به عنوان دیگر کل هنر ، هنر مستقل ،
هنر جبار ، -- آن را ندارد دیگر قدرت را به حفظ هنر های دیگر.
پس خود آنها قید رها کردن ، شکستن یوغ معمار ، و خود را
خاموش ، هر یک در جهت خاص خود را دارد.
هر یک از آنها دستاوردهای این طلاق است. جداسازی aggrandizes همه چیز.
مجسمه سازی می شود مجسمه سازی ، تجارت تصویر می شود نقاشی ، CANON موسیقی می شود.
یکی آن را امپراتوری تجزیه در مرگ اسکندر آن را تلفظ کنند ،
و استان است که تبدیل به پادشاهی.
از این رو رافائل ، مایکل آنجلو ، ژان Goujon ، Palestrina ، آن splendors خیره کننده
شانزدهم قرن. خود فکر همان فکر emancipates در همه
جهت در همان زمان به عنوان هنر.
قوس بدعتگذاران از قرون وسطی در حال حاضر برش بزرگ به ساخته شده
کاتولیک. قرن شانزدهم مذهبی می شکند
وحدت.
قبل از اختراع چاپ ، اصلاح شده اند صرفا از وجود شکاف ؛ چاپ
آن را به یک انقلاب تبدیل شده است. دور مطبوعات و الحاد است enervated.
این که آیا آن را مشیت الهی یا سرنوشت ، Gutenburg پیشرو از لوتر است.
با این وجود ، هنگامی که خورشید از قرون وسطی به طور کامل تعیین می کنند ، زمانی که به سبک گوتیک
نابغه است برای همیشه لطفا برای منقرض شده بر افق ، معماری کم نور رشد می کند ، رنگ آن را از دست می دهد ،
تر می شود و محو تر.
کتاب چاپ شده ، کرم gnawing از عمارت ، بمکد و به آن بلعد.
این لخت می شود ، denuded از شاخ و برگ آن ، و رشد می کند مریی ضعیف و لاغر است.
خرده است ، ضعیف است ، این چیزی است.
دیگر بیانگر هر چیزی ، حتی حافظه از هنر یکی دیگر از زمان است.
کاهش را به خود وانهاده شده باشد هنرهای دیگر ، زیرا فکر بشر را رها
آن ، آن را احضار bunglers در محل هنرمندان است.
شیشه جایگزین پنجره نقاشی شده است.
سنگ برش موفق مجسمه ساز است. وداع تمام SAP ، تمام اصالت ، تمام
زندگی ، تمام هوش. drags همراه ، از آنجا کارگاه
سائل ، از کپی برای کپی کردن.
مایکل آنجلو ، که بدون شک ، حتی در قرن شانزدهم احساس کردند که در حال مرگ بود ،
یک ایده ، یک ایده ناامیدی داشتند. است که تایتان از هنر پانتئون در انباشت اشیاء بدست آمده
پارتنون ، و سنت پیتر در رم ساخته شده است.
کار بزرگ ، که سزاوار باقی می ماند منحصر به فرد ، اصالت آخرین
معماری ، امضای یک هنرمند غول پیکر را در پایین عظیم
ثبت نام از سنگ که برای همیشه لطفا برای بسته شد.
با مایکل آنجلو مرده ، چه بدبخت ، این معماری که جان سالم به در برد
خود را در حالت شبح ، آیا؟ طول می کشد سنت پیتر در رم ، کپی آن و
تقلید آن.
این شیدایی است. این جای تأسف است.
هر قرن تا به آن سنت پیتر در رم ، در قرن هفدهم ، وال - DE -
گریس. در هجدهم ، فرانسوی Saint - GENEVIEVE.
هر کشور آن سنت پیتر در رم است. لندن دارای یک پترزبورگ دیگری ؛
پاریس تا دو یا سه است.
عهد ناچیز ، آخرین کودنی در اثر پیری سالخورده و فرتوت هنر بزرگ در حال سقوط به عقب
در مراحل ابتدایی قبل از آن می میرد.
اگر در محل آثار تاریخی مشخصه که ما فقط شرح داده شده ، ما
بررسی جنبه های کلی هنر از شانزدهم تا قرن هجدهم ، ما
متوجه پدیده های مشابه از پوسیدگی و فساد بافتها.
ابتدا با فرانسوا II ، فرم معماری بنای effaces
خود را بیشتر و بیشتر ، و اجازه می دهد تا به شکل هندسی ، مانند ساختار استخوانی
از نامعتبر لاغر ، برای تبدیل شدن به برجسته.
خطوط های زیبا از هنر ، راهی برای خطوط سرد و بی شفقت از هندسه است.
عمارت دیگر عمارت آن جسم چند وجهی است.
در همین حال ، معماری عذاب است در مبارزات خود را برای پنهان کردن این برهنگی.
نگاهی پایه یونانی حک شده بر سنگ فرش روم ، و بالعکس.
این است که هنوز پانتئون در پارتنون : سنت پیتر رم.
در اینجا خانه های آجری از هانری IV ، با گوشه های سنگ خود را. رویال محل ،
Dauphine محل.
در اینجا کلیساها لویی سیزدهم ، سنگین ، چمباتمه زدن ، thickset ، شلوغ با هم ،
سرشار از گنبد مانند قوز است.
در اینجا معماری Mazarin ، pasticcio ایتالیایی رنجور از این چهار
سازمان ملل.
در اینجا قصر لویی چهاردهم ، سربازخانه طولانی برای درباریان ، سفت ، سرد ،
خسته کننده است.
در اینجا ، در نهایت ، لویی پانزدهم است ، با برگ chiccory و رشته فرنگی ، و تمام زگیل ،
و همه قارچ ها ، که خراب کردن که ضعیف و ناتوان ، بدون دندان ، و عشوه گر قدیمی
معماری.
از فرانسوا II. به لویی پانزدهم است. ، شر در پیشرفت هندسی افزایش یافته است.
هنر هیچ چیز بلندتری اما پوست بر استخوان آن است.
این است که به طرز ناراحت کننده نابودی است.
در عین حال چه می شود چاپ؟ تمام زندگی است که ترک معماری
می آید به آن است. نسبت به عنوان معماری نشود و فروکشی ،
چاپ متورم و رشد می کند.
که سرمایه نیروهای که فکر بشر بوده است صرف در edifices ، آن را
از این پس صرف در کتاب.
بنابراین ، از قرن شانزدهم به بعد ، مطبوعات ، مطرح شده به سطح از پوسیدگی
معماری ، ادعا با آن و آن را می کشد.
در قرن هفدهم ، در حال حاضر به اندازه کافی مستقل ، به اندازه کافی
پیروز ، به اندازه کافی در پیروزی آن تاسیس شده است ، به جهان را جشن
قرن بزرگ ادبی است.
در هجدهم ، داشتن برای مدت طولانی در دربار لویی چهاردهم reposed ، آن
می رفت را توقیف نمود دوباره شمشیر قدیمی از لوتر قرار می دهد ، آن را به دست ولتر ، و سراسیمه
impetuously به حمله که باستان
اروپا ، که معماری بیان آن در حال حاضر منجر به کشته شدن.
در لحظه ای که در قرن هجدهم به پایان می آید ، آن را نابود کرده است
همه چیز.
در نوزدهم ، شروع به بازسازی است.
در حال حاضر ، ما بپرسید ، که از سه هنر واقعا نماینده تفکر انسانی برای
سه قرن گذشته؟ که در آن ترجمه؟ که بیانگر نه تنها ادبی آن و
vagaries اسکولاستیک ، اما قریب به اتفاق آن ،
عمیق جنبش جهانی؟ که به طور مداوم به خود superposes ، بدون
شکستن ، بدون شکاف ، بر نژاد بشر ، که یک هیولا با هزار راه می رود
پاها -- معماری یا چاپ؟
است چاپ دارد.
اجازه بدهید خواننده اشتباه نکنید ؛ معماری مرده است ؛ irretrievably مقتول
کتاب چاپ شده -- مقتول ، زیرا آن را برای یک زمان کوتاه متحمل ، -- مقتول به دلیل
هزینه بیشتر است.
هر کلیسای جامع را نشان میلیون ها نفر.
اجازه بدهید خواننده اکنون تصور کنید چه سرمایه گذاری وجوه آن را به نیاز
بازنویسی کتاب معماری ؛ به علت هزاران edifices به ازدحام یک بار دیگر
بر خاک ، به کسانی که دوره بازگشت
هنگام ازدحام از بناهای تاریخی از جمله ، بر اساس بیانیه ای از چشم
شاهد "، که یکی را گفته اند که جهان در تکان دادن خود ، بازیگران به حال خود
لباس قدیمی به منظور پوشش خود را با جامه سفید کلیسا. "
Erat enim UT SI mundus ، ipse excutiendo semet ، rejecta vetustate ، کاندیدا
ecclesiarum vestem indueret.
(GLABER RADOLPHUS.) کتاب تا به زودی ساخته شده ، هزینه های بسیار کمی ،
و می تواند تا کنون! چگونه می توانید با ما تعجب آن که همه انسان
جریان فکر در این کانال؟
این به این معنا نیست که معماری هنوز هم نیست که یک بنای تاریخی زیبا ، جدا شده
شاهکار ، اینجا و آنجا.
ما هنوز هم ممکن است از زمان به زمان داشته باشند ، تحت سلطنت چاپ ، ستون من ساخته شده
فرض کنید ، با یک ارتش کامل از توپ ذوب ، همانطور که ما در دوران پادشاهی
معماری ، Iliads و Romanceros ،
Mahabahrata و Lieds Nibelungen ، تمام مردم ساخته شده ، با rhapsodies انباشت اشیاء بدست آمده
و ذوب با هم.
حادثه بزرگ معمار نابغه ممکن است در قرن بیستم اتفاق می افتد ،
می خواهم که از دانته در سیزدهم.
اما معماری دیگر نمی خواهد هنر اجتماعی ، هنر جمعی ،
تسلط بر هنر است.
شعر بزرگ ، عمارت های بزرگ ، کارهای بزرگ بشریت دیگر نمی خواهد
ساخته شده است : از آن خواهد شد چاپ شود.
پس ، اگر معماری را دوباره باید بوجود می آیند به طور تصادفی ، آن را به دیگر
شود معشوقه.
خواهد شد تمکین به قانون ادبیات ، که سابقا قانون را دریافت کرده
از آن است. موقعیت های مربوطه از دو هنر
خواهد شد ژست می گیرد.
این مسلم است که در دوره های معماری ، شعر ، نادر ، درست است ، شبیه
باستانی. در هند ، Vyasa است انشعاب ، عجیب ،
غیر قابل نفوذ به عنوان بتکده.
در شرق مصر ، شعر مانند edifices ، عظمت و آرامش
خط ؛ در یونان عتیقه ، زیبایی ، آرامش ، آرامش ، در اروپای مسیحی ، کاتولیک
عظمت ، بی ریایی محبوب ، ثروتمند و
پوشش گیاهی انبوه از یک عصر تجدید.
ایلیاد ، پارتنون ، هومر ، Phidias کتاب مقدس اهرام شبیه است.
شکسپیر در دانته در قرن سیزدهم آخرین کلیسا مشتق از زبان لاتین است.
شانزدهم ، آخرین کلیسای جامع گوتیک.
بنابراین ، به طور خلاصه آنچه که ما تاکنون در یک مد است که لزوما گفت :
ناقص و مثله شده ، نژاد انسان به دو کتاب ، دو ثبات ، دو
testaments : سنگ تراشی و چاپ ، کتاب مقدس سنگ و کتاب مقدس کاغذ.
بدون شک ، وقتی که یکی از این دو Bibles می اندیشد ، به طوری گسترده باز گذاشته
قرن ها ، آن را مجاز است برای پشیمانی عظمت قابل رویت از نوشتن گرانیت ،
کسانی که الفبای غول پیکر فرموله شده در
colonnades ، در pylons ، در obelisks ، آن نوع از کوه بشر که تحت پوشش
جهان و گذشته ، از هرم به برج ناقوس ، از Cheops به استراسبورگ است.
گذشته را باید بر این صفحات از سنگ مرمر بازخوانی شده است.
این کتاب ، نوشته شده توسط معماری ، باید تحسین و perused متصلا ، اما
عظمت عمارت که چاپ erects به نوبه خود باید محروم باشد.
که بنای عظیم است.
برخی از کامپایلر آمار محاسبه کرده است ، که اگر تمام حجم که صادر
از مطبوعات از سال روز گوتنبرگ به انباشت اشیاء بدست آمده ، یکی پس از دیگری آنها را
پر کردن فضای بین زمین و
ماه ، اما آن که نوعی عظمت که ما آرزو به صحبت می کنند نمی باشد.
با این وجود ، هنگامی که تلاش می کند برای جمع آوری در ذهن فرد ، یک تصویر جامع از
کل محصولات چاپ به روز خود ما ، که در کل به نظر می رسد ما را دوست
ساخت و ساز بسیار زیاد ، استراحت بر
کل جهان ، که در آن بشریت toils بدون آرامش ، که هیولا
تاج در مه عمیقی از آینده را از دست داده؟
لانه مور از هوش است.
بکجا کندو آمده تمام تصورات ، کسانی که زنبور طلایی ، خود را با
عسل. عمارت دارای یک هزار داستان است.
اینجا و آنجا بر روی راه پله آن تو غار غم انگیز علم
که سوراخ های داخلی خود را.
همه جا بر سطح آن ، هنر باعث رشد اسلیمی ، گل ، و laces
luxuriantly قبل از چشم.
هر کار فردی وجود دارد ، با این حال هوس باز و جدا شده ممکن است به نظر می رسد ،
محل آن و طرح ریزی آن. نتایج هماهنگی از کل.
از کلیسای جامع از شکسپیر به مسجد بایرون ، بل هزار کوچک
برج شلوغ پلوغ بالاتر از این کلان شهر اندیشه جهانی انباشت اشیاء بدست آمده است.
در پایه آن نوشته شده برخی از عناوین باستانی انسانیت است که معماری نداشته
ثبت شده است.
در سمت چپ ورودی بوده است ثابت باستانی حجاری و نقوش برجسته ، در سنگ مرمر سفید ،
هومر ، به سمت راست ، کتاب مقدس متکلم بچند زبان پرورش می دهد هفت سر آن است.
هیدرا Romancero و برخی از اشکال دیگر هیبریدی ، وداها و Nibelungen
رویه تجاوزکارانه داشتن بیشتر در مورد. با این وجود ، هنوز هم عمارت شگرف
باقی می ماند ناقص است.
مطبوعات ، که ماشین غول پیکر ، که متصلا پمپ SAP فکری
جامعه ، belches جلو بدون مواد مکث تازه برای کار خود است.
نژاد انسان کامل در شیب است.
هر ذهن میسون است. فرودست پر سوراخ خود ، و یا مکان خود را
سنگ.
Retif د لو Bretonne هود او را از گچ را به ارمغان می آورد.
هر روز یک دوره جدید افزایش می یابد.
مستقل از سهم اصلی و فردی هر یک از نویسنده ،
نیروها جمعی وجود دارد.
قرن هجدهم به دانشنامه ، از انقلاب می دهد
Moniteur.
مطمئنا ، این ساخت و ساز را افزایش می دهد و شمع در مارپیچی بی پایان است ؛
نیز وجود دارد سردرگمی زبان ، فعالیت های پی در پی ، کار خستگی ناپذیر ، ،
رقابت مشتاق از همه بشریت ، پناه
وعده داده به اطلاعات ، سیل های جدید علیه سرریز از وحشی.
این دومین برج بابل از نژاد انسان است.