Tip:
Highlight text to annotate it
X
تام سویفت در غارهای یخ توسط ویکتور اپلتون
ACT فصل نهم خرابکاری
"نگهدار چاقوی کوچک جیبی من! بانگ زد:" آقای دامان، صبح روز بعد، زمانی که او گفته شده بود
تجربه تام در شب، همه چیز به یک گشت و گذار کوتاه نیستی زیبا هنگامی که دشمنان ما
اتخاذ تاکتیک های مانند این!
ما چه کاری می تواند انجام دهد، تام؟ اگر شما نیست بهتر است اجازه دهید یکی از ما را حمل می کنند
نقشه؟ "" آه، من حدس می زنم: "جواب داد: جوان
مخترع.
"آنها داشته اند یکی به من را امتحان کنید، و متوجه شد که من نمی شد به چرت زدن.
من باور نمی کنم آنها دوباره سعی کنید. نه، من از نقشه است. حمل
تام آن را در کیف پول های قدیمی پنهان، به عنوان او معتقد بود که احتمال کمتری دارد که برای جذب
توجه وجود دارد از در مورد او که قبلا استفاده می شود.
هنوز او هوشیاری خود را شل نیست، و خواب خود را برای چند شب آینده بود
مضطرب، چندین بار او را بیدار، فکر او را به دست زیر بالش خود احساس.
در طول ند پیشنهاد که یکی از آنها بنشیند تا بخشی از شب را، و حفظ چشم
در اسکله تام.
به این مورد موافقت قرار گرفت، و آنها ساعت از تاریکی به ساعتهای تقسیم شده، هر یک از
گرفتن یک به نوبه خود در پاسداری از نقشه گرانبها.
اما آنها ممکن است در امان خود را از دردسر، بدون هیچ تلاشی بیشتر به ساخته شد
آن را دریافت کند.
"من فقط می خواهم بدانم چه برنامه های اندی Foger؟ گفت:« یک بعد از ظهر تام، آنها به عنوان
در فاصله چند مایلی از سیاتل بودند.
"او قطعا باید ساخته اند تا ذهن خود را به سرعت، پس از نقشه او را دیدم، در مورد رفتن
در جستجوی طلا. "" شاید پدر او پیشنهاد کرد، "پیشنهاد
ند.
"من در بانک ما شنیده می شود، که آقای Foger تا به پول قابل توجهی را از دست داده به تازگی، و او ممکن است
بیشتری نیاز است. "" من نباید تعجب است.
خب، اگر آنها رفتن به Sitka، آلاسکا، کشتی خود را به جمع آوری، من فکر می کنی
مشکل دارند، به منابع سخت تر برای رسیدن به آنجا از در سیاتل.
اما ما به زودی در راه ما خودمان باشد، اگر چیزی اتفاق می افتد.
من امیدوارم که همه بخش هایی از ابر سرخ با خیال راحت می رسند. "
آنها انجام داد، به عنوان تام آموخته چند ساعت بعد، زمانی که آنها محله خود را در گرفته بود
سیاتل هتل، و او پرس و جو در اداره راه آهن ساخته شده بود.
در انبار حمل و نقل جعبه ها و جعبه حاوی بخش هایی از بزرگ
بالون، و در مقایسه با یک لیست او و ساخته شده، مخترع جوان دریافتند که
تنها بخشی از دست رفته بود.
"ما به زودی خواهید او را با هم دوباره،" او را به دوستان خود گفت: "و سپس ما شروع
آلاسکا. "" به کجا می خواهید به جمع آوری
بالون؟ پرسید: "آقای دیمون.
من به استخدام نوعی از آلونکها بزرگ، توضیح داد: "تام.
"من فکر می کنم می توانید شنیده می شود.
در این زمینه منصفانه، و چند وقت پیش مورد استفاده قرار گرفت و زمانی که آنها تا به حال بالون
معراج در اینجا. از آن خواهد شد فقط به آنچه من نیاز دارم. "
"چه مدت قبل از ما می توانیم برای دره طلا شروع کنم؟ معدنچی پیر پرسید:" نگرانی نسبت.
"آه، در حدود یک هفته،" پسربچه پاسخ داد: "این است که اگر همه چیز به خوبی می رود."
تام هیچ زمانی را در رفتن به محل کار از دست داده است.
او تا به حال قطعات مختلف بالون خود carted شده به آلونکها بزرگ است که او را استخدام کرد.
این ساختمان بر روی یک لبه زمینه های منصفانه، و فضای بزرگ، و در سطح وجود دارد
که ستودنی برای تلاش پیشه وری بزرگ، زمانی که یک بار آن را قرار داده بود اقتباس شد
با هم.
جویندگان طلا مشغول به کار سخت، و به یک هدف خوب است که در سه روز بیشتر از
کشتی بود با هم یک بار دیگر، و ابر سرخ شبیه خودش دوباره.
تام استخدام یک زن و شوهر از ماشین ها به او کمک کند در مونتاژ موتور و برخی از
لوازم گاز و دستگاه های دیگر.
"ولز! کفش لاستیکی من نگهدار! "آقای دیمون در شوق گریه کردم، او در بزرگ نگاه کرد
سادگی "این مثل این است که بار قدیمی، تام" "بله، در واقع،" موافق قهرمان ما است.
"آیا شما با رفتن به آن اولیه ازمایش به من بدهید؟ پرسید:" ند.
تام "،" پاسخ داد: آه، بله، من فکر می کنم ما می توانیم که برای فردا انجام دهد.
می خواهم بدانم که همه چیز در شکل کار خوب است قبل از کشتی اعتماد کنم
سفر به شمال یخ زده است.
مشکلات چند که می خواهید برای کار کردن وجود دارد، بیش از حد، من فکر می کنم من باید
نوع مختلف از گاز تا جایی که دما خیلی کم است. "
موافقت کرد ند: "مطمئنا سرد است اینجا، بودند، در حال حاضر بسیار دورتر در شمال نسبت به
زمانی که آنها در Shopton بودند، و، علاوه بر این، زمستان بود در.
بهترین زمان از سال به سفر به آلاسکا بود، اما آنها تا به حال هیچ
انتخاب. برای به تاخیر انداختن، به خصوص در حال حاضر، ممکن است که به معنای
دشمنان خود را از اون ها جلوتری.
"ما خواهید بود در بالون گرم، هر چند؛ خواهیم پرسید:" آبه.
"اوه، بله،" پاسخ داد: تام. "ما خواهید بود گرم، و مقدار زیادی به غذا خوردن.
که به من یاد آوری می کند که من باید شروع به سهام ما را از مفاد و دیگر
منابع، برای ما به زودی در راه ما باشد. "
کار بر روی بالون را به نفع چنین خوب عجله شد و دو روز آینده است که آن را
در شکل برای پرواز آزمایشی بود، و یک بعد از ظهر، ابر سرخ از چرخ دار شد
به میدان بزرگ ریخته، گاز، ایجاد شد و موتور شروع شده است.
دردسر کمی وجود دارد، با توجه به این واقعیت که برخی از تنظیمات دستگاه
غلط است، اما تام به زودی که رفع شده بود و پس از آن، با پروانه بزرگ چرخش
در اطراف بالون scudding در سراسر میدان فرستاده شد.
لحظه ای دیگر و آن را مانند یک عقاب بزرگ افزایش یافت، و سفر از طریق هوا، در حالی که
جمعیت کوچک است که روزانه در امید دیدن پرواز جمع آوری شده بود، فرستاده شده تا یک تشویق است.
"حق همه کار می کند؟" پرسید ند هیجان و نگرانی، به عنوان او را در اطاق دیدبانی کشتی ایستاد
در کنار باهم زندگی کردن خود را. "به خوبی آن را به عنوان در Shopton انجام داد، پاسخ داد:
مخترع جوان، با افتخار.
msgstr "" "عافیت کیف بغلی من! اما خوش شانس، بانگ زد: "آقای دیمون.
"سپس ما به زودی می توانید شروع به؟" "به محض این که ما نگردند تا،" پاسخ داد
پسر بچه.
تام بالون را از طریق تعدادی از "stunts" را به آزمون ثبات خود و
کنترل سکان، بسیار لذت از ازدحام جمع آوری.
همه چیز را به کار خوبی پیدا شد، و پس از صعودی به ارتفاع قابل ملاحظه ای،
به زنگ کوچکی از معدنچی پیر، تام تبار سریع، با بسته موتور
خاموش است.
ابر سرخ خود را کاملا انجام شد و هیچ چیز دیگری به دلخواه وجود دارد.
او پایین به زمین فرستاده شد و به آلونکها چرخ دار، و نه بدون
مشکل، جمعیت، در حال حاضر بسیار بزرگ بود، می خواستم بهت نزدیک به اندازه کافی
مهارت فوق العاده را لمس است.
"به-فردا من در مورد منابع و مفاد ترتیب، و ما او را تا سهام،
تام گفت: به همراهان او. "در حال حاضر شما مردمی بود بهتر است به عقب
هتل. "
"آیا شما نمی آیید؟ پرسید:" ند. من رفتن به تختخواب سفری در آلونکها به
شب، گفت: مخترع جوان است. "برای چی؟"
"من می توانم هر گونه شانس را ندارد که ابر قرمز در شکل پرواز.
برخی از جمعیت Foger، ممکن است حلق آویز در اطراف، و شکستن در اینجا به او صدمه بزند. "
اما نگهبان گارد بود، "پیشنهاد ند، پس از استخدام
ریختن، مخترع جوان مردی برای باقی ماندن در وظیفه تمام شب را مشغول کرده بود.
"من می دانم، پاسخ داد:" تام سویفت، "اما من قصد ندارم به هر گونه شانس.
من اینجا می مانم با نگهبان است. "
ند ارائه شده برای به اشتراک گذاشتن شب زنده داری با رفیق بودن خود، و پس از تام اعتراض برخی از
رضایت داده باشد. دیگران رفت و برگشت به هتل،
وعده بازگشت در اوایل صبح.
تام به شدت خواب آن شب، بسیار سنگین تر از او در عادت انجام بود.
بود ند و تنفس عمیق خود را به عنوان آنها در staterooms خود دراز کشیده و در داخل کابین
از بالون، گفت: از خستگی فیزیکی، برای آنها سخت به دوباره مونتاژ کار کرده بود
ابر قرمز.
نگهبان در صندلی فقط در داخل درب بزرگ از آلونکها نشسته بود، در نزدیکی
اجاق های کوچک که در آن آتش را خاموش سرما از محل بزرگ بود.
سپاه پاسداران در تمام طول روز خوابیده بود و هیچ بهانه ای بود برای او در راه است که تکان وجود دارد
او. "دگرباشان جنسی، خواب الود من احساس می کنم،" او زمزمه
چند بار.
او اضافه کرد: "آن را تنها کمی پس از نیمه شب، بیش از حد، به دنبال در تماشا کرد،" حدس من
راه رفتن در اطراف کمی به خودم از خواب بیدار شدن. "
او بصورتی پایدار و محکم در نظر گرفته شده برای انجام این کار است، اما او فکر می کرد که فقط چند دقیقه صبر کنید
و او کشیده پاهای خود و راحت در صندلی.
سه دقیقه و نگهبان خواب بود - صدای خواب، در حالی که عجیب و غریب،
شیرین، بوی کسل به نظر می رسید برای پر کردن جو در مورد او.
سر و صدا در درب ریخته درب که در آن ترک چند وجود دارد وجود دارد.
یک مرد در خارج گذاشته کنار چیزی که شبیه یک پمپ هوا.
او یک چشم به نرم افزار اعمال و نگهبان خواب نگاه کرد.
او خاموش، "مرد زمزمه. "من فکر می کردم او هرگز به خواب!
در حال حاضر به در و دوز اظهارات آن دو!
سپس من محل به خودم! "شد سر و صدای کلیک کردن در مورد قفل وجود دارد
درب ریخته شده است.
این قفل در بهترین حالت بسیار امن نیست، و تحت انگشتان ماهر از نیمه شب
بازدید کنندگان، به سرعت از آن راه است. مرد وارد شد.
او یک نگاه در نگهبان slumbering داد، گوش به تنفس سنگین خود،
و سپس به نرمی به سمت بالون، که نگاه بسیار زیاد در رفت
نسبتا کوچک ریختن - گرفتن تقریبا تمام فضا.
در مزاحم peered از طریق پنجره های کابین که در آن ند و تام خواب بودند.
یک بار دیگر در جو وجود داشت و بوی مریض.
آن مرد دوباره کار ساز بود که مانند یک پمپ هوا کوچک، مراقبت نیست
به چهره ی خود را بیش از حد در نزدیکی آن است.
در حال حاضر او ایستاد و گوش. "آنها دوپ،" او زمزمه.
او به وجود آمد، و زمان از دهان و بینی خود را یک دستمال اشباع شده با برخی از مواد شیمیایی
که او را به اثر خواب که او ایمنی ارائه شده بود
تولید می شود.
"صدا در خواب،" او اضافه شده است. سپس، به دست گرفتن چاقو طولانی، و مشتاق،
خرابکاری به سرقت برده به سمت جایی که بال های بزرگ از ابر سرخ در تار کشیده
سبک مانند پینیون یک پرنده.
پاره، پاره شدن، صدای خارق وجود دارد، به عنوان خرابکاری قطع و کاهش داد، اما
تام ند و نگهبان slumbered.