Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 32
وقتی خاص از این گفتگو
شدند Dashwood دوشیزه به او تکرار
خواهر ، چرا که آنها خیلی زود بود ، اثر
در او بود به طور کامل از جمله نه به عنوان سابق
حال امیدوار را ببینید.
نه این که ماریان به نظر می رسد بی اعتمادی
حقیقت از هر بخشی از آن ، برای او گوش
به آن را با همه ثابت ترین و
توجه مطیع ، ساخته شده است نه
اعتراض و نه سخن گفتن ، هیچ اقدام
دفاع از Willoughby ، و به نظر می رسید
نشان های اشک او را که او احساس آن را به
غیر ممکن است.
اما با این وجود این رفتار مطمئن Elinor
که محکومیت از این گناه بود
خانه را به ذهن او به اجرا درآمد ، هر چند او را دیدم
با رضایت از اثر آن ، در او
دیگر اجتناب از سرهنگ براندون زمانی که او
به نام او در سخن گفتن به او ، حتی
داوطلبانه زبان ، با نوع
احترام دلسوز ، و اگر چه او را دیدم
روح او را با خشونت تحریک کمتر از
قبل ، او بود او نمی بینند کمتر رنجور.
ذهن او حل و فصل شود انجام داد ، اما از آن بود
در حل و فصل غم انگیز و دلمردگی.
او احساس از دست دادن شخصیت Willoughby 's
هنوز بیشتر از او به شدت از دست دادن احساس به حال
از قلب خود ؛ فتنه انگیزی و بی وفایی او
از خانم ویلیامز ، بدبختی که از فقیر
دختر ، و شک و از چه طرح های او
ممکن است روزی را در تاریخ خودش شده است ، preyed
روی هم رفته تا در روح او زیاد است ، که او
نمی تواند خودش را به از چه صحبت می کنند
او احساس حتی به Elinor و ، brooding بیش از
او در سکوت غم ، درد بیشتر به داد
خواهر او می توانست از
ابلاغ شده توسط ترین و باز ترین
اعتراف مکرر از آنها.
برای دادن احساسات و یا زبان
Dashwood خانم در دریافت و پاسخ
نامه Elinor خواهد بود تنها به دادن
تکرار از آنچه به دختران او بودند
در حال حاضر احساس و گفت : از ناامیدی
به سختی و درد کمتری نسبت به ماریان ، و
خشم حتی بزرگتر از Elinor است.
حرف از او ، به سرعت موفقیت
یکدیگر ، وارد به همه بگویید که او
رنج می برد و فکر به او ابراز
نگرانی اضطراب برای ماریان ، و
درخواست کردن التماس کردن او را با بردباری تحمل
در زیر این بد شانسی.
بد در واقع باید طبیعت را از ماریان
رنج می شود ، زمانی که مادر او می تواند بحث
از شکیبایی! mortifying و تحقیر آمیز
باید منشاء آن تاسف ، که
او می تواند آرزوی او را به افراط نه!
علیه منافع فردی خود
آسایش ، خانم Dashwood که مشخص بود
این امر می تواند بهتر برای ماریان به هر
که در آن ، در آن زمان ، از در بارتون ، که در آن
هر چیزی که در نظر او خواهد بود
بازگرداندن گذشته در قوی ترین و
ترین شکلی و پسرانتان را ، به طور مداوم توسط
با قرار دادن Willoughby پیش از او ، مانند او
همیشه او را به حال دیده است.
او آن را توصیه می شود که دختران او ،
بنابراین ، در هر صورت نه کوتاه
بازدید خود را به خانم جنینگز ؛ طول
که ، هر چند دقیقا هرگز ثابت ، تا به حال شده است
انتظار می رود همه به شامل حداقل پنج
یا شش هفته.
انواع مشاغل ، از اشیا ، و
شرکت ، که نمی توان آنها تهیه در
بارتون ، اجتناب ناپذیر خواهد بود وجود دارد ، و
ممکن است با این حال ، او امیدوار بود ، فریب دادن ماریان ، در
بار ، به برخی از علاقه فراتر از خودش ،
و حتی به برخی از سرگرمی ، به اندازه
ایده ها از هر دو اکنون ممکن است توسط او باشد spurned.
از همه خطر از دیدن دوباره Willoughby ،
مادرش او را در نظر گرفته می شود حداقل
به همان اندازه بی خطر در شهر به عنوان در کشور ،
از زمان آشنایی خود را اکنون باید کنار گذاشته شود
توسط همه کسانی که به نام خود دوستان او.
طراحی می تواند آنها را در هر یک را هرگز
راه دیگر : سهل انگاری و هرگز نتوانست با ترک
آنها را به تعجب در معرض و شانس بود
کمتر به نفع خود را در میان جمعیت از لندن
از حتی در دوران بازنشستگی از بارتون ،
که در آن ممکن است او را در حالی که قبل از او نیروی
پرداخت که سفر در Allenham در خود
ازدواج ، که خانم Dashwood ، از
foreseeing در ابتدا به عنوان یک رویداد محتمل ،
خودش آورده بود به عنوان برخی از انتظار
یک.
او به حال رتبهدهی نشده است ، دلیل دیگری برای او آرزو
بچه ها باقی می ماند که در آن بودند ؛
نامه ای از او پسر در قانون به حال به او گفت
که او و همسرش در شهر می شود
قبل از اواسط فوریه ، و او
قضاوت درست است که آنها گاهی باید
دیدن برادر خود.
ماریان که باید توسط هدایت او قول داده بودند
به نظر مادر ، و او به آن ارسال شده
بنابراین بدون مخالفت ، هر چند که
ثابت کاملا متفاوت با آنچه او
آرزو و انتظار می رود ، هر چند او آن را حس کرده است
بود به طور کامل اشتباه است ، شکل گرفته است در اشتباه
به دلایل ، و او که با نیاز دیگر
ادامه در لندن خود را از آن محروم
کاهش تنها راه ممکن را از او
wretchedness ، شخصی از او همدردی
مادر ، و او را محکوم به چنین جامعه و
صحنه های از قبیل جلوگیری از همیشه باید او
دانستن بقیه لحظه.
اما این موضوع بسیار خوبی برای تسلی بود
او ، که آنچه را که آورده بد به خودش
که خوب به خواهر او بسپارد ؛ و Elinor ،
از سوی دیگر ، suspecting که آن را
در قدرت او را نمی توان برای جلوگیری از ادوارد
به طور کامل ، توسط خودش فکر آرامش ،
هر چند که دیگر خود را اقامت می
بنابراین در برابر خود جنگیدن
شادی ، این امر می تواند بهتر برای ماریان
نسبت به بازگشت فوری به Devonshire.
مواظبت او در حفاظت از خواهرش
همیشه شنیدن نام Willoughby 'sذکر شد ،
بود ، نه پرتاب دور.
ماریان ، هر چند بدون آن را شناخت
خودش ، reaped تمام مزیت آن ، برای
جنینگز نه خانم ، نه سر جان ، و نه
حتی خانم پالمر خودش ، هرگز از او صحبت کرد
پیش از او.
Elinor آرزو که طاقت همان
می توانست خودش را نسبت به گسترش است ، اما
که غیر ممکن بود ، و او مجبور شد به
گوش روز پس از روز به خشم از
همه آنها را.
سر جان ، نمی توانست آن را تصور می
امکان پذیر است.
"مرد که او همیشه به حال چنین به حال
به دلیل فکر می کنم خوب!
چنین آدم مهربان!
او اعتقاد نداشت بود سوار bolder وجود دارد
در انگلستان!
این کسب و کار غیر قابل توصیف بود.
او را در شیطان با آرزوی همه خود را
قلب.
او خواهد کلمه ای دیگر به او صحبت نمی کنم ،
ملاقات کند از او جایی که او ممکن است ، برای همه جهان!
نه ، اگر آن شدند تا در کنار شود
مخفی بارتون ، و نگهداری آنها در حال مشاهده شد
به مدت دو ساعت با هم.
چنین ارقه از یک شخص! چنین
سگ مکار!
این بود که تنها آخرین بار نیز ملاقات کرد که او
او پیشنهاد شده بود یکی از توله سگ نادانی است! و
این پایان از آن بود! "
خانم پالمر ، در راه او ، به همان اندازه عصبانی بود.
"او به قطره مشخص شد او
آشنایی بلافاصله ، و او بود که بسیار
خدا را شکر که او شده بود ، هرگز آشنا
با او در همه.
او با تمام قلب او دامنه تپه مگنا آرزو
در نزدیکی کلیولند نه چندان ، اما آن را نداشت
نشان ، برای آن یک معامله بزرگ بود خیلی دور
خاموش به دیدار ؛ او را منفور آنقدر که
او هرگز حل و فصل بود به ذکر نام خود را
دوباره ، و او باید همه او بگویید
دیدم ، چگونه نالایق او بود. "
بقیه همدردی خانم پالمر بود
shewn گرداندن مراکز فساد در همه خاص در
قدرت خود را از ازدواج نزدیک ، و
برقراری ارتباط آنها را به Elinor.
او خیلی زود در می تواند بگوید چه coachmaker است
کالسکه های جدید ساختمان بود ، از آنچه
پرتره نقاش آقای Willoughby بود
کشیده شده ، و در چه انبار دوشیزه گری
لباس ممکن است دیده می شود.
بی علاقگی آرام و مودبانه از بانو
میدلتون به مناسبت خوشحال بود
امداد رسانی به ارواح Elinor است ، تحت ستم به عنوان
آنها اغلب با مهربانی پر سر و صدا شد
از دیگران است.
این راحتی بزرگ بود به او تا مطمئن شوید که از
هیجان انگیز هیچ علاقه ای به یک نفر حداقل
در میان دایره خود را از دوستان : بزرگ
به راحتی می دانیم که یکی وجود داشت که
که او را بدون احساس هیچ ملاقات
بعد از کنجکاوی خاص ، و یا هر اضطراب
برای سلامتی خواهرش را نگاه داشت.
هر مدرک تحصیلی است در زمان های مطرح شده ، توسط
شرایط لحظه ، به بیش
از ارزش واقعی آن ؛ و او بود که گاهی اوقات
از طرف تسلیت ناخواسته به نگران
نرخ خوب پرورش به عنوان بیشتر ضروری به
راحتی از خوب طبیعت.
بانوی میدلتون ابراز احساس خود را از
امر در مورد یک بار در هر روز ، یا دو بار ، اگر
موضوع رخ داده است اغلب ، با گفتن ،
"این بسیار تکان دهنده است ، واقعا!" و توسط
استفاده از این مستمر هر چند ملایم دریچه ،
توانست نه تنها برای دیدن Dashwoods دوشیزه
از اول بدون کوچکترین
احساسات ، اما خیلی زود به آنها مراجعه کنید بدون
recollecting یک کلمه از ماده و
داشتن این ترتیب حمایت از کرامت او
جنس خود ، سخن گفته و تصمیم گرفت او را سرزنش
در چه اشتباه دیگر بود ، او فکر
خودش را در آزادی به شرکت
علاقه مجامع خود ، و
بنابراین مشخص (هر چند نه در برابر
نظر سر جان) که به عنوان خانم
Willoughby در یک بار می تواند از زن
ظرافت و ثروت را به ترک او کارت
با او به محض او ازدواج کرد.
سرهنگ براندون را ظریف ، محجوب
سوالات بودند هرگز ناخواسته به دوشیزه
Dashwood.
او فراوان به دست آورده بود افتخار
بحث صمیمی از خواهرش
ناامیدی ، توسط تعصب و غیرت دوستانه با
که او را به آن نرم کردن تلاش کرده بود ، و
آنها همیشه با اعتماد به نفس conversed.
پاداش رئیس خود را برای اعمال دردناک
از افشای غم گذشته و حال
تحقیرها ، در چشم pitying داده شد
با ماریان که گاهی او را مشاهده ،
و لطافت صدای او را هر زمان که
(هر چند آن را انجام داد ، اغلب اتفاق) او بود
موظف ، و یا می تواند خودش را به صحبت می کنند کمکی بکند
به او.
معمول این او مطمئن است که اعمال خود را به حال
تولید شده افزایش خوب خواهد شد نسبت به
خود را ، و این داد Elinor امیدوار است از آن
در حال تکمیل دورتر آخرت ، اما خانم
جنینگز ، می دانستند که هیچ چیز از همه این که
فقط می دانستم که سرهنگ ادامه داد : به عنوان
گور به عنوان افراد ، و که او نه می تواند
غلبه بر او را پیشنهاد خود را ،
کمیسیون و نه او به آن را برای او ،
، در پایان دو روز آغاز شد ، به فکر می کنم
که ، به جای آن از نیمه تابستان ، آنها نمی
عید فرشته ميكائيل باشد تا ازدواج کرده ، و در پایان
از یک هفته است که از آن نخواهد بود یک مسابقه در
تمام.
درک خوبی بین سرهنگ
و خانم Dashwood به نظر می رسید و نه به اعلام
که افتخارات توت درخت ،
کانال ، و محور سرخدار ، تمام خواهد بود
ساخته شده را به او ؛ و خانم جنینگز بود ،
برای مدتی متوقف شد تا در تمام فکر می کنم
خانم Ferrars.
در اوایل فوریه ، در دو هفته از
دریافت نامه Willoughby است ، Elinor
دفتر دردناک از اطلاع رسانی به حال او
خواهر بود که او ازدواج کرد.
او مراقبت به هوش گرفته شده بود
انتقال به خودش ، به محض آن بود
شناخته شده است که مراسم تمام شد ، او به عنوان
مشتاق بود که ماریان نباید
دریافت اولین آگهی از آن را از
مقالات عمومی ، که او را دیدم او مشتاقانه
بررسی هر روز صبح.
او مصمم دریافت اخبار با
ارامش ، هیچ موردی مشاهده نگردید بر روی آن ساخته شده ، و
در ابتدا بدون اشک ریختن است اما پس از کوتاه
زمان آنها را از پشت سر هم ، و برای بقیه
از روز ، او را در دولت به سختی کمتر
رقت بار از زمانی که او یاد گرفت برای اولین بار به
انتظار می رود این رویداد.
Willoughbys چپ شهر به محض
متأهل بودند و Elinor اکنون امیدوار بود ، به عنوان
تواند وجود داشته باشد هیچ خطری از او دیدن
هر کدام از آنها ، به غلبه بر خواهر او ،
که تا به حال خانه از سمت چپ در عین حال هرگز
اولین ضربه سقوط ، به بیرون بروید ، دوباره با درجه
او به عنوان قبل از انجام داده بود.
در مورد این زمان دو خانم استیل ،
به تازگی در خانه پسر عموی خود را در وارد
ساختمان بارتلت ، Holburn ، ارائه
خود را دوباره قبل از خود را بیشتر بزرگ
روابط در لوله و برکلی خیابان ؛
شده و توسط همه آنها را با بزرگ استقبال
صمیمیت.
Elinor تنها بود متاسفم به آنها مراجعه کنید.
حضور آنها همواره داد درد او را ، و
او به سختی می دانستند چگونه بسیار بخشنده
بازگشت به شوق overpowering از لوسی
هنوز در پیدا کردن او را در شهر می شود.
"من باید کاملا نا امید شده اند اگر من
حال شما در اینجا یافت نشد با این حال ، "او گفت :
بارها و بارها ، با تاکید قوی بر
کلمه.
"اما من همیشه فکر می کردم من باید.
من تقریبا مطمئن هستید که رها نمی کرد
لندن هنوز چندی ؛ هر چند من به شما گفته ، شما
می دانید ، در بارتون ، که شما نباید بماند
بالاتر از یک ماه است.
اما من ، در آن زمان فکر کردم ، که شما می
به احتمال زیاد تغییر ذهن خود را هنگامی که آن آمد
به نقطه.
آن شده اند که از جمله بزرگ ترحم به
که قبل از دور برادر خود را و رفت
خواهر آمد.
و حالا تا مطمئن شوید که شما را در هیچ عجله شود
که بری.
من خوشحالم از اینکه به شگفت آور نگه نمی به
پاسخ همراه با ".
Elinor کاملا او را درک شود ، و شد
مجبور به استفاده از تمام فرمان خود او را به
آن به نظر می رسد که او نداشت.
"خب ، عزیز من ، گفت :" خانم جنینگز ، "و
چگونه سفر شما چه بود؟ "
"هنوز در مرحله ، به شما اطمینان می دهم ،" پاسخ داد :
دوشیزه استیل ، با وجد و سرور سریع ؛ "ما
پست آمد تمام راه را ، و تا به حال بسیار باهوش
مردیکه خیلی بزن توجه دارد به ما شرکت کنند.
دکتر دیویس از آمدن به شهر ، و بنابراین ما
فکر می کنیم می خواهم او را در بعد از پیوستن به درشکه دو چرخه دو نفره و
او رفتار بسیار genteelly ، و پرداخت ده یا
دوازده شیلینگ بیشتری نسبت به ما انجام داد. "
! "آه ، آه" گریه خانم جنینگز ؛ "بسیار
زیبا ، واقعا! و دکتر است تنها
مرد ، من به شما حکم ".
"اکنون وجود دارد ، گفت :" خانم استیل ، affectedly
simpering ، "همه به من می خندد هزار و بنابراین در مورد
دکتر ، و من نمی توانم فکر می کنم چرا.
پسرعموهای من می گویند که مطمئن هستند که من را ساخته اند
فتح ، اما برای بخشی از من من من هرگز اعلام
در مورد او فکر می کنم از پایان یک ساعت به
دیگر.
پروردگارا! در اینجا می آید کمال خود ، نانسی ، 'من
پسر عموی دومی گفت : روز ، زمانی که وی او را دیدم
عبور از خیابان به خانه.
کمال من ، واقعا! گفت : من -- من نمی توانم فکر می کنم که
منظور شما.
دکتر کمال هیچ از مال من است. "
"بله ، بله ، خیلی زیبا است که صحبت کردن -- اما
آن را نمی خواهد انجام -- دکتر انسان است ، می بینم ".
"نه ، واقعا!" جواب داد : پسر عموی او ، با
earnestness مبتلا شده است ، "و من شما خواهش خواهد شد
در تضاد آن ، اگر شما همیشه آن را بشنوند صحبت
از. "
خانم جنینگز به طور مستقیم به او
لذت بخش اطمینان که او قطعا
نمی خواهد ، و خانم استیل ساخته شده بود
کاملا خوشحالم.
"گمان می کنم شما خواهد رفت و با اقامت شما
برادر و خواهر ، خانم Dashwood ، زمانی که
آنها به شهر می آیند ، گفت : "لوسی ، بازگشت ،
پس از توقف اشاره خصمانه ، به
اتهام.
"نه ، من فکر نمی کنم ما باید".
"اوه ، بله ، من به جرات می گفت شما خواهد شد."
Elinor خواهد خود را با طنز نه دورتر
"چه چیزی جذاب تر این است که خانم
Dashwood هر دو می تواند شما را برای مدتی چنین طولانی یدکی
ساعت هم با هم! "
"بلند زمان ، واقعا!" interposed خانم
"چرا ، دیدار خود است ، اما تازه شروع شده!"
لوسی بود سکوت پیشه کنند.
گفت : "من متاسفم که ما می تواند خواهر شما ، خانم را نمی بیند
Dashwood ، گفت : "خانم استیل.
گفت : "من متاسفم که او به خوبی نمی باشد --" برای ماریان
اتاق در هنگام ورود خود را ترک کرده بودند.
"شما بسیار خوب است.
خواهر من به همان اندازه خواهد شد با عرض پوزش به دست
لذت بردن از دیدن شما ، اما او شده است
بسیار به تازگی با سر عصبی گرفتار -
درد ، را که نا مناسب او را برای شرکت و یا
گفتگو. "
"آه ، عزیزم ، حیف که بزرگ است! اما چنین
دوستان قدیمی به عنوان لوسی من و تو -- من فکر می کنم او
ممکن است ایالات متحده مراجعه کنید ؛ و من مطمئن هستم که ما نمی
صحبت می کنند کلمه ".
Elinor ، با تمدن بزرگ ، کاهش یافته است
پیشنهاد.
خواهر او بود شاید کردن بر گذاشته
تخت ، یا سس گوجه فرنگی خود را در لباس شب ، و در نتیجه
قادر به رسیدن به آنها.
"آه ، اگر این همه ،" گریه خانم استیل ، "ما
می تواند فقط به عنوان به خوبی برود و او را ".
Elinor شروع به پیدا کردن این گستاخی بیش از حد
زیادی برای خلق و خوی او ، اما او را نجات داد بود
مشکل از چک کردن آن ، توسط لوسی را تیز
سرزنش و توبیخ رسمی ، که در حال حاضر ، همانطور که در بسیاری از مواقع ،
هر چند این کار را کرد شیرینی بسیار به نمی دهد
حالات یک خواهر بود ، از مزیت
حاکم در آن از سوی دیگر.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه