Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سیزدهم.
جوانان به آرامی به سمت آتش نشان داده شده توسط دوست ترک او رفت.
همانطور که او انتخاب شوند ، او از استقبال رفقای خود را bethought که به او بدهد.
او اعتقاد راسخ که وی به زودی احساس را در قلب درد خود را تا به حال موشک های خاردار
تمسخر. او تا به حال هیچ قدرت به ابداع داستان ، او
می شود یک هدف نرم.
او طرح مبهم ساخته شده برای رفتن به داخل تاریکی عمیق تر و پنهان است ، اما همه آنها
صدای خستگی و درد از بدن خود را تخریب.
بیماری ، تقاضاهای مصرانه او ، او را مجبور به دنبال محل غذا و استراحت ، در هر
هزینه. او unsteadily را به سمت آتش وضع روانیش.
او می تواند اشکال از مردان پرتاب سایه های سیاه و سفید را در نور قرمز ، نگاه کنید و او به عنوان
رفتم نزدیکتر به او معروف شد در برخی از راه که زمین اطراف پراکنده بود
خواب مردان است.
ناگهان او مواجه شکل سیاه و هیولا.
بشکه تفنگ گرفتار برخی از پرتوهای glinting. "را متوقف کنید! متوقف کند! "
او برای لحظه ای نگران شده بود ، اما او در حال حاضر فکر که او به رسمیت شناخته شده
صدای عصبی.
همانطور که او ایستاده بود tottering قبل از هر بشکه تفنگ او ، به نام : "چرا ، سلام ، ویلسون ،
-- شما در اینجا؟
تفنگ به موقعیت احتیاط پایین تر بود و سرباز با صدای بلند بطول انجامید
رو به جلو. او را به صورت جوانان peered.
"که شما ، هنری؟
"بله ، it's -- آن را به من است." "خب ، خب ، OL' پسر گفت : "از سوی دیگر ،" توسط
زنجبیل ، من خوشحالم 'T یه! من به یه فرچه مردنی است.
من فکر کردم یه مرده مطمئن بود. "
احساسات نیرومند و درشت هیکل در صدای او وجود دارد. جوانان در بر داشت که در حال حاضر او می تواند به سختی
ایستادن بر پاهای خود نیست. غرق شدن ناگهانی نیروهای خود وجود دارد.
او فکر می کرد باید تسریع داستان خود را برای تولید به او را از موشک های محافظت
در حال حاضر در لب از رفقای سهمناک او.
بنابراین ، سرسام آور قبل از سرباز با صدای بلند ، او آغاز شد : "بله ، بله.
I've -- I've بود هم افتضاح است. من بیش از همه است.
راه را بر حق TH '.
Ter'ble fightin 'بیش از وجود دارد. من تا به حال هم افتضاح است.
من از reg'ment TH "جدا شد. بر روی حق TH '، من به گلوله بست.
در سر TH '.
من هرگز عبارت جستجو fightin '. ساعت هم افتضاح است.
من نمی بینیم که چگونه من می توانم reg'ment 'از TH جدا شد.
من ، به ضرب گلوله کشته است. "
دوستش رو به جلو قدم بود و به سرعت است. "چیست؟
کردم شات؟ چرا یه نه می گویند ابتدا؟
OL فقیر پسر ، ما باید -- HOL در minnit ، چه هستم من doin '.
من شما سیمپسون را "یکی دیگر از شکل که در آن لحظه loomed در
دل تنگی.
آنها می توانستند که آن بدنی بود. "چه کسی یه حرف' ، ویلسون؟ "او خواستار است.
صدای او خشم باب روز بود. "چه کسی یه حرف به
derndest 'نگهبان یه TH -- چرا -- سلام ، هنری ، شما در اینجا؟
چرا من فکر کردم شما چهار ساعت قبل مرده بود! بزرگ بیت المقدس ، آنها را نگهداری کرد turnin تا هر
ده دقیقه یا بیشتر!
ما فکر می کردیم می خواهم چهل و دو مرد از دست رفته توسط تعداد مستقیم ، اما اگر آنها در A -
بیا comp'ny تمام پشت شده توسط yit mornin '' به این ترتیب ، خواهیم TH دستگاه گوارش '.
از کجا یه؟ "
"بر روی حق TH'. من "جدا شد -- شروع به جوانان با
glibness قابل توجهی. اما دوست او عجله قطع کرده بود.
"بله ، سر او را در TH شات رو او در تعمیر ، ما باید ببینیم او را راست
دور. "
او تفنگ خود را در توخالی از بازوی چپ خود را و حق خود را در اطراف جوانان استراحت
شانه. "هی ، آن را باید مانند رعد و برق صدمه دیده است!" او گفت.
جوانان به شدت بر دوست خود تکیه داد.
"بله ، آن لطمه می زند -- لطمه می زند یک معامله خوب است ،" او جواب.
متزلزل در صدای او وجود دارد. "آه ، گفت :" بدنی.
او دستش را در جوانان ارتباط دارد و به خود جلب کرد او را به جلو است.
"بیا ، هنری. من keer 'یه."
همانطور که آنها با هم رفت و خصوصی با صدای بلند بعد از آنها به نام : "خواب' T 'IM
پتو من ، سیمپسون. An' -- HOL در minnit -- اینجا غذاخوری من است.
این قهوه است.
نگاه سر خود را با آتش TH '' ببینید که چگونه به نظر می رسد.
شاید خیلی بد سازمان ملل متحد ، اتمام حجت. وقتی که من دستگاه گوارش ، رها در چند minnits ،
من بیش از او "را ببینید T' است. "
حواس جوانان deadened بود که صدای دوست خود را صدا از دور و او
به ندرت می تواند فشار بازوی بدنی احساس.
او را مشاهده کنید و منفعلانه به قدرت کارگردانی دومی.
سر خود را در شیوه ای به جلو بر سینه خود را حلق آویز شد.
زانو او wobbled.
بدنی او را به تابش خیره کننده از آتش منجر شده است.
"در حال حاضر ، هنری ،" او گفت ، "بیایید با هم نگاهی به yer OL' سر. "
جوانان نشست سربزیر و بدنی ، تخمگذار کنار تفنگ او ، شروع به
کورکورانه جلو رفتن در مو پر پشت از رفیق خود.
او به نوبه خود سر دیگر موظف شد به طوری که خیط و پیت های پر از نور آتش
پرتو افکندن بر آن. او دهان خود را با هوا بحرانی puckered.
او لب هایش را کشید عقب و از طریق دندان خود را whistled زمانی که انگشتان خود را در تماس آمد
با آب و تاب منعکس خون و زخم نادر. "آه ، در اینجا ما هستند!" او گفت.
او ناشیانه تحقیقات بیشتر است.
بذله گویی به عنوان من فکر کردم ، "او افزود : در حال حاضر است. "Yeh've قرق شده توسط توپ شده.
این افزایش ببازی گرفتن توده عجیب و غریب که اگر برخی از فلر به حال یه سر TH 'با lammed
باشگاه.
مدت طولانی bleedin - 'پیش آن را متوقف کرد. TH 'بیشتر در مورد آن است که mornin' در هفتم '
yeh'll احساس که تعداد ده کلاه نمی جا یه.
'head'll خود را بر افروخته می شود تا احساس خشک به عنوان گوشت خوک سوخته.
یک بیماری دیگر ، 'یه ممکن است مقدار زیادی دستگاه گوارش' بیش از حد ، توسط mornin '.
یه هرگز نمی تواند بگوید.
در این حال ، من زیاد فکر می کنم تا. ببازی گرفتن این کمربند خوب بر روی TH 'لعنتی سر ،
"چیزی بیشتر. در حال حاضر ، شما بذله گویی نشستن "و اصلا حرکت نکنید ،
در حالی که تار و مار بیرون رفتن تسکین TH '.
سپس من ارسال ویلسون T 'را keer' یه "بدنی رفت.
جوانان باقی مانده بر روی زمین مانند یک پاکت است.
او با نگاه خالی را به آتش خیره شد.
او پس از یک زمان برای برخی از بخش تحریک ، و چیزهایی درباره او شروع به شکل گرفتن است.
او را دیدم که زمین در سایه عمیق با مردان هم ریخته شد ، وسیع در هر
استقرار قابل تصور.
نظر اجمالی به دقت به تاریکی دور تر ، او گرفتار حد یک نگاه اجمالی گاه به گاه
چهره loomed که کم رنگ و شبح مانند ، با درخشش شب تاب روشن است.
این چهره های بیان شده در خطوط خود را بی حسی عمیق از سربازان خسته.
آنها ساخته شده آنها را مانند مردان مست شراب ظاهر می شود.
این بیت از جنگل ممکن است به عنوان یک صحنه به سرگردان اثیری ظاهر
نتیجه شده از برخی از خوش گذرانی هراسان شده است.
از طرف دیگر از آتش جوانان مشاهده یک افسر خواب ، پیچ نشسته
راست ، با پشت خود را در برابر یک درخت. چیزی خطرناک در او وجود دارد
موقعیت.
Badgered با رویاهای ، شاید ، او شروع می شود و با پرش های کمی اثر گذار ، مثل قدیمی
پدربزرگ toddy زده در گوشه دودکش.
گرد و غبار و لکه ها بر چهره اش بودند.
پایین او فک پایین تا اگر فاقد قدرت به فرض وضعیت طبیعی خود را آویزان کرد.
او تصویری از یک سرباز خسته پس از یک جشن جنگ بود.
آشکارا از او رفته بود تا با شمشیر خود را در آغوش او بخوابد.
این دو slumbered در آغوش بود ، اما این سلاح در زمان اجازه داده شده بود که به سقوط
توجهی نشد به زمین است.
دسته شمشیر سوار برنجی در تماس با برخی از بخش هایی از آتش نهاده شده است.
درون سوسو زدن از گل سرخ و نارنجی نور از چوب سوزاندن دیگر شد
سربازان ، خروپف و heaving ، یا دروغ مرگبار در چرت زدن است.
چند جفت از پاهای جلو گیر شد ، سفت و سخت و صاف است.
کفش نمایش داده گل یا گرد و غبار از راه پیمایی ها و بیت های شلوار گرد ،
از پتو بیرون زده ، نشان داد اجاره و اشک از pitchings عجولانه از طریق
خاردار متراکم.
آتش crackled موسیقی. از آن دارای عقاید دود نور.
در بالای سر شاخ و برگ آرام نقل مکان کرد.
برگ ، با چهره های خود را تبدیل به سوی فروغ ، رنگی تغییر رنگ
نقره ای ، اغلب با رنگ قرمز لبه.
دور به سمت راست ، از طریق یک پنجره در جنگل می تواند تعداد انگشت شماری از ستاره ها دیده می شود
دروغ گفتن ، مانند سنگریزه پر زرق و برق ، در سطح سیاه و سفید شب.
گاهی اوقات ، در این سالن کم قوسی ، یک سرباز را بیدار را روشن کنید و بدن خود را به
موقعیت جدید ، تجربه خواب او که او را ناهموار تدریس می شد ، و به
اماکن اعتراض بر زمین زیر او.
یا ، شاید ، او خود را به حالت نشسته بلند ، چشمک زدن در آتش
لحظه نابخردانه ، پرتاب یک نگاه سریع به همراه سجده او ، و سپس نوازش
پایین دوباره با خر خر کردن محتوای خواب آلودگی است.
جوانان نشسته در پشته بی کس تا زمانی که دوست خود را با صدای بلند سرباز جوان آمد ،
نوسانی دو محیط های اغذیه فروشی های رشته نور خود را.
"خب ، در حال حاضر ، هنری ، OL' پسر ، گفت : "دوم ،" ما باید به فکر یه در بذله گویی ثابت
در مورد minnit "او تا به حال راه های شلوغ آماتور
پرستار.
او در اطراف آتش fussed و هم زده چوب به exertions درخشان.
او بیمار خود نوشیدنی تا حد زیادی از غذاخوری که شامل قهوه.
این را به جوانان بود پیش نویس خوشمزه.
او کج دور سر خود را عقب و غذاخوری طولانی به لب هایش را برگزار شد.
مخلوط سرد caressingly پایین گلو متصلب خود رفت.
پس از به پایان رسید ، او با لذت راحت آهی کشید.
سرباز جوان با صدای بلند رفیق خود را با هوا از رضایت تماشا.
او بعدها تولید دستمال های گسترده ای را از جیب خود.
او آن را به شیوه ای آب باند و مست از غذاخوری دیگر بر تاشو
وسط آن است.
این ترتیب خام او بر سر جوانان محدود کننده است ، گره زدن به پایان می رسد در عجیب و غریب
گره در پشت گردن.
"،" او گفت ، در حال حرکت کردن و نقشه برداری از کردار خود "یه شبیه شیطان TH" ، اما من
شرط می بندم یه احساس بهتر است. "جوانان مداقه دوست خود را با
چشم سپاسگزار.
پس از سر درد و تورم پارچه سرد بود مثل دست یک زن مناقصه.
"یه فریاد نمی ner می گویند چیزی' ، "اظهار داشت دوست خود را تایید.
"من می دانم که آهنگر هستم در رده بیمار مردمی keer' ، 'یه squeaked هرگز.
Yer سازمان ملل متحد ، هنری. "مردان" در بیمارستان TH 'بوده است
مدتها پیش.
شات در TH کسب و کار «رئیس foolin نمی باشد." جوانان بدون پاسخ ، اما شروع به
لکنت زبان پیدا کردن با دکمه های کت خود. به دوست خود ادامه داد : "خوب ، می آیند ، در حال حاضر ،" ،
"بیا.
من باید 'تخت' T یه ببینید که یه دستگاه گوارش استراحت شبانه خوب قرار داده است. "
دیگر رو دقت را راست و سرباز جوان با صدای بلند او را در خواب به رهبری
اشکال دروغ گفتن در گروه ها و ردیف.
در حال حاضر او stooped و پتو خود را برداشت.
او یکی از لاستیک بر زمین پخش شده و یکی از پشمی در مورد جوانان قرار داده
"در حال حاضر ،" او گفت ، "دراز کشیدن برخی از خواب دستگاه گوارش است."
جوانان ، با شیوه ای خود را از اطاعت doglike ، رو به دقت پایین ، مثل عجوزه
دولا شدن.
او با سوفل امداد و آسایش کشیده.
زمین احساس می کردم که نرمترین نیمکت. اما ناگهان او انزال : "HOL در
minnit!
که در آن شما goin 'T' خواب؟ "دوست او دست تکان دادند دست خود را بی صبرانه.
"راست به پایین وجود دارد توسط یه." "خب ، اما HOL در minnit ،" ادامه داد
جوانان.
"یه goin خواب' T '؟ من -- "
سرباز جوان با صدای بلند snarled : "Shet' T 'خواب.
آیا نمی شود احمق makin 'لعنتی' 'yerself ،" او گفت : به شدت.
پس از توبیخ جوانان گفت : نه بیشتر. خواب آلودگی نفیس از طریق پخش شده بودند
او.
راحتی گرم پتو او را احاطه ساخته شده و فتور مهربان.
سر خود را به جلو بازو کج خود سقوط کرد و درب وزن خود رفت و آرام پایین بیش از
چشمان او.
شنوایی چلپ چلوپ کردن از تفنگ ها را از راه دور ، او تعجب بی تفاوتی اگر
گاهی اوقات آن مردان همبستر شد.
او آه بلند ، به پتو خود را snuggled ، و در یک لحظه بود مانند او
رفقا.
فصل چهاردهم.
هنگامی که جوانان بیدار آن را به او به نظر می رسید که او در خواب به مدت هزار سال شده بود ،
و او احساس که او چشم خود را بر جهان غیر منتظره افتتاح شد.
مه خاکستری به آرامی تغییر قبل از اولین تلاش از اشعه خورشید بودند.
شکوه و جلال قریب الوقوع می تواند در آسمان شرقی دیده می شود.
شبنم یخ زده چهره اش سرد بود ، و بلافاصله پس از برانگیزانندهتر او دورتر فر
را به پتو خود را.
او برای مدتی در بالای سر برگ خیره شد ، در حال حرکت در یک باد heraldic
روز. فاصله انشعاب و blaring
با سر و صدا از جنگ.
در صدا وجود دارد بیان دوام مرگبار ، تا اگر از آن آغاز شده بود
بود و نه بس. در مورد او ردیف و گروه از مردان
در که او dimly شب قبل دیده بود.
آنها گرفتن یک پیش نویس آخرین خواب قبل از بیداری.
ویژگی های بی ثمر ، careworn و چهره گرد و خاکی ساده با استفاده از این عجیب و جالب ساخته شده بودند
نور در dawning ، اما آن را پوست مردان در رنگ corpselike لباس پوشیدن و ساخته شده
اندام درهم pulseless و مرده به نظر می رسد.
جوانان را با گریه کمی آغاز زمانی که چشم هایش را برای اولین بار بیش از این حرکت را فرا گرفت
جرم از مردان ، ضخیم گسترش یافته بر زمین ، رنگ پریده ، و در حالت های عجیب و غریب است.
ذهن بی نظم او سالن از جنگل را به عنوان محل قبرستان تعبیر شده است.
او برای یک لحظه بر این باور بودند که او در خانه مرده بود ، و او جرأت نکرد
به حرکت می کند تا مبادا این اجساد شروع ، squalling و squawking.
در یک ثانیه ، با این حال ، او ذهن مناسب خود را به دست آورد.
او سوگند سوگند پیچیده در خود. او را دیدم که این تصویر غم انگیز بود
واقعیت حال حاضر است ، اما یک پیشگویی محض.
او سپس سر و صدا از crackling آتش را شنیده سریع در هوای سرد ، و تبدیل خود
سر ، او را دیدم او را دوست pottering میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول در مورد شعله کوچک است.
چند چهره دیگر نقل مکان کرد در مه ، و او را شنیده ترک خوردگی سخت ضربات تبر.
ناگهان سر و صدا طبل تو خالی وجود دارد.
بوق دور کمرنگ خواند.
صداهای مشابه ، در قدرت های مختلف ، از دور و نزدیک در سراسر جنگل آمد.
bugles به یکدیگر مانند gamecocks بی باک به نام.
تندر نزدیک درامز هنگ نورد.
بدن مردان در جنگل rustled. نشاط بخشی به طور کلی از سر وجود دارد.
زمزمه صداها سر بر هوا.
در آن باس بسیاری از گله مند سوگندهای وجود دارد.
خدایان عجیب و غریب در محکومیت از ساعات اولیه لازم برای اصلاح خطاب شد
جنگ.
تنور بی چون و چرا افسر زنگ زد و سریع جنبش stiffened.
مردان است. اندام درهم unraveled.
چهره جسد ، رنگی پشت مشت که به آرامی در چشم پیچ خورده ، پنهان شد
پریز برق. جوانان نشسته و به بیرون ریختن به
حال خمیازه سخن گفتن عظیم.
"تندر" او اظهار petulantly. او در اثر مالش چشم خود ، و پس از آن قرار دادن تا او
دست به دقت از پانسمان بر سر زخم او احساس.
دوست او ، درک او را می شود بیدار است ، از آتش آمد.
خوب ، هنری ، OL 'انسان ، چگونه می توانم یه احساس این mornin'؟ "او خواستار است.
جوانان yawned دوباره.
سپس او دهان خود را به جمع شدگی کوچک puckered.
سر خود را ، در حقیقت ، احساس دقیقا مانند خربزه و نامطبوع وجود دارد
احساس در معده اش.
"اوه ، خداوندا ، من احساس می کنم خیلی بد ،" او گفت. "تندر" از سوی دیگر بانگ زد.
"من امیدوار ye'd احساس کلیه حقوق این mornin'. بیایید ببینیم که پانسمان هفتم '-- من حدس می زنم آن
خارج شده است. "
او به سرهم بندی کردن زخم و نه در راه دست و پا چلفتی آغاز شد تا جوانان منفجر شد.
! آن Gosh - درن "او در تحریک SHARP گفت :" شما hangdest مرد من تا کنون
دیدم!
شما می پوشند muffs در دست های خود را. چرا در thunderation خوب می تواند به شما نمی شود
آسان است؟ جای من می خواهم شما می خواهم ایستادن 'پرتاب اسلحه
در آن است.
در حال حاضر ، آهسته ، 'نمی کنند به عنوان اگر شما دقیقی ارایه کردن فرش است."
او با دستور خیره در دوستش glared ، اما دومی جواب داد soothingly.
"خوب ، خوب ، می آیند در حال حاضر ،' دستگاه گوارش برخی از گراب ، "او گفت.
"سپس ، شاید ، yeh'll احساس بهتر است."
در پای بخاری سرباز جوان با صدای بلند به تماشای بیش از او رفیق می خواهد با
حساسیت به لمس و مراقبت.
او بسیار شلوغ بود marshaling vagabonds سیاه کمی از فنجان قلع و ریختن
را به آنها جریان ، آهن مخلوط رنگی از یک سطل کوچک و دودهای قلع.
او برخی از گوشت تازه ، که او عجله بر چوب بو داده است.
او نشست پس از آن و اشتها جوانان را با خوشحالی مداقه است.
جوانان توجه داشته باشید از یک تغییر قابل توجه در رفیق خود را پس از آن روز از اردوگاه در زمان
زندگی بر بانک رودخانه.
او به نظر می رسید نه بیشتر به طور مستمر در خصوص نسبت شخصی خود را
دلاوری. او در کلمات کوچک خشمگین نیست که
آغشته conceits او.
او یک سرباز با صدای بلند و جوان است. در مورد او وجود دارد در حال حاضر اعتماد به خوب.
او باور آرام در اهداف خود و توانایی های خود را نشان داد.
و این اعتماد به نفس به سمت داخل آشکارا او را قادر ساخت تا بی تفاوت نسبت به کمی
سخنان مردان دیگر هدف او. جوانان منعکس شده است.
او به مورد رفیق او استفاده شده است به عنوان یک کودک آشکار با جسارت رشد بود
از بی تجربگی خود را ، بی ملاحظه ، لجباز ، حسادت ، و با پر
شجاعت نقده.
بیب متکبر را در حیاط منزل خود را به قدم زنی با تبختر عادت کرده اند.
جوانان تعجب که در آن به دنیا آمده بود این چشم های جدید ، در زمانی که رفیق خود را به حال ساخته شده است
کشف بزرگ که بسیاری از مردان وجود دارد که حاضر به توان با قرار
او.
ظاهرا ، از سوی دیگر در حال حاضر صعود به اوج خود بود از خرد که از آن او می تواند درک
خود را به عنوان یک چیز خیلی کوچولو.
و جوانان دیدم که تا کنون بعد از این امر می تواند راحت تر برای زندگی در دوست خود
محله. رفیق او متعادل آبنوس خود فنجان قهوه
روی زانوی او.
"خب ، هنری ،" او گفت ، "آنچه D' یه فکر می کنم شانس TH؟
D' یه فکر می کنم می کنیم EM شلاق زدن؟ "جوانان در نظر گرفته شده برای یک لحظه.
"روز b'fore - دیروز ،" او در نهایت ، با جسارت در پاسخ ، "شما می توانید' A 'شرط بندی شما می خواهم
لیسیدن کیت بدنه - an' - boodle توسط خودتان. "
دوستش نگاه سرسری گرفتن شگفت زده است.
"من؟" او پرسید. او بمب است.
"خب ، شاید من ،" او در تاریخ و زمان آخرین تصمیم گرفت.
او متواضعانه در آتش خیره شد.
جوانان کاملا پاچه در این استقبال شگفت آور از سخنان خود شد.
"اوه ، نه ، شما هم نمی ،" او گفت ، عجله تلاش برای جابجایی است.
اما از سوی دیگر یک ژست deprecating.
"اوه ، یه ذهن ، هنری ،" او گفت. "من اعتقاد دارم من یک احمق بسیار بزرگ در آن بود
روز "او پس از گذشت سال سخن گفت.
مکث کمی وجود دارد.
تمام افسران هفتم "می گویند ایم هفتم' rebs در یک جعبه نسبتا تنگ ، گفت : "دوست ،
پاکسازی گلو خود را در راه امری عادی است. "همه آنها به نظر می رسد T' فکر می کنم ما باید 'بذله گویی EM
جایی که ما می خواهیم 'EM."
جوانان جواب داد : "من در مورد آن نمی دانم ،".
"چیزی که من بیش از هفتم دیده می شود حق می کند من فکر می کنم آن را TH' راه دیگری در مورد.
از جایی که من به آن فیلم نگاه ، اگر ما به عنوان gettin yestirday poundin خوب '."
"D' یه فکر می کنم پس؟" نپرسید دوست. "من فکر می کردم ما' EM بسیار خشن به کار گرفته می
yestirday. "
"یک کمی ، گفت :" جوانان. "چرا ، پروردگار ، انسان ، شما هیچ چیزی از نمی بینم
مبارزه. چرا! "
سپس فکر ناگهانی به او آمد.
"آه! جیم Conklin مرده است. "دوستش آغاز شده است.
"چیست؟ او؟
جیم Conklin؟ "
جوانان به آرامی صحبت می کردند. "بله. او مرده است.
اصابت گلوله در سمت TH '." "یه طوری نمی گویم.
جیم Conklin.
. فحش فقیر! "
همه چیز در مورد آنها دیگر آتش سوزی های کوچک احاطه شده توسط مردان مبتلا به سیاه و سفید کوچک آنها را
ظروف. از یکی از این نزدیک آمد SHARP ناگهانی
صدای در یک ردیف.
به نظر می رسید که دو سرباز پا به نور اذیت کردن یک مرد ریشو و بزرگ ، ،
باعث میشود او را به نشت قهوه بر زانو آبی اش.
مرد به خشم رفته بود و به صورت جامع قسم خورده بود.
Stung از زبان او ، شکنجه گران خود بود بلافاصله او را با بزرگ bristled
نشان می دهد از resenting ناعادلانه سوگندهای.
احتمالا قرار بود برای مبارزه است. دوست به وجود آمد و رفت را به آنها ،
ساخت حرکات آرام با اسلحه خود را. "آه ، در اینجا ، در حال حاضر ، پسران ، استفاده هفتم" چه؟ "او
گفت.
"ما در rebs TH در less'n یک ساعت باشد. mong 'خوب fightin' TH 'خودمان چه خبر؟"
یکی از سربازان پا به نور تبدیل شده بر او را قرمز رو و خشن است.
"یه نیاز این اطراف نیست در اینجا با preachin yer'.
من یه s'pose را بپذیرید "fightin از چارلی مورگان licked یه ، اما من
ببینید چه کسب و کار این اینجا این است که شما یا هر کس دیگری نیست. "
"خوب ، آن است ، گفت :" دوست خفیف.
"هنوز هم نفرت' T را ببینید -- "استدلال درهم وجود دارد.
"خوب ، او -- ، گفت :" این دو ، نشان دهنده حریف خود را با forefingers مفعولی.
سرباز بزرگ کاملا با خشم بنفش بود.
او در دو سرباز با دست بزرگ او ، clawlike توسعه یافته اشاره کرد.
"خب ، آنها --"
اما در طول این زمان منطقی به نظر می رسد تمایل به برخورد ضربات به تصویب
اگر چه آنها گفتند : بسیار به یکدیگر است. در نهایت دوست قدیمی خود بازگشت
صندلی.
در کوتاه در حالی که سه آنتاگونیست می تواند با هم در یک دسته مهربان دیده می شود.
Jimmie راجرز SES می خواهم که T 'مبارزه با او را پس از TH' نبرد t' روز ، اعلام کرد : "
دوست او دوباره خود نشسته.
"او SES او هیچ interferin' در کسب و کار خود اجازه نمی دهد.
من نفرت T 'هفتم پسران fightin mong' خود مراجعه کنید. "
جوانان خندید.
Yer تغییر کمی خوب است. یه در تمام مثل یه نیست.
من به یاد داشته باشید زمانی که شما یک که فلر ایرلندی -- "او را متوقف و دوباره خندید.
"، گفت :" نه ، من استفاده نمی کند 'T راه است که دوست خود را متفکرانه.
"این درست' nough. "" خب ، من معنی نیست -- "جوانان را آغاز کرد.
دوست یکی دیگر از ژست حاکی از نارضایتی یا بی میلی.
"اوه ، یه ذهن لازم نیست ، هنری است." یکی دیگر از کمی مکث وجود دارد.
"توریم' reg'ment از دست رفته بیش از نیمی از هفتم 'yestirday مردان ، اظهار داشت :" در نهایت دوست.
"من فکر می کردم البته آنها همه مرده است ، اما ، قوانین ، آنها kep ایید شب گذشته
تا زمانی که به نظر می رسد ، بعد از همه ، ما از دست دادن نیست اما تا چند.
آنها می شده است بیش از همه ، wanderin 'در اطراف پراکنده در هفتم' جنگل ، fightin با دیگر
reg'ments ، همه چیز ". بذله گویی مثل شما انجام می شود. "
"بنابراین گفت :" جوانان.
فصل پانزدهم.
هنگ در بازوها ترتیب در طرف خط ایستاده بود ، در انتظار دستور
به ماه مارس ، که ناگهان به یاد جوانان enwrapped بسته کمی در
پاکت زرد پژمرده که جوان با صدای بلند
سرباز با کلمات حزن انگیز را به او intrusted بود.
او را شروع کند. او به زبان آمده تعجب و تبدیل شده به سمت
رفیق او.
"ویلسون"! "چه؟"
دوست او ، در سمت خود را در صفوف ، متفکرانه خیره بود جاده.
از برخی علت بیان او بود که در آن لحظه بسیار بردبار است.
جوانان ، در رابطه او را با نگاههای جانبی ، احساس impelled به تغییر خود
هدف.
"آه ، هیچ چیز ،" او گفت. دوست او سر خود را در برخی از تبدیل
تعجب ، "چرا ، چه یه goin' T 'می گوید؟" ، "آه ، هیچ چیز ،" تکرار جوانان.
او مصمم به برخورد ضربه کوچک.
کافی بود که حقیقت او را خوشحال ساخته شده است.
لازم بود که به دست کشیدن دوستان خود را بر روی سر با بسته گمراه کننده نیست.
او از ترس زیادی از دوستان او برخوردار شده بود ، برای او را دیدم که چگونه به راحتی پرسشها
می تواند سوراخ در احساسات او را.
به تازگی ، او خود را مطمئن بود که این رفیق تغییر خواهد او را کسی را دست انداختن
با کنجکاوی مداوم ، اما او احساس خاصی که در طول دوره اول
اوقات فراغت دوست به خود او مربوط به ماجراهای خود را از روز قبل بپرسید.
او در حال حاضر در اختیار داشتن سلاح های کوچک که با آن او می تواند سجده خشنود
رفیق خود در اولین نشانه های استنطاق.
او استاد بود.
اکنون او که می تواند به خنده و ساقه شفت از تمسخر باشد.
دوست ، در یک ساعت ضعیف بود ، با sobs مرگ خود او صحبت می شده است.
او خطابه سودا قبلی به تشییع جنازه او تحویل داده بود ، و بدون شک به حال
در بسته نامه ها ، ارائه keepsakes مختلف به بستگان.
اما او فوت شده بودند ، و به این ترتیب او خود را به دست تحویل داده شده بود
جوانان. دومی احساس فوق العاده برتر را به خود
دوست ، اما او را به مدارا تمایل.
او به سمت او به تصویب رسید هوای سایه دار طنز خوب است.
غرور خود بود در حال حاضر به طور کامل دوباره بازسازی شد.
در سایه ای از رشد شکوفایی آن او با آماده و اعتماد به نفس ساق پا ایستاده بود ،
و از آن جا هم اکنون می تواند کشف شود او را از مواجهه با کوچک
چشم از قضات ، و اجازه ندارد افکار
از خود به او را از یک نگرش manfulness.
او اشتباهات خود را در تاریکی انجام داده بودند ، بنابراین او هنوز هم یک مرد است.
در واقع ، زمانی که او به خاطر ثروت خود را از روز گذشته ، و در آنها از یک نگاه
فاصله او شروع به دیدن چیزی خوب وجود دارد.
او مجوز شود مطنطن و veteranlike.
agonies فرآیند له له زدن او از گذشته او را از دید خود قرار داده است.
در حال حاضر ، او به خود اعلام کرد که این تنها محکوم به فنا و سر در گم که
با اخلاص در شرایط roared. تعداد کمی از آنها ، اما تا کنون این کار را کرد.
مرد با معده پر و احترام همنوعان خود تا به حال هیچ کسب و کار به اوقات تلخی کردن
در مورد هر چیزی که او ممکن است فکر می کنم به اشتباه در راه جهان ، و یا حتی
با روش های جامعه است.
اجازه دهید راه آهن unfortunates ، دیگران ممکن است تیله بازی.
او یک معامله بزرگ از فکر به این جنگ که به طور مستقیم قبل از او دراز نمی دهد.
این است که او باید راه خود را در توجه به آنها برنامه ریزی ضروری بود.
او آموزش داده شده بود که بسیاری از تعهدات زندگی به راحتی ننموده بودند.
درس های از دیروز که عذاب شد عقب مانده و کور شده بود.
با این واقعیت قبل از او ، او خیال آن لازم است که او باید تبدیل به حال تب
بیش از امکانات متعاقب آن بیست و چهار ساعت است.
او می تواند بسیار به شانس ترک.
علاوه بر این ، ایمان به خود را مخفیانه شکوفا بود.
بود گل کمی از اعتماد به نفس رو به رشد در درون او وجود دارد.
او در حال حاضر یک مرد از تجربه است.
او در میان اژدها شده بود ، او گفت ، و او خود را مطمئن باشید که آنها ندارد
آنقدر شنیع او از آنها تصور بود. همچنین ، آنها نادرست بودند ، آنها نمی
نیش را با دقت.
قلب تنومند اغلب نادیده گرفتن و بی اعتنائی ، فرار است.
و علاوه بر این ، چگونه می تواند او را بکشند که از خدایان بود انتخاب شده و محکوم به
عظمت؟
او به یاد که چگونه برخی از مردان از نبرد اجرا کرده بود.
همانطور که او به یاد می آورد چهره زده خود را ترور او احساس تمسخر و تحقیر برای آنها است.
آنها مطمئنا شده است ناوگان بیشتر و بیشتر وحشی نسبت به مطلقا ضروری است.
آنها فنا ضعیف بودند. همانطور که برای خودش ، او با صلاحدید فرار کرده بودند
و کرامت است.
او را از این خیال را با دوست خود ، که با دارا بودن حدود عصبی hitched تحریک
و چشم در درختان برای یک زمان ، به طور ناگهانی در یک راه مقدماتی سرفه ،
و صحبت کرد.
"فلمینگ"! "چه؟"
دوستان با قرار دادن دست خود را به دهان او و دوباره سرفه.
او در کت خود fidgeted.
: : "خوب ،" او در تاریخ و زمان آخرین gulped ، من حدس می زنم یه نیز ممکن است به من پشت آنها را نامه. "
خون تیره ، سوزن سوزن شدن را به گونه ها و پیشانی او برافروخته بود.
"همه حق ، ویلسون ، گفت :" جوانان.
او دو دکمه کت خود ، ها را سست می کرد محوری در دست خود ، آورده و جلو بسته.
همانطور که او آن را تمدید را برای دوست خود صورت دوم از او تبدیل شده بود.
زیرا در طول آن او شده بود ، او آهسته در عمل تولید بسته شده است
تلاش برای ابداع یک نظر قابل توجه بر امر است.
او چیزی می تواند نقطه کافی التماس کردن.
او اجازه می دهد تا دوستان خود را برای فرار از unmolested با بسته خود مجبور شد.
و برای او نزد خود اعتبار قابل توجهی گرفت.
این یک چیز خوب بود. دوستان خود را در کنار خود به نظر می رسید رنج می برند
شرم بزرگ.
او مداقه قرار داد ، جوانان احساس قلب او رشد قوی تر و تنومند تر.
او هرگز مجبور به سرخ شدن در شیوه ای از جمله برای اقدامات خود را ، او بود
فرد از فضیلت های فوق العاده ای.
او ، با مهربان ترحم منعکس شده است : "خیلی بد!
خیلی بد! شیطان فقیر ، آن را می سازد او را احساس سخت! "
پس از این حادثه ، و او را مرور تصاویر نبرد او دیده می شود ، او احساس کاملا
برای بازگشت به خانه و قلب را از تب و تاب بودن مردم با داستان صالح
جنگ.
او می توانست خود را در یک اتاق از tints گرم گفتن داستان به شنونده را ببینید.
او می تواند laurels نمایشگاه.
آنها ناچیز بودند و هنوز هم ، در منطقه ای که در آن laurels شد نادر ،
آنها ممکن است بدرخشد. او را دیدم مخاطبان خمیازه خود را با به تصویر کشیدن او را به عنوان
رقم مرکزی در صحنه های دنباله دار.
و او تصور کرد که بهت و حیرت و انزال را از مادرش و جوانان
بانوی در حوزه به عنوان نوشیدند اجرای خود.
مبهم فرمول زنانه آنها را برای عزیزان انجام اعمال شجاع در زمینه
نبرد بدون خطر زندگی نابود خواهد بود.
فصل شانزدهم.
کندوپاش تفنگ بود همیشه به شنیده شود.
بعدها ، توپ اختلاف وارد شده بود. در هوای پر از مه صدای خود ساخته شده
thudding صدا.
بازتاب ادامه داده است. این بخش از جهان منجر عجیب و غریب ،
وجود battleful.
هنگ جوانان برای از بین بردن یک دستور است که مدت ها در برخی از مرطوب lain بودند به راهپیمایی پرداختند
ترانشه.
مردان مواضع را در پشت یک خط انحنا از چاله تفنگ که رد شده بود تا در زمان ،
مانند شیار های بزرگ ، در امتداد خط از جنگل است.
قبل از اینکه به آنها کشش سطح کنند با کوتاه ، stumps ناقص است.
از جنگل فراتر از آن آمد ظاهر کسل کننده از skirmishers و pickets ، شلیک در
مه.
از سمت راست آمد سر و صدا را از قیل و قال فوق العاده است.
مردان cuddled پشت خاکریزی کوچک و نشست در نگرش آسان در انتظار آنها
تبدیل شود.
بسیاری از پشت کرده بودند خود را به شلیک. دوست جوانان را زمین بگذارند ، به خاک سپرده شد او
چهره در آغوش او ، و تقریبا بلافاصله ، به نظر می رسید ، او در خواب عمیق بود.
جوانان پستان خود را در برابر خاک قهوه ای تکیه داد و در جنگل peered و
بالا و پایین خط. پرده های درختان مداخله در راه او
دید.
او می تواند خط پایین ترانشه اما برای مسافت های کوتاه را ببینید.
پرچم چند وقت تلف کردن بر روی تپه ها خاک کها بودند.
پشت سر آنها بودند ردیف از بدن تاریک با چند سر چسبیده جالب به بالای است.
همیشه سر و صدا از skirmishers آمد از جنگل را در جلو و سمت چپ ، و
DIN در سمت راست به نسبت هراسان شده رشد کرده بود.
اسلحه خروش بدون مکث از طریق مسنجر برای نفس شد.
این به نظر می رسید که توپ را از تمام نقاط آمده بودند و در شگفت انگیز درگیر شدند
داد و بیداد کردن.
این غیر ممکن شد به ساخت یک جمله شنیده.
جوانان آرزو به راه اندازی یک شوخی است -- یک نقل قول از روزنامه.
مورد نظر را به او گفت : "همه آرام در Rappahannock ، اما اسلحه خودداری کرد
اجازه حتی یک نظر بر داد و بیداد آنها. او هرگز با موفقیت به این نتیجه رسیدند
حکم.
اما در آخرین اسلحه را متوقف ، و در میان مردان در تفنگ شایعات چاله دوباره پرواز کرد ،
مانند پرندگان ، اما آنها در حال حاضر برای موجودات قسمتی سیاه و سفید که flapped خود بودند
بال drearily نزدیک به زمین و بر روی هر بال از امید افزایش خودداری کرد.
چهره مردان از تفسیر پیشگویی مغموم رشد.
قصه های از تردید و عدم قطعیت در بخشی از کسانی که در جای خود بالا
مسئولیت آمد به گوش خود. داستان فاجعه را به خود را متحمل شدند
ذهن با اثبات بسیاری از.
این DIN از تفنگ ها در سمت راست ، در حال رشد مانند یک جن آزاد شده از صدا ، ابراز
و تاکید کرد وضع اسفناک ارتش. مردان و disheartened شد و شروع به
موتر.
آنها حرکات بیانگر از جمله : "آه ، چه می توانیم بکنیم؟"
و این همیشه می تواند دیده می شود که آنها اخبار ادعایی سر در گم شدند و می تواند
نه به طور کامل شکست را درک است.
قبل از مه خاکستری کاملا توسط اشعه های خورشید ، هنگ محو شده بود
راهپیمایی در ستون گسترش بود که بازنشستگی به دقت از طریق جنگل بود.
خطوط بی نظم ، hurrying دشمن گاهی اوقات می تواند پایین باشد از طریق دیده می شود
باغ ها و مزارع کوچک. آنها فریاد زدن ، جیغ کشیدن و شاد.
در این چشم جوانان را فراموش کرده بسیاری از مسائل شخصی و تا حد زیادی تبدیل شد
غضبناک. او در جملات با صدای بلند منفجر شد.
B'jiminey ، ما هستیم توسط بسیاری 'lunkheads generaled."
مشاهده : بیش از یک فلر است ، گفت که t' روز ، "یک مرد است.
دوست او ، اخیرا تحریک ، هنوز هم بسیار کسل کننده است.
او پشت سر او نگاه کرد تا زمانی که ذهن خود را در زمان در معنای جنبش.
سپس او آهی کشید.
"آه ، خوب ، من s'pose ما licked ،" او اظهار داشت متاسفانه.
جوانان به حال تصور می کردند که آن نخواهد بود خوش تیپ برای او آزادانه محکوم دیگر
مردان است.
او تلاش خود را مهار ، اما کلمات بر زبان او بیش از حد تلخ بود.
او در حال حاضر شروع به انصراف طولانی و پیچیده از فرمانده
نیروهای.
"Mebbe wa'n't تمام تقصیر او -- و نه همه با هم.
او TH بهترین او knowed. دستگاه گوارش T شانس ما licked اغلب ، گفت : "
دوستان خود را در تن خسته.
او trudging همراه با شانه stooped و تغییر چشم مثل مردی که
شده است caned و لگد. "خب ، مانند شیطان ما نمی مبارزه با؟
آیا ما نمی توانم همه که مردان می توانند؟ "خواستار جوانان با صدای بلند.
او مخفیانه در این احساسات بود dumfounded زمانی که آن را از لبان او آمد.
برای یک لحظه چهره اش شجاعت خود را از دست داد و او guiltily در مورد او نگاه کرد.
اما هیچ کس حق خود را به مقابله به عبارت مورد پرسش ، و در حال حاضر او بهبود خود
هوا از شجاعت.
او در ادامه به تکرار بیانیه ای او شنیده می رفتن تا به حال از یک گروه به گروه دیگر در اردوگاه
که آن روز صبح.
سرتیپ گفت : هرگز او را دیدم یک مبارزه reg'ment جدید راه ما جنگیدند yestirday ،
او نیست؟ و ما نمی بود بهتر از بسیاری دیگر
reg'ment ، آیا ما؟
خب ، پس ، شما می توانید هفتم آن "گسل ارتش می گویند نیست ، می تواند به شما؟"
در پاسخ او ، صدای دوست استرن. 'البته که نه ،" او گفت.
"هیچ مردی جرات گفت ما مانند شیطان TH' مبارزه نیست.
هیچ مردی تاکنون می گویند که این جرات است. پسران TH مثل جهنم - خروس مبارزه کنند.
اما هنوز -- هنوز ، ما هیچ شانس را ندارد ".
"خب ، پس ، اگر ما مانند مبارزه با شیطان' آیا شلاق تا کنون ، آن را باید به طور کلی
گسل ، گفت : "جوانان grandly و قاطعانه است.
"و من هیچ حس در مبارزه و نبرد و مبارزه نمی بینم ، با این حال همیشه از دست دادن
از طریق برخی از ادمکله خر derned قدیمی یک ژنرال. "
مرد نیش دار ، که tramping در کنار جوانان بود ، سپس به صحبت کرد lazily.
"Mebbe یه فکر می کنم یه جا هفتم هال نبرد yestirday ، فلمینگ ، وی بیان کرد.
سخنرانی سوراخ جوانان.
درونی او را به توسط این کلمات شانس به پالپ خسیس کاهش می یابد.
پاهای او quaked خصوصی. او بازیگران نگاه وحشت زده در
مرد طعنه آمیز.
: "چرا ، نه ،" او عجله به یک صدا conciliating می گویند ، من فکر نمی کنم من می جنگیدند
کل نبرد دیروز. "اما از سوی دیگر بی گناه از هر عمیق تر به نظر می رسید
معنی.
ظاهرا او تا به حال هیچ اطلاعات. صرفا عادت او بود.
"آه!" او در همان لحن تمسخر آرام پاسخ داد.
جوانان ، با این وجود ، احساس یک تهدید است.
ذهن او کاهش از رفتن نزدیک به خطر ، و پس از آن او سکوت کرده بود.
اهمیت کلمات مرد تبادل نظر انجام گرفت از او تمام حالات با صدای بلند که
را به او ظاهر می شود برجسته.
او تبدیل شد به طور ناگهانی یک فرد متوسطی است. کم باب روز بحث در میان سربازان وجود داشت.
ماموران شد بی تاب و با روح ، countenances خود را با داستان های تیره و ابر آلود
از بدبختی است.
سربازان ، الک را از طریق جنگل ، عبوس بودند.
در شرکت جوانان یک بار خنده مرد زنگ زد.
دوازده سرباز تبدیل چهره خود را به سرعت به سمت او و با مبهم دیده می
ناخشنودی. سر و صدا از شلیک به دنده رد پای خود را شده است.
گاهی اوقات ، به نظر می رسید آن را به راه کوچک رانده شود ، اما همیشه به بازگشت دوباره با
افزایش بی احترامی است. مردان muttered و لعن و نفرین ، پرتاب سیاه و سفید
به نظر می رسد در جهت آن است.
در یک فضای روشن سربازان در متوقف تاریخ و زمان آخرین بودند.
هنگ و تیپ ، شکسته و جدا شده از طریق برخوردهای آنها با بیشه ،
رشد با هم دوباره و خطوط به سمت پوست به دنبال دشمن مواجه شدند
پیاده نظام است.
این سر و صدا ، مثل yellings hounds مشتاق ، فلزی ، به صدای بلند افزایش یافت
و شادی پشت سر هم ، و پس از آن به عنوان خورشید serenely تا آسمان رفت ، از پرتاب روشنایی
اشعه را به بیشه های غم انگیز ، آن را به جلو را به pealings طولانی مدت شکست.
جنگل شروع به صدای ترق و تروق اگر در حال سوختن است. "فریاد - - dadee ، گفت :" یک مرد "در اینجا ما!
همه fightin '.
خون "تخریب" "من willin' T شرط می بندم که آنها می خواهم حمله به محض
خورشید TH 'تا نسبتا" وحشیانه ستوان ادعا که فرماندهی
شرکت جوانان.
او بدون رحمت در سبیل کوچک او ***.
او پس وپیش با عزت تاریک در عقب از مردان خود را ، که دراز کشیده strode
پشت سر هر چه از حمایت آنها تا به حال جمع آوری است.
باتری به موقعیت در عقب trundled بود و متفکرانه توپخانه
از راه دور.
هنگ ، unmolested هنوز ، منتظر لحظه ای که خاکستری سایه
جنگل قبل از آنها باید توسط خطوط از شعله چاک دار شده است.
بسیار growling و فحش.
"Gawd خوب جوانان بیدارم ،" ما همیشه در اطراف مانند موش تعقیب می کردند!
من را مریض می سازد. انگار کسی نمی داند که در آن می رویم و یا به همین دلیل ما
بروید.
فقط در اطراف از ستون برو به از کار اخراج و licked اینجا و licked
، و هیچ کس نمی داند چه آن را برای انجام شده است. این کار باعث یک مرد احساس بچه گربه لعنتی در
یک کیسه.
در حال حاضر ، من می خواهم به دانستن آنچه که ابدی ویکتوریا به این جنگل به راهپیمایی پرداختند
به هر حال ، مگر اینکه آن را برای دادن rebs یک قابلمه به طور منظم به ضرب گلوله در ما.
ما در اینجا آمد و پاهای ما همه در این briers ملعون درهم ، و پس از آن
ما شروع به مبارزه و rebs به حال هم از آن آسان است.
آیا به من بگویید که فقط شانس!
من می دانم که بهتر است. این این قدیمی derned -- "
دوست یابو یا اسب خسته به نظر می رسید ، اما او رفیق خود را با یک صدای آرام دچار وقفه
اعتماد به نفس.
"می خواهید به نوبه خود از تمام حق در پایان TH" ، "او گفت.
"اوه ، شیطان از آن خواهد شد! شما همیشه مانند یک کشیش بخش سگ به دار آویخته شد صحبت کنید.
آیا به من بگویید!
من می دانم -- در این زمان بود میان چیزهای دیگر گذارند توسط
ستوان وحشیانه و با فکر روشن ، که به بیرون ریختن به درون خود را موظف شد
نارضایتی بر مردان خود.
"شما پسر بسته سمت راست! بدون نیاز wastin شما نفس خود را
در دراز نفس استدلال در مورد این 'که' امین 'دیگر.
jawin شما بوده ام مانند بسیاری مرغ قدیمی است.
شما چن T 'انجام است که به مبارزه با ،' شما دریافت مقدار زیادی 'T' در حدود
ده دقیقه. کمتر حرف 'fightin' چیزی است که
بهترین راه حل برای شما پسران.
عبارت جستجو gabbling jackasses دیدم هرگز. "او متوقف شد ، آماده به حمله با چنگال بر هر مردی که
ممکن است بی پروایی به پاسخ است. بدون کلمات می شود گفت ، او از سر گرفت او
به قدم زدن محترمانه.
"بیش از حد چانه موسیقی وجود دارد یک کمی بیش از حد fightin در این جنگ ، به هر حال ،" او به گفت
آنها ، چرخش سر خود را برای اظهار نهایی.
روز سفید تر رشد کرده بود ، تا زمانی که خورشید درخشندگی کامل خود را بر thronged ریخته
جنگل.
مرتب کردن بر اساس تند نبرد فراگیر نسبت به آن بخشی از خط که در آن دراز آمد
هنگ جوانان. جلو منتقل بازیچه قرار دادن تا با آن روبرو
صریحا.
صبر وجود دارد. در این بخش از این زمینه وجود دارد به تصویب رساند
به آرامی شدید لحظاتی که قبل از جوش وخروش.
تفنگ تک فلش در بیشه قبل از هنگ.
در یک لحظه آن را با بسیاری دیگر ملحق شد.
آهنگ توانا و از درگیری و تصادفات که از طریق رفت و فراگیر وجود دارد
جنگل.
تفنگ در عقب ، تحریک و غضبناک پوسته است که پرتاب شده بود burlike در
آنها ، ناگهان خود را در یک نزاع شنیع با گروه دیگری درگیر
اسلحه.
غرش نبرد حل و فصل به یک رعد و برق نورد ، که تنها ، طولانی بود
انفجار.
در هنگ نوع عجیب و غریب از تردید استفاده می شود در نگرش وجود دارد
مردان. آنها ، فرسوده شدند و خسته ، داشتن خوابیده ، اما
کمی سخت و بسیار.
آنها چشم خود را به سمت نبرد پیشبرد نورد به عنوان آنها ایستاده بود به انتظار شوک.
بعضی از کاهش و flinched. آنها ایستاده بود به عنوان مردان به سهام گره خورده است.
فصل هفدهم.
این پیش از دشمن به جوانان مانند شکار بی رحمانه به نظر می رسید بود.
او با خشم و غضب بخار آغاز شد.
او پای خود را بر زمین مورد ضرب و شتم ، و با نفرت در دود چرخش scowled
که نزدیک مانند سیل فانتوم بود.
کیفیت دیوانه کننده در این قطعنامه ظاهری از دشمن وجود دارد به او بدهد
بدون استراحت ، به او هیچ زمانی را به نشستن و فکر می کنم به من بدهید.
دیروز او جنگیده بودند و به سرعت در حال فرار کرده بودند.
ماجراهای بسیاری بوده است وجود داشت. برای به روز او احساس کردند که او به حال به دست آورده
فرصت هایی برای سکون متفکرانه.
او می توانست لذت می برد به تصویر کشیدن صحنه های مختلف به شنوندگان uninitiated در
که او را به شاهد شده بود و یا از روی لیاقت بحث در مورد فرآیندهای جنگ با دیگر
ثابت شده مردان است.
بیش از حد آن مهم بود که او باید هم برای بهبودی فیزیکی داشته است.
او درد و سفتی از تجارب خود. او از پر خود را از همه exertions دریافت کرده بود ،
و او آرزو به استراحت.
اما آن مرد دیگر به نظر می رسید که هرگز خسته رشد ، آنها با قدیمی خود را مبارزه
سرعت. او نفرت وحشی برای دشمن بی امان.
دیروز ، هنگامی که او را به جهان تصور بود علیه او است ، او منفور
آن ، خدایان کوچک و بزرگ خدایان ؛ به روز او ارتش دشمن را با همان متنفر
نفرت بزرگ.
او که قرار بود به زندگی خود مثل یک بچه گربه ، badgered توسط پسران تعقیب می کردند ، او
گفت.
بود به خوبی نمی رانندگی مردان را به گوشه نهایی ، در آن لحظات می توانند همه
توسعه دندان ها و چنگال. او تکیه داد و به گوش دوست خود صحبت کرد.
او جنگل را با یک ژست تهدید.
"اگر آنها در تعقیب ما نگه دارید ، توسط Gawd ، آنها بهتر از تماشای.
نه می تواند ایستادن بیش از حد "دوست پیچ خورده سر او ساخته شده و آرامش
پاسخ.
"اگر آنها در A - chasin رودخانه در ما آنها خواهیم همه ما را امین inteh رانندگی."
جوانان گریه وحشیانه در این بیانیه است.
او را پشت یک درخت کمی دولا ، با چشمان او سوزش hatefully و دندان خود را در مجموعه
دندان قروچه کردن curlike.
پانسمان بی دست و پا هنوز در مورد سر خود را ، و بر آن بود ، بیش از زخم او ، وجود دارد
یک نقطه از خون خشک.
موهای او wondrously tousled بود ، و برخی از عقب افتاده ، در حال حرکت قفل آویزان بیش از
پارچه از پایین پانسمان به سمت پیشانی خود را.
ژاکت و پیراهن او باز در گلو و گردن bronzed جوان خود را در معرض.
تواند وجود داشته باشد gulpings اسپاسمودیک در گلو او دیده است.
عصبی انگشت خود را در مورد تفنگ خود را twined.
او آرزو که این موتور از قدرت نابود شد.
او احساس کرد که او و همراهانش در حال taunted و تمسخر از صادق
محکومیت که آنها فقیر و ضعیف خیلی بودند.
دانش او از ناتوانی خود را به گرفتن انتقام برای آن خشم خود را به تاریک ساخته شده
و شبح طوفانی ، که او را صاحب و او رویای از ظلم و ستم ناپسند.
شکنجه گران مگس با مکیدن insolently در خون او بودند و او فکر
که او زندگی خود را برای انتقام از دیدن چهره خود را در رقت انگیز داده می شود
plights.
باد از جنگ همه چیز در مورد هنگ جاروب شده بود ، تا زمانی که یک تفنگ ، بلافاصله
پس از آن توسط دیگران ، در مقابل آن فلش. یک لحظه بعد هنگ roared چهارم
جواب متقابل دادن ناگهانی و شجاع آن.
دیواره متراکم از دود حل و فصل به آرامی پایین. خشمگینانه شکاف و چاک دار توسط
آتش knifelike از تفنگ.
به جوانان مبارزان شبیه حیوانات مبارزه مرگ را به تاریک پرتاب
گودال.
احساس کرد که او و همراهان او ، در سرخ مایل به قرمز ، با عقب راندن وجود دارد ، همیشه
هل دادن هجوم شدید از موجودات شد لغزنده.
پرتوهای آنها از قرمز سیر به نظر می رسید به هیچ خرید بر اجساد دشمنان خود را ؛
دومی به نظر می رسید به آنها را با سهولت فرار از ، و از طریق ، بین ، در اطراف ، و در حدود
با مهارت unopposed.
هنگامی که ، در یک رویا ، آن را به جوانان رخ داده است که تفنگ خود را به چوب ناتوان بود ، او
حس از دست رفته از همه چیز اما نفرت خود ، تمایل خود را به سر و صدا به پالپ پر زرق و برق
لبخند پیروزی بود که می توانست بر چهره دشمنان خود را احساس نمی کنید.
آبی دود بلعیده خط فر و مانند یک مار پا بر writhed.
این چرخش به پایان می رسد خود را در عذاب از ترس و خشم و وپیش.
جوانان آگاه بود که او بر پای خود را سیخ شده بود.
او جهت زمین را نمی دانند.
در واقع ، پس از او حتی عادت تعادل را از دست داد و به شدت سقوط کرد.
او دوباره فورا.
فکر یکی از طریق هرج و مرج از مغز او در آن زمان می رفتند.
او تعجب اگر او چرا که او به ضرب گلوله کشته شده بود ، کاهش یافته بود.
اما سوء ظن به پرواز دور در یک بار.
او بیشتر از آن فکر نمی کنم. او صورت گرفته بود ، مقام اول را پشت سر
درخت ، کمی با تعیین مستقیم نگه دارید آن را در برابر جهان است.
او نباشد آن را امکان وجود دارد که ارتش خود می تواند آن روز را را موفق ، و از این او
احساس توانایی برای مبارزه با سخت تر است.
اما ازدحام در تمام راه رسید بود ، تا زمانی که جهت و مکان را از دست دادند ،
صرفه جویی است که او می دانست که در آن وضع دشمن. به شعله های آتش او را به بیت است ، و دود داغ
broiled پوست خود را.
بشکه تفنگ او بزرگ شد آنقدر گرم است که معمولا او می تواند آن را بر ندارد به عهده
کف دست خود را ، اما او در چاشنی کارتریج را در آن نگهداری می شود ، و کوبنده و آنها را با
clanking او ، خم شدن سنبه تفنگ یا توپ.
اگر او در بعضی از فرم در حال تغییر از طریق دود هدف ، او ماشه خود را با را کشیده
خر خر شدید ، تا اگر او بودند خرید و فروش یک ضربه مشت با تمام قدرت خود است.
هنگامی که دشمن به نظر می رسید در حال سقوط به عقب قبل از او و همراهان او ، او فورا رفت
رو به جلو ، مثل یک سگ که دیدن دشمنان خود را عقب مانده ، تبدیل و اصرار بر بودن
دنبال کرد.
و هنگامی که او مجبور شد دوباره بازنشسته ، او آن را به آرامی sullenly ، گرفتن مراحل
ناامیدی سترگ.
هنگامی که او در نفرت قصد خود ، تقریبا به تنهایی ، و آتش ، همه کسانی که در نزدیکی
او را به حال متوقف شده است. او را در اشغال خود را که کاملا اشغال شده بود
او از ارامش آگاه نیست.
او با خنده خشن و یک جمله که به گوش خود در صدا آمد به یاد می آورد شد
از تحقیر و شگفتی است.
"یه دیو صفت احمق ، انجام یه نمی دانند به اندازه کافی T' ترک زمانی که هر چیزی T وجود ندارد 'ساقه
در؟ Gawd خوب! "
او پس از آن تبدیل شده و ، pausing با تفنگ خود نیمی پرتاب به موقعیت نگاه
خط آبی از رفقای خود.
در این لحظه از اوقات فراغت آنها به نظر می رسید همه به در خیره با درگیر می شود
حیرت در او. آنها تماشاگران تبدیل شده بود.
عطف به جلو دوباره به او ، تحت دود برداشته شده ، یک زمین خالی از سکنه را دیدم.
او برای یک لحظه نگاه سر در گم است.
سپس بر جای خالی لعاب چشم او نقطه الماس از ظاهر
هوش. "آه ، او گفت ، درک.
او به رفقای خود بازگشت و خود را بر زمین انداخت.
او مانند یک انسان که thrashed شده بود sprawled.
گوشت او به طرز عجیبی در آتش ، به نظر می رسید و صدای نبرد را در گوش خود ادامه داد.
او کورکورانه برای غذاخوری او groped. ستوان crowing شد.
او مست با مبارزه به نظر می رسید.
او به جوانان به نام : "آسمان ها ، اگر من تا به حال ده هزار گربه وحشی مثل شما
پارگی معده TH 'outa این جنگ در هفته less'na!"
او puffed از قفسه سینه خود را با عزت بزرگ او آن را گفت.
برخی از مردان muttered و در جوانان در راه محو و تار شده هیبت نگاه کرد.
این بود ساده که او در بارگیری و اخراج و لعن بدون مناسب رفته بود
تنفس ، آنها هم به او توجه پیدا کرده بود.
و حالا آنها را بر او به عنوان شیطان جنگ نگاه کرد.
دوست آمد متناوب به او است. برخی از وحشت و ترس در او وجود دارد
صدا.
"آیا یه همه حق است ، فلمینگ؟ آیا یه احساس همه حق است؟
ماده هفتم "چیزی با یه ، هنری وجود ندارد ، وجود دارد؟"
"نه ، گفت :" جوانان به سختی.
گلو او پر از دستگیره ها و burs به نظر می رسید. این حوادث ساخته شده جوانان اندیشیدن.
به او نشان داد این بود که او ادم وحشی یا بربری ، یک جانور بوده است.
او مثل یک بت پرست که از دین خود دفاع جنگیده بودند.
با توجه به آن ، او را دیدم که خوب ، وحشی ، و ، در برخی از راه ، آسان بود.
او یک چهره فوق العاده ای ، بدون شک شده بود.
این مبارزه او موانع که او به کوه ها بستری شده بود ، بر آنها غلبه کرده بود.
آنها همانند قله کاغذ افتاده بود ، و او در حال حاضر آنچه که او یک قهرمان نامیده می شود.
و او به حال شده است از این روند آگاه نیست.
او و خوابیده بود ، بیدار شدن ، خود شوالیه.
او در خیره گاه به گاه از رفقای خود را وضع و basked.
چهره های آنها در درجه سیاهی از پودر سوخته متنوع است.
برخی از این بیماران کاملا smudged. آنها با تعریق reeking بودند ، و
تنفس خود را سخت و خس خس آمد.
از این expanses خاکی که در او peered.
"کار داغ! کار داغ! "گریه ستوان
deliriously.
او راه می رفت بالا و پایین ، بی قرار و مشتاق. گاهی اوقات صدای او می تواند در یک شنیده
خنده های وحشی ، غیر قابل درک.
هنگامی که او فکر به خصوص عمیق بر علم جنگ به حال او همیشه
ناخودآگاه خود را خطاب به جوانان است.
بعضی از شادی شوم توسط مردان وجود دارد.
"با رعد و برق ، من شرط می بندم این army'll reg'ment جدید دیگری مانند ما مراجعه کنید هرگز!"
"شما شرط می بندم!
"یک سگ ، یک زن ، یک درخت گردو ، توریم ، یه ضرب و شتم' EM ، هفتم "بهتر است آنها را!
آنها که مانند ما. "" را فراموش کرده مردان piler.
اگر جنگل هفتم تا 'زن' OL 'swep او می خواهم dustpanful دستگاه گوارش است."
"بله ،" اگر او خواهیم اطراف ag'in در آمد : 'تقلا ساعت' او خواهیم شمع دستگاه گوارش است. "
جنگل هنوز هم بار خود را از سر و صدا را با مته سوراخ. از خاموش زیر درخت آمد نورد
جغ جغ یا تلق تلق کردن از تفنگ.
هر بیشه دور ، جوجه تیغی با quills از شعله عجیب و غریب به نظر می رسید.
ابری از دود تیره ، به عنوان از خرابه در سوختن ، به سمت خورشید در حال حاضر روشن رفت
و همجنسگرایان ، در آسمان آبی ، enameled.
فصل هجدهم.
خط پاره پاره مهلت برای چند دقیقه بود ، اما در طول مکث آن مبارزه
در جنگل بزرگ شد تا درختان به تیردان قرار گرفتن از شلیک به نظر می رسید و
زمین به لرزش از عجله از مردان است.
صدای توپ در یک ردیف طولانی و تمام نشدنی مخلوط شدند.
این مشکل به نظر می رسید در چنین فضایی زندگی می کنند.
سینه از مردان تیره و تار برای یک بیت از طراوت ، و گلوی خود را craved آب.
یک شات از طریق بدن ، که گریه زاری تلخ را مطرح وجود دارد که
آمد این ارامش.
شاید او خواستار شده است تا به حال در طول جنگ نیز ، اما در آن زمان هیچ کس
شنیده ام او را. اما در حال حاضر مردان تبدیل در بد بخت
شکایت از او بر زمین است.
"چه کسی است؟ چه کسی است؟ "
"Jimmie راجرز. Jimmie راجرز. "
وقتی چشمان خود را برای اولین بار او مواجه شد ، توقف ناگهانی وجود دارد ، که اگر آنها می ترسیدند به
نزدیک است.
او خرمن کوبی در چمن ، چرخاندن بدن مرتعش خود را به بسیاری از
عجیب و غریب ژست. او فریاد با صدای بلند.
تردید این لحظه به نظر می رسید او را با تحقیر فوق العاده و فوق العاده ای ، پر ،
و او آنها را سر در گم در shrieked احکام.
دوست جوانان بود توهم جغرافیایی مربوط به جریان است ، و او
به دست آمده اجازه برای رفتن برای برخی از آب است. بلافاصله محیط های اغذیه فروشی پس از باران شد
او.
"پر کردن معدن ، یه خواهد شد؟" "من برخی را بیش از حد است."
"و من بیش از حد." او ترک ladened.
جوانان رفت و با دوست خود ، احساس تمایل به پرتاب بدن گرم شده خود را بر روی
جریان و غوطه ور شدن وجود دارد ، لیتر نوشیدنی است. آنها ساخته شده جستجو عجولانه برای قرار
جریان ، اما آن را پیدا کند.
آب در اینجا ، گفت : "جوانان. آنها بدون تاخیر تبدیل شده و شروع به
جابجایی گام های خود را.
از موقعیت خود را به عنوان به آنها دوباره به سمت محل مبارزه با آن روبرو ، آنها
البته درک مقدار از نبرد بزرگتر از که سند چشم انداز خود را به حال
شده دود پرتاب از خط مبهم است.
آنها می توانستند امتداد تیره پیچ در پیچ در امتداد زمین را ببینید ، و در یکی از پاک فضا وجود دارد
یک ردیف از اسلحه ساخت ابرهای خاکستری ، که با چشمک می زند زیادی از پر شده بود نارنجی بود
شعله های رنگی.
بیش از برخی از شاخ و برگ آنها می تواند سقف خانه را ببینید.
یک پنجره ، درخشان قرمز قتل عمیق ، مستقیما از طریق برگ تاباند.
از بنای برج بلند تکیه از دود دور به آسمان رفت.
به دنبال بیش از نیروهای نظامی خود ، آنها را دیدم توده مخلوط به آرامی به طور منظم شدن
تشکیل می دهد.
نور خورشید ساخته شده نقاط نسبتا درخشان از فولاد روشن.
به عقب نگاه اجمالی از سواره رو دور وجود دارد که آن را بیش از یک شیب منحنی.
با پیاده نظام عقب نشینی شلوغ بود.
از تمام جنگل ها در هم آمیخته به وجود آمد دود و هیاهو از نبرد است.
هوا همیشه با blaring اشغال شده بود. در نزدیکی مکانی که آنها ایستادند پوسته فلیپ
زدن انجام و hooting.
گلوله های گاه به گاه buzzed در هوا و spanged به تنه درخت.
مردان زخمی و stragglers دیگر slinking از طریق جنگل شد.
به دنبال پایین راهرو از بیشه ، جوانان و همدم او را دیدم jangling
به طور کلی و کارکنان خود را تقریبا بر یک مرد زخمی بود که خزنده بر روی دست های خود را سوار
و زانو.
ژنرال به شدت در شارژر دهان خود را باز شده و کف آلود و هدایت reined
آن را با سوارکاری چیره دست در گذشته مرد.
دوم در عجله وحشی و شکنجه درهم.
قدرت او آشکارا او را شکست خورده او به عنوان یک محل امن رسید.
یکی از اسلحه خود را به طور ناگهانی و ضعیف شده اند ، و او سقوط ، لغزش بر پشت او.
او دراز کشیده ، تنفس به آرامی.
یک لحظه بعد ، کوچک ، creaking دسته اسب سواران به طور مستقیم در مقابل این دو بود
سربازان.
یکی دیگر از افسران ، سواری با رها ماهرانه ای از گاوچران ، galloped اسب خود را به
یک موقعیت به طور مستقیم قبل از ژنرال.
دو سرباز پا های خود خسته شده اید ساخته شده نشان می دهد کمی از رفتن بر روی است ، اما آنها lingered
نزدیکی در خواست بشنود گفتگو.
شاید آنها فکر می کردند ، بعضی از چیزهای درونی بزرگ تاریخی خواهد بود گفت.
به طور کلی ، آنان پسران می دانستند به عنوان فرمانده تقسیم آنها ، نگاه
افسر دیگر و خونسردی صحبت کرد ، اگر او بودند به انتقاد از لباس های خود را.
"formin دشمن' Th در بیش از وجود دارد ، برای یکی دیگر از اتهام ، "او گفت.
این خواهید بود در برابر Whiterside کارگردانی ، "من از ترس آنها خواهید از طریق نخواهد بود مگر اینکه شکستن
ما مانند رعد 'T متوقف کردن آنها کار می کنند."
دیگر سوگند یاد اسب ناآرام او ، و پس از آن پاک گلو او.
او یک ژست نسبت به کلاه خود ساخته شده است. خواهید بود جهنم T 'stoppin پرداخت" آنها ، "او
گفت : به زودی.
من فرض بنابراین ، اظهار داشت : "به طور کلی است. سپس او شروع به صحبت به سرعت و در
کمتر تن. او اغلب کلمات خود را با نشان داده شده
با اشاره انگشت.
"چه نیروهای نظامی می تواند : دو پیاده نظام چیزی می تواند تا سرانجام او را خواست با شنیدن
شما یدکی؟ "افسر که شبیه یک گاوچران سوار
منعکس شده برای یک لحظه.
"خوب ،" او گفت : "من تا به حال در پنجمین سفارش 76' 12th هفتم برای کمک ، "من واقعا نمی
رو هر. اما در 304 امین 'وجود دارد.
آنها مانند بسیاری رانندگان قاطر مبارزه کنند.
من می توانم آنها را به بهترین یدکی از هر. "جوانان و دوست خود را رد و بدل نگاهها
از حیرت. ژنرال صحبت می کردند به شدت.
"دریافت EM آماده شود ، سپس.
من تحولات را از اینجا تماشا کنید ، شما کلمه ارسال هنگام T 'آنان آغاز.
در پنج دقیقه اتفاق می افتد. "
به عنوان افسر دیگر انگشتان خود را نسبت به کلاه خود را پرتاب بند و بست اسب خود ،
آغاز شده به دور ، به طور کلی به نام به او را در صدا هوشیار : «من بسیاری از باور نیست
رانندگان قاطر خود را به عقب خواهد داد. "
دیگر چیزی در پاسخ فریاد زد. او لبخند زد.
با چهره ترس ، جوانان و همدم او عجولانه برگشت به خط.
این اتفاقات زمان فوق العاده کوتاه اشغال کرده بود ، با این حال جوانان این است که در آنها احساس
او ساخته شده بود در سن. چشم های جدید به او داده شد.
و شگفت انگیز ترین چیز برای یادگیری به طور ناگهانی که او بسیار ناچیز بود.
افسر هنگ صحبت کرد که اگر او با اشاره به جارو.
برخی از بخشی از جنگل مورد نیاز نیفتادن از قافله ، شاید نشان داد و او صرفا به یک جارو در
تن درستی بی تفاوت نسبت به سرنوشت خود. این جنگ ، بدون شک بود ، اما به نظر می رسید
عجیب و غریب.
همانطور که دو پسر به خط ، ستوان آنها را درک و دارای عقاید با
خشم. "فلمینگ -- ویلسون -- چه مدت طول آن را یه
آب به دستگاه گوارش ، به هر حال -- به جایی که یه به ".
اما خطابه خود را متوقف به عنوان او را دیدم چشمان خود را ، که با داستان های بزرگ بزرگ بودند.
"ما در حال شارژ goin' T '-- اتهام' T 'goin we're گریه دوست جوانان ،
شتاب با اخبار خود را.
»به اتهام؟" گفت ستوان. »به اتهام؟
خوب ، b'Gawd! در حال حاضر ، این واقعی است fightin '."
بیش از قیافه خاکی او رفت و یک لبخند متظاهر وجود دارد.
»به اتهام؟ خوب ، b'Gawd! "
گروه کمی از سربازان محاصره دو جوان می باشد.
"آیا ما مطمئن' nough؟ خوب ، من derned!
شارژ؟
چه FER انجام گرفت؟ آنچه که در؟
ویلسون ، شما lyin. "" من امیدوارم که به مرگ گفت : "جوانان ، تبادل
تن خود را به کلید نکوهش عصبانی است.
"به عنوان تیراندازی مطمئن ، من به شما بگویم." و دوستش در اجرای دوباره صحبت کرد.
"نمی دید سرزنش ، او lyin نمی شود'. 'EM حرف شنیدیم."
آنها گرفتار دید دو شخصیت که سوار فاصله کوتاه از آنها.
یکی از این سرهنگ هنگ شد و از سوی دیگر افسر که به حال دریافت شد
سفارشات از فرمانده تقسیم.
آنها در هر یک از دیگر gesticulating شد. سرباز ، با اشاره به آنها ، تفسیر
صحنه است. یک مرد بود یک اعتراض نهایی : "چگونه می تواند
یه 'EM حرف آشنا شدید؟"
اما مردان ، برای بخش بزرگی ، راننده سرشونو تکون دادن ، اعتراف است که قبلا دو دوستان
حقیقت سخن گفته بود. آنها را به نگرش غنوده حل و فصل
با AIRS داشتن پذیرفته موضوع است.
و آنها را بر آن mused در ، با صد گونه بیان.
این چیزی که جاذب به فکر کردن در مورد بود. بسیاری از سفت بستن کمربند خود را با دقت و
hitched در شلوار خود را.
یک لحظه بعد ماموران به شلوغی در میان مردان آغاز شد ، هل دادن آنها را به بیشتر
جرم و جمع و جور را به تراز دلخواه برای بهتر.
آنها تعقیب می کردند کسانی که عقب افتاده و در معدودی از مردان که به نظر می رسید به آنها نشان می دهد fumed
نگرش که آنها تصمیم گرفته بود که در آن محل باقی می ماند.
آنها مانند چوپان حیاتی مبارزه با گوسفند بودند.
در حال حاضر ، هنگ به نظر می رسید به خود جلب و تقلا کردن یک نفس عمیق بکشید.
هیچ یک از چهره های مردان آینه افکار بزرگ شد.
سربازان bended و مانند دونده های دوی سرعت قبل از سیگنال stooped.
جفت بسیاری از چشم ها در glinting از چهره های کثیف به سمت پرده های peered
عمیق تر جنگل. آنها به نظر می رسید در عمیق درگیر
محاسبات زمان و فاصله.
آنها صداهای نزاع هیولا بین این دو احاطه شده
ارتش. جهان را به طور کامل در دیگر علاقه مند بود
مهم است.
ظاهرا ، هنگ امر کوچک خود به خود داشتند.
جوانان ، تراشکاری ، شات سریع ، نگاه کشیدند دوستش.
دومی همان شیوه ای از نگاه به او بازگشت.
آنها تنها کسانی که دارای دانش درونی بودند.
"قاطر درایور -- جهنم پرداخت -- T' don't بسیاری بر این باورند خواهد داد. "
این راز طعنه امیز بود.
در این حال ، آنها دیدم هیچ تردیدی در چهره های یکدیگر را ، و آنها راننده سرشونو تکون دادن قطع و
unprotesting موافقت هنگامی که یک مرد کرک شده در نزدیکی آنها در صدا بردبار گفت : "ما دستگاه گوارش
بلعیده است. "