Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 6
بعد از ظهر کامل بود. سکون عمیق تر دارای هوا ، و
زرق و برق از پاییز آمریکا کدورت که گسترش و نشر تعدیل شد
روشنایی بدون dulling آن.
در حفره های چوبی از پارک در حال حاضر وجود دارد لرز غش ، اما به عنوان زمین
گل رز رشد هوا سبکتر است ، و صعودی دامنه های طولانی خارج از جاده بالا و لیلی
و همراه او به منطقه تابستان طولانی رسید.
راه در سراسر چمنزار با درختان پراکنده زخم و سپس آن را به خط آغشته
plumed با asters و اسپری purpling های خاردار ، از چه رو ، از طریق تیردان قرار گرفتن نور
خاکستر برگ ، کشور ، خود را در فاصله های آرامش بخش حال نعوظ کشیده.
بالاتر ، خط تافتز ضخیم شدن از سرخس و سبزی براق خزنده را نشان داد
دامنه سایه درختان شروع به برآمدگی آن ، و سایه عمیق تر به شطرنجی
هوای گرگ و میش از راش - بیشه.
boles از درختان ایستاده بود و از هم جدا ، با تنها یک چراغ از feathering
زیر رست ؛ مسیر در امتداد لبه چوب زخم ، در حال حاضر و پس از آن به دنبال در
مرتع روشن از فروغ افتاب و یا در باغ مزین با میوه.
لیلی صمیمیت واقعی با طبیعت را نداشت ، اما او علاقه وافری به مناسب بود و
می تواند کاملا حساس به صحنه پس زمینه اتصالات از خود او بود
احساس.
چشم انداز گسترش یافتن در زیر او را از بزرگ شدن خلق و خوی حال حاضر او به نظر می رسید ، و او
چیزی از خودش در آرامش آن ، وسعت آن ، طولانی آن می رسد آزاد یافت می شود.
در دامنه های نزدیکتر قند maples wavered مانند pyres از نور ؛ پایین پایین بود
massing از باغ های خاکستری ، و اینجا و آنجا سبز طولانی از بلوط و بیشه.
دو یا سه قرمز مزرعه خانه dozed زیر درختان سیب ، و منار مخروطی چوبی سفید
از یک کلیسا روستای نشان داد فراتر شانه از تپه ، در حالی که بسیار پایین تر ، در
کدورت از گرد و غبار ، بالا جاده بین مزارع زد.
Selden پیشنهاد : "اجازه دهید ما در اینجا نشسته ، به عنوان آنها به لبه باز از سنگ بالا رسید
که beeches شدت بین تخته سنگ های خزه مانند گل رز است.
لیلی را بر روی سنگ کاهش یافته است ، درخشان با صعود طولانی خود را.
او شنبه آرام ، لب او جدا استرس صعود ، چشم او سرگردان
مسالمت آمیز بیش از محدوده های گسسته و چشم انداز.
Selden خود را بر روی چمن در فوت او ، کج کلاه خود را کشیده در برابر سطح
آفتاب اشعه ، و clasping دست خود را پشت سر خود را ، که در برابر طرف استراحت
سنگ است.
او تا به حال هیچ صحبت های او را میخواهید ؛ سکوت تنفس سریع او به نظر می رسد بخشی از
صدا در نیاوردن عمومی و هماهنگی از چیزهایی.
در ذهن خود ، تنها یک احساس تنبلی از لذت وجود دارد ، حجاب لبه های تیز
حس به عنوان رقیق سپتامبر محجبه صحنه در پای خود بایستند.
اما لیلی ، هر چند نگرش خود را به عنوان آرامش خود را به عنوان ، ضرباندار از درون با عجله
افکار همگان میگردد.
در او در حال حاضر وجود دارد دو انسان ، یک نفس عمیق رسم آزادی و
نشاط ، دیگر نفس نفس زدن برای هوا در سیاه کمی از نوع زندان خانه از ترس.
اما به تدریج gasps اسارت بزرگ شده کم نور ، و یا از سوی دیگر پرداخت دستمزد کمتر به توجه به
آنها افق گسترده ، هوا رشد قوی تر ، و روح آزاد quivered برای
پرواز.
او می تواند خودش توضیح داد که حس از خاصیت شناوری که به نظر می رسید را برداشته و
نوسان او را بالاتر از جهان آفتاب عجین در فوت او.
آن را دوست دارم ، او تعجب یا ترکیبی اتفاقی صرفا افکار شاد
و احساس؟
چه مقدار از آن را به خاطر طلسم از بعد از ظهر کامل ، بوی
جنگل محو شدن ، فکر dulness از او فرار کرده بودند؟
لیلی تا به حال هیچ تجربه قطعی که برای تست کیفیت از احساسات او است.
او تا به حال چندین بار در عشق با بخت و اقبال و یا مشاغل است ، اما تنها یک بار با
مرد است.
که سال پیش ، زمانی که وی برای اولین بار بیرون آمد و با عاشقانه smitten شده بود
علاقه وافری به یک نجیب زاده جوان به نام هربرت Melson ، که تا به حال چشمان آبی و یک موج کوچک
در موهای او.
آقای Melson ، که از هیچ اوراق بهادار دیگر مذاکره برخوردار شد ، به عجله به حال
استخدام آنها در تسخیر ارشد خانم ون Osburgh : از آن زمان به بعد او تنومند رشد کرده بود
و خس خس یا خر خر کننده ، و به گفتن حکایات در مورد فرزندان او داده شد.
اگر لیلی به یاد می آورد این احساسات زود هنگام آن بود که آن را با آنچه که در حال حاضر مقایسه نیست
صاحب او را تنها نقطه مقایسه احساس سبکی بود ،
رهایی ، که او به خاطر احساس ،
در غلغله والس یا انزوا از هنرستان ، در طول دوره مختصری از
عاشقانه دوران جوانی او است.
او دوباره تا امروز شناخته شده نیست که سبکی ، که تب و تاب بودن آزادی ، اما در حال حاضر آن
چیزی بیش از یک groping کور از خون بود.
جذابیت عجیب و غریب احساس خود را برای Selden بود که او آن را درک او
می تواند انگشت خود را بر روی هر لینک های زنجیره ای بود که با هم آنها را به رسم قرار داده است.
اگرچه محبوبیت خود را از نوع ساکت بود ، به جای احساس فعالانه بیان
در میان دوستان خود ، او inconspicuousness خود را برای ابهام اشتباه هرگز.
کشت مشهور او به طور کلی به عنوان یک مانع اندکی به آسان در نظر گرفته شد
مقاربت ، اما لیلی ، که خود در به رسمیت شناختن او دارای فکر وسیع از prided
ادبیات ، و همیشه به اجرا درآمد عمر
خیام در کیسه خود را سفر ، با جذب این ویژگی ، که او احساس می شد
تمایز آن در یک جامعه بزرگتر داشته اند.
علاوه بر این ، بود ، یکی از هدایای او به دنبال به نوبه خود ، به قد بلند که خود را
سر بالای جمعیت و ویژگی های تاریک کاملا - مدل که در یک سرزمین
نوع آمورف ، هوا را به او داد
متعلق به یک نژاد ، تخصصی تر از حمل تحت تاثیر قرار دادن متمرکز
گذشته است.
افراد متمایل به توسعه در بر داشت او را کمی خشک و دختران بسیار جوان او را نیش دار فکر ؛
اما این هوای سردی دوستانه ، تا آنجا که ممکن است از هر گونه ادعا از حذف
مزیت شخصی ، کیفیت که piqued علاقه لیلی شد.
همه چیز در مورد او گفته و با موشکافی کردن عنصر در طعم او ، حتی به
طنز نور که با آن وی بررسی آنچه به نظر می رسید به او مقدس ترین است.
او را تحسین او را بیشتر از همه ، شاید ، برای اینکه قادر به انتقال به عنوان مجزا حس
برتری به عنوان ثروتمندترین مرد او تا کنون ملاقات کرده بود.
این طولانی شدن ناخودآگاه این فکر بود که به رهبری او را می گویند در حال حاضر ،
با خنده : "من شکسته دو تعاملات را برای شما امروز.
بسیاری از شما برای من شکسته است؟ "
"هیچ کدام ، گفت :" Selden آرامش. "تنها تعامل من در Bellomont بود با
شما خواهد شد. "او به او نگاه ، کمرنگ خندان.
"آیا شما واقعا Bellomont برای دیدن من می آیند؟"
"البته من" نگاه خود را عمیق تر meditatively.
"چرا؟" او ، با لهجه ای که همه اثر خفیفی از رنگ عشوه از زمان زمزمه
سوال. "از آنجا که شما چنین منظره فوق العاده :
من همیشه دوست دارم به آنچه شما انجام می دهند. "
"چگونه شما می دانید چیزی است که من باید انجام دهند اگر شما اینجا نیست؟"
Selden لبخند زد.
"من خودم تملق گفتن نیست که آمدن من ، البته خود را از اقدام های مو منحرف
وسعت. "
"که پوچ را -- از آنجا ، اگر شما در اینجا نیست ، من به وضوح می تواند نمی شود مصرف
راه رفتن با شما "" نه ؛ اما شما گرفتن یک قدم زدن با من تنها
یکی دیگر از راه استفاده از مواد خود را است.
شما یک هنرمند است و من اتفاق می افتد به کمی رنگ شما با استفاده از.
اتمام حجت بخشی از هوش و ذکاوت خود به قادر به تولید اثر پیش برنامه ریزی شده
extemporaneously.
لیلی لبخندی زد : حرف های او بیش از حد حاد به اعتصاب نخواهند زد ، حس شوخ طبعی خود را.
این درست است که او به منظور استفاده از حادثه حضور خود را به عنوان بخشی از بسیار
قطعی اثر و یا اینکه ، حداقل ، به بهانه محرمانه او برای شکستن پیدا کرده بود
او را وعده به راه رفتن با آقای Gryce.
او گاهی اوقات شده است که بیش از حد مشتاق متهم -- جودی Trenor حتی به او هشدار داده بود
به آرامی پیش بروید.
خوب ، او نمی خواهد در این مورد بیش از حد مشتاق ، او را خواستگار او دیگر را
طعم تعلیق.
از کجا وظیفه و تمایل با هم شروع به پریدن کرد ، آن را در طبیعت لیلی بود که آنها را نگه دارید
سوا.
او خودش را از راه رفتن روی دادخواهی سردرد معاف شده بود : سردرد نامطبوع
که در صبح ، او را به کلیسا جسارت منع شده بود.
ظاهر او در ناهار توجیه بهانه ای.
او نگاه سست ، پر از شیرینی رنج و وی حامل یک بطری در
دست او را.
آقای Gryce جدید به تظاهرات چنین بود ، او تعجب و نه عصبی ، اگر او از
ظریف ، داشتن نگرانی در مورد آینده فرزندان خود را گسترده است.
اما همدردی برنده روز ، و او را besought به خودش را در معرض : او همیشه
با ایده هایی از قرار گرفتن در معرض هوای بیرونی متصل می شوند.
لیلی همدردی خود را با قدردانی سست دریافت کرده بود ، خواسته او ، از او باید باشد
از جمله شرکت فقیر ، برای پیوستن به بقیه از حزب که بعد از ناهار ، با شروع در
اتومبیل در سفر به Osburghs ون در Peekskill.
آقای Gryce توسط disinterestedness او را لمس می شد و برای فرار از
چیز تهی تهدید بعد از ظهر ، مشاوره او گرفته شده بود و mournfully ترک ،
در گرد و غبار هود و عینک ایمنی : به عنوان موتور
خودرو سقوط خیابان او در شباهت اش به سوسک بافل لبخند زد.
Selden مانور خود را با سرگرمی های تنبل تماشا کرده بود.
او هیچ پاسخی به پیشنهاد خود ساخته شده بود که آنها باید بعد از ظهر را صرف
با هم ، بلکه به عنوان طرح او را به خود گشوده او احساس نسبتا با اعتماد به نفس که شامل
در آن است.
خانه خالی بود که در طول او شنیده گام خود را بر روی پله و قدم از
بیلیارد اتاق به او بپیوندند. او بر روی کلاه و راه رفتن ، لباس بود ، و
سگ محدوده پای او شدند.
"من فکر می کردم ، بعد از همه ، هوا ممکن است کار من خوب ،" او توضیح داد ، و او موافقت کرد که تا
ساده درمان به ارزش تلاش بود.
excursionists رفته حداقل به مدت چهار ساعت خواهد بود و لیلی و Selden کل
بعد از ظهر قبل از آنها ، و احساس فراغت و ایمنی به آخرین لمس
سبکی به روح او است.
با هم آنقدر به صحبت می کنید ، و هیچ شی قطعی می شود تا منجر شده ، او می تواند طعم و مزه
به دنبال لذت پیروزی و نادر از ولگردی ذهنی.
او عاری از انگیزه های نهان احساس کردند که او در زمان اتهام خود را با لمس
خشم. "من نمی دانم ،" او گفت ، "چرا شما هستند
همیشه من را متهم به عمد. "
"من فکر می کردم شما به آن اعتراف : شما به من گفت روز دیگر است که شما تا به حال به دنبال
برخی خط -- و اگر یک چیز در همه شایستگی آن را انجام کاملا "است.
"اگر شما به معنای آن است که یک دختر است که هیچ کس به فکر می کنم برای او موظف است به فکر می کنم برای
خودش ، من کاملا حاضر به قبول بستن.
اما شما باید به من ملال انگیز نوع فرد اگر شما فرض کنید که من هرگز به عملکرد
ضربه. "
"آه ، اما من فرض کنید که : به من نیست که شما گفت که نبوغ خود را نهفته در
تبدیل تکانه را به نیت؟ "" نابغه من؟ "او با توجه داشته باشید ناگهانی در واقع همان تکرار
از خستگی.
هر آزمون نهایی نبوغ اما موفقیت وجود دارد؟
و من مطمئنا موفق نشده اند. "Selden تحت فشار قرار دادند کلاه خود را به عقب و در زمان یک ضلع
نگاه او.
"موفقیت -- موفقیت چیست؟ من باید علاقه مند به خود
تعریف. "" با موفقیت انجام شد؟ "
او تردید.
"چرا ، به همان اندازه به عنوان یکی می تواند از زندگی ، گمان می کنم.
اتمام حجت کیفیت نسبی ، بعد از همه. که نظر شما از آن نیست؟ "
"نظر من از آن؟
خدای ناکرده! "او با انرژی ناگهانی نشسته و استراحت خود را
آرنج ها بر روی زانو های خود و خیره بر زمینه های دلپذیر.
"نظر من در موفقیت ،" او گفت ، "آزادی شخصی است."
"آزادی؟ آزادی از نگرانی؟ "
"از همه چیز -- از پول ، از فقر ، از سهولت و اضطراب ، از تمام
حوادث مواد. برای حفظ یک نوع جمهوری روح --
که من اسمش موفقیت است. "
او به جلو را با یک فلاش پاسخگو تکیه. "من می دانم -- من می دانم -- آن را عجیب و غریب ، اما به
فقط به آنچه احساس من بوده ام. "او چشم خود را با شیرینی نهفته آشنا شد
او.
"احساس با شما بسیار نادر است؟" او گفت. او کمی تحت زل زل نگاه کردن او سردرپیش.
"شما مرا به طرز وحشیانه ای فرومایه فکر می کنم ، آیا شما نمی؟ اما شاید این موضوع تا حدودی که من تا به حال هرگز
هر انتخاب.
هیچ کس وجود دارد ، منظور من ، به من در مورد جمهوری روح بگویید. "
"هرگز وجود دارد -- یک کشور اتمام حجت است برای پیدا کردن راهی برای خود."
"اما من باید هرگز در بر داشت راه من وجود دارد اگر شما تا به حال به من گفت."
"آه ، نشانه پست وجود دارد -- اما تا بدانید که چگونه به آنها را بخوانند."
"خب ، من شناخته شده ، شناخته شده!" او با تب و تاب بودن از اشتیاق گریه.
"هر زمان که من به شما نگاه می کنید ، من خودم هجی نامه ای از نشانه -- و دیروز --
شب گذشته در وعده شام -- من ناگهان دیدم راه کمی به جمهوری خود را ".
Selden هنوز به دنبال به او بود ، اما با چشم تغییر است.
تا کنون او ، در حضور او و صحبت های او ، تفریحی زیبایی شناسی پیدا کرده بود که
انسان بازتابنده APT درهم و برهم در مقاربت با زنان زیبا به دنبال.
نگرش او یکی از توصیف spectatorship شده بود ، و او می شده اند
تقریبا متاسفم برای تشخیص در او هر ضعف احساسی است که باید با تداخل
تحقق اهداف خود است.
اما در حال حاضر اشاره از این ضعف جالب ترین چیز در مورد تبدیل شده بود
او.
او در او این است که صبح امروز در یک لحظه بی نظمی می آیند ، چهره اش رنگ پریده شده بود و
تغییر می کند ، و تحقیر از زیبایی اش او را وام افسون تند و تلخ بود.
است که او چگونه به نظر می رسد هنگامی که او تنها! اولین فکری که او شده بود و دوم
بود را در تغییر خود را که با آمدن او تولید توجه داشته باشید.
این خطر نقطه از مقاربت خود را که او می تواند تردید نیست
خودانگیختگی از شهوت و میل او.
از هر زاویه او مشاهده صمیمیت dawning خود ، او می تواند آن را به عنوان بخشی از نمی بینم
طرح خود را از زندگی و برای عنصر پیش بینی نشده در یک حرفه ای به طوری
با دقت برنامه ریزی شده بود تحریک حتی به
مردی که آزمایش های احساساتی را کنار گذاشته است.
"خوب ،" او گفت ، "آیا آن را می خواهید برای دیدن بیشتر؟
آیا شما برای تبدیل شدن به یکی از ما؟ "
او رسم کرده بود سیگار خود را به عنوان او سخن گفت ، و او دست خود را به سمت رسید
مورد. "آه ، من یکی را -- من نه دودی
روز! "
"چرا چنین غیر طبیعی پرهیز؟ همه سیگار در Bellomont. "
"بله -- اما آن را در نظر گرفته نمی تبدیل شدن به در JEUNE FILLE MARIER ؛ و در حال حاضر
لحظه ای که JEUNE FILLE MARIER هستم. "
"آه ، پس من ما می توانیم شما را به جمهوری اجازه نمی ترسند."
"چرا که نه؟ آیا نظم عزب؟ "
"نه در دست کم ، اگر چه من ملزم به بسیاری از افراد متاهل در آن وجود ندارد.
اما شما ازدواج برخی یکی بسیار غنی ، و آن را به عنوان سخت برای افراد ثروتمند را به عنوان دریافت کنید
پادشاهی از آسمان. "
"این ناعادلانه ، من فکر می کنم ، زیرا که من آن را درک کنند ، یکی از شرایط
شهروندی است که فکر می کنم بیش از حد در مورد پول نیست ، و تنها راه در مورد فکر می کنم
پول این است که مقدار زیادی از آن. "
"شما نیز ممکن است بگویند که تنها راه در مورد هوا فکر می کنم این است که به اندازه کافی برای
تنفس می کنند.
این به اندازه کافی درست است در یک معنا ، اما با ریه های شما را به فکر در مورد هوا ، اگر شما
نیستند.
و پس از آن با مردم ثروتمند خود را است -- آنها ممکن است فکر پول ، اما آنها
تنفس آن را در تمام مدت ، آنها را به عنصری دیگر و ببینید که چگونه آنها پیچ و تاب خوردن و
بادهان باز دم زدن! "
لیلی شنبه زل زده absently از طریق حلقه های آبی دود سیگار خود است.
"به نظر من ، او در طول گفت :" که شما صرف یک معامله خوب از وقت خود را در
عنصر شما را از رد. "
Selden این تراست بدون پریشانی دریافت کرد.
"بله ، اما من تلاش کرده اند تا باقی می ماند دوزیست : این همه حق است تا زمانی که یک فرد
ریه ها می تواند در یکی دیگر از هوا کار می کنند.
کیمیاگری فلز واقعی در قادر بودن به نوبه خود طلا دوباره به چیز دیگری تشکیل شده است ؛
و آن راز که بسیاری از دوستان خود را از دست داده اند. "
لیلی mused در.
"آیا شما فکر می کنید ، او پس از یک لحظه دوباره" است که افرادی که پیدا گسل
با جامعه بیش از حد APT آن را به عنوان پایان و نه به معنی توجه ، فقط به عنوان افرادی که
خوار شمردن پول صحبت می کنند به عنوان تنها اگر استفاده آن در کیسه ها نگهداری می شود و gloated بیش از؟
آن نرسیده است که عادلانه تر در نگاه به آنها هر دو به عنوان فرصت ها ، که ممکن است مورد استفاده قرار گیرد یا
ابلهانه یا هوشمندانه ، با توجه به ظرفیت از کاربر؟ "
"است که قطعا این دیدگاه عقل سلیم ، اما چیزی که عجیب و غریب در مورد جامعه این است که
افرادی که آن را توجه به عنوان پایان کسانی که در آن هستند ، و نه بر منتقدان
حصار.
این تنها راه دیگر با بیشتر نشان می دهد -- مخاطبان ممکن است تحت توهم باشد ، اما
بازیگران می دانند که زندگی واقعی در طرف دیگر footlights است.
افرادی که از جامعه به عنوان فرار از کار آن قرار دارد به استفاده سالم از آن ؛
اما زمانی که آن را تبدیل به چیزی که برای آن کار تحریف همه روابط زندگی. "
Selden خود را بر روی آرنج او مطرح شده است.
"آسمان خوب!" او در ادامه ، "من سمت تزئینی زندگی دست کم گرفتن نیست.
به نظر من حس شکوه و جلال خود را با آنچه در آن تولید کرده است توجیه است.
بدتر از آن است که بسیار طبیعت انسانی است در این فرآیند استفاده می شود.
اگر ما همه چیز خام از اثرات کیهانی هستید ، ترجیح می دهند که آتش
tempers شمشیر نسبت به ماهی که رنگ بنفش پنهان سازی.
و یک جامعه مانند مال ما زباله های مواد خوبی در تولید پچ کمی خود را از
بنفش!
نگاهی به یک پسر مثل NED Silverton -- او واقعا بیش از حد خوب مورد استفاده قرار گیرد را نوسازی
shabbiness اجتماعی کسی.
LAD There'sa تنظیم برای کشف جهان : حیف که او باید پایان دادن به
با پیدا کردن آن در خانم فیشر نقاشی اتاق؟ "
NED پسر عزیز است و من امیدوارم که او به توهمات خود را به اندازه کافی بلند نگه داشتن به نوشتن بعضی از
شعر خوب در مورد آنها ، اما آیا شما فکر می کنم آن را تنها در جامعه این است که او به احتمال زیاد به
از دست دادن آنها را؟ "
Selden او را با بی اعتنایی تلقی جواب داد. "چرا همه ایده های سخاوتمندانه ما تماس بگیرید
توهمات و حقایق آنهایی که متوسط؟
آیا این محکومیت کافی از جامعه برای پیدا کردن خود در یک پذیرش چنین
عبارت؟
من بسیار نزدیک به اصطلاحات مخصوص یک صنف در سن Silverton به دست آورد ، و من می دانم چگونه نام می توانید
تغییر رنگ از اعتقادات "او تا به حال شنیده هرگز او را با چنین صحبت می کنند
انرژی تاکید است.
لمس همیشگی او این بود که از هر جا گزیننده ، که به آرامی تبدیل می شود و بیش از
مقایسه و او توسط این نگاه اجمالی ناگهانی به آزمایشگاه منتقل شده که در آن خود را
ادیان تشکیل شدند.
او گفت : "آه ، شما به عنوان بد به عنوان sectarians دیگر ،" "چرا شما
تماس بگیرید جمهوری خود را یک جمهوری؟
یک شرکت بسته است ، و شما ایجاد اعتراض های خودسرانه به منظور حفظ
مردم. "
"این جمهوری من نیست ، اگر بود ، من باید دست به کودتا زد و صندلی شما در
تاج و تخت است. "" در حالی که ، در واقعیت ، شما فکر می کنم من می توانم هرگز
حتی پای من در سراسر آستانه دریافت کنید؟
اوه ، من درک می کنم منظور شما چیست. تحقیر کردن جاه طلبی های من -- شما به آنها فکر می کنم
نالایق از من! "Selden لبخند زد ، اما نه خنده آور اینکه به.
"خب ، این است که ادای احترام نه؟
من فکر می کنم آنها را کاملا از بسیاری از افرادی که با آنها زندگی می کنند ارزشمند است. "
او به او زل زل نگاه کردن به شدت تبدیل شده بود.
"اما آن را امکان پذیر نیست که اگر من تا به حال فرصت از این افراد ، ممکن است من را
استفاده بهتر از آنها؟
پول مخفف همه نوع چیز -- کیفیت خرید خود را محدود به آن نمی
الماس و موتور خودرو "" در دست کم : شما ممکن است خود را جبران کردن
لذت بردن از آنها با تاسیس یک بیمارستان است. "
"اما اگر شما فکر می کنند که آنچه که من واقعا باید از آن برخوردار ، شما باید جاه طلبی های من فکر می کنم
به اندازه کافی برای من خوب است. "Selden این درخواست با خنده ملاقات کرد.
"آه ، عزیزم خانم بارت ، من نه مشیت الهی ، به منظور تضمین لذت بردن از خود
چیزهایی که شما در حال تلاش برای بدست آوردن! "
"و سپس شما می توانید برای من می گویند ، که پس از تلاش برای به دست آوردن آنها احتمالا
نباید مانند آنها؟ "نفس عمیق او جلب کرد.
"چه بدبختی آینده شما برای من پیش بینی!"
"خوب -- شما آن را برای خودتان پیش بینی هرگز؟"
رنگ آهسته گل رز به گونه خود ، یک وهله از هیجان نیست ، اما برگرفته از عمیق
چاه از احساس ، مثل آن بود که اگر تلاش روح او آن را تولید کرده است.
اغلب و اغلب ، "او گفت.
"اما به نظر می رسد بسیار تیره تر زمانی که شما آن را نشان می دهد به من!"
او هیچ پاسخ به این علامت تعجب و در حالی که برای آنها شنبه سکوت ، در حالی که
چیزی بین آنها در آرام گسترده ای از هوا throbbed.
اما ناگهان او در او را با یک نوع از غیظ و غضب تبدیل خواهد شد.
چرا شما این کار را به من؟ "او گریه.
"چرا شما به چیزهایی که من را انتخاب کرده اند به نظر می رسد نفرت به من ، اگر شما چیزی برای
به من به جای "عبارت Selden از جا غرق در افکار roused
را که او افتاده بود.
او خود نمی دانست که چرا او بحث خود را در امتداد خطوط چنین رهبری بود ، مثل آن بود
از آخرین مصرف ، او تصور خود را از تنهایی بعد از ظهر با خانم ساخت
بارت.
اما این یکی از آن لحظات بود که نه به نظر می رسید به صحبت می کنند به عمد ، زمانی که
صدای مقیم در هر در سراسر عمق unsounded از احساس به دیگر نامیده می شود.
او گفت : "نه ، من چیزی به شما بدهد به جای" نشسته ، و تبدیل به طوری که او
مواجه شدند او را. "اگر من تا به حال ، آن را باید مال شما ، می دانید."
او این بیانیه اعلام ناگهانی در راه حتی غریبه نسبت به شیوه های خود را دریافت کرد
ساخت : او صورت خود را روی دست او کاهش یافته و او را دیدم که برای یک لحظه او گریستم.
برای یک لحظه بود فقط ، با این حال ، برای زمانی که او تکیه نزدیکتر و دست او را کشید پایین
با یک ژست کمتر پرشور از قبر ، او را بر او تبدیل یک چهره ملایم تر اما نه
disfigured توسط احساسات ، و او گفت :
خود ، تا حدودی ظالمانه ، که حتی گریند او یک هنر بود.
بازتاب steadied صدای خود را به عنوان او ، بین ترحم و طعنه پرسید : "آیا آن را نمی
طبیعی است که من باید سعی کنید برای کوچک کردن تمام چیزهایی که می توانم به شما ارائه نمی دهد؟ "
صورت خود را در این روشنتر است ، اما او دست خود را بوجود می آوردند دور ، و نه با یک ژست
عشوهگری ، اما به عنوان اینکه سرپیچی از چیزی که او تا به حال هیچ ادعا.
"اما شما به من کسی را کوچک کردن ، آیا شما نمی بازگشت به آرامی ،" بنابراین مطمئن شوید که آنها در حال
؟ تنها چیزهایی برای مراقبت از "Selden احساس شروع داخلی ، اما آن را تنها
آخرین تیردان قرار گرفتن از خودپرستی خود.
تقریبا در یک بار او پاسخ داد : کاملا به سادگی : "اما شما برای مراقبت از آنها ، آیا شما نمی؟
و هیچ مایل من که را تغییر دهید. "
او تا به طور کامل متوقف شده بود به نظر تا چه حد این ممکن است او را حمل می کنند ، که او
حس مشخص از این نومیدی هنگامی که او در او تبدیل چهره درخشان با
تمسخر.
"آه ،" او ، فریاد "برای تمام عبارات خوب شما واقعا به عنوان ترسو که به من ،
برای شما که یکی از آنها اگر شما تا به حال شده است بنابراین مطمئن شوید که از پاسخ من نیست. "
شوک این جواب متقابل اثر متبلور است نیت مردد Selden.
من تا مطمئن شوید که پاسخ خود را ، "او گفت : بی سر و صدا.
"و من به شما عدالت را به این باور که شما هستند یا نه."
نوبت او بود با تعجب به او نگاه و پس از لحظه ای -- "آیا شما می خواهید
ازدواج به من؟ "او پرسید.
او را به یک خنده شکست. "نه ، من نمی خواهم نه -- اما شاید من باید
اگر شما بود! "
"این چیزی است که من به شما گفتم -- you're بنابراین مطمئن شوید که شما می توانید خود را با مات و متحیر کردن
آزمایش کنند. "او جلب کرد به دست او به دست آورد ، و
شنبه به دنبال کردن در او متاسفانه.
"من آزمایش ساخت ،" او بازگشت. یا اگر من ، آن را بر شما بلکه بر اساس نمی باشد.
خودم.
من نمی دانم آنچه اثر آنها بر من داشته باشند -- اما اگر ازدواج شما یکی از
آنها ، خطر است. "او با لبخند کمرنگ است.
این یک خطر بزرگ ، قطعا -- من از شما چه عالی هرگز پنهان است. "
"آه ، آن را به شما ترسو هستند!" او بانگ زد.
او ، افزایش یافته بود و او ایستاده بود رو به او را با چشم خود را بر روی... او.
انزوای نرم از روز سقوط آنها را احاطه آنها را برداشته به نظر می رسید
هوا بهتر.
همه را تحت تاثیر قرار نفیس از ساعت لرزید در رگ های خود و جلب کرد آنها را به
یکدیگر را به عنوان برگ های سست را به زمین کشیده می شد.
تکرار کرد : "آن بزدل که ، ابتلا به دستان او را در خود.
او برای یک لحظه بر او تکیه داد ، تا اگر با یک قطره از بال های خسته : او احساس به عنوان اینکه
قلب او بود و نه با استرس از یک پرواز طولانی تر از هیجان از ضرب و شتم
مسافت های جدید.
سپس ، طراحی با یک لبخند کوچک هشدار -- "من باید نگاه شنیع در کهنه
لباس ها ، اما من می توانم کلاه خود من تر و تمیز ، "او اعلام کرد.
آنها برای مدتی سکوت بعد از این ایستاد ، لبخند زدن در هر یک از دیگر مانند پرماجرا
کودکان که به یک ارتفاع ممنوع صعود از که جدید کشف می کنند
جهان است.
دنیای واقعی در پای خود خود حجاب در تاریکی ، و در سراسر دره
ماه روشن گل رز به رنگ آبی متراکم تر است.
ناگهان یک صدا از راه دور شنیدند ، مانند همهمه از حشرات غول پیکر ، و پس از
جاده بالا ، که سفیدتر از طریق گرگ و میش اطراف زخم ، یک جسم سیاه
عجله در سراسر چشم انداز خود را.
لیلی آغاز شده از نگرش خود را از جذب و لبخند او را پژمرده و او شروع
برای حرکت به سوی خط. "من تا به حال هیچ ایده آن را تا اواخر بود!
ما نمی خواهد تا پس از تاریک ، "او گفت ، تقریبا بی صبرانه.
Selden نگاه او بود با تعجب آن را در زمان او را لحظه به پس گرفتن دیدگاه معمول خود را
از او و پس از آن او ، با توجه داشته باشید غیر قابل کنترل از خشکی گفت : "این بود
یکی از حزب ما ، حرکتی که قرار بود راه دیگری "است.
«من می دانم -- من می دانم ---- او متوقف شد ، و او قرمز خود را از طریق گرگ و میش دیدم.
"اما من به آنها گفت من بود به خوبی نمی -- که من نمی باید بیرون بروید.
بیایید پایین! "او زمزمه.
Selden ادامه داد : به او نگاه کنید و سپس او سیگار خود را از جیب خود جلب کرد و
به آرامی روشن یک سیگار.
آن را به او به نظر می رسید لازم ، در آن لحظه ، به اعلام ، از سوی برخی از ژست همیشگی
این مرتب سازی ، نگه بهبود خود را در واقعی : او کودکانه تقریبا مایل به
اجازه دهید همراه خود را می بینیم که ، پرواز خود را بر ، او بر پاهای خود فرود آمدند.
او منتظر در حالی که جرقه flickered تحت نخل خمیده خود و پس از آن او برگزار شد از
سیگار به او.
او یکی با دست لرزان صورت گرفت و قرار دادن آن را به لب های او ، خم به جلو به
قرعه کشی نور خود را از او.
در indistinctness سوسو زدن کوچک قرمز رنگ قسمت پایین صورت خود را روشن ، و او
دیدم دهانش رعشه را به یک لبخند.
"شما جدی است؟" او با هیجان عجیب و غریب از خوشنودی که او ممکن است پرسید :
گرفتار کردن ، با عجله ، از یک پشته از inflections سهام ، بدون نیاز زمان را انتخاب کنید
فقط توجه داشته باشید.
صدای Selden تحت کنترل بهتر بود. "چرا که نه؟" او بازگشت.
"ببینید من بدون ریسک در این کار صورت گرفت."
و او ادامه داد : تا قبل از او ایستاده ، کمی رنگ پریده زیر جواب متقابل دادن ، وی افزود :
سرعت : "اجازه بدهید به ما."