Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل پانزدهم
مارس خود به عظمت بدون سکندری فاجعه بود.
مشاهیر پیشرفت اجتماعی که Babbitts سزاوار آورد.
آنها خواسته بودند برای پیوستن به باشگاه کشور Tonawanda و نه دعوت به رقص در
اتحادیه.
خود ، بابیت مضطرب او "نمی مراقبت از بوق زدن چربی برای همه این highrollers ها ، اما
همسر نوع می خواهم در میان کسانی که حاضر بودند باشد. "
او به حالتی عصبی در انتظار دانشگاه کلاس او شام و شب صمیمیت خشمگین
چنین با رهبران اجتماعی به عنوان پیمانکار میلیونر ، ماکس چارلز McKelvey
Kruger به بانکدار ، ایروینگ تیت ابزار
تولید کننده ، و Adelbert دابسون دکوراتور داخلی مد روز.
از لحاظ تئوری او دوست خود بود ، او در کالج بوده است ، و هنگامی که او
مواجه می شوند آنها آنها هنوز هم نام او را "Georgie ،" اما او به نظر نمی رسد برای مواجهه با
آنها اغلب ، و آنها او را به دعوت هرگز
شام (با شامپاین و باتلر) در خانه های خود را بر روی خط الراس سلطنتی.
تمام هفته قبل از کلاس ، شام ، او از آنها فکر کرد.
"هیچ دلیلی وجود ندارد ما نباید تبدیل به یار واقعی در حال حاضر!"
دوم مانند تمام انحرافات واقعی آمریکا و
گسیل معنوی ، شام از مردان کلاس 1896 بود کاملا
سازمان یافته است.
شام کمیته مانند فروش شرکت با چکش.
هنگامی که یک هفته به آنها فرستاده یادآوری : NO پرچه. 3
پیر مرد می خواهید با ما در livest دوستی تغذیه دانش آموختگان از
خوب U قدیمی که تا کنون شناخته شده؟ alumnae از '08معلوم شد 60 درصد قوی است.
آیا ما پسران رفتن به یک دسته از دامن مورد ضرب و شتم قرار می شود؟
در تاریخ آمده ، همراهان ، اجازه دهید تا برخی از شور و شوق واقعی واقعی و تمام تقویت با هم
برای snappiest شام هنوز!
زیبا می خورد ، کوتاه زنجبیل مذاکرات و خاطرات با هم درخشان به اشتراک گذاشته ،
gladdest روز از زندگی است. شام را در یک اتاق خصوصی برگزار شد
باشگاه اتحادیه.
باشگاه ساختمان تیره رنگ بود ، سه پرمدعا مسکن زدم با هم ،
و در ورودی سالن شبیه یک انبار سیب زمینی ، با این حال بابیت که آزاد بود.
شکوه از باشگاه ورزشی وارد با خجالت.
او از راننده سرشونو تکون دادن به دربان ، سیاهان افتخار باستان با دکمه های برنجی و دم آبی
کت ، و از طریق سالن رژه می شود ، تلاش به مانند یک عضو نگاه کنید.
شصت مردان به شام آمده بودند.
آنها ساخته شده جزایر و eddies در سالن ، آنها آسانسور و گوشه های بسته بندی شده
اتاق ناهار خوری خصوصی. آنها سعی می شود صمیمی و مشتاق.
آنها به یک دیگر را دقیقا مطابق با آنها در کالج بود ظاهر شد -- به عنوان جوانان خام
که سبیلهای حاضر ، baldnesses ، paunches ، و چین و چروک شدند ، اما سبک روح
پنهان قرار برای شب.
"شما باید یک ذره تغییر نکرده است!" آنها شگفت زده است.
مردان و آنها می تواند به خاطر آنها خطاب : "خوب ، خوب ، عالی برای شما می بینید
دوباره ، پیر مرد.
چه چیزی می -- هنوز در حال انجام همین "برخی از همیشه شروع شد تشویق و یا یک؟
کالج آهنگ ، و آن را همیشه نازک شدن را به سکوت بود.
مردان با : با وجود قطعنامه خود را به توان دموکراتیک آنها را به دو دسته تقسیم
لباس لباس شخصی و مردان بدون. بابیت (فوق العاده در لباس لباس شخصی) رفت
از یک گروه خود را به دیگری.
هرچند او بود ، تقریبا صادقانه بگویم ، برای فتح اجتماعی ، او به دنبال پل شراب سفید
اول است. او به تنهایی ، شسته و رفته و خاموش.
پاول آهی کشید : "من هیچ خوبی در این handshaking و« خوب ، نگاه کنید که در اینجا "
تختخواب سفری. "" موش در حال حاضر ، Paulibus ، شل کردن و
مخلوط کن!
بهترین دسته از پسران بر روی زمین! می گویند ، شما به نظر می رسد نوع ملول.
مهم نیست که چه؟ "" اوه ، معمول است.
در اجرا ، با Zilla. "
"بیا! در اب راه رفتن و مشکلات ما را فراموش. "
او پل را در کنار او نگه داشته ، اما به سمت جایی که چارلز McKelvey ایستاده بود مشغول به کار
گرم ام خود را مثل یک کوره است.
McKelvey قهرمان کلاس '96شده بود ، نه تنها کاپیتان فوتبال و چکش
پرتاب کننده ، اما مناظره و قابل قبول در چه دانشگاه امور خارجه در نظر گرفته
محققان استفاده کرد.
او در رفته بود ، ساخت شرکت که زمانی متعلق به اسیر بود
Dodsworths ، بهترین شناخته شده خانواده PIONEER از اوج است.
او ایالاتها ، آسمان خراش ها ، ترمینال های راه آهن ساخته شده است.
او مردی با شانه های سنگین ، بزرگ chested بود ، اما تنبل نیست.
شوخ طبعی آرام در چشمان او ، فرزی شربت صاف در سخنرانی خود ، وجود دارد که
مرعوب سیاستمداران و خبرنگاران هشدار داده شده و در حضور او بیشتر
دانشمند هوشمند و یا حساس ترین
هنرمند احساس نازک خون ، روحانی ، و کمی نخ نما.
او بود ، به خصوص هنگامی که او مؤثر بر قانونگذاران و یا استخدام نیروی کار
جاسوس ، بسیار آسان و دوست داشتنی و زرق و برق دار.
او بارونی شد و او را به عنوان همکار در اشراف به سرعت در حال متبلور آمریکایی بود ،
تحتانی فقط به خانواده های پر افاده قدیمی است. (در اوج ، یک خانواده قدیمی به دست آمده است
به شهر قبل از 1840 است.)
قدرت او بیشتر به خاطر او scruples ، مانع نمی شد یا
معاون و یا به موجب سنت پیورتین های قدیمی تر.
McKelvey بود که placidly فراخ در حال حاضر با بزرگ ، تولید کنندگان و بانکداران ،
صاحبان زمین و وکلا و جراحان بود که راننده و به اروپا رفت.
بابیت فشرده در میان آنها است.
او دوست لبخند McKelvey تا آنجا که به پیشرفت اجتماعی بود از او
نفع.
اگر در شرکت پل او احساس سنگین و محافظ ، با McKelvey او احساس خفیف
و عاشقانه.
او شنیده ام McKelvey می گویند حداکثر Kruger به ، بانکدار ، "بله ، ما قرار داده تا سر جرالد
عشق دموکراتیک Doak. "بابیت را برای عنوان شد
لذت بردن از غنی.
"شما می دانید ، او یکی از بزرگترین مردان در آهن انگلستان ، ماکس.
به طرز وحشیانه ای به خوبی خاموش.... چرا ، سلام ، Georgie قدیمی!
بگو ، ماکس ، جورج بابیت است fatter از من! "
رئیس فریاد زد : "نگاهی به صندلی خود ، همراهان!"
"باید حرکت را ، چارلی؟"
بابیت گفت معمولی به McKelvey. "راست.
میهمان گرامی ، پل! نقب زن قدیمی است؟
برنامه ریزی برای نشستن در هر نقطه خاص ، جورج؟
در تاریخ آمده ، بیایید گرفتن برخی از کرسی. در تاریخ آمده ، حداکثر.
Georgie ، من در مورد سخنرانی های خود در مبارزات انتخاباتی خوانده است.
قلدر کار! "
پس از آن ، بابیت که او را از طریق آتش سوزی به دنبال.
او بسیار شلوغ را در طول صرف شام بود ، در حال حاضر bumblingly تشویق پل ، در حال حاضر
نزدیک McKelvey با «شنیدن ، شما که برای ساخت برخی از Piers در در بروکلین" در حال حاضر
با توجه به enviously شکست
کلاس نشسته ، خود را در یک گروه پر از علف هرزه ، تا او را در ارتباط خود را نگاه
با اشراف ، در حال حاضر خود را گرم شدن در بحث جامعه McKelvey و ماکس
Kruger به.
آنها از "رقص جنگل" که مونا Dodsworth خانه خود را با تزئین شده بود صحبت کرد
هزاران نفر از مناسبتهای فرهنگی.
آنها با تقلید بسیار عالی از casualness صحبت می کرد ، یک شام در واشنگتن در این
که McKelvey سناتور ، یک شاهزاده خانم بالکان ملاقات کرده بود ، و انگلیسی سرلشکر.
McKelvey به نام شاهزاده خانم "جنی" ، و اجازه دهید آن شناخته می شود که او با رقصید بود
او را. بابیت ، هیجان زده بود ، اما نه چندان وزن
با ترس به سکوت.
اگر او آنها نبود دعوت به شام ، او هنوز به صحبت کردن با عادت کرده اند بانک
رئیس جمهور ، اعضای کنگره ، و clubwomen که سرگرم شاعران.
او روشن و ارجاعی با McKelvey :
"بگو : چارلی ، ایرانیان در سال سوم به یاد داشته باشید که ما چگونه اجاره هک دریا رفتن و
تعقیب Riverdale ، به نمایش بزرگ مادام قهوه ای استفاده می شود برای قرار دادن در؟
به یاد داشته باشید که چگونه شما که constabule هیک که سعی به اجرا در ضرب و شتم ، و ما
pinched شلوار فشار نشانه گرفت و آن را در پروفسور آویزان
درب موریسون؟
اوه ، gosh ، کسانی که این روز! "آن McKelvey موافقت کرد ، روز.
بابیت "رسیده بود و این کتاب شما را در کالج اما دوستی شما
ایجاد که تعداد "هنگامی که مردان را در سر میز سر به ترانه.
او حمله McKelvey :
"شرم اتمام حجت ، خدای من ، شرم به رانش از هم جدا زیرا ما بودیم و در باره فعالیت های کسب و کار قرار دارند در
مختلف زمینه. صحبت کردن در بیش از قدیمی خوب لذت بردم
شما و خانم McKelvey باید برخی از شب به شام. "
مبهم ، "بله ، در واقع --"
"مانند به صحبت شما در مورد رشد املاک و مستغلات فراتر از Grantsville شما
انبار. من ممکن است بتواند به شما نوک کردن به یک چیز
یا دو ، احتمالا. "
"پر زرق و برق! ما باید با هم شام ، Georgie.
فقط اجازه دهید من می دانم.
و این لذت بزرگ را به شما و شما همسرم به خانه خواهد شد ، گفت : "
McKelvey ، بسیار کمتر مبهم.
سپس صدای رئیس ، که صدای شگرف که یک بار به حال roused آنها را به تشویق
سرپیچی در rooters از اوهایو و یا میشیگان یا ایندیانا ، whooped ، "در تاریخ آمده ، شما wombats!
همه با هم در فریاد زدن طولانی! "
بابیت احساس که زندگی هرگز خواهد بود شیرین تر از حال حاضر ، زمانی که او با پل پیوست
شراب سفید و قهرمان جدید بازیافت ، McKelvey در :
Baaaaaattle - تبر تبر ، بال ، تبر ، دریافت nax ، چه کسی که؟
U.! Hooroo!
III
Babbitts McKelveys به شام دعوت کرد ، در اوایل ماه دسامبر ، و
McKelveys نه تنها قبول است ، ولی پس از تغییر تاریخ یک یا دو بار ، در واقع
آمدند.
Babbitts تا حدودی در موردش مفصل بحث جزئیات از شام ، از
خرید یک بطری شامپاین به تعدادی از بادام شور می شود قرار می گیرد
قبل از هر فرد است.
به خصوص آیا ماده از مهمانان دیگر آنها اشاره.
برای آخرین بابیت برای دادن شراب سفید پل به نفع بودن با برگزار
"چارلی خوب قدیمی مانند پل و Verg Gunch بهتر از برخی از قلنبه' ویلی
پسر ، او اصرار داشت ، اما خانم بابیت دچار وقفه مشاهدات خود را با "بله --
شاید -- من فکر می کنم من سعی به گرفتن برخی از
صدف Lynnhaven ، "و هنگامی که او کاملا آماده بود او از دکتر JT آنگوس ، دعوت کرد
چشم پزشک و یک وکیل به نام مکسول ، با همسران پر زرق و برق خود را dismally محترم.
نه آنگوس و نه ماکسول متعلق به الک و یا به باشگاه ورزشی ، نه از
آنها تا کنون به نام به حال و بابیت "برادر" یا عقاید خود را بر روی کاربراتور را پرسید.
تنها "افراد انسانی" آنها او دعوت کرد ، بابیت raged ، Littlefields بودند و
Littlefield هوارد در زمان تبدیل شد تا آماری که بابیت برای مدت زمان طولانی تر
رفع خستگی از Gunch ، "خوب ، قدیمی لیمو پای چهره ، کلمه خوب چه چیزی است؟"
بلافاصله بعد از ناهار خانم بابیت به مجموعه ای از جدول برای هفت سی آغاز شد
شام به McKelveys و بابیت ، توسط نظم بود ، خانه در چهار.
اما آنها چیزی را پیدا کند او را به انجام ، و سه بار خانم بابیت scolded ،
"آیا لطفا سعی کنید از راه!"
او را در درب گاراژ ایستاده بود ، لب هایش را افتادگی ، و آرزو که Littlefield
یا سام Doppelbrau یا کسی خواهد آمد همراه و صحبت کردن با او.
او را دیدم sneaking تد در مورد گوشه ای از خانه.
"چه ماده ، پیر مرد گفت :" بابیت. "این است که شما ، نازک ، owld یکی است؟
هی ، ما قطعا در تنگنا است!
من به Rone او گفت و من می حیطه 'به زودی در جشن به شب نمی شود اجازه دهید ، و او
بیت من است. او می گوید من را به یک حمام ، بیش از حد.
اما ، می گویند ، مردان بابیت خواهد شد برخی از lookers به شب!
تئودور کوچولو در لباس ، کت و شلوار! "" مردان بابیت! "
بابیت دوست صدای آن است.
او بازوی او را در مورد شانه پسر قرار داده است. او خواست که شراب سفید پل
دختر ، به طوری که تد ممکن است با او ازدواج کند.
"بله ، مادر شما نوع دور rouncing ، همه حق است ،" او گفت ، و آنها
خندید با هم و با هم آهی کشید و وحی به لباس رفت.
McKelveys کمتر از پانزده دقیقه در اواخر بودند.
بابیت امیدوار است که Doppelbraus که اتومبیل کالسکهای McKelveys را ببینید ، و آنها
راننده های اونیفورم پوش ، انتظار در جلو است.
شام خوب پخته شده بود و فوق العاده فراوان ، و خانم بابیت آورده بود
شمعدان نقره ای مادر بزرگ او. بابیت مشغول به کار سخت است.
او خوب است.
او گفت : هیچ یک از لطیفه های او می خواست برای گفتن است.
او به دیگران گوش.
او آغاز شده ماکسول با پر طنین ، "بیایید در مورد سفر خود را به شنیدن
یلوستون. "او تحسین آمیز بود ، بسیار تحسین آمیز است.
متوجه شد که فرصت کرد که دکتر آنگوس بانی خیر را به بشریت ، ماکسول بود
و هوارد محققان Littlefield عمیق ، چارلز McKelvey الهام بخش
جوانان بلند پروازانه ، و خانم McKelvey
آرایش به محافل اجتماعی از اوج ، واشنگتن ، نیویورک ، پاریس ، و تعداد
جاهای دیگر. اما او می تواند آنها را به هم بزنید.
این یک شام بدون روح بود.
هیچ دلیلی وجود ندارد که روشن بود به بابیت ، سنگینی بود بر آنها و آنها سخن گفت
laboriously و ناخواسته.
او در لوسیل McKelvey متمرکز شده ، و دقت در blanched او به دنبال
شانه دوست داشتنی و ابریشمی سبزه bared که رهبانیت او را حمایت.
"گمان می کنم به شما امکان رفتن به اروپا خیلی زود دوباره به شما نیست؟" دعوت او.
من awfully می خواهم برای اجرا به رم برای چند هفته. "
"من به شما فرض کنید تعداد زیادی از تصاویر و موسیقی و بارکس می نویسد و همه چیز وجود دارد را ببینید."
"نه ، من واقعا برای رفتن است : there'sa trattoria کمی در Scrofa از طریق دلا
که در آن شما بهترین fettuccine در جهان است. "
"آه ، من -- بله.
است که باید خوب را امتحان کنید که. بله. "
در یک ربع به ده McKelvey با تأسف عمیق که همسر خود را به حال کشف
سردرد می شود.
او گفت : blithely ، به عنوان بابیت او را با کت او کمک کرد ، "ما باید ناهار با هم برخی از
زمان ، و در طول روز صحبت کنید. "
هنگامی که دیگران تلاش ، در نیمه گذشته ده ، بابیت تبدیل به همسرش ،
شفاعت ، "چارلی گفت که او هم خیلی خوب بود و ما باید ناهار -- گفت : آنها می خواستند
ما برای شام به خانه قبل از طولانی باشد. "
او به دست آورد : "اوه ، این فقط یکی از کسانی که شب آرام است که اغلب بسیار
لذت بخش تر از احزاب پر سر و صدا که در آن مذاکرات همه در یک بار و واقعا نمی
حل و فصل کردن لذت آرام به خوب است. "
اما او از تخت خود را در خواب و ایوان شنیده گریند او ، به آرامی ، بدون امید.
IV به مدت یک ماه آنها را تماشا اجتماعی
ستون ها ، و منتظر را برای بازگشت شام - دعوت.
به عنوان میزبان از سر جرالد Doak ، McKelveys به عنوان تمام هفته پس از
شام Babbitts. اوج ardently دریافت سر جرالد (که
تا به حال به امریکا برای خرید زغال سنگ).
روزنامه او را در ممنوعیت ، ایرلند ، بیکاری ، دریایی مصاحبه
حمل و نقل هوایی ، نرخ ارز ، چای خوردن در مقابل خوردن ویسکی ،
روانشناسی از زنان آمریکایی ، و زندگی روزانه که توسط خانواده های انگلیسی شهرستان زندگی می کردند.
سر جرالد به نظر می رسید به همه آن مطالب را شنیده است.
McKelveys به او یک شام Singhalese ، و دوشیزه Elnora پرل بیتز ، جامعه ، سردبیر
بار مدافع ، گل رز به بالاترین دست انداختن او و توجه داشته باشید.
بابیت با صدای بلند در میز صبحانه می خواند :
Twixt اصلی و دکوراسیون شرقی ، عجیب و غریب و خوشمزه
غذا ، و شخصیت های هر دو از میهمانان محترم ، میزبان جذاب
و میزبان ذکر شده ، هرگز اوج دیده
امر recherche از سیلان شام و رقص شب گذشته توسط آقای داده و
خانم چارلز McKelvey به سر جرالد Doak.
Methought به عنوان ما -- یکی از خوش شانس -- ممتاز برای دیدن آن پری و خارجی
صحنه ، هیچ چیز در مونت کارلو و یا choicest مجموعه سفیر خارجی
پایتخت می تواند دوست داشتنی تر است.
برای هیچ چیز نیست که اوج در مسائل اجتماعی به سرعت در حال تبدیل شدن به عنوان شناخته شده
choosiest شهر داخلی در کشور.
اگرچه او بیش از حد متوسطی به آن اعتراف ، پروردگار Doak می دهد کاشه هوشمند quartier ما
مانند آن زمان تا کنون سفر همیشه به یاد ماندنی از ارل دریافت نکرده
Sittingbourne.
نه تنها او را از مقام سناتوری انگلستان است ، اما او همچنین ، در dit ، رهبر بریتانیا
صنایع فلزی.
همانطور که او از ناتینگهام ، محل اجتماع تبه کاران مورد علاقه رابین هود می آید ، هر چند در حال حاضر ، ما در حال
اطلاع توسط لرد Doak ، شهر مدرن زنده از 275573 سکنه ، و توری مهم
و همچنین صنایع دیگر ، ما را به دوست
که شاید از طریق رگهای او اجرا می شود برخی از خون ، هر دو رنگ قرمز مردانه و
آبی ، قوی و زیبا است که در اوایل پروردگار O 'خوب جنگل ، رابین رندانه.
McKelvey خانم دوست داشتنی هرگز از شب گذشته در سیاه و سفید خود را جذاب تر بود
گان خالص ، رها شده توسط باند گوشت یا خوراک لذیذ نقره و در کمر نفیس خود را درخشان
خوشه ای از گل سرخ آرون بخش.
بابیت شجاعانه ، گفت : "من امیدوارم که آنها ما را دعوت برای دیدار با این پسر لرد Doak.
دید رفو و نه تنها خوب آرام شام کمی با چارلی و Missus داشته باشد. "
در باشگاه ورزشی اوج آنها را مورد بحث بطور بیش از حد.
، گفت : "من s'pose ما باید به تماس McKelvey پروردگار Chaz از هم اکنون در سیدنی
Finkelstein.
"ضربان همه گرفتن ، مدیتیت :" که انسان را از داده ها ، Littlefield هوارد ، "سخت چگونه آن را
برای برخی از مردم را به کارها راست. در اینجا آنها این همکار "لرد Doak' هنگامی که
باید به سر جرالد. "
بابیت شگفت زده ، "آیا این یک واقعیت است! خوب ، خوب!
سر جرالد ، 'EH؟ که آنچه با شما تماس ام ، EH؟
خوب ، آقا ، من خوشحالم که می دانم. "
بعدها او را به اطلاع فروشندگان خود ، "funnier بز NA راه چند مردمی که ،
فقط به خاطر اینکه آنها رخ می دهد به وضع یک نمد بزرگ ، سرگرم کننده خارجی معروف ،
"خرگوش NA را به آدرس هر ایده EM تا را به EM در خانه احساس نیست!"
آن شب ، او رانندگی خانه ، او خودروسواری بزرگ McKelvey تصویب و به سر دیدم
جرالد ، بزرگ ، گلچهره ، چشم پاپ ، انگلیسی توتن که خرده خرده پیش بردن از سبیل زرد
به او جنبه های غم و تردید است.
بابیت سوار به آرامی تحت ستم توسط بیفایده است.
او اعتقاد راسخ ناگهانی و غیر قابل توضیح است ، و وحشتناک که McKelveys شد خنده
او را.
او افسردگی خود را با خشونت که با آن ، او به همسرش اطلاع خیانت ، "مردمی
که واقعا تمایل به کسب و کار دارند ، زمان را هدر در یک دسته مانند
McKelveys.
این مسائل جامعه مانند هر سرگرمی دیگر ، اگر شما خود را وقف به آن ، شما را در.
اما من دوست دارم فرصتی برای دیدار با شما و بچه ها به جای این همه
دور تعقیب ساده لوحانه است.
آنها از McKelveys صحبت نمی کنم دوباره.
V این شرم آور بود ، در این زمان نگران ،
باید در مورد Overbrooks فکر می کنم. اد Overbrook همکلاسی از بابیت بود که
یک شکست شده بود.
او تا به حال یک خانواده بزرگ و کسب و کار بیمه ضعیف در حومه
Dorchester. او خاکستری و نازک و بی اهمیت بود.
او همیشه به رنگ خاکستری و نازک و بی اهمیت شده بود.
او شخصی آنها ، در هر گروه ، شما را فراموش کرده به معرفی ، سپس با معرفی شد
شور و شوق اضافی.
او بابیت را خوب کمک هزینه تحصیلی در کالج تحسین کرده بود ، هرگز از قدرت خود را تحسین کرده بود
املاک و مستغلات ، خانه زیبا او و لباس های فوق العاده است.
خوشحال بابیت ، هر چند که او را با یک حس مسئولیت زحمت.
در کلاس ، شام ، او فقیر Overbrook ، دیده می شود در سرژ آبی براق به حال کسب و کار
کت و شلوار ، که محجوب در یک گوشه با سه شکست دیگر.
او بیش از رفته بود و صمیمی : "چرا ، سلام ، جوان اد! من می شنوم شما نوشتن تمام
بیمه در Dorchester در حال حاضر. قلدر کار! "
آنها به یاد می آورد یادش به خیر اون زمانی که Overbrook به نوشتن شعر استفاده می شود.
Overbrook او را با blurting خجالت ، "بگو : Georgie ، من نفرت را از ما چگونه فکر می کنم
شده شناور از هم جدا است.
ای کاش شما و خانم بابیت خواهد آمد برخی از شب را برای شام. "
بابیت رونق گرفت ، "خوب! مطمئنا!
فقط اجازه دهید من می دانم.
و همسر و من می خواهم شما را در خانه داشته باشد. "
او آن را فراموش کرده است ، اما متاسفانه اد Overbrook نداشت.
بارها او را به بابیت تلفن ، دعوت او را به شام.
"همچنین ممکن است بروید و آن را بیش از" بابیت تشکر به همسرش.
"اما آن را نه تنها به شما خیره کردن راه ماهی ضعیف می کند اولین چیزی که نمی دانم
در مورد آداب اجتماعی؟
فکر می کنم از او را تلفنی به من ، به جای همسرش نشسته و نوشتن ما به طور منظم
پیشنهاد! خوب ، من حدس می زنم ما برای آن گیر کرده است.
این مشکل با این همه کلاس برادر hooptedoodle است. "
او قبول دعوت محزون بعدی Overbrook است ، برای یک شب مدت دو هفته قطع.
شام دو هفته خاموش ، حتی یک شام خانوادگی ، به نظر می رسد هرگز آنقدر هولناک ، تا
دو هفته astoundingly ناپدید شده اند و یکی می آید به ساعت کمین ناراحتند.
آنها مجبور به تغییر تاریخ ، به دلیل شام خود را به McKelveys ، اما در
تاریخ و زمان آخرین آنها gloomily سوار به خانه Overbrooks در Dorchester.
از ابتدا پر از بدبختی بود.
Overbrooks صرف شام در شش سی ، در حالی که Babbitts قبل از dined هرگز
هفت. بابیت خود را مجاز به ده دقیقه
دیر است.
"در آن را تا حد ممکن کوتاه. من فکر می کنم می کنیم سریع از اردک.
من می گویم من در دفتر اضافی زود به فردا است ، "او برنامه ریزی شده.
خانه Overbrook افسرده بود.
از نوزاد ، واگن ، این داستان دوم از خانه های چوبی دو خانواده بود
کلاه قدیمی در سالن ، کلم بو ، و یک خانواده کتاب مقدس را روی میز سالن آویزان است.
اد Overbrook و همسرش به عنوان بی دست و پا و نخ به طور معمول ، و از سوی دیگر بودند
میهمان دو خانواده بسیار ناراحت کننده است که نام بابیت گرفتار و هرگز هرگز
مورد نظر برای گرفتن.
اما او ، لمس شد و پاچه ، توسط راه بی نزاکت که در آن Overbrook ستایش
او : "ما در حال توانا و با افتخار به قدیمی جورج به شب!
البته شما همه چیز در مورد سخنرانی ها و خطابه خود را در روزنامه ها به عنوان خوانده شده -- و
پسر خوب ، به دنبال بیش از حد ، EH -- اما من همیشه فکر می کنم در کالج ، و
میکسر بزرگ قدیمی او بود ، و یکی از بهترین شناگران در کلاس است. "
بابیت سعی می شود خوشگذران ، او در آن کار می کرد ، اما او چیزی می تواند به بهره
او را در timorousness Overbrook ، سفیدی از مهمانان دیگر ، و یا
حماقت خشک خانم Overbrook ، با
عینک او ، پوست را یکنواخت و خسته کننده ، و تنگ کشیده مو.
او به بهترین او داستان ایرلندی گفت ، اما آن را مانند کیک خیس غرق شده است.
تیره و تار ترین لحظه از همه زمانی که خانم Overbrook بود ، مشابه از مه او از
پرستاری هشت فرزند و پخت و پز و شستشو ، سعی به مکالمه است.
"گمان می کنم شما را به شیکاگو و نیویورک حق همراه ، آقای بابیت ،" او prodded.
"خب ، من به شیکاگو نسبتا اغلب." "باید awfully جالب است.
گمان می کنم شما را در تمام تئاتر را. "
"خوب ، حقیقت را بگویید ، خانم Overbrook ، چیزی که من بازدید بهترین بزرگ بزرگ است
گوشت ران گاو در یک رستوران هلندی در حلقه! "
آنها چیزی بیشتر برای گفتن داشتند.
بابیت بود با عرض پوزش ، اما هیچ امیدی وجود دارد و شام یک شکست بود.
در ده ، از محرک از بی حسی از بحث های بی معنی ، او گفت : به cheerily او به عنوان
می تواند 'Fraid :" ما به شروع ، اد.
من یک شخص آینده برای دیدن من اوایل به - فردا. "
به عنوان Overbrook او را با کت او کمک کرد ، بابیت گفت : "خوب برای مالیدن بر روی قدیمی
روز!
ما باید با هم ناهار ، PDQ "خانم بابیت ، بر روی صفحه اصلی درایو خود را آهی کشید ،
"این خیلی وحشتناک است. اما چگونه آقای Overbrook شما را تحسین! "
"بله.
پور فحش دادن! به نظر می رسد به من فکر می کنم کمی قلع ملکالموت ،
و مرد به بهترین وجه ، به دنبال در اوج است. "
"خوب ، شما در حال قطعا که نه اما -- آه ، Georgie ، شما فرض کنید ما باید به
دعوت آنها را به صرف شام در خانه ما در حال حاضر ، این کار را کردیم؟ "
"آخ!
Gaw ، من امیدوارم که نه! "" اینجا را ببینید ، در حال حاضر ، جورج!
شما هر چیزی در مورد آن به آقای Overbrook که بگویم ، آیا شما؟ "
"نه! هی! نه!
صادقانه ، من نه! فقط یک بلوف در مورد داشتن او را به ناهار
برخی از زمان است. "" خب....
آه ، عزیز....
من نمی خواهم به صدمه زدن به احساسات خود را. اما من نمی بینم که چگونه من می توانم یکی دیگر از ایستادن
شب مثل این یکی.
و فرض کنید کسی مانند دکتر و خانم آنگوس آمد در زمانی که ما تا به حال Overbrooks
و فکر می کردند دوستان از مال ما بود! "
برای یک هفته آنها نگران ، "ما واقعا باید به دعوت اد و همسرش ، شیاطین فقیر!"
اما آنها Overbrooks را دیدم هرگز ، آنها را فراموش کرده ، و بعد از یک ماه یا دو آنها
گفت : "که واقعا بهترین راه بود ، فقط به آن اجازه اسلاید.
این نخواهد بود مهربان آنها را به آنها را در اینجا.
از آنها می خواهم احساس تا از محل و در خانه ما سخت است. "
آنها از Overbrooks صحبت نمی کنم دوباره.