Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل بیست و یکم گل دیروز
دو هفته آن صرف شده در Bolingbroke بسیار دلپذیر بود ، با کمی تحت
در حال حاضر درد مبهم و نارضایتی در حال اجرا را از طریق آن هر زمان که او فکر
درباره گیلبرت.
بود ، وجود ندارد با این حال ، زمان زیادی برای فکر کردن در مورد او.
"کوه هالی ،" گوردون حیاط قدیمی زیبا ، یک مکان بسیار همجنسگرا ، تاخت و تاز کردن
دوستان فیل از هر دو جنس نر و ماده.
جانشینی کاملا سردرگم کننده ای از درایو ، رقص ، پیکنیک و قایقرانی
احزاب ، تمام expressively همراه توسط فیل در زیر سر "jamborees" lumped ؛ الک
و آلونزو تا به طور مداوم در دست است که
تعجب آن ، در صورتی که تا کنون به هیچ چیز به جز حضور رقص در o' خواهد شد که بصورت حلقه در اوردن
فیل.
آنها هر دو خوب و همراهان مردانه است ، اما آن را به هر نظر به عنوان کشیده نمی شود
که بهتر بود.
"و من به همین ترتیب شما وابسته به کمک به من ذهن من را تشکیل می دهند که از آنها باید قول
برای ازدواج ، سوگواری : "فیل. "شما باید بدانند که کار را برای خودتان انجام دهید.
شما کاملا متخصص در ساخت تا ذهن خود به آنها افراد دیگر باید ازدواج ، "
retorted آن ، و نه caustically. "اوه ، that'sa چیزی بسیار متفاوت است ، گفت :
فیل ، واقعا.
اما شیرین ترین حادثه از اقامت موقت آن در Bolingbroke بازدید به او بود
زادگاه -- کمی نخ نما زرد خانه ای در خیابان خارج از راه ، پس از او تا به حال
اغلب خواب مورد.
او در آن با چشم خوشحال نگاه ، به عنوان او و فیل در دروازه تبدیل شده است.
او گفت : "تقریبا دقیقا همانطور که من آن را در تصویر ،".
"هیچ پیچ امین الدوله بر سر پنجره ها وجود دارد ، اما یک درخت یاس بنفش توسط دروازه وجود دارد ، و
بله ، پرده های پارچه در ویندوز وجود دارد.
چقدر خوشحالم من آن است که هنوز رنگ زرد است. "
بسیار قد بلند است ، زن بسیار نازک را باز کرد.
: : "بله ، Shirleys بیست سال پیش زندگی می کردند اینجا" ، در پاسخ به در آن گفت :
سوال.
"آنها آن را اجاره شده بود. من به یاد داشته باشید 'EM.
آنها هر دو در onct تب درگذشت. turrible غمگین بود.
آنها کودک را ترک.
من حدس می زنم آن مرده مدتها پیش است. این چیزی که ناخوش بود.
قدیمی توماس و همسرش آن را در زمان -- در صورتی که تا به حال به اندازه کافی از خود نیست ".
"این مرگ نیست ، گفت :« آن ، لبخند است.
"من که کودک بود." "شما نمی گویم!
چرا ، شما بزرگ شده اند ، گفت : "زن ، تا اگر او بسیار شگفت زده شدند که آن شد
هنوز هم نمی نوزاد.
به شما نگاه کنید ، شباهت می بینم.
شما مانند PA خود را complected. او مو قرمز داشتند.
اما شما به نفع کارشناسی ارشد خود را در چشم و دهان خود را.
او به یک چیز خوب کمی بود. darter من به مدرسه می رفتند به او بود و
تقریبا در مورد او دیوانه است.
آنها در یک قبر به خاک سپرده شد و هیئت مدیره مدرسه قرار داده تا یک سنگ قبر به آنها را به عنوان
یک پاداش برای خدمات وفادار است. آیا شما در آمده است؟ "
"آیا شما به من اجازه سراسر خانه بروید؟ پرسید :" آن مشتاقانه.
"قوانین ، بله ، شما می توانید اگر دوست دارید. 'Twon't شما مدت -- بسیار وجود ندارد
آن.
من در مرد من برای ساخت یک آشپزخانه جدید نگه داشتن ، اما او یکی از hustlers شما است.
سالن در آن وجود دارد و دو اتاق طبقه بالا است.
فقط پرسه زدن در مورد خودتان.
من برای دیدن به کودک است. اتاق شرق یکی از شما وارد به دنیا آمده اند
من به یاد داشته باشید و کارشناسی ارشد خود را گفت او عاشق دیدن طلوع خورشید ؛ و شنوایی ذهن من است که شما
فقط به عنوان خورشید در حال افزایش به دنیا آمد و نور خود را بر روی صورت شما اولین چیزی که شما بود
MA دیدم. "
آن بالا رفت و از پله ها تنگ و شرق را به آن اتاق کوچک با یک قلب کامل.
آن را به عنوان حرم به او بود.
در اینجا مادرش نفیس ، رویاها خوشحال رویای مادر پیش بینی در سر می پروراند ؛
اینجا که نور قرمز طلوع آفتاب بر آنها هر دو در ساعت مقدس تولد کاهش یافته ، در اینجا
مادرش فوت کرده است.
آن نگاه در مورد او reverently ، چشم خود را با اشک.
آن را برای یکی از خود را از ساعت نگین دار زندگی بود که سوسو زدن از radiantly برای همیشه لطفا برای در
حافظه است.
"فقط به آن فکر می کنم -- مادر جوانتر از من در حال حاضر زمانی که من در آن متولد شد ،" او بود
زمزمه. هنگامی که آن رفت طبقه پایین بانوی
خانه او در سالن ملاقات کرد.
او برگزار شد از یک بسته گرد و خاکی کمی گره خورده با روبان آبی پژمرده شده است.
بسته نرم افزاری Here'sa از نامه های قدیمی من در طبقه بالا گنجه که در بر داشت وقتی که من به اینجا آمد ، "او
گفت.
"I dunno ها چه هستند -- من زحمت هرگز به در' EM نگاه کنید ، اما آدرس در یک صفحه
'دوشیزه برتا ویلیس ، و این نام قبل از ازدواج میلی آمپر شما می باشد.
شما می توانید 'EM اگر شما می خواهم keer به' EM کنند. "
"اوه ، متشکرم -- متشکرم ، گریه آن ، clasping بسته rapturously.
این بود که در خانه بود ، گفت : "میزبان او.
مبلمان فروخته شد به پرداخت صورتحساب دکتر ، و خانم توماس کردم شما میلی آمپر
لباس و چیزهای کمی وجود دارد.
من روی چیزی حساب کردن آنها طولانی در میان است که سوار جوانان توماس نیست.
آنها مخرب حیوانات جوان بود ، به عنوان من ذهن 'EM."
، گفت : "من یک چیز که مربوط به مادرم نمی" آن ، chokily.
"من -- من می توانم شما تشکر می کنم هرگز به اندازه کافی برای این نامه ها است."
"شما کاملا خوش آمدید.
قوانین ، اما چشم خود را مانند خود را میلی آمپر است. او فقط می تواند در مورد با... او صحبت کنید.
پدر شما رجگر خودمانی وصمیمانه اما افتضاح خوب بود.
من ذهن شنوایی مردمی می گویند زمانی که آنها ازدواج کرده بود که هرگز دو نفر وجود دارد
بیشتر عاشق با یکدیگر -- موجودات حفره ، آنها بسیار طولانی تری زندگی نمی کنند ؛
اما آنها افتضاح است خوشحال بود ، در حالی که آنها بود
زنده است ، و من s'pose که شمارش برای یک معامله خوب است. "
آن مدت زمان طولانی تر به خانه به خواندن نامه های ارزشمند او ، اما او یکی کمی
سفر حج برای اولین بار.
او رفت و به تنهایی به گوشه سبز "قدیم" گورستان Bolingbroke جایی که پدرش
و مادر ، به خاک سپرده شدند و عمیق خود را در سمت چپ بر روی گلهای سفید ، او به اجرا درآمد.
سپس او عجله پشت به کوه هالی ، بسته خودش را در اتاق خود ، و خواندن
نامه. برخی از این بیماران توسط پدرش نوشته شده است برخی توسط
مادرش.
بودند بسیاری وجود دارد -- تنها دوازده نفر در همه -- برای والتر و برتا شرلی نشده بود
اغلب در حین معاشقه خود را از هم جدا می شود. حروف زرد و پژمرده شده و کم نور بودند ،
تار با لمس عبور سال ها.
بدون کلمات عمیق حکمت در صفحات رنگ آمیزی و چین و چروک ترسیم شد ، اما فقط
خط عشق و اعتماد.
شیرینی چیز را فراموش کرده چسبیده به آنها -- دور ، تصور علاقه از آن
دوستداران دراز مرده.
برتا شرلی هدیه ای از نوشتن نامه که مجسم و مهربان و برخوردار
شخصیت نویسنده در کلمات و افکار است که حفظ زیبایی خود و
عطر بعد از گذشت زمان است.
نامه های حساس به لمس ، صمیمی ، مقدس بودند. به آن ، شیرین ترین از همه بود
پس از تولد او در یک غیبت کوتاه به پدر نوشته شده است.
پر بود از حساب های یک مادر جوان افتخار "کودک" -- هوش و ذکاوت او ، او
روشنایی ، sweetnesses هزار او.
"من عاشق او هنگامی که او خواب است و بهتر هنوز هم هنگامی که او بیدار است ،" برتا
شرلی در پست اسکریپت نوشته شده بود. احتمالا این آخرین جمله او تا به حال بود
تا کنون نوشت.
پایان برای او بسیار نزدیک بود. "این زیبا ترین روز از من شده است
زندگی ، آن را به فیل گفت : آن شب. "من پدر و مادرم.
این نامه آنها را برای من REAL.
من یک یتیم دیگر هیچ نیست. من احساس می کنم که اگر من یک کتاب باز کرده بود و متوجه شد
گل رز دیروز ، شیرین و معشوق ، بین برگ آن است. "