Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سوم
جورج F. بابیت ، به عنوان شهروندان مرفه ترین از اوج ، ماشین موتور او بود
شعر و تراژدی عشق و شجاعت است. دفتر کشتی دزدان دریایی اما ماشین او بود
گشت خطر ناک خود را در ساحل.
از جمله بحران های فوق العاده ای هر روز ، هیچ از شروع چشمگیر بود
موتور.
کند بود صبح سرد و طولانی ، غژغژ کردن اضطراب استارتر وجود دارد و
گاهی اوقات او چکه اتر به داخل را *** از سیلندر ، که بسیار بود
جالب توجه است که در ناهار او
شرح وقایع بترتیب تاریخ آن را توسط قطره قطره ، و به صورت شفاهی محاسبه چقدر هر قطره او را هزینه.
امروز صبح او بطور تاریکی آماده شد برای پیدا کردن چیزی اشتباه است ، و او احساس belittled
مخلوط شیرین و قوی منفجر شد و ماشین حتی مسواک زدن درب زره ساق پا ،
gouged و ریز ریز با bruisings بسیاری توسط گلگیرهای ، او از گاراژ حمایت کرده است.
او اشتباه گرفته شود. او فریاد زد : "صبح!" را به سام Doppelbrau
با صمیمیت نسبت به او در نظر گرفته شده بود.
سبز بابیت و سفید خانه مستعمراتی هلند ، یکی از سه در آن بلوک بود
چتم جاده.
به سمت چپ از آن بود به محل اقامت آقای ساموئل Doppelbrau ، دبیر
شرکت عالی از حمام - jobbers ثابت.
او یک خانه راحت با هیچ آداب معماری هر چه بود ، بزرگ
جعبه چوبی با برج چمباتمه زدن ، ایوان وسیع ، و براق رنگ زرد به عنوان یک زرده.
بابیت آقای و خانم Doppelbrau به عنوان مخالفت "غیرمتعارف است."
از خانه خود آمد موسیقی نیمه شب و خنده زشت و ناپسند ؛ شد محله وجود دارد
شایعات از ویسکی و موتور سواری سریع bootlegged.
آنها بابیت با شب خوشحال بسیاری از بحث مبله ، که در طی آن او
اعلام بصورتی پایدار و محکم ، "من تنگه - laced نیست ، و برایم مهم نیست دیدن یک پرتاب شخص در
نوشیدن یک بار در در حالی که ، اما هنگامی که آن را به می آید
عمدا تلاش برای دور با بسیاری از جهنم جمع آوری تمام در حالی که مانند
Doppelbraus انجام دهید ، آن را بیش از حد غنی برای خون من است! "
از طرف دیگر از بابیت هوارد Littlefield ، دکتری ، در شدت مدرن زندگی می کردند
خانه مراتب بالا قسمت پایین آجر پرده نقش دار قرمز تیره شده است ، با oriel سربدار ،
قسمت فوقانی با گچ سفید کردن رنگ پریده مانند گل رس spattered ، و سقف قرمز tiled.
اقتدار در همه چیز ؛ Littlefield محقق بزرگ محله بود
در جهان به جز نوزادان ، پخت و پز ، و موتورها.
او مدرک کارشناسی هنر از کالج Blodgett و دکترای فلسفه در بود
اقتصاد از دانشگاه ییل.
او اشتغال مدیر و تبلیغاتی در خیابان اوج ، مشاوره
شرکت کشش.
او می تواند ، در یک اخطار ده ساعت قبل از هیئت مدیره aldermen یا دولت ظاهر می شود
قوه مقننه و ثابت ، مطلقا ، با چهره های همه در سطر و با موازین
از لهستان و زلاند نو ، که
شرکت خیابان ماشین عاشق عمومی و yearned بیش از کارمندان خود که همه آن
سهام متعلق به توسط زنان بیوه و کودکان یتیم شد و که هر چه مورد نظر را به انجام می
به نفع اموال صاحبان توسط افزایش
ارزش های اجاره ، و کمک به فقرا با کاهش رانت.
همه آشنایان خود را تبدیل به Littlefield زمانی که آنها مورد نظر را به دانستن تاریخ
نبرد Saragossa ، تعریف کلمه "خرابکاری ،" آینده از آلمان
علامت ، ترجمه از "hinc illae
lachrimae ، "و یا تعدادی از محصولات قطران زغال سنگ.
او بابیت اعتراف استقبال بهت زده شده است که او اغلب تا نیمه شب نشسته خواندن ارقام
و پانوشت ها در گزارش های دولتی ، و یا دستکاری (با تفریحی نویسنده
اشتباهات) آخرین جلد از شیمی ، باستان شناسی و ماهی شناسی.
اما ارزش بزرگ Littlefield است به عنوان یک مثال معنوی است.
او با وجود آموخته های عجیب و غریب خود را به عنوان سخت بود پروتستان و به عنوان شرکتی
جمهوری خواه به عنوان جورج اف بابیت. او تایید کرد که مردان کسب و کار در ایمان است.
جایی که آنها فقط به غریزه پرشور می دانست که سیستم خود را از صنعت و منش
کامل شد ، دکتر هاوارد Littlefield آن را ثابت کرد به آنها ، خارج از تاریخ ، اقتصاد ، و
اعترافات رادیکال های اصلاح شده است.
بابیت یک معامله خوب از غرور صادقانه در حال همسایه چنین دانشمند بود ، و در
صمیمیت تد با یونیس Littlefield.
در شانزده یونیس در آمار ندارد علاقه مند بود نجات کسانی که در مورد سنین
و حقوق تصویر حرکت ستاره ، اما -- به عنوان بابیت قطعی آن قرار داده است -- او
دختر پدرش است. "
تفاوت بین مرد سبک مانند Doppelbrau سام و یک شخصیت بسیار خوب مانند
Littlefield در ظاهر خود را نشان داد شد.
Doppelbrau نگران کننده برای یک مرد چهل و هشت جوان بود.
او دربی خود را در پشت سر خود را به تن و صورت قرمز خود را با چین و چروک شد
خنده بی معنی.
اما Littlefield قدیمی برای یک مرد چهل و دو بود.
او بلند شد ، گسترده ، ضخامت ، rimmed عینک طلا خود را در چین فرا گرفته بودند
چهره طولانی خود ، موهای خود جرم پرتاب از سیاهی چرب بود ؛ او puffed و rumbled
او صحبت خود فی بتا کاپا کلید تاباند
در برابر یک جلیقه پر از لکه سیاه و سفید ، او از لوله های قدیمی بوی او در دسترس نباشد محزون بود و
archidiaconal و واقعی املاک و کارگزاری و jobbing از حمام و وسایل او
ارسال عطر تقدس.
امروز صبح او را در مقابل خانه اش بود ، بازرسی پارکینگ چمن بین
محدود کردن و پیاده رو سیمان گسترده است. بابیت متوقف اتومبیل خود و تکیه به
فریاد "Mornin'! "
Littlefield lumbered بارها و با یک پا ایستادند تا در هیئت مدیره در حال اجرا است.
گفت : "صبح زیبا ،" بابیت ، روشنایی -- غیرقانونی اوایل -- سیگار برگ دوم خود را از
روز.
بله ، اتمام حجت صبح توانا و خوب ، گفت : "Littlefield.
"بهار آینده همراه به سرعت در حال حاضر." "بله ، بهار واقعی در حال حاضر ، همه حق است ،"
گفت : Littlefield.
"هنوز سرد شب ، هر چند. بود که دو پتو ، در
خواب ایوان شب گذشته است. "" بله ، آن بود که هر شب بیش از حد گرم و آخرین نیست ، "
گفت : Littlefield.
"اما من پیش بینی نمی خواهیم در حال حاضر دارای هر آب و هوای سرد واقعی تر است."
گفت : "نه ، اما هنوز هم ، برف در تفلیس ، مونتانا ، وجود دارد دیروز بود ، محقق ،" و
شما را به یاد داشته باشید کولاک بودند غرب سه روز پیش -- سی اینچ از برف در
گریلی ، کلرادو -- و دو سال قبل ما تا به حال
برف فریاد زدن حق در اینجا در اوج در بیست و پنجم ماه آوریل است. "
"این است که یک واقعیت! بگو ، پیر مرد ، چه چیزی شما را در مورد فکر می کنم
نامزد حزب جمهوریخواه؟
چه کسی شما آنها را برای ریاست جمهوری نامزد نمایند؟ آیا شما فکر می کنم که در باره زمان ما بود
دولت کسب و کار واقعی؟ "
"به نظر من ، آنچه را که نیازهای کشور ، اول و مهمتر از همه ، خوب ، صدا ،
کسب و کار مانند انجام امور آن است. آنچه ما نیاز داریم این است -- کسب و کار
دولت! گفت : "Littlefield.
"من خوشحالم که شنیدن این که می گویند شما! من مطمئنا خوشحالم که شنیدن این که می گویند شما هستم!
من نمی دانم چگونه شما می خواهم در مورد آن احساس ، با تمام انجمن های خود را با کالج و غیره
، و من خوشحالم که شما احساس می کنید که راه است.
آنچه کشور نیاز دارد -- فقط در این برهه حاضر -- نه کالج
رئیس جمهوری و نه بسیاری از monkeying با امور خارجی است ، اما خوب -- صدا
مقرون به صرفه -- کسب و کار -- دولت ، که
به ما فرصتی داد تا به چیزی شبیه به یک گردش مالی مناسب و معقول بدهد. "
"بله.
به طور کلی متوجه شد که حتی در چین schoolmen دادن راه را برای بیشتر
عملی مردان ، و البته شما می توانید ببینید چه چیزی است که دلالت دارد. "
"این است که یک واقعیت!
خب ، به خوبی! "تنفس بابیت ، احساس بسیار آرامتر و بسیار شادتر در مورد راه
چیزهایی در جهان بودند. "خوب ، آن را خوب است برای متوقف کردن و parleyvoo
یک ثانیه.
حدس بزن من شما باید به پایین دفتر در حال حاضر و چند نیش مشتریان.
خب ، پس ، پیر مرد. شما امشب را مشاهده کنند.
حد طولانی است. "
دوم آنها سخت ، این شهروندان جامد.
بیست سال قبل از آن ، تپه که در آن ارتفاعات گل ، با روشن آن پخش شد
پشت بام ها و چمن کاملا تر و تمیز و راحتی شگفت انگیز ، بیابان از رتبه شده بود
elms دوم رشد و بلوط و maples.
در امتداد خیابان دقیق شد ، هنوز چند بسیاری پوشیده شده از درخت خالی ، و قطعه
باغ های قدیمی.
به روز درخشان بود. boughs سیب با برگ های تازه مانند مشعل از روشن
آتش سبز.
سفید اولین شکوفه های گیلاس flickered خندقها و robins
clamored.
بابیت استنشاقی زمین ، در robins هیجان شدید یا هیستری chuckled او chuckled
در بچه گربه ها و یا در یک فیلم کمدی است.
او بود ، به چشم ، رفتن کامل دفتر اجرایی -- یک مرد خوب تغذیه در
اصلاح کلاه قهوه ای نرم و عینک های فریم لس ، سیگار کشیدن یک سیگار برگ بزرگ ، رانندگی
یک موتور خوب در امتداد یک چهارراه پارک وی نیمه حومه.
اما در او برخی از نابغه از عشق معتبر برای محله خود ، شهر خود ، او
قبیله.
زمستان بود ، آن زمان برای ساختمان می آیند شد ، رشد قابل مشاهده است ، که به
او شکوه بود.
او افسردگی سپیده دم خود را از دست داد ؛ او ruddily شاد بود زمانی که او در خیابان اسمیت به متوقف
ترک شلوار قهوه ای ، و به تانک بنزین را پر.
آشنایی مراسم غنی او را نزد بلند آهن قرمز بنزین
پمپ ، کاشی توخالی و TERRA - cotta گاراژ ، پنجره پر از مهمترین
لوازم جانبی سازگار -- روده براق ،
جرقه ، شمع با کت های چینی کاملا تر و تمیز تایر ، زنجیره ای از طلا و نقره.
او با دوستی flattered بود که با آن سیلوستر ماه ، dirtiest ترین و
ماهر مکانیک موتور ، بیرون آمد به او خدمت می کنند.
"Mornin' ، آقای بابیت! گفت : "ماه ، و بابیت احساس خود شخص
اهمیت ، که نام حتی garagemen مشغول به یاد -- از این یکی نه
ارزان قیمت های ورزشی پرواز در اطراف در flivvers.
او را تحسین می نبوغ از شماره گیری خودکار ، کلیک کردن کردن گالن توسط گالن ؛
تحسین smartness از نشانه : "پر در زمان صرفه جویی گیر -- گاز به روز 31
سنت "؛ تحسین غرغره کردن ریتمیک از
بنزین عنوان آن را به مخزن سرازیر شد ، و نظم مکانیکی که ماه
تبدیل دسته.
"چقدر ما رده به روز؟" پرسید : ماه ، به شیوه ای که در ترکیب استقلال
متخصص بزرگ ، دوستی شایعات آشنا ، و احترام برای یک مرد
وزن در جامعه ، مانند جورج اف بابیت.
"را پر کنید' ER. "" چه کسی به شما rootin 'برای حزب جمهوری خواه
نامزد ، آقای بابیت؟ "
"این را به هر گونه پیش بینی ها هنوز خیلی زود است.
پس از همه ، ماه خوب و دو هفته -- نه ، سه هفته قبل -- هنوز هم وجود دارد تقریبا باید
سه هفته گذشته -- خوب ، بیش از شش هفته در تمام قبل از جمهوری خواهان وجود دارد
کنوانسیون ، و من احساس می کنم باید همکار
نگه داشتن ذهن باز و دادن همه نامزدها نشان می دهد -- نگاه 'Em All عرضه بیش از حد و
اندازه 'EM ، و پس از آن تصمیم می گیرید با دقت است." "واقع That'sa ، آقای بابیت.
"اما من به شما بگویم -- و موضع من در این است همان چهار سال پیش بود ، و
هشت سال پیش ، و از آن خواهید بود ایستاده من چهار سال از هم اکنون -- بله ، و هشت سال از
در حال حاضر!
چه می گویم همه ، و آن را نمی تواند بیش از حد به طور کلی درک ، این است که آنچه ما نیاز داریم
اولین ، آخرین ، و همه هم خوب است ، دولت کسب و کار صدا است! "
"با golly ، درست است!"
چگونه کسانی که لاستیک جلو نگاه کنید به شما؟ "" خوب!
زیبا!
نخواهد بود کار زیادی برای گاراژ اگر همه نگاه بعد از خودرو خود را راه
شما انجام دهد. "" خب ، من هم سعی می کنم و از بعضی جهات در مورد
آن است. "
بابیت پرداخت صورتحساب خود ، به اندازه کافی ، گفت : "آه ، نگه داشتن تغییر ،" و در راند
شور و شعف صادقانه خود ، قدردانی.
با شیوه ای از سامری خوب بود که او در احترام به دنبال فریاد زد :
مردی که انتظار برای اتوبوس برقی بود ، بلند کند؟ "
همانطور که مرد صعود در بابیت condescended ، "رفتن روشن پایین شهر؟
هر زمان که من می بینم یک شخص انتظار برای یک واگن برقی ، من همیشه آن را یک عمل به
او آسانسور -- مگر ، البته ، او مثل یک ادم بیکار و تنبل به نظر می رسد ".
"مردمی که سخاوتمندانه با ماشین خود بودند وجود دارد ،" وحی
گفت : قربانی خیرخواهی. "اوه ، نه ، سوال tain'ta سخاوت ،
به سختی.
واقع ، من همواره احساس -- من گفت : به پسر من فقط شب -- اتمام حجت وظیفه همکار
برای به اشتراک گذاشتن چیزهای خوب این دنیا را با همسایگان خود ، و آن می شود بز من
هموطنان می شود بر روی خود گیر و می رود
در اطراف tooting شاخ خود را صرفا او را به خاطر خیریه است. "
قربانی قادر به پیدا کردن پاسخ صحیح به نظر می رسید.
بابیت رونق گرفت :
"زیبا پانک خدمات شرکت را به ما بر روی این خطوط ماشین.
مزخرف تنها اتومبیل پورتلند جاده یک بار در هر هفت دقیقه اجرا است.
همکار توانا و سرد می شود صبح روز زمستان ، در انتظار در گوشه خیابان با
باد تند در مچ پا او. "" درست است.
شرکت اتومبیل خیابان لعنتی چه نوع از معامله با ما را آنها اهمیتی نمی دهند.
چیزی که باید اتفاق می افتد به EM '." بابیت بود احساس خطر.
"اما هنوز هم ، البته آن را نمی خواهد انجام دهید فقط به ضربه زدن شرکت کشش و نه
تحقق مشکلات تحت آنها ، مانند این cranks که می خواهند
شهرداری مالکیت.
راه این کارگران نگه شرکت برای دستمزدهای بالا به سادگی جرم و جنایت ، و از
البته بار بر من و شما که مجبور به پرداخت کرایه هفت درصد می افتد!
حقیقت ، خدمات قابل توجه در تمام خطوط خود را -- با توجه به ".
"خوب --" uneasily. "رفو روز صبح ،" بابیت توضیح داد.
"بهار آینده همراه سریع می باشد."
"بله ، آن بهار واقعی در حال حاضر است."
قربانی به حال بدون اصالت ، بدون شوخ طبعی ، و بابیت را به سکوت بزرگ ، کاهش یافت و
خود را به از این بازی از ضرب و شتم اتومبیل واگن برقی به گوشه اختصاص داده شده : جهش ،
دم را تعقیب کند ، سرعت عصبی بین
بزرگ سمت زرد واگن برقی و ردیف دندانه دار از موتور های پارک شده ، عکسبرداری گذشته
درست مثل واگن برقی متوقف شد -- یک بازی نادر و شجاع است.
و همه در حالی که او آگاهانه خوشگلی از اوج بود.
برای هفته با هم او متوجه چیزی جز مشتریان و دشوارترین نشانه هایی از برای اجاره
کارگزاران رقیب.
به روز در ضعف مرموز ، او raged یا با تردستی برابر عصبی خشنود و
به روز نور از بهار تا با مسرت و خوشی بود که او سر بلند کرد و دیدم.
او هر منطقه را در طول مسیر آشنا خود را به دفتر تحسین : bungalows و
درختچه ها و سیم پیچ راه درایو نامنظم ارتفاع گل است.
مغازه ها یک داستان در خیابان اسمیت ، تابش خیره کننده ورق شیشه ای و جدید آجر زرد ؛
مواد غذایی و لوندرس و فروشگاه های مواد مخدر برای تامین نیازهای فوری تر از شرق
زنان خانه دار جانبی است.
باغ در بازار توخالی هلندی ، shanties خود را با آهن موجدار و وصله
به سرقت رفته درها.
بیلبوردها با الهه های قرمز نه پا قد تبلیغاتی سینما فیلم های ، لوله
تنباکو ، و پودر تالک است.
"قصرها" در امتداد خیابان نهم ، SE ، مانند dandies ساله در کتانی کثیف ؛
قلعه چوبی تبدیل به شبانه روزی خانه ها ، با پیاده روی های پر گل و لای و زنگ زده هجز ، تکان
مزاحم گاراژ سریع ، ارزان آپارتمان
خانه ها ، و میوه می ایستد ، Athenians براق و شیرین و مطلوب انجام شد.
در سراسر کمربند - آهنگ های راه آهن ، کارخانه ها با بالا کها آب مخازن و
پشته بلند و کارخانجات تولید شیر تغلیظ شده ، جعبه های کاغذی ، نور لامپ ، موتور
اتومبیل.
سپس مرکز کسب و کار ، ضخیم شدن darting ترافیک ، چرخ دستی ¬ های کهنه
تخلیه ، و درگاه بالایی از سنگ مرمر و گرانیت صیقلی است.
بزرگ بود -- و گندگی بابیت محترم در هر چیزی در کوه ها ، جواهرات ، عضلات ،
ثروت و یا کلمه است. او ، برای یک لحظه بهار و مسحور شد ،
و غزل و عاشق تقریبا بدون خود خواهی از اوج.
او از حومه های دور افتاده ی کارخانه ، از رودخانه Chaloosa عجیبی آن
فرسایش بانک ها ؛ باغ چیزی با نقاط رنگارنگ Tonawanda تپه به شمال ، و تمام
زمین و لبنیات کم چرب و انبارهای بزرگ و گله راحت است.
همانطور که وی کاهش یافته مسافر خود او ، فریاد : "Gosh ، احساس می کنم خیلی خوب امروز صبح!"
تاریخی III به عنوان شروع ماشین درام بود
پارکینگ آن را قبل از او وارد دفتر او شد.
همانطور که او از اوبرلین خیابان گرد گوشه به خیابان سوم تبدیل شده است ، NE ، او peered
جلوتر برای فضا در خط از اتومبیل های پارک شده.
او فقط عصبانیت از دست رفته فضا به عنوان یک راننده رقیب را در آن داخل است و فقدان است.
پیش رو ، یکی دیگر از ماشین بود ترک محدود کردن ، و بابیت آهسته ، نگه داشتن دست خود را
به اتومبیل فشار دادن بر روی او را از پشت ، agitatedly حرکتی پیرزن به رفتن
پیش رو ، اجتناب از یک کامیون که او را از یک طرف با مته سوراخ است.
او با چرخ های جلو nicking سپر فولادی به شکل دراورده از ماشین در مقابل ، متوقف شد ،
feverishly خود فرمان چرخ را تنگ ، پشت را به فضای خالی ام افت و با
هجده اینچ از اتاق ، manoeuvered به آوردن سطح خودرو را با محدود کردن.
این ماجراجویی مردانه استادانه اجرا شده است.
با رضایت او قفل شده است و گوه ضد دزد فولاد در چرخ جلو و عبور
خیابان به دفتر املاک و واقعی خود را در طبقه همکف ساختمان ریوز.
ساختمان ریوز بود به عنوان نسوز به عنوان یک سنگ و به عنوان یک ماشین تحریر به عنوان کارآمد ؛
چهارده داستان های زرد آجر فشرده ، با تمیز ، قائم ، خطوط unornamented.
بود با دفاتر وکلا ، ضمیمه ، پزشکان ، ماموران برای ماشین آلات ، برای امری پر
چرخ ، برای شمشیربازی سیم ، برای استخراج از معادن موجود می باشد. نشانه های طلا آنها تاباند بر روی ویندوز است.
ورودی بیش از حد مدرن به زرق و برق دار با ستون بود ، بود آرام ،
زیرک ، شسته و رفته است.
در طول سمت خیابان سوم شد و وسترن یونیون تلگراف دفتر ، دلفت آبی
آب نبات فروشگاه فروشگاه لوازم التحریر Shotwell ، و بابیت تامپسون شرکت عقار.
بابیت می تواند وارد دفتر کار خود را از خیابان ، به عنوان مشتریان بود ، اما از آن ساخته شده
او احساس خودی از طریق راهرو ساختمان بروید و وارد شده توسط
پشت درب.
بنابراین ، وی توسط روستاییان روبرو شد.
کمی از مردم ناشناخته که ساکنان آن دالان ساختمان ریوز -- آسانسور
دوندگان ، استارتر ، مهندس ، سرپرست و تردید ، به دنبال
مرد لنگ که انجام شده اخبار و سیگار برگ ایستاده -- در هیچ راهی شهر و ساکنان.
آنها rustics که در یک دره تنگ زندگی می کنند ، فقط در یکدیگر علاقه مند شده و
در ساختمان است.
خیابان های اصلی آنها در سالن ورودی بود ، با کف سنگ ، سنگ مرمر شدید
سقف و پنجره های داخلی از مغازه ها.
liveliest مکان در خیابان فروشگاه باربر ساختمان ریوز بود ، اما این
همچنین بابیت یکی خجالت.
خود او پر زرق و برق شهر پمپی فروشگاه باربر در هتل patronized
Thornleigh ، و هر بار او را به تصویب رساند فروشگاه ریوز -- ده بار در روز ، صد
بار -- او به روستای خود احساس بی وفا.
در حال حاضر ، به عنوان یکی از حکومت ملاکین و اربابان ، با درود محترم استقبال
روستاییان ، او را به دفتر او راهپیمایی ، و صلح و عزت بر او بودند ، و
dissonances صبح همه بی سابقه است.
آنها دوباره شنیده می شد ، بلافاصله.
استنلی Graff ، فروشنده خارج ، صحبت کردن در تلفن با فقدان غم انگیز بود
از آن شیوه ای شرکت را که در رشته های مشتریان : "بگو : خدای من ، من فکر می کنم من فقط
خانه که می تواند با توجه به -- مجلس Percival ، در لینتون....
اوه ، شما در آن دیده می شود. خوب ، how'd شما اعتصاب؟...
متعجب؟
... اوه ، "irresolutely ،" آه ، من را ببینید. "
به عنوان بابیت به اتاق خصوصی خود ، قفس را با نیمه پارتیشن بلوط و مات راهپیمایی
شیشه ، در پشت دفتر او منعکس چقدر سخت بود برای پیدا کردن کارکنان
که ایمان خود را که او را به فروش.
نه عضو از کارکنان وجود دارد ، علاوه بر بابیت و همسر خود و پدر
در قانون ، هنری تامپسون ، که به ندرت به دفتر آمد.
مرد نسبتا جوان داده شده به -- نه استنلی Graff ، فروشنده خارج شد
سیگار و نواختن از استخر ، MAT Penniman قدیمی ، انسان ابزار عمومی ، جمع آوری از
اجاره و فروشنده بیمه -- شکسته ،
ساکت و آروم ، خاکستری ، رمز و راز ، مشهور به "ترک" واقعی املاک و مرد با یک شرکت بوده است
از خود در بروکلین پر افاده. چستر کربی Laylock ، مقیم فروشنده از در
وسعت زمین به جریب گلن مرغ انجیر خوار توسعه --
فرد مشتاق با سبیل ابریشمی و خانواده بسیار ، خانم ترزا McGoun ،
سریع القلم سریع و نه زیبا ، دوشیزه Wilberta Bannigan ، ضخامت ، آهسته ،
حسابدار پر زحمت و کارمند فایل و
چهار آزاد فروشندگان کمیسیون پاره وقت.
همانطور که او را از قفس خود را به اتاق اصلی نگاه بابیت سوگواری ، "McGoun'sa خوب
stenog ، smart'sa شلاق ، اما استن Graff و تمام کسانی که bums -- "خوش مزه کردن از بهار
امروز صبح در دفتر هوای بیات خفه شد.
به طور معمول او را تحسین دفتر ، با تعجب خوشحال است که او باید
این چیزی که مطمئن دوست داشتنی ، به طور معمول او به تازگی پاک از آن را تحریک شد
و هوا از شلوغی ، اما به روز به نظر می رسید آن را
تخت -- طبقه tiled ، مانند حمام ، گل اخری رنگ کردن رنگ سقف فلزی ، نقشه های پژمرده
بر در و دیوار گچ سخت ، صندلی بلوط varnished رنگ پریده ، میز و بایگانی
کابینت فولاد رنگ یکنواخت و خسته کننده زیتون.
این طاق ، یک کلیسای کوچک فولاد که در آن loafing و خنده گناه اولیه بود.
او در جدید خنک کننده آبی حتی هر رضایت نیست!
و آن را بهترین آب کولر ، به تاریخ ، علمی ، و حق تفکر.
این هزینه زیادی پول به خودی خود یک فضیلت است.
دارای فیبر غیر هدایت ظرف یخ ، چینی ، آب شیشه
(بهداشتی تضمین شده) ، یک قطره کمتر غیر گرفتگی شیر آب بهداشتی و ماشین
دکوراسیون رنگ در دو تن طلا.
وی با نگاه کردن به کشش بی امان از طبقه tiled در آب خنک کننده ، و
اطمینان خود را که هیچ مستاجر از ساختمان ریوز ، یکی از گران تر بود ،
اما او می تواند احساس برتری اجتماعی که به او داده بود دوباره تسخیر کردن نیست.
او astoundingly grunted ، "من می خواهم به آن ضرب و شتم را به جنگل ها در حال حاضر است.
و قرص نان در تمام طول روز.
و رفتن به Gunch دوباره به شب ، و بازی پوکر ، و فحش دادن به من دوست دارم را احساس کنید ، و
نوشیدن یک صد و نه هزار بطری آبجو. "
آهی کشید ، او را از طریق پست الکترونیکی خود می خواند ، او فریاد زد : "Msgoun" ، که به معنای "دوشیزه
McGoun "و شروع به دیکته. این نسخه خود را از اولین بار او را بود
نامه :
"عمر موریانه دریایی ، ارسال آن به دفتر خود ، McGoun خانم ، شما از بیستم به دست شد و در
پاسخ می گویند در اینجا نگاه کنید ، موریانه دریایی ، من اگر ما awfully ترس در shilly - shallying
مثل این ما فقط می خواهید به طور طبیعی از دست دادن
فروش آلن ، من تا به حال آلن در روز فرش قبل از روز گذشته و حق را به
موارد و فکر می کنم می توانم به شما اطمینان می دهم -- خدای من ، خدای من ، نه ، تغییری است که : تمام تجربه من
نشان می دهد او همه راست ، به معنای به انجام
کسب و کار ، نگاه به سابقه مالی خود را که خوب است -- به نظر می رسد که حکم به
کمی مچاله ، دوشیزه McGoun ؛ احکام زن و شوهر از آن را اگر شما مجبور به
دوره ، پاراگراف جدید.
"او کاملا مایل به نرخ طرفدار ارزیابی خاص و اعتصاب من ، مرده هستم
مطمئن شوید هیچ مشکل در گرفتن او را به پرداخت برای بیمه عنوان وجود خواهد داشت ، بنابراین در حال حاضر برای
به خاطر آسمان مشغول دریافت کنید -- نه ، را
که : بنابراین در حال حاضر اجازه دهید به آن صفحه بروید و پایین -- نه ، که به اندازه کافی -- شما می توانید آن کراوات
جملات بالا کمی بهتر هنگامی که شما تایپ 'EM ، دوشیزه McGoun -- صادقانه خود را ،
و غیره. "
این نسخه از نامه خود که او دریافت کرده اید ، تایپ شده است ، از خانم McGoun که
بعد از ظهر :
بابیت - تامپسون دارایی غیر منقول خانه شرکت برای مردمی ریوز ساختمان ، اوبرلین
خیابان خیابان و 3D ، NE اوج
عمر موریانه دریایی ، Esq ، 376 در آمریکای شمالی ، ساختمان اوج.
جناب آقای موریانه دریایی : نامه خود را از بیستم به دست.
باید بگویم من awfully ترسند که اگر ما در shilly - shallying مثل این ما فقط می خواهیم
به طور طبیعی فروش آلن از دست بدهند. من تا به حال آلن تا در روز فرش قبل از
دیروز ، و حق را به موارد.
همه تجربه من نشان می دهد که او به معنی انجام کسب و کار است.
من همچنین به رکورد مالی خود را ، که خوب است مراقبت می کند.
او کاملا مایل به نرخ طرفدار خاص ارزیابی و وجود نخواهد داشت
مشکل در گرفتن او را به پرداخت برای بیمه عنوان.
SO LET 'SGO!
ارادتمند شما ، به عنوان خوانده شده و آن را امضا کردیم ، در صحیح خود را
جریان دست کالج کسب و کار بابیت منعکس شده است ، : "در حال حاضر خوب ، قوی that'sa
نامه و clear'sa بل.
هم اکنون چه چیزی -- من McGoun گفت : هرگز به یک پاراگراف سوم وجود دارد!
میخواهند او می خواهم ترک سعی در دیکته ام را بهبود بخشد!
اما آنچه من نمی توانم درک این است که : چرا می تواند استن Graff یا چت Laylock نوشتن نامه
است که می خواهم؟ با پانچ!
با پا زدن! "
مهم ترین چیزی که او دیکته کرده بود که صبح هر دو هفته یکبار به صورت نامه بود ، به
mimeographed و به هزار فرستاده "چشم انداز است."
پشتکار تقلید از بهترین مدل های ادبی روز بود از قلب به
قلب بحث تبلیغات ، فروش کشیدن "نامه ها ، گفتمان توسعه"
اراده قدرت ، و دست تکان دادن خانه اندام ،
به عنوان غنی مطرح شده توسط مدرسه جدیدی از شاعران کسب و کار ریخته.
او دردناکی نوشته بود پیش نویس اول ، و او آن را intoned در حال حاضر مانند یک شاعر ظریف
و سر بهوا :
بگو : پیر مرد! من فقط می خواهم بدانم می توانم شما whaleuva
موافق؟ صادقانه!
هیچ شوخی!
من می دانم که شما علاقه مند هستید در گرفتن یک خانه ، نه صرفا مکانی که در آن شما را قطع کند
قدیمی کلاه سر گذاشتن اما عشق لانه برای همسر و kiddies -- و شاید برای سر خوردن خارج
beyant (مطمئن باشید و طلسم که beyant ، دوشیزه McGoun) باغ با بیل کندن.
بگو : آیا شما که تا کنون فکر می کنم که ما در اینجا برای صرفه جویی در شما مشکل متوقف؟
که چگونه ما را زنده -- مردمی ما را برای زیبایی دوست داشتنی ما پرداخت نمی
در حال حاضر نگاه را انجام دهید :
بنشینید سمت راست پایین در escritoire خوش تیپ چوب ماهون حک شده و ساقه ما را در یک خط
گفتن ما تنها آنچه شما می خواهید ، و اگر ما می توانیم آن را پیدا خواهیم آمد به رقص کردن
خط با نوید ، و اگر ما می توانیم ، ما شما را به زحمت نمی اندازند.
برای صرفه جویی در وقت خود را ، فقط از پر کردن سربسته خالی.
بنا به درخواست خالی در مورد خواص فروشگاه در ارتفاعات گل ارسال ، نقره ای
گراو ، لینتون ، Bellevue ، و تمام ولسوالی های شرق جانبی مسکونی.
شما برای خدمات ،
PS -- فقط یک اشاره از برخی از آلو ما می توانیم برای شما انتخاب کنید -- برخی از معامله واقعی در آمد
به روز :
نقره بیشه.-- ناز چهار خانههای ییلاقی کالیفرنیا اتاق ، AMI ، گاراژ ، شیک پوش درخت سایه ،
محله متورم ، خط ماشین دستی. دلار 3700 دلار 780 پایین و تعادل لیبرال ،
شرایط بابیت تامپسون ، ارزان تر از اجاره.
DORCHESTER.-- corker! هنری خانه دو خانواده ، همه تر و تمیز بلوط ،
کف پارکت ، جایی که گاز میسوزد دوست داشتنی ، porches بزرگ ، استعمار ، گرم تمام آب و هوا
گاراژ ، به یک «معامله 11.250 دلار است.
دیکته ، با نیاز خود را از نشسته و تفکر به جای از شلوغ در اطراف و
ساخت سر و صدا و واقعا انجام کاری ، بابیت شنبه creakily در گردان او
میز صندلی و مخابره در خانم McGoun.
او آگاهانه از او به عنوان یک دختر بود ، سیاه و سفید مو در برابر گونه فروتن bobbed.
اشتیاق بود که غیر قابل تشخیص از تنهایی او را enfeebled.
در حالی که او منتظر ضربه زدن طولانی ، دقیق مداد نقطه بر روی میز ، قرص ، او نیمی
او را با دختر پری از رویاهای خود شناخته شده است.
او تصور کرد که نشست خود چشم با به رسمیت شناختن وحشتناک و تصور لمس کردن
لب های او با احترام وحشت زده و -- او غوغای ، "هر ، بابیت مه؟"
او grunted ، "که در آن باد ، من حدس می زنم ، و تبدیل به شدت دور است.
برای تمام افکار خود را سرگردان ، آنها شده بود ، هرگز از این صمیمی تر است.
او اغلب منعکس شده است ، "" Nev فراموش چگونه قدیمی جیک Offutt گفت : عاقلانه پرنده می رود هرگز
عشق گیری در دفتر خود و یا خانه خود را.
شروع مشکل.
مطمئنا. اما --
در بیست و سه سال از زندگی زناشویی او uneasily در هر برازنده peered
مچ پا ، هر شانه نرم و در فکر او آنها را ارزشمند بود ، اما یک بار او
احترام hazarded توسط adventuring.
در حال حاضر ، به عنوان او محاسبه هزینه repapering خانه سبک او
بی قراری دوباره ، در مورد هیچ چیز و همه چیز ناراضی ، شرمنده او
نارضایتی ، و تنها برای دختر پری.