Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : موضوع طلایی
فصل نوزدهم.
نظر
از فرسودن و فنا با تماشای اضطراب ، آقای کامیون
خواب در پست خود سقوط کرد.
در صبح روز دهم از تعلیق او
مبهوت بود توسط درخشان به خورشید
اتاقی که در آن خواب سنگین بود
پیشی گیرد و او وقتی که شب تاریک بود.
او چشمانش را دوخت و roused خود ، اما
او شک ، زمانی که او کار را انجام دادند ، آیا او
هنوز خواب بود.
برای ، رفتن به درب اتاق پزشک
و به دنبال ، او متوجه شد که
نیمکت کفاش و ابزار کنار گذاشته شد
دوباره ، و این که دکتر خودش شنبه
خواندن در پنجره.
او در لباس صبح خود را معمول بود ، و خود را
چهره (که آقای کامیون می تواند مجزا
را ببینید) ، هر چند هنوز هم بسیار کم رنگ بود ، با آرامش
زحمت کش و توجه.
حتی زمانی که او خود راضی بود که او
بیدار شد ، آقای کامیون احساس giddily نامشخص
برای برخی از چند لحظه که آیا این اواخر
shoemaking نیست ممکن است یک خواب آشفته
از خودش ، برای ، نبود چشم او را نشان می دهد
دوستان خود را پیش از او را در خود عادت کرده اند
لباس و جنبه ، و به طور معمول به کار ؛
وجود داشت و هیچ نشانه ای در محدوده خود ،
که این تغییر از آن او بود خیلی قوی
برداشت در واقع رخ داده بود؟
این بود ، اما پرسش از اول خود را
سردرگمی و حیرت ، پاسخ
در حال آشکار است.
اگر برداشت های ساخته نشده بود
واقعی متناظر و کافی شود ،
چگونه او آمد ، جارویس کامیون ، وجود دارد؟
چگونه آمد او را به خواب افتاده اند ، در خود
لباس ، روی مبل در دکتر Manette است
اتاق مشاوره ، و به این بحث
نقاط خارج از درب اتاق دکتر را در
صبح زود؟
در عرض چند دقیقه ، دوشیزه Pross ایستاده بود
نجوا در کنار او.
اگر او بود ، هر ذره شک از سمت چپ ،
صحبت های او را از ضرورت حل و فصل کرده اند
آن ، اما او در آن زمان با ذکاوت ،
و تا به حال هیچ کدام.
او توصیه شده است که آنها باید اجازه دهید که زمان رفتن
توسط تا صبحانه به طور منظم ساعت و
باید پس از آن دکتر که انگار هیچ چیز ملاقات
غیر معمول رخ داده بود.
اگر او به نظر می رسد در دولت عرفی خود باشد
از ذهن ، آقای کامیون را پس از آن با احتیاط
ادامه مسیر و راهنمایی به دنبال از
به نظر او ، در اضطراب او بوده است ، بنابراین
اضطراب برای به دست آوردن.
دوشیزه Pross ، خودش را به او ارسال
قضاوت ، با طرح کار کرده است
مراقبت.
وفور داشتن از زمان معمول خود
ارایش روشمند ، آقای کامیون ارائه شده
صبحانه خود را در ساعت در حد معمول خود
کتانی سفید و با او پا معمول شسته و رفته.
دکتر در راه معمول احضار شد ،
آمد و به صبحانه.
تا جایی که ممکن بود او را درک
بدون overstepping آن ظریف و
روش تدریجی که آقای کامیون احساس به
شود پیشبرد تنها امن ، او برای نخستین بار در
قرار است که ازدواج دختر خود را به حال
روز گذشته صورت گرفته.
اشاره ضمنی ، به عمد انداخته
از ، به روز هفته ، و روز
ماه ، مجموعه ای او را تفکر و شمارش ،
و ظاهرا او را مضطرب میکند.
را در تمام جهات دیگر ، با این حال ، او چنان بود
composedly خود را ، که آقای کامیون
مصمم به کمک او به دنبال.
و بود که کمک های خود را.
بنابراین ، در هنگام صبحانه و انجام شد
پاک دور ، و او و دکتر شد
سمت چپ هم ، گفت : آقای کامیون ، feelingly :
"عزیزم Manette ، من مضطرب به شما را داشته
نظر ، در اعتماد به نفس ، در خیلی کنجکاو
مورد است که در آن من عمیقا علاقه مند ، که
است که می گویند ، آن را بسیار کنجکاو به من ؛
شاید ، به شما اطلاعات بهتری ممکن است
شود کمتر ".
زود گذر در دست او ، که بودند
تغییر رنگ های خود را در اواخر کار ، دکتر
نگاه آشفته ، و با دقت گوش.
او در حال حاضر در انداخت به حال دست خود را بیشتر
از یک بار.
"دکتر Manette ، گفت :" آقای کامیون ، لمس کردن
او محبت در بازو ، "مورد است
مورد به خصوص از دوست عزیز
معدن.
دعا کنید تا به ذهن خود را به آن ، و توصیه من
به خوبی به خاطر او -- و مهمتر از همه ، برای او
daughter's -- دختر خود را ، عزیز من
Manette. "
"اگر من درک می کنم ،" دکتر ، در گفت
رام تن ، "برخی از شوک روانی --؟"
"بله!"
"باش صریح ، گفت :" دکتر.
"یدکی بدون جزئیات."
آقای کامیون دیدم که آنها درک یک
دیگر ، و شروع کرد.
"عزیزم Manette ، آن را مورد قدیمی
و شوک ، طولانی مدت از تیزی بزرگ
و به شدت عواطف ،
احساسات ، -- -- که شما آن را بیان --
ذهن.
ذهن.
این مورد از شوک که بر اساس آن است
مبتلا به پایین منتقل شد ، یکی نمی توان گفت برای
چه مدت ، چون من اعتقاد دارم او می تواند
محاسبه زمان خود ، و وجود دارد
دیگر هیچ وسیله ای برای بدست آوردن آن.
این مورد از شوک که از آن می باشد
زحمتکش ، در یک پروسه بهبود است که او
میتوان ردپای خود را نه -- به من یک بار او را شنیده
عمومی به شیوه ای قابل توجه مربوط.
این مورد از شوک که از آن او است
بهبود ، بنابراین به طور کامل ، به عنوان یک بسیار
انسان هوشمند ، قادر به نزدیک
استفاده از ذهن ، و اعمال بزرگ
بدن ، و به طور مداوم از ساخت تازه
ارسال شده ها به سهام خود از دانش ، که
در حال حاضر بسیار بزرگ است.
اما ، متاسفانه ، شده است وجود دارد ، "او
متوقف شد و نفس عمیقی کشید -- "کمی
عود. "
دکتر ، در صدای کم ، ازش پرسید ، "چگونه از
مدت زمان طول میکشد؟ "
"نه شب و روز."
"چطور شد که خود آن را نشان می دهد؟
استنباط من ، "زود گذر در دست خود را دوباره ،" در
از سر گیری از برخی از پیگیری های قدیمی
در ارتباط با شوک؟ "
"این حقیقت است."
"حالا ، آیا شما تا به حال او را ببیند ،" پرسید :
دکتر ، مجزا و collectedly ، هر چند
در همان صدای کم ، "فعال در آن
پیگیری اصل؟ "
"یک بار."
"و چون عود سقوط در او ، او بود
در بسیاری از جهات -- و یا در تمام جهات -- به عنوان او
شد پس؟ "
"من در تمام جهات فکر می کنم."
"شما از دخترش صحبت کرد.
آیا دختر خود می دانم از عود؟ "
"نه. شده است از او نگه داشته ، و من امیدوارم
همیشه از او نگه داشته شود.
تنها به خودم شناخته می شود ، و به یک
دیگر که ممکن است اعتماد کرد. "
دکتر چنگ زده دست دارد ، و زمزمه ،
"این بسیار مهربان بود.
بود که بسیار اندیشمندانه! "
آقای کامیون دست خود را در مقابل درک و
هیچ یک از این دو برای کمی صحبت کرد
در حالی که.
"کن ، عزیز من Manette ، گفت :" آقای کامیون ، در
طول ، در خود را با ملاحظه بیشتر و بیشتر
راه محبت ، "من یک مرد هستم صرف
کسب و کار ، و نا مناسب را به کنار آمدن با چنین
پیچیده و مشکل مهم نیست.
من نوع اطلاعات ندارند
لازم ؛ من نوع ندارند
هوش ؛ من می خواهم هدایت.
هیچ مردی در این دنیا وجود دارد که من در
می تواند تا برای راهنمایی درست متکی ، به عنوان در
شما.
به من بگو ، چگونه این مورد عود آمده؟
آیا خطر دیگری؟
ممکن است تکرار آن جلوگیری کرد؟
چگونه باید از تکرار آن می شود درمان می شود؟
چگونه در مورد آن آمده است در تمام؟
چه می توانم برای دوستم انجام دهید؟
هیچ مردی تا کنون می شده اند در بیشتر مشتاق
قلب خود را برای خدمت به دوست ، از من به
خدمت من ، اگر من می دانستم که چگونه.
"اما من نمی دانم چگونه به سرچشمه ، در چنین
مورد.
اگر شما با هوش ، دانش و
تجربه ، می تواند به من در سمت راست قرار داده است
آهنگ ، من ممکن است قادر به انجام این کار از حد ؛
unenlightened و بدون جهت ، من را میتوانید انجام دهید
کم است.
دعا می کنم که با من صحبت ؛ دعا من قادر به
دیدن آن را کمی بیشتر به روشنی ، من و تدریس
چگونه می شود کمی بیشتر مفید است. "
دکتر بعد از این Manette مراقبه شنبه
کلمات جدی ، رواج داشت و آقای کامیون
مطبوعات او را ندارد.
"من فکر می کنم این احتمالی ، گفت :" دکتر ،
شکستن سکوت با تلاش "که
عود شما تعریف کرده اند ، دوست عزیز من ،
بود کاملا پیش بینی نشده بر حسب موضوع آن ندارد. "
"بود ، اما او را مخوف؟"
آقای کامیون به جرأت بپرسید.
"خیلی زیاد".
او آن را با ارتعاش غیر ارادی است.
"شما هیچ تصوری که چگونه چنین دلهره
وزن آن در ذهن مبتلا است ، و چگونه
مشکل -- چگونه تقریبا غیر ممکن است -- آن است ،
برای او را به زور خود را به مطلق کلمه
بر موضوع که او را ستم. "
"آیا او ،" خواسته آقای کامیون ، "معقول باشد
برطرف اگر او می تواند بر خود غلبه
به بهره مند ساختن brooding که سری به هر یک ،
زمانی که آن را بر او است؟ "
"من فکر می کنم تا.
اما از آن است ، همانطور که به شما گفته ، بعد از
غیر ممکن است.
من حتی باور -- در برخی از موارد -- به
کاملا غیر ممکن است. "
"حالا ، گفت :" آقای کامیون ، به آرامی خود را تخمگذار
دست در بازوی دکتر دوباره ، پس از
سکوت کوتاه در هر دو طرف ، "به چه
شما مراجعه این حمله؟ "
"به اعتقاد من ،" بازگشت دکتر Manette ، "که
شده بود ، وجود دارد قوی و فوق العاده
احیای قطار از فکر و
یاد که علت اول شد
مرض.
بعضی از انجمن ها از شدید ترین
طبیعت وضوح به یاد می آورد ناراحت کننده بود ، من
فکر می کنم.
این احتمال وجود دارد که تا به حال طولانی شده است
بیم کمین در ذهن خود را ، که کسانی
انجمن ها خواهد بود به یاد می آورد -- می گویند ، در زیر
برخی شرایط -- می گویند ، در خصوص
مناسبت.
او سعی کرد به خودش را بیهوده آماده ؛
شاید تلاش برای آماده سازی خود ساخته
او کمتر قادر به تحمل آن. "
"آیا او به یاد داشته باشید چه در محل در زمان
عود؟ "آقای کامیون ، با خواسته طبیعی
تردید.
دکتر نگاه desolately دور
اتاق ، سرش را تکان داد ، و در جواب داد :
صدای کم ، "به هیچ وجه."
"در حال حاضر ، به عنوان آینده ،" اشاره آقای کامیون.
"همانطور که به آینده ، گفت :" دکتر ،
دوره نقاهت بعد استحکام ، "من باید بزرگ
امید.
همانطور که در بهشت رحمت خود با خوشحالی به
بازگرداندن او را به زودی ، من باید بزرگ
امید.
او ، بازده تحت فشار
چیزی پیچیده ، طولانی و مخوف
پیش بینی طولانی مبهم و ادعا
در برابر ، و دوره نقاهت پس از ابر بود
پشت سر هم و رفت ، من باید که به امید
بیش از همه بدتر این بود. "
"خوب ، خوب!
این آرامش خوب است.
خدا را شکر! گفت : "آقای کامیون.
"خدا را شکر!" مکرر دکتر ،
خم شدن سر خود را با احترام.
"دو نقطه دیگر وجود دارد ، گفت :" آقای
کامیون ، "که بر روی من مضطرب می شود
آموزش.
من ممکن است بر روی بروید؟ "
"شما نمی تواند انجام دهد دوست خود را بهتر
خدمات. "
دکتر به او دست خود را.
"برای اولین بار ، پس از آن.
او از عادت زحمت کش است ، و غیر منتظره
پر انرژی ، او خود را با اعمال بزرگ
شوق دستیابی به فن آوری های حرفه ای
دانش ، به هدایت از
آزمایش ، به خیلی چیزها باشیم.
در حال حاضر ، نشانی از او بیش از حد؟ "
"من فکر نمی کنم.
ممکن است شخصیت از ذهن او ، به
همیشه نیاز به فوق العاده از اشغال.
که ممکن است ، در بخشی ، طبیعی به آن ، در
بخش ، در نتیجه از رنج.
کمتر آن را با سالم اشغال شده بود ،
چیزها ، بیشتر آن را در معرض خطر است
عطفی در مسیر ناسالم.
او ممکن است خود را مشاهده ، و ساخته شده است
کشف ".
"شما مطمئن باشید که تحت است نه بیش از حد
بزرگ کرنش؟ "
"من فکر می کنم من کاملا از آن مطمئن شوید."
"عزیزم Manette ، اگر او بودند کار می
در حال حاضر -- "
"کامیون عزیز من ، من شک دارم اگر که می تواند
به راحتی می باشد.
شده است وجود دارد تنش های خشونت آمیز در یک
جهت ، و به آن نیاز دارد وزنه. "
"مرا ببخش ، من به عنوان یک انسان به کرات از
کسب و کار.
فرض کنید برای یک لحظه ، که او _was_
کار می ؛ آن را در خود نشان می دهد برخی از
تجدید این اختلال؟ "
"من فکر نمی کنم.
من فکر نمی کنم ، گفت : "دکتر Manette با
ثبات و استحکام از خود اعتقاد راسخ "که
هیچ چیز به جز قطار یکی از انجمن
می تجدید آن.
من فکر می کنم که ، از این پس ، هیچ چیز اما برخی از
نامطلوب فوق العاده ای از وتر که می تواند
تجدید آن.
پس از آنچه اتفاق افتاده است ، و بعد از او
بازیابی ، برای من خیلی سخت است تصور
هر رشته از جمله خشونت آمیز از صدایی که
دوباره.
من اعتماد ، و من تقریبا باور دارند ، که
شرایط به احتمال زیاد آن را تمدید می
خسته شده. "
او با عدم اعتماد به نفس از انسان سخن گفت که
می دانست که چگونه اندک چیزی را بر هم زدن
سازمان ظریف از ذهن ، و در عین حال
با اعتماد به نفس از مردی که به آرامی
موفق به کسب اطمینان خود را از استقامت شخصی
و در اضطراب هستند.
این را برای دوست خود نشده بود که به کم شدن
اعتماد به نفس.
او خود را از بین برد و professed بیشتر
تشویق از او واقعا بود ، و
با نزدیک شدن به دوم و آخر او نقطه.
او احساس آن را به سخت ترین از همه ؛
اما ، به خاطر سپردن قدیمی خود را صبح روز یکشنبه
گفتگو با خانم Pross ، و
به خاطر سپردن آنچه که او در آخرین دیده بود
نه روز ، او می دانست که باید آن را صورت می شود.
"اشغال از سر گرفته تحت تاثیر
از این رنج گذشت تا با خوشحالی
از بهبود ، گفت : "آقای کامیون ، پاکسازی
گلو او ، "ما تماس بگیرید -- اسلحه سازی است
کار ، کار اسلحه سازی است.
ما خواهند گفت ، برای قرار دادن مورد و به خاطر
از تصویر ، که او استفاده شده بود ، در
زمان بد او ، به کار در جعل کم است.
ما خواهند گفت که او غیر منتظره بود
در جعل دوباره اش.
آیا این جای تأسف دارد که او باید آن را حفظ کند
او را؟ "
دکتر سایهدار پیشانی خود را با او
دست و پای خود را ضرب و شتم عصبی در
زمین.
"او همواره آن را توسط او را نگه داشته ، گفت :" آقای
کامیون ، با نگاه مضطرب او در دوست.
"در حال حاضر ، آن را نمی شود بهتر که او باید
رها کنم که بره؟ "
با این حال ، دکتر ، با پیشانی سایهدار ،
ضرب و شتم پای خود را عصبی بر روی زمین.
"شما را پیدا کند آن را آسان به این توصیه من؟"
گفت : آقای کامیون.
"من کاملا آن را به خوبی درک
سوال.
و با این حال من فکر می کنم -- "و او وجود دارد او را تکان داد
سر ، و متوقف شده است.
"می بینید ، گفت :" دکتر Manette ، عطف به
او پس از مکث مضطرب ، گفت : "این بسیار سخت است
برای توضیح ، به طور مداوم ، درونی
کارکرد ذهن این مرد فقیر است.
او یک بار به طوری که مشتاق برای frightfully
اشغال ، و آن را تا زمانی که آن را خوش آمدید
آمد ، بدون شک آن را برطرف درد خود را به
زیاد است ، توسط جانشین حیرت از
انگشتان برای حیرت از مغز ،
و با جانشین کردن ، که او تر شد
تمرین ، ابتکار و خلاقیت از دست ها ، برای
از مهارت های روانی شکنجه ؛ که
او بوده است و هرگز قادر به تحمل فکر
از قرار دادن آن را کاملا خارج از دسترس است.
حتی اکنون ، زمانی که من معتقدم که او امیدوار است
از خود را از او تا به حال بوده است ، و حتی
صحبت می کند از خود را با نوع
اعتماد به نفس ، این ایده است که او ممکن است نیاز
که کار های قدیمی ، و نه آن را پیدا کنید ، می دهد
او ناگهان احساس وحشت ، می خواهم که
ممکن است که یک علاقه داشتن به حمله به قلب
کودک از دست داد. "
او مانند تصویر خود را در نگاه ، به عنوان او
چشمان او مطرح شده به صورت آقای کامیون است.
"اما ممکن است -- ذهن!
من برای کسب اطلاعات بپرسید ، به عنوان یک مرد از plodding
کسب و کار که فقط با مواد مانند معاملات
اشیاء به عنوان guineas ، شیلینگ ، و بانک
یادداشت ها -- ممکن است از احتباس چیز
شامل احتباس از ایده؟
اگر چیزی که رفته بودی ، عزیز من Manette ،
ممکن است ترس نیست برو با آن؟
به طور خلاصه ، آن را امتیازی برای نیست
سوء تفاهم ، برای حفظ جعل؟ "
شد یکی دیگر از سکوت وجود دارد.
"ببینید ، خیلی ، گفت :" دکتر ،
tremulously ، "آن را چنین همنشین قدیمی است."
"من آن را حفظ کند ، گفت :" آقای کامیون ،
تکان دادن سر خود ، برای او در قاطعیت به دست آورد
به عنوان او را دیدم دکتر disquieted.
"من او را قربانی آن را توصیه کند.
من فقط می خواهم اقتدار شما.
من مطمئن هستم که هیچ نشانی از آن خوب است.
بیا!
به من بده اقتدار خود ، مانند عزیز خوب
مرد.
به خاطر دخترش ، عزیز من Manette! "
بسیار عجیب و غریب برای دیدن آنچه که مبارزه وجود دارد
در درون او بود!
"به نام او ، پس از آن ، اجازه دهید آن را که باید انجام شود ؛ من
تحریم آن.
اما ، من می خواهم آن را ندارد در حالی که او دور بود
حاضر.
اجازه دهید آن را برداشته است وقتی که او وجود ندارد ؛ اجازه
او را از دست همراه قدیمی خود را پس از
نبود. "
آقای کامیون به آسانی برای آن درگیر ، و
کنفرانس بود به پایان رسید.
آنها در روز در کشور تصویب می رسد ، و
دکتر کاملا ترمیم شد.
در سه روز پس از او باقی مانده است
کاملا خوب ، و در روز چهاردهم
او رفت برای پیوستن به لوسی و شوهرش.
که به احتیاط شده بود گرفته شده
حساب کاربری برای سکوت خود ، آقای کامیون بود
قبلا توضیح داده شده به او ، و او به حال
نوشته شده در آن مطابق با لوسی ، و
او تا به حال هیچ سوء ظن.
در شب روزی که او چپ
خانه ، آقای کامیون رفت و به اتاق خود
با هلی کوپتر ، اره ، اسکنه ، و چکش ،
با حضور خانم Pross حامل نور است.
وجود دارد ، با درهای بسته و در
مرموز و گناه شیوه ای ، آقای کامیون
هک نیمکت کفاش را به قطعات ،
در حالی که خانم Pross شمع اگر او برگزار می شود
کمک در قتل شد -- که برای آن ،
در واقع ، در grimness او ، او بود که هیچ
شکل نامناسب.
سوزش از بدن (قبلا کاهش می یابد
به تکه های مناسب برای هدف) بود
شروع بدون تاخیر در آشپزخانه
آتش و ابزار ، کفش و چرم ،
بودند در باغ به خاک سپرده شد.
پس ستمکار قصد تخریب و پنهان کاری به نظر می رسد
به ذهن صادق ، که آقای کامیون و خانم
Pross ، در حالی که در کمیسیون از درگیر
خود را در عمل و حذف آن
ردپاها ، تقریبا احساس کردم ، و تقریبا در نگاه ،
مانند همدستانش در جنایت هولناک.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه