Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XII
برداشت خاص من بود دریافت در نور صبح به اثبات رساند ، تکرار می کنم ، نه
کاملا با موفقیت به خانم Grose قابل ارائه است ، هر چند من آن را با تقویت
اشاره ای هنوز هم یکی دیگر کرد که او قبل از ما از هم جدا ساخته شده بود.
"این همه در نیم دوجین کلمات نهفته است ،" من به او گفت : "کلماتی را که واقعا به حل و فصل
ماده.
"فکر می کنم ، شما می دانید ، آنچه که من ممکن است انجام دهید!' او انداخت که به من نشان می دهد چقدر خوب او
است. او می داند به زمین آنچه او 'ممکن است'
را انجام دهد.
که آنچه که او به آنها طعم و مزه در مدرسه است. "
"پروردگار ، شما را تغییر!" گریه دوست من. "من را تغییر ندهید -- من به سادگی آن را.
این چهار ، بر آن بستگی دارد ، دائمی ملاقات.
اگر در هر کدام از این شب گذشته شما را با هر دو فرزند شده بود ، شما به وضوح می
فهمیده باشند.
من را تماشا کرده و منتظر من احساس کردند که اگر هیچ چیز دیگری وجود دارد
را به آن مطمئن شوید که این امر می تواند این کار را با سکوت سیستماتیک هر یک از ساخته شده.
لغزش زبان ، هرگز ، آنها آنقدر به دو قدیمی خود اشاره
دوستان ، بیشتر از مایلز به اخراج او اشاره شده.
اوه ، بله ، ما در اینجا ممکن است بنشینند و نگاه آنها را ، و ممکن است آنها به ما نشان دهد آنجا را به خود
پر کردن ، اما حتی در حالی که آنها وانمود به تخیلی خود را از دست رفته آنها در ارگنکن
دیدگاه خود را از مردگان دوباره بازسازی شد.
او به او خواندن نیست ، من اعلام کرد ، "آنها از آنها صحبت می -- سازند صحبت
وحشت! من ، من می دانم که اگر من دیوانه و
اتمام حجت تعجب من نیست.
چیزی که من دیده ام که شما را تا ، اما آن را تنها به من بیشتر شفاف ، ساخته شده من دریافت کنید
برگزاری هنوز هم چیزهای دیگر. "
دوره سلامتی و هوشیاری من باید به نظر می رسید افتضاح است ، اما موجودات دلربا که قربانیان آن بودند ،
عبور و repassing در شیرینی قفل خود ، چیزی از همکاران من داد
حفظ ، و من احساس تنگ او برگزار شد
به عنوان ، بدون تکان دهنده در نفس عشق من ، او آنها را تحت پوشش هنوز با او
چشم. "از چه چیزهای دیگر رو نگه دارید؟"
"چرا ، از چیزهایی که خوشحال ، مجذوب ، و در عین حال ، در پایین ،
من در حال حاضر تا عجیبی را ببینید ، mystified و مشکل من است.
بیشتر آنها از زیبایی های دنیوی ، خوبی مطلقا غیر طبیعی خود را.
بازی اتمام حجت ، "من در رفت." سیاست اتمام حجت و تقلب "!
در بخشی از darlings کمی --؟ "
"هنوز صرف دوست داشتنی بچه ها؟ بله ، از جا در رفته که به نظر می رسد! "
عمل آوردن آن را واقعا به من کمک کرد تا آن را ردیابی -- پیگیری آن را از بالا و
همه با هم از آن قطعه.
"آنها خوب نیست -- they've تنها غایب بوده است.
آسان شده است با آنها زندگی می کنند ، زیرا آنها به سادگی منجر به زندگی خود است.
آنها مال من نیستند -- سازند مال ما نیست.
آنها خود و آنها... او! "" پنجم و آن زن؟ "
"پنجم و زن است. آنها می خواهند برای رسیدن به آنها. "
آه ، چگونه ، در این Grose خانم ، فقیر به نظر می رسد آنها را مطالعه!
"اما برای چه؟"
"برای عشق به همه شر است که در آن روزهای وحشتناک ، جفت قرار داده و به
آنها.
و به رفت و آمد کردن آنها را با آن شر هنوز ، به نگه دارید تا کار از شیاطین است ، چه به ارمغان می آورد
دیگر به عقب است. "" قانون! "گفت : دوستان من زیر لب او.
علامت تعجب مثل خانه بود ، اما آن را نشان دهنده پذیرش واقعی اثبات بیشتر من از
چه ، در زمان بد -- بدتر حتی از این وجود نداشته است -- رخ داده است.
می توانست وجود ندارد توجیه چنین برای من به عنوان موافقت ساده از او بوده است
تجربه به هر عمق تباهی من در تجدید و احیای روحیه ما از الواط معتبر در بر داشت.
آن را در تسلیم آشکار از حافظه بود که او پس از لحظه ای به ارمغان آورد : «آنها
اراذل! اما آنچه آنها در حال حاضر کاری انجام دهید؟ "او را دنبال.
"آیا؟"
من در واقع همان تکرار با صدای بلند به طوری که مایلز و فلورا ، آنها در فاصله آنها به تصویب رساند ، متوقف شد
فوری در راه رفتن خود را و نگاه ما است. "آیا آنها نمی کنند ، کافی است؟"
من در یک تن پایین تر خواستار ، در حالی که کودکان ، داشتن لبخندی زد و راننده سرشونو تکون دادن و
بوسید دست به ما ، نمایشگاه خود را از سر گرفت.
ما با آن برگزار شد ، یک دقیقه ، پس من پاسخ داد : "آنها می توانند آنها را نابود کند!"
در این همدم من به نوبه خود ، اما پرس و جو او راه اندازی یک سکوت ، بود
اثر آن را به من صریح تر بود.
"آنها نمی دانم ، هنوز کاملا چگونه -- اما آنها تلاش.
آنها تنها در سراسر آن را به عنوان ، و فراتر از آن -- در مکان های عجیب و غریب و در بالا
مکان ها ، بالای برج ، سقف خانه ها ، در خارج از پنجره ها ، بیشتر
لبه استخر. اما there'sa طراحی عمیق ،
در هر دو طرف ، برای کوتاه کردن فاصله و غلبه بر مانع ؛ و موفقیت
tempters تنها مسئله زمان است. آنها تنها به به پیشنهادات خود را حفظ
از خطر است. "
"برای کودکان می آید؟" "و در تلاش هلاک!"
خانم Grose به آرامی بلند شده ، و من با وسواس افزود : "مگر در مواردی که ، البته ، ما
تواند مانع! "
ایستاده وجود دارد قبل از من در حالی که من جای من را نگه داشته ، او مریی تبدیل چیزهایی بیش از.
"عموی آنها باید جلوگیری از انجام. او باید آنها را دور کنند. "
"و این که چه به او؟"
او شده است اسکن فاصله داشتند ، اما او در حال حاضر در من کاهش یافته است یک چهره احمقانه است.
"شما ، خانم."
"با نوشتن نامه به او که خانه اش مسموم شده است و برادرزاده و خواهرزاده خود را
دیوانه؟ "" اما اگر آنها ، از دست؟ "
"و اگر من خودم هستم ، منظور شما؟
این خبر فریبنده به او حاکم است که نخست تعهد بود که به فرستاده
او هیچ نگرانی به من بدهید. "خانم Grose در نظر گرفته ، پس از
بچه ها دوباره.
"بله ، او نفرت نگران است. این به دلیل بزرگ بود -- "
چرا کسانی که fiends او را در حد طولانی صورت گرفت؟ بدون شک ، هر چند بی تفاوتی او باید
شده است افتضاح است.
همانطور که من دیو نیست ، در هر صورت ، من باید او را نمی شوید. "
همدم من ، پس از یک لحظه و برای همه پاسخ ، نشستم دوباره و بازوی من را درک است.
"او را در هر میزان می آیند به شما."
من خیره شد. "به من؟"
من تا به حال ترس ناگهانی او ممکن است انجام است. "او"؟ "
"او که باید باشد -- او باید به کمک است."
من به سرعت افزایش یافت ، و من فکر می کنم من باید نشان داده اند او را چهره عجیبتر از همیشه هنوز.
"ببینید من از او درخواست برای یک دیدار؟" نه ، با چشمان خود را بر روی صورت من او آشکارا
نمی توانست.
به جای آن حتی -- به عنوان یک زن بار خوانده شده دیگر -- او می تواند آنچه من خودم دیدم :
مایه خنده و تمسخر خود ، تفریحی خود ، تحقیر خود را برای فروپاشی از استعفای من در این
سمت چپ به تنهایی و برای ماشین آلات ریز
من را به حرکت بیندازد تا به حال برای جلب توجه خود را به charms slighted من.
او نمی دانستند -- هیچکس نمی دانست -- چه افتخار من شده بود به او خدمت می کنند و چوب به ما
شرایط ؛ در عین حال او با این وجود در زمان اندازه گیری ، من فکر می کنم ، از هشدار من در حال حاضر داد
او را.
"اگر شما باید سر خود را را به عنوان او را برای من تجدید نظر از دست دادن --"
او واقعا وحشت زده شده بود. "بله ، از دست؟"
"من ترک بود در همان محل ، هر دو به او و شما."