Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : فصل دوم تراژدی.
SERVICE OF THESPIS
آنها تصور می شد آندره لویی ، به عنوان او نشست صبحانه با آنها را در پشت
خانه سیار ، در آفتاب درخشان است که نفس سرد از آن خو
صبح ماه نوامبر ، خدمه عجیب و غریب و در عین حال جذاب است.
هوا از خوشنودی آنها را pervaded.
آنها مبتلا به هیچ مراقبت و پیشواز سال بیش از محاکمات سختی ها و تلاش های ساخته شده
زندگی عشایری خود را.
آنها جالب اینجا است که هنوز amiably ، مصنوعی ، مربوط به نمایش در شیوه ای خود را از
تخلیه از توابع مرسوم اغراق در حرکات خود را ؛
در سخنرانی خود را با آب و تاب و متاثر می شود.
در واقع ، آنها به نظر می رسید ، متعلق به جهان از هم جدا ، جهان از عدم واقعیت که شد
واقعی فقط در قطعه هست مرحله خود را در تابش خیره کننده از footlights خود.
خوب کمک هزینه تحصیلی ، ملزم خواهند آنها را یکی به دیگری ، و آندره لویی منعکس طلبانه که
این هماهنگی در میان آنها ممکن است به علت عدم واقعیت آشکار خود را است.
در دنیای واقعی ، تلاش حریص و تقلید از عطش مانع چنین
مودت به اینجا حاضر بود.
آنها دقیقا شماره یازده ، سه زن و هشت مرد و آنها خطاب به هر یک از
دیگر با نام مرحله : نامهای که انواع مختلفی خود را نشان می دهیم ، و -- یا
فقط بسیار کمی -- متنوع ، بدون توجه به آنچه ممکن است بازی که آنها انجام است.
"ما ،" دلقک او را به اطلاع "، یکی از آن چند باند سرسخت باقی مانده واقعی
بازیکن ، که ملتزم به سنتهای قدیمی آرته ایتالیایی Commedia دل.
برای ما نیست به رنجاندن خاطرات ما و خنثی کردن شوخ طبعی خود را با عبارات با آب و تاب که
میوه lucubrations نویسنده رنجور.
هر یک از ما در جزئیات نویسنده خود را در اندازه گیری به عنوان توسعه بخش اختصاص یافته به
او را. ما improvisers -- improvisers قدیمی
و نجیب مدرسه ایتالیایی. "
"من به همان اندازه حدس زده بود ، گفت :" آندره لوئیس ، "وقتی که من کشف کردم شما تمرین خود را
بداهه "دلقک دیده است.
"من مشاهده کرده اند ، آقا جوان ، که شوخ طبعی خود را به تند inclines ، نمیتوان گفت
تند خو. بسیار خوب است.
گمان می کنم ، شوخ طبعی است که باید با چنین قیافه.
اما ممکن است شما را گمراه سازد ، همانطور که در این مثال.
که -- ترین چیز غیر معمول با ما -- تمرین های مربوط به نمایش ، ضروری بود
rawness از Leandre ما.
ما به دنبال به او تلقین کردن توسط آموزش هنر طبیعت که با آن مورد غفلت قرار گرفته
به او چیزی را وقف کردن در برابر نیازهای موجود خود است. او ادامه به شکست در انجام عدالت
برای مدرسه رفتن ما...
اما ما به هماهنگی ما با انتظار ناخوشایند از مزاحم نشوید
بدبختیهای که ما هنوز هم امیدواریم برای جلوگیری. ما عاشق Leandre ما ، برای همه ی اشتباهاتش.
اجازه بدهید شما را با شرکت ما آشنا است. "
و او به مقدمه به طور مفصل در ادامه. وی با اشاره به طولانی و مهربان
Rhodomont ، آنها آندره لوئیس در حال حاضر می دانستند.
طول او اندام و بینی قلاب مدارک سطحی خود را به بازی
کاپیتان خروشان ، "دلقک شرح داده شده است. "ریه او توجیه انتخاب ما است.
شما باید او را سر و صدا را بشنود.
در ابتدا ما به نام او Spavento یا Epouvapte.
اما این نالایق از یک هنرمند آنقدر بزرگ بود.
نه از Mondor فوق العاده شگفت زده جهان است تا از روی لاف و گزاف یک پسر قلدر دیده شده است
بر صحنه است.
بنابراین ما بر او اعطا نام Rhodomont که Mondor معروف ساخته شده و من
شما کلمه من بدهد ، به عنوان یک بازیگر و یک نجیب زاده -- برای من نجیب زاده ، آقا ،
یا بود -- که او به ما توجیه ".
چشمان کوچک او را در صورت متورم بزرگ خود را مخابره او زل زل نگاه کردن خود را بر تبدیل
هدف از ستایش او.
Rhodomont وحشتناک ، اشتباه گرفته شده توسط ستایش بسیار ، مانند دانش آموز را به عنوان او ملاقات سردرپیش
موشکافی موقر آندره لوئیس. "و سپس در اینجا ما باید عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، آنها نیز
شما در حال حاضر می دانیم.
گاهی اوقات او Scapin و گاهی Coviello ، اما در عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی اصلی ،
که اجازه میدهد شما به من بگویید او مناسب است -- گاهی اوقات بیش از حد و مناسب ، من فکر می کنم.
برای او عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است نه تنها بر روی صحنه ، بلکه در جهان است.
او هدیه ای از فتنه حیله گر ، هنر عامیانه تنظیمات گوش ، همراه با
تجاوزگری گستاخ بر مناسبت زمانی که او در نظر خود را از عملیات تلافی جویانه امن.
او عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، زد و خورد کننده کوچک است ، به زندگی بسیار است.
من می توانم گفت. اما من منش خیریه هستم و
دوست داشتن به تمام نوع بشر. "
"کشیش گفت : زمانی که او را بوسید خدمت ، دختر دهقان ،" snarled عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، و
در غذا خوردن می رفتند. "طنز او ، مانند را آن گونه که مایلید تغییر دهید ، به شما خواهد
رعایت ، است تند خو ، گفت : "دلقک.
او در گذشت. "پس از آن که حقه باز با بینی ناصاف و
لقاء grinning دهقانی است ، البته ، دلقک.
او هیچ چیز دیگری؟ "
کروب روستایی گفت : "من می توانم دوستداران یک قرارداد بهتر بازی".
"این توهم مناسب برای دلقک است ، گفت :" دلقک ، تحقیر.
"این سنگین ، سوسک - browed گردن کلفت ، که در گناه بزرگ ، که اشتها
افزایش با سال خود ، Polichinelle است. هر یک ، شما را درک است ، توسط طراحی
طبیعت برای بخشی او بازی می کند.
این چابک ، جلف freckled حقه بازی است ، نه حقه بازی مزین به خود را به
که انحطاط مدرن خوار است که اول به دنیا آمد Momus ، اما واقعی
لوده اصلی Commedia ، پاره پاره و
وصله ، گستاخ ، بزدلانه ، دلقک بی شرف است. "
"هر یک از ما ، همانطور که شما درک ، گفت :" حقه بازی ، تقلید از رهبر
گروه تئاتر ، توسط طبیعت برای او بازی می کند طراحی شده است. "
"از لحاظ جسمی ، دوست من ، از نظر جسمی تنها ، دیگر ما باید مشکل زیادی در ندارد
آموزش این Leandre زیبا برای تبدیل شدن به یک عاشق است.
پس ما می توانیم Pasquariel در اینجا ، که گاهی اوقات یک داروساز ، گاهی اوقات
دفتر اسناد رسمی ، گاهی اوقات یک نوکر -- مهربان ، انطباق همکار.
او همچنین آشپز بسیار عالی است ، که یک کودک ایتالیا ، که زمین از gluttons.
و در نهایت ، شما خودم را داشته باشد ، که به عنوان پدر از شرکت بسیار مناسب به عنوان بازی
دلقک نقش پدر.
گاهی اوقات ، این درست است ، من شوهر فریب خورده ، و گاهی نادان ، خود
دکتر کافی. اما به ندرت که لازم را پیدا کنم
به خودم دیگر از دلقک.
برای بقیه ، من تنها کسی بود که تا به یک نام -- نام واقعی است.
این بینه ، مسیو می باشد. "و در حال حاضر برای خانم ها...
برای اولین بار در دستور ارشد ما مادام وجود دارد. "
او یکی از دست های بزرگ خود را به سوی چاق و چله دست تکان دادند ، لبخند بور از پنج و چهل ،
که در پایین ترین مراحل مسافرت از خانه نشسته بود.
"او Duegne ما ، و یا مادر یا پرستار است ، به عنوان مورد نیاز است.
او کاملا به سادگی و خسروانه به عنوان مادام شناخته شده است.
اگر او همیشه یک نام را در جهان بود ، او به مدت طولانی از آن فراموش شده است ، که
شاید به عنوان خوب.
پس ما می توانیم این جید بی پرده با نوک بینی - کج و دهان گسترده ای ، که از
البته ما soubrette کلمباین ، و در نهایت ، من دختر Climene ، amoureuse
استعداد نمی شود همسان در خارج از
Comedie Francaise ، که او تا به طعم و مزه بد را به آرزوی تبدیل شدن به یک عضو است. "
Climene دوست داشتنی -- و دوست داشتنی در واقع او بود -- پرتاب او مهره قهوه ای فر و خندید
او در سراسر در آندره لویی نگاه.
چشم او ، او در حال حاضر درک کرده بود ، آبی ، اما درخت فندق نیست.
"آیا او را باور نمی کند ، آقا. در اینجا من ملکه و من ترجیح می دهم به ملکه
در اینجا به جای یک برده در پاریس است. "
"دختر خانم ، گفت :" آندره لوئیس ، کاملا قاطعانه "خواهد شد ملکه هر جا که او
condescends به سلطنت است. "
نگاه از زیر تکان و لرزش بال -- ترسو و هنوز جذب می کند -- تنها پاسخ او ترسو بود
درب.
در عین حال پدرش bawling مرد جوان خوبرو که بازی دوستداران این بود -- "شما
شنیدن ، Leandre! این نوع بیان شما باید
تمرین کن. "
Leandre مطرح ابرو سست. "که" او quoth ، و shrugged.
"merest عادی است." آندره لوئیس تایید خندید شده است.
"م. Leandre است از شوخ طبعی readier از شما واگذار است.
ظرافت در تلفظ آن امری عادی به تماس Mlle وجود دارد.
Climene ملکه است. "
برخی از خندید ، M. بینه در میان آنها ، با مسخره خوش نیت.
"شما فکر می کنم او تا به شوخ طبعی به آن معنی در نتیجه است؟ BAH! پیچیدگی های خاص او بیهوش شد. "
گفتگو تبدیل شدن به طور کلی ، آندره لویی به زودی آنچه هنوز وجود دارد آموخته
از این گروه قدم زدن را یاد بگیرند.
آنها در راه خود به Guichen ، جایی که آنها امیدوار به در نمایشگاه بود که رستگار شد
برای باز کردن در دوشنبه بعدی.
آنها ورود به نصرت خود را به این شهر در ظهر ، و راه اندازی آنها
مرحله در بازار های قدیمی ، آنها اولین اجرای خود را که همان شنبه را
شب ، در canevas جدید -- یا سناریو -- م.
بینه خود ، که باید مجموعه rustics خمیازه.
و سپس م بینه ذهن آه و خطاب خود را به افراد مسن ، سبزه رو ،
سوسک browed Polichinelle ، که سمت چپ او نشسته در.
"اما ما باید از دست فلیسین ، گفت :" او.
"در واقع ، من نمی دانم آنچه که ما باید بدون او انجام دهید."
"اوه ، ما باید تدبیر ، گفت :" Polichinelle ، با دهان پر او.
بنابراین شما همیشه می گویند هر آنچه اتفاق می افتد ، دانستن است که در هر صورت contriving
سقوط خواهد کرد بر خودتان است. "" او نباید مشکل برای جایگزینی ، "
گفت : لوده.
"درست است ، اگر ما در یک سرزمین متمدن بودند. اما جایی که در میان rustics از بریتنی
ما به پیدا کردن یک شخص از حتی بخش های فقیر بود؟ "
M. بینه تبدیل به آندره لویی.
"او ما اموال انسان ، ماشین آلات ما ، ما مرحله نجار ، مرد ما را از امور بود ،
و گاهی اوقات او عمل کرده است. "" بخشی از فیگارو ، من فرض ، گفت : "
آندره لوئیس ، که بدستآمده خنده.
بنابراین شما با Beaumarchais آشنا! "بینه مرد جوان با تازه چشم
علاقه. "او tolerably به خوبی شناخته شده است ، من فکر می کنم."
"در پاریس ، تا مطمئن شوید.
اما من تا به حال رویای شهرت او حیات وحش از بریتنی رسیده بود. "
"اما پس از آن من چند سال در پاریس بود -- در Lycée لویی لو گراند.
آنجا بود من آشنایی با کار او ساخته شده است. "
"یک مرد خطرناک ، گفت :" Polichinelle ، sententiously.
"در واقع ، و شما درست می گویید ،" دلقک موافقت کرد.
"هوشمند می باشند -- من او را انکار کند که ، هر چند خودم را پیدا کنم کمی استفاده برای نویسندگان.
اما از هوش و ذکاوت مسئول انتشار بسیاری از این شوم
خرابکارانه ایده های جدید. من فکر می کنم نویسندگان چنین باید سرکوب شده است. "
"م. د لا تور D' Azyr احتمالا با شما موافقم -- نجیب زاده که توسط ساده
اعمال اراده خود را تبدیل این سرزمین اشتراکی را به مالکیت خود را. "
و آندره لویی ، خود را در جام ، که با فقرا VIN gris بود که پر شده بود ، تخلیه
نوشیدنی بازیکن.
این اظهار است که ممکن است رسوب یک آرگومان آن را به حال هم بود
M. بینه از شرایط که بر روی آنها وجود دارد اردو شدند یادآور شد ، و از این واقعیت
که نیم ساعت بیشتر از گذشته بود.
در یک لحظه او روی پای او بود ، از جهش تا با چابکی تعجب آور در فربه
یک مرد ، صدور دستورات خود را مانند مارشال در یک میدان نبرد است.
"بیا ، بیا ، بیابان من!
آیا ما به guzzling نشستن در تمام طول روز؟ فرار زمان ، و مقابله there'sa که باید انجام شود
اگر ما را به ورود ما به Guichen در ظهر.
برو ، شما لباس.
ما اعتصاب اردوگاه در بیست دقیقه است. جنباندن ، خانم ها!
کالسکهپست خود را ، و ببینید که شما تعبیه کردن که به دنبال خود.
به زودی چشم Guichen بر شما باشد ، و شرایط داخلی خود را به
روز بعد خواهد شد بر این تصور ساخته شده توسط بیرونی خود را به روز بستگی دارد.
دور!
دور! "اطاعت ضمنی این حکمران خودکامه
آنها را در غلغله مجموعه فرمان.
سبد و جعبه برای دریافت پلاتر باقی می ماند و از آنها جلو کشیده شد
جشن ناچیز است.
در یک لحظه زمین ، پاک شد و سه خانمها خروج خود را گرفته بود
به کالسکهپست ، که از هم جدا برای استفاده از آنها تعیین می شد.
این مردان در حال حاضر بالا رفتن بودند به خانه بر روی چهار چرخ ، هنگامی که بینه تبدیل به
آندره لوئیس.
«ما بخشی در اینجا ، آقا ، گفت :" او ، به طرز چشمگیری ، "ثروتمندتر شده توسط آشنایی خود را ، خود را
بدهکاران و دوستان شما هستند. "او دست گوشتالو خود را مطرح.
به آهستگی آندره لوئیس آن را در خود گرفت.
او شده بود سرعت چند در آخرین لحظات.
و به یاد آوردن ایمنی او را از تعقیب خود را در اغوش حمل کردن از این یافت
شرکت ، آن را به او رخ داده است که هیچ جا بهتر می تواند از او پنهان برای حال حاضر ،
تا زمانی که تلاش برای او باید فوت کرده اند.
"آقا ،" او گفت ، "بدهی را در کنار من است.
هر روز یک سعادت برای نشستن نیست تا نامی و تعامل با
شرکت می باشد. "چشم کمی بینه peered به طرز مشکوکی در
مرد جوان در تلاش از طنز است.
او در بر داشت چیزی جز خلوص و صداقت و ساده با حسن نیت.
"من بخشی از آن از شما اکراه ،" آندره لویی ادامه داد.
"بیشتر با اکراه از آنجایی که من ضرورت مطلق برای درک نمی
فراق است. "
"چگونه؟" quoth بینه ، frowning ، و به آرامی خارج دست که دیگر بود
در حال حاضر حفظ و نه طولانی تر لازم بود.
"بنابراین ،" آندره لوئیس خود را توضیح داد.
"شما ممکن است من را به عنوان نوعی از نایت قیافه اندوهناک در تلاش از ماجراجویی ،
با هیچ هدف ثابت در زندگی در حال حاضر.
شما نمی خواهد مارول که آنچه که من از خود و گروه تئاتر برجسته دیده می شود
باید از من بهتر شما آشنایی به میل الهام بخش.
را در کنار خود به من به شما بگویم که شما در نیاز برخی از فیگارو خود را به جای --
فلیسین شما ، من فکر می کنم شما او را به نام.
در حالیکه ممکن است آن را مغرور از من به امید که من می توانم یک دفتر تا متفاوت تخلیه
و به همین ترتیب طاقت فرسا... "
شما در حال غرقه شدن دوباره که شوخ طبعی تند خو از مال شما ، دوست من ، "بینه قطع کرد
او را.
: "مگر برای آن ، او اضافه کرد ، به آرامی ، meditatively ، چشمان کوچک او پیچ کردن ،
"ما ممکن است این پیشنهاد است که شما بنظر می رسد که مورد بحث است."
"افسوس! ما می توانیم به جز هیچ چیز.
اگر شما به من ، من شما را که به من. چه چیز دیگری ممکن است؟
همانطور که برای این طنز -- مانند آن است که -- که شما تقبیح کردن ، شما ممکن است آن را به نوبه خود به سودآور
حساب. "
"چگونه؟" "در راه های مختلفی است.
من ممکن است ، به عنوان مثال ، آموزش Leandre را عشق است. "
دلقک پشت سر هم به خنده.
"شما فاقد اعتماد به نفس در قدرت شما نیست. شکسته نفسی می کند شما را مخدوش نمی نماید. "
بنابراین من بر انگیختن نخستین کیفیت لازم در یک بازیگر است. "
"آیا می توانید عمل میکند؟"
، گفت : "پس از مناسبت ، من فکر می کنم" آندره لوئیس ، افکار خود را بر عملکرد خود را در رن
و نانت ، و تعجب هنگامی که در تمام دلقک حرفه ای او مربوط به نمایش
بداهه بنابراین قلب اوباش اجاره.
M. بینه غرق در افکار بود. "آیا می دانید بسیاری از تئاتر؟" quoth
"همه چیز" گفت : آندره لوئیس. "به من گفت که شرم و حیا هیچ مانعی ثابت کند
در حرفه خود است. "" اما در نظر گرفتن.
من می دانم که کار Beaumarchais ، نسترن ، Mercier ، Chenier ، و بسیاری دیگر از ما
معاصران.
پس من باید ، خواندن درس ، مولیر ، راسین ، Corneille ، علاوه بر دیگر بسیاری از
کمتر نویسندگان اهل فرانسه.
از نویسندگان خارجی ، با آثار Gozzi ، Goldoni ، Guarini ، Bibbiena صمیمی من ،
ماکیاولی ، Secchi ، Tasso ، Ariosto و Fedini.
از کسانی که از دوران باستان در حالیکه من می دانم که بسیاری از کار Euripides ، Aristophanes ،
ترنس ، Plautus... "" به اندازه کافی! "roared دلقک.
من تقریبا از طریق لیست من نیستم ، گفت : "آندره لوئیس.
شما ممکن است بقیه را برای یک روز دیگر نگه دارید. به نام بهشت است ، آنچه می تواند به شما القاء
دفعات بازدید : بسیاری از نویسندگان دراماتیک؟ "
"در راه فروتن من هستم دانشجوی انسان ، و چند سال پیش کشف
که او نزدیکی با در بازتاب از او را مطالعه ارائه شده برای
تئاتر است. "
"این یک کشف بسیار اصلی و عمیق است ، گفت :" دلقک ، کاملا
جدی می گیرد. "این است که من هرگز رخ داده است.
با این حال این درست است.
آقا ، این یک حقیقت است که dignifies هنر ما است. شما یک مرد از قطعات ، روشن است که به
من است. این روشنی از سال برای اولین بار من به شما ملاقات بوده است.
من می توانم یک مرد به عنوان خوانده شده.
من شما را از لحظه ای که شما گفتید می دانست "صبح به خیر."
به من بگو ، در حال حاضر : آیا شما فکر می کنید شما می توانید پس از مناسبت در آماده سازی کمک
سناریو؟
ذهن من ، به طور کامل درگیر آن را با هزار جزئیات سازمان ، نمی باشد.
همواره به عنوان که من آن را برای چنین کاری روشن است.
آیا می توانید کمک به من وجود دارد ، آیا شما فکر می کنید؟ "
"من کاملا مطمئن من می توانم." "HUM ، بله.
من مطمئن شما خواهد بود. وظایف دیگر که فلیسین شما
که به زودی یاد می گیرند.
خوب ، خوب ، اگر شما مایل ، شما ممکن است آمده است همراه با ما.
شما می خواهم برخی از حقوق را می خواهم ، گمان می کنم؟ "گفت :" اگر از آن معمول است ، گفت : "آندره لوئیس.
"چه باید به شما به ده livres سال و ماه می گوید؟"
"من باید بگویم آن است که دقیقا نمی ثروت پرو است."
"من ممکن است تا آنجا به عنوان پانزده ، گفت :" بینه ، با اکراه.
"اما زمان محلی شما بد است." "من آنها را برای شما بهتر است."
"من هیچ شکی وجود ندارد که شما به آن اعتقاد.
سپس ما را در درک یکدیگر؟ "" کاملا "گفت : آندره لوئیس ، خشگی و
در نتیجه به خدمت Thespis متعهد است.