Tip:
Highlight text to annotate it
X
I کتاب یازدهم
[توجه : نسخه نیویورک در سال 1909 دو فصل های زیر قرار داده شد.
معکوس ترتیب ظاهر شدن زیر.
از سال 1950 ، بسیاری از محققان توافق کرده اند ، زیرا از شواهد داخلی دو
فصل ، که باعث خطا سرمقاله آنها را در جهت معکوس چاپ می شود.
این Etext ، مانند نسخه های دیگر از چهار دهه گذشته ، تصحیح خطا آشکار.-
ریچارد D. هاتاوی ، preparer این متن الکترونیکی]
او رفت و در اواخر آن شب به Malesherbes بلوار ، داشتن تصور خود را که آن را
بیهوده به رفتن زود هنگام خواهد بود ، و داشتن نیز ، بیش از یک بار در طول روز ،
ساخته شده سوالات دربان.
چاد به حال در می آیند و بدون علامت باقی مانده بود و او ، ظاهرا ، در امور
این برهه -- از آن رخ داده است به Strether او را به خوبی ممکن است -- که او را نگه داشته طولانی
خارج از کشور.
دوست ما یک بار او را در هتل در غم و اندوه د Rivoli پرسیده می شود ، اما تنها
سهم ارائه این حقیقت بود که هر کس وجود دارد.
با این ایده بود که او را به خانه برمی گردند که Strether به خواب رفت ، تا به
اتاق خود را ، که از آن با این حال او هنوز وجود ندارد ، هر چند ، از بالکن ، چند
لحظه بعد ، بازدید کننده شنیدم یازده ساعت اعتصاب.
بنده چاد به حال توسط این زمان برای ظهور او پاسخ داده و او تا به حال ، این بازدید کننده
آموخته آمده به سرعت در لباس برای شام و دوباره ناپدید.
Strether یک ساعت در انتظار او به سر برد -- یک ساعت پر از پیشنهادات عجیب و غریب ،
بدنبال اهداف ، جوایز ، یکی از کسانی بود که او را به یاد آورند ، در پایان خود را
ماجراجویی ، به عنوان مشت خاص که بیشتر به حال شمارش است.
mellowest lamplight و ساده ترین صندلی را در اختیار او قرار داده شده بود ، توسط
باپتیست ، subtlest از بندگان ، رمان نیمه جدا نشده ، رمان لیمو رنگ و
حساس به لمس ، با چاقو عاج از طرفی بطرف دیگر
مانند خنجر در مو contadina ، درون دایره نرم شده بود تحت فشار قرار دادند --
دایره که به دلایلی ، Strether به عنوان نرمتر هنوز هم پس از یکسان تحت تاثیر قرار
باپتیست بود که در غیاب اظهار
از نیاز بیشتر از هر چیزی توسط موسیو او خود را به رختخواب صرف نظر کردن.
شب گرم و سنگین و لامپ تنها کافی بود ، شعله ور بزرگ
شهرستان های چراغ دار ، افزایش بالا ، هزینه های خود را دور از بلوار ایفا می کرد و
از طریق ویستا مبهم پی در پی
اتاق ها ، اشیاء را به نظر آورده و به حیثیت خود را افزوده است.
Strether خود را در اختیار او هنوز هرگز شده بود ، او در آنجا شده بود
به تنهایی ، به حال بیش از کتاب ها و چاپ ، استناد به حال تبدیل در غیاب چاد ، روح
از محل ، اما هرگز در افسون گری
ساعت و هرگز با رغبت کاملا مانند اضطراب سخت و ناگهانی.
او مدت طولانی را در بالکن به سر برد ، او بیش از آن آویزان او کمی Bilham دیده بود
چسبیدن به روز از روش اول او ، او ممی آویزان بر سر خود روز او را دیده بود
کمی Bilham خود ممکن است را دیده اند ، او
از پایین ، او را به اتاق ، سه که جلو را اشغال کردند و که گذشت
ابلاغ توسط درب های گسترده ، و در حالی که او گردش و استراحت ، تلاش برای بازیابی
تصور که آنها در او سه ساخته شده بود
ماه قبل ، به گرفتن دوباره صدای در که آنها تا به حال به نظر می رسید پس از آن برای صحبت کردن با او.
او تا به حال به یاد داشته باشید ، این صدا ، شکست خورد و با صدای رسا به صدا ، که او را به عنوان اثبات از همه در زمان
تغییر در خود.
او ، قدیمی ، تنها آنچه که او می تواند بشنود شنیده بود و آنچه که او در حال حاضر می تواند انجام دهد به
فکر می کنم از سه ماه پیش به عنوان یک نقطه در دور گذشته است.
همه صداهای ضخیم تر رشد کرده بود و کارهای بیشتری را به معنای آنها در او شلوغ او را به اندازه
درباره -- راه آنها صدا با یکدیگر است که اجازه نمی دهد او هنوز بود.
او احساس می شود ، عجیب ، به عنوان غم انگیز است که اگر او برای برخی از اشتباه آمده بود ، و در عین حال به عنوان به عنوان هیجان زده
اگر او برای برخی از آزادی آمده بودند.
اما آزادی بود چه در محل و ساعت ، آن آزادی بود که
ترین گرد آورده او را دوباره به جوانان خود را که او مدتها پیش از دست رفته بود.
او می توانست به اندازه کافی توضیح داده شده کمی به روز یا به همین دلیل او آن را از دست رفته بود و یا به همین دلیل ،
پس از سال ها و سال ها ، او باید مراقبت که او ، حقیقت اصلی از درخواست تجدید نظر واقعی
از همه چیز بود هیچ کمتر که
همه چیز نمایانگر ماده از دست دادن او آن را در دسترس قرار داده است ، در درون لمس ،
ساخته شده آن را به درجه شده بود ، هرگز ، امر از حواس.
که آنچه آن را برای او در این زمان منحصر به فرد تبدیل شد ، جوانان او مدتها پیش
از دست رفته -- حضور بتن عجیب و غریب پر رمز و راز ، در عین حال پر از واقعیت است ، که او
می تواند مسئولیت رسیدگی به ، طعم ، بو ، عمیق
تنفس را که او مثبت می تواند بشنود.
آن را در هوای خارج بود و در درون آن را در سازمان دیده بان طولانی بود ، از
بالکن ، در شب گرم تابستان ، از اواخر زندگی گسترده ای از پاریس ، نرم و بدون وقفه
سریع رامبل ، زیر ، از کمی نورانی
واگن که در مطبوعات ، همیشه پیشنهاد قماربازان او از قدیمی دیده بود
در مونت کارلو هل دادن به جداول. این تصویر قبل از او بود که او در آخرین
آگاه باشید که چاد پشت بود شد.
"او به من می گوید شما آن را بر من قرار داده" -- او پس از این بی درنگ به اندازه کافی در آن وارد
اطلاعات ؛ که ابراز مورد با این حال کاملا به عنوان مرد جوان ظاهر شد
تمایل برای لحظه ای آن را ترک است.
چیزهای دیگر ، با این مزیت خود را عملا داشتن شب قبل از آنها ،
برای آنها آمد ، و به حال ، و همچنین ، اثر عجیب و غریب ساخت به مناسبت ، به جای
عجولانه و توام با تب ، یکی از بزرگترین ،
loosest و ساده ترین ماجراجویی تمام Strether بود که او را درمان می شود.
او شده است به دنبال چاد از ساعت زودتر و از او پیشی گیرد و در حال حاضر ، اما
اکنون ساعت تاخیر شدن آنها تا استثنایی مواجه تعمیر شد.
آنها به اندازه کافی البته در تمام زمان های مختلف foregathered بود ، آنها دوباره به حال و
دوباره ، پس از آن شب برای اولین بار در تئاتر ، چهره به چهره بیش از خود
پرسش ، اما آنها تا به حال هرگز تا به تنهایی
با هم به عنوان آنها در واقع به تنهایی -- بحث خود را به حال هنوز رتبهدهی نشده است supremely شده است
خود را دارند.
و اگر چیزهای بسیاری علاوه بر این قبل از آنها به تصویب رساند ، هیچ یک به تصویب رساند و مجزا برای
Strether نسبت به آن حقیقت قابل توجه در مورد چاد که او اغلب به نقل مکان کرده بود
توجه داشته باشید : این حقیقت که همه چیز آمد
با خوشحالی با او به شناخت او چگونه زندگی می کنند.
این در لبخند خشنود او شده بود نشسته -- لبخند است که دقیقا در سمت راست خوشحال
درجه -- به عنوان بازدید کننده خود را تبدیل گرد ، در بالکن ، برای استقبال از ظهور او و بازدید کننده خود را
در واقع در نقطه ای که احساس
هیچ چیز ملاقات خود را به طوری که بسیار به عنوان شاهد که تسهیلات خرس.
او خود را تسلیم بر این اساس به طوری هدیه را تایید ، برای چه بود معنا
این تاسیسات که دیگران خود را تسلیم؟
او را نمی خواهم ، خوشبختانه ، برای جلوگیری از چاد از زندگی ، اما او کاملا آگاه بود که
حتی اگر او تا به حال او خود را دارند کاملا به قطعات رفته است.
در حقیقت در اصل توسط سرنگونی زندگی شخصی خود را به یک تابع تمام
تابعه به مرد جوان خود را که او با هم برگزار شد.
و نقطه ، بالاتر از همه ، نشانه ای از چگونه به طور کامل چاد دارای دانش
در سوال ، بود که یک نفر در نتیجه ، نه تنها با طرب مناسب تبدیل شد ، اما با
تکانه های وحشی بومی ، فیدر از جریان خود.
بحث خود را بر این اساس بدون اساس احساس Strether سه دقیقه به طول انجامید
به اندازه کافی برای شور و هیجان است که در آن او صبر کردم.
این سرریز نسبتا عمیق تر ، wastefully زیاد بود ، به عنوان او را مشاهده کوچکی
هر چیز مربوط به آن در بخشی از دوستان خود.
که دقیقا مورد خوشحال این دوست او "را" شور و هیجان خود ، یا هر چیز دیگری
احساسات دیگر ماده درگیر شده است ، به عنوان او را شستشوی خود ، از آن هیچ
آرایش می تواند برای سفارش داخلی را.
آن را کاملا برای Strether بود خود را به طور خلاصه به مقایسه شخصی با احساس
لباس شوی زن به خانه آوردن پیروزی های له کردن.
هنگامی که او در سفر سارا ، که او بسیار به طور کامل و چاد پاسخ گزارش شده بود خود
سوال با خلوص و صداقت کامل. "من مثبت او با اشاره به شما -- به او گفت
او باید کاملا شما را ببینید.
شب گذشته بود ، و آن همه در ده دقیقه از زمان است.
این اولین بحث آزاد -- واقعا اولین بار که او به من پنجه بودند.
او می دانست من هم می دانستند چه خط خود را با خودتان بوده است ؛ می دانست علاوه بر چگونگی کمی شما
به حال انجام شده است را به هر چیزی برای او دشوار است.
بنابراین من برای شما صحبت رک و پوست کنده -- اطمینان او را از همه شما در خدمت او بودند.
من به او اطمینان من بیش از حد بود ، "مرد جوان ادامه داد :" و من با اشاره به او می تواند
کاملا ، در هر زمان ، در من کردم.
مشکل او شده است به سادگی او را لحظه ای او خیالی پیدا نیست. "
"مشکل او" Strether بازگشت "شده است به سادگی که او می یابد او از ترس
شما خواهد شد.
او از ترس من ، سارا ، یکی قراضه کمی نیست ، و آن بود فقط به خاطر اینکه او را دیده است
چگونه من می توانم بی قراری وقتی که ذهن من به آن را بیان می کنم که او احساس بهترین شانس خود را ، به درستی
به اندازه کافی در ساخت من به عنوان ممکن است مضطرب باشد.
من فکر می کنم او در پایین به عنوان خوشحال که شما آن را بر من و شما خودتان می توانید
احتمالا آن را قرار داده باشد. "
"اما آنچه در جهان است ، انسان عزیز من ،" چاد و پرسش در اعتراض به این درخشندگی ،
"به من انجام شود را به سالی ترسند؟"
"شما بوده ام' فوق العاده ، فوق العاده ، که ما می گویند -- ما از مردم فقیر که به تماشای بازی را از
گودال ، و آنچه را که ستودنی ، او ساخته شده است.
ساخته شده او در تمام بیشتر effectually که او می تواند شما را در مورد آن به مجموعه ای نمی
هدف -- منظور من در مورد موثر بر خود را به عنوان با ترس »است.
چاد رو به عقب نگاه دلپذیر بیش از امکانات خود را از انگیزه ، رای دادند.
"من می خواست می شود مهربان و دوستانه ، شایسته و متوجه می شود -- و من هنوز
فقط می خواهم به باشد. "
Strether در سلاست راحت او لبخند زد.
"خب ، مطمئنا می تواند وجود داشته باشد هیچ راهی بهتر از مصرف من تعهد.
این اصطکاک شخصی شما و جرم شخصی خود را به تقریبا هیچ کاری را کاهش می دهد. "
آه اما چاد ، با مفهوم completer خود را از بازی دوستانه ، کاملا که نه این!
آنها در بالکن باقی مانده بود ، که در آن ، پس از روز خود را بزرگ و پیش از موعد
گرما ، نیمه شب هوا خوشمزه بود و آنها به نوبه خود در برابر خم
نرده ، در هماهنگی با صندلی
و گلدانهای گل ، سیگار و نور ستاره.
"تعهد است واقعا شما -- پس از ما موافقت بنابراین صبر کنید با هم و قاضی
با هم.
این همه پاسخ من به سالی بود ، "چاد را دنبال --" که ما شده اند ، که ما ،
فقط قضاوت با هم. "
"من می ترسم از بار ،" Strether توضیح داد : "من در دست کم نمی آمدند
که شما باید آن را خاموش من.
من آمده ام بسیار ، آن را به نظر من ، برای دو برابر کردن پاها جلو من در نحوه
شتر زمانی که او می شود را بر روی زانو های خود را به او پشت راحت است.
اما من تصور شما این همه در حالی که انجام بسیاری از ویژه و
خصوصی داوری -- که من شما مشکل نیست و من فقط آرزو داشته باشند
شما نتیجه برای اولین بار از شما است.
من بیش از آن بخواهید نه ، من کاملا آماده است تا آن را به عنوان آن آمده است ".
چاد تبدیل شده تا چهره اش با یک پف کند از دود خود را به آسمان.
"خب ، من دیده ام."
Strether کمی منتظر. "من شما را ترک تماما به تنهایی را نداشته باشند ، من
فکر من ممکن است بگویند ، پس از یک یا دو ساعت اول -- وقتی که من صرفا به موعظه صبر --
آنجا که بر شما می شود. "
"آه شما awfully خوب بوده است!" "ما هر دو خوب بوده است و سپس -- we've بازی
بازی ها. ما به آنها داده لیبرال ترین
شرایط است. "
"آه ، گفت : چاد ،" شرایط پر زرق و برق! این باز به آنها ، به آنها باز "بود -- او
به نظر می رسید آن را به عنوان او ، با چشمان خود را دودی هنوز بر روی ستاره.
او ممکن است در ورزش آرام خواندن فال خود شده اند.
Strether تعجب و در عین حال به آنها باز شده بود ، و او در نهایت او اجازه دهید که
آن.
"این به آنها باز بود به سادگی به اجازه بدهید من به تنهایی ؛ را ساخته اند تا ذهن خود را ، در
واقعا از دیدن من برای خود ، که من می توانم به خوبی به اندازه کافی بود که من. "
Strether به این پیشنهاد و با روشن بینی کامل assented ، جمع همدم او
ضمیر ، که همه برای Newsome خانم و دخترش ایستاده بود ، بدون ابهام برای
او را.
هیچ چیز وجود دارد ، ظاهرا ، برای ممی و جیم ایستاده و این به ما اضافه شده
حس دوست از چاد دانستن آنچه که او فکر.
اما آنها ساخته ام تا ذهن خود را به مخالف -- که شما نمی توانید به شما. "
"نه ،" چاد در به همان شیوه ادامه داد ، "آنها آن را برای یک دقیقه را نداشته باشند."
Strether در سمت خود نیز تاملی دودی.
این بود که اگر جایگاه بالای آنها واقعا نماینده برخی از ارتفاع اخلاقی که از آن
آنها می توانند نگاه کردن در گذشته اخیر خود.
"هرگز کوچکترین شانس ، آیا می دانید وجود دارد ، که آنها آن را برای یک
لحظه ای "" البته که نه -- هیچ واقعی شانس.
اما در صورتی که مایل به فکر کردن وجود داشت -- "
"آنها مایل بودند نیست." Strether آن همه کار کرده بود.
"آن را برای شما نبود آنها بیرون آمد ، اما برای من.
این برای خود آنچه را که شما انجام نمی بینم ، اما آنچه من انجام است.
شعبه اول حس کنجکاوی خود را به ناچار ، به مقصد زیر قابل مجازات من
تاخیر ، به دادن راه به دوم ، و آن را در دوم که ، اگر من ممکن است استفاده از
بیان و شما مارک من مهم نیست
این واقعیت منزجر کننده ، آنها که از اواخر منحصرا کها بوده است.
هنگامی که سارا سمت آن من بود ، به عبارت دیگر ، آنها پس از شدند. "
چاد آن را با هوش هر دو و با زیاده روی انجام گرفته است.
"این است و نه یک کسب و کار پس از آن -- آنچه من به شما اجازه برای!"
Strether دوباره مکث کوتاه ، که در پاسخ به پایان رسید که به نظر می رسید به دور بود
یک بار برای همه از این عنصر از پشیمانی.
چاد به درمان آن بود ، در هر صورت ، تا آنجا که آنها دوباره با هم ، به عنوان داشتن انجام می شود
این کار. "من در زمانی که شما به من در بر داشت."
"آه ، اما آن را به شما بود ،" مرد جوان خندیدند : "که من در بر داشت."
«من فقط شما متوجه است. این شما بود که مرا شوید.
این همه در کار روز برای آنها بود ، در تمام حوادث ، که آنها باید آمد.
"Strether ایم و آنها به شدت از آن لذت می برد ، اعلام کرد.
چاد ، گفت : ":" خب ، من سعی کردم به آنها را.
همدم او خود را در حال حاضر همان عدالت است.
بنابراین I. من سعی کردم حتی این صبح بسیار -- در حالی که خانم
Pocock با من بود.
او به عنوان مثال لذت می برد ، تقریبا به اندازه هر چیز دیگری ، نمی شود ، همانطور که گفته ام ،
ترس از من و من فکر می کنم من با کمک به او در را داد ".
چاد در زمان علاقه عمیق تر است.
"او بسیار تند و زننده؟" Strether بحث است.
"خوب ، او مهم ترین چیز این بود -- او قطعی است.
او -- در گذشته -- بلورین.
و من احساس ندامت. من تو را دیدم که آنها آمده اند. "
"آه من می خواستم آنها را برای خودم ، به طوری که اگر آن را فقط برای بودند که --"
ندامت خود چاد را به عنوان کوچک بود.
این ظاهر تقریبا تمام Strether می خواستم. "آیا شما نمی داشتن آنها را دیده برای خودتان
سپس چیزی فراتر از همه دیگران است که از دیدار آنها می آیند؟ "
چاد نگاه اگر او آن را دوست قدیمی خود را به خوبی آن را قرار داده به طوری است.
"آیا شما نمی تعداد آن را به عنوان هر چیزی که شما مقعر -- اگر شما در حال گود؟
آیا شما مرد عزیز من ، گود؟ "
این صدا اگر او بودند خواست اگر او سرد گرفتار شده بود و یا صدمه دیده پای او ، و Strether
برای یک دقیقه ، اما دود و دودی. "من می خواهم او را دوباره ببینم.
من باید او را ببینید. "
"البته شما باید" و سپس چاد تردید.
"آیا منظور شما -- -- مادر خودش؟" "اوه مادر خود را -- که خواهد شد بستگی دارد".
این بود که اگر خانم Newsome به حال به نحوی شده توسط کلمات قرار داده شده بسیار دور است.
چاد با این حال به رغم این تلاش برای رسیدن به محل.
"نظر شما معنی آن را بستگی دارد؟"
Strether ، برای همه آنها جواب داد ، او را نگاه متمایل به درازی.
"من سارا صحبت می کرد. من باید مثبت -- هر چند او کاملا به من کاربر به سایر نظرسنجی
خاموش -- مراجعه کنید به او دوباره.
من می توانم با آن راه خود را. "" و سپس او awfully ناخوشایند بود؟ "
باز هم Strether بازدم. "او آنچه او تا به حال به.
منظورم این است که از لحظه ای آنها خوشحال نیست آنها تنها می تواند -- و آنچه که من
اعتراف او بود.
ما به آنها داد ، او در رفت ، شانس خود را به بسیار خوشحال می شود ، و آنها به آن راه می رفت ،
نگاه و در تمام طول آن ، و گرفته آن "" شما می توانید یک اسب به آب را --! "است.
چاد پیشنهاد.
"دقیقا.
و لحن امروز صبح سارا بود خوشحال -- لحن که ، به
اتخاذ استعاره خود ، او برای نوشیدن خودداری کرد -- برگ های ما بر روی هیچ چیز جانبی که بیشتر به
امید است. "
چاد مکث بود و سپس به عنوان اگر consolingly : "البته هرگز
واقعا دست کم بر روی کارت است که آنها خواهد بود خوشحال است. "
Strether mused در : "خوب ، من نمی دانم ، بعد از همه ،".
"من داشته ام تا آنجا گرد می آیند. با این حال "-- او آن را تکان داد خاموش --" این بدون شک
عملکرد من که مضحک است.
"قطعا وجود دارد لحظات ، گفت : چاد ،" هنگامی که شما به من به نظر می رسد بیش از حد خوب درست باشد.
حال اگر شما درست باشد ، "او اضافه کرد ،" که به نظر می رسد که نیاز به نگرانی من است. "
"من درست است ، اما من باور نکردنی است.
من فوق العاده و مسخره -- من خودم توضیح نمی دهد حتی به خودم.
چگونه می توان از آنها پس از آن ، "Strether پرسید ،" من درک؟
بنابراین من با آنها نزاع نیست. "
"من می بینم. آنها نزاع ، گفت : "چاد و نه
به راحتی ، با آمریکا. "Strether اشاره کرد یک بار دیگر به راحتی ، اما
دوست جوان خود را در حال حاضر در رفته است.
"من باید احساس به شدت شرمنده ، همان ، اگر من قبل از اینکه شما قرار نیست دوباره
که شما باید به فکر می کنم ، بعد از همه ، فوق العاده خوب.
منظورم قبل از دادن فراتر فراخوان -- "با اصرار ، از برخی از
ظرافت ، کاهش یافته است. آه اما Strether آن را می خواستم.
"می گویند که همه ، همه می گویند که این است."
"خب ، در سن شما ، و با چه -- زمانی که همه گفت و انجام می شود -- مادر ممکن است برای انجام
شما و برای شما. "
چاد بود گفت : همه ، از محظور اخلاقی طبیعی خود ، تنها به حدی است که ، به طوری که
Strether پس از یک لحظه خود را در زمان دست.
"غیبت من از آینده اطمینان خاطر داشته باشید.
کمی باید به سمت قدرت از خودم مراقبت کنم نشان می دهد.
راه ، از راه فوق العاده ، او مطمئنا از من مراقبت می کنند.
ثروت او ، مهربانی او و معجزه ثابت او شده دفع گردد تا از برو
حتی تا دور. البته ، البته "-- او آن را خلاصه تا.
هستند کسانی که حقایق تیز وجود دارد. "
چاد در عین حال دیگر تصور هنوز هم بود.
و آیا شما واقعا مراقبت -- "دوست او به آرامی به او را تبدیل گرد.
"آیا شما برود؟"
"من اگر شما هم اکنون در نظر من باید به شما بگویم.
شما می دانید ، "او در ادامه ،" من آماده بود شش هفته قبل است. "
"آه ، گفت :" Strether "بود که زمانی که شما نمی دانم من نبود!
شما در حال حاضر آماده است زیرا شما آن را می دانم. "
چاد بازگشت : "که ممکن است ،" ، "اما همان من صادقانه است.
شما در مورد مصرف تمام چیزی که بر روی شانه های خود صحبت می کنید ، اما در چه نور شما
در نظر من که شما فکر می کنید من از اجازه دادن به شما پرداخت قادر است؟ "
Strether بصورت تماسهای مکرر بازوی خود را ، به عنوان آنها با هم در برابر جان پناه ایستاده بود ، اطمینان
ظاهرا مایل به ادعا می کنند که او با ان ، اما دوباره آن را دور بود این
سوال از خرید و قیمت است که
حس مرد جوان از انصاف به شناور نوع دید ادامه داد.
"چیزی که آن را به معنای واقعی کلمه به را برای شما می آید ، اگر شما عفو من قرار دادن تا این است که شما
رها کردن پول است.
احتمالا یک معامله خوب پول. "" اوه ، "Strether خندید :" اگر آن را تنها
فقط به اندازه کافی شما هنوز هم می خواهم در قرار دادن آن به طوری توجیه می شود!
اما من در کنار من ام به شما یادآوری بیش از حد که به شما بدهد تا پول و بیش از
'possibly' -- کاملا قطعا ، من باید فرض کنید -- یک معامله خوب".
"، درست به اندازه کافی ، اما من یک مقدار خاص ،" چاد بازگشت پس از یک لحظه است.
"در حالی که شما ، مرد عزیز من ، شما --"
"من نمی توانم در تمام گفت : -- Strether او را گرفت --" 'کمیت' خاص یا
نامشخص؟ کاملا درست است.
در این حال ، من نباید از گرسنگی مردن. "
"آه ، نمی باید از گرسنگی مردن!"
چاد pacifically تاکید کرد و به همین ترتیب ، در شرایط دلپذیر ، آنها همچنان به
بحث ، هر چند وجود دارد ، برای آن موضوع ، یک وقفه که در آن همراه جوان ممکن است
به عنوان وزن دوباره گرفته شده اند
ظرافت او در آن زمان و وعده سالمندان برخی از ارائه آن در برابر
امکان فقط ذکر شده است.
این ، با این حال ، او احتمالا فکر به بهترین وجه انجام دهید ، در پایان یکی دیگر از دقیقه
آنها کاملا در جهت های مختلف نقل مکان کرده بود.
Strether با بازگشت به موضوع عبور چاد با سارا خراب شده بود و
کشیدند در صورتی که ، در صورت وارد آنجا شده بودند ، در هر چیزی در طبیعت
"صحنه".
این چاد پاسخ داد که آنها بر عکس نگه داشته بود فوق العاده مودب ، افزودن
علاوه بر این که سالی بعد از همه بود نه زن به اشتباه نه
است.
"دست او را یک معامله خوب گره خورده است ، می بینید. من از اول ، "او sagaciously
مشاهده شده ، آغاز از او. "" منظورتان این است که او خیلی از شما گرفته؟ "
"خب ، من می تواند البته در نجابت مشترک را کمتر : فقط او نداشته
انتظار می رود ، من فکر می کنم ، که من می خواهم او را تقریبا خیلی به من بدهید.
و او شروع به آن را قبل از او آن را می دانستند. "
"و او شروع به آن را مانند ، گفت :" Strether ، "او به محض شروع به آن را!"
"بله ، او آن را دوست -- نیز از او انتظار می رود."
پس از آن چاد مشاهده : «اما او مرا دوست ندارد.
در واقع او از من متنفر است. "
علاقه Strether بزرگ شد. "پس چرا او از شما می خواهیم در خانه؟"
"زیرا زمانی که شما نفرت شما را به پیروزی می خواهید ، و اگر او باید به من منظمی گیر وجود دارد
او پیروزی است. "
Strether به دنبال نو است ، اما به دنبال او رفت.
"بدیهی است -- به گونه ای است.
اما آن را کمیاب می شود پیروزی ارزش داشتن اگر یک بار گرفتار شده ، احساس خود را
دوست نداشتن و احتمالا آگاهانه در زمان معینی از یک کمیت را آن گونه که مایلید تغییر دهید ، شما باید بر روی
نقطه را به خودتان را به او ناخوشایند است. "
"آه ، گفت : چاد ،" او می تواند مرا تحمل -- می تواند حداقل در خانه خرس است.
بودن من وجود دارد که پیروزی خود را.
او از من متنفر است در پاریس است. "
"او به عبارت دیگر آنها متنفر است --"
"بله ، که آن را!" -- چاد به سرعت درک این درک ؛ که تشکیل
در بخشی از هر کدام به عنوان نزدیک رویکرد آنها تا به حال هنوز به نامگذاری مادام د
Vionnet.
محدودیت های تمایز خود را انجام داد ، با این حال ، جلوگیری از نسبتا آن
طولانی در هوا بود که این خانم Pocock ، بانوی متنفر بودم.
ارسال یک لمس علاوه بر این به رسمیت شناختن تاسیس خود را از نادر
انس از ارتباط چاد با او.
او در حال هرگز بیشتر منقبض دور حجاب نور گذشته از این پدیده نسبت به
در ارائه خود را به عنوان مبهوت و مستغرق در احساس او در ساخته بود
Woollett.
"و من شما را که به من نفرت بیش از حد ، او بلافاصله می رفتند.
Strether دانستند بلافاصله آنها منظور او ، اما با اعلان اعتراض.
آه نه!
ممی کند نفرت -- خوب ، "او خود را در زمان گرفتار --" هر کسی در همه.
زیبا است. ممی "چاد سرش را تکان داد.
"این درست به همین دلیل من از آن ذهن است.
او قطعا دوست ندارد. "" چقدر می توانم آن را به شما ذهن؟
برای او چه می خواهید انجام دهید؟ "" خب ، من می خواهم از او اگر او می خواهم من می خواهم.
واقعا ، واقعا ، "چاد اعلام کرد.
همدم او داد مکث لحظه ای. "شما از من خواست فقط در حال حاضر اگر من ، همانطور که شما
گفت : "مراقبت" در مورد یک فرد خاص. شما جای من دچار وسوسه بنابراین برای قرار دادن
سوال در نوبت من.
آیا شما در مورد یک شخص خاص دیگر مراقبت "
چاد نگاه او را سخت در lamplight پنجره.
تفاوت در این است که من نمی خواهم به. "
Strether تعجب است. "' آیا می خواهید "؟"
"من سعی می کنم به -- است که من تلاش کرده اند. من انجام داده ام بهترین من.
شما می توانید جای تعجب نیست ، "مرد جوان به راحتی در ادامه ،" زمانی که شما خود را من تنظیم می
بر روی آن. من در واقع ، "او اضافه کرد ،" در حال حاضر بر روی آن
کمی ، اما شما به من مجموعه ای سخت تر است.
شش هفته پیش بود که من فکر کردم من آمده بودند. "
Strether آن را در زمان و وارد "اما شما آمده اند نیست!"
چاد ، گفت : ":" من نمی دانم -- آن چه من می خواهم به دانستن.
"و اگر من می تواند به اندازه کافی می خواستم -- خودم -- برای رفتن به عقب ، من فکر می کنم ممکن است
یافت. "
"احتمالا" -- Strether در نظر گرفته شده است. اما همه شما قادر به دستیابی به
می خواهم! و حتی پس از "با پیگیری های او ،" تنها تا ما
دوستان وجود دارد در آمد.
آیا شما می خواهید تا هنوز هم می خواهید؟ "
همانطور که با صدا نیمه محنت زا ، نیمه مزاح و همه مبهم و دو پهلو ، چاد به خاک سپرده شد
چهره اش کمی در دست خود ، مالش آن را در یک راه غریب که به مبلغ
فرار از پرداخت ، او آن را آورده بیشتر به شدت : "آیا؟"
چاد برای نگرش زمان خود را نگه داشته ، اما در گذشته او نگاه کردن ، و پس از آن ناگهان ، "جیم
سر در گم دوز! "اعلام کرد.
"آه من از شما درخواست نیست برای سوء استفاده و یا توصیف و یا به هیچ وجه تلفظ در بستگان خود را ، من
به سادگی آن را برای شما قرار داده بار دیگر اینکه شما در حال حاضر آماده.
شما می گویید شما را دیده ام.
؟ چیزی است که شما را دیده ام که شما نمی توانید به مقاومت در برابر "چاد به او لبخند عجیب و غریب -- نزدیکترین
روش او که تا کنون یک مشکل نشان داده شده است.
"آیا می توانم شما را من ، مقاومت کند؟"
"که می آید ،" Strether رفت بسیار به شدت در حال حاضر و به عنوان اگر او تا به حال او را شنیده ،
"آنچه در آن می آید این است که بیشتر شده است را برای شما انجام می شود ، من فکر می کنم ، از من تا کنون دیده می شود
انجام می شود -- تلاش شاید ، اما هرگز
توسط یک انسان دیگر "-- با موفقیت انجام می شود.
"آه یک معامله عظیم مطمئنا" -- چاد کامل عدالت را به آن است.
"و شما خودتان را در حال اضافه کردن به آن."
بدون heeding این هم بود که بازدید کننده خود را ادامه داد.
و دوستان ما وجود دارد آن را ندارد. "" نه ، آنها به سادگی خواهد شد. "
"آنها به شما تقاضا بر اساس آن ، از ناسپاسی و انکار بودند ؛ و چه
شده است موضوع را با من ، "Strether در ادامه ،" این است که من ، راه من به دیده نمی
همکاری با شما برای انکار است. "
چاد قدردانی. "سپس به عنوان شما مال شما دیده می شود نیست که شما
به طور طبیعی دیده نمی معدن. آن وجود دارد. "
او پس از آن ، با abruptness خاص اقدام به بازجویی تیز.
"اکنون به شما می گویند او من نفرت نیست؟" Strether تردید.
"She' --؟
بله -- مادر. ما آن را به نام سارا است ، اما آن را به می آید
همین است. "" آه "Strether اعتراض ،" نه به همان
چیزی به عنوان او را به شما متنفر است. "
در کدام -- هر چند اگر برای یک لحظه آن را آتش آویزان بود -- چاد قابل ملاحظه پاسخ :
"خب ، اگر آنها نفرت دوست خوب من ، که می آید به همین است."
اما در هر حال توجه داشته باشید از حقیقت اجتناب ناپذیر ساخته شده است که Strether آن را به اندازه کافی ، احساس او می خواست
چیزی بیشتر.
مرد جوان در آن را برای "دوست خوب" او بیشتر صحبت کرد از او تا کنون هنوز به طور مستقیم
صحبت ، اعتراف به هویت های عمیق بین آنها را به عنوان او ممکن است با این ایده بازی
آزاد از کار است ، اما با توجه به
لحظه هنوز هم می تواند او را جلب مانند گرداب.
و در عین حال او رفته بود. "آنها نفرت بیش از حد علاوه بر این -- که همچنین
می آید به یک معامله خوب است. "
"آه ، گفت :" Strether ، "مادر خود را نمی کند." چاد ، با این حال ، loyally به آن چسبیده --
loyally است که ، به Strether. "او خواهد بود اگر شما به نظر نمی آید."
"خب ، من نگاه کردن.
من ، بعد از همه ، به دنبال. این درست به همین دلیل ، "دوست ما توضیح داد ،" من
میخواهند او را دوباره ببینم. "آن را از چاد جلب کرد دوباره همین سوال.
"برای دیدن مادر؟"
"برای دیدن -- برای زمان حال -- سارا". "آه پس از آن شما!
و آنچه من برای زندگی من را از کار را انجام ندهید ، چاد را دنبال استعفا داد
سرگشتگی ، "همان چیزی است که شما توسط آن به دست آورید."
آه آن را گرفته اند همراه خود را بیش از حد طولانی می گویند!
"دلیل این که شما ، من قطعا باور ، بدون تخیل.
شما کیفیت دیگر.
اما بدون تخیل ، آیا شما نمی بینید؟ در تمام. "" من به جرات می گفت.
من را ببینید. "این یک ایده بود که در آن چاد نشان داد
علاقه.
"اما شما خودتان و نه بیش از حد نیست؟" "اوه نه --!"
به طوری که پس از یک لحظه ، در زیر این سرزنش و به عنوان اگر آن را در گذشته واقع شد
واقعا از فرار ، Strether حرکت خود را برای خروج ساخته شده است.
>
کتاب II یازدهم
یکی از ویژگی های از بعد از ظهر بی قراری توسط او را پس از خانم Pocock به تصویب رساند
بازدید بود از یک ساعت ، مدت کوتاهی قبل از صرف شام ، با ماریا Gostrey ، آنها را از اواخر سال ،
به رغم پایدار تماس خود را در
توجه از محله های دیگر ، او به هیچ وجه مورد غفلت قرار گرفته بود.
و او هنوز هم غفلت نبود او را از این واقعیت به نظر برسد که او بود
او دوباره در همان ساعت در روز بعد بسیار -- بدون جریمه کمتر آگاهی
علاوه بر این که قادر به گوش او را در آغوش.
ادامه inveterately به رخ می دهند ، برای آن موضوع ، که هر زمان که او یکی گرفته بود
چرخش بیشتر خود او برگشتم به جایی که او تا صادقانه به او در انتظار است.
هیچ یک از این سفرهای تفریحی در کل زنده از جفت حوادث --
میوه فاصله کوتاهی از زمان دیدار قبلی خود را -- که او تا به حال در حال حاضر به
گزارش به او.
او چاد Newsome دیده بود در اواخر شب قبل ، و او که آن روز صبح ، به حال به عنوان یک
عاقبت به این گفتگو ، مصاحبه دوم با سارا.
"اما آنها همه خاموش ،" او گفت ، "در آخرین."
این مسأله متعجب و متحیر به او یک لحظه. "-- آقای. Newsome با آنها؟ "
"آه هنوز رتبهدهی نشده است! سارا و جیم و ممی.
اما Waymarsh با آنها -- برای سارا.
Strether ادامه داد : این خیلی زیباست ، "" پیدا کنم من بیش از آن دریافت کنید -- آن را همیشه
شادی تازه. اما شادی تازه اتمام حجت هم "او اضافه کرد ،" که
خوب ، شما چه فکر میکنید؟
کوچک Bilham نیز می رود. اما او البته برای ممی می رود. "
دوشیزه Gostrey تعجب. "برای او
آیا شما به معنای آنها در حال حاضر مشغول؟ "
"خوب ، گفت :" Strether ، "می گویند پس از آن برای من. او هر چیزی را برای من انجام دهید ، فقط به عنوان خواهم کرد ،
برای هر چیزی که ماده -- من می توانم -- برای او. یا برای ممی یا.
او خواهیم هر چیزی را برای من انجام دهد. "
دوشیزه Gostrey آه جامع داد. "شما مردم راه را کاهش دهد به انقیاد!"
مطمئنا ، در یک طرف ، فوق العاده است. اما کاملا در دیگری مساوی ، توسط
راه من نیست.
من سارا کاهش نیست ، از دیروز ، هر چند من در دیدن دوباره او موفق ،
که من در حال حاضر شما به شما بگویم. دیگران با این حال واقعا همه حق است.
ممی ، توسط آن قانون مبارک خودمان ، کاملا باید یک مرد جوان داشته باشد. "
"اما آنچه باید فقیر آقای Bilham؟ آیا منظور شما می خواهید برای شما ازدواج می کنند؟ "
"منظورم این است که ، با قانون همان برکت ، آن را یک دانه مهم نیست اگر آنها don't --
باید در حداقل جای نگرانی نیست. "او به طور معمول آنچه منظور او را دیدم.
"و آقای جیم -- که برای او می رود؟"
"اوه ،" Strether مجبور به اعتراف ، "من می توانم که مدیریت.
او ، به طور معمول در جهان ، پرتاب جهان که ، بعد از همه ، حساب خود را -- برای
او تا به ماجراهای شگرف -- به نظر می رسد بسیار خوبی برای او است.
او خوشبختانه -- 'overدر اینجا ، به عنوان او می گوید : -- می یابد جهان در همه جا و بیشتر خود را
ماجراجویی شگرف از همه ، "او در ادامه ،" شده است البته از چند روز گذشته از. "
دوشیزه Gostrey ، در حال حاضر دانستن ، بلافاصله ارتباط است.
"او دیده ماری د Vionnet دوباره؟"
"او می رفت ، همه توسط خود ، روز بعد از حزب چاد -- didn't به شما بگویم من -- به چای
با او. توسط دعوت او را -- تمام تنهایی "است.
"کاملا خودتان! می خواهم"
ماریا لبخند زد. "آه ، اما او بیشتر شگفت انگیز در مورد او نسبت به
من هستم. "
و سپس به عنوان دوست خود نشان داد که چگونه او می تواند آن را باور ، پر کردن آن ، اتصالات آن را در
به خاطرات قدیمی زن فوق العاده : "چیزی که من باید دوست برای مدیریت
شده اند او رفتن است. "
"سوئیس با حزب؟" "برای جیم -- و تقارن است.
اگر آن را قابل اعمال علاوه بر این دو هفته شده بود از او می خواهم رفته اند.
او آماده است -- او که تا بینایی تجدید خود را از او را به دنبال -- "برای هر چیزی"
دوشیزه Gostrey رفت و با او یک دقیقه. او گفت : "او خیلی کامل!"
"او خواهد شد ، من فکر می کنم ، با پیگیری های او ،" رفتن به شب به ایستگاه است. "
"او را ببیند؟" "با چاد -- marvelously -- به عنوان بخشی از
توجه عمومی.
و او آن را می کند "-- قبل از او نگه داشته --" با نور ، فضل نور ، آزاد ، خوشنودی آزاد ،
که ممکن است به خوبی آرام سردرگم آقای Pocock. "
این خود نگه داشته تا قبل از او که همراه او بود پس از یک لحظه دوستانه
را تایپ کنید. "همانطور که در کوتاه مدت آن را آرام سر در گم کرده است
saner مرد.
آیا شما واقعا در عشق با او؟ "ماریا انداخت.
"هیچ اهمیتی ندارد من باید بدانید ،" او جواب داد.
"این مسائل بسیار کمی -- هیچ ربطی به ، عملا ، با هر دو از ما است."
"همان" -- ماریا به لبخند ادامه داد -- "آنها ، پنج ، که من شما را در درک ،
و شما و مادام د Vionnet باقی بماند. "
"آه و چاد" که Strether افزود : "و شما خواهد شد."
"آه" من '!"--او داد ناله بی تاب کوچک دیگر ، که در آن چیزی از
unreconciled به نظر می رسید به طور ناگهانی برای شکستن.
"من نمی مانند ، آن را به نوعی به من به نظر می رسد ، بسیار به نفع است.
در حضور همه شما باعث به قبل از من عبور من احساس فوق العاده ای از
محروم سازی. "
Strether تردید. اما محرومیت خود را ، خود را نگه داشتن از
همه چیز شده است -- آن را hasn't -- توسط انتخاب خود شما ».
"آه بله ؛ آن را تا به لزوم بوده است -- که بهتر است برای شما بوده است.
منظورم این است که من به نظر می رسد که متوقف به شما خدمت می کنند. "
چگونه می توانم به شما بگویم؟ "او پرسید.
"شما نمی دانید که چگونه من در خدمت شما. هنگامی که شما بس -- "
"خب؟" او گفت : او به عنوان کاهش یافته است. "خب ، من به شما اجازه می دانیم.
آرام تا پس از آن. "
او یک لحظه فکر کرد. "سپس شما مثبت مثل من به ماندن بگیرید؟"
"آیا من با شما به عنوان اگر من؟" "شما قطعا به من بسیار مهربان است.
اما این ، گفت : "ماریا" ، برای خودم.
این اواخر ، همانطور که می بینید ، و پاریس تبدیل و نه گرم و گرد و خاکی است.
مردم پراکندگی ، و برخی از آنها ، در جاهای دیگر به من می خواهید.
اما اگر شما می خواهید اینجا -- "
او به عنوان استعفا داد به کلام او سخن گفته بود ، اما او ناگهان احساس هنوز واضح تر بود
از او انتظار می رود تمایل به او از دست دادن.
"من شما می خواهید اینجا است."
او آن را در زمان به عنوان اگر از کلمات همه او تا به حال آرزو ، که اگر آنها او را به ارمغان آورد ، داد
چیزی او که جبران پرونده او بود.
"متشکرم" ، او به سادگی پاسخ داد.
و سپس به عنوان او در او نگاه را کمی سخت تر ، "از شما خیلی متشکرم ،" او
تکرار می شود.
با دستگیری اندکی به در حال حاضر بحث خود را شکسته بود ، و آن را به او برگزار شد
لحظه ای طولانی تر. "چرا ، دو ماه ، یا هر چیز دیگری هم بود ،
پیش از این ، آیا شما به طور ناگهانی خط تیره؟
دلیل شما پس از آن به من داد برای داشتن دور نگه داشته سه هفته بود نه
یکی از واقعی است. "او به یاد می آورد.
"من قرار است هرگز به شما بر این باور بود.
با این حال ، "او ادامه داد :" اگر شما آن را حدس بزنید که تنها آنچه شما کمک کرد. "
او به دور از او در این نگاه ، او زیاده روی ، تا کنون به عنوان فضای مجاز ، در یکی از
از غیبت آهسته او.
"من اغلب از آن فکر کردم ، اما هرگز احساس می کنید که من می توانم آن را حدس بزنید.
و شما می بینیم در نظر گرفتن که من با شما در خواست هرگز تا کنون درمان است. "
"حالا پس چرا آیا شما بپرسم؟"
"به شما نشان دهد که چگونه شما را از دست بدهم ، زمانی که شما اینجا نیست ، و آنچه در آن برای من ندارد."
"به نظر نمی رسد که انجام داده اند ،" به او خندید ، "همه ممکن است!
با این حال ، او افزود ، "اگر شما واقعا حقیقت حدس زده هرگز من آن را به شما بگویم."
Strether اعلام کرد : "من آن را حدس زده هرگز". "هرگز؟"
"هرگز".
خب پس من نقش برآب کردن ، همانطور که شما می گویند ، بنابراین نه به سردرگمی از بودن وجود دارد اگر
ماری د Vionnet باید شما را در هر چیزی به ضرر من بگویید. "
او نگاه کرد که اگر او بطور قابل توجهی شک.
"شما حتی پس از آن داشته اند تا آن را در بازگشت خود مواجه شوند."
"آه اگر من دلیل آن را چیزی بسیار بد باور را پیدا کرده بود من می خواهم که شما سمت چپ
در دسترس نباشد.
"تا آن زمان ،" او ادامه داد : "تنها در حدس زدن او در کل مهربان شده بود
که شما اقدام به عقب؟ "ماریا آن را با هم نگه داشته است.
"من مدیون لطف او.
هر وسوسه خود او ما را جدا کنند.
این یکی از دلایل من ، "او در رفت" برای توصیف او را تا. "
: "اجازه دهید آن عبور کند و سپس ، گفت : Strether" برای یکی از معدن نیز هست.
اما آنچه را که باید وسوسه خود را؟ "" چه هستند همیشه وسوسه زنان؟ "
او فکر کرد -- اما تا به حال نه ، به طور طبیعی ، به فکر می کنم بیش از حد طولانی است.
"مردان؟" ، "او که شما تا به حال ، با آن ، بیشتر برای
خودش.
اما او دید او می تواند شما را بدون آن داشته باشند. "" اوه '' من! "
Strether بازیچه قرار دادن دوپهلو آهی کشید. "شما" ، او سخاوتمندانه اعلام کرد ، "
به حال من در هر سرعت با آن. "
"اوه" کرده اند 'شما!" -- او آن را در واقع همان تکرار او انجام داده بودند.
"من می توانم شما را داشته باشد ، با این حال ، او کمتر مضحک آنکه گفت ،" از لحظه ای شما
بیان یک آرزو است. "
او پیش از او متوقف شد ، پر از منش.
«من بیان پنجاه." که در واقع در او begot ، با برخی
inconsequence ، بازگشت ضجه کوچک خود را.
"آه وجود دارد!"
وجود دارد ، اگر اینطوری می بود ، او را برای بقیه هم به ادامه داد ، و آن بود که اگر به
نشان می دهد او چگونه او می تواند هنوز هم در خدمت او که به آینده را به خروج از
Pococks ، او به او این دیدگاه ، رنگی با
صد لمس بیشتر از ما می تواند تولید مثل ، از آنچه برای او اتفاق افتاده بود که آن روز صبح.
او ده دقیقه با سارا در هتل او را به حال شده بود ، ده دقیقه reconquered ،
فشار غیر قابل مقاومت ، از زمان که او در حال حاضر شرح داده شده بود او را به خانم
Gostrey به عنوان داشتن ، در پایان خود را
مصاحبه در محل خود ، اسفنج بزرگ آینده را تصویب کرد.
او را اعلام کرد نه خود گرفتار کرده بود ، او را در اتاق خود نشسته بود
با یک خیاط زنانه و lingere که حساب او ظاهر شده اند و بیش
کمتر ingenuously حل و فصل و که به زودی کناره گیری کرد.
سپس او را به او توضیح داده بود که چگونه او موفق شده بود در اواخر شب قبل ، در
حفظ وعده خود را از دیدن چاد.
"من به او گفت من آن همه را." "شما می خواهم را آن؟"
"چرا اگر او نیست." ماریا منتظر.
و که آن را طول می کشد اگر او می کند؟ "او با grimness خاصی از خوشنودی نپرسید.
"خوب ، گفت :" Strether ، "من فکر می کنم ، در هر صورت ، همه چیز است."
"که گمان می کنم منظور شما" همراه خود را پس از لحظه ای به ارمغان آورد ، که
شما قطعا درک شما هم اکنون از دست دادن همه چیز است. "
او پیش از او ایستاده بود دوباره.
او گفت : "این کار شاید به همین آمده است. ولی به چاد ، اکنون که او دیده است ، نمی کند
واقعا می خواهید آن را. "او می تواند که باور ، اما او ساخته شده ، به عنوان
همیشه ، برای سلاست.
"با این حال ، چه ، بعد از همه ، تا به او دیده می شود؟" "اما چیزی که آنها از او می خواهم.
و کافی است. "" این تقابل نامطلوب با
مادام د Vionnet می خواهد؟ "
"این در تضاد -- فقط تا تمام دور و فوق العاده است."
"بنابراین ، شاید بیشتر از همه با آنچه شما می خواهید؟"
"اوه ، گفت Strether ،" آنچه من می خواهم یک چیزی من متوقف به اندازه گیری و یا حتی به
را درک کنید. "اما هیچ دوست خود کمتر می رفتند.
"آیا شما می خواهید خانم Newsome -- بعد از چنین راهی برای درمان شما"
این نحوه برخورد با این بانوی مستقیم از آنها تا به حال هنوز بود -- چنین بود
شکل بالای آنها -- مجاز خود را ، اما به نظر می رسید آن را برای این به طور کامل نیست که او
تاخیر یک لحظه است.
"من به جرات گفت که از آن شده است ، بعد از همه ، تنها راه است که او می تواند تصور است."
و آیا که او بیشتر از شما می خواهیم؟ "" من فوق العاده او را نا امید ،
Strether فکر که ارزش آن را در حالی که به ذکر.
"البته شما باید. این ابتدایی بود که ساده به ما
مدتها پیش.
اما آن تقریبا به عنوان ساده نیست ، ماریا در ادامه ، "که شما حتی هنوز راست خود را
چاره؟
واقعا او را دور بکشید ، من معتقدم که شما هنوز هم می تواند ، و شما می خواهم بس مجبور به تعداد
با ناامیدی او "" آه پس از آن ، "او خندید ،" من باید به
تعداد دفعات مشاهده با شماست! "
اما این به سختی به او زده در حال حاضر است. "چه ، در آن صورت ، باید با شما تماس
شمارش؟ شما آمده اند که در آن شما ، من
فکر می کنم ، به من لطفا. "
"اوه ، او اصرار داشت ، که بیش از حد ، می دانید ، بخشی از آن شده است.
من نمی توانم به طور جداگانه -- آن همه را یک و که شاید به همین دلیل ، من می گویم ، من را درک نمی کنند ".
اما او آماده بود اعلام دوباره که این ماده حداقل نیست ؛ همه بیشتر
که او به عنوان تأیید ، او HADn't واقعا که هنوز "بیرون می آیند."
"او از من بعد از همه ، در آینده خود را به خرج کردن ، رحمت گذشته ، یکی دیگر از شانس می دهد.
بادبان نیست ، شما ببینید ، برای پنج یا شش هفته ، و آنها haven't -- او اذعان می کند
که -- انتظار می رود چاد را در تور خود را.
هنوز به او باز برای پیوستن به آنها ، در تاریخ و زمان آخرین ، در لیورپول. "
دوشیزه Gostrey در نظر گرفته شود. "چگونه در جهان است' باز 'مگر اینکه شما
باز آن را؟
چگونه می توانید آنها را او عضویت در لیورپول اگر او اما غرق عمیق تر به وضعیت او در اینجا؟ "
او به او داده -- که من به شما توضیح داد که او به من اجازه می دانید دیروز -- کلمه خود را از
این افتخار را دارد که من می گویم. "
ماریا خیره. "اما اگر شما می گویم هیچ چیز!"
خوب ، او به عنوان معمول راه می رفت بر روی آن. "من می گویند چیزی امروز صبح.
به او دادم پاسخ من -- کلام من او را بعد از شنیدن از خود قول داده بود
آنچه او به حال وعده داده شده است.
آنچه او از من خواستار دیروز ، شما به یاد داشته باشید ، تعامل شد و سپس و در آنجا
او را تا این نذر را. "
هدف از سفر خود را به تنها او را به بود : "خب پس ،" دوشیزه Gostrey نپرسید "
زوال "و" نه؟ بود بپرسم ، عجیب و غریب است که ممکن است به نظر می رسد به
شما ، برای یکی دیگر از تاخیر. "
"آه که ضعیف!" "دقیقا!"
او با بی صبری سخن گفته بود ، اما ، تا کنون به عنوان آن است که حداقل ، او می دانست که در آن او است.
"اگر من AM ضعیف من می خواهم به آن را پیدا کند.
اگر من آن را پیدا نمی من باید به راحتی ، جلال کمی از فکر من ،
قوی است. "" این همه راحتی ، من قاضی ، "او
بازگشتیم "، وی که شما باید!
"در هر حال ،" او گفت : "آن را از شده اند یک ماه بیشتر است.
پاریس ممکن است رشد کند ، روز به روز ، گرم و غبارآلود است ، که شما می گویید ؛ اما دیگر وجود دارد.
چیزهایی که داغتر و dustier.
من می ترسم برای ماندن در تابستان در اینجا باید سرگرم کننده در گیاهان خودرو (وحشی) -- اگر هیچ
اهلی -- روش خودش را دارد ، در هیچ زمانی بیشتر منظره.
من فکر می کنم من باید آن را مانند.
و سپس ، "او benevolently برای او لبخند زد :" خواهد بود وجود دارد همیشه به شما. "
"اوه ،" اعتراض او ، "آن را نمی خواهد به عنوان بخشی از picturesqueness که من باید باقی بماند ،
برای من خواهد بود plainest چیز در مورد شما.
شما ممکن است ، که می بینید ، در هر صورت ، "او پیگیری می کند ،" هیچ کس دیگری.
مادام د Vionnet خیلی خوب ممکن است خارج شدن ، او mayn't -- و آقای Newsome
همان سکته مغزی : مگر اینکه در واقع شما اطمینان از آنها بر خلاف آن داشته ایم.
به طوری که اگر ایده شما برای آنها باقی بماند "-- وظیفه خود را به آن نشان می دهد --" شما ممکن است
در سمت چپ تلو تلو خوردن.
البته اگر انجام می دهند باقی بماند "-- او آن را حفظ می --" بخشی از آنها خواهد بود
picturesqueness. و یا دیگری در واقع شما ممکن است آنها را به عضویت
جایی.
Strether به نظر می رسید به آن صورت اگر آن را به عنوان یک فکر خوشحال شد ، اما لحظه ای بعد به او صحبت کرد
بیشتر انتقادی است. "آیا شما معنی است که آنها احتمالا به
با هم؟ "
او به تازگی در نظر گرفته است.
"من فکر می کنم از آن خواهد شد درمان کاملا بدون مراسم اگر این کار را ؛ هر چند پس از
همه ، "او افزود :" این امر می تواند به سختی قابل دیدن در حال حاضر درجه کاملا از مراسم
به درستی ملاقات مورد شما. "
"البته" Strether خورده ، "نگرش من نسبت به آنها خارق العاده است."
"خیلی به طوری که ممکن است خود فرد چه سبک از مجموعه مقالات در بخشی خود را بپرسید
می تواند در مجموع با آن هماهنگ شود.
نگرش خود را که در نور آن کم رنگ نیست که آنها بدون شک هنوز هم به
کار کند.
شاید چیزی که واقعا خوش تیپ ، "او در حال حاضر انداخت خاموش" را برای آنها را به
برداشت به شرایط بیشتر منزوی ، در همان زمان ارائه به اشتراک گذاشتن
با شما است. "
او در او نگاه کرد ، در این مورد ، و اگر برخی از سوزش سخاوتمندانه -- همه به نفع او --
حال به طور ناگهانی دوباره flickered در او و بعدی او گفت : در واقع نیمه توضیح داد
آن.
"آیا واقعا نمی شود هراس به من بگویید اگر در حال حاضر شما دارای چشم انداز خوشایند از
شهر خالی ، با مقدار زیادی از کرسی در سایه ، نوشابه خنک ، موزه ها ترک ،
درایوهای دوبوا در شب ، زن و شگفت انگیز ما همه به خودتان است. "
و او آن را نگه داشته تا هنوز هم بیشتر است.
"handsomest چیز از همه ، وقتی که یکی از آن را می سازد ، من به جرات گفت ، این باشد که
آقای چاد باید برای مدتی به خود.
ترحم اتمام حجت ، از آن نقطه نظر ، "او زخم ، که او مادر خود را پرداخت کنید
مراجعه کنید. حداقل اشغال فاصله خود را. "
فکر در واقع به او برگزار شد یک لحظه.
"چرا او نمی پرداخت مادرش سفر؟ حتی یک هفته هم ، در این لحظه خوب ،
انجام دهد. "
"بانوی عزیزم ،" Strether پاسخ -- و او آن را حتی به خود جای تعجب آماده --
"بانوی عزیزم ، مادر او پرداخته است به او یک دیدار است.
Newsome خانم با او بوده است ، این ماه ، با شدت که من مطمئن هستم که او تا به
کاملا احساس ، او lavishly او را سرگرم ، و او تا به او اجازه دهید که
به لطف او.
آیا شما نشان می دهد او برای تعداد بیشتری از آنها باید بروید؟ "
خوب ، او پس از کمی در دادن آن موفق شد.
"من می بینم.
آن چه شما را مطرح نمی کنند -- آنچه که شما پیشنهاد کرده اند.
و شما می دانید "،" پس نظر شما ، عزیز من ، "او با مهربانی گفت :
اگر شما تا به حال بسیار به عنوان او دیده می شود. "
"همانطور که دیده می شود خانم Newsome؟" "نه ، سارا -- که هر دو برای چاد و
خودم ، تا به خدمت تمام هدف است. "" و آن را به شیوه ای خدمت کرد ، "او
responsively mused در ، "فوق العاده ای!"
"خب ، می بینید ،" او تا حدی توضیح داد : "آنچه در آن می آید این است که او همه سرد فکر
که سارا می تواند به ما خدمت می کنند سرد بدون آن واقعا از دست دادن هر چیزی.
پس از آن این است که ما می دانیم آنچه او از ما فکر می کند. "
ماریا ، به دنبال آن بود ، اما او تا به حال بازداشت است.
"آنچه که من ساخته ام هرگز ، اگر شما که می آیند ، همان چیزی است که شما فکر می کنید -- من منظور شما
شخصا -- از او. آیا شما زیاد است ، زمانی که همه گفت ، به عنوان مراقبت
کمی؟ "
چه حتی چاد خود "که" او با بدون از دست دادن سرعت عمل پاسخ داد : "
از من خواست شب گذشته است. از من پرسید : اگر من از دست دادن مهم نیست -- خوب ،
از دست دادن آینده مجلل است.
کدام علاوه بر این ، "او عجله برای اضافه کردن ،" یک سوال کاملا طبیعی بود. "
"من اسمش توجه شما ، همان ، گفت :" خانم Gostrey ، "به این واقعیت که من نپرسید
آن.
من سرمایه گذاری برای پرسیدن این است که آیا آن را به خانم Newsome خودش را که شما
بی تفاوت "" من شده اند نه چندان "-- او با همه صحبت کرد
اطمینان.
"من بسیار مخالف بوده ام. من از لحظه اول ،
سرگرم با همه چیز تصور ممکن است در او -- کاملا تحت ستم ،
خالی از سکنه ، عذاب توسط آن.
من فقط در دیدن او با آنچه که من دیده ام علاقه مند شده است.
و من در امتناع خود ناامید شده به آن را ببینید به او در آنچه که بوده است
به نظر می رسد انحراف او را از اصرار من. "
"آیا شما معنی است که او شما را شوکه که شما او را شوکه ام؟"
Strether و وزن آن است. "من احتمالا تا shockable نیست.
اما از سوی دیگر من رفته بسیار بیشتر او را ملاقات.
او ، در کنار او ، یک اینچ تکان نخورد نیست. "
«به طوری که شما در حال حاضر در آخرین -- ماریا اشاره اخلاقی -- در مرحله غم انگیز
recriminations "" نه -- آن را فقط برای شما صحبت میکنم.
من مثل یک بره به سارا بوده است.
من فقط از پشت من به دیوار قرار دهید. این که یکی به طور طبیعی زمانی که staggers
شده است که با خشونت تحت فشار قرار دادند وجود دارد. "او را تماشا می کردند او را یک لحظه است.
"پرتاب بیش از؟
"خب ، من احساس می کنم من فرود آمد جایی من فکر می کنم من باید پرتاب شدهاند."
او آن را تحویل داده ، بلکه به عنوان امید به روشن شدن و نه به هماهنگ است.
"چیزی است که گمان می کنم شما بسیار ناامید کننده است --
"کاملا از اولین ورود من؟ من به جرات می گویند.
اعتراف میکنم من غافلگیرکننده بود ، حتی به خودم. "
و پس از درس ، "ماریا در ادامه ،" من تا به حال بسیار به کار با آن است. "
"من در حال تعجب آور --؟" "این را انجام خواهد داد ، او خندید :" اگر شما بیش از حد
ظریف به آن وجود من است!
به طور طبیعی ، "او اضافه کرد ،" شما در آمدند بیشتر یا کمتر برای شگفت زده است. "
"طبیعی" است -- او به ارزش یادآوری.
"اما آنها به همه برای شما بوده است -- او ادامه داد : به آن قطعه از --" و هیچ یک از
آنها را برای او. "بار دیگر او قبل از خود را به عنوان اگر متوقف شد او
نقطه را لمس کرده بود.
"این فقط مشکل خود را -- که او را شگفت زده اعتراف نیست.
واقع اتمام حجت است که ، من فکر می کنم ، توصیف و نشان دهنده به او ، و آن را در با آنچه که من می افتد
به شما بگویم -- که او ، همانطور که من آن را به نام ، فکر خوب سرد.
او ، به ذهن خود او ، کار کرده بود که کل آن در پیش ، و کار آن را برای
و همچنین برای خودش.
هر گاه او انجام داده است که می بینید ، هیچ اتاق سمت چپ وجود دارد ، بدون حاشیه ، آن را به عنوان
، برای هر نوع دگرگونی بودند.
او به عنوان کامل پر شده است ، بسته بندی شده به عنوان تنگ ، به عنوان او خواهید نگه دارید و اگر شما مایل به دریافت هر چیزی
بیشتر یا متفاوت یا به بیرون از خانه و یا در -- "" شما را به بیش از در دسترس نباشد
زن خودش را؟ "
"چه از آن می آید ، گفت :" Strether ، "این است که شما از نظر اخلاقی و فکری کردم
خلاص شدن از او. "" که به نظر می رسد ، "ماریا بازگشت" را به
عملا آنچه شما انجام داده ام. "
اما دوست او انداخت پشت سر خود را. "من او را لمس نکرده است.
او نمی خواهد لمس می باشد.
من آن را ببینید در حال حاضر به عنوان من انجام داده ام هرگز ، و او آویزان است همراه با کمال او
خود ، "رفت ،" که پیشنهاد نوع اشتباه در هر گونه تغییر ترکیب خود است.
بود در هر صورت ، "او زخم تا خود زن ، به عنوان با شما تماس او را کل
اخلاقی و عقلانی بودن یا بلوک ، است که سارا به من آورده را یا به ترک. "
معلوم شد خانم Gostrey به تفکر عمیق تر است.
"خیال نیاز به در نقطه از یک کل سرنیزه اخلاقی و فکری را
وجود یا بلوک! "" این در واقع ، گفت : "Strether ،" چه ، در
خانه ، من به حال انجام شده است.
اما به نوعی بیش از وجود دارد من کاملا آن را می دانم. "
"می کند ، هرگز ، گمان می کنم ،" دوشیزه Gostrey موافقت ، "تحقق بخشیدن در پیش ، در چنین
مورد ، اندازه ، همانطور که شما ممکن است بگویند ، از بلوک.
کم کم آن را بافندگی.
شده است بلندی برای شما بیشتر و بیشتر تا در تاریخ و زمان آخرین شما آن را ببینید. "
"من آن را مشاهده تمام" absently در واقع همان تکرار ، در حالی که چشمان او شده است به رفع برخی از
به خصوص کوه یخ بزرگ در دریای شمال سرد آبی است.
"با شکوه!" او پس از آن و نه عجیب بانگ زد.
اما دوست او ، که به این نوع از inconsequence به او مورد استفاده قرار گرفت ، موضوع را نگه داشته است.
هیچ چیز تا با شکوه وجود دارد -- برای دیگران شما احساس می کنید -- به هیچ
تخیل. آن را آورده او را راست گرد.
"آه شما وجود دارد!
آنچه من گفتم : شب گذشته به چاد است. که خود او ، منظورم این است ، هیچ است. "
"سپس آن را به نظر می رسد ،" ماریا پیشنهاد "است که او کرده است ، بعد از همه ، چیزی در
مشترک با مادر او. "
او مشترک است که او را می سازد ، همانطور که شما می گویند ، 'احساس' او را.
و با این حال ، او افزود : در صورتی که سوال جالب شد ، "احساس می کند دیگران نیز ، حتی
هنگامی که مقدار زیادی است. "
دوشیزه Gostrey مطرح ادامه داد. "مادام د Vionnet؟"
"او تا به مقدار زیادی است." "بدیهی است -- او تا به حال مقادیر قدیمی است.
اما راه های مختلف برای ساخت خود در یک احساس وجود دارد. "
"بله ، از آن می آید ، بدون شک ، که. شما هم اکنون --
او benevolently رفتن بود ، اما او آن را ندارد.
"آه من را خودم احساس ، پس کمیت من نیاز به حل و فصل شود.
با احترام ، شما می دانید ، "او گفت ،" هیولا است.
هیچ کس تا به حال بسیار است. "او را برای یک لحظه رخ داد.
که چاد نیز فکر می کند. "" وجود دارد و در آنجا پس از آن -- هر چند آن را برای نمی باشد.
او را به شکایت از آن! "
Strether ، گفت : ":" آه ، او از آن شکایت نیست.
"این که می شود مایل اما بجا از آنچه "ماریا در ادامه ،" آیا
سوال می آیند؟ "
"خب ، درخواست خود را به من آنچه در آن است من به دست آورید." او تا به حال مکث.
"سپس به عنوان من از شما خواسته بیش از حد آن را حل و فصل پرونده من است.
آه شما داشته باشد ، "او تکرار شود ،" گنجینه تخیل. "
اما او از طریق مسنجر برای تفکر به دور از این شده بود ، و او در یکی دیگر آمد
محل.
"و در عین حال خانم Newsome -- چیز اتمام حجت به خاطر داشته باشید -- تصور ، انجام داد ، که ،
تصور کنید ، و ظاهرا هنوز هم می کند ، وحشت در مورد آنچه من باید پیدا کرده اند.
I ، بینائی خود رزرو شد -- فوق العاده شدید ، بعد از همه -- برای پیدا کردن
آنها را ، و من ، نه که من نمی توانست ، که او آشکارا احساس ، من wouldn't --
این بدیهی است در تمام نیست ، همانطور که می گویند ، "کت و شلوار' کتاب خود.
بیش از او می تواند تحمل بود. این ناامیدی او شد. "
"شما معنی است که شما شد و چاد خود را وحشتناک پیدا کرده اند؟"
"من زن پیدا کرده اند." "وحشتناک؟"
«او او او تصور است."
و Strether متوقف شد که اگر برای بیان خود را از آن او می تواند بدون لمس برای اضافه کردن
که تصویر. همدم او در عین حال فکر کرده بود.
"او تصور ابلهانه -- پس از آن به همان چیزی می آید."
"ابلهانه؟ ! گفت : "Strether.
اما او اصرار داشت.
"او تصور از روی پستی." او آن را داشته اند ، با این حال ، بهتر است.
"این می تواند اما نمی شود ignorantly." "خب ، شدت با جهل -- چه چیزی
شما می خواهید بدتر؟ "
این سوال ممکن است به او برگزار می شود ، اما او اجازه می دهد تا آن عبور کند.
"سارا نادان است -- در حال حاضر ، او را نگه می دارد تا تئوری وحشتناک است."
"آه ، اما او شدید -- که به خودی خود نیز گاهی انجام خواهد داد.
اگر آن را انجام ندهد ، در این مورد ، در هر صورت ، به انکار است که جذاب ماری ، آن را
انجام خواهد داد حداقل به انکار که او خوب است. "
"چیزی که من ادعا می کنند این است که او خوب برای چاد" "شما ادعا می کنند نیست" -- او به نظر می رسید به آن را مانند
روشن -- «که او برای شما خوب است." اما او بدون heeding ادامه داد.
"این چیزی است که من می خواستم آنها را به بیرون آمدن - - برای خود مراجعه کنید اگر او بد برای
او را "" و اکنون که آنها انجام داده ایم به طوری که آنها نمی خواهد
اعتراف کند که او حتی برای هر چیزی خوب است؟ "
"آنها فکر می کنم ،" Strether در حال حاضر بستری ، "که او در کل در مورد به عنوان
برای من بد است.
اما آنها سازگار البته ، از انجاییکه آنها دید واضح و روشنی خود را از آنچه خوب است
برای هر دو ما است. "
"برای تو ، با شروع" -- ماریا ، همه پاسخگو ، محدود سوال برای
لحظه -- برای از بین بردن را از وجود خود را و در صورت امکان حتی از حافظه شما
موجودی وحشتناک که من باید gruesomely
سایه تعیین شده برای آنها ، حتی نسبت به از بین بردن distincter شر -- در نتیجه
کمی کمتر بدفرجام -- از فردی که هم پیمان شما خودتان را به رنج می برد
تبدیل شده است.
با این حال ، که نسبتا ساده است. شما می توانید به راحتی ، در بدترین حالت ، بعد از همه ،
به من. "" من به راحتی می تواند در بدترین حالت ، بعد از همه ،
شما. "
طنز آشکار است که آن نیاز به هیچ مراقبت بود.
"من می توانم به آسانی در بدترین ، بعد از همه ، حتی شما را فراموش کرده ام"
تماس بگیرید که پس از آن قابل اعمال است.
اما آقای Newsome بسیار بیشتری را فراموش کرده ام. چگونه می توانید آن را انجام دهد؟ "
"آه دیگر ما وجود دارد!
این تنها چیزی است که من به او انجام شده بود ؛ جایی که من قرار بود با او کار کرده اند
و کمک کرده است. "
او آن را در سکوت و بدون میرایی در زمان -- که اگر شاید از خیلی
آشنایی با حقایق و به او فکر ارتباط بدون نشان دادن لینک ساخته شده است.
"آیا شما به یاد داشته باشید که چگونه با استفاده از به چستر و در لندن صحبت در مورد من به شما دیدن
از طریق؟ "
او سخن گفت به عنوان چیزهایی دور و اگر آنها به عنوان هفته در مکان ها به سر برده بود او
نام گرفته است. او گفت : "این فقط آنچه شما انجام می دهند."
"آه ، اما بدترین -- از آنجایی که شما چنین یک حاشیه سمت چپ -- هنوز هم ممکن است به می آیند.
شما هنوز ترک بر می دارند. "" بله ، من هنوز شکستن.
اما من شما را --؟ "
او تردید ، و او منتظر است. شما را؟ "
"تا زمانی که من می توانم آن را تحمل." وی همچنین بحث "آقای Newsome و مادام د
Vionnet ممکن است ، همانطور که ما می گفتند ، ترک شهر.
چه مدت شما فکر می کنم شما می توانید آن را بدون آنها داشت؟ "
پاسخ Strether به این بود ، در ابتدا یک سؤال دیگر.
"آیا منظور شما به منظور رسیدن به دور از من؟"
پاسخ او تا به حال abruptness. "من بی ادب پیدا نمی کنید اگر بگویم من باید به فکر
آنها می خواهم می خواهم! "
او در سخت خود را دوباره نگاه -- حتی برای یک لحظه به نظر می رسید به شدت
فکر که تحت آن رنگ خود را تغییر است. اما او لبخند زد.
"شما پس از آنچه آنها به من انجام می شود چیست؟"
"پس از آنچه او" در این ، با این حال ، با خنده او بود
دوباره راست. "آه ، اما او آن را انجام داده نشده است!
>
کتاب III یازدهم
او از یک ایستگاه قطار چند روز پس از این گرفته شده بود -- و همچنین به
ایستگاه -- تقریبا به طور تصادفی انتخاب شده و چنین روزهائی ، هر آنچه که باید رخ می دهد ،
شماره دار ، و او مندرج تحت رفته بود
ضربه -- به اندازه کافی بی هنر ، بدون شک -- به به کل از یکی از آنها که فرانسه
ruralism ، با رنگ سبز خود را خنک ویژه ، به که او تاکنون تنها از طریق نگاه
پنجره مستطیل کمی از قاب تصویر است.
هنوز در بیشتر قسمت ها اما یک سرزمین فانتزی برای او شده بود -- پس زمینه
داستان ، رسانه ای از هنر ، مهد کودک از حروف ، عملا به عنوان به عنوان یونان دور ،
اما عملا نیز قریبا وقف است.
عاشقانه می تواند بافت خود ، برای حس Strether ، خارج از عناصر خفیف به اندازه کافی و
حتی پس از آنچه او به عنوان او احساس ، اخیرا "از طریق" او می تواند کمی هیجان
شانس با دیدن چیزی را در جایی
که او را از Lambinet مشخصی کوچک است که او را مفتون کرده بود ، سال های طولانی به یاد
قبل ، فروشنده در بوستون است و او کاملا absurdly فراموش هرگز.
از آن ارائه شده است ، او به یاد ، در قیمت او دستور داده شده بود به این باور بود
پایین ترین تا کنون برای Lambinet نام ، قیمت او بر نیاز به فقیر به عنوان هرگز احساس
به رسمیت شناخته ، همان ، فراتر از یک رویا از امکان.
او خواب بود -- و پیچ خورده تبدیل شده بود ، امکان به مدت یک ساعت آن شده بود
ماجراجویی تنها زندگی خود را در ارتباط با خرید یک اثر هنری است.
ماجراجویی از آن خواهد شد درک ، متواضع بود ، اما حافظه ، فراتر از همه دلیل
و از سوی برخی از تصادف از انجمن ، شیرین بود.
منزلگاه Lambinet کمی با او به عنوان تصویر او را خریداری میکرد ، --
تولید خاص است که او را از حد خود تجاوز کردن لحظه ای شرم و حیا از طبیعت ساخته شده بود.
او کاملا آگاه بود که اگر او به آن را ببینید دوباره او شاید باید یک قطره یا یک
شوک ، و او هرگز از خودش مایل است که چرخ زمان آن را به نوبه خود
دوباره ، فقط به عنوان او آن را دیده بود.
مارون رنگ ، آسمان نورانی حرم داخلی Tremont خیابان.
این امر می تواند چیز های مختلف ، با این حال ، برای دیدن مخلوط به یاد حل و فصل به عقب
به عناصر آن -- برای کمک در ترمیم به ماهیت کل دور دست
یک ساعت یک : روز گرد و خاکی در بوستون ،
پس زمینه از انبار Fitchburg ، خلوتگاه مارون رنگ خاص سبز
چشم انداز ، قیمت مضحک ، صنوبر ، بید ، سراسیمه ، رودخانه ،
آسمان آفتابی نقره ای ، افق های چوبی سایه است.
او در احترام به قطار خود را مشاهده تقریبا هیچ شرط نجات است که آن را باید از چند توقف
زمان محلی پس از بیرون آمدن از banlieue ؛ او خود را بر روی مهربانی کلی انداخت
روز برای اشاره که در آن به آتش میکشند.
نظریه او از گشت او را که او می تواند به آتش میکشند در هر نقطه بود -- نه نزدیکتر پاریس
از اجرا ساعت -- بر ابتلا به پیشنهاد توجه داشته باشید خاص مورد نیاز است.
این نشانه آن ، این پیشنهاد -- آب و هوا ، هوا ، نور ، رنگ و خلق و خوی او همه
موافق -- در پایان برخی از هشتاد دقیقه ، قطار فقط در کشیده
راست نقطه ای ، و او خود را گرفتن
به عنوان امن به عنوان اگر به نگه داشتن انتصاب.
از او به این احساس خواهد شد که او می تواند خود را مات و متحیر کردن ، در سن خود را با چیزهای بسیار کوچک
اگر آن را دوباره متذکر شد که انتصاب خود را تنها با جایگزین بوستون مد.
او رفته نه چندان دور بدون اعتماد به نفس سریع که آن را کاملا می شود
به اندازه کافی نگه داشته است.
قاب طلایی مستطیلی دور انداخته خطوط میان گذاشتن آن ، صنوبر و درختان بید ،
نی و رودخانه -- رودخانه که او نمی دانست و نمی خواست به دانستن ،
نام سقوط کرد -- را به یک ترکیب ، پر از
سعادت ، در درون آنها ؛ آسمان نقره ای و فیروزه ای و لاک الکل زدن به دهکده ای در
سمت چپ سفید و کلیسا در سمت راست بود خاکستری بود همه وجود دارد ، در کوتاه مدت
آن چیزی بود که او می خواست : Tremont خیابان بود ، فرانسه بود ، آن Lambinet بود.
علاوه بر این او آزادانه راه رفتن بود مورد در آن است.
او این تاریخ و زمان آخرین ، به مدت یک ساعت ، به محتوای قلب او ، و برای چوبی سایه
افق و خسته کننده چنین عمیق به تصور او و بیهودگی خود را که او ممکن است
نسبتا رو از طریق آنها را دوباره و مارون رنگ دیوار رسید.
این جای تعجب بود ، بدون شک ، که طعم و مزه بطالت برای او باید بیشتر نیاز ندارد
زمان به شیرین ، اما آن را در واقع گرفته شده چند روز قبلی بود ، آن را به حال شده است
شیرین سازی در حقیقت از زمان عقب نشینی از Pococks.
او راه می رفت و راه می رفت که اگر خود را نشان می دهد چگونه او در حال حاضر به انجام ، او هیچ چیز
برای انجام اما خاموش به برخی از تپه جایی که او ممکن است خود و کشش شنیدن
خش خش صنوبر ، و از چه رو -- در دوره
از بعد از ظهر تا صرف ، یک بعد از ظهر غنی بیش از حد با احساس عجین
کتاب را در جیب خود -- او به اندازه کافی باید صحنه را قادر به انتخاب کردن فرمان
فقط سمت راست کمی کاروانسرا روستایی برای آزمایش در نسبت به شام.
قطار به پاریس در 9.20 وجود دارد ، و او را دیدم به خود partaking ، در نزدیک
روز ، با پیشرفت از پارچه های درشت سفید و یک درب sanded ،
چیزی felicitous و سرخ شده ، شسته پایین
با شراب معتبر ؛ و پس از آن ، او ممکن است ، او به عنوان دوست ، یا خود را به قدم زدن
ایستگاه در تاریک و روشن و یا پیشنهاد برای سورتمه سبک محلی و صحبت با او
راننده ، راننده که به طور طبیعی نمی
شکست یک بلوز تمیز سفت ، مشروب قبل از خواب کشباف و نبوغ پاسخ --
که در ریز ، بر روی شفت نشسته ، به او بگو آنچه را که مردم فرانسه فکر می کردند ،
و او را به یاد ، به عنوان در واقع قسمت تمام اتفاقا انجام دهید ، از Maupassant.
Strether شنیده ام لب هایش را ، برای اولین بار در هوای فرانسه ، به عنوان این دیدگاه به عهده گرفت
انسجام ، صدای قصد رسا منتشر می کنند بدون ترس از شرکت او.
او ترس از چاد و ماریا و مادام د Vionnet شده بود ، او بیشتر شده بود
همه ترس از Waymarsh ، که حضور ، تا آنجا که آنها با هم در مخلوط بود
نور او از شهر ، بدون به حال هرگز
به نحوی پرداخت پول برای آن پخش یا واژگان یا لهجه خود او.
او معمولا برای آن را با ملاقات بلافاصله پس از آن چشم Waymarsh پرداخت.
چنین آزادی که با آن ، علاقه داشتن به او ایفا می کرد پس از او کرده بود.
تپه که واقعا و حقیقتا ، و همچنین به عنوان مهمترین amiably ، انتظار او را زیر
صنوبر ، تپه ساخته شده است که او احساس ،
برای زن و شوهر غرغرو ساعت ، چقدر خوشحال و راضی اندیشه او شده بود.
او احساس موفقیت ، هماهنگی بهتری در چیز ، هیچ چیز ، اما آنچه به حال
هنوز با توجه به طرح خود تبدیل شده است.
بیشتر از همه به خانه آمد به او ، به عنوان او را به پشت خود را بر روی چمن دراز ، که سارا بود
واقعا رفته ، که تنش خود را واقعا آرام بود ؛ صلح در این ایده گسترش و نشر
ممکن است گمراه کننده است ، اما آن را در مورد او آویزان هیچ کمتر برای هم.
منصفانه ، به مدت نیم ساعت ، فرستاده او را به خواب ، او کلاه نی خود را بیش از خود بیرون آورد
چشم -- او آن را خریده بود روز قبل با خاطره از Waymarsh's -- و از دست داد
خود را از نو در Lambinet.
آن بود که اگر او خارج بود خسته ، خسته از راه رفتن او نیست ، بلکه از آن پیدا کرده بود
ورزش به سمت داخل است که ، در مجموع ، به مدت سه ماه به حال شناخته شده ، بنابراین کمی
تنفس.
که در آن بود -- زمانی که یک بار آنها را خاموش او کاهش یافته و این علاوه بر این چیزی بود که او به حال
کاهش یافته و در حال حاضر او به دست زدن به پایین است.
او luxuriously آرام نگه داشته شد ، ساکت و آگاهی از آنچه او سرگرم
در پایان از تبار او یافت.
بسیار بود آنچه که او ماریا Gostrey گفته بود او باید برای ماندن در
شدیدا توزیع پاریس تابستان ، متناوب تاریک و خیره کننده ، با
وزن او را خاموش ستون آن برداشته و
پیش امدگی لبه بام و با سایه و هوا را در فلوتر از چتر به عنوان گسترده ای به عنوان راه.
بدون تضعیفی است که در حال حاضر به او بود ، برقراری ارتباط ، روز بعد از ساخت
این گفته ، برای برخی از اثبات آزادی او ، او که بعد از ظهر بسیار به دیدن رفته بودند
مادام د Vionnet.
وی دوباره رفته بود روز بعد اما ، و اثر این دو بازدیدکننده داشته است ، پس از
حس از چند ساعت صرف شده با او ، تقریبا که از آگاهانه و
فرکانس.
قصد شجاع فرکانس ، با او را از لحظه پیدا کردن او آنقدر بزرگ است
خود را به ناحق در Woollett مشکوک بود و نه نظری باقی ماند ، و یکی از
او در مورد می تواند تحت او الهه شعر و موسیقی
صنوبر منبع کمرویی که هنوز ساخته شده بود و او را مراقب بود.
او مطمئنا به حال از شر آن در حال حاضر ، این کمرویی خاص ، چه از آن تبدیل شده بود اگر
آن را به حال دقیقا نمی ظرف هفته ، مالیده خاموش؟
که به او زده در حال حاضر در واقع به اندازه کافی ساده است که اگر او هنوز هم بوده است مراقب او
بنابراین برای یک دلیل بوده است.
او در واقع ، ترس از در رفتار خود ، گذشت از حسن نیت و اگر وجود داشت
خطر فرد شهوت و میل چنین زن بهترین ایمنی بیش از حد یک در انتظار در
حداقل تا به حال حق را به انجام این کار است.
در نور از چند روز گذشته از خطر نسبتا واضح بود ، به طوری که بود
متناسب خوش شانس است که سمت راست نیز می تاسیس شد.
آن را برای دوست ما به نظر می رسید که او در هر مناسبت به حال به نهایت قدرت توسط سود
دوم : چگونه می تواند او بنابراین بیشتر انجام داده اند ، او در تمام حوادث خود را پرسید : از در داشتن
بلافاصله داند او را اجازه دهید ، اگر آن
همان به او ، او ترجیح داده که برای صحبت کردن در مورد هر چیزی خسته کننده؟
او در زندگی خود هرگز تا یک بغل از منافع بالا را در آن اظهار قربانی ؛
او راه را برای مقایسه به عنوان احمق هرگز در پرداختن به آن آماده
به هوش مادام د Vionnet.
نشده بود تا بعد که او کاملا به یاد می آورد که چگونه در برآمده دور همه چیز
اما دلپذیر او دور مصرانه خواست به حال تقریبا همه آنها تا کنون به حال صحبت در مورد ؛
تا بعد بود که او
به یاد چگونه ، با لحن جدید خود ، آنها تا به حال بسیار به عنوان ذکر نام
چاد خود.
یکی از چیزهایی که با او را در تپه او lingered این لذت بخش بود
تسهیلات ، با یک زن ، پس از رسیدن به لحن جدید او فکر کردم ، او خود را در دراز
پشت ، از تمام تن او ممکن است ایجاد
در صورت امکان او را امتحان کنید ، و در هر میزان احتمال که یک نفر می تواند
اعتماد او را به آنها مناسب به مناسبت.
او بود می خواست او را به احساس که او در حال حاضر بی غرض بود ، بنابراین او خودش باید
باشد ، و او تا به حال نشان داد او آن را احساس و او نشان داد او سپاسگزار ، و آن را به حال شده است
برای تمام جهان به عنوان اگر او برای اولین بار خواستار شدند.
آنها بودند ، اما بی ربط ، جلسات و آن را کاملا به عنوان اگر به حال آنها
زودتر شناخته شده چه مقدار از آنها واقعا مشترک بود ، مقدار وجود دارد
نسبتا کسل کننده مسائل آنها ممکن است مجبور قلم.
خوب ، آنها بودند آنها را نادیده میگیرند در حال حاضر ، حتی به قدردانی مطبوع ، حتی به خوش تیپ ، هرگز
ذکر آن را -- و آن را شگفت انگیز می تواند هنوز هم می آیند تا بدون اشاره به آنچه بود
شده در بین آنها است.
ممکن است ، در تجزیه و تحلیل ، چیزی بیش از شکسپیر و موسیقی
عینک ، اما همه هدف از ظاهر شدن او گفته اند که به او خدمت کرده بود :
"آیا من دوست ندارم ، اگر سوال اتمام حجت
دوست من ، برای هر چیزی آشکار و دست و پا چلفتی است که من ، چرا که آنها از آن تماس ، 'انجام می شود برای شما :
مثل من -- خب ، مثل من ، آن را قطع ، برای هر چیز دیگری شما انتخاب می کنید.
بنابراین ، اختصاصی ، آیا برای من نه تنها به شخص من آمده ام می دانم که از طریق
بی دست و پا ارتباط من با چاد -- تا کنون هر چیزی را ، راه ، بی دست و پا؟
برای من ، لطفا ، با همه تدبیر قابل تحسین و اعتماد خود را ، فقط هر چه ممکن است نشان می دهد
لذت حضور اتمام حجت به شما من به شما فکر می کنم. "
این یک نشانه بزرگ به ملاقات شده بود ، اما اگر او ملاقات کرده بود ، آنچه او انجام داده بود ، و
چگونه وقت خود را با هم همراه تضعیف هموار ، خفیف اما نه آهسته ، و
ذوب ، میعان ، به توهم شاد خود را از بطالت؟
او می تواند از سوی دیگر تشخیص دهند که او تا به حال احتمالا بدون دلیل نبوده است ، در
قبل ، دولت خود او محدود است ، برای نگه داشتن چشم در مسئولیت خود به مرور
از حسن نیت است.
او واقعا در تصویر ادامه داد -- که برای خودش وضعیت او -- همه
بقیه این روز درهم و برهم ، به طوری که در افسون بود هنوز هم ، در واقع بیش از هر زمان دیگری
بر او هنگامی که او در بر داشت ، به سمت شش ساعت
دوستانه خود را با درگیر تنومند سفید پوش زن ابراز عمیق در درب
auberge بزرگترین دهکده ، یک دهکده است که او را به عنوان یک چیز را تحت تاثیر قرار
سفیدی ، blueness و عوج ، مجموعه ای در
مسی به رنگ سبز ، و بود که جریان رودخانه ها در پشت و یا قبل از آن -- یک نفر می تواند
می گویند که در پایین ، به طور خاص ، کاروانسرا ، باغ.
او ماجراهای دیگر پیش از این داشته است در امتداد ارتفاع نگه داشته بود ، پس از تکان دادن
خاموش چرت زدن بود تحسین ، تقریبا آرزو ، یکی دیگر از کلیسای کوچک ، همه
سقف شیب دار و کم نور به تخته سنگ رنگ بدون
همه ماست مالی کردن و گل های کاغذی در داخل ، راه خود را از دست داده بود و آن را مجددا پیدا کرده بود ، به حال
conversed با rustics که او را زده شاید کمی بیشتر به عنوان مردان جهان
از او تا به حال انتظار می رود ، به دست آورده بود و در
امکانات بی باک به زبان فرانسه محدود بودند ، به عنوان بعد از ظهر نهاده ، تیماج آبکی ،
همه رنگ پریده و پاریس ، در کافه روستا دورترین ، که نه
بزرگترین و در عین حال یک بار فراتر قاب طلایی مستطیلی است.
قاب خود را برای او کشیده شده بود ، تا آنجا که شما لطفا ، اما که فقط خود را
شانس و اقبال.
او در نهایت پایین آمده دوباره به دره ، به نگه داشتن در درون لمس ایستگاه
و قطار ، تبدیل چهره اش به سه ماهه که از آن او آغاز شده و در نتیجه آن
که او در تاریخ و زمان آخرین حال قبل از کشیده
میزبان از Cheval بلان ، که او را ملاقات نمود ، با آمادگی خشن بود که مانند
جغ جغ یا تلق تلق کردن sabots بیش از سنگ ، بر روی زمین مشترک خود را از د cotelette veau
L' oseille و بالابر پس از آن است.
او مایل بسیاری از راه می رفت و نمی دانست که خسته شده بود ، اما او هنوز هم می دانست او بود سرگرم ،
و حتی که هر چند او تنها شده بود و در تمام طول روز ، او در حال هرگز تا خودش را زده به عنوان
با دیگران و در midstream درام خود مشغول است.
ممکن است تصویب برای به پایان رسید درام خود را با فاجعه آن همه اما
رسید آن را به حال ، با این حال ، هیچ کمتر دوباره واضح شده برای او را به عنوان او این ترتیب آن را داد
فولر آن شانس است.
او فقط تا به حال در تاریخ و زمان آخرین توان به خوبی از آن به آن احساس ، به اندازه کافی عجیب ، هنوز هم رفتن
در.
برای این در تمام طول روز و در پایین طلسم تصویر شده بود -- که بود
در اصل بیش از هر چیز دیگری یک صحنه و یک مرحله ، که هوا بسیار از بازی
در خش خش از درختان بید و لحن از آسمان بود.
بازی و شخصیت ها بود ، بدون او آن را شناخت تا در حال حاضر ، کنند همه خود را
فضا برای او ، و به نظر می رسید آن را به نحوی کاملا خوشحال است که آنها باید خود را ارائه دهد ، در
شرایط پس از عرضه با استفاده از نوعی از غیر قابل اجتناب است.
این بود که اگر شرایط آنها را نه تنها اجتناب ناپذیر است ، اما بسیار نزدیک به
طبیعی و راست که حداقل راحت تر ، pleasanter ، قرار داده تا با آنها.
شرایط به هیچ جا بود تا تفاوت آنها از کسانی که از Woollett به عنوان ادعا
آنها به او به نظر می رسد آن را در دادگاه کمی از بلان Cheval ادعا در حالی که او
مرتب شده با میزبان خود را برای اوج راحت.
آنها چند و ساده ، فروتن و اندک بودند ، اما آنها چیزی بودند ، به عنوان او
به نام آن ، حتی به درجه بزرگتر از سالن های قدیمی بالا مادام د Vionnet که در آن
شبح امپراتوری راه می رفت.
«« چیزی چیزی که ضمنی بیشترین تعداد از چیزهای دیگر از مرتب کردن بر اساس
او برای مقابله داشته است ، و البته عجیب و غریب بود ، اما پس از آن بود -- دلالت در اینجا
کامل شد.
نه تنها از مشاهدات خود اما به نوعی را در آن سقوط کرد ، نه
نفس شب سرد بود که به نحوی نه هجا از متن.
متن ساده ، هنگام متراکم ، که در این مکان ها چنین چیزهایی بودند ، و
اگر آن را در آنها بود انتخاب شد تا به حدود یک حرکت را به حساب شخص با آنچه که
روشن در.
در همین حال در تمام حوادث کافی بود که آنها را تحت تاثیر قرار یکی -- که تا کنون به عنوان روستا
جنبه مربوط می شد -- به عنوان سفیدی ، خمیدگی و blueness در مسی
سبز ، وجود مثبت ، برای آن
ماده ، دیوار بیرونی از اسب سفید که غیر محتمل ترین سایه رنگ بود.
که بخشی از تفریح -- اگر به نشان می دهد که سرگرم کننده بود بی ضرر ، فقط آن را به عنوان
کافی بود ، علاوه بر این ، که تصویر و بازی به نظر می رسید supremely به ذوب با هم
در طرح گسترده ای زن خوب از آنچه او می تواند برای بازدید کننده اشتها خود را انجام دهید.
او در کوتاه اعتماد به نفس احساس می شد به طور کلی و آن همه او می خواست به احساس بود.
این هیچ شوک حتی در ذکر او رنج می برد که او تا به حال در واقع تنها گذاشته پارچه
برای دو نفر که بر خلاف موسیو ، توسط رودخانه وارد شده بود -- در یک قایق خود را
خود ، که او ، نیم ساعت را خواسته بود
پیش از ، و آنچه او می تواند برای آنها انجام دهید ، و به حال و سپس paddled دور به چیزی نگاه
کمی بیشتر به بالا -- که از تفرجگاه آنها در حال حاضر باز خواهد گشت.
موسیو در عین حال ممکن است ، اگر او دوست داشت ، به باغ عبور کند ، مانند آن بود ، جایی که او
او را خدمت می کنند ، باید آن را او آرزو -- برای جداول و نیمکتها در مقدار زیادی وجود دارد --
قبل از خوراک خود را «تلخ» است.
در اینجا او نیز او را در امکان واگذاری به ایستگاه خود را گزارش
و در اینجا در هر حال او agrement رودخانه داشته باشند.
ممکن است بدون تاخیر ذکر است که موسیو بود agrement از همه چیز ،
و به طور خاص ، برای دیدن بیست نتیجه بعدی دقیقه ، یک غرفه کوچک و بدوی
که در لبه باغ ، تقریبا معلق
آب ، شهادت ، در آن کشور تا حدودی کتک ، به تناوب بسیار علاقه مند است.
آن را کمی بیشتر از یک پلت فرم شامل ، اندکی برجسته ، با یک زن و شوهر
نیمکت و یک میز ، حفاظت از راه آهن و یک سقف طرح ریزی ؛ اما کامل raked
جریان آبی خاکستری ، که ، که به نوبه خود
فاصله کوتاه بالا ، خارج از دید اختصاص داده شده برای عود بسیار بالاتر و آن بود
به وضوح در مصادره محترم برای روزهای یکشنبه و اعیاد دیگر.
Strether شنبه وجود دارد و ، هر چند گرسنه ، احساس در آرامش ، اعتماد به نفس که بود به طوری
جمع آوری شده برای او با پاها از آب ، موج دار شدن از سطح ، عمیقتر
خش خش از نی در بانک مقابل ،
خنکی منتشر ضعف و سنگ اندکی از یک زن و شوهر از قایق های کوچک متصل به
ناهموار فرود محل سخت است.
دره در سمت بیشتر تمام سطح مس سبز و لعاب آسمان مروارید وار بود ،
آسمان را سراسر با صفحه نمایش از درختان کمرنگ ، که نگاه صاف ، مانند espaliers از تخم در آمده ؛
و هر چند بقیه از روستا
عقب افتاده دور در سه ماهه نزدیک به دیدگاه تا به حال پوچی ساخته شده است که یکی از قایق
مطرح است.
این رودخانه یکی از شناور تقریبا قبل از یک نفر می تواند را oars -- بازی بیکار
که علاوه بر این خواهد بود که کمک به این تصور کامل.
این ادراک تا آنجا پیش رفت به او را به پا خود را ، اما آن جنبش ، به نوبه خود ،
ساخته شده نو که او خسته شده بود احساس او را ، و در حالی که او در مقابل یک پست تکیه داد و
ادامه به نگاه کردن او را دیدم چیزی که به او بازداشت واضح تر است.
>
کتاب IV یازدهم
چیزی که او را دیدم دقیقا حق چیزی -- یک قایق پیشبرد دور خم شد و
حاوی یک مرد که برگزار شد تعطیل و یک خانم ، در استرن ، با هواپیمای یک باله به رنگ صورتی است.
این بود ناگهان که اگر این ارقام ، یا چیزی شبیه به آنها را ، تحت تعقیب بوده است در
تصویر ، تحت تعقیب بوده است بیشتر یا کمتر ، در تمام طول روز ، و در حال حاضر به چشم ، اشاره شده بود با
جریان آهسته ، بر روی هدف به پر کردن اندازه گیری.
آن ها آمدند به آرامی ، شناور کردن ، آشکارا به فرود در نزدیکی خود به کارگردانی
تماشاگر و ارائه خود را به او کمتر به وضوح به عنوان دو نفر برای
آنها در حال حاضر میزبان خود را آماده یک وعده غذایی است.
برای دو نفر بسیار خوشحال متوجه شد که خودش فورا آنها را مصرف -- یک مرد جوان در
پیراهن ، آستین ، یک زن جوان آسان و منصفانه ، که خوش از برخی از بیرون کشیده بود
جای دیگری ، و با آشنا
محله ، چه این عقب نشینی خاص می تواند آنها را ارائه شناخته شده بود.
هوا کاملا در رویکرد خود را ضخیم شده ، با intimations بیشتر ، علامت
که آنها متخصص بودند ، آشنا ، مکرر -- که این امر در تمام حوادث نمی شود
اولین بار.
آنها می دانستند چگونه آن را انجام دهید ، اوباما به طور مبهمی احساس -- و آن را از آنها ساخته شده اما شاعرانه ،
هر چند در حال حاضر بسیار از برداشت ، به عنوان اتفاق افتاد ، قایق خود را به نظر می رسید
رانش گسترده ای را آغاز کرده اند ، پارو زن اجازه دادن به آن است.
اما در هر حال توسط هیچ کدام این زمان کمتر آمده بسیار نزدیکتر -- نزدیک به اندازه کافی برای Strether به خواب
بانوی در استرن به حال برای برخی از دلایل در نظر گرفته شده خود را که وجود دارد به تماشای
آنها.
او در آن اظهار بود به شدت ، با این حال همراه او بود ، مبدل گرد نمی آن را در
واقع تقریبا به اگر دوست ما پیشنهاد خود را احساس کرده بود او را هنوز هم نگه.
او در چیزی به عنوان نتیجه ای که البته خود wavered گرفته شده ، و آن را
ادامه داد : به فتور پیدا کردن در حالی که آنها فقط ایستاده بود خاموش.
این اثر کمی ناگهانی و سریع بود ، به طوری سریع که حس Strether از آن بود
جدا فقط برای یک لحظه از یک شروع تند خود.
او بیش از حد در دقیقه گرفته شده در چیزی ، گرفته شده در حال که او می دانست بانوی
که سایبان ، تعویض دنده که اگر برای مخفی کردن چهره خود ، ساخته شده تا خوب نقطه صورتی در
درخشان صحنه.
این خیلی شگرف بود ، شانس در میلیون است ، اما ، اگر او می دانست بانوی ،
نجیب زاده ، که هنوز ارائه پشت او و نگه داشته خاموش ، نجیب زاده ، قهرمان coatless
چکامه در باره زندگی روستایی ، که به او پاسخ داده بود
شروع شد ، برای مطابقت با تعجب ، هیچ یک دیگر از چاد.
چاد و مادام د Vionnet سپس خود که روز را در کشور می خواهم -- هر چند
آن را به عنوان به عنوان داستانی عجیب و غریب بود ، به عنوان نمایش خنده اور ، که کشور آنها می تواند اتفاق می افتد باید دقیقا
او ، و او اول شده بود.
به رسمیت شناختن ، اولین احساس ، در سراسر آب ، شوک -- برای آن به نظر می آیند
که -- حادثه شگفت انگیز آنها است.
Strether آگاه شد ، با این کار ، از آنچه در حال وقوع بود -- که به رسمیت شناختن او به حال
حتی غریبه برای این جفت ارز در قایق بوده است ، که ضربه فوری او شده بود ،
به منظور کنترل آن ، و او بود که به سرعت و به
به شدت بحث با چاد خطر خیانت است.
او را دیدم آنها که هیچ چیز اگر آنها می توانند احساس حاصل کنید که او آنها را به حال ساخته شده است نشان می دهد ، پس
که او قبل از او را برای چند ثانیه تردید خود او بود.
بحران فوق العاده تیز که اگر در خواب ظهور کرده بود ، و آن را به حال به حال
تنها به چند تاریخ و زمان آخرین ثانیه به آن را احساس او را به عنوان کاملا وحشتناک.
آنها به این ترتیب ، در هر دو طرف ، تلاش از طرف دیگر ، و همه برای برخی از این دلیل است که
شکست سکون مانند برخی توجه داشته باشید ناوارد خشن.
آن را به او به نظر می رسید دوباره ، در داخل محدود ، که او تا به حال اما یک چیز به کار -- به حل و فصل
سوال مشترک خود را با برخی از نشانه ای از شگفتی و شادی.
او پس از این بازی بزرگ داد به این چیزها ، مهیج کلاه خود و چوب او و
با صدای بلند خواستار -- تظاهرات که به ارمغان آورد او را تسکین به زودی به عنوان او دیده بود
آن پاسخ داد.
قایق ، جریان در اواسط سال ، هنوز هم رفت و وحشی کمی -- که طبیعی به نظر می رسید ، با این حال ،
در حالی که چاد گرد تبدیل شده ، نیمی springing تا و دوست خوب او ، پس از سفیدی و
تعجب ، آغاز پر زرق و برق به موج سایبان او.
چاد کاهش یافته نو به تعطیل خود و قایق دور ، شگفتی و بذله گویی به رهبری
پر کردن هوا در همین حال ، و امداد رسانی ، به عنوان Strether ادامه داد : به علاقه داشتن جانشین
خشونت صرف.
دوست ما را به آب در زیر این تصور عجیب و غریب به عنوان خشونت قابل اجتناب بود رفت
خشونت خود را با "برش" به او ، خارج وجود دارد در چشم از طبیعت ، در
فرض است که او آن را نمی دانم.
او آنها را با چهره ای که از آن او بود آگاه که نمی توانند کاملا به در انتظار
طرد کردن این ایده است که آنها را در رفته ، دیدن نیست و نمی دانستند ، از دست رفته
شام خود را و ناامید کننده خود
میزبان ، خود او گرفته شده بود و یک خط برای مطابقت.
که حداقل چیزی بود که چشم انداز خود را برای لحظه ای تیره است.
پس از آن ، پس از آنها در محل فرود آمدن ضربه بودند و او خود را یاری کرده بود
گرفتن در ساحل ، همه چیز خود را بیش از معجزه صرف sponged
روبرو می شوند.
آنها می توانستند خیلی بهتر در گذشته ، در هر دو طرف ، آن را درمان به عنوان وحشی
اسراف از خطر ، که وضعیت الاستیک مقدار ساخته شده بود
توضیح نام را به بازی.
چرا در واقع -- به غیر از چیز عجیب و غریب -- وضعیت شده اند بسیار سفت بود
یک سوال به طور طبیعی در حال حاضر عملی نیست ، و در واقع ، تا آنجا که ما
مربوط می شود ، یک سوال پنجه ، بعد و به طور خصوصی ، تنها توسط Strether خود.
او بود که منعکس کننده بعد و به طور خصوصی است که عمدتا که به حال توضیح داده شده -- را به عنوان
او علاوه بر مشکل نسبتا کمی در انجام.
او در تمام وقایع در عین حال به این فکر نگران کننده ای از آنها شاید مخفیانه
مشکوک او را از داشتن رسم این تصادف ، مصرف از دردهای به عنوان ممکن است
به آن ظاهر یک حادثه می دهد.
این احتمال را -- به عنوان بستن به خود -- نه البته خرس به دنبال برای
لحظه و در عین حال کل این حادثه بود به طوری آشکارا ، به آن ترتیب که آنها را ،
یکی از بی دست و پا ، که او می تواند کمیاب نگه داشتن
تکذیبنامهها در توجه به حضور خود را از افزایش به لب هایش را.
تکذیبنامهها از قصد می شده اند به موقع نشناس به عنوان حضور او شد که در واقع
ناخالص و دقیقترین فرار آنها از آنها یا فرار خوش شانس او بود ، در
رویداد ، را از هر گونه.
هیچ چیزی از مرتب کردن بر اساس ، تا کنون به عنوان سطح و صدا درگیر بودند ، حتی در سوال بود ؛
سطح و صدا ساخته شده برای مشترک آنها بخت خوب مسخره ، برای عمومی
invraisemblance به مناسبت ، برای
شانس جذاب است که آنها تا به حال ، دیگر ، در عبور ، دستور داد که بعضی از مواد غذایی آماده می شود ،
شانس جذاب است که او خودش را خورده بود ، شانس جذاب است ، حتی بیشتر ، که
برنامه های کوچک خود را ، ساعت های خود را ، خود را
قطار ، در کوتاه مدت ، از LA - نقش ، همه را برای بازگشت آنها با هم به پاریس مطابقت.
فرصتی را که به جذاب ترین از همه بود ، شانس خود جلب کرد که از مادام د Vionnet
واضح او ، gayest "Comme cela SE trouve!" اعلام شده به
Strether پس از آنها در جدول نشسته بودند ،
کلمه به او توسط میزبان خود را در توجه به کالسکه خود را برای ایستگاه داده می شود ، در
که او در حال حاضر ممکن است تعداد دفعات مشاهده.
این ماده را برای دوستان خود حل و فصل به عنوان انتقال -- این همه بیش از حد بود
! خوش شانس -- که برای آنها خدمت می کنند و هیچ چیز لذت بخش تر بود بیش از آنکه خود را در یک
را قطار تا قطعی است.
این ممکن است داشته باشند ، برای خود -- برای شنیدن مادام د Vionnet -- تقریبا غیر طبیعی
مبهم ، جزئیات از چپ به ثابت ، هر چند Strether در واقع پس از آن به خاطر داشته باشید
که چاد بی درنگ به حال به اندازه کافی برای مداخله
ممانعت از این ظاهر ، خنده در تلون مزاج همراه خود و ساخت
نکته ای که او بعد از همه بود ، به رغم بهت از یک روز با او ،
شناخته شده بود.
Strether بود به خاطر داشته باشید پس از آن بیشتر که این برای او تا به حال اثر
تقریبا تنها تشکیل چاد مداخله و در واقع او بیشتر به خاطر داشته باشید
هنوز هم ، در هنگام مراقبه متعاقب آن ، بسیاری چیزهای دیگر که ، به عنوان آن ، نصب شده با هم.
یکی دیگر از آنها به عنوان مثال بود که سرریز زن فوق العاده ای از شگفتی و
تفریحی به طور کامل به زبان فرانسه بود ، که او را به عنوان صحبت با لرزاند
فرمان بی سابقه ای از چرخش اصطلاحی ،
اما که در آن او ، او ممکن است گفته اند ، تا حدودی دور از او ، به دست گرفتن همه در
یک بار کمی میپرد درخشان که او می تواند اما lamely مطابقت.
سوال خود را فرانسوی خود آمده بود هرگز برای آنها ، آن را از یک چیزی بود او
نمی توانست مجاز -- آن را برای یک فرد که از طریق بسیار شده بود متعلق به صرف
خستگی ، اما در نتیجه حاضر بود عجیب و غریب ،
نسبتا حجاب هویت خود را تغییر پشت خود را به یک کلاس روان صرف و یا نژاد به
رسایی صدا شدید که او در این زمان بود inured.
وقتی او صحبت کرد و مهربان و کمی عجیب و غریب انگلیسی او بهترین خود را با او می دانست
به نظر می رسید او را به عنوان یک مخلوق ، در میان همه میلیونها نفر ، با یک زبان کاملا به احساس
خودش را ، در انحصار واقعی ویژه
سایه ای از سخنرانی ، زیبایی را برای او آسان و در عین حال از یک رنگ و یک اهنگی که شد
هر دو بی نظیر و مسائل مربوط به تصادف است.
او آمد به این چیزها پس از آنها در مسافرخانه اطاق پذیرایی متزلزل بود و
می دانستند ، شد که بود ، چه از آنها را تبدیل به آن اجتناب ناپذیر بود که با صدای بلند
انزال بیش از نابغه همگرایی خود را باید در تاریخ و زمان آخرین خود را فرسوده.
سپس آن بود که تصور خود را در زمان شکل فولر -- تصور ، تنها به مقصد
تعمیق ، برای کامل کردن خود ، که آنها تا به حال چیزی برای قرار دادن یک چهره بر ، حمل کردن
و بهترین ، و بود که او
که ستودنی و در مجموع ، انجام این کار است.
آشنا بود به او البته که آنها تا به حال چیزی برای قرار دادن یک چهره بر خود
دوستی ، پیوستگی خود را ، در زمان هر مقدار از توضیح -- که می شده اند
آشنا شده توسط خود را بیست دقیقه با خانم Pocock اگر آن را تا به حال در حال حاضر نمی شده است.
با این وجود نظریه خود را ، همانطور که می دانیم ، bountifully شده بود که حقایق به طور خاص هیچ
کسب و کار خود را ، و بیش بودند و بالاتر ، تا کنون به عنوان یکی تا به حال با آنها انجام دهید ،
ذاتا زیبا و این ممکن است
او برای هر چیزی آماده ، و همچنین رندر او اثبات در مقابل رازوارگی.
وقتی او به خانه رسید که شب ، با این حال ، او می دانست که در پایین شده بود ، نه
آماده شده و نه اثبات ، و از آنجایی که ما باید از آنچه او صحبت کرده ، پس از بازگشت او ، به
فراخوان و تفسیر ، آن را به عنوان
بلافاصله گفت : باشد که تجربه واقعی خود را از این چند ساعت قرار داده ، در
که دید از موقع گذشته -- برای او کمیاب رفت به رختخواب تا صبح -- جنبه است که بیشتر
هدف ما است.
او سپس می دانستند بیشتر یا کمتر که او چگونه تحت تاثیر قرار شده بود -- او اما نیمی می دانست در آن زمان است.
مقدار زیادی وجود دارد تا به حال به او تاثیر می گذارد حتی پس از آن ، گفته شده است ، آنها تا به حال زده شده
پایین ، برای آگاهی او ، هر چند گنگ بود ، بیشترین آن لحظات در طول
این قطعه ، افت مشخص به بی گناه بوهمیا دوستانه است.
آنها سپس آرنج خود را روی میز قرار داده بود ، با ابراز تأسف از پایان پیش از موعد خود را
دو یا سه ظروف که آنها سعی کرده بود با یکی دیگر از بطری را تشکیل می دهند در حالی که چاد
شوخی کمی spasmodically ، شاید حتی کمی irrelevantly ، با میزبان.
چه آن همه آمدند تا به حال شده است که داستان و افسانه بود ، به ناچار ، در هوا و
به عنوان یک واژه ساده از مقایسه ، بلکه به عنوان یک نتیجه از چیزها نمی گفت ، همچنین که آنها
در صورتی که چشمک می زند ، همه دور ، و آنها
هنوز نیاز دارید ، نه آنقدر که آن را چشم -- هر چند در واقع اگر آنها به حال Strether نیست
کاملا ببینید که چه چیز دیگری می توانست انجام شود.
Strether کاملا دید که حتی در یک ساعت یا دو نیمه شب گذشته ، حتی زمانی که او
، در هتل محل اقامت خود ، برای مدت زمان طولانی بود ، بدون نور و بدون آوردن لباس ، شنبه دوباره روی
مبل اتاق خواب خود و مستقیما قبل از او خیره شد.
او ، که در آن نقطه بهتری را در اختیار کامل ، آن را همه آنچه که او
او نگه داشته گیری از آن که به سادگی دروغ در امر جذاب وجود نداشته است -- دروغ
که در آن در حال حاضر می تواند جدا شده و عمدی ، کاملا انگشت فرد قرار دهید.
آن را با دروغ بود که آنها و خورده بود مست و صحبت و خندید ، که آنها تا به حال
منتظر سورتمه سبک خود را به جای بی صبرانه ، و سپس به به حال کردم
خودرو و حساسی فروکش ، رانده
آنها سه یا چهار مایل از طریق تیره شب تابستان.
خوردن و نوشیدن ، که یک منبع بوده است ، اثر از داشتن داشته است
خدمت به نوبه خود ، بحث و خنده به اندازه انجام داده بود و آن را در دوران خود بود
پیشرفت تا حدودی خسته کننده به ایستگاه ،
در طول منتظر وجود دارد ، تاخیر بیشتر ، تسلیم خود را به خستگی ، سکوت خود را
در محفظه کم نور بسیار توقف قطار ، که او خود را آماده برای
reflexions به آمده است.
این عملکرد ، شیوه ای مادام د Vionnet شده بود ، و هر چند که تا به حال
درجه با شک و تردید نسبت به پایان ، و از طریق او متوقف کردن در آن را باور ، تا اگر او بود
پرسید : خودش ، و یا چاد یک لحظه پیدا کرده بود
مخفیانه به او را بپرسید ، چه بعد از همه استفاده شده بود ، عملکرد آن را به حال هیچ کدام
کمتر کاملا سخاوتمندانه ، باقی مانده است با این حقیقت نهایی در مورد آن است که آن را در
کل آسان تر به نگه دارید تا نسبت به رها.
از نقطه نظر حضور ذهن آن را بسیار شگفت انگیز بوده است در واقع ،
فوق العاده برای آمادگی برای اطمینان زیبا ، برای راه تصمیم او بود
گرفته شده در همان محل ، بدون هم به مشورت با چاد ، بدون زمان برای هر چیزی.
کنفرانس تنها می توانست instants مختصری در قایق قبل از آنها بوده است
اعتراف به رسمیت شناختن تماشاگر در بانک ، برای آنها تا به حال شده است به تنهایی نیست
با هم یک لحظه از زمان و باید همه در سکوت ارتباط برقرار است.
این یک بخشی از این تصور عمیق برای Strether بود ، و نه عمیق دست کم
بهره ، که آنها را تا می تواند ارتباط برقرار -- که چاد به طور خاص می تواند اجازه دهید او
او آن را از چپ به او.
او عادت را ترک همه چیز را به دیگران ، به عنوان Strether به خوبی آگاه بود ، و آن را در واقع
بیش از دوستان ما در این تاملات آمد که تا به حال به عنوان هنوز هیچ واضح از جمله وجود دارد شده است
تصویر معروف دانستن چگونه به زندگی خود.
این بود که اگر او را به حد اجازه دادن به دروغ او را بدون مزاج بود
اصلاح -- تقریبا به عنوان اگر ، واقعا ، او خواهد بود آینده دور در صبح به مجموعه
ماده ، به عنوان میان Strether و خود ، درست است.
البته او می تواند کاملا نمی آمدند آن یک مورد که در آن یک مرد موظف به قبول شده بود
نسخه زن ، حتی فوق العاده هنگام ، اگر او بود ، با سراسیمگی بیشتر از او مراقبت
برای نشان می دهد ، انتخاب می شوند ، به عنوان عبارت بود ، به
نمایندگی که آنها پاریس را ترک کرده بودند که آن روز صبح ، و با هیچ طرح اما از گرفتن
پشت در روز -- اگر او تا به حال تا اندازه بالا در عبارت Woollett ،
ضرورت ، او بهترین اندازه گیری خود را می دانستند.
چیزهایی وجود دارد ، همه همان بود ، ممکن نبود به چشمک زدن و ساخته شده است که این
اندازه گیری یکی از عجیب و غریب -- این واقعیت بیش از حد به عنوان مثال آشکار که او تا به حال آغاز شده نیست
برای روز لباس و hatted و گل الود ،
و حتی برای آن موضوع ، صورتی parasol'd ، به عنوان او را در قایق شده بود.
از آنچه -- از چه قطره در تضمین وی در ادامه به عنوان تنش افزایش یافت
بهار نبوغ کمی بافل اما از آگاهی خود را نه
ارائه ، به عنوان شب بسته ، با نه چندان
آنجا که شال را به دور خود بپیچید ، ظاهر که داستان خود را همسان؟
او اعتراف کرد که او سرد بود ، اما تنها به سرزنش بی تدبیری او که چاد رنج می برد
او را به دادن حساب از جمله که او ممکن است.
او شال و پالتو و لباس دیگرش چاد ، و خود ، کسانی که آنها را هر پوشیده بود
روز قبل ، در محل بودند ، بهترین را به خود شناخته شده است -- عقب نشینی آرام
به اندازه کافی ، بدون شک -- که در آن آنها بوده است
هزینه های ساعت بیست و چهار ، که آنها به طور کامل به معنای به حال برای بازگشت که را
شب ، که از آن آنها بود به طوری قابل ملاحظه ای را به کن Strether swum ، و نهان
برائت از آن در نتیجه جوهر کمدی او شده بود.
Strether دیدم چگونه او در فلش درک بود که آنها کاملا به نمی توانست نگاه
رفتن به عقب وجود دارد در زیر بینی خود را هر چند ، صادقانه ، به عنوان او gouged عمیق تر به
ماده ، او تا حدودی شگفت زده شده بود ، به عنوان چاد
به همین ترتیب به حال شاید در قیام این وسواس داشتن.
او حتی به الهی به نظر می رسید که او آن را برای چاد سرگرم نسبت به
خودش را ، و آن ، به عنوان مرد جوان فرصتی برای روشنگری او را فاقد بود ، او بود
برو با آن ، او در عین حال درآوریم. انگیزه خود را.
او نه خوشحال بود ، هیچ کمتر ، که آنها را در نقطه واقع بود جدا
Cheval بلان ، که او آنها را برکت خود را نشده برای شاعرانه کاهش می یابد
عقب نشینی کردن از رودخانه.
او در مورد واقعی داشته است را به باور بیشتر از او دوست داشت ، اما این
هیچ چیز ، آن را به او اصابت کرد ، به چه واقعه دیگر که مورد نیاز است.
آیا او ، به معنای واقعی کلمه ، کاملا دارند با این رویداد دیگر روبرو؟
آیا او قادر به ساخت بهترین از آن با آنها شده اند؟
این چیزی بود که او در تلاش بود هم اکنون به انجام ، اما با استفاده از خود قادر بودن به
دادن زمان بیشتری به آن یک معامله خوب مقابله توسط حس خود را از آنچه ، بیش از و
بالاتر از این واقعیت مرکزی خود ، او را ببلعد.
این مقدار را باور درگیر شده و تا وضوح نمونه بود که
ترین مخالفت با معده معنوی او.
با این حال ، وی نقل مکان کرد ، از در نظر گرفتن آن مقدار -- می گویند هیچ چیز از
آگاهی از آن اندام -- بازگشت به ویژگی های دیگر نشان می دهد ، عمیق ، عمیق
حقیقت از صمیمیت را نشان داد.
که چه چیزی ، چه او در مراسم احیاء بیهوده خود را ، oftenest واگردانی به : صمیمیت ، در چنین
نقطه ، -- و آنچه در جهان دیگری که یکی از آرزوی آن را به مثل شود؟
این همه به خوبی او را به احساس ترحم از آن بسیار شبیه دروغ ، او
تقریبا در تاریکی ، سردرپیش ، برای او امکان در ابهام لباس بود ،
به عنوان یک دختر کوچک ممکن است لباس عروسک او.
او آنها را ساخته شده بود -- و به هیچ گسل از خود -- لحظه ای آن را بکشد برای او ،
امکان ، از این ابهام ، و باید به همین خاطر آن را در حال حاضر به عنوان آنها
داشته به سادگی ، با هر attenuations نازک ، به آن را به او بدهد؟
سوال بسیار ، ممکن است اضافه شود ، او احساس تنهایی و سرد.
عنصر بی دست و پا در تمام طول وجود دارد ، اما چاد و مادام د Vionnet
حداقل راحتی است که آنها می توانند آن را بیش از صحبت با هم.
با آنها می تواند او از چنین چیزهایی صحبت کنید -- مگر اینکه در واقع همیشه ، تقریبا در هر مرحله ،
با ماریا؟
او گیراندم که خانم Gostrey به مصادره در فردا دوباره خواهد آمد ؛
هر چند آن بود که محروم نیست که او در حال حاضر ترس کمی از او را "چه در
زمین -- این چیزی است که من می خواهم می دانم هم اکنون -- حال شما پس از آن قرار است "؟
او در تاریخ و زمان آخرین به رسمیت شناخته شده که او تا به حال در تلاش بوده است در تمام طول به هیچ چیز فرض کنید.
همانا ، قطعا ، کار خود را از دست داده شده است.
او خود فرض چیزهای بی حد و حصر و شگفت انگیز است.
>