Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نهم. وسوسه گر.
"شاهزاده من ، گفت : Aramis عطفی در حمل به سوی همدم او ،" ضعیف
موجودی به عنوان من ، تا در نبوغ ساده ، بسیار پائین در مقیاس هوشمند
موجودات ، آن را تا به من به هرگز اتفاق افتاده است
صحبت با یک مرد بدون نفوذ افکار خود را از طریق ماسک زندگی است که دارد
بیش از ذهن ما پرتاب شده است ، به منظور حفظ بیان آن است.
اما به شب ، در این تاریکی ، در بانک که شما را حفظ ، من قادر به خواندن
هیچ چیز بر روی ویژگی های خود را ، و چیزی به من می گوید که من باید مشکل زیادی داشته باشند
در wresting از شما یک بیانیه صادقانه.
من به شما التماس کردن ، پس از آن ، نه برای عشق از من ، برای افراد هرگز نباید وزن به عنوان هر چیزی
در تعادل که شاهزادگان نگه ، اما برای عشق از خود ، به حفظ هر هجا ،
هر خمیدگی که کمتر از حال حاضر
اکثر قبر شرایط ، تمام خواهد شد به یک معنا و ارزش را به عنوان مهم است که هر هر
زبان آمده در جهان است. "
"من گوش ،" شاهزاده جوان : "قطعا ، بدون یا مشتاقانه دنبال در پاسخ
و یا ترس از هر چیزی برای گفتن به من. "
و خود او به خاک سپرده شد هنوز هم عمیق تر در بالشتک ضخیم از کالسکه ، در تلاش برای
همدم خود را نه تنها نزد او است ، اما حتی این ایده او را محروم
حضور.
سیاه تاریکی که گسترده و متراکم از قله های در هم پیچیده سقوط بود
درختان.
کالسکه ، در این سقف شگرف تحت پوشش ، نمی توانست یک ذره
نور ، حتی اگر یک اشعه می تواند از طریق تاج های گل اهدا از غبار تلاش که
در حال حاضر در خیابان در حال افزایش است.
"Monseigneur" از سر گرفته Aramis ، "شما می دانید سابقه دولت که به روز
کنترل فرانسه.
پادشاه صادر شده از مراحل ابتدایی زندانی مثل مال شما ، به عنوان مال شما پنهان و محدود
به عنوان مال شما ، فقط به جای پایان دادن ، مثل خود شما ، این برده داری در زندان ، این
ابهام در تنهایی ، این صاف
شرایط در پنهان ، او را به تحمل همه این شوربختیها ، تحقیر نا چار شد ،
و distresses ، در نور روز کامل ، زیر آفتاب بی رحم از اعضای خانواده سلطنتی ، در ارتفاع
آب گرفتگی با نور ، که در آن هر رنگ آمیزی به نظر می رسد لکه دار کردن ، هر شکوه رنگ آمیزی.
پادشاه رنج می برد تا به و آن را در ذهن خود rankles و او خود را انتقام است.
او خواهد شد شاه بد است.
من می گویم که نه او را ریختن خون مردم خود را ، مانند لوئی یازدهم ، یا چارلز
IX ، برای او هیچ جراحات مرگبار برای انتقام ، اما او را به معنی و بلعیدن
ماده از مردم خود ، برای او خود
تحت اشتباهات در جهت منافع خود و پول خود را.
در وهله اول ، و سپس ، وجدان من من پیشگام در زمانی که من در نظر آشکارا
محاسن و گسل از این شاهزاده بزرگ ، و اگر او را محکوم می کنم ، وجدان من
معاف. "
Aramis متوقف شد.
بود به گوش دادن اگر سکوت جنگل دست نخورده باقی ماند ، اما آن را به بود
جمع آوری تا افکار خود را از پایین خیلی از روح خود -- را ترک افکار او تا به حال
زبان آمده زمان کافی برای خوردن عمیقا به ذهن همدم او.
"که آسمان ، بهشت و ، ادامه داد اسقف Vannes" و من
و پس از آن را متقاعد کرد که من مدت طولانی است که سپاسگزار شده اند امین انتخاب
راز که من به کمک شما برای کشف شده است.
فقط پراویدنس لازم بود دستگاه در یک بار نافذ ،
persevering ، و متقاعد به انجام یک کار بزرگ.
من این ساز است.
من دارای نفوذ ، پشتکار ، اعتقاد راسخ من حاکم بر مردم مرموز ،
که شعار ، شعار خدا گرفته شده ، 'Patiens quia oeternus."
شاهزاده نقل مکان کرد.
"من الهی ، monseigneur ، چرا شما در حال بالا بردن سر خود را ، و در مردم تعجب
من تحت فرمان من داشته باشد.
شما نمی دانستم شما را با پادشاه خرید و فروش -- آه! monseigneur ، پادشاه از مردم
بسیار فروتن ، بسیار disinherited ؛ فروتن می کند زیرا آنها هیچ نیروی صرفه جویی در زمانی که
خزنده. disinherited ، زیرا هرگز ،
تقریبا هرگز در این جهان ، انجام مردم من درو برداشت آنها افشانده شدن ، و نه خوردن
میوه آنها کشت.
آنها برای یک ایده انتزاعی کار ، آنها پشته با هم همه اتم ها از قدرت خود را ، به
از یک مرد تنها و دور این مرد ، با عرق از کار خود ، آنها را ایجاد
هاله مبهم ، که نبوغ خود را باید در
به نوبه خود ، بارگزاری صفحه شکوه طلاکاری شده با اشعه از همه تاج در مسیحیت.
چنین مردی شما را در کنار شما داشته باشد ، monseigneur است.
این است که به شما بگوید که او شما را از پرتگاه برای یک هدف بزرگ کشیده شده ، به
بالا بردن شما را بالاتر از قدرت از زمین -- بالاتر از خود ".
پرنس به آرامی لمس بازوی Aramis.
او گفت : "شما به من صحبت می کنند ،" ، "از آن دستور دینی که رئیس شما هستند.
برای من ، در نتیجه از کلمات خود را ، که روز مورد نظر شما به پایین پرتاب مرد به شما
باید مطرح شود ، این رویداد خواهد شد صورت می گیرد ؛ و شما را تحت حفظ
دست خود را ایجاد خود را از دیروز. "
مبرا از فریب و تزویر کردن خودتان ، monseigneur ، "اسقف پاسخ :.
"من باید مشکل را نه این بازی وحشتناک بازی با رویال حضرت ، اگر
من تا به حال علاقه دو برابر در به دست آوردن آن نیست.
روز شما به بالا ، شما در حال بالا برای همیشه لطفا برای شما خواهد شد چهار پایه واژگون ،
به شما به عنوان افزایش می یابد ، و ارسال آن نورد تا کنون ، که نه حتی چشم از آن
هرگز دوباره به شما به خاطر حق خود را به قدردانی ساده است. "
"اوه ، آقا!" "جنبش شما ، monseigneur ، ناشی از
منش عالی.
من از شما سپاسگزارم. و مطمئن ، من به بیش از ASPIRE
قدردانی!
من متقاعد شده است که ، زمانی که در اجلاس سران وارد شدند ، شما قضاوت خواهد کرد من هنوز هم بیشتر ارزش
به دوستی با شما و پس از آن ، monseigneur ، ما دو به اعمال چنین بزرگ ، که سنین
آخرت طولانی باید از آنها صحبت می کنند. "
"به من بگو به سادگی ، آقا -- به من بگویید که بدون لباس مبدل -- آنچه که من به روز هستم ، و آنچه به شما
هدف در زندان به فردا. "
"شما پسر شاه لویی سیزدهم ، برادر لویی چهاردهم ، طبیعی و
وارث مشروع تاج و تخت فرانسه.
در نگه داشتن شما در نزدیکی او ، به عنوان موسیو نگه داشته شده است -- موسیو ، برادر جوان تر خود را --
پادشاه این سایت متعلق به خود حق حاکمیت مشروع بودن است.
پزشکان تنها می تواند مشروعیت او اختلاف است.
اما پزشکان همیشه ترجیح می دهند پادشاه است که به پادشاه که نمی باشد.
پراویدنس اراده کرده است که شما باید تحت آزار و اذیت شد ، این آزار و اذیت به روز
consecrates شما پادشاه فرانسه.
شما تا به حال ، و سپس ، یک حق سلطنت ، دیدن است که آن را مورد مناقشه است ، شما تا به حال حق
اعلام کرد دیدن که پنهان شده اند و شما دارای خون سلطنتی
از آنجا که هیچ کس جرات نکرده مال شما میریزند ، به عنوان بندگان خود را ریخته شده است.
در حال حاضر ، پس از آن ، چه این پراویدنس ، جایی که شما را تا اغلب متهم به داشتن
هر راه شما خنثی است ، برای شما انجام می شود.
داده است شما ویژگی ها ، شکل ، سن ، و صدای برادر خود را ، و بسیار
علل آزار و اذیت خود را برای تبدیل شدن به کسانی که از پیروز
مرمت.
به ، روز بعد ، پس از به فردا -- از اولین ، ریگال فانتوم ، سایه ای از لوئیس زندگی می کنند
چهاردهم ، شما بر تاج و تخت خود را ، که از انجا نشسته آسمان ، جلب اعتماد در اعدام
به بازوی انسان ، به او پرتاب ، بدون امید بازگشت. "
گفت : "من درک می کنم ، شاهزاده ،" خون برادرم ریخته نخواهد شد ، سپس. "
"شما داور تنها سرنوشت خود خواهد شد."
"راز که آنها ساخته شده استفاده بد در برابر من؟"
"شما آن را بر علیه او را استخدام. آنچه او به آن را پنهان؟
او شما را پنهان.
زندگی تصویری از خود ، شما شکست توطئه Mazarin و آن از
اتریش می باشد.
شما ، شاهزاده من ، منافع مشابه در اختفای او را داشته باشد ، که خواهد شد ، به عنوان یک زندانی ،
شبیه شما ، شما او را به عنوان یک شاه شبیه است. "
من پاییز پشت در بود گفت : به شما.
چه کسی او؟ گارد "" که شما نگهبانی؟ "
"شما می دانید این راز -- شما باید استفاده از آن با توجه به خودم ساخته شده است.
چه کس دیگری می داند؟ "
"ملکه مادر و مادام د Chevreuse." "چه کار می کند؟"
"هیچ چیز ، اگر شما انتخاب می کنید." "چگونه است که؟"
"چگونه می تواند به شما آنها را تشخیص ، اگر شما در چنین شیوه ای عمل می کنند که هیچ کس نمی تواند تشخیص
شما "" "حقیقی تیس ، اما قبر وجود دارد
دشواری آمده است. "
"دولت آنها ، شاهزاده". "برادر من ازدواج کرده است ، من می توانم من را ندارد
همسر برادر. "
"من باعث خواهد شد اسپانیا تا رضایت به طلاق ، آن را در منافع جدید خود را است
سیاست ؛ از آن است که اخلاق انسانی است.
است که واقعا شریف و واقعا مفید در این جهان حساب خود را پیدا
در آن است. "" پادشاه زندانی صحبت می کنند. "
"باید با چه کسی شما فکر می کنید او صحبت خواهد کرد -- به دیوار"
"شما ، توسط دیوارها ، مردان در آنها به شما اعتماد به نفس قرار داده است."
"اگر لازم باشد ، بله.
و علاوه بر این ، رویال حضرت خود -- "" علاوه بر "
"من بود که می گویند ، که طرح از پراویدنس در چنین جاده عادلانه را متوقف نمی شود.
هر طرح از این کالیبر است نتایج آن ، به اتمام مانند هندسی
محاسبه.
پادشاه ، در زندان ، و نه خواهد بود برای شما باعث خجالت است که شما را
شده است برای پادشاه بر مسند نشانده است.
روح او به طور طبیعی بی تاب و افتخار از آن است ، علاوه بر این ، خلع سلاح و enfeebled ،
که به برتری ها عادت کرده اند ، و با مجوز از قدرت عالی است.
مشیت الهی همان است که اراده است که مرحله نتیجه گیری هندسی
محاسبه داشته اند افتخار توصیف رویال حضرت شما باید
عروج خود را به تاج و تخت ، و
تخریب او را که برای شما مضر است ، نیز مشخص کرده است که فتح یکی
باید به زودی هر دو خود و رنج خود را پایان می رسد.
بنابراین ، روح و بدن او شده اند برای تطبیق اما عذاب مختصر.
قرار داده و به زندان به عنوان یک فرد خصوصی ، به تنهایی با شک و تردید خود را به سمت چپ ، محروم از
همه چیز ، شما باید متعالی ترین ، اصل پایدار زندگی در به نمایش گذاشته
استقامت در عدل این همه.
اما برادر خود را ، اسیر ، فراموش شده اند ، و در اوراق قرضه ، طولانی را تحمل نمی کنند
فاجعه و بهشت خواهد روح خود را در موعد مقرر به رزومه -- که است که می گویند ،
به زودی.
در این مرحله در تجزیه و تحلیل تیره Aramis ، یک پرنده شب به زبان آمده از اعماق
جنگل که طولانی و محزون گریه می کند که هر رعشه مخلوق است.
"من تبعید شاه مخلوع" گفت : فیلیپ ، مرتعش ، پارچه جناغی "بیشتر
انسان است. "" لذت خوب پادشاه تصمیم می گیرید
نقطه ، گفت : "Aramis.
"اما تا به این مشکل قرار داده است؟ من از راه حل به ارمغان آورد
با توجه به خواسته و یا پیش بینی رویال حضرت شما؟ "
"بله ، آقا ، بله ، شما که چیزی فراموش شده -- به جز ، در واقع ، دو چیز"
"اول؟" و "اجازه بدهید ما را از آن در یک بار صحبت می کنند ، با همان
صداقت ما در حال حاضر شوید. conversed
اجازه دهید ما را از علل که ممکن است در مورد خراب کردن تمام امید ما به ارمغان بیاورد صحبت می کنند
قابل اطلاق است. اجازه دهید ما را از خطرات که ما در حال اجرا هستند صحبت می کنند. "
"آنها خواهد بود بسیار زیاد ، بی نهایت ، فوق العاده ، غیر قابل عبور است ، اگر که من گفته اند ، همه
چیزهایی بود موافقم نیست که آنها را مطلقا هیچ حساب بارگزاری صفحه.
هیچ خطر یا برای شما یا برای من وجود دارد ، در صورت تداوم و جسارت
رویال حضرت خود را به آن کمال شباهت به برادر خود را با هم برابر هستند
که طبیعت بر شما ارزانی شده است.
من آن را تکرار هیچ خطرات ، تنها موانع وجود دارد ، یک کلمه ، در واقع ، که من در پیدا کردن
همه زبان ها ، اما همیشه بد فهمیده و بودند ، من پادشاه ، می توانست
محو به عنوان بی فایده و پوچ. "
"بله ، در واقع ، مسیو ، مانع بسیار جدی و خطر غیر قابل عبور وجود دارد ،
که شما در حال فراموش کردن است. "" آه! گفت : "Aramis.
"وجدان است که گریه می کند با صدای بلند وجود دارد ، پشیمانی ، که هرگز نمیمیرد."
"درست است ، درست است ، گفت :" اسقف "ضعف قلب است که من به شما یادآوری وجود دارد.
شما درست می گویید ، بیش از حد ، برای آن ، در واقع ، یک مانع بسیار زیاد است.
اسب ترس از خندق ، جهش را در وسط آن ، و کشته!
مردی که لرزش عبور شمشیر خود را با یکی دیگر از نقاط ضعف برگ
به موجب آن دشمن خود را به او در قدرت او است. "" آیا شما برادر؟ "گفت : مرد جوان به
Aramis.
، گفت : "من به تنهایی در جهان" دومی ، با ، صدای خشک و سخت است.
اما مطمئنا ، برخی از کس در جهان برای کسی که را دوست وجود دارد؟ "افزود : فیلیپ.
"هیچ کس -- بله ، من شما را دوست دارم."
مرد جوان غرق به عمیق ، سکوت ، که صرفا صدای او
تنفس به نظر می رسید مانند جنجال و هیاهو خروشان برای Aramis.
"Monseigneur ،" او از سر گرفت ، "من گفته اند نه همه من تا به حال برای گفتن به رویال حضرت شما ، من
را ارائه داده اند نیست که شما همه سلامت مشاوره و منابع مفید که من
در اختیار من است.
این بی فایده است به فلش چشم انداز درخشان قبل از چشم که به دنبال و دوست دارد
تاریکی : بی فایده است ، بیش از حد است ، آن را به اجازه شکوه غرش توپ را
خود را در گوش کسی که عاشق دراز کشیدن و آرام این کشور شنیده می شود.
Monseigneur ، من خوشبختی خود را قبل از من پخش شده در افکار من ، گوش دادن به من
کلمات ، با ارزش آنها در واقع هستند ، در واردات خود و احساس خود را ، برای شما که نگاه
با توجه مناقصه از جمله بر آسمان روشن ، چمنزارهای سرسبز ، هوای خالص است.
من می دانم کشوری با غریزه دلخوشیها از هر نوع ، بهشت ناشناخته ، منزوی
گوشه ای از جهان -- که در آن به تنهایی ، نا محدود و ناشناخته ، در پنهان به ضخامت
از جنگل ، در میان گل ها و جریانها
از ناهمواری آب ، شما تمام بدبختی ها که حماقت انسانی اخیرا فراموش کرده ام
اختصاص داده به شما. آه! گوش دادن به من ، شاهزاده من.
من بذله گویی نیست.
من یک قلب ، و ذهن و روح ، و می توانند خودشان بخوانند ، -- برای همیشه ، حتی به عمق آن است.
من به شما اماده برای کار شما را ندارد ، به منظور به شما در این کوره از بازیگران
خواسته های من ، خود را از هوس من ، یا جاه طلبی من.
اجازه دهید آن را همه یا هیچ.
شما سرد و galled ، در قلب بیمار ، توسط بیش از کل احساساتی که بر آنها غلبه
اما آزادی یک ساعت را در شما تولید می شود.
برای من ، که نشانه ای خاص و بی تردید است که شما نمی خواهید برای ادامه در
آزادی است. آیا می خواهید زندگی بیشتر فروتن ، زندگی را ترجیح می دهند
مناسب برای استحکام خود را؟
آسمان شاهد من است ، که من آرزو می کنم شادی خود را به نتیجه محاکمه به
که من شما را در معرض است. "" صحبت می کنند ، صحبت می کنند ، گفت : «شاهزاده ، با
خوش مشربی که Aramis فرار نیست.
"من می دانم ، اسقف اعظم را از سر گرفت ،" در نقش Poitou ، کانتون ، که هیچ کس در فرانسه
مشکوک به وجود است. بیست لیگ کشور بسیار زیاد است ،
نه؟
بیست و لیگ ، monseigneur ، همه با آب و شاخ و برگ تحت پوشش ، و نی.
پربرکت ترین طبیعت ؛ کل نکردم با جزایر پوشیده از جنگل.
پر چگال ترین شاخ و برگ.
این باتلاق بزرگ ، تحت پوشش با نی مانند با یک پوشش ضخیم ، خواب در سکوت و
با آرامش در زیر اشعه خورشید را نرم و خوش مشرب.
چند ماهیگیران با خانواده های خود indolently جان خود را از دور وجود دارد عبور ،
با آنها زندگی rafts صنوبر و توسکا ، کفپوش شانه تشکیل شده است ، و
سقف از سراسیمه ضخیم بافته شده است.
این بارکس ، این خانه های شناور ، توسط باد در حال تغییر و وپیش wafted است.
هر گاه یک بانک لمس آنها ، بلکه با شانس است و تا به آرامی ، بیش از حد ، که
خواب ماهیگیران شوک بیدار نیست.
اگر او مایل به زمین ، آن را صرفا به این دلیل پرواز زیادی از او دیده است
landrails یا plovers ، اردک وحشی ، ای آبی سیر ، انواع اردک های ابی ، یا woodchucks ، که سقوط آسان
دعا به خالص و یا تفنگ.
نقره ای شاد ، مارماهی ، پایک حریص ، کفال قرمز و خاکستری ، در shoals به تور خود شنا ؛
او را انتخاب کنید ، بهترین و بزرگترین و بازگشت به دیگران.
آب.
هنوز هرگز غذا از غریبه ، او سرباز یا شهروند ساده است ، هرگز از
، در واقع ، نفوذ به آن منطقه است.
اشعه خورشید وجود دارد و نرم خو : در قطعه زمین جامد ، که خاک
سبزه مایل به سیاه و بارور ، رشد می کند مو ، تغذیه با عصاره سخاوتمندانه بنفش آن ،
سفید ، و طلایی انگور.
یک بار در هفته ، یک قایق فرستاده شده به ارائه نان است که در فر پخته شده --
اموال مشترک از همه.
وجود دارد -- مانند seigneurs از روزهای اولیه -- قدرتمند در فضیلت از سگ خود را ، خود را
ماهیگیری به خطوط ، اسلحه خود را ، و خانه خود را زیبا و نی ساخته شده ، شما زندگی می کنند ،
غنی در تولید از تعقیب ، در کمال رازداری مطلق.
وجود دارد در فاصله سال رول زندگی خود را ، در پایان است که از آن ، دیگر
تشخیص ، برای شما کاملا دگرگون شده است ، شما می توانست
موفق به دستیابی به سرنوشت بهشت به شما به.
هزار pistoles در این کیسه ، monseigneur وجود دارد -- ، به مراتب بیشتر نسبت به
کافی برای خرید تمام مرداب که من صحبت کرده اند و بیش از حد به
زندگی می کنند وجود دارد به عنوان سال های بسیاری که شما کرده اند روز
برای زندگی بیش از اندازه کافی به شما غنی ترین ، آزادترین را تشکیل می دهند ، و شادترین
مردی که در کشور. قبول آن ، من پیشنهاد آن را به شما -- صادقانه ،
خوش.
فورا ، بدون مکث یک لحظه ، من دو تا اسب من ، unharness است که عبارتند از
متصل به انطرف نورد ، و آنها ، توسط بنده من همراه -- ناشنوا و گنگ من
همراه -- نباید تو انجام -- سفر
در طول شب ، خواب در طول روز -- به همان محل شرح داده ام و
من باید حداقل داشته باشد ، رضایت از دانستن که من آن را به شاهزاده من رندر
خدمات عمده خود او ترجیح داده.
من باید یک انسان شاد و بهشت است که به من در بهتر برگزار
حساب از اگر من یک مرد قدرتمند ساخته شده بود ، وظیفه سابق ، به مراتب بیشتر است
دشوار است.
و اکنون ، monseigneur ، به پاسخ شما به این قضیه؟
در اینجا پول است. نه ، دریغ نکنید.
در Poitou ، شما می توانید هیچ چیز ، به جز شانس ابتلا به تب شایع خطر
وجود دارد و حتی از آنها جادوگران به اصطلاح کشور شما ، درمان
به خاطر pistoles شما.
اگر شما بازی بازی های دیگر را اجرا می کنید احتمال ترور شدن بر روی تاج و تخت ،
خفه در یک سلول زندان.
پس از روح من ، من به شما اطمینان می دهم ، در حال حاضر من شروع به مقایسه آنها با هم ، من خودم باید
دریغ که بسیاری من باید بپذیرد. "
"موسیو" شاهزاده جوان پاسخ داد : "قبل از من مشخص ، اجازه دهید من فرود امدن از
این کالسکه ، راه رفتن بر روی زمین و مشورت که صدا هنوز در درون من ، که
مناقصه بهشت همه ما را به گوش دادن به به.
ده دقیقه همه سوال من این است ، و سپس شما باید پاسخ خود را داشته باشد. "
"همانطور که شما لطفا ، monseigneur ، گفت : Aramis ، خم شدن قبل از او با احترام ، به طوری موقر
و اوت در لحن و آدرس این کلمات عجیب و غریب صدا کرده بود.