Tip:
Highlight text to annotate it
X
دختر جوانی بود که در شهر ناصره زندگی میکرد
و عقد مردی بهنام یوسف در آمده بود.
نام او مریم بود.
خداوند با توست و تو را بسیار فرخنده ساخته است!
مترس، مریم. خدا به تو التفات فرموده است.
تو باردار شده، پسری خواهی زایید،
و او را عیسی خواهی نامید.
اما من باکره هستم.این چگونه امکان دارد؟
روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدا بر تو سایهافکن خواهد شد.
فرزندی که حمل خواهی کرد، بزرگ خواهد بود
و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد.
خویش تو، الیزابت نیز در سن پیری فرزندی خواهد آورد،
و او که نازا خوانده میشد، اینک ششماهه آبستن است.
زیرا هیچ امری نزد خدا محال نیست.
اینک من کنیز خداوندم.باشد همانطور که گفتی بشود.