Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل هشتم : در قرون وسطی
نقاشی پرده اتاق در باد می وزد نبش کشیده شده بود به ملاقات ، برای فرش شد
حمایت های جدید و سزاوار از خورشید اوت.
آنها پرده های سنگین بودند ، رسیدن به تقریبا به زمین ، و نور است که فیلتر شده
از طریق آنها را تسخیر کرده بود و متنوع.
-- هیچ کدام وجود داشت -- شاعر ممکن است به نقل از "زندگی مانند گنبد رنگی بسیاری از
شیشه ، "و یا ممکن است در مقایسه با پرده به بند یا دریچه جاریشدن ، دروازه ، کاهش در برابر
جزر و مد غیر قابل تحمل از آسمان.
بدون دریایی از درخشندگی ریخته شد ، درون ، شکوه ، هر چند قابل مشاهده بود ،
خو به ظرفیت انسان. دو نفر دلپذیر اتاق نشسته در.
-- یک پسر نوزده -- مطالعه کتابچه راهنمای کوچک علوم تشریح ، و مشابه
گاهی اوقات در یک استخوان دراز که بر پیانو.
از زمان به زمان ، او در صندلی خود را منعکس و puffed و تشکر ، در روز گرم
و کوچک چاپ و قاب بشر ترس ساخته شده ، و مادر او ، که بود
نوشتن نامه ، آیا به طور مداوم به او خواندن آنچه او نوشته شده بود.
و به طور مستمر او را از صندلی و بخشی خود را افزایش پرده ها به طوری که جویبار
نور در سراسر فرش سقوط کرد و اظهار کردند که هنوز هم وجود دارد.
: "کجا هستند آنها نمی؟ گفت :" پسر ، که به فردی بود ، برادر لوسی است.
"من به شما بگویم من نسبتا بیمار است."
"به خاطر نیکی" بیرون رفتن از اتاق من رسم ، و سپس؟ "گریه خانم Honeychurch که
امید به درمان کودکان خود را از زبان عامیانه با در نظر گرفتن آن به معنای واقعی کلمه است.
فردی حرکت نمی کند و یا پاسخ.
مشاهدات وی نشان داد که : "من فکر می کنم همه چیز از آمدن به سر ،" ، و نه مایل به نظر پسرش
در مورد وضعیت او می تواند آن را بدون تضرع در مدت زمان معقول به دست آورد.
"زمان آنها انجام داد."
"من خوشحالم که سیسیل خواسته است او را این بار بیشتر است."
آن سوم خود ، آن را نه؟ "" فردی من تماس بگیرید راه شما صحبت نامهربان. "
من معنی نیست نامهربان می شود. "
سپس او اضافه کرد : "اما من فکر می کنم لوسی ممکن است این خاموش قفسه سینه خود را در ایتالیا.
من نمی دانم چگونه دختران مدیریت چیزهایی باشد ، اما او می تواند گفت "نه" صحیح قبل ،
یا او نمی خواهد دوباره به آن می گویند در حال حاضر.
بیش از همه چیز -- من نمی تواند توضیح دهد -- من احساس ناراحت کننده "است.
"آیا شما در واقع ، عزیز؟ چگونه جالب! "
"من احساس می کنم -- ذهن هرگز."
او به کار خود بازگشت. "فقط گوش دادن به آنچه که من به خانم نوشته شده است
Vyse. من گفتم : "خانم Vyse عزیز."
"بله ، مادر ، شما به من گفت.
نامه نشاط خوب "" به من گفت : 'عزیز خانم Vyse ، سیسیل به تازگی
اجازه من در مورد آن پرسیده می شود ، و من باید خوشحال ، اگر لوسی آن را بخواهد.
اما -- "او را متوقف خواندن ،" من و نه در سیسیل خوشحال شد اجازه من برای این مورد درخواست در
تمام.
او همواره به در بی تکلیفی رفته ، و پدر و مادر هیچ جا ، و
غیره. هنگامی که آن را به نقطه ای می آید ، او نمی تواند در
بدون من "
"و نه من." "شما؟
فردی راننده سرشونو تکون دادن. "نظر شما چیست؟"
"او به من اجازه من پرسید."
وی گفت : "چقدر فرد او!" و "چرا" از پسر و وارث خواست؟
«چرا باید اجازه من نمی خواسته می شود؟" چه شما در مورد لوسی یا دختران دانید و یا
چه تا کنون به شما می گویند "من به سیسیل گفت :" نگاهی به او یا ترک به او ؛
هیچ کسب و کار من! '" "مفید پاسخ!"
اما پاسخ خود را ، هر چند در جمله بندی آن طبیعی تر ، به همان اثر شده بود.
زحمت این ، آغاز شد : "فردی است. سپس او در زمان کار خود را دوباره ، بیش از حد خجالتی به
بگو آنچه را که زحمت بود.
خانم Honeychurch رفت و برگشت به پنجره. "فردی ، شما باید آمد.
وجود دارد و آنها هنوز هم! "" من نمی بینم که شما باید برای رفتن peeping مانند
است. "
"Peeping می خواهم که! آیا من می توانم نگاه از پنجره خود من؟ "
اما او به نوشتن جدول بازگشت ، مشاهده ، او پسرش را به تصویب رساند ، هنوز
صفحه 322؟ "
فردی snorted ، و بیش از دو برگ تبدیل شده است. برای یک فضای کوتاه آنها ساکت شدند.
بستن ، فراتر از پرده ، سوفل ملایم از یک مکالمه طولانی داشت هرگز
متوقف شد.
زحمت این است : من پای من در آن را با سیسیل ترین awfully قرار داده است. "
او به قورت دادن عصبی.
"با' اجازه 'محتوای آن ندارد ، که من را -- که است که می گویند ، من گفتم ،" من نمی
mind' -- خوب ، با که محتوای آن ندارد ، او می خواست بداند که آیا من سر من نبود
با شادی.
او عملا آن را شبیه به این قرار : یک چیز پر زرق و برق برای لوسی و برای باد می وزد
نبش به طور کلی اگر او ازدواج کرد؟ و او پاسخ -- او گفت :
دست خود را تقویت "
"من امیدوارم که شما پاسخ دقیق داد ، عزیز است." "من پاسخ دادم" نه "گفت :" پسر ، سنگ زنی
دندان خود را. »وجود ندارد!
پرواز را به خورش!
من می توانید آن را کمک کند -- تا به حال به آن می گویند. من تا به حال نه گفتن.
او باید از من می پرسند هرگز. "" کودک مسخره! "گریه مادرش.
"شما فکر می کنم شما آنقدر مقدس و راستگو است ، اما در واقع آن را تنها غرور ناپسند است.
آیا شما فرض کنید که یک مرد مانند سیسیل کوچکترین اطلاع از هر چیزی شما
گفت؟
من امیدوارم که او جعبه گوش خود را. چگونه جرات ندارد به شما می گویند؟ "
"اوه ، آیا نگه داشتن آرام ، مادر! من تا به حال نه گفتن زمانی که من نمی توانستم می گویند بله.
من سعی کردم به خنده به عنوان اگر من معنی نیست که آنچه من گفتم ، و ، به عنوان سیسیل خندید بیش از حد ، و رفت
دور ، ممکن است همه حق است. اما من احساس می کنم پای من در آن است.
اوه ، آیا ساکت ، هر چند ، و مرد اجازه می دهد تا انجام برخی از کارهای. "
"نه ، گفت :" خانم Honeychurch ، با هوا است که به مثابه موضوع در نظر گرفته شده ، "من
نباید ساکت.
شما می دانید همه است که بین آنها در رم گذشت ؛ شما می دانید که چرا او پایین است ، و
در عین حال شما عمدا او ، توهین کنید و سعی کنید به نوبه خود او را از خانه من است. "
"بیت" او التماس کرد.
"من تنها من او را دوست ندارم اجازه دهید. من از او متنفرم ، اما من او را دوست ندارد.
من ذهن این است که او خواهید لوسی را بگویید. "او در پرده dismally نگاه.
خانم Honeychurch گفت : "خب ، من او را دوست دارم".
"من می دانم که مادرش ، او خوب است ، او باهوش است ، او غنی ، او به خوبی متصل -- اوه ، شما
باید پا زدن پیانو نیست! او به خوبی متصل شده در -- I'll دوباره آن را می گویند اگر
دوست دارید : او به خوبی متصل شده است.
او متوقف شد ، به عنوان اگر تمرین مدح او باقی ماند ، اما چهره اش ناراضی است.
وی افزود : "و او دارای منش های زیبا." "من او را تا فقط در حال حاضر دوست داشت.
گمان می کنم آن را داشتن او را خراب هفته اول لوسی در خانه ، و آن نیز چیزی
که آقای Beebe گفت ، نمی دانستند. "" آقای Beebe؟ "گفت که مادر خود را ، در تلاش برای
پنهان کردن علاقه او.
"من نمی بینم که چگونه آقای Beebe وارد می آید" ، "شما می دانید راه خنده دار آقای Beebe ، هنگامی که شما
هرگز کاملا می دانم که آنچه که او معنی. وی گفت : "آقای Vyse لیسانس ایده آل است.
من بسیار زیبا بود ، من او را پرسید که چه منظور او.
او گفت : "آه ، او مثل من -- بهتر است جدا"
من نمی توانستم او می گویند هر ، اما این مجموعه به من فکر.
از آنجا که سیسیل پس از لوسی آمده شده است نه چندان خوشایند ، حداقل -- من می توانم
را توضیح دهد. "" شما هرگز نمی تواند ، عزیز.
اما من می توانم.
شما حسادت سیسیل چرا که او ممکن است متوقف کردن لوسی بافندگی شما کراواتهایتان. "
توضیح محتمل به نظر می رسید ، و فردی تلاش کرد تا آن را بپذیرند.
اما در پشت مغز خود را به lurked بی اعتمادی کم نور وجود دارد.
سیسیل ستایش بیش از حد در حال ورزشی است.
همین؟
سیسیل یک بحث در راه خود ساخته شده است. این یکی خسته می شوند.
همین؟ و سسیل نوع از اعضای که می خواهند شد
پوشیدن کلاه دیگر هموطنان به هرگز.
غافل از عمق خود ، فردی خود را چک.
او باید حسادت ، و یا او را یک مرد به دلایل احمقانه دوست نداشتن نیست.
"آیا این کار را انجام دهند؟" به نام مادرش.
عزیزم "خانم Vyse -- سیسیل به تازگی اجازه من در مورد آن را خواسته ، و من باید
خوشحال اگر لوسی آن را بخواهد. 'پس از آن من در بالا قرار داده ، و گفته اند
لوسی کنم.
من باید این نامه خارج نوشتن دوباره -- 'andبه من گفته لوسی تا.
اما لوسی به نظر می رسد بسیار نامشخص است ، و در این روز افراد جوان باید برای تصمیم گیری
خود را دارند.
من گفت که چون من نمی خواستم خانم Vyse فکر می کنم ما قدیمی از مد افتاده است.
او در سخنرانی ها و بهبود ذهن او می رود ، و در همه زمان ها یک لایه ضخیم از
دودکش زیر تخت ، و کثیف خدمتکار شست علائم که در آن شما را به الکتریکی تبدیل
نور است.
او که صاف نگه می دارد abominably -- "فرض کنید لوسی ازدواج سیسیل ، که او زندگی می کنند
در یک آپارتمان ، یا در کشور؟ "" آیا وقفه نه چندان ابلهانه.
کجا بودم من؟
آه بله -- 'Youngمردم باید برای خودشان تصمیم بگیرند.
من می دانم که لوسی پسر شما را دوست دارد ، چرا که او به من می گوید همه چیز است ، و به او نوشت :
من از رم زمانی که او اول خود را پرسید.
نه ، من که از بیت آخرین عبور -- به نظر می رسد سایه دار.
من در توقف "چرا که او به من می گوید همه چیز است.'
یا باید که من عبور ، بیش از حد؟ "
صلیب آن را ، بیش از حد است ، گفت : "فردی است. خانم Honeychurch آن را ترک شوید.
"و سپس که کل آن اجرا می شود :' عزیز خانم Vyse.-- سیسیل به تازگی اجازه من خواسته
در مورد آن ، و من باید خوشحال اگر لوسی آن را بخواهد و به من گفته لوسی تا.
اما لوسی به نظر می رسد بسیار نامشخص است ، و در این روز افراد جوان باید برای تصمیم گیری
خود را دارند. من می دانم که لوسی پسر شما را دوست دارد ، چرا که
او می گوید من همه چیز است.
اما من نمی دانم -- "نگاه از" "گریه فردی.
پرده تقسیم می شود. اولین جنبش سیسیل یکی از
التهاب است.
او می تواند عادت Honeychurch در تاریکی نشسته برای نجات مبلمان خرس نیست.
به طور غریزی او را پرده کشش ، و ارسال آنها را نوسانی پایین خود را
قطب.
نور وارد شده است. تراس آشکار وجود دارد ، مانند
متعلق ویلاهای بسیاری با درختان هر طرف از آن ، و بر روی آن صندلی کمی روستایی و
دو گل ، تخت.
اما آن را با این دیدگاه فراتر از transfigured بود ، برای گوشه باد می وزد در محدوده ساخته شد
که مشرف به دشت ساسکس.
لوسی که در صندلی کم بود ، به نظر می رسید در لبه فرش سبز سحر و جادو که
hovered در هوا بالاتر از دنیای لرزش.
سیسیل وارد شده است.
ظاهر می شود در نتیجه در اواخر داستان ، سیسیل باید در یک بار توضیح داده می شود.
او قرون وسطی است. مثل یک مجسمه گوتیک.
قد و تصفیه شده ، با شانه ها که مربع توسط یک تلاش آماده به نظر می رسید
خواهد شد ، و سر که کمی بالاتر از سطح معمول بینایی کج بود ، او
شبیه آن دسته از قدیسین مشکل پسند که گارد پورتال کلیسای جامع فرانسه است.
به خوبی تحصیل کرده ، به خوبی وقف ، و کمبود جسمی او باقی ماند
چنگال شیطان برخی از آنها در جهان مدرن می داند به عنوان خودآگاهی ، و به آنها
قرون وسطی ، با چشم انداز تیره کننده ، به عنوان زهد پرستش است.
تجرد ، گوتیک مجسمه دلالت ، و فقط به عنوان یک مجسمه یونانی ثمر دلالت دارد ، و شاید
این بود آن چه آقای Beebe به معنای.
و فردی که تاریخ و هنر را نادیده گرفته ، شاید معنای همان زمانی که او را به شکست خورد
تصور سیسیل پوشیدن کلاه دیگر هموطنان.
خانم Honeychurch نامه خود را بر روی میز نوشتن را ترک و نقل مکان کرد به سمت جوان خود
آشنایی. "اوه ، سیسیل" او بانگ زد -- "آه ، سیسیل ، انجام
به من بگویید! "
"من promessi sposi ، گفت :" او. آنها او را با نگرانی خیره شد.
او گفت : "او به من پذیرفته شده" و صدای چیزی که در زبان انگلیسی از او ساخته شده است
خیط و پیت کردن و لبخند با لذت بردن ، و نگاه انسانی تر است.
، گفت : "من خوشحالم" خانم Honeychurch ، در حالی که فردی پیشنهادی دست که بود
زرد با مواد شیمیایی.
به دنبال آن بودهاند که آنها نیز می دانستند ایتالیایی ، برای عبارات ما را از تصویب و
شگفتی هستند تا با موارد کوچک متصل است که ما از ترس استفاده از آنها را بر روی بزرگ
آنهایی که.
ما موظف به تبدیل شدن به مبهم شاعرانه ، و یا به آن پناه می خاطراتی کتاب مقدس است.
"به عنوان یکی از خانواده!" خانم Honeychurch گفت ، با تکان دادن دست خود را در
مبلمان.
"این در واقع یک روز شادی! من احساس می کنم که شما عزیز ما را
لوسی خوشحال است. "" من امیدوارم که تا "مرد جوان پاسخ داد :
تغییر چشم خود را به سقف.
"ما مادران --" simpered خانم Honeychurch ، و پس از آن متوجه شدم که او تحت تاثیر قرار ،
احساساتی ، گزاف -- همه چیز او منفور ترین است.
چرا می تواند او را فردی ، که سخت در وسط اتاق ایستاده بود ، به دنبال
بسیار متقابل و تقریبا خوش تیپ؟ "من می گویم ، لوسی!" به نام سیسیل ، برای
گفتگو به نظر می رسید به پرچم.
لوسی از صندلی افزایش یافت. او در سراسر چمن در نقل مکان کرد و لبخند زد
آنها ، به همان اندازه اگر او بود که به آن ها بخواهید تا بازی تنیس.
سپس او را دیدم صورت برادرش.
لب های او جدا ، و او را در آغوش خود گرفت.
او گفت : "افزایش فشار بر روی" ، "یک بوسه برای من نیست؟" از مادرش خواست.
لوسی او نیز بوسید.
"آیا شما از آنها را به باغ و به خانم Honeychurch همه چیز در مورد؟"
سیسیل پیشنهاد. "و من در اینجا می خواهم را متوقف و به مادر من بگویند."
"ما با لوسی؟ گفت :« فردی ، تا در صورت گرفتن سفارشات.
"بله ، شما با لوسی" آنها را به نور خورشید را به تصویب رساند.
سیسیل تماشا تراس عبور از آنها ، و فرود از دید مراحل.
آنها را فرود -- راه خود او می دانست -- گذشته از بوته زار ، و گذشته تنیس
چمن و گل کوکب تخت ، تا زمانی که به باغ آشپزخانه ، و در آنجا ، در رسید
حضور سیب زمینی و نخود فرنگی ، رویداد بزرگ خواهد بود مورد بحث قرار گرفته است.
لبخند indulgently ، او روشن سیگار و تمرین رویدادی به انجام رسانده بود
چنین نتیجه گیری خوشحال است.
وی برای چندین سال به لوسی شناخته شده بود ، اما تنها به عنوان یک دختر پا افتاده اتفاق افتاده است که به
موسیقی.
او هنوز می تواند افسردگی بعد از ظهر خود را که در رم به یاد داشته باشید ، هنگامی که او و او را
پسر عموی وحشتناک بر روی او سقوط کرد از آبی ، و خواستار به سنت گرفته
پیتر
جیغ کشیدن ، نفت خام ، و بد قیافه با مسافرت -- آن روز او توریستی معمولی به نظر می رسید بود.
اما ایتالیا برخی از تعجب در او کار می کرد. نور او داد ، و -- که او برگزار شد بیشتر
با ارزش -- سایه او داد.
به زودی او را در سکوت او را فوق العاده شناسایی شده است.
او مانند یک زن از لئوناردو داوینچی ، که ما آنها را دوست دارم خیلی نه برای کرد
خودش را به عنوان چیزهایی که او به ما می گویند ، چیزهایی که مطمئنا نه
این زندگی کردن را ؛ "داستان" هیچ زن لئوناردو می تواند تا هر چیزی مبتذل به عنوان یک
او توسعه زیبا و روز به روز.
پس از آن اتفاق افتاد که از تمدن مآبانه او به آرامی پشت سر گذاشته بودند اگر نه به
شور ، حداقل به یک تشویش عمیق. در حال حاضر در رم او که او اشاره کرده بود
آنها ممکن است مناسب برای یکدیگر می باشد.
این او را لمس کرده بودند تا حد زیادی که او تا به حال دور در پیشنهاد و شکسته نباشد.
امتناع خود را روشن و ملایم شده بود و پس از آن -- به عنوان عبارت نفرت انگیز رفت -- او
دقیقا همان او را مانند قبل شده بود.
سه ماه بعد ، در حاشیه ایتالیا ، در میان رشته کوه های آلپ گل مزین ، او تا به حال خواسته
او دوباره در طاس ، زبان سنتی.
او لئوناردو یادآوری بیش از هر زمان ، ویژگی های sunburnt او سایه شدند
از سنگ های فوق العاده ، در سخنان خود او و تبدیل شده بود ایستاده بود بین او و نور
با دشت های بی اندازه پشت سر او.
وی خانه را با نامرد او راه می رفت ، احساس نه همه مثل خواستگار را رد کرد.
چیزهایی که بتواند واقعا اهمیت unshaken شد.
بنابراین در حال حاضر او را خواسته بود یک بار دیگر ، و روشن و ملایم مثل همیشه ، او آنها را پذیرفته بودند
او ، به هیچ دلایل کمرو برای تاخیر او ، اما به سادگی می گویم که او را دوست داشت و
که بهترین خود را به او را خوشحال.
مادر او ، بیش از حد خواهد بود خوشحال و او گام به مشاوره بود ، او باید به او نوشتن
حساب طولانی.
نظر اجمالی در دست خود را در مورد هر یک از مواد شیمیایی فردی را بر روی آن آمده بود ، او
نقل مکان کرد به میز نوشتن. در آنجا او را دیدم "عزیز خانم Vyse ،" به دنبال
بسیاری از erasures.
او بدون خواندن هیچ عقب کشیدم ، و پس از کمی تردید نشستم
در جاهای دیگر ، و توجه داشته باشید بر روی زانو خود را با مداد.
بعد از آن او دیگر سیگار که کاملا به نظر نمی رسد که به عنوان اولین الهی ، روشن و
در نظر گرفته آنچه که ممکن است انجام شود را به گوشه باد می وزد اتاق نقاشی ، بیشتر متمایز است.
با آن چشم انداز باید یک اتاق موفق بوده ، اما دنباله از تاتنهام
دادگاه جاده بود بر آن ، او تقریبا می تواند تجسم موتور وانت آقایان
Shoolbred و آقایان
افرا پس از رسیدن به درب و به واریز این صندلی ، کسانی که کتاب varnished موارد ،
که نوشتن جدول. این جدول به یاد می آورد خانم Honeychurch
نامه است.
او نمی خواست که نامه ای به خواندن -- وسوسه های خود را در این مسیر باقی هرگز ؛
اما او در مورد آن هیچ کمتر نگران است.
تقصیر خود او بود که او بود او با مادرش درباره او تا به حال
می خواست حمایت خود را در تلاش سوم خود را برای برنده شدن لوسی ؛ او می خواست به احساس می کنید که دیگران ، هیچ
مهم نیست که آنها ، با او موافق بودند ، و بنابراین او اجازه آنها خواسته بود.
خانم Honeychurch مدنی ، اما مبهم در اساسی شده بود ، در حالی که برای فردی -- "او
تنها یک پسر ، "او منعکس شده است.
من نماینده که او بیزار است. چرا باید به من از او می خواهم برای برادر
قانون؟ "
Honeychurches خانواده ارزش بودند ، اما او شروع به درک که لوسی بود
یکی دیگر از خاک رس و شاید -- او آن را نه چندان قطعا -- او باید برای معرفی
او را به محافل هم مشرب بیشتر در اسرع وقت.
"آقای ! Beebe گفت : خدمتکار ، و پیشوا خیابان تابستانی جدید در نشان داده شد ، او
در یک بار در روابط دوستانه آغاز شده بود ، به خاطر ستایش لوسی از او در او
نامه از فلورانس.
سیسیل از او استقبال و نه انتقادی. "من برای چای ، آقای Vyse آمده است.
آیا شما فرض کنید که من باید آن را دریافت کند؟ "" من باید بگویم.
غذا چیزی یکی اینجا بنشیند -- Don't در آن صندلی ؛ جوان Honeychurch است
در آن استخوان را ترک کرد. "" Pfui! "
سیسیل ، گفت : ":" من می دانم.
"من می دانم. من نمی توانم فکر می کنم که چرا خانم Honeychurch اجازه می دهد تا
آن است. "
برای سیسیل استخوان و مبلمان Maples را به صورت جداگانه در نظر گرفته ، او نمی
متوجه که به اتفاق یکدیگر ، آنها اتاق را به زندگی است که او مورد نظر مشتعل شده است.
"من برای چای و برای شایعات بی اساس آمده است.
این خبر است؟ "" اخبار؟
من شما را نمی فهمم ، گفت : "سیسیل. "اخبار؟"
آقای Beebe ، که خبر از ماهیت بسیار متفاوت بود ، prattled به جلو برداشته است.
"من با سر هری Otway من آمد ، من هر دلیلی دارم به امید که من برای اولین بار در
در عرصه بود.
او Cissie و آلبرت از آقای Flack خریده! "
است او در واقع؟ "گفت : سیسیل ، تلاش خود را بهبود می یابند.
به یک چیز عجیب و غریب اشتباه او کاهش یافته بود!
آن را به احتمال زیاد است که یک روحانی و نجیب زاده را به تعامل خود را در مراجعه
به شیوه ای اینقدر پر حرف است؟
اما سفتی خود باقی ماند و او پرسید : که Cissie و آلبرت ممکن است ، او
هنوز هم فکر آقای Beebe نه bounder. "سوال Unpardonable!
برای داشتن یک هفته در گوشه باد می وزد متوقف شده و به ملاقات کرد Cissie و آلبرت ،
ویلاهای نیمه جدا شده که در مقابل کلیسا اجرا شده است!
من خانم Honeychurch بعد از اینکه شما تنظیم می شود. "
"من تکان دهنده ای احمق بیش از امور محلی ، گفت :" مرد جوان languidly.
"من حتی نمی تواند به یاد داشته باشید تفاوت بین شورای پریشی و محلی
هیئت دولت.
شاید تفاوت ، یا شاید کسانی که نام درست نیست وجود دارد.
من فقط به داخل کشور به دیدن دوستانم و برای لذت بردن از مناظر.
از آن است که بسیار بی مبالات از من است.
ایتالیا و لندن تنها مکان جایی که من احساس نمی در انقیاد وجود دارد. "
آقای Beebe ، پریشانی در این پذیرش سنگین Cissie و آلبرت ، تعیین می
برای تغییر این موضوع.
"اجازه دهید به دیدن من ، آقای Vyse -- فراموش -- چه حرفه ای خود را؟"
من هیچ حرفه ای ، گفت : "سیسیل. "این یک مثال دیگر از انحطاط من است.
نگرش من کاملا توجیه ناپذیر -- است که تا زمانی که من هیچ مشکلی به هر یک
من حق من دوست دارم.
من می دانم که من باید به گرفتن پول از مردم ، و یا وقف خودم به چیزهایی من
مراقبت از کاه در مورد نیست ، اما به نوعی ، من قادر به آغاز است. "
شما بسیار خوش شانس هستند ، گفت : "آقای Beebe.
"این یک فرصت فوق العاده ، داشتن اوقات فراغت است."
صدای او بود و نه کوته ، اما او کاملا راه خود را به پاسخ دادن به
به طور طبیعی.
او احساس می شود ، به عنوان همه کسانی که شغل به طور منظم ، باید احساس کنید ، که دیگران باید آن را نیز.
"من خوشحالم که شما تایید است. من daren't فرد سالم صورت --
به عنوان مثال ، فردی Honeychurch. "
"اوه ، Freddy'sa مرتب سازی بر اساس خوب است ، او نه؟" "قابل تحسین است.
مرتب کردن بر اساس ساخته شده است که انگلستان او است. "سیسیل تعجب در خود.
چرا ، در این روز از همه دیگران ، او تا بر خلاف طرز ناامید کننده ای بود؟
او تلاش کرد تا حقوق کشیدند effusively پس از مادر آقای Beebe قدیمی
خانم برای آنها ، او بدون توجه خاص است.
سپس او flattered روحانی ، ستایش روشن فکری خود را لیبرال ، روشنفکر خود را
نگرش نسبت به فلسفه و علم است.
"بقیه کجا هستند؟" آقای Beebe در گذشته گفت : "من در مورد استخراج چای قبل از اصرار دارند
خدمات شب. "" گمان می کنم آن هرگز به آنها گفت شما بودند
اینجا کلیک کنید.
در این خانه یکی است در بندگان یک روز می رسد مربی است.
گسل از آن است که او مستلزم عفو خود را هنگامی که او شما را می شنود کاملا ، و
لگد صندلی پاها و با فوت او.
گسل از مری را فراموش کرده ام -- من گسل از مری ، اما آنها بسیار جدی هستند.
باید به دنبال در باغ؟ "" من می دانم که گسل از مری.
او برگ تابه گرد و غبار ، ایستاده بر روی پله ها. "
"گسل Euphemia است که او خواهد شد ، به سادگی خواهد شد نیست ، ریز ریز کردن پیه
به اندازه کافی کوچک است.
آنها هر دو خندیدند ، و آنچه آغاز شد برای رفتن بهتر است.
"گسل فردی --" سیسیل ادامه داد. "آه ، او بیش از حد بسیاری از.
هیچ کس اما مادر او می تواند گسل از فردی به یاد داشته باشید.
گسل دوشیزه Honeychurch را امتحان کنید ، آنها بی حد و حصر نیست ".
"، گفت :" او به هیچ مرد ، جوان ، با اخلاص شدید.
"من کاملا موافق است. در حال حاضر او هیچ است. "
"در حال حاضر؟"
"من بدبینانه نیست. من فقط از تئوری حیوان خانگی من درباره تفکر
دوشیزه Honeychurch. آیا آن معقول به نظر می رسد که او باید
بازی زیبا ، و زندگی تا بی سر و صدا؟
من شک دارم که یک روز او در هر دو فوق العاده خواهد بود.
محفظه آب تنگ و در او خواهد شکست ، و موسیقی و زندگی ممزوج شدن.
بیش از حد که قهرمانانه باشد ، شاید می شود -- سپس ما باید خود را قهرمانانه خوب ، قهرمانانه بد
خوب یا بد است. "سیسیل همراه خود جالب است.
و در حال حاضر شما فکر می کنید او را فوق العاده نیست تا آنجا که به زندگی ادامه می یابد؟ "
"خب ، من باید بگویم من تنها او را در Tunbridge ولز ، جایی که او نبود ، دیده می شود
فوق العاده است ، و در فلورانس است.
از آنجا که من به تابستان و خیابان آمدند او دور شده است.
شما او را دیدم ، آیا شما نیست ، در رم و در رشته کوه های آلپ.
اوه ، من را فراموش کرده و البته ، شما او را می دانست قبل از.
نه ، او در فلورانس فوق العاده بود یا نه ، اما من در انتظار نگه داشته که او
خواهد بود. "
"در چه راه؟" مکالمه دلپذیر را به آنها تبدیل شده بود ،
و آنها بودند به قدم زدن به بالا و پایین تراس.
"من به عنوان به راحتی می تواند به شما بگوید چه لحن او خواهید بازی بعدی.
به سادگی وجود دارد به این معنا که او بال پیدا کرده بود ، و به منظور استفاده از آنها.
Honeychurch دوشیزه به عنوان یک بادبادک : من می تواند به شما یک تصویر زیبا در دفتر خاطرات ایتالیایی من نشان می دهد
خانم بارتلت برگزاری رشته است. تصویر شماره دو : معافیت های رشته ای ".
طرح در دفتر خاطرات روزانه خود بود ، اما آن ساخته شده بود پس از آن ، هنگامی که وی چیزهایی مشاهده
بطور هنرمندانه یا هنری. در آن زمان او کشش پنهانی داده بود
به خود رشته.
اما رشته شکست هرگز؟ "و" شماره من ممکن است دیده نمی دوشیزه Honeychurch
افزایش مییابد ، ولی من حتما باید دوشیزه سقوط بارتلت را شنیده است. "
شکسته است ، گفت : "مرد جوان در پایین ، زنگ های ارتعاشی.
بلافاصله او پی برد که همه پسند ، مضحک ، راه محقر از
اعلام تعهد این بدترین بود.
او عشق خود را از استعاره لعنت به حال او پیشنهاد کرد که او را به ستاره شد و لوسی
شد سر به فلک کشیده تا به او برسد؟ "شکسته؟
نظر شما در چیست؟ "
"من به معنای ، گفت :" سیسیل stiffly "که او در حال رفتن به من ازدواج است."
روحانی آگاهانه برخی از ناامیدی تلخ که او نمی تواند نگه داشتن از
از صدای او.
"من متاسفم ، من باید عذر خواهی. من تا به حال هیچ ایده شما با او صمیمی بودند ،
یا من باید در این راه سطحی و گستاخ ، هرگز صحبت کردیم.
آقای Vyse ، شما باید به من متوقف شود. "
و پایین باغ او را دیدم لوسی خودش بله ، او ناامید شده بود.
سیسیل ، که به طور طبیعی ترجیح تبریک به عذر خواهی کرد ، از پایین او
دهان در گوشه و کنار.
این پذیرش عمل او از جهان؟
البته ، او را به جهان به عنوان یک کل نفرت هر انسان اندیشمندانه باید آن است
تقریبا یک آزمون پالایش.
اما او حساس به ذرات پی در پی از آن که او مواجه شده بود.
گاهی اوقات او می تواند کاملا خام است. "من متاسفم من به شما داده شده یک شوک ،" او
گفت : با خشگی.
"من می ترسند که انتخاب لوسی می کند با تایید شما را برآورده نمی کنند."
"که نه. اما شما باید به من متوقف شده.
من می دانم خانم Honeychurch تنها کمی با گذشت زمان است.
شاید من نباید به او مورد بحث آزادانه با هر یک مطمئنا نه با
شما خواهد شد. "
"شما آگاهانه از داشتن چیزی بی احتیاط گفت؟"
آقای Beebe خود را کشیده با هم. واقعا ، آقای Vyse هنر قرار دادن یک
در خسته کننده ترین موقعیت.
او به استفاده از prerogatives حرفه خود رانده شد.
"نه ، من گفته اند که هیچ چیز بی احتیاط.
من در فلورانس گیراندم که آرام ، دوران کودکی و حادثه او را باید پایان یابد ، و آن را تا
به پایان رسید. متوجه شدم dimly اندازه کافی است که او را ممکن است
برخی از گام با اهمیت است.
او آن گرفته شده است.
او آموخته است -- شما به شما اجازه صحبت آزادانه ، به عنوان من را آغاز کرده اند آزادانه -- او تا به
آموخته آنچه در آن است به عشق : بزرگترین درس ، برخی از مردم به شما می گویم ، که ما
زندگی زمینی فراهم می کند. "
اکنون زمان برای او به موج کلاه خود را در سه نزدیک است.
او برای انجام چنین کاری را حذف.
"او از طریق شما یاد گرفتم" و اگر صدای او هنوز هم روحانیت بود ، آن را در حال حاضر نیز
صادقانه "اجازه دهید آن را در مراقبت از شما که دانش خود را به او سود آور است."
"Grazie tante!" سیسیل ، که مانند پارسونز نمی گفت.
"شنیده اید؟ فریاد زد :" خانم Honeychurch او به عنوان toiled تا باغ شیب دار است.
"اوه ، آقای Beebe ، شنیده اید خبر؟"
فردی ، در حال حاضر پر از خوش مشربی ، whistled عروسی مارس.
جوانان به ندرت انتقاد این واقعیت انجام شده است.
در واقع من! "او گریه.
او در لوسی نگاه. در حضور خود او می تواند کشیش بخش عمل نمی کند
دیگر هیچ -- در تمام حوادث بدون معذرت خواهی.
"خانم Honeychurch ، من رفتن به انجام چه من همیشه قرار است به انجام است ، اما به طور کلی من
بیش از حد خجالتی. من می خواهم برای فراخوانی هر نوع نعمت در
آنها ، قبر و همجنسگرا بزرگ و کوچک.
من می خواهم از همه آنها جان خود را از به supremely خوب و supremely خوشحال به عنوان شوهر و
همسر ، به عنوان پدر و مادر است. و اکنون من می خواهید چای من است. "
شما فقط برای آن را تنها در زمان پرسید ، "بانوی retorted.
": چطور جرات جدی در گوشه باد می وزد؟" او لحن خود را از او گرفت.
هیچ رحمت سنگین تر است ، هیچ گونه اقدام به شان و مقام دادن وضعیت با وجود دارد
شعر یا کتاب مقدس. هیچ یک از آنها جرأت و یا قادر به
جدی.
تعامل قوی چیزی است که دیر یا زود آن را کاهش می دهد که صحبت از
آن را به این حالت از ترس شاد.
از آن دور ، در تنهایی از اتاق آنها ، آقای Beebe ، و حتی فردی ، ممکن است
دوباره بحرانی شود. اما در حضور آن و در حضور
یکدیگر صادقانه خنده دار بودند.
این قدرت عجیب ، برای آن را تحمیل نه تنها لبها ، اما قلب است.
موازی اصلی مقایسه یک چیز بزرگ با دیگری -- قدرت بر سر ما است.
معبد برخی از مرام و منش بیگانه.
بیرون ایستاده ، تمسخر و یا مخالف آن ، و یا در بیشتر احساس احساساتی است.
در داخل ، هر چند قدیسین و خدایان ما نیست ، ما تبدیل به مومنان حقیقی ، در مورد هر
مؤمن واقعی باید وجود داشته باشد.
و این گونه بود که پس از gropings و سوء ظن بعد از ظهر آنها کشیده
خود را با یکدیگر و حل و فصل کردن چای بسیار دلپذیر حزب.
اگر آنها منافقان شد آنها آن را نمی دانند ، و ریاکاری خود را تا به حال هر فرصتی
تنظیم و از تبدیل شدن به درست است. آن ، از قرار دادن هر ورق که اگر آن
حال حاضر عروسی ، آنها را به شدت تحریک شده است.
آنها نمی تواند تاخیر در پشت که لبخند... او که او به آنها را قبل از اینکه او لگد
نقاشی اتاق درب. آقای Beebe chirruped.
فردی در wittiest او بود ، با اشاره به سیسیل به عنوان "شکست مفتضحانه" -- خانواده افتخار جناس
در نامزدش. خانم Honeychurch ، سرگرم کننده و چاق و چله ،
به خوبی به عنوان یک مادر در قانون وعده داده شده است.
همانطور که برای لوسی و سیسیل ، برای آنها معبد ساخته شده بود ، آنها نیز در پیوست
مراسم پیشواز ، اما منتظر ، به عنوان نمازگزار را با جدیت تمام باید برای افشای
برخی از حرم holier شادی.
>
فصل نهم : لوسی به عنوان یک اثر هنری
چند روز پس از آنکه تعامل اعلام شد خانم Honeychurch ساخته شده لوسی و
شکست مفتضحانه خود را در محله به باغ حزب کمی آمده ، به طور طبیعی او می خواست
برای نشان دادن مردم بود که دخترش ازدواج با یک مرد قابل ارائه است.
سیسیل بیش از قر بود و او نگاه متمایز ، و آن را بسیار لذت بخش بود
دیدن شکل و باریک خود را با نگه داشتن گام با لوسی ، و بلند ، صورت خود را منصفانه پاسخ هنگامی که
لوسی صحبت کرد به او.
مردم تبریک گفت خانم Honeychurch است که ، به اعتقاد من ، یک اشتباه بزرگ اجتماعی است ، اما
آن را به او خشنود است ، و او را معرفی سیسیل و نه یکسره به برخی از گرفتگی
dowagers.
در چای بدبختی محل در زمان : یک فنجان قهوه در طول ابریشم نمیفهمد لوسی است ناراحت شد ،
و هر چند لوسی جعلی بی تفاوتی ، مادر او هیچ چیزی از مرتب کردن بر اساس جعلی ، اما
کشیده در داخل خانه خود را به رهبانیت تحت درمان با یک خدمتکار دلسوز.
آنها برخی از زمان رفته بودند ، و سیسیل با dowagers چپ شد.
به هنگام بازگشت ، او به عنوان خوشایند او بوده است.
"آیا شما به بسیاری از این نوع چیزی که بروید؟" او پرسید : زمانی که رانندگی به خانه.
"اوه ، در حال حاضر و پس از آن ، گفت :" لوسی ، که به جای لذت می برد به حال خودش.
"آیا این نوعی از جامعه کشور است؟" "گمان می کنم تا.
مادر خواهد بود؟ "
"مقدار زیادی از جامعه ، گفت :" خانم Honeychurch ، که در تلاش بود تا به یاد داشته باشید آویزان از یکی
از لباس. دیدن که افکار او بودند و جاهای دیگر ،
سیسیل خم به سوی لوسی و گفت :
"برای من کاملا هولناک ، فاجعه ، بدشگون به نظر می رسید."
"من تا متاسفم که شما رشته بودند." "که نه ، اما تبریک می گویم.
این است که آنقدر نفرت انگیز ، راه تعامل است به عنوان اموال عمومی در نظر گرفته شده است -- یک نوع
زباله محل که در آن هر خارجی ممکن است احساسات مبتذل خود را شلیک.
همه کسانی که زنان پیر smirking! "
"یکی از طریق آن ، گمان می کنم. آنها با ما نه آنقدر دفعه بعد. "
"اما اعتقاد من این است که تمام نگرش آنها اشتباه است.
تعامل -- کلمه نفرت انگیز در وهله اول -- یک موضوع خصوصی است ، و باید
درمان به عنوان چنین است. "با این حال ، زنان smirking قدیمی ، با این حال اشتباه
به طور فردی ، نژادی درست بودند.
روح نسل لبخند زد از طریق آنها بود ، از شادی در تعامل
از سیسیل و لوسی به دلیل آن وعده ادامه حیات بر روی زمین است.
به سیسیل و لوسی چیزی کاملا متفاوت -- عشق شخصی را وعده داده است.
از این رو تحریک سیسیل و باور لوسی که سوزش او بود.
"خسته کننده چگونه!" او گفت.
"می تواند شما را به تنیس فرار نیست؟" "من تنیس بازی نمی کند -- دست کم ، نه در
عمومی است. محله محروم
عاشقانه من بودن ورزشی.
عاشقانه چنین که من این است که از Italianato انگلیسی است. "
"انگلیسی Italianato؟" "E سازمان ملل متحد diavolo incarnato
شما می دانید ضرب المثل؟ "
او نیست. و نه آن به نظر می رسد به یک مرد جوان
که زمستان آرام را در رم با مادر خود به سر برده بود.
اما سیسیل ، از آنجا که تعامل خود را ، به یک شیطنت جهان وطنی را تحت تاثیر قرار می گرفته بود که
او به دور از در اختیار داشتن بود. "خوب ، گفت :" او ، "من می توانید آن را کمک کنند اگر آنها
آیا از من رد.
برخی موانع ثابت بین خودم و آنها وجود دارد ، و من باید قبول
آنها. "" همه ما دارای محدودیت ما ، گمان می کنم ، "
گفت : عاقلانه لوسی.
سیسیل ، که از اظهار او را که دیدم ، گفت : ":" گاهی اوقات آنها بر روی ما مجبور شده است ، هر چند
او موضع خود را کاملا نمی دانند. "چگونه؟"
"این کار باعث تفاوت آن را نمی کند ، که آیا ما به طور کامل خودمان حصار ، یا اینکه آیا ما
توسط موانع از دیگران حصار؟ "او فکر یک لحظه ، و توافق کردند که آن را
آیا ساختن یک تفاوت.
"اختلاف؟" گریه خانم Honeychurch ، ناگهان هشدار.
"من هیچ تفاوت نیست. نرده نرده ها ، به ویژه هنگامی که آنها
در همان محل است. "
می گوید : "ما انگیزه صحبت بود." وی افزود : سیسیل ، در آنها وقفه jarred.
"عزیز سیسیل من ، اینجا نگاه کنید." او گسترش از زانو های خود و کها او
کارت مورد در آغوش او.
"این من است. که گوشه باد می وزد.
بقیه الگوی سایر مردم است.
انگیزه هستند خیلی خوب است ، اما حصار می آید اینجا. "
می گوید : "ما از نرده ها واقعی بودند صحبت نمی بود." وی افزود : لوسی ، خنده است.
"آه ، من ، عزیز -- شعر است."
او خم placidly. سیسیل تعجب که چرا لوسی خوشحال شده بود.
"به شما بگویم که به نرده ها ،« نه شما آنها را ، "او گفت ،" و این که آقای
Beebe. "
"fenceless کشیش بخش که کشیش بخش دفاع و متوسط"
لوسی آهسته به دنبال چیزی است که مردم گفت ، اما به اندازه کافی سریع به شناسایی آنچه منظور آنها بود.
او از دست رفته سخن نیشدار سیسیل است ، اما درک احساس است که آن را برانگیخت.
"آیا دوست دارید آقای Beebe نیست؟" او پرسید متفکرانه.
"به من گفت هرگز تا!" او گریه.
"من او را در نظر به مراتب بالاتر از میانگین است. من تنها را تکذیب کرد -- "و او را فرا گرفت
موضوع نرده دوباره ، و درخشان بود.
"در حال حاضر ، یک روحانی است که من از آنها بدم میاید ،" گفت که او مایل به گفتن نیست چیزی دلسوز ،
روحانی که دارای نرده ها ، و آنهایی که وحشتناک ترین ، آقای مشتاق ،
قاضی عسکر انگلیسی در فلورانس.
او واقعا ریاکار بود -- و نه تنها شیوه ای تأسف است.
او بچه های شیفت روز پرشین فروم بود و به همین ترتیب پسند ، و او گفت چنین چیزهایی نامهربان. "
«چه نوع چیزهایی؟"
"پیر مرد در Bertolini آنها به او گفت که همسرش به قتل رسیده بود وجود داشت."
"شاید او بود." "نه!"
"چرا" نه "؟
"او یک مرد خوب قدیمی بود ، من مطمئن هستم." سیسیل خندید زنانه او
inconsequence. "خب ، من سعی کنید چیزی که برای غربال کردن.
مشتاق آقای هرگز به نقطه.
او ترجیح میدهد آن را مبهم -- گفت : پیر مرد بود "عملا" به قتل همسرش -- بود
او را در نزد خدا به قتل رساندند. "" صدا در نیاوردن ، عزیز! "خانم Honeychurch گفت :
absently.
"اما آن را نه غیر قابل تحمل است که یک فرد آنها به ما گفته شده ، به تقلید باید به دور
گسترش تهمت؟ این ، به اعتقاد من ، عمدتا به علت او
که پیر مرد بود کاهش یافته است.
مردم وانمود او مبتذل بود ، اما او قطعا این بود که نیست. "
"وضعیت نامناسب پیر مرد! چه بود نام خود را؟ "
"هریس ، گفت :" لوسی glibly.
بیایید امیدوار باشیم که خانم هریس warn't هیچ شخص sich وجود دارد ، گفت : "مادرش است.
سیسیل راننده سرشونو تکون دادن هوشمندانه است. "آقای مشتاق کشیش بخش از کشت
نوع؟ "او پرسید.
"من نمی دانم. من از او متنفرم.
شنیده ام او را در Giotto سخنرانی. من از او متنفرم.
هیچ چیز نمی تواند خرده طبیعت پنهان است.
من از او متنفرم. "" من خوبی بخشنده من ، فرزند! گفت : "خانم
Honeychurch. "شما سر من ضربه!
آنچه وجود دارد برای فریاد زدن به بیش از؟
من منع شما و سسیل نفرت روحانیون هیچ. "
او لبخند زد.
در واقع چیزی به جای نامتجانس در انفجار اخلاقی لوسی بیش از وجود دارد
مشتاق آقای. این بود که اگر کسی باید لئوناردو را ببینید
سقف Sistine.
او مدت زمان طولانی تر به تذکر به او که اینجا نیست ذخیره کردن حرفه خود ؛ که قدرت یک زن و
افسون اقامت در رمز و راز ، در بیهوده گویی عضلانی نیست.
اما احتمالا بیهوده گویی نشانه حیات در مریخ موجودی زیبا ، اما نشان می دهد که
او زنده است.
پس از یک لحظه ، او با برخی از چهره برافروخته او و حرکات هیجان زده مداقه
نیاز به تایید بزنید او forebore برای سرکوب منابع
جوانان است.
طبیعت -- ساده ترین موضوعات ، او فکر -- ذخیره کردن اطراف آنها را.
کاج جنگل ، عمیق طول می کشد سرخس ، برگ قرمز است که کشف او را ستود
بوته های صدمه دیده است ، زیبایی بی عیب از جاده باج راه.
جهان در فضای باز بسیار آشنا بود به او نیست ، و گاهی اوقات او اشتباه در رفت
پرسش از واقع. دهان خانم Honeychurch منقبض زمانی که او
سبز دائمی از کاج اروپایی سخن گفت.
"من خودم را یک فرد خوش شانس شمارش ،" او به این نتیجه رسیدند : "هنگامی که من در لندن هستم احساس می کنم
هرگز نمی تواند زندگی خارج از آن. هنگامی که من در این کشور هستم احساس می کنم همان
در مورد کشور.
پس از همه ، من اعتقاد دارم که پرندگان و درختان و آسمان خارق العاده ترین
چیزهایی در زندگی ، و مردم که در میان آنها زندگی می کنند ، باید به بهترین.
درست است که در نه مورد از هر ده آنها به نظر نمی رسد توجه به هر چیزی.
نجیب کشور و کارگر کشور هر کدام در راه خود
افسرده از اصحاب است.
با این وجود آنها ممکن است همدردی ضمنی با کار طبیعت است که به ما محروم از
شهر. آیا شما احساس می کنید که ، Honeychurch خانم؟ "
خانم Honeychurch آغاز شده و لبخند زد.
او شده بود ، نه حضور. سیسیل ، که نه در جلو شکسته شد
صندلی از ویکتوریا ، احساس تحریک پذیر ، و مصمم به می گویند هر چیزی جالب
دوباره.
لوسی شرکت داشتند یا نه. پیشانی او ، چروکیده بود و او هنوز هم با نگاه
خشمگینانه عبور -- که در نتیجه ، او از ژیمناستیک اخلاقی بیش از حد این نتیجه رسیدند.
غمگین به دیدن او در نتیجه به زیبایی های یک چوب اوت کور.
"" بیا پایین ، خدمتکار O ، از ارتفاع کوه واقع در انجا "را نقل کرد ، و زانو او را لمس
با خود است.
او مجددا برافروخته و گفت : "چه قد؟" "" بیا پایین ، خدمتکار O ، از کوه واقع در انجا
قد ، چه لذت زندگی در ارتفاع (سنگ چوپان).
در ارتفاع و در شکوه و جلال تپه است؟ "
اجازه بدهید به ما توصیه خانم Honeychurch و نفرت روحانیون نه بیشتر.
این محل چه خبر؟ "
"تابستان خیابان ، البته ، گفت :" لوسی ، و roused خودش.
جنگل را ترک فضا برای چمن زار شیب مثلثی باز بود.
کلبه زیبا آن را در دو طرف به انتظارنشسته بودند ، و به سمت بالا و سوم اشغال شده بود
جدید کلیسا سنگ ، expensively ساده ، مخروطی شدن shingled جذاب.
خانه آقای Beebe نزدیک کلیسا بود.
ارتفاع آن تقریبا غیرممکن است بیش از کلبه.
برخی از قصرها بزرگ در دست بودند ، اما آنها در درختان پنهان شدند.
صحنه پیشنهاد آلپ سوئیس به جای حرم و مرکز جهان خواستار تفریح ،
ویلاهای بود که به رقابت با -- و تنها دو ویلا زشت کمی خدشه دار شد
تعامل سیسیل ، که شده است به دست آورد
سر هری Otway بسیار بعد از ظهر که لوسی توسط Cecil شده بود به دست آورد.
"Cissie" نام یکی از این ویلا ، "آلبرت" از سوی دیگر بود.
این عناوین نه تنها در گوتیک سایهدار در دروازه باغ را برداشت ، اما
ظاهر بار دوم در porches ، جایی که آنها به دنبال منحنی نیم دایره
تاق ورودی در پایتخت های بلوک.
«آلبرت» بود ساکنان. باغ شکنجه او روشن و دارای
geraniums و lobelias و صدف جلا. پنجره کوچک بود chastely در swathed
ناتینگهام توری.
"Cissie" بود که اجازه دهید. سه اطلاع تابلوهای متعلق به Dorking
عوامل ، lolled در حصار او و اعلام کرد این واقعیت تعجب آور نیست.
مسیر او در حال حاضر پر از علف هرزه شد ، او جیب دستمال از چمن زرد با
dandelions. محل خراب شده است! "گفت : بانوان
مکانیکی.
"خیابان تابستان هرگز خواهد بود که دوباره همان."
با کالسکه به تصویب رساند ، "Cissie در" درب باز شود ، و آقایی از او آمد.
"ایست!" گریه خانم Honeychurch ، دست زدن به درشکه چی با هواپیمای یک باله او.
"در اینجا سر هری. در حال حاضر ما باید بدانید.
سر هری ، جلو و کسانی که همه چیز را در یک بار! "
سر هری Otway -- که نیاز به توصیف - - به حمل آمد و گفت : "خانم
Honeychurch ، من به معنای. من می توانم من واقعا نمی تواند به نوبه خود از دوشیزه
Flack. "
"صبح من همیشه نه راست؟ او باید به قبل از قرارداد رفته اند
به امضا رسید. آیا او هنوز هم زندگی می کنند اجاره آزاد ، به عنوان او
در زمان برادرزاده خود؟ "
"اما آنچه می توانم انجام دهم؟" او کاهش صدای او.
"بانوی پیر ، بسیار مبتذل ، و تقریبا بستری است."
"نوبت او گفت :" سیسیل شجاعانه است.
سر هری آهی کشید و نگاه ویلائی mournfully.
او هشدار پر از نیت آقای Flack داشته است ، و ممکن است طرح را خریداری
قبل از ساخت شروع : اما او بی تفاوت بود و بطی است.
او خیابان تابستان برای سالها شناخته شده بود که او نمی توانست تصور آن در حال
خراب شده.
نشده تا خانم Flack سنگ تهداب گذاشته بود ، و ظهور رنگ قرمز و کرم
آجر شروع به افزایش بود زنگ هشدار او را.
او در آقای Flack ، سازنده محلی نامیده می شود ، -- یک انسان معقول ترین و احترام -- که
توافق شده است که کاشی را ساخته اند سقف هنرمندانه تر ، اما اشاره کرد که قواره
شد ارزان تر است.
او جرأت متفاوت است ، با این حال ، در مورد ستون Corinthian که چسبیده مانند
زالو به فریم پنجره تعظیم و گفت که ، به نوبه خود ، او دوست داشت
رها کردن نما با یک بیت از دکوراسیون.
هری سر اشاره کرد که یک ستون ، در صورت امکان ، باید ساختاری و همچنین
تزئینی.
آقای Flack پاسخ داد که تمام ستون ها دستور داده شده است ، افزود ، "و همه پایتخت
های مختلف -- با اژدها در شاخ و برگ ، یکی دیگر از نزدیک شدن به سبک Ionian ،
حرف اول دیگر معرفی خانم Flack -- هر یک متفاوت ".
برای او راسکین او را خوانده بود.
او ساخته شده ویلاهای خود را با توجه به تمایل خود و نه تا او قرار داده بود.
عمه غیر منقول را به یکی از آنها سر خرید هری.
این معامله بیهوده و بی ثمر شوالیه با غم و اندوه به عنوان او خم پر
در کالسکه خانم Honeychurch.
او در وظایف خود را به سمت کشور شکست خورد ، و سمت کشور بود خنده در
او نیز هست. او پول صرف کرده بود ، و در عین حال تابستان خیابان
تا آنجا به عنوان افراد فاسد.
همه او هم اکنون می تواند انجام دهد برای پیدا کردن مستاجر مطلوب برای "Cissie" -- کس واقعا
مطلوب است. "اجاره absurdly کم است ،" او به آنها گفت ،
و شاید من صاحبخانه آسان است.
اما چنین اندازه بی دست و پا است. بیش از حد بزرگ است برای طبقه دهقانان و
بیش از حد کوچک برای هر یک دست کم مثل خودمان. "
سیسیل مردد بود که آیا او باید ویلا را خوار شمردن و یا خوار شمردن سر هری
despising آنها. ضربه دوم بیشتر به نظر می رسید
ثمر بخش بوده.
"شما باید برای پیدا کردن یک مستاجر در یک بار ،" او گفت بدتر است.
این امر می تواند بهشت مناسب برای کارمند بانک است. "
"دقیقا!" سر هری گفت : با شور و هیجان است.
"است که دقیقا همان چیزی است من از ترس ، آقای Vyse. این نوع اشتباه از مردم را جذب کند.
سرویس قطار بهبود یافته است -- بهبود کشنده است ، به ذهن من.
و پنج مایل از یک ایستگاه در این روز از دوچرخه چه هستند؟ "
بلکه یک کارمند شدید این امر می تواند ، گفت : "لوسی.
سیسیل ، که سهم کامل خود را از فتنه جویی متعلق به قرون وسطی ، پاسخ داد که هیکل
بهبود طبقات متوسط پایین در هولناک ترین میزان بود.
او را دیدم که او در همسایه بی ضرر آنها خنده بود ، و roused خودش را به
متوقف کردن او را. "سر هری!" او گفت ، "من
ایده.
چگونه می spinsters دوست دارید؟ "" عزیز لوسی من ، پر زرق و برق آن خواهد بود.
آیا می دانید هر جمله "" بله ، من آنها را در خارج از کشور ملاقات کرد. "
"Gentlewomen؟ او پرسید :" به طور آزمایشی.
"بله ، در واقع ، و در لحظه حاضر بی خانمان است.
من از آنها شنیده ام در هفته گذشته -- خانم ترزا و خانم Catharine آلن.
من واقعا شوخی نیست.
آنها کاملا حق مردم است. آقای Beebe آنها را می داند ، بیش از حد است.
آیا می توانم به آنها می گویم برای نوشتن به شما؟ "" در واقع شما ممکن است! "او گریه.
"در اینجا ما با مشکل حل در حال حاضر است.
چگونه لذت بخش است!
امکانات اضافی -- لطفا به آنها می گویم آنها باید امکانات اضافی داشته باشند ، برای من باید
هزینه بدون عوامل. اوه ، ماموران!
مردم وحشتناک که از من فرستاده شده!
یک زن ، هنگامی که من نوشت -- موقع شناس نامه ، شما می دانید -- درخواست خود را به توضیح های اجتماعی خود
موقعیت به من پاسخ داد که او را از اجاره بها را در پیش پرداخت.
همانطور که اگر یک مراقبت درباره آن!
و مراجع مختلف انجام گرفت تا بیشتر رضایتبخش -- افراد کلاهبردار و یا نه
قابل احترام است. و آه ، فریب!
من را دیده اند ، برخورد خوبی از طرف درز دار این هفته گذشته.
فریب مردم نویدبخش ترین است. لوسی عزیز من ، فریب! "
او راننده سرشونو تکون دادن.
"توصیه من" را در خانم Honeychurch ، این است که هیچ ربطی به لوسی و او را
gentlewomen فاسد در همه. من می دانم تایپ کنید.
حفاظت از افرادی که روزهای بهتری را دیده اند ، و آوردن ترکه با آنها
که بوی خانه گرفتگی را.
اتمام حجت چیزی که غم ، اما من دور می خواهم و نه اجازه دهید به برخی از که در این جهان که می رود از
به برخی از آن رسیده است که پایین "و" من فکر می کنم شما دنبال من ، "سر هری گفت ؛
"اما از آن است ، که شما می گویید ، یک چیز بسیار غم انگیز است."
"نتواند آلن هستند که نه!" گریه لوسی. بله ، آنها هستند ، گفت : "سیسیل.
"من آنها را برآورده نشد ، اما باید بگویم آنها علاوه بر این بسیار نامناسب به
محله است. "
"آیا گوش دادن به او ، سر هری -- او خسته کننده است."
"این من که هستم خسته کننده ،" او جواب داد. "من شایسته نیست که با مشکلات من آمدن به
جوانان و نوجوانان.
اما واقعا من تا نگران ، و بانوی Otway فقط خواهند گفت که من نمی تواند بیش از حد مراقب باشید ،
است که کاملا صحیح است ، ولی هیچ کمک واقعی است. "" و سپس ممکن است به نتواند من نوشتن آلن؟ "
لطفا "!
اما چشم خود را wavered زمانی که خانم Honeychurch گفت :
"مراقب باشید! آنها مطمئن هستند به قناری.
سر هری ، قناری مراقب باشید : آنها تف دانه از طریق میله قفس
و پس از آن موش ها می آیند. مراقب باشید از زنان در دسترس نباشد.
تنها به یک مرد اجازه. "
واقعا -- "او زمزمه gallantly او را دیدم ، هر چند حکمت از اظهار او.
"مردان بیش از چای فنجان شایعات بی اساس نیست. اگر آنها مست ، در پایان از آنها وجود دارد --
دراز کشیدن به راحتی و خواب آن را خاموش است.
اگر آنها مبتذل ، آنها به نحوی آن را به خود را حفظ.
این گسترش نمی یابند. من یک مرد -- البته ، ارائه او
تمیز می کند. "
سر هری سردرپیش. نه او و نه سیسیل لذت می برد این باز
تعریف به جنس آنها. حتی ممانعت از کثیف نمی
آنها تمایز زیادی را ترک کند.
او پیشنهاد کرد که خانم Honeychurch ، اگر او تا به حال هم ، باید از درشکه فرود
و بازرسی "Cissie" برای خودش. او خوشحال است.
طبیعت خود را به فقیر و در چنین خانه ای زندگی می کنند در نظر گرفته شده بود.
ترتیبات داخلی همیشه او را جذب ، به ویژه هنگامی که آنها در یک مقیاس کوچک بودند.
سیسیل کشیده لوسی به عنوان او به دنبال مادرش.
"خانم Honeychurch ، "او گفت ،" چه می شود اگر ما دو راه رفتن به خانه را ترک کنید و شما؟ "
"مسلما!" پاسخ صمیمی او بود.
سر هری به همین ترتیب تقریبا بیش از حد خوشحالم برای خلاص شدن از آنها به نظر می رسید.
او در آنها مخابره آگاهانه ، گفت : "AHA! جوانان ، جوانان! "و پس از آن
عجله به باز کردن قفل خانه.
ادم عامی و نا امید کننده! "گفت سیسیل ، تقریبا قبل از آنها خارج از گوش رس بودند.
"اوه ، سیسیل!" "من می توانید آن را کمک کنند.
نادرست خواهد بود که انسان را نمی بیزارند. "
"او باهوش است ، اما واقعا او خوب است." "نه ، لوسی ، او برای همه بد است که در می ایستد
زندگی کشور. در لندن او جای خود را نگه می دارد.
او متعلق به باشگاه بی مخ ، و همسرش شام بی مخ
احزاب است.
اما پایین در اینجا او عمل خدا کمی با اصالت خود ، و حمایت خود را ، و
شم زیبایی شناسی ، و هر کس -- حتی مادر خود را -- گرفته شده است شوید. "
"که شما می گویید کاملا درست است ، گفت :" لوسی ، هر چند او احساس دلسرد.
"اینکه آیا جای تعجب -- چه آن اهمیت بسیار
"این مهم supremely.
سر هری ، جوهر آن باغ حزب است.
اوه ، خوبی ، چگونه عبور من احساس می کنم!
چگونه من امیدوارم که او برخی از مستاجر مبتذل در آن ویلا -- برخی از زن تا واقعا مبتذل
که او آن را متوجه. خاصگان!
Ugh! با سر طاس و چانه عقب نشینی!
اما اجازه دهید او را فراموش کرده ام. "این لوسی بود خوشحالم به اندازه کافی برای انجام.
اگر سیسیل را دوست نداشت سر هری Otway و آقای Beebe ، چه تضمین وجود داشت که
افرادی که واقعا به او اهمیت فرار؟
به عنوان مثال ، فردی است.
فردی نه باهوش است ، و نه لطیف ، نه زیبا بود ، و چه سیسیل مانع از
گفت : هر دقیقه ، "این خواهد بود اشتباه بیزارند فردی"؟
و آنچه که به او پاسخ؟
بیشتر از فردی او مراجعه نمی کند ، اما او به اضطراب خود را به اندازه کافی.
او فقط می تواند خودش را که سیسیل فردی شناخته شده بود و برخی از زمان اطمینان ، و که آنها
همیشه در خوش کردم ، به جز ، شاید ، در طول چند روز گذشته ، که
یک تصادف بود ، شاید.
"کدام راه باید بروم؟" او را پرسید. طبیعت -- ساده ترین موضوعات ، او فکر --
در اطراف آنها بود.
تابستان خیابان دراز در اعماق جنگل ، و او متوقف شده بود ، جایی که پیاده رو همگرایی
از highroad. "آیا دو راه وجود دارد؟"
"شاید جاده معقول تر است ، ما تا هوشمند است."
"جای من می خواهم از طریق چوب ، گفت :" سیسیل ، با آن سوزش تسخیر کرده است که
او در او متوجه شده بود تمام بعد از ظهر است.
"چرا ، لوسی ، که شما همیشه می گویند جاده؟
آیا می دانید که شما با من هرگز در زمینه یا چوب از آنجایی که ما بوده است
؟ درگیر شدند "
"به من؟ چوب ، سپس گفت : "لوسی ، مبهوت در او
غرابت ، اما کاملا مطمئن است که او بعدها توضیح دهد ، مثل آن بود به عادت خود
ترک او را در شک به معنی خود.
او راه را به سنبه زمزمه به رهبری ، و مطمئن شوید به اندازه کافی او را قبل از آنها را توضیح دهد
دوازده متری رفته بود.
"من تا به حال ایده -- من به اشتباه به جرات می گویند -- که شما احساس می کنید بیشتر در خانه با من در
اتاق. "" یک اتاق؟ "او در واقع همان تکرار ، ناامید کننده ای
سر در گم.
"بله. یا ، در بیشتر ، در یک باغ ، و یا در جاده است.
هرگز در کشور واقعی مانند این است. "" اوه ، سیسیل ، هر منظور شما؟
من هر چیزی از مرتب سازی بر اساس احساس است.
شما صحبت می کنید اگر من به عنوان یک نوع مرتب کردن بر اساس شاعره از فرد بود. "
"من نمی دانم که شما نیستند. شما برای اتصال من با یک نظر -- یک نوع خاص
از این دیدگاه است.
چرا باید به شما من ارتباط با اتاق؟ "او یک لحظه منعکس شده ، و پس از آن گفت ،
خنده : "آیا شما می دانید که حق با شماست؟
من انجام می دهم.
من باید شاعره بعد از همه است. هنگامی که من از شما فکر می کنید آن را همیشه همانطور که در
اتاق. چگونه خنده دار! "
با تعجب او ، او را اذیت به نظر می رسید.
"نقاشی اتاق ، دعا؟ با نظر ندارد؟ "
"بله ، با بدون نظر من علاقه داشتن. چرا که نه؟ "
"من ترجیح می دهم ،" او گفت : reproachfully "است که من با هوای آزاد متصل است."
دوباره او گفت ، "اوه ، سیسیل ، هر آنچه که می توانم به شما چیست؟"
بدون هیچ توضیحی در دست انتشار بود ، او را تکان داد از این موضوع به بیش از حد دشوار برای
یک دختر ، و به رهبری او را بیشتر به چوب ، pausing در هر حال حاضر و پس از آن در برخی از
به خصوص ترکیب زیبا و یا از درختان آشنا.
او چوب بین نبش خیابان تابستان و باد می وزد از زمان او شناخته شده بود
به تنهایی قادر به راه رفتن او در از دست دادن فردی در آن بازی کرده بود ، زمانی که فردی شد بنفش
کودک با آن مواجه بودند ، و هر چند او به ایتالیا شده بود ، آن هیچ یک از جذابیت خود را از دست داده بود.
در حال حاضر آنها به پاکسازی کمی در میان سنبه آمد -- یکی دیگر از ALP کوچک سبز ،
انفرادی این زمان ، و برگزاری در اغوش حمل کردن آن استخر کم عمق است.
او exclamed ، "دریاچه مقدس!"
"چرا شما آن را؟" "من نمی توانم به یاد داشته باشید که چرا.
گمان می کنم که می آید از برخی از کتاب. این تنها یک دست انداز در حال حاضر ، اما شما می بینید که
رفتن جریان از طریق آن؟
خب ، یک معامله خوب از آب پایین می آید پس از باران های سنگین ، و نمی توانید دور در یک بار ،
و استخر بسیار بزرگ و زیبا می شود.
سپس فردی مورد استفاده برای استحمام وجود دارد.
او از آن بسیار علاقه مند است. "" و شما؟ "
منظور او ، "آیا شما از آن علاقه مند است؟" اما او پاسخ داد dreamily : "من غرق در اینجا ،
بیش از حد ، تا من پیدا شد.
سپس یک ردیف وجود دارد. "در یکی دیگر از زمان او شوکه شده است ،
برای او تا به حال عمق prudishness درون او.
اما در حال حاضر؟ او با فرقه لحظه ای خود را از هوای تازه ، در او خوشحال شد
سادگی قابل تحسین. او او نگاه او به عنوان استخر ایستاد
لبه.
او تا هوشمند رو بود ، که او آن را عبارت ، و او برخی از درخشان یادآوری
گل است که هیچ برگ خاص خود را دارد ، اما بلوم به طور ناگهانی از جهان سبز.
"چه کسی شما یافت می شود؟"
"شارلوت ،" او زمزمه. "او با ما قطع شد.
شارلوت -- شارلوت "" دختر پور! "
او لبخند زد و شدید.
طرح خاص ، که تاکنون او تا به حال کاهش ، در حال حاضر عملی به نظر می رسد.
"لوسی" "بله ، من فرض کنید ما باید به رفتن" بود
پاسخ او.
"لوسی ، من می خواهم به که چیزی را از شما بپرسید که من آن را قبل از هرگز خواسته است."
او در توجه جدی در صدای او ، رک و پوست کنده و با مهربانی به سوی او پا است.
"چه سیسیل؟"
"تاکنون هرگز -- حتی آن روز بر روی چمن که مورد توافق شما با من ازدواج --"
او خود آگاه شد و نظر اجمالی به دور نگه داشته تا در صورتی که مشاهده شد.
شجاعت خود را به حال رفته است.
"بله؟" "تا اکنون من شما را بوسید هرگز."
او به عنوان قرمز مایل به زرد به عنوان اگر او را به چیزی بیشتر indelicately قرار داده بود.
-- شما بیشتر باشد ، "او stammered.
"سپس شما می خواهم -- ممکن است من در حال حاضر؟" "البته شما ممکن است ، سیسیل.
شما ممکن است قبل از. من نمی تواند اجرا شود به شما ، شما می دانید. "
در آن لحظه عالی او از چیزی جز پوچ با هم آگاهانه بود.
پاسخ او ناکافی بود. او چنین کسب و کار مانند آسانسور به او داد
حجاب.
همانطور که او به او نزدیک او هم آرزو می کنم که او می تواند پس نشستن.
همانطور که او را لمس او ، طلا او عینک جابهجا شد و بین مسطح
آنها.
چنین در آغوش بود. او ، با حقیقت در نظر گرفته ، که آن را به حال شده است
شکست. مصائب را باید باور خود غیر قابل مقاومت است.
این باید تمدن و در نظر گرفتن و فراموش تمام لعنت های دیگر تصفیه شده
طبیعت. بالاتر از همه ، آن را هرگز نباید درخواست مرخصی
که در آن حق است از راه وجود دارد.
چرا می تواند او را به عنوان هر کارگر یا ماشین حفاری نمی -- نه ، به عنوان هر مرد جوان پشت
مقابله را انجام داده اند؟ صحنه را از نو طرح کردن او.
لوسی ایستاده بود flowerlike توسط آب ، او با عجله بالا و او را در آغوش گرفت ؛ او
سرزنش او ، به او اجازه و احترام او تا به حال پس از برای مردانگی خود را.
برای او که مرد حرمت زنان برای مردانگی خود را به این باور است.
آنها استخر در سکوت سمت چپ ، بعد از این یک تعارف است.
او منتظر برای او به ایجاد برخی از اظهار است که باید او را به افکار درونی خود را نشان می دهد.
در آخر به او صحبت می کرد ، و با گرانش اتصالات.
"امرسون نام هریس نشده بود."
چه نامی را؟ "" پیر مرد است. "
چه پیر مرد؟ "" آن پیر مرد من به شما گفت : در مورد.
آقای مشتاق تا نامهربان بود. "
او نمیتوانست تصور کند که این گفتگوی صمیمی ترین آنها تا کنون داشته است.
>
فصل X : سیسیل به عنوان بذله گو
از جامعه بود که سیسیل پیشنهاد برای نجات لوسی شاید هیچ بسیار پر زرق و برق
امر و در عین حال آن را پر زرق و برق تر از سابقه او خود تحت عنوان به.
پدر او یک وکیل محلی مرفه ، نبش باد می وزد ، ساخته شده است به عنوان حدس و گمان در
زمان منطقه باز بود ، و افتادن در عشق با آفرینش خود را ،
در آنجا زندگی خود را پایان یافت.
بلافاصله پس از ازدواج خود را از فضای اجتماعی شروع را تغییر دهید.
خانه های دیگر را بر روی پیشانی آن شیب تند جنوبی و دیگران ساخته شده بودند ، دوباره ،
در میان درختان کاج پشت سر ، و شمال در سد گچ از فراز.
بسیاری از این خانه های بزرگتر از گوشه باد می وزد ، و توسط افرادی که آمد پر شدند ،
نه از این منطقه است ، اما از لندن ، و چه کسی mistook Honeychurches برای
بقایای اشرافیت بومی.
او به وحشت متمایل بود ، اما همسرش وضعیت را بدون قبول
غرور یا تواضع.
"من نمی توانم فکر می کنم آنچه که مردم انجام می دهند ،" او می گفت ، "اما آن را بسیار خوش شانس است
برای کودکان. "
او در همه جا به نام تماس های خود را با شور و شوق بازگردانده شدند ، و زمانی
مردم متوجه بود که او دقیقا از محیط خود ، آنها او را دوست داشت ، و آن را انجام داد
نه به نظر می رسد به ماده.
هنگامی که آقای Honeychurch درگذشت ، او تا به حال رضایت -- که چند صادقانه وکلاء
خوار شمردن -- ترک خانواده اش ریشه در جامعه قابل حصول است.
بهترین حصول است.
بدیهی است بسیاری از مهاجران بودند و نه کسل کننده ، و لوسی متوجه این موضوع
وضوح از بازگشت وی از ایتالیا است.
تا کنون او آرمان های خود را بدون بازجویی را پذیرفته است -- با مهربانی خود را
وفور ، مذهب inexplosive خود ، دوست نداشتن خود را از کاغذ کیسه ، نارنجی پوست کندن ،
و بطری های شکسته.
یک رادیکال و خارج ، او یاد گرفته با وحشت از حومه صحبت می کنند.
زندگی ، تا کنون او به عنوان مشکل به آن تصور ، یک دایره غنی ، مردم دلپذیر بود ،
با منافع یکسان و دشمنان یکسان است.
در این دایره ، فکر ، ازدواج ، و فوت.
خارج از آن فقر و ابتذال برای همیشه سعی به وارد شد ، فقط به عنوان لندن
مه تلاش می کند تا وارد جنگل کاج ریختن از طریق شکاف ها در تپه های شمالی است.
اما ، در ایتالیا ، که در آن هر که را انتخاب ممکن است خود را در برابری گرم ، همانطور که در
خورشید ، این مفهوم از زندگی از میان رفت.
حواس او گسترش یافته و او احساس کردند که هیچ کس آنها او ممکن است به مانند وجود دارد ،
که موانع اجتماعی ثابت ، بدون شک ، اما به ویژه بالا نیست.
شما بیش از آنها فقط به عنوان پرش شما را به دهقانان زیتون و حیاط در Apennines پرش ، و
او خوشحال است به شما. او با چشم های جدید بازگشت.
هم سیسیل ، اما سیسیل ایتالیا سریع بود ، به تحمل نیست ، بلکه به تحریک.
او را دیدم که جامعه محلی محدود بود ، اما ، به جای گفتن ، "آیا این
مقدار ماده؟ "او شورش کردند و سعی کردند برای آن جایگزین کردن جامعه او به نام
وسیع است.
او درک نمی کنند که لوسی محیط خود را با هزار وقف به حال
civilities کمی که ایجاد حساسیت به لمس در زمان ، و هر چند چشم او دیدم خود را
نقص ، قلب او حاضر به آن را تحقیر کردن به طور کامل.
نه یک نقطه مهم تر متوجه او -- که اگر او بیش از حد بزرگ برای این جامعه بود ،
او بیش از حد بزرگ برای تمام جامعه است ، و مرحله رسیده بود که در آن شخصی
مقاربت به تنهایی او را برآورده.
شورشی او بود ، اما نه از نوع او را درک -- شورشی که مورد نظر است ، نه
گسترده تر خانه اتاق است ، اما برابری در کنار مرد او را دوست.
برای ایتالیا بود ارائه به او بی بها از همه اموال -- روح خود را.
بازی سرهم بندی کردن توله سگ با مینی Beebe ، خواهر زاده به پیشوا ، و سن سیزده --
بازی کهن و محترم ترین ، که شامل قابل توجه تنیس ، توپ به بالا به داخل
هوا ، به طوری که آنها در طول شبکه قرار می گیرند و
immoderately گزاف گویی ، برخی از آمار خانم Honeychurch و بعضی دیگر از دست داده.
حکم اشتباه گرفته شده است ، اما بهتر است دولت لوسی از ذهن را نشان می دهد ، برای او
در تلاش بود تا صحبت به آقای Beebe در همان زمان.
"آه ، آن بوده است چنین مزاحمت -- اولین او ، سپس آنها -- هیچ کس برای دانستن اینکه چه چیزی آنها می خواستند ،
و هر یک تا خسته کننده است. "" اما آنها واقعا می آیند در حال حاضر ، گفت : "آقای
Beebe.
"من در نامه ای به خانم ترزا چند روز پیش -- او هر چند وقت یکبار قصاب به نام ،
و پاسخ من یک بار در ماه باید او را تحت تاثیر مطلوب است.
آنها.
من از آنها شنیده ام امروز صبح. "من باید آن Alans دوشیزه! نفرت"
خانم Honeychurch گریه. "فقط به خاطر آنها یکی از قدیمی و احمقانه
انتظار می رود می گویند : "چگونه شیرین!"
من نفرت خود را if' نشستند و نشستند but' - و and' - نشستند.
فقیر و لوسی -- خدمت به حق خود را -- به یک سایه پوشیده است.
آقای Beebe تماشا سایه springing و داد و بیداد بر سر دادگاه تنیس.
سیسیل غایب بود -- یکی از سرهم بندی کردن ، توله سگ بازی نیست که او وجود دارد.
"خب ، اگر آنها می آیند -- نه ، مینی ، زحل"
زحل توپ تنیس که پوست بود بخشی از unsewn شد.
هنگامی که در حال حرکت گوی خود را محاصره کردند توسط یک حلقه بود.
"اگر آنها می آیند ، سر هری اجازه دهید آنها را قبل از بیست و نهم حرکت می کند ، و
او عبور از بند در مورد عیب پوشی سقف ، زیرا از آن ساخته شده
آنها را عصبی و در پوشیدن عادلانه قرار داده و پارگی یکی.-- که به حساب نمی آید.
من به شما گفت زحل نیست. "" زحل کلیه حقوق برای سرهم بندی کردن ، توله سگ ،
گریه فردی ، اتصال آنها به.
"مینی ، آیا به او شما را نمی شنود.." "زحل گزاف گویی نیست."
"زحل پرش کافی است." "نه ، او نمی کند."
"خوب ، او بهتر از شیطان سفید زیبا پرش است."
"صدا در نیاوردن ، عزیزم ، خانم Honeychurch گفت :«.
اما در لوسی نگاه -- شکایت از زحل ، و در همه زمان ها رو سفید زیبا
شیطان در دست او ، آماده به آن برق وصل شوید.
درست است ، مینی ، برای او کنید -- او را بیش از ساق با راکت -- گرفتن او
بیش از ساق پا! "لوسی سقوط کرد ، شیطان سفید زیبا نورد
از دست او.
آقای Beebe آن را برداشت ، و گفت : "نام این توپ Vittoria Corombona ،
لطفا "اما تصحیح خود را به تصویب رساند توجهی نشد.
فردی دارای درجه بالایی از قدرت شلاق دختران کمی به خشم ، و در
نیم دقیقه او مینی از یک کودک به خوبی ادب را به زوزه تبدیل شده بود
بیابان.
بالا در سیسیل خانه آنها شنیده می شود ، و هر چند او پر از اخبار سرگرم کننده بود ، او
نمی آمد پایین آن بهره مند ، در مورد او صدمه دیده است.
او ترسو و با مته سوراخ درد لازم و به عنوان هر انسان نیست.
اما او متنفر خشونت فیزیکی جوانان.
حق آن بود!
برای اطمینان بیشتر آن را در گریه به پایان رسید. "من آرزو می کنم Alans خانم ها می توانند این را ببینید ،
مشاهده آقای Beebe ، فقط به عنوان لوسی بود که پرستاری مینی مجروح ، به نوبه خود
بلند کردن پا او را توسط برادرش.
"چه کسانی هستند Alans خانم؟" فردی panted.
"آنها گرفته اند Cissie ویلا." "که نام نیست --"
در اینجا پای خود را تضعیف ، و همه آنها agreeably بر روی چمن سقوط کرد.
فاصله elapses. "نبود چه نامی را؟" پرسید : لوسی ، با او
سر برادر را در دامان خود.
"آلن به نام مردم سر هری اجازه به."
"چرند ، فردی! شما می دانید چیزی در مورد آن. "
"مزخرف خودتان!
من این دقیقه او را دیده است. او به من گفت : "Ahem!
Honeychurch ،'"-- فردی بی تفاوت بود تقلید -- "' ahem! ahem!
من در آخرین تهیه واقعا DEE - سیره - شورشی مستاجران.
گفتم : ، 'ooray ، پسر های قدیمی! و او را در پشت سیلی زد."
"دقیقا.
Alans خانم؟ "عوض نمی.
مانند اندرسون است. "" اوه ، بخشنده خوب است ، رفتن وجود ندارد می شود
یکی دیگر از درهم و برهم کردن! "
خانم Honeychurch بانگ زد. "آیا شما متوجه ، لوسی ، من همیشه راست؟
من گفت : با Cissie ویلا تداخل نمی کنند. من همیشه راست.
من کاملا مضطرب در راست بودن همیشه بنابراین اغلب. "
"این تنها یکی دیگر از درهم و برهم کردن از فردی است. فردی حتی نمی دانند نام
مردم او وانمود میکند آن را به جای گرفته است. "
"بله ، من انجام است. من آن را کردم.
امرسون. "" چه نامی را؟ "
"امرسون.
من شما را دوست دارید شرط می بندم. "" هری سر ادم دمدمی مزاج است ، گفت : "
لوسی بی سر و صدا "ای کاش من هرگز بیش از آن ناراحت بود در
همگان است ".
سپس او را در پشت خود دراز و در آسمان بی ابر gazed.
آقای Beebe ، که نظر او افزایش یافت روزانه ، زمزمه به خواهر زاده او که بود
راه مناسب برای رفتار اگر هر چیز کمی اشتباه رفت.
در همین حال نام مستاجران جدید خانم Honeychurch از منحرف کرده بود
تفکر از توانایی های خود را. "امرسون ، فردی؟
آیا می دانید چه Emersons هستند؟ "
retorted فردی بود که : "من نمی دانم که آیا آنها هر Emersons"
دموکراتیک است.
مانند خواهر او و مانند بسیاری از افراد جوان ، او به طور طبیعی این ایده جذب شد
برابری ، و این واقعیت غیر قابل انکار است که انواع مختلف از Emersons وجود دارد
او را فراتر از اندازه اذیت.
"من اعتماد آنها مرتب کردن بر اساس حق فرد است. کلیه حقوق این ، لوسی "-- او نشسته بود تا دوباره
-- "من می بینید که به دنبال کردن بینی خود را و فکر بچه های شیفت روز پرشین فروم mother'sa شما.
اما مرتب کردن بر اساس حق و یک نوع اشتباه وجود دارد ، و آن تظاهر به تظاهر وجود دارد
است. "" به اندازه کافی مشترک Emerson'sa نام ، "لوسی
اظهار داشت.
او زل زده وری. نشسته در دماغه خود است ، او می تواند
promontories کاج ملبس نزولی فراتر از دیگری به دشت.
بیشتر فرود باغ ، با شکوه تر این نمای لترال بود.
"من صرفا رفتن به سخن گفتن ، فردی ، که من اعتماد آنها روابط از امرسون
فیلسوف ، مرد بیشتر تلاش است.
دعا می کند که شما راضی است؟ "" اوه ، بله ، "او بیدارم.
"و شما خواهد شد راضی ، بیش از حد برای آنها دوستان از سیسیل ، پس" -- استادانه درست شده
طنز -- شما و خانواده کشور دیگری قادر خواهد بود در ایمنی کامل تماس بگیرید. "
"سیسیل؟ بانگ زد :" لوسی.
"بی ادب ، عزیز آیا می شود گفت :" مادرش placidly.
"لوسی ، صدای ناهنجار ایجاد کردن نیست. جدید عادت بد شما در حال وارد شدن به اتمام حجت است. "
"اما تا به سیسیل --"
"دوستان از سیسیل است ،" او تکرار شود ، "و به همین ترتیب واقعا DEE - سیره - شورشی است.
Ahem! Honeychurch ، من فقط به تلگرافی
آنها را. "
او از چمن. سخت لوسی بود.
آقای Beebe همدردی با او را بسیار.
در حالی که او بر این باور بودند که سرزنش کردن خود را در مورد Alans خانم از سر هری Otway ، او آمد
آن را مثل یک دختر خوب به عهده بود. او ممکن است و "صدای گوشخراش" هنگامی که او شنیده
که آن را بخشی از عاشق او آمد.
آقای Vyse کسی را دست انداختن -- چیزی بدتر از کسی را دست انداختن : او در زمان لذت بردن مخرب در
خنثی کردن مردم است.
روحانی ، دانستن این ، در Honeychurch خانم با بیش از معمول خود را نگاه
مهربانی.
وقتی که او گفت ، "اما Emersons سیسیل -- آنها احتمالا نمی تواند آنهایی که مشابه -- وجود دارد
این است که -- "او در نظر است که علامت تعجب عجیب و غریب بود ، اما دیدم که در آن
فرصت منحرف گفتگو در حالی که او خونسردی خود را بهبود.
او منحرف آن را به عنوان شرح زیر است : "Emersons که در فلورانس ، شما
معنی است؟
نه ، من فرض کنید آن را ثابت خواهد کرد که می شود آنها را.
احتمالا فریاد طولانی از آنها را به دوستان آقای Vyse.
اوه ، خانم Honeychurch ، oddest مردم!
queerest مردم! برای بخشی از ما را ما آنها را دوست داشت ، آیا ما نیست؟ "
او متوسل به لوسی. صحنه های بزرگ بیش از برخی از بنفشه وجود دارد.
آنها برداشت بنفشه و پر همه گلدان در اتاق این خانم بسیار Alans
که برای آمدن به Cissie ویلا شکست خورده اند. ضعیف کمی خانمها!
بنابراین شوکه و بسیار خوشحال است.
این استفاده می شود به یکی از داستان های بزرگ دوشیزه Catharine.
خواهر عزیزم گل را دوست دارد ، آغاز شد.
آنها دریافتند کل اتاق توده آبی -- گلدان ها و خمره -- و داستان به پایان می رسد با 'پس
ungentlemanly و در عین حال بسیار زیبا. این همه بسیار دشوار است.
بله ، من همیشه آن Emersons فلورانس با بنفشه ارتباط برقرار کنند. "
"شکست مفتضحانه شما این زمان انجام می شود ، اظهار داشت فردی ، دیدن که چهره خواهرش
خیلی قرمز بود.
او می تواند خودش را بازیابی نیست. آقای Beebe آن را دیدم ، و همچنان به منحرف
گفتگو.
"این Emersons خاص شامل پدر و پسر -- پسر خوب ، اگر نه
یک مرد خوب و جوان ، نه احمق ، من علاقه داشتن ، اما بسیار نابالغ -- بدبینی ، همکاران و غیره.
شادی ویژه ما پدر بود -- چنین عزیزم احساساتی ، و مردم اعلام کرد او
همسرش به قتل شده بود. "
در وضعیت عادی خود آقای Beebe هرگز چنین تکرار شایعات ، اما او
تلاش برای سرپناه لوسی در مشکل کم کم به او.
او زباله تکرار هر که آمد به سر او.
"به قتل همسرش گفت :" خانم Honeychurch. "لوسی ، ما را بیابان نیست -- رفتن در بازی
واقعا ، Bertolini بازنشستگی باید oddest محل شده اند.
این قاتل دوم من به عنوان وجود دارد شنیده است.
هر چه شارلوت انجام شد برای متوقف کردن؟
توسط توسط ، ما واقعا باید شارلوت اینجا درخواست برخی از زمان است. "
آقای Beebe می تواند بدون قاتل دوم به یاد می آورند. او پیشنهاد کرد که میزبان او بود اشتباه است.
در اشاره از مخالفت او گرم می شود.
او کاملا مطمئن است که یک توریست دوم از آنها همان داستان به حال وجود داشته است
گفته شده است. نام او را فرار کرده اند.
نام چه بود؟
اوه ، چه نام بود؟ او زانو خود را برای نام clasped.
چیزی در Thackeray. او پیشانی matronly او را لرزاند.
لوسی از برادرش خواست که آیا سیسیل بود شوید.
"آه ، نمی رویم!" او ، فریاد و سعی کرد او را از مچ پا گرفتن است.
"من باید برود ،" او گفت : به شدت.
"احمقانه آیا نمی شود. شما همیشه آن را به زمانی که شما بازی بیش از حد است. "
همانطور که او را ترک آنها را فریاد مادرش "هریس" لرزیدند هوا آرام ، و
به یاد او که او دروغ گفته بود و آن را هرگز به حق است.
چنین دروغ بی معنی ، بیش از حد و در عین حال آن را درهم شکست اعصاب او ساخته شده و این اتصال او
Emersons ، دوستان در سیسیل ، با یک جفت از گردشگران وصف ناپذیر است.
حقیقت را تا کنون به او آمده بودند به طور طبیعی است.
او را دیدم که برای آینده او باید بیشتر مراقب باشند ، و -- کاملا صادق؟
خب ، در تمام حوادث ، او باید دروغ نمیگوید.
او عجولانه باغ ، هنوز هم با شرم برافروخته.
کلمه از سیسیل به او تسکین ، او مطمئن بود.
"سیسیل!"
"سلام!" او نامیده می شود ، و خم شدن از پنجره اتاق سیگار کشیدن است.
او روحیه بالا به نظر می رسید. "من امیدوار بودم شما می خواهم آمد.
من به شما شنیده ام تمام خرس ، باغبانی ، اما بهتر وجود دارد سرگرم کننده در اینجا.
من ، حتی من ، موفق به کسب یک پیروزی بزرگ برای میوز کمدی.
حق جورج مردیت -- علت کمدی و علت حقیقت واقعا
همان ، و من ، حتی من ، مستاجران برای ویلا Cissie اندوهناک یافت.
آیا عصبانی می شود!
آیا عصبانی می شود! شما وقتی می شنوید آن همه را ببخشد. "
او نگاه بسیار جذاب که چهره اش روشن بود ، و او مسخره او را تیره را کنار
forebodings در یک بار.
او گفت : "من شنیده ام ،. "فردی به ما گفته است.
شیطان سیسیل! گمان می کنم من باید به شما ببخشد.
فقط فکر می کنم از همه زحمت من برای هیچ چیز در زمان!
بدیهی است Alans دوشیزه هستند کمی خسته کننده است ، و جای من می خواهم دوستان خوب
از مال شما.
اما شما نباید به اذیت کنم. "" دوستان من "او خندید.
اما لوسی ، کل طنز این است که آمده! بیا اینجا. "
اما او ایستاده که در آن او بود باقی ماند.
"آیا می دانید جایی که من با این مستاجرین مطلوب؟
در گالری ملی ، زمانی که من برای دیدن مادرم در هفته گذشته است. "
"چه جای عجیب و غریب برای دیدار با مردم!" او گفت : عصبی.
"من کاملا درک کنید." "در اتاق Umbrian.
غریبه مطلق.
آنها توصیف لوکا Signorelli -- البته ، کاملا ابلهانه است.
با این حال ، ما صحبت کردن ، و آنها به من تازه نیست -- کمی.
آنها به ایتالیا بوده است. "
اما سیسیل -- "اقدام hilariously. "در این دوره از مکالمه آنها گفت :
که آنها می خواستند کلبه کشور -- پدر برای زندگی وجود دارد ، پسر را به پایین می دوند
برای هفته ، به پایان می رسد.
من فکر کردم ، چه شانس نمره سر هری! 'و من در زمان و آدرس خود را
لندن مرجع ، آنها blackguards واقعی -- ورزشی بزرگ بود -- و نوشت
به او ، ساخت خارج -- "
"سیسیل! نه ، این عادلانه نیست.
من احتمالا آنها را ملاقات قبل از -- "او را با مته سوراخ کردن.
"کاملا عادلانه است.
هر چیزی منصفانه است که بچه های شیفت روز پرشین فروم را مجازات است. آن پیر مرد را انجام خواهد داد محله
جهان خوب. سر هری با خود بیش از حد نفرت انگیز است
'gentlewomen فاسد.'
من به معنای به خواندن او درس برخی از زمان. نه ، لوسی ، در کلاس باید به مخلوط ، و
قبل از اینکه طولانی شما با من به توافق برسند. باید به ازدواج وجود دارد -- همه نوع
از چیزهایی است.
من به دموکراسی اعتقاد دارند -- "نه ، شما ، نه" او جامعی است.
"شما نمی دانید چه کلمه به این معنی است." او در او خیره شد ، و دوباره احساس که او
Leonardesque شکست خورده بود.
"نه ، شما نمی!" صورت او غیر هنری بود -- که تند مزاج
زن پتیاره. "این منصفانه نیست ، سیسیل.
من شما را سرزنش -- من شما را سرزنش بسیار بسیار واقع است.
شما تا به حال هیچ کسب و کار برای خنثیسازی کار من در مورد Alans خانم ، و مرا نگاه
مسخره است. با شما تماس آن را به ثمر رساند سر هری ، اما
شما متوجه آن است که همه با هزینه من؟
به نظر من آن بی وفا از شما است. "او را ترک.
"خلق و خوی!" او فکر کردم ، بالا بردن ابرو او. نه ، آن را بدتر از خلق و خوی -- snobbishness بود.
تا زمانی که لوسی فکر کردم که خود را دوستان هوشمند جایگزین Alans دوشیزه
او تا به حال فکر نیست. او درک شده است که این مستاجران جدید ممکن است
ارزش آموزشی.
او پدر و تحمل بیرون کشیدن از پسر که سکوت کرده بود.
در منافع میوز کمدی و حقیقت ، او آنها را به گوشه باد می وزد به ارمغان بیاورد.
>
فصل یازدهم : در آپارتمان منسوب خانم Vyse
میوز طنز ، هر چند قادر به پس از منافع خود را نگاه کنید ، عار نیست
کمک آقای Vyse.
ایده او را از آوردن Emersons به گوشه باد می وزد لرزاند خود را به عنوان قطعا خوب است ، و
او از طریق مذاکرات بدون مانع انجام گرفت.
سر هری Otway این توافقنامه را امضا کرد ، ملاقات آقای امرسون ، که بموقع سرخورده بود.
Alans دوشیزه بموقع جرم شد و نوشت : نامه ای محترمانه به لوسی ، و آنها را
مسئول برای شکست.
آقای Beebe برنامه ریزی لحظات دلپذیر برای جدید comers ، و به خانم Honeychurch گفت که
فردی را باید بر روی آنها تماس بگیرید به محض اینکه آنها وارد.
در واقع ، بنابراین کافی تجهیزات میوز بود که او اجازه آقای هریس ، بسیار هرگز
مجرم قوی ، افسرده و مایوس شدن سر خود را ، به فراموشی سپرده شود ، و به مرگ.
لوسی -- روشن از آسمان به زمین ، انجا فرود سایه به دلیل وجود دارد
تپه وجود دارد -- لوسی بود در ابتدا به یأس فرو برد ، اما پس از کمی حل و فصل
فکر کردم که بسیار کم مهم نیست.
حالا که او مشغول بود ، Emersons به ندرت به او و توهین بودند خوش آمدید
به محله.
و سسیل برای آوردن آنها او را به محله بود.
بنابراین سیسیل را به Emersons به محله بود.
اما ، همانطور که من می گویم ، این زمان تفکر کمی و -- بنابراین غیر منطقی ، دختران -- این رویداد
باقی ماند و نه بیشتر و نه بیشتر وحشتناک تر از آن باید انجام شود.
او خوشحالم که سفر خانم Vyse در حال حاضر به علت سقوط ؛ مستاجران منتقل شده به Cissie
ویلا در حالی که او در تخت لندن در امان بود.
"سیسیل -- سیسیل دارلینگ ،" او زمزمه شب او وارد ، و به او رخنه کرد
بازو دارد. سیسیل ، بیش از حد ، نمایشی شد.
او را دیدم که آتش مایحتاج در لوسی مشتعل شده بود.
در آخر به او برای جلب توجه مدت زمان طولانی تر ، به عنوان یک زن باید ، و نگاه کردن به او به خاطر
او یک مرد بود.
بنابراین شما من را دوست ، چیز کمی است؟ "او زمزمه.
"اوه ، سیسیل ، من ، من! من نمی دانم آنچه که من باید بدون شما انجام دهد. "
چند روز گذشت.
سپس او تا به حال نامه ای از خانم بارتلت. خنکی بین این دو فنر بود
عموزاده ، و آنها تا به حال مکاتبه از آنجایی که آنها در ماه اوت یکدیگر جدا شدند.
از چه شارلوت که تماس خنکی مورخ "پرواز به رم" ، و در
رم و شگفت آور افزایش یافته بود.
برای همدم که صرفا uncongenial در جهان متعلق به قرون وسطی طاقت فرسا می شود
کلاسیک است.
شارلوت ، بدون خود خواهی در انجمن ، سعی کرده اند یک خلق و خوی شیرین تر از لوسی است ،
و یک بار ، در حمام ها از کاراکالای ، آنها تا به حال شک که آیا آنها می توانند ادامه
تور خود را.
لوسی گفته بود او را Vyses عضویت -- خانم Vyse آشنایی از او بود
مادر شد ، به طوری که هیچ مناسبتی در این طرح وجود دارد و خانم بارتلت جواب داده بود که او
کاملا استفاده می شود که به طور ناگهانی رها شده است.
در نهایت هیچ اتفاقی نیفتاد ، اما خنکی باقی ماند ، و لوسی ، حتی افزایش یافت
هنگامی که او نامه را باز و خوانده شده به شرح زیر است.
از گوشه باد می وزد فرستاده شده بود.
"Tunbridge ولز» ، سپتامبر.
"عزیزترین لوسیا ،" من از خبر شما در تاریخ و زمان آخرین!
اسراف دوشیزه دوچرخه سواری در بخش های خود شده است ، اما مطمئن نیست که آیا یک تماس
خواهد بود خوش آمدید.
سوراخ تایر اش در نزدیکی خیابان تابستان ، و آن mended در حالی که او بسیار شنبه
درهم و برهم در آن حیاط کلیسا زیبا ، او را به حیرت او را دیدم ، باز
در مقابل و امرسون مرد جوان بیرون می آید.
او گفت : پدر او نه تنها خانه را گرفته بود.
او گفت که او نمی دانست که شما در محله (؟) زندگی می کردند.
هرگز او پیشنهاد دادن النور یک فنجان چای.
عزیز لوسی ، من بسیار نگران ، و من به شما توصیه می پستان پاک از گذشته خود را
رفتار به مادر خود ، فردی ، و آقای Vyse ، که منع او را به ورود به
خانه ، و غیره
این بدبختی بزرگی بود ، و من به جرات می گفت شما باید به آنها گفت در حال حاضر است.
آقای Vyse بسیار حساس است و. من به یاد داشته باشید چگونه می توانم بر روی اعصاب خود را دریافت کنید
در رم است.
من بسیار متاسفم در مورد آن همه ، و نه باید احساس آسان ، مگر من به شما هشدار داده است.
"باور من ،" پسر عموی خود را مضطرب و دوست داشتنی ،
"شارلوت است."
لوسی خیلی اذیت شد ، و پاسخ به شرح زیر است :
"طنز Beauchamp ، SW" عزیز شارلوت ،
"ضمن تشکر از هشدار دهنده خود را.
هنگامی که آقای امرسون خود را بر روی کوه را فراموش کرده ، شما به من قول می دهم نه بگویید
مادر ، چون شما گفت او را به شما نمی شود همیشه با من سرزنش.
من نگه داشته که وعده داده شده ، و می تواند احتمالا به او بگوید در حال حاضر است.
من هم به او و سیسیل گفت : که من Emersons در فلورانس ملاقات کردند ، و آنها
مردم محترم هستند -- که من فکر می کنم -- و به همین دلیل است که او ارائه شده را از دست اسراف
هیچ چای بود احتمالا که او تا به حال هیچ کدام خود را.
او باید در خانه کشیش بخش سعی شده است. من نمی توانم شروع به ساخت سر و صدا در این مرحله است.
شما باید ببینید که این امر می تواند بیش از حد پوچ است.
اگر Emersons شنیده من از آنها شکایت کرده بود ، آنها خود را از فکر می کنم
اهمیت ، که دقیقا چه هستند نمی.
من دوست دارم پدر و منتظر به دیدن او را دوباره.
همانطور که برای پسر ، من متاسفم برای او زمانی که یکدیگر را ملاقات کنیم ، و نه برای خودم.
آنها به سیسیل ، که خیلی خوب است و روز دیگر از شما صحبت کرد شناخته شده است.
ما انتظار داریم که در ماه ژانویه ازدواج کرده است.
"خانم اسراف می تواند ندارد به شما گفته زیاد در مورد من ، برای من در گوشه باد می وزد نیستم
همه ، اما در اینجا. لطفا "خصوصی در خارج از خود را قرار نیست
پاکت دوباره.
هیچ کس باز می شود نامه من است. "با احترام محبت ،
"LM Honeychurch."
محرمانه بودن این نقطه ضعف : از دست دادن حس از نسبت ما که آیا می توانید بگویید نه
راز ما مهم است یا نه.
لوسی و پسر عموی او پنهان با یک چیز بزرگ که سیسیل را نابود
زندگی اگر او آن را کشف کرد ، و یا با یک چیز کوچک است که او را در خنده؟
خانم بارتلت پیشنهاد سابق.
شاید او درست بود. این یک نکته مهم در تبدیل شده بود در حال حاضر است.
از چپ به خودش ، لوسی که مادرش و عاشق او ingenuously گفت ، و آن
یک چیز کمی باقی مانده است.
"امرسون هریس نیست" بود که چند هفته پیش.
او سعی کردم که به سیسیل حتی در حال حاضر زمانی که آنها در مورد برخی از بانوی زیبا خنده بودند که
قلب خود را در مدرسه smitten بود.
اما بدن او رفتار مسخره که او را متوقف.
او و راز او را ده روز دیگر در کلانشهر خالی از سکنه می ماند مراجعه به
صحنه های آنها را به خوبی بدانند بعدا.
اما او هیچ آسیبی ، سیسیل فکر و یاد گرفتن از چارچوب جامعه ، در حالی که جامعه
به خودی خود بر روی لینک های گلف و یا moors غایب.
آب و هوا سرد بود ، و او هیچ آسیبی آن را انجام داد.
با وجود فصل ، خانم Vyse موفق به خراش با هم شام - حزب
شامل به طور کامل از نوه از افراد مشهور است.
مواد غذایی فقیر است ، اما بحث خستگی شوخ که دختر را تحت تاثیر قرار داشتند.
یکی از همه چیز خسته شده بود ، به نظر می رسید.
یکی به enthusiasms راه اندازی شد تنها به سقوط آرامی ، و انتخاب خود را
در میان خنده سمپاتیک است.
در این جو بازنشستگی Bertolini نبش باد می وزد و به نظر می رسد به همان اندازه خام ،
و لوسی را دیدم که کار او به لندن او را کمی دلسرد کردن از همه است که او تا به حال
در گذشته دوست داشتنی است.
نوه خواسته خود را به نواختن پیانو.
او با بازی شومان. "در حال حاضر برخی از بتهوون به نام سیسیل ، هنگامی که
زیبایی گله مند از موسیقی بود جان خود را از دست داده اند.
او سرش را تکان داد و بازی شومان دوباره.
ملودی گل رز ، unprofitably جادویی است. این شکست ، آن را شکسته سر گرفته شد ، نه
راهپیمایی یک بار از گهواره تا گور است.
غم و اندوه ناقص -- غم و اندوه است که اغلب زندگی است ، اما هرگز نباید
هنر -- throbbed در عبارات disjected آن ، ساخته شده و اعصاب ضربان مخاطبان.
نه به همین دلیل او در پیانو کمی بخور در Bertolini ایفا می کرد ، و "بیش از حد
بسیار شومان "بود که خود را کرد که آقای Beebe بود گذشت زمانی که وی به
بازگشته است.
هنگامی که مهمانان ، رفته بودند و لوسی به رختخواب رفته بود ، خانم Vyse گام بالا و پایین
نقاشی اتاق ، با صحبت در مورد حزب کم کم به او با پسرش.
خانم Vyse یک زن خوب بود ، اما شخصیت او ، مانند بسیاری دیگر بوده است
غرق شده توسط لندن ، برای آن نیاز به یک سر قوی در میان بسیاری از مردم زندگی می کنند.
کروی شدن بیش از حد گسترده ای از سرنوشت او ، او را له کرده بودند و او بسیاری از فصول سال بیش از حد دیده بود ، بیش از حد
بسیاری از شهرستانها ، بیش از حد بسیاری از مردان ، به خاطر تواناییهای او ، و حتی با سیسیل او
مکانیکی ، و رفتار به عنوان اگر او یک پسر است ، اما ، پس به صحبت ، یک جمعیت فرزندی نیست.
به دنبال دور هوشمندانه در پایان هر "لوسی یکی از ما ،" او گفت :
جمله ، و زور زدن لب های او از هم فاصله دارند تا او صحبت کرد دوباره.
"لوسی در حال تبدیل شدن به فوق العاده -- فوق العاده"
"موسیقی او همیشه بود عالی است." "بله ، اما او پاکسازی کردن
لکه دار کردن Honeychurch ، عالی ترین Honeychurches ، اما شما می دانید منظورم چیست.
او همیشه به نقل از بندگان ، و یا از یکی پودینگ چگونه ساخته شده است. "
ایتالیا آن را انجام داده است. "" شاید "او زمزمه ، فکر
موزه که نماینده ایتالیا به او.
"این تنها امکان پذیر است. سیسیل ، ذهن با او ازدواج کنید ژانویه آینده.
او یکی از ما در حال حاضر است. "" اما موسیقی او! "او بانگ زد.
"سبک او!
اینکه او چگونه به شومان زمانی که نگه داشته ، مانند یک ادم سفیه و احمق ، من می خواستم بتهوون.
شومان در این شب ، مناسب بود. شومان چیز بود.
آیا شما می دانید ، مادر ، من باید فرزندان ما درست مثل لوسی تحصیل شده است.
آنها را در میان مردمی کشور صادقانه برای طراوت ، ارسال آنها را به ایتالیا
ظرافت ، و پس از آن -- تا پس از آن -- اجازه دهید آنها را به لندن می آیند.
من در این لندن باور نمی آموزش -- "او قطع ، به خاطر سپردن است که او تا به حال
به حال یکی از خود ، و به این نتیجه رسیدند : "در تمام حوادث ، نه برای زنان است."
"یکی از خود را از ما ، تکرار خانم Vyse ، و پردازش به رختخواب.
همانطور که او dozing خاموش ، فریاد -- فریاد از کابوس -- زنگ زد از اتاق لوسی است.
لوسی می تواند برای خدمتکار حلقه اگر که او دوست داشت اما خانم Vyse فکر را به نوع برای رفتن
خودش. او دختر نشسته راست با او
دست بر روی گونه اش.
"من تا متاسفم ، خانم Vyse -- این رویاها از آن است که."
"رویاهای بد؟" گفت : "درست می پروراند."
بانوی سالمند لبخندی زد و او را بوسید و گفت بسیار و مجزا : "شما باید
شنیده ما در مورد شما صحبت ، عزیز. او شما را تحسین بیش از هر زمان دیگری است.
رویای آن. "
لوسی بازگشت بوسه ، هنوز هم تحت پوشش یک گونه با دست خود.
خانم Vyse به بستر احتمالا. سیسیل ، که گریه به حال بیدار نیست ، خروپف است.
تاریکی احاطه تخت.
>
فصل دوازدهم : فصل دوازدهم
این یک بعد از ظهر شنبه ، گی و درخشان پس از باران فراوان ، و بود
روح جوانان ساکن در آن است ، هر چند فصل پاییز است.
که بود بخشنده پیروزی.
همانطور motorcars از طریق خیابان تابستان گذشته مطرح شده فقط کمی گرد و غبار و
بوی زننده خود را به زودی توسط باد پراکنده بود و به جای بوی خیس
birches یا از سنبه.
آقای Beebe ، در اوقات فراغت برای امکانات رفاهی زندگی ، خم بر سر دروازه خانه کشیش بخش خود است.
خم شدن فردی توسط او ، سیگار کشیدن لوله آویز.
"فرض کنید ما بروید و مانع این افراد جدید مخالف برای کمی."
"M'm." "آنها ممکن است به شما. مات و متحیر کردن"
فردی ، آنها خود را همکار موجودات سرگرم هرگز ، پیشنهاد کرد که افراد جدید ممکن است
می شود احساس کمی شلوغ است ، و به همین ترتیب ، از آنجایی که آنها فقط نقل مکان کرده بود شوید.
گفت : "من پیشنهاد ما باید آنها را مانع ،" آقای Beebe.
"به آنها ارزشمند است." Unlatching دروازه ، او بیش از sauntered
سبز مثلثی به Cissie ویلا.
"سلام!" او گریه ، فریاد در باز ، که از طریق آن بسیار درهم و برهمی و کثافت بود
قابل مشاهده است. صدای قبر پاسخ داد : "سلام!"
"من به ارمغان آورد برخی از یک تا شما را ببینید."
"من در یک دقیقه می شود." عبور کمد مسدود شده بود ،
که مردان حذف به اجرای از پله ها بالا شکست خورده بود.
آقای Beebe لبه گرد آن را با مشکل.
اتاق نشسته خود را با استفاده از کتاب مسدود شده بود.
"آیا این افراد از خوانندگان بزرگ" فردی زمزمه.
"آیا آنها که مرتب سازی بر اساس را؟"
"من علاقه داشتن به آنها می دانند که چگونه به خواندن -- دستاورد نادر است.
آنها چه کردم؟ بایرون.
دقیقا.
LAD نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی هرگز از آن شنیده می شود.
مردن. هرگز از آن شنیده می شود.
میمون دراز دست.
سلام! جورج عزیز آلمانی بار خوانده شده است. ام -- ام -- شوپنهاور ، نیچه ، و بنابراین ما
به حال خود رها. خوب ، من فرض کنید نسل شما می داند آن
کسب و کار خود ، Honeychurch. "
"آقای Beebe ، در آن نگاه کنید ، "فردی در تن وحشت زده گفت.
در کتیبه از کمد لباس ، دست آماتور این کتیبه نقاشی شده بود :
"بی اعتمادی تمام شرکت های که نیاز به لباس های جدید است."
"من می دانم.
آن را نه خوشحال است؟ من دوست دارم که.
مطمئن هستم که پیرمرد انجام است. "" چگونه از او بسیار عجیب و غریب! "
"مسلما شما توافق می کنید؟"
اما فردی پسر مادرش بود و احساس کردند که باید خراب
مبلمان. "عکس!" روحانی ادامه داد ،
تقلا در مورد اتاق.
Giotto -- آنها که در فلورانس ، من محدود می شود. "
"همان لوسی را کردم." "اوه ، توسط توسط ، خانم Honeychurch لذت بردن از انجام
لندن؟ "
"او آمد دیروز." "گمان می کنم او تا به حال زمان مناسبی است؟"
"بله ، بسیار ، گفت :« فردی ، گرفتن یک کتاب. "او و سیسیل ضخیم تر از همیشه است."
"که شنوایی خوب است."
: "ای کاش من یک احمق ، آقای Beebe." آقای Beebe نادیده گرفته گفته است.
"لوسی استفاده می شود تقریبا به احمق به عنوان من است ، اما آن را بسیار متفاوت خواهید بود در حال حاضر ، مادر
فکر می کند.
او به همه نوع کتاب خواندن "" پس شما را. "
"فقط کتاب های پزشکی. کتاب ها نیست که شما می توانید در مورد صحبت
پس از آن.
سیسیل آموزش لوسی ایتالیایی ، و او می گوید که بازی او را فوق العاده است.
همه انواع چیزهایی در آن است که ما هرگز متوجه وجود دارد.
سیسیل می گوید : -- "
"چه بر روی زمین هستند این افراد انجام طبقه بالا؟
امرسون -- ما فکر می کنیم یکی دیگر از هم می آیند "جورج دوید پایین پله ها و تحت فشار قرار دادند آنها را به
اتاق بدون صحبت کند.
"آقای Honeychurch همسایه معرفی کنم."
سپس فردی پرتاب یکی از صاعقه را از جوانان است.
شاید او خجالتی بود ، شاید او دوست ، یا شاید او تصور می کردند که
چهره جورج شستشو می خواستم. او در تمام حوادث او را استقبال با ، "چگونه
D' نامه کاری انجام دهید؟
بیایید و یک حمام. "" اوه ، همه حق است ، گفت : «جورج ، پوست کلفت.
آقای Beebe بسیار سرگرم بود. "چگونه D' نامه؟ چگونه D' نامه؟
می آیند و حمام ، "او chuckled.
"این بهترین افتتاحیه مکالمه من همیشه شنیده ام.
اما من می ترسم آن را تنها بین مردان عمل می کنند.
آیا می توانید تصویر یک خانم بوده است که توسط یک بانوی سوم خود را به دیگری بانوی معرفی
باز civilities با "چگونه می توانم شما؟ بیایید و یک حمام '؟
و در عین حال شما به من که جنس نر و ماده با هم برابر هستند. "
آقای امرسون ، که شده بود ، به آرامی نزولی گفت : "من به شما بگویم که آنها باید باشد ،"
از پله ها.
"عصر به خیر ، آقای Beebe. من به شما بگویم آنها خواهد بود رفقا ، و
جورج فکر می کند همان است. "" ما به منظور بالا بردن بانوان به سطح ما؟ "
روحانی نپرسید.
"باغ بهشت" ، به دنبال آقای امرسون ، هنوز هم نزولی است ، "که شما در محل
گذشته ، واقعا هنوز در راه اند. ما باید آن را هنگامی که ما دیگر خوار شمردن را وارد کنید
بدن شما ".
آقای Beebe disclaimed قرار دادن باغ عدن در هر جایی است.
"در این -- نه در چیزهای دیگر -- ما مردان جلوتر است.
ما تحقیر کردن بدن را کمتر از زنان است.
اما تا زمانی که هستند رفقا باید باغ را وارد کنید. "
"من می گویم ، چه در مورد این حمام؟" زمزمه فردی ، وحشت زده در جرم فلسفه
بود که او نزدیک است.
"من در بازگشت به طبیعت اعتقاد یک بار. اما چگونه می توانیم به طبیعت بازگشت هنگامی که ما
با او بوده است؟ به روز ، من معتقدم که ما باید کشف
طبیعت.
پس از فتوحات بسیاری از ما باید رسیدن به سادگی.
این میراث ما است. "" اجازه دهید آقای Honeychurch ، که معرفی کنم
خواهر شما در فلورانس به یاد داشته باشید. "
"چگونه می توانم شما انجام دهد؟ بسیار خوشحالم که شما را ببیند و که شما در حال
مصرف جورج برای استحمام. خیلی خوشحالم که شنیدن این که خواهر خود را می رود
به ازدواج است.
ازدواج یک وظیفه است. من مطمئن هستم که او خوشحال خواهد شد ، برای ما
می دانید آقای Vyse ، بیش از حد. او شده است بیشتر نوع است.
او ما را توسط شانس در گالری ملی ملاقات کرد ، و همه چیز را در مورد این مرتب
خانه لذت بخش. هر چند من امیدوارم که من سر هری vexed
Otway.
من تا چند ملاکان لیبرال ، را ملاقات کرده اید و من مضطرب بود به مقایسه نگرش خود نسبت به
قوانین بازی با نگرش محافظه کار است.
آه ، این باد!
شما به خوبی به حمام. با احترام یک کشور با عظمت است ، Honeychurch! "
"نه بیت! mumbled :" فردی است.
"من باید -- است که می گویند ، من -- لذت بردن از خواست شما بعد من
مادر می گوید ، من امیدوارم. "" CALL ، LAD من؟
چه کسانی به ما آموخت که نقاشی اتاق چرند گفتن؟
تماس مادربزرگ شما را! گوش دادن به وزش باد در میان سنبه!
با احترام یک کشور با عظمت است. "آقای Beebe به نجات آمد.
"آقای امرسون ، او را فرا خواهد خواند ، من باید تماس بگیرید و شما و یا فرزند خود را به فراخوان ما بازگشت
قبل از ده روز سپری شده اند. من اعتماد است که شما باید در مورد تحقق یابد
فاصله ده روز.
به حساب نمی آید که من تو را با چشم پله دیروز کمک کرد.
این کار به حساب نمی آید که آنها در حال رفتن به حمام این بعد از ظهر است. "
"بله ، بروید و استحمام ، جورج.
چرا شما بیهوده وقت گذراندن به صحبت کردن؟ آنها را به چای.
بازگرداندن برخی از شیر ، کیک ، عسل است. این تغییر شما را خوب انجام.
جورج کار کرده است در دفتر کار خود بسیار سخت است.
نمی تونم باور کنم او نیز هست. "
جورج متمایل شدن سر ، گرد و خاکی است و حزن انگیز ، exhaling بوی عجیب و غریب از کسی است که به
رفتار مبلمان. "آیا شما واقعا می خواهید این حمام؟"
فردی از او پرسید.
"این تنها یک برکه ، آیا شما را نمی دانند. من به جرات می گفت : شما را به چیزی استفاده می شود
بهتر است. "" بله -- من گفته اند که 'بله' در حال حاضر. "
آقای Beebe احساس ملزم به کمک به دوست جوان خود ، و رهبری راهی برای خروج از خانه
و به جنگل های کاج. چگونه با شکوه بود!
برای زمان کمی صدای قدیمی آقای امرسون دنبال آنها انصراف آرزوهای خوب
و فلسفه. آن متوقف شد ، و آنها فقط شنیده منصفانه
وزش باد سرخس ها و درختان.
آقای Beebe ، که می تواند ساکت و آروم ، اما که می تواند سکوت را تحمل نمی کند ، مجبور شد
پچ پچ ، از آنجایی که هیئت اعزامی شبیه شکست و هیچ یک از همراهانش
یک کلمه مطلق.
او در فلورانس صحبت کرد. جورج به شدت با حضور assenting یا
مخالف با حرکات اندک اما مصمم بودند که به عنوان غیر قابل توضیح به عنوان
حرکات تاپس درخت بالای سر خود را.
و آنچه تصادفی است که شما باید آقای Vyse دیدار خواهد کرد!
آیا شما متوجه است که شما تمام Bertolini بازنشستگی کاهش پیدا کردن در اینجا؟ "
"من نداشت.
اسراف خانم به من گفت. "" وقتی که من یک مرد جوان بود ، من همیشه به معنای
نوشتن یک تاریخ از اتفاقی. "هیچ شور و شوق.
"اگرچه ، به عنوان یک ماده در واقع ، coincidences بسیار نادرتر از فرض می کنیم.
به عنوان مثال ، آن را صرفا اتفاقی نیست که شما اینجا در حال حاضر ، زمانی که یکی می آید
را منعکس کند. "
برای تسکین خود ، جورج شروع به صحبت کنید. "این است.
من منعکس شده است. سرنوشت است.
همه چیز سرنوشت است.
ما با هم توسط سرنوشت پرتاب شود ، از هم جدا شده توسط سرنوشت کشیده -- پرت با هم ، کشیده شده از هم جدا است.
دوازده باد ما را ضربه -- هیچ چیز حل و فصل ما -- "
"شما منعکس کرده اند نه در همه ،" rapped روحانی.
"اجازه بدهید من به شما نوک مفید ، امرسون : ویژگی هیچ چیز به سرنوشت.
نمی گویم ، من این کار را انجام نمی شود ، را برای شما انجام آن ، ده تا یکی.
حالا من شما را استنطاق. کجا برای بار اول شما خانم Honeychurch دیدار خواهد کرد
و من؟ "
"ایتالیا است." "و کجا آقای Vyse ، که شما را ملاقات
رفتن به ازدواج دوشیزه Honeychurch؟ "" گالری ملی "
"نگاهی به هنر ایتالیایی.
شما وجود دارد ، و در عین حال شما را از تصادف و سرنوشت صحبت.
شما به طور طبیعی به دنبال چیزهای ایتالیایی ، و به همین ترتیب ما و دوستان ما.
این باریک این زمینه مراتب یکدیگر را ملاقات کنیم و دوباره در آن را. "
همچنان ادامه داشت : "این سرنوشت است که من اینجا هستم ، جرج.
"اما شما می توانید آن را ایتالیا آن را می سازد اگر شما کمتر ناراضی است."
آقای Beebe دور از درمان های سنگین از موضوع داخل است و فقدان.
اما او بی نهایت تحمل از جوانان بود ، و تا به حال هیچ تمایل به سرزنش کردن جورج.
"و غیره برای این و به دلایل دیگر تاریخچه تصادفی' من هنوز هم به
مینویسم. "
سکوت. مایل به دور کردن این قسمت ، او اضافه کرد ؛
"ما از همه خوشحالم که شما آمده اند." سکوت.
"در اینجا ما هستند!" نام فردی است.
"اوه ، خوب است! گفت :" آقای Beebe ، mopping پیشانی خود را.
"در تالاب وجود دارد. او اضافه کرد : من آرزو می کنم آن بزرگتر "
عذرخواهی.
آنها صعود یک بانک لغزنده از کاج - سوزن.
قدرت ، تالاب ، در ALP کمی آن سبز وجود دارد -- تنها یک برکه ، اما به اندازه کافی بزرگ به
حاوی بدن انسان ، و خالص به اندازه کافی برای انعکاس آسمان.
در حساب از باران ، آب چمن اطراف آن ، نشان داد که آب گرفتگی بود
مانند یک مسیر زمرد زیبا ، وسوسه انگیز این پا به سمت استخر مرکزی.
و مجزا موفق ، به عنوان حوضچه برود ، گفت : "آقای Beebe.
بدون عذر خواهی لازم برای استخر است. "جورج نشست که در آن زمین خشک شد ،
و drearily unlaced چکمه های خود.
"کسانی هستند توده ها از بید گیاه پر زرق و برق؟
من عاشق بید گیاه در دانه است. نام این گیاه معطر؟ "
هیچ کس می دانست ، و یا به نظر می رسید به مراقبت.
"این ناگهانی تغییرات پوشش گیاهی -- دستگاه این spongeous کمی از گیاهان آب ، و
در هر دو طرف از آن همه رشد ، بسیار دشوار و یا شکننده -- ورسک ، سرخس ، لطمه می زند ،
سنبه.
خیلی جذاب است ، بسیار جذاب است. "آقای Beebe ، شما نمی استحمام؟ "نامیده می شود
فردی ، به عنوان او خود را محروم. آقای Beebe فکر او نبود.
آب شگفت انگیز! "گریه فردی ، prancing شوید.
زمزمه : "آب ،" جورج.
خیس کردن موهای او اول -- مطمئن شوید که نشانه ای از بی تفاوتی -- او فردی به الهی به دنبال ،
بی تفاوت به عنوان اگر او یک مجسمه و حوضچه سطل از کف صابون بود.
لازم بود که به استفاده از عضلات خود را.
لازم بود که به تمیز نگه داشتن. آقای Beebe آنها را تماشا کرده ام ، و تماشا
دانه از رقص بید گیاه chorically بالای سر خود را.
"Apooshoo ، apooshoo ، apooshoo ،" رفت و فردی ، شنا به مدت دو سکته مغزی در هر دو
جهت ، و سپس درگیر شدن در شانه ها یا گل.
"آیا ارزشش را دارد؟" دیگر ، Michelangelesque در حاشیه آب گرفتگی پرسید.
این بانک جدا شدند ، و او را به داخل استخر سقوط کرد قبل از او سوال وزن بود
به درستی.
"هی ، poof -- I've بلعیده بچه قورباغه ، آقای Beebe ، فوق العاده آب ، آب ساده
پاره. "
"آب چندان بد نیست ، گفت :" جورج ، دوباره از شیرجه رفتن او ، و کندوپاش
در خورشید است. "آب عالی است.
آقای Beebe ، انجام دهد. "
"Apooshoo ، kouf." آقای Beebe ، که داغ شد ، که همیشه
acquiesced که در آن ممکن است ، نگاه در اطراف او.
او می توانست هیچ parishioners به جز درختان کاج شناسایی ، در حال بالا رفتن شدت در تمام جهات ،
و اشاره به یکدیگر در برابر رنگ آبی است.
چگونه با شکوه بود!
جهان از موتور ماشین و رؤسای روستایی فروکش inimitably.
آب ، آسمان ، و همیشه سبز باد -- این چیزها حتی فصل ها می توانند لمس و
قطعا آنان فراتر از دخالت انسان دروغ؟
"من نیز بیش از حد ممکن است شستن" ؛ و به زودی جامه او شمع سوم کمی بر ساخته شده
تبدیل به مرغزار کردن ، و او نیز ادعا تعجب از آب است.
آب معمولی بود ، و نه وجود دارد بسیار از آن ، و به عنوان فردی گفت ، آن را
یکی از شنا کردن در یک سالاد یاد آوری کرد.
سه جنتلمن چرخش در بالا و سینه استخر ، بعد از مد
پوره در Gotterdammerung.
اما یا به دلیل باران طراوت داده بود و یا به دلیل خورشید بود ریختن
با شکوه ترین گرما ، و یا اینکه دو نفر از آقایان جوان در سال و سوم بودند
جوان در روح -- برای برخی از دلیل و یا دیگر
تغییر بیش از آنها آمدند ، و آنها را فراموش کرده ایتالیا و گیاه شناسی و سرنوشت.
آنها شروع به بازی کند. آقای Beebe و فردی آب و تاب منعکس یکدیگر است.
کمی با احترام ، به آنها آب و تاب منعکس جورج.
او آرام بود : آنها می ترسید کردند و او جرم بود.
سپس تمام نیروهای جوانان پشت سر هم.
او لبخند زد ، خود را در آنها پرت ، آب و تاب منعکس آنها ، ducked آنها را لگد آنها را ، muddied
آنها ، و آنها را راندند از استخر است.
"نژاد شما آن را دور ، و سپس ،" گریه فردی ، و آنها در آفتاب شتافت ، و جورج
در زمان برش های کوتاه و dirtied ساق او بود و بار دوم به حمام.
سپس آقای Beebe رضایت برای اجرای -- منظره ای به یاد ماندنی.
آنها فرار برای دریافت خشک ، آنها برای دریافت سرد حمام ، آنها در هندی بودن در بازی
بید ، گیاهان و در سرخس ، آنها حمام برای دریافت تمیز.
و در تمام مدت سه بسته نرم افزاری کمی discreetly در سطح چمنزار دراز ، اعلام :
"نه. ما چیزی که اهمیت دارد. بدون ما باید بدون سرمایه گذاری آغاز خواهد شد.
برای ما باید همه به نوبه خود گوشت در پایان. "
"سعی کنید! امتحان کنید! فریاد کشیدند : "فردی ، ربودند تا
بسته نرم افزاری جورج و قرار دادن آن در کنار هدف خیالی ، پست.
"قوانین Socker ، جورج retorted ، پراکندگی بسته نرم افزاری فردی با پا زدن است.
"هدف" "هدف!"
"رمز عبور!"
"مراقبت از دیده بان من!" گریه آقای Beebe. لباس های پرواز در تمامی جهات.
"مواظب کلاه من! نه ، که به اندازه کافی ، فردی است.
لباس در حال حاضر.
نه ، من می گویم! "اما دو مرد جوان بودند هذیانی.
دور آنها را به درختان twinkled ، فردی با لباس زیر شبیه جلیقه روحانی زیر بازویش ،
جورج با کلاه گسترده بیدار بر روی مو چکیدن خود را.
"که شما انجام دهید! فریاد زد :" آقای Beebe ، به یاد آوردن که بعد از همه او در او بود
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا خود. سپس صدای او را تغییر به عنوان اگر هر کاج
درخت دین روستایی بود.
"سلام! افزایش فشار بر! من می بینم مردم آمدن شما همراهان! "
Yells ، و گسترش دایره بر روی زمین چیزی با نقاط رنگارنگ.
"سلام! سلام دوستان!
خانم ها! "نه جورج و نه فردی بود واقعا
تصفیه شده باشد.
در این حال ، آنها هشدار تاریخ و زمان آخرین آقای Beebe را نمی شنوند و یا آنها را اجتناب شود خانم
Honeychurch ، سیسیل ، و لوسی ، که راه رفتن در قدیمی خانم تماس بگیرید
Butterworth.
فردی نیم تنه یا ژیلت در پای خود کاهش یافته ، و به برخی از سرخس نقش برآب شد.
جورج whooped را در چهره خود ، تبدیل و پایین راه دور به برکه scudded ،
هنوز هم در کلاه آقای Beebe ملبس می شود.
"زنده بخشنده! گریه :" خانم Honeychurch. «هر کس این افراد مایه تاسف شد؟
آه ، عزیزان ، دور را نگاه کنید! و فقیر آقای Beebe ، بیش از حد!
هر چه اتفاق افتاده است؟ "
فرمان سیسیل ، که همیشه احساس است که او باید منجر شود : : : "بیا این راه را بلافاصله ،"
زنان ، هر چند می دانست بکجا نیست ، و حفاظت از آنها ، اگر چه او در برابر آن چه می دانستند.
او آنها را به رهبری در حال حاضر به سمت سرخس که در آن فردی شنبه پنهان است.
"اوه ، فقیر آقای Beebe! که نیم تنه یا ژیلت خود ما را در مسیر سمت چپ؟
سیسیل ، نیم تنه یا ژیلت آقای Beebe -- "
هیچ کسب و کار از ماست ، گفت : سیسیل ، یک نظر اجمالی به لوسی ، که تمام سایبان بود و آشکارا
"فکر." "من علاقه داشتن به آقای Beebe بازگشت به شروع به پریدن کرد
حوضچه. "
"این راه ، لطفا ، خانم Honeychurch ، در این راه."
آنها او را به دنبال کردن بانک در تلاش آماده باش در عین حال بیان اهمال کار است که
مناسب برای خانم ها در موارد چنین.
"خب ، من می توانم آن را کمک کنند ، گفت :" صدا نزدیک پیش رو ، و فردی به صورت freckled پرورش
و یک جفت شانه های برفی از fronds.
"من نمی توانم گام زده در ، می توانم؟"
"بخشنده خوب من ، عزیز ، پس از آن شما! مدیریت بدبختی!
چرا راحت حمام در خانه را نداشته باشند ، با سرد و گرم گذاشته؟ "
در اینجا نگاه کنید ، مادر ، یک شخص باید شستن و یک شخص رو به خشک ، و اگر دیگر
همکار -- "" عزیزم ، بدون شک شما هم حق با شماست به طور معمول ، اما
شما در هیچ موقعیت برای این ادعا هستند.
بیا ، لوسی "آنها تبدیل شده.
"اوه ، نگاه -- نگاه don't! آه ، فقیر آقای Beebe!
چگونه تأسف دوباره -- "
برای آقای Beebe خزنده بود از استخر ، که سطح لباس
طبیعت صمیمی شناور را انجام نداد ؛ در حالی که جرج ، جورج جهان خسته است ، به فردی فریاد زد :
که او یک ماهی قلاب کرده بود.
"و من بلعیده می شود ، من یکی ،" پاسخ او از سرخس.
"من بچه قورباغه را بلعیده است. در شکم من wriggleth.
من نخواهد مرد -- امرسون شما وحش ، شما بر روی چمدان های من کردم ".
"صدا در نیاوردن ، عزیزان ، گفت :" خانم Honeychurch ، که غیر ممکن است باقی بماند شوکه شده است.
و مطمئن باشید شما خشک خودتان به طور کامل اولین.
این سرماخوردگی از خشک شدن کامل نیست آمده است. "
مادر ، انجام دور می آیند ، گفت : "لوسی.
آه به خاطر نیکی "، آمده است." "سلام!" گریه جرج ، به طوری که دوباره
خانم ها متوقف شد. او در نظر گرفته خود را به عنوان لباس است.
پابرهنه ، لخت ، chested ، درخشنده و با شخصیت او در برابر جنگل سایه ،
به نام : "سلام ، خانم Honeychurch!
سلام!
"تعظیم ، لوسی ، بهتر تعظیم. هر کسی که آن را؟
من باید تعظیم "دوشیزه Honeychurch متمایل است.
آن شب و تمام آن شب آب فرار کرد.
فردا استخر به اندازه قدیمی خود را منقبض کرده و شکوه خود را از دست داد.
این تماس به خون و به اراده آرام ، نیایش در حال عبور است که بوده است
نفوذ عبور نیست ، تقدس ، طلسم ، جام باده لحظه ای برای جوانان.
>
فصل سیزدهم : چگونه بویلر خانم بارتلت پس خسته کننده بود
هر چند وقت یکبار لوسی تمرین کرده بود این کمان ، این مصاحبه!
اما او همیشه تمرین به حال آنها را در داخل خانه ، و با برخی از لوازم جانبی ، که قطعا
ما حق دارند که فرض کنیم.
چه کسی می تواند از پیش اگاهی دادن که او و جورج در تار و مار کردن یک تمدن دیدار خواهد کرد ،
در لابلای ارتش کتهای و قلاده و چکمه که بیش روشن از فروغ افتاب زخمی دراز
زمین وجود دارد؟
او جوان آقای امرسون ، تصور بود که ممکن است خجالتی یا مرضی یا بی تفاوت و یا
furtively گستاخ. او برای همه از این آماده شد.
اما او تا به حال که خوشحال می شود و استقبال از او را با فریاد از هرگز تصور نمی
ستاره صبح.
در داخل منزل خود ، partaking چای با قدیمی خانم Butterworth ، او منعکس شده آن است که
غیر ممکن به از پیش اگاهی دادن به آینده ، با هر درجه از دقت و صحت ، که غیر ممکن است
برای تمرین زندگی.
گسل در مناظر ، چهره در مخاطبان ، ایجاد ناگهانی از مخاطبان در
به مرحله ، و همه به دقت حرکات برنامه ریزی شده ما به معنای هیچ چیز ، و یا متوسط بیش از حد.
"من تعظیم ،" او تا به حال فکر.
"من دست با او لرزش نیست. این تنها چیزی مناسب است. "
او متمایل به حال -- اما به چه کسی؟ به خدایان ، قهرمانان ، به مزخرف
مدرسه دختران!
او در سراسر زباله است که cumbers جهان متمایل بود.
بنابراین فرار افکار خود ، در حالی که دانشکده خود را با سیسیل مشغول بودند.
این یکی دیگر از کسانی که خواستار تعامل بسیار ناراحت کننده بود.
خانم Butterworth او را تحت تعقیب بود ، و او نمی خواست دیده می شود.
او نمی خواست در مورد hydrangeas شنیدن ، چرا رنگ عوض آنها در
کنار دریا. او نمی خواست برای پیوستن به COS
هنگامی که عبور او همیشه استادانه درست شده بود ، ساخته شده و طولانی است ، پاسخ هوشمندانه که در آن "بله" و یا
"نه" انجام داده اند.
لوسی او را ساکت و در گفتگو در راه است که وعده داده شده و tinkered
برای صلح متأهل خود.
هیچ کس کامل نیست ، و قطعا از آن است عاقلانه تری برای کشف عیوب قبل از
نامشروع است.
خانم بارتلت ، در واقع ، هر چند در ورد ، دختر آموخته بود که این زندگی ما
حاوی هیچ چیز رضایت بخش است.
لوسی ، اگرچه او را دوست نداشت معلم ، تدریس را به عنوان عمیق در نظر گرفته ، و
اعمال آن را به معشوق خود. "لوسی ، گفت :" مادرش ، هنگامی که آنها به
خانه ، "هر چیزی موضوع را با سیسیل است؟"
سوال شوم بود ، حداکثر تا کنون خانم Honeychurch با موسسه خیریه ای رفتار کرده بود و
خویشتن داری. "نه ، من فکر می کنم نیست ، بنابراین ، مادر ، سیسیل همه
درست است.
"شاید او خسته" لوسی به خطر بیافتد : شاید سیسیل بود
کمی خسته است.
"از آنجا که در غیر این صورت" -- او بیرون کشیده او کلاه سر گذاشتن پین با جمع آوری نارضایتی --
زیرا در غیر این صورت من نمی می توانید حساب کاربری برای او خواهد شد. "
"من فکر می کنم خانم Butterworth و نه خسته کننده است ، اگر شما این معنی است که."
"سیسیل به شما گفته است فکر می کنم تا.
شما به عنوان یک دختر کوچک به او اختصاص داده شده ، و هیچ چیز به خوبی خود را برای توصیف
شما از طریق تب حصبه. -- این فقط همان چیز در همه جا "است.
"اجازه بدهید من فقط با قرار دادن کلاه سر گذاشتن خود را دور می شود به من؟"
"مسلما او می تواند او را مودبانه برای یک نیم ساعت پاسخ خواهد داد؟"
با شک و تردید لوسی : "سیسیل استاندارد بسیار بالا برای مردم ،" ، دیدن مشکل
پیش رو است.
"این بخشی از آرمان های خود را -- آن است که واقعا که باعث می شود او را گاهی به نظر می رسد --"
"اوه ، زباله!
اگر آرمان های بالا را یک مرد جوان بی ادب ، هر چه زودتر از شر آنها می شود بهتر است ،
خانم Honeychurch گفت ، توزیع خود را در پس پرده است.
"حالا ، مادر!
من دیده ام شما را با خانم Butterworth عبور خود را! "
"به این ترتیب نه. در زمان من می تواند گردن خود را به زور گرفتن.
اما در آن راه ندارد.
شماره از آن است که همین کار را با سیسیل بیش از همه "" - توسط -- من به شما نگفته است.
من تا به حال نامه ای از شارلوت در حالی که من در لندن بود. "
این تلاش برای منحرف کردن گفتگو بود خیلی احمقانه است ، و خانم Honeychurch ابراز تنفر
آن. "از آنجا که سیسیل را از لندن آمد ، هیچ چیز
به نظر می رسد او را لطفا.
هر گاه او winces من صحبت می کنند ؛ -- من به او ، لوسی ، بی فایده است به من در تناقض.
بدون شک من نه هنری نه ادبی و نه فکری و نه موسیقی ، اما نمی توانم
کمک به مبلمان اتاق نقاشی ، پدر شما آن را خریداری کرد و ما باید با
آن ، سیسیل مهربانی را به خاطر داشته باشیم. "
"من -- من ببینید چه چیزی شما ، و قطعا سیسیل شایسته نیست.
اما او به این معنا نمی شود بی ادب -- او یک بار توضیح داد -- آن چیزهایی که ناراحت او
او به راحتی توسط چیز های زشت ناراحت است -- او به مردم بی ادب است ".
"آیا این یک چیز یا یک فرد وقتی فردی آواز می خواند؟"
"شما می توانید یک فرد واقعا موسیقی لذت بردن از آهنگ های کمیک که ما انتظار نیست."
"پس چرا او نمی ترک اتاق؟
چرا تظاهرات نشسته wriggling و sneering و لوس شدن لذت همه؟ "
ما نمی باید ناعادلانه به مردم ، با شک و تردید : "لوسی.
چیزی او را enfeebled بود ، و در مورد سیسیل ، که او تا تسلط بود
کاملا در لندن ، نمی خواهد آمد مندرج در فرم موثر.
دو تمدن درگیر شده بود -- سیسیل اشاره کرد که آنها ممکن است -- و او خیره شد
و سر در گم ، به عنوان اینکه درخشندگی نهفته است که در پشت همه ی تمدن های کور
چشم او.
طعم خوب و طعم بد catchwords تنها لباس برش متنوع شد و
موسیقی خود را از طریق کاج درختان را به زمزمه منحل شده است ، که در آن ترانه نمی باشد.
تشخیص از آهنگ کمدی.
او در شرمندگی زیادی باقی ماند ، در حالی که خانم Honeychurch رهبانیت خود را برای تغییر
در حال حاضر و پس از آن شام و هر او گفت : یک کلمه ، و چیزهای بهتر ساخته شده است.
وجود ندارد کتمان حقیقت ، سیسیل به خودخواهانهای به معنای بود ، و او به حال
موفق شد. و لوسی -- او می دانستند چرا که نه -- آرزو
مشکل می تواند در هر زمان دیگر آمده است.
"بروید و لباس ، عزیز ، شما خواهید بود در اواخر است." "همه حق مادر --"
"آیا می گویند :" کلیه حقوق و متوقف کردن نیست. برو. "
او اطاعت ، اما disconsolately در پنجره فرود loitered.
با شمال ، بنابراین نظر کمی وجود دارد ، و هیچ نمایی از آسمان.
در حال حاضر ، همانطور که در فصل زمستان ، درختان کاج آویزان ، نزدیک به چشم او.
یکی از این پنجره فرود با افسردگی متصل می شوند.
هیچ مشکل قطعی او را تهدید ، اما او به خودش آهی کشید ، آه ، عزیزم ، چه باید من
انجام دهید ، چه کار باید بکنم؟ "به او به نظر می رسید که هر کس دیگری بود
رفتار بسیار بد است.
و او باید ذکر کرده اند نامه خانم بارتلت.
او باید دقت بیشتری به خرج مادرش و نه کنجکاو بود ، و ممکن است خواسته
آنچه در آن بود.
آه ، عزیزم ، باید او انجام می دهند -- و پس از آن فردی آمد محدوده ، پله ها ، و پیوست
صفوف بد ادب. "من می گویم ، کسانی که با شکوه مردم است."
"من کودک عزیز ، خسته کننده بوده ام!
شما هیچ کسب و کار به آنها حمام کردن را در مقدس آن را به مراتب بیش از حد عمومی.
این همه برای شما مناسب است ، اما بی دست و پا برای هر کس دیگری بود.
آیا دقت بیشتری به خرج.
را فراموش کرده اید محل در حال رشد است به نیمی از حومه. "
"من می گویم ، هر چیزی به فردا هفته؟" که من می دانم. "
سپس من می خواهم به درخواست Emersons تا تنیس یکشنبه است. "
"اوه ، من که نمی کنند ، فردی ، من نمی خواهد انجام این کار با وجود این همه درهم و برهم کردن."
"چه اشکالی دارد با دادگاه است؟
آنها یک یا دو برآمدگی مهم نیست ، و من دستور داد توپ جدید. "
"من به معنای بهتر نیست. من واقعا به معنی. "
او خود را با آرنج دست گرفت و humorously رقصید او را به بالا و پایین گذشت.
او وانمود به ذهن ، اما او می توانست با خلق و خوی فریاد زد.
سیسیل نگاه آنها را به عنوان او را به توالت خود اقدام و آنان به مری با او مانع
خون ریزی از قوطی های آب داغ. سپس خانم Honeychurch درب خود را گشوده و
گفت : "لوسی ، چه سر و صدا شما به ما قول میدهید که!
من چیزی برای گفتن به شما. آیا به شما می گویند شما تا به حال به حال نامه ای از
شارلوت؟ "و فردی به فرار. "بله. من واقعا می تواند به توقف.
من هم باید لباس بپوشد. "
"چگونه شارلوت؟" "همه حق است."
"لوسی" دختر مایه تاسف بازگشت.
"شما به یک عادت بد hurrying دور در وسط از حکم یکی است.
آیا شارلوت ذکر دیگ بخار خود را؟ "" او چیست؟ "
"آیا شما به یاد داشته باشید که دیگ خود را به خارج در ماه اکتبر بود ، و او را حمام مخزن
تمیز کردن ، و همه انواع وحشتناک به کردم و بعد زدم زیر گریه؟ "
"من می توانم نگرانی تمام شارلوت به یاد داشته باشید ، گفت :" لوسی به تلخی.
"من باید به اندازه کافی از خود من ، در حال حاضر که شما با سیسیل خوشحال است."
خانم Honeychurch ممکن است داشته flamed.
او نیست. وی گفت : "بیا این جا ، بانوی پیر -- متشکرم
برای قرار دادن دور کلاه سر گذاشتن من -- من بوسه ".
و ، هر چند هیچ چیز کامل نیست ، لوسی احساس برای لحظه ای که مادر و باد می وزد
گوشه و دشت در نور خورشید رو به کاهش بود کامل است.
بنابراین ثبات قدم از زندگی رفت.
به طور کلی در گوشه باد می وزد. در آخرین لحظه ، زمانی که ماشین اجتماعی
طرز ناامید کننده ای مسدود شده است ، یک عضو دیگر از خانواده در یک قطره از نفت ریخت.
سیسیل منفور روش خود -- شاید به درستی.
در تمام رویدادها ، آنها خود بودند. شام بود در نیمه گذشته هفت.
فردی gabbled فضل ، و آنها صندلی های سنگین خود را جلب کرد و سقوط کرد.
خوشبختانه ، مردان گرسنه بودند. هیچ چیز نامطلوب رخ داده است تا زمانی که
پودینگ.
سپس فردی گفت : "لوسی ، چه امرسون می خواهم؟"
"من او را در فلورانس دید ، گفت :" لوسی ، امیدوار است که این را برای پاسخ عبور.
"آیا او مرتب کردن بر اساس هوشمندانه ، و یا او مناسب و معقول اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است؟"
"بخواهید سیسیل آن است سیسیل که او را به اینجا کشانده است."
"گفت :" او مرتب کردن بر اساس هوشمندانه ، مثل خودم ، سیسیل.
فردی نگاه او doubtfully. "چگونه به خوبی آنها را می دانید در
Bertolini؟ پرسید : "خانم Honeychurch.
"اوه ، خیلی کمی است. منظورم این است که شارلوت به آنها می دانستند حتی کمتر از
من "" اوه ، که مرا به یاد -- شما به من گفت هرگز
چه شارلوت در نامه خود گفت :. "
"یک چیز و دیگر ، گفت :" لوسی ، تعجب که آیا او را از طریق دریافت
وعده غذایی بدون دروغ.
در میان چیزهای دیگر ، که دوست افتضاح از مال انزن دوچرخه سواری از طریق تابستان شده است
خیابان ، تعجب او می خواهم آمد و ما را ببینید ، و شکر خدا این کار را نکرد. "
"لوسی ، من تماس بگیرید راه شما صحبت نامهربان."
لوسی craftily گفت : "او یک رمان نویس بود ،. این گفته یکی از خوشحال بود ، برای هیچ چیز
roused خانم Honeychurch بسیار به عنوان ادبیات در دست زنان است.
او را از هر موضوع را در برابر آن دسته از زنانی که (به جای مراقبت با سخن حمله کردن را رها
خانه های خود و فرزندان خود) به دنبال معروفیت چاپ.
نگرش او این بود : "اگر کتاب ها نوشته شده است ، باید اجازه دهید آنها را مردان نوشته شده است" ، و
او آن را در طول بزرگ توسعه یافته ، در حالی که سیسیل yawned و فردی در "این بازی
سال ، سال آینده ، در حال حاضر ، هرگز ، "با او
آلو سنگ ، و لوسی ماهرانه در شعله های آتش خشم مادر تغذیه.
اما به زودی آتش فوت پایین ، و ارواح شروع به جمع آوری در تاریکی است.
بیش از حد بسیاری از ارواح در مورد وجود دارد.
شبح اصلی -- که لمس لب بر روی گونه اش -- قطعا گذاشته شده بود مدتها پیش ؛
آن می تواند چیزی برای او که یک مرد او را بر روی یک کوه بوسید به حال یک بار.
اما آن را به حال مولود طیفی خانواده -- MR. هریس ، نامه خانم بارتلت ، آقای Beebe
خاطرات بنفشه -- و یکی یا دیگری از این او را قبل از در سیسیل موظف امد و شد زیاد بود
بسیار چشم.
این خانم بارتلت که در حال حاضر بازگشت ، و با vividness هولناک بود.
"من فکر کردن ، لوسی ، که نامه ای از شارلوت.
او چگونه است؟ "
"من پاره چیز." "آیا او می گویند چگونه او نیست؟
چگونه او را صدا؟ شاد؟ "
"اوه ، بله ، گمان می کنم -- -- نه چندان شاد ، گمان می کنم."
"سپس ، بر آن بستگی دارد ، آن بویلر است. من خودم می دانم چگونه آب بر یکی را طعمه
ذهن داشته باشند.
من نه هر چیز دیگری -- حتی بدبختی با گوشت "
سیسیل دست خود را بر چشم خود را بنا نهاد.
"پس من" ، اظهار داشت فردی ، پشتیبانی مادرش -- پشتیبان گیری روح او
نسبت به ماده و نه سخن گفتن.
"و من شده فکر کردن ،" وی افزود : نه عصبی ، "مسلما ما می تواند فشار
شارلوت در اینجا هفته آینده ، و به او یک روز تعطیل خوبی داشته باشید در حالی که لوله کش در Tunbridge
ولز به پایان برسد.
من فقیر شارلوت را برای مدتی چنین طولانی دیده می شود نیست. "
نسبت به اعصاب خود را می تواند ایستاده بود. و دیگر نمی توانست تجمع با خشونت پس از
خوبی مادرش او را به طبقه بالا.
"مادر ، نه!" او التماس کرد. وی می افزاید : "این غیر ممکن است.
ما می توانیم با شارلوت در بالای چیزهای دیگر را نداشته باشند ، ما آن را به عنوان به مرگ فشرده
است.
در فردی دوست آینده سه ، سیسیل وجود دارد ، و به شما وعده داده شده را به
در مینی Beebe به خاطر ترساندن دیفتری استفاده می کنند ، فراهم کرده است.
این سادگی را نمی توان انجام می شود. "
"مزخرف! این می تواند. "
"اگر مینی خواب در حمام. در غیر این صورت نه. "
"مینی می تواند با شما بخوابد."
"من او را نداشته باشند." "و سپس ، اگر شما آنقدر خودخواه ، آقای فلوید باید
به اشتراک گذاشتن یک اتاق با فردی. "
"خانم بارتلت ، خانم بارتلت ، خانم بارتلت" moaned سیسیل ، دوباره تخمگذار او
دست بر چشمان او. لوسی "، تکرار :" این غیر ممکن است.
"من نمی خواهم را به مشکلات ، اما واقعا در خدمتکاران را پر کنید تا عادلانه نیست
خانه کنم. "افسوس!
«حقیقت این است ، عزیزم ، شما شارلوت خوشم نمی آید."
"نه ، من نمی. و نه بیشتر می کند سیسیل.
او بر اعصاب ما می شود.
شما باید او را ندیده به تازگی ، و درک نمی کنند چقدر خسته کننده او را می توان ، هر چند چنین است
خوب است.
بنابراین ، مادر ، ما را نگران نباشید این در تابستان گذشته ، اما از بین بردن ما درخواست خود را به
آمده است. "" بشنو ، می شنوید! گفت : "سیسیل.
خانم Honeychurch ، با جاذبه بیش از حد معمول ، و با احساس بیش از او
معمولا خودش را مجاز ، پاسخ داد : "این بسیار از شما دو نوع نیست.
شما باید به یکدیگر و تمام این جنگل در راه رفتن ، به طوری کامل از چیزهای زیبا و
فقیر شارلوت تنها آب را خاموش و لوله کش.
شما جوان ، عزیزان و جوانان با این حال باهوش هستند ، و با این حال بسیاری از کتاب
آنها خوانده شده ، آنها هرگز حدس بزنید چه آن را احساس می کند که پیر است. "
سیسیل نان خود را فروپاشید.
"من باید بگویم پسرخاله شارلوت به من بسیار مهربان بود که در آن سال من بر روی دوچرخه ام به نام" قرار داده
در فردی است.
"او از من برای آینده تا من می خواهم چنین احمق احساس تشکر و fussed دور بدون پایان دادن به دریافت
تخم مرغ آب پز برای چای من فقط حق. "" من می دانم ، عزیز.
او به هر یک نوع است ، و هنوز لوسی می کند این دشواری زمانی که ما سعی می کنیم به این
برخی از بازگشت وی کم است. "اما لوسی سخت قلب او است.
این خوب بودن به نوع خانم بارتلت شد.
او خودش سعی کرده بود در اغلب اوقات و به تازگی.
یکی ممکن است دچار تاخیر کردن یا شدن گنج در آسمان با تلاش است ، اما یکی غنی شده نه خانم
بارتلت و نه هر کس دیگر بر زمین.
"من می توانید آن را کمک کند ، مادر : او گفت : کاهش یافت.
من شارلوت دوست ندارد. اعتراف میکنم از من نفرت انگیز است. "
"از حساب خود ، به شما گفته او به همان اندازه است."
"خوب ، او را فلورانس بنابراین ابلهانه ترک.
او flurried -- "
ارواح بازگشت بودند ، آنها را پر ایتالیا ، آنها حتی غاصب اماکن
او را به عنوان یک کودک شناخته شده بود.
هرگز دریاچه مقدس خواهد بود که دوباره همان ، و ، در هفته یکشنبه ، چیزی
حتی به گوشه باد می وزد رخ می دهد. چگونه او مبارزه در مقابل ارواح؟
برای یک لحظه در جهان قابل مشاهده پژمرده دور ، و خاطرات و احساسات به تنهایی به نظر می رسید
واقعی است.
"گمان می کنم خانم بارتلت باید می آیند ، چرا که او کورک تخم مرغ را به خوبی گفت :" سیسیل ، که
در جای قاب شادتر از ذهن ، به لطف پخت و پز قابل تحسین است.
"من معنی نیست که این تخم مرغ و آب پز بود ،" اصلاح فردی ، "چرا که در نقطه واقع
او را فراموش کرده به آن را ، و به عنوان یک ماده در واقع من برای مراقبت از تخم مرغ نیست.
من فقط به این معنی بود که چگونه با نشاط نوع او به نظر می رسید. "
سیسیل دیده دوباره. آه ، این Honeychurches!
تخم مرغ ها ، دیگهای بخار ، hydrangeas ، خدمتکاران -- از جمله جان خود را جمع و جور بودند.
"ممکن است من و لوسی را از صندلی های ما؟" او ، با بی احترامی به ندرت محجبه پرسید.
ما هیچ دسر را نمی خواهیم. "
>
فصل چهاردهم : چگونه لوسی با وضعیت های خارجی روبرو شجاعانه
البته خانم بارتلت پذیرفته شده است. و البته به همان اندازه ، اطمینان حاصل کنید که او احساس
او را یک مزاحمت ، ثابت و التماس داده می شود اتاق تحتانی یدکی -- چیزی
بدون دیدگاه ، هر چیزی است.
او به لوسی دوست دارم. و البته به همان اندازه ، جورج امرسون
آمدن به تنیس در هفته یکشنبه.
لوسی مواجه وضعیت شجاعانه ، هر چند ، مانند بسیاری از ما ، او تنها با آن روبرو
موقعیتی است که او را احاطه. او درون gazed هرگز.
اگر در زمان های تصاویر عجیب و غریب از اعماق افزایش یافت ، او آنها را به اعصاب است.
وقتی سیسیل آورده Emersons به خیابان تابستان ، اعصاب او را ناراحت کرده بود.
شارلوت که صیقل دادن سفاهت گذشته ، و این ممکن است او را ناراحت
اعصاب می شود. او عصبی در شب است.
هنگامی که او به جورج صحبت کردم -- آنها به دیدار دوباره تقریبا بلافاصله در خانه کشیش بخش -- خود
صدای او را عمیقا نقل مکان کرد ، و او خواست نزدیک او باقی می ماند.
چگونه وحشتناک اگر او واقعا می خواست نزدیک او را باقی می ماند!
البته ، آرزوی به علت اعصاب ، که عشق را به بازی ترفندهای چنین منحرف شد
بر ما است.
هنگامی که او از "چیزهایی که از چیزی رنج می برد به حال و به معنای او نیست
دانم چه. "
در حال حاضر سیسیل روانشناسی به یک بعد از ظهر خود را مرطوب توضیح داده شده بود ، و همه مشکلات از
جوانان در جهان ناشناخته می تواند برکنار شد.
این به اندازه کافی برای خواننده را به این نتیجه واضح است ، "او عاشق جوان امرسون."
خواننده در محل لوسی آن آشکار است.
زندگی آسان است به کرونیکل ، اما سردرگم به عمل ، و استقبال می کنیم "اعصاب" و یا هر
ازمون های دیگر که میل شخصی ما مخفی است.
او دوست سیسیل ؛ جورج عصبی او ، خواننده را به که او را توضیح دهد
عبارات باید معکوس؟ اما وضعیت خارجی -- او روبرو خواهد شد
که شجاعانه.
جلسه در خانه کشیش بخش پشت سر گذاشته بودند و به اندازه کافی است.
بین آقای Beebe و سیسیل ایستاده ، او اشارات چند معتدل ساخته شده بود به
ایتالیا ، و جورج جواب داده بود.
او مشتاق نشان می دهد که او خجالتی بود و خوشحالم که او خجالتی به نظر نمی رسد
یا. همکار خوب ، گفت : "آقای Beebe پس از آن
"او crudities خود را در زمان کار خواهد کرد.
من نه بی اعتمادی مردان جوان که به زندگی آرامی لغزش است. "
لوسی گفت : "او روحیه بهتر به نظر می رسد. او می خندد. "
"بله ،" روحانی پاسخ :.
"او بیدار شدن از خواب." که تمام شد.
اما ، به عنوان هفته به تن در ، بیشتر از دفاع او افتاد ، و او سرگرم یک تصویر
که به زیبایی فیزیکی است.
در وجود از روشن ترین جهت ، خانم بارتلت ساختگی به سرهم بندی کردن ورود او.
او قرار بود در ایستگاه جنوب شرقی در Dorking ، بکجا خانم Honeychurch راند
دیدار با او.
او در لندن و برایتون ایستگاه رسیدند ، و به استخدام یک کابین تا به حال.
هیچ کس در خانه به جز فردی و دوست او ، که برای جلوگیری از تنیس روی خود و
سرگرم کردن او برای یک ساعت جامد.
سیسیل و لوسی در چهار ساعت تبدیل شده است ، و این ، با کمی مینی Beebe ، ساخته شده
تا حدودی نغمه شش سازه یا شش اوازه غم انگیز بر چمن بالاتر برای چای.
من باید خودم ببخش هرگز ، گفت : "خانم بارتلت که در برخاستن از صندلی خود نگه داشته ،
و به حال شده توسط این شرکت متحد التماس باقی می ماند.
"من همه چیز را ناراحت کرده اند.
سرشار در جوانان! اما من در مورد پرداخت پول برای کابین من اصرار می ورزند.
گرانت که در هر حال. "
، گفت : "بازدید کننده های ما چنین چیزهایی وحشتناک انجام هرگز" لوسی ، در حالی که برادرش ، در
که حافظه تخم مرغ آب پز در حال حاضر رشد کرده بود بی اساس ، گفت در تحریک پذیر
زنگ های : "آنچه که من کوشش کرده ام که به
متقاعد کردن شارلوت پسر عموی ، لوسی ، برای نیم ساعت گذشته
"احساس می کنم خود را یک بازدید کننده عادی ، گفت :" خانم بارتلت ، و نگاه او
چیز ساییده شده دستکش.
"بسیار خوب ، اگر شما می خواهم واقعا نه. پنج شیلینگ ، و من داد از باب به
راننده "خانم بارتلت نگاه در کیف پول خود را.
فرمانروایان فقط و سکه چیزی ندید.
می تواند هر یک را تغییر او باشد؟ فردی نیمی از نشخوار کردن بود و دوست خود را به حال
چهار نیم و تاج.
خانم بارتلت moneys خود را پذیرفته و سپس گفت : "اما چه کسی هستم من به به
حاکمیت؟ "" بیایید ترک آن همه مادر تا می آید
پشت ، پیشنهادی : "لوسی.
"نه ، عزیز ، مادر شما ممکن است کاملا یک درایو طولانی که او مختل نمی
با من است. همه ما foibles کوچک ما ، و معدن می باشد
حل و فصل سریع تشکیل می دهد. "
در اینجا دوست فردی ، آقای فلوید ، اظهار او که نیاز باشد به نقل از : او
ارائه شده به بازی شیر یا خط فردی برای نشخوار کردن خانم بارتلت.
یک راه حل به نظر می رسید در چشم ، و حتی سیسیل ، که تا به حال شده است ostentatiously نوشیدن او
چای در این دیدگاه ، احساس جذابیت ابدی احتمال ، و تبدیل گرد.
اما این کار را انجام ندهید ، یا.
"لطفا -- لطفا -- من می دانم من کسی که عیش دیگران را منغص میکند ناراحت هستم ، اما من را رنجور.
من عملا باید لخت شود که از دست داده است. "
"فردی به من مدیون پانزده شیلینگ ، interposed سیسیل.
بنابراین کار کردن حق اگر پوند شما را به من بدهید. "
"پانزده شیلینگ ، گفت :" خانم بارتلت طرز شک برانگیزی است.
"چگونه است که آقای Vyse؟" "از آنجا که ، آیا شما نمی بینید ، فردی پرداخت خود را
کابین.
پوند به من بدهد ، و ما باید این قمار اسفناک است ، اجتناب کنند. "
خانم بارتلت ، که فقیر در چهره بود ، سر در گم تبدیل شد و در رندر کردن
حاکمیت در میان gurgles سرکوب از جوانان دیگر.
برای یک لحظه سیسیل خوشحال بود.
او در مزخرف بازی در میان هم سن و سالان خودش را. سپس او در نگاه لوسی ، که چهره
نگرانی های خرده لبخند خدشه دار کرده بود. در ماه ژانویه او را لئوناردو او را نجات
از این سخن بی معنی stupefying است.
"اما من که نمی بینم! بانگ زد :" مینی Beebe که دقت تماشا بود
معامله نابکار. "من نمی بینیم چرا آقای Vyse این است که
نشخوار کردن است. "
"از آنجا که از پانزده شیلینگ و پنج ،" آنها گفتند رسما.
"پانزده شیلینگ و پنج شیلینگ را با یک پوند ، شما را ببینید."
"اما من نمی بینیم --"
آنها سعی کردند تا او را با کیک خفه کردن. "نه ، متشکرم.
من انجام می شود. من نمی بینم چرا -- فردی ، من بهم زدن ندارم.
دوشیزه Honeychurch ، برادر خود را به من صدمه زدن به.
OW! چه در مورد آقای فلوید ده شیلینگ؟
OW! نه ، من نمی بینند و من باید ببینید که چرا خانم What's او را نام می کنند باید آگاه باشند که پرداخت نمی
باب برای راننده است. "' "من راننده را فراموش کرده بود ، گفت :" دوشیزه
بارتلت ، قرمزی.
"متشکرم ، عزیزم ، برای یادآوری به خودم. شیلینگ بود؟
می توانید هر یک را من برای نیم تاج را تغییر دهید؟ "
"من آن را دریافت کند ، گفت : میزبان جوان ، رو به افزایش با تصمیم.
"سیسیل ، که مستقل را به من بدهد. نه ، به من بدهد که مستقل.
من Euphemia به آن را تغییر دهید کنید ، و می کنیم که کل آن دوباره آن را از شروع
آغاز راه است. "
"لوسی -- لوسی -- آنچه مایه رنجش من هستم" اعتراض خانم بارتلت ، و به دنبال او
در سرتاسر چمن است. لوسی tripped جلوتر ، شبیه سازی شوق و شعف است.
هنگامی که آنها از گوش رس خانم بارتلت بودند متوقف wails او و گفت : کاملا سریع :
"آیا شما او را در مورد او گفت : رتبهدهی نشده است؟"
"نه ، من ، نه" پاسخ لوسی ، و پس از آن می توانست زبان خود را برای گاز
درک به سرعت آنچه دختر عموی پدرش به معنای.
"اجازه بدهید -- ارزش مستقل از نقره"
او را به آشپزخانه فرار. انتقال ناگهانی خانم بارتلت بودند بیش از حد
خارق العا د ه.
گاه گاهی به نظر می رسید که اگر او برنامه ریزی شده هر کلمه او صحبت کرد و یا باعث می شود سخن گفته ؛ به عنوان
اگر همه این نگرانی در مورد کابین و تغییر خدعه را به تعجب روح شده بود.
او اظهار داشت : "نه ، من سیسیل یا هر کس گفته ، هنگامی که او بازگشت.
"من به شما وعده داده شده نباید. در اینجا این است که پول خود را -- تمام شیلینگ ، به جز
دو نیمه تاج.
آیا شما بر آن؟ شما می توانید بدهی های خود را به سادگی حل و فصل در حال حاضر است. "
خانم بارتلت در طراحی اتاق ، زل زده در عکس سنت جان
صعودی ، که قاب شده بود.
"چگونه وحشتناک!" او زمزمه "چگونه بیش از وحشتناک ، اگر آقای Vyse باید برای آمدن
شنیدن از آن را از منابع دیگر "" اوه ، نه ، شارلوت ، گفت : "دختر ،
ورود به نبرد است.
"جورج امرسون همه حق است ، و چه منبع دیگر وجود دارد؟"
خانم بارتلت در نظر گرفته شود. به عنوان مثال ، راننده.
من تو را دیدم او را از طریق بوته در شما به دنبال به یاد داشته باشید که او تا به حال بنفش بین خود
دندان. "لوسی shuddered کمی.
"ما باید امر احمقانه بر اعصاب ما اگر دقت نکنیم.
چگونه می تواند یک کابین راننده فلورانس همیشه نگه دارید از سیسیل؟ "
"ما باید از هر امکان فکر می کنم."
"آه ، آن همه حق است." "یا شاید قدیمی آقای امرسون می داند.
در واقع ، او خاصی به دانستن است. "" من اهمیتی نمی دهند اگر او کارش را.
من از شما متشکرم نامه برای حرف شما بود ، اما حتی اگر این خبر دور ، من فکر می کنم من
می توانید اعتماد سیسیل در آن خنده. "" مخالفت؟ "
"نه ، خنده آن است."
اما او در قلب خود می دانستند که او می تواند به او اعتماد نمی کند ، برای او مورد نظر خود را
دست نخورده. "بسیار خوب ، عزیزم ، شما می دانید بهترین است.
شاید آقایان متفاوت هستند به آنها وقتی من کوچک بودم.
خانمها هستند قطعا متفاوت است. "" در حال حاضر ، شارلوت! "
او در او به شوخی زده است.
"شما نوع ، چیزی که اضطراب. تمایل دارید چه من انجام دهید؟
در ابتدا شما می گویند : "نگویید' ؛ و سپس به شما می گویند ، 'ارسال'.
کدام است آن را به صورت؟
سریع! "خانم بارتلت آهی کشید :" من برای شما مطابقت
در گفتگو ، عزیزترین.
من سرخ شدن زمانی که من فکر می کنم که چگونه من در فلورانس مداخله ، و شما را به خوبی قادر به نگاه
پس از خودتان ، و بسیار باهوشتر در تمام راه از من.
شما هرگز مرا خواهد بخشید. "
"باید بیرون بروید ، سپس. آنها تمام چین اگر ما نمی سر و صدا. "
برای هوا زنگ زد با shrieks مینی ، که با یک scalped
قاشق چای خوری.
"عزیزم ، یک لحظه -- ما ممکن است این شانس را برای چت دوباره ندارد.
آیا شما شاهد یکی از جوان رتبهدهی نشده است؟ "" بله ، من است. "
"چه اتفاقی افتاد؟"
"ما در خانه کشیش بخش دیدار کرد." "چه خط او گرفتن؟"
"هیچ خط. او در مورد ایتالیا سخن گفت ، مانند هر دیگر
فرد.
واقعا همه حق است. چه مزیت که او از بودن
دلار کانادا ، با صراحت آن را قرار داده؟ من آرزو می کنم می تواند به شما آن را ببینید راه من است.
او واقعا نمی خواهد هر گونه مزاحمت ، شارلوت است. "
"هنگامی که یک دلار کانادا ، همیشه CAD. این نظر فقیر من است. "
لوسی متوقف شد.
"سیسیل گفت : یک روز -- و من فکر کردم آن را به طوری عمیق -- که دو نوع وجود دارد cads
خودآگاه و ناخودآگاه. "او دوباره متوقف شد ، تا مطمئن شوید که از انجام
عدالت به ژرفا سیسیل.
از پنجره او را دیدم سیسیل خود ، تبدیل بیش از صفحات یک رمان.
این یکی از جدید از کتابخانه اسمیت بود. مادر او را باید از بازگشت
ایستگاه.
"هنگامی که یک دلار کانادا ، همیشه CAD ، droned :" خانم بارتلت.
"چیزی که من ناخودآگاه معنی است که امرسون سر خود را از دست داد.
من را به همه کسانی که بنفشه سقوط کرد ، و او احمقانه و شگفت زده شد.
من فکر نمی کنم ما باید او را بسیار سرزنش.
چنین تفاوت زمانی که می بینید یک فرد با چیزهای زیبا در پشت او را می سازد
به طور غیر منتظره.
واقعا آن را می سازد ، تفاوت عظیم ، و او سر خود را از دست داد : او
آیا من یا هر یک از که مزخرف ، یکی نی تحسین نیست.
فردی و نه او را دوست دارد ، و از او خواست تا در روز یکشنبه ، بنابراین شما می توانید برای قضاوت
خودتان. او بهبود یافته است ، او نه مانند همیشه نگاه
اگر او را به اشک های پشت سر هم.
-- او یک کارمند در دفتر مدیر کل در یکی از راه آهن بزرگ است
پورتر! و اجرا می شود به پدرش برای هفته به پایان می رسد.
پاپا بود که با روزنامه نگاری است ، اما روماتیسمی و بازنشسته شده است.
گرامی! در حال حاضر برای باغ است. "
او در زمان نگه مهمان خود را توسط بازوی.
"فرض کنید ما در مورد این کسب و کار احمقانه ایتالیایی صحبت نمی.
ما می خواهیم شما را به بازدید خوب پراسایش در گوشه باد می وزد ، بدون worriting. "
لوسی فکر این و نه یک سخنرانی خوب است.
خواننده ممکن است لغزش تاسف در آن شناسایی شده است.
چه خانم بارتلت تشخیص لغزش نمی توانم بگویم ، برای آن غیر ممکن است
نفوذ به ذهن افراد مسن است.
او ممکن است صحبت بیشتر ، اما ورود او قطع شد
میزبان.
توضیحات در زمان و در میان آنها لوسی فرار ، ضرباندار تصاویر
کمی بیشتر به وضوح در مغز او.
>