Tip:
Highlight text to annotate it
X
سوم حادثه ای.
منشی سهام بروکر است
مدت کوتاهی بعد از ازدواج من خریده بود
ارتباط در منطقه Paddington.
قدیمی آقای فارکوهار ، از چه کسی به من آن را خریداری ،
حال در یک زمان به طور کلی عالی
عمل ، اما سن او ، و رنج از
ماهیت رقص سنت Vitus است که از آن
او رنج می برد ، حال آن بسیار نازک.
عمومی نمی باشد. unnaturally می رود در
اصل است که او که می خواهند دیگران را التیام بخشد
باید خود را به تمام می شود ، به نظر می رسد و با چشم حقارت در
قدرت شفابخش از مردی که خود را
مورد است فراتر از دسترس از مواد مخدر است.
بنابراین به عنوان پیشگام من ضعیف خود را
عمل ، تا زمانی که من خریداری کاهش یافته است
آن را از او آن را از 1،200 غرق شده بود
به کمی بیش از سیصد سال است.
من تا به حال اعتماد به نفس ، با این حال ، در جوانی خود من
و انرژی ، و در متقاعد شده بود
چند سال بسیار نگرانی خواهد بود به عنوان
شکوفایی مثل همیشه.
به مدت سه ماه پس از مصرف بیش از
عمل من بسیار نزدیک در محل کار نگه داشته شد ،
و کمی از شرلوک دوست من دیدم
هولمز ، برای من بیش از حد شلوغ بود برای دیدار بیکر
خیابان ، و او رفت و به ندرت خود را در هر نقطه
صرفه جویی بر کسب و کار حرفه ای است.
من ، شگفت زده به همین دلیل ، زمانی که ، یک
صبح در ماه ژوئن ، به عنوان من نشسته خواندن
مجله پزشکی بریتانیا بعد از صبحانه ، من
شنیده ام در حلقه بل ، به دنبال آن
بالا ، تا حدودی دارای صدای مزاحم زنگ های قدیمی من
صدای همدم است.
"آه ، عزیز من اما واتسون ،" او گفت ، striding
به داخل اتاق ، گفت : "من بسیار خوشحال برای دیدن
شما!
من اعتماد است که خانم واتسون را به طور کامل
بهبود از تمام هیجانات کمی
ارتباط با ما ماجراجویی از ثبت نام از
چهار. "
"با تشکر از شما ، ما هر دو خیلی خوب ، گفت :" من ،
تکان دادن او را به گرمی توسط دست.
"و من امیدوارم ، همچنین ،" او ادامه داد ، و نشسته ،
در پایین گهواره - صندلی ، "که مراقبت
حرفه پزشکی را به طور کامل نمی
پاک که علاقه شما را به استفاده
ما مشکلات را در کمی استقرایی یا قیاسی. "
"بر خلاف انتظار ،" من جواب داد : "این فقط
شب گذشته که من بیش از قدیمی من بود به دنبال
یادداشت ها ، طبقه بندی و برخی از ما گذشته
نتایج :. "
"اعتماد کنم که شما خود را در نظر نمی
مجموعه بسته است ".
"به هیچ وجه.
من باید چیزی بهتر از آرزو به
برخی بیشتر از تجربیات چنین است ".
"به روز ، به عنوان مثال؟"
"بله ، به روز ، اگر شما می خواهم."
"و تا آنجا کردن به عنوان بیرمنگام؟"
"بدیهی است ، اگر شما آن را آرزو".
"و در چیست؟"
"من همسایه من است وقتی که او می رود.
او همیشه آماده است تا کار کردن بدهی. "
"ولز از این بهتر نمیشه ، گفت : "هولمز ،
علاقه شدید به چیزی پشت در صندلی خود و به دنبال
keenly به من از زیر نیم خود را بسته
پلک.
"من درک است که شما را ناراحت کرده است
به تازگی.
سرماخوردگی در تابستان همیشه کمی تلاش کنم. "
"من با شدید به خانه محدود
لرز به مدت سه روز گذشته هفته.
من فکر کردم ، با این حال ، که من خاموش به حال بازیگران
هر اثری از آن. "
"پس شما را داشته باشد.
شما نگاه قابل ملاحظه ای قوی است. "
"چگونه ، پس ، شما از سابقه آن را می دانم؟"
"هموطنان عزیز ، شما می دانید روش من است."
"شما از آن استنباط ، پس؟"
"بدیهی است."
"و از چه؟"
"از دمپایی خود را."
من را در چرم حق ثبت اختراع جدید انداخت
که من پوشیده بود.
"چگونه بر روی زمین --" من آغاز شد ، اما هولمز
جواب داد : سوال من قبل از آن خواسته بود.
"دمپایی شما جدید هستند ، گفت :" او.
"شما نمی تواند آنها را به حال بیش از یک
چند هفته.
پاشنه که شما در این لحظه هستند
ارائه به من کمی سوخته.
برای لحظه ای که فکر می کردند ممکن است رو
تر و در خشک کردن سوخته.
اما در نزدیکی پشت پا وجود دارد کوچک
ویفر دایره از کاغذ را با فروشنده
hieroglyphics بر آن.
مرطوب خواهد بود البته این را حذف کرده ایم.
شما تا به حال ، پس از آن ، نشسته شده است را با پاهای خود را
دراز به آتش ، که یک مرد می
به سختی می توانم حتی در خیلی مرطوب ژوئن به عنوان این اگر
او در سلامت کامل خود را گرفت. "
مانند استدلال همه چیز را هلمز
به نظر می رسید سادگی خود را هنگامی که آن را یک بار
توضیح داد.
او خواندن فکر بر ویژگی های من ، و
لبخند خود را به حال رنگ کم از تلخی می کنید.
"من می ترسم که من خودم به جای هدیه دادن
وقتی که من توضیح می دهند ، "او گفت.
"بدون نمایش نتایج : از علل خیلی بیشتر
قابل ملاحظه است.
شما در حال حاضر به آمدن به بیرمنگام ، پس؟ "
"بدیهی است.
مورد چیست؟ "
"شما باید همه چیز را در قطار را بشنود.
موکل من است در خارج از چهار چرخ.
آیا می توانید در یک بار می آیند؟ "
"در یک لحظه."
من scribbled توجه داشته باشید به همسایه من ، با عجله
طبقه بالا برای توضیح موضوع را به همسر من ،
و هلمز بر درب گام پیوست.
"همسایه شما دکتر ،" او گفت ،
nodding در بشقاب برنج.
"بله ، او خریداری عمل که من انجام داد."
"یکی از قدیمی ثابت شده؟"
گفت : "درست همان مال من نیست.
هر دو شده اند از زمانی که خانه شدند
ساخته شده است. "
"آه! سپس شما را از بهترین نگه کردم
دو. "
"من فکر می کنم من.
اما چگونه می دانید؟ "
"با مراحل ، پسر من است.
مال شما هستند فرسوده سه اینچ عمیق تر از
او.
اما این آقا در کابین مشتری من است ،
آقای Pycroft سالن.
اجازه دهید به شما معرفی به او.
شلاق اسب خود را به بالا ، راننده تاکسی ، برای ما فقط
تنها وقت به گرفتن قطار ما است. "
مردی که من پیدا کردم خودم روبرو شد
به خوبی ساخته شده ، تازه جوان لغت مثل سیاه رو یا سبزه رو
همکار ، با صریح ، صادقانه و چهره
خفیف ، ترد ، سبیل زرد.
او عینک کلاه براق بسیار بالا و شسته و رفته
کت و شلوار سیاه و سفید از هوشیار ، که از او ساخته شده نگاه
آنچه که او بود -- هوشمند مرد جوانی از شهر ، از
کلاس که برچسب cockneys ، اما
که به ما ما شکاف هنگ داوطلب ،
و کسی که به نوبه خود از ورزشکاران بیشتر خوب و
ورزشکاران از هر بدن از مردان در این
جزایر.
دور او ، صورت سرخ فام بود به طور طبیعی سرشار از
cheeriness ، اما از گوشه دهان خود را
به نظر می رسید من به پایین در نیمه کشیده -
زجر خنده دار.
این بود ، نه با این حال ، تا زمانی که ما همگی در
کلاس اول حمل آغاز شده و به خوبی بر
ما در سفر خود به بیرمنگام که من توانسته ام
برای یادگیری چه مشکل بود که تا به حال
او را به شرلوک هلمز هدایت می شود.
"ما باید اجرا روشن در اینجا از هفتاد
دقیقه ، "هولمز اظهار کرد.
"من تو را می خواهم ، آقای سالن Pycroft ، به من بگویید
دوست بسیار جالب خود را تجربه
دقیقا همانطور که شما آن را به من گفت ، و یا با
جزئیات بیشتر در صورت امکان.
این کار از استفاده به من به گوش
جانشینی از وقایع دوباره.
این مورد ، اما واتسون ، که ممکن است به اثبات است
چیزی در آن است ، و یا ممکن است ثابت کند که
هیچ چیز ، با این تفاوت که ، حداقل ، ارائه
آن ویژگی های غیر معمول و outré که
به عنوان عزیز به شما به عنوان آنها با من هستند.
در حال حاضر ، آقای Pycroft ، من باید شما را متوقف نمی کند
دوباره. "
جوان همراه ما به من با نگاه
برقی در چشمانش.
"بدترین از داستان است ،" او گفت ، "است که
من خودم را نشان می دهد تا به عنوان چون احمق سر در گم.
البته که ممکن است کار از همه راست ، و من
نمی بینند که من می توانم در غیر این صورت انجام داده اند ؛
اما اگر من از دست داده اند فاحشه خانه من و گرفتن هیچ چیز
در عوض من باید چه احساس نرم
جانی من شده اند.
من خیلی خوب در گفتن داستان ، دکتر نیست
اما واتسون ، اما آن را می خواهم این کار را با من است :
"من استفاده می شود که در Coxon شمش و
Woodhouse است ، از باغ پارچه فروش است ، اما آنها
اجازه دهید در در اوایل بهار بود از طریق
ونزوئلا وام ، بدون شک شما به عنوان به یاد داشته باشید ،
و آمد ماشین موزنی تند و زننده.
من با آنها شده بود پنج سال آینده ، و قدیمی
Coxon به من رضایت نامه پاره خوب
زمانی که سر و صدا آمد ، اما البته ما
کارمندان همه سر گردان تبدیل شده است ، بیست شد ،
هفت نفر از ما.
من سعی کردم و سعی کردم اینجا وجود دارد ، اما وجود دارد
بودند بسیاری از شلوار بی خشتک گاوداران دیگر در همان غیر روحانی به عنوان
خودم ، و آن را فراست مناسب برای بود
مدت زمان طولانی.
من شده گرفتن پوند پول خرد به حال سه بار در هفته به
Coxon ، و من در مورد هفتاد را ذخیره کرده بود
آنها را ، اما من به زودی راه من از آن کار می کرد
و از در انتهای دیگر.
من نسبتا در پایان افسار من در بود
تاریخ و زمان آخرین ، و می تواند به سختی پیدا تمبر به
پاسخ به تبلیغات و یا پاکت نامه
آنها را به چوب.
من فرسوده به حال من چکمه paddling فعالیت دفتر
پله ها ، به نظر می رسید و من به همان اندازه دور از
گرفتن شمش به عنوان افراد.
"من در آخرین پست های خالی در Mawson و دیدم
ویلیامز ، بزرگ سهام شرکت در broking
خیابان Lombard.
من به جرات می گفت آیا کمیسیون اروپایی های زیادی را در خط شما نیست ،
اما من می تواند به شما که این مورد بگویید
ثروتمندترین خانه در لندن است.
تبلیغات بود که پاسخ های
نامه تنها.
من در رضایت نامه و درخواست من فرستاده شده ،
اما بدون دست کم امید به دست آوردن آن.
برگشت پاسخ های بازگشت آمد و گفت که
اگر من به نظر می رسد دوشنبه آینده من را ممکن است
بیش از وظایف جدید من در یک بار ، به شرطی که
ظاهر من بود رضایت بخش.
هیچ کس نمی داند که چگونه این چیز ها کار کرده است.
بعضی از مردم می گویند که مدیر فقط
فرو دست خود را به پر کردن و طول می کشد
اول که می آید.
به هر حال از آن بود نوبت من است که زمان ، و من
هیچوقت نمی خواهید احساس بهتری راضی است.
پیچ بود افزایش یک پوند در هفته ، و
وظایف فقط در مورد همان در Coxon است.
"و حالا به بخشی از عجیب و غریب می آیند
کسب و کار.
من در حفاری راه Hampstead ، 17 بود
تراس پاتر.
خوب ، من نشسته بود انجام دود که بسیار
شب بعد از من وعده داده شده بود
انتصاب ، زمانی که از من با زن مهمانخانه دار آمد
کارت که تا به حال 'آرتور سنجاق زن ، مالی
عامل ، را بر آن چاپ شده است.
من تا به حال نام قبل از هرگز شنیده است و می تواند
تصور کنید که چه با من می خواستم ، اما ، از
البته ، من از او خواست تا به او نشان دهد.
در او راه می رفت ، دارای اندازه متوسط ، با موهای تیره ،
تیره چشم ، سیاه مرد ریشو ، با لمس
از پر زرق و برق خود را در مورد بینی.
او سریع از نوع راه با او بود و
صحبت به شدت ، مانند مردی که می دانست
ارزش زمان است. "
"' آقای سالن Pycroft ، به اعتقاد من؟ "او گفت.
"بله ، آقا ، من جواب داد : هل دادن صندلی
نسبت به او.
"' به تازگی در Coxon و Woodhouse را درگیر؟ '
"بله ، آقا.'
"' و در حال حاضر در کارکنان Mawson است. '
"' کاملا پس. '
"' خب ، 'گفت که او ،« حقیقت این است که من آن را
شنیده ام برخی از داستان های واقعا فوق العاده
در مورد توانایی مالی شما.
شما به یاد داشته باشید پارکر ، که استفاده می شود Coxon است
مدیر؟
او می تواند به اندازه کافی در مورد آن می گویند هرگز. '
"البته من از شنیدن این خوشحال بود.
من همیشه خیلی شدید شده است
دفتر ، اما من تا به حال هرگز فکرش بود که من
صحبت در مورد در شهر در این مد.
"شما از حافظه خوب است؟ او گفت.
'منصفانه زیبا ،' "من جواب داد ، پاکدامنی و عفت.
"' آیا شما را در ارتباط با بازار نگه داشته
در حالی که شما را از کار بوده است؟ 'از او پرسید.
"بله. من خواندن لیست سهام مبادله هر
صبح است. '
"حالا که نشان می دهد کاربرد واقعی!' او
گریه کرد.
'این راه به رونق است!
شما نمی خواهد ذهن آزمایش من به شما ، شما؟
به من اجازه را ببینید.
چگونه Ayrshires؟ '
"' صد و شش و ربع به
صد و پنج و هفت هشتم. '
"' و نیوزیلند تثبیت؟ '
"' صد و چهار.
"' و انگلیس هیلز شکسته؟
"' هفت تا هفت و شش. '
"' شگفت انگیز! 'خواند ، با دست های خود را تا.
'این کاملا متناسب با تمام چیزی که من تا به حال
شنیده می شود.
پسر من ، پسر من ، تو خیلی خیلی خوب
به یک منشی در Mawson است! '
"این فوران می کنه و نه من شگفت زده شده ، تا شما را
می توانید فکر می کنم.
'خوب ،' گفت : من ، 'مردم دیگر فکر نمی کنم
کاملا بنابراین من از آنجا که شما به نظر می رسد انجام دهد ، آقای
سنجاق زن.
من تا به حال مبارزه سخت به اندازه کافی برای دریافت این
محل خواب ، و من بسیار خوشحالم که در آن داشته باشد. '
پیف "' ، مرد ، شما باید بالای آن افزایش یابد.
شما در حوزه واقعی شما نیست.
در حال حاضر ، من به شما چگونه آن را با من می ایستد بگویید.
آنچه که من باید کمی به اندازه کافی ارائه شده است که
توانایی اندازه گیری شده توسط شما ، اما زمانی که در مقایسه با
با Mawson است ، این نور به تاریکی.
به من اجازه را ببینید.
چه زمانی شما را به Mawson برویم؟
"در روز دوشنبه.'
ولز "' ، ها!
من فکر می کنم من یک ورزشی کم خطر
بال بال زدن که شما نمی رویم در همه وجود دارد. '
"به Mawson برویم نه؟'
آقا "نه.
در آن روز به شما خواهد شد کسب و کار
مدیر فرانسه و میدلند سخت افزار
شرکت ، محدود ، با صد و
سی و چهار شعبه در شهرها و
روستاهای فرانسه ، یکی در شمارش نیست
بروکسل و یک در سن Remo. '
"این نفسم را گرفتی.
من از آن هرگز شنیده ، 'گفت : I.
"' به احتمال بسیار زیاد نیست.
نگه داشته شده است بسیار آرام ، برای
سرمایه تمام شد به بخش خصوصی سایت عضو هستید ، و
آن را خیلی خوب چیزی به اجازه عمومی
به.
برادر من ، هری سنجاق زن ، پروموتر است ، و
می پیوندد هیئت مدیره پس از تقسیم بر مدیریت
مدیر.
او می دانست که من در شنا کردن در اینجا ، و
از من خواست انتخاب کنید تا ارزان مرد خوب است.
جوان ، مرد تحت فشار با مقدار زیادی از ضربه محکم و ناگهانی
در مورد او.
پارکر صحبت کرد از شما ، و این که به من آورده
در اینجا به شب.
ما فقط می توانیم به شما پیشنهاد گدامنش پنج
صد تا با شروع می شود. '
"پنج صد سال!'
من گفتم.
"' فقط که در آغاز ، اما شما به
به کمیسیون مهم در هر یک از
درصد در تمام کسب و کار انجام شده توسط عوامل خود ،
و شما می توانید کلمه من برای آن را که این
خواهد آمد به بیش از حقوق خود. '
": اما من می دانم که هیچ چیز در مورد سخت افزار.'
'اوه ، پسر من ، من می دانید در مورد اعداد و ارقام.' "
"سر من buzzed ، و من به سختی میتوانست بنشیند
هنوز در صندلی من.
اما به طور ناگهانی لرز کمی از شک آمد
بر من.
"من باید صریح و بی پرده با شما ،' گفت : I.
'Mawson فقط به من می دهد و دو هزار است ، اما
Mawson امن است.
در حال حاضر ، واقعا ، من می دانم تا کمی در مورد خود
شرکتی که -- '
"' ه ، هوشمند ، هوشمند! 'خواند ، در نوع
اکستازی از شادی.
'شما مرد بسیار برای ما.
شما که نمی شود صحبت کرد بیش از ، و کاملا
حق ، بیش از حد.
در حال حاضر ، توجه داشته باشید here'sa برای صد پوند
و اگر شما فکر می کنم که ما می توانیم کسب و کار انجام
شما فقط می توانید آن را در جیب خود را به عنوان لغزش
پیش بر حقوق و دستمزد کنید. '
"' است که بسیار خوش تیپ ، 'گفت : I.
'چه زمانی باید من را بیش از وظایف جدید من؟
"در بیرمنگام به روز بعد در یکی باشید ،' گفت :
او.
'من در جیب من توجه داشته باشید که شما در اینجا
طول خواهد کشید تا برادر من است.
شما او را در پیدا کردن 126b شرکت
خیابان ، جایی که به طور موقت دفاتر
شرکت واقع شده است.
البته او باید تعامل خود را تایید ،
اما بین خودمان آن را تمام خواهد شد
سمت راست است.
"' واقعا ، من به سختی را ابراز می دانم من
قدرشناسی ، آقای سنجاق زن ، 'گفت : I.
"' نه در همه ، پسر من است.
شما تنها شدم بیابانهای خود به.
یک یا دو چیز کوچک وجود دارد -- صرف
تشریفات -- که من باید با شما ترتیب دهد.
شما باید کمی از کاغذ در کنار شما وجود دارد.
لطفا به نوشتن بر آن گفت : "من کاملا
مایل به عمل به عنوان مدیر کسب و کار به
فرانسه و میدلند شرکت سخت افزار ، محدود ،
در حقوق و دستمزد حداقل L500. "'
"من به عنوان او خواستم و او را در مقاله
جیب خود.
"' یکی جزئیات دیگر وجود دارد ، او گفت.
'چه چیزی شما قصد دارید تا در مورد Mawson را انجام دهد؟
"من همه چیز در مورد Mawson در فراموش کرده بود من
شادی.
'من و نوشتن استعفا ،' گفت : I.
"' دقیقا چیزی است که من نمی خواهم شما را به انجام.
من تا به حال یک ردیف بر شما با مدیر Mawson است.
من بالا رفته بود به او در مورد شما بخواهید و او
خیلی توهین آمیز ؛ من از coaxing متهم
شما دور از خدمات شرکت ، و
که نوع از چیزی.
در گذشته من نسبتا از دست داده خلق و خوی من است.
"اگر شما می خواهید مردان خوب شما باید آنها را پرداخت
قیمت خوب است ، "گفت : I.'
"' او ترجیح می دهند که قیمت های کوچک ما را نسبت به
یکی از بزرگ خود ، او گفت :.
"من به شما یک fiver غیر روحانی ،' گفت : من ، 'که وقتی
او پیشنهاد من به شما هرگز به اندازه
بشنو از او دوباره. '
'انجام شد!' "او گفت.
«ما او را برداشت از قطره قطره شدن ، و او
ما را ترک کند که به راحتی. '
این واژه بسیار او شد. "
"' ارقه گستاخ! '
گریه کردم.
'من هرگز تا آنجا که او در زندگی من دیده می شود.
چرا باید او را من گمان می کنم به هیچ وجه؟
من قطعا نمی نوشتن اگر می خواهید
نه من نه '
"' خوب!
وعده That'sa ، او گفت : افزایش از خود
صندلی.
'خوب ، من خوشحال هستم که کردم خیلی خوب
مرد برای برادر من است.
در اینجا پیش شما £ 100 است ،
و در اینجا نامه است.
را تشکیل می دهند توجه داشته باشید از آدرس ، 126b
شرکت خیابان ، و به یاد داشته باشید که یکی
ساعت به وقت فردا شما می باشد.
خوب شب ؛ و ممکن است همه شما
فرصتی که از آن تو لایق! '
"این فقط در مورد همه که بین گذشت
ما ، به عنوان نزدیک که من می توانم به یاد داشته باشید.
شما می توانید تصور کنید ، دکتر واتسون ، چگونه خوشحال من
بود در چنین بیتی فوق العاده خوب
ثروت.
من نشسته تا نیمه شب بغل کردن و یا بیش از خودم
آن ، و روز بعد من خاموش بود تا در بیرمنگام
قطار که من مقدار زیادی در وقت
برای ملاقات من.
من در زمان وسایل من به یک هتل در خیابان های جدید ،
و پس از آن من ساخته شده به راه من به آدرس که
شده بود ، به من داده شده است.
"این یک چهارم از یک ساعت قبل از من بود
زمان ، اما من فکر کردم که هیچ را
تفاوت.
126b عبور بین دو مغازه بزرگ بود ،
که منجر به سنگ پله پیچ در پیچ ، از
آپارتمان که بسیاری از آنها وجود دارد ، اجازه دهید به عنوان دفاتر
به شرکت ها یا مردان حرفه ای است.
اسامی کارکنان در نقاشی شده بودند
در پایین دیوار ، اما وجود نداشت
نام مانند فرانسه و میدلند سخت افزار
شرکت ، محدود.
من برای چند دقیقه قلب با من در ایستاده بود
چکمه های من ، بدانم که آیا که کل
جعل استادانه درست شده بود یا نه ، زمانی که از آمد
یک مرد و من خطاب.
او خیلی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ من دیده بود مانند
شب قبل ، همان چهره و صدا ،
اما او shaven تمیز بود و موهای او بود
سبک تر.
"' آیا شما آقای سالن Pycroft؟ او پرسید.
"بله ،' گفت : I.
"اوه! من در انتظار تو بود ، اما شما به
بازیچه قرار دادن قبل از زمان خود را.
توجه داشته باشید من از برادر من بود صبح امروز
که در آن او خود را ستود سنگ بسیار بلند است. '
"من فقط به دنبال زمانی که دفاتر
شما آمد.
"' ما نام ما رو نمی شوند ، اما برای ما
تنها مکان امن موقت این آخرین
هفته.
با من بیا ، و ما آن صحبت خواهد شد
ماده بیش از. '
"من او را به دنبال به بالای بسیار بلند
پله ، و در آنجا ، درست در زیر slates ،
زن و شوهر بودند از خالی ، اتاق های کوچک گرد و خاکی ،
uncarpeted و uncurtained ، که او را به
رهبری به من.
من تا به حال از یک دفتر کار بزرگ با فکر
درخشان جداول و ردیف از کارمندان ، از جمله
من به مورد استفاده قرار گرفت ، و من به جرات می گفت من خیره شد
نه راست در دو عدد صندلی معامله و
یک میز ، که ، کمی با لجر و
سبد خرید ضایعات کاغذ ، ساخته شده است تا کل
مبلمان.
"' آیا نمی شود disheartened ، آقای Pycroft ، 'گفت :
آشنایی جدید من ، دیدن طول
صورت من.
'رم در روز نیست ساخته شده است ، و ما
مقدار زیادی از پول در پشت ما ، هر چند که ما نمی
برش بسیار فاصله هنوز در دفاتر.
دعا کنید نشستن ، و به من اجازه شما را داشته
نامه. '
"من آن را داد به او ، و او آن را بخواند بیش از بسیار
دقت انتخاب کنید.
"شما به نظر می رسد ساخته شده است تصور قریب به اتفاق
بر برادر من آرتور ، 'او گفت : و من
می دانم که او یک قاضی بسیار زیرک.
او توسط لندن سوگند ، شما می دانید و من توسط
بیرمنگام ، اما این بار من باید دنبال
توصیه اش.
دعا کنید نظر خودتان قطعا مشغول اند. "
"' وظایف من چه هستند؟ '
از او خواستم.
"' شما خواهد شد در نهایت بزرگ مدیریت
انبار در پاریس ، که سیل پور
کاسه های سفالی انگلیسی به مغازه
صد و سی و چهار عامل در فرانسه است.
خرید خواهد بود در هفته جاری تکمیل ،
و در عین حال شما را در بیرمنگام باقی می ماند
و خودتان را مفید است. '
"چطور؟
"برای پاسخ ، او در زمان بزرگ از کتاب سرخ
کشو.
"' این یک دایرکتوری از پاریس ، 'گفت که او ،
با معاملات بعد از نام
مردم.
من می خواهم شما را به آن خانه را با شما ، و به
علامت کردن تمام فروشندگان سخت افزار ، با
آدرس خود را.
این امر از بزرگ ترین استفاده را به من به
آنها را. '
"' مطمئنا فهرست طبقه بندی شده وجود دارد؟ '
من پیشنهاد شده است.
هنوز قابل اطمینان "' میکنند.
سیستم آنها متفاوت است از ما است.
استیک در آن ، و به من اجازه دارند لیست شده توسط
دوشنبه ، در دوازده.
خوب روزه ، آقای Pycroft.
اگر شما همچنان به نشان دادن تعصب و غیرت و
هوش شما پیدا شرکت
استاد خوبی است. '
"من برگشت به هتل با کتاب بزرگ رفت
زیر بازوی من ، و با بسیار متناقض
احساسات در سینه من.
از یک طرف ، من قطعا مشغول بود
و تا به حال صد پوند در جیب من ، من در
از سوی دیگر ، نگاه از دفاتر ،
فقدان نام بر روی دیوار ، و دیگر از
امتیاز که می تواند کسب و کار اعتصاب
مرد احساس بدی که به سمت چپ بود
موقعیت کارفرمایان من.
با این حال ، هر چه ممکن است ، من تا به حال پول من ،
بنابراین من به حل و فصل کردن کار من است.
تمام یکشنبه من سخت در حال کار نگه داشته شد ، و در عین حال
دوشنبه های من مجبور بودم فقط تا آنجا که به H. کردم
من رفتم دور به کارفرمای من ، او را در
همان نوع از اتاق برچیده شد و
گفت که به در آن را نگه دارید تا چهارشنبه ، و
سپس دوباره آمده است.
در تاریخ چهارشنبه بود هنوز ناتمام ، تا من
دور تا جمعه با چکش -- که شده است ،
دیروز.
سپس من به ارمغان آورد آن را به آقای هری دور
سنجاق زن.
"' با تشکر از شما بسیار زیاد است ، او گفت : ؛ 'من از ترس
که من دستکمگرفتهشده دشواری
وظیفه.
این لیست را از مواد بسیار شود
کمک به من. '
"' آن را در زمان از مدتی ، 'گفت : I.
"' و در حال حاضر ، 'گفت :' من می خواهم شما را به
لیست فروشگاه ها مبلمان ، برای همه آنها
فروش وسایل آشپزی. '
"' بسیار خوب است. '
"' و شما می توانید آمد تا شب به فردا ، در
هفت ، و اجازه دهید من می دانم که چگونه شما در حال گرفتن
در.
آیا overwork خودتان نیست.
چند ساعت در روز را در سالن موسیقی
شب که شما هیچ آسیبی شما را پس از انجام
کارگر. '
او خندید و به عنوان او سخن گفت ، و من با دیدم
هیجان که دندان دوم خود را بر چپ
سمت شده بود ، بسیار بد پر شده با
طلا. "
شرلوک هلمز اثر مالش دست خود را با
لذت ، و من با حیرت در خیره شد
مشتری ما است.
"شما هم ممکن است تعجب نگاه کنید ، دکتر واتسون ؛
اما این راه است ، گفت : "او :" وقتی من
صحبت کردن با دیگر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در لندن ، در
زمانی که او در من نمی خندید
Mawson ، من به طور اتفاقی به او توجه کنید که
دندان پر شده بود در این بسیار مشابه
مد.
تابانیدن از طلا در هر مورد گرفتار
چشم من ، تو رو ببینم.
زمانی که من قرار است که با صدا و چهره
که همان ، و تنها آن چیزهایی
تغییر داده که ممکن است توسط یک تیغ صورت تراشی تغییر
یا کلاه گیس ، من شک نمی تواند بود که
مرد یکسان است.
البته شما انتظار دو برادر می شود
به طور یکسان ، اما این نیست که آنها باید به
دندان پر شده در همان به همان شیوه.
او به من متمایل بیرون ، و من خودم را در بر داشت
خیابان ، به سختی دانستن اینکه آیا من در من بود
سر و یا پاشنه من.
بازگشت من به هتل رفتم ، سرم را در
حوضه آب سرد ، در دادگاه محاکمه و به آن فکر می کنم
از.
حال چرا او به من از لندن فرستاده
بیرمنگام؟
چرا به حال او قبل از من آنجا کردم؟
و چرا او نوشته شده بود نامه ای از
خود به خود؟
این بود روی هم رفته بیش از حد برای من ، و من
می تواند بی معنا از آن را.
و سپس به طور ناگهانی آن را به من زده است که چه
تاریک بود به من ممکن است بسیار سبک به آقای
شرلوک هلمز.
من فقط زمان بلند شدن به شهر توسط حال
قطار شب او را ببیند به این صبح ، و به
شما را به عقب هر دو با من به بیرمنگام ".
بود مکث وجود دارد پس از سهام کارگزاری ها
فروشنده تعجب آور خود را به حال نتیجه
تجربه می کنند.
سپس شرلوک هلمز cocked چشم خود را در من ،
علاقه شدید به چیزی در پشت مخده با خوشحال
و در عین حال صورت ، بحرانی مانند خبره
که به تازگی گرفته شده جرعه اول خود را از ستاره دنباله دار
پرنعمت.
"بلکه خوب است ، اما واتسون ، آن است که نه؟" او گفت.
"نقاط در آن است که لطفا به من وجود دارد.
من فکر می کنم که شما با من موافق هستید که
مصاحبه با آقای آرتور هری سنجاق زن در
دفاتر موقت از فرانسه و میدلند
سخت افزار شرکت ، محدود ، می شود
نه تجربه جالب برای هر دو
تماس با ما. "
"اما چگونه می توانید آن را انجام بدیم؟"
از او خواستم.
"اوه ، به راحتی به اندازه کافی ، گفت :" سالن Pycroft ،
cheerily.
"شما دو نفر از دوستان از من که در
می خواهم از شمش ، و آنچه ممکن است بیشتر
طبیعی است که من باید از شما هر دو را
دور به مدیر عامل؟ "
"کاملا پس ، البته ، گفت :" هولمز.
"من باید مثل یک نگاه به
نجیب زاده ، و ببینید اگر من می توانم هر چیزی را
از بازی های کوچک او.
چه ویژگی شما ، دوست من ، که
خواهد ساخت تا خدمات خود را با ارزش؟ یا
این امکان وجود دارد که -- "او شروع به گاز گرفتن او
ناخن و خیره مستقیما از
پنجره ، و ما به سختی کشید کلمه ای دیگر
از او تا زمانی که ما در خیابان جدید قرار گرفت.
در 07:00 آن شب ما بودند
پیاده روی ، سه تن از ما ، پایین شرکت
خیابان به دفاتر شرکت می باشد.
"این نیست ما که در همه ما قبل از استفاده
زمان ، گفت : "مشتری های ما.
"او تنها می آید وجود دارد برای دیدن من ، ظاهرا ،
برای محل است تا ترک بسیار
ساعت او نام ".
"است که مطرح ،" اشاره هولمز.
"با ستاره مشتری ، من به شما گفته تا!" گریه منشی.
"این راه رفتن او جلوتر از ما وجود دارد."
او با اشاره به smallish ، تاریک ، به خوبی
لباس انسان بود که در شلوغ همراه
طرف دیگر از جاده ها است.
همانطور که ما او را به تماشای او در سراسر پسر نگاه کرد
bawling بود که از آخرین نسخه از
مقاله شب ، و در حال اجرا در میان بیش از
کابین و اتوبوس ، او از یکی خریده
او.
سپس ، چنگ آن را در دست دارد ، او از میان رفت
از طریق درب راه.
"او می رود وجود دارد!" گریه سالن Pycroft.
"این دفاتر شرکت که به
او از میان رفته است.
با من بیا ، و من آن را به راحتی تعمیر
که ممکن است. "
پس از او منجر شود ، ما صعود پنج
داستان ، تا زمانی که ما خودمان را در خارج در بر داشت
نیمه باز درب ، که در آن مشتری ما
شنود گذاشته باشند.
صدای درون بده ما را وارد کنید ، و ما
وارد لخت ، اتاق بدون اثاثیه مانند
سالن Pycroft به حال توصیف کرد.
در جدول تک شنبه مردی که ما تا به حال
دیده در کوچه و خیابان ، با کاغذ شب خود را
در مقابل از او پخش می شود ، و او به عنوان
تا در نگاه ما آن را به من به نظر می رسید که من تا به حال
بر چهره که با مته سوراخ هرگز چنین نگاه
نشانه های غم و اندوه ، و از چیزی فراتر از
غم -- از وحشت می آید به مانند مردان چند
در طول عمر.
ابرو او glistened با عرق بدن ، خود را
گونه ها بودند از کسل کننده ، سفید مرده
شکم ماهی ، و چشمان او بود و وحشی
خیره شدن.
او در منشی او به نظر می رسید او شکست خورد
او را شناخت ، و من می تواند با مراجعه کنید
حیرت به تصویر کشیده بر هادی ما
صورت بود که این به هیچ وجه معمول
ظاهر از کارفرمای خود.
"شما نگاه بد ، آقای سنجاق زن!" او بانگ زد.
"بله ، من خیلی خوب نیست ،" پاسخ داد
دیگر ، تلاش آشکار به جلو
خود را با هم ، و لیس لب خشک خود را
قبل از او صحبت کرد.
"این آقایان که شما چه کسانی هستند
آورده با شما اومد؟ "
"یک آقای هریس ، از Bermondsey ، و است
دیگر آقای قیمت ، این شهر ، گفت : "ما
منشی ، glibly.
"آنها دوستان من هستند و آقایان از
تجربه ، اما آنها از شده است
محل برای برخی از زمان کمی ، و آنها امیدوار بودند
که شاید شما ممکن است باز برای پیدا کردن
آنها در استخدام شرکت می باشد. "
"احتمالا خیلی!
احتمالا خیلی! "آقای سنجاق زن با گریه
لبخند رنگ پریده.
"بله ، من هیچ تردیدی نداشته باشید که ما باید قادر
برای انجام کاری برای شما.
چه خط خاص خود ، آقای هریس؟ "
"من یک حسابدار ، گفت :" هولمز.
"اوه بله ، ما باید از چیزی می خواهید
مرتب کردن بر اساس.
و شما ، آقای قیمت؟ "
"فروشنده ، گفت :" I.
"من هر امیدواریم که که شرکت ممکن است
جای شما.
من اجازه خواهم داد شما در مورد آن می دانم به محض ما
رسیدن به هر نتیجه گیری.
و حالا من خواهش کردن که شما بروید.
برای خاطر خدا مرا به خودم! "
این آخرین کلمات از او را مورد اصابت قرار گرفته ، به عنوان
هر چند که او در آن قید شده بود
آشکارا بر تنظیمات خود را به حال به طور ناگهانی
و کاملا جدا پشت سر هم.
هلمز انداخت و من در یکدیگر ، و
سالن Pycroft در زمان یک قدم به سوی میز.
"شما را فراموش کرده ام ، آقای سنجاق زن ، که من اینجا هستم توسط
انتصاب برای دریافت برخی از جهات از
شما ، "او گفت.
"بدیهی است ، آقای Pycroft ، قطعا"
دیگر از سر گرفته در تن آرامتر.
"شما در اینجا ممکن است چند لحظه صبر ؛ و در آنجا است
هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا دوستان خود را باید صبر کنید
با تو.
من به طور کامل خواهد شد در خدمت شما در سه
دقیقه ، اگر من ممکن است تجاوز خود را بر
صبر تا کنون. "
او با هوای بسیار مودب رز ، و ،
سجده به ما ، او را از طریق درب گذشت
در پایان دورتر از اتاق ، که او
بسته پشت سر او.
"اکنون چه؟" زمزمه هولمز.
"آیا او به ما لغزش؟"
"غیر ممکن است ،" پاسخ داد : Pycroft.
"چرا؟"
"که منجر به درب اتاق درونی".
"خروج ممنوع وجود دارد؟"
"هیچ".
"آیا این مبله؟"
"این خالی بود دیروز."
"پس چه چیز بر روی زمین می تواند او را انجام خواهد داد؟
چیزی است که من نمی فهمم
در این روش.
اگر تا به حال مرد بود سه قسمت با دیوانه
ترور ، نامی است که انسان سنجاق زن است.
چه کاری می تواند داشته shivers بر او قرار دهم؟ "
"او که مظنون به کارآگاهان ما ،" من
پیشنهاد شده است.
"که در آن است ،" گریه Pycroft.
هلمز سرش را تکان داد.
"او را روشن نکنید رنگ پریده.
او رنگ پریده بود که ما وارد اتاق شد ، گفت : "
او.
گفت : "این امکان وجود دارد که تنها --"
سخن خود را با موش تیز قطع شد -
میشکنه و از جهت از درب درونی.
"چه شیطان است او خود را در ضربه زدن
درب برای؟ "گریه منشی.
دوباره و بسیار بلندتر آمد موش میشکنه و میشکنه و -.
همه ما expectantly در بسته آدم زل می زد
درب.
زود گذر در هولمز ، من تو را دیدم به نوبه خود چهره اش
سفت و محکم ، و او به جلو خم شدید در
هیجان.
ناگهان آمد guggling کم ، غرغره
صدا ، و با روح ضربت زنی بر چوب.
هولمز دیوانه وار در سراسر اتاق شکلی ناگهانی ظهور
و در درب تحت فشار قرار دادند.
آن را در سمت داخلی بسته شد.
پس از او به عنوان مثال ، ما خودمان انداخت
پس از آن را با تمام وزن ما است.
یک لولا جامعی ، پس از آن دیگر ، و پایین
آمد دم در با یک تصادف.
عجله بیش از آن ، ما خودمان را در بر داشت
اتاق درونی.
این خالی بود.
اما آن را فقط برای لحظه ای بود که ما بودند
اشتباه کردم.
در یک گوشه ، گوشه نزدیکترین اتاق
که ما تا به حال سمت چپ ، درب دوم وجود داشت.
هولمز شکلی ناگهانی ظهور آن را کشیده و آن را باز کنید.
کت نیم تنه یا ژیلت و دروغ گفتن در شدند
طبقه ، و از قلاب پشت درب ،
با یک جفت خود را دور گردن او بود ،
حلق آویز مدیر عامل
فرانسه و میدلند شرکت سخت افزار.
او تا زانو کشیده می شدند ، سر خود را در آویخته
زاویه بسیار ناراحت کننده به بدن خود را ، و جغ جغ یا تلق تلق کردن
از کفش پاشنه بلند خود را در برابر درب ساخته شده
سر و صدا که تا به حال در بر شکسته ما
گفتگو.
در یک لحظه من از او دور گرفتار بود
دور کمر ، و او را بالا می بردی در حالی که هلمز و
Pycroft untied باند الاستیک که تا به حال
ناپدید بین creases کبود از
پوست.
سپس ما او را به اتاق دیگر به اجرا درآمد ،
جایی که او با چهره ای رنگ خاک رس غیر روحانی ،
puffing لب بنفش خود را در داخل و خارج با
هر نفس -- بسیار ناراحت کننده است که از همه خراب
اما پنج دقیقه او شده بود قبل از.
"چه چیزی شما را از او فکر می کنم ، اما واتسون؟" پرسید :
هولمز.
من بیش از او stooped بررسی و او را.
نبض او ضعیف و متناوب ، اما
تنفس خود را بزرگ دیگر ، و در آنجا بود
کمی از لرز چشمهایش را ، که
نشان داد شکاف نازک سفید از زیر توپ.
"شده است لمس و رفتن با او ، گفت :"
من ، "اما او اکنون زنده خواهم بود.
درست است که پنجره را باز و دست من
تنگ آب است. "
من undid یقه اش ، ریخت و آب سرد
بر لب داشت ، و بزرگ شده و غرق اسلحه خود را
تا زمانی که او کشید بلند ، تنفس طبیعی است.
"این فقط یک سوال از زمان حال ، گفت :" من ،
که من دور از او تبدیل شده است.
هولمز ایستاد توسط جدول ، با دست خود
عمیق در جیب شلوار خود و چانه اش
بر سینه خود.
"گمان می کنم ما باید با پلیس تماس بگیرید در
در حال حاضر ، "او گفت.
"و در عین حال اذعان می کنم که من می خواهم به دادن
آنها کامل مورد زمانی که آنها آمده است. "
"It'sa رمز و راز به من برکت ،" گریه
Pycroft ، خاراندن سر خود را.
"هر چیزی که آنها می خواستند من را به همه
راه اندازی شده است در اینجا ، و پس از آن -- "
"پیف!
تمام آنچه که به اندازه کافی روشن است ، گفت : "هولمز
impatiently.
"این آخرین پست این حرکت ناگهانی است."
"شما را در درک استراحت ، پس از آن؟"
"من فکر می کنم آن است که نسبتا واضح است.
شما چه می گویند ، اما واتسون؟ "
شانه ای بالا انداخت من شانه ام.
"باید اعتراف کنم که من بیرون از من
عمق ، گفت : "I.
"آه قطعا اگر شما در نظر حوادث در
اولین آنها فقط می توانند به یک نقطه
نتیجه گیری. "
"چه چیزی شما را از آنها را؟"
"خب ، لولا که کل بر دو
نقطه است.
اول ساخت Pycroft نوشتن
بیانیه صادره توسط او که وارد سرویس
از این شرکت غیر طبیعی.
آیا نمی بینند که چگونه است که بسیار مطرح
است؟ "
"من می ترسم دلم برات تنگ شده نقطه".
"خب ، چرا که آنها می خواهند او را به آن کاری انجام دهید؟
نه به عنوان یک موضوع کسب و کار ، برای این
ترتیبات معمولا کلامی ، و در آنجا
بدون هیچ دلیل کسب و کار زمینی بود که چرا این
باید یک استثناء است.
آیا شما را نمی بیند ، دوست جوان من ، که در آنها
بودند بسیار مشتاق به دست آوردن نمونه از
دست خط خود ، و تا به حال هیچ راه دیگری برای
انجام آن؟ "
"و چرا؟"
"کاملا پس. چرا؟ هنگامی که ما در حال حاضر پاسخ به این
ساخته شده برخی از پیشرفت با مشکل کوچک ما.
چرا؟ تواند وجود داشته باشد تنها یک دلیل کافی.
برخی می خواستم یکی برای یادگیری خود را به تقلید
نوشتن ، و تا به حال به تهیه نمونه از
برای اولین بار.
و حالا اگر ما به نقطه گذر دوم
پیدا کنیم که هر پرتاب نور بر
دیگر.
آن نقطه به درخواست های ساخته شده توسط سنجاق زن است
که شما باید جای خود استعفا نیست ، اما
باید مدیر این مهم را ترک
کسب و کار در انتظار کامل از این که آقای
سالن Pycroft ، که او تا به حال ندیده بود ،
در مورد ورود به دفتر بر دوشنبه
صبح. "
"ای خدای من!" گریه مشتری ما ، "کور چه
سوسک من شده اند! "
"اکنون شما را در مورد نقطه
دست خط.
فرض کنید که کسی در تبدیل خود را
جایی که نوشته است دست کاملا متفاوت
از آن است که در آن شما را برای اعمال به حال
خالی ، البته بازی می شده اند
تا.
اما در فاصله سرکش به حال آموخته
به شما تقلید ، و از موقعیت خود شد
بنابراین امن ، به عنوان من فرض که هیچ کس
در دفتر تا کنون چشم بر شما تعیین کنید ".
"نه روح ،" سالن نمایش Pycroft.
"بسیار خوب.
البته که از بیشترین اهمیت بود
به شما مانع از فکر کردن بهتر از آن ،
و همچنین به شما در حفظ و از آمدن به
تماس با هر کسی که ممکن است به شما بگویم
که دو برابر به شما داده شد در محل کار در Mawson 's
دفتر.
بنابراین آنها به شما خوش تیپ قبل
در حقوق و دستمزد خود را ، و تو از من فرار کردن به
میدلندز ، جایی که آنها به شما داد به اندازه کافی کار
به شما برای جلوگیری از رفتن به لندن ،
جایی که شما ممکن است که خود را پشت سر هم کمی
بازی کردن.
که همه به اندازه کافی ساده است. "
"اما چرا باید این مرد تظاهر به خود
برادر خود؟ "
"خب ، که نسبتا واضح هم هست.
آشکارا تنها دو نفر از آنها در آن وجود دارد.
دیگر این است که شما در جعل هویت
دفتر.
این یک عمل به عنوان engager خود ، و سپس
متوجه شد که او نمی تواند پیدا کنید
کارفرما بدون اعتراف به سوم شخص
به طرح خود.
بود که او بیشتر مایل به انجام دهد.
او به تغییر ظاهر خود را تا آنجا که او
می تواند ، و مورد اعتماد که وصف ، که
شما نمی تواند موفق به مشاهده ، قرار داده می شود
به پایین شباهت خانواده.
اما برای شانس خوشحال از طلا
چاشنی ، سوء ظن خود را احتمالا
هرگز برانگیخته شده است. "
سالن Pycroft او را تکان داد clinched دست به دست
هوا می باشد.
"خوب پروردگارا!" خواند ، "در حالی که من شده اند
فریب خورده در این راه ، این چیزی است که دیگر
سالن Pycroft انجام شده است در Mawson است؟
چه باید کرد ، آقای هولمز؟
به من بگو چه باید بکنید. "
"ما باید به Mawson's مفتول. "
"آنها در دوازده در تاریخ شنبه ها بسته شود."
"هرگز ذهن داشته باشند.
ممکن است برخی از درب حافظ و یا مسئول -
-- "
"آه بله ، آنها را نگهداری گارد دائمی وجود دارد
در حساب از ارزش اوراق بهادار
که آنها نگه دارد.
من به یاد داشته باشید از شنیدن آن را در صحبت
شهرستان. "
"خیلی خوب ، ما باید به او سیم ، و ببینید
اگر همه به خوبی ، و اگر فروشنده از نام شما
در حال کار وجود دارد.
این است اندازه کافی روشن است ، اما آنچه نمی باشد بنابراین
روشن است که چرا در نزد ما یکی از
جنایتکاران و مجرمین فورا باید از راه رفتن
اتاق و خود را آویزان. "
"کاغذ!" croaked صدای پشت سر ما.
مرد نشسته بود تا ، blanched و
رنگ پریده ، با بازگشت به دلیل در چشمان او ،
دست و عصبی که در اثر مالش
پهن باند قرمز که هنوز محاصره خود
گلو.
"کاغذ!
البته! "فریاد زد هولمز ، در تشنج از
هیجان.
"خرفت بود که من!
من فکر کردم خیلی از بازدید ما این است که
مقاله برای یک لحظه سر من هرگز وارد شده باشد.
برای اینکه مطمئن شوید ، باید مخفی وجود دارد. "
او آن را پهن کردن بر میز ، و
فریاد پیروزی پشت سر هم از لب های او.
"در نگاه این ، اما واتسون ،" او گریه کرد.
"این مقاله در لندن ، از نسخه اولیه است
استاندارد شب.
در اینجا چیزی است که ما می خواهیم.
نگاهی به سرفصل های : جنایت در شهر.
قتل در Mawson و ویلیامز.
اقدام به سرقت عظیم.
دستگیری جنایی. '
در اینجا ، اما واتسون ، ما همه به طور مساوی مشتاق
آن را بشنوند ، پس لطفا با صدای بلند خواندن آن را به ما. "
آن را از جایگاه خود را در مقاله ظاهر شد
بر این است که این رویداد در یکی از اهمیت
شهر ، و حساب از آن فرار در این
"از جان گذشته سعی در سرقت ،
منجر به مرگ یک مرد و
دستگیری جنایی ، رخ داده است این
بعد از ظهر در شهر.
برای برخی از زمان عقب Mawson و ویلیامز ،
خانه مشهور مالی شده اند
نگهبان از اوراق بهادار است که در مقدار
مجموع به مبلغ قابل توجهی بیش از یک
میلیون لیره استرلینگ.
پس آگاهانه مدیر شد
مسئولیت تفویض شده است که بر او در
نتیجه از منافع بزرگ در خطر است
safes که از ساخت و ساز بسیار آخرین
استخدام شده اند ، و نگهبان مسلح
چپ شده است روز و شب در
ساختمان.
به نظر می رسد که در هفته گذشته جدید به نام فروشنده
سالن Pycroft توسط شرکت مشغول بود.
این شخص به نظر می رسد هیچ یک دیگر شده اند
که Beddington ، جاعل معروف و
دزد شبانه ، که ، با برادرش ، به حال تنها
به تازگی از طلسم پنج سال ظهور
از بندگی کیفری.
بر اساس برخی معنی است که هنوز روشن نیست ، او
موفق به برنده شدن ، تحت نام های دروغین ،
این موضع رسمی در دفتر ، که
او مورد استفاده به منظور به دست آوردن قالب از
قفل های مختلف ، و آگاهی از
موقعیت اتاق و قوی
safes.
گفت : "این رسم در Mawson برای کارمندان
به ترک در ظهر در تاریخ شنبه.
Tuson گروهبان ، پلیس شهر ، شد
تا حدودی شگفت زده کرد ، در نتیجه برای دیدن
نجیب زاده با کیسه فرش پایین آمدن
مراحل در 01:20.
سوء ظن او تحریک می شود ، گروهبان
به دنبال آن مرد ، و با کمک
پاسبان پولاک موفق ، پس از ترین
مقاومت ، از جان گذشته در بازداشت وی.
این بود در یک بار روشن است که با جرأت و
سرقت عظیم متعهد شده بود.
به ارزش نزدیک به 100.000 £ 'از
راه آهن اوراق قرضه آمریکا ، با مقدار زیادی
از انبان در معادن و دیگر شرکت ها بود ،
کشف شده در کیسه.
در بررسی ساختمان بدن
نگهبان تاسف تا دو برابر پیدا شد
و محوری را به بزرگترین safes ،
جایی که آن را نمی توانست کشف شده است
تا صبح دوشنبه به حال آن را برای نمی شده است
اقدام فوری گروهبان Tuson.
جمجمه انسان توسط شده بود را درهم شکست
ضربه از پوکر از پشت تحویل داد.
می تواند وجود داشته باشد شکی نیست که Beddington بود
ورودی به دست آمده توسط تظاهر میکند که او تا به حال
سمت چپ چیزی پشت سر او ، و داشتن
قتل نگهبان ، به سرعت در حال rifled
بزرگ ایمن ، و پس از آن خاموش ساخته شده خود را با
غنیمت جنگی.
برادر او ، که معمولا با او کار می کند ،
در این کار نیست ، تا آنجا می تواند ظاهر
در حال حاضر می شود مسلم و قطعی نیست ، هر چند
پلیس در حال دستیابی به پرسش های پر انرژی به عنوان
محل نگهداری او. "
"خب ، ممکن است ما را نجات پلیس برخی از کمی
مشکل در این راستا ، گفت : "هولمز ،
زود گذر به شکل نحیف نشسته اند تا
کنار پنجره.
"طبیعت بشر مخلوط عجیب ، اما واتسون است.
شما می بینید که حتی تبه کار و قاتل
محبت می تواند الهام بخش چنین است که برادر خود را
نوبت به خودکشی وقتی که او می آموزد که خود را
گردن ضبط شده است.
با این حال ، ما چارهای به عنوان ما
عمل است.
دکتر و من در سپاه پاسداران ، آقای باقی می ماند
Pycroft ، اگر شما محبت کرده اند
قدم تند کردن برای پلیس است. "
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه