Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXXVII کامل BA.
"من آرزو می کنم مرده بودند ، و یا که فردا شب بودند ، تشکر فیل.
"اگر شما زندگی می کنند به اندازه کافی طولانی هر دو خواسته خواهد آمد ، گفت :" آن آرامش است.
"این آسان را برای شما به بی سر و صدا.
شما در صفحه اصلی در فلسفه هستیم. من -- و هنگامی که من از آن وحشتناک فکر می کنم
فردا مقاله من بلدرچین. اگر من باید در آن شکست بخوریم چه جو می گویند؟ "
"شما با شکست مواجه خواهد شد.
شما در یونان امروز؟ "" من نمی دانم.
شاید این مقاله خوبی بود و شاید بد بود به اندازه کافی به هومر به نوبه خود در
قبر او.
من و بیش از نوت بوک ها مورد مطالعه قرار mulled تا زمانی که من ناتوان از تشکیل افکار
از هر چیز. سپاسگزار چگونه کمی فیل خواهد بود زمانی که همه
این examinating است. "
"Examinating؟ من هرگز چنین کلمه ای شنید. "
"خب ، من به خوبی حق را از یک کلمه به عنوان هر کس دیگری نیست؟" خواستار فیل.
واژه ها نمی کنند -- آنها رشد می کنند ، گفت : "آن.
"ذهن -- من شروع به کمرنگ برای تشخیص آب زلال جلوتر که بدون معاینه
قطع کننده دستگاه بافندگی. دختر و شما -- می تواند شما را متوجه که
زندگی ردموند تقریبا بیش از؟ "
"نمی توانم" گفت : آن ، sorrowfully. او گفت : "به نظر می رسد فقط دیروز که من Pris و
به تنهایی در آن جمعیت از جدید الورود در ردموند شد.
اکنون ما به سالمندان در امتحانات نهایی ما است. "
"قوی ، عاقل ، و سالمندان کشیش" ، به نقل از فیل.
"آیا شما فرض کنید ما واقعا عاقلانه تری نسبت به زمانی که ما را به ردموند آمد؟"
شما نمی کنند اگر شما به عنوان برابر شد ، گفت : "عمه Jamesina به شدت.
"اوه ، عمه Jimsie ، ما نمی دختران خیلی خوب بوده ، ما را و توسط بزرگ ، این
سه زمستان شما ما را mothered؟ التماس کرد : "فیل.
"شما بوده ام چهار تن از عزیزترین ، شیرین ترین ، goodest دختران که تا کنون با هم رفت
از طریق کالج ، averred : "عمه Jamesina ، که توسط نابجا یک تعریف هرگز فاسد
اقتصاد.
"اما من بی اعتمادی شما باید هر گونه احساس بیش از حد نشده است.
این نمی شود ، انتظار می رود البته. تجربه می آموزد حس.
شما می توانید آن را در یک دوره کالج یاد بگیرند.
شما به کالج چهار سال بود و من هرگز ، اما من می دانم که انبوه بیش از شما
انجام دهید ، از بانوان جوان است. "
"بسیاری از چیزهایی است که توسط حکومت هرگز وجود دارد ، دانش There'sa قدرتمند شمع O'
که شما هرگز در کالج ، heaps از همه چیز شما را در یادگیری هرگز وجود ندارد
مدرسه ، به نقل از : "استلا.
"آیا شما یاد گرفتم هر چیزی به جز زبانهای مرده و هندسه و از جمله در ردموند
زباله؟ "ای query عمه Jamesina. "آه ، بله.
من فکر می کنم که ما داریم ، عمه ، اعتراض کردند : "آن.
آموخته ایم حقیقت آنچه پروفسور Woodleigh ما به Philomathic تاریخ و زمان آخرین گفت ، گفت : "
فیل. "او گفت ،" طنز است spiciest نمک و فلفل
در جشن وجود.
در اشتباهات خود بخندید ، اما آموختن از آنها ، بیش از مشکلات خود را شوخی ، اما جمع آوری قدرت
از آنها ، ایجاد یک مزاح گفتن از مشکلات شما ، اما غلبه بر آنها. "
این است که ارزش یادگیری ، عمه Jimsie نه؟ "
"بله ، از آن است ، dearie. هنگامی که شما یاد گرفته ام به چیزهایی که خنده
است که باید خندید ، و کسانی که باید ، نه شما رو خرد به خنده
و درک. "
"چه شما از دوره خود را ردموند ، آن؟" زمزمه پریسیلا به کنار.
گفت : آن : "من فکر می کنم ، به آرامی ،" که من واقعا آموخته اند بر هر کمی تغییرات مشاهده می کنید
مانعی به عنوان مزاح گفتن و هر یکی از بزرگ به عنوان foreshadowing پیروزی.
جمعبندی ، من فکر می کنم که چه ردموند به من داده است. "
"من باید پاییز پشت در دیگر نقل قول پروفسور Woodleigh برای بیان
آنچه که آن را برای من انجام می شود ، گفت : "پریسیلا.
"شما را به یاد داشته باشید که او در سخنرانی خود گفت :" بسیار در جهان وجود دارد برای همه ما
اگر ما فقط باید چشم ها به آن را ببینید ، و قلب آن را دوست دارم ، و دست به جمع آوری آن
به خودمان -- در مردان و زنان زیاد است ، به طوری
در هنر و ادبیات است ، بنابراین خیلی در همه جا که در آن به لذت ، و برای
که سپاسگزار باشد. من فکر می کنم ردموند به من آموخته است که در برخی
اندازه گیری ، آن. "
"قضاوت از همه شما ، می گویند" اظهار عمه Jamesina ، "جمع و ماده
که شما می توانند یاد بگیرند -- اگر شما رو عقل سلیم طبیعی به اندازه کافی -- در چهار سال در کالج
آنچه در آن به حدود بیست سال زندگی به شما یاد می دهد.
خب ، که توجیه آموزش عالی در نظر من است.
اتمام حجت مهم من همیشه مشکوک بود قبل از. "
"اما آنچه در مورد افرادی که دارای عقل سلیم طبیعی ، عمه Jimsie نیست؟"
: "افرادی که دارای عقل سلیم طبیعی هرگز یادگیری ، retorted عمه Jamesina" ، نه در
کالج و نه زندگی.
اگر آنها زندگی می کنند به یک صد آنها واقعا هیچ چیز بیشتر از زمانی بود که نمی دانم
متولد شد. این بدبختی تقصیر آنها نیست ، فقیر
روح.
اما آن دسته از ما که برخی از عقل سلیم بموقع باید از خداوند برای آن تشکر می کنم. "
"آیا شما تعریف عقل سلیم است ، عمه Jimsie؟ پرسید :" فیل.
"نه ، من ، نه زن جوان.
هر کسی که تا به عقل سلیم می داند آنچه در آن است ، و هر کسی است که نه هرگز می توانید بدانید چه
آن است. بنابراین بدون نیاز به تعریف آن وجود دارد. "
روز مشغول پرواز و امتحانات شده بودند.
آن افتخارات عالی به زبان انگلیسی صورت گرفت. پریسیلا برتری ها در ادبیات کلاسیک انجام گرفت ، و فیل
در ریاضیات.
استلا به دست آمده نشان بده خوب همه جانبه. سپس آمد مجلس.
گفت : آن : "این است آنچه که من یک بار که به نام عصر در زندگی من" ، به عنوان او
بنفشه روی جعبه آنها و gazed آنها متفکرانه.
او به معنای آنها را حمل می کنند ، البته ، اما چشم او به یکی دیگر از جعبه روی میز او سرگردان است.
این را با نیلوفرهای از دره پر شده بود ، به عنوان تازه و معطر به عنوان کسانی که bloomed
در حیاط Gables سبز ژوئن به Avonlea آمد.
کارت گیلبرت Blythe دراز کنار آن.
آن چرا گیلبرت باید گل خود را برای مجلس فرستاده است.
او بسیار کمی از او در طول زمستان گذشته دیده بودم.
او تا به حال به محل پتی تنها یک عصر جمعه پس از کریسمس می آیند
تعطیلات ، و آنها به ندرت با جاهای دیگر.
او می دانست او به مطالعه بسیار سخت می شود ، با هدف برتری ها بالا و جایزه کوپر ، و او
بخش کمی در کردم و بعد زدم زیر گریه اجتماعی از ردموند گرفت.
زمستان خود آن را کاملا همجنس گرا شده بود و اجتماعی است.
او یک معامله خوب از Gardners دیده بود ، او و دوروتی بسیار صمیمی بودند. کالج
محافل انتظار می رود از اعلام تعهد خود را به روی هر روز.
آن انتظار می رود که خودش را.
با این وجود او درست قبل از ترک محل پتی مجلس به او پرت بنفشه روی کنار
و قرار دادن نیلوفرهای از دره گیلبرت را در خود جای.
او نمی توانست گفته که چرا او این کار را کرد.
به طریقی ، روز Avonlea قدیمی و رویاها و دوستی به نظر می رسید که بسیار نزدیک به او را در
این دستیابی از جاه طلبی های بلند گرامی خود را است.
او و گیلبرت به حال یک بار خوش picturedout روز که بر روی آنها باید
فارغ التحصیلان پوش و gowned در هنر. روز فوق العاده آمده بود و روی است
بنفشه هیچ جایی در آن بود.
فقط گل دوست قدیمی خود را به نظر می رسید متعلق به این ثمر قدیمی شکوفا
امیدوار است که او یک بار به اشتراک گذاشته شده بود.
سال ها در این روز و beckoned شیفتن به او شده بود ، اما زمانی که آن را یک واحد آمد ،
حافظه مطیع و مشتاق ، آن را با او ترک است که از لحظه ای نفس نبود
رییس جمهوری باشکوه از ردموند به کلاه خود
و دیپلم و مورد ستایش قرار داد BA او آن را از فلاش در چشم گیلبرت بود که او را دیدم
نیلوفرهای او را ، نه نگاه متعجب و متحیر pained روی او داد او را در گذشت
پلت فرم.
تبریک مهربان Aline گاردنر بود ، و یا سرسخت دوروتی ،
ضربه آرزوهای خوب.
این عجیب و غریب ، اضطراب سخت و ناگهانی غیر قابل توصیف است که در این روز طولانی انتظار می رود برای او فاسد بود
و چپ در آن عطر و طعم خاص ضعف اما پایدار تلخی.
فارغ التحصیلان هنر رقص فارغ التحصیلی داد آن شب.
وقتی که آن لباس پوشیدن او برای آن پرتاب کنار دانه های مروارید معمولا عینک و در زمان
از تنه او کوچک جعبه است که تا به حال در روز کریسمس به Gables سبز آمده است.
در این موضوع شبیه به زنجیر طلا با یک قلب کوچک مینای صورتی به عنوان یک آویز است.
بر روی کارت همراه "، نوشته شده با تمام آرزوهای خوب از هم اطاق های قدیمی خود بود ،
گیلبرت. "
آن ، خنده بر حافظه قلب مینای مصرانه خواست تا روز مرگبار
گیلبرت "هویج" خود را به نام به حال و بیهوده تلاش برای برقراری صلح خود را با آب نبات صورتی
قلب ، او نوشته بود توجه داشته باشید کمی زیبا از لطف است.
اما او تا به حال گول زنک فرسوده هرگز. امشب او آن را در مورد سفید خود را بستند
گلو با یک لبخند رویایی.
او و فیل راه می رفت به ردموند با هم. آن راه می رفت در سکوت ؛ فیل chattered از
بسیاری از چیزها است. ناگهان او گفت ،
"من شنیده ام که تعامل گیلبرت Blythe به کریستین استوارت بود
اعلام کرد به زودی به عنوان به عنوان مجلس شد. هر چیزی از آن را می شنوید؟ "
"نه ، گفت :" آن.
فیل به آرامی گفت : "من فکر می کنم درست است ،". آن صحبت نمی کنم.
او در تاریکی احساس سوزش صورت خود را. او دست خود را داخل یقه او را تضعیف و
گرفتار در زنجیر طلا.
یکی از پیچ و تاب و پر انرژی و آن را راه داد. آن دزدکی وزیر جلی کار شکسته را به خود محوری
جیب. دست او را به لرزش و به چشم او
شعرم.
اما او gayest از همه revelers همجنسگرا که شب شد ، و گفت : گیلبرت
unregretfully که کارت خود را هنگامی که او آمد به او را برای رقص بپرسم.
پس از آن ، زمانی که او با دختران در قبل از embers مرگ در محل پتی نشسته ،
از بین بردن chilliness بهار از پوست ساتن خود ، هیچ یک گفتگو blithely
نسبت به او از حوادث روز.
Spurgeon MacPherson مودی به نام امشب در اینجا بعد از اینکه شما در سمت چپ ، گفت : "عمه
Jamesina ، که شنبه تا نگه داشتن آتش در.
"او در مورد رقص فارغ التحصیلی را نمی دانند.
آن پسر باید با یک باند لاستیکی در اطراف سر او به آموزش گوش خود را نه به خواب
اصرار کردن. من تا به حال مردیکه خیلی بزن توجه دارد یک بار که که و آن را
بهبود او فوق العاده است.
من آن بود که آن پیشنهاد را به او و او در زمان توصیه من این است ، اما او به من بخشید هرگز
. "" مودی Spurgeon یک جوان بسیار جدی است
مرد ، yawned : "پریسیلا.
"او با مسائل قلمزن از گوش خود را ، نگران است.
او در حال رفتن به یک وزیر ، شما می دانید. "
عمه Jamesina گفت : : : : : "خوب ، من فرض کنید خداوند گوش انسان را در نظر نمی ،"
به شدت ، حذف همه انتقاد بیشتر Spurgeon مودی است.
عمه Jamesina احترام مناسب برای پارچه را حتی در مورد پر در نیاورده بود
کشیش بخش.