Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد اول
فصل پانزدهم
آقای Woodhouse برای چای خود را به زودی آماده بود ، و زمانی که او تا به حال نوشیدن چای سبز ، خود او کاملا
آماده برای رفتن به خانه ، و آن را به همان اندازه به عنوان اصحاب سه او می تواند انجام دهد ، به سرگرم
دور اطلاع خود را از تاخیر به دلیل اجرای از ساعت قبل از آقایان دیگر ظاهر شد.
آقای وستون وراج و جشنی ، و هیچ دوست به جداسازی اولیه از هر گونه بود ؛
اما در گذشته حزب اتاق نقاشی دریافت تقویت.
آقای التون ، روحیه بسیار خوب ، یکی از اولین راه رفتن وارد بود
خانم وستون و اما با هم روی یک مبل نشسته بودند.
او به آنان پیوستند ، بلافاصله ، و به ندرت با دعوت ، نشسته خود را
بین آنها است.
اما ، در روحیه خوبی بیش از حد ، از تفریحی ذهن او فراهم
انتظار آقای فرانک چرچیل بود ، حاضر به فراموش improprieties اواخر خود را ،
و نیز با او راضی
قبل از آن ، و در ساخت خود را هریت اولین موضوع بسیار خود ، آماده بود برای گوش دادن با
بیشتر دوستانه لبخند می زند.
او خود را به شدت در مورد دوست عادلانه خود را مضطرب -- استادانی عادلانه او ، دوست داشتنی ،
دوست مهربان.
"آیا او می دانیم -- به حال او شنیده ام هر چیزی که در مورد او ، از آنان که در Randalls؟ --
او احساس اضطراب بسیار -- او باید اعتراف که ماهیت شکایت خود را به او احساس خطر
بطور قابل توجهی است.
و او در این سبک برای برخی از زمان صحبت کردیم بسیار مناسب ، نه چندان به حضور در
هر پاسخ ، اما در مجموع به اندازه کافی به ترور از گلو درد بد بیدار ؛
و اما کاملا در موسسه خیریه ای با او بود.
اما در آخرین نوبه خود منحرف به نظر می رسید وجود دارد و به نظر می رسید آن را همه در یک بار به عنوان اگر او شد
ترس از آن گلو درد بد در حساب خود نسبت به Harriet's --
اضطراب است که او باید فرار
عفونت ، از آن باید در شکایت به عفونت وجود ندارد.
او با حرارت زیادی شروع به درخواست کردن التماس کردن به او را به خودداری از بازدید از بیمار
اتاق دوباره ، برای حال حاضر -- به درخواست کردن التماس کردن او را به او وعده به سرمایه گذاری را به نمی
خطر چنین تا او آقای پری و را دیده بود
آموخته نظر او ، و اگرچه او سعی کردم به آن خنده کردن و آوردن این موضوع به عقب
را به مسیر صحیح خود ، وجود ندارد پایان دادن به نگرانی شدید خود را
در مورد او.
او vexed.
اما ظاهر می شود -- وجود ندارد آن را کتمان -- دقیقا مانند تظاهر به بودن در عشق
با او ، به جای هریت ، تلون مزاج ، اگر واقعی ، خوار ترین
و منفور! و او تا به حال مشکل در رفتار با خلق و خوی است.
او به خانم وستون تبدیل به التماس کردن به کمک او ، "آیا او را او را
پشتیبانی -- او نمی اضافه کردن بدنبال اهداف خود به او ، Woodhouse خانم را وادار به رفتن نیست
خانم گودارد تا آن که برخی از اختلال خانم اسمیت تا به حال هیچ عفونت؟
او می تواند بدون وعده راضی نمی کند -- که او را او را
نفوذ در گرداندن مراکز فساد آن؟ "
"بنابراین ناشی از وسواس یا دقت زیاد برای دیگران ، او ادامه داد :" و در عین حال برای خودش بسیار بی دقت!
او از من خواست به پرستار سرد من با ماندن در خانه به روز ، و هنوز رتبهدهی نشده است قول
اجتناب از خطر ابتلا به زخم گلو درد خودش است.
آیا این عادلانه ، خانم وستون -- قاضی بین ما.
من نه برخی از حق شکایت؟ من مطمئن هستم از نوع پشتیبانی و کمک شما. "
اما دیدم تعجب خانم وستون ، و احساس کردند که باید آن را بزرگ ، در یک آدرس که ،
در کلمات و شیوه ای ، با فرض به خود حق بهره برای اولین بار در خود ؛
و برای خودش ، او بیش از حد بود
برانگیخت و به جرم داشتن قدرت به طور مستقیم گفت : هر چیز به هدف است.
او فقط می تواند به او بدهد یک نگاه ؛ اما چنین نگاه شده بود فکر کردم باید او را بازگرداند
به حواس خود ، و سپس سمت چپ مبل ، از بین بردن یک کرسی توسط خواهرش ، و
به او تمام توجه خود را.
او تا به حال هم بدانند که چگونه آقای التون در زمان ملامت نیست ، بنابراین به سرعت در حال یکی دیگر از موضوع
ها موفق میشوند و برای آقای جان نایتلی از بررسی آب و هوا در حال حاضر به اتاق آمد ،
و باز بر روی همه آنها را با اطلاعات
از زمین که با برف پوشیده شده ، و از آن هنوز هم برف می آید سریع ، با قوی
بادی شناور ؛ نتیجه گیری با این کلمات به آقای Woodhouse :
"این آغاز روحیه از تعاملات خود را در زمستان ، سر را ثابت کند.
چیزی جدید برای اسب و درشکه چی خود را به ساخت راه خود را از طریق طوفان
پور آقای Woodhouse از بهت و حیرت سکوت کرده بود ، اما هر بدن دیگری بود
چیزی برای گفتن هر بدن یا متعجب یا شگفت زده نمی شد ، و تا به حال برخی
سوال بپرسید و یا به ارائه برخی از راحتی.
خانم وستون و اما تلاش صادقانه او را تشویق را روشن کنید و توجه خود را از او
پسر در قانون ، که به دنبال پیروزی خود را به جای unfeelingly.
"من تحسین قطعنامه خود را به بسیار ، سر ، گفت :" او ، "جسارت در آب و هوای چنین ،
البته شما شاهد خواهد بود برف خیلی زود.
هر بدن باید شاهد برف آمدن.
من تحسین روح خود را ، و من به جرات می گفت ما باید به خانه خیلی خوب است.
برف یک ساعت و یا دو به سختی می تواند جاده صعب العبور و ما دو
واگن ، اگر یکی در قسمت تاریک و دلگیر ، از میدان مشترک دمیده وجود دارد
از سوی دیگر در دست است.
من به جرات می گفت ما باید همه امنیت در هارتفیلد قبل از نیمه شب است. "
آقای وستون ، با پیروزی نوعی متفاوت بود ، اعتراف است که او آن را به حال شناخته شده
می شود همراه با بارش برف برخی از زمان ، اما تا به حال یک کلمه گفت : نه ، تا مبادا آن را باید آقای Woodhouse
ناراحت کننده باشد ، و بهانه ای برای hurrying خود را دور است.
به آنجا که هر مقدار برف سقوط کرده و یا به احتمال زیاد به سقوط به مانع آنها
بازگشت ، که یک شوخی محض بود ، او ترس آنها را بدون مشکل پیدا بود.
او آرزو جاده ها ممکن است غیر قابل عبور ، که او ممکن است بتواند نگه داشتن آنها در
Randalls و با نهایت خوب خواهد بود که مسکن ممکن است برای یافت
هر بدن ، به درخواست همسرش به توافق برسند
با او ، که با تدبیر کمی ، هر بدن ممکن است تسلیم ، که او
به سختی می دانست که چه کاری انجام دهید ، از آگاهی وجود دارد که اما دو یدکی
اتاق در خانه.
"آنچه که باید انجام شود ، اما عزیز من --؟ آنچه که باید انجام شود" شد اولین آقای Woodhouse
علامت تعجب ، و همه که او می تواند برای برخی از زمان می گویند.
به او او برای راحتی نگاه کرد و اطمینان او از امنیت ، نمایندگی خود را از
برتر از اسب ، و جیمز ، و خود را با بسیاری از دوستان در مورد
آنها را زنده کرد ، او را کمی.
زنگ هشدار دختر بزرگش بود در برابر خود.
وحشت بودن در Randalls مسدود شده است ، در حالی که فرزندان او بودند در هارتفیلد شد
کامل را در تخیل خود و fancying جاده در حال حاضر فقط قابل قبول برای
پرماجرا مردم ، اما در کشوری که
بستری بدون تاخیر ، او مشتاق بود تا آن را حل و فصل ، که پدرش و اما باید
باقی می ماند در Randalls ، در حالی که او و شوهرش را به جلو بلافاصله از طریق تمام
ممکن است انباشته از برف زیرفشار است که ممکن است مانع در برابر آنها.
"شما تا به حال بهتر است سفارش حمل به طور مستقیم ، عشق من ، گفت :" او ، "من به جرات می گویند
ما قادر خواهد بود به کنار ، اگر ما را به طور مستقیم ، و اگر ما به هیچ می آیند
چیزی که بسیار بد ، می توانید من را و راه رفتن.
من در تمام ترس نیست. من نباید به ذهن راه رفتن نیمی از راه است.
من می توانست کفش من ، می دانید ، تغییر لحظه ای که رو به خانه ، و آن را مرتب سازی بر اساس نیست
چیزی که به من سرد است. "
"در واقع" در پاسخ او. "سپس ، ایزابلا عزیزم ، آن است که اکثر
مرتب کردن بر اساس فوق العاده ای از چیزی که در جهان ، به طور کلی هر چیز به شما
سرد است.
پیاده روی صفحه اصلی -- شما prettily گل الود برای راه رفتن به خانه ، من به جرات می گفت.
خواهد شد به اندازه کافی برای اسب بد است. "ایزابلا برای او تبدیل به خانم وستون
طرفداری از طرح.
خانم وستون تنها می تواند تایید کند.
ایزابلا سپس به اما رفت ، اما اما تا به طور کامل نمی تواند داد تا امید خود را از
که همه قادر به دور ، و آنها هنوز هم بحث شد و نقطه ، هنگامی که آقای
نایتلی ، که اتاق را ترک کرده بودند
بلافاصله پس از اولین گزارش برادرش از برف آمد ، دوباره برگشت خورد و
به آنها گفت که او از درها را به روی بررسی شده بود ، و جواب وجود ندارد
کوچکترین مشکل خود را در
گرفتن خانه ، هر زمان که آنها آن را دوست داشت ، چه اکنون و یا یک ساعت از این رو.
او فراتر از رفت و برگشت -- برخی از راه در امتداد جاده هایبوری -- رفته بود برف بود
هیچ جا بالاتر از نیم اینچ عمیق -- در بسیاری از جاها به سختی به اندازه کافی برای سفید کردن زمین ؛
تکه های بسیار چند سقوط در حال حاضر بودند ،
اما ابرهای فراق است ، و هر ظاهر خود را به زودی بیش از وجود دارد.
او coachmen را دیده بود و آنها هر دو با او در آنجا موافقت کرد که چیزی برای
دستگیر.
برای ایزابلا ، تسکین بشارت چنین بود بسیار بزرگ است ، و آنها به ندرت کمتر
قابل قبول اما در حساب پدرش ، که بلافاصله مجموعه بود ، همان قدر در سهولت در
موضوع به عنوان قانون اساسی عصبی خود
اجازه ، اما زنگ خطر است که مطرح شده بود نمی تواند appeased به طوری که از هر اعتراف
آسایش برای او در حالی که او در Randalls ادامه داد.
او از آنجا که هیچ خطر موجود در بازگشت به خانه راضی بود ، اما هیچ اطمینان
می تواند او را که امن برای ماندن متقاعد کند ، و در حالی که دیگران مختلف
اصرار و توصیه آقای نایتلی و
اما آن را در چند جمله کوتاه حل و فصل است : بنابراین ، --
«پدر شما نمی خواهد آسان است ؛ چرا نمی آیید؟"
"من آماده ام ، اگر دیگران هستند."
"باید زنگ زنگ؟" "بله ، انجام."
و بل ، پله شد و واگن برای صحبت.
چند دقیقه بیشتر ، و اما امیدوار به یک همدم مزاحم سپرده خود را در
خانه خود ، برای دریافت عاقل و سرد ، و از سوی دیگر بهبود خلق و خوی او و خوشبختی هنگامی که
این بازدید سختی بودند.
کالسکه آمد : و آقای Woodhouse ، همیشه اولین هدف در موارد از جمله ،
دقت توسط آقای نایتلی و آقای وستون به خود حضور داشتند ، اما همه آن نیست که
یا می توان گفت می تواند برخی از تجدید جلوگیری از
زنگ در نزد از برف که در واقع کاهش یافته بود ، و کشف
شب بسیار تیره تر از او آماده شده بود.
"او ترس آنها باید یک درایو بسیار بد داشته.
او ترس ایزابلا فقیر آن را دوست ندارم.
و وجود خواهد داشت اما فقیر در پشت نورد.
او نمی دانست چه آنها به بهترین وجه انجام بود.
آنها باید به همان اندازه که آنها می توانند با هم نگه دارید ؛ "و جیمز به صحبت شد ، و با توجه به
هزینه برای رفتن بسیار و آهسته برای حمل دیگر صبر کنید.
ایزابلا در بعد از پدرش stept ، جان نایتلی ، فراموش که او نمی
متعلق به حزب خود را ، پس از همسرش stept بسیار به طور طبیعی ، به طوری که اما در بر داشت ، در
در حال همراهی می کردند و به دنبال به دوم
حمل توسط آقای التون ، که درب به طور قانونی بر روی آنها بسته شده بود و که آنها
قرار بود به یک درایو دو بدو.
این را نداشته اند awkwardness از یک لحظه ، از آن شده اند که نه
لذت قبلی را به سوء ظن از این روز او می توانست به او صحبت
هریت ، و سه چهارم یک مایل که به نظر می رسید اما یکی است.
اما در حال حاضر ، او ترجیح می دهند که آن را به حال اتفاق افتاده است نه.
او معتقد بود به او شده است نوشیدن بیش از حد از شراب خوب آقای وستون ، و مطمئن احساس
که او را می خواهند به صحبت مزخرف.
برای مهار او را به همان اندازه به عنوان ممکن است ، با منش خود را ، او بلافاصله آماده شد
به صحبت با آرامش نفیس و گرانش از آب و هوا و شب ؛
به ندرت او آغاز شده بود ، به ندرت به حال آنها
گذشت رفت و برگشت دروازه و حمل دیگر پیوست ، نسبت به او برش موضوع او را در بر داشت
-- دست او را تصرف کردند -- توجه خود را خواستار ، و آقای التون در واقع ساخت
عشق خشن به او : availing خود
این فرصت گرانبها ، اعلام احساسات است که باید در حال حاضر و
شناخته می شود ، امید -- ترس -- عاشقانه -- آماده مرگ اگر او به او خودداری کرد ، اما چاپلوس
خود را که دلبستگی سرسخت خود و
بی نظیر عشق و شور بی نظیر نمی توانست با شکست مواجه با بعضی از اثر ، و
در کوتاه مدت ، بسیار از به طور جدی در اسرع وقت پذیرفته حل و فصل شده است.
این واقعا بود.
بدون واحد سنجش چیز جزئی -- بدون معذرت خواهی -- بدون عدم اعتماد به نفس بسیار آشکار ، آقای التون ،
عاشق هریت ، صداقت خود را عاشق خود را.
او سعی کردند او را متوقف کند ، اما بیهوده ، او را بر روی بروید ، و از همه می گویند که این است.
عصبانی به عنوان او بود ، فکر لحظه ساخته شده او در حل و فصل به خودش مهار
او صحبت می کنند.
او احساس می کرد که نیمی از این حماقت مستی باید باشد ، و بنابراین می تواند که امید
ممکن است آن را تنها متعلق به ساعت عبور.
به این ترتیب ، با آمیزه ای از جدی و بازیگوش ، که او امیدوار است که بهترین
با توجه به نیمی خود و دولت نیم ، او پاسخ داد : "من بسیار شگفت زده شده بودم ، آقای التون.
این را به من! شما خودتان را فراموش کرده ام -- من را به شما برای دوست من -- هر گونه پیام به خانم اسمیت
من خوشحال خواهد بود برای ارائه ، اما بیشتر از این را به من ، اگر شما لطفا ".
"خانم اسمیت -- پیام خانم اسمیت -- چه چیزی می تواند او احتمالا به معنای" -- و او تکرار
کلمات او را چنین با اطمینان از لهجه ، از جمله تظاهر متظاهر شگفتی ، که
او نمی تواند کمک به پاسخ دادن با سرعت ،
"آقای التون ، این فوق العاده ترین رفتار است! و من می تواند برای آن را فقط در حساب
یک راه ، شما به خودتان نیست ، و یا شما نمی تواند صحبت می کنند یا به من ، یا از هریت ، در
چنین شیوه ای.
فرمان خود را به اندازه کافی برای نه گفتن ، و من تلاش خواهد کرد تا آن را فراموش کرده ام. "
اما آقای التون تنها مست شراب به حال به اندازه کافی برای بالا بردن روحیه خود را ، نه همه به اشتباه
عقول خود.
او کاملا می دانستند معنای خود و داشتن گرمی علیه وی اعتراض کرد
سوء ظن به عنوان آسیبرسان ، و کمی لمس بر احترام خود را برای خانم اسمیت به عنوان
دوست وی ، -- اما اذعان تعجب او
که خانم اسمیت لازم به ذکر است در تمام ، -- او به موضوع خود را از سر گرفت
شور و بسیار فوری برای پاسخ مطلوب بود.
همانطور که او فکر کمتر از مستی او ، او بیشتر از تلون مزاج او فکر و
فرض و با مبارزات کمتری برای ادب ، جواب ،
"این غیر ممکن است برای من به شک دیگر هیچ.
شما باید خودتان بیش از حد روشن است. آقای التون ، حیرت من است بسیار فراتر از
هر چیزی که من می توانم بیان.
پس از چنین رفتاری ، که من در طول ماه گذشته شاهد ، به خانم اسمیت -- از جمله
توجه به عنوان من در عادت روزانه از رعایت شده است -- به من پرداختن به در
این شیوه ای -- این باعث بی ثباتی است.
در واقع ، شخصیت ، که من تا به حال تصور ممکن نیست!
باور من ، آقا ، من دور ، بسیار دور از احساس خشنودی در حال هدف از چنین
حرفه. "
! خوب بهشت "گریه آقای التون ،" آنچه می تواند به معنی از این -- خانم اسمیت --!
در کل دوره وجود من از خانم اسمیت هرگز فکر -- پرداخت هرگز او را هر
توجه است ، اما به عنوان دوست شما : مراقبت هرگز
آیا او زنده یا مرده بودند ، بلکه به عنوان دوست خود را.
اگر او در غیر این صورت خیالی ، آرزوهای خود را به او گمراه ، و من بسیار
با عرض پوزش -- بسیار متاسفم -- اما ، خانم اسمیت ، در واقع -- آه! خانم Woodhouse! که می تواند فکر می کنم
خانم اسمیت ، زمانی که خانم Woodhouse نزدیک است!
نه ، بر افتخار من است ، باعث بی ثباتی شخصیت وجود دارد.
من فقط از شما در نظر گرفت. من اعتراض علیه به پرداخت کوچکترین
توجه به هر کس دیگری.
هر چیزی که من گفته اند یا انجام می شود ، برای بسیاری از هفته گذشته ، با تنها بوده است
نمایی از مارک ستایش من از خودتان. شما واقعا نمی تواند ، به طور جدی ، این شک.
-- (در لهجه به معنای به ریشخند کننده) -- من مطمئن هستم که شما را دیده اند ، و
درک من است. "
این امر می تواند غیر ممکن است می گویند اما احساس ، در شنیدن این -- که از همه خود را
احساس ناخوشایند بود از ابتدا.
او بیش از حد به طور کامل غلبه بلافاصله قادر به پاسخ بود : و دو لحظه
سکوت تشویق فراوان برای دولت دموی آقای التون ذهن او
در حال را به دست خود را دوباره ، به عنوان او joyously بانگ زد --
"جذاب Woodhouse خانم! اجازه می دهد که من این سکوت جالب تفسیر.
این اعتراف که شما به مدت طولانی من درک. "
"نه ، آقا ، گریه :" اما ، "هیچ چیزی به آن اعتراف.
تا کنون از داشتن مدت ها شما را درک ، من در یکی از کامل ترین خطا با
احترام به نظرات شما ، تا این لحظه.
به خودم ، من بسیار متاسفم که شما باید دادن راه به هر
احساس -- هیچ چیز می تواند دورتر از آرزوهای من -- دلبستگی خود را به دوست من
هریت -- پیگیری خود را از او ، (پیگیری ، آن را
ظاهر) به من داد خوشوقتی بسیار است ، و من شده اند بسیار صادقانه شما مایل
موفقیت : اما من تصور می کردند که او به هارتفیلد جاذبه شما نیست ، من باید
قطعا فکر شما بیمار در ساخت بازدیدکننده داشته است خود را مکرر مورد قضاوت قرار.
من به این باور است که شما به دنبال هرگز به خودتان توصیه به خصوص به خانم
اسمیت -- که شما به فکر هرگز به طور جدی از او "؟
"هرگز خانم ،" گریه او ، affronted به نوبه خود او : "هرگز من به شما اطمینان دهم.
من فکر می کنم به طور جدی از خانم اسمیت -- خانم اسمیت بسیار خوبی از یک نوع دختر! و من
خوشحال باید برای دیدن او محترمانه حل و فصل.
من به آرزوی خود بسیار خوب و بدون شک ، مردانی هستند که ممکن است شیء را به وجود دارد --
هر بدن سطح : اما برای خودم ، من ، من فکر می کنم ، نه کاملا آنقدر در
از دست دادن.
من باید به طوری کاملا ناامیدی از اتحاد برابر نیست ، همانطور که به خودم پرداختن به
خانم اسمیت -- خیر ، خانم ، بازدیدکننده داشته است من به هارتفیلد برای خودتان بوده است فقط!
تشویق دریافت کردم -- "
"تشویق -- من به شما تشویق -- آقا ، شما شده اند به طور کامل در اشتباه
فرض آن است. من به شما دیده می شود تنها به عنوان ستاینده از من
دوست.
در هیچ نور دیگری می تواند شما را را به من از یک آشنایی مشترک شده اند.
من بسیار متاسفم : اما آن را به خوبی که اشتباه به پایان می رسد که در آن است.
همان رفتار ادامه داد ، خانم اسمیت ممکن است به رهبری
تصور غلط از نظرات شما آگاه نیست ، احتمالا بیشتر از خودم ،
نابرابری بسیار عالی است که شما آنقدر حساس.
اما ، آن را به عنوان ، ناامیدی مجرد ، و به من اعتماد ، نخواهد بود ماندگار.
من هیچ افکار از ازدواج در حال حاضر است. "
او بیش از حد عصبانی برای گفتن کلمه ای دیگر بود و شیوه او را بیش از حد تصمیم به دعوت تضرع ؛
و در این حالت از خشم تورم ، و متقابلا عمیق ریاضت ، آنها تا به حال
برای ادامه با هم چند دقیقه دیگر ،
برای ترس از آقای Woodhouse آنها را به پا و سرعت محدود شده بود.
اگر شده بود ، خشم زیادی وجود دارد ، است awkwardness از جان گذشته ، اما
احساسات سر راست خود را ترک اتاق را برای zigzags کمی از خجالت.
بدون دانستن حمل تبدیل شده به نوعی منصب مذهبی لین ، و یا زمانی که آن را متوقف کرد ،
آنها خودشان را در بر داشت ، همه در یک بار ، در درب خانه اش ، و او قبل از
یکی دیگر از هجا گذشت.-- اما پس از آن احساس آن ضروری به او یک شب خوب آرزو.
تعریف فقط بازگردانده شد ، بطور سرد و با افتخار و تحت وصف ناپذیر
سوزش ارواح ، او سپس به هارتفیلد منتقل.
او با لذت نهایت مورد استقبال قرار گرفت ، توسط پدرش ، که شده بود ،
لرزش برای خطرات ناشی از درایو انفرادی از خط محل اقامت خلیفه -- چرخاندن گوشه
که او هرگز نمی تواند تحمل به فکر می کنم از -- و
در دست های عجیب و غریب -- درشکه چی صرف مشترک -- بدون جیمز ؛ وجود دارد و به نظر می رسید آن را به عنوان اگر او را
برای آقای جان نایتلی ، شرمنده از : بازگشت تنها را به همه چیز خوب پیش برود استفاده قرار می گرفتند
بد شوخ طبعی خود را ، در حال حاضر تمام مهربانی و
توجه ، و به ویژه برای راحتی از پدرش نگران است ، به نظر می رسد --
اگر کاملا آماده نیست تا به او ملحق در حوضه حریره -- کاملا معقول بودن آن
بسیار سالم و بی خطر است و روز بود
نتیجه گیری در صلح و آسایش را به همه حزب کوچک آنها را ، به جز خودش.-- اما
ذهن خود را در اغتشاش از جمله شده بود و آن نیاز بسیار قوی
تلاش به نظر می رسد توجه و شاد
تا ساعت معمول از جداسازی تسکین تأمل آرام به او اجازه داده شد.