Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XII Daguerreotypist
نباید فرض کرد که زندگی شخصیت به طور طبیعی به عنوان قمر فعال
می تواند بطور کامل در درون حوزه های از خانه Pyncheon قدیمی محدود شده است.
خواسته کلیفورد را بر وقت خود را معمولا راضی در آن روزها بلند،
قابل ملاحظه ای زودتر از غروب خورشید.
آرام به عنوان وجود روزمره خود را به نظر می رسید، اما با این وجود تمام منابع تخلیه
که او در آن زندگی می کردند.
ورزش فیزیکی است که او را overwearied، بود - که او به جز
گاهی اوقات کمی با کج بیل زدن ساخته، و یا گام باغ، پیاده روی، یا در باران
آب و هوا، صرف خالی بزرگ
اتاق، - تمایل خود را به بیش از حد ساکن باقی می ماند، به عنوان در نظر گرفته شده هر تکه از
اندام ها و عضلات.
اما، چه بود که آتش سوختن در درون او وجود دارد که مصرف انرژی حیاتی خود را،
یا یکنواختی که می توانست خود را با اثر benumbing بر ذهن کشیده
متفاوت قرار داشت و یکنواختی به کلیفورد.
احتمالا او در یک حالت از رشد و بهبود بود، و به طور مداوم
یکسان سازی غذا برای روح و عقل خود را از مناظر، صداها، و حوادث
که به عنوان یک خلاء کامل به افراد با تجربه تر با جهان به تصویب رساند.
در حالی که همه فعالیت و فراز و نشیب زندگی به ذهن یک کودک است، به طوری که ممکن است آن را،
به همین ترتیب، به ذهن که نوعی خلقت جدید قرار گرفته بودند، پس از آن بلند
به حالت تعلیق در زندگی است.
علت چه بسا، کلیفورد معمولا به استراحت بازنشسته شده است، به طور کامل
خسته، در حالی که نورهای هنوز هم ذوب شدند خود را از طریق پنجره، پرده، و یا
با درخشش در اواخر دیوار اتاق پرتاب می شود.
و در حالی که او در نتیجه خواب در اوایل، به عنوان بچه های دیگر، و از دوران کودکی به خواب،
قمر به دنبال سلیقه خود را برای باقی مانده از روز و شب بود.
این آزادی ضروری برای سلامت حتی از یک شخصیت بود تا کمی حساس
مرضی را تحت تاثیر قرار از قمر است.
خانه های قدیمی، همان طور که قبلا هم گفتم، هر دو خشک پوسیدگی و مرطوب، پوسیدگی در آن
دیوار. خوب بود برای نفس کشیدن هیچ فضای دیگری غیر از آن نیست.
Hepzibah، هر چند او تا به حال صفات جبران ارزشمند و او را، به نوعی رشد کرده بود
توسط زندانی خود را تا زمانی در یک مکان، با هیچ شرکت دیگری از دیوانه
تنها مجموعه ای از ایده ها، اما یک محبت، و یک حس تلخ اشتباه.
کلیفورد، شاید خواننده ممکن است تصور کنید، از نظر اخلاقی خود را به کار بیش از حد بی اثر بود
همکار موجودات، با این حال صمیمی و منحصر به فرد روابط خود را با او.
اما همدردی یا مغناطیس در میان انسان ها است ظریف تر و جهانی تر از
ما فکر می کنیم که وجود دارد، در واقع، در میان طبقات مختلف از زندگی سازمان یافته و
ارتعاش از یک به دیگری است.
گل، به عنوان مثال، به عنوان قمر خود را مشاهده، همیشه شروع به پژمرده شدن کرد هر چه زودتر در
دست کلیفورد، یا Hepzibah، نسبت به خود او و با همان قانون، تبدیل او
تمام زندگی روزمره را به عطر گل
برای این دو روح بیمار، دختر شکوفه دهی باید به ناچار پژمرده شدن و محو شدن بسیار
زودتر از اگر در سینه جوان تر و شادتر پوشیده شده است.
مگر در مواردی که هم اکنون و پس از آن زیاده روی کرده بود انگیزه های سریع خود را، و هوای روستایی در تنفس
پیاده روی برون شهری، یا نسیم اقیانوسی در امتداد ساحل - گاهی اطاعت ضربه
از طبیعت، در دختران انگلستان،
شرکت در یک سخنرانی متافیزیکی یا فلسفی، یا مشاهده یک چشم انداز هفت مایل،
و یا گوش دادن به یک کنسرت - خرید در مورد این شهر رفته بود، غارت کل
انبار کالا پر زرق و برق و
آوردن خانه روبان، -، استخدام شده بود به همین ترتیب، زمان کمی برای خواندن کتاب مقدس
در اتاق خود، و کمی بیشتر به سرقت رفته بود به مادرش فکر می کنم و بومی خود را
مکان - مگر اینکه دارو اخلاقی
موارد فوق، ما به زودی باید مشهود فقیر قمر ما نازک رشد قرار داده و در یک
جنبه سفید، ناپاک، و عجیب و غریب فرض، راه خجالتی، نبوی از قدیمی
بکارت و آینده سیاه.
حتی آن را به عنوان یک تغییر قابل مشاهده رشد، تغییر تا حدودی که متأسف شود، هر چند
هر چه جذابیت آن را بر دیگر، شاید با ارزش تعمیر نقض.
او دائما همجنسگرا شده بود، اما تا به حال خلق و خو خود را از فکر، که کلیفورد، در
کل، بهتر از مرحله سابق خود را از شادی unmingled دوست داشت، چون در حال حاضر او
درک او را بهتر و بیشتر با ظرافت،
و گاهی حتی او را به خود تفسیر.
چشمان او نگاه بزرگتر و تیره تر و عمیق تر، به طوری عمیق، در برخی از لحظات سکوت،
که آنها مانند چاه Artesian، پایین، پایین، به بی نهایت به نظر می رسید.
او دختر وار کمتر از زمانی که ما برای اولین بار alighting خود را از اتوبوس مشهود بود. کمتر
دختر وار، اما یک زن.
تنها ذهن جوان است که با قمر فرصت مقاربت مکرر
که از daguerreotypist بود.
به ناچار، با فشار از انزوا در مورد آنها، آنها آورده شده بود
به عادات برخی از آشنایی.
داشتند و در شرایط مختلف ملاقات کرد، نه از این افراد جوان را
به احتمال زیاد به سبب زیاد فکر کردم بر از سوی دیگر، مگر آنکه، در واقع، شدید خود را
عدم تشابه باید یک اصل ثابت شده است که از جاذبه متقابل است.
هر دو، درست است، شخصیت مناسب به زندگی جدید انگلستان بودند، و در اختیار داشتن یک مشترک
بنابراین، زمین، در تحولات بیشتر خارجی خود را، اما بر خلاف، خود را در
داخلی مربوطه، تا اگر climes بومی خود را در از راه دور در سراسر جهان بوده است.
در بخش های اولیه آشنایی خود، قمر دوباره برگزار شده بود به جای
بیش از مرسوم با رفتار صادقانه و ساده خود را از Holgrave را نه چندان بود
مشخص شده پیشرفت است.
نه شد او هنوز راضی است که او را می دانستند خوب، اگر چه آنها تقریبا هر روز ملاقات و
با هم، در نوع صحبت، دوستانه، و آنچه به نظر می رسید به یک راه آشنا.
هنرمند، به صورت درهم و برهم، به چیزی قمر از او افاضه شده بود
تاریخ است.
جوان او بود، و کار خود را در نقطه به دست آمده در حال حاضر متوقف شده،
به اندازه کافی بوده است وجود داشته حادثه برای پر کردن، بسیار creditably، حجم مربوط بشرح حال خود.
عاشقانه در طرح گیل Blas، اقتباس به جامعه آمریکا و رفتار،
توقف یک عشق باشد.
تجربه بسیاری از افراد در میان ما، که به آن فکر می کنم به سختی به ارزش گفتن،
فراز و نشیب های زندگی قبلی اسپانیولی برابر، در حالی که خود را
موفقیت نهایی یا نقطه آنها کجا
تمایل، ممکن است غیر قابل مقایسه ای بالاتر از هر که رمان نویس برای قهرمان خود را تصور کنید.
Holgrave، گفت: قمر تا حدودی با افتخار، نمی تواند منشأ خود را به رخ کشیدن از
مگر به عنوان بسیار فروتن، و نه از تحصیلات خود را، به جز آن که بوده است.
scantiest ممکن است، و به دست آمده توسط چند
حضور در زمستان به ماه در مدرسه منطقه.
چپ در اوایل به هدایت خود، او را به خود وابسته باشد در حالی که هنوز یک پسر آغاز شده بود.
و آن را یک بیماری به درستی به نیروی طبیعی خود را از اراده مناسب بود.
اگرچه در حال حاضر بیست و دو ساله (فاقد چند ماه است که در سال در
چنین زندگی)، او در حال حاضر بوده است، برای اولین بار، مدرسه کشور؛ بعد، فروشنده در
کشور فروشگاه و یا در همان زمان
یا پس از آن، سردبیر سیاسی یک روزنامه کشور است.
او پس از آن سفر انگلستان و ایالات میانه بود، به عنوان دستفروش، در
استخدام کارخانه کانکتیکات کلن آب و اسانس های دیگر.
در راه episodical او و مطالعه کرده بود و تمرین دندانپزشکی، و با
موفقیت، چاپلوس، به ویژه در بسیاری از کارخانه شهرهای در امتداد جریان داخلی ما.
به عنوان یک مقام رسمی، بیش از اندازه عادی به نوعی دیگر، روی کشتی بسته، او تا به حال
بازدید اروپا، و به معنای در بر داشت، قبل از بازگشت او، برای دیدن ایتالیا و فرانسه
و آلمان است.
او در یک دوره بعد از چند ماه در جامعه از Fourierists ها به سر برده بود.
با این حال اخیرا او را به عنوان مدرس عمومی در هیپنوتیزم شده بود، که علم
(او به عنوان به قمر مطمئن، و، در واقع، رضایت بخش است، با قرار دادن ثابت
خروس، که اتفاق افتاد به خاراندن
نزدیک، به خواب رفتن) او تا به حال موقوفات بسیار قابل توجه است.
فاز در حال حاضر او، به عنوان یک daguerreotypist بود، از اهمیت بیشتری در نظر خود،
و نه به احتمال زیاد به دائمی، از هر یک از آنهایی که قبل از.
آن گرفته شده تا با نشاط بی ماجراجو بود که خود را
نان به درآمد.
این امر می تواند پرتاب کنار سردستی هر زمان که او باید انتخاب کنید برای به دست آوردن نان را
برخی دیگر از وسیله ای به همان اندازه digressive.
اما آنچه قابل توجه ترین، و شاید، نشان داد که بیش از وقار مشترک در
مرد جوان، این واقعیت بود که در میان همه این فراز و نشیب های شخصی، او بود هرگز
هویت خود را از دست داده است.
بی خانمان ها به عنوان او بوده است - به طور مداوم در حال تغییر محل تقریبی او، و بنابراین،
نه به افکار عمومی و نه به افراد مسئول، - قرار دادن یک خارجی،
و ربودند دیگر، به زودی
منتقل شده برای یک سوم - او مرد درونی نقض هرگز، اما او انجام شده بود
وجدان همراه با او. این غیر ممکن بود می دانم Holgrave
شناخت این به واقعیت.
Hepzibah آن را دیده بود. قمر به زودی آن را دیدم و به همین ترتیب، و او را
مرتب کردن بر اساس اعتماد به نفس است که چنین یقین الهام بخش است.
او، مبهوت شد و با این حال، و گاهی دفع - هر گونه شک و تردید خود را نمی
یکپارچگی هر قانون او تصدیق کرد، اما با احساس است که قانون خود را متفاوت از
خود.
مضطرب خود او ساخته شده، و به نظر می رسید برای بر هم زدن همه چیز را در اطراف او، فقدان
احترام برای چه، ثابت شد، مگر آنکه، در هشدار یک لحظه، می تواند ایجاد
حق داشتن زمین آن است.
سپس، علاوه بر این، او به ندرت او را در طبیعت خود با محبت.
او بیش از حد آرام بود و سرد یک ناظر است. قمر چشم او، اغلب احساس قلبی خود را،
به ندرت و یا هرگز.
او یک نوع خاصی از علاقه در Hepzibah و برادرش، و قمر
خودش.
او با دقت آنها را مورد مطالعه قرار گرفت و اجازه داد بدون کوچکترین شرایط خود را
شخصیتهایشان را به او فرار.
او آماده بود تا آنها را انجام دهد هر چه خوب است او ممکن است، اما بعد از همه، او دقیقا هرگز
علت مشترک با آنها ساخته شده است، و نه هر گونه شواهد قابل اعتماد است که او آنها را دوست داشتم بهتر داد
در تناسب با او آنها را می دانستند.
او در روابط خود با آنها، به نظر می رسید در تلاش غذا روان، قلب نیست
معاش.
قمر نمی تواند تصور آنچه مورد علاقه او در دوستان خود و خود را،
فکری، از او هیچ چیزی برای آنها مراقبت، و یا، در مقایسه با، به طوری که کمی، به عنوان
اشیاء از محبت انسانی.
همیشه، در مصاحبه خود با قمر، هنرمند پرس و جو به خصوص به عنوان ساخته شده است
رفاه کلیفورد، آنها، به جز در ساندی جشنواره، او به ندرت دیدم.
"آیا او هنوز هم خوشحال به نظر می رسد؟" یک روز از او پرسید.
"به عنوان شاد به عنوان یک کودک، جواب داد: قمر" - مثل یک کودک، بیش از حد - به راحتی
آشفته است. "
"چگونه مختل؟" نپرسید Holgrave:. "با چیزهایی بدون و یا با افکار درون؟"
"من می توانند افکار خود را نمی بینم! چگونه باید؟ "قمر با ساده پاسخ داد:
تند و تیزی.
"خیلی اوقات تغییرات شوخ طبعی خود را بدون هیچ گونه دلیل است که می توان با حدس و گمان، فقط به عنوان یک
ابر می آید بیش از خورشید است.
Latterly، از آنجایی که من را آغاز کرده اند که او را بهتر، احساس می کنم آن را به صورت کاملا به راست
نگاه از نزدیک به احوالات روحیاش. او تا به حال چنین غم و اندوه بزرگ، که خود را
قلب خطیر و مقدس از آن ساخته شده است.
هنگامی که او شاد است، - زمانی که خورشید می درخشد را به ذهن خود را - پس از آن من به جوانه زدن در سرمایه گذاری،
تا آنجا که به نور می رسد، اما نه بیشتر.
این زمین مقدس است که در آن سایه می افتد! "
"چه prettily به شما ابراز این احساسات!" گفت هنرمند.
"من می توانم احساس، درک، بدون در اختیار داشتن آن است.
فرصت های خود را کردم، هیچ scruples به من از تفکر کلیفورد را به جلوگیری از
عمق پر از من نازل شدن خط است! "" چقدر عجیب است که شما باید آن را! آرزو "
اظهار قمر غیر ارادی است.
"چه پسرخاله کلیفورد به شما؟" "آه، هیچ چیز، - البته، هیچ چیز"
Holgrave با لبخند پاسخ داد. "فقط این است که چنین فرد و
دور از فهم جهان!
من در آن نگاه کنید، بیشتر آن را به من پازل، و من شروع به مشکوک است که یک مرد
سردرگمی اندازه گیری از حکمت او است.
مردان و زنان و کودکان، بیش از حد، از جمله موجودات عجیب و غریب، که می توان هرگز
خاصی است که او واقعا آنها را می داند و نه تا به حال حدس بزنید چه آنها را از آنچه که می بیند
به.
قاضی Pyncheon! کلیفورد!
چه معمای پیچیده - پیچیدگی پیچیدگی - آیا آنها حاضر!
نیاز به همدردی بصری، مانند یک دختر جوان، آن را حل کند.
ناظر، فقط مثل خودم (که هر شهودهای هرگز، و، در بهترین حالت، تنها
حیله گر و حاد)، بسیار خاص گمراه است. "
هنرمند تبدیل شد که اکنون گفتگو به تم که که آنها به حال کمتر تاریک
با اشاره به.
قمر و HE جوان با هم و نه به حال Holgrave، در تجربه زودرس خود را از
زندگی، هدر رفته به طور کامل که روح زیبا از جوانان، که احساساتی که از یک
قلب کوچک و فانتزی، ممکن است خود را پخش
بیش از جهان، همه در روز اول خلقت روشن است.
جوانان خود انسان جوانان جهان، حداقل، او احساس می کند که اگر آن بود، و تصور
که مواد گرانیت زمین، چیزی هنوز نه سخت است و او
می تواند قالب را به هر شکل او را دوست دارد.
پس از آن با Holgrave بود.
او خردمندانه می تواند صحبت کردن در مورد سن جهان است، اما در واقع هرگز اعتقاد بر این آنچه که او
گفت: او یک مرد جوان بود، و در نتیجه بر جهان نگاه - خاکستری
ریشو و بی بند و بار چروکیده، ضعیف و ناتوان،
بدون ارجمند - به عنوان یک مناقصه ها و مزایده نورسته، قادر به بهبود
تمامی آنچه را که باید باشد، اما به ندرت در عین حال دور وعده تبدیل شدن به نشان داده شده بود.
او آن حس، یا نبوت باطنی - که یک مرد جوان بهتر را داشته باشند هرگز
متولد شده از نه داشته باشد، و یک مرد بالغ بهتر است مرد در یک بار از کاملا به
ترک کردن، - که ما در حال و نه محکوم به فنا
خزش برای همیشه در راه قدیمی بد است، اما این در حال حاضر، وجود دارد.
جلوداران به خارج از کشور از عصر طلایی، در طول عمر خود انجام می شود.
به نظر می رسید به Holgrave - بدون شک آن را به امیدوار از هر قرن به نظر می رسید
از عصر نوه آدم - که در این سن و سال، بیش از هر زمان،
گذشته به خزه داخلی و فاسد است که
پاره کردن، و مرده نهادها به خارج شدن از راه طرد، و مرده خود را
اجساد به خاک سپرده شد، و همه چیز را به شروع دوباره است.
به نقطه اصلی - ممکن است زندگی می کنیم هرگز به آن شک - که به قرن بهتر است که
می آیند، این هنرمند قطعا حق بود.
خطا او غیر روحانی در فرض است که این سن و سال، بیش از هر یک گذشته یا آینده،
برای دیدن لباس های ژنده پوش رد و بدل از دوران باستان برای یک دست کت و شلوار جدید، به جای مقصد
به تدریج خود را تجدید
درهم آمیخته و در اعمال خود را کمی طول عمر خود به عنوان معیاری از تمام نشدنی
موفقیت، و بیش از همه، در fancying که اهمیت هر چیزی به
انتهای بزرگ در نظر که آیا خود او باید برای آن و یا در برابر آن ادعا.
با این حال، به خوبی او را به فکر می کنم تا.
این شور و شوق، infusing خود را از طریق آرامش از شخصیت او، و در نتیجه
در نظر گرفتن جنبه ای از اندیشه و خرد حل و فصل شده، در خدمت به جوانان پاک خود نگه دارید،
و آرمان های خود را بالا است.
و هنگامی که، با حل و فصل سال بیشتر سنگینی بر او، ایمان اولیه اش باید
تجربه اجتناب ناپذیر تغییر، آن را با هیچ سخت و ناگهانی
انقلاب احساسات خود را.
او هنوز ایمان در سرنوشت روشن انسان را، و شاید او را دوست
همه بهتر است، او باید ناتوانی خود را در طرف خود را تشخیص و
ایمان والا، با این که او شروع به زندگی،
خواهد بود و برای humbler دور یکی در نزدیک خود، در تشخیص آن مرد مبادله
بهترین کارگردانی تلاش انجام یک نوع خیال را می کاوم، در حالی که خداوند تنها کارگر
واقعیت.
Holgrave بسیار کمی است، و کمی در عبور از شاهراه را خوانده بود
زندگی، زبان عرفانی آثار او بود، لزوما با مخلوط
ور ور کردن بسیاری، به طوری که هر دو یکی
و از سوی دیگر APT به از دست دادن هر گونه معنا است که ممکن است درست خود بودند.
او در نظر گرفته خود را یک متفکر، و قطعا به نوبه خود متفکر بود، اما با
مسیر خود را برای کشف کرده بود، شاید به سختی هنوز به نقطه که در آن
مرد تحصیل کرده شروع به فکر می کنم.
ارزش واقعی از شخصیت او غیر روحانی است که آگاهی عمیق از قدرت باطنی،
ساخته شده است که تمام فراز و نشیب های گذشته خود را صرفا مانند یک تغییر لباس به نظر می رسد که در آن
شور و شوق، چنان آرام است که او به ندرت می دانستند
وجود آن است، اما به گرمی به همه چیز که دست خود را بر او گذاشته شد و در
که جاه طلبی شخصی، مخفی - از خود و همچنین چشم دیگر - در میان بیشتر خود را
سخاوتمندانه تکانه، اما در آن باقی مانده بودند
اثر خاص، که ممکن است او را از یک نظریه پرداز به قهرمان بعضی از سفت
علت عملی.
در مجموع در فرهنگ خود را و می خواهند فرهنگ، - نفت خام خود، وحشی، و مبهم
فلسفه و تجربه عملی است که مقابله برخی از گرایشات خود را؛
در شوق بزرگوار خود را برای رفاه و آسایش انسان،
و بی مبالاتی خود را از هر سن در از طرف مرد. خود را در
ایمان، و در کفر خود را در آنچه که او در حال، و در آنچه که او فاقد - هنرمند
ممکن است fitly به اندازه کافی ایستادگی مندرج عنوان
نماینده compeers بسیاری را در سرزمین مادری خود.
کار خود را دشوار خواهد بود تا از پیش تصور کردن.
به نظر می رسد کیفیت در Holgrave، مانند وجود دارد، در کشوری که در آن همه چیز است
رایگان به دست که می توانید آن را درک است، به سختی می تواند برای قرار دادن برخی از جهان شکست
جوایز در دسترس او.
اما این مسائل لذتبخش نامشخص هستند.
در تقریبا در هر مرحله از زندگی، ما را با مردان جوان تنها مورد سن Holgrave، برای ملاقات
هر کسی که برایش ما چیزهائی شگفت انگیزی که پیش بینی می کنیم، اما از آنها، حتی پس از تحقیق زیاد و دقیق،
ما رخ می دهد هرگز کلمه ای دیگر به گوش.
طراوت و شادی جوانان و شور، و جلای تازه از عقل و
تخیل، آنها را با brilliancy نادرست، که باعث می شود جاهلان خودی خود چیزی را وقف کردن
و دیگر افراد است.
مانند chintzes خاص، calicoes های، و ginghams های آنها نشان می دهد ریز در اول خود را
تازگی، اما می تواند که خورشید و باران را تحمل نمی کند، و فرض کنیم یک جنبه بسیار هوشیار پس از
روز پاک.
اما کسب و کار ما این است که با Holgrave به عنوان او را پیدا کنیم و در این بعد از ظهر به طور خاص، و
در چمن باغ Pyncheon.
در این نقطه نظر، آن را به چشم دلپذیر برای دیدن این مرد جوان بود، با
ایمان زیادی را در خود، و بنابراین منصفانه ظهور قدرت های قابل تحسین، - بسیار کمی
آزار بیش از حد، توسط بسیاری از آزمون ها که تا به حال
سعی فلز - دلپذیر به او را در مقاربت با مهربانی خود را با قمر بود.
او در فکر به ندرت انجام داده بود او را به عدالت زمانی که آن را تلفظ او را سرد و یا اگر چنین است، او
گرم در حال حاضر افزایش یافته بود.
بدون هدف در بخشی خود، و در ناخودآگاه خود، او از مجلس
هفت شیروانی مانند یک خانه به او، و باغ محوطه آشنا.
او با بینش که در آن او خود را prided، خیالی است که او می تواند نگاه
از طریق قمر، و همه در اطراف خود، و می تواند او را مانند یک صفحه از یک کودک به عنوان خوانده شده
کتاب های داستان است.
اما این طبیعت شفاف اغلب در عمق خود را فریبنده آن سنگریزه ها در
پایین از چشمه دورتر از ما نسبت به ما فکر می کنیم.
بنابراین هنرمند، هر آنچه که او ممکن است از ظرفیت قمر را قضاوت خواهند کرد،، برخی از beguiled شد
جذابیت خاموش مخصوص اوست، به صحبت آزادانه از آنچه که او انجام در جهان خواب است.
او خود را ریخت و از خود را به دیگری خود.
احتمالا او را فراموش کرده قمر در حالی که او به او صحبت کرد، و تنها از طریق منتقل شد
گرایش فکری اجتناب ناپذیر، هنگامی که دلسوز با شور و شوق ارائه شده و
احساسات، جریان را به اولین مخزن امن که در آن می یابد.
اما بود، شما را در آنها از طریق chinks باغ، حصار peeped، مرد جوان
earnestness و افزایش رنگ ممکن است منجر به شما فرض کنید که او عشق ورزی
به دختر جوان!
در طول، و این چیزی توسط Holgrave گفته شد ساخته شده است که آن را برای قمر مناسب برای پرس و جو
آنچه در اولین برده بود او را با Hepzibah پسر عموی خود آشنا، و به همین دلیل او در حال حاضر انتخاب
در کاخ متروک Pyncheon، تسلیم است.
به طور مستقیم بدون پاسخ دادن به او، او را از آینده، که پیش از این بوده است تبدیل
موضوع گفتمان او، و شروع به صحبت می کنند و از نفوذ از گذشته است.
یک موضوع، در واقع، اما طنین دیگر می باشد.
"باید ما، هرگز ... هرگز از این گذشته خلاص شدن از شر؟" گریه او، نگه داشتن تا جدی
لحن صحبت قبلی خود را.
"این بنا در حال حاضر مانند جسد غول پیکر در واقع نهفته است، مورد فقط اگر
غول جوان مجبور شدند تمام قدرت خود را در حمل جسد به هدر
غول های قدیمی، پدربزرگ خود را که فوت کرد
طولانی در حالی که پیش از این، و تنها باید آبرومندانه به خاک سپرده شد.
فقط یک لحظه فکر می کنم و آن را به ترساندن شما را به دیدن چه بردگان ما به گذشته
بار - به مرگ، اگر ما به این موضوع کلمه حق "!
اما من آن را نمی بیند، مشاهده قمر.
"به عنوان مثال، پس از آن،" ادامه داد Holgrave: "یک مرد مرده، اگر او اتفاق می افتد به
خواهد شد، ا ثروت دیگر خود و یا، اگر او وصیت می میرند، آن توزیع شده است
مطابق با مفاهیم مرد بسیار طولانی تری نسبت به او مرده است.
یک مرد مرده در همه ما قضاوت صندلی نشسته است و قضات زندگی انجام جستجو و
تکرار تصمیمات خود را.
ما در کتاب مرد مرده را بخوانید! ما در جوک مردان مرده و بخندی و گریه در
مرده ترحم مردان!
ما بیمار از بیماری های مردان مرده، جسمی و اخلاقی، و مرد از همان
درمان پزشکان مرده که با کشته شدن بیماران خود را!
ما به پرستش خدای زنده، با توجه به اعتقادات و اشکال مرد مرده.
هر چه ما به دنبال انجام دهید، ما حرکت خود را آزاد، دست یخ زده یک مرد مرده مانع!
چشمان ما، چه ما ممکن است یک مرد مرده، سفید، صورت تخفیف ناپذیر برخورد
آنها، و یخ قلب ما!
و ما باید خودمان را مرده قبل از ما می توانیم شروع به نفوذ مناسب خود را در ما به
جهان خود را، که پس از آن خواهد بود دیگر جهان ما است، اما جهان از یک نسل دیگر،
که ما نباید هیچ سایه حق دخالت داشته باشد.
من باید گفت، بیش از حد، که ما در خانه مرد مرده زندگی می کنند، به عنوان، به عنوان مثال، در
این از هفت شیروانی! "
"و چرا که نه، گفت:" قمر "تا زمانی که ما می توانیم در آنها راحت باشد؟
اما ما باید به زندگی روز به من اعتماد "رفت و در هنرمند،" هیچ کس
باید خانه خود را برای آیندگان ساخت.
چرا باید از او؟
چرم، و یا guttapercha - او فقط ممکن است به عنوان منطقی یک دست کت و شلوار با دوام از لباس، سفارش
یا هر چیز دیگری به طول می انجامد طولانی ترین، - به طوری که خود را بزرگ نوه داشته است
از آنها بهره مند شوند، و برش دقیقا به شکل مشابه در جهان که او خودش را می کند.
اگر هر نسل اجازه داده شد و انتظار می رود برای ساختن خانه های خود را، که
تغییر تنها به خودی خود، نسبتا بی اهمیت، تقریبا در هر اصلاحات حاکی از
که جامعه در حال حاضر رنج می برند.
من شک دارم که آیا حتی edifices عمومی ما - مرکز ما، دولت خانه، دادگاه، خانه ها،
- شهر هال، و کلیساها، باید از مواد از جمله دائمی به عنوان سنگ ساخته شود و یا
آجر.
بهتر است که آنها باید فرو ریختن یک بار در بیست سال، حولوحوش به تباهی بود.
به عنوان یک تذکر به مردم به بررسی و اصلاح نهادهای که آنها
نماد.
"چگونه شما را از همه چیز قدیمی متنفرم!" قمر در ترس گفت.
"این باعث می شود من به چنین تغییر جهان فکر می کنم سرگیجه!"
من قطعا دوست دارم کپک زده چیزی جواب داد: "Holgrave.
در حال حاضر، این خانه Pyncheon قدیمی!
آیا آن را یک جای سالم برای زندگی، با زونا سیاه و سفید خود را، و خزه سبزی است که
نشان می دهد که چگونه مرطوب هستند - تاریک آن، کم نکردم اتاق - دوده و خست آن،
که تبلور بر روی دیواره آن
نفس انسان است که کشیده شده و در اینجا در نارضایتی و غم و اندوه بیرون رفته؟
خانه باید با آتش خالص، - خالص تا تنها خاکستر آن باقی می ماند "!
"پس چرا شما در آن زندگی می کنند؟" پرسید: قمر، کمی piqued.
"آه، من دنبال مطالعات من در اینجا، نه در کتاب ها، با این حال،" پاسخ Holgrave.
"خانه، به نظر من، بیانی است که گذشته نفرت انگیز و منفور، با همه
تاثیرات بد خود را، که در برابر من فقط declaiming.
در حالی که برای من در آن ساکن، ممکن است که من می دانم که چگونه به آن متنفر است.
خداحافظ، شما همیشه داستان Maule، جادوگر، بشنود و آنچه اتفاق افتاده است
بین او و خود را برای بهبود کاریی بزرگ پدر بزرگ؟ "
"بله، در واقع گفت:" قمر "من آن را شنیده چندی پیش، از پدرم و دو یا سه
از پسر عمویم Hepzibah، در ماه است که من در اینجا بوده است.
او به نظر می رسد فکر می کنم که همه مصیبت از Pyncheons ها شروع به از آن مجادله
با جادوگر، که شما به او تماس بگیرید. و شما، آقای Holgrave نگاه کنید اگر شما به عنوان
فکر کردم تا بیش از حد!
منحصر به فرد چگونه است که شما باید باور بسیار مضحک است، هنگامی که شما را رد بسیاری از
چیزهایی که یک معامله worthier اعتبار! "
"من باور کردم که گفت:" این هنرمند به طور جدی، "نه به عنوان خرافات، با این حال،
اما به عنوان حقایق انکارناپذیری به اثبات رساند، و به عنوان نمونه یک نظریه است.
در حال حاضر، نگاه کنید به: تحت آن شیروانی 7، که در آن ما در حال حاضر نگاه کردن، - که قدیمی
سرهنگ Pyncheon به معنای به خانه فرزندان خود را، در رفاه و
شادی، پایین به عصر به مراتب فراتر از
حال حاضر، - تحت سقف، از طریق یک بخش از سه قرن، بوده است وجود دارد
پشیمانی همیشگی از وجدان، امید را شکست داد و به طور مداوم، نزاع میان
قوم و خویشی، بدبختی های مختلف، یک فرم عجیب و غریب
مرگ، سوء ظن تاریک، رسوایی غیر قابل بیان، - همه، یا بسیاری که فاجعه
با استفاده از ردیابی به میل مفرط قدیمی پیورتین ها به گیاه و
چیزی را وقف کردن یک خانواده است.
برای کاشت یک خانواده! این ایده در پایین از بسیاری از
اشتباه و فساد است که مردان انجام می دهند.
حقیقت این است که یک بار در هر نیم قرن، در طولانی ترین یک خانواده باید
ادغام، توده بزرگ و گمنام بشریت است، و فراموش کردن در مورد آن
اجداد.
در خون انسان، به منظور حفظ طراوت آن، باید در جریان مخفی اجرا شود، به عنوان
آب قنات در لوله های زیرزمینی منتقل شده است.
در وجود خانواده از این Pyncheons ها، به عنوان مثال، - منو ببخش قمر، اما من
نمی تواند فکر می کنم از شما به عنوان یکی از آنها - به اجمال آنها در انگلستان شجره نامه وجود دارد.
وقت کافی برای آلوده کردن همه آنها را با یک نوع جنون و یا یکی دیگر. "
"شما صحبت می کنند بسیار unceremoniously از خویش و قوم من، گفت:" قمر، بحث با
خودش که آیا او باید برای گرفتن جرم.
"من صحبت می کنند افکار درست به ذهن واقعی!" جواب داد: Holgrave، با غیظ و غضب است که
قمر بود او قبل از شاهد است. «حقیقت این است که من می گویم!
علاوه بر این، پدر و مجرم اصلی این فساد به نظر می رسد.
تداوم خود، و هنوز هم پیاده خیابان، - حداقل، تصویر او را در ذهن داشته
و بدن، - با منصفانهترین چشم انداز
انتقال به آیندگان به عنوان غنی و به عنوان رنجور در ارث او را دریافت کرده است.
daguerreotype، و شباهت آن به تصویر قدیمی را به یاد دارید؟ "
"چگونه به طرز عجیبی در جدی شما هستند!" بانگ زد: قمر، به دنبال او را با
تعجب و سرگشتگی که نیمی نگران و تا حدودی تمایل به خنده.
"شما از دیوانگی از Pyncheons، صحبت از این بیماری مسری است؟"
"من شما را در درک!" گفت: هنرمند، رنگ آمیزی و خنده.
"من باور دارم من کمی دیوانه.
این مطلب تا به برگزاری ذهن من با عجیبترین سرسختی کلاچ از من گرفته
تسلیم در شیروانی ان قدیمی است.
به عنوان یکی از روش پرتاب آن، یک حادثه از خانواده Pyncheon را قرار داده اند
تاریخ، که با آن من اتفاق می افتد آشنا شود، به شکل یک افسانه، و
به معنای آن را در مجله منتشر. "
"آیا شما را برای مجلات نوشت؟ پرسید:" قمر.
"آیا ممکن است تو آن را نمی دانید؟" گریه Holgrave:.
"خب، چنین شهرت ادبی است!
بله. خانم قمر Pyncheon، در میان بسیاری از هدایای موجود شگفت انگیزی است من
که از نوشتن داستان و نام من است، من به شما اطمینان می نمیفهمد، بر روی جلد
گراهام و Godey، به عنوان احترام
ظاهر، برای هیچ چیز به من می توانم ببینم، به عنوان هر یک از مهره canonized اند رول که با آن
همراه بود.
در خط طنز آمیز، من به شیوه ای بسیار زیبا با من و به عنوان
ترحم، من به عنوان تحریک آمیز از اشک شده بود به عنوان یک پیاز است.
اما باید به شما داستان من به عنوان خوانده شده؟ "
"بله، اگر آن را بسیار طولانی نیست، گفت:" قمر - و افزود: با خنده - نه بسیار
کسل کننده است. "
از آنجا که این نقطه آخر که daguerreotypist نمی تواند تصمیم بگیرد
خود او فورا تولید رول خود را از نسخه خطی، و در حالی که نورهای اواخر
طلاکاری شده شیروانی هفت، شروع به خواندن.