Tip:
Highlight text to annotate it
X
"ببر! ببر! "
چه شکار ، شکارچی جسورانه؟ برادر ، سازمان دیده بان طولانی و سرد بود.
معدن آنچه رفت را به قتل برسانند؟ برادر ، او در جنگل هنوز هم محصولات کشاورزی.
کجاست قدرت ساخته شده است که غرور خود را است؟ برادر ، آن را از پهلو و در کنار من نشود و فروکشی.
کجاست عجله که آنچه توسط عجله؟ برادر ، من به لانه خرگوش و غیره -- برای مردن.
در حال حاضر ما باید به داستان اول.
هنگامی که Mowgli غار گرگ پس از مبارزه با بسته در شورای راک را ترک کرد ، او
رفت به اراضی شخم زده که در آن روستاییان زندگی می کردند ، اما او را متوقف خواهد کرد
وجود دارد ، زیرا بیش از حد نزدیک به
جنگل ، و او می دانست که با او حداقل یک دشمن بد در شورای ساخته شده بود.
بنابراین او در عجولانه ، نگهداری جاده ناهموار که فرار پایین دره ، و به دنبال آن
در جلو امدگی یا عقب رفتگی ثابت صدای یورتمه رفتن اسب برای نزدیک به بیست مایل ، تا او به یک کشور آمد که او
نمی دانستم.
دره را به یک دشت بزرگ با سنگ های خال خال باز و برش توسط
ravines.
در انتهای ایستاد یک دهکده کوچک ، و از طرف دیگر جنگل ضخامت در آمد
این سو بان سو حرکت دادن به چراگاه - ، و در آنجا متوقف شد مثل اینکه آن قطع شده بود
کج بیل زدن.
در سراسر دشت ، گاو و بوفالو چرا شدند ، و هنگامی که پسر کوچک در
مسئول گله دیدم Mowgli از آنها فریاد زد و فرار ، و سگ زرد منفور در سطح جهانی
که در مورد هر روستا هند barked آویزان است.
Mowgli راه می رفت ، برای او احساس گرسنه ، و هنگامی که او به روستا آمد
دروازه بزرگ او را دیدم و خار بوش که قبل از دروازه و در گرگ و میش کشیده شد ،
تحت فشار قرار دادند به یک طرف.
"Umph!" او گفت ، برای او تا به حال در سراسر بیش از یک مانع شدن از جمله در شب او می آیند
rambles پس از چیزهایی برای خوردن. "بنابر این مردان از مردم می ترسند
جنگل در اینجا نیز. "
او توسط دروازه نشسته ، و هنگامی که یک مرد بیرون آمد او ایستاد ، دهان خود را گشوده ، و
پایین آن اشاره کرد تا نشان دهد که او می خواست غذا.
مرد خیره شد ، و به بالا و خیابان در یکی از روستا به فریاد زدن برای فرار
کشیش ، که مرد چاق و بزرگ ، لباس سفید ، با یک علامت قرمز و زرد خود را در
پیشانی است.
کشیش به سمت دروازه آمد ، و با او ، حداقل صد نفر ، که خیره شد و
صحبت کرد و فریاد زد و اشاره کرد در Mowgli. "آنها هیچ آداب ، این عامیانه مردان ،"
گفت Mowgli به خود است.
"تنها میمون خاکستری رفتار آنها انجام می دهند."
به همین دلیل او انداخت پشت موهای بلند خود را و در جمعیت دیده است.
: "وجود دارد ترس از؟" گفت کشیش.
"نگاه کنید علامت بر روی اسلحه خود را و پاها. آنها نیش از گرگ است.
او است ، اما فرزند گرگ فرار از جنگل است. "
البته ، در بازی با یکدیگر ، توله اغلب سرمازده بود Mowgli سخت تر از آنها
در نظر گرفته شده ، و زخم های سفید در سراسر بازوها و پاهای او وجود دارد.
اما او آخرین فرد در جهان به تماس این گزش ، برای او می دانست
واقعی گاز گرفتن به معنای. "Arre!
Arre! گفت : "دو یا سه زنان همراه است.
"گرگ ، کودک فقیر گاز گرفته! او یک پسر خوش تیپ است.
او چشم مانند آتش قرمز است. با افتخار من ، Messua ، او بر خلاف تو نمی باشد.
پسر که توسط ببر گرفته شده است. "
: "اجازه دهید به من نگاه ، زنی با حلقه مس سنگین بر روی مچ دست و مچ پا او را گفت ، و
او در Mowgli زیر کف دست خود را peered.
"در واقع او نمی باشد.
او نازک تر است ، اما او نگاه خیلی از پسر من است. "
کشیش یک مرد باهوش بود ، و او می دانست که Messua همسر به ثروتمندترین
از اهالی روستا در محل.
به همین دلیل او در آسمان برای یک دقیقه نگاه کرد و رسما گفت : "چه جنگل گرفته است
جنگل تا دوباره بازسازی شد.
نگاهی پسر را به خانه تو ، خواهر من ، و به کشیش که می بیند تا افتخار فراموش
تا آنجا به زندگی مردان. "
"با گاو نر است که من خریداری ، گفت :" Mowgli خود ، "اما این همه صحبت کردن است مانند
دیگر به دنبال بیش از حد توسط بسته! خب ، اگر من یک مرد هستم ، یک مرد من باید تبدیل شده است. "
جمعیت جدا به عنوان زن beckoned Mowgli به کلبه اش ، جایی که قرمز بود
چهارچوب تختخواب لاکی ، قفسه سینه بزرگ سفالی دانه با الگوهای خنده دار مطرح شده بر روی آن ،
نیم دوجین مس گلدان پخت و پز ، یک تصویر
خدای هندو در یک آلاچیق کوچک ، و بر روی دیوار شیشه ای به دنبال واقعی ، مانند آنها
در نمایشگاه های کشور به فروش برساند.
او به او یک نوشیدنی شیر و برخی از نان ، و سپس به او دست خود را بر روی خود گذاشته
سر و نگاه به چشمان او و برای او فکر شاید که او ممکن است واقعی او
پسر برگشت از جنگل که در آن ببر او را گرفته بود آمده است.
بنابراین او گفت ، "Nathoo ، O Nathoo" Mowgli آیا نشان نمی دهد که او می دانست که از نام.
"دوست تو روز به یاد داشته باشید وقتی که من تو کفش جدید تو داد؟"
او پا را لمس کرد ، و آن را تقریبا به عنوان شاخ سخت بود.
"نه ، گفت :" او گفت : sorrowfully ، "کسانی که پا کفش پوشیده هرگز ، اما هنر تو بسیار
Nathoo من ، و نباید به پسر من است. "Mowgli بود ناراحت ، چرا که او تا به حال هرگز
تحت یک سقف قبل از.
اما او در کاهگل نگاه ، او را دیدم که او می تواند آن را پاره هر زمان اگر او می خواست
به دور ، و پنجره تا به حال هیچ بست.
: "چه خوب از یک مرد ، است" و او به خود در گذشته گفت : "اگر او را درک نمی
بحث مرد؟ در حال حاضر من به عنوان احمقانه و گنگ به عنوان یک مرد
با ما در جنگل.
من باید بحث خود صحبت می کنند "نه برای تفریح که او آموخته بود
در حالی که او با گرگ ها بود که به تقلید از چالش دیگران در جنگل و
خر خر از خوک وحشی کمی.
بنابراین ، همانطور که به زودی به عنوان Messua تلفظ کلمه Mowgli تقلید آن را تقریبا بطور کامل ،
و قبل از تاریک او نام بسیاری از چیزها در کلبه را آموخته بود.
یک مشکل در هنگام خواب وجود دارد ، زیرا Mowgli تحت هر چیزی را که نمی خواهد بخوابد
نگاه تا مثل تله پلنگ که کلبه ، و زمانی که آنها را بست او را از طریق رفت
پنجره.
او را اراده خود را بدهد ، گفت : "به شوهر Messua است. "به یاد داشته باشید تا او هرگز نمی تواند در حال حاضر خوابیده
بر روی تخت. اگر او در واقع در محل ما فرستاده
پسر او نمی خواهد فرار کند. "
بنابراین Mowgli خود را در برخی ، چمن بلند و تمیز در لبه میدان کشیده شده ، اما
قبل از او بسته بودند ، چشمان او یک بینی نرم و خاکستری رنگی او را به زیر چانه poked.
"Phew!" گفت : برادر خاکستری (او فرزند ارشد مادر توله گرگ بود).
"این پاداش فقیر برای پس از تو به بیست مایل است.
تو از دود چوب و گاو smellest -- در مجموع مانند یک مرد در حال حاضر.
ویک ، برادر کوچک. من به ارمغان بیاورد اخبار ""؟ همه به خوبی در جنگل گفت : "Mowgli ،
در آغوش گرفتن او را.
"به جز گرگ ها که با گل سرخ به آتش کشیده شدند.
در حال حاضر ، گوش دهید.
Shere خان دور رفته است برای شکار دور تا کت او دوباره رشد می کند ، برای او بد است
امضاء. هنگامی که برمی گردد به او سوگند که او غیر روحانی
استخوان تو در Waingunga "
"دو کلمه به آن وجود دارد. من همچنین وعده کمی ساخته شده است.
اما اخبار همیشه خوب است.
من خسته به شب ، -- با چیزهای جدید ، برادر خاکستری ، بسیار خسته -- اما به من آورد
اخبار همیشه است. "" تو پژمردگی فراموش نکنید که هنر تو گرگ؟
مردان نمی تو را فراموش کرده ام؟ "گفت : برادر گری نگرانی.
"هرگز. من همیشه که من تو را دوست دارم به یاد داشته باشید و
همه در غار ما.
بلکه من همیشه به یاد داشته باشید که من آن را از بسته بازیگران. "
"و این mayest تو از دیگری بسته بازیگران.
مردان مرد تنها ، برادر کوچک ، و بحث خود را مانند بحث از قورباغه ها در برکه.
وقتی که من به پایین در اینجا هم ، من برای تو در بامبوها در لبه صبر کنید
او به مدت سه ماه پس از آن شب Mowgli به ندرت به سمت چپ دروازه روستا ،
بنابراین مشغول یادگیری راه و آداب و رسوم از مردان است.
در ابتدا او را به پوشیدن پارچه دور او ، که به طرز وحشیانه ای او را اذیت و پس از آن او تا به حال
برای یادگیری در مورد پول ، که او در حداقل درک نیست ، و در مورد شخم ،
که او استفاده نمی بینم.
سپس بچه ها کمی در این روستا ساخته شده او را بسیار عصبانی است.
خوشبختانه ، قانون جنگل به او آموخته بود به نگه داشتن خلق و خوی خود را ، در جنگل
زندگی و مواد غذایی در حفظ خلق و خوی شما بستگی دارد ، اما هنگامی که آنها سرگرم کننده از او ساخته شده است
چرا که او به بازی نیست و یا پرواز
بادبادک ، و یا به این دلیل او mispronounced برخی از کلمه ، فقط دانش است که آن
unsportsmanlike برای کشتن توله های کمی برهنه او را از چیدن آنها را و در هم شکستن نگه داشته
آنها در دو.
او قدرت خود را در حداقل را نمی دانند.
در جنگل او می دانست او ضعیف بود در مقایسه با جانوران ، اما مردم روستا
گفت که او به عنوان قوی به عنوان یک گاو نر بود.
و Mowgli faintest ایده تفاوت که کاست می سازد بین انسان و نمی باشد.
مرد است.
وقتی خر پاتر تضعیف در گودال خاک رس ، Mowgli از آن برده شده توسط دم ،
و کمک کرد به پشته گلدان برای سفر خود را به بازار در Khanhiwara.
این بسیار تکان دهنده بود ، بیش از حد ، برای پاتر یک مرد کم و کاست ، و خر او
بدتر است.
هنگامی که کشیش به او scolded ، Mowgli تهدید به او را بیش از حد بر روی خر قرار داده ،
و کشیش به شوهر Messua گفت که Mowgli بهتر است مجموعه را به کار در اسرع وقت
ممکن و روستای سر مرد گفت :
Mowgli است که او به بیرون رفتن بوفالو روز بعد ، و گله آنها را در حالی
آنها قرق.
هیچ کس از Mowgli خوشحال تر بود و آن شب ، چرا که او منصوب شده بود
بنده از روستا ، آن را به عنوان ، او رفت و به یک دایره است که هر شب در ملاقات
پلت فرم سنگ تراشی در زیر درخت انجیر بزرگ.
باشگاه روستا بود ، و سر انسان و نگهبان و باربر ، که می دانستند
همه شایعات از روستا ، و Buldeo قدیمی ، شکارچی روستا ، که تا به حال برج
شاهین کوچک نر ، ملاقات کرد و سیگار می کشیدند.
میمون نشست و صحبت در شاخه های بالایی و یک سوراخ در زیر بود
پلت فرم که در آن یک مار کبری زندگی می کردند ، و او تا به حال پلاتر کمی خود را از شیر هر شب
چرا که او مقدس بود و مردان پیر شنبه
در اطراف درخت و صحبت کردیم ، و در huqas بزرگ (لوله آب) تا کنون کشیده
به شب.
آنها به داستانهای شگفت انگیز از خدایان و مردان و ارواح گفت و Buldeo گفت : حتی بیشتر
آنهایی که شگفت انگیز از راههای از جانوران در جنگل ، تا چشم از کودکان
نشسته در خارج از دایره سر خود را bulged.
بسیاری از داستان درباره حیوانات ، جنگل همیشه در درب آنها بود.
گوزن و خوک وحشی grubbed محصولات خود ، و در حال حاضر و دوباره ببر به اجرا درآمد
کردن یک مرد در گرگ و میش ، در داخل چشم از دروازه دهکده است.
Mowgli ، که به طور طبیعی می دانستند چیزی در مورد آنها صحبت از پوشش خود
چهره به نشان می دهد که او خنده ، در حالی که Buldeo ، شاهین کوچک نر برج در سراسر او
زانو ، از یک داستان فوق العاده خود را به دیگری صعود ، و شانه ها Mowgli را تکان داد.
Buldeo توضیح بدهید که چگونه ببر که دور انجام شده بود پسر Messua شبح
ببر ، و جسد او را توسط روح شریر ، قدیمی پول قرض دهنده مسکونی بود ، که
چند سال پیش جان خود را از دست داده اند.
او گفت : "و من می دانم که این درست است ،" ، "زیرا Purun Dass همیشه از خمیده
ضربه ای که او در شورش زمانی که کتاب حساب خود را سوزانده بودند ، و ببر که من
صحبت از او limps ، بیش از حد ، برای آهنگ پد خود نابرابر هستند. "
: "درست است ، درست است ، که باید حقیقت را گفت که ریش خاکستری ، nodding با هم.
"آیا همه این داستانهای cobwebs چنین و بحث ماه؟ گفت :" Mowgli.
"که ببر limps چرا که او لنگ به دنیا آمد ، همانطور که همه می دانند.
به بحث از روح پول قرض دهنده در یک جانور که شجاعت از هرگز
شغال است بحث کودک است. "Buldeo با تعجب برای لال بود
لحظه ای ، و سر مرد خیره شد.
"Oho! بچه بداخلاق و لوس جنگل ، در آن است؟ گفت : "Buldeo.
"اگر تو هنر بنابراین عاقلانه ، بهتر است پنهان خود را به Khanhiwara آورد ، برای دولت تعیین کرده است
صد روپیه در زندگی اش.
بهتر است هنوز هم ، صحبت که بزرگان تو صحبت نمی کنم. "
Mowgli افزایش یافت رفتن به.
"همه شب من lain اینجا گوش ،" او بیش از او به نام
شانه ، و به جز یک یا دو بار ، Buldeo گفته است نه یک کلمه حقیقت
مربوط به جنگل ، که در درهای بسیار او.
پس چگونه باید قصههای ارواح و خدایان و goblins که او می گوید : من معتقدم که
او دیده است؟ "
"از آن است که تمام وقت که پسر به نگهداری از رفت ، گفت :" سر انسان ، در حالی که Buldeo puffed و
snorted در نابهنگامی Mowgli.
رسم اکثر روستاها هند است ، برای چند پسر را از گاو و بوفالو
به چراندن در صبح زود ، و آنها را در شب.
گاو است که یک مرد سفید پوست به مرگ پایمال اجازه می دهد خود را به ضرب دیده
و bullied و توسط کودکان که به سختی به بینی خود می آیند فریاد زد.
تا زمانی که پسران با گله آنها بی خطر هستند را داشته باشد ، نه حتی ببر
اتهام اراذل و اوباش گاو.
اما اگر آنها اواره به انتخاب گل یا مارمولک شکار ، آنها گاهی اوقات انجام
خاموش است.
Mowgli از طریق خیابان روستا در سپیده دم رفت ، نشسته بر پشت راما ،
گله گاو نر بزرگ.
بوفالو باریکه باریکه آبی ، با طولانی خود ، عقب جارو شاخ و چشم های وحشی ،
گل رز از byres خود را ، یک به یک ، و به دنبال او ، و Mowgli ساخته شده آن را بسیار روشن
به کودکان مبتلا به او که او را به استاد بود.
او بوفالو با بامبو جلا و طولانی ، ضرب و شتم و Kamya ، گفت : یکی از پسران ، به
چراندن گله خود در حالی که او با بوفالو رفت ، و می شود بسیار
مراقب باشید به ولگرد دور از گله.
زمین چرا هند تمام سنگها و اسکراب و tussocks و ravines کمی ،
که در میان گله های پراکنده و ناپدید می شوند.
بوفالو به طور کلی به استخرها و مکان های آب گل آلود ، که در آن دروغ میگویند میتواند کم لطفی را داشته باشد
یا basking در گل گرم برای ساعت.
Mowgli آنها را سوار بر روی لبه از دشت که Waingunga در خارج از آمد
جنگل و پس از آن ، او را از گردن راما است کاهش یافته است ، به انبوه بامبو مماشات کردن ، و در بر داشت
برادر خاکستری.
"آه ، گفت :" برادر گری ، من منتظر روزهای بسیار زیادی است.
چه معنی از این کار گاو و نگهداری از؟ "
این نظم است ، گفت : "Mowgli.
"من گله روستا در حالی که برای است. چه خبر Shere خان؟ "
او به این کشور آمده ، است و منتظر یک مدت طولانی برای تو اینجا.
حالا او رفته است خاموش دوباره ، برای بازی کمیاب است.
اما او به معنی به تو بکشند. "" بسیار خوب ، گفت : "Mowgli.
"تا زمانی که او دور انجام تو یا یکی از چهار برادر در آن سنگ می نشینم ، به طوری که
من می توانم تو را به عنوان من از روستا بیرون می آیند را ببینید.
وقتی او می آید من در این آبکند درخت dhak منتظر در مرکز
دشت. ما باید راه رفتن را به دهان Shere خان نیست. "
سپس Mowgli برداشت از محل سایه و وضع کردن و خواب در حالی که بوفالو
قرق دور او را. نگهداری در هند یکی از laziest
چیزهایی در جهان.
گاو حرکت و صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ و غیره ، و دراز کشیدن و حرکت دوباره ، و آنها حتی نمی
کم است.
آنها تنها به خر خر کردن ، و بوفالو را بسیار به ندرت می گفت هر چیزی ، اما به سمت
استخر گل آلود یکی پس از دیگری ، کار و راه خود را به گل تا تنها خود را
بینی و خیره چشم آبی چین نشان می دهد
بالاتر از سطح ، و سپس آنها مانند سیاهههای مربوط دروغ.
خورشید می سازد رقص سنگ در حرارت و کودکان گله شنوید یکی بادبادک (هرگز
هر) سوت تقریبا از سربار دید ، و می دانند که اگر آنها فوت ،
یا یک گاو مرد ، که بادبادک را جارو کردن ،
و مایل بادبادک آینده دور به دیدن او را رها و به دنبال ، و بعد ، و
بعدی ، و تقریبا قبل از آنها مرده بودند خواهد بود نمره بادبادک گرسنه می آیند
از هیچ جا.
سپس آنها خواب و بیداری و خواب دوباره ، و بافتن سبدهای کمی از علف های خشک و
و قرار دادن ملخ در آنها و یا گرفتن دو دعا mantises و آنها را به مبارزه با ؛
رشته گردنبند از جنگل های قرمز و سیاه و سفید
آجیل یا تماشای مارمولک basking بر روی سنگ ، و یا مار شکار یک قورباغه در نزدیکی wallows.
سپس آنها آواز آهنگ بلند ، بلند با quavers فرد بومی در پایان از آنها ، و
روز دیگر به نظر می رسد کل از زندگی اکثر مردم است ، و شاید آنها را به قلعه گل
با چهره های گل از مرد و اسب و
بوفالو ، قرار داده و شانه را به دست مردان ، و طوری وانمود کنیم که آنها پادشاهان و
ارقام ارتش خود هستند ، یا این که خدایان آنها عبادت شود.
سپس شب می آید و بچه ها می نامند ، و بوفالو را خارج از چوب
گل چسبنده با صداهای مانند شلیک تیربار رفتن یکی پس از دیگری ، و همه آنها
رشته در سراسر پشت خاکستری ساده به چراغ برق زده روستای است.
روز پس از روز Mowgli بوفالو منجر به wallows خود را ، و روز
پس از روز او را برادر خاکستری مایل و نیم دور در سراسر ساده و (تا
او می دانست که Shere خان آمده بود) ،
و روز پس از روز او را بر روی چمن با گوش دادن به صداهای دروغ او را دور و
خواب از روزگاران قدیم در جنگل.
اگر Shere خان یک گام نادرست با پنجه لنگ خود در جنگل ساخته شده بود توسط
Waingunga ، Mowgli که او را در آن بلند ، صبح هنوز هم شنیده است.
تاریخ و زمان آخرین در روز رسید که او برادر خاکستری در محل سیگنال را نمی بینم ، و او خندید
بوفالو برای این آبکند درخت dhk ، بود که همه با تحت پوشش به رهبری
گل طلایی - قرمز.
برادر خاکستری ، هر رویه تجاوزکارانه داشتن خود را به عقب برداشته وجود دارد نشسته.
"او به مدت یک ماه پنهان به تو پرتاب کردن نگهبان تو است.
او در عبور از محدوده شب گذشته با Tabaqui داغ پا بر روی دنباله تو ، گفت : "
گرگ ، فرآیند له له زدن. Mowgli دیده است.
"من می ترسم از Shere خان ، اما Tabaqui بسیار حیله گری است است."
آیا بدون ترس ، گفت : "برادر گری ، لیسیدن لب خود را کمی.
"من Tabaqui در سحرگاه ملاقات کرد.
در حال حاضر او گفتن تمام عقل خود را به بادبادک ، اما او به من گفت همه چیز را قبل از من
شکست پشت او.
طرح Shere خان است که برای تو صبر کنید در دروازه روستا در این شب -- برای تو و
برای هیچ کس دیگر. او دروغ می گوید در حال حاضر ، در این آبکند خشک بزرگ
Waingunga. "
"او خورده ، و یا نشانی از او شکار خالی است؟" گفت : Mowgli ، برای پاسخ به معنای
زندگی و مرگ به او. "او را در سحرگاه به قتل رساندند -- خوک -- و او
مست بیش از حد.
به یاد داشته باشید ، Shere خان به سرعت می تواند هرگز ، حتی برای به خاطر انتقام است. "
"آه! احمق ، احمق!
چه توله توله!
خورده و مست بیش از حد ، و او فکر می کند که من باید صبر کنید تا او خوابیده است!
در حال حاضر ، کجا او دروغ؟ اگر شدند ، اما ما ده نفر از ما ممکن است بکشید
او را به عنوان او نهفته است.
این بوفالو اتهام مگر اینکه او را باد ، و من می توانم آنها را صحبت نمی کنم
زبان است. آیا می توانیم در پشت مسیر خود را به طوری که آنها
ممکن است بوی آن؟ "
او به مراتب پایین Waingunga شنا برای کاهش آن خاموش ، گفت : "برادر گری.
"Tabaqui به او گفت که من می دانم. او از آن هرگز فکر به تنهایی. "
Mowgli با انگشت خود در دهان او ایستاد ، تفکر است.
"این آبکند بزرگ Waingunga. که باز می شود بر روی دشت نیمی از یک مایل
از اینجا.
من می توانم دور گله را از طریق جنگل به سر از این آبکند و پس از آن
این سو بان سو حرکت دادن پایین -- اما او نوزاد زود رس در پا.
ما باید بدانند که پایان را مسدود کند.
برادر خاکستری ، canst تو گله در دو برای من قطع شد؟ "
"نه من ، شاید -- اما من به ارمغان آورده اند یاور عاقلانه است."
برادر گری مماشات و کاهش یافته را به یک سوراخ.
سپس برداشته تا سر بزرگ خاکستری که Mowgli می دانستند به خوبی وجود دارد ، و هوا گرم بود
پر از فریاد متروک همه جنگل -- فریاد زدن شکار گرگ در
ظهر است.
"Akela! Akela! "گفت : Mowgli ، صدای کف زدنهای دست او است.
من ممکن است شناخته شده که تو wouldst مرا فراموش نکنند.
ما کار های بزرگ در دست است.
قطع گله در دو Akela. گاو و گوساله را با هم ، و
گاو و بوفالو گاوآهن توسط خودشان است. "
دو گرگ زد ، زنجیره ladies' مد ، در داخل و خارج از گله ، که snorted و
سر خود را بالا آوردم ، جدا شده و به دو توده.
در یک گاو بوفالو با گوساله خود را در مرکز ایستادند و glared و pawed ،
آماده شود ، اگر گرگ تنها هنوز هم می ماند ، به اتهام پایین و پایمال زندگی از
او.
در دیگری ، گاو نر و گاو نر جوان snorted و مهر است ، اما اگر آنها نگاه
بیشتر تحمیل آنها بسیار کمتر خطرناک است ، برای آنها تا به حال هیچ گوساله
محافظت می کند.
هیچ شش مرد می توانست تقسیم گله منظمی است.
"چه دستور!" panted Akela. "آنها در حال تلاش برای پیوستن دوباره."
Mowgli تضعیف در پشت راما.
"درایو گاو نر دور به سمت چپ ، Akela. برادر خاکستری ، هنگامی که ما از بین رفته اند ، نگه
گاو با هم ، و آنها را در درایو را به پای این آبکند. "
"تا کجا؟" گفت : برادر گری ، فرآیند له له زدن و خوراکی است.
تا طرف بالاتر از Shere خان می تواند بجهد ، فریاد زد : "Mowgli.
"آنها وجود دارد تا ما پایین آمده است."
گاو نر را فرا گرفت به عنوان Akela bayed ، و برادر خاکستری در مقابل گاوها را متوقف.
آنها او را متهم ، و او درست قبل از آنها به پای این آبکند فرار ، به عنوان
Akela سوار گاو نر دور به سمت چپ.
"خوب انجام می شود! یکی دیگر از اتهام و آنها نسبتا آغاز شده است.
دقیق ، در حال حاضر -- مراقب باشید ، Akela. ضربه محکم و ناگهانی بیش از حد و از گاو نر به اتهام.
Hujah!
این کار وایلدر از رانندگی سیاه و سفید ، باک می باشد.
Didst تو فکر می کنم این موجودات می تواند حرکت تا سرعت؟ "
Mowgli به نام.
"من -- شکار این بیش از حد در زمان من ،" Akela در گرد و غبار gasped.
"باید به نوبه خود آنها را به جنگل؟" "AY!
تبدیل شود.
به سرعت آنها را تبدیل کنید. راما با خشم از جا در رفته است.
اوه ، من فقط می تواند به او بگویید آنچه که من از او نیاز به به روز. "
گاو نر ، به سمت راست رانده شدند در این زمان ، و سقوط به جایگاه
زاغه.
کودکان گله دیگر ، تماشای با گاو نیم مایل فاصله ، به هول هولکی
روستا به عنوان سریع به عنوان پاهای خود می تواند آنها را حمل گریه که بوفالو رفته بود
دیوانه و فرار.
اما طرح Mowgli بود به اندازه کافی ساده است.
او می خواست برای انجام شد را به یک دایره بزرگ به سربالائی و سر
دره تنگ و عمیق ، و پس از آن را گاو نر پایین آن و گرفتن Shere خان بین گاوهای نر و
گاوها ، برای او می دانست که پس از یک وعده غذایی و
Shere خان ، نوشیدنی کامل نخواهد بود در هر شرایط برای مبارزه با یا با دست و پا بالا رفتن تا
طرف این آبکند.
وی تسکین دهنده بوفالو در حال حاضر توسط صدا و Akela دور به عقب کاهش یافته بود ، تنها
گریه ی این دختربچه یک بار یا دو بار به عجله عقب نگهبان.
این طولانی ، دایره طولانی بود ، برای اینکه نمیخواستند برای به دست آوردن بیش از حد نزدیک به دره تنگ و عمیق و
را Shere هشدار خان.
در آخرین Mowgli گرد گله سر در گم را در سر از این آبکند گیاهی
پچ که sloped شدت پایین خود را به این آبکند.
از آن ارتفاع شما می توانید در سراسر تاپس از درخت به پایین ساده زیر را ببینید ؛
اما آنچه Mowgli نگاه این طرف دره تنگ و عمیق بود ، و او را با یک معامله بزرگ را دیدم
رضایت که آنها فرار حدود مستقیم
بالا و پایین ، در حالی که تاکها و creepers که بر آنها آویزان هیچ جای پا را
به یک ببر که میخواست بیرون رود. : "اجازه دهید آنها را تنفس ، Akela ، او گفت ، برگزاری
تا دست خود را.
"آنها نفس او نشده است. اجازه دهید آنها را تنفس.
من باید Shere خان که می آید بگویید. ما او را در دام است. "
او قرار دادن دست خود را به دهان خود و فریاد زد : این آبکند -- آن تقریبا مانند بود
فریاد یک تونل -- و پژواک شروع به پریدن کرد از سنگ به سنگ.
بعد از مدت طولانی برگشتم drawling ، دندان قروچه کردن خواب آلودگی ببر کامل تغذیه
فقط wakened.
: «چه کسی می نامد؟ Shere خان گفت : ، و طاووس پر زرق و برق خارج از fluttered
دارای دره تنگ کردن screeching. "I ، Mowgli.
دزد گاو ، آن است که زمان برای آمدن به راک شورای!
DOWN -- عجله آنها را Akela! پایین ، راما ، پایین! "
گله متوقف شد برای یک لحظه در لبه شیب ، اما Akela زبان در داد
شکار کامل ، فریاد زدن ، و آنها بیش از یکی پس از دیگری تن به تن ، فقط به عنوان دستگاه بخار شلیک
رپیدز ، شن و ماسه و سنگ spurting تا دور آنها را.
هنگامی که آغاز شده بود ، هیچ شانسی برای توقف وجود دارد ، و قبل از آنها نسبتا در
بستر این آبکند راما نفس Shere خان و bellowed.
"هکتار!
ولز گفت : "Mowgli ، به پشت او.
"حالا knowest تو!" و تورنت از شاخ های سیاه و سفید ، muzzles فوم ، و خیره
چشم چرخید این آبکند فقط به عنوان تخته سنگ را در floodtime ؛ ضعیف
بوفالو که شانه به طرف
این آبکند در جایی که آنها را از طریق creepers پاره.
آنها می دانستند که چه کسب و کار قبل از آنها بود -- به اتهام وحشتناک از بوفالو
گله علیه آن هیچ ببر می تواند امید برای ایستادن.
Shere خان تندر hoofs آنها را شنیده ، برداشت خود را ، و lumbered پایین
این آبکند ، به دنبال از سمتی به سمت دیگر برای برخی از راه از فرار ، اما دیوارهای
دارای دره تنگ کردن راست بودند و او مجبور به حفظ ،
سنگین با صرف شام و نوشیدنی او ، حاضر به انجام هر کاری و نه از مبارزه است.
گله از طریق استخر او را ترک کرده بودند ، bellowing تا برش های باریک آب و تاب منعکس
زنگ زد.
Mowgli شنیده زیر اقدام نمایید جواب از پا را از این آبکند ، به نوبه خود خان Shere دیدم
(ببر می دانستیم که اگر بدترین بدترین آمد آن بهتر بود برای دیدار با گاو نر از
گاو با گوساله خود را) ، و پس از آن راما
tripped ، تصادفا ، و در ادامه دوباره بیش از چیزی نرم ، و ، با گاوهای نر در او
پاشنه کامل به گله دیگر سقوط کرد ، در حالی که بوفالو ضعیف تر برداشته شد
پاک کردن پاهای خود را با شوک از جلسه.
آن را به عهده انجام هر دو گله را به دشت ، گورینگ و اسیاب سنگ و خرناس.
Mowgli وقت خود را تماشا ، و تضعیف گردن راما ، تخمگذار در مورد او و
در سمت چپ با چوب خود. "سریع ، Akela!
فرار از آنها.
پراکندگی آنها ، و یا آنها را به مبارزه با یکدیگر.
درایو آنها را دور ، Akela. چینگ های ، راما!
چینگ های ، چینگ های ، HAI! فرزندان من.
آرام در حال حاضر ، آرام! از آن است که بیش از همه است. "
Akela و برادر گری زد و گزنده وپیش پاها بوفالو ، و هر چند
گله چرخ یک بار به اتهام دوباره این آبکند ، Mowgli موفق به نوبه خود راما ، و
دیگران او را به دنبال wallows.
Shere خان نیاز به پایمال نه بیشتر. او مرده بود ، و بادبادک ها بودند که برای
او در حال حاضر.
"برادران ، که مرگ یک سگ بود ، گفت :" Mowgli ، احساس برای چاقو او همیشه
انجام در غلاف و دور گردن او که او با مردان زندگی می کردند.
"اما او هرگز نشان داده شده است مبارزه است.
پنهان او را به خوبی نگاه کنید بر روی سنگ شورای.
ما باید به کار سریع است. "
پسر آموزش داده در میان مردان را از پوست ببر ده پا به تنهایی هرگز در رویاهای ما
اما Mowgli می دانستند بهتر از هر کس دیگری که چگونه پوست حیوانات بر روی آنها نصب شده است ، و چگونه آن را
می شود.
اما سخت بود ، کار و Mowgli چاک دار و پاره و grunted به مدت یک ساعت ، در حالی که
گرگ lolled از زبان خود ، و یا به جلو آمد و tugged او به آنها دستور داد.
در حال حاضر دست روی شانه او افتاد ، و تا به دنبال او Buldeo با برج را دیدم
شاهین کوچک نر.
کودکان روستا در مورد فرار کردن بوفالو گفته بود ، و Buldeo رفت بیرون
عصبانیت ، تنها اضطراب بیش از حد برای اصلاح Mowgli برای گرفتن مراقبت بهتر از گله.
گرگ ها از دید کاهش یافته است در اسرع وقت آنها را دیدم مرد آینده است.
"چه این حماقت است؟" گفت : Buldeo عصبانیت. "فکر می کنم که پوست canst تو ببر!
بوفالو را از بین ببرد او را؟
این ببر لنگ است بیش از حد ، و صد روپیه روی سر خود وجود دارد.
خوب ، خوب ، ما تو اجازه گله را خاموش نادیده می گیرند ، و شاید من خواهد داد
تو یکی از روپیه پاداش وقتی که من پوست را گرفته اند و به Khanhiwara. "
او در پارچه دور کمر خود را برای سنگ چخماق و فولاد خرابکاری ، و به سوختن Shere stooped پایین
سبیل خان.
بیشتر بومی شکارچیان همیشه از سبیل ببر را شبح خود را به جلوگیری از فراموش نشدنی بطور سطحی سوختن
آنها. "HUM!" گفت : Mowgli ، نیمی از خود را به عنوان او
پاره پاره دوباره پوست پنجه دست حیوانات.
"پس پژمردگی تو را پنهان به Khanhiwara برای پاداش ، و شاید من را
روپیه؟ در حال حاضر آن را در ذهن من این است که من نیاز به پوست
برای استفاده از خود من است.
هه! پیر مرد را به دور آن آتش! "
"چه بحث است این شکارچی رئیس روستا؟
شانس و حماقت از بوفالو تو تو تو این کشتن کمک کرده است.
ببر به تازگی تغذیه ، و یا او را بیست مایل در این زمان رفته است.
در تو canst حتی او را پوست درست ، بچه بداخلاق و لوس گدا کمی ، و الحق I ، Buldeo ،
باید گفت به سبیل خود را داغ کردن. Mowgli ، من نمی خواهد تو یکی آنا از را
پاداش ، اما تنها ضرب و شتم بسیار بزرگ است.
خروج لاشه! "" با گاو نر که مرا خریده است ، گفت : "Mowgli ،
که در تلاش بود تا شانه ، "باید بمانم پر حرف به میمون قدیمی همه
ظهر؟
در اینجا ، Akela ، این مرد به من طاعون است. "
Buldeo ، که هنوز بر سر Shere خان دولا شدن بود ، خود را بر روی آلاینده
چمن ، با ایستاده خاکستری گرگ بیش از او ، در حالی که Mowgli رفت و بر روی پوست به عنوان اینکه او
تنها در تمام هند شد.
"یه - ES ، او ، بین دندان های خود را گفت. "تو هنر در دسترس نباشد راست ، Buldeo.
تو پژمردگی به من آنا هرگز از پاداش.
جنگ های قدیمی بین این ببر لنگ و خودم وجود دارد -- یک جنگ بسیار قدیمی ، و --
به دست آورد. "
برای انجام Buldeo عدالت ، اگر او ده سال جوانتر شده بود او را گرفته اند خود را
شانس با Akela به حال او ملاقات گرگ در جنگل ، یک گرگ که دستورات را اطاعت
از این پسری که تا به حال جنگ های خصوصی با غذا خوردن ببر انسان یک حیوان مشترک نیست.
بود جادوگری ، سحر و جادو از بدترین نوع ، فکر Buldeo ، و او تعجب که آیا
حرز دور گردن خود از او محافظت می کند.
او دراز هنوز هنوز هم انتظار هر دقیقه به Mowgli تبدیل به ببر بیش از حد.
"Maharaj! شاه بزرگ ، "او در گذشته در نیرومند و درشت هیکل گفت :
زمزمه.
"بله ، گفت :" Mowgli ، بدون چرخاندن سر خود را ، chuckling کمی.
گفت : "من پیر مرد است. من که هر چیزی که اتلاف شدید تو نمی دانم
از herdsboy.
مه خیزش و از بین برود ، یا به بنده تو پاره من به قطعه؟ "
"برو ، و صلح را با تو. فقط یکی دیگر از زمان را با من دخالت نمی
بازی ها.
به او اجازه دهید ، Akela. "Buldeo دور به عنوان سریع به روستای hobbled
او می تواند ، به دنبال بیش از شانه خود را در مورد Mowgli باید به چیزی تغییر دهید
وحشتناک بود.
هنگامی که او به این روستا گفت : داستان سحر و جادو و سحر و جادوگری که
کشیش نگاه بسیار جدی است.
Mowgli با کار او رفت ، اما تقریبا گرگ و میش بود قبل از او و گرگ
پوست بزرگ همجنسگرا روشنی از بدن رسم کرده بود.
"حالا ما باید این پنهان را به خانه بوفالو!
به من کمک برای گله آنها Akela. "
گله در گرگ و میش مبهم گرد شده و زمانی که آنها در نزدیکی روستای Mowgli
دیدم چراغ ها ، و شنیده ام conches و زنگ در معبد دمیدن و banging.
نیمی روستا به نظر می رسید به انتظار او توسط دروازه.
"است که چون من Shere خان را کشته اند ، او به خودش گفت :.
اما حمام از سنگ whistled در مورد گوش خود ، و روستاییان فریاد زد : "جادو.
بچه بداخلاق و لوس گرگ! دیو جنگل!
برو گم شو!
از این رو به سرعت و یا کشیش خواهد تو را به گرگ تبدیل دوباره.
شوت ، Buldeo ، شلیک! "شاهین کوچک نر برج های قدیمی را با صدای بلند رفت ،
و بوفالو جوان bellowed در درد است.
"بیشتر جادوگری!" فریاد زد : روستاییان است. "او می تواند گلوله به نوبه خود.
Buldeo که بوفالو تو بود. "" در حال حاضر این چیست؟ گفت : "Mowgli ،
سر در گم ، به عنوان سنگ پرواز ضخیم تر است.
آنها بر خلاف بسته نیستند ، این برادران از تو ، گفت : "Akela ، نشسته
پایین composedly. آن را در سر من است که ، اگر گلوله معنی است
هر چیزی ، آنها تو را از رای دادند. "
"گرگ! توله گرگ!
برو گم شو! "فریاد زد : کشیش ، تکان دادن گلدوزی کردن از گیاه مقدس tulsi.
"دوباره؟
آخرین بار بود چرا که من یک مرد بود. این بار به این دلیل است من گرگ هستم.
ما برو ، Akela "زن -- آن Messua بود -- فرار سراسر به
گله و گریه : "اوه ، پسر من ، پسر من!
آنها می گویند تو هنر جادو که می تواند خود را به یک جانور در اراده تبدیل.
من اعتقاد ندارم ، اما از بین برود و یا آنها تو را بکشند.
Buldeo یک جادوگر می گوید که هنر تو ، اما من می دانم که تو hast avenged مرگ Nathoo. "
فریاد زد : "دوباره ، Messua!" جمعیت. "دوباره است ، و یا ما سنگ تو را."
Mowgli خندید خنده زشت کمی کوتاه ، برای یک سنگ او را در دهان برخورد کرده بود.
"اجرای ، Messua. این یکی از داستان های احمقانه هایی که بیان می کنند است
زیر درخت بزرگ در هوای گرگ و میش.
من حداقل برای زندگی پسر تو پرداخت می شود. وداع و اجرا به سرعت ، برای من باید ارسال
گله مورد نظر را در سرعت از brickbats خود.
من بدون جادوگر ، Messua.
وداع! "" در حال حاضر ، یک بار دیگر ، Akela "او گریه.
آوردن گله شوید. "بوفالو اضطراب به اندازه کافی برای رسیدن به
روستا.
آنها به سختی به فریاد زدن Akela نیاز است ، اما از طریق دروازه مانند گردباد متهم ،
پراکندگی جمعیت راست و چپ. : "نگه دارید تعداد!" فریاد زد : Mowgli scornfully.
ممکن است که من آن را دزدیده شده یکی از آنها است.
نگه داشتن تعداد دفعات مشاهده ، برای من به نگهداری از خود را نه بیشتر.
خدا حافظ ، کودکان از مردان ، و تشکر Messua که من در با گرگ ها من می آیند
و که به شکار و پایین خیابان خود را. "
او بر روی پاشنه خود تبدیل شده و به دور با گرگ تنها راه می رفت و به عنوان او در نگاه
ستاره به او احساس شاد. "خواب بیشتر در تله من Akela.
اجازه دهید پوست Shere خان و برود.
نه ، ما به روستای درد نکنه ، برای Messua مهربان من شد. "
هنگامی که ماه در طول دشت افزایش یافت ، و آن را نگاه تمام شیری ، روستاییان به وحشت انداخت
Mowgli را دیدم ، با دو گرگ در پاشنه های خود و یک بسته نرم افزاری را بر روی سر خود را ، trotting در سراسر
صدای یورتمه رفتن اسب ثابت گرگ خورد که مایل طول دارد مانند آتش است.
سپس آنها ضرب دیده زنگ معبد و منفجر conches بلندتر از همیشه.
و Messua گریه و Buldeo داستان از ماجراهای خود را در جنگل دوزی ،
تا او با گفتن این که Akela بر روی پاهای عقبی خود را ایستاده بود و مانند یک مرد صحبت به پایان رسید.
ماه فقط رفتن بود زمانی Mowgli و دو گرگ آمد به تپه از
شورای راک ، و آنها در غار ولف مادر متوقف شد.
فریاد زد Mowgli : "آنها به من بازیگران از مرد بسته ، مادر" ، "اما من می آیند
پنهان نمودن Shere خان به نگه داشتن کلمه من است. "
مادر گرگ stiffly از غار را با توله پشت سر او راه می رفت ، و چشم او
میدرخشد به عنوان پوست او خود شاهد بود.
"من او را در آن روز به خبرنگاران گفت ، زمانی که او سر و شانه ها را به این غار کهنه ،
شکار برای زندگی تو ، قورباغه کوچولو -- من به او گفتم که شکارچی شکار خواهد بود.
آن را به خوبی انجام می شود. "
"برادر کوچک ، آن را به خوبی انجام می شود ، گفت :« یک صدای عمیق در بیشه.
"ما تنها در جنگل بدون تو بودند ،" و Bagheera آمد در حال اجرا به
پا برهنه Mowgli.
آنها تا راک شورای clambered با هم ، و Mowgli گسترش پوست بر روی
سنگ صاف که در آن Akela استفاده می شود به نشستن ، و pegged آن را با چهار slivers از بامبو ،
و Akela بر آن وضع ، و به نام
تماس های قدیمی را به این شورا ، "نگاه -- نگاه خوب ، گرگ O" دقیقا او هنگامی که به نام به حال
Mowgli برای اولین بار آورده شد وجود دارد.
همیشه از Akela عزل شده بود ، بسته ، بدون رهبر ، شکار شده بود و
مبارزه در لذت خود را.
اما آنها پاسخ تماس از عادت و برخی از آنها از تله لنگ بودند آنها
حال به کاهش یافته است ، و برخی از زخم های شات خمیده ، و برخی مبتلا به جرب را از غذا خوردن بد شد
غذا ، و بسیاری از دست رفته بودند.
اما آنها به شورای راک ، که از آنها بود آمد و دیدم Shere خان
پنهان کردن راه راه بر روی سنگ ، و چنگال بزرگ آویزان در پایان خالی
آویزان پا.
این بود که Mowgli ساخته شده تا یک آهنگ که به گلو او به خودی خود آمد ، و
او آن را با صدای بلند فریاد زد ، جهش بالا و پایین بر روی پوست تند ، و ضرب و شتم وقت با
پاشنه خود را تا او تا به حال نداده نفس ،
در حالی که برادر خاکستری و Akela بین آیات زوزه میکشیدند محکوم کنند.
"نگاه خوب ، گرگ O. کلمه من برای خودم نگه داشتم گفت : "Mowgli.
و گرگ bayed "بله" و یکی ژنده پوش گرگ زوزه میکشیدند محکوم کنند :
"ما سرب دوباره ، O Akela.
سرب ما دوباره ، O انسان ، توله ، برای ما از این بی قانونی بیمار می شود ، و ما خواهد بود آزاد
مردم یک بار دیگر. "" نه ، "purred Bagheera ،" که نه ممکن است.
هنگامی که آنچه کامل تغذیه ، جنون ممکن است دوباره بر شما آمده است.
نه برای هیچ چیز آنچه به نام مردم آزاد است.
آنچه برای آزادی جنگیده اند ، و شما.
خوردن آن ، گرگ O. "" انسان بسته و ولف پک من بازیگران ،
گفت Mowgli. "حالا من به تنهایی شکار در جنگل است."
"و ما با تو شکار ، گفت :" چهار توله است.
بنابراین Mowgli رفت و با چهار توله در جنگل از آن روز در شکار.
اما او همیشه به تنهایی نیست ، زیرا سال ها بعد ، او یک مرد تبدیل شد و ازدواج.
اما این یک داستان برای بزرگسالان یو پی اس است.
آهنگ Mowgli که او AT ROCK شورای سنگ
زمانی که او در مخفی شود SHERE خان رقصید
آهنگ Mowgli -- I و Mowgli ، در AM آواز خواندن.
جنگل گوش دادن به چیزهایی که من انجام داده اند.
Shere خان گفت که او را کشتن -- کشتن! در دروازه را در گرگ و میش او را کشتن
Mowgli ، قورباغه!
او خوردند و او نوشید. بنوشید عمیق ، Shere خان ، به هنگام پژمردگی تو
نوشیدن دوباره؟ خواب و رویا از کشتن است.
من به تنهایی در زمینه چرا. برادر خاکستری ، به من می آیند!
بیاید و به من تنها گرگ ، در جریان بازی بزرگ وجود دارد!
آورد تا بوفالو گاو نر بزرگ ، پوست به رنگ آبی گاوهای نر گله را با عصبانی
چشم. درایو آنها را پس وپیش را سفارش دهم.
Sleepest تو هنوز ، Shere خان؟ ویک ، آه ، بیدار!
در اینجا من ، می آیند و گاو نر پشت سر هستند.
راما ، پادشاه بوفالو ، با چرخش پا به او مهر شده است.
آب Waingunga ، بکجا رفت Shere خان؟
او Ikki به حفر چاله ها ، و نه مائو ، طاووس ، که او باید پرواز.
او خفاش مانگ نیست ، در شاخه های آویزان است.
بامبو کوچک است که شکوه و شکایت کردن با هم ، به من بگویید که او زد؟
OW! او وجود دارد.
آهو! او وجود دارد.
به زیر پا راما نهفته یک لنگ!
بالا ، Shere خان! بازگشت به و کشتن!
در اینجا گوشت و شکستن گردن گاو نر!
Hsh! او در خواب.
ما او را بیدار خواهد کرد کند ، برای قدرت او بسیار بزرگ است.
بادبادک آمده اند به آن را ببینید. مورچه سیاه آمده اند تا به آن را می دانم.
مجمع بزرگ به افتخار او وجود دارد.
Alala! من هیچ پارچه بپیچید به من.
بادبادک خواهید دید که من برهنه. من شرمنده برای دیدار با تمام این افراد است.
کت تو ، Shere خان را به من قرض بدهید؟. گی تو کت راه راه است که من ممکن است به من قرض بدهید؟
راک شورای.
با گاو است که من خریداری من قول -- وعده کمی ساخته شده است.
فقط کت تو وجود ندارد قبل از کلمه من نگه دارم.
چاقو ، چاقو که مردان استفاده ، با چاقو از شکارچی ،
من خم شدن برای هدیه من.
آب Waingunga ، Shere خان به من می دهد کت خود را برای عشق
که او به من خرس.
نگه دار ، برادر خاکستری! نگه دار ، Akela!
سنگین پنهان Shere خان است.
مرد بسته عصبانی است. آنها سنگ پرتاب و کودک بحث بحث است.
دهان من خونریزی دارد. اجازه بدهید فرار.
در طول شب ، در طول شب داغ ، اجرا سرعت را با من ، برادران من.
ما چراغ ها از روستا و ترک رفتن به ماه کم.
آب Waingunga ، مرد بسته بازیگران من.
من به آنها هیچ آسیبی ، اما آنها از ترس من.
چرا؟
گله گرگ ، آنچه به من کاربر به سایر نظرسنجی از بیش از حد است. جنگل به من و روستای بسته
دروازه بسته شده است. چرا؟
به عنوان مانگ مگس بین جانوران و پرندگان ، بنابراین من بین روستا و پرواز
جنگل. چرا؟
من در مخفی کردن از Shere خان رقص ، اما قلب من بسیار سنگین است.
دهان من برش داده شده و مجروح شدن با سنگ از روستا ،
اما قلب من بسیار سبک است ، زیرا من به جنگل می آیند.
چرا؟
مبارزه با این دو چیز با هم در من به عنوان مبارزه با مارها در فصل بهار.
آب چشم من بیرون می آید ، اما هنوز من این خنده می کنم در حالی که آن را سقوط است.
چرا؟
من دو Mowglis ، اما پنهان از Shere خان زیر پای من است.
همه جنگل می داند که من Shere خان را کشته اند.
نگاه -- نگاه خوب ، گرگ O!
Ahae! قلب من سنگین با چیزهایی که من
درک نمی کنم.