Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل نهم
او وارد vociferating سوگندهای بسیار ناراحت کننده را بشنوند و من در عمل stowing گرفتار
پسرش یک فاجعه را در کمد آشپزخانه.
Hareton با ترور سالم و بی خطر از مواجهه با یا وحشی خود را تحت تاثیر قرار شد
علاقه جانور یا خشم دیوانه خود او در یکی از زد شانس بودن فشرده
و به مرگ بوسید ، و در دیگر
در حال وارد شدن به آتش پرتاب شود ، یا نقش برآب در برابر دیوار ، و چیزی که فقیر
باقی مانده کاملا آرام هر جا را انتخاب کردم او را.
آن جا ، من از آن در تاریخ و زمان آخرین! 'گریه Hindley ، به عقب کشیدن من توسط پوست من
گردن ، مانند یک سگ است. بهشت و جهنم ، شما بین سوگند یاد کرد
شما را به قتل که فرزند!
من می دانم که چگونه از آن است ، در حال حاضر ، که او همیشه از راه من است.
اما ، با کمک شیطان ، من باید شما را کنده کاری ، چاقو بلع ، نلی!
شما نیاز به خنده ، برای من فقط کنت ، سر downmost ، در اسب سیاه کهنه
مرداب و دو به عنوان یکی همان است -- و من می خواهم برای کشتن برخی از شما : من نباید هیچ
استراحت تا من! '
اما من کنده کاری ، چاقو ، آقای Hindley دوست ندارم ، من در پاسخ ، از آن شده است برش
شاه ماهی قرمز. من ترجیح می دهم به ضرب گلوله کشته می شود ، اگر شما لطفا. "
! شما ترجیح می توان سر در گم "او گفت ، و بنابراین شما باید.
هیچ قانون در انگلستان می توانند یک مرد را از نگه داشتن خانه خود را مناسب و معقول مانع و معدن
منفور!
دهان خود را باز کرده است. 'او معتقد چاقو در دست او ، و تحت فشار قرار دادند
نقطه آن بین دندان های من : اما من به سهم خود ، من بسیار از ترس خود را هرگز
vagaries.
من تف کرد و تأیید آن طعم detestably -- من آن را بر روی هر
حساب.
! آه گفت : او آزاد من ، من می بینم که تبه کار شنیع کمی Hareton : من
فرمودید ، نل.
اگر آن را ، او شایسته سلاخی زنده برای در حال اجرا نیست به من خوش آمد ، و برای جیغ کشیدن به عنوان
اگر من جن بود. توله غیر طبیعی ، می آیند اینجا!
من تو را به پدر مهربان ، فریب خورده تحمیل تدریس.
در حال حاضر ، فکر نمی کنید LAD handsomer توان بریدن؟
این کار باعث fiercer سگ ، و من عاشق چیزی شدید -- من قیچی --
چیزی شدید و تر و تمیز!
علاوه بر این ، آن تکبر شیطان صفت -- بینی شیطان صفت آن است ، گرامی می ما
گوش -- سنجش اندازه کافی we're بدون آنها. صدا در نیاوردن ، کودک ، صدا در نیاوردن!
خب پس ، آن است که عزیزم! wisht ، خشک تو چشم -- شادی there'sa ؛ به من بوسه.
چه! آن را نه؟ بوسه من ، Hareton!
تو لعنت ، به من بوسه!
خدا ، تا اگر من چنین یک هیولا را عقب! به عنوان مطمئن شوید که من هستم زندگی ، من شکستن
گردن بچه بداخلاق و لوس. '
پور Hareton squalling و لگد زدن به در آغوش پدرش با همه ممکن است خود ، و
مضاعف yells خود را هنگامی که او به اجرا درآمد تا پله ها و او را بیش از نردهء پلکان بلند.
من گریه که او کودک را متناسب با ترساندن و فرار او را نجات.
همانطور که رسیدن به آنها ، Hindley خم شدن به جلو بر روی ریل برای گوش دادن به سر و صدا در زیر ؛
تقریبا فراموش کردن آنچه که او در دست او بود.
"چه کسی است که او پرسیده می شود ، شنیدن برخی از نزدیک شدن به پا stairs'.
خم شدن به جلو نیز ، هدف از امضای به Heathcliff ، که قدم من
به رسمیت شناخته شده ، می آیند بیشتر و ، در یک لحظه که چشم من quitted Hareton ، او
خود را تحویل داد بهار ناگهانی ،
از درک بی دقتی است که او را برگزار کرد ، و سقوط.
به ندرت وجود دارد زمان را تجربه هیجان از وحشت قبل از ما دیدیم که
بدبخت کمی امن بود.
Heathcliff زیر فقط در لحظه ای بحرانی وارد شده و توسط یک ضربه طبیعی او
بازداشت تبار او ، و تنظیم او را بر پاهای خود نیست ، سرم را بالا گرفتم کشف نویسنده
حادثه.
خسیس است که با یک بلیط قرعه کشی خوش شانس به مدت پنج شیلینگ یکدیگر جدا شدند ، و بعد می یابد
روزی که او معامله در پنج هزار پوند از دست داده است ، می تواند blanker را نشان نمی دهد
لقاء نسبت به او beholding رقم آقای Earnshaw بالا انجام داد.
این بیان ، plainer از کلمات می تواند انجام دهد ، intensest غم و اندوه در داشتن ساخته شده
خود ابزار خنثی کردن انتقام خود را.
آن تیره ، من با جرات گفتن او تلاش کرده اند برای اصلاح اشتباه توسط فوق العاده
جمجمه Hareton در مراحل ؛ اما ، ما شاهد نجات او و من بود
در حال حاضر زیر را با اتهام گرانبها فشار به قلب من.
Hindley فرود آرام تر ، sobered و abashed.
است تقصیر شما ، الن ، او گفت : 'شما باید او را نگه داشته خارج از دید شما
باید او را از من گرفته شده! آیا او مجروح در هر نقطه؟
'مجروح!'
من گریه عصبانیت ، اگر او کشته نشود ، او خواهید بود ادم سفیه و احمق!
آه! من تعجب می کنم که مادرش می کند که از یک گور خود را افزایش نیست برای دیدن او به شما استفاده از.
شما بدتر از بت پرست --! درمان گوشت خود و خون خود را در آن به شیوه ای "
او اقدام به لمس کودک ، که در پیدا کردن خود را با من ، sobbed خاموش خود را
ترور به طور مستقیم.
در اولین انگشت پدرش بر او گذاشته ، با این حال ، او shrieked دوباره بلندتر از
قبل ، و تلاش به عنوان اگر او را به تشنج برود.
'شما نباید دخالت با او!'
من ادامه داد. او شما را متنفر است -- همه آنها نفرت دارید -- که
حقیقت! خانواده شاد داشته باشید و یک کشور زیبا
شما می آیند! "
مرد گمراه را خندید : "من باید به زیباتر و در عین حال ، نلی ،' ، دوره نقاهت خود را
سختی. در حال حاضر ، انتقال خود و او را دور.
و گوش دادن به شما ، Heathcliff! روشن شما بیش از حد کاملا از دسترس و شنوایی من.
من شما را به شب قتل نیست ، مگر ، شاید ، من مجموعه ای از خانه هایی که در آتش : اما
که به عنوان علاقه داشتن به من منتقل می شود.
در حالی که گفت او یک بطری پاینت براندی از میز کشودار واینه دار در زمان و ریخت برخی از
به لیوان. "نه ، نه!"
من entreated.
آقای Hindley ، هشدار می برد. رحمت بر این پسر مایه تاسف است ، اگر شما
مراقبت از هیچ چیز برای خودتان! '' هر کس را انجام خواهد داد برای او بهتر از من
باید او پاسخ داد.
رحمت بر روح خود را من گفتم ، تلاش برای ربودن شیشه
از دست او است.
'من! نشده در مقابل ، من باید لذت بزرگ در ارسال آن به ضلالت به
مجازات ساز آن ، گفت : 'کفرگو.
'در اینجا راه نفرین دلچسب آن است!
او نوشید ارواح و بی صبرانه در bade ما بروید ؛ فسخ فرمان خود را با
عاقبت از imprecations زشت بیش از حد بد به تکرار و یا به یاد داشته باشید.
: 'ترحم اتمام حجت او می تواند خود را با نوشیدنی کشتن ،' مشاهده Heathcliff ، سخن زیر لب
اکو از لعنت به عقب زمانی که درب بسته شده بود. او انجام خود نهایت ، اما او
قانون اساسی به او سرپیچی است.
آقای کنت می گوید : او مادیان او که او هر انسان را در این سمت بیشتر زنده بودن از شرط بندی کننده
Gimmerton ، و به قبر سفید مایل به خاکستری گناهکار ؛ مگر اینکه برخی از فرصت شاد
دوره مشترک به او رخ دادن است. "
من به آشپزخانه رفت ، و به ارامش بره کوچک من به خواب نشستم.
Heathcliff ، به عنوان من فکر کردم ، راه می رفت را از طریق انبار.
معلوم شد پس از آن که او تنها تا آنجا به عنوان طرف دیگر حل و فصل ، زمانی که
او خود را بر روی یک نیمکت دیوار پرتاب شود ، از آتش برداشته و سکوت.
من تاب Hareton روی زانوی من ، و زمزمه ترانه که شروع شد ، --
دور در شب بود ، و بزرگ ، mither bairnies زیر mools شنیده
که هنگامی که خانم کتی ، که تا به حال گوش به داد و بیداد از اتاق او قرار داده ، سر او را در ،
و زمزمه ، -- 'آیا شما به تنهایی ، نلی؟'
"بله ، خانم ، من جواب دادم. او وارد شد و با نزدیک شدن به کوره فولاد سازی دهان.
I ، فرض او بود که چیزی برای گفتن ، نگاه کردن.
بیان چهره اش آشفته به نظر می رسید و مضطرب.
لب های او نیمی از سوا بودند ، تا اگر او به معنای به صحبت می کنند ، و او نفس کشید ، اما آن
فرار در یک آه به جای یک جمله.
من ترانه من را از سر گرفت و نداشتن رفتار اخیر خود را فراموش کرده است.
را Heathcliff؟ "او گفت ، قطع خود من.
در مورد کار خود را در ثبات ، 'پاسخ من است.
او در تناقض نیست ، شاید او را به چرت زدن افتاده بود.
به دنبال یکی دیگر از مکث طولانی ، که در طی آن من درک یک قطره یا دو چکه
از گونه کاترین به پرچم. آیا او با عرض پوزش برای رفتار شرم آور خود را --
پرسید : خودم.
این تازگی اما او ممکن است به نقطه ای می آیند -- او خواهد شد -- من sha'n't به او کمک کند!
نه ، او احساس مشکل کوچک در مورد هر موضوع ، نگرانی های خود او را نجات.
'اوه ، عزیز!" او در تاریخ و زمان آخرین گریه.
مشاهده I. : "من بسیار ناراضی هستم! ترحم ،'
'شما در حال سخت به لطفا ؛ بسیاری از دوستان و تا چند مراقبت ، و می تواند خود را ندارد
محتوا! '
نلی ، راز شما را نگه دارید برای من؟ "او پیگیری می کند ، دو زانو به پایین به من ، و بلند کردن اجسام سنگین
چشم خود را با مسرت و خوشی را به صورت من با آن نوع نگاه که خلق و خوی بد را خاموش ، حتی
زمانی که یکی تمام حق در جهان به آن افراط.
است آن است که ارزش نگه داشتن؟ من نپرسید ، کمتر sulkily.
"بله ، و آن را به من نگرانی ها ، و من باید آن را اجازه!
من می خواهم به دانستن آنچه که من باید انجام دهید. به روز ، ادگار لینتون از من خواست تا ازدواج
او را ، و من به او جواب.
در حال حاضر ، قبل از من به شما بگوید که آیا رضایت یا انکار بود ، من به شما بگویم که آن را
باید بوده است. "واقعا ، خانم کاترین ، چگونه می تواند من می دانم؟"
من جواب دادم.
'برای اطمینان ، با توجه به این نمایشگاه شما را در حضور او انجام این بعد از ظهر ،
من ممکن است بگویند که این امر می تواند عاقلانه به او امتناع از او شما را پس از آن پرسیده می شود ، او باید
یا به طرز ناامید کننده ای احمق یا احمق با تهور باشد. '
peevishly افزایش 'اگر شما صحبت می کنید ، من به شما بگویم هیچ ،' بازگشت
فوت او.
"من او را پذیرفت ، نلی. سریع ، و می گویند که آیا من اشتباه بود! '
'شما او را پذیرفته! سپس خوب چه چیزی است که بحث در مورد ماده؟
شما کلمه خود را متعهد شده اند ، و نمی تواند عقب. "
'اما می گویند که آیا من باید کار را انجام دهید -- آیا!' او را با لحن تحریک گفت ؛
عرق گزی دست او با هم ، و frowning.
'بسیاری از چیزها در نظر گرفته شود قبل از آن سوال می تواند پاسخ داده شود وجود دارد
به درستی ، به من گفت ، sententiously. اولین و مهمترین ، آیا آقای شما را دوست
ادگار؟ '
که می توانید آن را کمک کند؟ البته من ، او پاسخ داد : '.
سپس او را از طریق تعلیم و دستور مذهبی زیر : برای یک دختر بیست و دو آن بود
غیر عاقلانه نیست.
؟ چرا او شما را دوست ، خانم کتی "مزخرف" ، من -- که کافی است.
به هیچ وجه ، شما باید بگویم چرا؟ "خوب ، چرا که او خوش تیپ است ، و دلپذیر
توان با. '
بد! 'تفسیر من است. و چون او جوان است و شاد است.
بد ، هنوز هم. و چون او من را دوست دارد.
'بی تفاوت ، در آینده وجود دارد."
و او خواهد شد غنی ، و من باید بزرگترین زن از محله ،
و من باید به داشتن چنین شوهر افتخار است. '
'بدتر از همه.
و اکنون ، می گویند چگونه شما او را دوست دارم "؟" همانطور که همه را دوست دارد -- احمقانه You're ، نلی "
نه در همه. -- جواب '
"من دوست دارم زمین زیر پای او ، و هوا بر سر او ، و همه چیز او
لمس ، و هر کلمه او می گوید. من عاشق همه به نظر می رسد خود را ، و تمام اعمال خود ،
و او را به طور کامل و در دسترس نباشد.
در حال حاضر! وجود ندارد 'و چرا؟
"نه ،] بلکه شما در حال بذله گویی از آن : از آن است که بسیار بد خلق!
این بذله گویی به من گفت : بانوی جوان ، scowling ، و تبدیل صورت خود را به آتش.
من جواب دادم : "من بسیار دور از jesting ، خانم کاترین ،'.
'شما دوست دارم آقای ادگار چرا که او خوش تیپ و جوان و شاد و غنی ، و
عاشق شما.
گذشته ، با این حال ، برای هیچ چیز می رود : شما می توانید او را بدون آن عشق ، احتمالا و
با آن شما را ، مگر اینکه او دارای چهار جاذبه های سابق است.
نه ، برای اطمینان نمی شود : من فقط باید به او ترحم -- نفرت او را ، شاید ، اگر او زشت ،
و یک دلقک است. '
اما چند دیگر خوش تیپ ، غنی مردان جوان در جهان وجود دارد : handsomer ،
احتمالا و ثروتمندتر از او است. چه باید به شما از عشق ورزیدن به آنها مانع؟ '
اگر می شود هر گونه وجود دارد ، آنها از راه من : من را دیده ام هیچ یک چون ادگار. "
'شما ممکن است برخی را ببینید و او همیشه نخواهد بود ، خوش تیپ و جوان ، و ممکن است همیشه نمی شود
غنی.
او در حال حاضر و من فقط به حال انجام است.
کاش عقلانی شما که صحبت می کنند "خوب ، که آن را حل و فصل : اگر شما تنها به
با حال حاضر ، ازدواج آقای لینتون. '
"من اجازه انجام این کار خود را برای آن می -- من باید با او ازدواج : و در عین حال شما را نداشته باشند
به من گفت که آیا من حق "کاملا راست ، اگر مردم حق
ازدواج فقط برای حال حاضر.
و اکنون ، اجازه دهید ما شنیدن آنچه که شما ناراضی هستند.
برادر شما خوشحال خواهد شد ، بانوی پیر و آقایی را نمی خواهد شی ، من فکر می کنم ، شما
فرار از خانه comfortless و نظم ، به یکی از ثروتمند ، و احترام و
شما عاشق ادگار ، و ادگار شما را دوست دارد.
همه صاف و آسان به نظر می رسد که مانع »است؟
'در اینجا! و در اینجا! 'پاسخ کاترین ، قابل توجه یک دست بر پیشانی او است ، و
دیگر در سینه اش : "در هر کدام مکان زندگی روح.
در روح من و در قلب من ، من اطمینان دارم اشتباه می کنم! "
که بسیار عجیب و غریب! من می توانم آن را ندارد. '
این راز من است.
اما اگر نمی خواهد به من مسخره ، من آن را توضیح دهید : من نمی تواند کار کند و مجزا ، اما
من به شما یک احساس من احساس می کنم به من بدهید.
او خودش توسط من نشسته دوباره : لقاء او بزرگ شد sadder و قلمزن ، و او
clasped دست لرزید.
'نلی ، آیا شما رویاهای عجیب و غریب رویا هرگز؟" او گفت ، به طور ناگهانی ، پس از چند دقیقه
انعکاس. بله ، در حال حاضر و پس از آن ، من در پاسخ.
و تا انجام I.
من در رویای زندگی من که با من همیشه باقی ماند پس از خواب ، و تغییر من
ایده ها : آنها که از طریق و از طریق من ، مانند شراب از طریق آب رفته و تغییر
رنگ ذهن من.
و این یکی است : من قصد دارم به آن بگویم -- اما مراقبت در هر بخشی از آن را به لبخند نیست.
'اوه! انجام نشده است ، خانم کاترین! 'من گریه.
ما بدون برآمده تا ارواح و سند چشم انداز به گیج کردن ما به اندازه کافی ملال انگیز است.
بیا ، بیا ، فراخ و مثل خود شما! نگاه کنید Hareton کمی!
او خواب هیچ چیز دلتنگ کننده است.
چگونه خوش او در خواب خود لبخند می زند ':' بله! و چگونه خوش لعنت پدر خود را در
تنهایی او!
شما او را به یاد داشته باشید ، من با جرات گفتن ، زمانی که او فقط چنین دیگر به عنوان چیزی که چاق :
تقریبا به جوان و بی گناه است.
با این حال ، نلی ، من باید ملزم شما را به گوش آن طولانی نیست و من هیچ قدرتی به
شود فراخ به شب "" من آن را نمی شنوند ، من آن را نمی شنوند! '
من تکرار ، عجله.
خرافاتی در مورد رویاها ، و هنوز هم ؛ و کاترین به حال غیر معمول
دل تنگی در جنبه های او ساخته شده است که من در وحشت چیزی که از آن من ممکن است شکل
نبوت ، و پیش بینی فاجعه ترس.
او ، vexed بود ، اما او ادامه نیست. ظاهرا مصرف یک موضوع دیگر ، او
recommenced در یک زمان کوتاه است.
اگر من در بهشت بود ، نلی ، من باید بسیار پر از بدبختی است. "
'از آنجا که شما متناسب نیست برای رفتن وجود دارد ،" من پاسخ داده شد.
'تمام گناهکاران در آسمان پر از بدبختی خواهد بود.'
اما آن را برای آن نمی باشد. من خواب یک بار بود که من وجود دارد. '
"من به شما بگویم من نمی خواهد گوش دادن به رویاهای خود ، خانم کاترین!
من به رختخواب بروید ، من دوباره قطع کرد.
او خندید و به من برگزار کردن ، برای من ساخته شده حرکت به ترک صندلی من.
این هیچ چیز ، 'گریه او :" من فقط رفتن به گفتن نیست که آسمان به نظر نمی رسد به
خانه من و قلب من با گریند تا دوباره به زمین شکست و فرشته بودند
اینقدر عصبانی است که آنها مرا پرت به
وسط هیث در بالای ارتفاعات نظرات ؛ جایی که من از خواب گریه شادی.
که راز من انجام خواهد داد به توضیح دهد ، و همچنین از سوی دیگر.
من هیچ کسب و کار بیشتر به ازدواج با ادگار لینتون از من در آسمان می شود و اگر
مرد شریر در آن وجود دارد ، بسیار پائین Heathcliff آورده ، من باید تصور
از آن است.
آن مرا به ازدواج Heathcliff در حال حاضر تنزل ، پس او باید بدانید که چگونه من او را دوست دارم :
و نه به این دلیل او خوش تیپ ، نلی ، بلکه به این دلیل او بیشتر خودم از من است.
هر چه روح ما از آن ساخته شده ، خود را و معدن همان ؛ و لینتون به عنوان
مختلف به عنوان پرتوماه از رعد و برق ، و یا مقاومت در برابر سرما از آتش.
قبل از اینکه این سخنرانی به پایان رسید من از حضور Heathcliff معقول شد.
پس از متوجه یک حرکت جزئی ، من سرش را تکان می ام ، و دیدم او را از مسند قضاوت ، افزایش ،
و سرقت noiselessly.
او گوش تا او شنیده ام کاترین می گویند آن را از او به ازدواج با او را تنزل ، و پس از آن
او در آنجا ماند به گوش نه بیشتر.
همدم من ، نشسته بر روی زمین ، پشت حل و فصل از جلوگیری شد
remarking حضور یا خروج خود را ، اما من شروع شده است ، و مخفی نگاه داشتن او bade!
"چرا؟" او پرسید ، زل زده عصبی گرد.
ابتلا به opportunely رول cartwheels خود من جواب داد : "جوزف است که در اینجا ،'
جاده و Heathcliff خواهد آمد با او.
من مطمئن هستم که آیا او در درب این لحظه نیست.
'اوه ، او می تواند مرا در درب از فاصله دور شنیدن نیست!' گفت که او.
'من Hareton بدهد ، در حالی که شما شام را دریافت می کنید ، و زمانی که آماده است از من بپرسید به شام خوردن با
شما خواهد شد.
من می خواهم به تقلب وجدان ناراحت کننده من است ، و قانع شده باشند که
Heathcliff مفهوم از این چیزها را ندارد. او ، نه او؟
او نمی داند چه که در عشق است! '
"من هیچ دلیلی وجود ندارد که او نمی باید بدانید ، و همچنین شما ،" من بازگشت ، و اگر شما
انتخاب خود ، او خواهید بود مخلوق مایه تاسف است که تا کنون متولد شد!
به محض این که شما را تبدیل به خانم لینتون ، او دوست ، و عشق را از دست می دهد ، و همه!
آیا شما در نظر گرفته چگونه شما جدایی را تحمل ، و چگونه او را تحمل می شود کاملا
ترک در جهان؟
از آنجا که ، خانم کاترین -- '' او کاملا ترک! ما از هم جدا! 'او
با لهجه از خشم بانگ زد. 'چه کسی است که به ما از هم جدا ، دعا؟
آنها می خواهیم سرنوشت از میلو دیدار خواهد کرد!
تا زمانی که من زندگی می کنند ، الن : برای هیچ موجودی فانی است.
هر لینتون در چهره از زمین ممکن است به هیچ چیز ذوب قبل از من می تواند به رضایت
رها Heathcliff.
آه ، من قصد دارم -- این چیزی است که من معنی نیست!
من نمی باید خانم لینتون چنین قیمت خواستار شد!
او خواهید بود به من تا آنجا که او تمام عمر خود شده است.
ادگار باید لرزش نفرت و بیزاری خود را ، و تحمل او ، حداقل.
او ، زمانی که او احساسات واقعی من نسبت به او می آموزد.
نلی ، من در حال حاضر شما فکر می کنم من بیوجدان خودخواه ، اما آن را به شما حمله هرگز که اگر
Heathcliff و من ازدواج کرده ، ما باید گدا؟ در حالی که ، اگر لینتون ازدواج کنم ، من می توانم
کمک Heathcliff به افزایش است ، و محل او را از قدرت برادر من. '
با پول همسر شما ، خانم کاترین؟ '
از او پرسیدم.
'شما او نه چندان قابل انعطاف که شما پس از محاسبه و هر چند من به سختی
قاضی ، من فکر می کنم که بدترین انگیزه شما هنوز برای همسر داده می شود
لینتون جوان است. '
'نمی باشد. ،' retorted او ، آن است که بهترین دیگران رضایت از من بود
هوی و هوس و به خاطر ادگار است ، بیش از حد ، او را برآورده.
این است که برای خاطر یک comprehends که در شخص او به احساسات من به ادگار و
خودم.
من می توانم آن را بیان کنم ، اما مطمئنا شما و همه یک مفهوم است که یا
باید به وجود شما فراتر از شما است. استفاده از آفرینش من چه بود ، اگر من
به طور کامل موجود در اینجا؟
بدبختیهای بزرگ من در این جهان شوربختیها Heathcliff شده اند ، و من را تماشا کرده و
هر کدام از همان ابتدا احساس : فکر بزرگ من در زندگی خود.
اگر همه جان خود را از دست دیگری است ، و او باقی ماند ، من هنوز هم باید باشد ادامه خواهد داد و اگر همه
دیگری باقی مانده است ، و او نابود شد ، جهان را به یک غریبه توانا و به نوبه خود :
من نباید به نظر می رسد بخشی از آن را.-- عشق من برای
لینتون مانند شاخ و برگ در جنگل است : زمان آن را تغییر دهید ، به خوبی آگاه هستم ، به عنوان
زمستان تغییر درختان است.
عشق من برای Heathcliff شبیه به سنگ های ابدی زیر : منبع از کمی
لذت قابل مشاهده است ، اما ضروری. نلی ، من هستم Heathcliff!
او همیشه ، همیشه در ذهن من : نه به عنوان لذت ، هر بیشتری نسبت به من همیشه
لذت به خودم ، بلکه به عنوان خود من. پس وقت را در جدایی ما صحبت دوباره : آن
غیر عملی است ؛ و --
او متوقف شد ، و صورت خود را در چین گان من مخفی شدند ، اما من آن را *** به زور دور.
من از صبر با حماقت او بود!
اگر من می توانم هر حس مزخرف ، خانم ، من گفتم : «آن را تنها می رود به من متقاعد کردن
که شما از وظایف شما در ازدواج انجام نادان هستند ، یا دیگری که شما
ستمکار ، دختر بی مرام.
اما مشکل من با هیچ رازی بیشتر : من نمی خواهم به قول آنها را نگه دارید.
شما که نگه داشتن وی پرسیده می شود ، مشتاقانه. نه ، من نمی خواهم وعده ، 'من تکرار می شود.
او به اصرار ، زمانی که ورودی جوزف گفتگوی ما به پایان رسید و
کاترین حذف صندلی خود را به گوشه و nursed Hareton ، در حالی که من شام.
بعد از آن پخته شده است ، هم میهنان من بنده و من شروع به نزاع با که باید برخی از حمل
آقای Hindley و ما آن را حل و فصل نیست تا همه تقریبا سرد بود.
سپس ما به توافقنامه ای که ما می خواهیم به او اجازه دهید بپرسید ، اگر او می خواست هر آمد ، برای ما
می ترسید به خصوص به حضور او هنگامی که او برخی از زمان شده بود به تنهایی.
و چگونه است که nowt comed در وپیش میدان هفتم "، این زمان؟
چه او در مورد؟ seeght بیکار محاصره کردن! 'خواستار پیر مرد دور برای ، به دنبال
Heathcliff.
'من او تماس بگیرید ، من جواب دادم. او در انبار است ، من هیچ شکی وجود ندارد. "
من رفتم و نامیده می شود ، اما هیچ پاسخ را کردم.
در هنگام بازگشت ، من به کاترین زمزمه که او را به عنوان بخشی از آنچه او گفت شنیده بود ،
من مطمئن بود و گفت که چطور من تو را دیدم او را ترک آشپزخانه درست مثل او از او گله و شکایت
رفتار برادر او را در مورد.
او در وحشت خوب شروع به پریدن کرد ، Hareton به حل و فصل پرت ، و به دنبال فرار
برای دوست خود مصرف نمی اوقات فراغت در نظر گرفتن که چرا او تا flurried بود ، و یا چگونه
صحبت های او می توانست او را تحت تاثیر قرار.
او غایب چنین در حالی که جوزف پیشنهاد ما باید صبر کنید دیگر.
او cunningly حدس زده بودند دور ماندن به منظور اجتناب از شنوایی اش
برکت طولانی.
آنها eneugh بیمار برای رفتار ony fahl ، 'تایید.
و از طرف خود وی افزود : آن شب دعا معمول سه ماهه از
تضرع ساعت قبل از گوشت ، و دیگر به پایان tacked
فضل بود ، در نه معشوقه جوان خود را شکسته
بر او را با یک دستور عجولانه که او باید اجرا کردن جاده ها ، و ، در هر کجا
Heathcliff بود rambled ، پیدا کردن و او را دوباره وارد کنید به طور مستقیم!
او گفت : "من می خواهم با وی صحبت کند ، و من باید قبل از من به طبقه بالا ،'.
و دروازه باز است : او در جایی خارج از شنیدن ؛ برای او نمی توانست پاسخ ، هر چند
من در بالای برابر من می توانم با صدای بلند فریاد زد. "
جوزف اعتراض در ابتدا ، او به صورت جدی بیش از حد بود ، با این حال ، به رنج می برند
تناقض ، و در او کلاه خود را روی سر خود قرار داده ، و راه می رفت گله مند
چهارم.
در این میان ، کاترین گام به بالا و پایین طبقه ، exclaiming -- 'Iتعجب جایی که او -- من
تعجب جایی که او می تواند! چیزی که می گویم انجام داد ، نلی؟
من فراموش شده است.
او در طنز بد من بود vexed این بعد از ظهر؟
محترم! به من بگویید من به اندوهگین گفت : او را؟ من آرزو او می خواهم آمد.
من آرزوی او را! "
چه سر و صدا برای هیچ چیز! 'من گریه ، هر چند نه ناراحت خودم.
چه چیز جزیی به شما scares!
این قطعا بدون علت بزرگ از زنگ است که Heathcliff را باید به مهتاب پرسه زدن
moors ، و یا حتی بیش از حد دلخور به صحبت می کنند به ما در یونجه ، زیر شیروانی قرار دادن دروغ.
من درگیر او در آنجا کمین است.
اگر من او را سر و گوش آب از من ترک به تجدید من : : جستجو ، نتیجه آن
ناامیدی بود ، و تلاش جوزف در همان به پایان رسید.
ان یکی دیگر دوام می شود جنگ جنگ und! '- ورود مجدد مشاهده است.
او سمت چپ دروازه هفتم 'T' نوسان کامل و تسویه حساب خانم تا به گام زده dahn دو سکوهای O '
ذرت ، و از طریق ، raight بر فراز را به علفزار T 'plottered!
Hahsomdiver ، شیطان maister 'T T' ull بازی به - صبحدم ، و او weel را انجام خواهید.
او sich صبر itsseln WI بی دقتی ، دهانه offald -- itsseln صبر او!
جوانه او خواهید بود SOA allus -- yah را ببینید ، همه بر روی نویسنده!
Yah mun'n't او را درایو از heead خود را برای nowt! '
آیا شما یافت Heathcliff شما الاغ؟ قطع کرد کاترین.
'آیا شما به دنبال او ، به عنوان من دستور داد؟
وی پاسخ داد : "من شناسایی هر چه بیشتر این likker اسب TH' ، '.
'این' UD به حس بیشتر می شود.
جوانه من می تواند برای انسان نور اسب باد سرد شمالی loike neeght این نگاه -- به سیاه و سفید به عنوان 'T
chimbley! und Heathcliff noan T 'اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در سوت من coom -- اتفاق می افتد او خواهید بود کمتر
سخت O 'شنیدن آنچه به WI' "
یک شب بسیار تاریک برای تابستان بود : ابرها به نظر می رسد تمایل به رعد و برق ،
و من گفت : ما بهتر همه نشسته بود ، باران هم فرا می رسد خواهد بود خاصی به ارمغان خواهد آورد
او را بدون مشکل بیشتر خانه.
با این حال ، کاترین را به آرامش نمی شود متقاعد.
او نگه داشته سرگردان پس وپیش ، از دروازه درب ، در یک حالت بی قراری
که اجازه هیچ سکون و در طول زمان یک وضعیت دائمی در یک طرف
دیوار ، در نزدیکی جاده : که در آن ، بی پروا
expostulations من و تندر growling ، و قطره های بزرگ که شروع شد
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن در اطراف خود ، او باقی ماند ، در فواصل خواست ، و پس از آن گوش دادن ، و پس از آن
گریه بی درنگ.
او مورد ضرب و شتم Hareton ، و یا هر کودک ، در مناسب پرشور خوب از گریه.
درباره نیمه شب ، در حالی که ما هنوز شنبه ، طوفان آمد تند بیش از ارتفاعات را در
خشم کامل.
باد خشونت آمیز ، و همچنین رعد و برق وجود دارد ، و یا یک یا تقسیم دیگر
سقوط درخت خاموش در گوشه ای از ساختمان : تنه درخت بزرگ در سراسر سقف ، و
زدم پایین بخشی از دودکش شرق
پشته ، ارسال جغ جغ یا تلق تلق کردن سنگ و دوده به داخل آشپزخانه آتش.
ما فکر کردیم پیچ در وسط ما کاهش یافته بود ؛ و جوزف وضع روانیش را به زانو خود را ،
beseeching خداوند به خاطر داشته باشید پیشگامان نوح و لوط ، و ، همانطور که در سابق
زمان محلی یدکی صالح ، هر چند او smote خدا نشناس.
احساس کردم برخی از احساسات است که باید آن را قضاوت بر ما نیز.
یونس ، در ذهن من ، آقای Earnshaw و دسته دن او را تکان داد که من
ممکن است معلوم اگر او هنوز زندگی می کرده اند.
او با صدای رسا در پاسخ به اندازه کافی ، در مد ساخته شده که با صدای بلند ادا کردن همدم من ،
clamorously تر از قبل ، که تمایز گسترده ای ممکن است میان قدیسین کشیده
دوست خود و گناهکاران مانند استاد خود است.
اما داد و بیداد را در بیست دقیقه گذشت و ترک ما تمام آسیبی نرساند ؛ استثناء
کتی که کاملا خیس برای سرکشی او در امتناع را به پناهگاه ، و
ایستاده bonnetless و شال کمتر به عقب
به عنوان آب آنجا که او می تواند با مو ها و لباس های خود به.
او در آمد و در مورد حل و فصل دراز ، همه خیس او بود ، تبدیل صورت خود به
پشت ، و قرار دادن دستان خود را قبل از آن.
خوب ، خانم "من بانگ زد ، دست زدن به شانه او ؛ شما
در گرفتن مرگ خود را خم نه ، شما؟
آیا می دانید چه ساعت است؟
نیمه گذشته دوازده. ، رسیدن به رختخواب! بدون استفاده از انتظار وجود دارد
دیگر هیچ در آن پسر احمقانه : او خواهید بود به Gimmerton رفته ، و او در آنجا می مانم
در حال حاضر.
او حدس بزند ما نباید برای او صبر کنید تا این اواخر یک ساعت یک : حداقل ، او حدس بزند که
تنها آقای Hindley بالا خواهد بود و او ترجیح می دهم اجتناب از داشتن درب باز
استاد. '
جوزف "گفت : نه ، نه ، او noan در Gimmerton ،'.
"من تعجب می کنم niver ، اما او در t' bothom باتلاق - hoile.
این worn't ملاقات برای nowt wod ، و من 'آنچه به نگاه کردن ، دوشیزه -- yah muh T' HEV
بعدی. Hivin را شکر برای همه!
togither warks برای gooid به آنها به عنوان chozzen است ، و piked rubbidge 'امین' وپیش
Yah knaw عمل تیز کردن بوسیله مالش کتاب مقدس SES T '.'
و او شروع به نقل از متون چند ارجاع ما به فصل ها و آیه که در آن
ممکن است ما آنها را پیدا کنید.
من ، داشتن بیهوده التماس دختر عمدی به ظهور و حذف چیزهای مرطوب او ، سمت چپ او
موعظه و لرز او را ، و خودم betook به رختخواب با کمی Hareton ، که
خوابیده به همان سرعتی که اگر هر کس به خواب دور او را.
من شنیده ام جوزف برای مطالعه بیشتر در حالی که پس از آن ، پس من متمایز گام آهسته خود را بر روی
نردبان ، و پس از آن من به خواب کاهش یافته است.
فرو می ریزند تا حدودی دیرتر از حد معمول ، I ، توسط نورهای پر سر و صدا chinks شاهد
کرکره ، خانم کاترین هنوز هم در نزدیکی شومینه نشسته اید.
خانه درب نیمه بسته نگهداشته شده بود ، بیش از حد نور وارد شده از پنجره unclosed آن Hindley آمده بود
، و ایستاده بود در کوره فولاد سازی دهان آشپزخانه ، دارای چشمان فرو رفته و کسل کننده است.
"چه ails شما ، کتی؟" او گفت زمانی که من وارد شد : "شما نگاه به ملال انگیز به عنوان غرق
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار است. چرا شما را مرطوب و رنگ پریده ، کودک است؟ "
او پاسخ داد : من شده است مرطوب ، با اکراه ، و من سرد ، این همه. "
'اوه ، او شیطان است!" من گریه ، درک کارشناسی ارشد می شود
tolerably هوشیار.
"او در حمام از عصر روز گذشته ارگنکن کردم ، و او وجود دارد شنبه شب
از طریق ، و من نمی تواند غالب در مورد او را به هم بزنید. '
آقای Earnshaw در ما در تعجب خیره شد.
'شب از طریق تکرار ،'. چه او را نگه داشته؟ تندر ترس نیست ،
قطعا؟ که بیش از ساعت از زمان. "
هیچ کدام از ما آرزو به ذکر است عدم وجود Heathcliff ، تا زمانی که ما می توانیم
پنهان آن ، بنابراین من پاسخ داد : من نمی دانستم چگونه او آن را به سر او صورت گرفت تا بنشیند و
او گفت : هیچ چیز نیست.
صبح تازه و سرد بود و من انداخت شبکه ، و در حال حاضر اتاق
پر از بوی شیرین از باغ ، اما کاترین به نام peevishly به من ،
«الن ، بسته پنجره.
من گرسنه و دندانهای او chattered او به عنوان کاهش
نزدیک به embers تقریبا خاموش شده.
او بیمار است ، گفت : Hindley ، گرفتن مچ دست خود را ، گمان می کنم این دلیل او
رفتن به رختخواب. لعنت آن!
من نمی خواهم با بیماری بیشتر مشکل اینجا است.
آنچه شما را به باران گرفت؟ "
در حال اجرا پس از T 'بیابان ، به عنوان usuald!' croaked جوزف ، ابتلا به یک فرصت از ما
تردید به رانش به زبان شر او.
اگر من جنگ yah ، maister ، من فقط می خواهم با شدت بهم زدن T 'تخته من چهره خود را بر روی' EM ، مهربان
ساده است!
در روز هرگز UT yah're ، اما لینتون ان گربه O 'می آید اینجا sneaking و دوشیزه
نلی ، زن جوان shoo'sa خوب! چخ نشسته تماشای برای آشپزخانه 'T' نامه من و به عنوان
و ، سپس ، wer بزرگ بانوی می رود معاشرت داشته از کنار او!
این رفتار قوی و زیبا ، کمین زمینه amang T '، پس از دوازده O' 'شب ، WI' T که
fahl ، divil flaysome یک کولی ، Heathcliff!
آنها فکر می کنند من دارم کور ، اما من noan : soart nowt UT T '-- بذر جوان لینتون boath!
آمدن و رفتن ، و yah دانه (کارگردانی گفتمان خود را به من) ، 'yah gooid
خز nowt ، ساحره slattenly! سرمازدگی و پیچ
به خانه TH '، T' yah دقیقه شنیده T 'maister اسب مناسب به صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب جاده T'. '
! سکوت ، eavesdropper 'گریه کاترین ، هیچیک از بی احترامی خود را قبل از من!
ادگار لینتون دیروز توسط شانس ، Hindley آمد و آن را به من بود که گفت : او را به
خاموش : از آنجا که من می دانستم که شما می خواهم که او را ملاقات نمود که شما '.
تو هم دراز بکش ، کتی ، بدون شک ، 'پاسخ برادر او ، و شما سر در گم
ساده لوح! اما لینتون در حال حاضر ذهن هرگز به من بگویید ،
شما با Heathcliff شب گذشته؟
حقیقت صحبت می کنند ، در حال حاضر.
شما نیاز به ترس از آسیب رساندن به او را ندارد : هر چند من از او متنفرم و آنجا که همیشه او
من به نوبه خود یک زمان کوتاه پس از آن مناقصه وجدان من شکستن او را
گردن.
برای جلوگیری از آن ، من باید او را در مورد کسب و کار خود را ارسال این صبح بسیار و پس از او
رفته است ، من می خواهم همه شما را به نگاه تیز توصیه : من فقط باید طنز بیشتر برای شما.
"من Heathcliff دیدم هرگز شب گذشته ، پاسخ داد :" کاترین ، شروع به گریه
تلخی : "و اگر شما به نوبه خود او را درب ، من با او بروم.
اما ، شاید ، به شما فرصت هرگز : شاید او رفته.
در اینجا او را به غم و اندوه غیر قابل کنترل پشت سر هم ، و باقی مانده از کلمات او بود
درست ادا نشده است.
Hindley بر روی تورنت خود را از سوء استفاده scornful دل بازی صرف خرید و bade او را به خود را دریافت کنید
اتاق بلافاصله ، و یا او نباید گریه برای هیچ چیز!
من او را موظف به اطاعت و از یاد نخواهم برد چه یک صحنه او عمل هنگامی که ما
به اتاق خود رسید : از من وحشت زده است. من فکر کردم او که قرار بود از جا در رفته ، و من التماس
جوزف به اجرا برای پزشک.
این را اثبات هذیان : آقای کنت ، در اسرع وقت او را دیدم ، تلفظ
او خطرناکی بیمار ، او تا به حال تب.
او را خون دادند ، و او به من گفت که اجازه دهید او بر آب پنیر و آب حریره زندگی می کنند ، و مراقبت او
خودش را به طبقه پایین و یا از پنجره پرتاب و پس از آن را ترک کرد : برای او
به اندازه کافی برای انجام در بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا ، که در آن دو یا
سه مایل فاصله معمولی بین کلبه و کلبه بود.
گرچه من نمی توانم بگویم من یک پرستار مهربان ، و جوزف و استاد بهتر بود ،
و هر چند بیمار ما به عنوان خسته کننده و لجباز بود به عنوان یک بیمار می تواند ، او
اب و هوای آن را از طریق.
خانم قدیمی لینتون پرداخت بازدیدکننده داشته است چند ، تا مطمئن شوید ، و مجموعه چیزهایی به حقوق و
scolded و دستور داد همه ما ، و زمانی که کاترین بود نقاهت ، او اصرار داشت
انتقال او را به Thrushcross گرانج : که رستگاری ما بسیار سپاسگزار بودند.
اما بیبی فقرا به حال دلیلی برای توبه از مهربانی او : او و شوهرش هر دو در زمان
تب ، و در عرض چند روز از یکدیگر درگذشت.
بانوی جوان ما به ما بازگشت SAUCIER و پرشور تر ، و haughtier از هر زمان دیگری است.
Heathcliff شده بود ، هرگز از شب رعد و برق ، طوفان شنیده ، و ، یکی
روز ، من تا به حال بدبختی ، زمانی که او به من بسیار برانگیخته بود ، به وضع سرزنش
ناپدید شدن خود را در او : که در آن در واقع به آن تعلق دارد ، به عنوان او به خوبی آگاه است.
از آن دوره ، برای چند ماه ، او را متوقف به برگزاری هر گونه ارتباط با من
صرفه جویی در رابطه از بنده صرف.
جوزف تحت ممنوعیت کاهش یافت : او ذهن خود را ، سخن گفتن و سخنرانی او تمام
همان که اگر او یک دختر کوچک بودند ، و او که خود یک زن و معشوقه ما محترم ،
و فکر است که بیماری اخیر خود را داد
ادعای خود را با در نظر گرفتن درمان می شود.
سپس دکتر گفته بود که او نمی خواهد تحمل عبور از حد ، او باید به او را
خود راه و آن چیزی کمتر از قتل در چشم او برای هر یک تصور بود
به ایستادن و او را در تناقض.
از آقای Earnshaw و همراهانش او دور نگه داشته و tutored در توسط کنت ، و
تهدیدهای جدی مناسب است که اغلب با حضور با شدت گرفتن او ، برادرش او اجازه داده شد
هر چه او با خوشحالی به تقاضا ، و
به طور کلی اجتناب شود تشدید خلق و خوی آتشین او.
او بود و نه بیش از حد زیاده در humouring caprices او و نه از محبت ، اما از
غرور : او آرزو صادقانه به افتخار به ارمغان بیاورد او را به خانواده را با اتحاد با
Lintons ، و تا زمانی او به او اجازه دهید
تنهایی او ممکن است بر ما و مانند بردگان پایمال ، برای هیچ چیز از او مراقبت!
ادگار لینتون ، به عنوان انبوه قبلا بوده است و خواهد بود پس از او ،
احمقانه و اعتقاد خود را شادترین انسان زنده در روز او را منجر به
Gimmerton چپل ، سه سال بعد از مرگ پدرش.
بیشتر در برابر تمایل من ، من را ترک ارتفاعات نظرات متقاعد شد و
همراه او را در اینجا.
کوچک Hareton نزدیک به پنج سال بود ، و من فقط تدریس او را آغاز کرده بود خود را
نامه. ما غم فراق ؛ اما کاترین
اشک بودند قوی تر از مال ما است.
وقتی که من برای رفتن خودداری کرد ، و او رفت و هنگامی که او در بر داشت entreaties او من حرکت ،
lamenting است به شوهر و برادر او.
سابق به من پیشنهاد دستمزد بخشنده ؛ دوم دستور داد مرا به بسته تا : او می خواست بدون
زنان در خانه ، او گفت ، اکنون که هیچ معشوقه وجود دارد و به عنوان Hareton ،
معاون کشیش بخش باید او را در دست ، و.
و بنابراین من بود ، اما یک انتخاب سمت چپ : به من دستور داده بود.
استاد گفت او از همه مردم شرافتمند تنها برای اجرا به تباهی کمی سریع تر از شر ؛
من بوسید Hareton ، گفت : خوب شده توسط ؛ و از آن زمان به بعد او شده است یک غریبه : و آن را بسیار
عجیب و غریب به آن فکر می کنم ، اما من بدون شک او تا به
به طور کامل فراموش کرده همه چیز در مورد الن دین ، و بود که او تا کنون بیش از همه
جهان را به او و به او!
در این نقطه از داستان خانه دار او chanced به سمت نگاه زمان
قطعه ای بیش از دودکش و در شگفتی از دیدن اندازه گیری دقیقه دست بود
نیمه گذشته.
او نمی خواهد بشنود ماندن یک ثانیه دیگر : در حقیقت ، من احساس و نه به دفع
عاقبت از روایت او خودم را تسلیم.
و اکنون که او استراحت او از بین رفته ، و من مدیتیت برای یک ساعت و یا
دو ، من باید شجاعت به رفتن نیز ، احضار به رغم از درد تنبلی از سر و اندام.