Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXXII
1802.-- در ماه سپتامبر به نابودی moors یکی از دوستانش در را دعوت شد
شمال ، و در سفر من به منزلگاه خود ، من به طور غیر منتظره را ظرف پانزده مایل آمد
Gimmerton.
مهتر اصطبل در کنار جاده های عمومی خانه در برگزاری یک سطل آب به روز کردن من
اسب ها ، هنگامی که یک سبد از جو بسیار سبز ، تازه رسید به تصویب رسید ، و او گفت : --
'فروغ Gimmerton ان ، نداره!
آنها allas سه فتیله 'پس از پشتیبانی از Wi قوم دیگر وجود دارد برداشت.
؟ Gimmerton 'من تکرار -- اقامت من در همان محله
در حال حاضر رشد کم نور و رویایی.
"آه! من می دانم. چقدر راه است؟ از این؟
او پاسخ داد : "اتفاق می افتد چهارده مایل بر فراز تپه TH' ؛ و یک جاده ناهموار ، '.
ضربه ناگهانی از من را مصادره به Thrushcross گرانج.
به ندرت ظهر بود و من تصور که من نیز ممکن است تصویب شب زیر خود من
سقف به عنوان در مسافرخانه.
علاوه بر این ، من می توانم یک روز به راحتی یدکی مسائل با صاحبخانه من به ترتیب و به این ترتیب
خودم مشکل از حمله به محله های دوباره را نجات دهد.
داشتن استراحت مدتی ، دستور دادم بنده ام را به پرس و جو در راه به روستای ؛ و
با خستگی بسیار خوبی برای جانوران ما ، ما موفق در فاصله حدود سه ساعت است.
من او را در سمت چپ وجود دارد ، و اقدام به تنهایی دره.
کلیسا خاکستری نگاه grayer و حیاط کلیسا تنهایی تنهاتر.
من اهل شمال افریقا ، گوسفند کشت چمن کوتاه در قبرها متمایز است.
شیرین ، آب و هوا گرم بود -- بیش از حد گرم برای مسافرت ، اما گرما مانع نیست
از لذت بردن از مناظر لذت بخش بالا و پایین : به حال من آن را نزدیکتر اوت دیده می شود ، من
مطمئن شوید که آن را به من وسوسه یک ماه در میان به آهنگسازی آن را هدر.
در هیچ چیز زمستان ، در هیچ چیز تابستان بیشتر الهی دلتنگ کننده بیشتر ، نسبت به افراد glens بسته
توسط تپه ها ، و کسانی که بلوف ، متورم جسورانه از هیث.
گرانج قبل از غروب آفتاب رسید ، و برای پذیرش زدم ، اما خانواده بود
عقب نشینی به پشت محوطه ، I ، توسط یکی نازک ، حلقه ها و دسته های آبی مورد قضاوت قرار از پیچش یا حلقه زنی
دودکش آشپزخانه ، و آنها را نمی شنوند.
من را به دادگاه سوار. بر اساس ایوان ، یک دختر نه یا ده نشسته
بافندگی ، و یک زن در housesteps پشت بخوابید ، سیگار کشیدن لوله مراقبه است.
'خانم دین در درون؟
من از بیبی تقاضا. 'دین معشوقه؟
! نه ،] بلکه وی پاسخ داد ، او در انتظار ماندن نیست در اینجا :. ارتفاعات 'چخ در TH
'آیا شما خانه دار ، پس از آن؟"
من ادامه داد. منطقه اقتصادی اروپا ، AW حفظ هفتم 'hause ، وی در پاسخ.
'خوب ، من آقای منکیلر ، استاد. آیا هر اتاق به من تسلیم ، من
تعجب؟
من آرزو می کنم تمام شب به ماندن بگیرید. maister 'T'! 'او در حیرت گریه.
عمل تیز کردن بوسیله مالش ، whoiver می دانستند wur yah آینده؟ کلمه ارسال Yah شناسایی در هکتار '.
آنها 'مکان : nowt نمی باشد!' nowt باد سرد شمالی خشک و نه mensful abaht T
او لوله او را به زمین انداخت و سرو در ، به دنبال دختر ، و من بیش از حد وارد شده ، به زودی
درک که گزارش او درست باشد ، و علاوه بر این ، که من تقریبا ناراحت عقل خود را داشتند
ظهور ناخوشایند من ، من bade او می شود تشکیل شده است.
من بیرون رفتن برای پیاده روی ، و ، در عین حال او باید سعی کنید گوشه ای از آماده سازی
اتاق نشسته برای من به شام خوردن در ، و اتاق خواب به خواب شوید.
هیچ جارو و گرد ، تنها آتش خوب و ورق خشک لازم بودند.
او مایل به انجام بهترین اثر او به نظر می رسید ، هر چند او کوره فولاد سازی دهان و برس را به grates رانش
در اشتباه برای پوکر و malappropriated چندین مقاله دیگر
هنر و صنعت او : اما من بازنشسته شده است ، اعتماد در او
انرژی برای یک محل استراحت در برابر بازگشت من.
بلندی های بادگیر هدف از گشت پیشنهاد من بود.
یک چاره اندیشی موقت به من بازگرداند ، هنگامی که من دادگاه quitted بود.
'تمام خوبی در ارتفاعات؟" من از زن نپرسید.
منطقه اقتصادی اروپا ، f'r owt EE knaw! 'او جواب داد ، skurrying دور با یک ظرف cinders داغ.
من می خواهم که پرسیده شد که چرا خانم دین گرانج ترک کرده بود ، اما آن را غیر ممکن بود
به تاخیر انداختن او را در چنین بحران ، بنابراین من تبدیل به دور و خروج من ساخته شده ، از درهم و برهم تفریحانه
همراه با درخشش خورشید غرق شدن
پشت سر ، و جلال خفیف یک ماه رو به افزایش در جلو -- یک محو شدن ، و از سوی دیگر
روشنایی -- من quitted پارک ، و سنگی در جاده صعود شاخه را به
مسکونی آقای Heathcliff.
قبل از ورود به خانه ، من در نزد آن وارد شدند ، که از روز باقی مانده نور beamless کهربا
در امتداد غرب : اما من می توانم هر نقش ونگار ریگی دادن مسیر را مشاهده کنید ، و هر تیغه
چمن ، با این ماه پر زرق و برق.
من تا به حال نه به صعود به دروازه و نه به دست کشیدن -- آن را به دست من به همراه داشت.
این بهبود ، من فکر می کردم.
و من متوجه دیگری ، با کمک از سوراخهای بینی من ، یک رایحه و عطر از سهام و
wallflowers در هوا را از میان درختان میوه مثل خانه wafted.
هم درها و دیوارها باز شدند ؛ و در عین حال ، به عنوان است که معمولا مورد در منطقه زغال سنگ ،
آتش قرمز جریمه illumined دودکش : آسایش که چشم ناشی از آن
کدها تحمل پذیر حرارت اضافی است.
اما خانه از ارتفاعات نظرات آنقدر بزرگ است که زندانیان دارای مقدار زیادی از فضای
برای خروج از نفوذ خود ، و بر این اساس آنچه زندانیان در آنجا بودند
خود را نه چندان دور از یکی از پنجره ها مستقر شدند.
من می توانم هر دو آنها را دیدن و شنیدن آنها صحبت کنید قبل از من وارد ، و نگاه کرد و گوش
در نتیجه ، به آنها نمیدهد توسط مخلوط از حس کنجکاوی و حسادت ، که نقل مکان کرد
رشد به عنوان lingered.
'باهم trary!' گفت : یک صدای شیرین به عنوان یک زنگ نقره.
"که برای سومین بار ، شما بیشعور! من قصد ندارم به شما بگویم دوباره.
در بحر تفکر غوطهور شدن ، و یا من موی خود بکشد! '
'برعکس ، پس از آن ،' پاسخ دیگر ، در زنگ های عمیق اما ملایم تر است.
و در حال حاضر ، من بوسه ، مراقبت را به خوبی "نه ، آن را بخوانید بر برای اولین بار به درستی و بدون
تنها یک اشتباه است.
سخنران نر شروع به خواندن : او یک مرد جوان بود ، محترمانه لباس و نشسته
در یک جدول ، یک کتاب قبل از او است.
ویژگی های خوش تیپ او میدرخشد با لذت ، و چشم خود را نگه داشته بی صبرانه سرگردان
از صفحه به دست سفید کوچک بر شانه خود ، که او را توسط هوشمند به یاد می آورد
سیلی بر گونه ، هر زمان که صاحب خود را شناسایی نشانه هایی از چنین بی توجهی.
صاحب آن ایستاده بود پشت سر ، نور او ، درخشان ترکیب حلقه های باریک ، در فواصل زمانی ، با او
قهوه ای به نظر می رسد ، او به عنوان خم به مباشرت کردن تحصیلات خود را ، و صورت خود -- خوش شانس بود او
می تواند صورت خود را نمی بینید ، و یا او را هرگز تا ثابت بوده است.
من می توانم. و من لب من در وجود بیت ، در داشتن فرصت ممکن است دور انداخته
به حال از انجام کاری علاوه بر خیره در زیبایی خود را smiting.
این کار انجام شد از اشتباهات بیشتر رایگان نیست ، اما مردمک ادعا پاداش ،
و حداقل به مدت پنج بوسه ، که ، با این حال ، او سخاوتمندانه بازگشت.
سپس آنها را به درب آمد ، و از گفتگوی خود را مورد قضاوت قرار آنها در مورد به
صدور و راه رفتن روی moors.
من قرار است من باید در قلب Hareton Earnshaw ، اگر نه از راه دهان او محکوم شده ، به
پایین ترین گودال در مناطق دوزخی اگر من فرد ناکام من در خود را نشان داد
محله پس از آن ، و احساس بسیار معنی
و بدخیم ، من skulked گرد پناه در آشپزخانه.
پذیرش بدون مانع در آن طرف وجود دارد نیز ، و در درب نشسته قدیمی من
دوست نلی دین ، خیاطی و آواز خواندن یک آهنگ بود که اغلب از قطع
در داخل کلمات زشت و خشن با تمسخر و تحقیر و
عدم تحمل ، به زبان آمده در دور از لهجه موسیقی.
"من می خواهم rayther ، توسط haulf TH' ، 'EM ادای سوگند من HEV" جای من fro'h صبحدم به neeght ،
و نه گوش دادن به نامه hahsiver! 'گفت : مستاجر از آشپزخانه ، در پاسخ به بی سابقه
سخنرانی از نلی.
'اتمام حجت مشتعل شرم ، که من می توانم T oppen' برکت کتاب نیست ، اما مجموعه ای yah تا آنها را
افتخارات sattan ، و wickednesses flaysome که iver به امین متولد شد تمام T
warld!
آه! nowt raight ye're و کیش کیش کردن دیگری ، و آن LAD فقیر خواهید بود از دست داده
atween نامه. ! LAD پور 'او ، با ناله اضافه شده است ؛ او
witched : من sartin on't.
آه ، پروردگار ، قاضی 'EM ، قانون وجود دارد و نه عدالت باد سرد شمالی در میان rullers wer!'
'هیچ! یا ما باید در *** شعله ور نشسته ، گمان می کنم ، 'retorted خواننده.
اما wisht ، پیر مرد ، و خواندن کتاب مقدس خود را مانند یک مسیحی ، و ذهن من هرگز.
لحن قوی و زیبا -- -- این "عروسی پری آنی" است آن را به رقص می رود.
خانم دین در مورد به recommence بود ، زمانی که من پیشرفته و شناخت من به طور مستقیم ، او
شروع به پریدن کرد به فوت او ، گریه -- 'Why، شما را برکت دهد ، آقای منکیلر!
چگونه می تواند شما را از بازگشت در این راه فکر می کنم؟
همه در Thrushcross گرانج بسته شود. شما باید به ما داده می شود توجه! '
من مرتب باید جایگزین وجود دارد ، تا زمانی که من باید ماند ، 'من پاسخ داده شد.
"من ترک دوباره به فردا. و چگونه شما پیوند در اینجا ، خانم
دین؟ به من بگویید. "
Zillah سمت چپ و آقای Heathcliff آرزو من آمد ، به زودی پس از شما به لندن رفت ، و
بماند تا شما بازگردانده. اما گام در دعا!
آیا شما از Gimmerton در این شب ، راه می رفت؟ "
از گرانج ، من جواب دادم ؛ 'و در حالی که آنها را به من مسکن اتاق وجود دارد ، من می خواهم
پایان کسب و کار من با استاد شما ، چون من از داشتن دیگری فکر نمی کنم
فرصت عجله.
چه کسب و کار ، آقا؟ "گفت : نلی ، هدایت مرا به خانه.
او در حال حاضر رفته ، و نه باز خواهد گشت به زودی. "
درباره اجاره بها ، 'من پاسخ داد.
'اوه! مشاهدات وی نشان داد که سپس آن را با خانم Heathcliff شما باید حل و فصل ، '؛' و یا به جای با
من.
او آموخته است به اداره امور خود را ، و من برای او عمل می کنند : هیچ کس وجود دارد
دیگری به من نگاه شگفت زده کرد.
"آه! شما از مرگ Heathcliff نمی شنید ، من را ببینید ، وی ادامه داد :.
مرده Heathcliff! 'من گفت ، شگفت زده شده بودم.
"چه مدت پیش؟'
'سه ماه از سال : اما نشستن و کلاه خود را به من ، و من از همه شما بگویید
در مورد آن. توقف ، شما تا به حال چیزی برای خوردن داشته باشد ،
شما؟
"من هیچ چیز می خواهم : من شام در خانه دستور داده است.
شما نشستن بیش از حد. من از مردن او هرگز خواب!
اجازه بدهید بشنوند که چگونه از آن آمد به تصویب.
شما می گویید که شما آنها را برای برخی از زمان -- انتظار نیست؟ جوانان "
نه -- من اوقات تلخی کردن به آنها را هر شب برای rambles اواخر خود : اما آنها برای انجام اهمیتی نمی دهند
من.
حداقل یک نوشیدنی آل قدیمی ما ، آن را به شما خوب : شما به نظر می رسد خسته '.
او عجله آن را واکشی قبل از اینکه بتوانم امتناع ، و من شنیده ام جوزف پرسیدن که آیا
آن warn'ta گریه رسوایی که او باید پیروان در زمان خود از زندگی داشته باشند؟
و سپس ، آنها را از انبار maister 'T' O jocks!
او منصفانه shaamed به در انتظار ماندن هنوز و آن را ببینید. "
او نمی ماند تا انتقام است ، اما در یک دقیقه دوباره وارد شده ، یاطاقان reaming
پاینت نقره ، که مطالب من با تبدیل شدن به حرارت مورد تحسین قرار گرفته.
و پس از آن او به من عاقبت از تاریخ Heathcliff مبله.
او 'پایان' دگرباشان ، او به آن ابراز داشته است.
من به ارتفاعات نظرات ، در داخل دو هفته از خود ما را ترک احضار شد ، او گفت ؛
و من اطاعت شادی فراوان ، به خاطر کاترین.
اولین مصاحبه من با غم آنها شریک او و شوکه من : او بسیار از تغییر بود
جدایی ما.
آقای Heathcliff دلایل خود را برای گرفتن یک ذهن جدید در مورد آینده من در اینجا توضیح دهد ؛
او فقط به من گفت که او به من می خواستم ، و او از دیدن کاترین خسته شده بود : من باید
کمی سالن من نشسته اتاق و نگه داشتن او را با من.
کافی بود که اگر او به او یک یا دو بار در روز مجبور بودند از.
او خوشحال به نظر می رسید در این ترتیب و درجه ، من بیش از یک بزرگ قاچاق
تعدادی از کتاب ها ، و مقالات دیگر ، که تفریح خود را در گرانج تشکیل داده بود و
flattered خودم ما باید به راحتی قابل تحمل است.
توهم طولانی باقی نماند. کاترین ، رضایت در ابتدا ، در کوتاه
فضای رشد تحریک پذیر و بی قرار است.
برای یک چیز ، او را به حرکت در خارج از باغ ممنوع بود ، و آن او را مضطرب متاسفانه
شود محدود به مرزهای باریک خود بهار کشید روی ، برای دیگری ، در زیر
خانه ، من مجبور به ترک او بود
اغلب ، و او از تنهایی شکایت : او به نزاع ترجیح با
جوزف در آشپزخانه در صلح در تنهایی خود نشسته است.
درگیریهای پی در پی سالهای اخیر کمی ضعیف شده خود من مهم نیست : اما Hareton اغلب مجبور بود به دنبال
آشپزخانه همچنین ، هنگامی که استاد می خواست به خانه ای به خانه خود! و هر چند در
ابتدا او یا آن را در خود
رویکرد ، و یا بی سر و صدا در مشاغل من ملحق شده ، و رانده remarking یا
پرداختن به او را -- و اگر چه او همیشه عبوس و ساکت که ممکن است -- پس از
در حالی که ، او تغییر رفتار او ، و
اجازه او را به تنهایی : صحبت کردن او ناتوان شد ، اظهار نظر در حماقت او
و بطالت ، ابراز تعجب او چگونه او می تواند زندگی او زندگی می کردند را تحمل -- که او چگونه
نشستن تمام شب خیره به آتش ، و dozing.
او درست مثل یک سگ ، او ، نه الن؟ "او یک بار مشاهده شده ، و یا یک سبد خرید اسب؟
او کار خود را می خورد مواد غذایی خود را ، و خواب ابد!
چه خالی ، دلتنگ کننده ذهن او باید! آیا شما تا کنون خواب ، Hareton؟
و اگر چنین کنید ، آنچه در آن است؟
اما نمی توانم با آن صحبت کنم به من "سپس او در او نگاه! اما او
نه دهان او و نه باز دوباره نگاه کنید. او ، شاید ، در حال حاضر خواب ، 'او
ادامه داد.
او شانه خود را به عنوان جونو twitches... او منقبض.
از او بپرس ، الن. '" آقای Hareton خواهد کارشناسی ارشد ارسال نمایید
تا از پله ها ، اگر شما رفتار کنند!
من گفتم. او نه تنها منقبض شانه خود را داشتند ، اما
گره مشت خود را به عنوان اگر وسوسه استفاده از آن شده است.
"من می دانم که چرا Hareton هرگز صحبت می کند ، زمانی که من در آشپزخانه هستم ،' او گفت ، در یکی دیگر از
مناسبت. او می ترسد من باید به او بخندند.
الن ، شما چه فکر میکنید؟
او شروع به خود آموزش به خواندن یک بار ، و چون من خندید ، او را سوزاند او
کتاب ، و آن کاهش یافته است : او نه احمق "بود شما نمی شیطان؟'
من گفت : پاسخ من که.
"شاید من بود ، او در رفت ، اما من انتظار نداشتند او را به طوری احمقانه است.
Hareton ، اگر من به شما یک کتاب ، آن را شما را در حال حاضر؟
من سعی کنید! '
او قرار داده شده او شده است بررسی دقیق در دست خود او آن را پرت کردن و muttered ، اگر او
نمی دهد بیش از ، او را گردن خود را شکستن. خوب ، من باید آن را در اینجا قرار داده ، او گفت ، 'در
جدول کشو و من از رفتن به رختخواب '.
سپس او مرا زمزمه به تماشا که آیا او را لمس ، و ترک.
اما او نمی خواهد آمد در نزدیکی آن ، و بنابراین من او را در صبح ، به بزرگ او
ناامیدی.
من تو را دیدم او متاسفم sulkiness persevering و راحت طلبی اش بود : وجدان او
او را برای ترسناک او را بهبود خود reproved : او آن را انجام داده بود
effectually.
اما نبوغ او بود در محل کار برای اصلاح آسیب : در حالی که من اتو ، و یا دنبال دیگر
از جمله اشتغال ثابت را به عنوان به خوبی در اطاق پذیرایی نمی توانست انجام دهد ، او را به ارمغان بیاورد
برخی از حجم دلپذیر و خواندن آن با صدای بلند به من.
هنگامی که Hareton وجود دارد ، او به طور کلی در بخش جالب متوقف شد ، و چپ
کتاب دروغ گفتن در مورد : که او بارها و بارها ، اما او به عنوان یک قاطر به عنوان معاند ، و ،
به جای ربودند در طعمه خود را در مرطوب
آب و هوا او با جوزف به سیگار کشیدن در زمان ، و آنها مانند automatons نشسته ، یکی در هر طرف
از آتش ، از بزرگان خوشحالی بیش از حد ناشنوا به درک مزخرف ستمکار خود را ، به عنوان او را
آن نامیده می شود ، جوان خود را به به آن بی توجهی به نظر می رسد.
شب زیبا دومی به دنبال اعزامی تیراندازی خود ، و کاترین yawned
و آهی کشید و به من طعنه به صحبت کردن با او ، و خاموش را به دادگاه و یا باغ دوید
لحظه ای که آغاز شد و به عنوان یک منبع گذشته ،
گریه و گفت که او خسته از زندگی : زندگی خود را بی فایده بود.
آقای Heathcliff که رشد بیشتر و بیشتر تمایل به جامعه ، تقریبا تبعید بود
Earnshaw از آپارتمان او.
به علت تصادف در از آغاز ماه مارس ، او را برای چند روز ثابت شد در
آشپزخانه.
اسلحه پشت سر هم در حالی که از او بر روی تپه توسط خود ؛ تراشه قطع بازوی خود را ، و او
یک معامله خوب خون را از دست داده قبل از اینکه او می تواند به خانه برسد.
نتیجه که بناچار بود ، او را به پای بخاری و آرامش محکوم شد ،
تا او از آن ساخته شده دوباره.
مناسب کاترین به او وجود دارد : در هر صورت ، از آن ساخته شده او را نفرت اتاق او را تا
از پله ها بیش از هر زمان و او را به من برای پیدا کردن کسب و کار زیر را وادار ، که او
ممکن است همراه من.
در عید پاک دوشنبه ، جوزف به Gimmerton نمایشگاه با برخی از گاو رفت و در
بعد از ظهر ، من بلند شدن ملافه ها را در آشپزخانه مشغول بود.
Earnshaw ، عبوس طبق معمول نشسته در گوشه دودکش ، و معشوقه کمی من بود
beguiling ساعت بیکار با رسم تصویر ها در قطعه پنجره های مختلف خود را
تفریحی توسط پاره خفه ای از آهنگ های ، و
انزال زمزمه و نگاههای سریع از دلخوری و بی صبری در
جهت پسر عموی او ، که صبورانه دودی ، و به میله های اهنی نگاه.
در توجه داشته باشید که من می توانم با او دیگر متوقف کردن نور من انجام دهید ، او را حذف
سنگ پهن کف اجاق.
من توجه چندانی را در مجموعه مقالات او ارزانی داشتید ، اما ، در حال حاضر ، من شنیده ام او
آغاز -- 'I'veیافت ، Hareton ، که من می خواهم -- که من خوشحالم -- که من باید به شما
برای پسر عموی من در حال حاضر ، اگر شما تا به حال رشد به طوری به من عبور کنند ، و تا خشن است. '
Hareton بدون جواب بازگشت. 'Hareton ، Hareton ، Hareton! می شنوید؟ "
او ادامه داد.
'WI' خداوند! 'او ، با gruffness سازش ناپذیر growled.
'اجازه دهید که لوله را به من ،" او گفت ، با احتیاط پیشبرد دست او را و
چکیده آن را از دهان او.
قبل از اینکه او می تواند تلاش برای بازیابی آن ، آن ، شکسته شد و در پشت آتش.
او در او قسم می خورد و تصرف کردند دیگر.
'توقف او گریه ،' شما باید به من گوش برای اولین بار ، و من می توانم در حالی که کسانی که ابرها صحبت نمی کنم
در من صورت می شود. '' شناور شما را به شیطان! او بانگ زد : '،
ferociously ، 'و اجازه بدهید من!'
نه ، او همچنان ادامه داشت ، "من : من نمی توانم بگویم چه چیزی را انجام دهید تا شما را به من صحبت ؛ و شما
مصمم نمی دانند. وقتی که من اسمش شما احمق ، من این معنا نیست
هر چیزی : من این معنا نیست که من به شما خوار شمردن.
می آیند ، شما باید متوجه من ، Hareton : شما پسر عموی من ، و شما باید به من خود.
شما و غرور کثیف خود را ، "من باید بی ارزش به انجام WI و تمسخر سر در گم
ترفندهای! 'او جواب داد.
'من به جهنم ، بدن و روح ، قبل از من نگاه وری بعد از اینکه شما دوباره.
جانبی خارج دروازه 'T' O ، در حال حاضر ، این دقیقه! '
کاترین دیده ، و عقب نشینی به پنجره صندلی جویدن لب او را ، و
تلاش ، با زمزمه لحن خارج از مرکز ، به پنهان کردن گرایش در حال رشد به گریه.
من قطع کرد : "شما باید به دوستان با پسر عموی خود ، آقای Hareton ،' ، 'از او
توبه از sauciness او.
این به شما یک معامله بزرگ خوب انجام دهید : شما را به یک مرد دیگر او را برای
یک همراه و همدم.
! همراه "او گریه ؛' هنگامی که او به من متنفر است ، و فکر نمی کند که به اندازه من به پاک او
shoon!
نه ، اگر از آن ساخته شده من پادشاه ، من نمی خواهم شود تکبر و به دنبال او خوب خواهد شد هر گونه
. '
است من که به شما نفرت ، از آن است که من از آنها بدم میاید! 'گریستم کتی ، دیگر disguising
مشکل او است. 'شما نفرت من به عنوان به عنوان آقای Heathcliff
می کند ، و بیشتر.
شروع Earnshaw : شما دروغگو لعنت ، ':' چرا من او را عصبانی ساخته ، با مصرف خود را
بخش ، پس از آن ، صد بار؟ و هنگامی که شما را در sneered و نفرت من ، و -- رفتن
فاکتورها باعث ایجاد پلاک من ، و من در واقع در انجا قدم ، و می گویند شما از من نگران از آشپزخانه! "
من نمی دانستم شما در زمان من به سهم خود ، وی پاسخ داد ، خشک شدن چشم او ؛ 'و من بود
پر از بدبختی و در همه تلخ ، اما در حال حاضر شما تشکر میکنم و التماس شما را به من ببخش :
چه می توانم انجام دهم علاوه بر؟ '
او را به کوره فولاد سازی دهان باز ، با صراحت و تمدید دست او است.
او سیاه و scowled مانند رعد و برق ، ابر ، نگه داشته و مشت خود را مصمم
گره ، و زل زل نگاه خود را بر روی زمین ثابت است.
کاترین ، غریزه ، باید divined آن کژی لجوج بود ، و نه
دوست نداشتن ، که باعث این رفتار لجوج ، برای ، پس از باقی مانده مردد از طریق مسنجر ،
او بر روی گونه او بوسه ملایم stooped و تحت تاثیر قرار.
سرکش کمی فکر من به حال او را ندیده ، و عقب کشی ، او در زمان سابق او
ایستگاه کنار پنجره ، کاملا demurely.
من سر من را تکان داد reprovingly ، و سپس به او سردرپیش و زمزمه -- 'Well! چه باید بکنم
انجام داده اند ، الن؟
او را به لرزش دست نیست ، و او نمی توانست نگاه : من باید او را برخی از راه نشان دهد که من دوست دارم
او را -- که من می خواهم به دوستان.
آیا بوسه متقاعد Hareton ، من نمی تواند بگوید : او بسیار دقیق بود ، برای برخی
دقیقه ، که چهره اش را نمی باید دیده می شود ، و زمانی که او جمع آوری آن ، او متاسفانه
متعجب و متحیر که در آن به نوبه خود چشم خود را.
کاترین خودش را در لفاف یک کتاب بسیار زیبا و منظمی در کاغذ سفید را استخدام و
داشتن آن را با یک بیت از روبان گره خورده است ، و خطاب آن را به 'آقای Hareton Earnshaw ، 'او
مورد نظر من را به سفیر خود را ، و
انتقال حال حاضر به دریافت کننده به مقصد آن است.
او گفت : "و او را بگویم ، اگر او آن را ، من می آیند و آموزش به او به آن را بخوانید ،' ؛
و اگر او آن را رد کرد ، من طبقه بالا میام و اذیت هرگز او را دوباره است. '
من آن را به اجرا درآمد ، و تکرار پیام و نگرانی شده توسط کارفرمای من تماشا.
Hareton انگشتان خود را باز ، بنابراین من آن را روی زانوی خود گذاشته.
او آن حمله نمی کردن ، چه.
من به کار من بازگشت.
کاترین سر و بازوها را روی میز تکیه داد ، تا او شنیده خش خش جزئی از
پوشش برداشته و پس از آن او به سرقت برده دور ، و بی سر و صدا خودش را در کنار او نشسته
پسر عموی.
او می لرزید ، و چهره اش میدرخشد : همه خشونت در رفتار خود و همه خشونت تندخو و گستاخ او
ترک او : او می تواند شجاعت احضار ، در ابتدا ، یک هجا به مطلق در پاسخ به
سوال خود را نگاه کنید ، و او را زمزمه طومار.
بگو من Hareton ببخشد شما ، آیا. شما می توانید با صحبت کردن که من خیلی خوشحال
کلمه کم.
او muttered چیزی شنیده نمی شود. و شما دوست من؟ "افزود : کاترین
interrogatively.
نه ، شما خواهید بود شرمنده من هر روز از زندگی خود ، او پاسخ داد ؛ 'و
شرمنده ، بیشتر به شما من می دانم و من می توانم آن را در جایی باقی ماندن نیست.
'بنابراین شما نمی خواهد شد دوست من؟" او گفت ، لبخند زدن به عنوان عسل به عنوان شیرین و خزنده
در نزدیک کردن سوژه.
من هیچ بحث بیشتر تشخیص ، شنید ، اما به دنبال دور دوباره ، من
درک دو countenances چنین تابشی در طول صفحه از کتاب پذیرفته شده خم ،
که من شک این پیمان شده بود ،
مصوب در هر دو طرف و دشمنان بودند ، از ان پس ، متحدان قسم خورده است.
کار آنها مورد مطالعه قرار پر از تصاویر پر هزینه بود و آن و موقعیت خود را به حال
جذابیت به اندازه کافی آنها را بی حرکت نگه دارید تا جوزف به خانه آمد.
او ، مرد فقیر ، کاملا مبهوت در صحنه ای تماشایی از کاترین نشسته بر روی همان بود
نیمکت با Hareton Earnshaw ، تکیه دست او را روی شانه اش و سر در گم در خود
استقامت مورد علاقه نزدیکی او :
تحت تاثیر او را عمیقا به اجازه می دهد مشاهده در مورد این موضوع که شب است.
احساسات او تنها با آه بسیار زیاد او جلب کرد آشکار شد ، او رسما
گسترش کتاب مقدس بزرگ خود را بر روی میز ، و آن را با و یادداشت های کثیف بانک از او تزیین شده
جیب کتاب ، تولید معاملات روز.
او در طول Hareton از صندلی خود را احضار شد.
'تک' این به T 'maister ، LAD ،' او گفت ، و در انتظار ماندن وجود دارد.
من در باند تا رحم من است. این hoile نه mensful و نه زیبنده برای
ما : ما MUN جانبی و seearch دیگر.
"بیا ، کاترین ،' من گفت : "ما باید" سمت "بیش از حد : من اتو کردن من انجام داده ام.
آیا شما آماده برای رفتن؟ "این است که هشت نه ساعت!' او جواب داد ،
افزایش ناخواسته.
Hareton ، من این کتاب را بر تکه دودکش را ترک کند ، و من به ارمغان می آورد
فردا. '
'کتاب Ony که ترک yah ، من باید تک به TH' hahse ، گفت : جوزف ، و آن خواهید بود
میچ اگر yah پیدا 'EM agean ، SOA ، yah ممکن است plase yerseln'
کتی تهدید کرد که کتابخانه خود را باید برای... او پرداخت و خندان او گذشت
Hareton رفت و آواز خواندن و پله : سبک دل ، من سرمایه گذاری می گویند ، بیش از همیشه او تا به حال
زیر آن سقف را قبل از شده است ، به جز ،
شاید در او اولین بازدیدکننده داشته است به لینتون.
صمیمیت در نتیجه شروع به سرعت رشد کرد ، هر چند آن مواجه می شوند به طور موقت
وقفه.
Earnshaw بود با آرزوی متمدن نیست ، و بانوی جوان من هیچ فیلسوفی بود ،
و بدون مقیاس رفعت و خوبی از صبر ، اما هر دو از ذهن خود را در رسیدگی به همان نقطه -- محبت یکی
و تمایل به نفس ، و از سوی دیگر
دوست داشتن و تمایل به محترم -- که در پایان ساختگی به آن برسد.
ببینید ، آقای منکیلر ، از آن آسان بود به اندازه کافی برای برنده شدن قلب خانم Heathcliff.
اما در حال حاضر ، من خوشحالم که شما انجام امتحان کنید نه.
تاج از تمام آرزوهای من خواهد شد اتحاد آن دو است.
من نباید هیچ کس را در روز عروسی خود را حسادت : وجود خواهد داشت نه یک زن شادتر از خودم
در انگلستان!