Tip:
Highlight text to annotate it
X
قسمت 3 : فصل XIII FREEMEN
بله ، عجیب آن است که چگونه در حالی که کمی در یک زمان یک شخص می تواند رضایت.
فقط پشت در حالی که کمی ، زمانی که من سواری و رنج ، چه آسمان این صلح ،
این استراحت ، این آرامش شیرین در این گوشه سایه دار منزوی شده توسط این جریان purling
به نظر می رسید ، جایی که من می توانم به
کاملا راحت تمام وقت با ریختن یک ملاقه از آب را به زره من در حال حاضر
و پس از آن ، اما در حال حاضر من گرفتن ناراضی بود و تا حدودی هم به دلیل اینکه من نمی توانست
نور لوله -- ، اگر چه من تا به حال مدتها پیش
آغاز شده کارخانه مسابقه ، من را به مسابقات با من فراموش کرده بودم -- و تا حدودی هم به دلیل اینکه
ما تا به حال چیزی برای خوردن.
در اینجا بود یکی دیگر از تصویر از بی احتیاطی کودکانه از این سن و
مردم است.
مرد در زره همیشه برای مواد غذایی خود را در سفر به شانس اعتماد ، و می شده اند
در این ایده از حلق آویز سبد ساندویچ نیزه خود scandalized.
احتمالا شوالیه تمام ترکیب میز گرد که نمی
نه فوت کرده اند از حمل چنین چیزی که در چوب پرچم خود را گرفتار.
و در عین حال می تواند هر چیزی بیشتر معقول وجود ندارد.
قصد من به قاچاق زن و شوهر از ساندویچ را به کلاه ایمنی من شده بود ، اما من
در عمل قطع شد و تا به حال به بهانه ای و ذخیره کردن آنها را کنار گذاشته ، و سگ رو
آنها.
شب نزدیک ، و با آن طوفان. تاریکی با سرعت آمد.
ما باید اردوگاه ، البته.
پناهگاه خوبی برای لک لک که زیر تخته سنگ ها ، که من پیدا کردم و رفت و متوجه شد
دیگر برای خودم.
اما من در زره از من باقی می ماند موظف بود ، زیرا من می توانم آن را دریافت نمی کردن توسط خودم
و در عین حال نمی تواند اجازه می دهد Alisande برای کمک ، به دلیل آن که پس مانند به نظر می رسید
آوردن لباس به شیوه قبل از قوم.
این که نه در واقعیت مبلغ ، چون من تا به حال لباس بر روی
در قسمت پایین ، اما تعصبات پرورش یکی از بدست نمی خلاص شدن از شر فقط در
پرش ، و من می دانستم که وقتی به این بود که
سلب دم که باب هر چیزی شبیه شلیته آهن من باید خجالت.
با طوفان آمد یک تغییر آب و هوا و باد قوی منفجر ، و
وایلدر باران شلاق به اطراف ، سردتر و سردتر آن را کردم.
خیلی زود ، انواع باگ ها و مورچه ها و کرم ها و چیزهایی را به گله در خارج از شروع
مرطوب و خزیدن در داخل زره من برای گرفتن گرم و در حالی که برخی از آنها رفتار
و به اندازه کافی ، و در میان من snuggled
لباس و رو آرام ، اکثریت بودند ، مرتب کردن بیقرار و ناراحت کننده ، و هرگز
هنوز هم در آنجا ماند ، اما در تکاپو و شکار برای آنها نمی دانستند که چه می رفتند ؛
به خصوص مورچه ها ، که رفت ترفندستان | Tarfandestan Forums
همراه در در صفوف منظم پیش خسته کننده را از یک سر از من به دیگر با ساعت ، و
نوعی از موجودات که ای کاش هرگز به خواب دوباره.
این امر می تواند توصیه من به افراد واقع در این روش ، به رول یا خرمن کوبی در اطراف ،
چرا که این علاقه از همه نوع مختلف از جانوران را برانگیخته می کند و
هر یکی از آخرین آنها می خواهند به نوبه خود و
ببینیم که چه چیزی در جریان است ، و این باعث می شود اوضاع بدتر از قبل شد ، و البته
این باعث می شود شما را سخت مورد انتقاد قرار دادن سخت تر ، بیش از حد ، اگر شما می توانید.
با این حال ، اگر یک رول نیست و خرمن کوبی در اطراف او مرد ، پس شاید آن است که به عنوان
به خوبی به انجام یکی از راه های دیگر ، هیچ انتخاب واقعی وجود دارد.
حتی پس از من جامد یخ زده بود من هنوز هم می تواند که ترفندستان | Tarfandestan Forums ، تشخیص تنها به عنوان جسد
آیا زمانی که او در حال درمان الکتریکی است. من گفتم : من زره پس از این می پوشند هرگز
سفر.
همه کسانی که ساعت ها تلاش در حالی که من و منجمد شد و هنوز در آتش زنده بود ، که شما ممکن است
می گویند ، در حساب که گروهی از خزنده ، که همان سوال بیجواب نگه داشته
سر گشت می زد و سر گشت می زد از طریق خسته من
سر : چگونه مردم ایستاده این زره بدبخت؟
چگونه آنها موفق به آن تمام این نسل ایستاده؟
چگونه می توان از آنها در شب برای dreading شکنجه از روز بعد خواب؟
وقتی که صبح آمد در گذشته ، من در یک مخمصه به اندازه کافی بد بود : کار افتاده ، کسل کننده ، مانده ،
می خواهم از خواب ، خسته از خرمن کوبی در اطراف ، از روزه داری طولانی famished ؛ pining
برای حمام و خلاص شدن از شر حیوانات و فلج مبتلا به روماتیسم.
و چگونه بود آن را با خوب متولد گذراندند ، اشراف زاده با عنوان لک لک
Alisande لا Carteloise؟
چرا ، او تازه به عنوان یک سنجاب بود و او مانند مرده خوابیده بود و همانطور که برای حمام ،
احتمالا نه او و نه هیچ نجیب دیگر در این سرزمین تا به حال داشته ، و به همین ترتیب او
از دست رفته نیست.
اندازه گیری شده توسط استاندارد های مدرن ، آنها صرفا اصلاح شد و وحشی ، کسانی که از مردم است.
این بانوی نجیب نشان داد هیچ بی صبری به به صبحانه -- و که smacks از
وحشیانه ، بیش از حد.
در سفرهای خود آن انگلیسی ها به روزه های طولانی مورد استفاده قرار گرفت ، و می دانست که چگونه آنها را تحمل ؛
و همچنین چگونه به حمل و نقل در مقابل روزه های احتمالی قبل از شروع ، بعد از سبک
هند و آناکوندا.
همانطور که مثل نه ، شنی برای کشش سه روزه بارگذاری شده اند.
ما قبل از طلوع آفتاب بود ، سواری شنی و من لنگش در امتداد پشت.
در نیم ساعت ما از یک گروه از موجودات ژنده فقیر که به مونتاژ بود آمد
ترمیم چیزی که به عنوان یک جاده در نظر گرفته شد.
آنها به عنوان فروتن به عنوان حیوانات به من و وقتی که من به صبحانه با آنها پیشنهاد ،
آنها تا flattered بودند ، به طوری که مغلوب این واگذاری فوق العاده ای از من
که در ابتدا به آنها قادر بودند به این باور است که من در جدی بود.
بانوی من قرار داده تا لب scornful او و به یک طرف عقب نشینی او در آنها گفت :
شنوایی است که او را به عنوان به زودی از غذا خوردن با گاو های دیگر فکر می کنم -- اظهار
که خجالت این شیاطین ضعیف صرفا
، زیرا به آنها اشاره شد ، و نه به دلیل آن را توهین و یا جرم آنها را برای
آن را نداشت. و در عین حال آنها بردگان ، احشام نیست.
با طعنه زدن از قانون و عبارت آنها freemen شد.
هفت دهم از جمعیت کشور فقط کلاس خود بودند و
درجه : کوچک "مستقل" کشاورزان ، صنعتگران ، و غیره ، که است که می گویند ، آنها
ملت ، ملت واقعی آنها
در مورد همه آن را که مفید است ، یا ارزش صرفه جویی ، و یا واقعا احترام شایسته بود ، و
تفریق آنها می شده اند به تفریق ملت و ترک در پشت برخی از چیز پست و بی ارزش ،
برخی از امتناع ، در شکل یک پادشاه ،
اشراف و طبقه مرفه ، بیکار ، عقیم ، به طور عمده با هنر از هدر رفتن آشنا
و تخریب ، و از هیچ نوع استفاده و یا ارزش در هر جهان عقلانی ساخته شده است.
و در عین حال ، با تدبیر مبتکرانه ، این اقلیت طلاکاری شده ، به جای اینکه در
دم در صفوف منظم که در آن متعلق بود ، راهپیمایی سر و آگهی ها در پرواز ، در
انتهای دیگر از آن ، خود را به انتخاب بود
ملت ، و این صدف های بی حد و حصر آن مجاز بود و تا زمانی که آنها آمده بود
در گذشته به قبول آن به عنوان یک حقیقت و نه تنها این ، بلکه آن را به حق و به عنوان باور
که باید باشد.
کشیش پدران خود را گفته بود و خود را که دولت از این طعنه امیز
چیزهایی از خدا مقدر شده بود و به همین ترتیب ، پس چگونه بر خلاف خدا ، این امر می تواند منعکس نمی
خود را مات و متحیر کردن با sarcasms ، و
به خصوص از جمله آنهایی که فقیر و شفاف به عنوان این ، آنها موضوع کاهش یافته بود وجود دارد و
به احترام آرام. صحبت از این افراد با حوصله حال عجیب و غریب
صدا به اندازه کافی در گوش سابقا آمریکایی.
آنها freemen بودند ، اما آنها می توانند املاک از پروردگار خود و یا اسقف خود را ترک کنید
بدون اجازه او ، آنها می توانند نان خود را آماده نیست ، اما باید
زمین ذرت و نان خود را پخته شده در
آسیاب و نانوایی خود او ، و پرداخت roundly برای همین ، آنها می توانند یک قطعه به فروش برساند
اموال خود را بدون پرداخت به او خوش تیپ یک درصد از درآمد حاصل از ، و نه
خرید یک قطعه از کسی دیگری را بدون
به خاطر سپردن او را به صورت نقدی برای این افتخار ، آنها تا به حال به برداشت غلات خود را برای او
رایگان و آماده شود به اطلاع لحظه ای می آیند ، می روم ، محصول خود را به
تخریب توسط طوفان تهدید آنها
تا به حال به کاشت درختان میوه او را در زمینه های خود را ، و سپس نگه داشتن خشم خود را به
خود را هنگامی که بی پروا خود را میوه gatherers دانه را در سراسر پایمال
درختان آنها مجبور به خفه کردن خشم خود را هنگامی که
احزاب galloped شکار خود را از طریق زمینه های خود را تخمگذار در نتیجه از خود را تلف
کار پر زحمت بیمار ، آنها اجازه ندارند برای حفظ کبوترها خود ، و هنگامی که swarms از
کبوتر خانه پروردگار من مستقر در محصولات خود
آنها باید خلق و خوی خود را از دست بدهند و کشتن یک پرنده ، برای افتضاح است که مجازات می شود ، زمانی که
از برداشت محصول در تاریخ و زمان آخرین جمع آوری شد ، و بعد در صفوف منظم از سارق مسلح به وضع خود
باج گیری پس از آن : برای اولین بار کلیسای carted
خاموش دهم چربی آن ، و سپس کمیسر پادشاه بیستم خود را گرفت ، سپس من
مردم خداوند توانا و تاخت و تاز بر باقی مانده ساخته شده و پس از که ، فریمن پوست
از آزادی به حال برای اعطای این باقی مانده خود را در
انبار ، در مورد ارزش دردسر بود و مالیات وجود دارد ، و مالیات و مالیات ، و
مالیات های بیشتر و مالیات های دیگر ، و در عین حال دیگر مالیات -- بر این آزاد و مستقل
معسر یا عاجز از پرداخت ، اما هیچ کدام بر پروردگار خود بارون یا
اسقف ، هیچ یک بر اشراف بی فایده و یا کلیسای تمام بلعیدن ، اگر بارون
unvexed که خواب ، فریمن باید بنشیند تمام شب پس از کار روز خود و شلاق
حوضچه ها برای نگه داشتن قورباغه ساکت ، اگر
دختر فریمن -- اما نه ، که رسوایی تاریخ و زمان آخرین دولت پادشاهی است
غیرقابل چاپ ، و در نهایت ، اگر فریمن ، از جان گذشته با او رشد یافت شکنجه ،
طاقت فرسا زندگی خود را در چنین شرایطی ،
و آن را قربانی و به مرگ را برای رحمت و پناه ، کلیسای مهربان فرار کرد
او را به آتش ابدی محکوم ، قانون مهربان او را در نیمه شب در دفن صلیب
جاده ها با سهام را از طریق پشت او ، و
کارشناسی ارشد خود بارون یا اسقف را مصادره کردند تمام اموال خود و تبدیل خود
بیوه و کودکان یتیم را درب.
و در اینجا این freemen مونتاژ در صبح زود به پروردگارشان آنان را در به کار شدند
اسقف در جاده سه روز هر -- رایگان و هر سر یک خانواده ، و هر فرزند
خانواده ، سه روز هر کدام ، رایگان ، و یک روز یا بیشتر برای بندگان خود را اضافه شده است.
چرا ، آن را مانند خواندن اطلاعات مربوط به فرانسه و فرانسه بود ، قبل از همیشه به یاد ماندنی و
برکت انقلاب ، که در فاصله یک هزار سال villany چنین در یکی سریع جاروب
جزر و مد موج خون -- یک : حل و فصل
که بدهی های سفید مایل به خاکستری در نسبت نصف یک قطره از خون برای هر یک از hogshead آن است که
توسط آرام شده بود تحت فشار شکنجه از خود نشان می دهد که مردم در کشش خسته ده
قرن ها از اشتباه و شرم و بدبختی
دوست بود که نه اما در جهنم جفت.
دو "حکومت ترور" وجود دارد اگر ما را اما به یاد داشته باشید و در نظر گرفتن آن ؛
یک قتل شکل دراورده شده در شور داغ ، دیگر در خون سرد و بی عاطفه ، یکی از
به طول انجامید ماه های صرف ، از سوی دیگر به طول انجامید به حال
هزار سال ، مرگ وارده بر ده هزار نفر دیگر بر
صد میلیون ها نفر ، اما shudders ما همه برای "وحشت" ترور جزئی ،
ترور گذرا ، پس به صحبت می کنند ؛ در حالی که ،
آنچه که وحشت از مرگ سریع توسط تبر ، در مقایسه با مرگ مادام العمر از
گرسنگی ، سرما ، توهین ، ظلم و ستم ، و قلب شکسته؟
چه مرگ سریع توسط رعد و برق در مقایسه با مرگ توسط آتش آهسته در خطر است؟
یک قبرستان شهر می تواند تابوت را که ترور کوتاه که ما آن را پر باشد
تمام شده است به طوری پشتکار تدریس به لرز و سوگواری بیش از همه فرانسه می تواند به سختی
حاوی تابوت های پر شده توسط که مسن تر
و واقعی ترور -- که ترور unspeakably تلخ و افتضاح که هیچ یک از ما شده است
تدریس در وسعت و یا ترحم آن را به عنوان آن را سزاوار است.
این freemen ظاهری فقیر بودند که به اشتراک گذاری صبحانه خود و بحث خود را با
من ، پر از احترام فروتن برای پادشاه و کلیسای خود و اشراف خود را به عنوان
بدترین دشمن می تواند میل.
pitifully چیزی مضحک در مورد آن وجود دارد.
من آنها را پرسید که آیا آنها قرار است یک ملت از افرادی که تاکنون وجود داشته ، که با رای آزاد
در دست هر انسان ، انتخاب است که یک خانواده و فرزندان آن باید
سلطنت بیش از آن را برای همیشه ، چه با استعداد یا
*** ، به محرومیت از تمام خانواده های دیگر -- از جمله رأی دهندگان ، و
همچنین انتخاب که صد خانواده های خاصی باید به قله های سرگیجه از رتبه بزرگ ،
و با انتقال توهین آمیز لباس
افتخارات و امتیازات را به محرومیت از بقیه از خانواده های کشور --
از جمله خود.
همه آنها نگاه unhit ، و گفت که آنها نمی دانستند که آنها هرگز در مورد آن تا به حال فکر
قبل ، و آن را به حال به آنها هرگز رخ داد که یک ملت می تواند به طوری واقع شده که
هر مرد می تواند اظهار نظر در دولت را داشته باشد.
من گفت که من یکی دیده بود -- و آن را تاریخ و زمان آخرین تا زمانی که تا به حال یک کلیسا است.
باز هم همه آنها unhit بود -- که در ابتدا.
اما در حال حاضر یک مرد نگاه کرد و از من خواست که گزاره دوباره به حالت و
دولت آن را به آرامی ، پس از آن می تواند به درک خود بروید.
من این کار را کرد و او پس از کمی به حال این ایده ، و او به ارمغان آورد مشت خود را پایین و گفت :
او اعتقاد نداشت یک ملت که در آن هر انسان تا به حال رای ، به طور داوطلبانه در
گل و گرد و خاک در هر راهی از جمله ؛ و
به سرقت از یک ملت اراده و رجحان آن را باید یک جرم و اول
تمامی جرائم. من به خودم گفتم :
"این مرد one'sa.
اگر من از مرتب کردن بر اساس خود را به اندازه کافی حمایت می شدند ، من یک اعتصاب برای رفاه این
کشور ، و سعی کنید به خودم loyalest شهروند خود را ثابت کند و سالم و بی خطر
تغییر در سیستم خود را از دولت است. "
ببینید نوع من وفاداری وفاداری به یک کشور بود ، نه به نهادهای آن و یا
دفتر دارندگان آن است.
این کشور چیز واقعی ، چیز بسیار بالایی می باشد ، چیزی که ابدی است ؛
چیزی که برای تماشای بیش از ، و مراقبت ، و وفادار به نهادهای غیر اصلی ،
آنها لباس صرف آن ، و لباس
می تواند فرسوده ، تبدیل شدن به پاره پاره ، بس راحت و بس بدن برای محافظت از
زمستان ، بیماری و مرگ است.
وفادار به ژنده پوش ، به فریاد برای ژنده پوش ، به عبادت ژنده پوش ، به مرگ برای ژنده پوش -- است که
وفاداری از بی خردی است ، حیوان خالص است ؛ آن را به سلطنت به آن تعلق دارد ، توسط اختراع
پادشاهی است ، اجازه دهید سلطنت آن را نگه دارید.
من از کانکتیکات ، که قانون اساسی اعلام کرد که تمام قدرت سیاسی بود
ذاتی در مردم ، و همه دولت ها آزاد هستند بر تاسیس و اختیارات
و در جهت منافع آنها برقرار است و
آنها در تمام اوقات ، یک حق غیر قابل انکار و دست ندادنی برای تغییر فرم خود را از
دولت در چنین شیوه ای ممکن است آنها فکر می کنم مصلحت. "
بر اساس این انجیل ، شهروندی را که فکر می کند می بیند که مشترک المنافع سیاسی
لباس پوشیده ، و در عین حال دارای صلح خود را می کند و برای یک دست کت و شلوار جدید تحریک ،
بی وفا ، او خائن است.
است که وی ممکن است تنها کسی که فکر می کند می بیند این فروپاشی ، او را بهانه ای نمیشود ؛
وظیفه خود را به تحریک به هر حال ، و آن را وظیفه دیگران به او رای اگر آنها
ماده را به عنوان او را ببینید.
و اکنون من اینجا در یک کشور بود که در آن حق می گویند که چگونه این کشور باید
حکومت به شش نفر در هر هزار نفر از جمعیت آن محدود بود.
برای نه صد و نود و چهار به ابراز نارضایتی با سلطنت کننده
سیستم و پیشنهاد آن را تغییر دهید ، شش کل میلرزد به عنوان یک مرد ، آن را ساخته اند
می شده اند به طوری بی وفا ، بنابراین بیشرمی ، چنین متعفن خیانت سیاه و سفید است.
پس به صحبت می کنند ، من به عنوان سهامدار در یک شرکت که در آن نه صد تبدیل شد و
نود و چهار نفر از اعضای مبله همه پول و کار ، و
شش نفر دیگر انتخاب می شوند خود را دائم
هیات مدیره و در زمان تمام سود سهام صورت گرفت.
به نظر من این به نظر می رسید که آنچه را که نه صد و نود و چهار dupes مورد نیاز جدید بود
رسیدگی کند.
چیزی که به بهترین وجه مناسب سمت سیرک از طبیعت من است که به
استعفا رئیس کشتی و قیام و تبدیل آن به یک انقلاب ؛
اما من می دانستم که دست پرورده جک یا WAT
تایلر که تلاش می کند چنین چیزی بدون برای اولین بار آموزش مواد خود را تا انقلاب
درجه است تقریبا کاملا خاص برای به دست آوردن سمت چپ است.
من تا به حال به گرفتن چپ هرگز عادت کرده است ، حتی اگر من خودم را به آن می گویند.
بچه علت ، "معامله" که برای مدتی شده بود ، کار را به شکل در ذهن من بود
یک الگوی کاملا متفاوت است از مرتب کردن بر اساس حیوان دست اموز - تایلر.
برای همین من خون و قیام به آن مرد وجود دارد که شنبه خوردن نان سیاه و سفید صحبت نمی
با آن مورد آزار قرار گرفته و mistaught گله گوسفند انسان است ، اما او را کنار گذاشته و صحبت
ماده دیگری مرتب کردن بر اساس به او.
پس از من تا به حال به پایان رسید ، من او را به یک جوهر کمی از رگهای او را به من قرض بدهید و با این
و قاش کردن من بر روی یک تکه از پوست درخت نوشت : -- او را در مرد کارخانه -- داد و آن را به
او ، و گفت :
"آن را به قصر در Camelot و هدیه دادن آن به دست Amyas لو Poulet ، آنها
من اسمش کلارنس ، و او متوجه خواهد شد. "
"او یک کشیش پس از آن ، گفت :" مرد ، و برخی از شور و شوق از او رفتم و دیدم
مواجه خواهند شد. "چگونه -- یک کشیش؟
آیا من به شما بگویم که هیچ اموال کلیسا ، هیچ رابطهای برده پاپ یا اسقف
من مرد کارخانه را وارد کنید؟
آیا من به شما بگویم که شما نمی تواند مگر اینکه دین خود را ، هر آنچه که ممکن است آن را وارد کنید ،
خود را رایگان بود؟ "
"ازدواج می کنند ، آن است که چنین است ، و بود که من خوشحالم و برای چه آن را به من دوست داشت ، نیست و تربیت در من
شک سرد ، برای شنیدن این کشیش بودن وجود دارد. "
"اما او کشیش هیچ ، من به شما بگویم."
مرد به دور از راضی نگاه. وی گفت :
او کشیش نیست ، و در عین حال می توانم بخوانم؟ "" او کشیش نیست و در عین حال قادر به خواندن -- بله ،
و نوشتن بیش از حد ، که برای ماده.
من تدریس او را به خودم. "چهره مرد پاک.
"و این اولین چیزی است که شما خودتان در آن کارخانه تدریس خواهد شد --"
"من؟
من خون را از قلب من می دانم که هنر به.
چرا من برده خود را ، خود را -- ":" نه شما ، نه شما نمی شود کسی
برده است.
خانواده خود و به همراه داشت. پروردگارت اسقف خواهد مصادره شما
مالکیت کوچک ، اما مهم نیست. کلارنس همه شما را حق ثابت است. "