Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم از زمین در زیر مریخ فصل دو ما از خراب دیدم
کاخ
پس از خوردن ما رخنه به اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن ظروف و کارد و چنگال، و من باید به دوباره dozed، برای زمانی که
در حال حاضر من نگاه دور تنها بودم. ارتعاش thudding ادامه داد: با
تداوم خسته کننده.
من چند بار معاون زمزمه، و در آخرین احساس من به درب از راه
آشپزخانه.
هنوز نور روز، و من او را در سراسر اتاق درک، دروغ گفتن در برابر
سوراخ مثلثی که بر مریخی ها نگاه کرد.
شانه های او را، قوز شد و به طوری که سر خود را از من پنهان شده بود.
من می توانم تعدادی از صداهای تقریبا مانند آنهایی که در آلونکها موتور را بشنود و محل
با آن ضربه ضرب و شتم را لرزاند.
از طریق دیافراگم در دیوار می تواند از یک درخت را لمس با طلا و
آبی گرم آسمان شب آرام است.
برای یک دقیقه یا بیشتر باقی ماند تماشای معاون، و پس از آن من پیشرفته، زانو درآمده اند و
پله با دقت بسیار بالایی در میان ظروف شکسته که آشغال های کف.
پا معاون لمس کنم، و او شروع به خشونت که توده گچ رفت
کشویی خارج و با تاثیر بلند سقوط کردند.
من گریبانگیر بازوی خود را، از ترس او ممکن است گریه کردن، و برای یک مدت طولانی ما crouched
حرکت. سپس من هم تبدیل به دیدن چه مقدار از ما
حصار باقی ماند.
جدا از گچ باز کردن یک شکاف عمودی در بقایای باقی مانده بود، و
بالا بردن خودم را با احتیاط در سراسر پرتو من قادر به دیدن از این شکاف را چه بود
یک شبه جاده حومه شهر آرام شده بود.
گسترده، در واقع، تغییری است که ما مشهود بود.
سیلندر پنجم باید حق را به میان خانه ما باید ابتدا از کاهش یافته
سفر کرده بود.
این بنا از بین رفته بود، به طور کامل شکست، ساییده، و پراکنده توسط
ضربه.
سیلندر ذخیره کردن دور زیر پایه های اصلی - در سوراخ های عمیق،
در حال حاضر بسیار بزرگتر از گودال به حال به در Woking نگاه.
زمین در تمام طول آن را تحت تاثیر فوق العاده ای پخش شده بود - "پخش" است
تنها کلمه ای - و ذخیره کردن در شمع انباشته شده که توده ها از خانه های مجاور را مخفی می کرد.
دقیقا مثل گل تحت ضربه خشونت آمیز از یک چکش رفتار بود.
خانه ما به عقب سقوط بود؛ قسمت جلو، حتی در طبقه همکف شده بود
به طور کامل نابود شده است. شانس آشپزخانه و اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن ظروف و کارد و چنگال فرار کرده بود، ایستاد و به
در حال حاضر در زیر خاک مدفون و خرابه، بسته در
تن زمین را از هر طرف به صرفه جویی نسبت به سیلندر.
بیش از آن جنبه که ما در حال حاضر بر روی لبه گودال بزرگ مدور مریخی آویزان
در ساخت درگیر شدند.
صدای ضرب و شتم سنگین آشکارا پشت سر ما بود، و همیشه و دوباره روشن
سبز بخار مانند حجاب در سراسر روزنه ما راند.
سیلندر در حال حاضر در مرکز گودال افتتاح شد و در دورتر لبه
از گودال در میان بوته زار له و ماسه و انباشته شده بود، یکی از بزرگ به
جنگ، ماشین آلات، ترک آن
مستاجر، سفتی و بلند در برابر آسمان شب ایستاده بود.
در ابتدا من به ندرت متوجه گودال و سیلندر، اگر چه از آن شده است مناسب
به آنها توصیف شده، در حساب از مکانیزم فوق العاده پر زرق و برق من تو را دیدم
در حفاری مشغول است، و در حساب
موجودات عجیب و غریب که خزنده به آرامی و با حالتی دردناک در سراسر انباشته
قالب در نزدیکی آن. ساز و قطعا آن بود که برگزار شد من
توجه 1.
این یکی از آن پارچه پیچیده که از آن زمان به بعد به نام حمل و نقل شده است، بود
ماشین آلات، و مطالعه که در حال حاضر با توجه به چنین انگیزه زیادی برای
اختراع زمینی.
همانطور که آن را بر من dawned 1، آن را یک نوع عنکبوت فلزی با پنج درزه دار ارائه شده است.
پاهای چالاک، و با تعداد فوق العاده ای از اهرم های درزه دار، کافه ها، و
رسیدن و حالم این ریشه حساس در مورد بدن خود است.
بسیاری از سلاح های خود را به عقب کشیده شد، اما با این ریشه حساس 3 طولانی شد ماهیگیری
تعداد میله های، بشقاب، و میله ها که به انتظارنشسته بودند پوشش و ظاهرا
تقویت دیواره های سیلندر.
این، آن را به عنوان از آنها استخراج شده، برداشته شد و بر سطح سطح سپرده
زمین در پشت آن.
حرکت آن بسیار سریع، پیچیده، و کامل است که در ابتدا من آن را به عنوان
دستگاه، در وجود زرق و برق فلزی آن است.
ماشین آلات جنگ و هماهنگ شد و متحرک را به زمین فوق العاده است، اما
چیزی برای مقایسه با این.
افرادی که این سازه دیده می شود هرگز، و تنها بد تخیلی
تلاش های هنرمندان و یا توضیحات ناقص از چنین چشم شاهدان به عنوان
خودم را به بر، به ندرت درک کنند که کیفیت زندگی است.
به خاطر دارم به خصوص تصویر یکی از اولین جزوه دادن
حساب پی در پی از جنگ.
آشکارا هنرمند ساخته شده بود که در یک بررسی شتابزده از یکی از ماشین آلات جنگ، و وجود دارد
دانش خود را به پایان رسید.
او آنها را به عنوان سه پایه کج، سفت ارائه شده است، بدون هر دو انعطاف پذیری و یا ظرافت و
با یکنواختی دسترس نباشد گمراه کننده ای در اثر است.
جزوه حاوی این تفاسیر تا به حال رواج قابل توجهی است، و من ذکر
آنها را در اینجا به سادگی برای هشدار دادن به خواننده در برابر آنها ممکن است این تصور را ایجاد کرده است.
آنها بیشتر مانند مریخ در عمل از یک عروسک هلندی را دیدم مانند یک انسان است
است. به نظر من جزوه می شده اند
بسیار بهتر است بدون آنها.
در ابتدا، من می گویم، دست زدن به ماشین من به عنوان یک دستگاه تحت تاثیر قرار دادن نیست، بلکه به عنوان یک
موجودی crablike با پوست پر زرق و برق، مریخ کنترل که
این ریشه حساس ظریف فعال می شود وسیستم هیدرولیکی ندارد جنبش خود را
زیبایی به سادگی معادل بخش مغز خرچنگ.
اما پس از آن من درک شباهت آن به رنگ قهوه ای و طوسی است، براق و پوست چرمی
که از بدن دیگر آلاینده فراتر از آن، و ماهیت واقعی این زبر
کارگر بر من dawned.
با درک علاقه من معطوف به آن دسته از موجودات دیگر، واقعی
مریخی ها.
در حال حاضر من بود تاثیر گذرا از این، و حالت تهوع اولین دیگر
پنهان مشاهده است. علاوه بر این، من و پنهان شد و حرکت،
و تحت هیچ ضرورت عمل است.
آنها بودند، من در حال حاضر را دیدم، عجیب و غریب ترین موجودات ممکن است به تصور.
یا، نه، سر - - در حدود چهار متر قطر دارد، هر یک از آنها بزرگ دور بدن بودند
داشتن بدن در مقابل آن چهره.
این صورت تا به حال هیچ منخرین - در واقع، مریخ به نظر نمی رسد هر جهت داشته اند
بو، اما آن را به حال یک جفت چشم رنگ تیره بسیار بزرگ، و درست در زیر این
نوع منقار کوشتالو.
در پشت سر و یا بدن - من به ندرت می دانید که چگونه از آن صحبت می کنند -
تنها سطح صماخ تنگ، از آن زمان به بعد به آناتومی بدن انسان گوش شناخته شده، هر چند که باید
بوده است تقریبا بی فایده در هوا متراکم ما.
در دور گروهی 16 دهان باریک، تقریبا whiplike این ریشه حساس بود،
مرتب شده در دو مجموعه ای از 8 هر.
این خوشه از نام به جای درستی، که آناتومیست ها،
پروفسور Howes، دست.
حتی در حالی که من این مریخی ها برای اولین بار دیدم، به نظر می رسید به سعی
بالا بردن خود را در مورد این دست، البته، با افزایش وزن
شرایط زمینی، این غیر ممکن بود.
دلیلی برای فرض کنید که در مریخ ممکن است آنها را بر آنها پیشرفت با وجود دارد
برخی از امکانات.
آناتومی داخلی، من در اینجا ممکن است این گفته به عنوان کالبد شکافی نشان داده شده است، از آن زمان به بعد بود تقریبا
به همان اندازه ساده است.
بخش بیشتری از ساختار مغز، ارسال اعصاب زیادی به چشم،
گوش، و این ریشه حساس لمسی.
علاوه بر این ریه ها بزرگ بودند، که به دهان باز کرد، و قلب و
رگ های آن.
ناراحتی ریوی ناشی از جو متراکم تر و بیشتر جاذبه
بود جذب بیش از حد آشکار در حرکات تشنج بیرونی پوست.
و این مبلغ از ارگان های مریخ بود.
عجیب و غریب آن را به عنوان ممکن است به یک انسان به نظر می رسد، همه پیچیده دستگاه هضم،
که بخش عمده ای از بدن ما را تشکیل می دهد، در مریخ وجود ندارد.
فقط سر - آنها سر بود.
اندرونه نداشتند. آنها خوردن، هضم بسیار کمتر است.
در عوض، آنها در زمان، خون تازه و زنده موجودات دیگر، و تزریق آن را به
رگ خود آنها.
من خودم در این حال انجام است، که من باید در جای خود اشاره است.
اما سخت گیر به عنوان من ممکن است به نظر می رسد، من نمی تواند خودم را برای توصیف آنچه من می توانم
تحمل حتی برای ادامه تماشای.
اجازه دهید آن را کافی برای گفتن، خون به دست آمده از یک حیوان هنوز زنده است، در اکثر موارد از
انسان، به طور مستقیم با استفاده از یک پیپت کمی را در کانال گیرنده اجرا می شد.
ایده برهنه از این بدون شک به طرز وحشیانه ای به ما دافعه است، اما در همان زمان من
فکر می کنم که ما باید به یاد داشته باشید که چگونه عادات دافعه گوشتخوار ما به نظر می رسد
خرگوش باهوش.
مزایای فیزیولوژیکی عمل تزریق غیر قابل انکار، اگر
یکی از زباله های فوق العاده ای از زمان و انرژی انسان occasioned با خوردن و فکر می کند
فرایند گوارش است.
بدن ما به نصف غدد و لوله ها و ارگان های ساخته شده در تبدیل، اشغال
غذا ناهمگن به خون.
فرآیندهای گوارشی و واکنش بر سیستم عصبی اخلال ایجاد قدرت ما
و رنگ ذهن ما است.
مردان شاد یا بدبختی آنها به عنوان کبد سالم یا ناسالم، یا صدای
غدد معده.
اما مریخی ها مهمتر از همه این نوسانات آلی خلق برداشته شد و
احساسات.
ترجیح غیر قابل انکار خود را برای مردان به عنوان منبع تغذیه خود را تا حدودی
توضیح ماهیت بقایای قربانیان بودند با آنها را به عنوان آورده
مقررات از مریخ.
این موجودات، به قضاوت از بقایای شاخک خشک خوشه که به افتاده
دست بشر، bipeds با شل و ول، اسکلت silicious (تقریبا شبیه آن دسته از
اسفنج silicious) و ضعیف
دامداریها، مرغداریها، حدود شش متر ارتفاع ایستاده و داشتن سر گرد، راست، و بزرگ
چشم در سوکت سخت.
دو یا سه تا از این به نظر می رسد در هر سیلندر آورده شده اند، و همه بودند
کشتم قبل از اینکه زمین رسیده بود.
این فقط به عنوان خوبی برای آنها بود، برای صرف تلاش ایستاده بر سیاره ما
هر استخوان در بدن آنها شکسته شد.
و در حالی که من در این توضیحات مشغول اند، ممکن است من در این مکان خاصی بیشتر
جزئیات است که، اگر چه آنها در آن زمان برای ما آشکار نیست، را قادر خواهد ساخت
خواننده است که با آنها unacquainted
تصویر شفاف تر از این موجودات توهین آمیز را تشکیل می دهند.
در سه نقطه دیگر فیزیولوژی خود را به طرز عجیبی از مال ما متفاوت بود.
موجودات زنده آنها را خواب نیست، بیش از قلب مرد می خوابد.
از آنجا که آنها تا به حال هیچ مکانیزم گسترده عضلانی به بهبودی، که دوره
انقراض بود به آنها ناشناخته است.
آنها به حال کمی و یا بدون احساس خستگی، به نظر می رسد.
بر روی زمین آنها می تواند بدون تلاش هرگز نقل مکان کرد، با این حال حتی برای آخرین
نگهداری در عمل است.
در بیست و چهار ساعت بیست و چهار ساعت پس از کار، حتی بر روی زمین است که شاید
در مورد مورچه ها.
در وهله بعد، فوق العاده به عنوان آن را در دنیای جنسی به نظر می رسد مریخ
کاملا بدون جنس، و در نتیجه بدون هیچ یک از احساسات پر سر و صدا است که
بوجود می آیند که از اختلاف در میان مردان.
مریخ جوان، در حال حاضر می تواند وجود داشته باشد، واقعا هیچ اختلاف بر زمین متولد شده در
جنگ، و آن را به پدر و مادر خود را، بخشی از budded کردن، متصل شد فقط به عنوان جوان
lilybulbs جوانه می زنند، و یا مانند حیوانات جوان در پولیپ تازه آب است.
در انسان، در همه حیوانات زمینی بالاتر، مانند یک روش افزایش است
ناپدید شد، اما حتی در این زمین بود قطعا از روش اولیه است.
در میان حیوانات پایین تر، حتی به کسانی که پسرعموهای برای اولین بار از حیوانات vertebrated،
جانوارن نیام دار، دو فرایند رخ می دهد در کنار هم، اما در نهایت روش های جنسی
جایگزین رقیب خود را در دسترس نباشد.
در مریخ، با این حال، فقط به عقب که ظاهرا مورد توجه بوده است.
شایسته است از سخن گفتن است که یک نویسنده سوداگرانه خاصی از شبه علمی
تنهایی، نوشتن طولانی قبل از حمله مریخ، انسان نهایی پیش بینی بود
ساختار و نه بر خلاف وضعیت واقعی مریخ.
نبوت او، من به یاد داشته باشید، به نظر می رسد در نوامبر یا دسامبر 1893، در طولانی مدت
انتشار از بین رفته، بودجه مخصوص بازی پال مال، و من به خاطر یک کاریکاتور از آن، قبل از
نشریه مریخ به نام پانچ.
وی با اشاره به - نوشتن در احمقانه، لحن شوخ - که کمال
وسایل مکانیکی در نهایت باید اندام های جایگزین، کمال شیمیایی
دستگاه، هضم است که اندامهایی مانند
مو، خارجی بینی، دندان ها، گوش ها، چانه و دیگر بخش های اساسی انسان
بودن و تمایل به انتخاب طبیعی در جهت دراز می کشید
کاهش مداوم خود را از طریق سنین آینده.
مغز به تنهایی یک ضرورت اصلی باقی مانده است.
فقط یک قسمت دیگر از بدن تا به حال یک مورد قوی برای زنده ماندن، که بود
دست، "معلم و عامل از مغز است." در حالی که بقیه قسمت های بدن کاهش یافته است،
دست بزرگتر.
بسیاری از کلمه درست نوشته شده در شوخی وجود دارد، و در اینجا در مریخ ما فراتر از آن داشته باشند
اعتراض دستاورد واقعی چنین سرکوب از طرف حیوانی
ارگانیسم توسط هوش.
به نظر من آن را کاملا قابل قبول است که مریخ ممکن است از موجودات فرود
بر خلاف خودمان، یک پیشرفت تدریجی از مغز و دست (دومی ظهور
به دو مجموعه ای از این ریشه حساس ظریف در
تاریخ و زمان آخرین) در هزینه بقیه بدن.
بدون بدن، مغز، البته، تبدیل به یک هوش فقط خودخواه،
بدون هر یک از زیر لایه های احساسی انسان است.
آخرین نکته برجسته است که در آن سیستم از این موجودات متفاوت از مال ما بود
در آنچه ممکن است تصور خاص بسیار بی اهمیت است.
میکرو ارگانیسم ها، که باعث بیماری و درد زیادی را بر روی زمین، یا
بر مریخ به نظر می رسد هرگز یا مریخ بهداشتی علوم آنها را حذف سنین قبل.
صد بیماری، تب و contagions از زندگی انسان، مصرف،
سرطان، تومورها و میر ناشی از جمله، طرح از عمر خود را وارد کنید.
و صحبت از تفاوت های بین حیات بر روی مریخ و زندگی زمینی، ممکن است من
در اینجا اشاره به پیشنهادات عجیب علف هرز قرمز.
ظاهرا پادشاهی گیاهی در مریخ، به جای داشتن سبز برای غالب
رنگ، از رنگ زنده قرمز خون است.
در هر دانه که مریخی ها (به عمد یا به طور تصادفی) به ارمغان آورد
با آنها در تمام موارد باعث به رشد قرمز رنگ است.
تنها که مردم به عنوان علف هرز قرمز شناخته می شود، با این حال، هر جای پای در رقابت به دست آورد
با فرم های زمینی.
خزنده قرمز کاملا رشد زودگذر بود، و تعداد کمی از مردم آن را
حال رشد است. برای یک زمان، با این حال، رشد علف هرز قرمز
شگفت آور قدرت و شکوه و جلال.
گسترش آن طرف از گودال روز سوم یا چهارم حبس،
و کاکتوس مانند شاخه های آن را تشکیل دادند و در حاشیه carmine به لبه ما
پنجره مثلثی.
و پس از آن که من پیدا کردم آن را در سراسر کشور پخش شد، و به خصوص
هر جا که یک جریان آب وجود دارد.
مریخی ها تا به حال آنچه به نظر می رسد که اندام شنوایی، درام تک دور در
پشت سر و بدن، و چشمان را با طیف بصری بسیار متفاوت از مال ما نیست
جز این که، به گفته فیلیپس، آبی و بنفش سیاه به آنها بودند.
این است که معمولا فرض کرد که آنها صداها و دارای شاخک حساس ارتباط برقرار
gesticulations، این است که، برای مثال، ادعا قادر اما عجله وارد شده
جزوه (آشکارا توسط کسی نوشته شده است
چشم شاهد اقدامات مریخ) که من در حال حاضر اشاره کرده اند، و که، تا کنون،
منبع اصلی اطلاعات مربوط به آنها بوده است.
در حال حاضر هیچ موجود زنده ماندن انسان را دیدم خیلی از مریخ در عمل تا من.
من هیچ اعتباری به خودم را برای یک حادثه است، اما واقعیت این است.
و من ادعا که من آنها را به تماشای از نزدیک هم بعد از گذشت زمان، و که دیده می شود 4.
پنج (یک بار) و شش تن از آنها را سست انجام استادانه پیچیده
عملیات با هم بدون یا صدا و یا حرکت.
جغد عجیب و غریب آنها همواره تغذیه قبل از آن را به حال هیچ مدولاسیون، و من
باور دارند، در هیچ حس یک سیگنال، بلکه فقط از انقضای هوا مقدماتی به
عملیات suctional.
من یک ادعای خاص را به حداقل دانش روانشناسی، و در
این موضوع من متقاعد شده ام - به عنوان بصورتی پایدار و محکم که به من از هر چیزی قانع - که مریخی ها
مبادله افکار بدون هیچ واسطه فیزیکی است.
شده اند و من از این به وجود preconceptions قوی اعتقاد دارند.
قبل از حمله مریخ، به عنوان یک خواننده را گاه به گاه اینجا و یا ممکن است وجود داشته
به یاد داشته باشید، من با برخی از شدت کمی در مقابل نظریه وابسته به دورهم اندیشی نوشته شده بود.
مریخ پوشیده لباس.
تصورات آنها از زینت و ادب لزوما متفاوت از ما بودند و
نه تنها آنها آشکارا منطقی از تغییرات دما بسیار کمتر از ما
هستند، اما تغییرات فشار به نظر نمی رسد
سلامت خود را در همه به طور جدی تحت تاثیر قرار می گیرد.
با این حال، هر چند که پوشیدن لباس ندارد آن را در سایر افزودنی های مصنوعی خود را به
منابع جسمانی که برتری بزرگ خود را بر مرد را نثارت می کنم.
ما مردان، با دوچرخه ما و جاده، اسکیت، لیلینتال افزایش ماشین آلات، اسلحه ما
و چوب و غیره، فقط در آغاز از تحول این است که
مریخ کار کرده اند.
آنها تبدیل به مغز، عملا صرف پوشیدن بدن های مختلف با توجه به
نیاز به همان اندازه مردان در پوشیدن لباس از لباس و دوچرخه را در عجله و یا چتر در
مرطوب.
و از لوازم خود را، شاید هیچ چیز فوق العاده به یک مرد نسبت به کنجکاو
واقعیت این است که از ویژگی های غالب تقریبا تمام دستگاه های بشر در مکانیزم
غایب - چرخ وجود ندارد، در میان تمام
چیزهایی را که به زمین آورده است هیچ اثری و یا پیشنهاد از چرخ استفاده از آنها وجود ندارد.
انتظار می رود حداقل یک نفر باید آن را در نقل و انتقال است.
و در این رابطه آن است که کنجکاو به سخن گفتن است که حتی در این زمین طبیعت
هرگز بر چرخ آمار، و یا مصلحت های دیگر را به توسعه آن ترجیح داده است.
و نه تنها در مریخ یا نمی دانند (که باور نکردنی است)، و یا پرهیز
از چرخ، اما در دستگاه خود استفاده فوق العاده کم است ثابت ساخته شده است
محوری یا محوری نسبتا ثابت، با
حرکت دایره ای تقریبا به یک هواپیما محدود شده است.
تقریبا همه مفاصل از ماشین آلات در حال حاضر یک سیستم پیچیده ای از لغزش
قطعات متحرک بیش از یاطاقان ¬ های کوچک اما زیبا منحنی اصطکاک.
و در حالی که بر این ماده از جزئیات، آن است که قابل توجه است که اهرم بلند خود را
ماشین آلات در اغلب موارد فعال می شود وسیستم هیدرولیکی توسط یک نوع دامداریها، مرغداریها و شاهد از دیسک ها در
الاستیک غلاف؛ این دیسک تبدیل به
قطبی و نزدیک کشیده شده و با قدرت با هم طی یک جریان
برق است.
در این روش موازی کنجکاو است تا حرکات حیوانات، که قابل توجه و
اخلال به ناظر انسانی، به دست آمد.
چنین شبه عضلات فراوان یافت. بسیاری در حمل و نقل و ماشین crablike که در اولین peeping من
از شکاف، دیدم باز کردن سیلندر.
بی نهایت بیشتر زنده از مریخ واقعی دروغ فراتر از آن را در نظر می رسید
نور غروب، با فرآیند له له زدن، تکان دهنده این ریشه حساس بی اثر، و در حال حرکت اسید ضعیفی بوده و پس از خود را
سفر گسترده در سراسر فضا.
در حالی که من هنوز هم تماشای حرکات تنبل خود را در نور آفتاب، و با توجه به هر
جزئیات عجیبی از فرم خود را، معاون مرا از حضور خود را با کشیدن به یاد
خشونت در بازوی من.
من به صورت scowling تبدیل شده است، و ساکت و آروم، لب شیوا.
او می خواست شکاف، که اجازه تنها یکی از ما به جوانه زدن از طریق و بنابراین من تا به حال به
چشم پوشی از تماشای آنها را برای مدتی در حالی که او لذت می برد که امتیاز.
وقتی که دوباره نگاه کردم، مشغول دست زدن به ماشین قبلا با هم قرار دادن چند تن از
قطعه از دستگاه آن را از سیلندر را به یک شکل گرفته بود با
شباهت بی تردید به خود را، و پایین
در سمت چپ ساز و مشغول حفر کمی به نظر آمده بود، از انتشار جت سبز
بخار و کار راه خود را به دور گودال، حفاری و embanking روشمند
و نحوه افتراق.
این بود که سر و صدای ضرب و شتم به طور منظم و ریتمیک شوک ناشی شده بود، که
پناه ویرانگر ما لرزش نگه داشته بود. لوله کشی و سوت کشید که آن را کار کرده است.
تا آنجا که من می توانم ببینم، چیزی که بدون مریخ کارگردانی بود و در همه حال.