Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دوم. قانون باشگاه و نیش
روز اول باک در ساحل Dyea مثل یک کابوس بود.
در هر ساعت با شوک و تعجب پر شد.
او به طور ناگهانی از قلب تمدن *** و پرت را به قلب
چیز بسیار کهن. هیچ تنبل ، خورشید بوسید زندگی این بود ، با
هیچ ربطی به اما قرص نان و حوصله.
در اینجا بود ، نه صلح ، و نه استراحت ، و نه ایمنی لحظه.
همه سردرگمی و عمل بود ، و اندام و هر لحظه زندگی ، در خطر بودند.
نیاز ضروری است به طور مداوم هشدار وجود دارد ، برای این سگ و مردان شهر نمی
سگ و مردان است. آنها وحشی بودند ، همه آنها که می دانستند هیچ
قانون ، اما قانون باشگاه و نیش است.
او مبارزه سگ ها دیده می شود هرگز به عنوان این موجودات گرگ صفت می جنگیدند ، و برای اولین بار خود را
تجربه تدریس او درس unforgetable.
درست است ، آن را تجربه نیابت قبول کردن بود ، دیگر او را به سود داشته باشند نه با زندگی
آن. فرفری قربانی شد.
آنها در نزدیکی فروشگاه ورود معترضان بودند ، جایی که او در راه دوستانه خود ، به پیشرفت های به
یک سگ نیرومند و درشت هیکل اندازه از گرگ کامل رشد کرده است ، هر چند نیمی از او به عنوان بزرگ.
هیچ هشدار دهنده وجود دارد ، تنها یک جهش مانند فلاش ، کلیپ فلزی دندان ، یک جهش خارج
به همان اندازه سریع است ، و صورت فرفری است باز از چشم به فک پاره پاره شد.
گرگ شیوه ای از مبارزه بود ، به اعتصاب و کبیسه دور ، اما بیشتر وجود دارد.
آن را از این.
سی یا چهل huskies زد به نقطه مورد نظر و رزمندگان در قصد محاصره و
دایره سکوت.
باک این کار را انجام دادیم intentness سکوت را درک نیست ، و نه راه مشتاق که با آن
آنها لیس لغو احکام صادره ی خود است. فرفری با عجله آنتاگونیست او ، که زده
دوباره و همگانی روندی کنار گذاشته است.
او عجله بعدی خود را با قفسه سینه خود را ملاقات کرد ، در یک مد عجیب و غریب است که او را خاموش او سقوط
فوت است. او آنها را هرگز به دست آورد ، این بود
onlooking huskies برای صبر کرده بود.
آنها در بر او بسته ، snarling و yelping ، و او به خاک سپرده شد ، جیغ با
عذاب ، در زیر توده bristling از بدن است.
بنابراین ناگهانی بود و غیر منتظره ، که باک عقب گرفته شد.
اسپیتز اجرا از زبان سرخ جامه خود را در راه او از خنده بود او را دیدم و او را دیدم
فرانسوا ، نوسانی تبر ، بهار را در ظروف سرباز یا مسافر از سگ.
سه مرد با باشگاه را به کمک به پراکنده آنها.
آن را در طولانی نیست.
دو دقیقه از زمان فرفری رفت ، گذشته از مهاجمان خود را clubbed شد
خاموش است.
اما او در آنجا لنگی دراز و بی جان در خونین ، برف زیر پا گذاشته ، تقریبا به معنای واقعی کلمه
پاره به قطعه ، سبزه مایل به سیاه نیمه نژاد ایستاده بر او و لعن به طرز وحشیانه ای.
صحنه اغلب برگشتم به باک به او را در خواب او مشکل است.
به طوری که راه بود. بازی جوانمردانه نیست.
یک بار پایین ، که در پایان از شما بود.
خوب ، او را به آن می بینیم که او رفت و هرگز.
اسپیتز فرار از زبان او و دوباره خندید و از آن لحظه باک او را با منفور
نفرت تلخ و مرگ.
قبل از ورود به خانه ، او را از شوک ناشی از گذشت غم انگیز از فرفری ، او بهبود بود
یکی دیگر از شوک را دریافت. فرانسوا بر او بستند آرایش
از تسمه و buckles.
از یک تسمه بود ، او مانند دامادی بر روی اسب را در خانه قرار داده دیده می شود.
و او به عنوان کار اسب را دیده بود ، بنابراین او را به کار ، هولنج فرانسوا بر سورتمه به تعیین شد
جنگل که حاشیه دره و بازگشت با یک بار هیزم است.
اگرچه شأن او بشدت توسط این ترتیب که ساخته شده پیش نویس یک حیوان صدمه دیده بود ، او خیلی
عاقلانه به تمرد. او را با اراده buckled و او
بهترین ، هر چند که همه جدید و عجیب و غریب بود.
فرانسوا استرن ، خواستار اطاعت فوری ، و به موجب از شلاق خود
دریافت اطاعت فوری و در حالی که دیو ، که ویلر با تجربه بود ، سرمازده
چهارم عقبی باک در هر زمان که او در خطا بود.
اسپیتز رهبر بود ، به همین ترتیب تجربه ، و در حالی که او همیشه در باک نمی توانست ،
او growled عتاب SHARP در حال حاضر و دوباره ، و یا cunningly وزن خود را در آثار انداخت
جنس نر اهو و حیوانات حرکت تند و سریع به راه او باید به.
باک آموخته به راحتی و تحت کمک درسی ترکیبی از دو جفت او و فرانسوا
پیشرفت های قابل توجه.
قبل از اینکه آنها به اردوگاه بازگشت او می دانست در "هو" به اندازه کافی برای متوقف کردن به پیش رو را در "پیاده در برف سفرکردن ، به
نوسان گسترده ای در خم ، و برای حفظ روشنی از چرخه زمانی که با سورتمه حمل کردن لود شات
سراشیبی در پاشنه خود.
"سگ خوب T'ree vair" ، "فرانسوا گفت : پرو.
"DAT باک ، heem استخر لک جهنم. من tich heem queek به عنوان anyt'ing. "
بعد از ظهر ، پرو ، که در عجله به در دنباله با despatches او ،
بازگشت با دو سگ دیگر. "Billee" و "جو" به او از آنها نامیده می شود ، دو
برادران ، و huskies درست هر دو.
فرزندان یک مادر هر چند آنها بودند ، آنها به عنوان های مختلف به عنوان روز و شب.
گسل Billee در یکی طبیعت بیش از حد خود خوب بود ، در حالی که جو بسیار مخالف بود ،
ترش و درونگرا ، با دندان قروچه کردن دائمی و چشم بدخیم.
باک آنها را در مد خودمانی دریافت کرده ، دیو آنها را نادیده گرفته میشوند ، در حالی که اسپیتز اقدام به
خرمن کوبی کردن برای اولین بار و پس از آن دیگر.
Billee wagged دم خود را appeasingly ، تبدیل به اجرا زمانی که او را دیدم که مماشات بود
فایده ای نداشت ، و گریه (هنوز appeasingly) هنگامی که دندان تیز اسپیتز پهلو خود را به ثمر رساند.
اما بدون توجه به چگونگی اسپیتز دور ، جو اطراف روی پاشنه خود چرخید به او چهره ،
یال bristling ، گوش گذاشته پشت ، لب ها نوشتن و snarling ، فک قطع
با هم به همان سرعتی که او می تواند ضربه محکم و ناگهانی ، و چشم
diabolically gleaming -- تجسم از ترس متخاصم.
بنابراین وحشتناک بود ظاهر کرد که اسپیتز مجبور به چشم پوشی از انضباط او بود ، اما
به پوشش ناراحتی خود او بر Billee بی ازار و ندبه تبدیل شده و
راند او را به سلول های اردوگاه.
عصر پرو حفظ یک سگ دیگر ، قدیمی نیرومند و درشت هیکل ، بلند و لاغر و نحیف ، با
نبرد زخم صورت و چشم منفرد که فلش هشدار از دلاوری که فرمان
احترام بگذارند.
او سل - leks نامیده می شد ، که به معنی یکی عصبانی است.
مانند دیو ، او پرسید : هیچ چیز ، هیچ چیز ، انتظار می رود چیزی داد و زمانی که او به راهپیمایی پرداختند
به آرامی و به عمد به میان خود ، حتی اسپیتز او را سمت چپ به تنهایی.
او یک ویژگی است که باک به اندازه کافی تیره بخت برای کشف.
او دوست نداشت در سمت کور خود نزدیک شدن است.
این جرم باک ناخواسته مجرم شناخته بود ، و دانش او تا به حال از
بی احتیاطی او بود هنگامی که سل leks چرخید بر او و شانه خود را به کاهش
استخوان برای سه اینچ به بالا و پایین.
برای همیشه لطفا برای پس از باک اجتناب سمت کور او ، و به آخرین رفاقت خود را تا به حال هیچ
مشکل.
جاه طلبی تنها ظاهری او ، مانند در دیو ، به سمت چپ به تنهایی ، هر چند ، به عنوان باک بود
پس از آن تا بیاموزید ، تا هر یک از آنها دارای یک جاه طلبی دیگر و حتی حیاتی تر است.
آن شب ، باک با مشکل بزرگ از خواب روبرو.
این چادر توسط یک شمع ، illumined ، به گرمی در میان دشت سفید میدرخشد ، و
زمانی که او به عنوان یک ماده البته ، آن را وارد ، پرو و فرانسوا هر دو او را بمباران
با لعنت و ظروف پخت و پز ، تا او
بازیافت از بهت و حیرت خود و ignominiously را به سرما بیرونی فرار.
یک باد سرما بود دمیدن که او را به شدت سرمازده و کمی با سم خاص را به
شانه زخمی خود را.
او در برف فرو بگذارد و در تلاش به خواب ، اما فراست به زودی او را سوار
با لرز به پا او.
دل شکسته و پر از بدبختی ، او در مورد در میان بسیاری از چادرهای سرگردان ، تنها برای پیدا کردن
که یک مکان به عنوان سرد به عنوان یکی دیگر بود.
اینجا و آنجا سگ وحشی عجله بر او ، اما او bristled او گردن ، مو و snarled
(از برای او بود به یادگیری سریع) ، و به آنها اجازه دهید او را به راه خود unmolested.
در نهایت یک ایده به او آمد.
او باز خواهد گشت و ببینید که چگونه خود را هم تیمی بودند ساخت.
حیرت خود ، آنها تا به حال ناپدید شده است.
دوباره او در مورد از طریق اردوگاه بزرگ سرگردان ، به دنبال آنها ، و دوباره او
بازگشته است. آنها در چادر بودند؟
نه ، که می تواند ، دیگری او را داشته نشده است رانده از.
پس از آن که در آن می تواند آنها احتمالا می شود؟
با افتادگی دم و لرز بدن ، بسیار بی چاره در واقع ، او aimlessly دور
چادر. ناگهان برف راه را در زیر جلو خود را به
پاها و او غرق می شود.
چیزی wriggled زیر پای او. او بر خاست ، bristling و snarling ،
ترس از غیب و ناشناخته است. اما واغ واغ کمی دوستانه به او اطمینان ،
و او رفت تا بررسی کند.
بوی هوای گرم صعود به سوراخهای بینی خود را ، و وجود دارد ، تحت فر
برف در یک توپ امن و امان ، دراز Billee.
او whined placatingly ، squirmed و برای نشان دادن حسن نیت خود و wriggled
نیت های مردم ، و حتی جرأت به عنوان رشوه برای صلح ، به لیسیدن صورت باک با او
زبان گرم و مرطوب است.
یکی دیگر از درس. به طوری که راه آنها این کار را کرد ، سوگند ملایمی؟
باک با اطمینان انتخاب یک نقطه ، و با سر و صدا و تلاش زباله اقدام به حفاری
یک سوراخ برای خودش.
در دم حرارت را از بدن خود را پر از فضای محدود شده و او خواب بود.
روز طولانی و دشوار شده بود ، و او به خواب کاملا و به راحتی ، هرچند او از
growled و barked و در گیر با رویاهای بد.
نه چشم او باز تا roused صداهای از اردوگاه بیداری.
در ابتدا او نمی دانستند که در آن بود. آن را در طول شب احساس کرده بود و او بود
به طور کامل به خاک سپرده شد.
دیوار برف او را در هر طرف فشرده ، و یک موج بزرگ از ترس و وحشت را در نوردید
او را -- ترس از چیزی که وحشی برای دام.
این نشانه رمز بود که harking از طریق زندگی خود را به زندگی او
پیشینیان ، برای او یک سگ متمدن ، سگ بی جهت متمدن بود ، و از خود
تجربه می دانستند هیچ دام و غیره می تواند از خود ترس است.
عضلات کل بدن خود را منقبض spasmodically و به طور غریزی ، مو
در پشت گردن و شانه او ایستاده بود در پایان ، و با دندان قروچه کردن سبع او محدود مستقیم
به روز خیره کننده ، برف پرواز در مورد او در ابر فلش.
قبل از اینکه او روی پای خود فرود آمد ، او را دیدم اردوگاه سفید قبل از او پخش شده و می دانست که در آن
او بود و به یاد همه است که از زمان او برای یک قدم زدن با رفت تصویب کرده بود
مانوئل به سوراخ او برای خودش کنده بود و شب قبل از.
فریاد از فرانسوا ظاهر او را مورد ستایش قرار داد.
WOT من می گویم؟ "سگ راننده گریه به پرو.
"DAT باک برای مطمئن یادگیری queek به عنوان anyt'ing."
پرو راننده سرشونو تکون دادن به شدت است.
به عنوان پیک برای دولت کانادا ، بلبرینگ despatches مهم ، او
اضطراب به امن بهترین سگ ، و او به خصوص در اختیار داشتن بود gladdened
باک.
سه huskies به تیم در داخل یک ساعت اضافه شد ، و در مجموع نه ، و
قبل از یکی دیگر از ربع ساعت به حال تصویب آنها در مهار شد و نوسانی شدن
دنباله نسبت به کانن Dyea است.
باک خوشحال بود رفته بود ، و هر چند کار سخت بود متوجه شد که او نبود
به خصوص حقیر شمردن آن است.
او در اشتیاق است که تمام تیم متحرک شگفت زده بود و که بود
ابلاغ به او ، اما هنوز هم بیشتر تعجب آور تغییر شکل دراورده شده در دیو
و سل leks.
آنها سگ جدید ، کاملا مهار تبدیل شد.
همه انفعال و بی علاقگی از آنها کاهش یافته بود.
آنها هوشیار و فعال ، اضطراب است که کار باید به خوبی و به شدت
تحریک پذیر با هر تاخیر و یا اشتباه ، عقب افتاده است که کار است.
کار پر زحمت از آثار بیان عالی بودن آنها به نظر می رسید ، و همه
آنها را برای زندگی می کردند و تنها چیزی که در آن زمان لذت.
دیو ویلر و یا سگ سورتمه حمل کردن ، کشیدن در مقابل او بود باک ، بعد از آن آمد سل - leks ؛
بقیه تیم صحافی می شد پیش رو ، تک فایل ، را به رهبر ، که موقعیت
توسط اسپیتز پر شده است.
باک به عمد بین دیو و سل leks قرار داده شده بود به طوری که او ممکن است دریافت
آموزش.
محقق آپارتمان است که او ، آنها به همان اندازه APT معلم بودند ، اجازه می دهد هرگز او به معطل شدن
طولانی در خطا ، و اجرای تدریس خود را با دندانهای تیز خود.
دیو بود منصفانه و بسیار عاقلانه است.
او بدون دلیل جفتک انداختن هرگز سرمازده ، و او به سرمازدگی شکست خورده است هرگز او را زمانی که او بودند ، در
نیاز از آن.
به عنوان شلاق فرانسوا از او حمایت کردن ، باک آن را به صورت ارزان تر به ترمیم در راه او
نسبت به مقابله به مثل.
یک بار ، در طول توقف کوتاه ، زمانی که او در آثار درهم و تاخیر در
شروع پرواز ، هر دو دیو و Solleks او و اداره trouncing صدا.
درهم و برهم کردن حاصل حتی بدتر بود ، اما باک در زمان مراقبت های خوب برای نگه داشتن آثار
روشن پس از آن و قبل از روز انجام شد تا به خوبی او تسلط به حال کار خود را ، جفت خود را
در مورد متوقف آزار دهنده او است.
شلاق فرانسوا جامعی کمتر ، و پرو حتی جنس نر اهو و حیوانات با بلند کردن افتخار
تا پاهای خود و با دقت آنها را بررسی.
آن را اجرا کنید یک روز سخت بود ، تا CANON ، از طریق کمپ گوسفند ، گذشته ترازو و
چوب خط ، در سراسر یخچالهای طبیعی و snowdrifts صدها نفر از فوت عمق و بیش بزرگ
شکاف Chilcoot ، که مخفف بین
آب نمک و تازه و نگهبانان forbiddingly شمال غمگین و تنها.
آنها هم خوب پایین زنجیره ای از دریاچه ها که پر چاله از منقرض ساخته شده
آتشفشان ، و در اواخر آن شب را به اردوگاه بزرگ در سر دریاچه بنت کشیده ،
که در آن هزاران نفر از goldseekers شد
ساخت قایق در برابر شکستن یخ در بهار.
باک سوراخ خود را در برف ساخته شده و خواب خواب از تنها خسته ، اما همه
خیلی زود در تاریکی سرد روت شد و با آمپول خود را به مهار
با سورتمه حمل کردن.
در آن روز آنها ساخته شده چهل مایلی ، دنباله دار بودن بسته بندی ، اما روز بعد ، و برای
روز های بسیاری به دنبال ، دنباله دار بودن خود را شکستند ، مشغول به کار سخت تر ، ساخته شده و هم فقیر است.
به عنوان یک قاعده ، پرو سفر پیش از این تیم ، بسته بندی و برف با کفش های وب گردنی به
آن را برای آنها آسان تر.
فرانسوا ، هدایت سورتمه در قطب صدای هی و هین ، گاهی اوقات با او رد و بدل اماکن ، اما
نه اغلب.
پرو عجله شد ، و او خود را بر روی دانش خود از یخ prided که
دانش ، ضروری بود برای سقوط یخ خیلی نازک بود و که در آن وجود داشت
آب سریع ، بدون یخ بود در همه وجود دارد.
روز پس از روز برای روزهای بی پایان ، باک toiled در آثار است.
همیشه ، آنها اردوگاه در تاریکی آغاز شد ، و خاکستری برای اولین بار از سپیده دم در بر داشت آنها را ضربه
دنباله با مایلی تازه پشت سر آنها انتخاب شوند.
و همیشه آنها اردوگاه پس از تاریک تن به تن ، خوردن کمی خود را از ماهی ، و خزنده به
خواب را به برف. باک بود بسیار گرسنه است.
پوند و نیمی از خورشید خشک ماهی آزاد ، که سهمیه خود را برای هر روز بود ، به نظر می رسید
برو هیچ جا. او هرگز به اندازه کافی ، و دچار
چنگال گرسنگی دائمی است.
با این حال ، سگ دیگر ، چرا که آنها وزن کمتری دارند و به زندگی متولد شد ، دریافت
پوند فقط از ماهی و موفق به در وضعیت خوب نگه دارید.
او به سرعت موشکافی که زندگی قدیمی خود را مشخص کرده بود را از دست داد.
خوار گوشت یا خوراک لذیذ ، نشان داد که جفت خود ، از به پایان رساندن اولین ، او را از او دزدیدند
جیره ناتمام.
وجود ندارد آن را دفاع. در حالی که او درگیر جنگ با آن بود دو یا سه ، آن را
ناپدید کردن گلوی دیگران.
برای اصلاح این موضوع ، او می خوردند به همان سرعتی که و ، بنابراین تا حد زیادی گرسنگی مجبور او را ، او
بالاتر از مصرف چه به او تعلق نمی شد.
او را تماشا و آموخته است.
هنگامی که او را دیدم پایک ، یکی از سگ های جدید ، malingerer باهوش و دزد ، slyly سرقت
تکه بیکن که پشت پرو تبدیل شده بود ، او با تکرار عملکرد
روز بعد ، دور شدن با کل تکه.
داد و بیداد بزرگ ، بزرگ شد ، اما او ناپیدا بود و در حالی که باتماس ، بی دست و پا
blunderer بود که همیشه در گرفتن گرفتار ، برای تخلف و باک مجازات شد.
این سرقت باک به عنوان مناسب برای زنده ماندن در Northland خصمانه مشخص شده اند
محیط زیست است.
این مشخص شده اند سازگاری خود ، ظرفیت خود را به خود را سازگار به شرایط در حال تغییر ،
نبود که به معنای مرگ سریع و وحشتناک است.
این مشخص شده اند ، علاوه بر این ، پوسیدگی و یا رفتن به قطعه ماهیت اخلاقی خود را به ، یک چیز بیهوده
و نقص در مبارزه به مردمانی بی رحم برای وجود است.
این همه به اندازه کافی در کشور نیمروز ، تحت قانون عشق و کمک هزینه تحصیلی ،
احترام به مالکیت خصوصی و احساسات شخصی ، اما در Northland ، تحت
قانون از باشگاه و نیش ، هر کس که چنین در زمان
چیزهایی را به حساب یک احمق بود ، و تا آنجا که او آنها را مشاهده او به شکست
رونق می گیرد. نه این که باک آن استدلال.
او متناسب بود ، که بود ، و در ناخودآگاه او خود را به حالت جدیدی از جایگزین
زندگی است. تمام روز خود را ، بدون توجه به آنچه شانس او
هرگز از یک مبارزه حال اجرا است.
اما باشگاه از مرد در لباس پشمی قرمز را به او بنیادی تر مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و
کد بدوی.
متمدن ، او می توانست برای در نظر گرفتن اخلاقی مرده ، می گویند که دفاع از قاضی
میلر سواری ، شلاق ، اما کامل بودن decivilization خود بود در حال حاضر شواهد
توانایی های خود به فرار از دفاع از در نظر گرفتن اخلاقی و غیره صرفه جویی در مخفی کردن خود.
او برای شادی از آن سرقت نیست ، بلکه به این دلیل از سر و صدا از معده اش.
او بود راب نه آشکارا ، اما در خفا به سرقت برده و cunningly ، از احترام به باشگاه و
نیش.
به طور خلاصه ، چیزهایی که او انجام شد به دلیل آن را آسان تر به آنها نسبت نمی بود
برای انجام آنها. توسعه خود را (و یا واپس گرا) بود
سریع.
عضلات او سخت به عنوان آهن شد ، و او سنگدلانه به تمام درد معمولی بزرگ شد.
او به دست آورد های داخلی و همچنین اقتصاد خارجی است.
و یک بار خورده ، او می تواند هر چیزی ، هر چقدر نفرت انگیز و یا هضم غذا خوردن
آب از معده اش استخراج تاریخ و زمان آخرین ذرات دست کم از غذا ، و او
خون آن را به دورترین رسد انجام
جسد او ، ساختمان آن را به سخت ترین و stoutest بافت.
دید و عطر قابل ملاحظه ای مشتاق شد ، در حالی که شنوایی اش را توسعه زیرکی چنین
که در خواب خود او شنیده faintest صدا و می دانستند که آیا آن را منادی صلح و یا
خطر است.
او یاد گرفته به گاز یخ را با دندان های خود را هنگامی که آن را بین انگشتان خود را جمع آوری ؛
و هنگامی که او تشنه بود و سفیدی از یخ به ضخامت بیش از سوراخ آب وجود داشت ، او
آن را با پرورش و قابل توجه آن را با پاهای جلو سفت شکستن است.
آشکار ترین صفت او توانایی به بوی باد و پیش بینی آن شب
در پیشبرد.
مهم نیست که چقدر تنگی نفس هوا وقتی که او لانه خود را با درخت یا بانک حفر ، باد که
بعد از منفجر به ناچار او را به بادپناه ، پناه و امن و امان در بر داشت.
و نه تنها او تجربه یاد بگیرند ، اما غرایز مدت مرده دوباره زنده شد.
نسل اهلی از او سقوط کرد.
در راه مبهم او به یاد برگشت به جوانان از نژاد ، به زمان وحشی
سگ در بسته را از طریق جنگل بسیار کهن رویداد در محدوده زمانی کشته و گوشت آنها را به عنوان آنها از آن فرار
پایین.
این کار برای او به یادگیری را در راه مبارزه با قطع و بریده بریده و ضربه محکم و ناگهانی سریع گرگ.
در این روش نیاکان فراموش جنگیده بودند.
آنها سریع زندگی در درون او ، و حقه های قدیمی که آنها را به مهر بود
وراثت از نژاد حقه خود شد.
آنها به او را بدون هیچ تلاش و یا کشف آمد ، به عنوان اینکه آنها شده بود
همیشه.
و در زمانی که در شب هنوز هم سرد ، او بینی خود را در یک ستاره اشاره کرد و زوزه میکشیدند محکوم کنند مدت
و wolflike ، آن اجداد او ، مرده و گرد و غبار ، اشاره بینی در ستاره و زوزه
پایین از طریق قرن ها و از طریق او.
و cadences خود cadences آنها ، cadences که ابراز وای بر آنها و آنچه به
آنها معنای خشکی و سرما ، و تاریک بود.
بنابراین ، به عنوان نشانی از زندگی چیزی دست نشانده است ، آهنگ باستانی رسید از طریق او و
او را به خود دوباره آمد و او آمد چون مردان ، یک فلز زرد در یافت کرده بود
شمالی ، و به این دلیل مانوئل بود باغبان
کمکی که دستمزد انجام بیش از نیازهای همسر و غواصان نسخه کوچک دامان
از خود.