Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل ششم
من او شراب سفید پل در بعد از ظهر را فراموش کرده
unagreeable جزئیات نیست.
پس از بازگشت به دفتر او ، که به نظر می رسید که بدون او مبهوت ، او سوار
"چشم انداز" را به مشاهده یک اپارتمان چهار تخت در منطقه لینتون.
او با تحسین مشتری جدید فندک سیگار برگ الهام گرفته شده بود.
سه بار تازگی آن ساخته شده استفاده از آن او باشد ، و سه بار او پرتاب دودی سیگار نیم
از ماشین ، اعتراض ، "من ترک سیگار تا سرزنش بسیار!"
بحث فراوان آنها از هر جزئیات فندک سیگار برگ به رهبری آنها را به مورد علاقه
الکتریکی مسطح آهن و تخت گرم.
بابیت عذرخواهی برای بودن تا shabbily کهنه پرست به عنوان هنوز به استفاده از آب گرم
بطری ، و او اعلام کرد که او را خواب و ایوان سیمی در یک بار.
او تحسین عظیم و شاعرانه ، گرچه درک بسیار کمی از همه
دستگاه های مکانیکی. آنها نمادهای خود را از حقیقت و زیبایی بود.
با توجه به هر یک از مکانیزم جدید پیچیده -- فلز تراش ، کاربراتور دو جت ، ماشین
تفنگ ، اکسی استیلن جوشکار -- او یکی خوب واقع بینانه صدایی عبارت را می آموختند و با استفاده از آن
بارها و بارها ، با احساس لذت بخش بودن فنی و آغاز است.
مشتری او را در پرستش ماشین آلات پیوست ، و آنها buoyantly تا آمدند
آپارتمانها و آغاز شد که معاینه از تخته سنگ های پلاستیکی سقف ، درها kalamein ، و
هفت هشتم اینچ کور میخ کفپوش ،
شروع آن diplomacies ای از شگفتی و آمادگی صدمه دیده را متقاعد به انجام
چیزی به آنها در حال حاضر تصمیم گرفته بود به انجام ، که برخی از نتیجه روز در یک فروش.
در راه برگشت بابیت برداشت شریک زندگی خود را و پدر در قانون ، هنری T.
تامپسون ، در آثار او آشپزخانه کابینت ، و آنها را از طریق جنوبی اوج راند بالا
رنگ banging ، هیجان انگیز منطقه :
کارخانجات کاشی و توخالی با پنجره های شیشه ای غول پیکر سیم ، قرمز ، آجری با ترشرویی قدیمی
کارخانه های رنگ آمیزی شده با تار ، پر کها آب تانک ، کامیون های بزرگ قرمز مانند
لوکوموتیوها ، و ، در نمره از گیج کننده
آهنگ های جانبی ، دور سرگردان حمل و نقل اتومبیل مرکزی از نیویورک و اپل
باغ ، شمالی بزرگ و گندم فلات ، اقیانوس آرام جنوبی و پرتقال
باغ.
آنها به وزیر امور خارجه از شرکت اوج ریخته گری در مورد جالب صحبت
پروژه هنری -- نرده های چدنی برای لیندن لین گورستان.
آنها به شرکت موتور Zeeco راند و مصاحبه مدیر فروش ، نوئل
Ryland در مورد تخفیف بر روی یک ماشین Zeeco برای تامپسون.
بابیت و Ryland همکار عضو باشگاه بوستر بودند ، و هیچ تقویت کننده احساس
حق اگر او هر چیزی را از یکی دیگر از تقویت کننده بدون دریافت تخفیف خریداری است.
اما هنری تامپسون growled : "اوه ،" جهنم با 'T EM!
من قصد ندارم به اطراف تخفیف mooching خزیدن ، نه از هیچ کس. "
این یکی از تفاوت های بین تامپسون ، کهنه پرست ، یانکی لاغر بود ،
ناهموار ، سنتی ، نوع مرحله انسان کسب و کار آمریکایی و بابیت ، گوشتالو ،
صاف ، کارآمد ، به دقیقه ای و در غیر این صورت کامل مدرن است.
هر گاه تامپسون twanged ، "جان هنکاک خود را در آن خط ،" بابیت به همان اندازه بود
سرگرم گویش یا لهجه محلی کهنه به عنوان هر انگلیسی مناسب توسط هر آمریکایی.
او خود را می دانست که به پرورش در مجموع زیبایی بیشتر و حساس تر از
تامسون.
او فارغ التحصیل کالج بود ، او به بازی گلف ، او اغلب دودی سیگار به جای
سیگار برگ ، و هنگامی که او به شیکاگو رفت و او را به اتاق با حمام خصوصی صورت گرفت.
"چیز تمام شده است ،" او را به شراب سفید پل توضیح داد ، "این codgers قدیمی فاقد
ظرافت است که شما برای به روز است. "این پیشرفت در تمدن می تواند
انجام بیش از حد ، بابیت درک شده است.
نوئل Ryland ، فروش ، مدیر Zeeco بیهوده و بیمعنی ، یک فارغ التحصیل پرینستون بود ،
در حالی که بابیت صدا و انبار استاندارد از که بزرگ بخش فروشگاه ، دولت بود
دانشگاه
Ryland عینک spats ، او نامه ای طولانی در مورد برنامه ریزی شهری و آواز اجتماعی نوشت ،
و ، هر چند او را به تقویت کننده بود ، او را در جیب خود حمل حجم کوچکی از شناخته شده بود
شعر در یک زبان خارجی.
همه این بود که بیش از حد.
هنری تامپسون افراطی از انزوا بود ، و نوئل Ryland افراطی از
frothiness ، در حالی که بین آنها ، حمایت از دولت ، دفاع از انجیلی
کلیساها و روشنایی داخلی و کسب و کار صدا ، بابیت و دوستان خود بودند.
با استفاده از این برآورد فقط از خود -- و با وعده تخفیف در
ماشین تامپسون -- او را به دفتر خود در پیروزی بازگشت.
اما او را از طریق راهرو ساختمان ریوز رفتم آهی کشید ، "پور قدیمی پل!
من -- اوه ، لعنتی نوئل Ryland! لعنت چارلی McKelvey!
فقط به خاطر آنها را پول بیشتری نسبت به من ، فکر می کنند آنها آنقدر برتر.
من نمی شود مرده در گرفتگی اتحادیه باشگاه های قدیمی خود را یافت!
من -- به طریقی ، به روز ، من مانند رفتن به کار احساس نمی کند.
آه خوب --
دوم تماس های تلفنی او جواب داد ، او به عنوان خوانده شده
پست الکترونیکی چهار ساعت ، او را امضا نامه های صبح خود ، او را به مستاجر در مورد صحبت
تعمیرات ، او با استنلی Graff ، جنگیدند.
جوان Graff ، فروشنده خارج ، همیشه اشاره بود که او سزاوار افزایش
کمیسیون و به روز او شکوه کرد : "من فکر می کنم من باید برای گرفتن یک پاداش اگر من قرار دادن
از طریق فروش Heiler.
من تعقیب در اطراف و کار بر روی آن هر شب تنها ، تقریبا. "
بابیت غالبا به همسرش اظهار داشت که بهتر بود به «باهم کمک دفتر
همراه و نگه داشتن 'EM خوشحال جا پریدن از روی' EM و poking 'EM -- کار بیشتر از
'EM به این ترتیب ،" اما این فقدان بی نظیر
تقدیر او را صدمه دیده است ، و او در Graff تبدیل شده :
"در اینجا نگاه کنید ، استن ، اجازه دهید این روشن. شما یک ایده به نحوی که آن را به شما داریم
که تمام فروش.
جایی که شما که چیزهای D دریافت کنید؟ از کجا 'D شما فکر می کنید شما می خواهم اگر آن نبود
برای سرمایه ما پشت سر شما ، و لیست ما از خواص ، و تمام چشم انداز ما
جستجو برای شما؟
که شما به دنبال راهنمایی های ما و بستن معامله.
سالن - پورتر می تواند از لیست بابیت - تامپسون فروش!
شما می گویید که شما به یک دختر درگیر است ، اما در شب خود را قرار دهید تعقیب پس از
خریداران. خوب ، چرا شیطان را نباید؟
شما می خواهید چه کاری انجام دهید؟
بنشینم برگزاری دست او را؟
اجازه بدهید به شما بگویم ، استن ، اگر دختر شما ارزش نمک او ، او خواهید بود خوشحالم که می دانم
شما از hustling ، و مقداری پول به مبله کردن خانه لانه ، به جای انجام
عاشق.
نوع از هموطنان که در مورد اضافه کاری کار لگد است که می خواهد به صرف شب خود
خواندن رمان های بی ارزش و یا spooning و تبادل بسیاری از چرند و
حماقت با برخی از دختر است ، او نه
نوع خوش هیکل ، مرد پر انرژی ، جوان با آینده -- و با چشم انداز -- که ما
می خواهم در اینجا. چگونه در مورد آن؟
برای شما مناسب است ، به هر حال؟
آیا می خواهید به پول می شود و یک عضو مسئول جامعه ، و یا انجام
شما می خواهید به سائل ، بدون الهام یا پپ؟ "
Graff بود متمایل به چشم انداز و آرمان به طور معمول نیست.
"شما شرط می بندم که من می خواهم پول! به همین دلیل است که من می خواهم که پاداش!
صادقانه ، آقای بابیت ، من نمی خواهم برای دریافت تازه است ، اما این خانه Heiler ترور است.
Nobody'll سقوط برای آن خواهد شد. کفپوش است فاسد شده و دیوارها
پر از ترک است.
"این دقیقا همان چیزی است منظور من! به فروشنده با عشق به خود
حرفه ای ، مشکلات سخت مانند که الهام بخش او را به بهترین خود را.
علاوه بر این ، حقیقت ماده استن -- O '، تامپسون و من در مقابل پاداش هستند ، به عنوان یک ماده
اصل.
ما به شما ، و ما می خواهیم به شما کمک کند ، بنابراین شما می توانید ازدواج ، اما ما نمی تواند ناعادلانه به
دیگران در کارکنان.
اگر ما شروع به دادن به شما پاداش ، آیا شما نمی بینید ما قصد داریم به صدمه زدن به احساس می شود و
ناعادلانه به Penniman و Laylock؟
راست راست ، و تبعیض ناعادلانه است ، و در جریان است وجود ندارد به هر یک از
آن را در این دفتر!
آیا گرفتن این ایده ، استن ، که از آنجا که در طول جنگ فروشندگان سخت بودند به استخدام نیست ،
در حال حاضر ، به زمانی که بسیاری there'sa از مردان از کار ، aren'ta چرخشی برابر با همنوعان جوان روشن وجود دارد
که خواهد بود خوشحالم که به مرحله و لذت بردن از
فرصت های خود ، و عمل به عنوان اگر من تامپسون و دشمنان خود را ، و
هر کاری به جز برای پاداش. چگونه در مورد آن ، هه؟
در مورد آن چگونه است؟ "
"آه -- خوب -- هین -- البته --" آهی کشید Graff ، به عنوان رفت ، crabwise.
بابیت بود اغلب جرو و بحث کردن با کارکنان خود نیست.
او دوست داشت مانند مردم در مورد او ، او هنگامی که او را دوست نداشتند نگران شده بود.
این تنها زمانی که آنها با حمله به کیف پول مقدس که او را به خشم وحشت زده شده بود ، اما
پس از آن ، اینکه یک مرد داده شده به فصاحت و بلاغت و اصول بالا وجود دارد ، به او لذت می برد صدای خود را
واژگان و گرما فضیلت خود را.
امروز چنان با شور و حرارت زیاده روی در خود تایید کرد که او تعجب که آیا او
به طور کامل درست شده بود :
"پس از همه ، استن هیچ پسری هیچ. شایسته نیست به تماس او را چنان سخت.
اما موش های صحرایی ، را به مسافت های مردمی بیش از زغال سنگ در حال حاضر و پس از آن به نفع خود آنها است.
ناخوشایند وظیفه است ، اما -- من تعجب می کنم که اگر استن درد است؟
او گفت : به McGoun خارج وجود دارد؟ "
بنابراین لرز باد نفرت از دفتر بیرونی منفجر که آسایش طبیعی از خود
شب به خانه رفتن بود خراب شده است.
او با از دست دادن که تصویب از کارکنان خود که اجرایی مضطرب شد
همیشه برده.
معمول او را به دفتر را با هزار جهت داد و بیداد کن لذت بخش را به سمت چپ
اثر که بدون شک وجود داشته باشد وظایف مهم به فردا ، و دوشیزه McGoun
و دوشیزه Bannigan به خوبی انجام می شود وجود دارد
های اولیه ، و برای خاطر آسمان به یاد او به تماس Lyte کنراد به زودی "او آمده است شوید.
شب او را با نشاط جعلی و عذرخواهانه ترک.
او به عنوان ترس از کارمندان های هنوز رو خود - - از چشم ها بر روی او متمرکز ، خانم McGoun
خیره با سر برداشته شده از تایپ کردن خود ، دوشیزه Bannigan به دنبال بیش از معین او ، MAT
Penniman craning در میز خود را در اطراف
تاریک آلاچیق ، استنلی Graff sullenly قیافه ناگویا -- به عنوان یک تازه بدوران رسیده قبل از
اختصاصی تاریک و دلگیر از باتلر او.
او به افشای پشت خود را به خنده آنها متنفر ، و در تلاش خود را به توان معمولی
فراخ او stammered و raucously دوستانه بود و wretchedly از oozed
درب.
اما او فلاکت خود را به سایت همیشگی باشد ، وقتی او را از اسمیت خیابان charms ارتفاع گل را دیدم ؛
سقف از کاشی قرمز و تخته سنگ سبز ، درخشان جدید آفتاب سرو ، و ضد زنگ
III او را متوقف به اطلاع Littlefield هوارد ،
همسایه علمی او ، که هر چند روز springlike شده بود و شب ممکن است
سرد است.
او در رفت و فریاد "کجا هستند؟" در همسرش ، با هیچ تمایلی بسیار قطعی بدانند
جایی که او. که او معاینه کرده به چمن برای دیدن اینکه آیا
کوره انسان آن را به درستی raked بود.
با برخی از رضایت و یک معامله خوب از بحث در مورد موضوع را با خانم بابیت ،
تد ، و هوارد Littlefield ، او نشان داد که کوره انسان به حال آن raked
به درستی.
او دو تافتز چمن وحشی با بزرگترین همسرش خیاطی ، قیچی برش ، او
آگاهانه تد که در آن همه مزخرف داشتن انسان یک کوره بود -- "بزرگ نیرومند و درشت هیکل همکار
شما باید برای انجام تمام کار در سراسر
خانه و خصوصی او مدیتیت که در آن بود حاضر به آن شناخته شده
در سراسر محله که او تا مرفه بود که پسرش را کار می کرد هرگز در سراسر
خانه.
او در خواب ، ایوان ایستاده بود و تمرینات روز او : اسلحه از sidewise برای دو نفر
دقیقه ، به مدت دو دقیقه در حالی که او muttered ، بایستی بیشتر ورزش را
در شکل ؛ "سپس برای اینکه یقه خود را مورد نیاز در حال تغییر قبل از شام.
طبق معمول ظاهرا نشد. خدمتکار Lettish کروات ، یک زن قدرتمند ،
ضرب و شتم شام - گونگ.
کباب گوشت گاو ، سیب زمینی سرخ شده ، و لوبیا رشته در این شب ، عالی بود
و پس از طرح کافی مترقی آب و هوا روز دولت در ، خود را چهار
صد و پنجاه دلار هزینه ، ناهار او
با شراب سفید پل ، تواناییها و قابلیت های اثبات شده از فندک سیگار برگ ، او را به یک منتقل شد
خوش خیم "O مرتب سازی بر اساس تفکر در مورد buyin ، یک ماشین جدید.
آیا باور می کنیم تا در سال آینده ، اما هنوز هم ممکن است ما نیست. "
ورونا ، دختر بزرگتر ، گریه ، "آه ، پدر ، اگر شما ، چرا شما نمی سدان؟
که کاملا نرم و صاف خواهد بود!
ماشین بسته شده است بسیار راحت تر از باز. "
"خوب در حال حاضر ، من در مورد آن نمی دانم. من مانند یک ماشین باز نوع.
شما دریافت می کنید که راه هوای تازه تر است. "
"اوه ، ساقه چه ، که فقط به خاطر شما سدان هرگز تلاش نکرده.
اجازه دهید یکی دریافت کنید. این کلاس زیادی بیشتر است ، گفت : "تد.
ماشین بسته نگه داشتن لباس بهتر ، "از خانم بابیت" شما آیا موهای خود را دریافت کنید.
همه قطعات ، دمیده "از ورونا ،" اتمام حجت زیادی اسپرت "از تد و از Tinka
جوانترین ، "آه ، اجازه دهید یک سدان!
پدر ماری الن تا به یکی از رو. "تد زخم ،" اوه ، همه بسته
خودرو در حال حاضر ، به جز ما "بابیت آنها مواجه شدند :" من حدس می زنم شما کردم
چیزی بسیار وحشتناک برای شکایت!
به هر حال ، من یک ماشین نگه دارید ، نه تنها برای فعال کردن شما فرزندان مانند میلیونرهای نگاه!
و من می خواهم یک ماشین باز ، بنابراین شما می توانید بالا به پایین قرار دهید در شب های تابستان و بیرون رفتن برای
درایو و برخی از هوای تازه خوب.
علاوه بر این -- در یک خودرو بسته هزینه پول بیشتر "و" آلن وودز ، هین غژغژ کردن ، اگر Doppelbraus.
ماشین بسته به استطاعت ، من حدس می زنم ما می توانیم! "prodded تد.
"پیف!
من را به هشت هزار سال به هفت او! اما من آن همه را در ضربه نیست و هدر آن و
پرتاب آن در اطراف ، راه او می کند!
آیا در این کسب و کار رفتن و هزینه های زیادی تمام پول را نشان کردن باور نمی
و -- "
آنها با شوق و بعضی از نظم و دقت رفت ، به مسائل مربوط به
ساده کردن بدن ، قدرت بالا رفتن از شیب ها ، چرخ سیم ، فولاد کروم ، احتراق
سیستم ها ، و رنگ بدن است.
خیلی بیشتر از یک مطالعه حمل و نقل بود.
این آرمان آن مردم برای رتبه knightly بود.
در شهر به اوج ، در قرن بیستم وحشیانه ، موتور یک خانواده
نشان داد و رتبه اجتماعی خود را به عنوان دقیقا به عنوان نمرات از مقام سناتوری مشخص
رتبه را از یک خانواده انگلیسی -- در واقع ،
دقیقا ، با توجه به نظر خانواده های شهرستان قدیمی بر آبجوسازی به تازگی ایجاد شده
barons و پشمی ، آسیاب viscounts. جزئیات از اولویت بودند هرگز
رسما تعیین است.
دادگاه تصمیم بگیرد که آیا فرزند دوم یک فلش پیرس خودروسواری بزرگ وجود دارد
باید به در شام قبل از اولین پسر یک اسب سواری بیوک ، اما خود
مربوطه اهمیت اجتماعی وجود ندارد
شک و بابیت به عنوان یک پسر به ریاست جمهوری بود آرزو ، پسرش تد
آرزو به پاکارد دوقلو و شش و موقعیت تاسیس در طبقه مرفه motored.
به نفع که بابیت بود از خانواده اش با سخن گفتن از یک ماشین جدید به دست آورده تبخیر
آنها متوجه شد که او قصد نداشتند برای خرید این سال است.
تد افسوس می خورد ، "آه ، پانک!
قایق های قدیمی به نظر می رسد که اگر آن را می خواهم کک بود و خاراندن لاک الکل زدن به آن خاموش است. "
خانم بابیت abstractedly ، گفت : "Snoway پدر talkcher."
بابیت raged ، "اگر شما بیش از حد از یک نجیب زاده طبقه بالا ، و شما را به تعلق دارند
تن خوش و به همین ترتیب ، به همین دلیل ، شما نیاز به گرفتن ماشین در این شب ، نیست. "
تد ، توضیح داد : "من معنی نیست -- و شام با لذت طبیعی داخلی به کشیده
نقطه اجتناب ناپذیر که در آن بابیت اعتراض ، "بیا ، بیا در حال حاضر ، ما نمی توانیم نشستن
اینجا همه شب است.
به دختر شانس برای روشن شدن و دور میز. "
او fretting ، "چه یک خانواده! من نمی دانم که چگونه همه ما به scrapping
در این راه.
برای رفتن برخی از محل می شود و قادر به شنیدن خودم فکر می کنم....
پل... مین...
پوشیدن شلوار قدیمی ، و قرص نان و نفرین کردن است. "
او گفت : با احتیاط به همسرش ، "من در مکاتبه با یک مرد در نیویورک بوده است --
از من می خواهد او را در مورد تجارت واقعی املاک را ببینید -- و نه ممکن است تا تابستان.
امیدواریم که نمی شکند فقط هنگامی که ما و Rieslings آماده برای رفتن به مین است.
شرم اگر ما با هم می تواند سفر وجود دارد را ندارد.
خوب ، بدون استفاده در حال حاضر نگران کننده است. "
ورونا ، بلافاصله بعد از شام فرار کرده ، با هیچ بحث صرفه جویی در اتوماتیک "چرا
آیا شما تا کنون در خانه بمانند؟ "از بابیت.
در اتاق نشیمن ، در گوشه ای از داونپورت ، تد حل و فصل کردن به خانه اش
مطالعه ، هندسه ساده ، سیسرو ، و استعاره دردناک Comus.
"من نمی بینم چرا آنها به ما این آشغال های قدیمی از مد افتاده توسط میلتون و شکسپیر را
و وردزورث و همه این ها دارای beens ، "او اعتراض کردند.
"آه ، من حدس می زنم من می توانم آن را نشان می دهد توسط شکسپیر را ببینید ایستاده ، در صورتی که تا به حال مناظر متورم
قرار داده و در بسیاری از سگ است ، اما در خون سرد را به نشستن و خواندن 'EM -- این معلمان --
چگونه می توانم به این ترتیب آنها را دریافت کنید؟ "
خانم بابیت ، جوراب darning ، این باورند : "بله ، من تعجب می کنم چرا.
البته من نمی خواهم در مقابل اساتید و همه پرواز ، اما من انجام می دهم
فکر می کنم چیزهایی وجود دارد در شکسپیر -- که نه من او را به عنوان خوانده شده زیاد است ، اما وقتی من کوچک بودم
دختران استفاده می شود به من معابر که نشان می دهد ، در واقع ، آنها در تمام خوبی نمی شد. "
بابیت نگاه irritably از نوار کمیک در مدافع شب.
آنها ادبیات و هنر مورد علاقه او ، این تواریخ نشان داده شده تشکیل شده است که در آن
آقای Mutt آقای جف با یک تخم مرغ گندیده ، و مادر را اصلاح vulgarisms پدر
با استفاده از وردنه.
با چهره موقر از یک جانباز ، به شدت تنفس از طریق دهان باز خود را ،
او شب را از طریق هر تصویر plodded ، و در طول مراسم ، او منفور
وقفه.
علاوه بر این ، او احساس که در مورد این موضوع از شکسپیر او واقعا قدرت است.
نه بار مدافع ، مدافع شب ، و نه بولتن اوج
اتاق بازرگانی تا به حال به حال سرمقاله در ماده ، و تا زمانی که یکی از
آنها متوجه شد که آن را سخت به شکل افکار اصلی سخن گفته بود.
اما حتی در معرض خطر floundering در bogs عجیب و غریب ، او نمی تواند نگه داشتن از باز
جنجال برانگیخت.
"من شما را به همین دلیل شما باید برای مطالعه شکسپیر و کسانی که بگویید.
این زیرا آنها برای ورود به کالج مورد نیاز است ، و این همه به آن وجود دارد!
من شخصا خودم نمی بینم چرا آنها EM را به عضویت مدرسه بالا گیر
سیستم مانند ما که در این حالت داشته باشد.
یک معامله خوب اگر شما در زمان انگلیسی تجاری ، و یاد گرفتم چگونه به نوشتن آگهی ، و یا
نامه که می کشیدن. اما از آن است که وجود دارد ، و بلند وجود دارد ،
استدلال ، و یا بحث در مورد آن!
مشکل با شما ، تد ، این است که شما همیشه می خواهید برای انجام کاری متفاوت!
اگر قصد دارید به قانون مدرسه -- و شما -- من این شانس را به حال هرگز ، اما من خواهید دید
که شما -- چرا شما می خواهید در تمام زبان های انگلیسی و لاتین شما می توانید وضع ".
"آه پانک.
من نمی بینم استفاده از قانون از مدرسه چه -- و یا حتی به پایان رساندن دبیرستان.
من نمی خواهم برای رفتن به "کالج خاص.
صادقانه ، بسیاری از همراهان که از کالج فارغ التحصیل شده است که آغاز نشده به شده وجود دارد
پول به همان اندازه به عنوان همراهان که رفت و به کار در اوایل.
قدیمی تکان تکان خوردن پیترز ، می آموزد که به لاتین در بالا ، he'sa چه است آن را از کلمبیا
او نشسته است و همه شب خواندن بسیاری از کتاب های چرب و او همیشه در مورد spieling
'ارزش زبان ، و فقرا در اب فرو بردن
اما هجده سال به صد نمیکند ، و هیچ فروشنده سفر فکر می کنم
که برای آن کار است. من می دانم چه من می خواهم به انجام است.
من می خواهم خلبان شود ، یا خود را به یک گاراژ بزرگ خیلی زیبا ، و یا دیگری -- به عنوان همکار بود گفتن
من دیروز در مورد آن -- مانند I'd به یکی از این همراهان که استاندارد اویل
شرکت می فرستد به چین ، و شما در آن زندگی می
یک ترکیب و مجبور به انجام هر کاری ، و شما را وادار به دیدن جهان و pagodas
و اقیانوس و همه چیز! و سپس من را تا مکاتبات ،
دوره.
این چیزهای واقعی است! شما لازم نیست که برای تلاوت به برخی - سرد
مادام که در تلاش برای نشان دادن به اصل مواجه است ، و شما می توانید هر مطالعه
موضوع شما می خواهید.
فقط به این گوش دادن! کوتاه از تبلیغات برخی از متورم
دوره ها. "
او از پشت نیمه هندسه اش ربوده صد تبلیغات از آن
دوره مطالعه خانه که انرژی و دوراندیشی تجارت آمریکا
در علم آموزش و پرورش است.
اولین نمایش داده پرتره از یک مرد جوان با ابرو خالص ، آهن فک ، ابریشم (سیلک)
جوراب و مو مانند چرم ثبت اختراع است.
ایستاده با یک دست در او شلوار ، جیب و از سوی دیگر با گسترش عتاب
انگشت شهادت ، او bewitching مخاطبان از مردان با ریش خاکستری ، paunches ، طاس
سر ، و هر نشانه دیگری از عقل و دانش و رفاه است.
هیچ کهنه لامپ و یا -- در بالای تصویر یک نماد آموزشی الهام بخش بود
مشعل یا جغد مینروا ، اما یک ردیف از علائم دلار.
متن زد :
$ $ $ $ $ $ $ $ $ قدرت و رفاه در صحبت های عمومی
نخ در باشگاه گفت :
چه کسی فکر می کنید من به شب دیگر در رستوران لوکس د زد؟
چرا ، قدیمی ، فردی Durkee ، که مرده یا زنده کارمند حمل و نقل در قدیمی من استفاده می شود
-- آقای. موش مردی که ما استفاده می شود به خنده تماس هموطنان عزیز.
یک بار او را ترسو او با سرب مهر و موم کردن از سوپر ترس بود ، و هرگز اعتباری
برای کار شیک پوش او است. او را در لوکس د!
و اگر او خوراک تونی با همه "fixings" از کرفس به آجیل سفارش!
و به جای خجالت که توسط پیشخدمت ها ، مانند او با استفاده از کمی
روگرفت جایی که ما در قدیمی لانگ تاحال راه اندازی شد ، او آنها را bossing اطراف مانند او
میلیونر!
من با احتیاط از او خواست به آنچه که او انجام شده بود. فردی خندید و گفت : "بگو ، باهم زندگی کردن قدیمی ، من
حدس می زنم شما آنچه بیش از من آمده است.
شما خوشحال می دانم من در حال حاضر سوپر دستیار در مغازه های قدیمی ، و راست بر روی
جاده بالا به سوی رفاه و سلطه ، و من مشتاقانه منتظر با اعتماد به نفس به دوازده
ماشین سیلندر ، و همسر چیزها
همهمه در بهترین جامعه و kiddies گرفتن آموزش و پرورش طبقه اول. "
------ آنچه ما شما را میآموزد که چگونه به آدرس تسلیم شما.
چگونه برای دادن toasts. چگونه برای گفتن داستان گویش.
چگونه به یک خانم پیشنهاد.
چگونه به سرگرم ضیافت. چگونه به فروش قانع کننده ، مذاکرات است.
چگونه برای ساخت واژگان بزرگ است. چگونه به ایجاد شخصیتی قوی است.
چگونه برای تبدیل شدن به یک متفکر منطقی ، قدرتمند و اصلی است.
چگونه به یک مرد MASTER!
---- پروفسور. نویسنده WF PEET دوره میانبر در ملاء عام
صحبت کردن ، به آسانی این رقم در درجه نخست در ادبیات ، روانشناسی و فصاحت و بلاغت عملی است.
فارغ التحصیل از برخی از دانشگاه های پیشرو ، مدرس ، مسافر گسترده ،
نویسنده کتاب ، شعر ، و غیره ، یک مرد با شخصیت منحصر به فرد از ذهن MASTER ،
او آماده است به شما تمام اسرار را
فرهنگ و نیروی چکش خود را در چند درس آسان است که نمی خواهد از تداخل با
شغل های دیگر. "در اینجا چگونه از آن اتفاق افتاد.
من در سراسر تبلیغ از یک دوره است که ادعا کرد برای آموزش مردم در زد که چگونه به صحبت به راحتی و در
پای خود را ، چگونه برای پاسخ به شکایات ، چگونه به وضع گزاره قبل از رئیس ، چگونه
به آمار یک بانک برای وام ، چگونه می توان به برگزاری بزرگ
مخاطب افسون شده با شوخ طبعی ، طنز ، حکایت ، الهام بخش ، و غیره
توسط استاد سخنور ، پروفسور والدو F. Peet وارد شده بود.
من تردید بود ، بیش از حد ، اما من نوشت : (فقط بر روی یک کارت پستال ، با نام و آدرس)
ناشر برای درس -- فرستاده شده در دادگاه ، پول اگر شما کاملا
راضی است.
هشت درس ساده به زبان ساده هر کسی می تواند درک وجود دارد ، و من
مورد مطالعه آنها را تنها چند ساعت در شب ، و سپس شروع به تمرین در همسر.
به زودی در بر داشت من حق صحبت کردن می تواند تا سوپر و اعتبارات دلیل برای همه خوب
کار من.
آنها شروع به من درک و پیش من سریع ، و می گویند ، قدیمی اهسته ناپدید شونده ، شما چه فکر میکنید
آنها به من پرداخت در حال حاضر؟ 6.500 دلار در هر سال
و می گویند ، پیدا کنم من می توانم نگه داشتن مخاطبان بزرگ خود مجذوب کرده ، صحبت کردن در مورد هر موضوع.
به عنوان یک دوست پسر قدیمی ، من به شما توصیه می کنند برای ارسال مدور (بدون تعهد) و با ارزش
تصویر هنر آزاد : --
SHORTCUTEDUCATIONALPUB.CO. DeskWASandpit ، آیووا.
AREYOUA100PERCENTERORA10PERCENTER؟ "
بابیت دوباره بدون CANON را قادر می سازد که او را به صحبت با اقتدار بود.
هیچ چیز در خودر با موتور و یا املاک و مستغلات نشان داده بود یک جامد منظم و شهروند
همکار باید در مورد فرهنگ فکر می کنم از طریق پست.
او با تردید شروع شد :
"خوب -- برای تلفن های موبایل که اگر آن را تحت پوشش زمین. این قطعا یک چیز خوب می شود قادر به است
نطق کردن.
من گاهی اوقات فکر من تا به حال استعداد کمی که خودم راه ، و من می دانم رفو
خوب است که یکی از دلایل fourflushing قدیمی پشت شماره ها مانند چان مات دور می توانید
با آن را در املاک و مستغلات فقط به خاطر او
می تواند ایجاد بحث خوب است ، حتی زمانی که او یک چیز doggone برای گفتن ندارند!
و این مسلما خیلی ناز راه آنها از تمام این دوره های مختلف
مباحث و موضوعات به امروزه.
من شما را به هر چند : بدون نیاز به مقدار زیادی از پول خوب ضربه بر روی این مسائل هنگامی که شما
می توانید یک دوره درجه اول را در فصاحت و انگلیسی و تمام حق در را آن گونه که مایلید تغییر دهید
مدرسه -- و یکی از بزرگترین ساختمان های مدارس در کل کشور "!
"هست که در آن ،" خانم بابیت گفت : راحت ، در حالی که تد شکایت :
"Yuh ، اما پدر ، آنها فقط تعداد زیادی از آشغال های قدیمی است که هر گونه استفاده عملی نیست آموزش -- به جز
آموزش و کتابچه راهنمای کاربر typewriting و بسکتبال و رقص -- و در این
مکاتبات دوره ها ، هین ، شما می توانید
تمام انواع چیزهای که در مفید آمده است.
بگو : گوش دادن به این یکی : "می تواند بخشی مرد شما بازی؟
'اگر شما در حال راه رفتن با مادر ، خواهر و یا بهترین دختر و برخی از عبور
slighting اظهار و یا با استفاده از زبان نامناسب ، شما را نمی شود شرمنده اگر شما می توانید او را
بخشی؟
خوب ، می تواند به شما؟ ما به آموزش بوکس و دفاع از خود از طریق پست.
دانش آموزان بسیاری نوشته اند گفت که پس از چند درس آنها بزرگتر و ام outboxed
سنگین مخالفان.
درس با یک حرکت ساده آینه خود را تمرین قبل از شروع -- برگزاری از
دست خود را برای یک سکه ، پستان در شنا ، سکته مغزی و غیره
قبل از شما آن را متوجه شما قابل توجه علمی ، ducking ، امنیت و
feinting ، درست همانطور که شما یک حریف واقعی قبل از شما بود. "
"آه ، عزیزم ، من که دوست ندارم!"
تد شعار می دادند. "من دنیا بگویید!
Gosh ، من می خواهم یکی همکار من می دانم که در مدرسه را که همیشه عکسبرداری خاموش او
دهان ، و گرفتن او را تنها -- "
"مزخرف! ایده!
بی فایده ترین چیزهایی است که من همیشه از! "بابیت شنیده fulminated شده است.
"خب ، فقط من با مامان یا Rone راه رفتن بود فرض کنید ، و کسی تصویب slighting
اظهار و یا استفاده از زبان نامناسب است. چه می توانم انجام دهم؟ "
"چرا ، شما احتمالا می خواهم رکورد برای فاصله صد و حیاط! مجسمه نیم تنه"
"من نمی!
من ایستاده سمت راست به هر کناس که اظهار slighting بر روی خواهر من گذشت و
من می خواهم او را نشان می دهد -- "" در اینجا نگاه کنید ، جوان دمپسی!
اگر من همیشه گرفتن شما را مبارزه من نهنگ daylights ابدی از شما -- و من
آن را بدون تمرین نگه داشتن از دست من برای یک سکه قبل از آینه ، بیش از حد! "
: "چرا ، تد عزیز ،" خانم بابیت گفت placidly ، آن را در تمام خوب نیست ،
صحبت از مبارزه با این راه! "
"خب ، gosh متعال ، راه that'sa خوب به درک -- و سپس فرض کنید من بود راه رفتن
کارشناسی ارشد ، و کسی با شما ، به تصویب رساند اظهار slighting -- "
"هیچ کس نمی خواهد به تصویب هیچ اظهارات slighting بر هیچ کس ، بابیت مشاهده ،" نمی
اگر آنها در خانه بمانند و مطالعه هندسه خود و امور خود را به جای ذهن
حلق آویز در اطراف بسیاری از poolrooms و نوشابه
چشمه و مکان های که در آن هیچ کس به هر کسب و کار کردم! "
وی افزود : "اما gooooooosh ، پدر ، اگر آنها!"
خانم بابیت chirped : "خب ، اگر آنها ، من نمی خواهد به آنها افتخار از پرداخت هر گونه انجام
توجه به آنها! علاوه بر این ، آنها هرگز.
شما همیشه در مورد این زنان که به دنبال گرفتن و توهین و همه را بشنود ، اما من نمی
باور یک کلمه از آن ، و یا آن را تقصیر خود ، برخی از زنان در یک شخص نگاه کنید.
من مطمئنا هرگز ام شده توهین -- "
"AW شلیک. مادر ، فقط شما مدتی فرض کنید!
فقط فرض کنید! شما فرض کنید چیزی نیست؟
آیا می توانید تصور کنید چیزها؟ "
"من مطمئنا می تواند کارها را تصور کنید! ایده! "
"بدیهی است مادر خود را می تواند کارها را تصور کنید -- و چیزهایی را فرض کنید!
فکر می کنم تنها عضو این خانواده است که تخیل شما؟ "
بابیت خواستار است. "اما استفاده از بسیاری از فرض چه چیزی است؟
فرض می شود هرگز در هر نقطه است.
هیچ حس فرض که there'sa بسیاری از حقایق واقعی را به ملاحظات -- "
"در اینجا نگاه کنید ، پدر.
فرض کنید -- منظورم ، فقط -- فقط شما را در دفتر خود را فرض کنید و برخی از رقیب واقعی
املاک و مرد -- "" مسکن! "
"-- برخی از مسکن که شما متنفر آمد --
"من هر مسکن نفرت نیست." "اما فرض کنید شما DID!"
"من قصد ندارم به فرض هر چیزی از نوع!
مقدار زیادی از همنوعان در حرفه من که خم شدن و نفرت رقبای خود وجود دارد ، اما
اگر شما کمی بزرگتر و درک کسب و کار ، به جای همیشه به رفتن
فیلم و در حال اجرا در اطراف با تعداد زیادی از
فریب دختران با لباس های خود را به زانو های خود و پودر و رنگ و سرخابی
و خدا می داند که همه به عنوان اگر آنها کر و دختر بودند ، و سپس شما می دانند -- و شما می خواهم
فرض کنید -- که اگر هر چیزی که وجود دارد
من در محافل واقعی املاک و اوج ایستاده ، آن است که ما باید همیشه صحبت
از یکدیگر فقط در دوستانهترین شرایط و موسسه روح برادری و
همکاری ، و بنابراین من قطعا نمی تواند
فرض کنید و من نمی توانم تصور من نفرت هر مسکن ، حتی نیست که کثیف ، fourflushing
دزدکی حرکت کردن جامعه ، Rountree سیسیل "" اما -- "!
"و هیچ اگر و اما در مورد آن وجود دارد!
اما اگر من رفتن به تازیانه زدن کسی ، من نیاز به هر گونه اردک فانتزی یا نه
شنا سکته مغزی قبل از یک آینه ، و یا هر یک از این doodads و flipflops!
فرض کنید شما از برخی از مکان و یک شخص به نام شما ناپسندیده نام.
فکر شما می خواهم می خواهم به جعبه و پرش مانند رقص ، استاد؟
شما فقط می خواهم او را غیر روحانی سرد (حداقل من مطمئنا امیدوارم که هر پسر من بود!)
سپس شما می خواهم گرد و خاک کردن دستها و در مورد کسب و کار خود را ، و این همه وجود دارد
است که آن را ، و شما نمی خواهید به هر درس بوکس توسط پست ، چه! "
"خوب اما -- بله -- من فقط می خواستم برای نشان می دهد که چگونه بسیاری از انواع مختلف از مکاتبات
دوره وجود دارد ، به جای همه پنیر کاممبر به ما می آموزند که در بالا است. "
"اما من فکر کردم که آنها تدریس بوکس در سالن ورزشی مدرسه است."
"این متفاوت است.
شما چوب آنها وجود دارد و برخی از amuses بزرگ سفتی خود را کوبنده از stuffin
از شما قبل از اینکه شما فرصتی برای یادگیری است. Hunka!
نه هیچ!
اما به هر حال -- به برخی از این دیگران گوش دهید ".
تبلیغات واقعا نوع دوستانه بودند.
یکی از آنها را با مته سوراخ محرک تیتر : "پول!
پول!! پول! "
دوم ، اعلام کرد که "آقای روابط عمومی ، که قبلا به ساخت تنها یک هفته در هجده
سلمانی فروشگاه می نویسد : به ما که از آنجا که گرفتن البته ما او در حال حاضر کشیدن پایین دلار 5.000 به عنوان
یک پزشک با استئوپروز را سبب شده vitalic ؛ و سوم
که "دوشیزه JL ، به تازگی یک لفاف بسته بندی در فروشگاه ، در حال حاضر ده دلار واقعی
روز تدریس سیستم ما هندو تنفس ارتعاشی و کنترل روان است. "
تد پنجاه یا شصت میبینم که ، نفر قبلی ، جمع آوری شده از کتاب سالانه مرجع بود ،
از نشریات مدرسه یکشنبه ، داستان ، مجلات ، و مجلات مورد بحث است.
یکی بانی خیر implored ، "آیا می شود نه شب بوی زرد -- محبوب تر و بیشتر و
پول -- شما می توانید یک نوع الت موسیقی شبیه گیتار یا خواندن خود را به جامعه!
اصول مخفی از یک سیستم تازه کشف شده آموزش موسیقی ، هر
یکی -- مرد ، خانم یا فرزند -- می تواند ، بدون تمرین خسته کننده ، آموزش های خاص و یا
زمانی خارج مطالعه ، و بدون اتلاف کشیده
زمان ، پول و یا انرژی ، یادگیری به بازی توجه داشته باشید ، پیانو ، بانجو ، کورنت ، کلارینت ،
ویولن ، ساکسیفون یا درام (drum) و بینایی آواز یاد بگیرند. "
بعد ، تحت تجدید نظر ارزومند "کارآگاهان اثر انگشت می خواستم -- درآمد بزرگ!"
جلب اعتماد : "شما شهوانی مردان و زنان -- این حرفه شده اند
دنبال آن هستید.
پول در آن ، پول بزرگ ، و آن تغییر سریع از صحنه وجود دارد ، که entrancing و
علاقه و شیفتگی قانع کننده ، که ذهن فعال شما و روح پرماجرا
ارزو.
فکر می کنم بودن چهره رئیس و مدیر عامل در حل عجیب و غریب
اسرار و جنایات baffling.
این حرفه فوق العاده شما به ارمغان می آورد را به ارتباط با مردان تاثیرگذار بر اساس
برابری ، و اغلب فرا می خواند شما را به سفر در همه جا ، شاید به سرزمینهای دور --
تمام هزینه ها پرداخت می شود.
هیچ تحصیلات ویژه مورد نیاز است. "" اوه ، پسر!
من حدس می زنم که برنده گردنبند آتش آجر! آیا آن را نمی شود متورم به سفر در همه جا
و دستگیر کردن برخی از معروف کلاه بردار! "whooped تد.
"خب ، من فکر نمی کنم بسیاری از آن. Doggone احتمال ابتلا به صدمه دیده است.
در این حال ، که شیرین کاری مطالعه موسیقی ممکن است بسیار عادلانه است ، هر چند.
هیچ دلیلی وجود ندارد به همین دلیل ، اگر بهره وری و کارشناسان قرار دادن ذهن خود را به آن راه آنها وجود دارد
به مسیریابی محصولات در یک کارخانه ، آنها نمی توانستند شکل از برخی از طرح تا یک فرد
نمی خواهد که به میمون با این همه
تمرین و تمرین که شما در موسیقی دریافت کنید. "
بابیت ، تحت تاثیر قرار گرفته بود و او تا به حال احساس لذت والدین که در آنها دو ،
مردان خانواده ، یکدیگر را درک است.
او به تذکرات از دانشگاه های جعبه پستی که تدریس داستان کوتاه گوش
نوشتن و بهبود حافظه ، حرکت تصویر ، بازیگری و توسعه روح
برق ، بانکداری و اسپانیایی ، معالجه امراض دست وپا و
عکاسی ، مهندسی برق و پیرایش پنجره جمع آوری طیور و
شیمی. "خوب -- خوب --" بابیت در پی برای کافی
بیان تحسین او.
"پسر من از یک تفنگ!
من می دانستم که این مکاتبات مدرسه کسب و کار یک بازی قدرتمند سودآور تبدیل شده بود -- را می سازد
واقعی املاک حومه شبیه دو سنت -- اما نمی دانستم آن را می خواهم به چنین
reg'lar کلید و صنعت
رتبه بندی سمت راست با مواد غذایی و فیلم.
همیشه somebody'd همراه با مغز به آموزش زیادی را ترک کنید
bookworms و نظریه پردازان غیر عملی ، بلکه یک چیز بزرگ را خارج از آن.
بله ، من می توانید ببینید که چگونه یک مقدار زیادی از این دوره ها ممکن است شما هم جالب است.
من باید که از همسفرانمان در ورزشی در صورتی که تا کنون متوجه بپرسید -- اما در همان زمان ، تد ، شما
چگونه تبلیغ ، من معنی برخی از تبلیغ کنندگان ، مبالغه.
من نمی دانم آنها می شود قادر به جم شما را از طریق این دوره ها به همان سرعتی که آنها ادعا می کنند
آنها می توانند "" اوه اطمینان حاصل کنید ، پدر. البته ".
تد به حال بلوغ بسیار زیاد و با نشاط از یک پسر بچه است که با احترام گوش به توسط
بزرگان خود را. بابیت به او سپاسگزار متمرکز
محبت :
"من می توانید ببینید چه نفوذ این دوره ها ممکن است در تمام آثار آموزشی داشته باشند.
البته من می خواهم به آن اقرار هرگز علنی -- همکار مثل خودم ، فارغ التحصیل U. امور خارجه ، آن را تنها
شایسته و میهن پرستانه او را به ضربه شاخ خود و تقویت مادر آلما -- اما دست و پا شکسته حرف زدن
در واقع ، بسیاری there'sa کل از ارزش
زمان حتی در U. از دست داده ، مطالعه شعر و فرانسوی و افراد به ارمغان آورد که هرگز
در هر کسی یک سنت.
من نمی دانم ، اما آنچه شاید این دوره مکاتبات ممکن است به اثبات می شود
یکی از مهم ترین اختراعات آمریکا.
"مشکل با بسیاری از مردمی است : آنها آنقدر سرزنش مواد ، آنها را نمی بینیم.
سمت معنوی و روحی برتری آمریکا ، آنها فکر می کنم که اختراعات مانند
تلفن و areoplane و
بی سیم -- نه ، که اختراع *** بود ، اما به هر حال : آنها فکر می کنم این مکانیکی
بهبود همه که ما برای ایستاده ، در حالی که به یک متفکر واقعی ، او می بیند که
معنوی و خدای من ، تسلط بر حرکات
مانند بهره وری ، و Rotarianism و ممنوعیت ، و دموکراسی چه تشکیل
عمیق ترین و truest ثروت ما.
و شاید این اصل جدید در آموزش و پرورش در خانه ممکن است دیگر -- ممکن است یکی دیگر از
عامل. من به شما بگویم ، تد ، ما باید به چشم انداز --
"
"من فکر می کنم کسانی که دوره های مکاتبات وحشتناک هستند!"
فیلسوفان gasped.
این خانم بابیت که این اختلافات را در هماهنگی معنوی آنها ساخته شده بود ، و یکی بود
فضایل خانم بابیت بود که ، به جز در طول شام ، احزاب ، زمانی که او بود
او در زمان تبدیل به یک میزبان مواج ،
مراقبت از خانه و مردان را با فکر زحمت نیست.
او در ادامه بصورتی پایدار و محکم :
"به من افتضاح است آن را برای تلفن های موبایل ، راه کسانی که مردمی فقیر جوان هم محور آنها را به فکر می کنم آنها
یادگیری چیزی ، و دور هیچ کس 'برای کمک به آنها و -- شما دو را یاد بگیرند تا سریع است ، اما
من ، من همیشه کند بود.
اما فقط همین -- "بابیت با حضور به او :« مزخرف!
به همان اندازه ، تحصیل در خانه.
شما فکر نمی کنم یک شخص می آموزد هر زیرا او پدرش سخت ضربات
پول به دست آورده و نشسته در اطراف صندلی Morris در در خوابگاه دانشگاه هاروارد متورم با
عکسها و سپر و جدول را پوشش می دهد و کسانی که doodads ، شما انجام دهم؟
من به شما بگویم ، من مرد کالج -- من می دانم! یکی از اعتراض شما ممکن است وجود دارد
هر چند.
من قطعا اعتراض در برابر هر گونه تلاش برای بدست آوردن بسیاری از همراهان از آرایشگاهها
و کارخانه ها را به حرفه.
آنها بیش از حد شلوغ در حال حاضر ، و آنچه شما ما برای کارگران انجام دهد اگر همه کسانی که به همنوعان بروید و
آموزش؟ "تد تمایل به عقب کشیدن یک سیگار
بدون ملامت است.
او برای لحظه ای بود ، به اشتراک گذاری هوا نازک بالایی از حدس و گمان بابیت به عنوان اینکه
او شراب سفید پل و یا حتی دکتر هوارد Littlefield شد.
وی اشاره کرد :
"خب ، چه چیزی شما فکر می کنید پس از آن ، پدر؟ آیا آن را نمی تواند ایده خوبی اگر من می توانم
خاموش به چین و یا برخی از محل سرحال و مهندسی مطالعه و یا چیزی از طریق پست؟ "
"نه ، و من شما چرا بگویم ، پسر.
من خارج اتمام حجت چیز توانا و خوب یافت می شود قادر به گفتن شما BA
برخی از مشتری است که نمی داند چه چیزی هستند و فکر می کند شما فقط پلاگین مرد کسب و کار ،
او به عکسبرداری خاموش دهان خود را در مورد اقتصاد یا ادبیات یا تجارت خارجی می شود
شرایط ، و شما فقط سهولت در چیزی
مانند ، وقتی که من در کالج بودم -- البته من لیسانس من در رشته جامعه شناسی و همه آن آشغال -- '
اوه ، چین چین و مو جدار کردن افتضاح به سبک خود قرار می دهد!
اما خواهد بود هر کلاسی وجود ندارد گفت : من درجه licker تمبر از
Bezuzus سفارش پستی دانشگاه! '
ببینید -- پدرم یک ادم ساده و احمق خیلی خوب بود ، اما او بسیار سبک به او تا به حال هرگز ، و من
مجبور به کار سخت برای به دست آوردن راه من را از طریق کالج رفو.
خوب ، آن است که ارزش آن را ، قادر به مرتبط با بهترین آقایان در
اوج ، در باشگاه ها و غیره در ، و من نمی خواهم شما را به ترک از
آقایان کلاس -- کلاس است که فقط به عنوان
قرمز خون به عنوان مردم عادی است ، اما هنوز هم قدرت و شخصیت.
این کار به نوعی به من صدمه دیده است اگر شما که پیر مرد! "
"من می دانم ، پدر!
مطمئنا! بسیار خوب.
من به آن می چسبد. بگو!
Gosh!
صدای تیز و تند هی! من همه چیز در مورد بچه هایی که من که قرار بود هستند را فراموش کرده
را به تمرین گروه کر. من به اردک! "
اما شما که همه کار خانه خود را انجام نداده است. "
"آیا این اولین چیز در صبح." "خب --"
شش بار در شصت روز گذشته بابیت بود یورش ، "شما" نه این کار را انجام برای اولین بار
چیزی که در صبح "!
شما آن را در حال حاضر انجام دهید! "اما به شب به او گفت :" خوب ، بهتر فشار دادن "و لبخند او
درخشندگی نادر خجالتی او شراب سفید برای پل نگه داشته بود.
IV "پسر Ted'sa خوب ،" او به خانم گفت :
بابیت. "اوه ، او است!"
"این دختران او انتخاب کنید تا به چه کسی؟
آیا آنها خوب دختران شایسته؟ "" من نمی دانم.
آه عزیزم ، تد می گوید هرگز به من چیزی هر.
من نمی فهمم چه چیزی بیش از بچه های این نسل می آیند.
من استفاده می شود که به پاپا و مامان همه چیز است ، اما به نظر می رسد به مانند کودکان
روز تنها تضعیف و دور از همه شاهد است. "
"من امیدوارم که آنها دختران شایسته.
تد دوره دیگر یک بچه ، و من نمی خواهم او را به خدای من ، مخلوط کردن و
همه چیز "" جورج : من تعجب می کنم که اگر شما نبایستی به گرفتن
او را کنار گذاشته و او بگویید -- چیزهایی که "!
او سردرپیش و چشم او را کاهش داد. "خب ، من نمی دانم.
راه من به آن شکل ، Myra ، هیچ احساس نشان می دهد بسیاری از چیزهایی که به ذهن یک پسر.
فکر شیطانی به اندازه کافی خود را.
اما من تعجب می کنم -- این نوع از یک سوال سخت است. در تعجبم چه Littlefield در مورد آن فکر می کند؟ "
"دوره پاپا با شما موافق است. او می گوید این همه -- آموزش -- او می گوید :
'tisn't مناسب و معقول است."
"آه ، او می کند ، نشانی از او! خوب ، اجازه دهید به شما بگویم که هر هنری
T. تامپسون فکر می کند -- درباره اخلاق ، منظورم این است ، هر چند البته شما می توانید قدیمی ضرب و شتم نیست
ادم احمق و کودن -- "
"چرا ، چه راهی برای صحبت از پاپا!"
-- به سادگی می توانید او را در گرفتن در طبقه همکف از یک معامله ضرب و شتم نیست ، اما اجازه دهید به من بگویید
شما هر زمان که او چشمه هر گونه ایده در مورد چیزهایی عالی و آموزش و پرورش ، پس من من می دانم
فکر می کنم فقط مخالف است.
شما ممکن است من به عنوان هر مغز کوسه بزرگ در نظر نمی گیرد ، اما اعتقاد من ، من به طور منظم
کالج رئيس جمهور ، در مقایسه با هنری T.!
بله آقا ، توسط golly ، من را به تد کنار گذاشته و به او بگویید که چرا من منجر به شدت
زندگی اخلاقی است. "" اوه ، شما؟
چه وقت؟ "
"وقتی؟ چه وقت؟
استفاده از تلاش برای من پین پایین به کی و چرا و از کجا و چگونه و چه زمانی؟
این مشکل با زنان ، به همین دلیل است که انجام می دهند مدیران اجرایی طبقه بالا را نمی کنند ؛
هر گونه حس دیپلماسی نیست.
هنگامی که فرصت مناسب و به مناسبت ناشی پس از آن فقط در طبیعی ، به همین دلیل می آید
سپس من بحث کمی دوستانه با او و -- و -- این بود که Tinka hollering
از پله ها؟
او باید به خواب ، مدتها پیش "او را از طریق اتاق نشیمن prowled و
ایستاده بود در خورشید ، اطاق نشیمن ، که اتاق شیشه ای با دیواره صندلی ترکه یا چوب کوتاه و نوسانی نیمکت در
که آنها در بعد از ظهر یکشنبه loafed.
خارج از تنها چراغ خانه Doppelbrau و حضور کم نور از بابیت
نارون مورد علاقه نرمی شب آوریل را شکست.
"سفر خوب با پسر.
گرفتن بیش احساس بد خو ، راه من امروز صبح.
بی قرار.
گرچه ، توسط golly ، من چند روز به تنهایی با پل در ایالت مین! داشته باشند... این شیطان
Zilla!... اما... تد ، همه حق است. کلیه حقوق این کل خانواده.
و کسب و کار خوب.
همراهان بسیاری را به چهار صد و پنجاه دلار ، عملا نیمی از هزار
دلار آسان به عنوان به روز من! شاید زمانی که همه ما به پارو زدن آن را فقط
به اندازه تقصیر من آن را به عنوان خودمانی.
نبایستی برای دریافت خواهید مثل من. اما -- آرزو می کنم می خواهم یکی از پیشگامان بوده است ، همان را به عنوان من
بزرگ پدر. اما پس از آن ، خانه ای مثل این را نداشته باشند.
من -- اوه ، gosh ، من نمی دانم "!
او moodily از شراب سفید پل فکر کردم ، از جوانان خود به هم ، از دختران آنها تا به حال
شناخته شده است.
هنگامی که بابیت از دانشگاه دولتی فارغ التحصیل شده بود ، بیست و چهار سال پیش ، او تا به حال
در نظر گرفته شده به یک وکیل است.
او مناظره سنگین در دانشگاه شده بود ، او احساس کرد که او را به ناطق بود ، او را دیدم
خود را تبدیل شدن به فرماندار دولت است. او در حالی که خواندن قانون او به عنوان یک واقعی کار می کرد
فروشنده املاک.
او را نجات داد پول ، در یک خانه شبانه روزی زندگی می کردند ، supped و بر روی تخم مرغ آب پز شده بر روی رشته هش.
شراب سفید پل پر جنب و جوش (که مطمئنا به اروپا به مطالعه ویولن ، در کنار
ماه و یا سال آینده) پناه او بود تا پل توسط Zilla Colbeck ، bespelled شد که
خندید و رقصید و مردان پس از او انگشت گوشتالو و پر زرق و برق wagging جلب کرد.
شب بابیت سپس نازا بودند ، و او به راحتی فقط در پسر عموی دوم پل ،
Myra تامپسون ، دختر براق و ملایم که ظرفیت خود را نشان داد و از موافقت با
بابیت جوان سرسخت است که البته او خواهد بود فرماندار برخی از روز است.
از کجا Zilla او را به عنوان یک پسر کشور تمسخر ، Myra indignantly گفت که او تا کنون تا
سرباز زیادی از dandies جوان که در شهر بزرگ اوج متولد شده بود --
حل و فصل باستانی در سال 1897 ، یک صد و
پنج ساله ، با دو صد هزار جمعیت ، ملکه و شگفتی از تمام
دولت و به پسر Catawba ، جورج بابیت ، آنقدر وسیع و رعد اسا و
لوکس که او به دانستن یک دختر ennobled توسط تولد در اوج flattered شد.
عشق هیچ بحث بین آنها وجود دارد.
او می دانست که اگر او به مطالعه قانون ازدواج برای سال او نمی تواند و Myra بود
و مجزا دختر خوب -- یکی از او بوسه ، یکی در مورد که راه خود را "نه فکر می کنم
در همه "مگر آن که یکی که قرار بود با او ازدواج کند.
اما او یک همراه و همدم قابل اعتماد بود.
او همیشه آماده برای رفتن اسکیت ، پیاده روی ، همیشه محتوا را بشنوند خود
گفتمانها در چیزهای بزرگ او که قرار بود برای انجام دادن ، فقیر پریشان آنها او را
دفاع در برابر ثروتمندان ناعادلانه ،
سخنرانی او در ضیافت را ، inexactitudes فکر مردمی که او
که درست. یک شب وقتی که او خسته و نرم بود
فکر ، او را دیدم که او گریند شده بود.
او چپ شده از حزب داده شده توسط Zilla بود.
به طریقی سر خود را روی شانه اش بود و او بوسیدن دور اشک -- و وی در غیاب او
سر او را می گویند trustingly ، "حالا که ما درگیر هستیم ، باید ما را بر ازدواج به زودی یا باید
ما صبر کنم؟ "
مشغول؟ این اولین اشاره خود را از آن بود.
محبت او برای این کار مناقصه زن قهوه ای سرد و ترس رفت ، اما او می تواند
درد نکنه او ، می تواند اعتماد او سوء استفاده نیست.
او mumbled چیزی در مورد انتظار ، و فرار.
او به مدت یک ساعت راه رفته ، تلاش برای پیدا کردن یک راه از او میگویند که از آن اشتباه بوده است.
اغلب ، در ماه بعد از ، او نزدیک به او میگویند ، اما دلپذیر به
دختر در آغوش او ، و کمتر و کمتر می تواند با او توهین توسط blurting که او نمی
عشق او.
او خود را به حال هیچ شکی وجود ندارد. شب قبل از ازدواج خود
عذاب ، و صبح روز وحشی با میل به فرار.
او از او ساخته شده است آنچه به عنوان یک همسر خوب شناخته شده است.
او وفادار ، کوشا ، و در زمان نادر پیشواز.
او از انزجار ناتوان در روابط نزدیک خود را به آنچه وعده داده می شود به تصویب رساند
محبت سرسخت ، اما آن را به روال بی حوصله و drooped.
با این حال او تنها برای او و برای بچه ها وجود داشت ، و او به عنوان با عرض پوزش ، نگران
به عنوان خود ، زمانی که او داد تا قانون و در شیار دار کردن املاک و فهرست واقعی trudged.
"بچه فقیر ، او به زمان بسیار بهتر از من داشته ،" بابیت منعکس شده است ، ایستاده
در تاریکی اطاق نشیمن خورشید است. "اما -- ای کاش من می تواند حال غلغله در قانون
و سیاست است.
مشاهده آنچه که من می تواند انجام دهد. خوب -- شاید من پول بیشتر آن را به عنوان ".
او به اتاق نشیمن بازگشت ، اما قبل از او حل و فصل کردن او هموار همسرش
مو ، و او نگاه ، شاد و تا حدودی شگفت زده است.
>
فصل هفتم
من
او رسما به پایان رسید آخرین نسخه از مجله آمریکایی ، در حالی که همسرش آهی کشید ،
گذاشته دور darning او ، و enviously در طرح های لباس زیر زنانه در زنان نگاه
مجله.
اتاق بسیار هنوز. این اتاق که مشاهده بهترین بود
گل استانداردهای ارتفاعات. دیوارهای خاکستری به مصنوعی تقسیم شدند
قاب سازی به وسیله نوار از کاج سفید enameled.
از خانه سابق Babbitts دو تکان خوردن بسیار تراشیده شده رؤسای ، اما آمده بود
صندلی دیگر جدید ، بسیار عمیق و آرام بودند ، وبهلسترد به رنگ آبی و طلا
مخملی راه راه.
داونپورت مخمل آبی مواجه شومینه ، و در پشت آن بود cherrywood
جدول و پیانو بلند لامپ با سایه ای از ابریشم طلایی.
(دو نفر از هر سه خانه در ارتفاعات گل قبل از شومینه
داونپورت ، چوب ماهون واقعی جدول یا تقلید و پیانو ، لامپ و یا خواندن
لامپ با سایه ای از ابریشم زرد یا گل سرخ است.)
بر روی میز بود دونده از پارچه چینی با رگه طلا ، چهار مجلات ، نقره ای
جعبه های حاوی خرده سیگار ، و سه "هدیه کتاب -- نسخه های گران قیمت و بزرگ ، از
پری ، داستان مصور توسط هنرمندان انگلیسی
و به عنوان رتبهدهی نشده است توسط هر بابیت صرفه جویی در Tinka خوانده نشده است.
در گوشه ای از سوی جبهه ویندوز Victrola کابینه بزرگ شد.
(هشت نفر از هر نه خانه گل ارتفاعات گرامافون کابینه داشت.)
در میان تصاویر ، آویزان در مرکز دقیق هر یک از پانل خاکستری ، قرمز شد و
تقلید سیاه شکار انگلیسی ، چاپ ، تقلید کم خونی خلوتگاه چاپ با
عنوان فرانسوی که اخلاق بابیت
همواره و نه مشکوک ، و "دست های رنگی" عکس مستعمراتی
اتاق -- دستمال فرش ، چرخش قبل از ازدواج ، فروتن گربه قبل از شومینه سفید.
(نوزده از هر بیست خانه در ارتفاعات گل یا یک شکار چاپ
مادام Feit لا توالت استفاده چاپ ، عکس رنگی خانه نیوانگلند ،
عکس از کوه های راکی ، یا همه چهار نفر.)
یک اتاق به عنوان برتر را به راحتی به "سالن" از بچگی بابیت به عنوان موتور خود بود
نسبت به حشره دار پدرش بود.
اگرچه هیچ چیزی در اتاق که جالب بود وجود دارد ، چیزی بود که وجود دارد
توهین آمیز. مثل آن بود که شسته و رفته ، و به عنوان منفی ، به عنوان یک بلوک
یخ مصنوعی.
شومینه خاکستر کرک دار یا با آجر دودهای unsoftened بود ؛ برنج آتش چدن
از لهستانی معصوم بودند و andirons grenadier مانند نمونه ها در
فروشگاه متروک ، ناخواسته ، همه چیز مرده تجارت.
در مقابل دیوار یک پیانو بود ، با یکی دیگر از پیانو ، لامپ ، اما هیچ کس مورد استفاده قرار Tinka ذخیره آن است.
briskness سخت از گرامافون آنها را به رضایت ، فروشگاه خود را از پرونده موسیقی جاز
آنها احساس ثروتمند و کشت ، و تمام آنها خلق موسیقی می دانستند بود
تنظیم خوبی از یک سوزن بامبو.
کتاب در جدول لکه دار نشده بودند و در تشابه سفت و سخت گذاشته ، یکی گوشه ای از
فرش و قالیچه فر بود و هیچ جا وجود دارد هاکی ، چوب ، کتاب های پاره شده عکس ،
درپوش های قدیمی ، یا سگ معاشرتی و خوش مشرب و disorganizing است.
II در خانه ، بابیت هرگز با به عنوان خوانده شده
جذب. او به اندازه کافی در دفتر متمرکز شد
اما در اینجا او عبور پاهای خود و fidgeted.
هنگامی که داستان او جالب بود او خواندن بهترین ، است که جالب ترین ها ، پاراگراف ها به
همسرش ، زمانی که او را نگه ندارد او سرفه ، خراشیده مچ پا خود و حق خود
گوش ، انگشت شست چپ خود را به جلیقه خود محوری
جیب ، jingled نقره ، سیگار برگ ، برش و کلید خود را در یک سر او چرخید
سازمان دیده بان های زنجیره ای ، yawned مالیده بینی خود ، و در بر داشت errands به انجام است.
او به طبقه بالا رفت به دمپایی خود را قرار دهید -- دمپایی های ظریف خود را از مهر و موم ، قهوه ای ، شکل
مثل کفش های قرون وسطی.
او سیب و از بشکه ای که ایستاده بود با تنه گنجه در
زیرزمین.
"یک سیب در روز بخورید و از دکتر دور ، روشن خانم بابیت ، کاملا
اولین بار در چهارده ساعت. "هست که در آن است."
"سیب ، بهترین تنظیم کننده طبیعت است است."
"بله ، --" "مشکل با زنان است ، آنها هرگز
حس به اندازه کافی برای تشکیل عادات به طور منظم. "" خب ، من -- "
"همیشه nibbling و خوردن بین وعده های غذایی است."
"جورج"! او از خواندن او نگاه کرد.
"شما آیا یک ناهار نور به روز ، مثل شما رفتن به؟
من! "
این حمله های مخرب و ناوارد شگفت زده او را.
"خب ، شاید آن را به عنوان نور به عنوان نشده بود -- را به ناهار با پل رفت و شانس زیادی ندارد
به رژیم غذایی.
اوه ، شما لازم نیست که مانند یک گربه chessy پوزخند! اگر آن را برای من تماشای خارج نشده بود و
نگه داشتن چشم در رژیم غذایی ما -- I'm تنها عضو این خانواده که قدردانی
ارزش از بلغور جو برای صبحانه.
من -- "او stooped بیش از داستان خود را در حالی که او حیاتی توأم با تقوا
ورقه شده و gulped سیب ، discoursing :
"یکی از چیزهایی است که من انجام داده ام : کاهش سیگار کشیدن من.
نوع Graff اجرا با در دفتر.
او بیش از حد رفو تازه است.
من برای یک معامله خوب ایستاده است ، اما یک بار در در حالی که من ادعا اقتدار من ، و من
شروع به پریدن کرد او را. "استن ،' من گفت : -- خوب ، من به او گفتم فقط
دقیقا همان جایی که او خاموش است.
"نوع خنده دار در روز. باعث احساس بی قراری.
"Wellllllllll آنجا -- که sleepiest صدا در جهان است ، حال خمیازه سخن گفتن ترمینال.
خانم بابیت yawned با آن ، و نگاه سپاسگزار او droned ، "چگونه در مورد رفتن
تخت ، EH؟ فرض کنید Rone و تد در تا
ساعت است.
بله ، نوع خنده دار از یک روز نه چندان گرم ، اما در عین حال -- Gosh ، من می خواهم -- بالاخره یک روز من قصد دارم
را به یک سفر طولانی موتور است. "" بله ، ما می خواهم که لذت بردن از ، "او yawned.
او نگاه به دور از او به عنوان او متوجه شد که او نمیخواستند او را با او.
همانطور که او درها را قفل و سعی ویندوز و مجموعه ای از تنظیم کننده حرارت به طوری که کوره
پیش نویس به طور خودکار باز در صبح ، او کمی سنگین و با آهی کشید
تنهایی احساس است که درمانده و وحشت زده به او.
بنابراین غایب فکر بود که او نمی تواند به یاد داشته باشید که پنجره جلب او تا به حال
بازرسی ، و از طریق تاریکی ، بی مهارت در نهان از صندلی های خطر ناک او
رخنه کرد پشت به آنها را دوباره و دوباره سعی کنید.
پا با صدای بلند او را در گام های او به عنوان طبقه بالا در پایان این بزرگ clumped
و روز خائنانه از شورش های محجبه.
III
قبل از صبحانه او همیشه به بچگی روستای تا کشور بازگشته ، و از کاهش
پیچیده شهری خواسته های اصلاح ، حمام رفتن ، تصمیم گیری پیراهن فعلی
تمیز کردن به اندازه کافی برای یک روز دیگر.
هر گاه او در شب در آنجا ماند او رفت به رختخواب زود هنگام ، و thriftily رو پیش رو
در آن وظایف ملال انگیز. این سفارشی لوکس خود را به ریش تراشی بود در حالی که
نشسته به صورت چسبیده در tubful آب داغ.
وی ممکن است به شب به عنوان گوشتالو ، صاف ، صورتی ، baldish ، گوشتالو گودمن تعداد بازدید :
دزدیدند از اهمیت عینک ، چمباتمه زدن در آب بالا به پستان ، خراش دادن
گونه ها ، آغشته به کف خود را با ایمنی
تیغ مانند چمن کوچک ماشین چمن زنی ، و با عزت سودا clawing از طریق
آب برای بازیابی یک قطعه لغزنده و فعال صابون.
او به رویای گرمای نوازشگر آرام می شد.
نور بر روی سطح داخلی وان در سقوط یک الگوی خطوط ظریف چین و چروک
که با درخشش سبز بر سر چینی انحنا به عنوان آب زلال تضعیف
لرزید.
بابیت lazily آن را تماشا می کردند ، اشاره کرد که در امتداد شبح از پاهای خود در برابر
درخشندگی در پایین وان ، سایه از هوا و حباب های چسبیده به
موهای عجیب و غریب به عنوان خزه جنگل تکثیر شد.
او بصورت تماسهای مکرر آب ، و نور منعکس شده واژگون و همگانی روندی و volleyed.
وی محتوا و کودکانه است.
او ایفا کرده است. او یک نوار پایین گوساله از یکی تراشیده
پا گوشتالو.
لوله تخلیه چکیدن ، آهنگ شیرین و با نشاط : drippety قطره قطره چکانیدن ،
چکه چکه چکه drippety. او با آن مسحور شد.
او در وان جامد ، شیرهای آب نیکل زیبا ، دیوارهای tiled اتاق نگاه کرد ،
و احساس فضیلت در اختیار داشتن این شکوه و جلال است.
او خود را roused و صحبت کرد gruffly به چیزهایی او حمام.
"بیا این جا!
شما انجام داده ایم به اندازه کافی را فریب دهد! "او reproved صابون خائنانه ، و به مبارزه طلبیده است
خارش ناخن و برس با : "آه ، شما ، نظر شما!"
او خود را soaped ، و خود را شستشو داده و austerely خود مالیده ؛ وی اشاره کرد که یک حفره
در حوله ترکیه ، و meditatively انگشت از طریق آن رانش و راهپیمایی
برگشت به اتاق خواب ، یک شهروند قبر و unbending است.
لحظه ای از رها زرق و برق دار ، یک فلاش از ملودرام مانند او در بر داشت در وجود دارد
ترافیک رانندگی ، زمانی که او گذاشته یقه تمیز ، کشف کرد که آن را در چیز ساییده شده بود
جلو ، و آن را پاره با صدای yeeeeeing با شکوه.
از همه مهمتر آماده سازی بستر خود را خواب و ایوان بود.
معلوم نیست که آیا او خود را خواب و ایوان به دلیل هوای تازه لذت می برد یا
چون آن چیزی که استاندارد به خواب و ایوان بود.
همانطور که او یک الک ، تقویت کننده ، و عضو اتاق بازرگانی بود ، فقط به عنوان
کشیش کلیسای پروتستان تعیین هر اعتقاد مذهبی و
سناتورها که تحت کنترل حزب جمهوری خواه
حزب در اتاق کمی دودی در واشنگتن تصمیم گرفت آنچه که او باید در مورد فکر می کنم
خلع سلاح ، تعرفه ، و آلمان ، بنابراین تبلیغ کنندگان بزرگ ملی تعمیر بود
سطح زندگی او ، تعمیر آنچه که او معتقد به فردیت خود را.
این استاندارد افزارهای آگهی -- خمیر دندان ، جوراب ، لاستیک ها ، دوربین ها ،
لحظه آب داغ بخاری -- نمادها و اثبات برتری خود بود ، در ابتدا
نشانه ها ، پس از آن جایگزین ، برای شادی و شور و خرد.
اما هیچ یک از این نشانه آگهی موفقیت مالی و اجتماعی بود
قابل توجهی از خواب ایوان با خورشید سالن زیر است.
عبادات از آماده شدن برای به رختخواب رفتن استادانه درست شده و تغییرناپذیر بودند.
پتو در پای تخت او جمع شده بود.
(همچنین ، به دلیل چرا خدمتکار در پتو جمع شده تا به حال به بحث
با خانم بابیت.)
فرش دستمال به طوری که پاهای برهنه اش آن را در زمانی که او به وجود آمد اعتصاب تنظیم شد
صبح به خیر. ساعت زنگ دار بود زخم است.
بطری آب داغ و پر شده بود و دقیقا دو پا از پایین قرار می گیرد
تختخواب تاشو.
این تعهدات فوق العاده ای به همراه داشت تا عزم خود را یک به یک آنها
اعلام کرد به خانم بابیت و از طریق به انجام شکست است.
در آخرین پیشانی خود را پاک ، و در او "Gnight!" رنگ قدرت مردانه است.
اما هنوز نیاز از شجاعت وجود دارد.
و همانطور که او به خواب غرق ، فقط در آرامش اولین نفیس ، ماشین Doppelbrau
به خانه آمد.
او را به بیداری منعکس lamenting است ، "چرا شیطان می تواند برخی از مردم هرگز
به رختخواب در ساعت معقول است؟ "
بنابراین آشنایی او با روند قرار دادن تا ماشین خود بود که او انتظار هر
مرحله مثل یک جلاد قادر محکوم به سخت بازپرسی کردن از خود او است.
ماشین insultingly شاد در پارکینگش.
درب خودرو را باز و ضرب دیده بسته ، سپس درب گاراژ باز داخل است و فقدان ، گریتینگ در
طوفان یا گرداب شدید ، و در ماشین را دوباره.
موتور شتافت برای صعود به گاراژ و شتافت یک بار دیگر ، انفجاری ،
قبل از آن تعطیل شد. افتتاح نهایی و کوبیدن از ماشین
درب.
سکوت پس از آن ، سکوت وحشتناک با انتظار ، پر تا آقای تفریحانه
Doppelbrau دولت از لاستیک های خود را بررسی کرده بود و به حال در تاریخ و زمان آخرین خاموش درب گاراژ.
بلافاصله ، بابیت ، یک دولت مبارک از فراموشی.
IV
در آن لحظه در شهر اوج ، هوراس آپدایک بود از ساختن عشق به Lucile
McKelvey در نقاشی رنگ بنفش خود را اتاق رویال ریج ، پس از بازگشت خود را از یک سخنرانی
رمان نویس برجسته انگلیسی.
آپدایک لیسانس حرفه ای زنیت بود ، یک مرد باریک waisted از چهل و شش با
صدای بی رنگ و طعم و مزه در گل ، cretonnes ، و flappers.
خانم McKelvey با موهای قرمز ، خامه ، ناراضی ، بدیع ، خشن ، و صادق بود.
آپدایک سعی ثابت اولین مانور - - دست زدن به مچ دست او عصبی است.
"آیا نمی شود ادم سفیه و احمق!" او گفت.
"آیا شما ذهن awfully؟" : "نه! که آنچه من ذهن! "
او به گفتگو تغییر کرد. او معروف در گفتگو بود.
او معقول از روانکاوی ، لانگ آیلند پولو ، و پلاتر مینگ او تا به حال صحبت کرد
موجود در ونکوور.
او قول داد تا او را در Deauville تابستان آینده دیدار خواهد کرد ، هر چند ، آهی کشید : "این
dreadfully تبدیل شدن بیش از حد پیش پا افتاده ، چیزی جز آمریکایی ها و شلخته baronesses انگلیسی "است.
و در آن لحظه در اوج ، کوکائین ، دونده و فاحشه بود نوشیدن
کوکتل در سالن در خیابان جلو Healey هانسون.
از آنجا که ملی منع در حال حاضر در نیروی شد ، و از اوج بود بدنام
مطیع قانون ، آنها را به نگه داشتن کوکتل بی گناه با نوشیدن آنها را مجبور شدند
از چای و فنجان.
بانوی فنجان خود را در سر کوکائین دونده انداخت.
او مشغول به کار هفت تیر خود را از جیب در آستین خود را ، و معمولی او را به قتل رساندند.
در آن لحظه در اوج ، دو مرد در یک آزمایشگاه نشسته در.
سی و هفت ساعت در حال حاضر آنها مشغول به کار بود در گزارش تحقیقات خود را
لاستیک مصنوعی.
در آن لحظه در اوج ، در یک کنفرانس چهار از مقامات اتحادیه به عنوان وجود دارد
آیا دوازده هزار زغال سنگ کارگران معدن در صد کیلومتری از شهر باید
اعتصاب.
از این مردان ، بقال کج خلق و مرفه ، یک نجار یانکی شبیه ،
یک نوشابه ، کارمند و یک بازیگر روسی یهودی یهودی روسی به نقل از کائوتسکی ، ژن
Debs ، و آبراهام لینکلن.
در آن لحظه یک کهنه GAR در حال مرگ بود.
او از جنگ داخلی مستقیما به مزرعه ای که می آیند ، اگر چه رسما
در داخل محدوده شهر از اوج ، بدوی به عنوان اراضی جنگلی دور از شهر بود.
او در یک ماشین موتور سواری ، هرگز ندیده حمام ، وان ، هرگز خواندن هر کتاب نجات
کتاب مقدس ، خوانندگان McGuffey و رسالههای مذهبی ، و او بر این باور بودند که
زمین صاف است ، که زبان انگلیسی هستند
ده قبیله اسرائیل از دست داده ، و این که ایالات متحده یک دموکراسی است.
در آن لحظه ، فولاد و سیمان شهر تشکیل شده است که کارخانه Pullmore
شرکت تراکتور سازی از اوج در حال اجرا در شیفت شب بود برای پر کردن منظور از تراکتور
برای ارتش لهستان.
آن را مانند یک میلیون زنبور hummed ، glared را از طریق پنجره های وسیعی خود را مانند یک آتشفشان است.
در امتداد نرده ها با سیم بالا ، searchlights بازی در خاکستر پوشیده متری ، سوئیچ
آهنگ و نگهبانان مسلح در گشت زنی است.
در آن لحظه مایک دوشنبه اتمام جلسه.
آقای دوشنبه ، کشیش ها ، شناخته شده ترین پاپ پروتستان در
آمریکا ، یک بار شده بود و جایزه و جنگنده است.
شیطان به حال برخورد عادلانه با او. به عنوان یک جایزه ، جنگنده ، چیزی جز او به دست اورد
بینی کج خود ، واژگان مشهورش ، و مرحله و با حضور خود.
خدمات خداوند سودآورتر شده بود.
او در مورد با ثروت بازنشسته.
آن را به خوبی به دست آورده بود ، به نقل قول از آخرین گزارش خود ، "کشیش آقای دوشنبه ، پیامبر (ص)
با پانچ ، نشان داده است که او بزرگترین فروشنده جهان را نجات ، و
که توسط سازمان کارآمد سربار
بازسازی معنوی ممکن است به اساس بی سابقه سنگ پایین نگه داشته است.
او دارای بیش از دو صد هزار روح بی بها از دست داده و در متوسط هزینه های تبدیل
کمتر از ده دلار سر. "
از شهرهای بزرگ این سرزمین ، تنها اوج بود تردید برای ارسال گناهی خالی خود را به
مایک دوشنبه و متخصص خود بازسازی سپاه.
آقای -- سازمان های بیشتر مشاغل از شهر به دعوت او رای داده بود. جورج اف.
بابیت به حال یک بار او را در یک سخنرانی در باشگاه بوستر ستایش است.
اما مخالفت برخی پیرو کلیسای اسقفی و Congregationalist وجود دارد
وزرا ، آن renegades آنها آقای دوشنبه تا ریز به نام "دسته ای از انجیل کوتاه زنانه
با ظرف آب به جای خون ، باند
squealers است که باید گرد و غبار بیشتر در مورد زانو از روی شلوار خود و مو خود را در
لاغر قدیمی سینه ها است. "
این مخالفت خرد شده بود و زمانی که دبیر اتاق بازرگانی
گزارش یک کمیته از تولید کنندگان است که در هر شهر جایی که او تا به حال ظاهر شده ،
آقای دوشنبه ذهن از کارگران تبدیل شده بود
از دستمزدها و ساعات به چیزهایی بالاتر ، و در نتیجه قابل اجتناب اعتصاب.
او بلافاصله دعوت شده بود.
صندوق هزینه چهل هزار دلار تحت شده بود ، از در شهرستان
فروم نمایشگاه مایک دوشنبه خیمه بنا شده بود ، به صندلی پانزده هزار
مردم است.
در آن پیامبر (ص) بود در این لحظه نتیجه گیری پیام خود را :
"بسیاری There'sa از استادان کالج هوشمند و چای guzzling slobs در این بورگ که
می گویند گردن کلفت هستم و هرگز wuzzer و دانش من از تاریخ نه هنوز.
اوه ، باند there'sa گیج و حواس مودار کتاب شپش که فکر می کنم بیش از می دانم که آنها
خداوند قادر متعال ، و ترجیح می دهند بسیاری از هون علم و دوده لکه دار شده انتقاد آلمان به
کلمه راست و ساده از خدا.
اوه ، there'sa دسته متورم پسران Lizzie و لیمو مکنده و پای ، چهره و
کفار و پف کرده scribblers آبجو که عشق به آتش خاموش دهان های پلید خود میکردند و
واغ واغ که مایک دوشنبه است مبتذل و پر از احساسات بیش از حد.
این نوزادان می گویند در حال حاضر که انجیل نشان می دهد ، که من در آن برای سکه هستم من گراز.
خب ، در حال حاضر گوش دادن ، مردمی
من قصد دارم برای کسانی که پرندگان شانس! آنها می توانند ایستاده سمت راست اینجا و به من بگویید
صورت من که هستم ادم احمق و دروغگو و هیک!
فقط اگر آنها را انجام می دهند -- اگر این کار را -- T دان ضعف با تعجب اگر برخی از کسانی که رم - dumm
دروغگو یک خوب بهم زدن سریع از مایک ، با همه دست و پا زدن از شعله ور خدا
عدالت در پشت شلاق زدن!
خب ، بیا ، مردمی چه کسی آن را می گوید؟
چه کسی می گوید مایک دوشنبه است fourflush و یاهو؟
متعجب؟
آیا کسی ایستاده؟ خوب ، شما وجود دارد!
در حال حاضر من حدس می زنم مردمی در شهر این مرد ترک و گوش دادن به تمام این kyoodling
از پشت نرده ها ، من حدس می زنم شما گوش دادن به بچه ها که ترک تابه و کباب
و پا زدن و گوشت گاو ، و استفراغ از کثیف
بیخدایی و همه شما خواهید در آمده ، با هر دانه PEP و احترام به شما کردم ،
و تقویت همه با هم برای عیسی مسیح و رحمت ابدی و حساسیت خود را! "
در آن لحظه ، سنکا Doane ، وکیل رادیکال ، و دکتر کورت Yavitch ،
متخصص بافت شناسی (که گزارش در مورد تخریب سلول های اپیتلیال زیر
از آنجا که رادیوم به نام اوج شناخته شده ساخته شده بود
مونیخ ، پراگ ، و روم) ، در کتابخانه Doane صحبت می کردند.
"شهر Zenith'sa با قدرت غول پیکر -- ساختمان غول پیکر ، ماشین آلات غول پیکر ،
حمل و نقل غول پیکر ، مدیتیت Doane.
"من نفرت شهر شما. این استاندارد شده است ، همه زیبایی از
زندگی است.
این یکی از ایستگاه راه آهن بزرگ است -- با همه مردم گرفتن بلیط برای بهترین
گورستان "، دکتر Yavitch گفت : placidly. Doane roused.
"من به دار آویخته اگر چنین است!
شما را من مریض ، کورت ، با ناله و شکایت کردن دائمی خود را در مورد 'استاندارد."
آیا شما فرض کنید هر کشور دیگر 'استاندارد نیست؟"
چیزی بیشتر استاندارد شده ، با هر خانه است که می تواند استطاعت داشتن آن از انگلستان
کلوچه همین کار را در همان ساعت چای ، و هر ژنرال بازنشسته رفتن به دقیقا
همان نماز شام در کلیسا همان سنگ خاکستری
با یک برج مربع ، و هر بازی گلف ایرادگیر در هریس tweeds گفت : "راست شما!'
هر الاغ دیگر مرفه؟ من عاشق انگلستان است.
و برای استاندارد سازی -- فقط در پیاده رو کافه در فرانسه نگاه کنید و عشق
گیری در ایتالیا! "استاندارد عالی است ، فی نفسه.
وقتی که من خرید اینگرسول دیده بان و یا فورد ، من یک ابزار بهتر برای پول کمتر و من
دقیقا همان چیزی است من که برگ و زمان بیشتر و انرژی می شود را به من
فردی شوید.
و -- من به یاد داشته باشید یک بار در لندن دیدم یک عکس از حومه آمریکایی ، در
تبلیغ خمیر دندان بر روی پشت ایونینگ پست -- نارون به صف برفی خیابان
این خانه جدید ، برخی از گرجستان 'EM ، و یا
با سقف پایین raking و -- نوع از خیابان شما می خواهم در اینجا در اوج ، در گفت
ارتفاعات گل. باز کردن.
درختان.
چمن. و من دلتنگ بود!
هیچ کشور دیگری در جهان است که خانه های چنین دلپذیر وجود دارد.
و من اهمیتی نمی دهند اگر آنها استاندارد هستند.
اتمام حجت استاندارد خیلی خوب! "نه ، آنچه من در اوج مبارزه با است
استاندارد فکر ، و البته ، از سنتهای رقابت.
خائنانی واقعی از تکه پاک ، مهربان ، مردان خانواده کوشا که استفاده از
هر نام تجاری شناخته شده از نیرنگ و ظلم و ستم تا مطمئن شویم که رفاه توله هایشان را.
بدترین چیز در مورد این همراهان این است که آنها خیلی خوب و در کار خود را در
دست کم ، بنابراین هوشمند. شما می توانید آنها را نفرت نمی درست ، و در عین حال خود را
ذهن استاندارد دشمن دیابتی ها هستند.
"سپس این تقویت -- Sneakingly من تصور که اوج مکانی بهتر برای
در نسبت به منچستر یا گلاسکو یا لیون یا برلین یا تورین زندگی می کنند -- "
"است ، نه و من در بسیاری از آنها را بلند ، زمزمه :" دکتر Yavitch.
"خوب ، طعم مهم. من شخصا ترجیح می دهم یک شهر با یک آینده
تا ناشناخته که آن برانگیخته تخیل من است.
دکتر Yavitch گفت : اما آنچه که من به ویژه می خواهم -- "" شما "،" وسط جاده
لیبرال ، و شما کوچکترین ایده آنچه شما می خواهید نیست.
من ، یک انقلابی بودن ، دقیقا می دانند چه من می خواهم -- و آنچه من می خواهم در حال حاضر یک نوشیدنی ".
VI در آن لحظه در اوج ، Offutt جیک ،
سیاستمدار ، و هنری T. تامپسون در کنفرانس بودند.
Offutt پیشنهاد : : "کاری که به انجام برای به دست آوردن فرزند احمق خود را در قانون ، بابیت ، برای قرار دادن
آن را بیش از او یکی از این مردمان میهن پرستانه است.
هنگامی که او یک کاغذ قطعه از اموال را برای این باند ، او را می سازد آن نگاه مانند ما dyin شد
عشق برای peepul عزیز ، و من عشق را به خرید احترام -- معقول است.
در تعجبم چه مدت ما می توانیم آن را نگه دارید ، هنک؟
ما تا زمانی که پسر بچه خوبی مثل جرج بابیت امن و زیبا
رهبر محترم کار فکر می کنم من و شما وطن پرستان ناهموار هستند.
pickings متورم سیاستمدار صادق اینجا را کلیک کنید ، هنک وجود دارد : شهر یک کل کار
به منظور ارائه سیگار برگ و مرغ سرخ شده و martinis خشک برای ما ، و محوری را به بنر ما
با خشم ، آه ، خشم شدید ،
هر زمان که برخی از squealer مثل این همکار
سنکا Doane همراه می آید!
صادقانه ، هنک ، باید یک ادم عجیب و غریب هوشمند مثل من
از خود شرمنده باشد اگر او را گاو مانند آنها شیر ، زمانی که آنها می آیند در اطراف
mooing برای آن!
اما باند کشش نمی تواند دور با
سرقت عظیم مانند آن استفاده می شود به. من تعجب می کنم وقتی که -- هنک ، من آرزو می کنم که ما قادر به تثبیت
برخی از راه را برای اجرای این همکار سنکا Doane
به خارج از شهر. که به او یا ما! "
در آن لحظه در اوج ، سیصد و چهل و یا پنجاه هزار مردم عادی
خواب بودند ، سایه گسترده unpenetrated.
در حلبی آباد فراتر از آهنگ های راه آهن ،
مرد جوان که به مدت شش ماه کار در پی به حال تبدیل شده بر روی گاز و کشته شدن خود
و همسرش.
در آن لحظه لوید Mallam ، شاعر ،
صاحب فروشگاه کتاب حافظ بود ، به پایان رساندن rondeau نشان دهد که چگونه منحرف زندگی
در میان دشمنی های قرون وسطی فلورانس ، اما
چه کسل کننده آن را در یک محل تا آشکار به عنوان
اوج.
و در آن لحظه جورج F. بابیت تبدیل
ponderously در بستر -- آخرین به نوبه خود ، به این مفهوم است که او می خواهم به اندازه کافی از این
کسب و کار نگران به خواب رفتن و
در مورد آن را به صورت جدی. فورا او در رویای سحر و جادو بود.
او در جایی در میان مردم ناشناخته بود که به او خندید.
او تضعیف دور ، مسیرهای از فرار کردن
باغ نیمه شب ، و در دروازه کودک پری در انتظار بود.
عزیز و آرام دست او caressed او
گونه است. متعارف وخوش زبان درپیش زنان و عاقلانه و خوبی معشوق او ؛
عاج گرم اسلحه خود بودند و فراتر از moors خطر ناک دریا شجاع ساطع است.
>
فصل هشتم
من
رویدادهای بزرگ بهار بابیت خرید سری از گزینه های املاک و واقعی در
لینتون برای برخی از مقامات خیابان کشش ، قبل از اعلام عمومی
که خیابان خط ماشین لینتون خواهد بود
توسعه یافته ، و شام بود ، که به عنوان او همسر خود را خشنود ، نه تنها "به طور منظم
گسترش جامعه اما مطمئن واقعی امر به اندازه کافی دارای سعه نظر ، با برخی از keenest
عقول و درخشان ترین دسته از زنان کمی در شهر است. "
آن جذب شد و به مناسبت است که او تقریبا تمایل خود به اجرا کردن به سایت همیشگی باشد
مین با شراب سفید پل.
اگرچه او در روستای Catawba متولد شده بودند ، بابیت که افزایش یافته بود
هواپیما اجتماعی شهری که میزبان بسیاری به عنوان چهار نفر در وعده شام
بدون برنامه ریزی آن را برای بیش از یک شب یا دو.
اما شام دوازده ، با گل از گلفروش را و همه از برش شیشه ،
مبهوت حتی Babbitts.
به مدت دو هفته مورد مطالعه ، بحث ، و لیستی از مهمانان را داور دعواهای.
بابیت ، شگفت زده : "البته ما در حال به روز خودمان ، اما هنوز هم ، از ما فکر می کنم
سرگرم کننده یک شاعر معروف مانند Frink باهم زندگی کردن ، یک شخص است که بر چیزی جز یک شعر یا بیشتر
هر روز و تنها با نوشتن چند
تبلیغات کشد پایین پانزده هزار انواع توت ها در سال! "
"بله ، و هوارد Littlefield.
آیا می دانید پاپا ، شب دیگر یونیس به من گفت او را به سه زبان صحبت می کند! "گفت :
خانم بابیت. "متعجب! که هیچ چیز!
بنابراین می توانم -- آمریکایی ، بیس بال ، و پوکر "!
"من فکر نمی کنم آن را به خوبی خنده دار در مورد یک موضوع مانند آن است.
فکر می کنم چقدر فوق العاده آن را باید به سه زبان صحبت می کنند و بسیار مفید و --
با مردم می خواهم که من نمیبینم چرا Joneses Orville دعوت می کنیم. "
"خوب در حال حاضر ، Orville همکار توانا و آینده است!"
"بله ، من می دانم ، اما -- لباس های شسته شده!"
"من اعتراف لباس های شسته شده تا به کلاس شعر و یا املاک و مستغلات ، اما فقط
همان ، Orvy توانا و عمیق است. همیشه او را در مورد باغبانی spieling شروع کنم؟
بگو که هموطنان می توانند به شما به نام هر نوع درخت است ، و برخی از یونانی خود
و نام های لاتین بیش از حد! علاوه بر این ، ما مدیون Joneses شام.
علاوه بر این ، gosh ، ما به برخی از ادم کودن و احمق برای مخاطبان ، زمانی که یک دسته از هنرمندان در هوای گرم
مانند Frink و Littlefield رفتن است. "
"خب ، عزیز -- من به معنای این صحبت می کنند -- من فکر می کنم که به عنوان میزبان شما باید به نظاره نشست
و گوش دادن ، و اجازه دهید مهمانان خود فرصتی برای صحبت یک بار در در حالی که! "
"اوه ، شما ، شما!
مطمئنا! من صحبت تمام زمان نیست!
و من فقط یک مرد کسب و کار -- آه مطمئن شوید که -- من هیچ دکتری مانند Littlefield ، و هیچ شاعر ، و
من هر چیزی به بهار نیست!
خوب ، اجازه دهید به شما بگویم ، فقط روز دیگر Frink باهم زندگی کردن خود را رفو می آید تا به من در
باشگاه التماس به دانستن آنچه که من در مورد مسئله پیوند مدرسه اسپرینگفیلد فکر.
و به او گفت؟
من! شما شرط می بندم زندگی شما را من به او گفتم!
کوچک من! من قطعا!
او آمد و از من خواست ، و من او را در مورد آن گفت :
شما شرط می بندم! و او رفو خوشحالم که گوش دادن به من و --
وظیفه به عنوان یک میزبان!
من حدس می زنم وظیفه من می دانم من به عنوان یک میزبان و اجازه دهید به شما بگویم -- "
در واقع ، Joneses Orville دعوت شدند.
II در صبح روز شام ، خانم بابیت
بود ناآرام است. "در حال حاضر ، جورج ، من می خواهم به شما مطمئن باشید می شود و
خانه اوایل امشب.
به یاد داشته باشید ، شما را به لباس "" UH - متعجب.
من مدافع را ببینید که پروتستان مجمع عمومی رای به ترک
Interchurch جنبش جهانی است.
که -- "جورج!
آیا می شنوید آنچه من گفتم؟ شما باید در زمان به لباس به
شب است. "
"لباس؟ جهنم!
من لباس پوشیدن و در حال حاضر! فکر می کنم من قصد دارم به دفتر من
BVD؟ "
"من نیست که شما صحبت کردن در indecently قبل از کودکان!
و شما مجبور به شام - ژاکت خود قرار داده! "
"من حدس می زنم TUX من را به معنای.
به شما بگویم من از همه آزار دهنده doggone مزخرف که تا کنون اختراع شده بود -- "
سه دقیقه بعد ، پس از بابیت بود wailed ، "خب ، من نمی دانم نیست که آیا من
رفتن به لباس و یا در شیوه ای که نشان داد که او قرار بود به لباس "نه ،
بحث رفت.
"حالا ، جورج ، شما نباید فراموش تماس در Vecchia در راه خانه و
بستنی. خود تحویل واگن شکسته است ، و من
نمی خواهم به آنها اعتماد به ارسال آن -- "
"کلیه حقوق! شما به من که قبل از صبحانه گفت! "
"خب ، من نمی خواهم شما را به را فراموش کرده ام.
من کار کردن در تمام طول روز به سر من طولانی ، آموزش دختر که با کمک
شام -- "" همه مزخرف ، به هر حال ، با استخدام یک دختر اضافی
برای غذا.
ماتیلدا می تواند به خوبی -- "
»-- و من به بیرون رفتن و خرید گل و تعمیر آنها ، و مجموعه ای از جدول ،
نظم و بادام شور ، و نگاهی به جوجه و ترتیب برای کودکان
به طبقه بالا و شام خود را -- و من
به سادگی باید بستگی دارد شما را به Vecchia بستنی. "
"همه riiiiiight! Gosh ، من قصد دارم آن را دریافت کند! "
"همه شما باید انجام دهید این است که به در و می گویند شما می خواهید بستنی که خانم بابیت
روز گذشته توسط "تلفن دستور داد ، و آن را تمام خواهد شد را برای شما آماده است."
او در ده - سی به او تلفن را نمی تواند فراموش بستنی از Vecchia.
او متعجب شد و سپس توسط یک فکر لعنتی.
او تعجب که آیا شام ارتفاعات گل ارزش کار پر زحمت شنیع درگیر بودند.
اما او را به توهین به مقدسات در شور و هیجان خرید مواد برای توبه
کوکتل.
در حال حاضر این نحوه اخذ الکل تحت سلطنت عدالت بود
و ممنوعیت
او راند از خیابان مستطیل شکل شدید مرکز کسب و کار مدرن را به
byways درهم از قدیمی شهر -- بلوک دندانه دار با انبارها دودهای پر شده و
lofts ؛ به آربور ، یک بار در دلپذیر
باغ اما در حال حاضر باتلاق از محل سکونت ، خانه ، tenements ، و فاحشه خانه ها است.
shivers نفیس سرد ستون فقرات و معده او ، و او را در هر پلیس نگاه
با بی گناهی شدید ، به عنوان یکی که عاشق این قانون ، و تحسین نیرو و مدت زمان طولانی تر
برای متوقف کردن و بازی کردن با آنها است.
او پارک اتومبیل خود یک بلوک از سالن Healey هانسون ، نگران کننده ، "خوب ، موش ، اگر
کسی من را ببینید ، آنها می خواهم به من فکر می کنم در اینجا بر روی کسب و کار بود. "
او وارد یک مکان جالب مانند سالن ممنوعیت روز و حول و حوش ، با
طولانی چرب نوار با خاک اره در آینه جلو و ناصاف در پشت سر ، جدول کاج در
که یک مرد کثیف قدیمی رویای بیش از یک شیشه
از چیزی که شبیه ویسکی ، و با دو مرد در نوار ، نوشیدن چیزی
که شبیه آبجو ، و دادن آن تصور از تشکیل یک جمعیت که
دو مرد همیشه در یک سالن به من بدهید.
متصدی بار ، مرد سوئدی ، یک رنگ پریده قد بلند با یک الماس در روسری او یاس بنفش ، خیره در
بابیت او stalked plumply تا نوار و زمزمه ، "من می خواهم ، آن محله -- دوست از هانسون
برای من فرستاد.
مانند برخی از ماشین پنبه پاک کنی برای دریافت کنید. "متصدی بار او را در gazed
نحوه اسقف خشمگین. "من حدس می زنم شما به جای اشتباه می کردم ، من
دوستان
ما چیزی جز نوشابه فروش. "او نوار را با یک کهنه و که می تواند تمیز
اند خود را با تمیز کردن کمی انجام شده ، و در سراسر خود مکانیکی حرکت glared
آرنج.
خیال باف قدیمی در جدول درخواست متصدی بار ، "بگو : اسکار ، گوش دادن است."
اسکار گوش نکرد. "آلن وودز ، می گویند ، اسکار ، گوش دادن ، yuh؟
بگو : کتابداری و اطلاع رسانی ، سن! "
صدای فاسد و کسل کننده از ادم عاطل و باطل ، بدبو دلپذیر آبجو باقی مانده انداخت
طلسم بی جانی بیش از بابیت. متصدی بار ظالمانه نسبت به جمعیت نقل مکان کرد
دو مرد.
بابیت او را به دنبال ظرافت به عنوان یک گربه ، و wheedled ، "بگو : اسکار ، من می خواهم به
صحبت آقای هانسون. "" Whajuh wanta برای دیدن او؟ "
"من فقط می خواهم به صحبت کردن به او.
در اینجا کارت من است. "این یک کارت زیبا بود ، یک کارت حکاکی شده ،
یک کارت در سیاه blackest و بیشترین رنگ قرمز ، اعلام کرد که آقای جورج اف.
شهرکهای بابیت ، بیمه ، اجاره شد.
متصدی بار آن برگزار شد به عنوان اینکه وزن ده پوند و خواندن آن را به عنوان اینکه آن بودند
صد کلمات طولانی. او از کرامت مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت خود را خم ،
اما او growled ، "من اگر او به دور است."
از اتاق پشت او به ارمغان آورد مرد فوق العاده قدیمی جوان ، مرد آرام چشم تیز ، در
پیراهن ابریشمی قهوهای مایل به زرد ، بررسی جلیقه باز حلق آویز ، و سوزاندن شلوار قهوه ای -- MR. Healey
هانسون.
آقای هانسن گفت : تنها "Yuh؟" اما کینه توز و تحقیر او در چشم ای query
روح بابیت ، و او در همه تحت تاثیر قرار نمی جدید کت و شلوار خاکستری تیره به نظر می رسید
(او به هر آن را پذیرفته است
آشنایی در باشگاه ورزشی) بابیت یک صد و بیست و پنج دلار پرداخته بودند.
"خوشحالم از ملاقات شما ، آقای هانسون. بگو : محله -- I'm جورج بابیت از بابیت
تامپسون شرکت عقار.
دوست من از جیک Offutt. "" خب ، از آن چه؟ "
"بگو : خدای من ، من رفتن به یک مهمانی ، و جیک به من گفت شما می خواهم قادر به من ثابت کردن
با حیله و فن کم است. "
در زنگ هشدار ، در obsequiousness ، به عنوان چشم هانسون رشد بیشتر بی حوصله ، "شما تلفن
جیک در مورد من ، اگر شما می خواهید. "
هانسون پاسخ با حرکات تند و سریع سر خود را به منظور نشان دادن ورود به اتاق برگشت ، و
قدم فاصله است.
بابیت melodramatically به یک آپارتمان که شامل چهار جدول دور چشم گیری راه یافته ،
یازده عدد صندلی ، یک تقویم آبجوسازی ، و بوی.
او منتظر است.
سه بار او را دیدم هانسون Healey پرسه زدن از طریق ، زمزمه ، دست در جیب ،
نادیده گرفتن او.
در این زمان بابیت نذر صبح شجاع خود را تغییر بود ، "من یک سنت پرداخت نمی
بیش از هفت دلار کوارت "را به" من ممکن است ده نفر باشد. پرداخت "
هانسون در ورودی بعدی خسته او besought : "آیا می توانید رفع آن؟"
هانسون scowled و رنده شده ، گفت : "درست یک دقیقه پیت" خاطر -- فقط یک دقیقه ، یوت "
در حلم رو به رشد ، بابیت رفت و در حال انتظار تا هانسون معمولی با دوباره ظاهر
کوارت حیله و فن -- آنچه که euphemistically به عنوان کوارت شناخته می شود -- در خود را سفید موهن طولانی
دست.
دوازده دلار ، "او جامعی. "بگو : خدای من ، اما می گویند ، cap'n ، جیک فکر
شما می خواهم قادر به من ثابت به مدت هشت یا نه یک بطری است. "
"Nup. دوازده.
این چیزهای واقعی ، قاچاق از کانادا است.
این هیچ O 'الکل سفید خود را با یک قطره از عصاره درخت عرعر ،" صادق است
تاجر گفت : virtuously.
"دوازده استخوان -- اگر شما آن را می خواهم. دوره Y 'درک من فقط انجام این کار
به هر حال به عنوان یک دوست جیک است. "" مطمئنا!
مطمئنا!
من درک می کنم! "بابیت سپاسگزاری برگزار دوازده دلار است.
او از طریق تماس با عظمت به عنوان هانسون yawned احساس افتخار ، صورتحساب را پر ،
به جلیقه تابشی خود را غیر قابل شمارش ، و swaggered دور.
او تعدادی از titillations از اختفای ماشین پنبه پاک کنی بطری تحت پوشش خود
و از پنهان کردن آن را در میز او.
تمام بعد از ظهر او snorted و chuckled gurgled و بیش از توانایی خود را به «دادن پسران
یک شات واقعی در بازو به شب. "
او ، در واقع ، بنابراین exhilarated که او در داخل یک بلوک از خانه اش را قبل از او بود
یاد داشته باشیم که یک ماده خاص ، ذکر شده توسط همسرش ، دلربا یخ وجود دارد
کرم از Vecchia است.
او توضیح داد : "خب ، رفو آن -- و به عقب راند.
Vecchia بود وراج نیست ، او وراج اوج بود.
اکثر احزاب از آمدن در سالن رقص و طلا سفید از Maison برگزار شد
Vecchia در تمام چای خوب مهمانان به رسمیت شناخته شده پنج نوع از Vecchia
ساندویچ و هفت نوع از Vecchia
کیک و همه شام واقعا باهوش ، همانطور که بر روی یک وتر در حل و فصل به پایان رسید ، در Vecchia
وابسته به شهر ناپل بستنی در یکی از سه قالب قابل اعتماد -- قالب خربزه ، دور
قالب مانند کیک لایه ، و آجر بلند.
فروشگاه Vecchia درودگری رنگ پریده آبی ، tracery گل سرخ گچ ، ملازمان در
پیش بند frilled و قفسه های شیشه ای "بوسه" با تمام پالایش که
inheres در سفیده تخم مرغ.
بابیت سنگین و ضخیم در میان این شیکی حرفه ای احساس می شود ، و او به عنوان منتظر
برای بستنی او ، با prickles داغ در پشت گردن او تصمیم گرفت ، که
مشتری دختر giggling در او بود.
او در خلق و خوی تند مزاج به خانه رفت. اولین چیزی که او شنید همسرش شد
آشفته : "جورج!
آیا شما به یاد داشته باشید برای رفتن به Vecchia و بستنی؟ "
"بگو! در اینجا نگاه کنید!
آیا من تا به حال فراموش نکنید که برای انجام کارها؟ "
"بله! اغلب! "
"خوب در حال حاضر ، آن را رفو به ندرت من انجام می دهم ، و قطعا آن را من را خسته می کند ، پس از رفتن به
چای صورتی مشترک مانند Vecchia و داشتن برای ایستادن در اطراف به دنبال در بسیاری از نصف
برهنه دختران جوان ، همه مانند آنها سرخابی
شصت و خوردن زیادی از آنچه که به سادگی خرابه های معده شان را -- "
"اوه ، این خیلی بد در مورد شما! من متوجه شده ام که چگونه شما نفرت در زیبا نگاه
دختر! "
با یک شیشه بابیت متوجه است که همسر خود را بیش از حد شلوغ بود که اخلاقی باشد تحت تاثیر قرار
خشم که با آن مرد حکومت جهان است ، و او رفت و متواضعانه تا از پله ها به
لباس.
او تا به حال تصور از جلال ناهار خوری اتاق ، برش شیشه ، شمع ، چوب جلا ،
توری ، نقره ای ، گل سرخ.
با تورم استقبال بهت زده از قلب مناسب به قبر کسب و کار به عنوان دادن
شام ، او کشت وسوسه پوشیدن plaited شرت لباس خود را برای چهارمین بار ، در زمان
خارج کاملا تازه ، اعمال خود را
کمان های سیاه و سفید ، و چرم پمپ های ثبت اختراع خود را با یک دستمال مالیده.
او را با لذت در گارنت و ناودانی نقره نگاه.
او صاف و مچ پا خود را را بصورت تماسهای مکرر ، جوراب های ابریشمی از محکم تبدیل
شانکس جورج بابیت به اندام ظریف از آنچه Clubman نامیده می شود.
او قبل از اسکله - شیشه ایستاده بود ، مشاهده شام - کت تر و تمیز او ، خود را زیبا سه گانه
بافته شلوار و زمزمه در سعادت جاودانی غزل "توسط golly ، من نگاه نه چندان بد.
من مطمئنا مثل Catawba به نظر نمی آید.
اگر هیکس صفحه می تواند به من در این دکل را ببینید ، آنها می خواهم مناسب! "
او را به با شکوه پایین به مخلوط کوکتل.
همانطور که وی در لباس پوشیدن و یخ ، به عنوان او فشرده پرتقال ، او به عنوان فروشگاه های گسترده ای از بطری های جمع آوری شده ،
لیوان و قاشق را در غرق در شربت خانه ، او احساس به عنوان معتبر به عنوان
متصدی بار در سالن Healey هانسون.
درست است که خانم بابیت گفت او زیر پا بود ، و ماتیلدا و خدمتکار برای استخدام
عصر توسط او خار ، elbowed او ، shrieked "درب Pleasopn ،" را به عنوان tottered
با سینی ، اما در این لحظه ای بالا ، او آنها را نادیده گرفتهاند.
علاوه بر این بطری های جدید از ماشین پنبه پاک کنی ، دخمه او شامل یک نیم بطری از بوربن
ویسکی ، یک چهارم از یک بطری از شراب شیرین افسنطین ایتالیایی ، و حدود یک صد
قطره bitters نارنجی.
او کوکتل شاکر دارای نیست. شاکر اثبات اتلاف بود ،
نماد آبخوری ، و بابیت دوست نداشتند به عنوان یک آبخوری حتی بیش از او شناخته شده
دوست داشت یک نوشیدنی.
وی با ریختن از یک قایق باستانی استفاده نا مشروع را به پارچ handleless مخلوط ، او ریخت
با کرامت نجیب ، برگزاری alembics خود را بالای زیر جهان مزدا قدرتمند ، خود را
چهره داغ ، جلو او پیراهن سفید خودنمایی میکند ، مس غرق scoured قرمز طلا.
او طعم ذات مقدس است. "در حال حاضر ، توسط golly ، در صورتی که نزدیکی بسیار
یک کوکتل های قدیمی خوب!
نوع برانکس ، و در عین حال مثل منهتن. Ummmmmm!
با سلام ، Myra ، می خواهم سرمازدگی کمی قبل از مردمی می آیند؟ "
شلوغ به اتاق ناهار خوری شیشه ای که این کار را می کند ، و حرکت در هر یک چهارم اینچ ، عجله
با وضوح کینه توز در او صورت خاکستری و نقره ای توری رهبانیت حزب خود محافظت
توسط یک حوله پارچه های کتانی زبر ، خانم بابیت glared در او ، و سرزنش او ، "قطعا نه!"
گفت : "خوب ، در ، شیوه ای سست و شوخ ،" من فکر می کنم پیر مرد! "
کوکتل او را با نشاط چرخان پر پشت که او آگاه بود
تمایلات ویرانگر -- عجله اماکن در موتور های سریع ، به بوسه دختران ، به آواز ، به
شوخ.
او به دنبال عزت از دست رفته خود را بازیابند با اعلام به ماتیلدا :
"من قصد دارم به چوب این پارچ کوکتل در یخچال و فریزر.
مطمئن باشید که شما هیچ کدام از 'EM برهم زند."
"یه" و "خوب ، مطمئن باشید در حال حاضر.
آیا قرار دادن هر چیزی در این قفسه بالا نیست. "
"یه."
"خوب ، لازم است --" او سرگیجه. صدای او نازک و دور است.
"Whee!"
با impressiveness عظیم فرمان او ، "خوب ، مطمئن باشید در حال حاضر ،" و قطعه قطعه به
ایمنی اتاق نشیمن.
او تعجب که آیا او می تواند متقاعد کردن "به عنوان کند یک دسته به عنوان Myra و Littlefields
برو شام برخی از محل AFT "و افزایش قابیل و شاید حفاری تا مست smore."
او درک شده است که او تا به حال هدیه از ولخرجی که مورد غفلت واقع شده بود.
هم مهمان آمده بود ، از جمله زن و شوهر در اواخر اجتناب ناپذیر برای آنها
دیگران منتظر با خوش رویی دردناک ، یک پوچی بزرگ خاکستری جایگزین
چرخش بنفش در سر بابیت است ، و او
به زور سلام پر سر و صدا مناسب برای میزبان در ارتفاعات گل.
مهمان هوارد Littlefield ، پزشک از فلسفه که مبله بود
تبلیغ و اقتصاد آرامبخش به شرکت کشش خیابان. Vergil Gunch ،
ذغال سنگ فروشنده ، به همان اندازه قدرتمند در الک
و در باشگاه بوستر '؛ ادی سوانسون عامل برای ماشین موتور نیزه ، که
زندگی در سراسر خیابان و Orville جونز ، صاحب رختشویی لیلی سفید ، که
عادلانه خود را اعلام کرد "، بزرگترین ،
شلوغ ترین ، bulliest cleanerie shoppe در اوج است. "
اما ، به طور طبیعی ، از همه برجسته T. Cholmondeley Frink ، بود که بود
تنها نویسنده "Poemulations ،" که روزانه در شصت و هفت که منجر همزمان
روزنامه ها ، به او یکی از بزرگترین
مخاطبان از آثار هر شاعر در جهان است ، اما همچنین مدرس خوش بین و خالق
از "آگهی که اضافه کنید."
با وجود فلسفه جستجو و اخلاق بالایی از آیات خود ، آنها طنز آمیز
و به راحتی توسط هر فرزند از دوازده درک آن افزوده و هوا شسته و رفته از
بذله گویی به آنها که آنها را نه به عنوان آیه و اما به عنوان نثر کشیده شد.
آقای Frink از ساحل به ساحل شناخته شده "رفیق بودن."
با آنها شش همسر ، بیشتر یا کمتر -- برای گفتن بسیار دشوار بود ، به طوری که در اوایل شب ،
همانطور که در نگاه اول همه آنها نگاه به طور یکسان ، و به همه آنها گفت : "آه ، IS این امر نه
خوب! "در تن همان نشاط مصمم.
به چشم ، مرد بودند کمتر مشابه : Littlefield ، تامینی ، محقق ، قد و
اسب رو ، رفیق بودن Frink ، بازیچه قرار دادن یک مرد با موهای نرم و موش مانند ، تبلیغات
حرفه خود را به عنوان شاعر توسط طناب ابریشم در
او چشم و عینک. Gunch Vergil ، گسترده با درشت موهای سیاه EN brosse ، ادی سوانسون ،
مرد طاس و تندرست جوان که طعم خود را برای ظرافت عصر نشان داد
نیم تنه یا ژیلت از ابریشم نمیفهمد سیاه و سفید با شیشه
دکمه ها ؛ Orville جونز ، به دنبال ماندگار ، پر از کنده درخت ، نه چندان به یاد ماندنی فرد ، با
سبیل مسواک شاهدانه رنگ.
با این وجود آنها را به خوبی تغذیه و پاک ، همه آنها فریاد زد : "' Evenin '، Georgie!" با
نیرومندی از جمله ، که آنها به نظر می رسید به عموزاده ، و چیزی که عجیب است که
بلندتر از این می دانست که زنان ، کمتر به طور یکسان
آنها به نظر می رسید ، در حالی که دیگر یکی می دانست که مردان ، بیشتر به طور یکسان الگوهای جسورانه خود را
ظاهر شد. خوردن کوکتل به عنوان
متعارف مراسم به عنوان مخلوط کردن.
این شرکت منتظر ، uneasily ، امیدوارم ، موافقت را به شیوه ای تیره که
آب و هوا نه گرم است و کمی سرد شده بود ، اما هنوز هم بابیت گفت : هیچ چیزی در مورد
می نوشد.
آنها محزون شد. اما هنگامی که زن و شوهر در اواخر (Swansons)
وارد بابیت اشاره کرد که "خب ، مردمی ، آیا شما فکر می کنید شما می توانید ایستاده شکستن قانون
کمی؟ "
آنها در Frink باهم زندگی کردن ، پروردگار زبان به رسمیت شناخته استان مازندران انجام شده است.
Frink در چشم شیشه ای بند ناف او را به عنوان زنگ ، طناب کشیده ، او گلو را پاک کرد و گفت :
که سفارشی بود :
"من به شما ، به جورج : من مطیع قانون مرد است ، اما آنها می گویند Verg Gunch
دزد صندوق شکن به طور منظم ، و البته او بزرگتر 'N من هستم ، و من نه تنها می تواند چهره ای از آنچه من می خواهم
اگر او سعی کرد مرا به هر چیزی جنایی زور! "
Gunch بود غرش ، "خوب ، من می خواهیم به فرصتی --" زمانی که Frink برگزار شد دست خود را و
در ادامه ، "بنابراین اگر Verg و شما اصرار دارند ، Georgie ، من ماشین من در طرف اشتباه پارک
از خیابان ، به دلیل آن را
مسلم است که جرم و جنایت مورد اشاره شما! "
یک معامله بزرگ خنده وجود دارد. خانم جونز اظهار داشت : "آقای Frink است که به سادگی
بیش از حد قتل!
شما می خواهم فکر می کنم او تا بی گناه بود! "بابیت clamored ،" چگونه آن را شما حدس بزنید ،
باهم زندگی کردن؟ خوب ، شما همه فقط لحظه ای در حالی که من بروید صبر کنید
خارج و -- کلید اتومبیل خود را "!
از طریق کف کردن از خوشی او به ارمغان آورد وعده درخشان ، سینی توانا و از عینک
با کوکتل زرد ابری در پارچ شیشه ای در مرکز.
مردان babbled ، "آه ، gosh ، یک نگاه!" و "این به من می شود درست جایی که من زندگی می کنند!" و
"به من اجازه دهید در آن!"
اما ، رفیق بودن Frink ، یک مرد سفر کرد و به مشکلات استفاده نشده ، به این فکر زده بود
که معجون صرفا ممکن است آب میوه با ارواح کمی خنثی.
او به عنوان بابیت ، صدقه پخش کن مرطوب و نشئه برگزار شد ، از شیشه بزدل نگاه ، بلکه به عنوان
او آن را طعم او لوله کشی ، "آه ، مرد ، به من اجازه خواب در!
این درست نیست ، اما من بیدار شدن ندارم!
حیطه 'چرت زدن! lemme" دو ساعت قبل ، Frink به اتمام بود
روزنامه آغاز شعر :
نشستم به تنهایی و groused و thunk ، خراشیده و سر من و آهی کشید و wunk و
تشکر ، هنوز هم وجود دارد مشاعره ، حیف ، که می خواهم پشت ماشین پنبه پاک کنی ، آسیاب قدیمی زمان که
دن است که باعث سیج پسر بچه ، سالن ناپسندیده و بد بو!
من مست سم خود را از دست نخواهید داد ، در حالی که من بهار متلاطم می توانید استفاده کنید ، که برگ
سر من در سحرگاه و پیشواز سال به عنوان به عنوان هر بیب تازه متولد شده روشن است! "
بابیت نوشیدند با دیگران ، افسردگی لحظه او رفته بود ، او متوجه شد که
این بهترین همراهان در جهان بودند و او می خواست آنها را هزار
کوکتل.
"فکر می کنم شما می توانید از یکی دیگر از ایستادن" او گریه. همسر ، با giggles خودداری کرد ، اما
مردان ، در گسترده ، شیوه ای لذت بخش و استادانه درست شده ، سخن می گفت ، gloated ، "خوب ، دیر
از شما درد من ، Georgie -- "
"شما سود کمی در آینده ، گفت :" بابیت به هر یک از آنها ، و هر intoned ،
فشار آن ، Georgie ، آن را فشار! "هنگامی که ، فراتر از امید ، پارچ خالی بود ،
آنها ایستاده بود و صحبت در مورد منع.
مرد دوباره روی پاشنه های خود را خم ، دست خود را در شلوار ، جیب خود قرار داده ، و
اعلام نظرات خود را با ژرفا پررونق یک مرد مرفه تکرار
کاملا hackneyed بیانیه ای در مورد یک موضوع که او می داند هر آنچه چیزی است.
"در حال حاضر ، من به شما بگویم ،" Vergil Gunch گفت : "راه من شکل آن است که این ، و من می توانم صحبت
توسط این کتاب ، چرا که من به بسیاری از پزشکان و همراهان که باید بدانند صحبت ،
و راه من این است که خوب اتمام حجت است
چیزی که برای خلاص شدن از سالن ، اما آنها باید برای هموطنان اجازه می دهد تا آبجو و نور
آب گوجه فرنگی. "
هوارد Littlefield مشاهده شده ، "آن چه به طور کلی متوجه نمی شده است که خطرناک اتمام حجت
prop'sition برای حمله به حقوق آزادی شخصی.
در حال حاضر ، به عنوان مثال : پادشاه -- بایرن؟
من فکر می کنم آن بایرن بود -- بله ، بایرن ، بود -- در سال 1862 ، ماه مارس ، 1862 ، او را صادر کرد
اعلامیه علیه چراگاه عمومی زنده سهام.
دهقانان برای overtaxation بود بدون کوچکترین شکایت ایستاد ، اما زمانی که
این اعلامیه بیرون آمد ، آنها شورش کردند. یا ممکن است زاکسن است.
اما این تنها می رود برای نشان دادن خطرات ناشی از تهاجم به حقوق آزادی شخصی است. "
Orville جونز گفت : "که -- هیچ کس حق حمله به آزادی شخصی ،".
"فقط همین ، شما نمی خواهید برای فراموش کردن ممنوعیت چیز خوبی است توانا برای
کار کلاس.
نگه می دارد 'EM از هدر رفتن پول خود را و کاهش productiveness خود ، گفت :" Vergil
Gunch. "بله ، هست که در آن است.
اما مشکل این است شیوه ای از اجرای اصرار داشت : "هوارد Littlefield.
"کنگره سیستم های مناسب را درک نمی کنند.
در حال حاضر ، اگر من شده است در حال اجرا چیزی ، من می خواهم که آن را مرتب به طوری که منع استعمال مشروبات الکلی
خود ، مجوز بود و پس از آن ما می تواند مراقبت از کارگر بی دست و پا گرفته اند --
او را از نوشیدن نگه داشته -- و در عین حال "نمی VE
مداخله با حقوق -- با آزادی شخصی -- همراهان مانند
خودمان خواهیم بود "
آنها سر خود را bobbed ، ضمن ستایش از شخصیت در یک نگاه ، و اظهار داشت : "هست که در آن ،
که شیرین کاری است. "
"چیزی که مرا نگران است که بسیاری از این افراد را به کوکائین ، آهی کشید :"
ادی سوانسون. آنها bobbed خشونت ، و تشکر ،
"این چنین است ، خطر آن وجود دارد."
رفیق بودن Frink شعار می دادند : "اوه ، می گویند ، من نگه رسید متورم جدید برای خانه ساخته شده آبجو
روز دیگر. شما را -- "
Gunch قطع شود ، "صبر کن!
اجازه بدهید من به شما معدن بگویید! "Littlefield snorted ،" آبجو!
موش! کاری که به انجام است که برای تخمیر شراب! "
جونز اصرار داشت ، "من رسید که کسب و کار می کند!"
سوانسون التماس ، "آه ، می گویند ، شما lemme داستان بگویم --" اما Frink رفت و در مصمم ،
"شما را و ذخیره پوسته از نخود فرنگی و پور شش گالن آب در پیمانه وزن کردن
پوسته و جوش مخلوط تا -- "
خانم بابیت نسبت به آنها را با حسرت شیرینی تبدیل خواهد شد. Frink عجله به
پایان حتی بهترین آبجو او ، دستور العمل و پر زرق و برق ، او گفت : "شام خدمت کرده است."
یک معامله خوب استدلال دوستانه در میان مردان به عنوان به که باید به در بود
تاریخ و زمان آخرین ، و در حالی که آنها در حال عبور از سالن از اتاق نشیمن به اتاق ناهار خوری
Vergil Gunch ساخته شده آنها را با غرش خنده ،
"اگر من نمی تواند نشستن کنار Myra بابیت و دست خود را زیر میز ، من نمی خواهد
بازی -- صفحه اصلی goin I'm '".
در اتاق ناهار خوری آنها خجالت زده ایستاده بود در حالی که خانم بابیت fluttered ، "در حال حاضر ، به من اجازه
-- اوه ، من که قرار بود به دست برخی از زیبا نقاشی شده محل کارت را برای شما ، اما -- آه ،
دیدن من ، آقای Frink ، شما نشسته وجود دارد ".
شام در بهترین سبک women's - مجله هنر ، به موجب سالاد
سرو شده در سیب توخالی ، و همه چیز اما مرغ سرخ شده آسیب ناپذیر است شبیه
چیز دیگری.
معمول مردان به صحبت کردن با زنان را سخت و لاس زنی ناشناخته هنر در بود
ارتفاعات گل و عرصه از ادارات و از آشپزخانه تا به حال هیچ اتحاد.
اما تحت الهام از کوکتل ، گفتگو از خشونت بود.
هر یک از مردان هنوز هم تا به حال تعدادی از چیزهای مهم در مورد منع می گویند ،
و در حال حاضر که هر شنونده وفادار خود را در شام ، شریک او پشت سر هم :
"که من پیدا کردم جایی که من می توانم به همه *** من می خواهم در هشت کوارت --"
"آیا شما در مورد این هموطنان که رفت و یک هزار دلار به مدت ده مورد پرداخت می شود به عنوان خوانده شده
قرمزی چشم که ثابت می شود چیزی جز آب؟
به نظر می رسد این هموطنان در گوشه ای ایستاده بود و عضو می آید تا به او -- "
"آنها می گویند there'sa قایق کامل از چیزهای را که سراسر در دیترویت قاچاق --"
"چیزی که من همیشه می گویند -- چه بسیاری از مردمی را در مورد منع درک نمی --
و سپس تمام این مسائل سم افتضاح شما -- الکل چوب و همه چیز -- "
"البته من آن را در اصل اعتقاد دارند ، اما من پیشنهاد نمی به کسی به من گفتن
من فکر می کنم و انجام است. بدون استفاده از 'آمریکا تا کنون خواهید برای آن ایستاده!"
اما همه آنها احساس کردند که آن را در طعم بد برای Orville جونز بود -- و او نمی
به رسمیت شناخته شده به عنوان یکی از عقل به مناسبت به هر حال -- می گویند : "در واقع ،
همه چیز در مورد ممنوعیت این است : آن است که هزینه اولیه نیست ، آن رطوبت ".
تا نه موضوع یک مورد نیاز است با گفتگو تبدیل به شده بود برخورد
به طور کلی.
اغلب و ضمن ستایش از شخصیت Vergil Gunch ، گفت : "هی ، که هموطنان دور می تواند با گرفتن
قتل!
چرا او می تواند یک خام در شرکت مختلط بکشد و تمام خانمها خواهید سر خود را خنده
خاموش ، اما من ، gosh ، اگر هر چیزی را که فقط حداقل کمی کردن رنگ را دریافت کنم من کرک
تمشک برای عادلانه! "
در حال حاضر Gunch آنها را با گریه به خانم ادی سوانسون ، جوانترین زنان خوشحال ،
"Louetta!
من موفق به doorkey ادی از جیب خود خرج کردن ، و آنچه می گویند شما و من دزدکی حرکت کردن
در سراسر خیابان زمانی مردمی به دنبال؟
چیزی ، "با گوشه چشم نگاه کردن زرق و برق دار ،" افتضاح مهم است که به شما بگوید! "
زنان wriggled و بابیت به مانند شیطنت عجین شد.
"بگو : مردمی ، من آرزو من جرأت به شما کتاب من از کفش چوبی توضیحات قرض گرفته شده نشان می دهد!"
"حالا ، جورج! ایده! "
خانم بابیت او را هشدار داد.
"این کتاب -- با نشاط کلمه نیست! این نوعی از گزارش انسان شناسی
مورد -- در مورد آداب و رسوم ، در دریاهای جنوب ، و چه آن را نمی گوید!
کتاب اتمام حجت شما نمی توانید خریداری کنید.
Verg ، من آن را به شما قرض بدهید. "" من برای اولین بار! اصرار داشت : "ادی سوانسون.
"صداها تند!"
Orville جونز اعلام کرد : "بگو : من شنیده ام یکی خوب روز دیگر در مورد coupla
سوئدی ها و همسران آنها ، "و در بهترین لهجه یهودیان ، او مصمم به اجرا درآمد
یکی خوب به پایان دادن به کمی ضدعفونی.
Gunch آن پوش. اما کوکتل نهاده ، متقاضیان
بازگشت به واقعیت محتاط کاهش یافته است.
باهم زندگی کردن Frink اخیرا در یک سخنرانی تور در میان شهرهای کوچک شده بود ، و او
chuckled ، "افتضاح خوب به عقب بر گردیم به تمدن!
من مطمئنا از دیدن بعضی از شهرها هیک!
منظور من -- البته مردمی وجود دارد بر روی زمین هستند ، اما ، غژغژ کردن هین ، کسانی که خیابان اصلی
burgs کند ، و شما همراهان به سختی می تواند قدر آنچه را که به این معنی که اینجا
با یک دسته آنهایی که زندگی می کنند! "
Orville جونز در مورد "شما شرط می بندم!" exulted. "آنها بهترین مردمی بر روی زمین ، کسانی که
مردمی از شهر های کوچک ، اما ، آه ، مامان! چه مکالمه!
چرا ، می گویند ، آنها نمی توانند صحبت در مورد هیچ چیز به جز آب و هوا و فورد NE - OO ،
heckalorum! "درست است.
همه آنها در مورد فقط همان چیزهایی صحبت ، گفت : "ادی سوانسون.
"آیا آنها نیست ، هر چند! آنها فقط در همان چیزی را بیش از می گویند و
بیش از Vergil ، گفت : "Gunch.
"بله ، واقعا قابل توجه است. آنها به نظر می رسد فاقد همه قدرت نگاه کردن به
چیزهایی impersonally.
آنها به سادگی بارها و بارها بحث مشابه در مورد Fords و آب و هوا و غیره. "
گفت : هوارد Littlefield. "با این حال ، در آن ، شما نمی توانید سرزنش' EM.
آنها هر گونه محرک چنین فکری رو به عنوان کسب می کنید در اینجا در این شهر ، گفت : "
رفیق بودن Frink. "Gosh ، درست است ، گفت :" بابیت.
"من نمی خواهم شما highbrows به خودتان گیر است ، اما باید بگویم آن را نگه می دارد یک شخص
سمت راست بر روی انگشتان پای خود را در با یک شاعر و با هوارد نشسته ، آن مرد قرار داده است که باهم
در اقتصاد!
اما این مشاعره از شهر های کوچک ، با هیچ کس اما یکدیگر به صحبت می کنید ، جای تعجب نیست که آنها دریافت کنید
تا درهم و برهم و غیرعقلانی و بیفرهنگ در سخنرانی خود ، و مچاله ، در تفکر خود! "
Orville جونز "و پس از آن را از دیگر مزایای ما -- فیلم
frinstance.
این ورزش Yapville فکر می کنم همه آنها گرفتن ، اگر آنها یک تغییر از لایحه
هفته ، که در آن در اینجا در شهر شما انتخاب خود را از فیلم diff'rent ده هر
شب که می خواهید را به نام! "
"مطمئن ، و الهام بخش ما از مالش علیه hustlers طبقه بالا دریافت کنید
هر روز و گرفتن مربا پر از زنجبیل ، گفت : "ادی سوانسون.
"همان زمان ، گفت :" بابیت "هیچ حس excusing این burgs ادم دهاتی بیش از حد آسان است.
مقصر همکار اگر او ابتکار عمل را به بالا را نشان نمی دهد و ضرب و شتم آن را به این شهر ،
مانند ما انجام می شود -- انجام داد.
و تنها با صحبت کردن در اعتماد به نفس در میان دوستان ، آنها به عنوان شیطان از حسادت
مرد شهرستان.
هر بار که میروم تا Catawba من باید به حدود پوزشخواهی به همنوعان من بود
با چون من بیشتر یا کمتر موفق شده و آنها را آورده است.
و اگر شما صحبت طبیعی به 'EM ، راه ما اینجا ، و ، نکته بینی و آنچه که شما ممکن است نمایش می دهد
فراخوانی یک نقطه گسترده ای از نظر ، به همین دلیل ، آنها فکر می کنم شما با قرار دادن در سمت است.
خود من برادر ناتنی مارتین -- اجرا می شود کمی اوله فروشگاه عمومی پدرم استفاده می شود به
نگه می دارد. بگو : من شرط می بندم او نمی دانم به گونه ای است وجود دارد
چیزی به عنوان لباس رسمی -- به عنوان یک شام - ژاکت.
اگر او بود که در اینجا آمده در حال حاضر ، او فکر می کنم ما یک دسته از بودند -- از -- چرا ، gosh ، قسم می خورم ،
او نمی خواهد می دانم چه فکر می کنم! بله ، آقا ، آنها حسادت! "
رفیق بودن Frink توافق کردند : "هست که در آن است.
اما آنچه من ذهن نبود خود را از فرهنگ و قدردانی از زیبا -- اگر
شما که دارای سعه نظر بهانه ای.
در حال حاضر ، من می خواهم برای ارائه یک سخنرانی با طبقه بالا ، و خواندن برخی از بهترین شعر من -- نه
چیزهای روزنامه اما چیزهایی مجله.
اما می گویند ، زمانی که من در چمن بلند ، چیزی طول خواهد کشید وجود دارد ، اما بسیاری از
داستان های قشنگ قدیمی و عامیانه و آشغال که اگر هر یک از ما در آن افراط در اینجا ،
او می خواهم دروازه اینقدر تند و سریع آن را سر او شنا کردن است. "
Vergil Gunch خلاصه تا : "حقیقت این است که ما توانا و خوش شانس به زندگی در میان یک دسته از
شهرستان مردمی که تشخیص چیزهای هنری و کسب و کار پانچ به طور مساوی.
ما می خواهم ملول زیبا احساس اگر ما در برخی از خیابان اصلی بورگ گیر کردم و سعی کردم عاقلانه
codgers قدیمی به نوع زندگی ما به اینجا استفاده می شود.
اما با golly این وجود دارد شما برای 'EM می گویند : هر شهر کوچک آمریکایی می باشد
تلاش برای بدست آوردن جمعیت و آرمان های مدرن است. و رفو اگر تعداد زیادی از 'دریافت آن را قرار نیست
در سراسر!
کسی شروع می شود سوژه متحرک از روبرو تقاطع ادم دهاتی ، گفتن او وجود دارد را در سال 1900 بود و آن را
شامل یکی از خیابان های پر گل و لای ، EM تعداد دفعات مشاهده '، یکی ، و نه صد صدف انسان.
خوب ، شما به عقب برگردید وجود دارد در سال 1920 ، و شما در پیدا کردن پیاده رو ها و هتل کمی متورم و
بانوان اول کلاس آماده و پوشیدن مغازه ، کمال واقعی ، در واقع!
شما نمی خواهید به تنها در این شهر کوچک نگاه کنید ، شما می خواهید در چه نگاه
آنها با هدف تبدیل شده است ، و همه آنها جاه طلبی است که در دراز مدت است
'EM بهترین نقاط بر روی زمین -- که همه آنها می خواهم درست مثل اوج باشد"
III
با این حال صمیمی آنها ممکن است با T. Cholmondeley Frink به عنوان یک همسایه ، به عنوان یک
قرض از چمن mowers و میمون - آچار ، آنها می دانستند که او نیز
شاعر مشهور و برجسته
تبلیغات عامل ، که پشت سهولت خود شرجی اسرار ادبی بودند که آنها
نمی تواند نفوذ کند.
اما به شب ، در اعتماد به نفس حیله و فن تکامل یافته ، او آنها را به بستری
راز کیمیاگری : "من یک مشکل ادبی است که
نگرانی در من به مرگ است.
من انجام یک سری از آگهی های تبلیغاتی برای اتومبیل Zeeco و من می خواهم هر یک از 'EM واقعی
کمی GEM -- reg'lar سبکی چیزهای.
من همه برای این نظریه است که کمال ، شیرین کاری ، و یا چیزی در همه ، و این ها
به عنوان چیزهای سختی که من همیشه آن روبرو نشدهایم.
شما ممکن است فکر می کنم می شود آن را سخت تر را به انجام اشعار من -- تمام این قلب موضوع : خانه و
پای بخاری و شادی -- اما آنها در حال cinches.
شما نمی توانید به اشتباه در 'EM ، شما می دانید چه احساسات هموطنان متهور هر شایسته باید
اگر او این بازی را بازی میکند ، و شما چوب حق EM '.
اما شعر صنعتی ، در حال حاضر خط there'sa ادبی که در آن شما به
باز کردن قلمرو جدید. آیا می دانید همکار که واقعا
آمریکا نابغه؟
همکار که شما نام خود را نمی دانند و من یا نیست ، اما کار خود را باید به
نسل های آینده حفظ بنابراین می تواند به فکر آمریکایی ما و اصالت به قضاوت
روز؟
چرا ، عضو است که می نویسد : شاهزاده آلبرت تبلیغات دخانیات!
فقط گوش دادن به این : PA که از شادی از جمله در جیمی مربا
لوله ها.
بگو : -- شرط می بندم شما اغلب خم شده ام گوش به که نشت از گفتار در مورد رقص از پنج تا
پنجاه در توسط "پله در بیت او!"
حدس می زنم که رفتن ، همه حق است -- اما تنها در میان خودمان ، شما بهتر شروع
سیستم rapidwhiz برای حفظ زبانه ها را به چه سرعتی شما از روح کم دود به وزوز
نوک بالا بالا -- هنگامی که شما در خط پشت
لوله جیمی که همه در حال اشتعال با که هلو از PAL ، پرنس آلبرت.
پرنس آلبرت جان در کار است -- همیشه joy'usly تر ISH در عطر و طعم همیشه
لذتبخش خنک و معطر!
برای حقیقت ، شما هرگز دو decked ، مس پرچ شده ، دومشتی دود قلاب
لذت بردن! برو به لوله -- سرعت - O - سریع مثل شما نور
چیز خوبی است!
چرا -- بسته بندی شده با پرنس آلبرت شما می توانید joy'us جیمی مستقیم در سراسر تخته بازی!
و شما می دانید چه معنی می دهد! "" حالا که "caroled عامل موتور ، ادی
سوانسون ، "این چیزی است که من اسمش او ادبیات
که شاهزاده آلبرت همکار -- هر چند ، gosh ، می تواند وجود داشته باشد نه فقط یک همکار است که می نویسد
EM ، باید هیئت بزرگی از جوهر درجه یک slingers در کنفرانس ، اما به هر حال : در حال حاضر ،
او ، او را برای موی بلند نوشتن نیست
pikers ، او برای بچه ها به طور منظم می نویسد ، او برای من می نویسد ، و من بنی من به او را نوک!
تنها چیزی که این است : من تعجب می کنم که اگر آن مبادرت به فروش کالا؟
البته ، مثل همه این شاعران ، این هموطنان شاهزاده آلبرت به شما اجازه می دهد تا ایده اش فرار با
او را. این کار باعث خواندن ظریف است ، اما آن را نمی گویم
هیچ چیز نیست.
من هرگز می خواهم بیرون رفتن و خرید دخانیات شاهزاده آلبرت پس از خواندن آن ، به دلیل آن
به من بگویید هر چیزی در مورد این مسائل نیست. این فقط یک دسته از کرک است. "
Frink او را می بیند : "اوه ، شما دیوانه هستید!
آیا من به شما ایده سبک به فروش برساند؟ به هر حال این نوع از مسائل من می خواهم به مانند
برای انجام Zeeco. اما من به سادگی نمی تواند.
بنابراین من تصمیم گرفتم به چوب به راست شاعرانه ، و من در زمان شات در یک آگهی دارای سعه نظر
برای Zeeco. چگونه این کار را دوست دارید :
دنباله بلند سفید خواستار -- درخواست و آن را روی تپه ها و دور برای
هر مرد یا زنی است که خون قرمز در رگ های او و بر لب های او آهنگ باستانی
از بوکانیرز.
این دور با drudging مبهم ، و انجیر برای مراقبت.
سرعت -- سرعت شکوهمند -- بیش از نشاط فقط یک لحظه -- زندگی خود را برای شما
و من!
این حقیقت بزرگ جدید به سازندگان خودرو Zeeco به همان اندازه به عنوان قیمت در نظر گرفته
و سبک.
ناوگان آن به عنوان بز کوهی ، صاف به عنوان سرش فرو برد و در عین حال قدرتمند به عنوان
مسئول یک گاو نر ، فیل. کلاس تنفس در هر خط است.
گوش دادن ، برادر!
شما هرگز آنچه از هنر بالایی از پیاده روی است تا LIFE ZIPPINGEST شما سعی می کنید
خوش مزه کردن -- ZEECO "!
"بله ،" Frink mused در ، "که من رنگ ظریف به آن ، اگر من می گویند تا ، اما نمی باشد.
اصالت از نشت از گفتار! '" این شرکت تمام آهی کشید با همدردی و
تحسین.
>
فصل نهم
من
بابیت از دوستان او علاقه مند بود ، او دوست داشت اهمیت بودن میزبان و داد و بیداد ،
"بدیهی است ، شما قصد داریم به مرغ smore --! ایده" و او قدردانی
نبوغ T. Cholmondeley Frink ، اما
قدرت از کوکتل رفته بود ، و بیشتر او را می خوردند شاد کمتر او احساس.
سپس روابط حسنه از شام آزار دهنده از Swansons نابود شد.
در ارتفاعات گل و بخش مرفه دیگر از زنیت ، به خصوص در
"مجموعه ای جوان ازدواج کرده ،" بسیاری از زنان که هیچ ربطی به وجود دارد.
اگرچه آنها تا به حال بندگان چند در عین حال با اجاق گاز ، محدوده های الکتریکی و بشقاب و واشر
و جاروبرقی ، و دیوارهای آشپزخانه tiled ، خانه خود را تا راحت بودند که
آنها کارهای خانه کمی داشتند و بسیاری از
مواد غذایی خود را از نانوایی ها و delicatessens آمد.
آنها بود ، اما دو ، یک ، یا بدون فرزند ، و با وجود این اسطوره را که از جنگ بزرگ بود
کار قابل احترام ، شوهران خود را اعتراض به اتلاف وقت خود و به دست آوردن
بسیاری از ایده های "میل لنگ در اجتماعی پرداخت نشده
کار ، و هنوز هم خود باعث شایعه ، با بدست آوردن پول ، که نبودند
کافی حمایت.
آنها شاید دو ساعت در روز ، و بقیه هم که خورده شکلات کار می کردند ،
رفت و به تصاویر متحرک ، رفت و پنجره خرید ، رفت و در غیبت twos و threes
به کارت ، احزاب ، خواندن مجلات ، فکر
timorously از دوستداران که به نظر می رسد هرگز ، و انباشته پر زرق و برق
بی قراری که آنها را از شر آزار دهنده شوهران خود.
شوهران nagged.
از این naggers Swansons نمونه کامل شد.
در طول شام ادی سوانسون شده شکایت کرده بود ، عمومی ، در مورد خود
رهبانیت جدید همسر.
بود ، او را مشاهده کنید ، خیلی کوتاه است ، خیلی کم ، بیش از حد immodestly نازک ، و خیلی بیش از حد
گران است. او به بابیت به دادگاه تجدید نظر :
"صادقانه ، جورج ، چه چیزی شما را از آن Louetta رگ فکر می کنم رفت و خریداری؟
آیا شما فکر می کنید آن را محدود نمی کند؟ "" چه شما را خوردن ، ادی؟
من اسمش را لباس کمی متورم شده است. "
"آه ، آن است که ، آقای سوانسون. اتمام حجت رهبانیت شیرین ، "خانم بابیت
اعتراض کردند. "در حال حاضر ، وجود دارد انجام می بینید ، ناقلا!
شما در چنین اقتدار در لباس! "
Louetta raged ، در حالی که مهمان ruminated و peeped در شانه اش.
سوانسون "که همه در حال حاضر ، گفت :".
"من مقام به اندازه کافی ، بنابراین من می دانم آن را اتلاف پول بود ، آن را می سازد و من خسته
شما با پوشیدن یک closetful تمام لباس های شما کردم در حال حاضر.
بیان ایده من در مورد این قبل از من ، و شما می دانید خوب و خوبی به شما پرداخت نمی
حداقل کمی توجه قرار دارد. من به اردوگاه در دنباله شما باید برای دریافت شما را به
هر چیزی انجام می دهند -- "
خیلی بیشتر از آن بود وجود دارد ، و همه آنها کمک ، همه آنها به جز بابیت.
همه چیز در مورد او به جز معده اش کم نور بود ، و آن قرمز مایل به زرد روشن بود
اختلال است.
"بیش از حد گراب ؛ شایسته نیست به خوردن این مسائل ،" او تشکر -- در حالی که او رفت و در
خوردن ، در حالی که او gulped لرز و تکه glutinous از آجر بستنی و
کیک نارگیل به عنوان لجن زار به عنوان اصلاح کرم.
او احساس به عنوان اینکه او با خاک رس پر شده بود ، بدن او بود سرشار ، گلو او بود
سرشار ، مغز او گل داغ بود و تنها با عذاب او ادامه به لبخند و
فریاد به عنوان میزبان در ارتفاعات گل تبدیل شد.
او ، به جز برای مهمانان خود فرار کرده اند در خارج از منزل و مسمومیت از راه می رفت
مواد غذایی است ، اما در مه که اتاق را پر آنها برای همیشه لطفا برای شنبه ، صحبت کردن ، صحبت کردن ، در حالی که
او agonized ، "رفو احمق به غذا خوردن تمام
این -- نه nother لقمه "، و کشف کرد که او دوباره چشیدن بود غلت زدن بیمار
بستنی ذوب شده در بشقاب خود را.
هیچگونه جادویی در مورد دوستان خود وجود دارد و او بود که هوارد Littlefield uplifted
اطلاعات تولید شده از او گنج خانه از کمک هزینه تحصیلی که
نشانه شیمیایی برای لاستیک خام C10H16 که تبدیل به ایزوپرن ، یا 2C5H8 است.
ناگهان ، بدون سابقه ، بابیت بود نه تنها خسته شدم اما اعتراف به این که او بود
خسته شدم.
این وجد به فرار از جدول بود ، از شکنجه یک صندلی راست و
لم دادن بر روی نیمکت راحتی در اتاق نشیمن.
دیگران ، خود را از بحث unconvincing دمدمی ، عبارات خود را که به آرامی و
دردناکی خفه به نظر می رسید به از کار پر زحمت از زندگی اجتماعی رنج می برند و وحشت
غذای خوب به همان اندازه به عنوان خود است.
همه آنها را پذیرفت با امداد رسانی به پیشنهاد پل.
بابیت بهبود از احساس بودن آب پز.
او در پل به دست آورد.
او بار دیگر قادر به تحمل heartiness بی شفقت Vergil Gunch است.
اما او تصویر loafing با شراب سفید پل در کنار یک دریاچه در ایالت مین است.
آن را به عنوان مسحور کننده و تخیلی به عنوان احساس غربت.
او به حال مین ندیده ، با این حال او مشهود کوه کفن ها ، دریاچه آرام
شب است.
"ارزش است که پل پسر همه این highbrows ballyhooing کنار هم بگذارند ،" او
muttered و ، "من می خواهم به دور از -- همه چیز است."
حتی Louetta سوانسون از خواب بیدار شدن او را نیست.
خانم سوانسون زیبا و دمدمی مزاج بود. بابیت بود تحلیلگر زنان نیست ، به جز
به سلیقه خود را در خانه مبله اجاره.
او آنها را به خانم ها واقعی ، زنان زحمتکش و کارگر ، Cranks قدیمی ، و جوجه های پرواز تقسیم شده است.
او بیش از charms خود mooned اما او از نظر این بود که همه آنها را (نجات زنان
خانواده خودش) "متفاوت" و "مرموز بودند."
با این وجود او توسط غریزه شناخته شده بود که Louetta سوانسون می تواند با نزدیک شدن است.
چشم ها و لب های او مرطوب بودند.
او به صورت مخروطی از پیشانی گسترده تا چانه اشاره کرد ، دهان او نازک اما قوی بود
و مشتاق ، و بین ابرو او دو outcurving و چین و چروک پرشور بودند.
او سی ساله بود ، شاید ، و یا جوان تر است.
شایعات به حال او را لمس هرگز ، اما هر مرد به طور طبیعی و بلافاصله گل رز به
flirtatiousness هنگامی که او را به او صحبت می کرد ، و هر زن او را با stilled تماشا
سفیدی.
در بین بازی ها ، نشستن بر روی نیمکت راحتی ، بابیت به او با شرط صحبت کرد
سلحشوری ، دلاوری که صدا دار گل ارتفاعات است که لاس زنی نیست ، اما
پرواز وحشت از آن : "شما دنبال آن هستید
مانند نوشابه جدید فواره به شب ، Louetta. "
"من؟" "اوله نوع ادی از روی داد و بیداد."
"بله. بیمار از آن را دریافت می کنم. "
"خب ، زمانی که شما خسته از hubby ، شما می توانید اجرا کردن با عمو جرج."
«اگر من فرار -- اوه ، --" تا کنون کسی به شما بگویم دست شما هستند افتضاح
زیبا؟ "
او پایین به آنها نگاه کرد ، او توری از آستین خود را بر آنها کشیده است ، اما
در غیر این صورت او او توجه نیست. او در تصور unexpressed از دست داده بود.
بابیت بیش از حد سست بود در این شب ، به دنبال وظیفه خود را که فریبنده
(هر چند به شدت اخلاقی) مرد بودند. او ambled برگشت به جداول پل.
او بسیار هیجان زده نمی زمانی که خانم Frink چهچه زن ، کوچک ، پیشنهاد شده که آنها
"تلاش و انجام برخی از اعتقاد به عالم ارواح و جدول اوج -- می دانید باهم زندگی کردن می تواند ارواح را
می آیند -- صادق ، او فقط به من scares "!
بانوان حزب پدید آمده بود نه همه شب ، اما در حال حاضر ، به عنوان جنس داده شده
چیزهایی از روح در حالی که مردان در برابر پایه مواد چیزهایی warred ، آنها در زمان
فرماندهی و گریه ، "آه ، اجازه دهید!"
در تاریکی مرد بودند و نه موقر و احمقانه است ، اما goodwives quivered و
ستایش آنها در مورد جدول نشسته است.
آنها خندید : "در حال حاضر ، شما خوب باشد یا من بگویید!" هنگامی که مردان دستان خود را در زمان
دایره.
بابیت با بازگشت اندکی مورد علاقه در زندگی به عنوان دست Louetta سوانسون tingled
با ثبات و استحکام خود را آرام بسته است. همه آنها قوز بیش از قصد.
آنها مبهوت به عنوان برخی از نفس تیره و تار خود جلب کرد.
در نور گرد و خاکی از سالن آنها نگاه غیر واقعی ، آنها احساس disembodied.
خانم Gunch squeaked ، و آنها را با ظرافت غیر طبیعی شروع به پریدن کرد ، اما در صدای خش خش Frink
آنها را به هیبت تسخیر کرده و غرق شد. ناگهان ، باور نکردنی ، آنها شنیده ام
ضربه زدن.
آنها در دست نیمه نشان داد Frink خیره شد و آنها را دروغ هنوز هم در بر داشت.
آنها wriggled ، و وانمود نمی شود تحت تاثیر قرار.
Frink با گرانش سخن گفت : "برخی از یک وجود دارد؟"
تپ تپ. "یکی بد گویی کردن نشانه ای برای' بله 'می شود؟"
تپ تپ.
"و دو" نه "؟" تپ تپ.
"در حال حاضر ، خانم ها و آقایان ، باید راهنمای ما بخواهید تا ما را به ارتباط با
روح برخی از یکی از بزرگ به تصویب رساند؟ "
Frink mumbled. خانم Orville جونز التماس : "آه ، اجازه دهید بحث در
به دانته! ما او را در دایره خواندن مطالعه قرار گرفت.
شما می دانید که او بود ، Orvy. "
قطعا "من می دانم که او بود! شاعر ***.
کجا شما فکر می کنید من بزرگ شده بود؟ "را از همسرش توهین.
"مطمئن -- همکار که در زمان تور کوک به جهنم.
من از طریق po'try خود waded هرگز ، اما ما در مورد او در U. آموخته ، گفت : "بابیت.
"آقای Dannnnnty صفحه! intoned :" ادی سوانسون.
"باید برای به دست آوردن او آسان ، آقای Frink ، شما و او را همکار ، شاعران ، گفت :" Louetta
سوانسون.
"هموطنان ، شاعران ، موش! از کجا 'D شما که چیزهای را دریافت می کنید؟" اعتراض
Vergil Gunch.
"گمان می کنم دانته مقدار زیادی از سرعت زمان سنج های قدیمی نشان داد -- که نه من در واقع به عنوان خوانده شده
او ، البته -- ، اما حق را به حقایق سخت ، او نمی خواهد بایستد ، یک و دو و سه
اگر او تا به حال به دست و پنجه نرم کردن به عملی
ادبیات و به نوبه خود از شعر برای سندیکای روزنامه هر روز ، مانند رفیق بودن
می کند! "هست که در آن ،" از ادی سوانسون.
"آن پرنده های قدیمی می تواند زمان خود را.
کشیش یهودا ، من می توانم نوشتن شعر خودم اگر من یک سال تمام برای آن بود ، و فقط
که آشغال های قدیمی از مد افتاده مانند دانته نوشت : در مورد نوشت. "
Frink خواستار ، "صدا در نیاوردن ، در حال حاضر!
من او را... تماس بگیرید O ، خندان چشم ، ظهور مندرج را به خدای من ، ultimates و آوردن
اینطرفی روح دانته ، که ما فنا ممکن است به کلمات خود را از حکمت لیست. "
"شما را فراموش کرده ام آدرس : خیابان 1658 گوگرد ، ارتفاعات آتشین ، جهنم ،
Gunch chuckled ، اما دیگران احساس کردند که این بود بی دین.
و علاوه بر این -- احتمالا تنها رفیق بودن ساخت ضربه ، اما هنوز هم ، اگر وجود دارد آیا
رخ می دهد چیزی برای این همه می شود ، هیجان انگیز برای صحبت کردن با همکار قدیمی متعلق
-- پشت راه را در زمان اوایل -- "
تپ تپ. روح دانته را به سالن آمده بود
جورج اف بابیت. او بود ، به نظر می رسید ، کاملا آماده پاسخ به سوال
سوالات خود.
او : "خوشحالم که با آنها می شود ، این شب است."
Frink املای پیام های در حال اجرا را از طریق الفبای تا روح
مترجم زدم و حرف راست.
Littlefield ، در لحن آموخته پرسید : "آیا شما می خواهم آن را در پارادیزو ، Messire؟"
"ما بسیار خوشحال هستیم بر روی این هواپیما بالاتر ، آقا.
ما خوشحالیم که شما در حال مطالعه این حقیقت بزرگ از معنویتی ، "دانته
پاسخ. دایره با creaking استقبال بهت زده از نقل مکان کرد
باقی می ماند و پیراهن و جبهه.
"فرض کنید -- فرض کنید چیزی برای این وجود دارد؟"
بابیت بود و نگرانی های مختلف. "فرض کنید باهم زندگی کردن Frink در واقع یکی از این
روحانیت گرایی!
باهم زندگی کردن ، برای یک شخص ادبی بود ، همیشه به نظر می رسید به یک آدم معمولی ، او را به تعلق
جاده چتم کلیسای پروتستان و رفت تا ناهار بوستر و دوست
سیگار برگ و موتورها و داستان با نشاط.
اما فرض کنید که مخفیانه -- پس از همه ، شما در مورد این رفو هرگز نتوانست بگوید
highbrows و طرفدار اصول روحانیت ومعنویت خارج و بیرون تقریبا شبیه بودن
سوسیالیستی! "
هیچ کس طولانی می تواند در حضور Vergil Gunch جدی باشد.
"بخواهید Dant چگونه جک شکسپیر و Verg' -- آن مرد که پس از من به نام --
gettin همراه ، و آنها نمی خواهید آنها می تواند به بازی فیلم دریافت کنید! "او blared ،
و فورا همه نشاط بود.
خانم جونز shrieked ، و ادی سوانسون مورد نظر را بدانید که آیا دانته متوجه نشدم
سرد با هیچ چیز اما حلقه ها و دسته های خود را. دانته خشنود ساخته شده پاسخ فروتن.
اما بابیت -- نارضایتی curst بود او را شکنجه دوباره ، و به شدت ، در
تاریکی غیرشخصی ، او بمب ، "I don't همه ما تا تلنگر و دوباره فکر می کنم ما خیلی
هوشمند.
می خواهم وجود دارد -- یک شخص مانند دانته -- من آرزو می کنم من می خواهم برخی از قطعات خود خوانده شده.
من فرض کنید نه هرگز ، در حال حاضر است. "
او ، بدون توضیح بود ، این تصور را از یک صخره slaggy و بر روی آن ، در شبح
در برابر ابرهای شوم ، رقم تنهاست و تیره رنگ است.
او با تحقیر ناگهانی برای مطمئن ترین دوستان او نگران شده بود.
او درک دست Louetta سوانسون ، و به راحتی از گرما انسان را در بر داشت.
عادت آمد ، یک جنگجوی کهنه کار ، و او خودش را تکان داد.
"چه عفریت ماده با من است ، در این شب؟"
او بصورت تماسهای مکرر دست Louetta است ، نشان می دهد که او تا به حال هر چیزی نادرست توسط معنای
فشردن آن ، و خواستار از Frink ، "بگو : اگر شما می توانید Dant قدیمی' به spiel ما
برخی از اشعار او.
بحث کردن به او. به او بگو ، Buena giorna ، سنور ، SA و COM
wie geht؟ Keskersaykersa کمی شفت دار ، سنور؟ '"
II
چراغ روشن شد ، زنان در جبهه از صندلی خود را در آن نشسته
مصمم در حال تعلیق به موجب آن یک زن نشان می دهد که به محض حال حاضر
سخنران به پایان رسید ، او در حال رفتن به
سخن گفتن روشن به شوهرش ، "خوب ، عزیزم ، من به ازای هر ، احتمالا فکر می کنم آن را در مورد زمان برای
به ما گفت خوب شب. "برای یک بار بابیت شکستن نه در
blustering تلاش برای حفظ حزب رفتن.
او -- چیزی او خواست به فکر کردن وجود دارد -- اما تحقیقات روانی بود
آغاز شده آنها را خاموش دوباره. ("چرا آنها به خانه!
چرا آنها نمی رفتن به خانه! ")
هرچند او از ژرفا از بیانیه ای تحت تاثیر قرار بود ، او تنها نیمی
مشتاق زمانی که هاوارد Littlefield سخنرانی ، "ایالات متحده است که تنها
ملت که در آن دولت ایده آل اخلاقی و نه تنها آرایش اجتماعی است. "
(درست -- درست -- weren't آنها همیشه رفتن به خانه ")
او معمولا بسیار خوشحال شده بود که دارای "مشاهده درون" جهان خطیر از موتور
به شب او به ندرت به وحی ادی سوانسون گوش : "اگر می خواهید بروید
بالاتر از طبقه پرتاب نیزه ، Zeeco خرید توانا و خوب است.
چند هفته پیش ، و ذهن شما ، این منصفانه ، آزمون مربع بود ، آنها در زمان سهام Zeeco
تور اتومبیل و آنها داخل است و فقدان Tonawanda تپه در بالا ، و عضو به من گفت : -- "(" Zeeco
قایق خوب است اما -- برنامه ریزی آنها به ماندن در تمام طول شب ")؟
آنها واقعا قرار بود با فلوتر "ما که بهترین زمان!"
به شدت از همه دوستانه بود بابیت ، با این حال او burbled او
انعکاس ، "من از طریق آن ، اما در حالی که برای من به سختی نیست فکر می کنم من می خواهم تاریخ و زمان آخرین
خارج.
او آماده است تا طعم آن لذت ظریف میزبان : ساخت پاپ او
مهمانان در آرامش نیمه شب.
به عنوان درب بسته او yawned voluptuously ، قفسه سینه ، شانه ها wriggling ، و تبدیل
طلبانه به همسرش. او بشاش است.
"آه ، خوب بود ، آن را نمی
من می دانم که هر دقیقه از آن برخوردار است. آیا شما فکر می کنم تا
او می تواند از آن نمی کنند. او نمی تواند مسخره.
این امر می باید مانند sneering یک کودک خوشحال بوده است.
او دروغ گفته ponderously : "شما شرط می بندم! حزب در سال جاری ، توسط یک شات طولانی است. "
"شام خوب نیست!
و صادقانه من فکر کردم مرغ سرخ شده خوشمزه بود! "
شما شرط می بندم! سرخ شده به طعم ملکه.
مرغ سرخ کرده ام برای سن راگون طعم شده است. "
"آیا ماتیلدا فرای آن را نه به زیبایی! و آیا فکر نمی کنید سوپ بود به سادگی
خوشمزه است؟ "
"قطعا اینگونه بود! این خیلی خوب!
بهترین سوپ من از زمان هک طعم توله سگ بود! "
اما صدای او تراوش دور بود.
آنها در سالن ایستاده بود ، در زیر چراغ های برق در مربع جعبه مانند سایه خود را از رنگ قرمز
شیشه ای با نیکل ، ملزم خواهند بود. او در او خیره شد.
"چرا ، جورج ، شما صدا نیست -- شما صدا اگر شما تا به حال واقعا لذت می برد."
"مطمئن من! البته من! "
"جورج!
آنچه در آن است؟ "" اوه ، من نوع خسته ، من حدس می زنم.
کوبنده و بسیار سخت را در دفتر. آیا نیازمند را به دور و استراحت تا کمی. "
"خب ، ما قصد داریم در تنها چند هفته به مین در حال حاضر ، عزیز است."
"Yuh --" بعد از آن او بود ریختن از nakedly از سکوت ، دزدیدند.
"Myra : من فکر می کنم از آن می خواهم یک چیز خوب برای من وجود دارد اوایل."
اما شما باید این مرد شما را مجبور به مورد کسب و کار در نیویورک دیدار خواهد کرد. "
"چه مرد؟
آه ، مطمئن شوید. او را. آه ، که همه خاموش است.
اما من می خواهم به ضربه مین اوایل کنید -- در یک ماهیگیری کوچک ، قزل آلا بزرگ به من گرفتن ،
golly!
خنده های مصنوعی و عصبی. "خب ، چرا ما نمی آن را انجام دهد؟
ورونا و ماتیلدا می تواند خانه را بین آنها ، اجرا و من و شما می توانید هر بروید
زمان ، اگر شما فکر می کنید می توانید آن را. استطاعت "
وی افزود : "اما that's -- I've احساس متلاطم به تازگی ، من فکر کردم شاید این ممکن است یک خوب
چیزی که اگر من نوع توسط خودم کردم و عرق از من. "
"جورج!
آیا شما می خواهید مرا به همراه ندارد؟ "او بیش از حد wretchedly به صورت جدی به
غم انگیز است ، یا gloriously توهین ، یا هر چیز صرفه جویی در گردن کلفت و بی دفاع و برافروخته به
steaminess قرمز از چغندر آب پز است.
"البته من! من فقط به این معنی بود -- "به یاد است که پل
شراب سفید این پیش بینی شده بود ، او به عنوان از جان گذشته او به عنوان است.
"منظورم این است ، گاهی اوقات چیز خوبی برای بد خلقی های قدیمی اتمام حجت مثل من برای رفتن و گرفتن آن را
سیستم اش ادامه داد و او سعی کرد به صدا پدری.
"سپس هنگامی که شما و بچه ها می رسند -- من نمیفهمد شاید من ممکن است بپرد فقط به مین
چند روز پیش از شما -- I'd آماده برای یک خفاش واقعی ، ببینید که چگونه من به معنای "؟
او را با صداهای بزرگ پررونق coaxed ، با لبخند خوش برخورد ، مانند محبوب
برکت واعظ جماعت عید پاک ، مانند یک مدرس دانشگاه ، طنز آمیز تکمیل خود را
از روی لئامت دادن فصاحت ، مانند همه عاملان wiles مردانه.
او در او خیره شد ، شادی از جشنواره از چهره اش خشک است.
"آیا من زحمت شما زمانی که ما در تعطیلات بروید؟
آیا من نمی اضافه کردن هر چیزی به لذت خود را؟ "او را شکست.
ناگهان dreadfully هیستریک ، او ، او را به عنوان نوزاد yelping شد.
"بله ، بله ، بله!
به جهنم ، بله! اما می تواند شما را درک نمی کنند من به ضرب گلوله
قطعه؟ من همه و همه در!
من از خودم مراقبت کنم!
I'm بیمار از همه چیز و همه کس -- من به شما بگویم ، من کردم!
من -- "این او بود که بالغ و محافظ
در حال حاضر.
"چرا ، البته! شما باید اجرا کردن توسط خودتان!
چرا شما نه پل به همراه ، و شما پسران تنها ماهی و لحظات خوبی داشته باشید؟ "
او بصورت تماسهای مکرر شانه خود را -- بالا و به سمت IT - - در حالی که او با ناتوانی افلیج تکان داد ،
و در آن لحظه بود عادت علاقه او صرفا اما چسبیده به قدرت او.
او گریه cheerily ، "در حال حاضر تا از پله ها بروید ، و پاپ را به تخت.
می خواهیم آن را همه تا تعمیر. من درها را ببینید.
! جست و خیز "
برای دقیقه های بسیاری از ، برای ساعت های زیادی برای ابدیت تاریک و دلگیر ، او دراز بیدار ، لرز ،
کاهش می یابد تا وحشت و هراس بدوی ، درک است که او آزادی را به دست آورده بود ، و تعجب آنچه که
او می تواند با هر چیزی ناشناخته و شرم آور به عنوان آزادی انجام دهد.
>