Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد اول
X فصل
اگرچه در حال حاضر اواسط ماه دسامبر ، در حال وجود داشته اند و هیچ آب و هوا به جلوگیری از
زنان جوان از ورزش tolerably به طور منظم و در روز بعد ، اما به حال
دیدار خیریه به پرداخت به یک بیمار فقیر
خانواده ، که راه کمی از هایبوری زندگی می کردند.
جاده آنها به این کلبه جدا شده بود محل اقامت خلیفه لین ، یک خط پیشرو در سمت راست
زاویه از گسترده ، هر چند نامنظم ، خیابان اصلی از محل ، و ، ممکن است
استنباط ، حاوی اقامت پر برکت آقای التون.
مسکن چند تحتانی برای اولین بار به تصویب بودند ، و پس از آن ، حدود یک چهارم از یک مایل
پایین خط محل اقامت خلیفه ، خانه بسیار خوب قدیمی و نه افزایش یافت ، تقریبا به نزدیک به
جاده به عنوان آن می تواند.
تا به حال هیچ مزیت از وضعیت ، اما بسیار شده بود حال حاضر smartened
مالک و مانند آن بود ، می تواند امکان از دو دوست وجود ندارد
انتقال آن بدون سرعت slackened و مشاهده چشم.-- اظهارات اما در مورد توجه بود --
"آن وجود دارد. بروید و یکی از کتاب معمای خود را از وجود دارد
این روزها "--. هریت" بود --
"آه ، چه شیرین خانه -- بسیار زیبا -- پرده زرد رنگ وجود دارد
که نش دختر شایسته تحسین بسیار است. "
"من اغلب نه راه رفتن در حال حاضر در این راه ، گفت :" اما ، آنها به عنوان اقدام ، "اما بعد از آن وجود دارد
انگیزه خواهد شد ، و من به تدریج باید دقیقا با آشنا
تمام هجز ، دروازه ها ، استخرها و pollards از این بخش از هایبوری. "
او در بر داشت ، هریت ، در درون طرف محل اقامت خلیفه هرگز در زندگی او شده بود ، و او را
کنجکاوی به آن را ببینید به طوری شدید بود ، که با توجه به بیرونی ها و احتمالات ،
اما می تواند فقط از آن طبقه ، به عنوان یک اثبات
عشق ، با شوخ طبعی دیدن آقای التون در او آماده است.
"ای کاش ما می تواند آن تدبیر ،" گفت که او "اما من نمی توانم فکر می کنم از هر گونه قابل تحمل
بهانه برای رفتن ؛ -- هیچ بنده که من می خواهم در مورد از خانه دار او پرس و جو --
هیچ پیام از پدر من است. "
او بمب ، اما می تواند فکر می کنم از هیچ چیز. پس از سکوت متقابل از چند دقیقه ،
هریت در نتیجه شروع دوباره --
"من این کار را ، تعجب خانم Woodhouse ، که شما نباید ازدواج ، یا رفتن به
ازدواج! آنقدر جذاب به عنوان شما "-- اما خندید و پاسخ
من جذاب است ، هریت ، کاملا به اندازه کافی برای القاء مرا به ازدواج نیست ، من باید پیدا
افراد دیگر جذاب -- یکی دیگر فرد حداقل.
و من نه تنها نمی شود ، متاهل و در حال حاضر ، اما قصد بسیار کمی دارند
تا کنون ازدواج در همه. "" آه -- بنابراین شما می گویند! اما من می توانم آن را باور نکن. "
"من باید کسی به هر یک که من را دیده اند ، نشده است برتر است وسوسه بشوید ؛ آقای
التون ، شما می دانید (recollecting خودش ،) از سوال : من نمی خواهید
هر فرد چنین است.
من ترجیح می است وسوسه بشوید. من واقعا برای بهتر نمی تواند تغییر دهید.
اگر من به ازدواج ، من باید انتظار آن را توبه است. "
"عزیز من -- آن است تا فرد به گوش زن صحبت تا!" --
"من هیچ یک از مشوق های معمول از زنان به ازدواج.
بودند من به سقوط در عشق ، در واقع ، آن خواهد بود یک چیز متفاوت! اما من هرگز
عشق ، راه من نیست ، و یا ماهیت من ، و من فکر نمی کنم من همیشه باید.
و بدون عشق ، من مطمئن هستم من باید احمق به تغییر چنین وضعیت به عنوان معدن.
فورچون من نمی خواهم ، اشتغال من نمی خواهم ، در نتیجه من نمی خواهم : من معتقدم
چند از زنان متاهل نیم به عنوان معشوقه بسیاری از خانه شوهر خود را به عنوان من از هستم
هارتفیلد ، و هرگز ، هرگز نمی تواند من انتظار دارم
می شود واقعا محبوب و مهم است ، پس همیشه اول و همیشه حق را در انسان هر
چشم من در پدر هستم. "" اما پس از آن ، به دمامه در گذشته ، مانند
خانم بیتس! "
"این به عنوان نیرومند یک تصویر به عنوان شما می توانید ، هریت حاضر است و اگر من فکر می کردم
باید تا کنون مانند خانم بیتس باشد! بنابراین احمقانه -- راضی -- تا خندان -- prosing -- تا
undistinguishing و unfastidious -- و غیره
APT برای گفتن هر چیز نسبت به هر بدن در مورد من ، من به فردا ازدواج.
اما بین ما ، من معتقد هستم وجود دارد هرگز نمی تواند هر گونه شباهت ، به جز در حال
ازدواج نکرده است. "
"اما هنوز هم ، به شما خواهد شد دمامه! و این خیلی وحشتناک! "
"ذهن هرگز ، هریت ، من نمی خواهد خدمتکار قدیمی فقیر ، و فقر که تنها
تجرد تحقیر می کند به مردم سخاوتمندانه!
زن مجرد ، با درآمد بسیار باریک ، باید مضحک ، قدیمی نامطبوعی
دوشیزه یا زن جوان! ورزش مناسب از دختران و پسران است ، اما یک زن ، مجرد ، از بخت خوب ،
همواره قابل احترام است ، و ممکن است به عنوان هر جسم دیگری به عنوان معقول و خوشایند.
و تمایز کاملا در برابر خلوص و صداقت و حس مشترک از بسیار
جهان به عنوان در ابتدا به نظر می رسد ، برای درآمد بسیار باریک است ، تمایل دارد به قرارداد
ذهن ، و ترش خلق و خوی است.
کسانی که به سختی می توانند زندگی می کنند ، و کسی که زندگی می کنند بناچار در یک بسیار کوچک ، و به طور کلی
بسیار پست تر است ، جامعه ، ممکن است به خوبی کوته فکر و متقابل باشد.
صدق نمی کند ، با این حال ، خانم بیتس ، او تنها بیش از حد خوب مزاج و بیش از حد
احمقانه به من کت و شلوار ، اما به طور کلی ، او بسیار به طعم و مزه هر بدن است ،
هر چند تنها و هر چند فقیر.
قطعا فقر ذهن او قرارداد : من واقعا معتقدم که اگر او تا به حال تنها یک
شیلینگ در جهان ، او را به احتمال بسیار زیاد برای هدیه دادن و شش پنسی از آن و
هیچ کس از او می ترسد که افسون بزرگ "است.
"عزیز من! اما آنچه در شما انجام دهد؟ چگونه باید خودتان را استخدام زمانی که شما پیر؟ "
"اگر خودم را می دانم ، هریت ، معدن فعال ، ذهن مشغول است ، با بسیاری از بزرگ
منابع مستقل ، و من درک نیست که چرا من باید بیشتر می خواهم از
اشتغال در چهل و یا پنجاه از یک و بیست.
مشاغل معمول زن از دست و ذهن خواهد بود تا باز به من و سپس به عنوان آنها در حال حاضر ؛
و یا بدون تنوع مهم است.
اگر من رسم کمتر ، من باید بیشتر به عنوان خوانده شده ، اگر من به موسیقی ، من باید کار به بخش فرش را.
و برای اشیاء مورد علاقه ها ، اشیاء برای عواطف ، که در حقیقت بزرگ
نقطه حقارت ، می خواهم که واقعا شر بزرگی در اجتناب شود
ازدواج نیست ، من باید خیلی خوب خاموش ،
با تمام فرزندان خواهر من عاشق تا زیاد است ، در مورد مراقبت از.
وجود خواهد داشت به اندازه کافی از آنها ، به احتمال قوی ، هر نوع عرضه
احساس که رو به کاهش عمر می تواند نیاز دارند.
وجود خواهد داشت به اندازه کافی برای هر امید و هر ترس و چه دلبستگی من به
هیچ کدام می تواند که از یک پدر و مادر برابر ، تصور من از آسایش و بهتر نسبت به آنچه که آن را مناسب
گرمتر و چشم بند اسب.
برادرزاده ها و برادرزاده های من -- من اغلب باید خواهر زاده را با من ".
آیا می دانید خواهرزاده خانم بیتس؟ آن است ، من می دانم شما را دیده اند ، او را
صد بار -- اما شما آشنا "؟
"آه! بله ، ما همیشه مجبور به آشنایی هر زمان که او به هایبوری می آید.
خداحافظ ، که تقریبا به اندازه کافی به یک را از غرور با خواهرزاده.
بهشت ناکرده! حداقل ، که من همیشه باید با مته سوراخ کردن نیمی از مردم تا در مورد تمام
Knightleys با هم ، به عنوان او در مورد جین فرفکس می کند.
یکی از نام جین فرفکس به علت بیماری ، است.
هر نامه ای از او چهل بار خواندن ، از او به تمام دوستان بروید
دوباره گرد و گرد و اگر او می کند اما ارسال عمه او الگوی از پیش دامنی قدیمی زنانه ومردانه ،
یا گره یک جفت از garters برای او
مادر بزرگ ، یکی از چیز دیگری به مدت یک ماه می شنود.
کاش جین فرفکس خیلی خوب ، اما او به من لاستیک به مرگ "است.
آنها در حال حاضر نزدیک به کلبه ، و همه مباحث را بیکار بودند جایگزین.
اما بسیار دلسوز بود و distresses فقیر بودند به عنوان مطمئن
تسکین از توجه شخصی و مهربانی خود ، مشاور او و صبر او را ، به عنوان
از کیف پول خود را.
او را درک راه خود ، می تواند اجازه می دهد به خاطر جهل خود و وسوسه های آنها ، تا به حال
انتظارات عاشقانه از فضیلت های فوق العاده ای از آن برای آنها آموزش و پرورش بود
انجام داده است تا کمی به مشکلات خود را وارد
با همدردی آماده ، و همیشه کمک او به همان اندازه با هوش به عنوان داد
خوب خواهد شد.
در نمونه حاضر ، بیماری و فقر بود با هم که او آمد
بازدید و پس از باقی مانده وجود دارد تا زمانی که او می تواند راحتی یا توصیه ، او به من بدهید
quitted کلبه با چنین برداشت
از صحنه به عنوان او را به هریت می گویند ، چرا که آنها راه می رفت دور ،
"این مناظر ، هریت ، به انجام یکی خوب است.
چگونه بی ارزش آنها را هر چیز دیگری ظاهر می شود -- من احساس می کنم در حال حاضر به عنوان اگر من می توانم از فکر می کنم
چیزی اما این حیوان بیچاره تمام بقیه روز ، و در عین حال ، که می توان گفت که چگونه
به زودی آن را به همه ممکن است از ذهن من محو؟ "
"خیلی درست باشد ، گفت :" هریت. "ضعیف موجودات! می تواند از هیچ چیز فکر می کنم
دیگری.
"و واقعا ، من فکر نمی کنم این تصور را به زودی خواهد شد ، گفت :" اما ، او به عنوان
عبور از پرچین پایین ، و tottering گام که به پایان رسید باریک ، لغزنده
مسیر را از طریق باغ کلبه ، و آنها را به خط آورده دوباره.
"من فکر نمی کنم از آن خواهد شد ،" توقف به دنبال یک بار در تمام wretchedness بیرون
از محل ، و به یاد می آورند که هنوز هم در داخل بیشتر.
"آه! عزیزم ، نه ، گفت : «همدم او.
در راه می رفت. خط خم خفیف ، و هنگامی که آن
خم شدن به تصویب رسید ، آقای التون بلافاصله در چشم شد و تا نزدیک به عنوان به را اما زمان
تنها به گفتن دورتر ،
"آه! هریت ، در اینجا می آید یک محاکمه ثبات ما بسیار ناگهانی در افکار خوب.
خوب ، خندان ، من امیدوارم که ممکن است اجازه داده شود که اگر رحم و شفقت را تولید کرده است اعمال
و امداد رسانی به مبتلایان ، آن را انجام داده است که واقعا مهم است.
اگر ما برای رنجور ، به اندازه کافی برای انجام همه ما می توانیم برای آنها احساس ، بقیه خالی است
همدردی ، تنها به خودمان ناراحت کننده است. "هریت فقط می تواند پاسخ دهید" اوه! عزیزم ، بله ، "
قبل از آقایی به آنان پیوستند.
می خواهد و رنج خانواده فقیر ، با این حال ، موضوع برای اولین بار در
جلسه. او شده بود تا بر روی آنها تماس بگیرید.
بازدید خود از او در حال حاضر که تسلیم ، اما آنها تا به حال مذاکره درباره صلح موقت بسیار جالب در مورد چیزی که می تواند
باید انجام شود و باید انجام شود. آقای التون پس از آن پشت به همراه
آنها.
"به سقوط با یکدیگر در چنین ماموریت را به عنوان ،" فکر اما "برای ملاقات در
طرح های خیریه ، این یک افزایش بزرگ عشق را در هر طرف به ارمغان بیاورد.
من نباید تعجب اگر آن را در بیانیه به ارمغان بیاورد.
این باید ، اگر من اینجا نیست. ای کاش من هر جای دیگری است. "
مشتاق خودش را تا آنجا که او می تواند از آنها جدا است ، او به زودی پس از آن در زمان
در اختیار داشتن یک پیاده رو های باریک ، کمی در یک طرف از خط مطرح شده ، می روم
آنها را با هم در جاده اصلی.
اما او تا به حال نشده وجود دارد دو دقیقه زمانی که او در بر داشت که عادات هریت از
وابستگی و تقلید او پرورش بیش از حد ، و به طور خلاصه ، آنها هر دو
به زودی بعد از او.
این امر نه انجام و او بلافاصله تحت ادعای داشتن برخی از دگرگونی به متوقف
را در توری او نیم بوت ، و دولا شدن در اشغال کامل
پیاده رو ، آنها را به خوبی التماس
راه رفتن روی ، و او را در نیمی از یک دقیقه را دنبال.
آنها به عنوان آنها مورد نظر و در زمان او مورد قضاوت قرار آن را معقول و منطقی به انجام داده اند
با بوت شدن خود او به راحتی از دورتر تاخیر در قدرت او بود ، پیشی گیرد
توسط یک کودک از کلبه ، تنظیم ،
با توجه به سفارشات ، با پارچ او ، به واکشی براث از هارتفیلد.
طرف این کودک ، به راه رفتن و صحبت و او را مورد سوال ، طبیعی ترین بود
چیز در جهان ، و یا طبیعی ترین ، به حال او شده است اقدام تنها پس از آن
بدون طراحی ، و این به این معنی
بعضی دیگر ، هنوز قادر به نگه داشتن پیش رو ، بدون هر گونه تعهد انتظار برای او.
او در آنها به دست آورد ، با این حال ، غیر ارادی : سرعت کودک را سریع و تیرز
نسبتا آهسته و او بیشتر در آن نگران بود ، از بودن آنها آشکارا در
مکالمه که علاقه مند به آنها.
آقای التون صحبت با انیمیشن بود ، هریت گوش دادن با بسیار خوشحال
توجه و اما ، داشتن فرزند خود را بر فرستاده می شود ، شروع به فکر می کنم که او چگونه ممکن است
عقب کشیدن کمی بیشتر ، هنگامی که هر دو آنها
نگاه به اطراف ، و او به آنها ملحق موظف شد.
آقای التون هنوز صحبت کردن بود ، هنوز هم در برخی از جزئیات جالب درگیر و اما
برخی از ناامیدی را تجربه هنگامی که او که او تنها دادن عادلانه بود خود را
همدم حساب از دیروز
حزب در دوست خود کول ، و این که او در خودش برای پنیر Stilton می آیند ،
نژاد گوسفند سفید رنگانگلیسی شمال ، کره ، کرفس ، چغندر ریشه ، و تمام دسر.
تسلی او "بود :" این به زودی منجر به چیزی بهتر است ، البته
بازتاب "هر چیز منافع بین کسانی که عشق ، و هر چیزی که به عنوان خدمت به
مقدمه به چیزی است که در نزدیکی قلب.
اگر من می توانم ، اما نگه داشته دیگر دور! "
آنها در حال حاضر در با هم راه می رفت بی سر و صدا ، تا در داخل نظر از محل اقامت خلیفه محدودتر است ، هنگامی که یک
وضوح ناگهانی و از دست کم گرفتن هریت به خانه ، ساخته شده خود را دوباره پیدا کردن
چیزی بسیار در مورد بوت شدن او بیمورد ، و سقوط پشت سر به آن ترتیب یک بار دیگر.
او سپس توری را خاموش کوتاه آغاز شد ، و کاربران آنلاین پرتاب آن را به خندق ،
در حال حاضر موظف به درخواست کردن التماس کردن به آنها را متوقف ، و اذعان ناتوانی وی برای قرار دادن
خودش را به حقوق است که به شکل قادر به راه رفتن اصلی به راحتی قابل تحمل است.
"بخشی از توری من رفته است ، گفت :" او ، "و من نمی دانم که چگونه من به تدبیر.
من واقعا همدم ترین مزاحم برای هر دوی شما هستم ، اما من امیدوارم که من اغلب تا بیمار نیست
مجهز شده است.
آقای التون ، من باید التماس ترک در خانه خود متوقف ، و از خانه دار خود را برای بیت
نوار و یا رشته ای ، و یا هر چیز فقط به نگه داشتن بوت من. "
آقای التون تمام شادی در این قضیه نگاه کرد و هیچ چیز نمی توانست او تجاوز
هوشیاری و توجه در انجام آنها را به خانه خود و تلاش برای ساختن
هر چیزی که به نظر می رسد به نفع است.
اتاق آنها را گرفته شد که او عمدتا اشغال کرده بود ، و به دنبال به جلو ؛
پشت آن بود که دیگر با آن را فورا ارتباط برقرار درب بین
آنها باز بود ، و اما گذشت به آن را با
خانه دار برای دریافت کمک های خود را در راحت ترین شیوه می باشد.
او را ترک نیمه باز او آن را موظف شد ، اما او به طور کامل در نظر گرفته شده که
آقای التون باید به آن نزدیک است.
بسته شد ، با این حال ، هنوز نیمه بسته نگهداشته شده ، اما با درگیر شدن
خانه دار در گفتگو های پی در پی ، او امیدوار است که آیا عملی است او را به
chuse موضوع خود را در اتاق مجاور.
او به مدت ده دقیقه می تواند چیزی جز خودش را بشنود.
این می تواند طولانی دیگر باشد.
او سپس مجبور بود به پایان رسید ، و ظاهر او.
عاشقان با هم در یکی از پنجره ها می ایستادند.
این مطلوب ترین جنبه و برای نیم دقیقه ، اما احساس جلال
داشتن schemed موفقیت. اما آن را نمی خواهد ، او آمده تا به حال به
نقطه.
او بیشتر سازگار بوده است ، لذت بخش ترین ، او هریت گفته بود که او تا به حال
دیده می شود آنها برو ، و به حال به عمد آنها را به دنبال دیگر gallantries کمی و
اشارات dropt شده بود ، اما هیچ چیز جدی است.
محتاط ، بسیار محتاط "فکر اما" او اینچ توسط اینچ ، و خطر
هیچ چیز تا او معتقد است که خود را امن است. "
هنوز که هنوز است ، با این حال ، گرچه همه چیز به حال توسط دستگاه دارای قوه ابتکار او نشده انجام ،
او نمی توانست ، اما خودش تملق گفتن است که آن را به مناسبت زیادی حاضر شده است
لذت را به هر دو ، و باید آنها را که منجر به جلو به این رویداد بزرگ.
>
جلد اول
فصل یازدهم
آقای التون در حال حاضر باید به خود ناگزیر است رها شود. این دیگر در قدرت اما به
مباشرت کردن شادی خود و یا جان دادن به اقدامات خود را.
آمدن خانواده خواهرش از تا نزدیک بسیار در دست است ، که اولین بار در
پیش بینی ، و پس از آن در واقعیت ، شد از این پس جسم ، نخست او را از
علاقه گی ؛ و در طول ده روز از خود
اقامت در هارتفیلد آن انتظار نمی رود -- او خودش را نه انتظار -- که
هر چیزی فراتر از کمک های گاه به گاه ، اتفاقی می تواند او را به فراهم
دوستداران.
آنها ممکن است به سرعت در حال پیشرفت اگر آنها را ، با این حال ، آنها باید پیشرفت به نحوی یا سایر
آیا آنها یا هیچ. او به سختی می خواست که اوقات فراغت بیشتری برای
آنها.
مردم ، که بیشتر به شما برای انجام آنها ، کمتر آنها را برای خود انجام دهید وجود دارد.
نایتلی آقای و خانم جان ، از داشتن طولانی تر از حد معمول از Surry غایب ،
البته تا حدی بیش از منافع معمول هیجان انگیز بودند.
تا این سال ، هر تعطیلات طولانی از زمان ازدواج خود را بین شده بود تقسیم
هارتفیلد و Donwell ابی ، اما تمام تعطیلات از این پاییز شده بود با توجه به
دریا استحمام برای کودکان ، و آن بود
در نتیجه چندین ماه از آنجایی که آنها در راه به طور منظم دیده شده است توسط Surry خود را به حال
connexions ، و یا در همه توسط آقای Woodhouse ، که نمی توان آنها را وادار به دیده می شود
تا کنون به عنوان لندن ، حتی برای فقرا ایزابلا
به خاطر و که در نتیجه در حال حاضر بیشتر عصبی و نشسته شاد در
forestalling این دیدار بیش از حد کوتاه است.
او بسیاری از زشتی های سفر برای او فکر کردم ، و نه از خستگی کمی
از اسب و درشکه چی خود بودند را به برخی از این حزب نیمه آخر
راه ، اما هشدار دهنده خود را بی نیاز بود ؛
شانزده مایل که خوشبختانه انجام شده است ، و آقای و خانم جان نایتلی ، پنج خود را
کودکان ، و تعداد صالح ، از مهد کودک و خدمتکاران ، تمام هارتفیلد رسیدن
ایمنی.
شلوغی و شادی از جمله ورود ، بسیاری به صحبت ، استقبال ، تشویق ،
و مختلف پراکنده و دفع از شده ، سر و صدا و سردرگمی است که خود را
اعصاب می تواند تحت هیچ دیگر به عهده
ایجاد کند ، و نه خیلی دیگر حتی برای این تحمل ، اما راه هارتفیلد و
احساس پدرش توسط خانم جان نایتلی ، که مورد احترام بودند به رغم
نگرانی مادر برای فوری
لذت بردن از آنهایی که کم کم به او ، و برای آنها داشتن فورا تمام می پردازد که در تعقیب کیفری طیف وسیعی از جرائم ، از جمله جرائم سیاسی و مذهبی ،
حضور و غیاب ، تمام خوردن و نوشیدن و خوابیدن و بازی کردن ، که آنها می توانند
احتمالا آرزو ، بدون کوچکترین
تاخیر ، کودکان اجازه هرگز به طولانی اختلال به او ، چه در
خود و یا در هر حضور بی قرار بر روی آنها.
خانم جان نایتلی زن زیبا ، ظریف و کوچک شد ، رفتار ملایم ، آرام ، و
گرایش قابل ملاحظه ای مهربان و با محبت. wrapt در خانواده اش ؛
همسر اختصاص داده است ، یک مادر doating ، و غیره
tenderly به پدر خود و خواهر که متصل است ، اما برای این روابط بالاتر ، گرم تر
عشق ممکن است به نظر می رسید غیرممکن است. او می تواند یک گسل در هر یک از آنها را هرگز.
او یک زن درک قوی و یا هر سرعت و با این شباهت
از پدرش ، او به ارث برده از قانون اساسی خود نیز بسیار ظریف در خود او بود
بهداشت ، بیش از حد دقیق است که از او
کودکان ، به حال بسیاری از ترس و اعصاب ، شد و به عنوان علاقه خود را آقای Wingfield در
شهر به عنوان پدر او می تواند از آقای پری باشد.
آنها به طور یکسان بیش از حد ، در خیرخواهی عمومی از خلق و خوی و عادت قوی
از توجه برای هر آشنای قدیمی.
آقای جان نایتلی بلند ، نجیب زاده مانند ، و مرد بسیار هوشمندانه بود ؛ رو به افزایش خود را در
حرفه ای ، خانگی و قابل احترام در شخصیت خصوصی خود را ، اما با محفوظ است
رفتار که مانع بودن خود را به طور کلی
خشنود ، و قادر بودن گاهی اوقات خارج از طنز.
او مرد بد خو بود ، بنابراین اغلب نامعقول به عنوان شایسته عبور از جمله
سرزنش ، اما خلق و خوی خود را کمال بزرگ او بود و در واقع ، با چنین
پرستش همسر ، آن را به سختی ممکن بود
که هر گونه نقص طبیعی در آن باید افزایش نخواهد یافت.
شیرینی شدید خلق و خوی او باید به او صدمه دیده است.
او تمام سلاست و سرعت از ذهن است که او می خواست ، و او می تواند
گاهی اوقات خارج از نزاکت است ، عمل می کنند یا می گویند چیزی شدید.
او مورد علاقه های بزرگ با منصفانه خواهر او در قوانین نیست.
هیچ چیز در او اشتباه او را فرار کرده اند.
او سریع در احساس آسیب کمی به ایزابلا ، ایزابلا هرگز
احساس خودش.
شاید او ممکن است بیش از رفتار او شده بود چاپلوس به ایزابلا گذشت
خواهر ، اما آنها تنها کسانی که از آرامش برادر مهربان و دوست ، بدون
ستایش و بدون نابینایی ، اما به سختی
هر درجه از تعریف شخصی می تواند او را بدون در نظر گرفتن که بزرگترین
گسل از همه در چشم او ، که او گاهی اوقات به سقوط ، از احترام می خواهم
تحمل نسبت به پدرش.
او وجود دارد به صبر شده اند که می تواند آرزوی همیشه.
گاهی اوقات بی قراری و مختصات آقای Woodhouse تحریک شد او را به
اعتراض منطقی و یا تلافی تیز به همان اندازه بد اعطا.
غالبا اتفاق می افتد ، برای آقای جان نایتلی تا به حال واقعا توجه زیادی برای او
پدر در قانون ، و به طور کلی یک حس قوی از چه بود به خاطر او بود اما بیش از حد
اغلب برای موسسه خیریه اما ، به خصوص به عنوان
اما همه درد ناشی از دلهره اغلب به تحمل وجود دارد ، هر چند
جرم آمد نیست.
ابتدا ، با این حال ، هر هیچ بازدید نمایش داده شده اما properest احساسات ،
و این که از ضرورت به طوری کوتاه ممکن است امیدوار به تصویب دور در unsullied
صمیمیت.
آنها شده بود ، مدت ها نشسته و تشکیل وقتی آقای Woodhouse ، با لرزش سودا
از سر و آه ، به نام توجه دختر خود را به تغییر غمگین در
هارتفیلد از او در آنجا شده بود آخرین
"آه ، عزیزم ، گفت :" او ، "فقیر خانم تیلور -- یک کسب و کار شدید است."
"اوه بله ، آقا" ، او با همدردی آماده گریه ، "چگونه شما باید او را از دست!
و عزیز اما ، بیش از حد -- از دست دادن وحشتناک به شما هر دو -- من غصه دار برای شده
شما.-- نمی تواند تصور کنید که چگونه شما احتمالا می تواند بدون او انجام دهید.-- این غم انگیز است
در واقع تغییر.-- اما من امیدوارم که او بسیار خوب ، آقا. "
"بسیار خوب ، عزیز من -- من امیدوارم که -- به خوبی.-- من نمی دانم اما که جای
موافقت با او tolerably. "
آقای جان نایتلی در اینجا پرسید اما بی سر و صدا که آیا هر گونه شک و تردید از هوا وجود دارد
Randalls. "آه! -- هیچ یک در حداقل است.
من در زندگی من خانم وستون بهتر هرگز شاهد -- به دنبال هرگز تا به خوبی.
پاپا تنها صحبت تاسف خود را. "" بسیار به افتخار هر دو ، شد
پاسخ خوش تیپ.
و آیا شما مراجعه کنید به او ، آقا ، tolerably اغلب؟ "ایزابلا در لحن محزون پرسید که کدام
فقط مناسب پدرش. آقای Woodhouse تردید.-- نشده در نزدیکی تا
در اغلب موارد ، عزیز من ، به عنوان من می توانم آرزو است. "
"آه! پاپا ، ما از دست رفته آنها را ، ببینیم اما یک روز تمام از آنجایی که آنها ازدواج کرده اند.
چه در صبح یا عصر هر روز ، به استثناء یکی ، ما دیده می شود یا آقای
وستون و یا خانم وستون ، و به طور کلی هر دو ، چه در Randalls یا در اینجا -- و به عنوان شما ممکن است
فرض کنید ، ایزابلا ، اغلب اینجا.
آنها بسیار بسیار در بازدیدکننده داشته است خود را مهربان. آقای وستون است که واقعا به عنوان نوع به عنوان خودش.
پاپا ، اگر شما در راه است که سودا صحبت می کنند ، شما خواهد شد دادن ایزابلا ایده کاذب
همه ما.
هر بدن باید آگاه باشند که خانم تیلور باید از دست رفته ، اما هر بدن نیز باید
مطمئن باشید که آقای و خانم وستون واقعا جلوگیری از ما به او از دست رفته به هر وسیله
به اندازه ما خودمان پیش بینی -- که حقیقت دقیق است ".
"همان طور که باید ، گفت :" آقای جان نایتلی ، "و فقط به عنوان من امیدوار است آن را از
نامه های شما
او را shewing شما توجه نمی تواند شک خواهید ، و خود را رها و
انسان اجتماعی آن همه آسان می سازد.
من همواره به شما می گویم ، عشق من ، که من تا به حال هیچ ایده تغییر بودن
بسیار مادی به هارتفیلد به عنوان توقیف و در حال حاضر شما است اما
حساب ، من امیدوارم که شما راضی است. "
"چرا ، تا مطمئن شوید که ،" آقای Woodhouse گفت : -- "بله ، قطعا -- من نمی توانم انکار می کند که خانم
وستون ، فقیر خانم وستون ، آیا می آیند و دیدن ما خیلی اغلب -- اما بعد از آن -- او همیشه
موظف به دور دوباره. "
"این امر می تواند بسیار سخت بر آقای وستون اگر او نبود ، پاپا.-- شما کاملا فقیر را فراموش کرده ام
آقای وستون. "
"من فکر می کنم ، در واقع ،" جان نایتلی گفت : خوش "که آقای وستون تا به برخی از
ادعا کمی. شما و من ، اما ، سرمایه گذاری را به
بخشی از شوهر فقیر.
من ، شوهر ، و شما در حال همسر نیست ، ادعای مرد ممکن است به احتمال بسیار زیاد
اعتصاب ما را با نیرویی برابر.
همانطور که برای ایزابلا ، ازدواج او شده است به اندازه کافی بلند به راحتی از قرار دادن
تمام Westons آقای کنار تا آنجا که او می تواند. "
"من ، عشق من ،" گریه همسرش ، تنها در بخش شنیدن و درک.-- "آیا شما
صحبت کردن در مورد من -- من مطمئن شوید که هیچ کس باید باشد ، و یا می تواند باشد ، یک مدافع بیشتر
ازدواج از من ، و اگر آن را تا به حال شده است
برای بدبختی از هارتفیلد ترک او ، من باید از خانم تیلور هرگز تصور
بلکه به عنوان خوش شانس ترین زن در جهان ، و به عنوان slighting آقای وستون ، که
عالی آقای وستون ، من فکر می کنم هیچ چیز او سزاوار نیست وجود دارد.
من معتقدم که او یکی از مردان بسیار بهترین خلق است که تا کنون وجود داشته است.
مگر خود و برادر خود را ، من مساوی برای خلق و خوی خود را نمی دانند.
من باید بادبادک پرواز هنری خود را برای او هرگز فراموش نکنید که روز باد می وزد آخرین
عید پاک -- و از زمان مهربانی خاص خود را در سپتامبر گذشته twelvemonth در
نوشتن آن توجه داشته باشید ، در دوازده ساعت در
شب ، بر روی هدف به من اطمینان می دهم که هیچ تب مخملک در Cobham وجود دارد ، من شده اند
را متقاعد می تواند احساس قلب بیشتر و نه یک مرد بهتر در وجود.-- اگر وجود ندارد
هر بدن می تواند او را سزاوار ، باید آن را خانم تیلور. "
"کجاست مرد جوان گفت :" جان نایتلی.
"او در اینجا به این مناسبت بوده است -- و یا تا به او نیست؟"
اما ، پاسخ داد : ":" او نشده است در اینجا هنوز.
"انتظار قوی از آمدن او به زودی پس از ازدواج وجود دارد ، اما آن را
پایان رسید و در هیچ چیز و من شنیده ام او اشاره تازگی ".
اما شما باید آنها را از این نامه بگویم ، عزیز من ، گفت : "پدر او است.
"او نوشت : نامه ای به خانم وستون فقرا ، به او تبریک می گویم ، و بسیار مناسب ،
نامه خوش تیپ بود.
او آن را به من shewed. من فکر کردم آن را به خوبی از او انجام می شود واقع شده است.
این که آیا این ایده خود را می دانید ، نمی تواند بگوید.
او است ، اما جوان ، و عمویش ، شاید -- "
"پاپا عزیز من ، او سه و بیست است. شما را فراموش کرده ام چگونه گذشت زمان است. "
"سه و بیست -- او در واقع -- خوب ، من می توانست آن فکر -- و او بود اما
دو ساله که او مادر فقیر خود را از دست داد!
خوب ، ساعتی پرواز در واقع -- و حافظه ام خیلی بد است.
با این حال ، آن را بیش از خوب ، حرف و زیبا بود ، داد و آقای و خانم وستون
مقدار زیادی از لذت.
من به یاد داشته باشید آن را از Weymouth نوشته شده بود ، و مورخ سپتامبر
28 -- و آغاز شد ، "خانم عزیز من ، اما من فراموش کرده ام چگونه آن را در رفت و آن را به امضا رسید
"چرچیل وستون FC.' -- من به یاد داشته باشید که کاملا ".
"چه بسیار خشنود و مناسب از او را!" گریه خانم جان مهربان نایتلی.
"من بدون شک او یک مرد جوان مهربان ترین است.
اما چه غم انگیز آن است که او نباید به زندگی در خانه با پدر خود!
چیزی است که تا تکان دهنده در یک کودک وجود دارد که به دور از پدر و مادر خود گرفته و
خانه طبیعی!
من می توانم هرگز درک آقای وستون می تواند با او بخشی.
به رها کردن فرزند یکی!
من واقعا می تواند به خوبی فکر می کنم هرگز هیچکدام از بدن که پیشنهاد چنین چیزی به هر بدن
دیگری.
"هیچ کس تا کنون فکر می کنم به خوبی از Churchills ، من علاقه داشتن به ، مشاهده شده :" آقای جان
نایتلی خونسردی.
اما شما نیاز دارید تصور کنید آقای وستون به آنچه شما می خواهد احساس در دادن تا احساس
هنری و یا جان.
آقای وستون است و نه آسان می کند ، مرد شاد خو ، از یک مرد قوی
احساسات ، او طول می کشد چیزهایی که او آنها را می یابد و باعث لذت بردن از آنها به نحوی یا
دیگر ، بسته ، من شک دارم ، خیلی بیشتر بر
آنچه که به نام جامعه برای آسایش خود ، است که ، بر قدرت غذا خوردن و
نوشیدن ، و بازی نوعی بازی ورق با همسایگان خود پنج بار در هفته ، از بر
محبت خانواده ، و یا هر چیزی که خانه می توان. "
اما نه می تواند مانند چه بازتابی در آقای وستون مرز ، و به حال نیمی از
ذهن به آن را ، اما او تلاش و اجازه دهید آن عبور کند.
او صلح را در صورت امکان نگه داشتن و چیزی شریف و ارزشمند وجود دارد
در عادات داخلی قوی ، کفایت تمام از خانه خود را ، که از انجا
منجر به وضع برادرش به نگاه
کاهش در نرخ معمول مقاربت اجتماعی ، و کسانی که به آنها بود
مهم.-- این حال ادعای بالا به تحمل.
>
جلد اول
فصل XII
آقای نایتلی بود به شام خوردن با آنها -- و نه در مقابل تمایل آقای Woodhouse ،
که دوست ندارم که هر کس باید با او را در روز اول ایزابلا به اشتراک بگذارید.
حس اما حق با این حال تصمیم گرفته بود و علاوه بر در نظر گرفتن آنچه
با توجه به هر یک از برادر ، او تا به حال لذت خاص ، از شرایط از اواخر
اختلاف بین آقای نایتلی و
خود ، در گرداندن مراکز فساد او را دعوت مناسب.
او امیدوار است آنها در حال حاضر ممکن است تبدیل به دوستان دوباره.
او آن زمان را تشکیل می دهند بود.
ساخت تا در واقع نمی خواهد. او قطعا در اشتباه بوده است ،
و او هرگز خود را که او تا به حال.
امتیازی باید از این سوال ، اما آن زمان به نظر می رسد فراموش بود که آنها
همیشه اختلاف بود و او امیدوار است آن را ممکن است کمک به ترمیم
دوستی که وقتی او به داخل اتاق آمد
او تا به حال یکی از کودکان با او -- جوانترین ، دختر بچه ای خوب در مورد هشت
ماه های قدیمی ، که در حال حاضر ساخت نخستین سفر خود به هارتفیلد ، و بسیار خوشحال می شود
رقصید در مورد در آغوش عمه.
اما کمک و برای هر چند او را با چهره های قبر و سوالات کوتاه آغاز شد ، او
به زودی در مورد به صحبت از همه آنها را به روش معمول ، و فرزند او را به رهبری
اسلحه ای با همه unceremoniousness روابط حسنه کامل.
اما احساس آنها دوستان دوباره ، و این اعتقاد راسخ او را دادن برای اولین بار بزرگ
رضایت ، و سپس sauciness کوچک ، او نمی تواند کمک کند و گفت ، به عنوان او
توصیف بچه ،
چه آسایش در آن است ، که ما فکر می کنیم به طور یکسان در مورد برادرزاده ها و برادرزاده های ما است.
همانطور که به زنان و مردان ، نظرات ما گاهی اوقات بسیار متفاوت ، اما با در نظر گرفتن
به این کودکان ، مشاهده ما مخالف هرگز. "
"اگر شما به همان اندازه از طبیعت هدایت در برآورد خود را از مردان و زنان ، و به عنوان
کمی تحت قدرت فانتزی و هوی و هوس در معاملات خود را با آنها ، همانطور که شما می
این کودکان نگران هستند ، ما همیشه ممکن است به طور یکسان فکر می کنم. "
"مطمئن شود -- discordancies ما همیشه باید از من در اشتباه بوجود می آیند."
"بله" گفت که او ، لبخند زدن -- "و دلیل خوبی است.
من شانزده ساله بود هنگامی که شما به دنیا آمد. "
"تفاوت مواد پس از آن ،" او جواب -- "و بدون شک شما خیلی برتر بودند من در
قضاوت در آن دوره از زندگی ما ، اما نه یک و بیست سال گذشت
درک ما را معامله خوب نزدیکتر؟ "
بله -- معامله خوب نزدیکتر است. "
"اما هنوز هم ، نزدیک به اندازه کافی نیست به من فرصت بودن حق می دهد ، اگر ما فکر می کنیم
متفاوت است.
"من هنوز استفاده از شانزده سال تجربه ، و نمی شود
یک زن زیبا و جوان یک بچه لوس است. بیا ، عزیز اما من ، اجازه دهید با دوستان ، و
نه گفتن بیشتر در مورد آن.
توصیه عمه خود را ، اما کمی که او باید به شما یک مثال بهتر نسبت به مجموعه
تجدید نارضایتی های قدیمی ، و اگر او اشتباه قبل از نیست ، او در حال حاضر است. "
او گریه : "درست است که" -- "کاملا درست است.
کوچک اما یک زن بهتر از عمه خود را رشد.
بی نهایت باهوشتر و نه نیمی از تا پسند.
در حال حاضر ، آقای نایتلی ، یک یا دو کلمه است ، و من انجام داده اند.
تا آنجا که به عنوان مقاصد خوب رفت ، ما هر دو حق بودند ، و من باید بگویم که هیچ
اثرات در کنار من از این استدلال هنوز ثابت شده اشتباه است.
من فقط می خواهند بدانند که آقای مارتین بسیار ، بسیار تلخی نا امید نیست. "
یک مرد نمی تواند بیشتر از آن ، پاسخ کوتاه و کامل بود.
"آه -- در واقع من بسیار متاسفم.-- ، لرزش دست ها با من."
این فقط گرفته بود و با صمیمیت بزرگ ، زمانی که جان نایتلی ساخته شده خود را
ظاهر ، و "چگونه D' نامه ، جورج؟" و "جان ، شما؟" موفق به درست
سبک انگلیسی ، دفن تحت آرامش
که تمام اما به نظر می رسد بی تفاوتی ، دلبستگی واقعی که می تواند منجر به هر کدام از
آنها ، در صورت نیاز ، به انجام همه چیز خوب دیگر.
شب آرام و خوش معاشرت بود ، به عنوان آقای Woodhouse کاهش یافت کارت به طور کامل برای
به خاطر بحث و راحت با ایزابلا عزیز خود را و حزب کوچک ساخته شده دو
تقسیمات طبیعی ، در یک طرف او و
دختر ، از سوی دیگر دو Knightleys آقای افراد خود را کاملا
متمایز ، یا خیلی به ندرت مخلوط کردن -- و اما فقط گاه به گاه در یکی یا پیوستن به
دیگر.
برادران از نگرانی های خود و تحصیل صحبت کرد ، اما اصولا از کسانی که از
بزرگتر ، که خلق و خوی بسیار بیشتر ارتباطی بود ، و کسی که همیشه بود
بیشتر حرف مفت زن.
به عنوان دادرس ، او به طور کلی برخی از نقطه قانون به مشورت جان در مورد ، و یا ، در
دست کم ، برخی از حکایت کنجکاو برای دادن و به عنوان یک کشاورز ، به عنوان نگه داشتن در دست خانه
مزرعه در Donwell ، او بگویید که چه هر
میدان بود به تحمل سال آینده ، و به دادن تمام اطلاعات از جمله محلی به عنوان نمی توانست
شکست از جالب یک برادر که خانه آن را به همان اندازه شده بود طولانی ترین
بخشی از عمر خود را ، که فایل پیوست کنید قوی بودند.
طرح تخلیه ، تغییر حصار ، قطع یک درخت ، و مقصد
از هر هکتار برای گندم ، شلغم ، و یا ذرت بهار ، با همان اندازه وارد
برابری های مورد علاقه توسط John ، به عنوان خنک کننده خود را
رفتار امکان رندر ، و اگر برادر تمایل خود را تا کنون سمت چپ او هیچ چیز را به
سوالات خود در مورد ، سوالات خود را حتی با نزدیک شدن لحن اشتیاق.
در حالی که آنها در نتیجه به راحتی اشغال ، آقای Woodhouse با بهره گیری از جریان کامل
تاسف شاد و محبت ترس با دخترش.
"ایزابلا فقیر عزیز من ، گفت :" او ، از روی علاقه گرفتن دست او ، و وقفه ، برای
چند لحظه ، کارگر مشغول خود را برای برخی یکی از پنج فرزند او -- "چه مدت طول آن است ، چگونه
وحشتناکی مدت از شما بودند.
و خسته چگونه شما باید پس از سفر خود می شود!
شما باید زود هنگام ، عزیز من به رختخواب بروید -- و حریره کمی به شما توصیه میکنم قبل از شما
برو.-- من و شما حوضه خوبی از حریره را با هم داشته باشند.
عزیزم اما ، فرض کنید که همه ما باید حریره کمی است. "
اما هر چنین چیزی می تواند فرض کنید ، دانستن او ، که هر دو آقای
Knightleys شد تا unpersuadable در آن مقاله به عنوان خودش -- و فقط دو حوضه
درخواست شد.
پس از گفتمان کمی بیشتر در ستایش از حریره ، با برخی از تعجب در آن نمی شود
هر شب هر بدن صورت گرفته است ، او اقدام به گفتن نیست ، با هوا از قبر
انعکاس ،
این یک کسب و کار بی دست و پا بود ، عزیز من ، هزینه های خود را در انتهای جنوبی پاییز به جای
از آمدن به اینجا. من افکار بسیاری از هوای دریا به حال هرگز. "
"آقای Wingfield ترین قاطعانه از آن توصیه می شود ، آقا -- یا ما باید از بین رفته اند.
او آن را برای تمام کودکان توصیه می شود ، اما به ویژه برای ضعف در کمی
گلو بلا ، -- استحمام و هر دو هوا دریا ".
"آه! عزیزم ، اما پری شک و تردید بسیاری در مورد دریا انجام به حال او را خوب و به عنوان
خودم ، من کاملا متقاعد شده ، هر چند شاید من هرگز به شما گفته
بنابراین قبل از ، که دریا بسیار به ندرت استفاده به هر بدن.
من مطمئن هستم آن را تقریبا یک بار مرا کشته است. "
"بیا ، بیا ،" گریه اما ، احساس این یک موضوع نا امن ، "من باید به شما نه التماس
برای صحبت از دریا. این کار باعث حسادت و بدبختی -- من که
آن را دیده اند ، هرگز!
پایان جنوبی ممنوع است ، اگر شما لطفا. ایزابلا عزیز من ، من شنیده ام شما را
یک پرس و جو در مورد آقای پری هنوز ، و او شما را فراموش هرگز ".
"آه! خوب آقای پری -- چگونه او ، آقا "
"چرا ، بسیار خوب ، اما نه کاملا.
پری پور صفراوی است ، و او هم به مراقبت از خود نیست -- او به من می گوید او تا به
نه زمان را به مراقبت از خود را -- که بسیار غم انگیز است -- اما او همیشه می خواست در تمام طول
کشور است.
من فرض است یک مرد در عمل چنین وجود دارد در هر نقطه است.
اما پس از آن بسیار باهوش است یک مرد هر که در آن وجود ندارد. "
"و خانم پری و کودکان ، چگونه هستند؟ کودکان رشد می کنند؟
من توجه بسیار خوبی برای آقای پری است. من امیدوارم که او خواهد بود خواستار به زودی.
او خواهد شد بسیار خوشحال به دیدن آنهایی که کمی من. "
"من امیدوارم که او خواهد شد در اینجا به فردا ، برای من یک سوال و یا دو تا از او بخواهید در مورد
خودم به بعضی از نتیجه.
و عزیزم ، هر زمان که او می آید ، شما تا به حال بهتر است اجازه دهید او را در بلا کمی نگاه کنید
"آه! عزیزم آقا ، گلو او بسیار بهتر است که من آن را به سختی هر ناراحتیشان
در مورد آن.
تا از بزرگترین خدمات در هر دو حمام کردن به او بوده است ، و یا دیگری آن را به
منسوب به روغن مالی بسیار خوبی از آقای Wingfield ، که ما شده اند
در زمان تقاضا تا کنون از ماه اوت است. "
"این است که به احتمال بسیار زیاد نیست ، عزیز من ، که حمام کردن باید از استفاده به او بوده است -- و
اگر شما مایل تدهین شده ، شناخته شده بود ، من می خواهم که به صحبت --
، گفت : "از شما به من به نظر می رسد فراموش کرده اند خانم و دوشیزه بیتس" اما ، "من شنیده ام
یک پرس و جو بعد از آنها "
"آه! Bateses خوب -- من کاملا از خودم شرمنده -- اما شما در بسیاری از آنها را ذکر
نامه های شما من امیدوارم که آنها بسیار خوب است.
خوب قدیمی خانم بیتس -- من به خود را به روز بعد تماس بگیرید ، و از فرزندان من.-- آنها
همیشه خوشحال و برای دیدن فرزندان من.-- و بیتس که خانم عالی -- کامل چنین
افراد شایسته -- چگونه هستند ، آقا "؟
"چرا ، بسیار خوب ، عزیزم ، پس از کل است. اما فقیر خانم بیتس سرد بد در مورد
ماه پیش بود. "" چگونه با عرض پوزش من!
اما سرماخوردگی هرگز آنقدر شایع شده اند این پاییز.
آقای Wingfield به من گفت که او را شناخته است هرگز آنها را کلی تر یا سنگین -- به جز
هنگامی که آن را کاملا آنفولانزا شده است. "
"است که یک معامله خوب مورد ، عزیز من ، اما نه به درجه اشاره کردید.
پری می گوید که سرماخوردگی شده اند بسیار کلی است ، اما نه چندان سنگین او را بسیار
اغلب آنها را در ماه نوامبر شناخته شده است.
پری می کند این نیست در دسترس نباشد یک فصل رنجور است. "
"نه ، من نمی دانم که آقای Wingfield نظر آن را بسیار به جز رنجور --
"آه! کودک فقیر عزیز من ، واقعیت این است که در لندن از آن است که همیشه یک فصل رنجور.
هیچ کس در لندن سالم است ، هیچ کس نمی تواند باشد.
این چیزی که بسیار ناراحت کننده است که شما مجبور به زندگی وجود دارد! تا کنون -- و هوا به طوری
بد "" نه ، در واقع -- ما همه در بد نیست
هوا می باشد.
بخش ما از لندن بسیار نسبت به بسیاری از دیگران است -- شما باید ما را با گیج کردن
لندن به طور کلی ، عزیز من آقا. محله میدان از نیوبرانزویک است
بسیار متفاوت از تقریبا همه بقیه.
ما بسیار با روح!
من تمایلی باید باشد ، من خود را ، در هر بخش دیگری از این شهر زندگی می کنند -- وجود دارد
به سختی هر که من می تواند راضی به فرزندان من در : اما ما در حال
قابل ملاحظه ای روح -- آقای. Wingfield فکر می کند
مجاورت نیوبرانزویک میدان قطعا مطلوب ترین را به هوا می باشد. "
"آه! عزیز من ، آن را مانند هارتفیلد نمی باشد.
شما می توانید بهترین از آن -- اما بعد از اینکه شما یک هفته در هارتفیلد شده است ، شما همه از
شما موجودات مختلف شما مانند همان به نظر نمی آید.
در حال حاضر من نمی گویند ، که من فکر می کنم شما هر کدام از شما با نگاهی به خوبی در حال حاضر است. "
"من متاسفم برای شنیدن به شما می گویند ، آقا ، اما من به شما اطمینان می دهم ، مگر کسانی که عصبی کمی
سر درد و تپش قلب که من از هر کجا به طور کامل آزاد هرگز ، من
کاملا خوب خودم ، و اگر بچه ها بودند
و نه رنگ پریده قبل از آنها به رختخواب رفت ، آن را فقط به این دلیل آنها را کمی خسته تر
تر از حد معمول ، از سفر خود و سعادت آینده.
من امیدوارم که شما فکر می کنم بهتر به نظر می رسد خود را به - فردا ؛ برای من اطمینان می دهم آقای Wingfield
به من گفت ، که او اعتقاد نداشت او هرگز فرستاده بود ما را در دسترس نباشد ، خوب چنین
مورد.
من اعتماد ، حداقل ، که شما فکر نمی کنم آقای نایتلی به دنبال بیماری ، "عطف او
چشم ها با اضطراب محبت نسبت به شوهرش.
"متوسط ، عزیز من ، من می توانم شما تعریف نیست.
من فکر می کنم آقای جان نایتلی خیلی از به دنبال خوبی است. "
"مهم نیست که چه آقا -- آیا شما با من صحبت کنه" گریه آقای جان نایتلی ، شنوایی اش را
نام خود.
"من متاسفم برای پیدا کردن ، عشق من ، که پدر من فکر نمی کند که شما به دنبال خوب -- اما
من امیدوارم که آن را فقط از بودن خسته کمی.
من می توانستم آرزو ، با این حال ، همانطور که می دانید ، که شما آقای Wingfield قبل از اینکه شما را دیده بود
منزل باقی مانده است. "
"ایزابلا عزیز من ،" -- بانگ زد او عجله -- "دعا انجام خود را در مورد من نگرانی نیست
به نظر می رسد.
با doctoring و coddling خود و بچه ها راضی باشید ، و اجازه دهید من نگاه
که من chuse. "
من کاملا نمی دانند که آنچه شما گفتن برادر خود را ، گریه : "اما ،
"در مورد دوست شما آقای گراهام قصد به مدیر تصفیه را از اسکاتلند ، به نگاهی
پس از املاک و جدید خود را.
چه خواهد شد آن را پاسخ خواهد داد؟ آیا تعصب قدیمی نمی شود بیش از حد قوی است؟ "
و او در این راه سخن گفت تا زمانی و با موفقیت آن ، زمانی که مجبور به به او
توجه دوباره به پدر و خواهرش ، او تا به حال هیچ چیز بدتر شنیدن از
ایزابلا نوع پرس و جو پس از جین فرفکس ؛
و جین فرفکس ، هر چند هیچ بزرگ مورد علاقه با او به طور کلی ، او در آن لحظه بود
بسیار خوشحالم که در ستایش کمک.
که جین فرفکس شیرین ، مهربان! گفت : «خانم جان نایتلی.--" این است که تا زمانی از سال
من او دیده می شود ، به جز در حال حاضر و پس از آن برای یک لحظه به طور تصادفی در شهر!
چه شادی آن را باید به او مادر بزرگ خوب قدیمی و عمه عالی ، زمانی که وی می شود
می آید به آنها بازدید
من همیشه بیش از حد در حساب عزیز اما تاسف که او را نمی توان بیشتر در
هایبوری ، اما اکنون دختر خود را ازدواج کرده ، گمان می کنم سرهنگ و خانم
کمپبل قادر نخواهد بود به بخشی خود را در همه.
چنین همدم لذت بخش برای اما او خواهد بود. "
آقای Woodhouse موافقت به آن همه است ، اما افزود ،
"دوست کوچک ما هریت اسمیت ، با این حال ، فقط چنین نوع دیگری زیبا جوان
شخص. شما هریت مانند.
اما می تواند یک همراه و همدم بهتر از هریت ندارد. "
"من خوشحال تر به آن را بشنود -- اما تنها جین فرفکس یکی می داند که بسیار
سن و دقیقا اما "-- انجام شده و برتر!
این موضوع بسیار با خوشحالی مورد بحث قرار گرفت ، و دیگران را از لحظه ای مشابه موفق شده است ، و
دور با هماهنگی مشابه گذشت ، اما شب را بدون کمی نزدیک نیست
بازگشت تحریک.
حریره آمد و عرضه یک معامله بزرگ توان گفت -- ستایش بسیار و بسیاری از نظرات --
undoubting تصمیم سالم و بی خطر آن برای هر قانون اساسی ، و خیلی شدید
Philippics بر خانه های بسیاری از آن جایی که
هرگز با قابل تحمل روبرو شد -- اما ، متاسفانه ، از جمله شکست که
دختر بود به عنوان مثال ، تازه ترین ، و به همین دلیل برجسته ترین است ، در او
آشپز خود را در انتهای جنوبی ، زن جوان استخدام
برای آن زمان ، که توسط حوضه هرگز قادر به درک منظور آنچه او شده بود
صاف خوب حریره ، نازک ، اما بیش از حد نازک نیست.
او اغلب به عنوان آرزو بود و دستور آن ، او شده بود ، هرگز قادر به بدست آوردن هر چیزی
قابل تحمل است. در اینجا بود باز خطرناک است.
"آه! گفت :" آقای Woodhouse ، تکان دادن سر خود و تثبیت چشم خود را بر او با مناقصه
نگرانی.-- انزال در گوش اما بیان می شود ، "آه! پایان غم انگیز وجود دارد
عواقب ناشی از رفتن خود را به پایان جنوبی.
خرس نیست صحبت از "و کمی در حالی که او امیدوار بود که
از آن صحبت نمی کند ، و که نشخوار سکوت ممکن است کافی به او بازگرداندن به
رغبت خود را اماج خود صاف.
پس از یک بازه ی زمانی چند دقیقه ، با این حال ، او با آغاز شد ،
"من همیشه باید بسیار متاسفم که شما به دریا رفت و این پاییز ، به جای آمدن
اینجا کلیک کنید. "
اما چرا باید به شما باشد با عرض پوزش ، آقا -- من به شما اطمینان می دهم این کار را کرد ، بچه ها بزرگ
برخورد خوب است. "" و علاوه بر این ، اگر شما باید به دریا ،
بهتر است برای پایان دادن به جنوب داشته نشده است.
پایان جنوبی ناسالم است. پری برای شنیدن به حال ثابت متعجب شد
پس از پایان جنوبی است. "
"من می دانم که چنین ایده ای با بسیاری از مردم وجود دارد ، اما در واقع آن را کاملا یک اشتباه ،
آقا.-- همه ما سلامتی ما داشت به خوبی وجود دارد ، نشان هرگز کمترین زحمت
از گل و آقای Wingfield می گوید آن است
به طور کامل به فرض یک اشتباه مکان ناسالم و من مطمئن هستم او ممکن است باشد وابسته
، برای او کاملا درک ماهیت هوا ، و برادر خود او و
خانواده وجود داشته است بارها و بارها. "
"شما باید به Cromer ، عزیزم ، رفته ، اگر شما در هر نقطه رفت.-- پری یک هفته در
Cromer یک بار ، و او نگه می دارد آن را به بهترین از همه اماکن دریا حمام کردن.
دریا خوب باز ، او می گوید ، و بسیار خالص هوا.
و آنچه من درک می کنم ، شما ممکن است داشته مسافرخانه وجود دارد کاملا به دور از دریا
یک چهارم از خاموش مایل -- بسیار راحت است.
شما باید مشورت پری. "" اما عزیزم آقا ، تفاوت از
سفر. -- تنها در نظر گرفتن چه عالی می شده اند.-- صد مایل ، شاید ،
به جای چهل. "
"آه! عزیز من ، به عنوان پری می گوید ، که در آن سلامت در خطر است ، هیچ چیز دیگری باید
در نظر گرفته و اگر کسی به سفر ، بسیار وجود دارد به chuse بین چهل مایلی
و صد.-- بهتر است حرکت نمی کند در تمام
بهتر است در لندن اقامت در مجموع نسبت به سفر چهل مایلی را به هوا بدتر.
این فقط آنچه پری گفت. به او به نظر می رسید بسیار بد مورد قضاوت قرار
اندازه گیری کند. "
تلاش اما برای متوقف کردن پدرش بیهوده بوده است و هنگامی که او چنین نقطه رسیده بود
به عنوان این که او نمی تواند تعجب در او برادر در قانون شکستن از.
"آقای پری گفت : "او ، صدای نارضایتی بسیار قوی ،" این را به عنوان به خوبی به
نگه داشتن نظر او تا آن را برای خواسته است.
چرا او آن را به هر گونه کسب و کار او ، به تعجب در آنچه که من انجام می دهند -- در مصرف من
خانواده را به یک قسمت از ساحل یا دیگر -- ممکن است اجازه ، من امیدوارم ، استفاده
قضاوت من و همچنین آقای پری.-- I
می خواهم جهت بیش از مواد مخدر خود او. "
وی متوقف شد -- و رو به رشد سردتر در یک لحظه ، فقط با خشکی تبادل نظر اضافه شده "اگر آقای
پری می تواند به من برای انتقال همسر و پنج فرزند به فاصله صد و
سی مایل را با هیچ هزینه بیشتری یا
ناراحتی از فاصله چهل ، من باید به عنوان مایل است ، ترجیح می دهم Cromer به
پایان جنوبی را به عنوان او می تواند خود را. "" درست است ، درست باشد ، "گریه آقای نایتلی ، با
آماده میان چیزهای دیگر گذارند -- "بسیار درست است.
در نظر گرفتن That'sa در واقع.-- اما جان ، به عنوان آنچه که من به شما گفتن از نظر من
حرکت مسیر به Langham ، به تبدیل آن بیشتر به سمت راست که آن را نمی ممکن است کاهش
از طریق علفزار خانه ، من می توانم هر گونه اشکال در تصور نیست.
من باید آن را تلاش نیست ، اگر آن را می شود به معنی از ناراحتی به هایبوری
مردم ، اما اگر با شما تماس را به ذهن دقیقا خط حاضر از مسیر....
تنها راه اثبات آن ، با این حال ، به نوبه خود به نقشه های ما خواهد بود.
من باید شما را در ابی به فردا صبح من امیدوارم ، و سپس ما آنها را نگاه
بر این ، و شما باید نظر شما را به من بدهد. "
آقای Woodhouse و نه بازتاب چنین زشت و خشن خود را دوست پری آشفته بود ، به
را بخواهد ، در واقع به حال ، هر چند ناخودآگاه ، نسبت دادن بسیاری از احساسات خود را
و عبارات -- اما تسکین دهنده
توجه از دختران خود را به تدریج حذف شر حاضر و فوری
هوشیاری از یک برادر ، و خاطراتی بهتر از دیگری ، مانع از هر گونه
تجدید آن.
>
جلد اول
فصل سیزدهم
می تواند به سختی وجود داشته باشد در این مخلوقی را که در جهان شادتر از جان خانم نایتلی ،
سفر کوتاه به هارتفیلد ، در مورد هر روز صبح در میان آشنایی خود را با او
پنج فرزند ، و صحبت کردن در بیش از آنچه که او
هر شب با پدر و خواهرش انجام داده بود.
او چیزی بخواهند در غیر این صورت ، اما که روز منتقل نکنید تا به سرعت.
این یک سفر لذت بخش بود -- کامل ، در خیلی کوتاه بودن.
به طور کلی شب خود را با دوستان از صبح خود را مشغول بودهاند ، اما یکی
تعامل کامل شام ، و از خانه بیرون بیش از حد بود ، بدون اجتناب از وجود دارد ، هر چند در
کریسمس.
آقای وستون که بدون انکار همه آنها باید در Randalls ناهار خوردن یک روز -- حتی آقای
Woodhouse متقاعد شد به آن چیزی که ممکن است در اولویت به بخش فکر می کنم
حزب.
چگونه همه آنها را به پیام بازتاب داده شود ، او را ساخته اند اگر او می تواند مشکل ، بلکه به عنوان
پسرش و کالسکه ها و اسب های دختر در واقع در هارتفیلد شد ، او قادر بود
را به بیش از یک سوال ساده در آن
سر ، آن را به سختی به شک مبلغ نه اما مدت آن را اشغال به او را متقاعد کند
که آنها ممکن است در یکی از واگن اتاق را برای هریت نیز.
هریت ، آقای التون ، و آقای نایتلی ، مجموعه ای خاص خود را ، تنها بودند
افراد دعوت شده به آنها ملاقات ؛ -- ساعت زود هنگام ، و همچنین شماره
چند عادت آقای Woodhouse و تمایل در هر چیز مشورت شده است.
شب قبل از این رویداد بزرگ (برای آن ، یک رویداد بسیار بزرگ بود که آقای Woodhouse
باید ناهار خوردن ، در 24 دسامبر) توسط هریت خرج شده در هارتفیلد بود ، و
او به خانه رفته بود بنابراین بسیار منزجر کننده با
سرما ، که ، اما برای آرزوی جدی خود را خود را که nursed توسط خانم گودارد ، اما می تواند
نه اجازه او خانه را ترک کرده است.
اما نام او در روز بعد ، و عذاب او را در حال حاضر با توجه به امضا
Randalls.
او بسیار توام با تب و گلو درد بد داشتند : خانم گودارد مراقبت کامل بود و
محبت ، آقای پری سخن گفته بود ، و هریت خود بیش از آن بیمار بود و پایین
مقاومت در برابر اقتدار که از مطالعه حذف او
از این تعامل لذت ، هر چند او نمی تواند از دست دادن او صحبت می کنند بدون بسیاری از
اشک.
اما ش با او تا زمانی که او می تواند ، او را در حضور غیر قابل اجتناب خانم گودارد
غیبت ، و بالا بردن روح او با نمایندگی چقدر آقای التون خواهد بود
افسردگی در زمانی که او می دانست دولت خود را ؛ و چپ
او در آخرین tolerably راحت ، در وابستگی شیرین خود را با داشتن یک ترین
بازدید comfortless ، و خود را به همه از دست رفته او بسیار است.
او کارگاههای بسیاری از درب خانم گودارد پیشرفته نیست ، زمانی که وی توسط آقای مواجه شد
التون خود ، آشکارا نسبت به آن را ، و به عنوان آنها در راه می رفت به آرامی با هم در
گفتگو در مورد نامعتبر -- او از آنها ،
بر شایعه بیماری قابل توجه است تا به حال به پرس و جو ، که او ممکن است حمل
برخی از گزارش او را به هارتفیلد -- آنها با آقای جان نایتلی بازگشت جایگزین شدند
از بازدید روزانه به Donwell ، با او
دو پسر بزرگتر ، که سالم ، چهره درخشان shewed همه به نفع یک کشور
اجرا می شود و به نظر می رسید برای اطمینان از فرستا دن سریع از گوشت گوسفند کباب شده و پودینگ برنج آنها
شتاب خانه را برای.
آنها شرکت پیوست و با هم اقدام است.
اما تنها توصیف ماهیت شکایت دوست خود ؛ -- گلو بسیار
التهاب ، با مقدار زیادی از حرارت در مورد او ، نبض سریع ، کم ، و ج و او بود
با عرض پوزش از خانم گودارد است که برای پیدا کردن
هریت موجب به زخم و گلو بسیار بد بود ، و اغلب به حال خود را با احساس خطر
آنها را "آقای التون همه زنگ به مناسبت نگاه ،
او گفت ،
"گلو درد -- من امیدوارم که عفونی نیست. من امید از نوعی عفونت متعفن نیست.
پری او را دیده است؟ در واقع شما باید مراقبت از خود را به عنوان را
و هم چنین دوست شما.
اجازه دهید من از شما درخواست کردن التماس کردن برای اجرای بدون خطرات. چرا پری او را؟ "
اما ، بود که در تمام وحشت زده خودش را واقعا نمی tranquillised این بیش از
دلهره توسط اطمینان تجربه خانم گودارد و مراقبت ، اما به عنوان وجود دارد
هنوز هم باید به درجه ای از تشویش های باقی می ماند
که او نمی تواند بخواهند به دلیل دور ، که او ترجیح می دهند که خوراک و از کمک
نیست ، وی افزود : بلافاصله بعد از آن -- همانطور که اگر کاملا یکی دیگر از موضوع ،
"این است تا سرد ، خیلی سرد -- و به نظر می رسد و احساس می کند که بسیار مثل برف است که اگر آن را
به هر مکان دیگر و یا با هر حزب دیگر ، من واقعا باید سعی کنید به بیرون رفتن
به روز -- و منصرف کردن پدر من از
جسارت ، اما او به عنوان ساخته شده است تا ذهن خود را ، و به نظر نمی رسد سرد خود را به احساس ،
من دوست ندارم برای دخالت ، به عنوان من می دانم که این امر می تواند آنقدر بزرگ ناامیدی به آقای
و خانم وستون.
اما ، بر سخن من ، آقای التون ، در مورد شما ، من حتما باید خودم را بهانه ای.
به من کمی خشن به نظر برسد در حال حاضر ، و در زمانی که شما در نظر چه تقاضا صدا
و چه خستگی به - فردا خواهد آورد ، من فکر می کنم این امر می تواند بیشتر از معمول
احتیاط به ماندن در خانه و مراقبت از خود به شب. "
آقای التون که اگر نگاه او به خوبی نمی دانند چه پاسخ را به ؛ بود که دقیقا
مورد ، برای هر چند بسیار مراقبت نوع از چنین بانوی عادلانه احساس خشنودی ، و نه
شهوت و میل به مقاومت در برابر هر گونه توصیه اش ، او
بود نه واقعا حداقل تمایل به بازدید -- اما اما ، بیش از حد مشتاق و
مشغول در تصورات قبلی خود و نظرات خود را به او بی طرفانه شنیدن و یا دیدن او
با چشم انداز روشن ، بسیار خوب راضی
با اذعان غرغر خود را از آن "بسیار سرد است ، قطعا بسیار سرد" ، و
راه می رفت ، شادی در داشتن او را از Randalls extricated ، و امن به او
قدرت ارسال تا پس از هریت پرس و جو در هر ساعت از شب.
، گفت : "شما کاملا درست" او -- "ما عذر خواهی خود را به آقا و خانم
وستون. "
، اما به سختی او طوری صحبت می کردند ، هنگامی که او در بر داشت برادرش مودبانه ارائه شد
صندلی در کالسکه او ، در صورتی که آب و هوا اعتراض تنها آقای التون ، و آقای التون بود
در واقع پذیرش این پیشنهاد را با رضایت بسیار سریع است.
این یک چیز انجام شد ؛ آقای التون بود برای رفتن ، و هرگز چهره خوش تیپ گسترده خود را
ابراز لذت بیشتری از این لحظه ، به حال هرگز لبخند او بوده است قوی تر ،
و نه چشم exulting بیشتر از زمانی که او بعدی او نگاه خود را.
"خوب ، گفت :" او به خودش ، "این عجیب ترین -- پس از من تا به حال که او را به خوبی ،
به chuse به شرکت ، و ترک هریت بیمار پشت -- عجیب و غریب در واقع! --
اما به باور من ، در بسیاری از مردان وجود دارد ،
به خصوص مردان تنها ، از جمله ، گرایش چنین علاقه وافری به غذاخوری خارج -- شام
تعامل به حدی زیاد در کلاس از لذت خود ، اشتغال آنها ، خود را
شئونات ، تقریبا وظایف خود ، آن است که هر
چیزی که راه را برای آن می دهد -- و این موضوع باید در مورد با آقای التون ، با ارزش ترین ،
مهربان ، خشنود مرد جوان بدون شک ، و بسیار در عشق با هریت ، اما
هنوز هم ، او می تواند یک دعوت نامه امتناع نمی کند ، او باید شام خوردن هر جا که او خواسته است.
چه عشق چیزی عجیب و غریب است! او می تواند آماده شوخ طبعی در هریت ، اما نمی خواهد ناهار خوردن
تنها برای او. "
به زودی پس از آن آقای التون آنها quitted ، و او می تواند اما نه به او عدالت را از انجام
احساس که مقدار زیادی از احساسات را در شیوه ای خود را از نامگذاری هریت
در فراق ، در لحن صدای او در حالی که
اطمینان او را که او باید در خانم گودارد خبری از دوست عادلانه خود ، تماس بگیرید
آخرین چیزی که قبل از او برای سعادت دیدار او را دوباره آماده ، زمانی که او
امیدوار می شود قادر به ارائه گزارش بهتر ؛
و او آهی کشید و با لبخند خود در راه است که سمت چپ تعادل از طرفداری
بیشتر به نفع خود است. پس از چند دقیقه سکوت کل
بین آنها ، جان نایتلی آغاز شد --
"من هرگز در زندگی ام را دیدم قصد یک مرد در حال دلپذیر تر از آقای التون.
کاملا به او کار است که در آن خانم ها نگران هستند.
با مردان او را می توان منطقی و بی پیرایه ، اما زمانی که او تا به خانمها لطفا ، هر
از ویژگی های کار می کند. "
"آقای پاسخ اما : آداب التون کامل نیست "،" اما در که در آن است که مایل به وجود دارد
خواهشمند است ، یکی باید به چشم پوشی می کند و نادیده می گیرند یک معامله بزرگ.
از کجا یک مرد می کند خود را فقط با قدرت متوسط ، او مزیت را داشته باشند
بیش از برتری غفلت. چنین بی نقص خوب خلق و خوی و خوب وجود دارد
در آقای التون به عنوان یکی می تواند و نه مقدار است. "
"بله ، گفت :" آقای جان نایتلی در حال حاضر ، با برخی از حیله ، "او به نظر می رسد که
زیادی خوب نسبت به شما. "
"من!" او با لبخند از حیرت پاسخ داد : "شما تصور من
آقای التون شی؟ "
"چنین تخیل تا مرا عبور ، خود من ، اما و اگر آن را به شما رخ داده هرگز
پیش از ، و شما نیز ممکن است آن را مورد توجه قرار در حال حاضر است. "
"آقای التون در عشق با من -- یک ایده!
"من می گویند آن است تا ، اما شما را به خوبی انجام خواهد داد در نظر گرفتن آن است که آیا به طوری یا نه ،
و برای تنظیم رفتار خود درآمده است. من فکر می کنم رفتار خود را به او را تشویق.
من به عنوان یک دوست ، اما صحبت می کنند.
شما تا به حال بهتر است در مورد شما ، و معلوم آنچه شما باید انجام دهید ، و آنچه شما را به منظور
انجام "و" متشکرم من ، اما من به شما اطمینان شما هستند
کاملا اشتباه است.
آقای التون و من دوستان بسیار خوبی هستند ، و نه چیزی بیشتر ؛ "و او در راه می رفت ، سرگرم کننده
خودش را در در نظر گرفتن از اشتباهات است که اغلب از جزئی بوجود می آیند
آگاهی از شرایط ، از اشتباهات
که مردم از تظاهر بالا به قضاوت برای همیشه افتادن به هستند ، و نه
به خوبی با برادرش برای تصور کور و نادان او خشنود است ، و در
می خواهید از مشاوره.
او گفت نه بیشتر.
آقای Woodhouse تا به طور کامل ساخته شده بود تا ذهن خود را به سفر ، که در وجود
افزایش سرما ، او به نظر می رسید که هیچ تصوری از کوچک شدن از آن ، و مجموعه ای رو به جلو
در بیشتر punctually با بزرگش
دختر در کالسکه خود را ، با آگاهی کمتر آشکار از آب و هوا نسبت به
هر کدام از دیگران بیش از حد پر از تعجب از رفتن خود ، و لذت بردن
آن بود که در Randalls استطاعت که سرد بود ، و به خوبی wrapt تا آن را احساس است.
با این حال ، سرما شدید بود و زمان حمل دوم در حال حرکت بود ،
تکه های چند از برف پیدا کردن راه خود را به پایین ، و آسمان به حال ظاهر
بودن overcharged به عنوان می خواهم تنها یک
هوا خفیف تر برای تولید یک جهان خیلی سفید در یک زمان بسیار کوتاه.
اما به زودی دیدم که همدم خود را در شادترین طنز نبود.
آماده و رفتن به خارج از کشور در آب و هوای چنین ، با قربانی کردن کودکان خود
بعد از شام ، شر شد ، disagreeables حداقل ، که آقای جان
نایتلی به هر وسیله مانند نشد ، او
هیچ چیز پیش بینی شده در این دیدار که می تواند در همه ارزش خرید و کل
از درایو خود را به محل اقامت خلیفه او را در ابراز نارضایتی خود به سر برد.
"مرد گفت :" او ، "باید یک نظر بسیار خوب از خود وقتی که او می پرسد مردم را به
پای بخاری خود را ترک ، و با چنین یک روز را به عنوان این ، برای خاطر آینده
برای دیدن او.
او باید فکر می کنم خود را دلپذیر ترین هموطنان من می توانم چنین چیزی را انجام نمی.
بزرگترین پوچی است -- در واقع همراه با بارش برف در این لحظه -- حماقت از نه
اجازه دادن به مردم را به راحت در خانه -- و حماقت از مردم ماندن نیست
به راحتی در منزل زمانی که آنها می توانند!
اگر ما به بیرون رفتن چنین شبی را به عنوان این ، توسط هر بازی Call of Duty موظف بودند یا
کسب و کار ، مشکلات ما باید آن را بدانند ؛ -- و در اینجا ما ، احتمالا با نه
لباس نازک تر از حد معمول ، تنظیم
رو به جلو به طور داوطلبانه ، بدون عذر ، در سرپیچی از صدای طبیعت ، که
مرد می گوید ، در هر چیز با توجه به نظر او و یا احساسات خود را ، به ماندن خود در خانه ،
و نگه داشتن همه تحت سرپناه که او می تواند ؛ --
در اینجا ما تنظیم به جلو به صرف پنج ساعت کسل کننده را در خانه مرد دیگر ، با
چیزی برای گفتن یا شنیدن که گفته شد و دیروز شنیده ، و نه ممکن است گفت :
و شنیده ام دوباره به فردا.
رفتن در آب و هوای ملال انگیز ، برای بازگشت به احتمالا در بدتر -- چهار اسب و چهار بندگان
برای هیچ چیز گرفته شده ، اما برای انتقال پنج بیکار ، لرز موجودات را به اتاق سرد
و بدتر شرکت نسبت به آنها ممکن است در خانه داشته است. "
اما خودش برابر به موافقت خوشحال بود را پیدا کند ، که بدون شک او در
عادت دریافت ، به تقلید از "بسیار واقعی است ، عشق من ، که باید
معمولا با سفر او را اداره می
همدم اما او تا به حال قطعنامه به اندازه کافی برای خودداری از هر گونه پاسخ در همه.
او می تواند مطابق ، او مخوف که پتیاره ، قهرمانی خود را به تنها
برای ساکت کردن.
او اجازه داد او را به صحبت ، و مرتب عینک ، و پیچیده خود ، بدون
باز کردن لب های او.
آنها وارد شدند ، حمل تبدیل شده ، گام پایین به شد ، و آقای التون ، صنوبر ، سیاه و سفید ،
و خندان ، با آنها فورا. اما فکر با لذت بردن از برخی از تغییرات
موضوع.
آقای التون تمام تعهد و طرب بود. او بسیار شاد در
civilities او در واقع ، که او شروع به فکر می کنم او باید دریافت های مختلف
حساب هریت از آنچه به او رسیده بود.
او در حالی که پانسمان فرستاده بود ، و جواب شده بود ، بسیار مشابه -- است. بهتر نیست "
"گزارش من از خانم گودارد ، گفت :" او در حال حاضر ، تا لذت بخش بود که من تا به حال
امید -- 'Notبهتر پاسخ من بود".
چهره اش طولانی بلافاصله است و صدای او صدای احساس او به عنوان
پاسخ داده شد.
"آه! نه -- من غصه دار برای پیدا کردن -- من در نقطه گفتن شما بود که زمانی که من به نام در
درب خانم گودارد ، که من آخرین چیزی که قبل از من در بازگشت به طرز لباس پوشیدن ، من
که خانم اسمیت بهتر نیست ، به هیچ وجه بهتر ، و نه بدتر گفته شد.
بسیار غصه دار و نگران است -- من خودم flattered بود که او باید بهتر
پس از چنین صمیمی من می دانستم که داده شده او را در صبح بود. "
اما لبخند زد و پاسخ داد -- "سفر من از استفاده به بخش عصبی از شکایت خود ، من
امید ، اما حتی می تواند جذابیت دور گلودرد نیست ؛ آن است که یک سرماخوردگی شدید ترین در واقع.
آقای پری تا با او بوده است ، به عنوان احتمالا شما شنیده می شود. "
"بله -- من تصور -- که -- من --"
او در این شکایت به او استفاده می شود ، و من امیدوارم که تا فردا صبح
ما هر دو گزارش راحت تر را به ارمغان بیاورد.
اما این غیر ممکن است به احساس تشویش.
چنین از دست رفتن غم انگیز به حزب ما به روز "" وحشتناک --! دقیقا بنابراین ، در واقع.-- او خواهد شد
هر لحظه از دست رفته است. "
این بسیار مناسب بود ، آه که همراه آن بود واقعا قابل براورد کردن ، اما از آن
باید به طول انجامید دیگر.
اما نه در بی میلی بود زمانی که تنها نیمی از یک دقیقه پس از آن او شروع به سخن گفتن از
چیزهای دیگر ، و صدا از بزرگترین نشاط و لذت بردن است.
"چه دستگاه بسیار عالی است ، گفت :" او ، "استفاده از پوست گوسفند واگن.
بسیار راحت آن را -- غیر ممکن است با چنین احساس سرما
اقدامات احتیاطی.
contrivances روز مدرن در واقع رندر کالسکه آقایی کاملا
کامل است.
یکی از حصار و نگهبانی از آب و هوا ، که نه هوای نفس را می توانید پیدا کنید
راه خود را unpermitted. آب و هوا می شود مطلقا از هیچ
نتیجه.
این یک بعد از ظهر بسیار سرد است -- اما در این کالسکه ما می دانیم که هیچ چیزی از ماده.--
هکتار! بارشها کمی می بینم. "" بله ، گفت : "جان نایتلی ،" و من فکر می کنم ما
باید برخورد خوبی از آن خواهد شد. "
"آب و هوای کریسمس ، مشاهده شده :" آقای التون.
"کاملا بموقع و بسیار خوش شانس ممکن است ما خودمان را که آن را نداشت فکر می کنم
آغاز روز گذشته ، و به جلوگیری از حزب در این روز ، که آن را بسیار احتمالا ممکن است
انجام شده ، برای آقای Woodhouse به سختی می توانست
جرأت در آنجا شده بود برف زیادی بر روی زمین ؛ اما در حال حاضر آن را از بی نتیجه است.
این فصل کاملا واقع برای جلسات دوستانه است.
در کریسمس هر بدن به دعوت دوستان خود را در مورد آنها ، و مردم فکر می کنم کمی
حتی بدترین آب و هوا. من در خانه یکی از دوستان یک بار احساس
برای یک هفته.
هیچ کس نمی تواند بهانه ای pleasanter. من تنها یک شب رفت ، و نمی توانست
دور تا که se'nnight روز است. "
آقای جان نایتلی نگاه که اگر او لذت را درک نیست ، اما گفت که تنها ،
خونسردی ، "من نمی تواند مایل به احساس یک هفته در
Randalls. "
در یکی دیگر از هم اما ممکن است شده اند خوشحال است ، اما او بیش از حد شگفت زده شده بود و در حال حاضر
در ارواح آقای التون برای احساسات دیگر. هریت کاملا فراموش شده در نظر می رسید
انتظار از یک حزب دلپذیر.
، ادامه داد : "ما مطمئن هستیم از آتش سوزی عالی" او "و هر چیز در بزرگترین
راحتی.
مردم جذاب است ، آقای و خانم وستون ؛ -- خانم. وستون در واقع بسیار فراتر از ستایش است ، و او
دقیقا همان چیزی یک ارزش ها ، بنابراین مهمان نوازی و علاقه جامعه -- از آن خواهد شد کوچک
حزب ، که در آن احزاب کوچک هستند را انتخاب کنید ، آنها شاید مطلوب ترین از هر.
آقای وستون ناهار خوری اتاق بیش از ده جای نمی راحت و
من به سهم خود ، من ترجیح می دهند ، در چنین شرایطی ، سقوط کوتاه توسط دو نسبت به
تجاوز توسط دو.
من فکر می کنم شما با من موافق است ، (عطف با هوا نرم به اما ،) من فکر می کنم من باید
مطمئنا طرفداری خود را داشته باشد ، هر چند آقای نایتلی شاید از استفاده
احزاب بزرگ لندن ، کاملا به احساسات ما ممکن است وارد کنید. "
"من می دانم که هیچ چیزی از احزاب بزرگ لندن ، سر -- من شام خوردن با هر بدن هرگز."
"در واقع!
(در لحن تعجب و ترحم) ، من تا به حال هیچ ایده این است که قانون آنقدر بزرگ شده بود
برده داری.
خوب ، آقا ، آن زمان باید آمد که شما برای این همه پرداخت می شود ، هنگامی که شما باید
کمی کار و لذت بردن. "
"لذت بردن من ،" پاسخ جان نایتلی ، آنها را از طریق به تصویب رساند
دروازه رفت و برگشت ، "خواهد بود برای پیدا کردن خودم در هارتفیلد امن دوباره."
>
جلد اول
فصل چهاردهم
برخی از تغییر از لقاء برای هر نجیب زاده لازم بود آنها را به خانم راه می رفت
نقاشی ، اتاق وستون -- MR. التون باید به نظر می رسد شادی او ، آهنگسازی و آقای جان
نایتلی پراکنده بد شوخ طبعی خود را.
آقای التون باید کمتر ، لبخند و آقای جان نایتلی بیشتر ، آنها را برای محل مناسب.-
، اما تنها ممکن است به عنوان طبیعت را وادار ، و نشان خودش را به همان اندازه خوشحال به عنوان او بود.
به او لذت واقعی بود با Westons باشد.
آقای وستون مورد علاقه بزرگ بود ، و بود مخلوقی را که در جهان به آنها او وجود ندارد
این نشست با بی پرده گویی از جمله ، به عنوان همسرش ؛ هر یک ، چه کسی به او که با چنین
اعتقاد راسخ بودن گوش به و
درک ، همیشه جالب است و همیشه قابل فهم بودن ، کمی امور ،
ترتیبات ، perplexities و لذت پدرش و خودش را.
او می تواند چیزی از هارتفیلد ، که در آن خانم وستون به حال یک نگرانی های پر جنب و جوش نیست بگویید ؛
ارتباط بدون وقفه و نیم ساعت از تمام کسانی که اهمیت چندانی
که در آن سعادت روزانه از خصوصی
زندگی بستگی دارد ، یکی از اولین لذت بردن از هر بود.
این یک لذت است که شاید بازدید کل روز ممکن است هزینه بود ، که
مطمئنا انجام به نیم ساعت در حال حاضر تعلق ندارد ، اما نزد خانم
وستون ، لبخند او ، لمس او ، صدای او بود
سپاسگزارم اما ، و او مصمم به فکر می کنم کمی که ممکن است آقای التون
oddities ، و یا هر چیز دیگری ناخوشایند ، و لذت بردن از همه که به لذت بخش بود
زیادی می باشد.
بدبختی را از سرما هریت به خوبی از طریق پیش از او رفته بود
ورود.
آقای Woodhouse با خیال راحت شده بود نشسته به اندازه کافی بلند به به تاریخ آن ، علاوه بر
تمام تاریخ خود و ایزابلا ، و از اما است به دنبال ، و
در واقع فقط به پایان او
رضایت که جیمز باید می آیند و به دختر خود ، هنگامی که دیگران ظاهر مراجعه کنید ، و
خانم وستون ، که تقریبا به طور کامل شده بود توجه او را به او کاملا اشغال شده بود
قادر به نوبه خود و دور و خوش آمد عزیز اما او.
پروژه اما فراموش آقای التون در حالی که برای او و نه متاسفم برای پیدا کردن ، زمانی که
همه آنها گرفته شده بود و جای شان را ، که او به او نزدیک بود.
مشکل این بود رانندگی بی حسی عجیب و غریب خود را به سمت هریت ، از
ذهن او ، در حالی که او نه تنها نشسته بود ، آرنج خود را ، اما به طور مستمر obtruding او
قیافه شاد و در یک اعلامیه خود ، و
solicitously پرداختن به او را بر هر مناسبت.
به جای فراموش کردن او ، رفتار او چنان بود که او می تواند اجتناب نیست
پیشنهاد داخلی "می تواند واقعا به عنوان برادر من تصور می شود؟ می توانید آن را ممکن است برای
این مرد شروع به انتقال خود را
عواطف از هریت به من -- پوچ و تحمل ناپذیر "-- این حال او خواهد بود بسیار مشتاق
برای او کاملا گرم می شود تا در مورد پدرش علاقه ، و غیره
خوشحال با خانم وستون ؛ و در آخرین
که شروع به توصیف نقاشی خود را با شوق بسیار و دانش بسیار کمی به نظر می رسید
وحشتناکی مانند یک شود عاشق ، ساخته شده و برخی از آن تلاش با او به حفظ خوب او
رفتار.
او به خودی خود نمی تواند بی ادب و برای هریت ، به این امید که همه می
هنوز به نوبه خود از حق ، او حتی مثبت مدنی ، اما آن تلاش بود ؛ به خصوص به عنوان
چیزی بود که در میان دیگران ،
در دوره از مسحور کننده ترین مزخرف آقای التون ، که او به خصوص
آرزو برای گوش دادن به.
او به اندازه کافی شنیده بدانند که آقای وستون در دادن برخی اطلاعات در مورد پسرش ؛
او کلمات "پسر من" و "فرانک" و "پسر من" چندین بار تکرار بیش از شنیده ؛
و از دیگر چند نیمه هجا بسیار
بسیار مشکوک است که او اعلام سفر زود هنگام از پسرش ، اما قبل از او
می تواند آرام آقای التون ، موضوع به طور کامل گذشته بود که هر گونه سوال احیای
از او بی دست و پا می شده اند.
در حال حاضر ، این اتفاق افتاده است که به رغم قطعنامه اما از ازدواج هرگز ، وجود داشت
چیزی به نام ، در این ایده آقای فرانک چرچیل ، که همیشه علاقه مند
او.
او غالبا تصور -- به ویژه پس از ازدواج پدرش با دختر شایسته
تیلور -- که اگر او را به ازدواج او فرد بسیار او را با توجه به سن ،
شخصیت و شرایط.
او با این ارتباط بین خانواده ها به نظر می رسید ، کاملا به به او تعلق دارد.
او می تواند اما نه به آن فرض کنید یک مسابقه است که هر بدن که آنها را می دانستند باید فکر می کنم به
از.
که آقا و خانم وستون از آن فکر می کنم ، او خیلی به شدت متقاعد شد و هر چند
معنی نیست به او القا شود ، و یا توسط هر جسم دیگری ، برای دادن یک موقعیت که او
اعتقاد بر این مملو از هر
او می تواند آن را تغییر دهید ، او تا به حال کنجکاوی زیادی به او ، قصد تصمیم گرفته
از یافته های او خوشایند ، که دوست داشت او را به درجه خاصی ، و نوعی
لذت در ایده خود را در تصورات دوستان خود همراه است.
با احساس ، civilities آقای التون dreadfully بد به پایان رسیده ، اما
او تا به حال به راحتی از ظاهر بسیار مودب ، در حالی که احساس متقابل بسیار -- و از
تفکر است که بقیه از این دیدار می تواند
بدون آوردن به جلو همان اطلاعات را دوباره احتمالا تصویب ، یا
ماده از آن ، از دل باز آقای وستون.-- بنابراین آن را ثابت کرد ؛ -- برای زمانی که خوشحالی
آزاد شده از آقای التون ، و نشسته توسط آقای
وستون ، در شام ، او استفاده از فاصله بسیار برای اولین بار در مراقبت از مهمان نوازی ساخته شده ،
اوقات فراغت بسیار برای اولین بار از زین از گوشت گوسفند ، برای گفتن به او ،
"ما می خواهیم تنها دو به فقط عدد سمت راست.
من باید برای دیدن بیشتر اینجا -- زیبا دوست کوچک شما ، خانم اسمیت ، و من
پسر -- و پس از آن باید بگویم ما کاملا کامل است.
به اعتقاد من شما را نمی شنوند و به من گفتن دیگران در اتاق رسم که ما در حال
انتظار فرانک. من تا به حال نامه ای از او صبح و
او را با ما در درون دو هفته باشد. "
اما با درجه بسیار مناسب از لذت صحبت کرد و به طور کامل به او assented
گزاره آقای فرانک چرچیل و خانم اسمیت و حزب خود را کاملا کامل است.
"او بوده است که مایل به آمدن به ما ، ادامه داد : آقای وستون ، زمان
سپتامبر : هر حرف از آن کامل شده است ، اما او می تواند هم خود را فرمان.
او کسانی لطفا که باید خوشحال ، و که (بین خودمان) گاهی اوقات
تنها با فداکاری های بسیاری از خوب خوشحال می شود.
اما در حال حاضر من هیچ تردیدی نداشته باشید از دیدن او در اینجا در مورد هفته دوم در ماه ژانویه است. "
چه لذت بسیار بزرگ آن را به شما می شود! و خانم وستون بسیار مضطرب می شود
آشنا با او ، که او باید تقریبا به عنوان به عنوان خود خوشحال است. "
"بله ، او خواهد بود ، اما که او فکر می کند وجود خواهد داشت یکی دیگر از بهانه.
او پس از آمدن او را تا آنجا که من بستگی ندارد : اما او از احزاب نمی دانم
تا به خوبی من.
مورد ، می بینید ، -- (اما این کاملا بین خودمان : من اشاره نمی
هجا از آن را در اتاق دیگر.
اسرار در تمام خانواده ها وجود دارد ، شما می دانید) -- مورد است که یک حزب از دوستان
دعوت به پرداخت مراجعه در ماه ژانویه در Enscombe ؛ و فرانک آینده بستگی دارد
بر خود را از سر باز کردن.
اگر آنها قرار داده است ، او نمی تواند به هم بزنید.
اما من می دانم که آنها خواهد شد ، دلیل آن است که یک خانواده که یک خانم ، برخی از برخی
نتیجه ، در Enscombe ، دوست نداشتن خاص به : و اگر چه آن را تصور
لازم به دعوت آنها را یک بار در دو یا
سه سال ، آنها همیشه هستند قرار داده که آن را به نقطه می آید.
من کوچکترین شکی از موضوع نیست.
من به عنوان اعتماد به نفس به دیدن فرانک در اینجا قبل از اواسط ماه ژانویه ، به عنوان من از هستم
بودن در اینجا خودم : اما دوست خوب خود را (nodding به سمت انتهای بالایی وجود دارد
جدول) بنابراین چند vagaries خودش ، و تا به
شده است تا کمی در هارتفیلد به آنها استفاده می شود ، که او نمی تواند در مورد اثرات آنها محاسبه ،
من از مدت ها در عمل انجام شده است. "
"من متاسفم باید وجود داشته باشد هر کاری شبیه به شک در مورد ،" پاسخ داد اما ، "اما
با شما ، آقای وستون به سمت دفع شده است. اگر شما فکر می کنم او خواهد آمد ، من باید فکر می کنم
بیش از حد ، برای شما می دانید Enscombe ".
"بله -- من به برخی از حق که دانش ؛ هر چند که من در محل در من هرگز
زندگی.-- او یک زن عجیب و غریب است -- اما من هرگز خودم را به صحبت می کنند از او بیمار اجازه می دهد ، در
حساب فرانک ، برای من باور او می شود بسیار علاقه او.
من استفاده می شود فکر می کنم او قادر به علاقه هر بدن نیست ، به جز خودش :
او همواره به نوعی به او (در راه او -- اجازه می دهد برای هوی و هوس های کوچک و
caprices و انتظار هر چیزی را به عنوان او را دوست دارد).
و هیچ اعتباری کوچک آن است ، به نظر من ، به او ، که او باید چنین تحریک
محبت ، برای ، هر چند من آن را به هر جسم دیگری می گویند ، او هیچ قلبی بیشتر
از یک سنگ به مردم در به طور کلی ، و شیطان از خلق و خوی "
اما موضوع را دوست داشت تا به خوبی ، که او بر آن آغاز شد ، خانم وستون ، خیلی زود
پس از حرکت خود را به نقاشی اتاق : مایل شادی او -- در عین حال رعایت ، که او
می دانست که اولین جلسه و نه باید
هشدار دهنده.-- وستون خانم به آن موافقت کرد ، اما افزود که او باید بسیار خوشحال می شود
امن تحت اضطراب از نشست اول در آن زمان سخن گفت : "برای من
بستگی دارد به محض آمدن او نیست.
من نمی تواند به عنوان آقای وستون بنابراین خوش مشرب است. من بسیار می ترسم که آن را به پایان خواهد رسید
هیچ چیز نیست. آقای وستون ، من به جرات گفت ، شده است گفتن
شما دقیقا چگونه این موضوع می ایستد؟
"بله -- به نظر می رسد بر چیزی جز طنز بیمار خانم چرچیل ، که من به آن بستگی دارد
تصور ترین چیز خاصی در جهان باشد. "
"اما من!" در پاسخ خانم وستون ، خندان ، "آنچه که به یقین از هوس؟"
سپس عطف به ایزابلا ، که شده بود ، قبل از حضور در -- "شما باید بدانید ، عزیز من
خانم نایتلی ، که ما به هیچ به معنای دیدن آقای فرانک چرچیل ، بنابراین مطمئن شوید که در من
نظر ، به عنوان پدرش فکر می کند.
این بستگی دارد به طور کامل بر ارواح عمه خود و لذت بردن ، در کوتاه مدت ، بر خلق و خوی او.
به شما -- به دو دختر من -- ممکن است در حقیقت سرمایه گذاری.
قوانین چرچیل در Enscombe خانم و یک زن بسیار عجیب و غریب خلق و آمدن او را
در حال حاضر ، این بستگی به خود را که مایل به او یدکی. "
پاسخ ایزابلا : "اوه ، خانم چرچیل ، هر بدن می داند خانم چرچیل ،" : "و من
مطمئن من به آن مرد فقیر و جوان فکر می کنم هرگز بدون شفقت.
برای دائما در زندگی با یک فرد بد خو ، باید بسیار ناراحت کننده.
این همان چیزی است که ما خوشبختانه هر چیزی از شناخته شده نبوده است ، اما باید آن را زندگی از بدبختی است.
چه یک برکت و رحمت ، که او هر یک از فرزندان به حال هرگز!
موجودات کمی ضعیف ، که چگونه ناراضی او می توانست از آنها ساخته شده! "
اما آرزوی او به تنهایی با خانم وستون شده بود.
او سپس باید شنیده باشید : خانم وستون به او صحبت می کنند ، با درجه ای از
بی پرده گویی که او نمی خواهد خطر با ایزابلا و او واقعا معتقد بودند ،
به ندرت هر چیز نسبی به پنهان کردن سعی کنید
به Churchills از او ، به استثناء آن دسته از نمایش در مرد جوان ، که خود را
تخیل در حال حاضر چنین دانش غریزی او داده بود.
اما در حال حاضر چیزی بیشتر باید گفته شود.
آقای Woodhouse خیلی زود آنها را به اتاق نقاشی به دنبال.
نشستن طولانی بعد از شام ، حبس بود که او نتوانست طاقت بیاورد.
نه شراب و نه مکالمه هر چیز به او بود ، و در کمال مسرت او را به آن حرکت
با آنها او همیشه راحت شد.
در حالی که او به ایزابلا صحبت کردیم ، با این حال ، اما فرصت از گفت ،
"و غیره شما این دیدار از پسر شما در نظر بگیرند نه به عنوان به هیچ وجه حتمی.
من متاسفم برای آن خواهد شد.
مقدمه باید ناخوشایند ، هر زمان که آن را می گیرد و هر چه زودتر آن را
می شود بیش از بهتر "،" بله ، و هر تاخیر باعث می شود یک
نگران از تاخیر های دیگر.
حتی اگر این خانواده Braithwaites ها ، از سر باز کردن ، من هنوز هم میترسند که برخی از بهانه ای
ممکن است برای ما ناامید کننده یافت می شود.
من نمی توانم تحمل هر گونه اکراه در سمت خود به تصور ، اما من مطمئن هستم این است بزرگ وجود دارد
آرزو 'Churchills او را نگه دارید تا خود را.
حسادت وجود دارد.
آنها حتی از توجه خود را برای پدر او حسود است.
به طور خلاصه ، من می توانم بدون وابستگی به آمدن او ، احساس و ای کاش آقای وستون کمتر
خوش مشرب. "
"او باید به آمده ، گفت :" اما. "اگر او می تواند باقی بماند تنها چند روز ، او
باید برای آمدن و به سختی می توان تصور یک مرد جوان آن را در قدرت خود را نداشتن
حد آن است.
یک زن جوان ، اگر او را در دست بد قرار می گیرند ، ممکن است بدست می آیند ، نگه داشته و در
فاصله از کسانی که او می خواهد با ، اما می توان یک مرد جوان را درک نمی
تحت خویشتن داری از جمله ، به عنوان نمی شود
قادر به صرف یک هفته با پدر او ، اگر او آن را دوست دارد. "
"یکی باید به در Enscombe شود ، و می دانم راه های خانواده ، قبل از یکی از بر تصمیم می گیرد
آنچه که او می تواند انجام دهد ، پاسخ داد : "خانم وستون.
"یکی باید به استفاده از همان احتیاط ، شاید ، در قضاوت از انجام هر
یک نفر از هر خانواده ، اما Enscombe ، من معتقدم که نه ، قطعا باید
قضاوت و مقررات عمومی : او بسیار
بی دلیل و هر چیزی که می دهد راه را برای او ».
اما او تا از برادرزاده علاقه : او بسیار بزرگ است مورد علاقه.
در حال حاضر ، با توجه به نظر من از خانم چرچیل ، آن را طبیعی ترین ، که
در حالی که او را می سازد هیچ فداکاری برای آسایش شوهر ، آنها او مدیون
هر چیز ، در حالی که او پی در پی تمرینات
هوس به سوی او ، او اغلب باید توسط برادرزاده اداره ،
آنها به او مدیون چیزی در همه. "
عزیزترین من اما ، آیا تظاهر نیست ، با خلق و خوی شیرین خود ، به درک یک بد ، و یا
به وضع قواعد برای آن : شما باید اجازه دهید که راه خود را به آن.
من بدون شک از او داشتن ، در آن زمان ، تأثیر قابل توجهی دارند ؛ اما ممکن است
کاملا غیر ممکن است برای او از قبل زمانی که از آن خواهد شد. "
اما گوش و سپس با خونسردی گفت : "من باید راضی نمی کند ، مگر اینکه او می آید."
"او ممکن است مقدار زیادی از نفوذ در برخی از نقاط ،" ادامه داد : خانم وستون "و
بر دیگران ، بسیار کوچک و در میان کسانی که او فراتر از دسترس او است ، آن است ، اما
بیش از حد به احتمال زیاد ، ممکن است این شرایط از او در آینده دور از آنها به ما مراجعه. "
>
جلد اول
فصل پانزدهم
آقای Woodhouse برای چای خود را به زودی آماده بود ، و زمانی که او تا به حال نوشیدن چای سبز ، خود او کاملا
آماده برای رفتن به خانه ، و آن را تا آنجا که اصحاب سه او می تواند انجام دهد ، به سرگرم
دور اطلاع خود را از تاخیر به دلیل اجرای از ساعت قبل از آقایان دیگر ظاهر شد.
آقای وستون وراج و جشنی ، و هیچ دوست به جداسازی اولیه از هر گونه بود ؛
اما در گذشته حزب اتاق نقاشی دریافت تقویت.
آقای التون ، روحیه بسیار خوب ، یکی از اولین راه رفتن وارد بود
خانم وستون و اما با هم روی یک مبل نشسته بودند.
او به آنان پیوستند ، بلافاصله ، و به ندرت با دعوت ، نشسته خود را
بین آنها است.
اما ، در روحیه خوبی بیش از حد ، از تفریحی ذهن او فراهم
انتظار آقای فرانک چرچیل بود ، حاضر به فراموش improprieties اواخر خود را ،
و نیز با او راضی
قبل از آن ، و در ساخت خود را هریت اولین موضوع بسیار خود ، آماده بود برای گوش دادن با
بیشتر دوستانه لبخند می زند.
او خود را به شدت در مورد دوست عادلانه خود را مضطرب -- استادانی عادلانه او را ، دوست داشتنی ،
دوست مهربان.
"آیا او می دانیم -- به حال او شنیده ام هر چیزی که در مورد او ، از آنان که در Randalls؟ --
او احساس اضطراب بسیار -- او باید اعتراف که ماهیت شکایت خود را به او احساس خطر
بطور قابل توجهی است.
و او در این سبک برای برخی از زمان صحبت کردیم بسیار مناسب ، نه چندان به حضور در
هر پاسخ ، اما در مجموع به اندازه کافی به ترور از گلو درد بد بیدار ؛
و اما کاملا در موسسه خیریه ای با او بود.
اما در گذشته به نوبه خود منحرف به نظر می رسید وجود دارد و به نظر می رسید آن را همه در یک بار به عنوان اگر او شد
ترس از آن گلو درد بد در حساب خود نسبت به Harriet's --
اضطراب است که او باید فرار
عفونت ، از آن باید در شکایت به عفونت وجود ندارد.
او با حرارت زیادی شروع به درخواست کردن التماس کردن به او را به خودداری از بازدید از بیمار
اتاق دوباره ، برای حال حاضر -- به درخواست کردن التماس کردن او را به او وعده به سرمایه گذاری را به نمی
خطر چنین تا او آقای پری و را دیده بود
آموخته نظر او ، و اگرچه او سعی کردم به آن خنده کردن و آوردن این موضوع به عقب
را به مسیر صحیح خود ، وجود ندارد پایان دادن به نگرانی شدید خود را
در مورد او.
او vexed.
اما ظاهر می شود -- وجود ندارد آن را کتمان -- دقیقا مانند تظاهر به بودن در عشق
با او ، به جای هریت ، تلون مزاج ، اگر واقعی ، خوار ترین
و منفور! و او تا به حال مشکل در رفتار با خلق و خوی است.
او به خانم وستون تبدیل به التماس کردن به کمک او ، "آیا او را او را
پشتیبانی -- او نمی اضافه کردن بدنبال اهداف خود به او ، Woodhouse خانم را وادار به رفتن نیست
خانم گودارد تا آن که برخی از اختلال خانم اسمیت تا به حال هیچ عفونت؟
او می تواند بدون وعده راضی نمی کند -- که او را او را
نفوذ در گرداندن مراکز فساد آن؟ "
"بنابراین ناشی از وسواس یا دقت زیاد برای دیگران ، او ادامه داد :" و در عین حال برای خودش بسیار بی دقت!
او از من خواست به پرستار سرد من با ماندن در خانه به روز ، و هنوز رتبهدهی نشده است قول
اجتناب از خطر ابتلا به زخم گلو درد خودش است.
آیا این عادلانه ، خانم وستون -- قاضی بین ما.
من نه برخی از حق شکایت؟ من مطمئن هستم از نوع پشتیبانی و کمک شما. "
اما دیدم تعجب خانم وستون ، و احساس کردند که باید آن را بزرگ ، در یک آدرس که ،
در کلمات و شیوه ای ، با فرض به خود حق بهره برای اولین بار در خود ؛
و برای خودش ، او بیش از حد بود
برانگیخت و به جرم داشتن قدرت به طور مستقیم گفت : هر چیز به هدف است.
او فقط می تواند به او بدهد یک نگاه ؛ اما این چنین یک نگاه به عنوان او باید او را بازگرداند
به حواس خود ، و سپس سمت چپ مبل ، از بین بردن یک کرسی توسط خواهرش ، و
به او تمام توجه خود را.
او تا به حال هم بدانند که چگونه آقای التون در زمان ملامت نیست ، بنابراین به سرعت در حال یکی دیگر از موضوع
ها موفق میشوند و برای آقای جان نایتلی از بررسی آب و هوا در حال حاضر به اتاق آمد ،
و باز بر روی همه آنها را با اطلاعات
از زمین که با برف پوشیده شده ، و از آن هنوز هم برف می آید سریع ، با قوی
بادی شناور ؛ نتیجه گیری با این کلمات به آقای Woodhouse :
"این آغاز روحیه از تعاملات خود را در زمستان ، سر را ثابت کند.
چیزی جدید برای اسب و درشکه چی خود را به ساخت راه خود را از طریق طوفان
پور آقای Woodhouse از بهت و حیرت سکوت کرده بود ، اما هر بدن دیگری بود
چیزی برای گفتن هر بدن یا متعجب یا شگفت زده نمی شد ، و تا به حال برخی
سوال بپرسید و یا به ارائه برخی از راحتی.
خانم وستون و اما تلاش صادقانه او را تشویق را روشن کنید و توجه خود را از او
پسر در قانون ، که به دنبال پیروزی خود را به جای unfeelingly.
"من تحسین قطعنامه خود را به بسیار ، سر ، گفت :" او ، "جسارت در آب و هوای چنین ،
البته شما شاهد خواهد بود برف خیلی زود.
هر بدن باید شاهد برف آمدن.
من تحسین روح خود را ، و من به جرات می گفت ما باید به خانه خیلی خوب است.
برف یک ساعت و یا دو به سختی می تواند جاده صعب العبور و ما دو
واگن ، اگر یکی در قسمت تاریک و دلگیر ، از میدان مشترک دمیده وجود دارد
از سوی دیگر در دست است.
من به جرات می گفت ما باید همه امنیت در هارتفیلد قبل از نیمه شب است. "
آقای وستون ، با پیروزی نوعی متفاوت بود ، اعتراف است که او آن را به حال شناخته شده
می شود همراه با بارش برف برخی از زمان ، اما تا به حال یک کلمه گفت : نه ، تا مبادا آن را باید آقای Woodhouse
ناراحت کننده باشد ، و بهانه ای برای hurrying خود را دور است.
به آنجا که هر مقدار برف سقوط کرده و یا به احتمال زیاد به سقوط به مانع آنها
بازگشت ، که یک شوخی محض بود ، او ترس آنها را بدون مشکل پیدا بود.
او آرزو جاده ها ممکن است غیر قابل عبور ، که او ممکن است بتواند نگه داشتن آنها در
Randalls و با نهایت خوب خواهد بود که مسکن ممکن است برای یافت
هر بدن ، به درخواست همسرش به توافق برسند
با او ، که با تدبیر کمی ، هر بدن ممکن است تسلیم ، که او
به سختی می دانست که چه کاری انجام دهید ، از آگاهی وجود دارد که اما دو یدکی
اتاق در خانه.
"آنچه که باید انجام شود ، اما عزیز من --؟ آنچه که باید انجام شود" شد اولین آقای Woodhouse
علامت تعجب ، و همه که او می تواند برای برخی از زمان می گویند.
به او او برای راحتی نگاه کرد و اطمینان او از امنیت ، نمایندگی خود را از
برتر از اسب ، و جیمز ، و خود را با بسیاری از دوستان در مورد
آنها را زنده کرد ، او را کمی.
زنگ هشدار دختر بزرگش بود در برابر خود.
وحشت بودن در Randalls مسدود شده است ، در حالی که فرزندان او بودند در هارتفیلد شد
کامل را در تخیل خود و fancying جاده در حال حاضر فقط قابل قبول برای
پرماجرا مردم ، اما در کشوری که
بستری بدون تاخیر ، او مشتاق بود تا آن را حل و فصل ، که پدرش و اما باید
باقی می ماند در Randalls ، در حالی که او و شوهرش را به جلو بلافاصله از طریق تمام
ممکن است انباشته از برف زیرفشار است که ممکن است مانع در برابر آنها.
"شما تا به حال بهتر است سفارش حمل به طور مستقیم ، عشق من ، گفت :" او ، "من به جرات می گویند
ما قادر خواهد بود به کنار ، اگر ما را به طور مستقیم ، و اگر ما به هیچ می آیند
چیزی که بسیار بد ، می توانید من را و راه رفتن.
من در تمام ترس نیست. من نباید به ذهن راه رفتن نیمی از راه است.
من می توانست کفش من ، می دانید ، تغییر لحظه ای که رو به خانه ، و آن را مرتب سازی بر اساس نیست
چیزی که به من سرد است. "
"در واقع" در پاسخ او. "سپس ، ایزابلا عزیزم ، آن است که اکثر
مرتب کردن بر اساس فوق العاده ای از چیزی که در جهان ، به طور کلی هر چیز به شما
سرد است.
پیاده روی صفحه اصلی -- شما prettily گل الود برای راه رفتن به خانه ، من به جرات می گفت.
خواهد شد به اندازه کافی برای اسب بد است. "ایزابلا برای او تبدیل به خانم وستون
طرفداری از طرح.
خانم وستون تنها می تواند تایید کند.
ایزابلا سپس به اما رفت ، اما اما تا به طور کامل نمی تواند داد تا امید خود را از
که همه قادر به دور ، و آنها هنوز هم بحث شد و نقطه ، هنگامی که آقای
نایتلی ، که اتاق را ترک کرده بودند
بلافاصله پس از اولین گزارش برادرش از برف آمد ، دوباره برگشت خورد و
به آنها گفت که او از درها را به روی بررسی شده بود ، و جواب وجود ندارد
کوچکترین مشکل خود را در
گرفتن خانه ، هر زمان که آنها آن را دوست داشت ، چه اکنون و یا یک ساعت از این رو.
او فراتر از رفت و برگشت -- برخی از راه در امتداد جاده هایبوری -- رفته بود برف بود
هیچ جا بالاتر از نیم اینچ عمیق -- در بسیاری از جاها به سختی به اندازه کافی برای سفید کردن زمین ؛
تکه های بسیار چند سقوط در حال حاضر بودند ،
اما ابرها در فراق ، و هر ظاهر خود را به زودی بیش از وجود دارد.
او coachmen را دیده بود و آنها هر دو با او در آنجا موافقت کرد که چیزی برای
دستگیر.
برای ایزابلا ، تسکین بشارت چنین بود بسیار بزرگ است ، و آنها به ندرت کمتر
قابل قبول اما در حساب پدرش ، که بلافاصله مجموعه بود ، همان قدر در سهولت در
موضوع به عنوان قانون اساسی عصبی خود
اجازه ، اما زنگ خطر است که مطرح شده بود نمی تواند appeased به طوری که از هر اعتراف
آسایش برای او در حالی که او در Randalls ادامه داد.
او از آنجا که هیچ خطر موجود در بازگشت به خانه راضی بود ، اما هیچ اطمینان
می تواند او را که امن برای ماندن متقاعد کند ، و در حالی که دیگران مختلف
اصرار و توصیه آقای نایتلی و
اما آن را در چند جمله کوتاه حل و فصل است : بنابراین ، --
«پدر شما نمی خواهد آسان است ؛ چرا نمی آیید؟"
"من آماده ام ، اگر دیگران هستند."
"باید زنگ زنگ؟" "بله ، انجام."
و بل ، پله شد و واگن برای صحبت.
چند دقیقه بیشتر ، و اما امیدوار به یک همدم مزاحم سپرده خود را در
خانه خود ، برای دریافت عاقل و سرد ، و از سوی دیگر بهبود خلق و خوی او و خوشبختی هنگامی که
این بازدید سختی بودند.
کالسکه آمد : و آقای Woodhouse ، همیشه اولین هدف در موارد از جمله ،
دقت توسط آقای نایتلی و آقای وستون به خود حضور داشتند ، اما همه آن نیست که
یا می توان گفت می تواند برخی از تجدید جلوگیری از
زنگ در نزد از برف که در واقع کاهش یافته بود ، و کشف
شب بسیار تیره تر از او آماده شده بود.
"او ترس آنها باید یک درایو بسیار بد داشته.
او ترس ایزابلا فقیر آن را دوست ندارم.
و وجود خواهد داشت اما فقیر در پشت نورد.
او نمی دانست چه آنها به بهترین وجه انجام بود.
آنها باید به همان اندازه که آنها می توانند با هم نگه دارید ؛ "و جیمز به صحبت شد ، و با توجه به
هزینه برای رفتن بسیار و آهسته برای حمل دیگر صبر کنید.
ایزابلا در بعد از پدرش stept ، جان نایتلی ، فراموش که او نمی
متعلق به حزب خود را ، پس از همسرش stept بسیار به طور طبیعی ، به طوری که اما در بر داشت ، در
در حال همراهی می کردند و به دنبال به دوم
حمل توسط آقای التون ، که درب به طور قانونی بر روی آنها بسته شده بود و که آنها
قرار بود به یک درایو دو بدو.
این را نداشته اند awkwardness از یک لحظه ، از آن شده اند که نه
لذت قبلی را به سوء ظن از این روز او می توانست به او صحبت
هریت ، و سه چهارم یک مایل که به نظر می رسید اما یکی است.
اما در حال حاضر ، او ترجیح می دهند که آن را به حال اتفاق افتاده است نه.
او معتقد بود به او شده است نوشیدن بیش از حد از شراب خوب آقای وستون ، و مطمئن احساس
که او را می خواهند به صحبت مزخرف.
برای مهار او را به همان اندازه به عنوان ممکن است ، با منش خود را ، او بلافاصله آماده شد
به صحبت با آرامش نفیس و گرانش از آب و هوا و شب ؛
به ندرت او آغاز شده بود ، به ندرت به حال آنها
گذشت رفت و برگشت دروازه و حمل دیگر پیوست ، نسبت به او برش موضوع او را در بر داشت
-- دست او را تصرف کردند -- توجه خود را خواستار ، و آقای التون در واقع ساخت
عشق خشن به او : availing خود
این فرصت گرانبها ، اعلام احساسات است که باید در حال حاضر و
شناخته می شود ، امید -- ترس -- عاشقانه -- آماده مرگ اگر او به او خودداری کرد ، اما چاپلوس
خود را که دلبستگی سرسخت خود و
بی نظیر عشق و شور بی نظیر نمی توانست با شکست مواجه با بعضی از اثر ، و
در کوتاه مدت ، بسیار از به طور جدی در اسرع وقت پذیرفته حل و فصل شده است.
این واقعا بود.
بدون واحد سنجش چیز جزئی -- بدون معذرت خواهی -- بدون عدم اعتماد به نفس بسیار آشکار ، آقای التون ،
عاشق هریت ، صداقت خود را عاشق خود را.
او سعی کردند او را متوقف کند ، اما بیهوده ، او را بر روی بروید ، و از همه می گویند که این است.
عصبانی به عنوان او بود ، فکر لحظه ساخته شده او در حل و فصل به خودش مهار
او صحبت می کنند.
او احساس می کرد که نیمی از این حماقت مستی باید باشد ، و بنابراین می تواند که امید
ممکن است آن را تنها متعلق به ساعت عبور.
به این ترتیب ، با آمیزه ای از جدی و بازیگوش ، که او امیدوار است که بهترین
با توجه به نیمی خود و دولت نیم ، او پاسخ داد : "من بسیار شگفت زده شده بودم ، آقای التون.
این را به من! شما خود را فراموش کرده ام -- من را به شما برای دوست من -- هر گونه پیام به خانم اسمیت
من خوشحال خواهد بود برای ارائه ، اما بیشتر از این را به من ، اگر شما لطفا ".
"خانم اسمیت -- پیام خانم اسمیت -- چه چیزی می تواند او احتمالا به معنای" -- و او تکرار
کلمات خود را با اطمینان از لهجه ، از جمله تظاهر متظاهر شگفتی ، که
او نمی تواند کمک به پاسخ دادن با سرعت ،
"آقای التون ، این فوق العاده ترین رفتار است! و من می تواند برای آن را فقط در حساب
یک راه ، شما به خودتان نیست ، و یا شما نمی تواند صحبت می کنند یا به من ، یا از هریت ، در
چنین شیوه ای.
فرمان خود را به اندازه کافی برای نه گفتن ، و من تلاش خواهد کرد تا آن را فراموش کرده ام. "
اما آقای التون تنها مست شراب به حال به اندازه کافی برای بالا بردن روحیه خود را ، نه همه به اشتباه
عقول خود.
او کاملا می دانستند معنای خود و داشتن گرمی علیه وی اعتراض کرد
سوء ظن به عنوان آسیبرسان ، و کمی لمس بر احترام خود را برای خانم اسمیت به عنوان
دوست وی ، -- اما اذعان تعجب او
که خانم اسمیت لازم به ذکر است در تمام ، -- او به موضوع خود را از سر گرفت
شور و بسیار فوری برای پاسخ مطلوب بود.
همانطور که او فکر کمتر از مستی او ، او بیشتر از تلون مزاج او فکر و
فرض و با مبارزات کمتری برای ادب ، جواب ،
"این غیر ممکن است برای من به شک دیگر هیچ.
شما باید خودتان بیش از حد روشن است. آقای التون ، حیرت من است بسیار فراتر از
هر چیزی که من می توانم بیان.
پس از چنین رفتاری ، که من در طول ماه گذشته شاهد ، به خانم اسمیت -- از جمله
توجه به عنوان من در عادت روزانه از رعایت شده است -- به من پرداختن به در
این شیوه ای -- این باعث بی ثباتی است.
در واقع ، شخصیت ، که من تا به حال تصور ممکن نیست!
باور من ، آقا ، من دور ، بسیار دور از احساس خشنودی در حال هدف از چنین
حرفه. "
! خوب بهشت "گریه آقای التون ،" آنچه می تواند به معنی از این -- خانم اسمیت --!
در کل دوره وجود من از خانم اسمیت هرگز فکر -- پرداخت هرگز او را هر
توجه است ، اما به عنوان دوست شما : مراقبت هرگز
آیا او زنده یا مرده بودند ، بلکه به عنوان دوست خود را.
اگر او در غیر این صورت خیالی ، آرزوهای خود را به او گمراه ، و من بسیار
با عرض پوزش -- بسیار متاسفم -- اما ، خانم اسمیت ، در واقع -- آه! خانم Woodhouse! که می تواند فکر می کنم
خانم اسمیت ، زمانی که خانم Woodhouse نزدیک است!
نه ، بر افتخار من است ، باعث بی ثباتی شخصیت وجود دارد.
من فقط از شما در نظر گرفت. من اعتراض علیه به پرداخت کوچکترین
توجه به هر کس دیگری.
هر چیزی که من گفته اند یا انجام می شود ، برای بسیاری از هفته گذشته ، با تنها بوده است
نمایی از مارک ستایش من از خودتان. شما واقعا نمی تواند ، به طور جدی ، این شک.
-- (در لهجه به معنای به ریشخند کننده) -- من مطمئن هستم که شما را دیده اند ، و
درک من است. "
این امر می تواند غیر ممکن است می گویند اما احساس ، در شنیدن این -- که از همه خود را
احساس ناخوشایند بود از ابتدا.
او بیش از حد به طور کامل غلبه بلافاصله قادر به پاسخ بود : و دو لحظه
سکوت تشویق فراوان برای دولت دموی آقای التون ذهن او
در حال را به دست خود را دوباره ، به عنوان او joyously بانگ زد --
"جذاب Woodhouse خانم! اجازه می دهد که من این سکوت جالب تفسیر.
این اعتراف که شما به مدت طولانی من درک. "
"نه ، آقا ، گریه :" اما ، "هیچ چیزی به آن اعتراف.
تا کنون از داشتن مدت ها شما را درک ، من در یکی از کامل ترین خطا با
احترام به نظرات شما ، تا این لحظه.
به خودم ، من بسیار متاسفم که شما باید دادن راه به هر
احساس -- هیچ چیز می تواند دورتر از آرزوهای من -- دلبستگی خود را به دوست من
هریت -- پیگیری خود را از او ، (پیگیری ، آن را
ظاهر) به من داد خوشوقتی بسیار است ، و من شده اند بسیار صادقانه شما مایل
موفقیت : اما من تصور می کردند که او به هارتفیلد جاذبه های شما نیست ، من باید
قطعا فکر شما بیمار در ساخت بازدیدکننده داشته است خود را مکرر مورد قضاوت قرار.
من به این باور است که شما به دنبال هرگز به خودتان توصیه به خصوص به خانم
اسمیت -- که شما به فکر هرگز به طور جدی از او "؟
"هرگز خانم ،" گریه او ، affronted به نوبه خود او : "هرگز من به شما اطمینان دهم.
من فکر می کنم به طور جدی از خانم اسمیت -- خانم اسمیت بسیار خوبی از یک نوع دختر! و من
خوشحال باید برای دیدن او محترمانه حل و فصل.
من به آرزوی خود بسیار خوب و بدون شک ، مردانی هستند که ممکن است شیء را به وجود دارد --
هر بدن سطح : اما برای خودم ، من ، من فکر می کنم ، نه کاملا آنقدر در
از دست دادن.
من باید به طوری کاملا ناامیدی از اتحاد برابر نیست ، همانطور که به خودم پرداختن به
خانم اسمیت -- خیر ، خانم ، بازدیدکننده داشته است من به هارتفیلد برای خودتان بوده است فقط!
تشویق دریافت کردم -- "
"تشویق -- من به شما تشویق -- آقا ، شما شده اند به طور کامل در اشتباه
فرض آن است. من به شما دیده می شود تنها به عنوان ستاینده از من
دوست.
در هیچ نور دیگری می تواند شما را را به من از یک آشنایی مشترک شده اند.
من بسیار متاسفم : اما آن را به خوبی که اشتباه به پایان می رسد که در آن است.
همان رفتار ادامه داد ، خانم اسمیت ممکن است به رهبری
تصور غلط از نظرات شما آگاه نیست ، احتمالا بیشتر از خودم ،
نابرابری بسیار عالی است که شما آنقدر حساس.
اما ، آن را به عنوان ، ناامیدی مجرد ، و به من اعتماد ، نخواهد بود ماندگار.
من هیچ افکار از ازدواج در حال حاضر است. "
او بیش از حد عصبانی برای گفتن کلمه ای دیگر بود و شیوه او را بیش از حد تصمیم به دعوت تضرع ؛
و در این حالت از خشم تورم ، و متقابلا عمیق ریاضت ، آنها تا به حال
برای ادامه با هم چند دقیقه دیگر ،
برای ترس از آقای Woodhouse آنها را به پا و سرعت محدود شده بود.
اگر شده بود ، خشم زیادی وجود دارد ، است awkwardness از جان گذشته ، اما
احساسات سر راست خود را ترک اتاق را برای zigzags کمی از خجالت.
بدون دانستن حمل تبدیل شده به محل اقامت خلیفه لین ، و یا زمانی که آن را متوقف کرد ،
آنها خودشان را در بر داشت ، همه در یک بار ، در درب خانه اش ، و او قبل از
یکی دیگر از هجا گذشت.-- اما پس از آن احساس آن ضروری به او یک شب خوب آرزو.
تعریف فقط بازگردانده شد ، بطور سرد و با افتخار و تحت وصف ناپذیر
سوزش ارواح ، او سپس به هارتفیلد منتقل.
او با لذت نهایت مورد استقبال قرار گرفت ، توسط پدرش ، که شده بود ،
لرزش برای خطرات ناشی از درایو انفرادی از خط محل اقامت خلیفه -- چرخاندن گوشه
که او هرگز نمی تواند تحمل به فکر می کنم از -- و
در دست های عجیب و غریب -- درشکه چی صرف مشترک -- بدون جیمز ؛ و در آنجا به نظر می رسید آن را به عنوان اگر او را
برای آقای جان نایتلی ، شرمنده از : بازگشت تنها را به همه چیز خوب پیش برود استفاده قرار می گرفتند
بد شوخ طبعی خود را ، در حال حاضر تمام مهربانی و
توجه ، و به ویژه برای راحتی از پدرش نگران است ، به نظر می رسد --
اگر کاملا آماده نیست تا به او ملحق در حوضه حریره -- کاملا معقول بودن آن
بسیار سالم و بی خطر است و روز بود
نتیجه گیری در صلح و آسایش را به همه حزب کوچک آنها را ، به جز خودش.-- اما
ذهن خود را در اغتشاش از جمله شده بود و آن نیاز بسیار قوی
تلاش به نظر می رسد توجه و شاد
تا ساعت معمول از جداسازی تسکین تأمل آرام به او اجازه داده شد.
>
جلد اول
فصل شانزدهم
مو ، فر بود و خدمتکار به دور فرستاده می شود ، و اما نشستم به فکر کردن می شود و
بدبختی.-- یک کسب و کار رنجور بود در واقع -- چنین سرنگونی از همه چیز
او مایل بود -- چنین
توسعه از هر چیز ناخوشایند -- چنین ضربه ای برای هریت --! که بود
از همه بدتر است.
هر بخشی از آن را به ارمغان آورد درد و تحقیر ، از نوعی دیگر ، اما ،
در مقایسه با شر به هریت ، همه نور بود و او با خوشحالی می پذیریم که مشاهده کنید
به احساس هنوز بیشتر اشتباه -- بیشتر در خطا --
توسط سیستمهای اطلاعات ، قضاوت خوار شده ، از او در واقع بود ، می تواند اثر از او
اشتباهات به خودش محدود شده اند. "اگر من تا به حال هریت به شهوت و میل متقاعد نشده
مرد ، من می توانم هر چیزی را متحمل است.
او ممکن است دو برابر فرض خود را به من -- اما فقیر هریت "!
چگونه او می تواند تا فریب -- او اعتراض کردند که او هرگز فکر نمی
به طور جدی از هریت -- هرگز
او به عقب نگاه کرد و همچنین او می تواند ، اما آن همه سردرگمی بود.
او این ایده گرفته شده بود ، او قرار است ، و هر خم چیزی که برای آن ساخته شده.
رفتار او ، با این حال ، باید شده اند بینام و نشان ، مردد ، مشکوک ، و یا او می تواند
نشده است تا گمراه.
تصویر -- چگونه مشتاق او در مورد تصویر شده بود -- و جدول کلمات متقاطع -- و
صد شرایط دیگر -- چه به وضوح آنها در هریت نقطه به نظر می رسید.
برای اطمینان ، جدول کلمات متقاطع ، با شوخ طبعی "آماده" خود -- اما پس از آن "چشم نرم" -- در واقع آن را
مناسب نه ، آن را تکان تکان خوردن بدون مزه و حقیقت بود.
چه کسی می تواند از طریق چنین مزخرف ضخیم سر دیده می شود؟
مطمئنا او به حال اغلب ، به ویژه از اواخر سال ، فکر رفتار او به خودش
بی ارزش متعارف وخوش زبان درپیش زنان ، اما آن را به حال به عنوان راه خود به تصویب رسید به عنوان صرفا یک اشتباه قضاوت ، از
دانش ، طعم ، به عنوان یک مدرک در میان
دیگران که او همیشه در بهترین جامعه نیست ، زندگی می کردند که با تمام نجابت
آدرس خود را ، ظرافت واقعی گاهی اوقات مایل بود ، اما ، تا این روز ، او تا به حال
هرگز برای یک لحظه ، مظنون به معنی آن
هر چیز ، اما احترام سپاسگزار او را به عنوان دوست هریت.
به آقای جان نایتلی شد او مدیون برای اولین ایده خود را در مورد این موضوع ، برای
شروع اولین احتمال آن.
وجود ندارد انکار که کسانی که برادران به حال نفوذ است.
او به یاد آنچه آقای نایتلی به حال یک بار به او را در مورد آقای التون گفت : احتیاط او
به حال داده شده ، اعتقاد راسخ او بود ، استادانی که آقای التون هرگز ازدواج
indiscreetly و سردرپیش به فکر می کنم چقدر
صحت دانش از شخصیت او وجود دارد shewn از هر او تا به حال رسیده شده بود
خودش.
این dreadfully mortifying بود ، اما آقای التون بود خود را اثبات ، در بسیاری جهات ،
بسیار از آنچه او و اعتقاد بر این به معنای به حال او را معکوس ، افتخار ، با فرض ، متکبر ؛
بسیار پر از ادعا های خود ، و کمی در مورد احساسات دیگران نگران است.
بر خلاف دوره معمول از چیزهایی ، آقای التون مایل به پرداخت آدرس خود را به او
او را در افکار خود غرق شده بود.
حرفه او و پیشنهادات خود را به او هیچ سرویس.
او فکر هیچ چیزی از دلبستگی او ، و توسط امید او توهین شده است.
او می خواست خوب به ازدواج و داشتن استکبار به منظور بالا بردن چشم خود را به او ،
وانمود به در عشق باشد ، اما او کاملا آسان بود او هر درد و رنج
ناامیدی که نیاز باشد برای مراقبت.
هیچ محبت واقعی وجود دارد یا به زبان خود و یا رفتار است.
آه و کلمات خوب در فراوانی داده شده بود ، اما او به سختی می تواند تدبیر هر
مجموعه ای از اصطلاحات ، و یا علاقه داشتن به هر لحن صدا ، کمتر متحد با عشق واقعی است.
او باید مشکل خودش را به او ترحم نیست.
او فقط می خواستم به aggrandise و غنی سازی خود ، و اگر Woodhouse دوشیزه از
هارتفیلد ، اری برنده زن از سی هزار پوند ، کاملا به راحتی به دست آورد
او تا به حال خیالی ، او به زودی برای امتحان کنید
دست کسی دیگری با بیست ، یا با ده.
اما -- که او باید از تشویق بحث ، باید در نظر خود را به عنوان از نظرات خود آگاه ،
پذیرش توجه خود را ، به معنی (در کوتاه مدت) ، با او ازدواج -- باید فرض کنید
خود او برابر در ارتباط یا ذهن --
بر دوست خود ، نگاه کردن را به خوبی درک بدست بیاورید از رتبه زیر
او ، و کور به آنچه در گل رز در بالا ، به عنوان فانتزی خود shewing هیچ فرض در
پرداختن به او را -- بیشتر تحریک شد.
شاید عادلانه بود انتظار می رود او را به احساس بسیار او تحتانی خود را در
استعداد ، و تمام elegancies از ذهن است.
بسیار چنین برابری می خواهید ممکن است درک خود را از آن جلوگیری ، اما او باید
می دانیم که او در ثروت و در نتیجه تا حد زیادی برتر او بود.
او باید بدانند که Woodhouses برای نسل های مختلف شده بود حل و فصل در
هارتفیلد ، شاخه جوان از یک خانواده بسیار کهن -- و Eltons
هیچ کس.
اموال فرود آمد از هارتفیلد قطعا ناچیز بود ، اما نوعی
بریدگی در املاک و ابی Donwell ، که تمام بقیه از هایبوری تعلق دارد ، اما
ثروت خود را از منابع دیگر ، چنان بود
به عنوان آنها را به ندرت به Donwell خود ابی ، ثانویه در هر نوع دیگر
از نتیجه و Woodhouses مدت یک محل بالای در نظر گرفتن برگزار شد
محله ای که آقای التون اولین بود
وارد دو سال پیش نیست ، تا راه خود را به عنوان او می تواند بدون هیچ گونه اتحاد اما در
تجارت ، و یا هر چیزی که به توصیه او را به توجه اما وضعیت او و مدنیت خود را.-
اما او در عشق با او خیالی بود ؛
که آشکارا باید وابستگی خود را ، و پس از raving در کمی در مورد
عدم تجانس ظاهری از رفتار ملایم و سر پسند ، اما مجبور بود
صداقت مشترک برای متوقف کردن و اعتراف که او را
رفتار خود به او تا با ادب و مهربان ، به طوری کامل شده بود
حسن نیت ارائه میدهد و توجه ، به عنوان (به فرض انگیزه واقعی خود را unperceived) ممکن است یک حکم
انسان را از مشاهده عادی و ظرافت ،
مانند آقای التون ، در fancying خود را مورد علاقه بسیار تصمیم گرفته است.
اگر او بد تعبیر شده بود احساسات اش ، او تا به حال کمی حق تعجب
که او ، با منافع خود به کور او ، باید... او اشتباه است.
خطا در اول و بدترین وضع در درب او.
احمقانه بود ، اشتباه بود ، را به فعال بخش در آوردن هر دو نفر
با هم.
این adventuring بیش از حد بود ، فرض کنید بیش از حد ، ساخت نور چه باید می شود
جدی ، یک ترفند از آنچه باید ساده.
او کاملا نگران و شرمنده است و مصمم به انجام چنین چیزهایی نه بیشتر.
"در اینجا به من ،" او گفت ، "در واقع هریت فقرا به بسیار بسیار متصل صحبت
به این مرد.
او ممکن است به او اما برای من هرگز فکر و قطعا هیچگاه تصور
او را با امید ، اگر من تا به حال او را از دلبستگی خود مطمئن نیست ، برای او به عنوان متواضع و
فروتن که من استفاده می شود به او فکر می کنم.
آه! که من راضی با متقاعد کردن او را قبول نمی کند جوان مارتین شده بود.
من آنجا بودم کاملا درست است.
که به خوبی از من انجام می شود ، اما وجود دارد که من باید را متوقف کرده اند ، و بقیه به
زمان و شانس.
من به او معرفی به شرکت خوب ، و به او فرصت خشنود
برخی از ارزش داشتن ، من باید به تلاش ، نه بیشتر.
اما در حال حاضر ، دختر فقیر ، صلح او است تا برای برخی از زمان بریده.
من شده اند اما نیمی از یک دوست به او ، و اگر او به احساس این
ناامیدی بسیار ، من مطمئن هستم من یک ایده از هر جسم دیگری که می نیست
در تمام مطلوب برای او ؛ -- ویلیام Coxe
- OH! نه ، من می توانم ویلیام Coxe تحمل نیست -- بی پرده وکیل جوان "
او stopt به سرخ و خنده در عود خود را ، و پس از آن از سر گرفت جدی تر ،
اندیشه و تفکر بیشتر dispiriting بر آنچه شده بود و ممکن است ، و باید.
توضیح ناراحت کننده او را به هریت ، و همه که هریت فقیر
شود رنج می برند ، با awkwardness از جلسات آینده ، مشکلات
ادامه و یا قطع
آشنایی ، از subduing احساسات ، اختفای خشم ، و اجتناب از روشنی خیره کننده ،
شد به اندازه کافی او را در بسیاری از بازتاب unmirthful اشغال برخی از زمان طولانی تر ،
و او در گذشته با هیچ چیز به رختخواب رفت
حل و فصل شده اما این اعتقاد داشتن او blundered ترین dreadfully.
به جوانان و طرب طبیعی است اما ، هر چند تحت اندوه به طور موقت در
شب ، روز بازگشت را به سختی و بازگشت ارواح را به شکست.
جوانان و طرب صبح در قیاس خوشحال هستند ، و از قدرتمند
عملیات ، و اگر زجر تند و تلخ به اندازه کافی برای نگه داشتن چشم unclosed ،
آنها را مطمئن باشید برای باز کردن به احساس درد ملایم تر و امید روشن تر است.
اما در روز بعد بیشتر برای راحتی دفع از او به رختخواب رفته بود ،
آماده به دیدن alleviations از شر پیش از خود ، و بستگی دارد در گرفتن
tolerably خارج از آن.
دلداری که آقای التون باید واقعا در عشق با او بود ، و یا
به خصوص مهربان به عنوان آن را تکان دهنده او را نا امید -- که هریت
طبیعت نیست باید از آن مرتب سازی بر اساس برتر
که در آن احساسات حاد و حافظ -- که می تواند وجود ندارد
ضرورت برای بدن هیچ دانستن اینکه چه چیزی به جز این سه مدیر را گذرانده بودند و
به ویژه برای پدرش که تشویش یک لحظه در مورد آن داده شود.
این بسیار تشویق شد افکار و دید از یک معامله بزرگ برف بر روی زمین
خدمات بیشتر خود ، برای هر چیزی استقبال شد که ممکن است خود را هر سه توجیه
اینکه کاملا جدا در حال حاضر است.
آب و هوای مساعد برای او بود ، هر چند روز کریسمس ، او نمی تواند رفتن به
کلیسا.
آقای Woodhouse می شده اند پر از بدبختی بود دختر خود را به آن تلاش ، و او بود
بنابراین ایمن از هر دو هیجان انگیز و یا دریافت ناخوشایند و نامناسب ترین
ایده ها.
زمین همراه با بارش برف و جو تحت پوشش در آن حالت بی قراری بین
فراست و گرم شدن ، که از همه دیگران غیر دوستانه ترین ورزش ها است ، هر روز صبح
در آغاز سال باران یا برف ، و هر
تنظیمات شب با منجمد کردن ، او را برای روز بسیاری از محترم ترین زندانی بود.
بدون مقاربت با امکان هریت ، اما توجه داشته باشید هیچ کلیسا برای او در روز یکشنبه هر تر
از در روز کریسمس و بدون نیاز به پیدا کردن بهانه ای برای آقای التون خود absenting.
آب و هوا این است که ممکن است نسبتا محدود هر بدن در منزل بود و اگرچه او امیدوار است
آن بود و او را که به باور او واقعا به راحتی در برخی از جامعه و یا دیگر ،
بسیار دلپذیر که پدرش را به خوبی
رضایت خود را که همه به تنهایی در خانه خود ، بیش از حد به هم بزنید عاقلانه و به
شنیدن او را به آقای نایتلی ، آنها هیچ آب و هوا به طور کامل می تواند در حفظ و از آنها ، می گویند --
"آه! آقای نایتلی ، چرا در خانه مانند فقرا آقای التون شما باقی نمی ماند؟ "
این روز از حبس می شده اند ، اما برای perplexities شخصی او را ،
قابل ملاحظه ای راحت ، به عنوان انزوا از جمله برادر او ، احساسات که دقیقا مناسب
باید همیشه اهمیت زیادی برای او می شود
علاوه بر این ، اصحاب ، و او بود ، تا کاملا پاک کردن بد شوخ طبعی خود را در
Randalls ، که amiableness او در طول بقیه اقامت خود را در او هرگز شکست خورد
هارتفیلد.
او همیشه دلپذیر و مهربان و خوش صحبت هر بدن.
اما با تمام امید طرب ، و همه به راحتی حاضر از تاخیر ، وجود داشت
هنوز هم چنین شر حلق آویز بیش از او در ساعت توضیح با هریت ، ساخته شده
آن را غیر ممکن اما تا کنون کاملا در سهولت.
>
جلد اول
فصل هفدهم
آقای و خانم جان نایتلی بازداشت شدند طولانی در هارتفیلد.
هوا به زودی به اندازه کافی برای کسانی که به حرکت می کند که باید حرکت بهبود و آقای Woodhouse
داشتن ، به طور معمول ، تلاش برای متقاعد کردن دختر خود را به ماندن در پشت با تمام خود را
کودکان ، برای دیدن کل موظف شد
حزب مجموعه ای خاموش ، و بازگشت به مراثی خود را بیش از سرنوشت ضعیف
ایزابلا -- که ایزابلا فقیر ، گذراندن زندگی خود را با کسانی که او در doated ، پر از
شایستگی خود را به گسل خود را کور ، و
همیشه معصومانه مشغول شده است ، ممکن است یک مدل از شادی راست زنانه.
شب همان روز که در آن می داد ، به ارمغان آورد توجه داشته باشید از آقای التون آقای
Woodhouse ، طولانی ، مدنی ، توجه داشته باشید ، می گویند ، پای بند تشریفات وتعارف با بهترین تعریف کردن آقای التون ،
"بود که او پیشنهاد به ترک هایبوری
صبح روز بعد در راه خود را به در حمام ، که در آن ، در انطباق با فشار دادن
entreaties از برخی از دوستان ، او را به صرف چند هفته مشغول بود ، و بسیار
ابراز تاسف از عدم امکان او تحت
از شرایط مختلف آب و هوا و کسب و کار ، گرفتن مرخصی شخصی آقای
Woodhouse ، که civilities دوستانه او همیشه باید حفظ حس و سپاسگزار --
آقای Woodhouse هر دستور ، خوشحال باید برای رسیدگی به آنها. "
اما agreeably شگفت زده شد.-- آقای فقدان التون درست در این زمان بود
بسیار چیز به دلخواه.
وی از او برای contriving آن تحسین ، هر چند که قادر نیست به او اعتبار زیادی برای
شیوه ای که در آن اعلام شد.
خشم نمی توانست به سادگی صحبت از تمدن به پدرش بوده است ،
که از آن او تا تیز کنار گذاشته شد.
او در تعریف افتتاحیه خود حتی یک سهم نیست.-- نام او ذکر نشده بود --
بود و قابل توجه تغییر در همه این ، و چنان هیبت نابخردانهاش
کسب اجازه مرخصی در برازنده او
قدردانی ، او به عنوان فکر ، در ابتدا ، می تواند سوء ظن پدرش فرار کند.
اما ، با این حال.-- پدرش بود کاملا با تعجب به طوری ناگهانی گرفته شده
سفر ، و ترس او که آقای التون هرگز ممکن است با خیال راحت به پایان آن و شاهد
هیچ چیز فوق العاده ای در زبان او.
توجه داشته باشید بسیار مفید بود ، زیرا آنها را با مواد تازه برای فکر تامین و
مکالمه در طول بقیه شب تنهایی خود را.
آقای Woodhouse صحبت بیش از هشدار دهنده خود را ، و اما در روح به آنها را متقاعد به دور
با همه زرنگی معمول خود را. او در حال حاضر حل و فصل را به حفظ و هریت دیگر
در تاریکی.
او دلیلی برای باور خود را تقریبا از سرما خود را بازیافت ، و آن بود
که او باید تا حد ممکن برای گرفتن بهتر از او داشته باشند مطلوب
شکایت دیگر قبل از بازگشت آقایی.
او به خانم گودارد در رفت و بر این اساس روز بعد ، تحت لازم
توبه و طلب بخشایش از ارتباطات و یکی از شدت آن بود.-- او برای از بین بردن همه امید ها
که او تا industriously شده است
تغذیه -- به نظر می رسد در شخصیت خارج از نزاکت یکی از ارجح -- و
اذعان خودش را به شدت اشتباه کرده است و اشتباه داوری در تمام ایده های خود را بر روی یک
موضوع ، تمام مشاهدات خود را ، تمام خود را
اعتقادات ، تمام نبوت او را برای شش هفته گذشته.
اعتراف به طور کامل تجدید شرم اولین خود -- و دیدن اشک هریت
او فکر می کنم که او هرگز نباید دوباره در موسسه خیریه با خودش.
هریت با مته سوراخ هوش خیلی خوب -- سرزنش هیچ کس -- و در همه چیز
شهادت چنین ingenuousness منش و افکار عاری از خیال خودش ،
عنوان باید با مزیت های خاص که در آن لحظه ای را برای دوست خود ظاهر می شود.
اما در طنز به سادگی ارزش عفت و به نهایت و که بود
مهربان ، که باید به اتصال ، به نظر می رسید در کنار هریت است نه خود او.
هریت خودش را به عنوان داشتن هر چیزی که برای شکایت از در نظر بگیرند.
محبت از چنین مردی را به عنوان آقای التون که بیش از حد بزرگ شده اند تمایز.--
او هرگز نتوانست او را سزاوار -- و هیچ کس اما بسیار جزئی و مهربان یکی از دوستان به عنوان
دوشیزه Woodhouse که فکر می.
اشک او سقوط کرد وفور -- اما غم و اندوه او واقعا بی هنر که هیچ کرامت می تواند
را ساخته اند آن را بیشتر قابل احترام در چشم اما -- و او را به او گوش و سعی کرد تا
کنسول خود را با تمام قلب او و
فهم -- واقعا برای هم متقاعد شده است که هریت برتر بود
جانور از این دو -- و به او شبیه تر خواهد بود برای رفاه خود او و
شادی که از تمام نبوغ و هوش را می تواند انجام دهد.
این بود و نه بیش از حد در اواخر روز به مجموعه ای در مورد اینکه ساده و نادان است ، اما
او او را با هر قطعنامه قبلی تایید فروتن و با احتیاط ترک کرد ، و
سرکوب تخیل همه بقیه ی زندگی اش.
وظیفه دوم او در حال حاضر ، پست تر فقط به ادعای پدرش ، ترویج هریت
راحتی ، و تلاش برای اثبات محبت خود را در برخی از روش های بهتر از آنچه توسط
ساخت بازی.
او از او شده بود به هارتفیلد ، و به او مهربانی ترین unvarying shewed ، تلاش برای
اشغال و او را مات و متحیر کردن و کتاب ها و گفتگو ، به رانندگی آقای التون از او
افکار.
زمان ، او می دانستند ، باید برای این که به طور کامل انجام می شود اجازه داده شده و او می تواند
فرض خودش اما قاضی بی تفاوت از مسائل از جمله به طور کلی ، و بسیار
ناکافی به همدردی در دلبستگی
به آقای التون در خاص ، اما از آن به معقول و منطقی خود را به نظر می رسید که در سن هریت ،
و با انقراض کامل از تمام امید ، چنین پیشرفت ممکن است نسبت به ساخته شده
حالت خونسردی زمان آقای
بازگشت التون ، اجازه می دهد تا همه آنها را به دیدار مجدد در روال رایج
آشنایی ، بدون هیچ گونه خطر خیانت به احساسات یا افزایش آنها است.
هریت به او تمام کمال فکر می کنم ، و عدم وجود هیچ بدن را حفظ
او را در برابر به شخص و یا خوبی -- و در حقیقت ، ثابت بود خودش را
مصمم در عشق نسبت به اما پیش بینی شده بود ؛
اما هنوز آن را به او بسیار طبیعی است ، بنابراین اجتناب ناپذیر به نظر می رسد تلاش در برابر تمایل
از این نوع بدون تلافی یا عمل متقابل ، که او نمی تواند درک خود را ادامه بسیار طولانی در
نیرویی برابر.
اگر آقای التون ، در بازگشت خود ، بی تفاوتی خود را به عنوان آشکار و بی چون و چرا به عنوان ساخته شده
او نمی تواند شک او با نگرانی که انجام ، او نمی تواند تصور هریت در تداوم
به جای شادی خود را در معرض دید و یا خاطراتی از او.
شدن آنها ، کاملا ثابت شده ، ثابت در همان محل ، برای هر بد بود ، برای همه
سه.
از یکی از آنها را از قدرت حذف ، یا موثر هر گونه تغییر مواد
جامعه است. آنها باید یکدیگر ، مواجه شده و
بهترین از آن.
هریت تاسف آور تن از همراهان خود را در خانم گودارد دورتر بود ، آقای
التون در حال ستایش از همه معلمان و دختران بزرگ در مدرسه ، و
آن را فقط باید در هارتفیلد شود که او می تواند
هر گونه شانس شنیدن او را با اعتدال خنک کننده و یا حقیقت دافع صحبت.
از کجا زخم داده شده بود ، باید درمان وجود داشته باشد یافت اگر در هر نقطه و اما
احساس که ، تا او خود را در راه درمان را دیدم ، می تواند وجود داشته باشد هیچ صلح واقعی برای
خودش.
>
جلد اول
فصل هجدهم
آقای فرانک چرچیل نمی آمد. هنگامی که زمان پیشنهاد خود جلب کرد نزدیک ، خانم
ترس وستون در ورود نامه بهانه ای موجه بودند.
برای حال حاضر ، او می تواند ، به "ریاضت او بسیار بزرگ است و پشیمانی در امان ؛
اما هنوز هم او رو به جلو با امید به آینده به Randalls در هیچ دور نگاه
دوره است. "
خانم وستون بسیار مایوس بود -- خیلی بیشتر نا امید ، در واقع ، از او
شوهر ، هر چند وابستگی خود را بر روی دیدن مرد جوان بسیار هوشیار شده بود :
اما خلق و خوی خوش مشرب ، هر چند برای همیشه
انتظار خوب تر از اتفاق می افتد ، آیا همیشه برای امید خود را نه توسط هر گونه پرداخت
افسردگی متناسب. به زودی بیش از شکست حاضر ، مگس ، و
شروع به امید دوباره.
به مدت نیم ساعت آقای وستون شگفت زده شد و با عرض پوزش ، اما پس از آن او شروع به درک
که آینده فرانک دو یا سه ماه بعد خواهد بود یک طرح خیلی بهتر است ؛ بهتر
زمان از سال ، بهتر آب و هوا ، و او
قادر خواهند بود ، بدون شک ، به ماندن قابل ملاحظه ای طولانی تر با آنها به نسبت اگر او
زودتر آمده بود.
این احساس ها به سرعت در حال ترمیم راحتی خود را ، در حالی که خانم وستون ، بیشتر
وضع نگران هیچ چیز گیراندم اما تکرار و تاخیر عذر و بهانه و
بعد از همه نگرانی او در مورد اینکه همسر او
به رنج می برند ، دچار یک معامله بزرگ تر خودش.
اما در این زمان در حالت روح بود به مراقبت واقعا در مورد آقای فرانک
چرچیل را ندارد ، مگر به عنوان یک ناامیدی در Randalls.
آشنایی در حال حاضر جذابیت برای او نداشت.
او می خواست ، و نه آرام می شود ، و از وسوسه ، اما هنوز هم ، آن را به عنوان حد مطلوب بود
که او باید ظاهر شود ، به طور کلی ، مانند خود معمول خود را ، او در زمان مراقبت بیان به عنوان
علاقه زیادی را در شرایط و
را وارد کنید به همان گرمی را به ناامیدی آقای و خانم وستون ، به طور طبیعی ممکن است متعلق
به دوستی خود را.
او اولین آن را به آقای نایتلی اعلام شد و بانگ زد کاملا به حد
لازم بود ، (یا ، به اقدام یک بخشی ، شاید و نه بیشتر) در رفتار
Churchills ، در نگه داشتن او را دور است.
او سپس اقدام به یک معامله خوب بیش از او احساس می گویند ، استفاده از چنین
علاوه بر این به جامعه محدود خود را در Surry ، لذت بردن از نگاه کسی
جدید ، روز جشن و سرور به کل هایبوری که
نزد او را ساخته اند و با پایان دادن به تأملاتی در Churchills
دوباره ، خودش به طور مستقیم در مخالفت با آقای نایتلی نقش دارند و به
سرگرمی بزرگ او ، متوجه شد که او بود
گرفتن از طرف دیگر این سوال را از افکار واقعی او ، و استفاده از خانم
استدلال وستون در برابر خودش.
Churchills به احتمال بسیار زیاد در گسل هستند ، گفت : "آقای نایتلی ، خونسردی" اما من به جرات می گفت
او ممکن است اگر او آمده. "" من نمی دانم که چرا شما باید بگویم.
او آرزوهای بسیار برای آمدن ، اما عمو و عمه اش به او دریغ نمی ".
"من نمی تواند باور کند که او قدرت از آینده نیست ، اگر یک نقطه از آن او ساخته شده.
خیلی بعید است ، برای من به آن باور بدون مدرک. "
"عجیب و غریب شما چطور است!
آنچه که آقای فرانک چرچیل انجام می شود ، شما را فرض کنید او را چنین غیر طبیعی
مخلوق؟ "
"من او را در تمام موجودی غیر طبیعی فرض نیست ، مشکوک است که او ممکن است
یاد گرفته به بالای connexions او باشد ، و به مراقبت های بسیار کمی برای هر چیز ، اما خود را
لذت بردن از زندگی با کسانی که همواره او را نمونه ای از آن.
این یک معامله بزرگ طبیعی تر از یک نفر می تواند آرزو ، که یک مرد جوان ، توسط آورده
کسانی که افتخار ، لوکس ، و خودخواه هستند ، باید افتخار ، لوکس ، و
خودخواه بیش از حد.
اگر فرانک چرچیل برای دیدن پدرش تحت تعقیب بود ، او را ساختگی بین
سپتامبر و ژانویه.
انسان در سن خود را -- چه کاره است -- سه یا چهار و بیست -- نمی تونم بدون
با استفاده از انجام تا آنجا که. این غیر ممکن است. "
که به راحتی گفت ، و به راحتی احساس شده توسط شما ، که همیشه ارباب خود را.
شما بدترین قاضی در جهان ، آقای نایتلی ، از مشکلات
وابستگی.
شما نمی دانید که آنچه در آن است به tempers برای مدیریت است. "
"این است که نمی توان تصور است که انسان را از سه یا چهار و بیست نباید
آزادی از ذهن و یا اندام به این مبلغ است.
او می تواند پول را نمی خواهم -- او می تواند اوقات فراغت را نمی خواهم.
ما می دانیم ، بر عکس ، که او چیزهای زیادی از هر دو ، که او خوشحال است برای خلاص شدن از شر
آنها را در idlest haunts در پادشاهی.
ما او را برای همیشه در برخی از چشمه اب معدنی و یا محل دیگر را بشنود.
کمی در حالی که پیش ، او در Weymouth شد. این ثابت می کند که او می تواند ترک
Churchills. "
"بله ، گاهی اوقات او می تواند." "و این بار هر زمان که او فکر می کند آن را
ارزش در حالی که خود را در هر موقع هر گونه وسوسه از لذت وجود دارد ".
"این بسیار ناعادلانه به قضاوت ، رفتار هر بدن بدون دانش صمیمی
وضعیت خود.
هیچ کس ، که در درون یک خانواده نبوده است ، می تواند آنچه را که مشکلات می گویند
هر فرد از آن خانواده ممکن است.
ما باید با Enscombe آشنا شود ، و با خلق و خوی خانم چرچیل ، قبل از ما
تظاهر به تصمیم گیری بر اساس آنچه که برادرزاده او می تواند انجام دهد.
در آن زمان ، او ممکن است قادر به انجام یک معامله بزرگ بیشتر از او می تواند در دیگران. "
"یک چیز ، اما ، که یک مرد همیشه می توانید انجام دهید وجود دارد ، اگر او chuses ، و آن این است او
وظیفه ؛ نه توسط مانور دادن و finessing ، اما با قدرت و حل و فصل است.
این وظیفه فرانک چرچیل را به پرداخت این با توجه به پدرش است.
او می داند که آن را به صورت چنین است ، با وعده ها و پیام های خود را ، اما اگر او می خواست به انجام آن ، آن را
ممکن است انجام می شود.
یک مرد که احساس درستی در یک بار ، به سادگی و مصمم ، به خانم چرچیل می گویند --
هر قربانی از لذت صرف شما همیشه من آماده را به شما را پیدا خواهد کرد
راحتی ، اما من باید بروید و پدرم را ببینم.
من می دانم که او خواهد بود با شکست من در چنین یک علامت احترام به او را در صدمه دیده است
به مناسبت حضور.
بنابراین ، من باید مجموعه ای خاموش به فردا -- اگر او می گویند تا خود را در یک بار ، در تن
تصمیم تبدیل شدن به یک مرد ، می شود وجود ندارد مخالف رفتن او است. "
"نه ، گفت :" اما ، خنده "، اما شاید ممکن است برای برخی به پشت آمدن او ساخته شده
دوباره.
زبان از جمله برای یک مرد جوان که وابسته به طور کامل برای استفاده -- هیچ کس اما شما ، آقای
نایتلی ، که تصور آن ممکن است.
اما شما باید یک ایده از آنچه لازم است در شرایط مستقیما در مقابل
به را آن گونه که مایلید تغییر دهید.
آقای فرانک چرچیل به ساخت چنین یک سخنرانی که به عمو و عمه ، که
او را ، و برای او فراهم -- ایستاده در وسط
اتاق ، گمان می کنم ، و با صدای بلند صحبت کردن به او به عنوان
می تواند -- چگونه می تواند شما را تصور انجام چنین عملی "؟
"بستگی دارد آن را ، اما ، انسان معقول که هیچ سختی در آن.
او خود را در سمت راست احساس و اعلامیه -- ساخته شده از البته ، به عنوان یک مرد
حس آن را به شیوه ای مناسب -- که او را خوب انجام دهید ، بالا بردن او بالاتر ،
رفع علاقه قوی خود را با مردم
او در وابسته ، از همه که یک خط از شیفت و مصلحت می تواند انجام دهد.
احترام به محبت اضافه شده است.
آنها احساس کنند که آنها می توانند به او اعتماد ؛ که برادرزاده که به درستی توسط او انجام داده بود
پدر ، به درستی انجام شده توسط آنها را ، برای آنها می دانند ، و همچنین او می کند ، و همچنین تمام
جهان باید بدانند که او باید به پرداخت
این دیدار به پدرش ، و در حالی که از روی پستی اعمال قدرت خود را به آن تاخیر ، در
قلب خود را بهتر از او را برای ارسال به هوی و هوس خود فکر نمی.
احترام برای رفتار درست است توسط هر بدن احساس می شود.
اگر او در این نوع شیوه ای عمل می کنند ، در اصل ، به طور مداوم ، به طور منظم ، خود را
ذهن کمی خود را خم کنید. "
"من به جای شکی نیست که.
از خم شدن ذهن های کوچک شما را بسیار می پسندم ، اما جایی که ذهن کوچک متعلق به غنی
مردم در قدرت ، من فکر می کنند که صدای شلاق از تورم خارج ، تا آنها کاملا
به unmanageable به عنوان کسانی بزرگ.
من می توانید تصور کنید ، که اگر ، همانطور که شما ، آقای نایتلی ، به حمل و نقل و
همه در یک بار در وضعیت آقای فرانک چرچیل قرار می گیرد ، به شما خواهد بود قادر به گفتن و انجام
تنها آنچه شما شده اند توصیه شده است برای او ، و ممکن است اثر بسیار خوبی داشته است.
Churchills ممکن است یک کلمه برای گفتن در بازگشت ، اما پس از آن ، شما را ندارند.
عادات اطاعت زودرس و رعایت طولانی برای شکستن.
او که تا به آن ممکن است آسان به مرز ترکیدن رسیده مندرج در یک بار به کامل
استقلال ، و مجموعه تمام ادعاهای خود را بر قدرشناسی و توجه خود را در هیچ.
او ممکن است به عنوان قوی حس به چه حقی خواهد بود ، آنجا که می توانید داشته باشند ، بدون اینکه این کار
برابر ، تحت شرایط خاص ، به عمل به آن. "
"سپس آن را حس چنان قوی خواهد بود.
اگر موفق به تولید اعمال برابر ، آن می تواند محکومیت برابر است. "
"اوه ، تفاوت از وضعیت و عادت!
من آرزو می کنم شما می توانید سعی کنید بفهمید چه یک مرد مهربان و جوان ممکن است به احتمال زیاد احساس در
به طور مستقیم مخالفت با آنها ، از آنها به عنوان فرزند و پسر او شده است تا به دنبال تمام خود را
زندگی است. "
"مرد جوان مهربان ما یک مرد جوان بسیار ضعیف است ، اگر این به مناسبت اول او
حمل از طریق یک قطعنامه به حق در برابر اراده دیگران.
این باید به یک عادت با او در این زمان بوده است ، پس وظیفه خود ، به جای
مجمع تشخیص مصلحت نظام مشاوره است. من می توانم برای ترس از کودک اجازه می دهد ، اما
از مرد نیست.
همانگونه که او می شد منطقی است ، او باید به خود roused و متزلزل بود که
در اقتدار خود را نالایق است.
او باید که با تلاش برای اولین بار در سمت خود به او را اندکی مخالفت خود را
پدر. او به عنوان او باید شروع شده بود ، که وجود دارد
شده است در حال حاضر هیچ مشکل. "
"ما هرگز در مورد او به توافق برسند ،" گریه اما ، "اما این هیچ چیز فوق العاده ای است.
من حداقل ایده خود را که یک مرد ضعیف و جوان : من احساس می کنم که او نمی باشد.
آقای وستون نمی خواهد کور به حماقت ، هر چند در فرزند خود ، اما او بسیار
به احتمال زیاد به بازده تر ، مطابق ، منش خفیف تر از خود را با توجه به
مفهوم کمال انسان.
من به جرات می گویند او است ، و اگر چه آن ممکن است او را قطع از برخی از مزیت های آن را
امن او بسیاری دیگر. "
"بله ، تمام مزایای نشسته هنوز هم زمانی که او باید به حرکت می کند ، و رهبری
زندگی لذت صرف بیکار ، و fancying خود را فوق العاده در پیدا کردن بهانه های خبره
برای آن است.
او می تواند نشستن و نوشتن نامه شکوفایی خوب ، پر از حرفه ها و
دروغ ، و خود را متقاعد کند که او کرده است بر اساس بهترین روش در برخورد
جهان حفظ صلح در خانه و
جلوگیری از پدرش به داشتن حق شکایت است.
انزجار خود را نامه من. "" احساسات شما منحصر به فرد هستند.
آنها به نظر می رسد برای راضی کردن هر بدن دیگری. "
"من شک دارم که آنها را خانم وستون راضی نیست. آنها به سختی می تواند یک زن خوب او را برآورده
حس و احساسات سریع : در محل یک مادر ایستاده است ، اما بدون مادر
محبت به کور او.
آن را در حساب او این است که به Randalls توجه مضاعف به علت است ، و او باید مضاعف
احساس حذف.
اگر او شخص خودش در نتیجه ، او آمده اند من به جرات می گفت و
مدلول آن را ندارد که آیا او و یا هیچ است.
آیا می توانید فکر می کنم دغل دوستان خود را در این نوع ملاحظات؟
آیا شما فرض کنید او اغلب می گویند که این همه به خودش؟
نه ، اما ، مهربان مرد جوان را می توان مهربان تنها در فرانسه ، نه در زبان انگلیسی.
وی ممکن است "aimable ،" بسیار دارای رفتار بسیار خوب ، می شود و بسیار مطبوع ، اما او می تواند
هیچ ظرافت زبان انگلیسی نسبت به احساسات افراد دیگر : هیچ چیز واقعا
مهربان در مورد او. "
"شما به نظر می رسد مصمم به از او بد فکر می کنم." "-- نه در همه ، پاسخ داد :" آقای نایتلی ،
نه ناراضی ، "من نمی خواهم از او فکر می کنم بد است.
من باید به عنوان آماده برای تصدیق شایستگی خود را به عنوان هر انسان دیگر ، اما من از شنیدن
هیچ ، جز آنچه صرفا شخصی است که او به خوبی رشد کرده و خوب به دنبال است ، با
صاف و رفتار قابل قبول است. "
"خب ، اگر او هیچ چیز دیگری به او توصیه کرده اند ، او خواهد شد گنج در هایبوری.
ما بر مردان جوان خوب اغلب نگاه کنید ، به خوبی تربیت و دلپذیر.
ما باید به خوبی و از آنها بخواهید برای همه فضائل را به مقرون به صرفه.
آیا می توانید تصور کنید ، آقای نایتلی ، چه احساس خود را در آینده تولید خواهد شد؟
خواهد شد وجود دارد اما یک موضوع در سراسر parishes Donwell و هایبوری ، اما
یکی علاقه -- یک شی از روی کنجکاوی از آن خواهد شد همه آقای فرانک چرچیل ، ما باید
فکر می کنم و هیچ کس دیگری صحبت می کنند. "
"شما که من خیلی بیش از حد شده بهانه.
اگر من او معاشرت ، من باید خوشحالم از آشنایی خود را ، اما اگر او تنها یک
قروچه شخص خودنما و نادان ، او را بیشتر از وقت من یا افکار اشغال نیست. "
"نظر من از او است ، که او می تواند مکالمه خود را به طعم و مزه هر بدن وفق دهند ،
است و قدرت و همچنین آرزوی بودن جهان سازگار است.
به شما ، او را از بخش کشاورزی صحبت ، به من ، به نقاشی یا موسیقی ، و به همین ترتیب برای هر بدن ،
داشتن که اطلاعات کلی در همه افراد را قادر خواهد ساخت که او به دنبال
سرب ، سرب ، فقط به عنوان
اختصاصی نیاز ممکن است ، و صحبت بسیار خوبی بر روی هر یک است که به نظر من
او. "
«و معدن ، گفت :" آقای نایتلی گرمی "است ، که اگر او به نوبه خود از هر چیزی مانند آن ، او
خواهد شد تنفس همکار غیر قابل تحمل ترین!
چه! در سه و بیست به پادشاه از شرکت او -- مرد بزرگ -- تمرین
سیاستمدار ، که به خواندن شخصیت هر بدن ، و استعدادهای هر بدن
منجر به نمایش خود را
برتری ، به انصراف flatteries خود را در اطراف ، که او ممکن است همه را
ظاهر می شود مثل احمق ها در مقایسه با خودش!
اما عزیز من ، خود را حس خوب می تواند مانند یک توله سگ تحمل نیست که آن را به آمد
نقطه. "" من بیشتر در مورد او می گویند ، گریه : "اما ،
"شما به نوبه خود هر چیزی که به شر است.
ما هر دو تعصب شما را در مقابل ، من برای او و ما هیچ شانسی از موافقت تا
او واقعا در اینجا "و" تعصب!
من تعصب نیست. "
"اما من بسیار ، و بدون اینکه در همه شرمنده از آن است.
عشق من برای آقای و خانم وستون تعصب تصمیم گرفته شده به نفع او به من می دهد. "
او شخصی است که من فکر می کنم هرگز از پایان یک ماه خود را به دیگری گفت : "آقای
نایتلی ، با درجه ای از ازار ، که ساخته شده اما بلافاصله از چیزی صحبت
دیگری ، هر چند او نمی توانست درک چرا او باید عصبانی.
برای دوست نداشتن به یک مرد جوان ، او فقط به این دلیل به نظر می رسد متفاوت باشد
منش از خود ، نالایق ازادگی واقعی از ذهن است که او
همیشه مورد استفاده قرار گیرد تا در او را تصدیق ، برای با
همه افکار بالایی از خود ، که او اغلب به اتهام او گذاشته بود ، او تا به حال هرگز
قبل از برای یک لحظه تصور می تواند او را به شایستگی از دیگری ناعادلانه است.
>