Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب سوم : آهنگ از طوفان
فصل هشتم.
دست در کارت
خوشبختانه ناخودآگاه از مصیبت جدید در
خانه ، خانم Pross راه خود را در امتداد موضوع
کوچه های تنگ و رودخانه های عبور
پل Pont - Neuf ، حساب او را در
ذهن تعدادی از خریدهای ضروری
او تا به حال خواهد شد.
آقای Cruncher ، با سبد ، راه رفته به در
در کنار او.
آنها هر دو نگاه به سمت راست و به
سمت چپ را به بسیاری از مغازه ها که گذشت ،
چشم محتاط برای همه اجتماعی دسته ای بود
تجمع مردم ، و معلوم شد از
راه خود را برای جلوگیری از هر گروه بسیار هیجان زده
از talkers.
آن شب یک شب خام و رودخانه مبهم بود ،
به چشم با چراغ فروزان و تاری
به گوش با صداهای خشن ، نشان داد که در آن
barges در مستقر شده بودند که
اسمیت کار می کرد ، ساخت تفنگ ارتش
جمهوری.
وای بر مردی که با حقه بازی
_that_ ارتش ، یا ارتقاء کردم بدون استحقاق در
آن!
برای او بهتر است که ریش خود را به حال هرگز
رشد کرده است ، برای پرشین ملی او را تراشیده
نزدیک است.
پس از خریداری مقالات چند کوچک از
مواد غذایی ، و میزان روغن برای چراغ ،
دوشیزه Pross خودش bethought از شراب
آنها می خواستند.
پس از peeping را به چند شراب مغازه ها ، او
متوقف در نشانه ای از جمهوری خواه خوب
Brutus از دوران باستان ، نه چندان دور از
ملی کاخ ، یک بار (و دو بار)
Tuileries ، که در آن جنبه از مسائل را
و نه در زمان تصور کرد.
اما در هر حال نگاه ساکت تر از هر جای دیگری
از همان شرح آنها گذشته بود ،
و ، هر چند با کلاه قرمز وطن پرست بود ،
بنابراین نه به عنوان استراحت قرمز است.
صدایی آقای Cruncher ، و پیدا کردن او را از
به نظر او ، خانم Pross متوسل به
Brutus جمهوری خواه خوب از دوران باستان ،
با حضور او اسب سوار.
کمی ناظر چراغ دودی ؛ از
مردم ، لوله را در دهان ، بازی با
کارت های لنگی و دومینو زرد ؛ از یک
لخت سینه ، لخت مسلح ، دوده - begrimed
کارگر خواندن مجله با صدای بلند ، و از
دیگران گوش دادن به او ، از سلاح
فرسوده ، و یا کنار گذاشته می شود از سر گرفت ؛ از
دو یا سه مشتریان کاهش یافته است به جلو
خواب ، که در بالای شانه های محبوب
کرک اسپنسر سیاه و سفید ، در آن نگاه
نگرش ، مانند slumbering خرس یا سگ ؛
دو عجیب و غریب با نزدیک شدن به مشتریان
ضد ، و نشان داد که چه می خواستند.
به عنوان شراب خود را اندازه گیری خارج شد ، مرد
جدا از مرد دیگری در گوشه و
گل رز به ترک.
در رفتن ، او تا به حال به چهره خانم Pross.
به محض انجام داد او را به صورت ، از خانم Pross
ادا فریاد ، و دست او را clapped.
در حال حاضر ، شرکت تمام شد در
پای خود بایستند.
که کسی توسط کسی به قتل رسید
vindicating اختلاف نظر بود
وقوع احتمالی.
همه نگاه برای دیدن کسی سقوط است ، اما
تنها چیزی که دیدم یک مرد و یک زن ایستاده خیره
در هر یک از دیگر ؛ مرد با تمام ظواهر
جنبه های فرانسوی و کامل
جمهوری خواه ؛ زن ، آشکارا انگلیسی.
چه در این گفت ضد ناامید کننده بود ،
اوج ، توسط شاگرد خوب
Brutus جمهوری خواه از دوران باستان ، به جز اینکه
آن چیزی بود بسیار چرب و نرم و با صدای بلند ،
می توانست به عنوان بسیار عبری یا شده است
کلدانی به خانم Pross و محافظ او را ،
هر چند همه آنها گوش شده بود.
اما ، آنها بدون گوش برای هر چیزی در حال خود
تعجب.
برای ، باید ثبت شود ، که نه تنها شد
دوشیزه Pross از دست رفته در حیرت و اضطراب ،
اما ، آقای Cruncher -- هر چند آن را در نظر می رسید او
خود جداگانه و فردی حساب -- در
دولت از بزرگترین تعجب می کنم.
"ماده چیست؟" مرد بود که گفته بود
ناشی از خانم Pross به فریاد ؛ صحبت کردن در
احسان ، صدای ناگهانی (هر چند کم در تن) ،
و به زبان انگلیسی.
"اوه ، سلیمان ، سلیمان عزیز!" گریه خانم
Pross ، کف زدن دست او دوباره.
"پس از تنظیم نمی چشم بر شما یا شنیدن
از شما برای مدتی چنین طولانی زمان ، نظر شما پیدا کنم؟
اینجا! "
"آیا با من تماس سلیمان نیست.
آیا می خواهید به مرگ من؟ "پرسید :
مرد ، در پنهان ، وحشت راه.
"برادر ، برادر!" گریه خانم Pross ،
ترکیدن به اشک.
"آیا چیزی که من همیشه خیلی سخته با شما شده است که شما
از من بپرسید چنین سوال بی رحمانه؟ "
"پس از حرف زدن خودداری meddlesome خود ، گفت :"
سلیمان ، "و بیرون می آیند ، اگر شما می خواهید
با من حرف بزن.
پرداخت هزینه برای شراب خود را ، و بیرون می آیند.
این مرد چه کسی است؟ "
دوشیزه Pross ، تکان دادن او توام با عشق و منکوب
سر در او به هیچ وجه مهربان
برادر ، گفت : از طریق اشکهایش را پاک کرد ، "آقای
"اجازه بده تا او را بیرون می آیند نیز ، گفت :" سلیمان.
"آیا او به من فکر می کنم روح؟"
ظاهرا ، آقای Cruncher انجام داد ، به قضاوت از
به نظر می رسد او.
او گفت : در یک کلمه نیست ، با این حال ، و خانم
Pross ، کاوش در اعماق شبکه شطرنجی و امثال آن خود را
از اشک خود را با دشواری بزرگ
پرداخت برای او شراب.
همانطور که او انجام این کار ، سلیمان رو به
پیروان Brutus جمهوری خواه خوب
دوران باستان ، و ارائه چند کلمه از
توضیح در زبان فرانسه ، که
ناشی از آنها همه را به خود عود
مکان های سابق و حرفه.
"حالا ، گفت :" سلیمان ، توقف در تاریکی
گوشه خیابان ، "چه چیزی می خواهید؟"
"چگونه وحشتناک نامهربان در هیچ برادر
تا به حال تبدیل شده به دور از عشق و علاقه من! "گریه
دوشیزه Pross ، "به من چنین پستال بدهد ،
را نشان دهد و من هیچ محبت. "
"وجود دارد.
رسوا آن!
، وجود دارد "گفت : سلیمان ، ساخت قطعه در خانم
Pross لب با خودش بود.
"حالا شما محتوای؟"
دوشیزه Pross فقط سرش را تکان داد و گریستم در
سکوت.
"اگر شما به من انتظار را شگفت زده کرد ، گفت :"
برادرش سلیمان ، گفت : "من شگفت زده نمی کند ، من
می دانستم که اینجا بودی ، من اکثر مردم می دانند
که اینجا هستید.
اگر شما واقعا نمی خواهم که من را به خطر اندازد
وجود -- که نیمی از من باور شما -- رفتن
راه خود را در اسرع وقت ، و به من اجازه بده
برو تو.
من مشغول است.
من را ببینید. "
"انگلیسی برادرم سلیمان ،" سوگواری خانم
Pross ، ریخته گری تا اشک مملو چشمانش ،
"که در گیری او از یکی از حال
بهترین و بزرگترین مردان در مادری او
کشور ، یک مقام رسمی در میان خارجی ها ، و
خارجی ها چنین!
من تقریبا هر چه زودتر می را دیده اند ، هموطنان عزیز
پسر دروغ گفتن در او -- "
"گفتم!" گریه برادرش ،
قطع.
"من آن را می دانستند.
شما می خواهید از مرگ من.
من باید رندر ، مشکوک شده توسط خود من
خواهر.
همانطور که من در گرفتن! "
"آسمان بخشنده و مهربان ممنوع!"
گریه خانم Pross.
"دور ترجیح می دهند که من هرگز شما را دوباره ببینم
سلیمان عزیز ، هر چند من همیشه تو را دوست داشتم
واقعا ، و همیشه باید.
اما یک کلمه بگو مهربان به من و
به من بگو چیزی عصبانی هستید و یا رانده شده است وجود دارد
بین ما ، و من شما را بازداشت هیچ
خرد است. "
خوب خانم Pross!
همانطور که اگر در بیگانگی بین آنها بود
آمده از هر از مجرمیت مخصوص اوست.
همانطور که اگر آقای کامیون به حال آن را برای در دست نیست
واقع ، سال پیش ، در گوشه ای آرام در
سوهو ، که این برادر ارزشمند به حال صرف
پول خود را و او را سمت چپ!
او گفت : واژه محبت ،
با این حال ، با سوء نیت به مراتب بیشتر
واگذاری و حمایت از او می تواند
نشان داده اند اگر شایستگی نسبی خود و
موقعیت معکوس شده بود (که
همواره این پرونده که همگی در سراسر جهان) ،
زمانی که آقای Cruncher ، او را لمس می
شانه ، hoarsely و غیر منتظره
interposed با زیر مفرد
سوال :
"من می گویند!
ممکن است به نفع بپرسم؟
که آیا نام خود را جان سلیمان ، یا
سلیمان جان؟ "
رسمی نسبت به او با تبدیل ناگهانی
بی اعتمادی.
او که قبلا ادا کلمه است.
"بیا!" گفت : آقای Cruncher.
"خارج صحبت می کنند ، می دانید."
(که از این طریق ، بیشتر از او می تواند
کار خود را.)
"سلیمان جان ، و جان سلیمان؟
سلیمان به شما زنگ بزند ، و او باید بداند ،
که خواهر خود را.
_I_ و می دانم که تو هستی جان ، می دانید.
کدام یک از این دو برای اولین بار می رود؟
و با توجه که نام Pross ، به همین ترتیب.
warn't که نام خود را بر روی آب است. "
"نظر شما چیست؟"
"خب ، من می توانم تمام منظورم این است که نمی دانم برای من نمی تواند
تماس به ذهن چه نام خود را ، بیش شد
آب است. "
"نه. اما من قسم می خورم آن دو نام بود
هجا. "
"در واقع؟"
"بله. دومی یکی یکی هجا بود.
من می دانید.
شاهد در بیلی -- شما جاسوسی شده است.
چه ، در به نام پدر از دروغ ،
پدر خود را به خودتان بود ، به نام شما در
آن زمان؟ "
"Barsad ، گفت :" صدای دیگری ، قابل توجه شوید.
"این نام را برای هزار پوند است!"
گریه جری.
سخنران که رخ داد در ، سیدنی شد
کارتن.
او دست خود را پشت سر او را زیر بود
دامن خود را از سواری ، کت ، و او در ایستاده بود
آرنج آقای Cruncher به عنوان negligently به عنوان او
ممکن است در بیلی قدیمی خود ایستاده بود.
"آیا نگران نباشید ، عزیز من خانم Pross.
من در آقای کامیون ها وارد شدند ، با تعجب مشاهده کرد ،
دیروز عصر ، ما توافق کردیم که من می
حاضر نیست خودم تا زمانی که همه در جای دیگر بود
خوب ، یا مگر اینکه من می تواند مفید باشد ، من
حاضر خودم در اینجا ، به خواهش کمی بحث
با برادر خود را.
ای کاش شما تا به حال برادر بهتر به کار
از آقای Barsad.
من برای خاطر آقای Barsad آرزو نبود
گوسفند از زندان. "
گوسفند یک کلمه نمی تونم از زمان بود
جاسوس ، تحت gaolers.
جاسوس ، بود که در کم رنگ ، تبدیل paler ، و
از او پرسید که او چگونه جرأت --
"من به شما بگویم ، گفت :" سیدنی.
"من بر شما روشن ، آقای Barsad ، بیرون می آید
از زندان Conciergerie در حالی که من
در نظر بود دیوارها ، یک ساعت یا
بیشتر پیش.
شما باید به صورت چهره به یاد می شود ، و من
به یاد داشته باشید چهره است.
کنجکاو با دیدن شما ساخته شده است که در
اتصال و داشتن دلیل ، که
شما هیچ غریبه ، با شرکت برای شما
با بدبختی از دوستان حال حاضر بسیار
مایه تاسف است ، من در مسیر خود براه افتاد.
من به شراب مغازه راه می رفت در اینجا ، نزدیک
پس از تو ، نشسته و در نزدیکی شما.
من هیچ مشکل در deducing از حال خود
unreserved مکالمه تصویری و شایعه
آشکارا در مورد رفتن در میان تحسین خود ،
طبیعت از تماس شما.
و به تدریج ، چیزی که من به طور تصادفی انجام داده بود ،
به نظر می رسید خود را به منظور آقای شکل
Barsad. "
"چه هدف؟" جاسوسی ازش پرسید.
"این امر می تواند مزاحم ، و ممکن است
خطرناک است ، به توضیح در خیابان.
آیا می توانید به نفع من ، در اعتماد به نفس ، با
چند دقیقه از شرکت شما -- در دفتر
بانک Tellson است ، به عنوان مثال؟ "
"تحت تهدید؟"
"اوه! آیا من می گویم که؟ "
"پس ، چرا باید بروم وجود دارد؟"
"واقعا ، آقای Barsad ، من نمی توانم بگویم ، اگر شما
می توانید نیست "
"آیا منظورتان این است که نمی خواهند گفت ، آقا؟"
جاسوس irresolutely پرسید.
"من شما را دستگیر و پر واضح ، آقای Barsad.
من نیست "
recklessness غفلت کارتن از روش
با قدرت کمک از سرعت خود دست پیدا کرد و
مهارت ، در چنین کسب و کار به عنوان او در حال خود
راز ذهن ، و با چنین مردی را به عنوان او
برای انجام با.
چشم تمرین او آن را دیدم ، و ساخته شده ترین
از آن را.
"حالا ، من به شما گفته تا ، گفت :" جاسوسی ، ریخته گری
نگاه طعنه امیز در خواهرش ؛ "اگر هر
مشکل در می آید از این ، آن را به شما انجام می دهند. "
"بیا ، بیا ، آقای Barsad!" با خوشحالی گفت : سیدنی.
"آیا ناسپاس نمی شود.
اما برای من احترام زیادی برای خواهر شما ، من
ممکن است منجر نشده تا پس خوش به
پیشنهاد کمی که من مایل به ایجاد برای ما
رضایت متقابل هستیم.
آیا شما با من به بانک؟ "
"من شنیدن آنچه که شما رو برای گفتن دارد.
بله ، من با تو خواهم رفت. "
"پیشنهاد می کنم که ما برای اولین بار خود را انجام
خواهر با خیال راحت به گوشه ای از خود او
خیابان.
اجازه بازوی شما ، خانم Pross مرا.
این شهرستان خوب نمی باشد ، در این زمان ، برای
شما به خارج در ، حفاظت نشده و خود را به عنوان
اسکورت می داند آقای Barsad ، من او را دعوت
به آقای کامیون با ما.
آیا ما آماده؟
سپس بیا! "
دوشیزه Pross به یاد می آورد به زودی پس از آن ، و به
پایان زندگی خود به یاد میآورد ، که او به عنوان
دست خود را بر روی بازوی سیدنی و فشرده
در چهره اش نگاه کرد ، التماس او را به انجام
سلیمان به هیچ صدمه دیده بود ، braced وجود دارد
هدف در دست و نوع
الهام در چشم ها ، که نه تنها
تناقض شیوه ای نور خود را ، اما تغییر
و بزرگ مرد است.
او بیش از حد پس از آن با ترس اشغال
برای برادر که کمی او را سزاوار
محبت ، و با سیدنی دوستانه
reassurances ، به اندازه کافی به آنچه او توجه
مشاهده شده است.
آنها خود را در گوشه ای از خیابان سمت چپ ،
کارتن و رهبری راه را برای کامیون آقای عزیز ،
بود که در پیاده روی چند دقیقه.
جان Barsad ، یا سلیمان Pross ، راه رفته به در
از طرف او.
آقای کامیون فقط شام به پایان رسید حال او ، و
نشسته قبل از ورود به سیستم یا کمی شاد بود
دو نفر از آتش -- شاید به دنبال خود
فروغ برای تصویر از آن جوان
نجیب زاده مسن از Tellson است ، که تا به حال
نگاه به رنگ قرمز در زغال سلطنتی
جورج در دوور ، در حال حاضر سال خوب ها پیش.
او تبدیل سر خود را به آنها وارد شده ، و
نشان داد که با تعجب او را دیدم
غریبه.
"برادر خانم Pross است ، آقا ، گفت :" سیدنی.
"آقای Barsad. "
"Barsad؟" مکرر آقای مسن ،
"Barsad؟
من یک انجمن با نام -- و
با صورت می شود. "
"من به شما گفته شما تا به حال صورت قابل توجه ، آقای
Barsad "مشاهده کارتن ، coolly.
"دعا بنشیند."
همانطور که وی در زمان ریاست خویش می کند ، عرضه می
لینکی که آقای کامیون ، با گفتن به خواست
او با اخم ، "شاهد در آن دادگاه."
آقای کامیون فورا به یاد میآورد ، و
بازدید کنندگان جدید خود را با در نظر
undisguised نگاه از نفرت.
"آقای Barsad شده است به رسمیت شناخته شده توسط دوشیزه
Pross به عنوان برادر مهربان شما
از شنیده ، گفت : "سیدنی" است و
اذعان رابطه.
من به خبر های بدتری منتقل می کند.
Darnay دوباره بازداشت شده است. "
با حیرت زده ، قدیمی
آقا با خوشحالی گفت : "چه چیزی به من بگید!
من سمت چپ او ایمن و رایگان در درون این دو
ساعت ، دارم و در مورد به او بازگشت! "
"دستگیر شده برای همه که.
هنگامی که آن را انجام داده بود ، آقای Barsad؟ "
"فقط در حال حاضر ، اگر در همه."
"آقای Barsad بهترین مقام ممکن است ،
آقا ، گفت : "سیدنی" ، و من آن را از آقای
ارتباط Barsad به دوست و
برادر گوسفند بیش از یک بطری شراب ، که
دستگیری صورت گرفته است.
او فرستادگان در دروازه سمت چپ ، و دیدم
آنها توسط پورتر پذیرفته شده اند.
شکی نیست زمینی است که او وجود دارد
retaken. "
چشم کسب و کار آقای کامیون در خواندن
صورت سخنرانی که از دست دادن زمان بود
ساکن بر این مدعا است.
گیج ، اما منطقی که چیزی ممکن است
بستگی دارد حضور خود را از ذهن او
فرمان خود را ، و سکوت بود
توجه.
"حالا ، من اعتماد ، گفت :" سیدنی به او "که
نام و نفوذ دکتر Manette
ممکن است او را در مزرعه به عنوان خوب به فردا قرار می گیرد --
به شما گفت که قبل از دادگاه باشد
دوباره به فردا ، آقای Barsad --؟ "
"بله ، من اعتقاد دارم که این کار."
"-- به عنوان جا خوب به فردا به عنوان به روز.
اما ممکن است چنین نیست.
من به شما خود ، من زده شده ، آقای کامیون ، توسط
دکتر Manette 'sنداشتن به حال قدرت
برای جلوگیری از این بازداشت می شوند. "
"او ممکن است از آن را نمی شناخته شده از قبل ،"
گفت : آقای کامیون.
"اما این شرایط بسیار خواهد بود
هشدار دهنده ، زمانی که ما به یاد داشته باشید که چگونه شناسایی
او خود را با پسر در قانون است. "
"این درست است ،" آقای کامیون اذعان کرد ، با
دست مشکل خود را در چانه اش ، و خود را
چشم مشکل در کارتن.
"به طور خلاصه ،" سیدنی گفت ، "این است
هم از جان گذشته ، زمانی که بازی ها از جان گذشته هستند
بازی برای شرط بندی از جان گذشته.
اجازه دکتر بازی بازی برنده ؛ من
بازی خواهد کرد یکی از دست دادن.
زندگی هیچ مردی در اینجا خرید ارزش است.
هر یک خانه توسط مردم انجام شده به روز ،
فردا ممکن است محکوم شود.
در حال حاضر ، سهم من حل برای بازی ،
در مورد از بدترین ، دوست در است
Conciergerie.
و دوست من منظور خودم را به نفع خود ،
آقای Barsad است. "
"شما باید دارای کارت خوب ، آقا ، گفت :"
جاسوس.
"من آنها را بیش از اجرا.
من ببینیم که چه چیزی و من تو را ، -- جناب آقای. کامیون ، شما می دانید
چه بی رحم هستم ؛ برای شما آرزو دارم می خواهم به من بدهید
براندی کم است. "
قبل از آن او قرار داده بود ، و او نوشید خاموش
بقدر یک لیوان -- نوشید کردن دیگر بقدر یک لیوان --
تحت فشار قرار دادند بطری thoughtfully دور.
"آقای Barsad ، "او در تاریخ ، در تن رفت
کسی که واقعا بیش از یک دست بود به دنبال در
کارت : "از زندان گوسفند ، مامور سری از
کمیته های حزب جمهوری خواه ، در حال حاضر کلید گردان ، در حال حاضر
زندانی ، همیشه جاسوس و خبرچین های مخفی ،
بسیار با ارزش در اینجا برای بودن
انگلیسی که انگلیسی است کمتر به باز
سوء ظن از اغواء بکار بد در آن
از شخصیت های فرانسوی ، نشان دهنده
خود را به کارفرمایان خود را تحت نادرست
نام.
That'sa بسیار خوب کارت.
آقای Barsad ، در حال حاضر در از استخدام
جمهوری دولت فرانسه بود ، که قبلا به
در انگلیسی از اشرافی استخدام
دولت ، دشمن از فرانسه و
آزادی.
این کارت بسیار عالی است.
استنتاج روشن به عنوان روز در این منطقه از
سوء ظن ، که آقای Barsad ، هنوز در
پرداخت از دولت اشرافی انگلیسی ،
جاسوس است از پیت ، دشمن خیانتکار از
crouching جمهوری در آغوش خود ،
انگلیسی خائن و عامل همه فساد
بسیار از صحبت و خیلی سخته پیدا کنید.
کارت That'sa نمی شود مورد ضرب و شتم.
آیا شما به دنبال دست من ، آقای Barsad؟ "
"نه به درک خود را بازی کند ،" بازگشت
جاسوس ، تا حدودی uneasily.
"من بازی آس من ، Denunciation آقای Barsad
به کمیته نزدیکترین بخش.
نگاه بر دست خود ، آقای Barsad ، و ببینید
آنچه شما داشته باشد.
آیا شتاب نکن. "
او را کشید بطری نزدیک ، ریخته از دیگری
بقدر یک لیوان از براندی ، نوشید و آن را خاموش.
او را دیدم که جاسوس بود ترسان از او
آشامیدنی خود را به حالت مناسب برای
denunciation فوری از او را.
با دیدن آن ، او ریخت و نوشید و از دیگر
بقدر یک لیوان.
"نگاه کن بر دست خود را با دقت ، آقای Barsad.
وقت بگذارید. "
این دست فقیر بود از او مشکوک.
آقای Barsad از دست دادن کارت در آن دیدم که
سیدنی می دانستم که هیچ چیز از کارتن.
از پرتاب از کار شرافتمندانه خود را در
انگلستان ، از طریق بیش از حد سخت و ناموفق
ادای سوگند وجود دارد -- نه به خاطر او نبود
می خواستم وجود دارد ؛ دلایل ما برای انگلیسی
vaunting برتری ما را به پنهان کاری و
جاسوس از تاریخ بسیار مدرن هستند -- او می دانست که
او کانال عبور کرده بود ، و مورد قبول
خدمات در فرانسه برای اولین بار ، به عنوان یک وسوسه گر و
eavesdropper در میان هموطنان خود
وجود دارد : به تدریج ، به عنوان یک وسوسه گر و
eavesdropper در میان بومیان.
او می دانست که تحت سرنگون
دولت او جاسوس بر سنت شده است
آنتوان و Defarge را شراب مغازه ؛ به حال
دریافت شده از طرف پلیس مراقب چنین
سر از اطلاعات در مورد دکتر
حبس Manette است ، انتشار ، و
تاریخ به عنوان باید او را برای خدمت می کنند
معرفی به گفتگو با آن آشنا
Defarges ؛ و آنها را بر روی خانم محاکمه
Defarge ، و با آنها شکسته بود
بطور برجسته.
او همیشه با ترس به یاد آورد و
لرزان ، که آن زن وحشتناک بود
knitted زمانی که او با او صحبت کردیم ، و به حال
ominously در انگشتان دست او را به عنوان او را نگاه
نقل مکان کرد.
او از سال را دیده بود او را ، در بخش
آنتوان سنت ، بارها و بارها تولید
ثبت knitted او را ، و محکوم کردن مردم
که زندگی پس مطمئنا گیوتین
بلعیده تا.
او را ، تا هر یک به کار می دانستند که او بود
انجام داد ، که او امن نبوده است ، که پرواز
غیر ممکن بود ، که او به سرعت تحت گره خورده بود
سایه تبر و که با وجود
بیشترین بی ثباتی و خیانت خود را در
پیشبرد ترور حاکم ، یک کلمه
ممکن است آن را فرو بر او.
هنگامی که محکوم ، و بر اساس چنین قبر
عنوان به حال فقط در حال حاضر پیشنهاد شده است به ذهن او ،
گیراندم او که زن بسیار ناراحت کننده است که از
بسیاری از شخصیت های بی امان او را دیده بود
اثبات ، را در برابر او که تولید
مهلک ، ثبت نام خواهد بود و گذشته خود را با ضربه زدن
شانس زندگی است.
علاوه بر این که تمام مردان راز مرد هستند به زودی
وحشت زده ، در اینجا بود قطعا کارت به اندازه کافی از
یک دست کت و شلوار سیاه و سفید ، برای توجیه صاحب در
در حال رشد و نه کبود که او آنها را تبدیل
بیش.
"شما به ندرت به نظر می رسد مانند دست خود ، گفت :"
سیدنی ، با بزرگترین ارامش.
"آیا شما در این میان؟"
"من فکر می کنم ، آقا ، گفت :" جاسوسی ، در
meanest شیوه ای ، که او به آقای کامیون تبدیل شده است ،
"من ممکن است به نجیب زاده از سال شما درخواست تجدید نظر
و خیر خواهی ، آن را قرار داده به این دیگر
نجیب زاده ، آنقدر تاریخ خود ، که آیا او
می تواند تحت هیچ شرایطی آن را به آشتی
ایستگاه خود را به بازی آس که از آن او
صحبت کرده است.
اعتراف میکنم که در _I_ هستم جاسوسی ، و آن است که
در نظر گرفته شده باور نکردنی ایستگاه -- هر چند
باید آن را توسط کسی پر ، اما این
نجیب زاده هیچ جاسوس است ، و به همین دلیل باید او چنان
رفتار کردن خود را به عنوان یک را به خود؟ "
"من بازی آس من ، آقای Barsad ، گفت :" کارتن ،
گرفتن جواب در خود ، و به دنبال
در تماشا کرد ، "بدون تردید ، در
بسیار چند دقیقه. "
"من باید امیدوار بود ، آقایان هر دو ، گفت :"
جاسوس ، همیشه تلاش به قلاب آقای کامیون
به بحث و گفتگو "که احترام خود را برای
خواهر من -- "
"من بهتر نمی توانست شهادت من برای احترام
خواهر خود را از شده توسط در نهایت از بین بردن او
برادر او ، گفت : "سیدنی کارتن.
"شما فکر کنید ، نه آقا؟"
"من کاملا ساخته ذهن من در مورد
آن. "
شیوه ای صاف از جاسوسی ، مشکوکی در
اختلاط اصوات و اهنگ های ناموزون خود را با ostentatiously خشن
لباس ، و احتمالا با معمول خود
رفتار ، از جمله چک از دریافت
مرموزی نفوذ نا پذیری از کارتن ، -- چه کسی بود
رمز و راز به مردان و honester عاقلانه تری را از او ، --
- که آن را در اینجا و شک و تردید عمل شکست خورده او را.
در حالی که او در از دست دادن شد ، کارتن گفت ،
ازسرگیری هوا سابق خود را از در نظر گرفتن
کارت :
"و در واقع ، در حال حاضر من فکر می کنم دوباره ، من
احساس قوی است که من دیگر خوب
کارت در اینجا ، هنوز شمارش.
که دوست و همکار - گوسفند ، که صحبت از
خود را به عنوان در کشور pasturing
زندان تشکیل می شود که او "؟
"فرانسه.
شما او را نمی دانند ، گفت : "جاسوسی ، به سرعت.
"فرانسه ، سوگند ملایمی؟" تکرار کارتن ، غرق در افکار ، و
نه به ظاهر او را در تمام مقررات ، هر چند
او تکرار کلمه است.
"خوب ، او ممکن است."
"است ، به شما اطمینان می دهم ، گفت :" جاسوسی ؛ "هر چند
این مهم نیست. "
"هر چند که مهم نیست ،" تکرار
کارتن ، به همان روشی مکانیکی -- "هر چند
مهم نیست -- نه ، این مهم نیست.
شماره این حال من می دانم که صورت می شود. "
"من فکر نمی کنم.
من مطمئن نیستم.
این نمی تواند باشد ، گفت : "آگاه شود.
"این - can't - شود" ، گفتم سیدنی کارتن ،
گذشته نگر ، و idling شیشه ای خود را
(که خوشبختانه یکی کوچک بود) دوباره.
"Can't - می باشد.
خوب فرانسوی صحبت کرد.
با این حال مانند یک خارجی ، من فکر کردم؟ "
"استانی ، گفت :" آگاه شود.
"نه. خارجی! "گریه کارتن ، قابل توجه خود را
باز دست روی میز ، به عنوان یک شکست نور
به وضوح در ذهن خود.
"Cly! مبدل ، اما همان انسان.
ما که انسان قبل از ما در حال قدیمی
بیلی. "
"حالا ، شما وجود دارد شتابزده ، آقا ، گفت :"
Barsad ، با لبخند داد که خود را دارای منقار کج
بینی فوق العاده تمایل به یک طرف ؛
"شما واقعا وجود دارد به من بدهد استفاده بیش از
Cly (که من unreservedly خواهد شد اعتراف ، در این
فاصله از زمان ، شریک مال من بود)
شده است چندین سال مرده.
من او را در بیماری گذشته خود حضور داشتند.
او در لندن ، به خاک سپرده شد در کلیسا از
Pancras سنت در زمینه های -.
عدم محبوبیت خود را با بددهنی کردن
بسیاری در حال حاضر مانع من
پس از او باقی مانده است ، اما من کمک کرد تا دراز
او را در تابوت می کند ".
در اینجا ، آقای کامیون آگاه شد ، از جایی که او
، از جن سایه های قابل توجه در سه شنبه
دیوار.
ردیابی آن را به منبع آن ، او آن را کشف کرد
به توسط ایجاد ناگهانی فوق العاده
افزایش و سفت شدن تمام افزایش یافته است و
مو سفت روی سر آقای Cruncher است.
"اجازه بدهید به ما معقول باشد ، گفت :" جاسوسی "، و
بیائید منصفانه.
برای نشان دادن اشتباه شما چگونه شما هستند ، و چه
شما فرض بی اساس است ، من می خواهد
ذخیره کردن قبل از اینکه شما گواهی Cly است
کفن و دفن ، که من اتفاق افتاده است که در انجام
من جیب کتاب ، "با شتاب زده دست او
تولید و باز آن را ، "از زمان.
آن وجود دارد.
آه ، در آن نگاه کنید ، در آن نگاه کنید!
شما نمی توانید آن را در دست خود را می کند ؛ آن را ندارد
جعل اسناد. "
در اینجا ، آقای کامیون درک انعکاس در
به دیوار کشیده ، و آقای Cruncher گل رز
و پا رو به جلو.
موی او نمی توانست بیشتر با خشونت
در پایان ، اگر که لحظه ای با لباس شده بود
توسط گاو با شاخ مچاله در
خانه جک که ساخته شده است.
غیب شده توسط جاسوس ، آقای Cruncher در ایستاده بود
از طرف او ، و او را در شانه را لمس کرد.
مانند یک شبح مانند ضابط.
"این استاد وجود دارد راجر Cly ، ، گفت :" آقای
Cruncher ، با کم حرف و با اهن بسته
visage.
"پس _you_ او را در تابوت او چیست؟"
"من."
"چه کسی او را خارج از آن؟"
Barsad پشت در صندلی خود را خم ، و
stammered ، "منظورت چیست؟"
"منظور من ، گفت :" آقای Cruncher ، "که او
warn't هرگز در آن است.
نه! نه او!
می خواهم که سر من در زمان خاموش ، اگر او بود هرگز
در آن است. "
جاسوس دور در آقایان دو نگاه ؛
آنها هر دو نگاه در توصیف ناپذیر
در کمال تعجب می بینند جری.
"من به شما بگویم ، گفت :" جری "که شما به خاک سپرده شد
سنگ فرش ، سنگ و زمین در آن وجود دارد
تابوت.
نمی رویم و به من بگویید که شما به خاک سپرده شد Cly.
این را وارد شد
من و دو آن را می داند. "
"چگونه می توانم آن را می دانید؟"
"آنچه که برای شما؟
Ecod! "growled آقای Cruncher ،" این من شما را
کردم کینه قدیمی رو دوباره است ، آن را ، با
impositions شرم آور خود را بر تجار!
من می خواهم نگه گلو خفه کردن و گرفتن شما
برای نیم گینه. "
سیدنی کارتن ، که ، با آقای کامیون ، تا به حال
در حیرت این به نوبه خود از دست داده
کسب و کار ، در اینجا به درخواست آقای Cruncher
متوسط و توضیح خود را دارد.
"در زمان دیگری ، آقا ،" او بازگشت ،
evasively ، "زمان حاضر بد
conwenient برای explainin.
آنچه که من به ایستاده ، این است که او به خوبی می داند wot
Cly وجود داشت که هرگز در آن وجود دارد
تابوت.
بگذار او می گویند او ، در بسیار به عنوان یک کلمه از بود
یک هجا ، و من چه خواهم از برگزار گرفتن
گلو و او را خفه کردن برای نیم
گینه ؛ "آقای ساکن Cruncher بر این به عنوان
کاملا لیبرال ارائه ؛ "و یا من از و
اعلام او. "
"پیف!
من یک چیز ، گفت : "کارتن.
"و من تو را دیگر کارت ، آقای Barsad.
غیر ممکن است ، در اینجا در خشمگین پاریس ، با
سوء ظن پر شدن هوا ، برای شما به
بیشتر زنده بودن از denunciation ، هنگامی که شما در
ارتباط با جاسوس دیگر اشرافی
از همان سوابق خود را به عنوان ، که ،
علاوه بر این ، تا در مورد رمز و راز او را از
داشتن جعلی مرگ و رسیدن به زندگی
دوباره!
پلات در زندان ، از خارجی
علیه جمهوری.
کارت قوی -- برخی از کارت گیوتین!
آیا شما در این میان؟ "
"نه!" بازگشت جاسوسی.
"من کناره گیری کردن.
اینجانب اعتراف میکنم که ما بودند تا با محبوب
اوباش ظالمانه ، که من تنها شدم دور
از انگلستان در خطر بودن به ducked
مرگ ، و به طوری که Cly ferreted شد تا و
پایین ، که او هرگز نمی دور در کردم
همه آنها به جز برای آن شم.
هر چند که چگونه این مرد می داند که شاهد بود ،
شگفتی شگفتی به من ".
"شما هرگز دچار مشکل سر خود را در مورد این
مرد ، "retorted آقای ستیز
Cruncher ؛ "شما به اندازه کافی مشکل دارند با
دادن که توجه شما را به نجیب زاده.
و نگاه کردن در اینجا!
یک بار دیگر "-- آقای. Cruncher نمی تواند
دار از ساخت و نه
متظاهر رژه خود را از سخاوت -- "من می خواهم
برگزاری گرفتن از گلو و خفه کردن شما به خاطر
نیمه گینه. "
گوسفند از زندان تبدیل شده ، از او
سیدنی کارتن ، و گفت ، با بیش
تصمیم ، "این به یک نقطه می آیند.
من در وظیفه برو به زودی ، و نمی تواند زیاد ماندن من
زمان.
شما به من گفت که شما تا به حال پیشنهاد ؛ آنچه در آن است؟
در حال حاضر ، آن را از هیچ درخواست استفاده بیش از حد از من است.
از من بپرسید تا هیچ چیز را در دفتر من ، قرار دادن
سر من در خطر جدی است فوق العاده ، و من تا به حال
بهتر زندگی من به شانس اعتماد
امتناع از احتمال رضایت.
به طور خلاصه ، من که باید انتخاب کنند.
شما از ناامیدی صحبت کنید.
ما همه از جان گذشته در اینجا.
به یاد داشته باشید!
ممکن است من شما را علنا محکوم اگر من فکر می کنم مناسب ، و من
راه من قسم می خورم می توانید از طریق دیواره های سنگ ، و
بنابراین می تواند دیگران است.
در حال حاضر ، چه چیزی شما را با من می خواهید؟ "
"خیلی زیاد.
شما در حال کلید گردان در Conciergerie؟ "
"من به شما بگویم برای یک بار همه ، وجود ندارد مانند
چیزی به عنوان فرار امکان پذیر است ، گفت : "جاسوسی ،
محکم.
"چرا من باید به شما بگویم آنچه که من نمی
خواسته؟
شما در حال کلید گردان در Conciergerie؟ "
گفت : "من گاهی اوقات."
"شما می توانید زمانی که شما انتخاب می کنید؟"
"من می توانم در داخل و خارج زمانی که من را انتخاب کنید منتقل می کند."
سیدنی کارتن شیشه ای با یکی دیگر از پر
براندی ، آن را ریخت و به آرامی بیرون بر
کوره فولاد سازی دهان ، و آن را تماشا آن را به عنوان کاهش یافته است.
این که همه به سر برد ، او گفت ، در حال افزایش :
"تا کنون ، ما باید قبل از این دو سخن گفته اند ،
به دلیل آن بود و همچنین که محاسن
کارت نه تنها باید استراحت بین
تو و من.
پا به اتاق تاریک در اینجا ، و اجازه دهید ما
یکی حرف آخر تنها. "
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه