Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب ONE آمدن فصل مریخ دو STAR سقوط
پس از آن شب اولین ستاره در حال سقوط است.
در اوایل صبح دیده بود، عجله بیش از وینچستر به سمت شرق، یک خط از شعله
در جو بالا است.
صدها نفر باید آن را دیده و آن را برای یک ستاره ی معمولی سقوط گرفته شده است.
آلبن آن را به عنوان خروج از خط مایل به سبز در پشت آن که برای برخی از پروتئین در برابر توصیف
ثانیه صورت گرفت.
Denning، بزرگترین قدرت ما را در شهاب سنگ ها، اظهار داشت که ارتفاع خود را
برای اولین بار در حدود 90 یا یک صد مایل بود.
به او به نظر می رسید که آن را حدود یکصد مایل به سمت شرق، او را به زمین افتاد.
من در خانه که در آن ساعت و نوشتن در مطالعه من بود و هر چند فرانسه پنجره من
چهره سمت Ottershaw و کور بود (برای من در آن روزها به نگاه کردن را دوست داشت
آسمان شب)، من تو را دیدم هیچ چیز از آن است.
اما این عجیب از همه چیزهایی است که تا کنون به زمین از فضا آمد، باید
کاهش یافته در حالی که من نشسته بود وجود دارد، قابل رویت به من بود من فقط با نگاه کردن به آن گذشت.
برخی از کسانی که شاهد پرواز آن می گویند آن را با صدای خش خش صدا سفر.
من خودم چیزی از آن را شنید.
بسیاری از مردم در برکشایر، ساری، و میدلسکس باید سقوط از آن را دیده اند،
و در اغلب تصور می کردند که یک شهاب سنگ دیگر بود فرود آمد.
هیچ کس به نظر می رسد مشکل برای جرم کاهش یافته در آن شب نگاه کنید.
اما خیلی زود در صبح روز Ogilvy فقیر، که ستاره عکسبرداری دیده بودند و چه کسی بود
متقاعد شده است که شهاب سنگ در جایی مشترک را بین Horsell، Ottershaw دراز، و
Woking، در اوایل با این ایده پیدا کردن آن افزایش یافت.
پیدا کردن آن او بود، بلافاصله پس از طلوع آفتاب، و نه چندان دور از چاله شن و ماسه.
سوراخ عظیم تاثیر پرتابه، و شن و ماسه و ساخته شده بود
شن پرت شده به شدت در هر جهت بر سلامت، تشکیل انبوه
قابل رویت یک مایل و نیم دور است.
خلنگ در آتش بود به سمت شرق و دود آبی رنگ نازک گل رز در برابر سپیده دم.
چیزی که به خودی خود دراز تقریبا به طور کامل در شن و ماسه به خاک سپرده شد، در میان تراشه های پراکنده
درخت شاه درخت آن را به حال به قطعات در فرود خود لرزیدند.
بخش کشف شده بود ظاهر یک سیلندر بزرگ، سفت و بیش از نمای کلی آن
نرم توسط ضخامت پوسته پوسته نمیخوام رنگ پوسته.
اما در هر حال قطر حدود سی متری.
او جرم، که در اندازه و بیشتر از آن در شکل شگفت زده می شود، زیرا اغلب با نزدیک شدن
شهاب سنگ ها گرد هستند بیشتر یا کمتر، به طور کامل.
بود، با این حال، هنوز هم گرم و پر از پرواز خود را از طریق هوا به عنوان منع او
در نزدیکی روش.
سر و صدای تکان دهنده در داخل سیلندر آن او را به خنک کننده نابرابر خود را نسبت
سطح، که در آن زمان بود به او داد که ممکن است توخالی است.
او در لبه گودال ایستاده باقی مانده که چیزی که برای خود ساخته شده بود، خیره
در ظاهر عجیب و غریب خود را، عمدتا در شکل غیر معمول و رنگ آن شگفت زده شده است،
و dimly درک و حتی پس از آن برخی از شواهد طراحی در ورود خود را.
صبح زود بود زیبا هنوز هم، و خورشید، پاکسازی درختان کاج
نسبت به Weybridge، در حال حاضر گرم بود.
او به یاد نمی شنیدن هر پرنده که آن روز صبح، قطعا وجود دارد نسیم
تکان دهنده، و تنها برای تلفن های موبایل، ضعف جنبش از درون cindery
سیلندر.
او به تنهایی مشترک بود.
ناگهان او با شروع متوجه شده که برخی از کلینکر خاکستری، خاکستری
پوسته ای که تحت پوشش شهاب سنگ، سقوط کردن لبه گرد
پایان.
این پیاده کردن تکه و باران را بر شن و ماسه.
یک قطعه بزرگ ناگهان آمد و افتاد با سر و صدای شدید که قلب او را به ارمغان آورد
به داخل دهان او.
برای یک لحظه، او به ندرت متوجه این بدان معنی است، و اگر چه گرما
بیش از حد، او را به گودال نزدیک به فله clambered برای دیدن چیزی که بیشتر
به وضوح.
او خیالی و حتی پس از آن که سرد شدن بدن، ممکن است برای این حساب، اما آنچه
آشفته که ایده این واقعیت که خاکستر در حال سقوط فقط از پایان بود
سیلندر.
و سپس او را درک است که بسیار آرام، بالای سیلندر دایره ای بود
چرخش در بدن خود است.
چنین یک حرکت تدریجی بود که او آن را تنها از طریق کشف توجه است که
علامت های سیاه و سفید که در نزدیکی او پنج دقیقه پیش بوده است در حال حاضر در سمت دیگر بود
دور.
حتی پس از آن، او به ندرت به درک آنچه که این نشان داد، تا شنید، ساینده مبهم
صدا و شاهد حرکت تند و سریع علامت سیاه و سفید رو به جلو اینچی یا به همین ترتیب.
سپس چیزی بر او در فلش بود.
سیلندر مصنوعی - توخالی - با پایان که پیچ از
چیزی از درون سیلندر unscrewing بالا!
"آسمان های خوب! گفت:" Ogilvy.
"مرد There'sa در آن - مردان در آن! نیمه بوداده به مرگ!
تلاش برای فرار! "در یک بار، با یک جهش سریع ذهنی، او
مرتبط چیز با فلش بر مریخ.
فکر موجود محدود بود خیلی وحشتناک به او گفت که گرما را فراموش کرده و
رفت و به جلو به سیلندر برای کمک به نوبه خود.
اما خوشبختانه تابش کسل کننده دستگیر شده قبل از اینکه او می تواند دست خود را بر روی رایت
هنوز فلزی درخشان است.
در آن او مردد ایستاده بود برای یک لحظه، و سپس تبدیل شده است، از گودال بیرون درهم و
مجموعه ای خاموش در حال اجرا به طور افراطی به Woking. ساعت هم باید در جایی
حدود شش ساعت است.
او با متصدی حمل ونقل و تلاش کردند تا او را درک است، اما داستان او گفت و او
ظاهر بسیار وحشی - کلاه خود را در گودال افتاده بود - که آن مرد به سادگی سوار
در.
او به همان اندازه با potman که فقط آنلاک شد درهای ناموفق بود
عمومی-خانه توسط Horsell پل.
همکار او یک دیوانه در بزرگ بود و در تلاشی ناموفق به
بسته او را در بار مشروب فروشی.
که sobered او کمی و زمانی که او هندرسون، روزنامه نگار در لندن، او را دیدم
باغ، او بیش از palings نام ساخته شده و خود را درک است.
هندرسون، "او نامیده می شود،" شما را دیدم که ستاره تیراندازی شب گذشته است؟ "
"خب؟" گفت: هندرسون. "این بر روی و مشترک Horsell.
"خوب خداوند! گفت:" هندرسون.
"شهاب سنگ و گوی! این خوب است. "
اما این چیزی بیش از یک شهاب سنگ است. It'sa سیلندر - سیلندر مصنوعی،
مرد!
و چیزی وجود دارد داخل. "هندرسون با بیل زدن او ایستاده بود خود را در
دست. "که چه؟" او گفت.
در یک گوش او کر بود.
Ogilvy به او گفت که او تا به حال دیده می شود. هندرسون یک دقیقه و یا پس از آن مصرف شوید.
بعد از آن او با بیل زدن خود را کاهش ربوده کت خود، و به جاده آمد.
دو مرد هول هولکی در یک بار به مشترک، و هنوز هم دروغ سیلندر
در همان موقعیت است.
اما در حال حاضر برای تلفن های موبایل در داخل، متوقف شده بود و یک دایره نازک از فلز روشن نشان داد بین
بالا و بدنه سیلندر. هوا یا وارد کردن یا فرار در
لبه با صدای نازک و سوزان.
آنها گوش در فلزی پوسته پوسته سوخته با چوب rapped شده، و ملاقات با هیچ
پاسخ، هر دو آنها به این نتیجه رسیدند مرد یا مردان در داخل باید نامحسوس باشد یا مرده.
البته این دو کاملا قادر به انجام هر کاری بودند.
آنها فریاد زد: دلداری و وعده ها، و رفت پشت به شهر را دوباره به دریافت
کمک می کند.
در واقع می توان تصور کنید با آنها، پوشش داده شده با شن و ماسه، هیجان زده و بی نظم، در حال اجرا
خیابان کمی در نور شدید آفتاب به عنوان مردمی فروشگاه مصرف می کردند خود را
کرکره و نفر باز کردن پنجره اتاق خواب خود را.
هندرسون به ایستگاه راه آهن در یک بار رفت، به منظور تلگراف خبر
لندن است.
مقالات روزنامه ای ذهن مردان را برای پذیرش این ایده آماده کرده بود.
هشت ساعت تعدادی از پسران و مردان بیکار در حال حاضر آغاز شده بود
معمول است برای دیدن "مرد مرده را از مریخ است."
که فرم داستان در بود. من شنیدم برای اولین بار از پسر روزنامه من
در حدود یک ربع به نه وقتی که من رفتم به وقایع روزانه من.
من به طور طبیعی مبهوت شده بود و هیچ وقت بیرون رفتن و سراسر Ottershaw، از دست داده
پل به چاله شن و ماسه.