Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 21
Palmers بازگشت به کلیولند بعدی
روز ، و دو خانواده در بارتون شد
دوباره از چپ به سرگرم یکدیگر.
اما آیا این آخرین طولانی نیست ؛ Elinor بود
بازدید کنندگان به سختی گذشته خود را از او کردم
سر ، تا به حال به سختی انجام می شود تعجب در
شارلوت که خیلی خوشحال و بدون علت ،
در آقای پالمر است تا به سادگی اقدام ، با خوب
توانایی ها ، و در عجیب و غریب
unsuitableness وجود داشته است که اغلب بین
زن و شوهر ، قبل از سر جان و
تعصب و غیرت فعال خانم جنینگز در علت
جامعه ، تهیه جدید او را از دیگر
آشنایی برای دیدن و کنترل نمود.
در گشت امروز صبح به اکستر ، آنها
حال با دو خانم جوان ، که خانم دیدار
جنینگز به حال رضایت از
کشف می شود روابط او را ، و این
کافی بود برای سر جان آنها را دعوت
به طور مستقیم به پارک ها ، در اسرع وقت خود را
درگیری های حاضر در اکستر و بیش.
درگیری های آنها در اکستر فورا داد
قبل از چنین راه دعوت ، و بانو
میدلتون به هیچ زنگ کوچک پرتاب شد
در بازگشت از سر جان ، که با شنیدن
او خیلی زود برای دریافت بازدید از
دو دختر چه کسی او را به حال هرگز در او دیده می شود
زندگی ، و از که ظرافت ، -- که
اصالت قابل تحمل حتی او می تواند بدون که
اثبات ، برای اطمینان از شوهرش
و مادر در آن موضوع رفت و برای هیچ چیز
در همه.
آنها که روابط خود را نیز از آن ساخته شده تا
بسیار بدتر و خانم جنینگز است
تلاش در تسلی شد بنابراین
متاسفانه تاسیس شد ، زمانی که وی به توصیه او
دختر خود را در مورد این که دلیل نمی مراقبت
مد روز ، چون همه آنها عموزاده
و باید قرار داده تا با یکدیگر است.
همانطور که غیر ممکن بود ، با این حال ، در حال حاضر به
جلوگیری از آمدن آنها ، بانوی میدلتون
استعفا داد و خودش را به ایده از آن ، با
تمام فلسفه زن خوب تربیت ،
contenting خودش را صرفا با دادن او را
شوهر توبیخ ملایم در موضوع
پنج یا شش بار در هر روز.
بانوان جوان وارد : ظاهر خود
بود به هیچ وجه ungenteel یا unfashionable.
لباس آنها بود بسیار هوشمند ، رفتار خود را
بسیار مدنی ، آنها خوشحال بودند
خانه ، و در raptures با مبلمان ،
و آنها رخ داده است به طوری doatingly خاطرخواه
از بچه ها که میدلتون بانوی خوب
نظر بود به نفع خود را قبل از مشغول
آنها یک ساعت در پارک شده بود.
او به آنها اعلام می شود بسیار مطلوب
دختران در واقع ، که برای سرکار علیه او بود
تحسین مشتاق.
اعتماد به نفس سر جان در قضاوت خود
گل رز با این ستایش متحرک ، و او مجموعه ای
کردن به طور مستقیم برای روستایی به ارسال
Dashwoods خانم از استیل دوشیزه '
ورود و اطمینان را به آنها از بودن خود
شیرین ترین دختران در جهان است.
از تقدیر مانند این ، با این حال ،
به مراتب آن را یاد گرفت وجود ندارد ؛ Elinor
خوب است که شیرین ترین دختران را در می دانستند
جهان بوده اند که با در هر قسمت از ملاقات
انگلستان ، تحت هر تغییر احتمالی
شکل ، صورت ، خلق و خوی و درک.
سر جان می خواستم کل خانواده به پیاده روی به
پارک به طور مستقیم و در مهمانان خود را نگاه.
خیرخواه ، بشر دوست مرد!
این دردناک بود او را حتی به حفظ یک سوم
یکی از بستگانم به خود را دارد.
"آیا اکنون بیا ، گفت :" او -- "دعا آمده است -- شما
باید آمد -- من به شما اعلام خواهد آمد -- شما
فکر می کنم چگونه می تواند شما آنها را دوست ندارم.
لوسی است هیولا زیبا و خیلی خوب
اخلاق و دلنوازی!
بچه ها همه چیز در مورد خود را حلق آویز
در حال حاضر ، تا اگر او آشنایی قدیمی شد.
و آنها هر دو مدت به شما را از تمام
چیز ، برای آنها در اکستر که شنیده ام
شما زیبا ترین موجودات در
جهان ؛ و من به آنها گفتم آن است که همه بسیار
درست است ، و زیادی بیشتر.
شما خوشحال می شود با آنها من مطمئن هستم.
آنها به ارمغان آورد و مربی تمام پر از
اسباب برای کودکان.
چگونه می توانم تو باشم تا به صلیب به عنوان بر نمی گردی؟
چرا آنها عموزاده خود ، شما می دانید ، پس از
مد.
شما در حال عموزاده من است ، و آنها همسر من ،
بنابراین شما باید با یکدیگر مرتبط باشند. "
اما سر جان نمی تواند غلبه کنی.
او فقط می تواند وعده خود را به دست آوردن
فراخوانی در پارک در یک یا دو روز ،
و سپس آنها را در تعجب در سمت چپ خود را
بی تفاوتی ، برم خونه و به رخ کشیدن دوباره
از جاذبه های خود را به استیل خانم ،
به عنوان او تا به حال شده در حال حاضر از خانم مباهات
استیل به آنها.
هنگامی که وعده داده شده خود را به تعداد دفعات و پارک
مقدمه به این نتیجه جوان
بانوان صورت گرفت ، آنها در یافت
ظاهر فرزند ارشد ، بود که نزدیک به
سی ، با بسیار ساده است و نه
چهره معقول ، چیزی برای تحسین ، اما در
از سوی دیگر ، بیش از دو یا که نبود
سه و بیست ، آنها اذعان کرد
قابل توجه زیبایی ؛ ویژگی های او بودند
زیبا ، و او تا به حال چشم تیز سریع ، و
smartness از هوا ، که هر چند آن را نداشت
به شکوه و عظمت واقعی یا فضل ، داد
تمایز به فرد او.-- رفتار آنها
به خصوص مدنی ، و به زودی Elinor
به آنها اجازه ی اعتباری برای نوعی از احساس ،
هنگامی که او با چه ثابت و دیدم
دارای قوه قضاوت سلیم توجه آنها ساخت
خود را حاضر به بانوی میدلتون.
با فرزند خود و در آنها شد مستمر
raptures ، extolling زیبایی خود ، courting
توجه خود را ، و humouring whims خود را ؛
و از جمله از وقت خود را می تواند به عنوان چشم پوشی
از خواسته های مبرم است که این
ادب ساخته شده بر روی آن ، در صرف شد
تحسین از هر سرکار علیه او بود
انجام می دهند ، اگر او رخ داده است به انجام هر گونه
چیزی ، یا در الگوهای مصرف برخی از
ظریف لباس نو ، که در آن ظاهر او
روز قبل از آنها پرتاب کردند به
پایان نا پذیر لذت.
خوشبختانه برای کسانی که خود را پرداخت دادگاه
از طریق چنین foibles ، مادر علاقمند ،
هر چند ، در تعقیب ستایش برای او
کودکان ، درنده خو ترین انسان
موجودات است ، به همین ترتیب اکثر زود باور ؛ او
خواسته های گزاف هستند ، اما او خواهد شد
فرو برد هر چیز و بیش از حد
محبت و استقامت از استیل دوشیزه
نسبت به فرزندان خود در نتیجه مشاهده شد
توسط میدلتون بانوی بدون کوچکترین
تعجب و یا بی اعتمادی.
او با خوشنودی تمام مادر را دیدم
encroachments گستاخ و بازیگوش
کلاهبرداری که عموزاده او ارسال شده.
او را دیدم sashes خود untied ، موهای خود را
کشیده در مورد گوش خود ، خود را به کار کیسه
جستجو ، و چاقو و قیچی
سرقت رفته است دور ، و احساس بدون شک بودن آن
لذت متقابل.
این پیشنهاد جای تعجب نیست که غیر از
Elinor و ماریان بنابراین باید بنشینم
توسط composedly ، بدون ادعای سهم در
آنچه گذشت.
"جان است در روحیه امروز!" او گفت ،
در خود گرفتن جیب خانم استیل است
دستمال و پرتاب آن را از
پنجره -- "او پر از حقه میمون."
و به زودی پس از آن ، در پسر دوم را
خشونت pinching یکی از همان خانم است
انگشتان ، او از روی علاقه مشاهده کرد ، "چگونه اهل تفریح و بازی
ویلیام است! "
"و در اینجا من کمی شیرین است Annamaria ،"
او اضافه کرد ، به نرمی نوازشگر دختر کوچولو
سه ساله ، که تا به حال ساخته شده است
سر و صدا برای دو دقیقه آخر ؛ "و او است
تا همیشه مهربان و آرام -- هرگز وجود نداشت
چنین چیزی کمی آرام! "
اما متاسفانه در اهدای این
آغوش ، یک سنجاق سر در سرکار علیه اش
لباس کمی خاراندن گردن کودک ،
تولید شده از این طرح از لطافت
از جمله خشونت آمیز فریاد می زند ، به سختی می تواند به عنوان
outdone توسط هر موجود professedly پر سر و صدا.
بهت و حیرت مادر بود بیش از حد ؛
اما می تواند زنگ از پیش افتادن نیست
دوشیزه استیل ، و هر چیز توسط انجام شد
هر سه ، بسیار حیاتی در اورژانس ،
که محبت می تواند به عنوان پیشنهاد به احتمال زیاد به
ارام کردن agonies از مبتلا به کم است.
او در دامان مادرش ، تحت پوشش نشسته بود
با بوسه ، او را با غرق زخم
اسطو خودوس عادی آب ، توسط یکی از خانم استیل ،
بود که بر روی زانوی خود را به حضور او ، و او را
دهان با آلو قند پر
دیگر.
با چنین پاداش برای اشکهایش را پاک کرد ، کودک
خیلی عاقلانه به گریه بس.
او هنوز هم زدم و sobbed lustily ،
او دو برادر برای ارائه به لگد
لمس او ، و همه متحد خود soothings
بی فایده بود تا بانوی میدلتون
خوشبختانه به خاطر سپردن است که در صحنه
زجر مشابه هفته گذشته ، برخی از زردآلو
مربای به موفقیت برای اعمال به حال
معبد کبود ، چاره همان بود
مشتاقانه برای این مایه تاسف پیشنهاد
خراش ، و جزئی از تنفس
فریاد می زند در بانوی جوان در جلسه آن ،
به آنها به دلیل امیدواریم که که آن را نمی
رد می شود.-- او از به اجرا درآمد
اتاق بنابراین در آغوش مادرش ، در
تلاش این دانشکده ، و به عنوان دو پسر
تصمیم به دنبال ، هر چند صادقانه entreated
توسط مادر خود را به ماندن پشت سر ، چهار
بانوان جوان در سکون مانده بود که
اتاق را برای ساعت ها به حال شناخته شده نیست.
"موجودات فقیر کمی!" گفت : دوشیزه استیل ،
به محض اینکه رفته بودی.
"این ممکن است در حادثه بسیار غم انگیز."
گریه ماریان "با این حال من به سختی چگونه ، می دانم" ،
"مگر آنکه آن را تحت کاملا متفاوت بوده است
شرایط.
اما این راه معمول تشدید است
با زنگ هشدار ، که در آن هیچ چیز وجود دارد که باید احساس خطر
در در واقعیت است. "
"چه شیرین زن بانوی میدلتون است!"
لوسی گفت : استیل.
ماریان خاموش شد ، آن را غیر ممکن بود برای
او به آنچه او بود حس نکردم ، با این حال
بی اهمیت به مناسبت ؛ و بر Elinor
لذا وظیفه تمام دروغ گفتن
وقتی که ادب آن مورد نیاز است ، همیشه سقوط کرد.
او بهترین بود زمانی که او در نتیجه در نامیده می شود ، توسط
سخن گفتن از بانوی میدلتون با بیش گرمی
از او ، هر چند با به مراتب کمتر از احساس
خانم لوسی.
"و سر جان بیش از حد ،" گریه خواهر بزرگتر ،
"آنچه که انسان را جذاب است!"
در اینجا نیز ، تقدیر خانم Dashwood 's،
ساده بودن تنها و تنها ، بدون در آمد
هر روشنی خیره کننده.
او صرفا تصریح کرده است که او کاملا
اخلاق خوب و دوستانه.
"و چه کمی جذاب خانواده آنها
داشته باشد!
من هرگز شاهد چنین کودکان خوب در زندگی من است.-
من اعلام - من کاملا بر آنها در حال حاضر doat ،
و در واقع من همیشه distractedly علاقه
کودکان. "
"من پس باید حدس می زنم ،" Elinor ، با گفت :
لبخند ، "از آنچه که من شاهد این
صبح. "
"من یک مفهوم ، گفت :" لوسی "شما فکر می کنید
کمی Middletons و نه بیش از حد
مهلت ؛ شاید آنها ممکن است در خارج می شود
به اندازه کافی از ؛ اما نه چندان طبیعی در بانو
میدلتون ؛ و برای بخشی از من ، من عاشق دیدن
کودکان پر از زندگی و ارواح ، من نمی توانم
خرس آنها را در صورتی که رام و آرام است. "
"من اعتراف ،" پاسخ Elinor ، "است که در حالی که من
بارتون در پارک هستم ، من هرگز اهلی فکر می کنم
آرام و کودکان با هر نفرت. "
مکث کوتاه موفق این سخنرانی ، که
برای اولین بار توسط خانم استیل ، که به نظر می رسید شکسته شد
بسیار برای مکالمه دور انداخته ، و
گفت که در حال حاضر و نه ناگهان ، "و چگونه می توانم
دوست دارید Devonshire ، دوشیزه Dashwood؟
گمان می کنم شما خیلی متاسفم به ترک
ساسکس ".
در بعضی از تعجب در آشنایی از این
سوال ، و یا حداقل از شیوه ای که در
که از آن سخن گفته بود ، پاسخ داد که Elinor
او بود.
"Norland محل شگرف زیبا است ،
است نه آن را؟ "اضافه شده است خانم استیل.
"ما بارها شنیده اید که سر جان آن را تحسین
بیش از حد ، گفت : "لوسی ، که به نظر می رسید
فکر می کنم بعضی عذرخواهی لازم برای
آزادی از خواهرش.
"من فکر می کنم هر کس باید آن را تحسین ،" پاسخ داد :
Elinor ، "دیدم که تا کنون محل ، هر چند که
نمی باشد که قرار است که هر کس نمی تواند
برآورد زیبایی های خود را به عنوان کار می کنیم. "
"و تا به حال شما بزرگ بسیاری زیبا هوشمند
وجود دارد؟
گمان می کنم شما زیادی در این بخش تغییری نکرده
از جهان ، برای بخشی از من ، من فکر می کنم آنها
علاوه بر این قریب به اتفاق همیشه. "
"اما چرا باید از شما فکر می کنید ، گفت :" لوسی ،
به دنبال شرمنده از خواهر او ، "که وجود دارد
به عنوان تربیت شده بسیاری از مردان جوان نیست
Devonshire به عنوان ساسکس؟ "
"نه ، عزیز من ، من مطمئن هستم که من تظاهر نکن به
می گویند که وجود دارد an't.
من مطمئن هستم که بسیاری از زیبا there'sa گسترده های هوشمند در
اکستر ، اما شما می دانید ، چگونه می تواند من بگویم چه
زیبا باهوش ممکن است وجود داشته باشد در مورد Norland ؛
و من تنها ترس Dashwoods دوشیزه
ممکن است پیدا کردن آن در بارتون کسل کننده است ، اگر آنها به حال
تا هنوز بسیاری از آنها به عنوان استفاده می شود.
اما شاید شما بانوان جوان ممکن است مراقبت
اطلاعات مربوط به زیبا ، و تا به حال به عنوان lief بدون
آنها را به عنوان با آنها.
برای بخشی از من ، من فکر می کنم آنها بسیار
دلنوازی ، ارائه آنها لباس های هوشمند و
رفتار مدنی است.
اما من نمی توانم تحمل برای دیدن آنها کثیف و
تند و زننده.
در حال حاضر آقای گل رزی وجود دارد در اکستر ،
شگرف هوشمند مرد جوان ، کاملا در یک مردیکه خیلی بزن توجه دارد ،
منشی به آقای سیمپسون ، شما می دانید ، و در عین حال اگر
شما اما ملاقات کند از او از صبح ، او نمی باشد.
جا دیده می شود.-- گمان می کنم برادر شما
بود کاملا کمال ، دوشیزه Dashwood ، قبل از او
ازدواج ، به عنوان او بود تا غنی؟ "
"پس از کلمه من ،" پاسخ داد : Elinor ، "من نمی توانم
شما بگویید ، برای من کاملا درک نمی کند
معنای کلمه است.
اما این می توانم بگویم ، که اگر او همیشه بود
کمال قبل از او ازدواج کرده ، هنوز برای او یکی است
است کوچکترین تغییر وجود دارد نه در
او. "
"اوه! عزیز! هرگز یک نفر نمی از ازدواج فکر می کند
بودن مردان زیبا -- آنها را چیز دیگری
انجام دهد. "
"پروردگارا!
آن ، "گریه خواهر او ،" شما می توانید از بحث
چیزی جز زیبا ؛ -- شما خانم را
Dashwood فکر می کنید به هیچ چیز فکر می کنم
دیگری. "
و بعد به نوبه خود در گفتمان ، او شروع
توصیف خانه و مبلمان.
این نمونه از خانم استیل بود
به اندازه کافی.
آزادی مبتذل و حماقت از بزرگتر
چپ خود را بدون توصیه ، و به عنوان Elinor
توسط زیبایی نه کور ، یا
زیرک نگاه از جوانترین ، به او می خواهم از
زیبایی واقعی و artlessness ، او را ترک کرد
خانه بدون هیچ آرزوی دانستن آنها
بهتر است.
هنوز تا استیل خانم.-- آنها آمدند از
اکستر ، به خوبی با تحسین برای ارائه
استفاده از سر جان میدلتون ، خانواده اش ،
و همه روابط خود را ، و نه خسیس
بود در حال حاضر نسبت به منصفانه از خود سر و کار داشتن
عموزاده ، و آنها اعلام می شود بیشتر
زیبا ، ظریف ، انجام شده ، و
دختران دلنوازی آنها همیشه مشهود بود ، و
که با آنها به خصوص مشتاق
بهتر است.-- آشنا و از آن بهتر
آشنا بنابراین ، Elinor به زودی مشخص شد
بسیاری خود ، اجتناب ناپذیر برای به عنوان سر جان بود
به طور کامل در کنار خانم استیل ،
حزب خود بیش از حد قوی خواهد بود برای
مخالفت ، و این نوع از صمیمیت باید
ارسال به ، که متشکل از نشسته
یک ساعت یک یا دو با هم در همان اتاق
تقریبا هر روز.
سر جان می تواند نه بیشتر را انجام دهد ؛ اما او نمی
می دانم که هر بیشتر لازم است : به
با هم ، در نظر او بود ، به
صمیمی ، مستمر و در حالی که طرح های خود را
برای ملاقات آنها موثر ، او تا به حال
نه شک شدن آنها تاسیس
دوستان.
او را به عدالت انجام دهد ، او هر چیزی که در
قدرت خود را به ترویج بی پرده گویی خود ، توسط
ساخت استیل خانم آشنا با
هر چه او می دانست و یا از او قرار
شرایط عموزاده در ظریف ترین
خاص ، -- و Elinor به حال آنها را ندیده
بیش از دو برابر ، قبل از بزرگشان
شادی خود را بر روی خواهر او را آرزو داشتن شده است
خیلی خوش شانس به عنوان یک فتح بسیار
کمال هوشمند از او آمد تا بارتون.
پارچه جناغی بافتن "' یک چیز خوب به ازدواج او
خیلی جوان تا مطمئن شوید که ، "او گفت ،" و من می شنوم
او کاملا کمال ، و شگرف
خوش تیپ.
و من امیدوارم که شما ممکن است به عنوان موفق باشید باید
خود را به زودی ، -- اما شاید شما ممکن است که
دوست در گوشه ای در حال حاضر. "
Elinor که می تواند سر جان گمان نمی
تر خواهد بود خوب در اعلام خود
سوء ظن از نظر او را برای ادوارد ، از
او با توجه به ماریان شده بود ؛
در واقع از آن بود و نه شوخی های مورد علاقه خود را از
این دو ، تا حدودی به عنوان جدیدتر و بیشتر
conjectural ؛ و از دیدار ادوارد ، آنها
حال dined هرگز با هم بدون او
نوشیدن او را بهترین پس با عواطف
بسیار significancy و بسیاری از گره و
چشمک ، به عنوان تحریک توجه عمومی است.
نامه ای اف -- همواره به همین ترتیب بوده است
رو به جلو آورده ، و متوجه تولیدی
مانند تعداد بیشماری از جوک ها ، که شخصیت خود را به عنوان
wittiest نامه در الفبای بود
شده است طولانی ، با Elinor تاسیس شده است.
استیل خانم ، او به عنوان انتظار می رود ، تا به حال هم اکنون
همه بهره مند از این جوک ها ، و در
بزرگشان آنها مطرح کنجکاوی به
می دانم نام نجیب زاده ضمن اشاره به ،
که ، هر چند اغلب impertinently
بیان می شود ، کاملا از یک قطعه با شد
inquisitiveness عمومی او را به
نگرانی از خانواده خود.
اما سر جان آیا ورزش طولانی با نه
کنجکاوی که او خوشحال به منظور بالا بردن ، برای
او حداقل به اندازه لذتی است که در حال گفتن
نام ، به عنوان دوشیزه استیل به حال در آن جلسه.
"نام او Ferrars ،" او گفت ، در بسیار
سمعی زمزمه ؛ "اما دعا می توانم بگویم که به آن ،
برای مخفی it'sa بزرگ است. "
"! Ferrars" تکرار دوشیزه استیل ؛ "آقای
Ferrars انسان است خوشحال است ، از او؟
که چی بشه! برادر خواهر خود را در قانون است ، خانم
Dashwood؟ مرد جوان بسیار دلپذیر می شود
مطمئن باشید ، من او را خیلی خوب می دانم ".
"چگونه می تواند به شما چنین گفت ، آن؟" گریه لوسی ، که
به طور کلی اصلاح شده همه او را
اظهارات خواهر است.
"اگرچه ما او را به دیده یک یا دو بار در
عموی من است ، آن است و نه بیش از حد به
وانمود که او را خیلی خوب ".
Elinor تمام اینکارها را با توجه و شنیده
تعجب.
"و این بود که دایی؟
جایی که او زندگی کرده اید؟
چگونه آنها آشنا آمد؟ "
او آرزو خیلی به موضوع
ادامه داد ، هر چند او بود chuse نه برای پیوستن به
در آن خودش را ، اما چیزی بیشتر از آن بود
گفت ، و برای اولین بار در زندگی اش ،
او فکر خانم جنینگز کمبود یا
کنجکاوی در اطلاعات پس از خرده ، و یا در
وضع به آن ارتباط برقرار کند.
شیوه ای که در آن خانم استیل حال صحبت
از ادوارد ، افزایش حس کنجکاوی خود را ، برای آن
او را به عنوان و نه بد خلق رخ داد ، و
پیشنهاد ظن است بانویی که
دانستن ، یا خودش را به fancying دانم
چیزی به ضرر خود.-- اما او
کنجکاوی بود unavailing ، بدون هیچ دورتر
متوجه شد از نام ها توسط آقای Ferrars گرفته
دوشیزه استیل که ضمن اشاره به ، و یا حتی آشکارا
ذکر شده توسط سر جان.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه