Tip:
Highlight text to annotate it
X
...اون خيلي ...منظورم .... منظورم اينِ که
.ميدونم
...تا حالا اصلن ...از بين رفته
.نه
بهش عادت کردين؟
.نه. هميشه مثه معجزه ميمونه
هميشه به سادگي ختم ميشه
چطور ميشه که کسي ندونه؟
.ملت ميدونن
متوجه نميشين که اينجا اصلن جايي واسه موندنِ شما نيست؟
خب من از اون آدمايي نيستم که بهم دلداري بدن
اَه، ميتونم روي همين صندلي ها بخوابم
.معذرت ميخوام پدر ، اين مورد امکان نداره- !خادم-
بهم ماموريت دادن بيام اينجا تصميميه که گرفته شده
پيشنهاد ميکنم که باهاش هردومون کنار بيايم
،ما يه انبار بالاي آشپزخونه داريم
مطمئنم ميتونيم يه جايي واسه موندنتون پيدا کنيم
.مردم ميدونن
خب... خب کافي نيست ، اين ثابتش ميکنه، خادم
...قدرتِ "ديواين" ... اين .اين ميتونه دنيا رو تغيير بده
براي دنيايي بهتر؟
.پدر ، "ايمان و "ترس" مثه هم نيستن
...اين... مثه اينه که ...مثه اينه که شما
...انگار موردِ فيض قرار گرفتي .ميدونم
.همه ش واقعيه
اين چيزيه که تو رو به فکر وا ميداره؟
!همش حقيقته
چي واقعيه پدر؟ کليسا؟ اون مَرد؟ يا چيزه ديگه؟
دنبال چه حقيقتي تو اون مَرد ميگردي "اندرو"؟ .اونم يه انسانه
ولي اين سکوت خيلي قابلِ بحثه
نه، اونا (انسانهاي ديگه) اونو مثه بت ميپرستنش
هيچ گناهي نميتونه بزرگتر از اينکار واسش باشه
.نه پدر ، نميتونيم اجازه بديم اين اتفاق بيفته
.مردم لايقش هستند که بدونن
واقعن لايقن "اندرو"؟
چرا؟
چيکار داري ميکني "کريستوفر"؟
چي باعث ميشه که در نگاه تو مستحقش باشن؟
،اطرافت رو ببين پدر .نفرت بيشتر از عشق اون بيرونه
علني کردن موضوع اون (ديواين) امروز مثل انداختنش جلو شيره
واقعن کسي ميدوني؟
.تو ميدوني، من ميدونم
.مردم هم ميدونن ؛ اين يه راز نيست
کليسا چي؟
راهب ها و احتمالن چند تاي ديگه ازشون
يا خادمي تو يه کليساي دور افتاده از جامعه مسيحيت
راهب؟
.شايد به موقعش "اندرو" ، به موقعش
شطرنج بازي ميکني پدر؟
.بايد ياد بگيري
از نحوه ي بازي ميتوني کلي اطلاعات درباره ي طرفت .بدست بياري
.خلق و خوش ، افکارش
.بايد ياد بگيري
چه مدته خادم؟
خيلي زياد ، اون بيشتر از چيزي که بتوني تصور بکني عمر کرده
...چند دفعه
چند دفعه اينکار رو انجام دادي؟
.از دستم در رفته حسابش
خادم "فلچر" وقتي از شما جوونتر بودم منو براي ارشاد اينجا آورد
.ما مسئوليتي در قبالش داريم
.لطفن پدر ، بخاطر اون
بخاطر اون؟
.يه نصيحت کنمت
.ميخوام در مورد خودت فک کنيم در حال حاضر
،حالا ، اگ بهم کمک کني بيارمش تو
ميتونم از جانبت دفاع کنم تا جرمت کمتر بشه
.نميتونم اينکارو کنم
فکر کردي کي هستي که اين موضوع رو پيش خودت نگه داشتي؟
اين بدتر از هر کفر و گناه قابل تصوري هست
تو متوجه نيستي
.نه ، تو متوجه نيستي
تو فقط يه خادم تو محل کثيفِ شرقي هست و اصلن .به تو ربطي نداره که در اين موضوع دخالت کني
اين چيزي نيست که براحتي بتوني فراموشش کني
اولين باري که شاهدش بودي ، نه؟
انگار خيلي از اون زمان گذشته
به گذرِ زمان توجه نميکني پدر اما اونا توجه ميکنن
براي هممون ، براي اون هم
خادم؟
تصور کن پدر، زندگي ابدي يا هرچقدر که خدا بخواد اون زندگي ميکنه
تو چطوري ميگذرونيش؟
ولي اين معجزه است
...آره و حيرت آور هم هست ولي
ولي چي؟
.ولي اين پاداش نيست
چيزي اتفاق افتاده . چيزي که اون هم جزئي ازش بوده
.چيزيکه حالا بايد براش کفاره بده
چي؟
فکر ميکني واسه روحاني کليسا مهمه؟
اون يه روحه نيازمنده
.من متوجه نميشم
دنياي اون شکننده اس پدر اگه بتوني خودتو جاي اون بزاري
از همه چيزا گذشته و حالا تنها مونده
احتمالن براي هميشه
.تصور کن پدر ، براي ابد
چقدر امروز به عقايد 5 ساله پيشت باور داري؟
از حالا تا بيست سال ، چهل سال ، صد سال و هزاران سال ديگه چطور ؟
از همه چيزا گذشته و فقط واسش ايمانش واسش مونده
و اون و دنيا ديگه چيزي رو واسه هم ندارن
ايمان؟
.بله پدر ، ايمان
اون با دنياي بيرون با احتياط عمل ميکنه اين جاييه که من و تو وارد ميشيم
...خادم ، من.... کليسا...فقط .فقط نميدونم ديگه
.ايمان همه با هم فرق ميکنه پدر ، تکه
.شباهتي بينشون نيست ايمان با ما رشد ميکنه
...ولي
،خدا اسامي زيادي داره پدر
ايمان تنها اسميه که تو همه اديان بهش محدود شدن
شما متوجه نيستيد
."من بيشتر از چيزي که تو ميفهمي ، ميفهمم "اندرو
.نه ، نميدونيد خادم
.من... من به زمان بيشتري نياز دارم
.ميدونم چه اتفاقي افتاد پدر ، ميدونم
واسه همينه که دنبالت ميگشتم
.يه شانس دوباره داري پدر
الان بايد اينجا بموني
.انتخاب با خودته
يه چيزي "اندرو" ، بعدِ اينکه تصميمت رو گرفتي اون هيچ وقت جلوي اينکه به خدا خدمت کني رو نميگيره
.يادت باشه اينو ، تو جنگ، ما مثل اون نيستيم