Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دو جنگ جهانی در فصل 5 1941
چاق، brownette یونس Kinnison نشسته در چوب زیر گهواره، خواندن مقالات و یکشنبه
گوش دادن به رادیو او.
همسرش رالف بر نیمکت دراز sprawled، کشیدن یک سیگار و خواندن
این مسئله در حال حاضر از داستان های فوق العاده ای در مقابل زمینه بی سابقه از موسیقی است.
ذهنی، او به دور از Tellus بود، flitting فوق العاده-dreadnaught خود را در از طریق پارسک
پس از پارسک از فضای تهی.
موسیقی بدون هشدار آغاز شد و blared خارج وجود دارد اعلام که
yanked رالف Kinnison به زمین با تقریبا خشونت فیزیکی.
او شروع به پریدن کرد، دست خود را در جیب خود ماجرا.
"پرل هاربر" او کمربندش را بست. "چگونه وارد ...
چگونه می تواند آنها را اجازه دهید آنها را که به دور است؟ "
"اما فرانک" زن gasped:. او نگران بود نه شوهرش.
اما فرانک، فرزند او .... "او باید برود ..."
صدای او فوت دور.
"در جهان شانس." Kinnison بود صحبت نمی کنم برای ساکت کردن، بلکه به عنوان
هر چند از علم الیقین. "طراحی مهندس برای وود؟
او می خواهید، همه حق است، اما هر کسی که همواره حتی برای یک دوره در معرض
مهندسی هوانوردی، این جنگ ها نشسته اند. "
"اما آنها می گویند از آن بسیار طولانی می تواند طول بکشد.
این می تواند و نه می توانید آن را؟ "" من می گویند که می توانید.
بحث سست. پنج سال حداقل حدس من این است - که من نیست
حدس بهتر از هر کس دیگری است. "
او سراسر اتاق prowled است. محزون بیان او روشن نیست.
"من آن را می دانستند، زن گفت:" در طول. "شما بیش از حد - حتی بعد از آخرین ....
شما هیچ حرفی نیست، بنابراین من فکر کردم، شاید ....
"من می دانم که من دیگر چنین نکردم. همیشه این احتمال وجود دارد که ما
را به آن کشیده شده است.
اگر به شما می گویند، هر چند، من در خانه بمانند. "" من مستعد؟
من اجازه دهید شما را به زمانی که شما واقعا در خطر بود ... "
"چه شما توسط آن نرم افزار چیست؟" او قطع است.
"مقررات. یک سال خیلی قدیمی - با تشکر از بهشت "!
"پس چه؟
آنها کارشناسان فنی، بد نیاز دارند. آنها را استثنا.
"احتمالا. شغل میز.
افسران میز در عمل کشته شد - و یا حتی زخمی.
چرا، شاید، با بچه ها بزرگ شده و ازدواج کرده، ما حتی نمی خواهد داشته باشد
جدا شده است. "
"یکی دیگر از زاویه - مالی" "پیف!
چه کسی اهمیت میدهد که؟ علاوه بر این، برای یک مرد از یک شغل ...
"از تو خواهم اجازه دهید که یک پاس است.
با تشکر از Eunie - you're ACE. من ساقه 'EM سیم، است. "
تلگراف فرستاده شد. Kinnisons صبر کردم.
و منتظر ماندم.
تا اواسط ماه ژانویه، زیبا، عبارت و زیبایی،
نامه mimeographed شروع به وارد شدن به این.
"وزارت جنگ ارزش خود را در تجربه قبلی نظامی را به رسمیت می شناسد و
قدردانی یک بار دیگر تمایل خود را به اسلحه در دفاع از کشور ...
پرسشنامه افسر کهنه کار ... لطفا با پر کردن به طور کامل ...
فرم 191A ... فرم 170 در دو نسخه ...
فرم 315 ....
غیر ممکن است برای پیش بینی میزان که به وزارت جنگ در نهایت ممکن است استفاده از
خدمات که شما و هزاران نفر دیگر، تا سخاوتمندانه ارائه ...
فرم ...
فرم .... به معنای تفسیر نمی شود که شما
شده اند به طور دائم را رد کرد ... فرم ...
به شما توصیه که در حالی که در بصورت حال حاضر وزارت جنگ است قادر به استفاده از
شما ... "" که سرخ شما به ترد "؟
Kinnison خواستار است.
"در جهنم آنها را در خود سر--خاک اره؟
آنها فکر می کنند که چون من پنجاه یک سال من یک پا در گور - I'll
شرط می بندم چهار دلار است که من در شکل بهتر هستم از آن نفرین ژنرال ماژور و خود را
تمام کارکنان سر در گم! "
"من شک دارم نیست، عزیزم." لبخند یونس بود، با این حال، بیشتر از
امدادی. اما در اینجا با یک آگهی را - آن شده است در حال اجرا برای
در هفته است. "
"مهندسی شیمی ... پوسته گیاه در حال بارگذاری ... در عرض هفتاد و پنج سال مایل از Townville فاصله
... بیش از پنج سال تجربه ... شیمی آلی ... فن آوری ...
مواد منفجره ...
"آنها که می خواهید،" یونس اعلام کرد، صراحت پرسید. "خب، من دکتری آلی است.
من بیش از پنج سال تجربه در هر دو شیمی آلی و فن آوری داشته است.
اگر من چیزی را در مورد مواد منفجره نمی دانم من انجام یک کار هوشمندانه از فریب دین مونتروز،
پشت در Gosh Whatta دانشگاه. من خواهم نوشت 'دریافت نامه است. "
او نوشت.
او یک فرم پر. تلفن زنگ زد.
"زبان Kinnison ... بله ... دکتر سامنر؟
آه، بله، رئیس شیمیدان ....
این - یک سال بیش از سن، بنابراین من فکر کردم ....
آه، that'sa ماده جزئی. ما نمی خواهد گرسنگی.
اگر شما می توانید یک صد و پنجاه و پرداخت نمی خواهم برای یک صد هفتاد و پنج آمده، و یا
50 .... این همه حق است، بیش از حد است.
من به اندازه کافی در این زمینه خود من شناخته شده به طوری که عنوان مهندس شیمی تازه وارد
به من کمی صدمه دیده است ... خوب، من شما را در حدود یک ساعت ...
Stoner و سیاه و سفید، شرکت، اپراتور، Entwhistle کارخانه مهمات، Entwhistle
Missikota .... چه!
خب، شاید من می توانستم در آن ....
خداحافظ. "او به همسرش تبدیل شده است.
"شما می دانید چه؟ آنها می خواهند مرا به حق دور و به
کار می کنند.
هات داگ! من خوشحالم که من گفته است که هندریکس شپش
دقیقا همان جایی که او می تواند این کار من! چوب "
او باید شناخته شده که شما می توانید قرارداد مستقیم حقوق را امضا نکند و پس از اخذ
سهم از سود حد طولانی است.
شاید او معتقد است که آنچه که شما همیشه می گویند که درست قبل از یا فقط پس از لگد زدن به کسی
دندان گلو پایین خود را که شما خیلی با حوصله و معتدل - یک منظم Milquetoast به.
آیا واقعا فکر می کنم که آنها شما را به عقب می خواهم، پس از جنگ؟ "
واضح بود که یونس تا حدودی در مورد نگران بود در Kinnison
بیکاری، اما Kinnison نبود.
"احتمالا. این شایعات بی اساس است.
و من - وقتی جهنم یخ می زند ".
فک مربع او تنگ تر است.
"من از لباس احمقانه به اندازه کافی به مغز فنی خود را شنیده چرا که آنها
فروش - برای مدتی - هر چیزی که آنها تولید کردند، اما من نمی دانستم که من
برای یک کار.
شاید من دقیقا نمی روح ترسو، اما شما مجبور به اعتراف است که من هرگز لگد
دندان کسی مگر اینکه آنها سعی کردند به من و پا زدن از اول. "
Entwhistle کارخانه مهمات تحت پوشش بیست و عجیب و غریب مایل مربع از سطح بیشتر یا کمتر
زمین. نود و نه درصد از مساحت آن را "در داخل
حصار.
بسیاری از ساختمان ها در آن منطقه محدود شده، در حالی که در واقعیت عظیم،
فضاهای وسیع از جدا کردن آنها به مراتب بیشتر از ایمنی، فاصله کوچک هستند
زمانی که تی ان تی و tetryl تن دخیل هستند.
این سازه های بتن، فولاد، شیشه، transite، و کاشی ساخته شدند.
"در خارج از حصار" متفاوت بود.
این قسمت اداری بود.
ساختمان بازداشتگاه های چوبی فوق العاده ای بودند، نسبتا نزدیک به هم، بسته بندی شده
با پرسنل اجرایی، روحانیون و حرفه ای مناسب به
سازمان به کارگیری بیش از بیست هزار مرد و زن.
در داخل حصار، ایمنی، فاصله کوتاه از یک خط - در حال بارگیری
خط شماره یک - یک، ساختمان بلند و کم بود، کاملا به اندازه کافی به نام شیمیایی
آزمایشگاه.
"به اندازه کافی" در این شیمیدان اصلی، بسیار توانایی است - اگر بیش از یک کمی
چموش - مهندس مواد منفجره، در حال حاضر به بخش شیمیایی خود را جمع آوری کرده بود
توسعه، مهندسی،
و همه از فیزیک، وزن و اندازه گیری، و آب و هوا.
یکی از اتاق آزمایشگاه شیمی - در گوشه ای دور از دولت -
از بقیه ساختمان با دیوار 16 اینچ از بتن و از هم جدا
فولاد گسترش، بدون درب، پنجره، باز کردن و یا دیگر از پایه به سقف.
این آزمایشگاه از مهندسی شیمی، پسرانی که بازی با
مواد منفجره بالا و پایین هر انفجار اتفاق می افتد در آن می تواند تاثیر نمی گذارد
شیمی آزمایشگاهی مناسب یا پرسنل خود را.
جاده های اصلی Entwhistle هموار بود، اما در فوریه سال 1942، از جمله آیتم های جزئی به عنوان
پیاده رو وجود داشت تنها در چاپ های آبی.
خاک Entwhistle شامل خاک رس زیاد است، و در آن زمان، گل و لای بود حدود شش
اینچ عمیق.
از این رو، از بود و نه در داخل درها و نه پیاده رو وجود دارد، آن را تنها طبیعی
که فن دیدار کرد و در همه حال اغلب نظافت جلا کاشی
آزمایشگاه.
طبیعی بود به اندازه کافی برای این گروه به مراتب بزرگتر به مراجعه به تفکیک
کسانی که به عنوان تبعیدی و رانده شدگان و برخی از داروخانه ها شوخ که جدا به کار روند
قرار دادن نام "سیبری".
نام و نام خانوادگی گیر کرده است. بیشتر، مهندسان ضبط و تحسین
آن است.
آنها Siberians بود، و افتخار آن، و Siberians آنها باقی مانده است، مدت ها پس از
گل Entwhistle تبدیل به گرد و غبار.
و در سال Siberians ها برای تبدیل شدن به خوب و مطلوب شناخته شده در هر
کارخانه مهمات در کشور، بسیاری از مدیران بالا بود که هیچ ایده چگونه به نام
سرچشمه گرفته است.
Kinnison سیبری با شوق و ذوق به عنوان جوانترین مرد وجود دارد شد.
اصطلاح "جوانترین" به معنای دقیق آن، استفاده می شود نه برای یکی از آنها اخیر بود
فارغ التحصیل.
هر یک از آنها تا به حال حداقل پنج سال تجربه مسئول، و "Cappy" سامنر
نگهداری در ساختمان است.
او به استخدام extravagantly و بی رحمانه از کار اخراج شدند - را به ذهن برخی از
بی. اما او می دانست آنچه که او انجام شده بود.
او می دانست که مواد منفجره، و مردان او می دانست.
او دوست نیست، اما او احترام گذاشته بود. ساختمان او خوب بود.
یکی از تنها دو "قدیمی" مردان وجود دارد - و از سوی دیگر نمی ماند - Kinnison
به عنوان یک مهندس شیمی تازه وارد، در ابتدا بدون رزرو پذیرفته شده بود.
ظاهرا از این واقعیت او متوجه نیست، اما بی سر و صدا در مورد وظایف تخصیص داده شده خود را رفت.
او با دقت با دقت بسیار آشکارا در هر ترس از، مواد
که با او کار کرده است.
او موش و ردیاب تست شده، گیرانه، و ترکیب آتش زا، او در زمان نوبت خود
سوختن را رد کرد. هر گاه خواسته، او در خطوط رفت
با هر یک از آنها.
tetryls تجربی او همیشه "miked" به اندازه TNT او ذوب هرچه - مقدماتی
بارگذاری چهل میلی متری در سه خط بیرون آمد جامد، از چک و
cavitations.
کاملا روشن به آن ذهن جوان اما مشتاق است که او به تنهایی از آنها همه، در
زمین آشنا. آنها شروع به بحث در مورد مشکلات خود را با
او.
سال تجربه در زمینه فن آوری، و با آوردن همه
در حال حاضر به بحث او، یا به آنان کمک کرد، به طور مستقیم یا به آنها کمک کرد برای کمک به
خود را دارند.
قد او بزرگ شد. دارای موی سیاه، چشم سیاه "تقلا" Tugwell، دو
صد پوند سابق فوتبال بازیکن مسئول ردیاب در خط هفت، به نام
او را "عمو" رالف و گسترش عادت.
و در چند هفته - در حدود همان زمان که "***" Abernathy بود کمی
توسط زخمی که از طریق درب توسط یک انفجار جزئی از گیرانه خود را در هشت دمیده
خط - او را به مواد شیمیایی کامل ارتقا یافت
مهندس، ترویج رفت که مورد توجه قرار گیرند ولی، از آن مربوط به تغییرات در عنوان و
حقوق و دستمزد.
سه هفته بعد، با این حال، او مهندس شیمی ارشد، ساخته شده در اتهام
ذوب پور.
در این جشن رهبری توسط «بلاندی" Wanacek های، یک متخصص اسید سولفوریک وجود دارد
دست زدن به tetryl در دو.
Kinnison دقیقهای به نشانه ای از حسادت یا خصومت، اما می تواند پیدا
هیچ.
او blithely در خط شش، جایی که آنها می خواستند برای شروع به ریختن کار 20
پوند بمب تکه تکه شدن، به توانایی های تقلا و توسط دو نفر جدید کمک.
یکی از این "توضیحات" یا "بارت" بارتون، که انگور گفت، استخدام شده بودند
Cappy دستیار او باشد.
شعار او، می خواهم که از Rikki Tikki-Tavi، به اجرا و پیدا کردن، و او را با
خوشحالی و رها. او یک تخم مرغ خوب بود.
بنابراین بود تازه وارد دیگر، "چارلی" Charlevoix، رنگ و زودرس خاکستری
کارشناس لاک الکل، که او هم به درجه سیبری ساخته شده بود.
چند ماه بعد، سامنر Kinnison به دفتر به نام.
دومی رفت، در حیرتم که آنچه را که پوسته های قدیمی سخت که قرار بود به گریه در حال حاضر برای
به آن می شود به آن دفتر به معنای تنها یک چیز - سرزنش.
"شیمیدان ارشد آغاز شد:" Kinnison، من دوست دارم کار شما، gruffly، و Kinnison
دهان تقریبا باز کاهش یافته است.
"هر کس که تا کنون دکترا تحت مونتروز باید بدانید که مواد منفجره، و
گزارش اف بی آی را بر شما نشان داد که شما تا به حال مغز، توانایی، و احشاء است.
اما هیچ یک از آن توضیح می دهد که چگونه شما می توانید همراه با آن Siberians ملعون است.
من می خواهم شما را به رئیس دستیار قرار داده و شما را در اتهام سیبری.
بعبارت دیگر، منظورم این است - در واقع، شما باید برای ماه ها بوده است ".
"چرا، نه ... من نه ....
علاوه بر این، چگونه در مورد بارتون؟
او بیش از حد خوب یک مرد و پا زدن در دندان که در راه است. "
"پذیرفته شده اند." این تعجب Kinnison.
او هرگز فکر نمی کردم که رئیس اتشی مزاج و تند به اعتراف
اشتباه است. این Cappy او شناخته شده هرگز بود.
"من دیروز با او مورد بحث است.
He'sa لعنت مرد خوب - اما قطعا مشکوک است که آیا او هر چه کردم
این است که مرتبه کار مستقیما از طریق برای Tugwell، Wanacek و Charlevoix ساخته شده
هفتاد دو ساعت، از چرت زدن در حال حاضر و پس از آن در
نیمکت و قهوه و ساندویچ گرفتن زمانی که آنها می توانند تا زمانی که که FRAG
بمب صاف کردن. "سامنر این واقعیت اشاره نمی کند که
Kinnison مستقیما از طریق کار کرده بود، بیش از حد است.
که برای اعطا گرفته شده است. "خب، من نمی دانم نیست."
سر Kinnison چرخش می شد. "من می خواهم با بارتون 1 چک کنید.
OK؟
"من انتظار می رود که. تأیید »را فشار دهید Kinnison به بارتون یافت و باعث شد او را
پشت تست ریختن.
"بارت، Cappy به من می گوید که او در لگد زدن به شما در صورت ارقام توسط منو
دستیار و شما آن را OK'd.
یک کلمه و من ادم لاشخور و پست های قدیمی فقط به چوب شغل و دقیقا همان جایی که به
رفتن به آن را انجام دهد. "" عکس العمل، مناسب است.
عملکرد، صد در صد است. "
بارتون گیر کردن دست خود را. "در غیر این صورت، من از او که بگوید
خودم و. همانطور که، عمو، رالف، با کیفیت خوب
بال و پر ژولیده.
آنها به جهنم می خواهم برای شما، wading را در حال ایستاده راست بالا - آنها ممکن است کار
همین کار را با من در صندلی راننده، و آنها ممکن است.
چرا شانس؟
شما آن را.
بعضی از چیزها در مورد قرارداد من دوست ندارم، البته - اما در آن، من را در مورد
انسان تنها برای Stoner و سیاه که می تواند هر زمان انتشار خوب دائم
پرش به شغل.
من تا آن زمان می چسبد. OK؟
برای بارتون برای اضافه کردن که تا زمانی که او در آنجا او را واقعا ضروری نبود
کار می کنند.
"من می گویند آن را OK" و Kinnison به سامنر.
"کلیه حقوق این، رئیس، من آن را امتحان کنید - اگر شما می توانید آن را با Siberians مربع است."
"که نمی خواهد بیش از حد دشوار است."
نه بود. واکنش Siberians را به ارمغان آورد توده
گلو Kinnison. "رالف اول، تزار از سیبری!" آنها
سرش داد زدم.
"زنده باد سردار زندگی می کنند! Kowtow ها، serfs و اتباع، به سردار رالف
اولین نفر باشید! "
Kinnison هنوز هم درخشان بود زمانی که او آن شب، به مسکن دولت
پروژه و به سه اتاق "mansionette" که در آن او و یونس زندگی می کردند.
او از وقایع آن روز را فراموش نخواهم کرد.
"باند! چه باند!
اما گوش کن، ACE - آنها را تحت قدرت خود کار می کنند - شما می توانید از آن بچه ها را از حفظ نمی
کار می کند. چرا باید اعتباری برای آنچه که من
کاری انجام دهید؟
"من foggiest نیست." یونس پیشانی خود را چین و چروک - و خود بینی
اما گوشه دهان او quirked. "آیا شما کاملا مطمئن شوید که شما را داشته اند
هر چیزی برای انجام با آن؟
اما شام آماده است - اجازه را خوردن "ماه گذشت.
کار رفت. جذب کار، و بسیار متفاوت بود؛
جزئیات آن از اهمیتی ندارد در اینجا هستند.
پل جونز، بزرگ، سخت، بالا کشو تکنولوژیست chicle، راه اندازی خط چهار به پور
بلوک های تخریب.
فردریک هینتون در آمد، واجد شرایط به عنوان یک سیبری، و رفت و به کار ضد
کارکنان معادن. Kinnison دوباره پیشنهاد شد: برای رئیس
شیمی.
او و سامنر شده بود، هرگز دوستانه او از هیچ تلاشی برای پیدا کردن چرا Cappy بود
ترک و یا فسخ شده بود، هر کدام که بود.
این ارتقاء ساخته شده تفاوت.
بارتون، در حال حاضر دستیار فرار کل بخش شیمی را نجات دهد برای یک واحد -
سیبری - و انجام یک کار عالی است. وزیر امور خارجه شیمیدان ارشد مشغول به کار برای
بارتون، برای Kinnison نیست.
Kinnison سردار سیبری بود. ضد نفر معادن ارائه شده بود
مشکل. بیش از حد بسیاری از مردان که توسط کشته
نوزادان نارس، و هیچ کس نمی تواند پیدا کردن چرا.
مشکل به سیبری تحویل داده شد. هینتون آن روبرو نشدهایم، از دست رفته، و خواستار
کمک می کند. Siberians بسیج گرد.
Kinnison معادن بارگذاری شده و تست شده است.
هم پل و تقلا و بلاندی است. Kinnison آزمایش شد، در پخت
منطقه، هنگامی که او به دولت برای حضور در جلسه هیات نامیده می شد.
هینتون او، رها شوند.
او دروازه رسیده، با این حال، هنگامی که یک ماشین گارد پرچم او را.
"ببخشید، آقا، اما شده است یک تصادف در هندوستان پنج و شما مورد نیاز وجود دارد."
"تصادف!
فرد هینتون! او است ...؟ "
"من می ترسم این حال، آقا."
این یک چیز دلخراش برای کمک به جمع آوری تا آنچه قطعات را می توان یافت
یکی از بهترین دوستان شما.
Kinnison سفید و بیمار بود او دوباره به ایستگاه شلیک، فقط در زمان برای شنیدن
مسئول ارشد ایمنی می گویند: "باید بی دقتی - رتبه
بی دقتی است.
من هشدار دادم این هینتون مرد خودم، در یک موقعیت. "
"بی دقتی، به جهنم!" Kinnison روشن است.
"شما تا به حال دل و روده یک بار به من هشدار می دهند، بیش از حد، و من بیشتر در مورد ایمنی در فراموش شده
مواد منفجره از شما خواهد دانست. فرد هینتون بی دقتی - اگر من تا به حال
در نامیده می شود، که می شده اند. "
"چه در آن است، و سپس؟" "من نمی دانم -.
من به شما بگویم در حال حاضر، هر چند، Moulton عمده، که من می دانم، و لحظه به لحظه به من پیدا کردن من
با شما صحبت کنم. "
او رفت و برگشت به سیبری، جایی که او در بر داشت تقلا و پل، مواجه است هنوز اشک آرام،
خیره در چیزی است که شبیه یک تکه از سیم.
"این است، عمو، رالف،" تقلا گفت: brokenly.
"آیا نمی بینم چگونه می تواند باشد، اما در آن است." "چه چه است؟"
Kinnison خواستار است.
"پخت پین. شکننده.
هنگامی که شما در کنار ایمنی، نیروی بهار باید آن را خاموش شکستن در این
بخش تنگ شده. "
اما لعنت بر آن، تقلا، آن معنی را ندارد. این تنش است ... اما صبر کنید - there'd برخی از
مولفه افقی که در آن. اما آنها می خواهم که به عنوان شیشه ای شکننده است. "
"من آن را می دانم.
به نظر نمی رسد برای ایجاد حس بسیار. اما ما وجود دارد، شما می دانید - و من
مونتاژ هر یک از کسانی که از معادن خدا ملعون خودم.
هیچ چیز دیگه ای احتمالا می تواند ساخته شده اند که مال من فقط وقتی که آن را انجام داد. "
"خوب، تقلا. خواهیم تست 'اونا.
تماس با بارت - او می تواند در مقیاس آزمایشگاه دکل پسران ما را داشته باشند تا به ابزار زمان ما می توانیم
دریافت برخی از این سوزن ها در خارج از خط است. "
آنها آزمایش صد، تحت تنش نرمال از بهار، و سه تن از آنها
شکست. آنها آزمایش دیگر 100.
پنج شکست.
آنها در هر یک دیگر خیره شد. "که در آن است."
Kinnison اعلام کرد.
"اما این را بدبو به بهشت بالا - بازرسی شکستن یک مقدار زیادی جدید و خواهیم
آزمایش هزار "که هزار سوزن، سی دو شکست است.
"بارت، گزارش یک صفحه اولیه را به شما دیکته ورا و با عجله آن را بیش از
ساختمان یکی به همان سرعتی که شما می توانید؟ من و بگو Moulton چند
چیزها می شود. "
عمده Moulton، به طور معمول بود، "در کنفرانس" اما Kinnison بود در هیچ خلقی را به
صبر کنید.
"به او بگویید، به او دستور:" دبیر خصوصی بزرگ، که راه خود را محروم کرده بود،
که یا او با من حرف بزن در حال حاضر و یا ایمنی منطقه او را
سر.
من او شصت ثانیه برای تصمیم گیری است که به من بدهید. "
Moulton تصمیم گرفت او را ببیند. "من بسیار شلوغ است، دکتر Kinnison، اما ..."
"من لعنتی سرهم بندی کردن مفصل گردنده چشم چقدر شلوغ شما نمی دهد.
من به شما گفته است که لحظه به لحظه متوجه شدم آنچه که موضوع را با معدن M2 من می خواهم به صحبت کردن بود
شما دوباره.
من اینجا هستم. سوزن آتش ترد.
سه و دو دهم درصد معیوب. بنابراین من .... "
"خیلی نامنظم، دکتر.
این موضوع باید از طریق کانال های ... "
"این یکی نمی.
گزارش رسمی است که رفتن را از طریق کانال ها، اما به عنوان شروع کردم به شما بگویم،
این گزارش اضطراری به شما به عنوان رئیس ایمنی است.
از آنجا که نقص است که توسط مشخصات پوشش داده نمی شوند، نه مهمات و نه فرآیند می تواند رد
به جز با استفاده از آزمون، و هر کس تست احتمالا کشته شوند.
بنابراین، به عنوان هر کارمند Stoner و سیاه نه تنها مجاز، اما مثبت
تا پس از کشف یک وضعیت نا امن انجام دهد، من گزارش آن را مستقیم به
ایمنی.
از آنجا که سبیل من یک چیز جزیی دیگر از اپراتور هستند، من گزارش آن را مستقیم به
رئیس بخش ایمنی و من به شما می گویم که اگر شما چیزی را انجام نمی
در مورد آن لعنت تولید سریع - توقف و
با کف دست زدن به منظور حفظ در همه M2AP شما می تواند رسیدن به منطقه تماس - I'll و شما را
شخصا مسئول برای هر زودرس رخ می دهد که از هم اکنون در. "
از آنجا که انسان ایمنی وجود داشته باشد، هر جا، بسیار به جای متوقف کردن روند از اجازه 1.
و از آنجا که این مرد ایمنی خاص دوست داشتم وزن خود را به اطراف پرتاب، Kinnison
تعجب است که Moulton فورا عمل نمی کند.
این واقعیت که او را عمل نمی کنند باید داشته باشد، اما، نه را Kinnison ساده و بی تکلف
اطلاعات زیادی به شرایط موجود در خارج از حصار.
اما آنها نیاز به آن دسته از معادن بسیار بد آنها مورد تولید بسیار سنگین است.
اگر آنها را متوقف می دهیم ... چه مدت؟ آیا شما هر گونه پیشنهاد؟
"بله. تماس با منطقه و آنها را از طریق تغییر از تنظیمات عجله - عبارتند از گرما
درمان و آزمون Charpy تغییر.
در عین حال، ما می توانیم به تولید کامل فردا اگر شما منطقه
بازرسی صد درصد بر روی آن سوزن زدن است. "
"بسیار عالی!
ما می توانیم این کار را انجام - کار بسیار خوب، دکتر! خانم مورگان، منطقه در یک بار! "
این، بیش از حد، باید هشدار داده اند Kinnison، اما آن را نداشت.
او رفت و برگشت به آزمایشگاه.
Tempus fugited.
سفارشات آمد به آماده شدن برای بارگذاری M67 او، AT (105 متر / متر مواد منفجره، زره پوش
پاره کردن پوسته) نه، و Siberians رفت شادمانی به کار بر
بار جدید.
انفجاری بود که ترکیبی از TNT و یک ترکیب چند هجایی، همه چیز
که درباره آن بسیار محرمانه و محدود بود.
"اما چه جهنم خیلی سری در مورد چیزهای که؟" به بلاندی خواستار، که با
پنج یا شش نفر دیگر، تراکم در اطراف میز تزار بود.
برخلاف روز سامنر Cappy، دفتر خصوصی رئیس شیمیدان بود در حال حاضر
به همان اندازه سیبری به عنوان سیبری خود را. "آلمانی ها آن را در اصل توسعه یافته،
بود که آنها نمی؟
"بله، و ایتالیایی ها آن را علیه اتیوپیایی استفاده می شود - بود که چرا بمب های آنها
بسیار موثر است. اما آن را می گوید محرمانه، به طوری که راه
از آن خواهد شد.
و اگر شما در خواب خود را صحبت می کنید، بلاندی، به بتی و نه گوش. "
Siberians کار می کرد. M67 به تولید قرار گرفت.
این چنین یک موفقیت است که سفارشات برای آن سریع تر از آنها می تواند به پر در آمد بود.
تولید شده بود تسریع. cavitations کوچک شروع به نظر می رسد.
هیچ چیز جدی است، از آنها بازرسی به تصویب رساند.
با این حال، Kinnison، در یک گزارش رسمی اعتراض کرد، دریافت آن شد
به طور رسمی اذعان کرد.
عمومی یکی یا دیگر، فرمانده Entwhistle را، که هیچ یک از
Siberians تا به حال دیده بود، به وظیفه فعال تر منتقل می شد، و سرهنگ - Snodgrass
و یا برخی از چنین نام - جای خود را گرفت.
مهمات رو بازرس رئیس جدید. M67، Entwhistle لود شده، سبب بلوغ زودرس در
تفنگ در هر بشکه، به قتل بیست و هفت مرد. Kinnison اعتراض دوباره، بطور شفاهی
زمان، در یک جلسه هیات.
شفاهی - - او مطمئن بود که یک تحقیق رسمی و دقیق ساخته شده است.
بطور شفاهی و بدون شاهدان - - بعد او مطلع شد که این تحقیقات بوده است.
تکمیل شده و بار اشتباه نبود.
یک افسر فرمانده - ستوان، سرهنگ فرانکلین - ظاهر شد.
Siberians، بیش از حد مشغول به انجام کارهای بیشتر از نگاه روزنامه بسیار کمی پرداخت می شود
با توجه به سقوط هواپیمای بی موتور است که در آن برجسته چندین کشته شدند.
آنها شنیده ام که تحقیقات در حال ساخته شده بود، اما حتی تزار نمی دانستند که تا زمانی که
بعد از آن که واشنگتن برای یک بار عمل به سرعت در اصلاح وضعیت بد بود که
بازرسی، بوده است که تحت
تولید، شتابزده طلاق گرفته بود از ان.
و شایعات را انتشار در خارج از کشور که استیلمن، پس از آن رئیس بخش بازرسی
نه یک مرد به اندازه کافی بزرگ برای این کار.
بنابراین آن را به طور کامل Kinnison شکی به آن نداریم که به درونی نامیده می شد بود
دفتر خصوصی توماس کلر، سرپرست تولید.
"Kinnison، چگونه در جهنم آن Siberians را شما اداره کند؟
من قبل از اینکه در زندگی من هرگز چیزی مانند آنها را دیدم. "
"نه، و شما هرگز دوباره.
هیچ چیز بر روی زمین به جز یک جنگ می تواند آنها را با هم دریافت کنید و یا آنها را با هم نگه دارید.
من «مسئولیت رسیدگی به آنها - آنها را نمی توان به" رفتار ".
من آنها را برای انجام کار به من بدهید و اجازه دهید آنها را.
آنها عقب من. که تمام است. "
: "Umngpf است." کلر grunted:.
"جهنم That'sa از فرمول - اگر من می خواهم هر چیزی را انجام حق من آن را انجام دهد
خودم. اما هر چه سیستم شما است، کار می کند.
اما آنچه من می خواستم با شما صحبت می شود، حالت شخصی شما می خواهم به رئیس بازرسی
بخش، که می شود بزرگ که شامل بخش های شیمیایی خود را در حال حاضر؟ "
"؟"
Kinnison خواستار، زبانم بند آمده. "در حقوق و دستمزد و محرمانه
مقیاس.
کلر رقم را بر یک تکه کاغذ نوشت و آن را به بازدید کننده خود را نشان داد و سپس
آن را در خاکستر و سینی سوخته است. Kinnison سوت کشید.
"من می خواهم آن را دوست - به دلایل بیش از آن.
اما من نمی دانم که شما - یا شما در حال حاضر عمومی و آقای چک
سیاه و سفید؟ "" طبیعی "از پاسخ صاف و بدون دست آمد.
"در واقع، من آن را پیشنهاد و تصویب خود را.
شاید شما کنجکاو می دانم که چرا؟ "" من مطمئنا هستم. "
"به دو دلیل.
اول به این دلیل شما را توسعه داده اند خدمه از کارشناسان فنی است که حسادت هر
مرد فنی در کشور است.
دوم، شما و Siberians خود را انجام داده اند هر کار من همیشه از شما خواسته، و انجام آن
سریع می باشد.
به عنوان رئیس بخش، شما دیگر نمی خواهد در دست من باشد، اما حق با من، من فکر می کنم، در
فرض کنید که شما با من کار می کنند به همان اندازه موثر به عنوان شما در حال حاضر؟ "
"من نمی توانم فکر می کنم به همین دلیل من است."
این پاسخ در تمام صداقت ساخته شده بود، اما بعد، هنگامی که او آمد به درک
کلر، به معنای چگونه در تلخی Kinnison بود برای پشیمانی ساخت آن!
او به دفتر استیلمن، نقل مکان کرد و در آنجا آنچه او فکر کرد که دلیل کافی برای
شکست سلف خود را به خوب است.
به طرز تفکر او فوق العاده، بیش از کارکنان به خصوص با معاون
بازرسان ارشد.
هیئتی از قدرت، به طوری که به طور گسترده ای در سراسر کارخانه مهمات Entwhistle موعظه بود
داده نشده است سرویس حتی لب.
استیلمن بود عادت بازدید از خطوط ساخته شده است. و نه خط رئیس
بازرسان، پسر که واقعا می دانستند چه می گذرد، همیشه او مراجعه کنید.
آنها به معاونان گزارش، که به استیلمن، که دست پایین خود را
Jovian اظهار.
Kinnison مجموعه، عمدا این زمان، به قالب کلیدی خط بازرسان ارشد خود را به
فقط یک گروه به عنوان Siberians در حال حاضر بود.
دستیاران او منتشر شد به کار بیشتر مولد، حفظ را استیلمن
کارکنان دفتر تنها چند کارمندان و منشی خود، یک خیابان آسمان د
Aubin، پویا، با نشاط - مواد منفجره در زمان - سبزه.
او به پسر در قدرت خطوط کامل؛ که چند می تواند رسیدگی نمی کند
بار او با مردانی که می تواند جایگزین.
در ابتدا رئیس بازرسان خط به سادگی نمی تواند باور، اما پس از این ماجرا
میلیمتر چهل سالگی، که در آن Kinnison rammed تصمیم گذشته تابع خود
کلر، در گذشته های عمومی، Stoner گذشته و
سیاه و سفید، و روشن کردن به فرمانده قبل از او به آن بچسبد، آنها
خود را به یک مرد. برخی دیگر از سران بخش خود را، با این حال،
باقی مانده دور.
Pettler، که بخش فنی در حال حاضر بخشی از بازرسی و ویلسون از Gages؟
دو نفر از کسانی که تا حد زیادی صحبت کردیم و glowingly بود، اما عمل obstructively اگر آنها
عمل کرده و در همه حال.
همانطور که هفته رفت، Kinnison شد عاقلانه تر و عاقلانه تری را پیشنهاد، اما هیچ نشانه ای ساخته شده است.
یک روز، در طول سکون، وزیر امور خارجه خود را آویزان کردن "در کنفرانس" نشانه رفت و به
دفتر خصوصی Kinnison است.
استروئیدها و مرجع به هرگونه تحقیق در هر نقطه در فایل های مرکزی وجود دارد. "
او متوقف شد، تا اگر به اضافه کردن چیزی، پس از آن تبدیل به ترک.
"همانطور که شما آسمان است.
بنشینید. انتظار می رود که.
سرکوب - اگر در تمام ساخته شده است. تو یک دختر هوشمند، آسمان، و شما می دانید
طناب.
شما می دانید که شما می توانید برای من صحبت کنید، آیا شما نیست؟ "
"بله، اما این ... خوب، کلمه را که در اطراف آنها در حال رفتن به شکستن
شما، فقط به عنوان آنها هر مرد دیگر در رزرو خراب است. "
"من انتظار می رود که بیش از حد.
کلمات آرام به اندازه کافی بود، اما فک انسان تنگ تر است.
"همچنین، من می دانم که چگونه آنها می خواهند آن را انجام دهد." "چگونه؟"
این سرعت بالا بر روی نه.
آنها می دانند که من هنوز برای نوع کست که روش جدید کلر نخواهد ماند،
که می رود به امشب اثر است، رفتن به تولید ... و احتمالا این شرکت جدید
خواهد شد. "
سکوت افتاد، شکسته شده توسط دبیر. "سانفورد، CO اول ما، بود
سرباز، و خوب، "او در نهایت اعلام کرد.
"سرهنگ Snodgrass بود.
سرهنگ فرانکلین بود، اما او بیش از حد از یک مرد به انجام این کار دیر بود ... "
"کار کثیف" با خشگی. "دقیقا.
برو. "
"و Stoner، نیمه جدید نیویورک - نود و پنج درصد، واقعا - Stoner و سیاه و سفید، شرکت،
زمان اپراتور بزرگ است.
بنابراین این احمق ملعون بزرگ، که یک فیوز از نمی دانم ما F-
uze، مستقیم از میز وال استریت. "" خب که چه؟ "
یکی باید شنیده رالف Kinnison می گویند که این دو واژه به تحقق بخشیدن به چه مقدار معنی
می توان آنها را ساخته شده را تحمل کنند. "چه خوب،" دختر روشن، wringing او
دست.
"همیشه از شما شده اند در اینجا من منتظر شما را به منفجر کردن - به سر و صدا
عاملی - با وجود ده ها بار به من گفت که شما یک مبارز نمی تواند یواش یواش و بیهوده وقت گذراندن
به طور موثر، آسمان، تا زمانی که می شود هر دو پا محکم کاشته شده است.
وقتی - وقتی - شما با رفتن به پای خود را کشت "؟
او گفت: "، هرگز من می ترسم،" glumly، و او خیره شد.
"بنابراین من مجبور به شروع به ضربه زنی با حداقل یک پا در هوا."
که او را مبهوت.
"توضیح دهید؟" "من می خواستم اثبات است.
مطالبی که من می تواند به این منطقه را - که می تواند به رویه استفاده از برخی از پنهان خارج
تخت در درب انبار کاه و جو و کنف و غیره با.
آیا آن را دریافت کنم؟ من نمی کنند.
یک ورق نیست. نه شما هم می توانید.
چه شانس را به شما فکر می کنم تا کنون هیچ مدرکی دال بر واقعی وجود دارد؟ "
"بسیار کمی" آسمان اعتراف. "اما شما می توانید حداقل Pettler سر و صدا،
ویلسون، و جمعیت.
چگونه من نفرت آن مارها لزج! من آرزو می کنم که شما می توانید از تام کلر، سر و صدا
ادم احمق و ابله سمی! "
"خیلی ادم احمق و ابله - اگر چه او مثل یک در زمان عمل می کند - به عنوان دست نشانده نادان با
سر متورم سه اندازه های خیلی بزرگ برای کلاه خود.
اما شما می توانید ترک yapping در مورد ضربه زنی - آتش بازی به دلیل در ساعت دو شروع
فردا بعد از ظهر، هنگامی که دریک رفتن به رد دراز امشب از پوسته "عنوان شده است.
"واقعا؟
اما من نمی بینم که چگونه یا Pettler یا ویلسون آمده وارد
آنها این کار نیست. مبارزه با کسانی که سرخ کوچک - حتی فوق العاده
آنها - wouldn't سر و صدا به اندازه کافی.
کلر "" کلر "
آسمان squealed. اما شما ... "
"من می دانم که خواهم کرد از کار اخراج شدند.
پس چه؟ با مقابله با او می تواند جهنم به اندازه کافی بالا می برد به طوری
که عکس های بزرگ برای کاهش حداقل برخی از چیزهای خشن.
شما احتمالا اخراج بیش از حد، شما می دانید - شما به من خیلی نزدیک برای خود شما بوده است
خوب است. "" من نیست. "
او سرش را تکان داد با شور و نشاط است.
"دقیقه آنها شما را خاتمه، من ترک. Poof!
چه کسی اهمیت میدهد؟ علاوه بر این، من می توانم یک کار بهتر در
Townville. "
"بدون ترک پروژه. این چیزی است که من نمیفهمد.
پسر من نگران است. من آنها را برای این آماده
هفته است. "
اما آنها را ترک، بیش از حد. Siberians - بازرسان خود را - از
ضامن آنها را ترک خواهد کرد، هر کس! "
"آنها آنها را رها کنند و چه Stoner و سیاه و سفید به آنها را انجام دهد، حتی پس از
جنگ، در صورتی که بدون انتشار ترک، باید به یک سگ نمی شود انجام می شود.
آنها نمی خواهند ترک، یا - حداقل اگر آنها سعی نکنید به آنها فشار بیش از حد.
دهان کلر آب به برگزاری سیبری، اما او آن را، و نه هیچ
یکی از دست نشانده های خود را ....
من بهتر است یادداشت به سیاه و سفید که دیکته در حال حاضر، در حالی که من آرام و جمع آوری شده؛
گفتن او آنچه را او باید برای انجام این کار به حفظ پسر من از پاره کردن Entwhistle از هم جدا.
اما آیا شما فکر می کنید او را با توجه به آن پرداخت؟ "
"من می گویند او!" Kinnison snorted.
"آیا خود را در مورد سیاه و سفید بچه نیست، آسمان.
مرد He'sa هوشمند، و پیش از این انجام شده است او می دانم که او باید بینی خود را برای حفظ
پاک کردن "." اما شما - چگونه می توان آن را به شما انجام دهم؟ "
آسمان شگفت زده است.
"من، من آنها را در می خواهیم. تعداد کمی از میهن پرستی .... "
"میهن پرستی، جهنم! در صورتی که همه، من هم زده تا
انقلاب مدتها پیش.
برای پسران است، در سال های آینده است. آنها به بینی خود را تمیز نگه دارید، بیش از حد.
نوت بوک شما، لطفا، و این را.
خشن پیش نویس - I'm رفتن به آن پرداخت کرده تا آن را تا به دندان ها و چنگال ها در هر
خط "و آن شب، بعد از شام، او را مطلع
یونس از تمام پیشرفت های جدید.
او نتیجه گرفت: "آیا هنوز هم با شما OK"، "من به خودم از این کار اخراج شدند
حقوق بالا کار من؟ "" بدیهی است.
تو هستی، چگونه می تواند هر چیز دیگری به شما انجام دهد؟
آه، ای کاش می توانستم گردن خود را به زور گرفتن! "که گفتگو و رفت، اما
جزئیات بیشتر لازم نیست.
مدت کوتاهی پس از دو ساعت بعد از ظهر بعد، آسمان در زمان تماس و
گوش بی شرمانه است. "زبان Kinnison."
"تقلا، عمو، رالف.
برش کست درست مثل ما فکر آنها خواهد بود.
ringers مرده را برای صفحه D. پس دریک بلیط قرمز در هر سینی را قطع کرد.
Piddy بود سمت راست وجود دارد، انتظار، آغاز شده و به منظور بالا بردن جهنم.
بنابراین من در رنده شده، و او را مورد ضرب و شتم آن چنان سریع است که من نگاه بکنم ببینم کت دم گرفتن خود
آتش است.
دریک بود کاملا با شما تماس بگیرد، به طوری که من انجام داده بودم.
اگر Piddy را نگه می دارد در رفتن در سرعت اینجا را ترک کرد، او در دفتر کلر در
هیچ چیز مسطح.
"خوب، تقلا. ارسال دریک که پوسته او را رد کرد
رفتن را به ماندن و رد کردن، و برای آمدن در حال حاضر با گزارش خود.
آیا می خواهید به بیای؟ "
"آیا من" Tugwell گذاشت و:
"اما آیا شما او را می خواهم در اینجا، توضیحات؟
آسمان خواست، هیجان و نگرانی، بدون در نظر گرفتن یا نه رئیس اش
تایید استراق سمع او. "من قطعا.
اگر من می توانم تقلا از دمیدن بالای خود را نگه دارید، بقیه پسر ها در صف بمانند. "
چند دقیقه بعد Tugwell strode در آوردن با او دریک، خط اصلی و
بازرس خط نه.
مدت کوتاهی پس از آن درب دفتر باز wrenched شده بود.
کلر به Kinnison آمده بود، به همراه سرپرست آنها Siberians
مراجعه کننده به، تا حدی تحقیر، به عنوان "Piddy.
"لعنت روح، Kinnison، بیرون می آید - من می خواهم با شما صحبت کنم!"
کلر غرش، و درهای باز به بالا و پایین راهرو طولانی جامعی است.
"خفه شو، شما خدا شپش سر در گم!"
این از Tugwell، که چشمان سیاه و سفید تقریبا با انتشار جرقه، striding هدفمند
رو به جلو. "من شما را سر در گم سخت که جوراب ...
"لوله شدن، تقلا، من این اداره کند"
صدای Kinnison بود با صدای بلند نیست، اما آن را به حال به حمل peculiarly و فوق العاده
کیفیت معتبر. "بطور شفاهی یا جسمی، با این حال او می خواهد
به آن داشته باشد. "
او به کلر، که در عقب به سالن شروع به پریدن کرد بود تبدیل به جلوگیری از جوانان
سیبری.
"همانطور که برای شما، کلر، اگر شما تا به حال مغز که خدا غازها حرامزاده در ایرلند به، شما
این کنفرانس در خلوت. از آنجا که شما آن را در ملاء عام شروع شده است، با این حال،
من آن را در ملاء عام به پایان برسد.
چگونه شما آمد تا به من بله مرد انتخاب کنید هیچوقت نخواهم فهمید - اندازه گیری فقط یک خود را از
حماقت، گمان می کنم "." کسانی که پوسته کامل هستند! "
کلر فریاد زد.
ارسال دریک در اینجا به آنها منتقل می کند، در حال حاضر است. اگر اینکار را نکنید، به خدا من ... "
"خفه شو!" برش صدا Kinnison است.
"من از صحبت کردن - شما گوش.
تنظیمات می گوید: نقل قول از نقل قول را تمام کردن حفره اعتراض است باید مجانی باشد.
بازرسان خط، می دانند که مسائل خود، می گویند که آن cavitations هستند
اعتراض.
مهندسی شیمی را انجام دهد. بنابراین، تا آنجا که به من مربوط است، آنها
هستند قابل اعتراض است. کسانی که پوسته را رد کرد، و آنها را
ماندن را رد کرد. "
این چیزی است که شما فکر می کنید، "کلر خروشان. "اما رئیس جدید بازرسی وجود دارد خواهید بود.
که از آنها بگذرد، فردا صبح! "" که ممکن است از شما حق 1/2.
هنگامی که شما انجام لیسیدن چکمه های سیاه، به او بگویید که من در دفتر من هستم. "
Kinnison دوباره وارد مجموعه خود است. کلر، ادای سوگند، با Piddy strode.
درهای بسته رو کلیک کردم.
"من می خواهم به ترک، عمو، رالف، حقوق و یا هیچ قانونی!"
Tugwell یاد شده یورش برده است. "آنها به آن دسته از تلخه را از طریق اجرا کنید،
و پس از آن ... "
msgstr "" "آیا شما قول می دهم به ترک نیست تا زمانی انجام می دهند؟"
Kinnison خواست، بی سر و صدا. "؟"
"چی؟"
چشم Tugwell - و Celeste's - استخر از شگفتی بود.
آسمان، که در داخل، به درک 1.
"اوه - بینی خود را تمیز نگه دارید - می بینم" او بانگ زد.
"دقیقا. کسانی که پوسته خواهد شد پذیرفته شده است، و نه هیچ
و مانند آنها.
در سطح، ما licked. من کار اخراج شدند.
شما را پیدا خواهد کرد، با این حال، که ما برنده این نبرد خاص.
و اگر شما پسر در اینجا ماندن و قطع با یکدیگر و نگه داشتن در ضربه زنی شما می توانید بسیاری برنده
بیشتر. "" شاید اگر ما به اندازه کافی بالا بردن جهنم، ما می توانیم
ما آنها را به آتش کشیدند، بیش از حد است؟ "
دریک پیشنهاد. "من شک دارم.
اما اگر اشتباه می کنم، شما فقط می توانید بنویسید و بلیط خود را از حالا، اگر شما
بازی رک و راست. "
Kinnison خندیدی به خود، در چیزی است که جوانان نمی بینم.
"شما به چه Stoner و سیاه و سفید را به ما انجام می دهید به من گفت،" Tugwell گفت، به شدت.
"چیزی که من می ترسم از این است که آنها آن را به شما انجام دهد."
"آنها نمی تواند. شانس در جهان است، "Kinnison
اطمینان او را.
"شما همراهان جوان - برقرار نیست. اما من به اندازه کافی در این زمینه خود من شناخته شده است
به طوری که اگر آنها سیاه و سفید، توپ من سعی کردم آنها فقط می خواهم خود را در خندیدند، و
آنها این را میدانند.
پس از آن دوباره ضرب و شتم نه، شما بچه ها، و چسبیدن به بلیط های قرمز بر روی همه چیز که نمی کند
سطح مقطع استاندارد. ارسال خداحافظی باند را برای من - I'll به روز نگه دارید
نوشته شده ".
در کمتر از یک ساعت Kinnison به دفتر رئیس جمهور نامیده می شد.
او به طور کامل در سهولت سیاه بود.
"این تصمیم گرفته شده به ... ا ... درخواست استعفای خود را "رئیس جمهور اعلام کرد
تاریخ و زمان آخرین در است. "ذخیره به نفس خود را،" Kinnison توصیه می گردد.
"من آمد به انجام کار، و تنها راهی که شما می توانید مرا از انجام آن کار است
به من شلیک می کنند. "" که نه ... ا ... کاملا
غیر منتظره.
مشکل به وجود آمد، با این حال، در تصمیم گیری چه دلیلی برای ختم خود را قرار دهید
مقالات. "" من به خوبی می تواند که باور.
شما می توانید هر چیزی دوست دارید، Kinnison شانه ای بالا انداخت: "با یک استثناء.
هر مفهوم بی کفایتی و شما باید آن را در دادگاه اثبات کند. "
«ناسازگاری، می گویند؟"
ناسازگاری با - "OK" "دوشیزه بریگز
بالاترین پله Stoner و سیاه و سفید، شرکت، لطفا.
شما نیز ممکن است صبر کنید، دکتر Kinnison؛ آن را تنها یک لحظه ".
"خوب. من یک زن و شوهر از چیزهایی برای گفتن.
اول، من می دانم که شما باید انجام دهید که شما بین صخرهای در ساحل ایتالیا روبروی گرداب معروف به 'شاریبدیس' در سیسیل و Charybdis هستید - لعنت اگر شما
و سر در گم اگر شما انجام دهد. "" قطعا نه!
مسخره! "
سیاه و سفید blustered، اما چشمان او حق منحرف شدند. "کجا چنین مضحک شما
ایده؟ آیا شما چیست؟ "
"اگر شما رم پوسته گرما را از طریق کسانی که زیر استاندارد، می خواهید به برخی از
نوزادان نارس است.
بسیاری از نه - چیز است که در واقع تقریبا به اندازه کافی خوب - یک در ده هزار، می گویند: شاید
1 در پنجاه هزار است. اما شما می دانید که سر در گم که شما می توانید نیست
استطاعت هر.
چه و بازرسان Siberians من در مورد شما و کلر و Piddy و خط نه می دانیم
به اندازه کافی باشد، اما برای جلوگیری از اوج که شغال بی مخ از شما اجازه گربه
به طور کامل خارج از کیسه این بعد از ظهر،
و همه در ساختمان یکی از صحبت های او گوش داده بود.
بیشتر زودرس ضربه Entwhistle کاملا باز - چیزی است که نه آغاز
تمام سیاستمداران در واشنگتن می تواند متوقف شود.
از سوی دیگر، اگر شما قراضه آن مقدار لات و بازگشت به ریختن بارهای خوب، آقای شما
Stoner، نیویورک و واشنگتن خواهد بود بسیار ناراضی و قتل خونین فریاد.
من مطمئن هستم، با این حال، که شما هر پلیت بارهای D به مهمات ارائه نمی دهد - از نظر
خلق و خوی از پسران و دختران من، و تعدادی از مردم که شنیده ام دست نشانده گنگ خود را
شما دور است، شما نمی خواهد جرات به.
در واقع، برخی از مردم من گفتم که شما می توانید نیست که شما به اندازه کافی هوشمند
اپراتور بینی خود را تمیز نگه دارید. "" شما آنها را گفت!
سیاه و سفید، در خشم و ترس فریاد زد.
"بله؟ چرا که نه؟ "کلمات بی گناه به اندازه کافی بود، اما
بیان Kinnison پر معنا بود.
"من نمی خواهم مبتذل به نظر می رسد، اما شما فقط شروع به پیدا کردن آن صداقت و
وفاداری جهنم از یک تیم سخت به ضرب و شتم است. "" خارج!
نگاهی به این مقالات فسخ و گم شو! "
دکتر رالف K. Kinnison، سر بالا، از دفتر رئیس جمهور سیاه strode و
از Entwhistle کارخانه مهمات.
>
کتاب دو جنگ جهانی فصل 6 19 -
"از تئودور K. Kinnison!"، صدای واضح و روشن جامعی از رئیس
ظاهرا سرد، عادی به اندازه کافی به دنبال مجموعه ای رادیو تلویزیون.
یک مرد جوان و تنومند گرفتار نفس خود را به شدت او را به عنوان ابزار همگانی روندی و فشرده
دکمه نامریی. "تئودور K. Kinnison تصدیق!
صفحه تاریک باقی مانده است، اما او می دانست که وی به دلیل اسکن شد.
"سهره عملیات" سخنران blatted. Kinnison gulped.
"عملیات سهره - خاموش!" او به گفتن نیست.
"خاموش!"
او تحت فشار قرار دادند دکمه دوباره و تبدیل به چهره بلند، تر و تمیز عسل بلوند که ایستاده بود
tensely در گذرگاه آماده می شود. چشمان او گسترده و اعتراض هر دو
دست چنگ در گلو او.
UH-متعجب، شیرینی، آنها در حال آمدن است - و بیش از قطب "به او gritted.
"دو ساعت بیشتر یا کمتر است." "اوه، تد!
او خودش را به آغوش او انداخت.
آنها را بوسید، پس از آن شکست دور. مرد دو چمدان بزرگ را برداشت.
در حال حاضر بسته بندی شده - هر چیز دیگر، از جمله غذا و آب، در ماشین بوده است
هفته قبل - و گام های ساخته شده.
دختر با عجله بعد از او، آزار نه حتی به بستن درب آپارتمان،
در اهدای تا تصادفا یک پسر پایه دار چهار و چاق، دختر با موهای فرفری از دو یا
حولوحوش.
آنها در سراسر چمن به سمت پایین پرتاب شده سدان بزرگ، زد.
"مطمئن هستید که قرص کافئین خود را؟" او خواستار آنها زد.
UH-متعجب. "
"شما باید اونا. رانندگی مانند شیطان - اقامت در آستانه!
شما می توانید - این پشته رو پاها پرپا و شما مقدار زیادی از گاز و
نفت است.
یازده هزار مایل از همه جا و جمعیت یک دهم در هر مایل مربع -
شما امن وجود دارد اگر کسی "" ما نگران من - آن را به شما ".
او panted.
Technos 'همسران اخطار چند دقیقه پیش از انفجار H - I'll پیش از
عجله کردن را و من پیش می مانم. این به شما، تد -
"نگران نباش، keed.
آن popcycle من کردم تا به پاها، بیش از حد، و وجود خواهد داشت نه آنقدر ترافیک، راه
من قصد دارم. "" آه، انفجار!
من که نیست، و شما آن را بدانید!
آنها در ماشین بودند. در حالی که او دو کیسه را به یک ماجرا
دقیقا اتصالات فضا، او بچه ها را به صندلی جلو پرتاب، lithely تضعیف
زیر چرخ و موتور است.
"من می دانم شما، نه یار. من بر می گردم. "
او و دختر کوچک او را بوسید، در حالی که دست دادن با پسرش.
"Kidlets، شما و مادر بیرون رفتن به دیدار بزرگ پدر Kinnison،، ما به شما گفت
همه چیز در مورد. بسیاری از لذت.
بعد همراه من خواهید بود.
در حال حاضر، بانوی سرب پا، جیم شدن - و بیل بر روی زغال سنگ "
وسایل نقلیه سنگین حمایت می کرد و وضع روانیش شن پرواز به عنوان شتاب دهنده پدال ضربه
طبقه.
Kinnison چهار نعل در سراسر کوچه و یک گاراژ کوچک در را باز کرد،
آشکار موتورسیکلت طولانی، چمباتمه زدن.
دو گذرگاه استادانه از دست او و دو تن از 3 افکن او دیگر سفید نیست - یک
دیدم بنفش درخشان، دیگر آبی سوزاننده است.
او یک جعبه فلزی سوراخ شده در آویز کاهش یافته است و بدبختانه سوئیچ - peculiarly است.
در آژیر باب شروع جیغ ululating آن.
او در زمان کوچه به نوبه خود در زاویه چهل و پنج درجه سوخته پیاده رو
به سمت Diversey. نور قرمز بود.
مهم نیست - همه بند آمده بود - که آژیر می تواند برای مایل شنیده شده است.
او به تقاطع خمرهای شکل گام به بشقاب زمین خود با بتن را به عنوان او
جیغ نوبت چپ است.
آژیر - خزنده از پشت. تن شهرستان.
دو لکه های سرخ - پلیس شهرستان - خیلی زود - خوب! او قطع تفنگ خود را یک چیز جزیی، دوچرخه
آمد کنار.
"آیا این فناوری؟" سوار اونیفورم پوش، بیش از رعد و برق سرفه رقابت فریاد زد
اگزوز. "بله!"
Kinnison فریاد زد.
"پاک Diversey به درایو بیرونی، و از جنوب به گری و شمال Waukegan.
ضربه محکم و ناگهانی آن را "موتور سیکلت های سفید و سیاه آهسته، به ضرب گلوله
بیش به سوی محدود است.
افسر رسید میکروفون خود را. Kinnison سرعت در.
در سیسرو خیابان، هر چند او چراغ سبز، ترافیک سنگین است که او تا به حال به
کم کردن سرعت در Pulaski دو پلیس او را از طریق دستی تکان دادم و قرمز زدم.
فراتر از ساکرامنتو چیزی بر روی چهار چرخ نقل مکان کرد.
هفتاد و ... هفتاد و پنج ... او از پل در 80 در زمان، هر دو چرخ در هوا برای
40 فوت.
هشتاد و پنج ... 90 ... که در مورد او می تواند انجام دهد و حفظ پشته غیره
خشن جاده ها است.
او Diversey خود را به هر ندارد، آبی و ارغوانی فلش
دوچرخه های آینده از هر طرف خیابان شد.
او به 50 محافظه کار کاهش داد و به شکل گیری نزدیک با سواران دیگر رفت.
H انفجار - هشدار دهنده شهر گسترده ای را برای برنامه ریزی شده و ظاهرا منظم تخلیه
تمام شیکاگو - صدا، اما Kinnison صدایش را نشنیدی.
در سراسر پارک، از لبه به سمت چپ طوری که پسر جنوب اتاق دارند
را به نوبه خود - حتی چنین سواران به عنوان کسانی که نیاز به برخی از اتاق را به نوبه خود در پنجاه
مایل در ساعت!
زیر پل راهاهن - گاز گرفتن ترمز و squealing لاستیک که در آن نوک تیز، باریک،
زاویه راست و چپ به نوبه خود - شمال در، درایو گسترده و صاف!
این بزرگراه به سرعت ساخته شده است.
بودند کسانی که ماشین. هر سوار، به عنوان او را به تخت، دراز
پایین همراه مخزن خود را پشت میله عرضی، چانه خود را جمع، و هر دو throttles پیچیده
علیه توقف خود را.
آنها در عجله بودند. آنها تا به حال راه طولانی برای رفتن، و اگر آنها
وجود دارد و نه در زمان برای جلوگیری از آن موشک های اتمی ترانس قطبی، همه در جهنم خواهد بود و
خارج برای ظهر.
چرا این همه لازم است؟ این سازمان، این عجله، این تقسیم
زمان دوم، این نمایشگاه در سطح شهر از سواری دیوانه میدان اسب دوانی؟
چرا همه مسابقه دهندگان این موتور به طور دائم در پست خود مستقر نمی کند، بنابراین به عنوان
برای هر شرایط اضطراری آماده باشد؟
از آنجا که امریکا، یک دموکراسی، نمی تواند حمله اول، اما تا به حال به صبر - در انتظار
آمادگی فوری - تا زمانی که او در واقع مورد حمله قرار گرفت.
زیرا هر تکنو خوب در امریکا در محل اختصاص یافته به خود در برخی از دفاع آمریکا
طرح، که سهره عملیات فقط یکی بود.
از آنجا که، بدون حضور آن Technos ها در هر روز شغل آنها، همه
عادی کار تکنولوژیکی در آمریکا بناچار متوقف کرده اند.
جاده ای شاخه ای دور در حال حاضر به سمت راست کج شده است.
به ندرت کم کردن سرعت، Kinnison گلوله به نوبه خود و از طریق یک فضای باز، به شدت
محافظت دروازه است.
در اینجا، سوار خود و چراغ های خود را رمزهای عبور به اندازه کافی بود: آزمایش واقعی خواهد آمد
شد.
او با نزدیک شدن به یک ساختار قوی از آلیاژ - ماجرا در ترمز خود را - متوقف در کنار
یک سرباز که به زودی به عنوان Kinnison پرید، سوار موتور سیکلت و این امر موجب
دور.
Kinnison پراکنده را به یک دیوار به ظاهر خالی، پشت خود را بر چهار تبدیل
سفارش افسران برگزاری چهل و سپاس در آماده cocked، و حق خود را نصب شده
چشم را به یک فنجان.
بر خلاف اثر انگشت، الگوی شبکیه را می توان، نمیتواند از هیچ الگویی تقلید، کپی، و یا تغییر می یابد.
هر طرار فوت کرده اند فورا و بدون دستگیری یا سوال.
برای هر مردی که روی که موشک متعلق چک شده و آزمایش شده بود - که او چگونه
بررسی شده بود و آزمایش ها - از زمان یک جاسوس، در هر یک از صندلی های آن Technos،
می توانند آسیب untellable انتقام.
پورت باز جامعی. Kinnison نردبان را به بزرگ بالا رفت،
اما شلوغ، اتاق عملیات. "سلام، تدی" یل به وجود آمد.
"سلام، والت!
سلام بله، قرمز! چه هو، Baldy! "و غیره.
این افراد دوستان قدیمی بودند. آنها کجا هستند؟ "او خواستار است.
"آیا مسائل ما دور شدن؟
Lemme را زیرچشمی نگاه کردن به توپ! "" من می گویم آن است!
خوب، تد، فشار در اینجا! "او فشرده می شوید.
توپ بود، اما حالت نیمکره ای، کمی پهن شده در قطبین و تقریبا در مرکز
قطب شمال.
بسیاری از نقطه های قرمز رنگ نقل مکان کرد به آرامی - یک صد مایل را بر اساس آن نقشه کوچک بود
از راه دور - شمال بیش از کانادا، نزدیک تر، بسته بندی شده، گروه های متعدد کمتر از زرد
سبز، در حال حاضر در سمت آمریکا از قطب، آینده در جنوب.
همانطور که انتظار می رود شده بود، آمریکایی ها بود موشک های بیشتری را نسبت به دشمن است.
باور دیگر، که امریکا تا به حال دفاع مناسب تر و بهتر آموزش دیده، بیشتر
مدافعان بسیار ماهر، به زودی به آزمون قرار داده می شود.
رشته ای از چراغ آبی روشن در سراسر قاره، از نوم از طریق Skagway و،
Wallaston و چرچیل و Kaniapiskau به بل جزیره، خط اول آمریکا
دفاع.
به طور منظم همه. کهربا تقریبا پوشانده آن بلوز خود را
راکت مبارزه در حال حاضر ارتفاع گرفتن شد.
خط دوم، از پورتلند، سیاتل و ونکوور در سراسر به هالیفاکس، همچنین
سبز جامد نشان داد، با برخی از برق کهربا.
قسمت به طور منظم، بخشی از گارد ملی.
شیکاگو در خط سوم، تمام گارد ملی، گسترش از سان فرانسیسکو به
نیویورک. سبز - هشدار و راه اندازی.
بنابراین، چهارم، پنجم و ششم بودند.
عملیات سهره شد به کلیک کردن در برنامه دوم.
در زنگ clanged. مرد پیمود، به ایستگاه های خود و کمبود پایین.
هر صندلی اشغال شده بود.
مبارزه با شماره راکت یک آه شش هشت پنج، کامل طراحی شده توسط هسته های از هم پاشیده
ایزوتوپ ناپایدار، با سر و صدا whooshing که حتی دیوارهای ضخیم خود را گرفت
نمی تواند قطع.
Technos را به اتصالات مخده فرم خود را توسط سه گرم خرد
شتاب، مشت دندان های خود را و آن را گرفت.
بالاتر!
سریعتر! موشک لرزیدند و می لرزید آن را به عنوان ضربه
دیوار در سرعت صوت، اما آن را انجام داد مکث.
بالاتر!
سریعتر! بالاتر!
پنجاه مایل بالا است. صد ... پانصد ... یک هزار
... پانزده صد ... دو هزار!
نیمی از شعاع - ارتفاع تعیین شده که در آن محتمل شیکاگو به
عمل است. شتاب به صفر کاهش داده شد.
Technos، تنفس عمیق در کاهش،، donned کلاه peculiarly-goggled و تنظیم
تا پانل های خود را.
Kinnison را به صفحه خود را با او می تواند به بینایی خود را قرار دهید خیره
عصبی است.
این مثل توپ بود، که در آن چراغ های الکترونیکی قرار داده شد،
به طور خودکار کنترل شده، واضح، شارپ، و ثابت است.
این رادار بود.
یک رادار، بطور قابل توجهی متفاوت از آن در سال 1948، البته، و تا حد زیادی بهبود یافته است، اما
به هنوز pitifully در برخورد با اشیاء از هم جدا شده توسط صدها کیلومتر نامناسب و
سفر در سرعت هزار مایل در ساعت!
و نه این عمل مانند کشتی بود که در آن اهداف بشکه بی ضرر بوده است
یا بالن راکت به همان اندازه بی ضرر است.
این چیز واقعی بود، امروز هدف خواهد بود در واقع اشیاء کشنده است.
تمرین تیر اندازی، با تنها یک مکان را در فهرست مهارت در خطر است، بوده است.
به اندازه کافی هیجان انگیز است: این خیلی هیجان انگیز بود - بسیار هیجان انگیز - تندی و تیزی
مغز و سرعت و ثبات را از چشم و دست، خیلی زود لازم است.
هدف؟ یا بود؟
بله - سه یا چهار نفر از آنها!
"هدف اول - منطقه ده،" با صدای آرام صحبت می کرد به گوش Kinnison و سفید
لکه بر صفحه خود را تبدیل به رنگ سبز مایل به زرد است.
کلمات مشابه، چراغ، و یازده Technos دیگر شنیده و دیده می شد
بخش A، که Kinnison، موجب ایستاده در بالای موشک مبارزه با خود
فهرست مهارت، رئیس بخش بود.
او می دانست که این صدا بود که از بخش کنترل افسر آتش، که وظیفه بود
برای تعیین، از دوره ها، سرعت، و تمام داده ها از زمین می شود و
ناظران بلند، نظم است که در آن از اهداف بخش خود را باید حذف شود.
و بخش A، مخروط خیالی اما به شدت تعریف، در مانور طبیعی بود
داغترین بخشی از آسمان.
آتش کنترل "منطقه ده" به او اطلاع داده بود که جسم در محدوده شدید بود و
از این رو خواهد بود مقدار زیادی از زمان وجود دارد. با این حال:
"لارنس - دو!
دویل - یکی! دروموند - ایستاده با سه جامعی: "او،
در کلمه اول.
در لحظه شنیدن نام خود را در هر تکنو ضربه چاقو یک سری ناودانی و
جریان را به گوش خود جریان سریع از چهره - به ثانیه ای از داده ها وجود دارد
هر نقطه از مشاهده را برای هر عنصر حرکت هدف خود را.
او این ارقام به ماشین حساب خود را پانچ، که به طور خودکار صحیح را برای
حرکت کشتی خود - یک بار در راه حل مشکل چاپ نگاه -
بر پدال tramped می یک بار، دو بار، و یا
سه بار، بسته به تعداد پرتابه او کارگردانی شده بود که مسئولیت رسیدگی به.
Kinnison لارنس، شات بهتر از دویل، دستور داده بود برای راه اندازی 2 اژدر؛
که هیچ یک از آنها، در محدوده طولانی، برای حمله به علامت آن انتظار می رفت.
دوم او، با این حال، باید نزدیک آمده است؛ آنقدر نزدیک است که داده های آنی فرستاده
به هر دو صفحه نمایش - و به Kinnison's - اژدر خود را به هدف را
اردک نشسته دویل، پیرو مهارت کمتر است.
دروموند، شماره Kinnison سه، موشک خود را راه اندازی کنید مگر اینکه دویل
از دست رفته.
و نه می تواند هر دو دروموند و هارپر، شماره Kinnison دو، لازم است "خارج" در یک بار.
یکی از این دو به "در" در همه زمانها، محل Kinnison را به مسئول
بخش اگر فرمانده دستور داده شد.
در حالی که Kinnison یا هارپر یا دروموند بر روی هدف سفارش، او نمی توانست
ارسال خود.
او می تواند تنها زمانی که دستور به انجام این کار توسط کنترل آتش: ستاد بخش
برای استفاده اضطراری تنها محفوظ است. "هدف دو - منطقه نه،" کنترل آتش گفت.
"کارنی، دو.
فرانسه،. روز، با سه ایستادن!
Kinnison دستور داد. "لعنت آن را - از دست رفته!"
این از دویل.
"تب باک - پایانی ندارد." "خوب، پسر - که چرا ما شروع
به زودی. من دادن مثل ویبراتور خودم.
ما بیش از آن ... "
نقطه نور که هدف قرار دادن یک نماینده به کمی bulged و رفت بیرون.
دروموند و متصل بود و به عقب "در" است. "هدف سه - منطقه هشت.
چهار - هشت "کنترل آتش اشاره کرد.
"هدف سه - هیگینز و سبز، هارپر ایستاده اند.
چهار - مورد و سانتوس: لارنس "پس از یک دقیقه یا دو تا از مبارزه واقعی.
Technos بخش شروع به پایین ثابت است.
شارژ توسط مردان دیگر مورد نیاز شدند و دیگر اختصاص داده است.
"هدف چهل و یک - شش، گفت:" کنترل آتش و:
"لارنس، دو.
دویل، دو، دستور داد: "Kinnison. این معمول به اندازه کافی، اما در یک لحظه:
"تد" لارنس جامعی.
"از دست رفته - گسترده - هر دو بشکه است.
که dodging چهل و یک - اداره و یا هدایت - این مثل جهنم عذاب - آن را تماشا دویل - سازمان دیده بان
! "" Kinnison، آن را! "
کنترل آتش barked، صدا در حال حاضر نه کم و نه ثابت و بدون انتظار برای دیدن
که آیا دویل یا ضربه از دست. "در منطقه سه در حال حاضر - برخورد
البته! "
"هارپر! سر می برد! "
Kinnison داده ها، حل معادلات، 5 اژدر در پنجاه راه اندازی شد
gravities شتاب.
یک نفر ... دو - سه و چهار و پنج و سه به عنوان نزدیک به هم که آنها می توانند پرواز کنند
بدون عازم fuzes مجاورت آنها.
ارتباطات و ریاضیات و مغز های الکترونیکی ماشین های محاسبه
که آنها می توانند انجام دهند، انجام داده بود و بقیه به مهارت انسانی را به کمال
هماهنگی و سرعت واکنش ذهن انسان، عصب و ماهیچه.
نگاه Kinnison darted از ورق به پانل به کامپیوتر نوار متر به
گالوانومتر و بازگشت به صفحه، حرکت دست چپ خود را در قوس کوچک دستگیره که
چرخش متنوع شدت دو
در دو طرف عمود بر اجزای خود را به درایوهای اژدر است.
او به دقت گوش به گزارش ناظران triangulating، در حال حاضر او را دادن
اطلاعات موشک های خود، و همچنین به عنوان هدف مورد نظر را پوشش میدهد.
انگشتان دست راست خود را مشت و تقریبا به طور مداوم کلید کامپیوتر خود را؛
او اصلاح شده و به طور مداوم البته اژدر خود را.
"بازگشت به مو، او تصمیم گرفت.
"چپ یک نقطه است." هدف نقل مکان کرد به دور از پیش بینی خود را
راه. پایین - چپ 3 - پایین مو - راست!
چیزی که تقریبا تا منطقه دو انفجار به منطقه یکی شد.
او یک لحظه فکر کردم که برای اولین بار یک torp خود را میخواهید به ان متصل است.
تقریبا - فقط تاریخ و زمان آخرین فوری، کامل طراحی محوری به سمت هدف به فعال
فرار از آن.
دو عدد سفید بر ورق او را دیدم، خطا واقعی خود را دقیق به پای
از راه دور و به درجه بر روی ساعت، اندازه گیری و دوباره به هیئت مدیره خود را منتقل می
توسط ابزار در اژدر خود را.
کار با داده های سریع و آنی و دقیق، و چون دشمن در زمان حال کمی در
که به عمل، پرتابه دوم Kinnison است، یک خانم بسیار نزدیک به واقع است.
سوم خود چراندن بود، پس نزدیک است که فیوز مخصوص انفجار مرمی از مسافت دور خود را عمل می شود، انفجار
cyclonite بسته بندی شده از جنگ سر است.
Kinnison می دانستند که سوم خود رفت، به دلیل خطا ارقام از بین رفت، تقریبا
در لحظه آینده خود را به عنوان تشخیص آن و انتقال
ابزار نابود شدند.
1 انفجار ممکن است به اندازه کافی، اما Kinnison یک نگاه اجمالی خود بود
خطا - چقدر کوچک بود - بود و کسری از یک ثانیه از زمان است.
از این رو چهار و پنج خانه ناشایستی، مرکز مرده است.
هر چه که هدف بوده است، آن را دیگر یک تهدید است.
"Kinnison،" او گزارش به طور خلاصه به کنترل آتش، و بیش از هارپر در زمان
جهت فعالیت A. بخش جنگ رفت.
Kinnison هارپر و دروموند کردن زمان پس از فرستاده شده است.
او خود سه هدف داده شد. موج اول از دشمن - حالا آنچه مانده
از آن - منتقل می شود.
بخش رفت و به عمل، دوباره در محدوده شدید، بر دوم.
بقایای آن، بیش از حد، به بعد رو به پایین و به سمت زمین دور سقوط.
موج سوم بود واقعا سخت است.
بود که در واقع بدتر از دو مورد اول بوده است، اما CR10685 هیچ بود
دیگر داده است که Technos خود را باید به یک کار خوب انجام دهد و هر
مرد روی او می دانست که چرا.
برخی چیزهای دشمن کردم البته، و رصدخانه ها، هر دو در
زمین و بالاتر از آن - چشم دفاع آمریکا - به شدت رنج برده بود.
با این حال، Kinnison و همراهان او بودند بیش از حد مزاحمت است.
چنین یک وضعیت کاملا غیر منتظره بود.
آنها در حال حاضر جانبازان، آنها سعی شده بود و شده بود، یافت نمی شود که مایل است.
آنها سالم از طریق یک حمام آتش مانند که جهان تا به حال هرگز، آمده بودند.
قبل از شناخته شده است.
یا بدون محاسبه در همه به جز قدیمی - آنها از هر نوع از محاسبات در بده
رادار خود CR10685 است و torps خود را، که آنها هنوز هم مقدار زیادی داشتند - و آنها می توانند
و مراقبت از هر چیزی که می تواند در آنها را پرتاب می کنند.
موج سوم به تصویب رساند. اهداف شد کمتر و کمتر.
اقدام آهسته ... متوقف شده است.
Technos، حتی رؤسای بخش، چیزی می دانستند هر چه پیشرفت
جنگ به عنوان یک کل.
آنها نمی دانستند که در آن موشک خود بود، یا اینکه آیا آن را در شمال، شرق، جنوب،
یا غرب. آنها می دانستند هنگامی که آن را در حال بالا رفتن یا پایین تنها
"کرسی شلوار خود را."
آنها حتی نمی دانند ماهیت اهداف آنها را نابود، از آنان
صفحات تمام اهداف نگاه به طور یکسان - کوچک، نقاط روشن، به رنگ زرد مایل به سبز است.
از این رو:
Kinnison التماس از او: "ما پیش بینی، پیت بده، اگر ما یک دقیقه به فراغت،"
افسر کنترل آتش. "شما می دانید بیشتر از ما - به من بدهید!"
"این در حال حاضر،" پاسخ فوری آمد.
"شش نفر از آن اهداف که dodging چنین فانتزی فیزیک هسته ای، با هدف در خطوط بودند.
پنج dirigibles بودند، با شماره ما در اونا.
شما همراهان یک کار تورم است.
بسیار کمی از مسائل خود را از طریق - کافی نیست، آنها می گویند، برای انجام این کار آسیب زیادی را به
کشور به عنوان بزرگ به عنوان ایالات متحده آمریکا
از سوی دیگر، آنها را متوقف به ندرت هر یک از ماست - آنها ظاهرا ندارد
هر چیزی برای مقایسه با شما Technos. اما تمام جهنم به نظر می رسد متلاشیکننده شل،
در سراسر جهان است.
سواحل شرق و غرب ما در هر دو مورد حمله، آنها می گویند، اما در حال برگزاری است.
عملیات دیزی و عملیات Fairfield کلیک کردن، درست مثل ما.
اروپا، آنها می گویند، در حال رفتن به جهنم - همه گلدان عکس در همه افراد
دیگر. یک گزارش می گوید که آمریکای جنوبی
ملت ها بمب گذاری در هر ...
آسیا، بیش از حد ... هیچ چیز قطعی به عنوان پیش بینی مستقیم در من آن را برای شما رله می آید.
"ما را از طریق در شکل بسیار خوب بود، با توجه به ... تلفات کمتر از
پیش بینی شده، تنها هفت درصد است.
خط اول - شما می دانید در حال حاضر - در زمان شکست ننگ اور و مفتضحانه افتضاح خدا در واقع،
بخش چرچیل-بلچر عملا محو شد، که آنچه ما در مورد تمام از دست داده
نظارت ما ....
ما در حال حاضر فقط در مورد بیش از انتهای جنوبی خلیج هادسون، عنوان و از جنوب به
عضویت در سازند ناوگان عمودی ... امواج بیشتر، اما آنها می گویند
انتظار حمله از راکت های جنگی کم پرواز - می رود به حالت آماده باش!
خود را پا، همراهان - استروئیدها و چیزی بر روی صفحه نمایش بخش وجود دارد ... "
وجود ندارد.
از آنجا که CR10685 غواصی رو به پایین و از سمت جنوب، وجود نخواهد داشت.
با این حال، برخی از ناظر روی که موشک را دیدم که موشک های اتمی آینده.
افسر کنترل برخی از آتش سوزی را فریاد زد سفارشات و برخی از Technos نهایت تلاش خود را - و شکست خورد.
و چنین خشونت از شکافت هسته ای است؛ کاملا غیرقابل درک است
سرعت، که تئودور K. Kinnison درگذشت بدون اینکه خود متوجه باشند که هر چیزی که هر
اتفاق می افتد به کشتی خود را به او است.
Gharlane از Eddore نگاه بر زمین خراب، کاردست خود را، و آن را به خوبی در بر داشت.
دانستن است که آن را بسیاری از صدها سال زمینی قبل از که این سیاره خواهد بود
دوباره نیاز به توجه شخصی او را، او رفت و در جای دیگر، به Rigel چهار، به Palain به
هفت نفر بودند، و به منظومه شمسی Velantia
جایی که او متوجه شد که مخلوقات خود را اربابان با توجه به پیشرفت
برنامه.
او صرف زمان بسیار کمی وجود دارد، پس از آن دقیقهای و fruitlessly
شواهدی از فعالیت های مضر در درون دایره باطن.
و بر دور Arisia ها یک تصمیم خطیر ساخته شده بود هم برای جلوگیری از شدت آمده بود
تا کنون Eddorians unhampered. "ما آماده است، پس از آن، به جنگ آشکارا بر
آن آنها است؟ "
Eukonidor خواست، تا حدودی doubtfully. "دوباره به پاک Tellus سیاره
radioactives خطرناک و اشکال زندگی بیش از حد مضر است البته یک موضوع ساده است.
از مناطق حفاظت شده در شمال امریکا دولت قوی دموکراتیک می تواند گسترش یابد
برای پوشش دادن جهان است. که دولت به راحتی می تواند تمدید شود
به اندازه کافی عبارتند از مریخ و ونوس.
اما Gharlane، که به عنوان راجر، است که در حال حاضر کشت، عمل نویسان
قطب شمال مشتری، بذر جنگ Jovian .... "
"تجسم صوتی خود، جوانان.
فکر می کنم. "
"آن جنگ بین سیارهای البته اجتناب ناپذیر هستند، و در خدمت به تقویت
و به متحد کردن دولت از سیارات داخلی ... به شرطی که Gharlane می کند
تداخل ....
آه، می بینم. Gharlane در ابتدا نمی دانند از
منطقه از اجبار خواهد شد بر او برگزار می شود.
وقتی که او و یا برخی از همجوشی Eddorian درک اجبار و میشکند. - در برخی از چنین
زمان استرس بالا به عنوان Nevian حادثه از آن خواهد شد خیلی دیر است.
اتصالات ما خواهد شد.
راجر اجازه خواهد داشت برای انجام تنها چنین اعمال را به عنوان تمدن احتمالی
خوب است.
Nevia به عنوان اپراتور اول به دلیل موقعیت آن در یک منطقه کوچک انتخاب شده
از کهکشان است که تقریبا عاری از آهن جامد است و به دلیل آبکی آن
طبیعت اشکال آبزی زندگی خود را از بودن
دقیقا همان است که در آن Eddorians حداقل علاقه مند است.
آنها داده خواهد شد، خنثی سازی بخشی از جبر، آنها قادر خواهند بود برای رسیدن به
سرعت چند بار بیشتر از نور.
این وضعیت را پوشش می دهد، من فکر می کنم؟ "
"خیلی خوب، Eukonidor،" بزرگان تصویب کرد.
«جمع مختصر و دقیق است." صدها سال زمینی گذشت.
بعد.
بازسازی. پیشرفت.
یک جهان - دو دنیا - سه جهان - متحد، هماهنگ، دوستانه.
جنگ Jovian.
جامد، اتحادیه unshakeable. و نه هر Eddorian می دانستید که از جمله
فوق العاده پیشرفت سریع ساخته شده بود.
در واقع، Gharlane می دانستند، که او سوار کشتی عظیم خود را از فضا به سمت سل، که او
Tellus مسکونی توسط مردم کمی بالاتر از وحشیگری را پیدا کنید.
و باید آن را در حال عبور از کنار که نه یک بار، در طول تمام کسانی که قرن ها مورد توجه قرار،
مردی به نام Kinnison ازدواج یک دختر با مو و رنگ قرمز برنز، قهوهای مایل به قرمز بهمراه رگه های طلا، گندم گون
چشم.
>
کتاب: سه TRIPLANETARY فصل 7 دزدان دریایی از فضا
ظاهرا حرکت به مسافران و خدمه اش، سیارات بوش تیتان پدر هلیوس
خسته serenely به بعد از طریق فضا در شتاب طبیعی است.
در قدس برافراشته در یک گوشه ای از اتاق کنترل، زنگ tinkled،
غژغژ کردن خفه شده، شنیده شد و کاپیتان برادلی اخم او به عنوان مختصر مورد مطالعه قرار
پیام بر نوار ضبط -
پیام را به روی میز کار خود را از پانل اپراتور را دیدم.
او beckoned، و افسر دوم، که تماشای آن را در حال حاضر بود، به عنوان خوانده شده با صدای بلند:
"گزارش از گشت پیشاهنگ هنوز هم منفی."
"با این حال منفی است." افسر scowled: در تفکر.
"آنها در حال حاضر فراتر از وسیع ترین محل ممکن است از خرابه جستجو بیش از حد است.
ناپدید شدن دو غیر قابل توضیح در داخل یک ماه - اولین دیونه، سپس رئا - و
نه بشقاب، نه قایق نجات را بدست آورد. بد به نظر می رسد، آقا.
یکی ممکن است یک حادثه، دو احتمالا یک تصادف ممکن است .... "
صدای او فوت کرد دور. اما در سه آن را به یک عادت،
کاپیتان به پایان رسید فکر.
"و هر چه اتفاق افتاده، سریع اتفاق افتاد. هیچ کدام از آنها در زمان حال برای گفتن یک کلمه -
ضبط محل خود را به سادگی رفت مرده است. اما البته آنها آشکارساز ما ارزش و ندارد
صفحه نمایش و نه سلاح ما.
با توجه به رصدخانه در اتر روشن هستید، اما من به آنها اعتماد از
Tellus به لونا. شما با توجه به سفارشات جدید، البته؟
"بله، آقا.
آشکارسازهای خارج کامل، هر سه دوره صفحه دفاعی در سفرها، پروژکتور
نفره، لباس قلاب.
هر شی تشخیص داده می شود رسیدگی - اگر عروق، آنها را به
هشدار داد که فراتر از محدوده شدید باقی بماند. هر چیزی که ورود به منطقه چهارم است که
rayed.
"راست - ما در حال رفتن را از طریق" "اما هیچ نوع شناخته شده از کشتی می تواند
دور با آنها را بدون تشخیص "، افسر دوم استدلال.
"من تعجب می کنم اگر چیزی است که در آن شایعاتی وحشی بوده ایم شنیدن به تازگی وجود ندارد؟"
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر! البته! "snorted کاپیتان.
"دزدان دریایی در کشتی های سریع تر از نور - اثیری اشعه فرعی - لغو گرانش
توده بدون جبر - مسخره! ثابت غیر ممکن است، بارها و بارها.
نه، آقا، اگر دزدان دریایی در فضا--و آن را بسیار شبیه به این است به نظر می رسد - اما نمی
دور در برابر یک باتری خوب پر از کیلووات ساعت بزرگ در پشت سه دوره
صفحه نمایش سنگین و آرسنال پشت پروژکتور متعدد است.
آنها به اندازه کافی برای هر کسی.
دزدان دریایی، Neptunians، فرشتگان، یا شیاطین - در کشتی ها و یا در broomsticks - اگر آنها مبارزه با
تیتان پدر هلیوس ما آنها را از اتر بسوزان! "ترک میز کاپیتان، سازمان دیده بان
افسر از سر گرفت سفر خود را از وظیفه است.
شش مواظب صفحات بزرگ که به ناظران هشدار peered خالی بودند، خود را
دور افتاده از صفحه نمایش های فوق العاده کوچک و بزرگ حساس آشکارساز در مواجهه با هیچ مانعی - اتر
خالی برای هزاران نفر با هزاران کیلومتر.
لامپ سیگنال بر پانل خلبان تاریک بود، زنگ هشدار دهنده آن خاموش بود.
نقطه درخشان از نور سفید در مرکز خلبان که از نزدیک به حکومت
تیز و دلخراش میکرومتر، دقیقا بر موهای متقابل از مدیران خود، نشان داد که
کشتی عظیم دقیقا بر بود
محاسبه البته، به عنوان پلاتر یکپارچه سازی البته به صورت خودکار گذاشته است.
همه چیز آرام بود و در نظم. "همه خوبی، آقا،" گزارش به طور خلاصه به
کاپیتان برادلی - اما همه خوب نبود.
خطر - جدی تر تا حد زیادی در آن بود خارجی - حتی پس از آن، همه
ناپیدا، مثل خوره به جانم در اعضای حیاتی و موثر بدن کشتی های بزرگ.
در یک محفظه قفل شده است و محافظت شده است، در اعماق درون بوش،
بزرگ تصفیه هوا.
در حال حاضر یک مرد تکیه در برابر مجرای اصلی - آئورت که از طریق آن جریان جریان
هوای خالص تهیه کل کشتی.
این مرد، چیز عجیب و غریب در تجهیزات و ارایش کامل پر از زره فضا، تکیه علیه مجرا و
او به عنوان تکیه مته عمیق تر و عمیق تر به دیوار فولادی لوله.
به زودی آن را از طریق شکست، و عجله کمی از هوا با درج یک متوقف شد
محکم اتصالات لوله لاستیکی می باشد.
لوله های خاتمه یافته در یک بالن لاستیکی سنگین، که محاصره یک لیوان ضعیف
لامپ.
ایستاده بود مرد عصبی، از یک سو برگزاری قبل از سیلیکا و فولاد کلاه
زمان سنج جیب بزرگ، بتواند به آرامی بادکنک.
پوزخند sneering بر چهره اش بود که او منتظر دوم دقیق عمل -
به دقت از پیش تعیین شده از طریق مسنجر هنگامی که دست راست، بسته شدن و خود را می خرد
فلاسک شکننده و وادار کردن محتویات آن را به جریان هوای اصلی تیتان پدر هلیوس!
بسیار بالاتر، در سالن اصلی، رقص شب به طور منظم در نوسان کامل بود.
ارکستر کشتی سقوط کرد را به سکوت بود، تند تند حرف زدن تشویق، و CLIO
مارسدن، دختر خوشگل تابشی از سفر، به رهبری شریک زندگی خود را بر روی تفرجگاه و
به یکی از صفحات مشاهده است.
"آه، ما می توانید زمین را ببینید نمی شود!" او بانگ زد.
"از کدام راه انجام این کار شما به نوبه خود، آقای Costigan؟"
"مثل این" و کانوی Costigan،، زبر و خشن جوان افسر اول بوش، تبدیل
صفحة.
"- این صفحه به دنبال بازگشت، و یا پایین، در Tellus؛ این یکی دیگر به دنبال
به آینده. "زمین هلال درخشان درخشان بود
دور زیر کشتی پرنده است.
بالاتر از او، در گلچهره مریخ و مشتری و نقره ای در شخص غیر قابل توصیف میکنه، یکیش شکوه در برابر روشن
پس زمینه از سیاهی کاملا وصف ناپذیر - یک پس زمینه نسبتا ضخیم besprinkled
با نقاط بعد از درخشش خیره کننده که ستاره بودند.
"اوه، نه فوق العاده است!" نفس دختر، انگشت حیرت به دهان.
"البته، گمان می کنم که این چیزهای قدیمی را به شما، اما من زمین، پنجه، شما می دانید،
و من می توانستم در آن نگاه برای همیشه لطفا برای من فکر می کنم. به همین دلیل من می خواهم در اینجا پس از بیرون آمدن
هر رقص.
شما می دانید، I. ... "صدایش شکست به طور ناگهانی، با عجیب و غریب،
rasping گرفتن، او به عنوان دست خود را در یک کلاچ از کوره در رفته را تصرف کردند و به سرعت رفت لنگی.
او در او خیره به شدت، و درک فورا پیام نوشته شده در چشمان او -
چشم ها در حال حاضر بزرگ، خیره، سخت، درخشان، و پر از روح سوزاننده ترور
او به عنوان ها سقوط کردن بی پناه و ناتوان اما برای حمایت خود را.
در عمل بازدم او، ریه ها تقریبا به طور کامل خالی، در عین حال او برگزار شد خود را
نفس تا او را به میکروفون و از کمربند خود را ضبط کرده بود و اهرم جامعی بود.
"اضطراری است."
"اتاق کنترل" به او gasped پس از آن و هر سخنران در سراسر رزمناو بزرگ
از درجه اعتبار ساقط blared هشدار او به ناچار در حال حاضر تخلیه خود را به ریه ها به مطلق
پوچی.
"Vee-دو گاز! دریافت تنگ!
نوشتن و پیچش در مبارزه شدید خود را به ریه های خود را از gulping در
یک پیش نویس از آن فضای کشنده، و با به صورت ناخودآگاه از دختر
به limply بر بازوی چپ خود را، Costigan درپ
همگانی روندی به سوی پورتال از نزدیکترین قایق نجات.
سازهای ارکستر سقوط کرد به زمین و زن و شوهر رقص افتاد و sprawled:
inertly در حالی که مسئول شکنجه چرخش درب باز قایق نجات و
در سراسر اتاق کوچک به هوا، سوپاپ ها نقش برآب شده است.
پرتاب آنها را کاملا باز، دهان قرار داده و خود را به دهانه و اجازه دهید کار خود را به ریه ها
بریده بریده نفس کشیدن پر مشتاق خود را از خروش انفجار سرد از مخازن.
سپس، هوا را با گرسنگی به حدی assuaged، او دوباره برگزار شد، نفس خود را، شکست باز کردن
قفل اضطراری، donned یکی از لباس های فضایی همیشه وجود دارد، و باز آن
دریچه های گسترده ای به منظور خیط و پیت کردن خود
یکنواخت هر اثری طولانی از گاز کشنده است.
او سپس به همراه او همگانی روندی به عقب.
خاموش کردن هوا منتشر جریان اکسیژن خالص، او صورت خود را در آن برگزار شد، و
ساخته شده از کلید های SHIFT به زور مقداری از آن را وارد ریه خود را با فشرده سازی و آزاد او را
قفسه سینه در برابر بدن خود را.
به زودی او به خود جلب کرد یک نفس اسپاسمودیک، خفگی و سرفه، و او دوباره تغییر
جریان گاز به یکی از هوای پاک، از صحبت کردن فوری او به عنوان نشانه هایی از بازگشت نشان داد
هوشیاریش وقت دارد.
"بلند شو!" او جامعی. "آویزان بر روی این زانوبند و حفظ چهره خود را در
این جریان هوا تا زمانی که من یک کت و شلوار در اطراف شما!
من رو؟
او راننده سرشونو تکون دادن ضعیف، و مطمئن باشید که او می تواند خودش را در دریچه نگه دارید، آن را بود
تنها یک دقیقه به او را در یکی از پوشش های محافظ در قفس یا جعبه گذاردن.
پس از آن، به عنوان او بر مسند نشست، بازیابی قدرت خود، او را در قایق نجات بدبختانه
visiphone پروژکتور و شلیک اشعه نامرئی آن را به اتاق کنترل، جایی که او را دیدم
چهره های زرهی به فضا با عصبانیت مشغول پانل.
تشریفات - "کار کثیف متقابل در جاده" او را به کاپیتان خود را، انسان به انسان روشن
نادیده گرفته، آن را به عنوان بنابراین اغلب در خدمت Triplanetary بود.
"تقلب در جریان وجود دارد جایی در هوای اولیه ما
دزدان دریایی - شاید که راه آن دو دیگر کشتی!
ممکن است یک بمب اتمی به پایان رسیده - don't ببینید که چگونه هر کسی می تواند به دور پایین وجود دارد جمع شده
از طریق بازرسی، و هیچ کس اما فرانکلین می تواند سپر را خنثی
هوای اتاق - اما من قصد دارم به اطراف نگاه کن، به هر حال.
سپس من به شما همراهان وجود دارد ملحق شوند. "" آن چه بود؟ "دختر متزلزل پرسید.
"من فکر می کنم که من به یاد داشته باشید Vee گفت: شما دو گاز.
که ممنوع است! به هر حال، من مدیون شما زندگی من، کانوی، و من
هرگز فراموش نمی - هرگز.
با تشکر، - اما - چگونه در مورد تمام بقیه از ما
Vee دو بود، و آن حرام است، Costigan پاسخ ظالمانه، چشم سریع بر
فلش بشقاب، که نقطه ای از طرح در حال حاضر در اعماق روده رگ.
"مجازات مرگ برای استفاده از آن و یا داشتن آن در چشم است.
اوباش و دزدان دریایی از آن استفاده کنید، چرا که آنها چیزی برای از دست دادن، در حال مرگ
لیست در حال حاضر است.
همانطور که برای زندگی خود، آن را نجات داد هنوز رتبهدهی نشده است - ممکن است شما بخواهید من می خواهم اجازه دهید آن را سوار قبل از ما دریافت کنید
انجام شده است.
دیگران بیش از حد اکسیژن از دست رفته - نمی آورد و حتی در اطراف شما در
چند ثانیه، سریع من به تو می کردم.
اما پادزهر there'sa مطمئن - که همه ما آن را در یک جعبه قفل در زره پوش حمل - و همه ما
می دانید که چگونه از آن استفاده کنید، زیرا کلاهبرداران استفاده از تمام Vee-دو و بنابراین ما همیشه در انتظار.
اما از آنجا که هوا خواهد بود خالص در نیم ساعت دوباره ما قادر خواهید بود برای احیای
دیگران به راحتی به اندازه کافی اگر ما می توانیم با آنچه رفتن به بعد اتفاق می افتد.
این پرنده وجود دارد که آن را انجام داد، درست است در هوای اتاق.
این کت و شلوار مهندس ارشد است، اما که فرانکلین نیست که چیزی در آن است.
برخی از مسافر - مبدل - slugged رئیس - در زمان کت و شلوار خود و پروژکتور - سوراخ
مجرای - PSST! همه شسته!
شاید که او برای انجام این کار به ما در این اجرا، برنامه ریزی شده بود، اما او انجام خواهد داد
هیچ چیز دیگری در زندگی او! "" آیا وجود دارد! "اعتراض دختر.
"زره او خیلی بهتر از کت و شلوار اورژانس که شما با پوشیدن، و او
او جامعی: Lewiston آقای فرانکلین، علاوه بر این! "" آیا می شود نه ادم سفیه و احمق! "
"ما می توانیم از یک دزد دریایی زندگی می کنند را روی داشته باشند - we're روی هم رفته بیش از حد شلوغ باشد
خارجی ها به طور مستقیم. نگران نباش، من قصد ندارم به او بدهد
شکستن.
من Standish - I'll مالش او را مانند یک لکه است.
بمونم همینجا تا من دوباره بعد از تو، او دستور داد، و درب سنگین
قایق نجات بسته پشت به او clanged به عنوان او را به گردشگاه همگانی روندی.
او مستقیما در سراسر سالن ساخته شده راه خود را، از پرداخت بدون توجه به اشکال بی اثر
پراکنده اینجا و آنجا.
رفتن به یک دیوار خالی، دستکاری تقریبا نامرئی مجموعه ای از شماره گیری تراز خود را با
سطح، درب سنگین وضع روانیش به کنار، و بلند Standish - یک سلاح مهیب.
چمباتمه، بزرگ و سنگین، شباهت تا حدودی تفنگ دستگاه بیش از حد رشد، اما
در اختیار داشتن یک تلسکوپ ضخیم، کوتاه، با چند لنز مات متراکم و
بازتابنده سهموی.
کار زیر وزن از چیزی، او در طول راهرو strode و clambered
پله ها به شدت پایین کوتاه.
در نهایت او را به اتاق تصفیه آمد، و خندیدی وحشیانه او را دیدم سبز
مه از نور پنهان درب و دیوار--سپر هنوز در جای خود بود؛ دزدان دریایی
هنوز در داخل، هنوز هم با جاری شدن سیل
هوا وحشتناک Vee دو اولیه تیتان پدر هلیوس.
او مجموعه ای سلاح های عجیب و غریب خود را گشوده سه پایه عظیم، crouched پایین
در پشت آن، و پرتاب کرد در یک سوئیچ است.
مبهم پرتوهای قرمز شدت وحشتناک به ضرب گلوله از بازتابنده ها و جرقه ها، تقریبا
نسبت رعد و برق، از محافظ صفحه نمایش تحت تاثیر خود را همگانی روندی.
خروش و خوراکی، جنگ برای ثانیه رفت، و سپس، تحت نیروی برتر
Standish، درخشندگی سبز به راه.
پشت آن فلز درب زد وسعت رنگ - قرمز، زرد، خیره کننده
سفید - پس از آن به معنای واقعی کلمه منفجر شد، مذاب، بخار، سوخته دور.
از طریق دیافراگم به این ترتیب ساخته شده Costigan به سادگی می تواند دزدان دریایی در فضا
زره پوش از مهندس ارشد - زره پوش که اثبات در برابر آتش تفنگ و که بود
می تواند منعکس کننده و خنثی برای برخی
زمان کمی حتی Costigan فوق العاده پرتو به کارگیری است.
نه دزدان دریایی غیر مسلح - شعله ور شدن نادرست از افروختگی همگانی روندی از Lewiston خود را،
به صرف نیروی خود را در تف کردن، آمیزش آتش بازی در برابر اتر دیوار
Standish چمباتمه زدن و هیولا.
اما موتور دوزخی Costigan تکیه می کنند نه تنها به تخریب ارتعاشی.
تقریبا در فلش برای اولین بار از سلاح دزدان دریایی، افسر لمس ماشه،
گزارش دو گوش خرد در آن فضای محدود محدود، و دزدان دریایی
و بدن را به معنای واقعی کلمه را مه به عنوان یک پرواز 1/2
پوسته کیلوگرم گچ بری از طریق زره خود را و منفجر شد.
Costigan پرتو خود را خاموش، و نه با کوچکترین نرم 1 سخت
خطوط چهره خیره در سراسر اتاق در هوا، مطمئن شوید که هیچ آسیب جدی شده بود
انجام ماشین آلات حیاتی هوا
تصفیه - ریه ها بسیار بزرگ کشتی فضایی است.
پیاده Standish به او lugged آن را به بالا و به سالن اصلی، آن را جایگزین
ایمن، و دوباره قفل ترکیبی.
پس از ان به قایق نجات، که در آن کلیو در تسکین گریه او را دیدم که او بود
و تندرست است.
"اوه، کانوی، من خیلی چیزی ترس را به شما اتفاق می افتد!" او، به عنوان او بانگ زد:
باعث شد او به سرعت به سمت بالا به سمت اتاق کنترل.
"البته شما ..." با خودم فکر کردم.
مطمئنا، او جواب داد، laconically. "هیچ چیز به آن.
چگونه می توانم شما احساس می کنید - در مورد بازگشت به حالت عادی؟
"بسیار خوب، من فکر می کنم، به جز به مرگ می ترسم و فقط در مورد از
را کنترل کند.
من گمان نمی کنم که برای هر چیزی خوب باشد، اما هر چه من می توانید انجام دهید، به حساب من
در "" زیبای - ممکن است شما می شود، مورد نیاز در آن است.
هر کسی را، ظاهرا، به جز کسانی که مانند من، که تا به حال هشدار است و می تواند نگه دارید
نفس خود را تا زمانی که آنها را به لباس خود را. "
اما چگونه آیا می دانستید چه بود؟
شما می توانید آن را ببینید، و نه بوی آن را، و نه هر چیز است. "
"شما تنفس یک ثانیه قبل از من، من تو را دیدم و چشم خود را.
من در آن بوده است قبل از - و هنگامی که می بینید یک مرد تکان خوردن از چیزهای که فقط یک بار شما
هرگز فراموش نمی آن. مهندسین پایین برای اولین بار،
البته - باید آنها را از بین برود.
سپس ما آن را در سالن. گذشت خود را به من هشدار داد و خوشبختانه من
نفس به اندازه کافی از چپ به کلمه بود.
کاملا چند از همراهان در بالا باید در زمان حال به دور - we'll اونا
همه در اتاق کنترل. "
"گمان می کنم که چرا شما به من دوباره زنده - در پرداخت برای مهربانی به شما هشدار
؟ حمله گاز "دختر خندید، لرزان، اما بازی.
"چیزی شبیه به آن، احتمالا" او جواب داد: به آرامی.
"در اینجا ما - در حال حاضر ما به زودی خواهید پیدا کردن آنچه که رفتن به بعد اتفاق می افتد."
در اتاق کنترل دیدم حداقل یک دوجین چهره های زره پوش، در حال حاضر نه عجله
، اما در سازهای خود نشسته، تنش، و آماده است.
خوش شانس بود که Costigan - جانباز از فضا را به عنوان او بود، هر چند جوان در سال - بود
در سالن بوده است، خوش شانس است که او با آن آشنا که وحشتناک بوده است
غیر قانونی گاز خوش شانس است که او بود
حضور ذهن استقامت فیزیکی کافی و خالص به اندازه کافی به ارسال هشدار خود را بدون
1 فلج ردیابی اجازه می دهد تا وارد ریه های خود را.
کاپیتان برادلی، مردان در سازمان دیده بان، و چند افسر دیگر در محله های خود و یا
در wardrooms - فضا سخت جانبازان - فورا و بدون اطاعت بود.
سوال تقویت کننده 'gasped فرمان به "تنگ".
بازدم یا تنفس، هوا معابر به عنوان که "ترس Vee-دو" بسته جامعی بود
شنیده شد و آنها به معنای واقعی کلمه را به لباس های زرهی خود را از فضا بود شروع به پریدن کرد - گرگرفتگی
آنها را با حجم پس از دوره
محقق هوا، نفسم را نگه داشته خود را به آخرین لحظه ممکن، تا خود را
زور زدن ریه ها می تواند بدون تحمل.
Costigan دست تکان داد دختر را به یک نیمکت خالی، با احتیاط در حال تغییر به زره خود را از
اورژانس کت و شلوار او شده پوشیده بود، و با نزدیک شدن به کاپیتان.
"هر چیزی در چشم، آقا؟" او پرسید: saluting.
"آنها باید چیزی پیش از این آغاز شده است."
"آنها شروع شده است، اما ما می توانیم آنها را بیابید.
ما سعی کردیم برای ارسال از زنگ بخش عمومی، اما به سختی آغاز شده بود زمانی که آنها
پوشانده موج ما. نگاهی به آن! "
پس از چشم کاپیتان، Costigan خیره شد در مجموعه ای با قدرت بالا
اپراتور کشتی.
پس از بشقاب، به جای در حال حرکت، زنده، تصویر سه بعدی وجود دارد،
از بلندگو، به جای تابش خیره کننده فلش از نور سفید خیره کننده بود
گفتار قابل فهم، صدور خروشان، جریان آمیزش از سر و صدا.
"این غیر ممکن است!" برادلی پشت سر هم، با خشونت است.
"گرم از فلز در داخل منطقه چهارم وجود ندارد - در داخل یک صد هزار
کیلومتر - و در عین حال آنها باید نزدیک به ارسال چنین موجی که.
اما دوم فکر می کند - شما چه فکر می کنم، Costigan "؟
فرمانده پرتگاه، ارتجاعی و مدرسه قدیمی به نژاد او بود، خشمگین -
گیج، خشم درون به درک با دشمن نامرئی و indetectable.
چهره به غیر قابل توضیح روبرو هستند، با این حال، او را به مردان جوان گوش
با تحمل غیر معمول است. "این تنها راه ممکن نیست، بلکه کاملا آشکار است
که آنها چیزی است که ما را نداشته باشند. "
صدای Costigan تلخ بود. اما چرا باید از آنها داشته باشند؟
کشتی های خدمات هرگز تا زمانی که با سال ها تجربه شده است، اما
دزدان دریایی و مانند همیشه چیزهای جدید را به عنوان محض این که آن را کشف کرد.
تنها چیزی که خوب می بینید این است که ما بخشی از یک پیام را از شما دور، و پیشاهنگان
می توان گفت که دخالت خارج وجود دارد را پیگیری کنید. اما دزدان دریایی می دانم که، بیش از حد - آن را نمی خواهد
طولانی در حال حاضر، او به این نتیجه رسیدند، ظالمانه است.
او واقعا سخن گفت.
قبل از اینکه کلمه ای دیگر گفته شد روی صفحه نمایش بیرونی سفید تحت پرتو بالا گرفت
قدرت فوق العاده، و به طور همزمان بر یکی از صفحات مواظب ظاهر وجود دارد
تصویر زنده از رگ دزدان دریایی - بزرگ،
اژدر سیاه و سفید از فولاد، در حال حاضر انتشار خیره کننده پرتوهای توهین آمیز از زور است.
فورا سلاح قدرتمند از تیتان پدر هلیوس به تحمل آورده بودند، و در
انفجار پرتوهای کامل محور صفحه نمایش غریبه لامپ های رشته ای flamed.
سنگین اسلحه، تحت پس زدن که salvos شدید فریم از جهان غول پیکر
لرزید و shuddered، به ضرب گلوله از تن خود را از پوسته انفجاری بالا.
اما فرمانده دزدان دریایی به دقت قدرت و صلابت از بوش و شناخته شده بود
می دانستند که جنگ افزار خود را در برابر نیروهای به فرمان خود ناتوان بود.
صفحه نمایش او رویین تن بود، پوسته های غول پیکر بدون ضرر در اواسط منفجر شد
فضا، مایل از هدف خود.
و ناگهان یک مداد وحشتناک شعله درخشان از هالک سیاه از ضربه چاقو
دشمن.
از طریق اتر خالی آن، از طریق صفحه نمایش توانا دفاعی گچ بری، از طریق
فلز سخت از دیواره های بیرونی و درونی.
هر اتر دفاع از تیتان پدر هلیوس از بین رفته و شتاب خود را به یک کاهش یافته است
چهارم از ارزش عادی آن. راست را از طریق اتاق باتری! "
برادلی موضوعات آغاز شده است.
"ما بر روی هارد اورژانس در حال حاضر است. اشعه های ما برای انجام شده است، و ما نمی توانیم به نظر می رسد
قرار دادن پوسته در هر نقطه در نزدیکی او را با اسلحه های ما! "
اما به عنوان اسلحه بی اثر بودند، آنها برای همیشه به عنوان یک پرتو وحشتناک خاموش شدند
کشتار بی وقفه از طریق اتاق کنترل ضربه چاقو، whiffing خارج از وجود
خلبان، توپخانه، و پانل مواظب و مردان در برابر آنها.
هوا با عجله به فضا، و لباس از سه بازماندگان به bulged درام
تنگی سر را به عنوان فشار در اتاق کاهش یافته است.
Costigan کاپیتان را به آرامی به سمت یک دیوار تحت فشار قرار دادند، سپس به تصرف درآورد دختر و همگانی روندی در
همان جهت.
"بگذار خارج از اینجا، سریع!" او گریه کرد، ابزار های رادیویی کوچک
کلاه به طور خودکار در نظر گرفتن وظیفه انتقال و پخش گفتار به عنوان دیسک های صوتی
خودداری به عمل است.
"آنها می توانند به ما مراجعه کنید - دیوار اتر ما این است که هنوز هم بالا است و خود آگاه اشعه را از طریق آن می توانید
از بیرون، شما می دانید.
آنها از آبی، چاپ، و آنها احتمالا به میز کار خود را در کنار "و
حتی در حالی که آنها به سمت درب محدود، در حال حاضر مهر و موم بیرونی airlock، تبدیل شده است،
پرتو دزدان دریایی پاره از طریق فضا است که آنها به تنها quitted بود.
از طریق airlock، پایین از طریق آنها در سطوح مختلف از محله های مسافران
درگاه کسی که هول هولکی، و به یک قایق نجات، به طول کامل از فرمان
سومین سالن - نقطه ایده آل، یا برای
دفاع و یا برای فرار از بیرون با استفاده از رزمناو کوچک.
از آنجا که عقب نشینی خود را وارد آنها احساس وزن خود را شروع به افزایش است.
بیشتر و بیشتر را مجبور به بوش درمانده برده شد، تا زمانی که در حال حرکت بود در
طبیعی شتاب. "چه شما از آن را، Costigan؟" پرسید:
کاپیتان.
پرتوهای تراکتور "" ظاهرا.
آنها چیزی، همه حق است. آنها ما را در جایی، سریع است.
من به یک زن و شوهر از Standishes، و یکی دیگر از کت و شلوار از زره پوش - we'd حفاری بهتر،
و به زودی اتاق کوچک واقعی قلعه، مسکن شد آن را به عنوان این دو
موتورهای بسیار خوبی از تخریب.
سپس افسر اول سفر دیگر و دیگر، از بازگشت با یک دست کت و شلوار کامل
از Triplanetary فضای زره، دقیقا مانند آن پوشیده شده توسط این دو نفر است، اما به طور قابل ملاحظه
کوچکتر است.
"فقط به عنوان یک عامل ایمنی، شما بهتر است این، CLIO قرار داده - آن اورژانس
لباس های زیادی را در جنگ خوب نیست. من فرض است که شما همیشه از کار اخراج شدند
Standish، شما؟ "
"نه، اما من به زودی می توانند یاد بگیرند که چگونه آن را انجام دهد، او پاسخ داد:" pluckily.
"دو است که در اینجا می توانید کار در یک بار است، اما شما باید بدانید که چگونه را نگه دارید در مورد
یکی از ما می رود.
و در حالی که شما تغییر لباس شما بهتر است در برخی از مسائل که من در اینجا قرار دهید -
تعمیر و یا سرویس های ویژه تلفن و آشکارسازهای. استیک این دیسک کوچک بر روی قفسه سینه خود را با
این بیت از نوار پایین، خارج از دید.
فقط در زیر جناغ خود را بهترین مکان است. مچ دست، دیده بان خود را خاموش کنند و این یکی را می پوشند
به طور مداوم - آن را هرگز برای یک لحظه.
در این مروارید ها، و همه آنها را هم می پوشند، بیش از حد.
این کپسول ها و مخفی کردن آن را در برابر پوست شما، برخی از مکان می توان آن را یافت نمی شود
مگر با سفت و سخت ترین جستجو.
فرو برد، آن را در مواقع اضطراری - آن پایین می رود به راحتی و به همان اندازه خوب کار می کند در داخل به عنوان
خارج.
این چیز مهم تر از همه است - شما می توانید همراه با آن را به تنهایی اگر شما از دست دادن
هر چیز دیگر، اما بدون آن کپسول کل سیستم را به تکه های به ضرب گلوله کشته است.
با آن لباس، اگر ما باید از هم جدا، شما می توانید برای ما صحبت کنید - we're هر دو
EM پوشیدن '، اگر چه در اشکال تا حدودی متفاوت است.
شما لازم نیست به صحبت کردن با صدای بلند - تنها یک غرغر کردن کافی خواهد بود.
آنها لباس های کوچک دستی - تقریبا غیر ممکن برای پیدا کردن، و قادر به از بسیاری از
چیزها می شود. "
"با تشکر، کانوی - I'll به یاد داشته باشید که، بیش از حد،" CLIO پاسخ داد، او نسبت به کوچک تبدیل خواهد شد
قفل به دستورالعمل های خود را. "اما سازمان پیشاهنگی و گشت نخواهد بود
ابتلا ما خیلی سریع است؟
اپراتور ارسال یک هشدار است. "" وحشت اتر خالی، تا آنجا که ما
نگران کرده است. "کاپیتان برادلی در سکوت ایستاده بود
شگفتی در طول این گفتگو.
چشمان خود را به حال کمی در Costigan را bulged "ما هر دو پوشیده، EM،" اما او برگزار شده بود
صلح خود و به عنوان دختر ناپدید شد نگاه از طلوع درک آمد و خود را
صورت می شود.
"آه، من، آقا،" او گفت: با احترام - به مراتب بیشتر با احترام از او تا کنون
قبل از خطاب به اولین افسر صرف است. "این معنی است که ما هر دو آنها را پوشیده خواهد شد
به زودی، به گمان من.
خدمات Specials' - ولی شما مشخص نیست که دقیقا چه خدمات، شما "؟
حالا که شما به آن اشاره، من باور نمی کنم که من، "Costigan خندیدی.
این توضیح میدهد که چند چیز در مورد شما - به خصوص به رسمیت شناختن خود را Vee دو
و کنترل غیر طبیعی و با سرعت خود را از واکنش است.
اما شما نمی کند .... "
"نه،" Costigan قطع. "این وضعیت است مستعد در مجموع
بیش از حد جدی به چشم پوشی از هر شرط.
اگر ما دور، من آنها را دور از او و او هرگز می دانیم که آنها نمی
تجهیزات معمول. همانطور که برای شما، من می دانم که شما می توانید انجام دهید و نگه دارید
دهان خود را بسته است.
به همین دلیل است که من حلق آویز این آشغال بر شما - من چیزهای زیادی از کیت من بود، اما من دیدم
آن همه با Standish به جز آنچه که من در اینجا برای ما سه به ارمغان آورد.
این که آیا شما فکر می کنید یا نه، ما در مربا واقعی هستیم - شانس ما را از دور شدن است.
توانا به صفر نزدیک ...
او قطع به عنوان دختر آمد، در حال حاضر به تمام ظواهر Triplanetary کوچک
افسر و سه را در حال حاضر به یک انتظار طولانی و eventless حل و فصل شده است.
یک ساعت یک بعد از ساعت آنها را از طریق اتر پرواز کرد، اما سرانجام lurching وجود دارد
نوسان و افزایش ناگهانی در شتاب خود را.
پس از مشاوره کوتاه مدت کاپیتان برادلی روشن مجموعه visiray و، با
پرتو در قدرت حداقل آن peered، با احتیاط رو به پایین است، در جهت
در مقابل به او می دانست که در آن کشتی دزدان دریایی باید.
هر سه خیره به بشقاب، دیدن بی نهایت از پوچی، تنها مشخص شده
توسط ستاره های بی نهایت از راه دور و بطور سرد درخشان.
در حالی که آنها را به فضا خیره یک منطقه گسترده ای از آسمان آ و آنها را دیدم،
حوزه تا - کمرنگ شده توسط پدیده نورافشانی جسمی پس از قرار گرفتن درمعرض تابش اشعه آبی عجیب و غریب، یک توپ عظیم روشن
بزرگ و نزدیک که به نظر می رسید
حذف رو به پایین به سمت آن را به عنوان اینکه این جهان بودند.
آنها به توقف آمد - متوقف شد، وزن - درب گسترده تضعیف هموار کنار - آنها
به سمت بالا به از طریق airlock کشیده و بی سر و صدا در هوا بالا کوچک شناور است، اما
درخشان شهر روشن و منظم از ساختمان های فلزی
به آرامی تیتان پدر هلیوس، پایین تر بود، به استراحت در آغوش آغوش مقررات
گهواره فرود.
"خوب، در هر کجا از آن است، ما اینجا هستیم، اظهار داشت:" کاپیتان برادلی، ظالمانه و:
و در حال حاضر آتش بازی شروع، "موافقت Costigan، با نگاه سوال در
دختر.
"آیا من مهم نیست،" او در پاسخ به سئوال ناگفته خود را.
"من در تسلیم باور نمی کند، یا نه."
"حق" و هم مردان در پشت دیوارهای اتر از سلاح های فوق العاده خود را چمباتمه زده اند.
دختر مستعد پشت سر آنها است. آنها طولانی به صبر کردن نیست.
گروهی از انسان ها - و مردان به تمام آمریکایی ها ظاهر - ظاهر غیر مسلح
سالن کوچک.
به محض این که آنها به خوبی در داخل اتاق بود، برادلی و Costigan منتشر شد که بر روی آنها
بدون پشیمانی قدرت کامل از پروژکتور های وحشتناک خود را.
از بازتابنده، از طریق ورودی، گچ بری یک پرتو متمرکز دوگانه وجود دارد
خالص نابودی - اما این پرتو به هدف خود برسند.
محوطه از مردان با آن روبه رو صفحه نمایش تراکم غیر قابل نفوذ است.
بلافاصله آرسنال فشار باعث خود و جریان انفجاری بالا
پوسته از سلاح های خروشان صادر شده است.
اما پوسته، نیز بیهوده بوده است. سپر آنها زده و از بین رفت -
از میان رفت، بدون انفجار و بدون ترک اثری از خود نشان می دهد که آنها تا به حال همواره
وجود داشته است.
Costigan پیمود، به پای او، اما او می تواند قبل از حمله در نظر گرفته شده خود را راه اندازی گسترده
تونل در کنار او ظاهر - چیزی از کل عرض بوش رفته بود،
برش زحمت سیلندر صاف از پوچی است.
هوا عجله در پر کردن خلاء، و سه بازدید کننده احساس خود را تصرف کردند
نیروهای نامرئی و کشیده شده به داخل تونل.
از طریق آن، به بالا و بیش از ساختمان مطرح شد، در نهایت به سمت پایین به سمت slanting
درب از یک ساختار بزرگ با-towered بالا.
درب باز قبل از آنها و پشت سر آنها بسته شد، تا زمانی که در آخرین آنها درست در ایستاده بود
اتاق بود که آشکارا دفتر اجرایی مشغول.
آنها با یک میز که در علاوه بر تجهیزات معمول انسان کسب و کار، روبرو
انجام شده است همچنین یک کلید برق یا تلفن bewilderingly کامل و پانل ابزار.
impassively در میز نشسته بود یک مرد خاکستری وجود دارد.
نه تنها شد و او به طور کامل به رنگ خاکستری لباس، اما موی سنگین خود را خاکستری بود، چشم های او
خاکستری، و حتی حقیقت برنزه پوست خود را به نظر می رسید به این تصور را grayness در
پنهان.
قریب به اتفاق شخصیت او تابش هاله ای از grayness - خاکستری ملایم
این کبوتر، اما، خاکستری resistless و رانندگی فوق العاده، لباس بارانی سخت،
انعطاف ناپذیر، شکننده خاکستری از شکست فولاد با کربن بالا.
"کاپیتان برادلی، اولین افسر Costigan، خانم مارسدن،" مرد صحبت می کرد بی سر و صدا، اما
crisply نوبت.
"من تا به حال نظر شما دو مرد برای زندگی طولانی است.
این جزئیات است، با این حال، که ما خواهد شد برای لحظه ای منتقل می کند.
شما نمی توانید لباس های خود را حذف. "
نه افسر نقل مکان کرد، اما هر دو در سخنران خیره، unflinchingly به.
"من به دستورالعمل تکرار عادت کرده اند،" انسان را در میز
ادامه داد: هنوز هم صدای پایین و سطح، اما غریزه را با تهدید مرگبار است.
"شما ممکن است از بین بردن کسانی که لباس ها و مرگ در آنها را انتخاب کنید، در اینجا و در حال حاضر است."
Costigan نقل مکان کرد به CLIO و به آرامی در زمان خاموش زره او.
سپس، پس از تبادل چشمک زن در نگاه و کلمه گفتم، دو افسر انداخت
کردن لباس های خود را به طور همزمان و در همان لحظه از کار اخراج شدند. برادلی خود را با
Lewiston، Costigan با خودکار سنگین
تپانچه که گلوله انفجاری پوسته از قدرت فوق العاده ای بود.
اما مرد خاکستری، احاطه شده توسط یک دیوار غیر قابل نفوذ از زور، فقط لبخند زد
تیرباران، بامدارا و maddeningly.
Costigan همگانی روندی به شدت، تنها به عقب پرتاب می شود که او زده است که راسخ،
نامرئی دیوار.
یک دسته پرتو باطل او جامعی را به محل، از این سلاح را ربوده بودند، و همه
سه اسیران را به مواضع سابق خود برگزار شد.
"من اجازه داد که، به عنوان نمایشی از بیهودگی،" مرد خاکستری گفت، سخت خود را
صدای در حال تبدیل شدن سخت تر است، اما من به حماقت نه بیشتر اجازه.
حالا من خودم را معرفی خواهد کرد.
من به عنوان راجر شناخته شده است. شما احتمالا شنیده ام هیچ چیز از من:
Tellurians چند داشته باشد، و یا تا به حال خواهد شد. یا نه شما دو نفر زندگی می کنند بستگی دارد صرفا
بر خودتان.
چیزی از یک دانش آموز از مردان بودن، من از ترس است که شما به زودی خواهد شد هر دو می میرند.
قادر و مدبر که شما فقط به خودتان نشان داده می شود، شما می تواند ارزشمند باشد.
من، اما شما احتمالا نمی خواهد - که در این صورت شما باید البته، بس به وجود داشته باشد.
و این، با این حال، در زمان مناسب خود - شما باید از برخی از سرویس کمی برای من باشد
روند بودن حذف شده است.
در مورد شما، خانم مارسدن، من خودم بین دو دوره عمل مردد؛
در هر بسیار مطلوب است، اما متاسفانه دو به دو ناسازگار.
پدر شما خوشحال خواهیم شد که به باج شما در رقم بسیار بالایی است، اما با وجود
که در واقع ممکن است تصمیم بگیرد که به شما در پژوهش بر رابطه جنسی استفاده کنید. "
"بله؟"
CLIO گل رز بی نقص و به این مناسبت است. ترس فراموش شده، روح شجاعانه اش
فلش از او چشم روشن جوان و منبعث از بدن خود را سفت جوان، احداث
بی اعتنایی.
"شما ممکن است فکر می کنم که شما می توانید هر چیزی را با من انجام دهد که شما، اما شما می توانید!
"عجیب و غریب - بسیار گیج کننده - چرا که محرک، در مورد جوان
زن، یک واکنش کاملا نامتناسب است؟ "
چشم راجر را در CLIO حوصله دختر لرزیدند و به دور نگاه.
"اما جنس خود، اولیه و پایه، گسترده ترین همزمان زندگی در این
زنجیره، کاملا غیر منطقی و متناقض است.
baffling - قطعا، این تحقیق بر روی رابطه جنسی باید بر روی ".
راجر فشار یک دکمه و یک، زن خوبرو و بلند ظاهر شد - یک زن از سن نامحدود
و از تابعیت نامشخص است.
نمایش خانم مارسدن به خانه اش، او را کارگردانی کرده، و به عنوان دو زن رفت
مرد هنوز وارد آمد محموله تخلیه می شود، آقا، "تازه وارد
گزارش شده است.
"دو مرد و پنج زن مشخص شده اند به بیمارستان منتقل شده است."
"خوب، از دیگران در مد معمول دور."
عزیز دردانه رفت، و راجر ادامه داد: emotionlessly:
"در مجموع، مسافران دیگر ممکن است به ارزش یک میلیون یا بیشتر باشد، اما آن را نمی خواهد
ارزشمند به هدر زمان بر آنها. "
"چه کاری هستید، به هر حال روشن Costigan، درمانده، اما خشم فراتر از احتیاط است.
"من از دانشمندان دیوانه که تلاش برای از بین بردن کره زمین شنیده می شود، و به همان اندازه دیوانه
نابغه که فکر خود را قادر به غلبه حتی خورشیدی Napoleons
سیستم.
هر کدام از شما هستند، شما باید بدانید که شما نمی توانید با آن است. "
من نه. با این حال، من، یک دانشمند، و من هدایت
بسیاری دیگر از دانشمندان.
من دیوانه نیست. شما بدون شک متوجه چند
ویژگی های منحصر به این محل "بله، به خصوص مصنوعی گرانش
و کسانی که صفحه نمایش.
اتر عادی دیواره مات است در یک جهت، و ماده نوار - مال شما
شفاف هم راه و هم چیزی بیش از غیر قابل نفوذ به ماده هستند.
چگونه می توانم آن را به شما انجام دهم؟ "
"شما می توانید آنها را درک نمی کند اگر من آنها را برای شما توضیح داد، و آنها صرفا
دو نفر از ما پیشرفت های کوچکتر است.
من قصد ندارم خود را برای از بین بردن سیاره زمین، من هیچ تمایلی به حکومت بیش از توده
مردان بیهوده و بی مخ است. من، با این حال، به پایان می رسد خاصی از خود من در
را مشاهده کنید.
برای انجام طرح های من نیاز به صدها میلیون نفر در صدها طلا و دیگر
میلیون ها نفر در اورانیوم، توریم، رادیوم، همه از آن من باید از سیارات
این منظومه شمسی قبل از آن را ترک کنم.
من باید آنها را به رغم تلاش های کودکانه از ناوگان Triplanetary خود را
لیگ برتر فوتبال. "این ساختار توسط من طراحی شده بود و
ساخته شده، تحت نظارت من.
توسط نیروهای ابداع من از شهاب سنگ ها محافظت می شود.
است indetectable و مخفی - امواج اتر در اطراف آن را بدون از دست دادن خم شده و یا
اعوجاج.
من بحث در مورد این نقاط در طول چنین به طوری که شما ممکن است متوجه نشوند که دقیقا
موقعیت. همانگونه که intimated، شما می توانید از
کمک به من اگر شما خواهد شد. "
"در حال حاضر فقط می تواند هر مردی را به ساز و برگ خود را به پیوستن او به شما ارائه دهد؟" خواستار
Costigan، venomously
"بسیاری از چیزها، تن سرد راجر خیانت هیچ احساسی، بدون شناخت از Costigan
باز و تلخ تحقیر. "من در دست من است، بسیاری از مردان، به من شده توسط محدود
بسیاری از روابط است.
نیازها، خواسته ها، آرزوهای و خواسته متفاوت از مرد به مرد، و من قادر به برآورده ساختن
هر آنها.
بسیاری از مردان را به شوق در جامعه از زنان جوان و زیبا، اما وجود دارد
دیگر مصرانه که من پیدا کرده اند، کاملا کارآمد است.
حرص و آز، تشنگی برای شهرت، خواهان «قدرت»، و غیره، از جمله ویژگی های بسیاری از معمولا
در نظر گرفته به عنوان نجیب. و آنچه که من قول می دهم، من تحویل دهد.
من خواهان وفاداری تنها به من، و فقط در مسائل خاص و نسبتا
مدت زمان کوتاه. در همه چیز، مردان من آنها را.
در نتیجه، من می توانم شما دو نفر به راحتی استفاده کنید، اما من به شما نیاز ندارد.
بنابراین شما در حال حاضر ممکن است انتخاب بین خدمت من و - جایگزین "
"دقیقا همان چیزی است جایگزین؟
"ما نمی خواهد به آن است. کافی است که می گویند که آن را به کار
تحقیقات جزئی، است که پیشرفت رضایت بخش نیست.
آن را در انقراض خود را، و شاید من باید ذکر کنم که
انقراض خواهد بود دلپذیر است. "
"من می گویم نه، تو ...."
برادلی غرش. او در نظر گرفته شده را به unexpurgated
طبقه بندی، اما rudely به قطع شد. "یک دقیقه صبر کن!" جامعی Costigan:.
چگونه در مورد خانم مارسدن؟ "
"او هیچ ربطی به این بحث،" بازگشت راجر یخمانند.
"من از چانه زنی - در واقع، من باور دارم که من باید او را برای مدتی نگه دارید.
او آن را در ذهن خودش را نابود کند اگر من اجازه نمی دهد او را به توان ransomed، اما او
را پیدا خواهد کرد که درب بسته به او تا زمانی که من اجازه برای باز کردن آن است. "
"در آن صورت، من به همراه رئیس رشته - آنچه که او شروع به گفتن در مورد
شما و اجرای آن را در سراسر هیئت مدیره برای من روشن! "barked Costigan.
"بسیار خوب.
این تصمیم به از مردان از نوع خود قابل انتظار است. "
مرد خاکستری لمس دو دکمه و دو نفر از بندگان خود، وارد اتاق شد.
او دستور داد: "این مردان را به دو سلول مجزا در سطح دوم،.
"آنها را جستجو، تمام سلاح های خود ممکن است در زره خود نبوده است.
مهر و موم درب و سوار گارد ویژه، تنظیم شده برای من. "
زندانی بودند، و با دقت جستجو، اما آنها با مته سوراخ کردن بدون سلاح، و
هیچ چیز گفته شده بود در مورد ارتباط برقرار میکنند.
حتی اگر ابزار می تواند پنهان شود، راجر استفاده از آنها را تشخیص
فورا. حداقل، فکر او را زد.
اما مردان راجر به حال هیچ اطلاع از امکان Costigan "سرویس های ویژه
تلفن ها، حسگرها و جاسوسی اشعه - ابزار اندازه دقیقه ای و قدرت بینهایت کوچک،
اما هنوز ابزار که کار آنها به عنوان
زیر سطح اتر بودند، در فواصل بزرگ موثر بودند و باعث
ارتعاشات در اتر است که استفاده از آنها می تواند تشخیص داده شود.
و آنچه که می تواند بی گناه تر از تنظیم تجهیزات شخصی از هر
افسر فضا؟
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود سنگین، مچ دست، ساعت و زمان سنج خود را مکمل جیب،
فلاش لامپ، فندک اتوماتیک، فرستنده، پول، کمربند؟
همه این موارد از تجهیزات با دقت به دلیل قرار گرفتند، اما باهوش ترین ذهن
خدمات Triplanetary آن ارتباط برقرار کرده بود به تصویب هر جستجو های معمولی،
با این حال مراقب باشید، و هنگامی که Costigan و
برادلی در نهایت به سلول های تعیین شده آنها هنوز هم دارای قفل شده خود را
فوق العاده ابزار.
>
کتاب سه TRIPLANETARY 8 فصل در سیاره راجر
در CLIO سالن نگاه اطراف او به طور گسترده، به دنبال حتی باریک خیابان
فرار کنند.
قبل از اینکه او می تواند عمل می کنند، با این حال، بدن خود را به عنوان اینکه در یک گیره محکم، و او
تلاش، حرکت.
"این بی فایده است به تلاش برای فرار از، و یا به انجام هر کاری جز آنچه راجر بخواهد"
راهنمای اطلاع somberly او، خوراکی ابزار در دست خود و در نتیجه
بازگرداندن به دختر کاملا آزادی او را از حرکت cowed.
سبکترین او آرزوی قانون است، "او ادامه داد: به عنوان یک راهرو طولانی آنها راه می رفت.
"هر چه زودتر به شما متوجه است که شما دقیقا باید انجام دهند که او در همه چیز،
راحت تر زندگی شما خواهد بود. "" اما من نمی خواهم به زندگی باشیم! "
CLIO، با فلش از روح اعلام کرد.
"و من همیشه زودتر می میرند، می دانید." "شما که شما می توانید"
موجودی passionless بازگشت، monotonously به.
"اگر شما به عملکرد، مدت طول خواهد کشید و دعا برای مرگ است، اما شما که هرگز نمی میرد مگر اینکه
بخواهد راجر آن. به من نگاه کن: نمی توانم بمیرم.
در اینجا این است که آپارتمان شما.
شما در اینجا خواهد ماند تا راجر می دهد بیشتر سفارشات مربوط به شما. "
ماشین زنده درب را باز کرد و ساکت و بی عاطفه ایستاده بود، در حالی که CLIO،
خیره به او در وحشت، کاهش گذشته او و به مجموعه sumptuously مبله.
درب بسته بی صدا و سکوت مطلق به عنوان پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر فرود آمد.
سکوت عادی، اما کمال وصف ناپذیر از مطلق
سکوت، فقدان کامل از تمام صدا.
در آن سکوت CLIO حرکت ایستاده بود. تنش و سفت و سخت، ناامید، نومید، او
ایستاده بود در آن اتاق با شکوه، مبارزه با ضربه تقریبا قریب به اتفاق به
فریاد بزنم.
ناگهان شنیدم صدای سرد از راجر، صحبت از هوا خالی است.
"شما بیش از حد به شکل دراورده شده، خانم مارسدن. شما می توانید بدون استفاده را برای خودتان یا به من
در آن شرایط است.
به تو فرمان استراحت و، تا مطمئن شویم که استراحت، شما ممکن است که بند ناف، بکشد که خواهد شد
ایجاد در مورد این اتاق دیوار اتر: یک دیوار به قطع حتی صدای من ... "
صدا متوقف شد او به عنوان طناب وحشیانه کشیده و خود را بر دیوان در انداخت
تورنت از gasping، خفه، اما سرکش sobs.
سپس دوباره به صدا آمد، اما نه به گوش او.
در اعماق او، ثاقب هر استخوان و عضله، از آن ساخته شده به جای خود احساس
شنیده می شود.
"کلیو" است؟ آن را خواسته است. "آیا صحبت نشده است ..."
"کانوی" او در تسکین gasped، هر فیبر از وی هیجان زده به امید تازه ای در
عمیق، به خوبی به یاد صدای کانوی Costigan.
"آرام" او جامعی.
"خیلی خوشحال نمی کنند! او ممکن است یک جاسوس اشعه را بر روی شما داشته باشد.
او می تواند به من گوش، اما او ممکن است بتواند به شما بشنوم.
وقتی که او به شما شما باید متوجه نوعی احساس خشن، سنباده
زیر که گردنبند من به شما داد؟ از آنجا که او اتر دیوار در اطراف شما
مهره مرده اکنون است.
اگر شما احساس می کنید چیزی که تحت مچ دست، دیده بان، تنفس عمیق، دو بار.
اگر شما هیچ چیز را احساس نمی وجود دارد، آن را برای شما به صحبت می کنید، با صدای بلند که شما لطفا. "
"من هیچ چیز را احساس نمی کند، کانوی" او خشنود است.
اشک را فراموش کرده، او، خود او شناور بود.
"به طوری که دیوار واقعی است، بعد از همه؟
من فقط حدود نیمی از آن را باور داشت. "" آیا شما آن را بیش از حد اعتماد ندارند، زیرا او می تواند
قطع آن را از خارج از هر زمان او می خواهد.
آنچه من به شما گفت: که گردنبند شما را از هر گونه اشعه جاسوسی در اتر هشدار می دهند،
و ساعت را به هر چیزی در زیر سطح اتر را تشخیص دهد.
این مرده در حال حاضر، البته، از آنجا که ما را از سه گوشی متصل مستقیم من در تماس هستم
با برادلی، بیش از حد. آیا نمی شود خیلی ترسیده ایم خیلی بهتر
شانس من فکر کردم که به هم داشتیم. "
"چی؟ شما آن معنی نیست! "
"مسلما.
من شروع به فکر می کنم که شاید ما چیزی او نمی داند که وجود دارد - ما
موج های فوق العاده.
البته متعجب شدم زمانی که جستجوگران خود موفق به پیدا کردن ابزار ما
اما آن را به من رخ داده است که من ممکن است زمینه روشن استفاده از آنها!
من کاملا نمی تواند آن را باور رتبهدهی نشده است، اما من نشده اند قادر به پیدا کردن هر نشانه ای که او
حتی می تواند به باند ما با استفاده از تشخیص دهد. من قصد دارم به اطراف نگاه کن آنجا با من
جاسوس-اشعه ...
من به دنبال شما در حال حاضر - احساس می کنم "" بله، سازمان دیده بان احساس می کند به این ترتیب، در حال حاضر است. "
"خوب! نه دخالت، نشانه ای اینجا،
باشد.
من می توانم یک اثری از موج فوق العاده پیدا کند - هر چیزی در زیر سطح اتر، شما می دانید -
در هر نقطه در کل محل.
او چیزهای به طوری که ما هرگز شنیده اید که البته قرار است او می خواهم
موج فوق العاده، بیش از حد، اما اگر او نیست، که به ما می دهد لبه.
خب، برادلی و من یک مقدار زیادی از کار را به انجام این کار ....
یک دقیقه صبر کنید، من فقط یک فکر است. من در مورد دوم.
یک وقفه کوتاه وجود دارد، و سپس بی صدا، اما صدای روشن رفت در:
"شکار!
آن زن که به عصبانیت آبی زنده است - او پر از زیباترین
ماشین آلات و مدارات شما را دیدم! "
"اوه، کانوی" و صدای دختر را شکست در موج دورنمای شکرگزاری و
امدادی.
"این unutterably وحشتناک بود، فکر باید به او و اتفاق افتاده
دیگران مانند او! "" او در حال اجراست، پرتگاه عظیم الجثه، من فکر می کنم.
او خوب است، همه حق است، اما او کاملا فاقد بسیاری از قادر مطلق بودن است.
اما بیش از حد از خود راضی نیست، یا.
مقدار زیادی اتفاق افتاده است به مقدار زیادی از زنان در اینجا، مردان و هم - و مقدار زیادی ممکن است اتفاق می افتد
مگر این که ما را چند جت. نگه داشتن لب فوقانی سفت، و اگر شما به ما را می خواهم،
داد.
خداحافظ! "
صدای خاموش متوقف شد، دوباره ساعت بر مچ دست CLIO محجوب شد
گاه شمار، و Costigan، در سلول انفرادی خود را بسیار پایین تر از اتاق برج او، تبدیل او
peculiarly چشم نسبت به صحنه های دیگر goggled.
مشتاق او، دست او، ظاهرا در جیب خود، دستکاری کنترل های کوچک بیکار
بسیار آموزش دیده چشم مورد مطالعه، هر جزئیات پنهان از مکانیسم از جهان بزرگ است.
در نهایت، او در زمان خاموش عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود و با صدای پایین صحبت کرد به برادلی، محدود در
یکی دیگر از اتاق پنجره در سراسر سالن. "من فکر می کنم من به اندازه کافی پیش بینی، کاپیتان.
من در بر داشت که در آن او را زره و اسلحه های ما، و من در واقع در تمام سرنخ اصلی
کنترل و ژنراتورهای.
اتر، دیوارهای اطراف ما وجود دارد، اما هر درب محافظ، و وجود دارد
نگهبانان در خارج از دروازه های خود - به هر یک از ما.
آنها روبات ها، نه مردان.
که آن را می سازد سخت تر است، از آنها بدون شک اتصال مستقیم به راجر
میز و زنگ در اولین اشاره از عملکرد غیر طبیعی است.
ما می توانیم یک کار انجام دهد تا زمانی که برگ روی میز کار خود را.
که پانل سیاه و سفید، کمی زیر طناب سوئیچ به حق خود را درب؟
این پوشش مجرا.
زمانی که من شما را کلمه به من بدهید، پاره کردن و شما یک سیم قرمز را در کابل را ببینید.
تغذیه ژنراتور سپر خود را درب. شکستن آن سیم و پیوستن به من در
سالن.
با عرض پوزش من تا به حال تنها یکی از این جاسوس فوق العاده موج، اما زمانی که ما هستیم با هم آن را نمی خواهد
خیلی بد است.
در اینجا چیزی است که من فکر کردم ما می تواند انجام دهد، و او در جزئیات رفت البته تنها
اقدام که بررسی خود را نشان داده بود.
"وجود دارد، او سمت چپ میزش!
Costigan بانگ زد: پس از گفتگو به مدت تقریبا یک ساعت ادامه داشت.
"در حال حاضر به محض پیدا کردن جایی که او می گذرد، ما چیزی شروع ... او می گذرد
CLIO، خوک!
این تغییرات چیز، برادلی "صدا سخت او لعنت بود.
"تا حدودی" روشن کاپیتان. "من می دانم چگونه شما دو اخذ شده است در
در تمام طول کروز.
من با شما هستم، اما چه می توانیم بکنیم؟ "" ما چیزی را انجام دهد، "Costigan اعلام کرد
ظالمانه است.
"اگر او را می سازد پاس در او من او را اگر من برای ضربه این حوزه از
فضا، با ما در آن! "
"آیا این کار را انجام دهیم، کانوی"، صدای کم CLIO، لرزان اما مصمم، هر دو احساس شد
مردان است.
"اگر فرصت there'sa را برای شما به دور و انجام هر کاری در مورد مبارزه او، نمی
ذهن من. شاید او فقط میخواهد در مورد صحبت کنید
باج، به هر حال. "
"او خواهد باج برای شما صحبت کنید - او به صحبت چیز دیگری را به طور کامل" Costigan
gritted، سپس صدای خود را به طور ناگهانی تغییر است. اما می گویند، شاید این به همان اندازه در این راه است.
آنها فوق العاده ما را پیدا کند که آنها به ما در جستجو، شما می دانید، و ما قصد داریم به
انجام مقدار زیادی از آسیب حق به زودی در حال حاضر.
راجر احتمالا کارگر نبود سریع - نوع موش و گربه، من می گویم - و بعد از
ما برای شروع او چیزی در ذهن او در کنار شما داشته باشند.
فکر می کنم شما می توانید او را خاموش و غرفه ها و نگه داشتن او را علاقه مند به مدت پانزده دقیقه؟
"من اطمینان دارم می تواند - I'll انجام، هر چیزی به ما کمک کند، یا شما، دور از این
وحشتناک ... "
صدای او متوقف شد به عنوان راجر اتر دیوار خانه اش را شکست و رفت به سمت
دیوان، که بر اساس آن، او را در چشم گسترده، درماندگی، ترور لرزش crouched.
"آماده، برادلی!"
Costigan کارگردانی tersely.
"او را ترک دیوار خاموش اتر-CLIO، به طوری که هر سیگنال های غیر طبیعی خواهد بود به او میرساند
از روی میز کار خود را - به او می داند که هیچ شانسی برای هر کسی در اخلال او در آن وجود دارد
اتاق.
اما من برگزاری پرتو در آن سوئیچ، به طوری که به دیوار است، قدرت کامل است.
مهم نیست که چه کار می کنیم، او می تواند یک هشدار نیست.
من پرتو دقیقا در جای خود نگه دارید، هر چند، بنابراین شما مجبور به انجام
کار کثیف. پاره که سیم قرمز و کشتن آن دو
نگهبانان.
شما می دانید چگونه یک روبات را به قتل برسانند، آیا شما نمی "" بله - شکستن چشم خود لنز و او گوش
طبل و او در جلوگیری از آنچه او انجام و ارسال از تماس پریشانی ....
من اونا هر دو.
حالا "" درهای باز - سوئیچ سپر به
درست است. "درب Costigan پرواز باز و
کاپیتان Triplanetary همگانی روندی به داخل اتاق.
"در حال حاضر برای زره ما!" گریه. هنوز رتبهدهی نشده است! "جامعی Costigan:.
او ایستاده بود، چشم سفت و سخت goggled خیره immovably در یک نقطه بر روی سقف.
"من می توانم یک میلیمتر حرکت نمی کند تا زمانی که شما بسته دیوار سوئیچ اتر-CLIO.
اگر من با این اشعه را خاموش آن را برای یک لحظه هم ما در حال غرق شده است.
پنج طبقه به بالا، راست به جلوتر پایین راهرو درب - بار چهارم در سمت راست است.
هنگامی که شما در سوئیچ می خواهید پرتو من در ساعت خود احساس راحتی کنید.
ضربه محکم و ناگهانی آن! "
"راست" و کاپیتان را از شما دور در سرعت همگانی روندی مردان چند ناتنی خود می شود مساوی
سال است.
به زودی او بود و پس از Costigan اتر دیوار "مجموعه لباس عروس" آزمایش بود
اطمینان حاصل کنید که هیچ سیگنال هشدار دهنده از روی میز کار خود و یا بندگان خود را می تواند رسیدن به راجر
درون آن، دو افسر شتاب زده به دور
به سمت اتاق که در آن فضا ضد زره خود بود.
"بیش از حد بد آنها را لباس می پوشند ندارد،" برادلی، تنگی نفس را از بسیاری از panted
پروازهای از پله ها.
"ممکن است برخی به عنوان لباس مبدل کمک کرد". "من شک دارم - با روبات های بسیاری در اطراف،
آنها احتمالا سیگنال های که نمی توانستیم درک کنیم به هر حال.
اگر یکدیگر را ملاقات کنیم کسی آن را به معنای جنگ.
آن را نگه دارید! "های مشابه از طریق دیوارها، خود را با اشعه جاسوسی،
Costigan دو مرد نزدیک، مسدود کردن راهرو متقاطع را دیده بود
که آنها باید به نوبه خود.
"دو تا از اونا، یک مرد و یک روبات - روبات است در کنار شما است.
ما در اینجا باید صبر کنید، درست در گوشه ها - زمانی که آنها دور 'دریافت آن را "و Costigan قرار داده!
دور عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود خود را در آمادگی برای درگیری های.
همه شکی به آن نداریم، این دو دزدان دریایی به نظر آمد، و در آنها به نظر می رسد دو افسر
رخ داد.
Costigan، در داخل، سوار کوتاه، سخت و حق را به انسان دزدان دریایی
شکم.
مشت به شدت محور به مچ دست را به بافت نرم و مرد زده غرق
سقوط کرد.
اما حتی به عنوان ضربه به فرود Costigan که دشمن سوم را دیده بود،
پس از نزدیک در پشت دو او مشغول تماشا بود، دزدان دریایی بود که حتی پس از آن
آموزش پروژکتور اشعه بر او.
در واکنش به طور خودکار، Costigan چرخش حریف ناخودآگاه خود را در اطراف در مقابل
او، به طوری که آن را به بدن دشمن بود که پرتو باطل پاره، و نه به خود
خودش را دارد.
خیزان به قطب نما کوچکترین ممکن، او را با صاف
شلاق نیروی بهار توانا و فولاد، پرتاب جسد مستقیما در شعله ور
دهان پروژکتور.
سلاح سقوط کرد به کف و دزدان دریایی مرده و زندگی کردن در یک توده در رفت.
بر اساس آن پشته Costigan خود پرتاب، احساس گلو دزدان دریایی است.
اما شخص روشن wriggled بود، و با اعضاء و درآوردن محوری را که به مقابله
پاره از چشم یک مرد آهسته تر، پس از آن فورا با وحشی
برای کشاله ران و پا زدن.
بدون این ماشین بشود و برای انجام وظایف خاص ثابت با
دقت مکانیکی، اما، مرد لاغر اندام و قوی در تمرینات سخت، مبارزه با هر
ترفند ناپاک را به خانواده قاتل او شناخته شده است.
اما Costigan نوچه در هنر جنگ کثیف بود.
چند در واقع کلاهبرداری اختلال یا از کارافتادگی عضوی از مبارزه با نارو زدن به حتی رتبه و فایل ناشناخته بود
بسیار کارآمد زیر پوشش شعبه از خدمات Triplanetary و Costigan،
رئیس بخش، می دانستم که همه آنها را.
برای لذت بردن، ورزشکاری، و نه میلیون دلاری برسس نه آن راز
عوامل استفاده از سلاح های طبیعت.
آنها تا مدتها تنها زمانی که آن را نمی توان اجتناب کرد آمد، اما زمانی که آنها
مجبور به در آن مد آنها با رفت، اما یک ترسناک با هدف مبارزه با آن - را به قتل برسانند، و
برای کشتن در فضای کوتاهترین زمان.
به این ترتیب بود که باز Costigan به زودی آمد.
دزدان دریایی راه اندازی کودتا باطل د کفش چوبی روستاییان اروپا، که Costigan اجتناب شود
رعد و برق تغییر.
یک تغییر جزئی، به سختی به اندازه کافی به ضربه زن از دست، و دو قدرت بود
دست بر آن پا در هوا پرواز می مانند فک فنر یک خرس، تله بسته می شود.
بسته و به وحشیانه پیچیده، در همان لحظه زودگذر است.
وجود داشت جیغ، خفه شده به عنوان یک بوت سنگین سقوط کرد خود را به دقت از پیش تعیین شده
علامت - دزدان دریایی بود، قطعا و به طور دائم است.
مبارزه به ندرت به ده ثانیه به طول انجامید بود، در آینده نزدیک خود را فقط به عنوان
برادلی به پایان رسید خیره کننده و پر سر و صدا روبات است.
Costigan پروژکتور را برداشت، دوباره donned اشعه جاسوسی خود را عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود، و دو
هول هولکی در.
"کار زیبا، رئیس - باید آن را یک هدیه است که خشن خانه شما انجام دهد،" برادلی
بانگ زد. به همین دلیل است که در زمان زنده است؟ "
"تمرین کمک می کند تا برخی، بیش از حد - I've در brawls قبل از بوده است، و تعداد زیادی هستم جوان و
شاید کمی سریع تر از شما هستند، "Costigan توضیح داد: به طور خلاصه، نگاه نافذ اتصال دهنده را با حالت انقباض به شکلی
به جلو در امتداد یک کریدور پس از دیگری زد.
چند نگهبانان، هر دو زنده و مکانیکی، در راه مواجه شدند،
اما آنها اجازه نداشتند به ارائه هر گونه مخالفت است.
Costigan آنها را اولین بار دیدم.
در پرتو آتشین پروژکتور از دزدان دریایی مرده آنها را به riven شد
پوچی blow me away] فوت کن منو به کنار، و دو افسر با سرعت به اتاق که Costigan واقع شده بود.
دور.
سه لباس فضا را از زره Triplanetary قفل شده در کابینه، کابینه
که درهای Costigan به معنای واقعی کلمه با یک انفجار از زور منفجر و نه نسبت به مصرف
زمان در ردیابی منجر به قدرت است.
"من چیزی احساس!" Costigan، یک بار دیگر در روکشی از خود
زره، heaved: یک آه بزرگ امداد.
"بی نظم و ترتیب تمام حق با یک یا دو، اما آن اتاق ژنراتور است پر از
غم و اندوه، و هر چیز بیش از حد داشته باشند نه به عنوان آن است.
ما باید کت و شلوار CLIO همراه - we'll آن را حمل به درب از قدرت
اتاق، آن قطره وجود دارد، و انتخاب آن را در راه برگشت. "
تحقیر در حال حاضر از نگهبانان ممکن است، این جفت ارز زرهی strode به سمت قدرت گیاه
قلب قلعه عظیم از فضا است.
سپاه پاسداران مواجه شد، و کاپیتان - افسران که نشانه های دیوانه وار خود را به
ارشد، از او به تنهایی می تواند نیروهای وحشتناک را به فرمان خود را از بند باز کردن، و کسی که
profanely تعجب در غیر عادی او سکوت
اما پرتوهای دشمن ناتوان بودند در برابر دیوار اتر از آن زره و
دزدان دریایی، بدون زره امنیت سیاره خود را به عنوان آنها، از بین رفت
کاملا در پرتوهای ژیان Lewistons دوقلو.
از آنجا که قبل از درب اتاق برق متوقف شد، هر دو مردان احساس صدای CLIO مطرح شده در
اولین و آخرین درخواست تجدید نظر او، درخواست تجدید نظر واپیچیدن از او در برابر او را توسط اندام
موقعیت او.
"کانوی! بشتابید!
چشمان او - سازند پاره از هم جدا! عجله بسر می رسانید، عزیزم! "
در تن پر از وحشت، هر دو مرد به عنوان خوانده شده وضوح - با این حال اشتباه - دختر
اندام وخیم.
هر دیدم به سادگی خوشحال، سبکبار جوان زمین دختر، پس از اولین سفر او به فضا،
- در داخل یک دیواره اتر با بیش از مغز، دستگاه زیر conscienced انسان قفل شده است
فوق العاده باهوش، اما شهوت پرست و
ساز و کار غیراخلاقی از گوشت و خون اذعان بدون اقتدار، توسط حکومت
هیچ چیز جز خود drivings علمی و تقریبا به همان اندازه قدرتمند است مصرانه از
خواسته ها و احساسات خود را!
او باید با هر منبع به فرمان او جنگیده است.
او باید به گریه و التماس، یاد شده یورش برده و خروشان، تسلیم مصنوعی و بازی
زمان - و عذاب خود را در کمترین درجه بی رحم را لمس کرده بود و در
gloating مغز انسان که خودش را به نام راجر.
در حال حاضر وسوسه انگیز خود، بی رحمانه گربه بازی باید انجام شود، چهره وحشتناک خاکستری قهوه ای
نزدیک به لیزا - او wailed پیام نهایی خود را نومید به Costigan و
که چهره شنیع با خشم ببرماده حمله.
Costigan کمی تضرع تلخ است.
"وی را یک ثانیه طولانی تر، یار!" او گریه کردم، و اتاق برق
درب از بین رفت.
از طریق اتاق بزرگ دو Lewistons جاروب در دیافراگم کامل و در حداکثر
قدرت، 2 طرفداران سرعت باز مرگ و نابودی.
اینجا و آنجا یک نگهبان، از همراهان خود را سریع تر، آموزش دیده پروژکتور بیهوده -
پروژکتور که مجله در لمس است که میدان وحشتناک نیروی منفجر شد،
آزادسازی بلافاصله هزاران نفر آن
بر هزاران کیلووات ساعت انرژی از ذخیره کردن.
از طریق ظرافت تنظیم شده، مکانیسم پیچیده پرتوهای از بین بردن پاره.
در آرماتورهای تماس خود را به آتش کشیدند، با تنش بالا منجر به فرار در توفنده،
قوس های با ولتاژ بالا، توده ها از فلز و در مسیر نیروهای وسیع دودی سوخته در حال حاضر
به دنبال ساده ترین راه برای خنثی سازی،
ابزارهای ظریف را منفجر کردند، مس فرار در جریان است.
به عنوان دستگاه را به توده نیمه مذاب فلز دو آفات، هر یک از فروکش
بتواند یک تحریک احساسات، احساس خود را تبدیل به وزن و می دانست که آنها به حال
انجام بخش اول برنامه خود را.
Costigan همگانی روندی برای درب بیرونی.
کار او به کمک CLIO - برادلی دنبال آهسته تر، با آوردن
زره پوش دختر و مراقبت از هر پیگیری احتمالی.
همانطور که او را از طریق هوا سفر او سخن گفت.
آینده، CLIO کلیه حقوق این، دختر؟ "
پرسشگرانه، نیمی از ترس. "همه حق، کانوی."
صدای او تقریبا unrecognizable بود، در هم شکسته اغ زدن مشاهده عذاب است.
"وقتی که همه چیز دیوانه او رفت ... متوجه شدم که اتر، دیوار بود و ...
را فراموش کرده در مورد من.
او آن را خاموش ... و به نظر می رسید به دیوانه ... او floundering اطراف مثل
وحشی در حال حاضر مرد ... من تلاش برای نگه داشتن ... او را از ... رفتن
پایین. "
"دختر خوب - یک دقیقه به او مشغول تر - او تمام هشدار ها را در یک بار و
مایل به عقب بر گردیم به هیئت خود می باشد. اما آنچه این موضوع را با شما؟
آیا او ... صدمه زدن به شما، بعد از همه؟ "
"اوه، نه، که نه - او هر کاری بکند، اما به من نگاه کن - که به اندازه کافی بد بود -
اما من مریض هستم - به طرز وحشیانه ای بیمار است. من دارم سقوط ...
من خیلی گیج است که من به ندرت می توانید ببینید ... سر من در حال شکستن را به قطعات کوچک ...
من فقط می دانم که من قصد دارم به مرگ، کانوی! آه ... آه!
"اوه، این است که تمام!"
در تسکین خالص خود را که آنها را در زمان بوده است، Costigan فکر نمی کنم
همدردی با زجر بسیار واقعی CLIO حال حاضر از ذهن و بدن است.
"من فراموش کرده که تو زمین، پنجه - که فقط لمس اندکی از فضا
بیماری. پوشم به طور مستقیم ....
همه حق است، من می آیم!
اجازه رفتن به او و به عنوان دور از او را که شما می توانید! "
او در حال حاضر در خیابان بود.
شاید دو صد فوت دور و یک صد متر بالاتر از او را به اتاق برج بود
که در آن بودند CLIO و راجر.
او به طور مستقیم به سمت پنجره بزرگ آن خاست، و او به عنوان "به سمت بالا شناور اصلاح خود
دوره و سرعت خود را با شلیک به عقب در زوایای مختلف با سنگین خود را شتاب
تپانچه خدمات، uncaring که در نقطه
تاثیر هر یک از آن پوسته، انفجار کوچکی از تخریب گرفت.
او از دست رفته پنجره یک چیز جزیی که مهم نیست - شعله ور خود را Lewiston باز
راه را برای او، تا حدودی از طریق پنجره ها، تا حدودی از طریق دیوار.
همانطور که او را از طریق باز و بسته شدن افزایش یافت او را به پروژکتور و تپانچه بر راجر آموزش داده شده است، در حال حاضر تقریبا
درب، توجه او به طوری که CLIO convulsively چسبیده به لامپ
پایه بر دیوار.
درب و دیوار در پرتو فوق العاده Lewiston از میان رفت، اما دزدان دریایی ایستاده بود
آسیبی نرساند.
نه ژیان اشعه و نه پوسته انفجاری می تواند به او آسیب برساند - او جامعی بود
سپر محافظ که مولد همواره بر شخص او بود.
وقتی CLIO گزارش داد که راجر به نظر می رسید به دیوانه و floundering اطراف مانند
مرد وحشی، او تا به حال هیچ تصوری از اینکه او چگونه درک وضعیت واقعی؛
Gharlane Eddore، سپس انرژی
شکلی از جسم که راجر بود، برای اولین بار خود را در زندگی prodigiously طولانی بود
در درگیری مستقیم با یک نیروی قاطع برتر روبرو شده است.
راجر sublimely اعتماد به نفس است که او می تواند استفاده از شناسایی شده بود، در هر نقطه در داخل یا اطراف
سیاره خود را فوق العاده موج.
او به همان اندازه مطمئن است که او می تواند کنترل به طور مستقیم و کاملا شده بود
فعالیت های فیزیکی هر تعداد از این نیمه هوشمند "انسان" است.
اما چهار Arisians در ترکیب - Drounli، Brolenteen، Nedanillor، و Kriedigan -
نگهبان برای هفته ها بوده است. هنگامی که زمان را به عمل آمد، آنها عمل کرده است.
فکر راجر، برای اولین بار پس از کشف آسیب فوق العاده و غیر قابل توضیح بود
در حال حاضر انجام شده است، برای از بین بردن فورا دو مرد شدند که در انجام آن بود.
او می تواند آنها را دست نزنید.
دوم او را به انفجار و خارج از وجود این ماده ظاهرا انسانی، اما نه بیشتر
می تواند او را لمس کند.
شدیدترین او پیچ و مهره های ذهنی خود را بدون ضرر به 3 میلی متر را صرف دور از او
پوست او را به چشمان او خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود به طور کامل غافل از تورنت انرژی ریختن
از آنها است.
او حتی می تواند هدف سلاح در او! سوم او بود که برای کمک به Eddore تماس بگیرید.
او نمی توانست.
اتر زیر بسته شد، و نه می تواند او را یا کشف شیوه ای از بسته شدن آن
و یا ردیابی قدرت بود که نگه داشتن آن بسته!
در بدن Eddorian او باشید، حتی اگر او می تواند آن را از نو خلق کردن، می تواند تحمل نیست
محیط زیست - این راجر، چیزی که مجبور به انجام هر آن می تواند، غیر مسلح در Gharlane
قدرت های روحی و روانی.
و به لحاظ جسمی، بدن قادر بود در واقع.
همچنین، این بود مسلح و زره پوش با مکانیسم ابداع خود Gharlane، و
Eddore دوم در فرمان بود در هیچ حس یک ترسو است.
اما راجر، در حالی که نه دقیقا زمین پنجه، دانستم که چگونه به خود را اداره کند
بدون وزن و در حالی که Costigan، با توجه به شش دیوارها که در برابر فشار، حتی بیشتر بود
کارآمد در مبارزه با وزن بیش از زمانی که توسط نیروی گرانش معلول.
نگه داشتن پروژکتور خود را بر دزدان دریایی او را تصرف کردند، اولین باشگاه به دست - بلند،
پایه بلند و باریک فلزی - خود را به گذشته رئیس دزدان دریایی راه اندازی شد.
با حرکت از جرم و سرعت خود را و تمام قدرت خوب خود
بازوی راست او نوار را در سر دزدان دریایی چرخش است.
این توده به شدت رانده از فلز باید سر از شانه صورت گرفته است، اما آن را انجام داد
نیست.
سپر راجر از نیروی کاملا سفت و سخت و غیر قابل نفوذ بود. اثر تنها
ضربه وحشتناک بود، به مجموعه ای او را در حال چرخش، پایان بیش از پایان، مانند باتوم پرواز از
درام آکروباتیک رشته اصلی.
به عنوان فرم چرخان سقوط برادلی در برابر دیوار مقابل اتاق شناور
در حمل زره CLIO.
بدون یک کلمه، کاپیتان گرفتن دختر درمانده را بر پایه سست و
او را در دست کت و شلوار محصو ر.
سپس، حمایت از او را در پنجره، او Lewiston خود را بر سر اسیر را در حالی برگزار شد
Costigan او را به سمت باز و بسته شدن سوق داد.
هر دو می دانستند که سپر راجر از زور باید تهدید هر لحظه - که اگر
او اجازه داده شد تا آزاد شود او احتمالا یک دست سلاح را به تحمل
نسبت به خود است.
خمشی در مقابل دیوار، Costigan در امتداد بدن راجر را به سمت و به دور اندیش
نقطه گنبد بلند از سیاره مصنوعی و به او فشار ملایم است.
سپس، هر کلیو بتواند توسط یک بازو، دو افسر mightily با پاهای خود را هل داد
- و سه نوع زره پوش دور به سمت تنها امید خود را از فرار darted
قایق های اضطراری است که می تواند از طریق پوسته از جهان بزرگ به فضا پرتاب شده است.
را به تلاش برای رسیدن به تیتان پدر هلیوس و برای فرار در یکی از lifeboats او را مجبور
بی فایده بوده است که می تواند آنها را مجبور به دروازه بزرگ از این airlocks اصلی و بدون
خروجی های دیگر وجود داشته است.
از آنجا که بعد از طریق هوا سفر، Costigan حفظ شکل به آرامی شناور
CLIO از احاطه راجر در پرتو خود را، شروع به بهبود می یابند.
"فرض کنید آنها گرانش خود را ثابت؟" او پرسید، نشسته است.
"و آنها ما را raying و تیراندازی به ما!" "آنها ممکن است آن را ثابت در حال حاضر است.
آنها بدون شک قطعات یدکی و ژنراتور های تکراری، اما اگر آنها را
در پاییز راجر بیش از حد می کشند، و او را که دوست ندارم.
آنها باید به او را با یک هلیکوپتر و یا چیزی، و آنها می دانند که
ما آنها را به عنوان سریع آنها می آیند تا.
آنها می توانند ما را با دست و سلاح های صدمه دیده است، و قبل از آنها می توانند تا هر چیز سنگین
ترس آنها خواهید بود از آن استفاده کنید، چون خیلی نزدیک به پوسته خود را به خوبی می شود.
او ادامه داد: "من آرزو می کنم ما می تواند به ارمغان آورده اند راجر همراه"، وحشیانه، به برادلی است.
اما شما حق داشتند، البته - it'd در مجموع بیش از حد مانند یک خرگوش گرفتن
غیر مجاز است.
Lewiston من در مورد انجام شده که در حال حاضر، و می تواند وجود داشته باشد نه از تو باقی مانده - چه
او می خواهم به ما انجام گناه و شرم آور خواهد بود. "
در حال حاضر در دیوار بزرگ، دو مرد mightily بر اهرم heaved، دروازه
اورژانس پورت چرخش به آرامی باز، و به آنها وارد رزمناو مینیاتوری از درجه اعتبار ساقط شده است.
Costigan، آشنا با ساز و کار پیشه وری را از مطالعه دقیق از خود
سلول زندان، دستکاری کنترل های.
از طریق دروازه پس از دروازه های عظیم آنها رفت، تا سرانجام آنها را در فضای باز بود.
تیراندازی به سمت Tellus از راه دور در حداکثر شتاب که کوچک خود را
هنر و صنعت قادر بود.
Costigan دو تن دیگر از تلفن های خارج از مدار قطع و صحبت می کرد، توجه خود را بر ثابت
برخی از نقطه بسیار دور است. "Samms!" او نامیده می شود به شدت.
"Costigan.
ما از ... همه حق است ... بله ... مطمئن ... کاملا ... به شما بگویم "EM، سامی،
من شرکت کنید. "
از طریق دیسک های صوتی از کلاه ایمنی خود را دختر و کاپیتان شنیده بود
سهم Costigan گفتگو.
برادلی در اولین افسر سابق خود را در شگفتی خیره شد، و حتی CLIO شده بود
اغلب شنیده که توانا، نیمه افسانه ای نام.
مطمئنا که سردرگم مرد جوان باید رتبه بالا، به صحبت می کنند آنقدر خودمانی به ویرژیل
Samms، رئیس قدرتمند سرویس فضا ثاقب Triplanetary
لیگ!
بردلی اظهار داشت: "شما در یک ژنرال تبدیل دعوت"، به جای خواسته.
مدتها پیش - I've در تماس بوده است حق همراه "Costigan پاسخ داد.
"حالا که آنها می دانند که چه چیزی برای نگاه کنند و بدانند که اتر، آشکارسازهای موج بی فایده هستند،
آنها می توانید آن را پیدا کنید.
هر کشتی در هفت بخش، روشن گشت پیشاهنگ، با تمرکز بر
این نقطه، و فراخوانی است برای تمام نبرد ها و موبایل های شناور.
عملیات به اندازه کافی خارج وجود دارد با اولترا امواج به کردهاید که جهان وجود دارد، و یک بار
آنها به آن نقطه آنها خواهید آن را اشاره به تمام رگ های دیگر. "
اما چگونه در مورد دیگر زندانیان؟ "دختر پرسید.
"آنها کشته شوند، می شود آنها را نه؟" "سخت گفتن" Costigan شانه ای بالا انداخت.
"بستگی دارد که چگونه همه چیز خارج از نوبت.
ما فاقد بودن امن خودمان هنوز زیادی است. "" آنچه مرا نگران کننده است، بیشتر خود ما است
شانس، "برادلی موافقت. "آنها به ما، تعقیب درس می کند."
"مطمئنا، و آنها خواهید سرعت بیشتری از ما داشته باشند.
بستگی دارد چگونه دور نزدیکترین رگ Triplanetary را هستند.
اما ما همه چیز را می تواند انجام دهد، در حال حاضر انجام شده است. "
سکوت افتاد، و Costigan قطع تلفن CLIO و آمد را به صندلی که بر اساس آن
او تکیه زده اند، سفید و زده بود - حاکی از مصائب وحشتناک و وحشتناک فرسوده
چند ساعت گذشته است.
همانطور که او خود را در کنار او نشسته به وضوح سردرپیش، اما چشمان آبی عمیق خود ملاقات کرد
آنهایی که خاکستری یافت. "کلیو، من ... ما ... شما ... است که، "او
سرخ متوقف شد و به شدت مورد.
این عامل محرمانه است، که روشن، مغز مشتاق خطر فیزیکی ابر بود که
ثابت بارها و بارها به این که او هرگز در از دست دادن در هر شرایط اضطراری بود، با این حال
از جان گذشته - این افسر تیز هوش
با چالش روبرو را در مایه خجالت من مثل هر بچه مدرسه ای، اما همچنان سرسختانه: "من
ترس که من به خودم واگذار کرده است وجود دارد، اما ... "
ما خودمان را واگذار کرده است، شما، او در توقف پر شده است.
"من سهم من، اما من به شما آن را نگه دارید اگر شما نمی خواهید - اما من می دانم که تو را دوست دارم
من، کانوی!
"تو را دوست دارم!" مرد موضوعات آغاز شده، صورتش را به انتظارنشسته بودند و سخت، تمام بدن خود را سفت و سخت است.
"که می کند 1/2 آن را بگویم، CLIO. شما لازم نیست که مرا در آغوش بگیر - I'm برگزار شد
زندگی است.
هرگز یک زن وجود دارد که به معنای هر چیزی را به من قبل، و هرگز وجود داشته باشد
دیگر. تو تنها زنی است که تاکنون وجود داشته است.
این است که نه.
تو نمی تونی ببینی که آن را غیر ممکن "" البته من نمی توانند - آن را غیر ممکن نمی باشد، در
همه ".
او سپر خود، چهار دست ملاقات کرد و محکم در آغوش گرفت، و صدای کم، خود را منتشر
هیجان زده با احساس او در رفت: "تو مرا دوست داری و من تو را دوست دارم.
این همه که از اهمیت برخوردار است. "
"ای کاش بود،" Costigan بازگشت به تلخی، "اما شما نمی دانید که شما می خواهم
اجازه دادن به خودتان برای. این که چه هستند و چه کسانی و چه
من که به من griping.
شما، CLIO مارسدن، دختر کورتیس مارسدن.
نوزده سال است. شما فکر می کنم شما در مکان های مختلف و انجام
چیزها می شود.
شما را نداشته باشند. شما را دیده اند، نیست و یا انجام هر چیزی - شما
نمی دانم آنچه در آن همه چیز در مورد. آنها به من که عاشق یک دختر مثل شما؟
spacehound بی خانمان است که بر روی هر سیاره به مدت سه هفته در طول سه سال بوده است.
تخم مرغ آب پز. مشکل تیرانداز و یک خروس جنگی توسط غریزه
و آموزش است.
SP ... "او کمی کلمه و در ادامه به سرعت:" چرا شما من می دانم که در تمام
و بسیاری there'sa از من که تو هرگز نمی می دانم - که من نمی توانم به شما اجازه!
شما بهتر است خاموش من، دختر دراز کشیده و در حالی که شما می توانید.
این بهترین راه حل برای شما خواهم بود، من باور کنم. "
"اما من می توانم، نه کانوی، و نه شما هم می توانید،" دختر پاسخ داد: آرام، نور شکوه
در چشمان او. "این که خیلی دیر است.
در کشتی بود فقط یکی دیگر از کسانی که همه چیز، اما از آن زمان واقعا به ما می آیند
شناختن یکدیگر، و ما در حال غرق شده است.
این وضعیت از کنترل خارج است و ما هر دو آن را می دانم - و نه از ما
اگر ما می تواند آن را تغییر دهید، و شما می دانید که، بیش از حد.
من نمی دانم که بسیار زیاد است، من قبول، اما من نمی دانم آنچه شما فکر می کنید شما می خواهم که برای حفظ
از من، و من تحسین همه بیشتر برای آن است.
همه ما افتخار این سرویس، کانوی عزیزترین - آن است که فقط شما مردان را ساخته اند و
نگه داشتن سه سیاره متناسب با محل را برای زندگی در - و من می دانم که هر یک از ویرژیل
دستیاران Samms یک انسان در یک میلیون هزار تا ... "
"فکر می کنید که چه می کند؟" او به شدت خواستار است.
"شما به من گفت تا خود را به طور غیر مستقیم.
چه کس دیگری در جهان احتمالا می تواند او تماس بگیرید، سامی؟
شما سخت است، البته، اما شما باید - و مانند مردان نرم و هرگز، به هر حال.
شما در یک راه خوب، نزاع و جدال.
شما یک مرد، من کانوی، واقعی، واقعی انسان، و من تو را دوست دارم!
در حال حاضر، اگر آنها از ما گرفتن، همه حق است - we'll مرد با هم، حداقل "او به پایان رسید،
به شدت.
"تو راست، یار، البته، او پذیرفت.
"من باور نمی کنم که من واقعا می تواند به شما اجازه می دهد به من اجازه رفتن، حتی اگر من می دانم که شما باید
، "و دست خود را قفل شده است و حتی محکم تر از قبل است.
"اگر ما از این مربا که من قصد دارم تو را ببوسم، اما این زمان به
گرفتن کلاه خود را. در واقع، من شانس بیش از حد بسیاری با
شما در نگه داشتن سپر خود را خاموش.
ضربه محکم و ناگهانی اونا دوباره - آنها را باید در این زمان نسبتا نزدیک ".
دست آزاد و زره دوباره تنگ، Costigan رفت برای پیوستن به برادلی در
برد کنترل.
"چگونه آنها آینده، کاپیتان؟" از او پرسید. "نه چندان خوب.
کاملا راه خاموش رتبهدهی نشده است. حداقل یک ساعت، من می خواهم بگویم، قبل از رزمناو
می توانید محدوده.
"من اگر من می توانم هر یک از دزدان دریایی را تعقیب تماس با ما بیابید.
اگر من این کار را توسط حادثه، این کمی جاسوس-ray را به جز نزدیک بسیار
کار می کنند.
من می ترسم اولین هشدار می کنیم خواهد بود زمانی که آنها را نگه دارید، ما را با
تراکتور یا نیزه ما با یک سوزن.
احتمالا پرتو، هر چند این یکی از lifeboats های اضطراری خود است و آنها
می خواهم برای نابود کردن آن، مگر اینکه. همچنین، تصور کنید که راجر می خواهد ما را زنده
بدی.
او کسب و کار ناتمام را با سه تن از ما، و من به خوبی می تواند این باور است که "او نیست
به خصوص دلپذیر انقراض خواهد بود حتی کمتر از آن پس از ما او rooked. "
"من می خواهم تو به من لطفی می کنید؟، کانوی".
چهره CLIO سفید با وحشت در فکر مواجه بود که غیر قابل بیان
محصول خاکستری. "من یک تفنگ و یا چیزی به من بدهید.
من او را می خواهم که تا کنون به من نگاه که راه برای گفتن، هیچ چیز از چه چیز دیگری او
ممکن است انجام دهید، در حالی که من هنوز زنده ام. "" او خواهد شد، نه "Costigan او اطمینان، باریک
چشم و فک ترسناک است.
او بود، او گفته بود، سخت است. "اما شما اسلحه می خواهم.
شما ممکن است عصبی و خیلی زود از آن استفاده کنید.
من از شما در آخرین لحظه ممکن، چرا که اگر او می شود و ما تا ابد در آغوشم میگرفتم
شانس دور شدن دوباره ایستاده است. "
برای چند دقیقه سکوت وجود دارد، Costigan نقشه برداری اتر را در تمام جهات با
فوق العاده موج دستگاه خود. ناگهان او خندید، و دیگران خیره شد
او در تعجب.
"نه، من دیوانه نیست،" او به آنها گفت. "این واقعا خنده دار است، آن را به حال هرگز
رخ داده به من که دیوار اتر از همه این کشتی ها آنها را نامرئی.
من می توانم آنها را، نگاه کنید، البته، با این جاسوسی زیر اتر، اما آنها می توانند به ما مراجعه کنید!
من می دانستم که آنها باید به ما قبل از این پیشی گرفته است.
من در نهایت به آنها را در بر داشت.
آنها از ما گذشت، و در حال حاضر tacking اطراف، در حال انتظار برای ما کاری انجام دهد به طوری
که آنها می توانند به ما مراجعه کنید!
آنها حق را به ناوگان عنوان - آنها فکر می کنند که ایمن هستیم، البته، اما آنچه
تعجب آنها بدست آورده اید به آنها! "اما این تنها دزدان دریایی بودند که به
شگفت زده می شود.
مدتها قبل از کشتی دزدان دریایی در محدوده دید افراطی آمده بود
ناوگان Triplanetary را از دست داده نامرئی خود و کاملا بر مواظب ترسیم شده بود
صفحات از سه مهاجر.
برای چند ثانیه مهارت دزدان دریایی بدون تغییر به نظر می رسید، سپس آن را به درخشش آغاز شد redly
با رنگ قرمز که به نظر می رسید به تبدیل شدن به تیره تر از آن به عنوان رشد قوی تر.
سپس خطوط نوک تیز تاری، پاف در هوا به بیرون پشت سر هم، و فلز
پوست چسبناک، چیزی شبیه به مایع تبدیل شد، در جریان دور در طولانی، قرمز
نوار لباس یا کلاه به فضای به ظاهر خالی.
Costigan فوق العاده نگاه خود را به آن فضا تبدیل شده و دیدم که در واقع به دور از
خالی است.
غیر روحانی چیزی قریب به اتفاق، حتی به زیر etheral دیدگاه خود بی شکل و نامحدود وجود داشته باشد؛
چیزی که جریان چسبنده فلز تبدیل به سقوط است.
غوطه ور و از میان رفت.
دخالت قدرتمند پوشانده فوق العاده موج خود و در سراسر بدن او زوزه میکشیدند محکوم کنند، اما در
امید است که برخی از بخش هایی از پیام خود ممکن است از طریق او به نام Samms، و
به آرامی و به طور واضح او همه چیز روایت است که اتفاق افتاده بود.
او ادامه داد: گزارش ترد او، غفلت کوچکترین جزئیات، در حالی که کوچک خود را
هنر و صنعت به طور اجتنابناپذیری به سمت حجاب redly نفوذناپذیر کشیده شد و در ادامه آن را تا خود را
قایق نجات، هنوز دست نخورده را از طریق است که حجاب به ضرب گلوله کشته شده و او خود را قادر به حرکت می کند.
او آگاه بود، او تنفس به طور معمول، قلب خود را ضرب و شتم، اما نه
عضله داوطلبانه از اراده او اطاعت.
>