Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سوم
همانطور که برای تس Durbeyfield ، او که به راحتی از جای خودبیرون کردن حادثه از او
در نظر گرفتن.
او تا به حال هیچ روح را به رقص دوباره برای مدت طولانی ، هر چند که او ممکن است مقدار زیادی از
شرکای ، اما آه! آنها صحبت نمی کنم تا به سادگی به عنوان مرد جوان عجیب و غریب انجام داده بودند.
بود تا اشعه های خورشید جوان غریبه در عقب نشینی جذب بود
رقم بر روی تپه که او غم و اندوه به طور موقت خود را تکان داد و پاسخ داد او را می شود
شریک در مثبت.
او با رفقای خود را تا غروب باقی مانده ، و با شور و حرارت زیادی خاص در شرکت
رقص ، هر چند ، که قلب تمام هنوز او لذت می برد treading صرفا برای اندازه گیری
خاطر خود را ، کمی اب زمانی که او خود شاهد بود
"نرم شکنجه ، شیرینی های تلخ ، درد خشنود ، و دلپذیر
distresses "از آن دسته از دخترانی که wooed و برنده شده بود ، چه او خودش قادر بود
در این نوع است.
مبارزات و wrangles بیابان دست او را در جست و خیز کردن ، تفریحی HER -
نه بیشتر و زمانی که آنها شدید او آنها را سرزنش شد.
او ممکن است حتی بعد مانده اند ، اما این حادثه از ظاهر عجیب و غریب پدرش و
شیوه ای بازگشت بر ذهن دختر به اضطراب او و بدانم چه بود
تبدیل شدن از او به دور از او کاهش یافته است
رقصنده و گام های خود را به سمت انتهای روستا خم که در آن پدر و مادر
کلبه دراز.
در حالی که هنوز بسیاری از کارگاههای نمره خاموش ، سایر صداهای ریتمیک تر از کسانی که او تا به حال quitted
شنیدن او شد ، برای تلفن های موبایل که او به خوبی می دانستند -- تا به خوبی.
آنها یک مجموعه منظم thumpings از درون خانه ، occasioned
توسط تکان خوردن خشونت آمیز از گهواره بر کف سنگ ، که جنبش زنانه
صدا هم آواز نگه داشته ، در شدید
چهار نعل ، از گفته های مورد علاقه از "گاو منقوط" --
من دروغ او do' ، خود را در دید yon' علامه سبز gro' - پیام های جدید ، عشق ، و من بگویم "شما!
که در آن! '
از گهواره به گهواره و این آهنگ به طور همزمان برای یک لحظه بس ، و
علامت تعجب در بالاترین قیر آوازی جای ملودی را.
"خدا به برکت چشمان diment تو!
و گونه ها ساخته شده از موم تو! و دهان گیلاس تو!
و ران ذراع تو! و هر بیت O بدن خوبان تو! "
پس از این نیایشی به تکان خوردن و آواز خواندن recommence ، و منقوط "
گاو "ادامه مانند قبل.
بنابراین مسائل ایستاد هنگامی که تس در را باز کرد و بر حصیر درون آن متوقف شد ،
بررسی صحنه.
کشور ، به رغم ملودی ، بر حواس دختر با لرزاند
dreariness ناگفتنی.
از gaieties تعطیلات از میدان -- روپوش سفید ، nosegays ، بید
wands ، جنبش های چرخان بر روی سبز ، فلش از احساسات ملایم نسبت به
غریبه -- به مالیخولیا زرد این نمایش یک candled ، چه یک گام!
علاوه بر این شیشه مقابل به او آمد لرز سرزنش خود که او تا به حال وجود دارد
بازگشت زودتر ، برای کمک به مادرش را در این domesticities ، به جای از غرقه شدن
خودش را خارج از منزل.
مادرش در میان گروهی از کودکان وجود دارد ایستاده بود ، به عنوان تس او را ترک کرده بودند ، حلق آویز
بیش از دوشنبه شستشو وان ، که تا به حال در حال حاضر ، مانند همیشه ، lingered به پایان
هفته است.
از آن وان روز قبل آمده بود -- تس آن را با نیش وحشتناک از احساس
پشیمانی -- رهبانیت بسیار سفید بر پشت او که او تا سردستی در مورد رشد
دامن بر روی چمن میرایی -- که تا به حال
شده واپیچیدن و اتو توسط دست خود مادر است.
طبق معمول ، خانم Durbeyfield ، در کنار وان بر روی یک پا متعادل ، بودن دیگر
درگیر در کسب و کار های فوق الذکر از تاب جوانترین فرزندش است.
راک گهواره وظیفه سخت را برای سال های بسیاری انجام داده بود ، تحت وزن بسیاری از
کودکان ، در کف سنگ فرش که ، که آنها تقریبا مسطح پوشیده در نتیجه
که حرکت تند و سریع بزرگ هر نوسان همراه
تخت ، flinging نوزاد از سمتی به سمت دیگر مثل شاتل بافنده ، به عنوان خانم
Durbeyfield ، هیجان زده شده توسط ترانه او ، چوب زیر گهواره با همه بهار که در سمت چپ گام زد
او را پس از یک روز طولانی seething در کف صابون.
نیک و بد گویی کردن ، نیک و بد گویی کردن از رفت و گهواره ، شمع ، شعله کشیده خود را قد بلند و
آغاز شد تا jigging و پایین ، آب dribbled از آرنج زن خانه دار ، و
آهنگ galloped در پایان آیه ،
خانم Durbeyfield در مورد دخترش در حالی که.
حتی حالا نیز ، زمانی که با یک خانواده جوان بر دوش ، جوآن Durbeyfield پرشور بود
عاشق لحن.
هیچ سرود کوچک به Blackmoor واله از جهان بیرونی شناور اما مادر تس گرفتار کردن
نماد خود را در هفته.
هنوز کمرنگ وجود دارد از چیزی زن ویژگی های طراوت مخابره شده است ، و
حتی prettiness ، جوانان خود را رندر آن محتمل است که شخصی
charms که تس می تواند از به رخ کشیدن در
بخش عمده ای هدیه ای مادر خود بود ، و در نتیجه unknightly ، unhistorical.
"من گهواره EE' ، مادر سنگ ، گفت : "دختر را به آرامی.
"یا من را خاموش بهترین من رهبانیت و کمک به شما به زور گرفتن نام؟
من فکر کردم شما مدتها پیش به پایان رسید بود. "
مادر او با مته سوراخ تس بدون بد برای خروج از کارهای خانه به او تنها دست
تلاش ها برای مدتی چنین طولانی ، در واقع ، جوان به ندرت آن را برعهده او را در هر زمان upbraided ، احساس
اما کمی عدم کمک تس
در حالی که طرح غریزی او را برای تسکین خودش از کارگر او دراز در تعویق انداختن
آنها. شب ، با این حال ، او حتی در یک
خلق و خوی blither از حد معمول است.
خیال پرستی ، قبل از اشغال ، تجلیل ، در نگاه مادر وجود دارد که
دختر نمی تواند درک کنید.
"خب ، من خوشحالم که شما آمده ایم ،" مادرش گفت ، به محض به عنوان توجه داشته باشید آخرین به حال تصویب
خارج از او.
"من می خواهم برای رفتن و پدر شما را واکشی اما آنچه more'n که من می خواهم که به' EE آنچه
رخ داده است. Y'll شود نم به اندازه کافی ، poppet من ، زمانی که th'st
می دانم! "
(خانم Durbeyfield عادت گویش صحبت ، دخترش ، که پشت سر گذاشته بودند
استاندارد ششم را در مدرسه ملی تحت یک معشوقه آموزش دیده در لندن ، صحبت کرد دو
زبان : گویش در خانه ، بیشتر و یا
کمتر ؛ عادی اشخاص انگلیسی در خارج از کشور و با کیفیت)
"از آنجا که من دور شده است؟" تس پرسید.
"AY!"
"به هر چیزی برای انجام با پدر چنین mommet از خود را در کالسکه thik
این بعد از ظهر؟ چرا 'ER؟
من احساس تمایل به به زمین نزول با سرافکندگی! "
"این wer همه بخشی از لری!
ما یافت می شود بزرگترین نجباء در کل شهرستان -- رسیدن
ساعت هم - - به تمام پشت مدتها قبل از الیور گله روز پس از ترک شرک -- با
بناهای تاریخی ، و vaults ، و قله ، و scutcheons "و خداوند می داند آنچه را که همه.
در روز سنت چارلز ما شوالیه O 'بلوط سلطنتی ، نام واقعی ما ساخته شده شد
D' Urberville!...
آیا که ساخت خود را در اغوش حمل کردن plim نیست؟ 'Twas در این حساب است که پدر خود را سوار
در vlee خانه ، نه به این دلیل او می خواهم نوشیدن ، به عنوان افراد قرار ".
"من که خوشحالم.
آیا ما هیچ خوب ، مادر انجام دهید؟ "" O بله!
'تیس thoughted که همه چیز بزرگ ممکن است o't آمده است.
بدون شک mampus volk از رتبه خود ما را پایین خواهد بود در اینجا در واگن خود را به عنوان
به زودی به عنوان «تیس شناخته شده است.
پدر شما آن را آموخته در hwome راه خود را از Shaston ، و او بوده است به من گفتن
شجره نامه تمام ماده است. "" کجاست پدر؟ پرسید : "تس به طور ناگهانی.
مادر او اطلاعات بی ربط را از طریق از پاسخ داد : "او نامیده می شود به پزشک مراجعه کنید
به روز در Shaston. مصرف نه در همه ، به نظر می رسد.
این است که چربی دور قلب او ، می گوید.
وجود دارد ، آن را شبیه به این است. "جوآن Durbeyfield ، به عنوان او صحبت می کرد ، با گوشه های گرد
گیج و کندذهن انگشت شست و سبابه به شکل C نامه ، و با استفاده از انگشت دیگر
به عنوان یک اشاره گر است.
"در زمان حال ، او می گوید : پدر شما ، قلب خود را محصور در تمام طول
و در تمام طول وجود دارد ؛ این فضا هنوز باز است ، می گوید.
به محض این که این کار را انجام ملاقات ، بنابراین ،'"-- خانم Durbeyfield انگشتان خود را در یک بسته
کامل دایره -- "' خاموش شما مانند یک shadder ، آقای Durbeyfield ، '' می گوید.
'شما اواسط آخرین ده سال ، اواسط در ده ماهه و یا ده روز"
تس نگاه آگاهند.
پدر او احتمالا در پشت ابر ابدی بروید تا به زودی ، با وجود این
ناگهانی عظمت! "اما پدر او پرسید :" دوباره.
مادر او قرار داده در یک نگاه deprecating.
"اکنون می توانم به شما نمی شود سرشار از خشم! مرد فقیر -- او احساس پس از او rafted
نشاط بخشی خبری pa'son -- که او رفت تا نیمی Rolliver ساعت قبل.
او را می خواهند برای به دست آوردن قدرت خود را برای سفر خود را به - فردا با آن بار
beehives ، که باید تحویل داده می شود ، خانواده و یا هیچ.
او باید برای شروع در مدت کوتاهی پس از دوازده تا شب ، به عنوان فاصله بسیار طولانی است. "
"تا قدرت خود را گفت :« تس impetuously ، اشک welling از چشم او.
ای خدای من!
برو به خانه عمومی برای به دست آوردن قدرت خود را!
و شما نیز به عنوان او ، مادر به توافق رسیدند! "
زخم زبان زدن او و خلق و خوی او به نظر می رسید برای پر کردن کل اتاق ، و برای بیان یک نگاه cowed به
مبلمان ، و شمع و کودکان بازی و به صورت او و مادرش است.
"نه" گفت که این دومی touchily ، "من می شود موافقت نکرده است.
من شده اند در انتظار 'EE به در انتظار ماندن و نگه داشتن خانه در حالی که من به واکشی او."
"من میام."
"O نه ، تس. ببینید ، این امر می تواند بدون استفاده است. "
تس عتاب کردن نیست. او می دانست چه اعتراض مادر او را به معنای.
ژاکت و کلاه سر گذاشتن خانم Durbeyfield در حال حاضر حلق آویز شدند slily بر یک صندلی توسط او
جانبی ، در آمادگی برای این گردش مداقه ، که دلیلی برای آن زن خانه دار
قلبش به درد بیش از ضرورت آن است.
جوآن ادامه داد : "و گرفتن Compleat فالگیر به outhouse ،" ، به سرعت در حال
پاک کردن دست او ، و پوشیدن لباس است.
Compleat فالگیر حجم های قدیمی ضخیم که روی یک میز در او دراز بود
آرنج ، به طوری پوشیده شده توسط pocketing که حاشیه لبه از نوع رسیده بود.
تس آن را در زمان ، و مادر او آغاز شده است.
این رفتن به شکار شوهر بی دست و پا خود را در کاروانسرا یکی از خانم Durbeyfield بود
هنوز enjoyments موجود در پهن کردن و خراب کردن از کودکان پرورش.
برای کشف او در Rolliver ، به نشستن در آنجا به مدت یک ساعت یا دو در کنار او را عزل کند
تمام فکر و مراقبت از کودکان در طول فاصله ، او خوشحال است.
مرتب کردن بر اساس هاله ، درخشش مغربی ، آمد بر زندگی و سپس.
مشکلات و واقعیت های دیگر در زمان بر روی خود حس نشدنی متافیزیکی ،
غرق شدن به پدیده های صرفا ذهنی برای تفکر بی سر و صدا ، و دیگر به عنوان ایستاده بود
با فشار دادن concretions که ماساژ بدن و روح است.
به جوانان ، بلافاصله در داخل چشم ، به جای روشن و مطلوب به نظر می رسید
متعلقاتی از غیر این صورت ، حوادث زندگی روزمره بدون humorousness نمی شد
و عیاشی در جنبه های آنها وجود دارد.
او کمی احساس به عنوان او را به احساس زمانی که وی توسط همسرش اکنون wedded در شنبه استفاده کرده بودند
همان نقطه در طول wooing او ، بستن چشم خود به نقص خود را از شخصیت ، و
در مورد او را تنها در ارائه ایده آل خود را به عنوان عاشق.
تس ، تنها بودن با کودکان جوان تر چپ می رفت و برای اولین بار به outhouse با
کتاب تفال ، و آن را به کاهگل پر شده است.
ترس fetishistic کنجکاو از این حجم کثیف بر روی بخشی از مادرش مانع
او اجازه می دهد آن را به ماندن در خانه در تمام شب و اینجا آن را به عقب آورده شد
هر زمان که مشورت شده بود.
بین مادر ، با چوب نابودی سریع او را از خرافات ، قوم ، فرهنگ نژادی ،
گویش و سرودهای به صورت شفاهی منتقل می ، و دختر ، با ملی آموزش دیده خود را
تعالیم و دانش های استاندارد تحت
بی نهایت تجدید نظر کد ، یک شکاف از دو صد سال همانطور که معمولا درک وجود دارد.
هنگامی که آنها با هم Jacobean و سنین ویکتوریا کنار شدند.
بازگشت همراه تس مسیر باغ مادر چه می توانست به آرزوی mused در
معلوم از کتاب در این روز خاص است.
کشف اخیر اجدادی را حدس زده او بر آن داشت ، اما الهی نیست که آن را
صرفا خودش را نگران کرده است.
رد این ، با این حال ، او خودش را با آبپاش کتانی خشک مشغول ساختم
در طول روز زمان ، در شرکت با او نه ساله برادر ابراهیم ، و او را
خواهر الیزا - لوییزا از دوازده و نیم ،
به نام "لیزا" لو ، "جوانترین آنهایی که از به رختخواب قرار داده است.
فاصله از چهار سال و بیشتر بین تس و بعدی وجود دارد
خانواده ، دو که فاصله داشتن در مراحل ابتدایی خود را مرده پر شده بود ، و این لنت
نگرش او معاون مادر شد زمانی که او به تنهایی با جوانان خود.
بعدی در juvenility به ابراهیم آمد دو دختر ، امید و شکسته نفسی و پس از آن یک پسر
سه ، و پس از آن نوزاد ، که فقط سال اول خود را به اتمام بود.
همه این روح جوان مسافر در کشتی Durbeyfield بودند -- کاملا وابسته به
قضاوت از دو بزرگسالان Durbeyfield برای لذت خود ، ضرورت خود را ،
سلامت آنها ، حتی وجود آنها است.
اگر سر از خانواده Durbeyfield ها تصمیم گرفت تا به مشکل بادبان ، فاجعه ،
گرسنگی ، بیماری ، تخریب ، مرگ ، انطرف تر شد این دوازده نیمه کمی
اسیران تحت دریچه مجبور به بادبان
با آنها -- شش موجودات درمانده ، که خواسته شده بود ، هرگز در صورتی که برای زندگی در آرزو
هر گونه شرایط ، بسیار کمتر در صورتی که برای آن در چنین شرایطی سخت آرزو به عنوان شرکت داشتند
که از خانه بی دست و پا از Durbeyfield.
بعضی از مردم می خواهم بدانند که از انجا شاعر که فلسفه در این روز
تلقی به عنوان عمیق و قابل اعتماد به عنوان آهنگ او شادی بخش و خالص است ، می شود او
برای صحبت کردن از "طرح مقدس طبیعت است."
بعد از رشد ، و نه پدر و نه مادر دوباره ظاهر.
تس از درب نگاه کرد ، و یک سفر ذهنی را از طریق Marlott زمان.
روستا بستن چشمان خود.
شمع و لامپ قرار داده شدند از همه جا : او می تواند از درون ببین
آتش خاموش کن و از طرف توسعه یافته است. دلربا مادرش به سادگی به معنای یک
به واکشی.
تس شروع به درک که یک مرد در سلامت بی تفاوت ، که پیشنهاد برای شروع
در سفر قبل از یکی در صبح ، باید در یک مسافرخانه در این اواخر ساعت
او را جشن خون باستانی.
"ابراهیم ،" او را به برادر کوچک خود گفت : "آیا شما بر روی کلاه خود را قرار دهید -- شما bain't
ترس -- و تا Rolliver ، و ببینید چه رفته است پدر و مادر WI '"
پسر بی درنگ از صندلی خود شروع به پریدن کرد و در را باز کرد ، و شب را بلعیده
او تا. نیم ساعت گذشت هنوز دوباره ، نه مرد ،
زن ، و نه فرزند بازگشت.
ابراهیم ، مانند پدر و مادرش ، به نظر می رسید که بوده است و توسط کاروانسرا ensnaring limed گرفتار.
"من باید خودم را ،" او گفت.
"لیزا لو سپس به رختخواب ، و تس رفت ، قفل کردن همه آنها را در آغاز در راه او
خط تیره و یا خیابان کج برای پیشرفت شتابزده ساخته نشده است ، یک خیابان گذاشته از
قبل از اینچ از زمین به ارزش ، و هنگامی که
ساعتهای یک دست به اندازه کافی تقسیم شده است.