Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل دوم. جاده باز
"موش مانند ، گفت : مول ناگهان ، یک روز صبح در تابستان روشن ،' اگر شما لطفا ، من می خواهم به
شما به نفع بپرسید. "موش نشسته در ساحل رودخانه بود ،
آواز خواندن یک آهنگ کم است.
او تشکیل شده بود از آن خود ، تا او بود با آن صورت گرفته است ، و نمی خواهد پرداخت
توجه مناسب به مول یا هر چیز دیگری.
از صبح زود او را به حال شده است شنا کردن در رودخانه ، در شرکت با دوستان خود
اردک.
و هنگامی که مرغابی بود بر سر خود را به طور ناگهانی ، به عنوان اردک خواهد شد ، او را به پایین شیرجه رفتن
غلغلک دادن و گردن خود را ، که در آن کمتر از chins خود خواهد بود اگر اردک به حال chins ،
تا آنها را برای آمدن به مجبور شدند
سطح دوباره در عجله ، spluttering و عصبانی و پر دادن خود را در او ،
برای آن غیر ممکن است می گویند که کاملا ALL شما احساس می کنید که سر خود را زیر آب.
در آخرین آنها implored او را به رفتن و به امور خود شرکت و آنها را به
ذهن آنها.
بنابراین موش رفت و شنبه در بانک رودخانه در خورشید ، و ساخته شده در مورد یک آهنگ
آنها را ، که او به نام
"اردک" گفته. همه در کنار مرداب ،
از طریق سراسیمه بلند ، یک اردک ، dabbling ،
دم به همه!
"دم ، drakes" اردک دم ، پاها زرد ترکش ،
صورتحساب زرد دور از چشم همه مشغول در رودخانه!
Slushy زیر گیاه سبز در جایی که صخره شنا --
گنجه خوراک در اینجا ما را ، رایگان و کامل و کم نور.
هر کس برای آنچه که او را دوست دارد! ما دوست داریم به
سر به پایین ، دم کردن ، Dabbling رایگان!
بالا در حرکت کردن به رنگ آبی در بالا و Swifts تماس --
ما را یک dabbling Uptails تمام!
"من نمی دانم که من فکر می کنم تا بسیار از آن آهنگ کمی ، موش صحرایی ،" مشاهده مول
با احتیاط. او شاعر بود و خود بود که نمی
می دانستم آن ، و او از طبیعت پرده.
"همچنین از اردک نه نه ، پاسخ موش صحرایی خوش.
"آنها می گویند ،" چرا می تواند به پژوهشگران اجازه داده نمی شود را به انجام آنچه که دوست دارند زمانی که آنها مانند و ع
آنها دوست دارند ، به جای آن از همراهان دیگر نشسته در بانک ها و تماشای آنها را در همه زمان ها و
و اظهارات و شعر و همه چیز در مورد آنها؟
چه بی معنی از آن همه است! "این چیزی است که از اردک است."
"پس در آن است ، پس از آن ، گفت : مول ، با heartiness بزرگ است.
"نه ، نمی باشد!' گریه موش indignantly. 'و پس از آن ، آن است که نیست ، نمی باشد ، در پاسخ به
مول soothingly.
"اما من می خواستم از شما درخواست شد ، شما من را به آقای وزغ تماس بگیرید؟
من خیلی در مورد او شنیده ، و من این کار را می خواهید خود را به آشنایی.
"چرا ، مسلما ، گفت : موش مهربان ، پریدن به پای او و رد
شعر از ذهن خود را برای روز. "دریافت قایق ، و ما دست و پا زدن تا
وجود دارد در یک بار.
این زمان اشتباه به تماس در وزغ هرگز. در اوایل و یا اواخر او همیشه دیگر است.
همیشه خوش اخلاق ، همیشه خوشحالم که مشاهده می کنید ، همیشه متاسفم که شما به! '
"او باید یک حیوان بسیار خوب ،' مشاهده مول ، به عنوان او را به قایق شد و در زمان
sculls ، در حالی که موش خود را به راحتی حل و فصل در استرن.
"او در واقع بهترین حیوانات ،' پاسخ به موش صحرایی.
"بنابراین ساده است ، بنابراین خوش خلق ، مهربان و غیره.
شاید او خیلی باهوش نیست -- ما همه را نمی توان به نوابغ و ممکن است که او در هر دو
متظاهر و پسند. اما او کردم تا برخی از ویژگی های بزرگ ، تا به
مداهنه کردن.
گرد کردن خم شدن در رودخانه ، آنها را در یک چشم زیبا ، خانه های قدیمی از وقار آمد
mellowed آجر قرمز ، با خوب نگه داشته چمن رسیدن به لبه آب است.
"تالار وزغ وجود دارد ، گفت : موش صحرایی ، و نهر است که در سمت چپ ، که در آن اطلاع -
هیئت مدیره می گوید : "خصوصی. بدون اجازه فرود ، "منجر به او قایق -
خانه ، جایی که قایق ما را ترک کنند.
اصطبل بیش از وجود دارد را به سمت راست است. این banqueting در تالار شما به دنبال در
در حال حاضر -- بسیار قدیمی ، که است.
وزغ است و نه غنی ، می دانید ، و این واقعا یکی از بهترین خانه ها در این
بخش ، ما به اندازه هر چند به وزغ قبول است. "
آنها glided تا نهر ، و مول تضعیف sculls خود را به عنوان آنها را به تصویب
سایه یک قایق بزرگ خانه.
در اینجا آنها را دیدم بسیاری از قایق های خوش تیپ ، پرتاب شده از پرتوهای متقابل یا در hauled
لغزش ، اما هیچ کدام در آب ، و محل به حال استفاده نشده و یک هوا خالی است.
موش نگاه در اطراف او.
"من درک می کنم ، گفت که او. 'قایق بازی است.
او از آن خسته ، و با آن انجام می شود. من تعجب می کنم چه هوس جدید او گرفته است تا در حال حاضر؟
آمده است همراه و اجازه دهید او را نگاه کردن.
ما باید تمام اطلاعات مربوط به آن را کاملا به زودی به اندازه کافی می شنوید. "
آنها disembarked ، و در سراسر همجنسگرا گل decked چمن در جستجوی وزغ قدم ،
آنها در حال حاضر پس از استراحت در باغ ، ترکهای صندلی اتفاق افتاده است ، با پیش
بیان اشغال شده از صورت ، و یک نقشه بزرگ بر روی زانو خود را گسترش یافته است.
"هورا!" او ، فریاد می پریدن تا از دیدن آنها را ، این پر زرق و برق!
او را تکان داد پنجه های از هر دو آنها را به گرمی ، برای معرفی به انتظار هرگز
مول. چگونه نوع از شما! 'او ، رقص
آنها را دور.
"من فقط رفتن به ارسال یک قایق پایین رودخانه برای شما ، موش مانند ، با دستورات سخت
که شما به ذهن در اینجا در یک بار ، هر آنچه که شما انجام می دهند.
من به شدت شما می خواهید -- هر دو از شما.
در حال حاضر چه می کنید؟ بیا داخل و چیزی!
شما نمی دانید که چگونه خوش شانس در آن است ، خود را در تبدیل کردن فقط در حال حاضر! "
"اجازه دهید کمی آرام نشستن ، چاپلوس!" گفت که موش صحرایی ، پرتاب خود را به یک صندلی را آسان می کند ،
در حالی که یکی دیگر از مول در کنار او را گرفت و برخی از اظهارات در مورد وزغ مدنی ساخته شده
"لذت اقامت.
"بهترین خانه بر روی رودخانه کل ،' گریه وزغ boisterously.
و یا هر جای دیگر ، برای آن موضوع ، او نمی تواند کمک کند با اضافه کردن.
در اینجا موش nudged مول.
متاسفانه وزغ را دید او را به انجام آن ، و تبدیل بسیار قرمز است.
سکوت دردناک بود لحظه ای وجود دارد. سپس وزغ انفجار از خنده.
"خوب ، موشی ،' است.
"این تنها راه من ، شما می دانید. و این مانند یک خانه خیلی بد نیست ، در آن است؟
شما می دانید و نه مانند شما آن را به خودتان. در حال حاضر ، در اینجا نگاه کنید.
اجازه دهید معقولانه.
شما حیوانات بسیار من می خواستم. شما باید به من کمک کند.
این مهم ترین! '" این مورد قایق خود ، گمان می کنم ، گفت :
موش صحرایی ، با هوا بی گناه است.
"شما در گرفتن نسبتا خوب است ، هر چند کمی خوب شما ترشح هنوز.
با مقدار زیادی از صبر و شکیبایی ، و هر مقدار از مربیگری ، شما ممکن است "----
'O ، اه و پیف! قایقرانی! قطع وزغ ، در نفرت است.
آزاد سرگرمی پسر مانند. من با توجه به اینکه تا مدت ها پیش.
زباله خالص از زمان ، این چیزی است که در آن است.
این باعث می شود من کاملا متاسفم که به شما همراهان را مشاهده کنید ، که باید بدانند بهتر است ، هزینه
تمام انرژی خود را در آن به شیوه ای بی مرام. نه ، من کشف چیزی واقعی است ،
تنها برای زمان اشغال واقعی زندگی.
پیشنهاد می کنم به اختصاص باقی مانده از من به آن ، و می تواند تنها تاسف سال های هدر رفته
که پشت به من ، حیف و میل در پیش پا افتادهاند.
با من بیایید ، موشی عزیز ، مهربان و دوست خود را نیز ، اگر او خواهد شد ، بنابراین بسیار خوب است ،
فقط تا آنجا که به پایدار حیاط ، و شما باید ببینید چه چیزی شما باید ببینید! '
او رهبری راه را به حیاط پایدار بر این اساس ، موش صحرایی به شرح زیر با اکثر
عدم اعتماد بیان و وجود دارد ، از خانه مربی را به باز کردن ، آنها کشیده
شاهد کاروان کولی ، درخشان با تازگی ،
یک قناری یک رنگ به رنگ زرد با چرخ های سبز و قرمز را برداشت.
وجود دارد شما! 'گریه وزغ ، ماهیهای تجاری و گسترش خود را.
"در زندگی واقعی برای شما ، مندرج در سبد خرید است که کمی وجود دارد.
جاده باز ، بزرگراه گرد و خاکی ، به سلامت ، به مشترک ، hedgerows ، به
نورد فراز!
اردوگاه ها ، روستاها ، شهرها ، شهرستانها! در اینجا به روز ، بالا و خارج به جای دیگری
به فردا! سفر ، تغییر ، علاقه ، شور و هیجان!
تمام جهان قبل از شما ، و یک افق است که همیشه در حال تغییر!
و ذهن! این سبد بسیار بهترین از مرتب کردن آن است که تا کنون ساخته شده است ، بدون هر گونه
استثناء است.
بیا داخل و نگاهی به ترتیبات. برنامه ریزی 'دریافت تمام خودم ، من!
به مول بود بسیار علاقه مند و هیجان زده ، و به دنبال او مشتاقانه تا
مراحل و به داخل کشور از کاروان.
موش فقط snorted و دست خود را به عمق جیب خود محوری ، باقی مانده که در آن او
شد. این حقیقتا بسیار جمع و جور و راحت است.
bunks خواب کوچولو -- کمی جدول که در مقابل دیوار خورده -- یک پخت و پز ،
اجاق گاز ، lockers ، قفسه ، یک پرنده ، قفس را با یک پرنده در آن و گلدان ، تابه ، کوزهها و
کتری از هر اندازه و انواع مختلف.
"کامل تمام!" گفت که وزغ پیروزمندانه ، کشیدن باز کردن یک قفل.
"شما را -- بیسکویت ، potted خرچنگ ، ساردین -- احتمالا شما می توانید همه چیز را می خواهید.
سودا آب اینجا -- baccy وجود دارد -- نامه - مقاله ، بیکن ، مربا ، و کارت های بازی دومینو -- you'll
پیدا ، 'او ادامه داد ، آنها به عنوان نسل مراحل دیگر ،" شما که هیچ چیز چه پیدا
تا به حال شده است را فراموش کرده اید ، زمانی که ما را ما شروع به این بعد از ظهر.
"من فرمودید ، گفت : موش صحرایی به آرامی ، به او خسته از نی ،" اما من از فاصله دور شنیدن
به شما می گویند چیزی در مورد "ما" ، و "شروع" ، و "این بعد از ظهر؟"
"در حال حاضر ، شما عزیز موش مانند خوب ، گفت : وزغ ، imploringly ،" آیا آغاز نشده است که صحبت کردن در
مرتب سازی بر اساس سفتی و فن فن کننده از راه است ، چون شما می دانید که شما رو به آمده است.
احتمالا من بدون تو نمی تواند مدیریت ، بنابراین آن را حل و فصل کنید ، و نمی
استدلال می کنند -- این چیزی نمی توانم ایستاده اند.
شما قطعا به این معنی نیست به چوب به کسل کننده خود را در رودخانه کهنه قدیمی در تمام عمر خود را ، و فقط
زندگی در یک سوراخ در یک بانک ، و BOAT؟ من از شما به جهان نشان می دهد!
من را به یک حیوان از شما ، پسر من! "
"برای من مهم نیست ، گفت : موش صحرایی ، سرسختانه. "من در آینده نیست ، و این تخت می باشد.
و من به چوب به رودخانه قدیمی من ، و زندگی در یک حفره ، و قایق ، به عنوان من
همیشه انجام می شود. و چه بیشتر ، مول را به من می چسبد
و به من ، از شما نیست ، مول؟
'البته من ، گفت : مول ، loyally. "من همیشه به شما چوب ، موش صحرایی ، و چه
به شما می گویند این است که به -- رو به.
تمام مشابه ، آن را برای تلفن های موبایل که اگر آن را ممکن است -- و ، و نه لذت ، شما می دانید او!
اضافه شده ، wistfully. مول پور!
ماجراجو زندگی آنقدر جدید بود یک چیز را به او ، و خیلی هیجان انگیز است و این تازه
جنبه از آن پس بود وسوسه انگیز ، و او تا به حال در عشق در نگاه اول با کاهش یافته است
سبد خرید قناری به رنگ و تمام fitments کمی آن است.
موش دیدم چه عبور در ذهن او بود ، و wavered.
او نفرت مردم ناامید کننده و علاقه او از مول ، و تقریبا انجام
هر چیزی را به او کمکی بکند. وزغ بود تماشای هر دو آنها را از نزدیک.
"بیا در کنار در ، و برخی از ناهار ،" او گفت ، دیپلماتیک ، 'می کنیم و آن بحث
بر. ما باید تصمیم بگیرید که هر چیزی در عجله نیست.
البته ، من واقعا در مراقبت.
فقط می خواهم به لذت به شما همراهان.
"زنده به دیگران!" این شعار من در زندگی است. "
در طی ناهار -- که بسیار عالی بود ، البته ، به عنوان همه چیز در تالار وزغ همیشه
بود -- وزغ به سادگی به خود اجازه دهید. نادیده گرفتن موش صحرایی ، او اقدام به بازی
بر مول به عنوان بی تجربه در چنگ.
به طور طبیعی یک حیوان چرب و نرم ، و همواره با تخیل خود تسلط او رنگ
چشم انداز سفر و لذت از زندگی باز و درخشان در کنار جاده ای از جمله
رنگ که مول به سختی می تواند در صندلی خود را برای هیجان بنشینید.
به نوعی ، آن را به زودی برای هر سه از آنها را مسلم است که این سفر بود گرفته شده به نظر می رسید
چیزی که حل و فصل و موش صحرایی ، هر چند هنوز هم در ذهن او متقاعد ، اجازه خود را خوب
طبیعت را به بیش از سوار شدن به اعتراض شخصی خود.
او نمی تواند نا امید خود را به تحمل دو دوست ، که در حال حاضر عمیق در طرح
و پیش بینی شده ، برنامه ریزی از اشغال جداگانه در هر روز برای چند هفته
پیش.
هنگامی که آنها کاملا آماده شد ، وزغ اکنون پیروزی منجر شد اصحاب خود را به
چرا گاه و آنها را قدیمی اسب خاکستری ، به که ، بدون اینکه جذب شده است
مشورت ، و شدید خود را
دلخوری ، گفته شده که توسط وزغ به حال برای dustiest کار در این سفر گرد و خاکی.
او رک و پوست کنده ترجیح حصار ، و در زمان برخورد از ابتلا به.
وزغ در ضمن بسته بندی lockers هنوز هم تنگ تر با necessaries ، و آویزان
nosebags ، شبکه از پیاز ، بسته نرم افزاری از یونجه ، و سبد را از پایین سبد خرید.
تاریخ و زمان آخرین در اسب و گرفتار شد مهار ، و آنها را تنظیم کردن ، همه صحبت در یک بار ، هر
حیوانات یا در کنار سبد خرید trudging و یا نشسته روی محور ، به عنوان طنز
او.
این یک بعد از ظهر طلایی بود.
بوی گرد و غبار آنها لگد بود تا غنی و رضایت بخش ، از باغ ها به ضخامت
در دو طرف جاده ، پرندگان به نام و whistled به آنها cheerily. خوش خلق
wayfarers ، عبور از آنها ، به آنها "خوب ،
روز ، و یا متوقف می گویند همه چیز در مورد سبد خرید خود را زیبا و خرگوش ، نشسته
در درهای جلو خود را در hedgerows برگزار شد ، تا خود را به واقع در جلو پنجه ، و گفت ، 'O من!
O من!
O من!
در اواخر شب ، خسته و شاد و مایل از خانه ، آنها را در یک راه دور کرد
مشترک دور از لانه ، تبدیل اسب شل به چراندن ، خوردن و ساده خود را
شام نشسته روی چمن های کنار سبد خرید.
وزغ های بزرگ صحبت در مورد همه او را به انجام در روزهای آینده ، در حالی که ستاره های بزرگ
فولر و بزرگتر از تمام اطراف آنها را ، و یک ماه به رنگ زرد ، به طور ناگهانی ظاهر می شود و
سکوت ، از هیچ جا به طور خاص ، آمد
آنها را به شرکت در حفظ و گوش دادن به صحبت خود را.
در گذشته آنها را تبدیل به bunks کمی خود را در سبد خرید و وزغ ، لگد زدن از
پاهای خود را ، sleepily گفت : "خوب ، شب خوب ، شما همراهان!
این زندگی واقعی برای یک نجیب زاده است!
بحث در مورد قدیمی خود را در رودخانه! '' من در مورد رودخانه من صحبت ، 'پاسخ
موش بیمار است. می دانید من نیست ، وزغ.
اما من در مورد آن فکر می کنم ، "او اضافه کرد : pathetically ، در یک تن پایین تر :" من فکر می کنم
در مورد آن -- در همه زمان!
به مول را از زیر پتو خود رسید ، برای پنجه موش صحرایی در احساس
تاریکی ، و به آن فشار. "من هر کاری که دوست دارید ، موشی ،' او
زمزمه.
"ما باید فرار به فردا صبح ، بسیار زود -- خیلی زود -- و به عزیز ما
سوراخ های قدیمی بر روی رودخانه؟ "نه ، نه ، ما آن را مشاهده کنید ،" زمزمه بازگشت
موش صحرایی.
تشکر awfully ، اما من باید توسط وزغ چوب تا این سفر به پایان رسید.
این نخواهد بود امن برای او را به سمت چپ خود را.
آن را بسیار طولانی است.
fads او را هرگز. شب بخیر! "
پایان در واقع نزدیک تر از حتی موش مشکوک.
پس از هوا بسیار باز و هیجان وزغ کاملا خواب بسیار ، و هیچ مقدار از
تکان دادن می تواند او را از خواب بیدار شدن از رختخواب صبح روز بعد.
بنابراین مول و موش تبدیل به ، بی سر و صدا و manfully ، و در حالی که موش صحرایی را دیدم به
اسب ، روشن و آتش ، و تمیز فنجان شب گذشته و platters ، و چیز
آماده برای صبحانه ، مول trudged خاموش
به نزدیک ترین روستا ، یک راه طولانی کردن ، برای شیر و تخم مرغ و necessaries مختلف
وزغ ، البته ، فراموش کرده بودم به فراهم کند.
کار سخت به حال تمام انجام شده است ، و دو حیوانات به استراحت ، کاملا
خسته ، توسط وزغ هم در صحنه ظاهر شد ، و تازه گی ، remarking چه
دلپذیر زندگی آسان از آن بود که آنها تمام
پیشرو در حال حاضر ، پس از مراقبت و نگرانی و خستگی از خانه داری در خانه است.
آنها در حال پرسه زدن لذت بخش است که در روز بیش از فراز و پوشیده از چمن در کنار محدود توسط خطوط ، و
معترضان مانند قبل ، در یک رایج است ، تنها در این زمان دو مهمان که در زمان مراقبت از وزغ
باید انجام سهم عادلانه خود را به کار می کنند.
در نتیجه ، هنگامی که زمان آمد برای شروع صبح روز بعد ، وزغ بود به هیچ وجه
بنابراین هیجان انگیز در مورد سادگی از زندگی بدوی ، و در واقع به تلاش
از سر جای خود را در تختخواب سفری خود ، از چه رو او را به زور hauled شد.
راه خود را ذخیره ، مانند قبل ، در سراسر کشور توسط کوچه های باریک ، و آن را تا شد
بعد از ظهر که آنها را در بالا جاده ، اول خود را بالا جاده آمد و وجود دارد
فاجعه ، ناوگان و پیش بینی نشده ، پیمود ، از
بر روی آنها -- در واقع با اهمیت فاجعه را به سفر خود ، اما قریب به اتفاق به سادگی در آن
بر زندگی حرفه ای پس از وزغ.
آنها در امتداد جاده بالا قدم زدن بودند به راحتی ، از مول های سر اسب ،
صحبت کردن به او ، از اسب که او در حال frightfully شکایت کرده بود
از آن به سمت چپ ، و هیچ کس او را در نظر گرفته
در حداقل. وزغ و موش آب راه رفتن در پشت سبد صحبت کردن با هم --
حداقل وزغ بود صحبت کردن ، و موش صحرایی گفت : در فواصل این بود : «بله ، دقیقا ، و
چه شما را به او می گویند : "-- و به فکر همه
زمان چیزی بسیار متفاوت است ، هنگامی که آنها را به مراتب پشت سر آنها شنیده هشدار دهنده ضعف
وزوز کردن ، مانند هواپیماهای بدون سرنشین از یک زنبور دور.
نظر اجمالی به عقب ، آنها را یک ابر کوچک گرد و غبار ، با یک مرکز انرژی تاریک ،
پیشرفت در آنها را در سرعت باور نکردنی ، در حالی که از گرد و غبار از ضعف ، قورت دادن ،
تفنگ در کردن! 'wailed مانند یک حیوان مضطرب در درد است.
به سختی در مورد آن ، آنها تبدیل به سر مکالمه ، زمانی که در یک لحظه (به عنوان
به نظر می رسید) به صحنه صلح آمیز تغییر و با یک انفجار از باد و حرکت کردن از
صدا ساخته شده است که آنها را برای نزدیکترین خندق پرش ، این بر روی آنها بود!
این "قورت دادن ، قورت دادن ، زنگ زد و با فریاد بی باک در گوش خود ، آنها به حال نگاه اجمالی یک لحظه از
داخلی پر زرق و برق از صفحه شیشه ای و غنی مراکش ، و با شکوه موتور
ماشین ، بسیار زیاد ، نفس ربودند ، پرشور ،
خلبان با زمان خود و بغل کردن و چرخ او ، صاحب همه زمین و هوا برای
کسری از ثانیه ، پرتاب یک ابر پوشاند از گرد و غبار است که کور و enwrapped
کاملا آنها را ، و پس از آن کاهش یافته به یک ذره
در فاصله دور ، به یک زنبور droning یک بار دیگر تغییر کرده است.
اسب خاکستری قدیمی ، خواب ، او به عنوان plodded همراه ، از حصار خود را آرام ، در خام جدید
وضعیت مانند این سادگی خود را به احساسات و عواطف طبیعی خود را کنار گذاشته.
پرورش ، غوطه وری ، حمایت به طور پیوسته ، به رغم تمام تلاش های خود را مول در
سر ، و همه زبان زنده مول را در جهت بهتر احساسات خود را ، او سوار
سبد خرید به عقب به سمت خندق عمیق در کنار جاده.
این wavered یک لحظه -- پس از آن بود تصادف heartrending وجود دارد -- و قناری رنگ
سبد خرید ، غرور و افتخار و شادی خود را ، در سمت خود را در خندق ، یک خراب غیر قابل خریداری نهاده شده است.
رت بالا و پایین و در جاده رقصید ، به سادگی با شور منتقل می شود.
'شما شرور! او فریاد زد ، تکان دادن هر دو مشت ،' شما الواط ، شما highwaymen ،
شما -- شما -- roadhogs -- من از قانون از شما!
من به شما گزارش!
من شما را از طریق تمام دادگاه ها را! "
او در خانه بیماری کاملا تضعیف شده بود دور از او ، و برای لحظه ای او بود
کاپیتان از کشتی قناری به رنگ بر روی یک دسته شدن توسط jockeying بی پروا رانده
ملوانان از رقیب ، و او در تلاش بود تا
دوباره جمع کردن همه چیز خوب و گاز گرفتن او می گفت به استاد بخار را راه اندازی کرد
زمانی که شستن آنها ، به آنها نیز در نزدیکی بانک راند ، مورد استفاده برای سیل خود را در سالن ، فرش
خانه.
وزغ راست پایین در وسط جاده خاکی شنبه ، پاها کشیده خود را قبل از
او را ، و fixedly در جهت از ناپدید شدن موتور ماشین خیره شد.
او تنفس کوتاه ، صورت خود را پوشیده بیان راحت راضی ، و در فواصل او
کمرنگ زمزمه "قورت دادن ، قورت دادن!
به مول مشغول تلاش برای آرام اسب ، که او در انجام پس از یک موفق
زمان. سپس او رفت و به در سبد خرید نگاه کنید ، در آن
سمت در خندق.
این حقیقتا یک نگاه متاسفم.
پانل و پنجره شکست ، ناامید کننده محور خم ، یکی از چرخ کردن ، ساردین ،
قوطی در سراسر جهان گسترده ای پراکنده ، و پرنده در پرنده ، قفس گریه pitifully و
تماس به اجازه از.
موش آمد و به او کمک کند ، اما تلاش خود را متحد شدند کافی به حق نیست
سبد خرید. 'سلام!
وزغ! "آنها گریه.
"بیا و خرس دست ، می تواند شما را ندارد!' وزغ یک کلمه پاسخ داد : هرگز ، و یا تکان نخورد
از صندلی خود را در راه ، به طوری که آنها رفت و به دیدن آنچه که موضوع را با او بود.
آنها او را در نوعی از ترنس ، یک لبخند شاد در چهره اش ، چشم های او هنوز هم در بر داشت
ثابت در پس گرد و خاکی از ناوشکن است. در فواصل او هنوز هم شنیده شد به سوفل
"قورت دادن ، قورت دادن!
موش او را از شانه تکان داد. 'آیا شما از آمدن به ما کمک کنید ، وزغ؟ او
خواستار sternly. "شکوه ، چشم به هم زدن!' زمزمه وزغ ،
ارائه هرگز به حرکت می کند.
"شعر از حرکت! واقعی راه مسافرت!
تنها راه به سفر! در اینجا به روز -- در هفته آینده به فردا!
روستاهای قلم ، شهرها و شهرستانها شروع به پریدن کرد -- همیشه افق کسی دیگری است!
سعادت O! O - قورت دادن قورت دادن!
O من!
O من! '' STOP O به عنوان یک الاغ ، وزغ! 'گریه مول
despairingly. "و فکر می کنم من هرگز!" رفت و در
وزغ در یکنواخت رویایی.
"تمام آن سال ها به هدر رفته است که پشت سر من دروغ ، من می دانستم که هرگز ، هرگز DREAMT!
اما در حال حاضر -- اما در حال حاضر که من می دانم ، اکنون که من به طور کامل درک!
O چه آهنگ گل و بلبل دروغ گسترش قبل از من ، از این پس!
چه گرد و غبار ابر بهار باید پشت سر من که من در راه من بی پروا سرعت!
چرخ دستی های من چه خواهد سردستی پرتاب به خندق در پی با شکوه من
شروع! زشت چرخ دستی های کوچک -- چرخ دستی های رایج -- قناری -
چرخ دستی های رنگی!
"چه هستند که ما را به انجام با او؟" خواست مول از موش آب.
"هیچ چیز در تمام ،' پاسخ محکم موش صحرایی. "از آنجا که واقعا چیزی وجود دارد به
انجام می شود.
ببینید ، من او را از قدیمی. او در حال حاضر هستند.
او یک شکاف جدید ، و آن را همیشه طول می کشد او را به این ترتیب ، در مرحله اول آن است.
او را که برای روز ادامه در حال حاضر ، مانند پیاده روی حیوانی در خواب شاد ، کاملا
غیر قابل استفاده برای تمام اهداف عملی. ذهن او را هرگز.
برویم و ببینید چه چیزی است که در مورد سبد خرید انجام شود وجود دارد. "
بررسی دقیق آنها را نشان داد که ، حتی اگر آنها در righting آن را با موفق
خود ، سبد خرید به سفر دیگر.
اکسل در یک کشور نا امید کننده است ، و چرخ از دست رفته را به قطعات شکسته شد.
موش منگوله دار زمام اسب بر پشت و او را از سر گرفت ، حمل
قفس پرنده و سرنشینان هیستریک خود را در طرف دیگر.
"بیا!" او گفت ظالمانه به مول.
"این پنج یا شش کیلومتر به نزدیک ترین شهر ، و ما فقط باید به آن راه برود.
هرچه زودتر ما را آغاز کنید بهتر است. "" اما آنچه در مورد وزغ؟ خواست مول
نگرانی ، آنها به عنوان مجموعه ای خاموش با هم.
"ما می توانیم او را ترک نمی کنید ، نشسته در وسط جاده های خود ، در
دولت او در پریشان است! این امن نیست.
به فرض در یک چیز دیگر بود به همراه؟
'O ، زحمت وزغ ، گفت : موش صحرایی وحشیانه ؛ من با او انجام می شود!'
آنها اقدام نه چندان دور در راه خود ، با این حال ، زمانی که یک pattering وجود دارد
پا پشت سر آنها ، و وزغ و آنها را گرفتار کردن و پنجه در داخل آرنج هر محوری
از آنها ، هنوز تنفس کوتاه و خیره به خالی.
! در حال حاضر ، در اینجا نگاه کنید ، وزغ ، موش صحرایی گفت : به شدت : به محض ما به شهر را ،
شما باید به مستقیما به پلیس ایستگاه ، و ببینید که آیا آنها می دانند که هر چیزی
که در مورد موتور خودرو و که به آن تعلق دارد ، و تسلیم شکایت علیه آن.
و سپس شما باید برای رفتن به این آهنگر و یا در چرخ ساز و ترتیب
برای سبد خرید را به ذهن و mended قرار داده و به حقوق.
این را هم ، را ، اما آن را کاملا یک سر و صدا نا امید کننده نیست.
در همین حال ، مول و من به مسافرخانه بروید و پیدا کردن اتاق راحت که در آن ما می توانیم
بماند تا آماده سبد خرید ، و تا اعصاب خود را بهبود شوک است. "
'پلیس ایستگاه!
شکایت! 'زمزمه dreamily وزغ. "از من زیبا که شکایت ، که
آسمانی چشم انداز است که من vouchsafed!
ترمیم سبد خرید!
من با چرخ دستی برای همیشه انجام می شود. من می خواهم هرگز به سبد خرید ، و یا به شنیدن از
آن ، دوباره. O ، موشی!
شما نمی توانید فکر می کنم که چگونه موظف من به شما برای رضایت به این سفر آمده هستم!
من بدون شما نمی رفته ، و سپس ممکن است من هرگز دیده می شود که -- که قو ،
که ادم مسرور ، که صاعقه!
من ممکن است هرگز شنیده ام که entrancing صدا ، یا گداختن که بوی bewitching!
من آن را مدیون تمام برای شما ، بهترین دوستان من! "موش شد از او را در یاس و ناامیدی.
؟ شما را آنچه در آن است ، او را به مول گفت ، پرداختن به او را در سر وزغ است : "او
کاملا نا امید کننده است.
من آن را -- هنگامی که ما به شهر ما به ایستگاه راه آهن به دریافت ، و با آرزوی موفقیت برای ما
ممکن است انتخاب کنید تا قطار وجود دارد که شما ما را به حاشیه رودخانه ، به شب دریافت کنید.
و اگر تا به حال شما را بگیرد تا من یک pleasuring با این حیوان تحریک دوباره! '
او snorted ، و در بقیه که با خستگی راه رفتن خسته اظهارات خود خطاب به
به طور انحصاری به مول.
در رسیدن به شهر آنها را مستقیما به ایستگاه رفت و وزغ در سپرده
درجه دوم انتظار اتاق ، دادن مبلغ دو پنس باربر به نگه داشتن چشم سفت و سخت بر او.
آنها سپس اسب را در یک مسافرخانه پایدار سمت چپ ، و به جهت آنچه که آنها می توانند در مورد
سبد خرید و محتویات آن.
در نهایت ، یک قطار کند که آنها را در یک ایستگاه فرود آمد نه چندان دور از سالن وزغ ،
آنها را همراهی می کردند طلسم محدود ، خواب راه رفتن وزغ به خانه او ، او را در داخل
آن ، و دستور او خانه دار او را به غذا ، او را عریان ، قرار داده و او را به تخت.
سپس آنها از قایق خود را از قایق خانه ، خانه sculled پایین رودخانه ، و در
یک ساعت خیلی دیر شنبه به شام خود را در سالن گرم و نرم کنار رودخانه ، به
شادی بزرگ موش صحرایی و قناعت.
شب پس از مول ، که در اواخر گرفته شده و همه چیز بسیار آسان رسیده بود و تمام
روز ، نشسته در ماهیگیری بانک بود ، زمانی که موش صحرایی ، که به دنبال تا به حال به خود
دوستان و غیبت ، آمد و قدم زدن همراه او را پیدا کنید.
شنیده خبر؟ "او گفت. "هیچ چیز دیگری در حال صحبت وجود دارد ،
در تمام طول این بانک رودخانه است.
وزغ رفت تا شهر توسط یک قطار در اوایل صبح امروز.
و او دستور داده است بزرگ و بسیار گران قیمت موتور خودرو.