Tip:
Highlight text to annotate it
X
ماجراهای تام سایر از مارک تواین
فصل شانزدهم
شام را بعد از تمام باند معلوم شد
شکار برای تخم لاک پشت در نوار.
آنها در مورد را به میله های poking رفت
شن و ماسه ، و وقتی که در بر داشت محل نرم
آنها زانو خود رفت و با حفر
دست خود را.
گاهی اوقات آنها را پنجاه یا شصت را
تخم مرغ از یک سوراخ.
آنها کاملا چیز سفید دور
بازیچه قرار دادن کوچکتر از گردو انگلیسی.
آنها تا به حال تخم مرغ سرخ کرده معروف جشن که
شب ، و دیگری صبح روز جمعه.
بعد از صبحانه آنها رفت و سیاه و
prancing بر روی نوار ، و می دویدم هر
دیگر دور و دور ، ریختن لباس به عنوان
رفتند ، تا زمانی که برهنه شد ، و پس از آن
ادامه ورجه ورجه کردن دور تا کم عمق شدن
آب از نوار ، در برابر سختی
فعلی ، که دومی افتاد پاهای خود
از زیر آنها را از زمان به زمان و
میزان قابل توجهی افزایش سرگرم کننده است.
و در حال حاضر و پس از آن در گروه stooped
و آب را در هر یک از دیگر چهره splashed
با کف دست خود ، به تدریج نزدیک
یکدیگر ، با چهره های قابل اجتناب بود برای جلوگیری از
اسپری های خفه ، و در نهایت
gripping و تلاش تا بهترین مرد
ducked همسایه خود ، و سپس همه آنها
تحت در درهم و برهم کردن از پاهای سفید رفت و
اسلحه و آمد وزد ، sputtering ،
خنده ، و gasping به نفس را در یک
و همان زمان.
هنگامی که آنها به خوبی خسته شده بودند ، آنها را
اجرا و پراکندگی در خشک ، شن و ماسه های داغ ،
و دروغ وجود دارد و پوشش خود را با
آن ، و توسط و با شکستن برای آب
دوباره و رفتن را از طریق اصلی
عملکرد یک بار دیگر.
در نهایت آن را به آنها رخ داده است که خود را
پوست برهنه نشان گوشت رنگ
"لباس تنگ" بسیار منصفانه ؛ به طوری که آنها را کشید یک حلقه
در شن و ماسه و سیرک بود -- با سه
clowns در آن است ، برای هیچ خواهد بود این محصول
proudest پست به همسایه خود.
بعد آنها به مرمرها و بازی
"knucks" و "حلقه تیله بازی کردن" و "نگه می دارد" تا
تفریحی بزرگ که بیات شده.
سپس جو و Huck حال یکی دیگر از شنا ، اما
تام می ریسک نیست ، زیرا او در بر داشت
که لگد زدن به در کردن او به حال شلوار
لگد رشته خود را از مار زنگی جغجغه
کردن مچ پا او ، و او تعجب که چگونه او تا به حال
فرار گرفتگی عضلات تا زمانی بدون
حمایت از این افسون مرموز.
او سرمایه گذاری دوباره تا به حال او
یافت آن ، و در آن زمان پسران دیگر
خسته بودی و آماده به بقیه.
آنها به تدریج از هم جدا سرگردان ، کاهش یافته است
به "افسردگی" و سقوط به نگران
longingly در سراسر رودخانه گسترده ای را که در آن
روستای دراز drowsing در نور خورشید.
تام در بر داشت خود را به نوشتن "بکی" در
شن و ماسه با شست خود را ، او آن را خش
بیرون ، و عصبانی بود و با خودش برای او
ضعف.
اما او آن را دوباره نوشت ، با این حال ، او
می تواند کمک کند آن را ندارد.
او آن را پاک یک بار دیگر و سپس در زمان
رتبه خود را از وسوسه های رانندگی
پسران دیگر با هم و پیوستن به آنها.
اما ارواح جو پایین رفته بود تقریبا
فراتر از قیام عیسی از مردگان.
او چنان دلتنگ شد که او به سختی می تواند
تحمل بدبختی آن است.
اشک ذخیره کردن بسیار نزدیک سطح.
Huck شد سودا ، بیش از حد.
تام افسرده بود ، اما سعی کردم سخت نیست
نشان دادن آن.
او مخفی است که او آماده بود تا نه
بگو ، با این حال ، اما اگر این افسردگی فتنه انگیز
شکسته شد نه تا به زودی ، او می توانست به
آورد آن را.
او ، با نشان دادن بزرگ گفت :
شادی :
"من شرط می بندم بوده است وجود دزدان دریایی در این جزیره
قبل ، پسر.
ما آن را دوباره کشف.
ام آنها گنجینه های پنهان اینجا جایی.
How'd شما احساس می کنید بر روی قفسه سینه فاسد نور
پر از طلا و نقره -- هی "؟
اما این شور و شوق roused تنها ضعف می کند ، که
پژمرده کردن ، با عدم پاسخ.
تام سعی کردم یک یا دو seductions دیگر ، اما
آنها شکست خورد ، بیش از حد.
این کار منع شده بود.
جو شنبه poking تا شن و ماسه با چوب
و نگاه بسیار غم انگیز.
سرانجام او گفت :
"اوه ، پسر ، اجازه دهید آن را رها کنی.
من می خواهم به خانه بروم.
آن چنان تنها و بیکس. "
"اوه ، نه ، جو ، شما بهتر و احساس
توسط ، گفت : "تام.
"فقط از ماهیگیری که در اینجا فکر می کنم."
"من برای ماهیگیری اهمیتی نمی دهند.
من می خواهم به خانه بروم. "
"اما ، جو ، نه مانند دیگری وجود دارد
شنا کردن محل هر کجا. "
"شنا هیچ خوب است.
من نظر نمی رسد که برای آن به مراقبت از خود ، به نحوی ، زمانی که
آیا کسی وجود ندارد به من می گویند برو sha'n't
شوید.
منظور من به خانه بروم. "
"اوه ، shucks!
عزیزم!
شما می خواهید برای دیدن مادر خود ، من روی چیزی حساب کردن. "
"بله ، من می خواهم برای دیدن مادرم -- و شما
خواهد بود ، نیز ، اگر شما تا به حال یکی.
من هر نوزاد بیش از شما نیست. "
و جو snuffled کم است.
"خوب ، ما اجازه فریاد کودک به خانه به
مادر او ، ما نمی خواهد ، Huck؟
آخر طفلک -- نشانی از آن را می خواهم برای دیدن آن
مادر؟
و پس از آن باید.
شما آن را می خواهم در اینجا نظر شما نیست ، Huck؟
ما می مانم ، ما نمی خواهد؟ "
Huck گفت : "بله" -- بدون قلب در
آن.
"من هرگز برای شما صحبت می کنند باز هم تا زمانی که
من زندگی می کنند ، گفت : "جو ، بالا آمدن است.
"در حال حاضر! وجود دارد"
و او رفت moodily دور و شروع به
لباس خود را.
"چه کسی اهمیت میدهد!"
تام گفت.
"هیچ کس نمی خواهد شما را به.
خانه طولانی برو »و دریافت در خندیدند.
آه ، تو دزدان دریایی خوب.
Huck و من است و نه فریاد نوزادان.
ما می مانم ، نمی خواهیم ، Huck؟
بگذار او برود اگر او می خواهد به.
من روی چیزی حساب کردن ما می توانیم همراه بدون او ،
per'aps. "
اما تام مضطرب بود ، با این حال ، و بود
احساس خطر برای دیدن جو برو sullenly در خود را با
پانسمان.
و بعد از آن بود discomforting برای دیدن Huck
eying آماده سازی جو خیلی wistfully ، و
نگهداری چنین سکوت شوم.
در حال حاضر ، بدون یک کلمه فراق ، جو
شروع به خاموش اب راه رفتن به سمت ایالت ایلینوی
ساحل می کوبد.
قلب تام شروع به فرو رفتن.
او در Huck انداخت.
Huck می تواند نگاه را تحمل کنم ، و کاهش یافته است
چشمان او.
سپس گفت :
"من می خواهم برای رفتن ، بیش از حد ، تام.
این بود تا گرفتن تنها و بیکس به هر حال ، و در حال حاضر
از آن بدتر خواهد بود.
بیایید با ما بروید ، بیش از حد ، تام. "
"من نمی خواهد!
همه شما می توانید ، بروید اگر شما می خواهید.
منظور من به ماندن بگیرید. "
"تام ، من بهتر است. برو"
"خب ، برو» طولانی -- که چه کسی با شما hendering "
Huck شروع به انتخاب کنید تا خود را پراکنده
لباس.
او گفت :
"تام ، من wisht شما می خواهم آمد ، بیش از حد.
حالا شما فکر می کنم بیش از آن.
خواهیم برای شما صبر کنید وقتی ما به ساحل آورد. "
"خب ، شما را سرزنش مدت زمان طولانی صبر کنید ،
این همه ".
Huck آغاز شده sorrowfully دور ، و تام
ایستاده بود به دنبال بعد از او ، با قوی
میل عمل کشیدن در دل خود را به عملکرد خود
غرور و به همراه بیش از حد.
او امیدوار پسران را متوقف خواهد کرد ، اما آنها
هنوز waded آرامی را مشاهده کنید.
ناگهان در تام dawned بود که
خیلی تنها هستم و هنوز هم.
او باعث شد که یک مبارزه نهایی با افتخار خود را ،
و سپس بعد از رفقای خود را darted ،
فریاد :
"صبر کن!
صبر کنید!
من می خواهم به شما چیزی بگویید! "
آنها در حال حاضر متوقف شده و برگشتم.
وقتی او به کردم که در آن بودند ، شروع کرد به
راز خود را آشکار ، و آنها گوش
moodily تا در آخرین آنها را دیدم "نقطه"
او در حال راندن در ، و پس از آن راه اندازی
جنگ از کف زدن و فریاد گفت : از آن بود
"پر زرق و برق!"
و گفت که اگر او آنها را در ابتدا گفته بود ،
آنها نمی توانست آغاز دور.
او ساخته شده و بهانه ای قابل قبول ، اما واقعی او
دلیل ترس شده بود که حتی
راز آنها را با حفظ او را هر بسیار
طول بزرگ از زمان ، و پس او مجبور بود به معنای
آن را به عنوان ذخیره نگه دارید در آخرین اغوا.
lads gayly آمد و رفت و برگشت خود را در
ورزشی دوباره با یک خواهد شد ، تمام قروچه
زمان در مورد طرح تام و شگفت انگیز
توصیف نابغه آن است.
پس از خوش طعم تخم مرغ و ماهی شام ، تام
گفت : او می خواست برای یادگیری به دود ، در حال حاضر.
جو گرفتار در ایده و گفت که او می
مانند را امتحان کنید ، بیش از حد.
پس Huck ساخته لوله و پر آنها را.
این تازه کار هر چیزی به حال سیگار می کشیدند هرگز
اما قبل از سیگار برگ ساخته شده از انگور ، تاک ، و
آنها "بیت" زبان ، و نمی شد
مردانه در نظر گرفته به هر حال.
اکنون آنها خود کشیده بر روی آنها
آرنج و شروع به پف کردن ، از روی احتیاط ، و
با اعتماد به نفس بلند و باریک.
دود به حال طعم نامطبوع ، و
آنها gagged کوچک ، اما تام گفت :
"چرا ، آن را به همان اندازه آسان است!
اگر I'da knowed این بود که همه ، یاد گرفتم I'da
مدتها پیش. "
"پس من ، گفت :" جو.
"این تنها چیزی است".
"چرا ، بسیاری از زمان من در نگاه مردم
سیگار کشیدن ، و تفکر و ای کاش می توانستم
انجام این کار ، اما من هرگز فکر نمی کردم من می توانم "
تام گفت.
"این تنها راهی با من ، hain't آن ،
Huck؟
شما شنیده ام به من صحبت کنی که فقط راه --
که با شما نیست ، Huck؟
خواهم رفت آن را به Huck اگر من ندارد. "
"بله -- انبوه زمان ها ، گفت :" Huck.
"خوب ، من بیش از حد ، گفت :" تام ؛ "آه ،
صدها بار.
هنگامی که از طرف قتل عام خانه.
آیا شما به یاد داشته باشید ، Huck نه؟
باب تنر وجود داشت ، و جانی میلر ،
و جف تاچر ، زمانی که من آن را گفت.
آیا شما به یاد داشته باشید ، Huck نیست ، هدفی) به من گفت :
که؟ "
"بله ، این چنین است ، گفت :" Huck.
"بود که روز بعد از من از دست رفته سفید
کوچه.
نه ، 'twas روز قبل از."
"وجود دارد -- من به شما گفته تا ، گفت :" تام.
"Huck آن recollects."
"من bleeve من می توانم این همه لوله دود
روز ، گفت : "جو.
"من احساس نمی خوره."
"نه من ، گفت :" تام.
"من می توانم دود آن در تمام طول روز.
اما من شرط می بندم تو جف تاچر نمی توانست. "
"جف تاچر!
چرا ، او می خواهم بیش از دلسرد شدن فقط با دو تساوی.
فقط یک بار آن را امتحان کنید به او اجازه دهید.
او می خواهم را ببینید! "
"من شرط می بندم او را.
و جانی میلر -- ای کاش می تواند جانی را ببینید
میلر آن مقابله با یک بار. "
"اوه ، آیا I! نیست"
به گفته جو.
"چرا ، من مطمئنم تو جانی میلر نمی توانست هر
بیشتر این کار از هیچ چیز نیست.
فقط یک کمی وزش سخت می کرده است. واکشی "
"' قباله آن را ، جو.
بگو -- ای کاش پسر می تواند ما در حال حاضر "را ببینید.
"بنابراین انجام I."
"بگو -- پسران ، هر چیزی در مورد آن بیان کردن نیست.
و زمانی که برخی از آنها در اطراف ، من
آمده تا به شما و گفتن «جو ، لوله کردم؟
من می خواهم دود. 'و شما می گویم ، نوع
بی دقت می خواهم ، که اگر آن را warn't هر چیزی ،
به شما خواهم گفت : بله ، من لوله قدیمی من ، و
دیگری یکی است ، اما tobacker من خیلی نیست
خوب است. و من می گویم ، آه ، که همه
حق ، اگر آن را به اندازه کافی قوی. 'و سپس
شما را با لوله ها ، و می خواهیم نور
دریافت کردن فقط به عنوان ca'm ، و پس از آن فقط مراجعه کنید '
نگاه! "
"با jings ، که خواهم بود همجنسگرا ، تام!
ای کاش آن بود در حال حاضر! "
"پس I!
و هنگامی که ما به اونا ما آموخته که ما
خاموش بود pirating ، نمی خواهد آنها را دوست دارند می خواهم
شده در امتداد؟ "
"آه ، من روی چیزی حساب کردن نیست!
من فقط آنها را شرط! "
بنابراین بحث فرار کنید.
اما در حال حاضر آن را به بازیچه قرار دادن پرچم آغاز شد ،
و رشد بی ربط.
سکوت گسترده تر شد ؛ expectoration
marvelously افزایش یافته است.
هر گونه ها در داخل منافذ پسران شد
چشمه spouting ، آنها به ندرت می تواند
با قرار وثیقه از cellars تحت زبان خود
به اندازه کافی سریع برای جلوگیری از طغیان رود ؛
overflowings کمی پایین گلو خود را
رخ داده است به رغم همه آنها می تواند انجام دهد ،
retchings ناگهانی و پس از هر بار.
هر دو پسر بودند بسیار رنگ پریده و به دنبال
بدبختی ، در حال حاضر.
لوله جو کاهش یافته است از او بی غیرت
انگشتان.
تام قرار دارد.
هر دو چشمه قرار بود خشمگینانه و
هر دو پمپ با bailing ممکن است و اصلی.
جو گفت : feebly :
"من از دست رفته من چاقو.
من روی چیزی حساب کردن من بهتر است بروید و پیدا کردن آن. "
تام ، با لرزش لبها و گفت : توقف
سخن گفتن :
"من به شما کمک کند.
شما که بیش از راه رفتن و من شکار در سراسر
توسط بهار.
نه ، شما نیاز دارید که نمی آمد ، Huck -- ما می توانید پیدا کنید
آن. "
پس Huck دوباره نشستم و منتظر ماندم
ساعت می باشد.
سپس آن را تنها و بیکس در بر داشت ، و رفت و به
پیدا کردن رفقای خود.
آنها گسترده ای در جنگل از هم جدا شدند ، هر دو
بسیار رنگ پریده ، هر دو به سرعت به خواب رفت.
اما چیزی به او اطلاع داد که اگر آنها
حال به حال هر گونه مشکل آنها از حال کردم خلاص
آن.
آنها هنگام صرف شام که پر حرف نیست
شب.
آنها تا به حال نگاه فروتن ، و هنگامی که Huck
لوله خود را پس از غذا آماده شد و
رفتن به آنان آماده شدن ، آنها گفتند نه ،
آنها احساس نه چندان خوب -- چیزی
خوردند شام در مخالفت با حال
آنها.
درباره نیمه شب بیدار جو ، و به نام
پسران.
oppressiveness brooding در وجود داشت
هوایی که به نظر می رسید حاکی بودن از چیزی.
پسران خود را با هم نشسته اند و
به دنبال مصاحبت دوستانه
آتش ، هر چند مبهم از گرما مرده
جو بی نفس شد تنگ.
آنها هنوز شنبه ، قصد و در انتظار.
ارام جدی ادامه داد.
فراتر از نور همه چیز از آتش
در سیاهی از بلعیده بود
تاریکی.
در حال حاضر آمد تب و تاب بودن لرزش وجود دارد که
مبهم شاخ و برگ برای لحظه ای نشان داد
و سپس از میان رفت.
توسط و با دیگری آمد ، کمی قوی تر.
سپس یکی دیگر.
سپس کم نور زاری آمد از طریق sighing
شاخه های جنگل و پسران احساس
نفس زودگذر بر گونه خود ، و
shuddered با تصور که روح
از شب گذشته بود.
بود مکث وجود دارد.
در حال حاضر فلش عجیب و غریب شب را به روز تبدیل
و نشان داد هر کمی علف تیغه ،
جداگانه و مجزا ، که بزرگ شد در مورد
پای خود بایستند.
و این نشان سه رنگ سفید ، چهره مبهوت شدم ،
بیش از حد.
هیاهو و غوغا کردن عمیق از رعد و برق رفت و نورد
غلت پایین آسمانها و خود را از دست داده
در rumblings عبوس در راه دور.
رفت و برگشت از هوا سرد می گذشت ، rustling
همه برگ و همراه با بارش برف خاکستر پوسته پوسته
پخش اطلاعات مربوط به آتش کشیدند.
یکی دیگر از تابش خیره کننده شدید روشن و جنگل
به دنبال سقوط فوری که به نظر می رسید
پاره کردن راست درخت صدر بیش از 'پسران
سر.
آنها چسبیده به هم در ترور ، در
تاریکی غلیظی است که به دنبال.
چند بزرگ قطره باران افتاد pattering بر
ترک می کند.
"سریع!
پسران ، برای چادر برود! "
با خوشحالی گفت : تام.
آنها به شکلی ناگهانی ظهور دور ، بیش از ریشه و سکندری
میان تاکها در تاریکی ، هیچ دو غوطه وری
در همان جهت.
انفجار خشمگین roared از طریق درختان ،
ساختن همه چیز را می خوانم آن را به عنوان رفت.
یک فلش کور کننده پس از دیگری آمدند ، و
هیاهو و غوغا کردن در هیاهو و غوغا کردن از پر سر و صدا تندر است.
و حالا باران خیس خوری ریخته پایین و
طوفان افزایش آن را در ورق راند
در کنار زمین.
پسران گریه کردن به یکدیگر است ، اما
خروش باد و رعد و برق پررونق -
انفجار غرق صدای آنها را کاملا.
با این حال ، یک به یک آنها را در در عقب افتاده
تاریخ و زمان آخرین پناه و تحت چادر گرفت ،
سرما ، ترس ، و با جریان آب ؛
اما به شرکت در بدبختی به نظر می رسید
چیزی که باید سپاسگزار.
آنها نمی توانند صحبت می کنید ، بادبان قدیمی flapped
تا خشمگینانه ، حتی اگر دیگر صداهای
می توانست آنها را مجاز می باشد.
طوفان گل و بالاتر ، و
در حال حاضر بادبان پاره سست از آن
fastenings و رفت winging دور در
انفجار.
پسران ضبط دست یکدیگر و
فرار با بسیاری از tumblings و کبودی ، به
پناه بلوط بزرگ که ایستاده بر
رودخانه بانک.
در حال حاضر نبرد در بالاترین حد خود بود.
اتش سوزی بزرگ تحت بی وقفه از
رعد و برق که flamed در آسمان ،
همه چیز زیر را در پاک برش ایستاده بود
بی سایه و تمایز : خم شدن
درختان ، رودخانه باد کرده ، سفید با فوم ،
اسپری رانندگی از کف ، تکه های ، کم
رئوس bluffs بالا بر روی دیگر
طرف ، اجمالی از طریق ابر دست خوش پیشامد میشه -
رک و حجاب slanting از باران.
هر کمی در حالی که یک درخت غول پیکر بدست
مبارزه می کنند و توفنده از طریق افتاد
جوان رشد و unflagging
رعد - peals در حال حاضر در گوش تقسیم آمد
انفجار مواد منفجره ، مشتاق و تیز ، و
unspeakably واقعا وحشتناک بود.
طوفان به اوج خود رسید در یک بی همتا
تلاش است که به نظر می رسید به احتمال زیاد به اشک
جزیره به قطعه ، رایت آن را ، آن غرق به
درخت ، تاپس ، آن را ضربه دور ، و کر شدن
هر موجودی در آن ، همه در یک و
همان لحظه.
این شب وحشی برای جوان بی خانمان شد
سر به خارج شوید.
اما در آخرین نبرد ، انجام شد و
نیروهای بازنشسته با ضعیف تر و ضعیف تر
threatenings و grumblings ، و صلح
از سر او موج می.
پسر رفت و برگشت به اردوگاه ، یک معامله خوب است
awed ، اما آنها هنوز هم وجود دارد پیدا شد
چیزی که باید خدا را شکر ، زیرا
درخت چنار بزرگ ، پناهگاه تخت خود ،
بود خراب کردن ، در حال حاضر ، توسط لعنتی
lightnings ، و آنها در زیر آن را نمی شد
وقتی فاجعه رخ داده است.
همه چیز در اردوگاه drenched بود ، اردوگاه -
آتش نیز ، برای آنها شدند ، اما غافل
lads ، مانند نسل خود ترسیم کنند ، و تا به حال ساخته شده است
هیچ گونه پیش بینی در برابر باران.
در اینجا مهم برای ترسانیدن بود ، برای آنها
از طریق خیس و سرد.
آنها سخنور در پریشانی خود را ، اما
آنها کشف کردند که در حال حاضر آتش
خورده بود که تا کنون در زیر وارد شوید بزرگ آن
شده بود ، در برابر ساخته شده است (که در آن منحنی
رو به بالا و خود را از هم جدا
زمین) ، که باندازه کف دست و یا پس از آن
به حال موفق به فرار خیس کردن ؛ به طوری که آنها با صبر و حوصله
ساخته تا با خرد کن و پوست
از طرف تحت پناه جمع
سیاهههای مربوط به آنها coaxed آتش برای سوزاندن دوباره.
سپس آنها در boughs بزرگ مرده انباشته شده تا
آنها تا به حال کوره خروشان شدند و خوشحالم -
دل یک بار دیگر.
آنها خشک شده هام آب پز و به حال خود
جشن و بعد از آن آنها توسط آتش شنبه
و گسترش و ستایش خود را نیمه شب
ماجراجویی تا صبح ، برای نبود وجود دارد
نقطه خشک به خواب در ، هر جا ، در اطراف.
همانطور که خورشید شروع به سرقت در بر
پسر ، خواب آلودگی آمد ، و به آنها
از sandbar در رفت و غیر روحانی کردن به
خواب.
آنها انجام شده توسط و توسط سوخته کردم ، و
drearily در مورد گرفتن صبحانه مجموعه.
پس از غذا آنها زنگ زده احساس ، و سفت -
دارای مفصل کاذب ، و دلتنگ کمی یک بار دیگر.
تام دیدم نشانه ها ، و سقوط به تشویق کردن
دزدان دریایی و همچنین او می تواند.
اما آنها هیچ چیزی برای سنگهای ماربل مراقبت ، و یا
سیرک ، یا شنا کردن ، و یا هر چیزی.
او آنها را از یاد آوری اعمال مخفی ،
و بزرگ کردن یک شعاع از سر.
در حالی که آن به طول انجامید ، او به آنها علاقه مند به
دستگاه جدید است.
این بود که دست کشیدن از دزدان دریایی می شود ، برای
در حالی که ، می شود و برای هندی ها را تغییر دهید.
آنها با این ایده جذب شدند ؛ پس از آن
بود مدتها قبل از آنها بودند محروم نیست ،
و از سر تا پاشنه پا با راه راه سیاه و سفید
گل ، مانند بسیاری از گورخرها تا -- همه آنها
سران ، البته -- و سپس آنها رفت
پاره کردن از طریق جنگل برای حمله به
اسکان انگلیسی.
توسط و با آنها به سه جدا
قبایل متخاصم ، و بر یکدیگر darted
از کمین با مخوف جنگ whoops ، و
کشته و scalped یکدیگر توسط
هزاران.
این روز خونین بود.
نتیجه آن بود بسیار
یکی از رضایت بخش.
آنها در اردوگاه به سوی شام در زمان مونتاژ ،
گرسنه و شاد ، اما اکنون مشکل
به وجود آمد -- سرخپوستان متخاصم می تواند پاره کند
نان از مهمان نوازی هم بدون
ساخت اولین صلح بود ، و به ساده
عدم امکان بدون سیگار کشیدن لوله از
صلح.
هیچ فرآیند دیگری وجود دارد که تا کنون آنها
حال از شنیده می شود.
دو تن از وحشی تقریبا آرزوی آنها تا به حال
دزدان دریایی باقی مانده است.
با این حال ، هیچ راه دیگری وجود داشت ، پس با
نشان می دهد چنین از شادی آنها می تواند به عنوان
جمع اوری آنها را برای لوله به نام و در زمان
دروغ در چیزی گفتن خود را به عنوان آن ، به صورت به علت گذشت.
و ببین ، آنها خوشحال بودند رفته
به وحشیگری ، برای آنها تا به حال به دست اورد
چیزی ، آنها دریافتند که آنها اکنون می تواند
دود کمی بدون نیاز به مراجعه و
شکار برای چاقو از دست داده ، آنها نشد
به اندازه کافی بیمار را به طور جدی ناراحت کننده باشد.
آنها به احتمال زیاد به دور این احمق نیست
وعده بالا برای عدم تلاش.
نه ، آنها تمرین کرد ، پس از
شام ، با موفقیت حق عادلانه ، و غیره
آنها صرف شام خیلی خوشحال باشند.
آنها بودن خودمان افتخار کنیم و شادتر جدید خود را در
تحصیل از آنها می توانست در آن قرار گرفته
اسکالپینگ و پوست از شش
سازمان ملل.
ما آنها را به دود و پچ پچ ترک
و با تکبر راه رفتن ، از آنجایی که ما هیچ استفاده دیگری برای
آنها در حال حاضر.
سی سی نثر ccprose audiobook ادبیات کتاب های صوتی کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم همزمان متن