Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سوم
بعضی از تخلیه در پایان پایین تر از چوب، مقدار زیادی باید انجام شود، و اتان بود
در اوایل روز بعد. صبح زمستان بود به روشنی و وضوح کریستال است.
طلوع آفتاب قرمز رنگ در آسمان خالص سوخته، سایه در لبه چوب زیادی بود
بطور تاریکی آبی، و فراتر از زمینه سفید و جرقه زننده تکه های دور
جنگل آویزان مانند دود.
آن را در سکون صبح زود بود، زمانی که عضلات خود را نوسانی به آشنا
کار و ریه های خود گسترش با پیش نویس طولانی از هوای کوه را، که اتان را انجام داد
تفکر روشن ترین است.
او و Zeena یک کلمه رد و بدل نشده بود پس از درب اتاق خود را بر روی آنها بسته شده بود.
او چند قطره از یک بطری دارو در صندلی تخت اندازه گیری کرده بود و،
پس از بلع آنها، و پیچیدن سر او را در قطعه ای از جامه فلانل یا پشمی زرد، lain بود
پایین با چهره او را دور.
اتان برهنه با عجله و با منفجر کردن نور به طوری که او باید او را هنگامی که او
جای خود را در کنار او انجام گرفت.
همانطور که او غیر روحانی وجود دارد او می تواند بشنود Mattie با حرکت در اتاق خود، و شمع خود، ارسال
اشعه کوچک خود را در سراسر فرود کرد، یک خط به ندرت محسوس نور تحت
خود را درب.
او نگه داشته، چشم خود را در نور ثابت تا از بین رفته است.
سپس از اتاق بزرگ کاملا سیاه و سفید، و نه صدای قابل شنیدن بود، اما مبتلا به آسم Zeena
تنفس.
اتان احساس confusedly بود که بسیاری از چیزهایی که باید در مورد آن فکر وجود دارد، اما از طریق
رگ احساس سوزن سوزن شدن، خود را و مغز خسته فقط احساس throbbed.: گرما از Mattie با
شانه در برابر او.
چرا او را بوسید بود زمانی که او را در آنجا برگزار شد؟
چند ساعت قبل او را نمی خواسته خود سوال است.
حتی چند دقیقه قبل، زمانی که آنها تا به حال به تنهایی ایستاده بود در خارج از خانه، او را
جرأت به بوسیدن او فکر می کنم. اما از آنجا که او لب های خود را در دیده بود
lamplight به او احساس کردند که او بودند.
در حال حاضر، در هوا در صبح روشن، چهره اش هنوز هم قبل از او بود.
این بخشی از رنگ قرمز خورشید و زرق و برق پاک بر روی برف بود.
دختر از او به Starkfield آمده بود تغییر کرده است!
او به خاطر لغزش بیرنگ از چیزی که او تا به حال نگاه روز او را ملاقات کرده بود
در ایستگاه.
و همه زمستان، چگونه او با سرما لرزیدند بود وقتی شمالی gales می
clapboards نازک و ضرب و شتم برف مثل تگرگ در مقابل پنجره های گشاد آویزان را تکان داد!
او ترس بوده است که او زندگی سخت، سرد و تنهایی متنفر، اما نه
نشانه ای از نارضایتی او فرار کرد.
Zeena زمان این دیدگاه که Mattie با محدود بود به بهترین از Starkfield از او
هر جای دیگری برای رفتن نیست، اما این اتان به عنوان قطعی به اعتصاب نیست.
Zeena، در هر حال، اصل خود را در مورد او صدق نمی کند.
او همه بیشتر متاسفم برای دختر به خاطر احساس بدبختی بود، در یک معنا،
قراردادی خود را به آنها است.
Mattie با نقره ای دختر از پسر عموی از Zenobia Frome بود که خود را ملتهب بود
قبیله با احساسات آمیخته از حسادت و تحسین فرود از تپه به
کانکتیکات، جایی که او ازدواج کرده بود
دختر استمفورد و موفق به پر رونق پدرش "مواد مخدر" کسب و کار است.
متأسفانه اورین نقره ای، انسان را از رسیدن به اهداف دور، خیلی زود جان خود را از دست داده اند به اثبات
که وسیله را توجیه میکند.
حساب او نشان داد صرفا به چه معنایی بوده است و این چنین بود که
خوش شانس برای همسر و دخترش است که کتاب های خود را تنها پس از خود را مورد بررسی قرار گرفتند
مراسم تشییع جنازه چشمگیر.
همسر او فوت کرد افشا، و Mattie با، در بیست سالگی، تنها باقی مانده بود که
راه خود را در پنجاه دلار از فروش پیانو او به دست آمده است.
برای این منظور تجهیزات خود را، هر چند متفاوت، نامناسب بود.
او می توانست کلاه، تر و تمیز را به آب نبات ملاس، تلاوت "مقررات منع رفت و آمد نمی خواهد زنگ را به شب،
و بازی "ریسمان از دست رفته" و یک قابلمه pourri از "کارمن است."
وقتی که او سعی داشت به گسترش زمینه فعالیت خود را در جهت کوتاه نویسی
کتاب و حفظ سلامت خود را شکسته، و شش ماه بر روی پاهای خود را در پشت پیشخوان
فروشگاه تمایلی به آن را بازگرداند.
نزدیک ترین او روابط را ناشی شده بود برای قرار دادن پس انداز خود را در دست پدرش،
و هر چند، پس از مرگ او، آنها ungrudgingly خود را از تبرئه
وظیفه مسیحی بازگشت خوبی برای شر
با دادن دختر خود را به همه توصیه را در اختیار خود، آنها را به سختی می تواند
انتظار می رود آن را با کمک مواد تکمیل.
اما هنگامی که دکتر Zenobia توصیه می شود او به دنبال یکی برای کمک به او
خانه کار قبیله فورا دیدم شانس خواستار پرداخت غرامت از
Mattie با.
Zenobia، هر چند شک بهره وری دختر، آزادی به وسوسه شد
گسل بدون خطر از دست دادن او و Mattie با به Starkfield آمد.
Zenobia در خطا یابی از نوع ساکت بود، اما کمتر نافذ نیست
است.
در طول ماه اول اتان متناوب با تمایل به Mattie با زیر پا بگذارد، به آتش کشیدند
او و با ترس از نتیجه لرزید. سپس وضعیت رشد کمتر تیره و تار است.
هوای خالص، و ساعت های طولانی در تابستان باز، به زندگی و قابلیت ارتجاعی
Mattie با، و Zeena، با فراغت بیشتری برای اختصاص به بیماری های پیچیده خود، رشد کمتر
مراقب از حذفیات دختر، به طوری که
اتان، مبارزه در زیر بار مزرعه خشک و بی ثمر خود و عدم اره، آسیاب، می تواند
حداقل تصور کنید که صلح حاکم در خانه خود.
واقعا وجود دارد، حتی در حال حاضر، هیچ شواهد ملموس به خلاف، اما از آنجا که
شب گذشته ترس مبهم در خط خود را به آسمان آویزان کرده بود.
این بود از سکوت معاند Zeena، تشکیل شده از نگاه ناگهانی Mattie با هشدار،
حافظه چنین نشانه های زودگذر غیر قابل مشاهده را به عنوان کسانی که به او گفت، در برخی از
صبح زنگ نزن، که قبل از شب بارش باران وجود داشته باشد.
ترس او چنان قوی بود که مرد مانند، او به دنبال اطمینان برای به تعویق انداختن.
تخلیه بیش تا اواسط روز بود، و به عنوان چوب به اندرو تحویل داده می شود.
هیل، ساز Starkfield، و آن را واقعا راحت تر بود برای اتان به، ارسال Jotham پاول،
استخدام مرد، به مزرعه بر پا، و درایو بار به روستای خود.
او در سیاهههای مربوط به درهم، و نشسته با پاهای گشاد از هم از آنها بود، بر او نزدیک
کرک های خاکستری، در زمانی که بین او و جریان خود را گردن او یک چشم انداز
هشدار نگاه کنید که Mattie با او را داده بود از شب قبل است.
بازتاب مبهم خود را، به عنوان: "اگر وجود داشته باشد هیچ مشکلی که من می خواهم وجود داشته باشد."
او انداخت به Jotham از نظم غیر منتظره تیم برای باز کردن و هدایت آنها به
انبار کاه و جو و کنف و غیره.
این خانه با خستگی راه رفتن آهسته را از طریق زمینه های سنگین بود، و هنگامی که دو مرد وارد
آشپزخانه Mattie با بلند کردن قهوه را از اجاق گاز و Zeena در حال حاضر در بود
جدول.
شوهر او متوقف شد و در نزد او بود.
او به جای پوشه پارچه های پنبهای ارزان قیمت خود را معمول و شال کشباف عینک بهترین لباس خود را از
گوسفند مرینوس قهوه ای، و بالاتر از رشته های نازک مو، که هنوز هم حفظ تنگ
undulations از چین دار، سوزن، گل رز
کلاه سر گذاشتن عمود بر سخت، که به عنوان روشن ترین اتان مفهوم بود که او تا به حال به
پرداخت پنج دلار برای آن بازار بزرگ Bettsbridge.
بر روی زمین در کنار او ایستاده بود جامه دان قدیمی خود و جعبهء مقوایی مخصوص نگاهداری کلاه پیچیده شده در روزنامه ها.
"چرا که در آن شما، Zeena؟" او بانگ زد.
"من درد عکسبرداری من خیلی بد است که من قصد دارم بیش از به Bettsbridge به صرف
شب با عمه مارتا پیرس و دید که دکتر جدید، "او در جواب داد: ماده از
تن واقع، اگر او تا به حال گفت که او بود
به فروشگاه اتاق را به یک نگاه به حفاظت، و یا تا به اتاق زیر شیروانی به بیش
پتو.
به رغم از عادات بی تحرک خود را از جمله تصمیم گیری های ناگهانی و بدون سابقه نبود
در تاریخ Zeena.
دو یا سه بار قبل از او به طور ناگهانی بسته بندی شده بود جامه دان اتان و شروع به
Bettsbridge، و یا حتی اسپرینگفیلد، به دنبال توصیه برخی از پزشک جدید، و او را
شوهر کرده بود به ترس این اکسپدیشن به دلیل هزینه های خود را رشد.
Zeena همیشه برگشتم پر از داروهای گران قیمت، و آخرین بازدید خود را به اسپرینگفیلد
شده بود با پرداخت بیست دلار برای باتری الکتریکی است که جشن
او شده بود، هرگز قادر به یادگیری استفاده است.
اما برای لحظه ای حس کمک های خود را آنقدر بزرگ بود به عنوان مانع تمام احساسات دیگر.
او در حال حاضر شکی نیست که Zeena حقیقت سخن گفته بود که در شب قبل گفت:
او نشسته بود، زیرا او احساس "بیش از حد به معنی" به خواب رفتن: عزم ناگهانی او را به دنبال
توصیه های پزشکی نشان داد که به طور معمول، او کاملا در سلامت خود را جذب می شود.
همانطور که اگر در انتظار اعتراض، او ادامه داد: plaintively "اگر شما آنقدر گرفتارید با
تخلیه من فرض شما می توانید اجازه دهید Jotham پاول به من بیش از رانندگی با گوزن نر سه ساله در زمان
کشتی دارای بادبان جلو و عقب قطار در آپارتمان.
شوهرش به سختی شنیده می شود که او چه گفت.
در طول ماه های زمستان هیچ مرحله بین Starkfield و Bettsbridge وجود دارد، و
قطار که متوقف در Corbury آپارتمان آهسته و نادر است.
محاسبه سریع نشان داد اتان که Zeena می تواند در مزرعه قبل از
پس از شب ....
"اگر من می خواهم تصور شما می خواهم" ساخته شده است هر گونه اعتراض به Jotham پاول به من رانندگی
بیش از - "او شروع دوباره، به عنوان اینکه سکوت خود امتناع ضمنی بود.
در آستانه خروج او همیشه با شار از کلمات کشف و ضبط شد.
"من می دانم این است،" او ادامه داد: "من نمی توانم در راه من بسیار طولانی است.
درد روشن دور پایین به مچ پا من در حال حاضر، من می خواهم یک راه می رفت به Starkfield
پای خود من، sooner'n شما قرار داده، و از مایکل Eady خواست که من سوار بر روی
واگن خود را به آپارتمان، زمانی که او به دیدار با قطار به ارمغان می آورد که مواد غذایی خود را می فرستد.
من 'A' تا به حال دو ساعت منتظر در ایستگاه، اما من به زودی می خواهم یک انجام آن، حتی
با این هوای سرد، نسبت به شما می گویم - "
"البته Jotham'll به شما بیش از رانندگی،" اتان roused: خود را به پاسخ.
او به طور ناگهانی آگاهانه که او در Mattie با دنبال شد و در حالی که Zeena صحبت
او را، و با تلاش او تبدیل چشمان او به همسرش است.
او در مقابل پنجره نشسته، و نور کم رنگ منعکس شده از بانک ها از برف ساخته شده
چهره او نگاه کنید بیش از معمولا کشیده و بدون خونریزی، تیز موازی سه
چین بین گوش و گونه، و درو
خطوط کج خلق از بینی نازک خود را به گوشه دهان او.
اگرچه او بود، اما هفت سال از شوهرش، و او تنها بود 20.
هشت، او در حال حاضر یک زن بود.
اتان سعی کردم که چیزی در خور این مناسبت بود، اما تنها یک فکر در وجود دارد
ذهن خود را: این واقعیت که برای اولین بار از سال Mattie با با آنها زندگی می کنند آمده بود،
Zeena بود برای یک شب به دور است.
او تعجب اگر دختر شما با فکر کردن به آن بیش از حد ....
او می دانست که Zeena باید تعجب که چرا او ارائه نمی دهد رانندگی او را به آپارتمان و
به اجازه Jotham پاول چوب به Starkfield، و در ابتدا او نمی تواند فکر می کنم
یک بهانه ای برای انجام این کار نیست، بنابراین پس از آن او
گفت: "من می خواهم شما را بیش از خودم، من تنها رو برای جمع آوری پول برای چوب.
به محض این که از کلمات صحبت می شد او آنها را پشیمان، نه تنها به این دلیل آنها
بی وفا - وجود دارد که هیچ چشم انداز پرداخت نقدی خود را دریافت می از هیل - بلکه
چرا که او از تجربه می دانستند
بی احتیاطی از اجازه دادن به Zeena فکر می کنم او را در بودجه بود در آستانه یکی از درمان او
سفرهای تفریحی است.
در حال حاضر، با این حال، میل فرد خود را برای جلوگیری از هارد طولانی با او در پشت
ترشک باستان که از پیاده روی و هرگز به رفت.
Zeena هیچ پاسخ: او به نظر نمی رسد به شنیدن آنچه که او گفته بود.
او در حال حاضر تحت فشار قرار دادند تا به حال صفحه خود را به کنار، و اندازه گیری یک پیش نویس از یک بزرگ
بطری در آرنج او.
انجام می شود من ذره خوب است، اما من حدس می زنم من نیز ممکن است استفاده از آن، "او
اظهار داشت، اضافه کردن، او به عنوان بطری خالی به سمت Mattie با تحت فشار قرار دادند: "اگر شما می توانید دریافت کنید
طعم خارج از آن برای ترشی. "