Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 20
سر والتر ، دو دختر خود ، و خانم خشت ، نخستین همه حزب خود شد
در اتاق در شب و به عنوان بانوی Dalrymple باید صبر کردم ، آنها در زمان
ایستگاه خود را توسط یکی از آتش سوزی در اتاق هشت ضلعی است.
اما به سختی شد و تا حل و فصل ، هنگامی که درب باز دوباره ، و کاپیتان Wentworth
راه می رفت در تنهایی.
آن نزدیکترین به او بود ، و هنوز پیشرفت کمی ، او بلافاصله صحبت کرد.
وی آماده سازی تنها به تعظیم و منتقل ، اما ملایم او را "چگونه می توانم انجام دهم؟" او را
خارج از خط مستقیم به نزدیک او ایستاده ، و سوالات در عوض ، به رغم
پدر نیرومند و خواهر در زمین برگشت.
بودن آنها در زمین پشت پشتیبانی به آن بود ، او می دانست هیچ چیز از خود
به نظر می رسد ، احساس و برابر به همه چیز که او بر این باور حق باید انجام شود.
در حالی که آنها در صحبت کردن ، زمزمه بین پدرش و الیزابت گرفتار او
گوش.
و او نمی توانست در آن تمایز قائل ، اما او باید این موضوع را حدس بزنید و بر روی کاپیتان
Wentworth را تعظیم دور ، او درک که پدرش تا مورد قضاوت قرار بود
همچنین او را که ساده است
اذعان آشنایی ، و او فقط در زمان توسط نگاه طرف بود برای دیدن
سلام یا تواضع کردن اندکی از الیزابت خودش.
این اواخر هر چند ، و اکراه ، و خارج از نزاکت بود ، هنوز بهتر از هیچ چیز ،
و به روح او بهبود یافته است.
پس از صحبت کردن ، با این حال ، از آب و هوا ، و حمام و کنسرت ، مکالمه خود را
شروع به پرچم ، و تا کمی گفت : در آخر بود ، که او در انتظار او برای رفتن
هر لحظه ، اما او نیست ؛ او در نظر می رسید
هیچ عجله او را ترک و در حال حاضر با روحیه تازه ، با یک لبخند کوچک ،
درخشش کوچک ، او گفت : -- "من به سختی شما را از روز ما دیده می شود در
لایم.
من می ترسم شما را باید از شوک رنج می برد ، و نه آن
مسحور کننده شما در آن زمان است. "او اطمینان داد که او تا به حال نه.
"این یک ساعت هراسان شده بود ، گفت :" او ، "یک روز وحشتناک!" و او دست خود را به تصویب رساند
در سراسر چشمان او ، تا اگر یاد هنوز خیلی دردناک است ، اما در حال حاضر ، نیمی
خندان دوباره ، افزود : "روز تولید شده است.
برخی از عوارض با این حال تا به حال بعضی از نتایج منطقی است که باید به عنوان در نظر گرفته
بسیار وحشتناک رو به عقب.
هنگامی که شما تا به حال حضور ذهن را به نشان می دهد که Benwick خواهد بود properest
شخص را به واکشی یک جراح ، شما می توانید از ایده کمی از خود را که در نهایت یکی از
کسانی که بیشتر در بهبودی او را نگران کرده است. "
"مطمئنا من می توانم هیچکدام. اما به نظر می رسد -- من باید به امید این امر می تواند
بسیار خوشحال مطابقت داشته باشد. در هر دو طرف وجود دارد اصول خوب و
خلق و خوی خوب. "
"بله" گفت که او ، به دنبال دقیقا رو به جلو "، اما وجود دارد ، من فکر می کنم ، به پایان می رسد
شباهت.
با تمام روح من ای کاش آنها را شاد ، و شادی بیش از هر شرایط به نفع
از آن است.
آنها بدون مشکلات به ادعا با در خانه ، بدون مخالفت ، بدون هوس ، هیچ
تاخیر.
Musgroves مانند خودشان رفتار شرافتمندانه ترین و با مهربانی ، تنها اضطراب
با قلب پدر و مادر واقعی برای ترویج آسایش دختر خود.
تمام این بسیار ، بسیار به نفع خوشبختی آنها بسیار بیش از شاید -- "
او متوقف شده است.
خاطره ناگهانی به نظر می رسید به رخ می دهند ، و برخی از طعم و مزه آن احساسات را به او بدهد
بود که به قرمزی گونه ها آن و اصلاح چشم خود را بر روی زمین.
پس از پاک کردن گلو او ، با این حال ، او اقدام به این ترتیب --
"اقرار میکنم که من فکر می کنم اختلاف ، بیش از حد بزرگ است اختلاف وجود دارد ، و در
نقطه اساسی نسبت به ذهن.
من همواره از لوییزا Musgrove به عنوان یک دختر بسیار مهربان ، شیرین خو ، و کمبود در
تفاهم ، اما Benwick چیزی بیشتر.
او یک مرد باهوش ، مردی خواندن است ، و اعتراف می کنم که من در نظر اتصال خود را
خود را به او را با برخی از تعجب.
آن اثر قدردانی ، به حال او آموخته به او را دوست دارم ، چرا که او بر این باور او را
به او باشد ترجیح می دهند ، آن را چیز دیگری که می شده اند.
اما من هیچ دلیلی برای آن را فرض کنید.
به نظر می رسد ، بر خلاف انتظار ، احساس کاملا خودجوش است ، درس نخوانده است
از خود ، و این من را شگفت زده. مرد مانند او ، در وضعیت او! با
قلب سوراخ شده ، زخمی شده است ، تقریبا شکسته!
فانی Harville موجودی بسیار برتر بود ، و دلبستگی اش به او بود
در واقع دلبستگی. انسان از چنین خود را وقف بهبود می یابند
از قلب به مانند یک زن است.
او شایسته نیست ، او نمی کند ".
یا از آگاهی ، با این حال ، که دوست خود را بهبود و یا از
آگاهی های دیگر ، او رفت و هیچ دورتر ، و آن که به رغم آشفته
صدای که در آن بخش آخر شده بود
زبان آمده ، و در وجود همه صداهای مختلف از اتاق ، تقریبا دائمی
SLAM درب و وزوز دائمی از افراد پیاده روی را از طریق ، به حال متمایز
هر کلمه ، ، احساس خشنودی زده بود ،
اشتباه ، و شروع به نفس کشیدن بسیار سریع ، و احساس چیز صد در
لحظه ای.
غیر ممکن بود او را به چنین موضوع را وارد کنید ؛ و در عین حال ، پس از یک وقفه ، احساس
ضرورت سخن گفتن ، و با داشتن کوچکترین آرزوی او برای تغییر در کل ،
تنها انحراف تا آنجا که به می گویند --
شما در حالی که خوب در لایم بودند ، من فکر می کنم؟ "" حدود دو هفته است.
من می توانم آن را ترک کنید تا در لوییزا خوبی انجام می دهند کاملا مسلم و قطعی نیست بود.
من به شدت در فساد نگران می شود به زودی در صلح شده بود.
انجام من ، تنها معدن بوده است. او را نداشته اند معاند اگر من تا به حال
نشده است ضعیف است.
کشور دور لایم است بسیار خوب است. من راه می رفت و سوار یک معامله بزرگ و
تر من تو را دیدم ، که من پیدا کردم را به تحسین است. "" من بسیار مایل به دیدن لایم
دوباره گفت : "آن.
"در واقع! من باید تصور نمی که شما می توانید
هر چیزی در لایم برای الهام بخشیدن به چنین احساس پیدا کرده اند.
وحشت و پریشانی شما را در دست داشته اند ، بسط ذهن ، سایش
ارواح! من باید تصور برداشت آخرین
لایم باید انزجار قوی شده اند. "
"ساعت گذشته قطعا بسیار دردناک است ،" پاسخ به آن ، "اما وقتی درد
بر این ، یاد آن اغلب لذت می شود.
می کند ، جای کمتری برای داشتن در آن رنج می برد را دوست ندارد ، مگر اینکه از آن شده است
این همه رنج ، چیزی جز درد و رنج ، بود که به هیچ عنوان به معنای مورد در لایم است.
ما تنها در اضطراب و پریشانی در طول دو ساعت گذشته بود ، و قبلا وجود دارد
مقدار زیادی از لذت شده بود. آنقدر تازگی و زیبایی!
من سفر بسیار کمی ، که هر جای تازه برای من جالب خواهد بود ، اما
زیبایی واقعی در لایم وجود دارد و در کوتاه مدت "(با سرخ شدن ضعف در برخی از خاطراتی) ،
در مجموع برداشت من از محل بسیار مطبوع است. "
او متوقف شده ، درب ورودی دوباره گشوده شده ، و حزب بسیار ظاهر شده برای آنها
آنها انتظار.
"بانوی Dalrymple ، بانوی Dalrymple ،" صدای شادی بود و با تمام اشتیاق
سازگار با ظرافت اضطراب ، سر والتر و دو خانم پا به جلو
برای دیدار با او را.
بانوی Dalrymple و دوشیزه Carteret ، همراه آقای الیوت و سرهنگ والیس ، که تا به حال
به طور اتفاقی به تقریبا در همان لحظه وارد پیشرفته به داخل اتاق.
دیگران به آنها پیوست ، و آن را یک گروه بود که آن خودش را نیز در بر داشت
لزوما شامل. او از کاپیتان Wentworth تقسیم شد.
جالب آنها ، تقریبا بیش از حد جالب مکالمه باید برای یک ساعت هم شکسته ،
اما اندکی توبه و طلب بخشایش بود در مقایسه با شادی که آن را آورده!
او آموخته بود ، در ده دقیقه آخر ، بیشتر از احساس خود نسبت به لوییزا ،
تمام احساسات خود را نسبت به او جرأت فکر می کنم ، و او خودش را داد تا به خواسته های
از حزب به civilities نا گزیر
لحظه ای با نفیس ، هر چند آشفته احساس.
او در طنز خوب با همه بود.
او ایده های که دور انداخته مودب و مهربان برای همه او را به دریافت کرده بود ، و به
ترحم به هر یک ، به عنوان کمتر از خودش خوشحال است.
احساسات لذت بخش بودند کمی تسخیر کرده است ، زمانی که در پله از
گروه ، باید دوباره توسط captain Wentworth پیوستند ، او را دیدم که او رفته بود.
او به تازگی در زمان برای دیدن او را به اتاق کنسرت تبدیل شد.
او رفته بود ، او ناپدید شده است ، او احساس تاسف یک لحظه.
اما "آنها دوباره باید برآورده.
او نگاه برای او ، او او را از پیدا کردن قبل از شب شد ، و در
در حال حاضر ، شاید آن نیز به سوا.
او در نیاز به فاصله کمی برای خاطره بود. "
به محض ظاهر بانوی راسل بلافاصله بعد از آن ، کل حزب را جمع آوری شد ،
و تمام است که باقی مانده بود تا خود را مارشال ، و ادامه به کنسرت
اتاق و از همه در نتیجه در
قدرت خود را ، به عنوان چشم بسیاری از قرعه کشی ، اکسایت به عنوان زمزمه بسیاری از ، و مردم بسیاری را برهم زدن
آنها می توانند. بسیار ، بسیار خوشحال شدند هر دو الیزابت و
آن الیوت به عنوان آنها راه می رفت شوید.
الیزابت بازو در بازو با دوشیزه Carteret ، و به دنبال در پشت گسترده ای از
وارثه بانوی ویکنت Dalrymple پیش از خود ، به حال چیزی بخواهند که به نظر نمی رسد
در دسترس او است ، و آن -- اما این امر می تواند
توهین به ماهیت آن سعادت ، به منظور جلب هر مقایسه ای بین آن و
خواهر ، منشاء یکی همه پوچی خودخواه ، دیگر ، همه و همه سخاوتمندانه
دلبستگی.
آن را دیدم هیچ چیز ، هیچ چیز از brilliancy اتاق فکر.
شادی او از درون بود. چشم او روشن و گونه او میدرخشد ؛
اما او هیچ چیز درباره آن می دانستند.
او فکر فقط نیم ساعت گذشته ، و به عنوان آنها به صندلی خود را به تصویب رساند ،
ذهن او طیف شتاب زده بیش از آن صورت گرفت.
از افراد ، عبارات خود را ، و هنوز هم بیشتر و شیوه ای و به دنبال او ، انتخاب او بود
شده است از جمله به عنوان او می تواند تنها در یک نور را ببینید.
نظر او از حقارت لوییزا Musgrove ، افکار که او تا به حال به نظر می رسید
دلواپس را ارائه دهید ، تعجب خود را در کاپیتان Benwick ، احساسات خود را به عنوان اولین ، قوی
چسبیدن ، جملات آغاز کرده بود که می توانست
به اتمام برساند ، نیمی او برطرف چشم و بیش از نیمی از نگاه رسا ، همه ، همه
اعلام کرد که او قلب بازگشت او را به حداقل است که خشم ، خشم ،
اجتناب ، نه بیشتر ، و که در آنها
موفق نه تنها دوستی و رابطه ، اما حساسیت از گذشته است.
بله ، برخی از سهم از حساسیت از گذشته است.
او می تواند تغییر را به عنوان دلالت کمتر تامل نیست.
او باید به او عشق است.
این افکار ، با سند چشم انداز همراه خود را ، که به اشغال و flurried او بودند
بیش از حد به ترک هر گونه قدرت مشاهده او ، و او را در طول اتاق به تصویب رساند
بدون داشتن یک نگاه اجمالی از او ، حتی بدون تلاش به او تشخیص است.
، او نگاه هنگامی که مکان خود را تعیین شدند ، و آنها همه به درستی چیده شده
دور تا ببینید که آیا او باید رخ دهد در همان قسمت از اتاق ، اما او نبود ؛
چشم او می تواند او را از دسترس نیست ؛
کنسرت که فقط باز کردن ، او باید برای یک ساعت هم رضایت خوشحال humbler
راه.
این حزب و دفع از دو نیمکت هم پیوسته تقسیم شده بود : آن در میان
کسانی که در در درجه نخست ، و آقای الیوت را به خوبی ، مانور با کمک
دوست خود سرهنگ والیس ، به عنوان یک کرسی توسط او.
خانم الیوت ، احاطه شده توسط عموزاده او ، و جسم اصلی سرهنگ والیس
دلاوری ، کاملا رضایت بود.
ذهن آن را در حالت مطلوب ترین ، برای سرگرمی از شب بود.
فقط اشغال به اندازه کافی : او تا به حال احساس مناقصه ، ارواح برای
همجنسگرا ، توجه علمی ، و
صبر خسته کننده و تا به حال کنسرت دوست هرگز بهتر است ، حداقل در طی
اولین پرده.
به سوی نزدیک از آن ، در فاصله موفقیت ترانه ایتالیایی ، او توضیح داد :
کلمات از این آهنگ به آقای الیوت. آنها تا به حال لایحه کنسرت بین آنها است.
"این" او گفت ، "نزدیک به حس است ، یا به جای معنای کلمات است ، برای
مطمئنا احساس عشق ، ترانه ایتالیایی باید نمی شود صحبت کردیم ، اما آن را به عنوان نزدیک به
معنای من می توانم را برای من وانمود نمی زبان برای درک.
من یک محقق بسیار فقیر ایتالیایی است. "" بله ، بله ، من می بینم شما هستند.
من می بینم هیچ چیزی از این موضوع می دانم که تو.
شما فقط به اندازه کافی از زبان دانش در نگاه ترجمه این
معکوس ، ترانهاده ، خطوط محدود ایتالیایی ، به روشن ، قابل فهم ، ظریف
به زبان انگلیسی.
شما نیاز به چیزی بیشتر از جهل خود را ندارد.
در اینجا اثبات کامل است. "
"من چنین ادب نوع مخالفت نیست ، اما من با عرض پوزش باید مورد معاینه قرار گیرد
واقعی از مهارت است. "
"من به لذت بردن از بازدید در محل کمدن تا زمانی نداشته ،" در پاسخ او ، "بدون
دانستن چیزی از آن خانم الیوت ، و من او را در نظر به عنوان یکی که بیش از حد متوسطی است
برای جهان به طور کلی به آگاهی از
نیمی از موفقیت های او ، و بسیار بیش از حد برای عفت انجام می شود طبیعی در
هر زنی دیگر است. "" برای شرم! برای شرم! این بیش از حد
چاپلوسی.
من را فراموش کرده ام چیزی که ما به آینده داشته باشند ، عطف به این لایحه است.
"شاید ، گفت :" آقای الیوت ، کم سخن گفتن ، "من آشنایی طولانی تر با خود را داشته اند
شخصیت از شما آگاه هستند. "
"در واقع! چگونه؟
شما می توانید با آن آشنا بوده و تنها از من به حمام آمد ، مگر شما به عنوان
ممکن است شنیدن من قبلا در خانواده خود من صحبت کرده است. "
"من به شما گزارش می دانستم که مدتها قبل از شما به حمام آمد.
من شما را توسط کسانی که شما را می دانستند تنگاتنگی شنیده بود.
من با شما است که سال ها بسیاری از شخصیت آشنا است.
شخص شما ، منش شما ، موفقیت ، شیوه ای ، آنها همه
حاضر به من. "
آقای الیوت در جهت منافع او امیدوار است به منظور بالا بردن ، نا امید نمی شد.
هیچ کس نمی تواند مقاومت در برابر جذابیت چنین رمز و راز.
شده اند مدتها پیش به آشنایی های اخیر توصیف شده ، توسط افراد بی نام ،
غیر قابل مقاومت و آن همه کنجکاوی بود. او تعجب ، و مورد پرسش او را با اشتیاق ؛
اما بیهوده است.
او در اینکه از او خواسته بسیار خوشحال است ، اما او نمی توانست بگوید.
"نه ، نه ، برخی از زمان و یا دیگر ، شاید ، اما نه اکنون.
او بدون نام در حال حاضر اشاره ، اما این ترتیب ، او می تواند به او اطمینان دهم ، واقع شده است.
او سالها قبل دریافت کرده بود چنین توصیف از آن خانم الیوت بود
او را با بالاترین ایده شایستگی او الهام گرفته ، و هیجان زده گرمترین کنجکاوی به
می دانیم او را. "
آن می تواند از هیچ کس به احتمال زیاد با جانبداری از بسیاری از او سخن گفته اند فکر می کنم
سال ها پیش به عنوان آقای Wentworth Monkford ، برادر کاپیتان Wentworth.
او ممکن است در شرکت آقای الیوت بوده است ، اما او تا به حال نه شجاعت بپرسید
سوال. "نام آن الیوت ، گفت :" او ، "
طولانی بود یک صدا برای من جالب است.
بسیار طولانی دارای جذابیت بیش از علاقه داشتن به من ، و اگر من جرأت ، من من نفس کشیدن
خواسته است که این نام ممکن است تغییر دهید. "
چنین او معتقد بودند ، سخنان خود ، اما به ندرت در او دریافت کرده بود صدای خود را نسبت به
توجه خود را با صداهای دیگر بلافاصله پشت سر او ، که رندر گرفتار شد
هر چیز دیگری بی اهمیت است.
پدر او و بانوی Dalrymple صحبت شد.
"مرد خوب دنبال ،" سر والتر گفت : "یک مرد بسیار خوبی به دنبال."
"یک مرد جوان بسیار زیبا در واقع!" بانوی Dalrymple گفت.
"هوا بیش از یک اغلب در حمام را می بیند. ایرلندی ، من به جرات می گفت. "
"نه ، من فقط نام خود را می دانم.
آشنایی رکوع. Wentworth Wentworth کاپیتان نیروی دریایی.
خواهر او ازدواج مستاجر من در Somersetshire ، باغچه ، که اجاره
Kellynch. "
در قبل از سر والتر این نقطه رسیده بود ، چشم آن جهت راست گرفتار بود ،
برجسته و کاپیتان Wentworth ایستاده در میان یک خوشه از مردان در کمی
از راه دور.
همانطور که چشم او بر او افتاد ، او به نظر می رسید از او خارج شود.
این بود که ظاهر است.
این به نظر می رسید به عنوان اگر او یک لحظه خیلی دیر شده بود و زمانی که او جرأت مشاهده ، او
به نظر نمی آید اما عملکرد recommencing بود ، و او مجبور شد
به نظر می رسد توجه خود را به بازگرداندن به ارکستر و مستقیم به جلو نگاه کنید.
زمانی که او می تواند یکی دیگر از نگاه را بدهد ، او در نقل مکان کرده بود.
او می تواند نزدیکتر به او آمده اگر او ، او احاطه شده بود و بسته در :
اما او ترجیح می دهند که گرفتار چشم او. سخنرانی آقای الیوت ، بیش از حد ، مضطرب او.
او دیگر هر گونه تمایل به صحبت کردن با او را نداشت.
او آرزو نه پس به نزدیک او. عمل اول به پایان رسید.
حالا او برای برخی تغییرات به نفع امیدوار است و پس از یک دوره از هیچ چیز ، گفت :
در میان این حزب ، برخی از آنها تصمیم گیری در رفتن در تلاش چای.
آن یکی از معدود که را انتخاب کنید نه به حرکت بود.
او در صندلی خود باقی ماند ، و هم بانوی راسل ؛ اما او تا به حال لذت بردن از
خلاص شدن از آقای الیوت و او معنی نیست ، هر آنچه که او ممکن است در بانوی احساس
حساب راسل ، از کوچک شدن
گفتگو با کاپیتان Wentworth ، اگر او به او فرصت داد.
او لقاء بانوی راسل است که او را دیده بود ، متقاعد شد.
او با این حال نمی آمد.
آن گاهی خیالی او را از راه دور تشخیص ، اما او هرگز نمی آمد.
فاصله اضطراب عینک دور unproductively.
دیگر بازگشت ، اتاق پر دوباره ، نیمکت های اصلاح شده و repossessed بودند ، و
یکی دیگر از ساعت از لذت یا از توبه و طلب بخشایش بود به می شود شنبه ، ساعت دیگری از موسیقی بود
به لذت یا gapes ، به عنوان طعم واقعی یا آسیب دیده برای آن غالب است.
به آن ، آن را عمدتا به تن چشم انداز از یک ساعت بی قراری.
او می تواند که اتاق در صلح بدون اینکه کاپیتان Wentworth بار دیگر ترک نیست ،
بدون تبادل یک نگاه دوستانه.
در خود دوباره حل شد در حال حاضر وجود دارد بسیاری از تغییرات ، نتیجه ای که بود
مطلوب را برای او.
سرهنگ والیس کاهش یافت نشسته دوباره ، و آقای الیوت توسط الیزابت دعوت شده بود و
دوشیزه Carteret ، به نحوی که نمی شود رد شود ، در بین آنها نشسته ، و از سوی برخی از
حذف دیگر ، و طرح ریزی کمی از
از خود ، آن را به خودش جای بسیار نزدیکتر پایان نیمکت نسبت به او را فعال کنید
قبل شده بود ، بسیار بیشتر در دسترس از رهگذر.
او نمی تواند انجام این کار ، بدون مقایسه خود با خانم Larolles ، بی نظیر
دوشیزه Larolles ، اما هنوز هم او این کار را کرد ، و نه با اثر بسیار خوشحال ، هر چند توسط
چه رفاه در شکل از به نظر می رسید
کناره گیری زود هنگام در همسایه های بعدی او ، او خودش را در پایان در بر داشت
نیمکت قبل از کنسرت در بسته شد.
چنین وضعیت خود بود ، با فضای خالی در دست ، هنگامی که کاپیتان Wentworth شد دوباره
در چشم. او از او را دیدم که نه دور است.
او را دیدم بیش از حد ، با این حال او نگاه قبر ، و مردد به نظر می رسید ، و تنها با بسیار کند
درجه در نزدیک به اندازه کافی برای صحبت به او آمد.
او احساس که چیزی را باید ماده.
تغییر بی چون و چرا بود. تفاوت بین هوا حال حاضر خود و
آنچه آن را در اتاق هشت ضلعی شده بود کاملا بزرگ بود.
چرا؟
او از پدرش ، از بانوی راسل. آیا وجود دارد شده است هر گونه ناخوشایند
نگاهها؟
او با سخن گفتن از این کنسرت به شدت آغاز شد ، بیشتر شبیه Wentworth کاپیتان
Uppercross ، خود را متعلق به نا امید ، انتظار می رود آواز بود و در کوتاه مدت ، باید
اعتراف است که او نباید با عرض پوزش زمانی که به پایان رسید.
آن پاسخ ، و در دفاع از عملکرد صحبت کرد تا به خوبی و در عین حال در حد مجاز
برای احساسات او تا خوش ، که تشویق کردن خود را بهبود یافته ، و او در پاسخ دوباره
تقریبا با یک لبخند.
آنها به مدت چند دقیقه صحبت کردیم بیشتر ، بهبود برگزار شد ، او حتی نگاه کردن
به سمت نیمکت ، تا اگر او را دیدم بر روی آن به خوبی به ارزش اشغالگر ؛ زمانی که در آن
لحظه لمس بر روی شانه خود را موظف آن به دور زدن.
از آقای الیوت آمد. او التماس عفو او ، اما او باید
شود تا ، به توضیح ایتالیایی دوباره.
دوشیزه Carteret خیلی مضطرب بود به یک ایده کلی از آنچه در کنار خوانده است.
آن نمی تواند امتناع ، اما هرگز او بیشتر به ادب قربانی
رنج روح.
چند دقیقه ، هر چند که ممکن است چند ، ناگزیر مصرف شد ، و هنگامی که او خود را
معشوقه دوباره ، زمانی که قادر به نوبه خود و به دنبال او به عنوان قبل از انجام داده بود ، او خودش را در بر داشت
مواجه توسط captain Wentworth ، در مرتب کردن بر اساس محفوظ است هنوز عجولانه از خداحافظی.
"او باید مایل شب خوب او ، او بود ، او باید به همان سرعتی که می تواند او را به خانه است."
"آیا این آهنگ ارزش ماندن ندارد؟" آن ، به طور ناگهانی توسط یک ایده را ساخته است که زده گفت :
او هنوز اضطراب بیشتری به تشویق.
"بدون" او در پاسخ impressively ، "هیچ چیز ارزش ماندن من وجود دارد ،" و او
رفته به طور مستقیم. حسادت از آقای الیوت!
این تنها انگیزه فهم بود.
کاپیتان Wentworth از محبت او حسادت! آیا او آن را یک هفته پیش اعتقاد بر این ؛
سه ساعت پیش! برای یک لحظه ارضاء بود
نفیس.
اما افسوس! افکار بسیار متفاوت برای موفقیت وجود دارد.
چگونه حسادت چنین می شود آرام؟ حقیقت برای رسیدن به او چگونه بود؟
چگونه در تمام معایب عجیب و غریب از موقعیت های متبوع خود ، او هرگز
یادگیری از احساسات واقعی او؟ این بدبختی بود به آقای الیوت را فکر می کنم
توجه.
شر آنها نا معلوم بود.