Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 3
پل در Bellomont معمولا تا ساعت کوچک به طول انجامید و زمانی که لیلی رفت به رختخواب که
شب او بیش از حد طولانی برای خود را بازی کرده بود.
او lingered احساس هیچ تمایلی برای خود ، صمیمیت و همدلی است که او را در اتاق خود در انتظار ،
در راه پله وسیع ، نگاه کردن به سالن زیر وارد نمایید ، که در آن آخرین کارت بازیکن
در مورد سینی لیوان های بلند گروه بندی شدند
و جوش نقره - collared که باتلر در جدول پایین در نزدیکی قرار داده شده بود
آتش است. سالن arcaded بود ، با گالری
در ستون ها از سنگ مرمر زرد کم رنگ پشتیبانی می شود.
توده بلند از گیاهان گلدار ، در مقابل پس زمینه تاریک را گروه بندی می شدند
شاخ و برگ در زاویه دیوارها.
فرش قرمز ، گوزن ، سگ تازی و دو یا سه spaniels dozed luxuriously قبل
آتش سوزی ، و نور از فانوس بزرگ مرکزی سربار ریخته روشنایی
در مو زنان و جرقه از جواهرات خود را زده حرکت آنها به.
لحظاتی وجود دارد که چنین صحنه خوشحال لیلی ، زمانی که آنها احساس خشنودی او
حس زیبایی و ولع مصرف خود را برای پایان خارجی زندگی ؛ شد دیگران وجود دارد
هنگامی که لبه واضح تر meagreness از فرصت های خود را داد.
این یکی از لحظاتی که حس مقابل بود بالاترین بود ، و او تبدیل
دور بی صبرانه به عنوان خانم جورج دورست ، پر زرق و برق در spangles مارپیچ ، جلب کرد
Gryce پرسی در او بیدار به گوشه محرمانه در زیر گالری.
این بود که خانم بارت بود از ترس از دست دادن نگه تازه به دست آورد خود را بیش از آقای
Gryce.
خانم دورست ممکن است از جا پریدن و یا خیره به او ، اما او تا به حال نه مهارت و نه
صبر به تاثیر اثر جذب او است.
او خود کاملا اشغال شده برای نفوذ recesses از کمرویی خود غلبه کرد ، و علاوه بر این ، چرا
باید از او مراقبت به خودش زحمت بدهد؟
در بیشتر آن را ممکن است مات و متحیر کردن او را به ورزش سادگی خود را برای شب -- پس از آن
او خواهد بود تنها یک بار به او ، و دانستن این ، او بسیار با تجربه
برای تشویق او.
اما فکر صرف آن زن دیگر ، که می توانند یک مرد را و پرت کردن او را کنار بگذارند
او ، بدون نیاز به او را به عنوان یک عامل احتمالی در برنامه های خود را در نظر اراده ، پر
لیلی بارت با حسادت.
او خسته شده همه بعد از ظهر توسط پرسی Gryce بود -- این فکر صرف نظر می رسید به
اکو از صدای droning خود -- را به بیدار شدن و اما او می تواند او را در روز بعد را نادیده بگیرد ، او
باید پیگیری موفقیت او را باید برای ارسال
خستگی بیشتر ، باید آماده با compliances و adaptabilities تازه ، و همه در
شانس لخت که او در نهایت ممکن است تصمیم به او افتخار خسته کننده او را انجام دهید
برای زندگی است.
این سرنوشت نفرت بود -- اما چگونه فرار از آن؟
چه انتخاب او بود؟ شود خودش را ، و یا نور Gerty.
او وارد اتاق خواب او ، خود را با چراغ نرمی - سایهدار ، توری او پانسمان
گان دروغ گفتن در سراسر روپوش تختخواب ابریشمی ، کم کم به او دوزی دمپایی قبل از
آتش ، یک گلدان از carnations پر کردن هوا
با عطر ، و آخرین رمان ها و مجلات دروغ جدا نشده بر روی یک میز در کنار
خواندن ، لامپ ، او به حال بینایی از خانم نور تخت تنگ ، با ارزان آن
راحتی و دیوار شنیع و مقالات.
نه ؛ او برای محیط های متوسط و نخ نما نمی شود ، ساخته شده بود برای مصالحه کثیف
فقر.
کل او که در یک فضای لوکس گشاد شده و پس زمینه او لازم بود ،
آب و هوا تنها او می تواند تنفس شوید اما لوکس از دیگران چیزی بود که نه او
می خواستم.
چند سال پیش آن را به حال او را بسنده : او خود را به روزانه از لذت مید گرفته شده بود
بدون مراقبت که در آن ارائه شده است.
او شروع به اوقات تلخی کردن به تعهدات آن اعمال کرد ، به خودش احساس
مستمری بگیران را صرف در شکوه و جلال که به نظر می رسید مجبور به تعلق به او.
حتی لحظاتی وجود دارد زمانی که او نیاز به پرداخت راه خود را آگاهانه بود.
او برای مدت زمان طولانی برای بازی پل را رد کرده بود.
او می دانست که او می تواند از آن را ندارند ، و او ترس از دستیابی آنقدر گران بود
طعم.
او خطر نمونه در بیش از یکی از همکاران او را دیده بود -- در جوان NED
Silverton ، به عنوان مثال ، پسر جذاب عادلانه در حال حاضر در خلسه خسیس در نشسته
آرنج از خانم فیشر ، مطلقه قابل توجه
با چشم و روپوش به عنوان قاطعانه به عنوان خطوط سر او را "مورد".
لیلی می تواند به یاد داشته باشید هنگامی که جوان Silverton به دایره خود را تصادفا به حال ، با
هوای ویندوز را تغییر دهید منحرف که chamung [توجه داشته باشید Updater را منتشر کرده است : جذاب] غزل
در مجله کالج او را.
از آن زمان به بعد او طعم برای خانم فیشر و پل ، و دومی در توسعه
حداقل او را در هزینه های که از آن او شده بود و از یک بار نجات دست داشته
خواهران قبل از ازدواج مورد آزار و اذیت ، که ارزشمند
غزل ، بدون قند موجود در چای را برای حفظ عزیزم خود را شناور رفت.
مورد NED آشنا بود به لیلی : او چشم های فریبنده خود را دیده بود -- که تا به حال خوب
مقابله شعر در آنها نسبت به غزل -- تغییر از تعجب به تفریح ، و از
تفریحی به اضطراب ، به عنوان او زیر تصویب کرد
طلسم خدای وحشتناک از شانس و او ترس از کشف همان بود
نشانه ها را در مورد خود او.
او در سال گذشته پیدا کرده بود که مهماندار او انتظار می رود او را به یک مکان در
کارت جدول.
این یکی از مالیات او تا به حال به مهمان نوازی طولانی مدت خود را پرداخت بود ، و برای
لباس و خرده ریز که گاهی دوباره پر می کمد لباس ناکافی خود را.
و از او بازی کرده بود به طور منظم شور و شوق را در او رشد کرده بود.
یک یا دو بار از اواخر او مبلغ زیادی را برنده شده بود ، و به جای آن از نگه داشتن آن در برابر
ضرر و زیان در آینده ، آن را در لباس یا جواهرات به سر برده بود و میل به جبران کردن این
بی تدبیری ، همراه با افزایش
نشاط از بازی ، سوار خود را به خطر سهام بالاتر در هر یک از سرمایه گذاری تازه است.
او تلاش خود را در دادخواست است که در مجموعه Trenor ، اگر یک بازی در بهانه ای
همه را یک یا باید بالای بازی و یا می شود به عنوان خود نما و یا ناشی از خست ، اما او می دانست
که شور قمار بر او ، و
که در محیط حضور او امید کوچکی از مقاومت در برابر آن وجود داشت.
امشب شانس مصرانه بد شده بود ، و کیف پول طلا کمی آویزان میان
خرده ریز خود را تقریبا خالی بود ، هنگامی که او را به اتاق خود بازگشت.
او قفل کمد لباس و گرفتن او گوهر مورد ، نگاه زیر سینی
رول از صورتحساب او که از آن کیف پول قبل از رفتن به پایین دوباره پر کرده بود
شام.
فقط بیست دلار چپ عبارتند از : کشف به طوری شگفت انگیز بود که برای یک
لحظه ای به او خیالی او باید مورد سرقت قرار گرفتم.
سپس او در زمان کاغذ و مداد و صندلی خود در نوشتن جدول ، سعی کردند تا
سنجیدن او در طول روز به سر برده بود.
سرش را با خستگی ضرباندار بود ، و او تا به حال برای رفتن بیش از این ارقام دوباره و
دوباره ، اما در آخرین به او روشن شد که او سه صد دلار از دست داده بود.
کارت.
او در زمان چک کتاب خود را به دیدن اگر تعادل خود را به بزرگتر از او به یاد بود ، اما
او در جهت دیگر اشتباه بود.
سپس او را به محاسبات خود بازگشت ، اما شکل او را ، او نمی توانست التماس کردن
پشت از بین رفته سه صد هزار دلار است.
این مبلغ او کنار گذاشته شده بود برای ساکت کردن لباس او ساز بود -- مگر اینکه او باید تصمیم بگیرد
برای استفاده از آن به عنوان ابگوشت به جواهر فروش.
در هر حال ، او تا به حال استفاده می کند بسیاری برای آن که ناشی از بی کفایتی آن بود او
بالا بازی در این امید از دو برابر آن است.
اما البته او از دست داده بود -- او که مورد نیاز هر پنی ، در حالی که برتا دورست ، که
شوهر پول در او باران حفره بیافتد ، باید حداقل پانصد و جودی
Trenor ، که می توانست به از دست دادن فراهم
هزار یک شب بود ، سمت چپ جدول محکم فشار مانند یک پشته از صورتحساب های که او
قادر به لرزش دست با مهمانان خود را زمانی که آنها bade شب خوب او.
دنیایی که در آن چنین چیزهایی می تواند یک محل پر از بدبختی به لیلی بارت به نظر می رسید ، اما
پس از آن او شده بود ، هرگز قادر به درک قوانین جهان که تا آماده بود
برای ترک او را از محاسبات خود را.
او به عریان و بدون زنگ برای خدمتکار او ، با او به رختخواب فرستاده بود آغاز شد.
او به اندازه کافی طولانی در اسارت داشتند به لذت افراد دیگر به ملاحظه شده است
از کسانی که در... او در گرو ، و در حالات تلخ او ، گاهی او را زده است که
او و خدمتکار خود را در همان موقعیت ،
به جز این است که دومی را دریافت دستمزد خود را به طور منظم است.
همانطور که او قبل از اینکه آینه مسواک زدن موهایش نشسته ، صورت خود را نگاه توخالی و رنگ پریده ، و
او توسط دو خط کوچک در نزدیکی دهان او ، نقص ضعف در منحنی صاف وحشت زده شد
گونه است.
"آه ، من باید متوقف شود نگران کننده است!" او بانگ زد. "مگر آن ---- نور الکتریکی" او
منعکس شده است ، springing تا از صندلی خود و نور شمع بر روی میز پانسمان.
او معلوم شد دیواری چراغ ها ، و خودش را میان شمع و شعله های آتش peered.
بیضی سفید چهره اش شنا با تزلزل از پس زمینه از سایه ،
نور نامشخص مات کدورت را دوست دارم ، اما این دو خط در مورد دهان
باقی مانده است.
لیلی گل رز برهنه و با عجله.
"این فقط به این دلیل من خسته شده اند و چنین چیزهایی نفرت انگیز را به فکر کردن در مورد" او
نگه داشته تکرار و بی عدالتی اضافه شده به نظر می رسید که مراقبت خرده باید ترک
ردیابی در زیبایی است که تنها دفاع خود را در برابر آنها بود.
اما چیزهای نفرت انگیز وجود دارد ، و با او باقی ماند.
او بازگشت wearily به فکر پرسی Gryce ، به عنوان یک سالک میدارد سنگین
toils بار و بعد از استراحت کوتاه.
او تقریبا مطمئن بود او "فرود آمد او را : کار چند روز و او خود را برنده
پاداش.
اما به نظر می رسد پاداش خود را نا مطلوبی محسوب فقط پس از آن او می تواند هیچ شور و حرارت زیادی از
فکر پیروزی است.
این امر می تواند بقیه از نگرانی ، نه بیشتر -- و چگونه کمی که به او به نظر می رسید
چند سال قبل! جاه طلبی های خود را به تدریج در منقبض شده بود
desiccating هوا شکست.
اما چرا او شکست خورده بود؟ تقصیر خود او و یا سرنوشت؟
او به یاد چگونه مادرش ، پس از آنها پول خود را از دست داده بود ، می گفت به او
با نوع vindictiveness شدید : "اما شما آن همه پشت -- you'll توانید آن را
پشت ، صورت خود را."... یاد
roused قطار کل انجمن ، و او را در تاریکی دراز بازسازی
از گذشته که در حال حاضر او بود رشد کرده است.
خانه ای که در آن هیچ کس در خانه dined بود مگر اینکه "شرکت" وجود دارد ؛ یک زنگ درب
دائمی زنگ سالن جدول با پاکت مربع که در گشوده شد باران
عجله و مستطیلی شکل پاکت نامه بود که
مجاز به جمع آوری گرد و غبار در عمق یک شیشه برنز ، یک سری از فرانسه و انگلیسی
خدمتکاران دادن هشدار در میان هرج و مرج از کمد عجله و غارت و لباس
پستو نشینی سلسله به همان اندازه تغییر
پرستاران و footmen ، نزاع در شربت خانه ، آشپزخانه و اتاق نقاشی ؛
رسوب سفر به اروپا ، و بازده با تنه gorged و روز از پایان نا پذیر
نامید ، بحث های نیمه سالانه به عنوان
که در آن تابستان باید صرف ، خاکستری interludes اقتصاد و درخشان
واکنش هزینه -- تنظیمات از خاطرات اولین لیلی بارت بود.
حاکم عنصر آشفته به نام خانه شکل شدید و مصمم بود
مادر هنوز جوان به اندازه کافی برای رقص او با توپ لباس ژنده پوش ، در حالی که مه آلود
رئوس مطالب یک پدر بی طرف رنگی پر
فضای میانی بین باتلر و مردی که آمد به باد ساعتهای.
حتی به چشم از مراحل ابتدایی ، خانم هادسون بارت جوان ظاهر شده بود ، اما لیلی نمی توانست
به خاطر هم زمانی که پدرش شده بود ، نه طاس و کمی دولا شدن ، با
رگه هایی از رنگ خاکستری موجود در موهای او ، و پیاده روی خسته.
این یک شوک به او را به یاد بگیرند پس از آن بود که او بود ، اما دو سال مسن تر از او را است
مادر.
لیلی به ندرت پدر خود را با نور روز دیدم. تمام روز او "پایین شهر" بود و در فصل زمستان
آن را به زمانی پس از شب هنگام بود که او شنیده قدم مانده خود را بر روی پله ها و دست خود را
بر روی درب اتاق مدرسه می باشد.
او او را در سکوت بوسه ، و از آنها بخواهید یک یا دو سوال از پرستار یا
حاکم زن خدمتکار خانم بارت و پس از آن خواهد آمد به او یادآوری می کنند که او بود ناهار خوری ، و
او دور عجله با سر اشاره به لیلی.
در تابستان ، زمانی که او آنها را برای روز یکشنبه در نیوپورت یا سوت هامپتون پیوست ، او حتی بیشتر بود
محو و خاموش از زمستان است.
به تایر او را به استراحت به نظر می رسید ، و او را برای ساعت ها خیره در خط دریا از نشستن
گوشه ای آرام از ایوان ، در حالی که صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب وجود همسرش رفت و در
توجهی نشد چند پا است.
به طور کلی ، با این حال ، خانم بارت و لیلی برای تابستان به اروپا رفت ، و قبل از
بخار پز نیمی از راه را بیش از آقای بارت در زیر افق غوطه ور کرده بود.
گاهی اوقات دخترش را شنیده ام او را برای داشتن غفلت را به جلو خانم بارت را محکوم کرد
وجوه ارسالی ، اما در بیشتر قسمت ها او ذکر شده و یا هرگز فکر تا خود را
بیمار دولا شدن شکل خود را ارائه شده در
جدید اسکله نیویورک به عنوان بافر بین بزرگی توشه همسرش و
محدودیت های آمریکایی سفارشی خانه.
در این زندگی درهم و برهم مد هنوز آشفته از طریق نوجوانان لیلی رفت و : ZIG - ZAG
البته خراب کردن که هنر و صنعت خانواده glided در جریان سریع تفریحی ،
نیاز به پول بیشتری -- در پاریز یک نیاز همیشگی tugged.
لیلی می تواند زمانی که پول وجود داشته است به اندازه کافی به خاطر آورید و در برخی از مبهم
راه پدرش به نظر می رسید همیشه برای کمبود مقصر است.
مطمئنا نمی توانست گسل خانم بارت ، که توسط دوستان او به عنوان یک سخن گفته شده بود
"مدیر عالی است."
خانم بارت معروف اثر نامحدود او در به معنی محدود بود و
به خانم و آشنایان او چیزی قهرمانانه در زندگی را به عنوان هر چند که یک وجود دارد
بسیار غنی تر از یک فرد از کتاب های بانک استفاده می شود.
لیلی به طور طبیعی افتخار استعداد مادر خود را در این خط بود : او آورده شده است
در ایمان است که ، هر آنچه که به آن هزینه ، یکی باید یک آشپز خوب ، و چه خانم
بارت به نام "آبرومندانه لباس می پوشد."
بدترین خانم بارت سرزنش به شوهرش شد از او بپرسم اگر او انتظار می رود او را به زندگی
مثل خوک "، و پاسخ خود را در منفی همواره به عنوان یک در نظر گرفته
توجیهی برای کابل کشی به پاریس برای
لباس اضافی و یا دو ، و تلفن را به جواهر فروش که او ممکن است ، بعد از همه ، ارسال
خانه دستبند فیروزه ای که خانم بارت در که آن روز صبح نگاه کرده بود.
لیلی می دانست که "مثل خوک زندگی می کردند ، و ظاهر و محیط اطراف خود را توجیه
مخالفت مادرش به آن شکل وجود.
آنها عمدتا عموزاده ، که خانه های تیره رنگ با حکاکی از کول مسکونی
سفر از حیات بر روی دیوار اتاق نقاشی و فاحشه وار سالن خدمتکاران که گفت : "من
بروید و نگاه کنید به "به بازدید کنندگان خواستار در یک ساعت
زمانی که همه افراد راست فکر هستند conventionally اگر نه در واقع از.
بخشی از آن منزجر کننده بود که بسیاری از این پسرعموهای غنی ، به طوری که لیلی
imbibed این ایده که اگر مردم مثل خوک زندگی می کردند آن را از انتخاب بود ، و از طریق
فقدان هر استاندارد مناسب از رفتار.
این به او احساس برتری منعکس شده ، و او خانم لازم نیست
نظرات بارت در frumps خانواده و misers به پرورش طعم طبیعی پر جنب و جوش او
برای شکوه و جلال است.
لیلی نوزده بود که شرایط سبب او را به تجدید نظر در دیدگاه خود از جهان است.
سال گذشته او اولین خیره کننده حاشیه رعد سنگین ابر ساخته شده بود
اسکناس.
نور اولین هنوز در افق lingered ، اما ابر ضخیم و قابل استفاده بود ؛
و ناگهان آن را شکست.
پشت سر افزوده شده به وحشت و هنوز هم وجود دارد زمانی که لیلی relived
با vividness دردناک تمام جزئیات از روزی که در آن ضربه سقوط کرد.
او و مادرش را در میز ناهار شده است ، بیش از CHAUFROIX و سرد نشسته بود
به ماهی قزل آلا از شام شب قبل : یکی از اقتصادهای چند خانم بارت بود به
مصرف در خصوصی باقی مانده گران از مهمان نوازی خود را.
لیلی شد احساس خستگی دلپذیر است که مجازات جوانان برای رقصیدن تا طلوع خورشید ؛
اما مادر او ، به رغم چند خط در مورد دهان و زیر امواج زرد رنگ
در معابد خود ، به عنوان هشدار ، تعیین
و پر رنگ است به عنوان اگر او از خواب untroubled افزایش یافته بود.
در مرکز میز ، بین MARRONS ذوب GLACES و قندی
گیلاس ها ، هرم از زیبایی های آمریکایی لغو ساقه شدید خود را برگزار می کردند
سر عنوان بالا به عنوان خانم بارت ، اما آنها خود را
گل سرخ رنگ به بنفش تلف تبدیل شده بود ، و حس لیلی از تناسب اندام بود
آشفته شده توسط ظهور دوباره خود را بر روی میز ناهار.
او گفت : "من واقعا فکر می کنم ، مادر ،" reproachfully ، "ما ممکن است تازه چند استطاعت
گل برای ناهار. تنها برخی jonquils یا نیلوفرهای از دره -
-- "
خانم بارت خیره شد. موشکافی خود چشم خود را بر ثابت
جهان ، و او اهمیتی نمی دهند چگونه میز ناهار نگاه که هیچ کس وجود دارد
در حال حاضر در آن اما خانواده.
اما او در معصومیت دخترش لبخند زد. "نیلوفرهای - دره ،" او گفت : آرامش ،
"دو دلار هزینه یک دوجین در این فصل است." لیلی بود تحت تاثیر قرار ندارد.
او می دانست بسیار کمی از ارزش پول است.
او استدلال کرد : "این بیش از شش ده را برای پر کردن نیست که کاسه".
"شش ده چی؟" از صدای پدرش را در درگاه ورودی خواست.
دو زن با تعجب نگاه کرد ، هر چند آن یک شنبه ، نزد آقای بارت در
ناهار یکی از غیر عادی بود.
اما نه همسرش و نه دخترش بود به حد کافی علاقمند به درخواست
توضیح.
آقای بارت کاهش یافته را به یک صندلی و نشست زل زده absently در قطعه مورد نظر از jellied
ماهی قزل آلا که باتلر قبل از او قرار داده بود.
«من فقط گفتن بود ،" لیلی آغاز شد ، که من از آنها بدم میاید برای دیدن گل پژمرده در ناهار و
مادر می گوید دسته ای از نیلوفرهای از دره ، بیش از دوازده دلار مقرون به صرفه نیست.
Mayn't گلفروش به ارسال چند هر روز بگویم؟ "
او با اطمینان نسبت به پدرش تکیه داد : او به ندرت رد هر چیزی او را ، و خانم
بارت به او آموخته بود تا با او لابه که entreaties خود را شکست خورده است.
آقای بارت شنبه بیحرکت است ، زل زل نگاه کردن او هنوز هم در ماهی آزاد ، ثابت شده و خود را فک پایین
کاهش یافته است. او نگاه حتی paler از حد معمول است و مو های نازک خود را با رگه های درهم و برهم در
پیشانی خود را.
ناگهان او در دخترش را نگاه کرد و خندید.
خنده بنابراین عجیب و غریب بود که رنگی لیلی زیر آن را : او را دوست نداشت از تمسخر ، و
پدرش به نظر می رسید ، به دیدن چیزی مسخره در درخواست.
شاید او فکر کردم آن احمقانه است که او باید او را در مورد چنین بازیچه قرار دادن مشکل است.
"دوازده دلار -- دوازده دلار در روز برای گل؟
اوه ، مطمئنا ، عزیز من -- او را برای دوازده صد می دهد ".
وی ادامه داد به خنده. خانم بارت به او یک نگاه سریع است.
"شما باید صبر کنید ، Poleworth -- من برای شما زنگ ، او به باتلر گفت.
باتلر به عقب بازگرداند با هوا مخالفت سکوت ، ترک باقی مانده است از
CHAUFROIX در میز کناری.
"ماده ، هادسون چه است؟ آیا شما بیمار شوید؟ "خانم بارت گفت : به شدت.
او تا به حال هیچ تحمل صحنه های که در ساخت خود را نمی شد ، و آن را نفرت انگیز به
او را که شوهرش را باید از خود نشان می دهد قبل از بندگان را.
"آیا شما بیمار است؟" او تکرار.
او گفت : "بیمار؟---- نه ، من خراب". لیلی ساخته شده صدای وحشت زده ، و خانم بارت
گل رز به فوت او.
؟ خراب ---- "او گریه ، اما در کنترل خودش فورا ، او تبدیل یک چهره آرام
به لیلی. او گفت : "در را بست شربت خانه ،".
لیلی اطاعت ، و هنگامی که او دوباره به اتاق تبدیل پدرش نشسته با هر دو بود
آرنج روی میز ، بشقاب ماهی آزاد بین آنها ، و سر خود را متمایل خود را در
دست.
خانم بارت بر سر او را با چهره ای سفید ساخته شده است که موهای خود را غیر طبیعی زرد ایستاده بودند.
او در لیلی نگاه به عنوان دومی نزدیک : نگاه خود را وحشتناک بود ، اما او
صدای مدوله شده بود به طرب رنگ پریده.
«پدر خود را به خوبی نیست -- او نمی داند که آنچه او می گوید.
این چیزی است -- اما شما بهتر بود طبقه بالا و به بندگان بحث ،
او افزود.
لیلی اطاعت او همیشه اطاعت هنگامی که مادرش در آن صدا صحبت کرد.
او سخنان خانم بارت نشده فریب : در یک بار او می دانست که آنها
خراب می شوند.
در ساعت های تاریک که به دنبال این حقیقت افتضاح را تحت الشعاع قرار حتی پدرش
مرگ آهسته و دشوار است.
او به همسرش دیگر شمارش : او منقرض شده تبدیل شده بود و زمانی که او را متوقف را به انجام برسانند او
هدف ، و او را در کنار خود با هوا موقت از مسافر که منتظر نشسته
برای استفاده از قطار دیرتر از موقع برای شروع.
احساسات لیلی نرمتر : او را در راه بی اثر وحشت زده pitied.
اما این واقعیت که او برای اغلب ناخودآگاه بخشی بود ، که توجه خود را ، زمانی که
او را به اتاق به سرقت برده ، دور از او پس از یک لحظه زیرفشار ، ساخته شده او را حتی بیشتر از یک
غریبه از در روز مهد کودک زمانی که او تا به حال هرگز پس از تاریک خانه تا.
او به نظر می رسید همیشه به او را از طریق تاری دیده می شود -- برای اولین بار از خواب آلودگی ، پس از
از راه دور و بی تفاوتی -- و در حال حاضر مه ضخیم شده بود تا او بود تقریبا
غیر قابل تشخیص است.
اگر او می توانست هر گونه خدمات کمی را برای او انجام می شود ، و یا با رد و بدل
او را به تعداد کمی از این واژه ها را تحت تاثیر قرار است که یک مطالعه گسترده ای از داستان او را به رهبری بود
ارتباط با موارد از جمله ، فرزندی
غریزه در او هم زده ممکن است ، اما ترحم او ، به پیدا کردن هیچ بیان فعال
باقی مانده در یک کشور spectatorship ، را تحت الشعاع قرار ترسناک مادر
خشم unflagging.
هر نگاه و عمل خانم بارت به نظر می رسید گفت : "شما متاسفانه برای او در حال حاضر -- اما شما
متفاوت خواهد شد احساس زمانی که می بینید آنچه که او برای ما انجام می شود. "
امداد رسانی به لیلی بود که پدرش فوت کرد.
سپس زمستان طولانی می شوید.
پول کمی به سمت چپ وجود دارد ، اما به خانم بارت به نظر می رسید آن را بدتر از چیزی -- صرف
مسخره از آنچه او به حق بود. استفاده از زندگی چه بود اگر کسی تا به حال به
مثل خوک زندگی می کنند؟
او را به نوعی بی تفاوتی خشمگین ، دولت از خشم بی اثر علیه سرنوشت غرق.
دانشکده او را برای "مدیریت" او را ترک ، و یا او دیگر غرور کافی در آن زمان
برای اعمال آن.
بود و به اندازه کافی به "مدیریت" هنگامی که با انجام این کار یک نفر می تواند حمل خود نگه داشتن ؛
اما زمانی که یکی از بهترین در تدبیر این واقعیت که یکی تا به حال برای رفتن بر روی پنهان ندارد
پا ، تلاش دیگر ارزش ساخت.
لیلی و مادرش سرگردان از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده ، در حال حاضر پرداخت بازدیدکننده داشته است طولانی به روابط
خانه نگه داشتن که خانم بارت را مورد انتقاد قرار ، و این واقعیت که او اجازه لیلی که قلبش به درد
صبحانه در رختخواب زمانی که دختر تا به حال هیچ
چشم انداز پیش از او ، و در حال حاضر در پناهگاه ها قاره ارزان ، که در آن خانم بارت vegetating
برگزار شد خودش را به شدت دور از صرفه چای جداول از اصحاب خود را در بدبختی است.
او به خصوص دقت برای جلوگیری از دوستان قدیمی او و صحنه های سابق خود
موفقیت.
است ضعیف به نظر می رسید به چنین اعترافات خود را از شکست است که آن را به رسوایی بالغ ؛
و او تشخیص داده توجه داشته باشید از مدارا در دوستانهترین پیشرفت است.
تنها یک گمان بردند که او consoled ، که تفکر زیبایی لیلی بود.
او آن را با یک نوع از اشتیاق مطالعه قرار گرفت ، اگرچه برخی از آن سلاح او تا به حال به آرامی
برای انتقام او را از مد افتاده است.
این آخرین دارایی در بخت و اقبال خود را بود ، هسته که در اطراف زندگی خود شد
بازسازی شود.
او آن را تماشا حسد ، مثل اینکه آن اموال خود را و لیلی صرف آن شد
نگهبان و او سعی به دومی کم کم تزریق کردن احساس مسئولیت که
چنین به اتهام دخیل است.
او در تخیل حرفه ای از زیبایی های دیگر ، با اشاره به او
دختر چه ممکن است از طریق چنین هدیه ای به دست آورد ، و خانه در افتضاح
هشدار کسانی که ، به رغم آن ، تا به حال
شکست خورده به آنچه آنها می خواستند : به خانم بارت ، تنها حماقت می تواند توضیح دهد
شرایطی به هیچ وجه از آنجا برخی از نمونه های خود.
او بالاتر از تناقض سرنوشت شارژ نشده بود ، به جای خودش ، با
بدبختیهای خود او ، اما او تا acrimoniously در مقابل عشق سازگارش که inveighed
لیلی که ازدواج خود را خیالی
شده بود که طبیعت ، به حال خانم بارت نه اغلب او اطمینان داد که او شده بود ،
"صحبت به آن -- توسط چه کسانی ، او هرگز روشن ساخته شده است.
لیلی بموقع قدر فرصت های خود را تحت تاثیر قرار گرفته بود.
دودی رنگی از زندگی کنونی خود را انداختند به تسکین دلربا وجود
که او احساس خودش را با عنوان.
کمتر نورانی هوش خانم عزیز بارت مشاوره ممکن است خطرناک ؛
اما لیلی را درک کرد که زیبایی تنها مواد خام از فتح و به
تبدیل آن را به هنر موفقیت های دیگر مورد نیاز است.
او می دانست که به خیانت هر حس برتری شکل زیرکانه و از
حماقت مادر او را محکوم کرد ، و آن را خود به سفر می برد زمانی که زیبایی را به یاد بگیرند
نیاز به تدبیر بیش از صاحب مجموعه ای به طور متوسط از ویژگی های.
جاه طلبی های او به عنوان نفت خام به عنوان خانم بارت نیست.
در روزهای اولیه ، قبل از -- در میان نارضایتی که خانم که شوهرش شده
او خیلی خسته بودم -- شب خود را در آنچه او مبهم به عنوان "خواندن توصیف هدر رفته بود
شعر "، و در میان اثرات بسته بندی
به حراج پس از مرگ او یک امتیاز و یا دو تا از حجم دودی رنگ است که به حال تلاش بودند
وجود در میان چکمه و بطری های دارو در قفسه های اتاق پانسمان او است.
در لیلی وجود دارد رگ احساسات ، شاید از این منبع منتقل شده است ، که
داد لمس idealizing کسل کننده ترین اهداف خود است.
او دوست به زیبایی او را به عنوان یک قدرت برای خوب فکر می کنم ، به عنوان دادن او این فرصت را به
رسیدن به یک موقعیت در جایی که او به باید نفوذ خود را در اشاعه مبهم احساس
پالایش و طعم خوب.
او علاقه از تصاویر و گل و داستان احساساتی بود ، و او نمی توانست
تفکر است که در اختیار داشتن چنین سلیقه ennobled تمایل خود را برای دنیوی
مزایای.
او در واقع نمی مراقبت به ازدواج یک مرد بود که تنها به غنی : او مخفیانه
شرمنده از شور خام مادرش برای پول.
ترجیح لیلی که برای یک نجیب زاده انگلیسی با جاه طلبی های سیاسی بوده است
و گسترده املاک ، یا ، برای انتخاب دوم ، شاهزاده ایتالیایی با یک قلعه در
Apennines و دفتر ارثی در واتیکان.
را فراموش کرده علل جذابیت رمانتیک برای او ، و او دوست داشت به خودش تصویر به صورت
ایستاده دور از مطبوعات مبتذل در Quirinal ، و به خطر انداختن لذت خود را به
ادعای یک سنت بسیار قدیم....
چه مدت قبل و دور آن همه به نظر می رسید! کسانی که جاه طلبی های سختی بیهوده و
کودکانه نسبت به آنهایی که قبل از آن که در مورد داشتن یک فرانسوی محور بود
عروسک دارای مفصل کاذب با موهای واقعی.
آیا تنها ده سال پس از او در تخیل بین ارل انگلیسی و wavered بود
شاهزاده ایتالیایی؟ خستگی ناپذیر ذهن خود را بر روی بیش از سفر
دلتنگ کننده فاصله....
پس از دو سال از خانم بارت ، رومینگ گرسنه ، فوت شده بودند ---- انزجار عمیق درگذشت.
او چرکی متنفر بود ، و آن سرنوشت او بود به تیره رنگ است.
سند چشم انداز خود را از ازدواج درخشان برای لیلی پس از سال اول پژمرده شده بود.
"مردم می تواند به شما ازدواج نمی کنند اگر آنها شما را نمی بینم -- و شما چگونه می توانید آنها را مشاهده کنید در این
سوراخ که در آن ما گیر کرده؟ "
این بار از ضجه و زاری کردن او بود ، و التماس او را به دخترش بود به
فرار از چرکی اگر او می تواند. "آیا اجازه نمی دهد آن را خزش بر شما و شما را بکشید
پایین.
راه خود را از آن مبارزه با نوعی -- you're جوان و می تواند آن را انجام دهد ، او اصرار دارد. "
او در یکی از بازدیدکننده داشته است کوتاه خود را به نیویورک جان خود را از دست داده اند ، و لیلی در یک بار وجود دارد
مرکز شورای خانواده متشکل از اقوام ثروتمند شد آنها او
مثل خوک زندگی می کنند آموزش داده شده است تا به حال به خوار شمردن.
ممکن است که آنها تا به حال اگاهی از احساسات که در آن او اقامه شده بود
تا برای هیچ یک از آنها تمایل بسیار پر جنب و جوش برای شرکت خود را آشکار و در واقع ،
سوال تهدید حل نشده باقی می ماند تا
خانم Peniston با آه اعلام کرد : "من او را برای یک سال را امتحان کنید."
هر کس ، شگفت زده شد و همه تعجب خود را پنهان ، مبادا خانم
Peniston باید آن را دوباره تصمیم او آگاهند.
خانم Peniston خواهر بیوه آقای بارت بود ، و اگر او به هیچ معنی
ثروتمندترین گروه خانواده ، دیگر اعضای آن با این وجود دلایل زیاد بود
به همین دلیل او به وضوح توسط مشیت الهی بود به مقصد به عهده مسئول لیلی.
در وهله اول او به تنهایی ، و این امر می تواند جذاب را برای او به یک جوان
همدم.
سپس او گاهی اوقات سفر و آشنایی با آداب و رسوم خارجی لیلی -- قلبش به درد آمده
به عنوان یک بدبختی توسط بستگان محافظه کارانه تر او را -- حداقل را قادر می سازد که او را به عمل
به عنوان یک نوع از پیک.
اما به عنوان یک ماده در واقع خانم Peniston حال این ملاحظات بوده است نمی شود.
او دختر را گرفته بود به سادگی به خاطر هیچ کس دیگری به او ، و چون او
نوع HONTE MAUVAISE اخلاقی که باعث می شود نمایش عمومی از خودخواهی
دشوار است ، هر چند آن را با زیاده روی خصوصی آن دخالت نمی کنیم.
این غیر ممکن است برای خانم Peniston قهرمانانه در جزیره ی صحرایی ،
اما با چشم از دنیای کوچک خود را بر او ، او در زمان یک لذت خاصی در عمل او.
او پاداش که disinterestedness است به عنوان رسید ، و در بر داشت
همدم دلپذیر در خواهر زاده اش.
او برای پیدا کردن لیلی لجباز ، انتقادی و "خارجی" انتظار می رود -- برای حتی خانم
Peniston ، هر چند او گهگاه به خارج رفته اند ، ترس خانواده
خارجی -- اما دختر نشان داد دمدمی مزاجی ،
که به ذهن نفوذ بیشتری نسبت به او عمه ، ممکن است کمتر اطمینان بخش بوده است
از خودخواهی باز از جوانان است.
لیلی بدبختی انعطاف پذیر به جای سخت شدن او ساخته شده بود ، و یک ماده قابل انعطاف
کمتر آسان به نسبت یک سفت شکستن. خانم Peniston ، با این حال ، آیا رنج می برند نه از
سازگاری خواهرزاده اش.
لیلی به حال به هیچ وجه قصد سوء استفاده از طبیعت خوب عمه خود.
او در حقیقت پناه به او سپاسگزار بود : خانم Peniston مجلل
داخلی را خارج نمی تیره رنگ بود.
اما دودی رنگی با کیفیت که فرض تمامی شیوه های پنهان و لیلی به زودی
که آن را به عنوان در روال گران قیمت از زندگی عمه اش نهفته بود به عنوان در
وجود موقت از حقوق بازنشستگی قاره.
خانم Peniston یکی از افراد episodical که به صورت بالشتک از زندگی بود.
غیر ممکن بود به این باور که او تا به حال خودش تا کنون شده است تمرکز فعالیت ها.
واضح ترین چیزی که در مورد او این واقعیت که مادر یزرگ او وان شده بود
Alstyne.
این رابطه با سهام به خوبی تغذیه و کوشا از اوایل نیویورک
خود را در neatness یخبندان از خانم Peniston نقاشی اتاق و در را نشان داد
برتری غذاهای او.
او متعلق به کلاس نیویورکی قدیمی جدید که همیشه به خوبی زندگی می کردند ، لباس پوشیدن
expensively ، و کمی دیگری انجام و به این تعهدات به ارث برده خانم Peniston
صادقانه مطابقت.
او همیشه به یک تماشاچی در زندگی داشت ، و ذهن او شبیه یکی از کسانی که کمی
آینه ها که اجداد هلندی خود را به اضافه نمودن به پنجره بالای آنها عادت کرده اند ،
به طوری که از عمق غیر قابل نفوذ
رام شدگی آنها ممکن است ببینیم که چه چیزی اتفاق می افتد در خیابان بود.
خانم Peniston صاحب یک کشور در نیوجرسی بود ، اما او هرگز
از زمان مرگ شوهرش زندگی می کردند -- یک رویداد از راه دور ، که به نظر می رسد ساکن در
حافظه خود را عمدتا به عنوان نقطه تقسیم
خاطراتی شخصی که جزء اصلی مکالمه او را تشکیل دادند.
او یک زن است که به یاد تاریخ با شدت بود ، و می تواند بگوید در لحظه ای
توجه کنید که آیا پرده های نقاشی اتاق قبل یا بعد از آقای تمدید شده بود
بیماری تاریخ و زمان آخرین Peniston.
خانم Peniston فکر این کشور تنها و درختان مرطوب ، و گرامی ترس مبهم
ملاقات با یک گاو نر است.
برای محافظت در برابر احتمالات از جمله او روزانه تعداد آبیاری بیشتری پرجمعیت
مکان ، جایی که او به خودش نصب impersonally در خانه استخدام و نگاه در
در زندگی از طریق صفحه بوریا از ایوان او.
در مراقبت از چنین نگهبان ، آن را به زودی به لیلی روشن شد که او برای لذت بردن از
فقط مزایای مواد غذای خوب و لباس های گران قیمت ، و ، هر چند دور
از underrating این ، او که با خوشحالی می پذیریم
آنها را برای آنچه خانم بارت به او آموخته بود که به عنوان فرصت در نظر رد و بدل شده است.
آهی کشید فکر می کنم آنچه انرژی شدید مادرش را داشته انجام ،
بود آنها با منابع خانم Peniston همراه شده است.
لیلی فراوان انرژی از خود را داشتند ، اما آن را با ضرورت های تطبیق محدود بود
خودش را به عادات عمه.
او را دیدم که او در همه هزینه ها باید به نفع خانم Peniston تا نگه داشتن ، به عنوان خانم بارت
که آن عبارت ، او می تواند بر روی پاهای خود او ایستاده.
لیلی هیچ ذهن برای زندگی خانه بدوش از رابطه فقیر بود ، و خودش خود را سازگار به
خانم Peniston او بود ، تا حدی ، به فرض نگرش منفعل که بانوی.
او در ابتدا خیالی بود که این امر می تواند آسان عمه خود را به غلغله از او رسم
خود فعالیت است ، اما یک نیروی ثابت در خانم Peniston وجود دارد که در برابر او را
تلاش خواهر زاده خود را بیهوده به سر برد.
به تلاش او را به ارتباط فعال با زندگی را به مانند عمل کشیدن در
قطعه ای از مبلمان است که به طبقه پیچ.
او ، نه در واقع ، انتظار می رود لیلی باقی بماند به همان اندازه غیر منقول : او تا به حال آمریکا
زیاده روی نگهبان برای بی ثباتی از جوانان.
او به حال زیاده روی همچنین برای برخی از عادات دیگر از خواهر زاده خود را.
به طبیعی خود به نظر می رسید که لیلی باید تمام پول خود را در لباس را صرف ، و او
درآمد نازل دختر توسط "ارائه خوش تیپ" گاه به گاه به معنای تکمیل
اعمال شده به هدف همان است.
لیلی ، که به شدت عملی بود ، ترجیح داده اند کمک هزینه ثابت ، اما خانم
Peniston دوست عود دوره ای از قدرشناسی برانگیخته توسط چک های غیر منتظره و
شاید زیرک به اندازه کافی برای درک آن
چنین روش از دادن در خواهرزاده او حس سودمند از وابستگی زنده نگه داشته شود.
فراتر از این ، خانم Peniston به حال احساس نمی خواست به انجام هر کاری برای اتهام او :
او به سادگی ایستاده بود کنار گذاشته و اجازه دهید که میدان را به او است.
لیلی آن ، گرفته شده در ابتدا با اعتماد به نفس از possessorship اطمینان داد ، و سپس
با به تدریج باریک مطالبات ، تا کنون او خودش را در واقع برای مبارزه
جای پای در فضای گسترده ای بود که زمانی خود را برای پرسیدن به نظر می رسید.
چگونه از آن اتفاق افتاد که هنوز نمی دانند.
گاهی اوقات او معتقد بود که چون خانم Peniston انفعال بیش از حد شده بود ، و دوباره
نگران بود چرا که او خودش منفعل نشده بود به اندازه کافی.
اگر او اشتیاق نشان داده شده است در مدت زمان معقول